دانشگاه کارآفرین: راهبردی برای بقاء و موفقیت
معصومه لبانی مطلق (2)
مقدمه
ساختار اقتصادی دنیای امروز تفاوت چشمگیری با اقتصاد سنتی گذشته دارد. شاخصهای سخت افزاری و داراییهای مشهود که در گذشته نقش تعیین کنندهای داشتند امروزه جای خود را به نوآوری، ابداع و خلق محصولات جدید داده است. به همین دلیل، دانش به مهمترین سرمایهی هر کشوری تبدیل شده است. تولید دانش نیازمند نیروهای انسانی توانمند و با صلاحیتهای بالا است که این امر نقش دانشگاهها و مراکز آموزش عالی را بسیار با اهمیت ساخته است. دانشگاه دیگر مکانی برای یادگیری مجموعهای از آموزههای صرف نیست و ضرورت تغییر نقش و فعالیتهای دانشگاه در جهت واکنش مناسب به نیروهای داخلی و خارجی کاملاً احساس میشود. از این رو، از دانشگاهها انتظار میرود با توسعهی قابلیتهای کارآفرینی، یک جریان نوآوری ایجاد کنند. همچنین از این مراکز انتظار میرود با تقویت دانش، مهارتها و نگرشهای کارآفرینانه در دانش آموختگان، آنها را به عنوان عاملان تغییر اجتماعی معرفی کنند. بنابراین، دانشگاهها برای حفظ بقاء و موفقیت خود راهی جز حرکت به سمت «دانشگاه کارآفرین» ندارند. در واقع، دانشگاه کارآفرین پاسخی به اهمیت فزایندهی دانش در سیستمهای نوآوری ملی و منطقهای است و تأکید مضاعفی بر فعالیتها و برنامههای نوآورانه، انتقال دانش و تکنولوژی به صنعت، توجه به مدیریت کیفیت، تجاریسازی فعالیتهای تحقیقاتی و کاهش وابستگی به منابع دولتی دارد.امروزه، دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی به شدت در حال رقابت برای جذب اعتبارات بیرونی هستند و تلاش میکنند منابع درآمد جدیدی در بیرون از دانشگاه کسب کنند. در این راه، بزرگترین سرمایهی آنها، نیروهای متفکر، خلاق و یادگیرنده هستند و این افراد کسی جز کارآفرینان نیستند.
1- تعریف کارآفرینی
به منظور دستیابی به فهم درستی از واژهی «دانشگاه کارآفرین»، ضروری است در ابتدا تعریف قابل قبولی از کارآفرینی ارائه کنیم. از سوی دیگر، یکی از بزرگترین مشکلات در زمینه تحقیقات کارآفرینی، تعریف خود این واژه است. در حالی که بسیاری از محققان، کارآفرینی را صرفاً با توجه به فرد کارآفرین و اقدامات او تعریف کردهاند اما هنوز توافق بسیار اندکی در مورد تعریف کارآفرین و کارآفرینی وجود دارد.لگ و هایندل (3) (1997) معتقدند: کارآفرین فردی است که اقدام به ایجاد یک فعالیت جدید اقتصادی میکند؛ چه به صورت یک سازمان جدید و چه به صورت کار ابتکاری در سازمان (Blacman, et al, 2000:7).
شین و ون کاترمن (4) (2000)، کارآفرینی را فرآیندی میدانند که از طریق آن فرصت هایی برای تولید کالا و خدماتی برای آینده کشف و ارزشیابی شده و مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. آنها معتقدند: حوزهی کارآفرینی مستلزم مطالعهی منابع فرصتها و فرآیند کشف، ارزشیابی و بهرهبرداری از آنها است. در چنین موقعیتی، کارآفرین به فردی گفته میشود که به کشف، ارزشیابی و بهرهبرداری از فرصتها میپردازد (Kuratko, 2005: 14).
بنا به گفته برنز (5) (2001)، کارآفرینان از نوآوری استفاده میکنند تا تغییر ایجاد کنند و از فرصتها برای کسب سود بهره ببرند. آنها این عمل را از طریق جابجایی منابع اقتصادی از سطح پایینتر به سطح بالاتری از بهرهوری و بازده انجام میدهند و در این راه میزان بالایی از ریسک و عدم قطعیت را میپذیرند (Burns, 2001: 37).
کاراتکو و هاد جنس (6) (2004) معتقدند: کارآفرینی، فرایند پویایی از دورنما، تغییر و خلق وآفرینش است. کارآفرینی نیازمند به کارگیری انرژی و شور و اشتیاق در جهت خلق و اجرای ایدههای جدید و راهحلهای خلاق است. عناصر مهم و ضروری برای کارآفرینی عبارت است از: تمایل به ریسکهای حساب شده، توانایی تشکیل یک تیم کاری اثربخش، مهارتهای خلاقانه برای هدایت منابع مورد نیاز، مهارتهای اساسی در تدوین طرحهای تجاری قوی و سرانجام، داشتن دورنمایی برای شناسایی فرصتها، در حالی که سایر افراد آن را پر از ابهام و سردرگمی میبینند (Kuratko & Hodgetts, 2004: 18).
بنابراین، میتوان به این نتیجه رسید که کارآفرین، به ایدهای دست یافته و آن را به یک فرصت اقتصادی تبدیل میکند. نکتهی مهم این است که این ایدهها باید قابلیت تجاری شدن را داشته باشند. آگاهی از محیط بازار ونیازهای مشتری به کارآفرین در یافتن فرصت و بهرهبرداری از آن یاری میدهد. شاید تعریف رابرت هیسریچ (7) (2002) یکی از بهترین تعاریف از کارآفرینی باشد: «فرآیند نوآوری و بهرهگیری از فرصتها از طریق تلاش و پشتکار فراوان و همراه با پذیرش ریسکهای مالی، روانی و اجتماعی که با انگیزهی کسب سود مالی، میل به موفقیت، رضایت فردی، استقلال صورت میگیرد» (Hisrich & Peters, 2002: 29).
2- اقتصاد دانش محور و نقشهای جدید دانشگاه
ساختار اقتصادی دنیای امروز با گذشته به طور اساسی تفاوت دارد. شاخصهای سخت افزاری و دارائیهای مشهود که دیروز در جایگاه یک بنگاه اقتصادی نقش تعیین کننده داشت جای خود را به نوآوری، ابداع، خلق محصولات جدید و داراییهای نرم افزاری داده است. لذا توسعهی اقتصادی دنیای امروز بر پایهی نوآوری و خلاقیت و استفاده از دانش استوار است. این اقتصاد را اقتصاد مبتنی بر دانش یا اقتصاد دانش محور (8) میگویند (موسوی، 1382: 85).بنابراین، اقتصاد دانش محور، اقتصادی است که در آن تولید، توزیع وبهرهبرداری از دانش، محرک مهم رشد و ایجاد ثروت و نیز توسعهی اشتغال است. در اقتصاد دانش محور، نه تنها بخشهایی با تکنولوژی پیشرفته بلکه تمام بخشها دانش محور هستند.
در اقتصاد دانش محور، دانشگاهها علاوه بر رسالتهای آموزشی و پژوهشی، رسالت دیگری را نیز بر عهده گرفتهاند که «تجاری کردن دانش جدید» برای توسعهی اقتصادی میباشد (Guerrero-Cano, et al, 2006: 5).
به عبارت دیگر، نقشهای کلیدی دانشگاههای سنتی، ایجاد دانش جدید در رشتهها و حوزههای علمی بود، اما امروزه این نقشها به نقشهای جدیدی تغییر یافته که در آن، دانش نه تنها باید تولید شود بلکه باید دارای منافع عملی و کاربردی نیز باشد. در نتیجه، دانشگاهها با افزایش تقاضا برای تدریس برنامههای تجاری و افزایش مهارتهای کسب و کار مواجه شده اند.
در دیدگاهی مشابه، اتزکویتز (9) (2004)، معتقد است: دانشگاهها اکنون دستخوش انقلاب علمی دوم هستند که در آن، توسعهی اجتماعی و اقتصادی به بخشی از رسالت دانشگاه تبدیل شده است. اولین انقلاب علمی، ساختار و کارکردهای علمی دانشگاهها را از دانشگاه آموزشی به دانشگاه پژوهشی تغییر داده بود:
1) اولین انقلاب علمی در اواخر قرن 19 در کشور آلمان اتفاق افتاد که طی آن، دانشگاهها علاوه بر فعالیتهای آموزشی در فعالیتهای پژوهشی نیز فعال شدند و علاوه بر مأموریت انتقال و توزیع دانش، مأموریت تولید دانش را نیز بر عهده گرفتند. بر این اساس، گروهها و مراکز پژوهشی در دانشگاهها شکل گرفتند. در این الگو، مسئولیت تأمین منابع مالی دانشگاه با دولت بود و هر دو مأموریت آموزش و پژوهش از سوی دولت تأمین مالی میشد. با این وجود، دانشگاه از استقلال کامل برخوردار بوده و اعضای هیأت علمی در انتخاب نوع و موضوع تحقیق آزاد بودند. طی قرن بیستم، این الگو به کشورهای دیگر اشاعه پیدا کرد بطوری که در اواسط قرن بیستم، یکپارچگی تحقیق و تدریس در دانشگاهها به الگوی غالب در دنیا تبدیل شد.
2) دومین انقلاب علمی در نیمهی قرن بیستم و با ظهور نوآوریهای مبتنی بر علم در جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد که طی آن دانشگاه علاوه بر مأموریتهای آموزشی و پژوهشی، مأموریت سومی را بر عهده گرفت که «توسعهی اقتصادی» نامیده میشود. امروزه، دانشگاههایی که دارای مأموریت توسعهی اقتصادی نیز هستند، دانشگاهها کارآفرین نامیده میشوند. در فرآیند انقلاب دوم، دانشگاهها نه تنها عهده دار مأموریت نوآوری تکنولوژیک و در نتیجه توسعهی اجتماعی و اقتصادی شدند، بلکه آموزش فردی به آموزش سازمانی و پژوهش فردی به پژوهش سازمانی تبدیل شد.
علاوه بر این، در این فرآیند، دانشگاههای پژوهشی اروپا و آمریکا ویژگیهای جدیدی در خود به وجود آوردند که در قرن 19 سابقه نداشته است. از جمله مهمترین این تغییرات، ادغام گروه پژوهشهای علمی با شرکتهای صنعتی بوده است (Etzkowitz, 2004: 75).
3- نقش آموزش عالی در توسعهی کارآفرینی
مراکز آموزش عالی به علت داشتن امکانات آموزشی و پژوهشی پیشرفته و نیروهای کارشناس و کاردان میتوانند در بخشهای گوناگون بازار کار فعالیت نمایند، مواد و دستگاههای گوناگون تولید کنند و با ارائه طرحهای تولیدی سودآور به سازمانهای دولتی و شرکتهای خصوصی، زمینه ایجاد واحدهای مختلف تولیدی را فراهم آورند و از این راه کارآفرین باشند (فاتح راد و تقی یاری، 1384: 25).از سوی دیگر، آموزش عالی میتواند از طریق آموزش بر تواناییهای افراد تأثیر مثبت بگذارد. مهارتهای افراد جزء ویژگیهای اکتسابی محسوب میشوند که از طریق آموزش میتوان آنها را توسعه داد. دانشگاهها و مراکز آموزش عالی می توانند با طراحی دورههای کارشناسی ارشد و دکتری کارآفرینی، اقدام به تربیت نیروهای کارآفرین کنند. همچنین طی این دورهها، دانشگاهها با پرورش ویژگیهای کارآفرینانه و نیز با افزایش توانایی مدیریتی افراد، میتوانند باعث افزایش عرضهی کارآفرینی شوند. علاوه بر این، آموزش عالی میتواند حول محورهای ارزیابی فرصتها، شناسایی بازار و تحلیل ریسک و پاداش متمرکز شده، موجبات ارتقاء سطح فعالیتهای کارآفرینانه را فراهم کند.
مراکز آموزش عالی از طریق دانش افزایی میتوانند باعث افزایش فرصتهای بازار شده و سطح تقاضای کارآفرینی را ارتقاء ببخشند. تحقیقات بنیادی و کاربردی دانشگاهها و پارکهای فناوری نیز میتوانند باعث توسعه و پیشرفت شده و از طریق ایدههای جدید، فرصتهایی را برای فرآیندهای کارآفرینانه خلق کنند (شاه حسینی، 1383: 124).
4- سابقه کارآفرینی در ایران
علیرغم اینکه در کشورهای پیشرفته دنیا از اواخر دهه 1970 به بعد به موضوع کارآفرینی توجه جدی شده و حتی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه هم از اواخر دهه 1980 این موضوع را مورد توجه قرار دادهاند، در کشور ما تا شروع اجرای برنامه سوم توسعه، توجه چندانی به کارآفرینی نشده بود. حتی در محافل علمی و دانشگاهی نیز به جز موارد بسیار نادر، فعالیتی در این زمینه صورت نگرفته بود. مشکل بیکاری و پیشبینی حادتر شدن آن در دهه 1380 موجب شد در زمان تدوین برنامه سوم توسعه، موضوع توسعه کارآفرینی مورد توجه قرار گیرد. در برنامه اخیر، توسعه کارآفرینی در سطح وزارتخانههای علوم، تحقیقات و فناوری، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، جهاد کشاورزی، صنایع و معادن و فلزات و همچنین مؤسسه جهاد دانشگاهی به دلیل ارتباط با فعالیتهای آنها، مطرح شده است. (10)متأسفانه واژه کارآفرینی که ترجمهای از کلمه Entrepreneurship است، موجب شده معنی ایجاد کار و یا اشتغالزایی از این واژه برداشت شود، در حالی که کارآفرینی دارای مفهومی وسیعتر و با ارزشتر از اشتغالزایی است. این برداشت ناصحیح از این مفهوم و همچنین افزایش نیروی انسانی بیکار در جامعه (بویژه در بین دانش آموختگان دانشگاهی)، موجب شده در بسیاری از سیاستهایی که برای توسعهی آن اتخاذ شده و نیز در بخشنامهها و سخنرانیهای مسئولان در این خصوص، صرفاً جنبهی اشتغالزایی برای آن در نظر گرفته شود. در حالی که کارآفرینی دارای پیامدهای مثبت و مهم دیگری همانند بارور شدن خلاقیتها، ترغیب به نوآوری و توسعهی آن، افزایش اعتماد به نفس، ایجاد و توسعهی تکنولوژی، تولید ثروت در جامعه و افزایش رفاه عمومی است و در صورتی که فقط به جنبهی اشتغالزایی آن توجه شود. از سایر پیامدهای آن بیبهره خواهیم ماند.
5- توسعهی کارآفرینی در دانشگاههای ایران
یکی از مهمترین شاخصهای کارآمدی نظام آموزشی هر کشور میزان تربیت دانشجو و دانش آموختگان کارآفرین است و متأسفانه نظام آموزشی ایران به جای اینکه کارآفرین باشد، عملاً کارجوپرور است. به گونهای که با زحمت و هزینه زیاد، افرادی را تربیت میکند، که فقط میتوانند شکافهای شغلی بسیار تعریف شده و کلیشهای را پر کنند؛ چرا که نظام آموزشی ایران مبتنی بر یادگیری نیست و افراد کارآفرین در این نظام آموزشی کمتر پرورش مییابند.نقطه موفقیت و هدف این است که فرهنگ کارآفرینی باید در سطوح مختلف جامعه خصوصاً قشر تحصیل کرده نهادینه شود و فرهنگ کارمند پروری که نتیجه استخدامهای بی رویه و بدون برنامهریزی در چند دهه گذشته بوده است، جای خود را به فرهنگ خلاقیت و کارآفرینی دهد.
خوشبختانه در سالهای اخیر در کشور ما مقوله کارآفرینی مورد توجه قرار گرفته، اما همچنان این مفهوم برای بسیاری از دستندرکاران و افراد جامعه ناشناخته و غریب است. شاید به همین دلیل تاکنون برنامهریزی و بسترسازی مناسبی در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و نظام آموزشی کشور برای توسعه کارآفرینی به ویژه در دانشگاههای کشور صورت نپذیرفته است. در شرایط کنونی که اقتصاد کشورمان با مسائل و نارساییهای مهمی نظیر فرار مغزها، بیکاری (بویژه در فارغ التحصیلان دانشگاهها)، کمبود نیروی انسانی متخصص و کاهش سرمایهگذاری دولت، عدم تحرک و رشد اقتصادی کافی روبرو است، آموزش و پرورش کارآفرینان از اهمیت مضاعفی برخوردار است.
از مهمترین اقدامات برای توسعه کارآفرینی در کشور، تشکیل شورای مرکزی کارآفرینی در سطح هیأت دولت است و با توجه به ماهیت فرهنگی، پژوهشی و آموزشی این امر، وزارت علوم و تحقیقات و فناوری به عنوان متولی مدیریت و سازماندهی کارآفرینی به عنوان رئیس این شورا تعیین شده است. در این راستا فعالیتهای مختلفی در جهت توسعه کارآفرینی در وزارتخانههای مختلف (وزارت کار و امور اجتماعی و یا وزارت تعاون) آغاز و معاونتها و یا دفاتر کارآفرینی در وزارتخانههای مختلف تشکیل شده است (ملکی، خانهی کارآفرینان ایران).
در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری نیز طرح کاراد (توسعهی کارآفرینی در دانشگاههای کشور) از چند سال پیش شکل گرفته است. در مورد فلسفه، چشمانداز، مأموریت، اهداف، راهبردها و برنامههای این طرح این گونه عنوان شده است:
* فلسفهی ایجاد طرح «کاراد»
فلسفهی برقراری طرح «کاراد» مبتنی بر این باور است که کارآفرینی یک خصیصهی منحصراً ذاتی نیست، بلکه از طریق آموزشهایی مناسب در زمینههای چگونگی حصول فراست و زیرکی در کسب و کار، مهارتهای خاص و تغییر نگرش و ایجاد انگیزه در افراد، میتوان مبادرت به تربیت افراد کارآفرین کارآمد نمود. (11)
* چشمانداز
ایجاد ممتازترین مراکز کارآفرینی در دانشگاههای کشور به منظور ایجاد جامعهای توسعه یافته و پویا، مرکب از افرادی دارای استقلال اقتصادی (متکی به خود) و با تحصیلات عالیه.
* مأموریت
تقویت و بارور کردن بنیهی دانش در زمینهی کارآفرینی و توسعه و ترویج فرهنگ آن از طریق پژوهش و تعلیم و تربیت کارآفرینان قابل در سطوح مؤسسات آموزش عالی و دانشگاهها؛
- انجام تمهیدات و هماهنگیهای لازم برای ایجاد تسهیلات و امکانات به منظور توسعه مشاغل بیشتر توسط دانشآموختگان دانشگاهی در جهت کمک به شکوفایی اقتصادی و رفاه عمومی کشور.
* اهداف
به منظور حفظ پویایی در امر کارآفرینی، طرح کاراد اهدافی را در زمینه پژوهش، آموزش و ترویج کارآفرینی کشور به شرح زیر دنبال میکند:
الف) تقویت و بارور کردن دانش کارآفرینی از طریق پژوهش و آموزش کارآفرینی در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی؛
ب) ایجاد و توسعه کسب وکارهای ا قتصادی، با توان رقابتی بالا در سطح صنعت جهانی.
* راهبردها
به منظور توسعه کارآفرینی، طرح کاراد چهار رویکرد راهبردی زیر را برگزیده است:
الف) ترویج روحیه و فرهنگ کارآفرینی و ارتقاء شناخت جامعه دانشگاهی به ویژه دانشجویان نسبت به کارآفرینی، کارآفرینان و نقش آنها در رونق اقتصادی، ایجاد اشتغال و رفاه؛
ب) ترغیب و جذب جامعه دانشگاهی به دورههای آموزش کارآفرینی؛
ج) گسترش تحقیقات در خصوص کارآفرینان، پروژههای کارآفرینی، محیط و فضای کارآفرینی و سایر زمینههای مرتبط با توجه به شرایط و مقتضیات ایران؛
د) کمک به کارآفرینان جدید و توسعه کارآفرینان موجود از طریق فراهم آوردن امکانات اولیه برای شروع کارآفرینی از قبیل معرفی به پارکها ومراکز رشد علم و فناوری و مراکز حمایت از ایجاد و توسعه فناوری (آئیننامه طرح توسعهی کارآفرینی در دانشگاههای کشور).
6- مفهوم دانشگاه کارآفرین
دانشگاههای استنفورد و ام.ای.تی نمونههای بارزی از دانشگاههای کارآفرین هستند اعضای هیأت علمی و دانشجویان این دانشگاهها نوآوریها و کسب و کارهای زیادی خلق میکنند که تأثیر زیادی بر شکوفایی صنعت و اقتصاد داشته است. نکتهی مهم این است که هر یک از این دانشگاهها تحت تأثیر محیط مختلف محلی خود عمل میکنند، به همین دلیل امکان تقلید و کپیبرداری وجود ندارد.کلارک (12) معتقد است: دانشگاههای پویا در قرن بیست و یکم دانشگاههایی هستند که کارآفرین بوده و بتوانند ارزشهای تخصصی و مدیریتی را تلفیق نمایند. وی همچنین اظهار میدارد هدفمند کردن فعالیتها، ایجاد توازن میان پژوهش، آموزش و خدمات اجتماعی، و تنوع در تأمین بودجه، از جمله ویژگیهای بارز دانشگاههای پویا در قرن جدید است. (13)
با توجه به اینکه در یک اقتصاد دانش محور، دانش مهمترین عامل تولید محسوب میشود، ارتباط با صنعت شرط ضروری برای دانشگاه کارآفرین است، اما شرط کافی نیست. دانشگاه کارآفرین صرفاً دانشگاهی با فعالیتهای بیشمار کارآفرینی در صنعت نیست، بلکه دانشگاه کارآفرین معنی و ویژگی خاص خود را دارد. در کشورهای غربی، فعالیتهای دانشگاههای کارآفرین معمولاً شامل چهار جنبهی زیر است:
1) آموزش کارآفرینی: سازماندهی آموزش با توجه به نیازهای صنعت و ترغیب دانشجویان در جهت پیشگامی برای رفع این نیازها؛
2) ارائه مشاوره برای فعالیت در صنعت؛
3) انتقال تکنولوژی از دانشگاه به صنعت و
4) راهاندازی شرکتهای جدید (Gibb, 2005: 3).
در دو دههی اخیر، بسیاری از محققان تعاریف خاص خود را از دانشگاه کارآفرین ارائه کردهاند. کلارک (1988)، دانشگاه کارآفرین را توانایی جهتگیریهای استراتژیک و متمرکز در تدوین اهداف دانشگاهی و نیز در تبدیل دانش تولید شده در دانشگاه به منافع اجتماعی و اقتصادی تعریف کرده است (Röpke, 1998: 9). در واقع، دانشگاه کارآفرین سعی میکند به بعد اقتصادی نتایج تحقیقاتی خود توجه کند. دانشگاهی که در آن، نتایج تحقیقات صورت گرفته از نظر قابلیتهای اقتصادی و تجاری مورد توجه قرار گیرد، مدلی از دانشگاه کارآفرین است. این دانشگاهها به طور چشمگیری از تواناییها و قابلبیتهای درونی برای تبدیل نتایج تحقیقاتی خود به سرمایههای فکری و فعالیتهای اقتصادی با در نظر گرفتن استانداردهای قابل قبول برخوردار هستند. به همین دلیل است که دانشگاههای کارآفرین از مکانیزمهای مستقیم و غیر مستقیم برای ارتباط دانشگاه با فعالیتهای تجاری برخوردار هستند و مراکز انتقال فناوری از قبیل انکوباتورها و پارکهای تحقیقاتی به منظور ایجاد شرکتهای جدید راهاندازی میشوند.
دوتریاکس (14) (1987) کارآفرینی دانشگاهی را به گونهای تعریف کرد که مستلزم خلق کسب و کار جدید از طرف اساتید دانشگاه، تکنسینها و دانشجویان از طریق مراکز نوآوری دانشگاه یا دفاتر کسب و کار میباشد (Teh & Yong, 2008: 26).
روکی (15) (1998) معتقد بود: یک دانشگاه کارآفرین میتواند سه معنی مختلف داشته باشد:
1) خود دانشگاه به عنوان یک سازمان، به واحدی کارآفرین تبدیل شود.
2) اجتماع دانشگاه (اعضای هیأت علمی، دانشجویان وکارکنان) به فعالیتهای کارآفرینانه بپردازند.
3) تعامل دانشگاه با محیط بیرونی (منطقه و اجتماع) از الگوهای کارآفرینانه پیروی کند (Pöpke, 1998: 12).
طبقهبندی بالا به گونهای است که برای رسیدن به مرحلهی دوم، مرحلهی اول باید با موفقیت پشت سر گذاشته شود و برای رسیدن به مرحلهی سوم، مرحلهی دوم ضروری میباشد و در نهایت هر سه در کنار هم، شرط لازم و کافی برای ایجاد یک دانشگاه کارآفرین هستند.
سابوتزکی (16) (1999) پیشنهاد کرد که دانشگاه کارآفرین از طریق پیوندهای نزدیکتر دانشگاه و صنعت متمایز شود و این کار از طریق پذیرش بیشتر مسئولیتهای اعضای هیأت علمی برای جمعآوری منابع مالی بیرونی امکانپذیر میباشد (Teh & Yong, 2008: 7).
در سال 2000، جاکوب و همکارانش (17) دانشگاه کارآفرین را به عنوان دانشگاهی تعریف کرد که یک سیستم درونی قوی برای تجاری سازی دانش خود ایجاد کرده است. این سیستم شامل ساختارهایی از قبیل دفتر انتقال فناوری، پاداشها و نیز تخصیص بودجهی پژوهشی برای پاسخگویی به تقاضا در بخشهای دولتی و خصوصی است (Jacob, et al, 2003: 1559).
اتزکویتز (2004) به این نتیجه رسید که یک دانشگاه کارآفرین، یک انکوباتور طبیعی است که ساختارهای حمایتی برای دانشجویان و اعضای هیأت علمی به منظور آغاز کسب و کار جدید فراهم میکند. این مدل دانشگاهی به آموزش دانشجویان میپردازد و آنها را آمادهی ورود به دنیای تجارت میکند (Etzkowitz, op.cit:18).
کایربی (18) (2006) معتقد است: یک دانشگاه کارآفرین، به فرهنگ کسب وکاری نیاز دارد که بر اساس آن بتواند برای تجاری کردن سرمایههای فکری و نوآوریها، از حمایت دانشجویان و اعضای دانشگاهی استفاده کند. امروزه بیشتر دانشگاهها بر ارتباط کارآفرینی و تحقیقات تجاری ارزشمند تمرکز کرده اند (Teh & Yong, op.cit: 8).
با توجه به تعاریف بالا، دانشگاه دیگر صرفاً مکانی برای یادگیری مجموعهای از آموزههای صرف نیست؛ بلکه علاوه بر انجام پروژههای تحقیقاتی در راستای اهداف اقتصادی، دانش آموختگانی به جامعه ارائه میدهد که دانش را در کنار پژوهشهای کاربردی به خدمت گرفته و با نوآوری، کار میآفرینند.
7- اهداف دانشگاه کارآفرین
به طور کلی، دانشگاه کارآفرین پدیدهی جدیدی ینست. علل اولیهی ظهور کارآفرینی علمی و تکنولوژیک در اکثر سیستمهای دانشگاهی، ایجاد بنگاههای مبتنی بر دانش برای تحریک اشتغال و رشد بهرهوری در سیستمهای اقتصادی و نیز فراهم سازی منابع مالی برای دانشگاه بوده است. البته، توسعهی تحقیقات گروهی، انجام تحقیقات بنیادی با پتانسیل تجاری و توسعهی سازوکارهای سازمانی تجاریسازی از جمله شرایط لازم برای توسعهی کارآفرینی در دانشگاه است.از سوی دیگر، تمایل به شروع کسب وکار جدید پس از اتمام تحصیلات بیش از گذشته اهمیت پیدا کرده است. راهاندازی کسب و کار توسط خود جوانان، ابزاری اثر بخش برای توسعهی اقتصادی منطقهای و ملی است و دانشگاهها میتوانند از طریق آموزش و پژوهش به تسهیل این فرآیند بپردازند. مهم است که دانشگاهها، برنامهریزی نظامند و ساختار یافتهای برای ارتقاء فعالیتهای کارآفرینانه در فارغالتحصیلان خود ایجاد کنند (www.kiep.go.kr/inc/download.asp/).
به طور کلی، یک دانشگاه کارآفرین باید به دنبال تحقق بخشیدن به اهداف زیر باشد:
1) فارغالتحصیلان دانشگاه صرفاً نباید جستجوگر شغل باشند بلکه باید خلق کنندهی آن باشند.
2) تحقیقات و نتایج آن نه تنها باید به صورت یک اثر چاپ شود، بلکه باید منبع نوآوری در اقتصاد و جامعه و نقطهی آغازی برای شکلگیری ایدههای تجاری برای شرکتهای جدید باشد.
3) از طریق مدیریت کارآفرینی، مشکلات و چالش هایی که ممکن است در طول شکلگیری و توسعهی شرکتهای جدید بوجود آید، رفع شود.
4) به طور کلی، هدف اصلی دانشگاه کارآفرین، کسب حداکثر منابع مالی برای توسعهی علم و تکنولوژی میباشد (Schulte, 2004: 37).
8- ابزارهای لازم برای ایجاد دانشگاه کارآفرین
ارتقاء فعالیتهای کارآفرینانه در دانشگاه چگونه باید صورت بگیرد؟ با چه ابزارهایی میتوان تبدیل دانشگاهها به مؤسساتی کارآفرین را تسریع کرد؟ قطعاً انتظارات جامعه از دانشگاه در حال افزایش است و دانشگاه به عنوان یک سازمان اجتماعی باید برای پاسخگویی و نیز حفظ بقای خود به سازمانی کارآفرین تبدیل شود. ابزارهای لازم در دانشگاه برای حرکت به سوی دانشگاه کارآفرین عبارتند از:1) تغییرات ساختاری؛
2) توجه به آموزش؛
3) توجه به پژوهش و
4) تغییر فرهنگ دانشگاهی.
8-1- تغییرات ساختاری
ساختار سازمانی دانشگاه از دو بعد در توسعهی کارآفرینی مؤثر است:الف) از طریق اختصاص بخشی از منابع دانشگاه برای فعالیتهای کارآفرینی و ایجاد سازمانی برای انجام وظایف پشتیبانی از واحدهایی که این وظایف را انجام میدهند: از قبیل پارک علم و فناوری، مرکز رشد، مرکز کارآفرینی، دفتر ارتباط دانشگاه با صنعت، دفتر انتقال فناوری، مرکز مطالعات بین رشتهای، بانک اطلاعات کارآفرینی، انجمنهای علمی و تخصصی که هر کدام نقش ویژهای در فرآیند کارآفرینی دانشگاهی دارند.
ب) تجدید ساختار به منظور حذف موانع خلاقیت و نوآوری و ایجاد رویهها و نظامهای حامی خلاقیت و نوآوری. در این خصوص، ساختار دانشگاه از رسمیت بالا و تمرکز شدید تغییر جهت داده و علاوه بر ایجاد عدم تمرکز در کلیهی امور دانشگاهی، کلیهی مواردی که قوانین و مقررات مانع نوآوری در دانشگاه است، حذف شده یا قوانین و مقررات تسهیل کنندهی جایگزین آنها میشوند (جهانگردی، 1384: 533).
8-2- توجه به آموزش:
دانشجویان باید به این باور برسند که تبدیل شدند به فردی کارآفرین، یک آرمان حرفهای محسوب میشود. آنها باید از طریق یادگیری تکنیکهای مهم کاری آموزش ببینند. تکنیکهای مذاکره، مدیریت زمان، مدیریت فرآیند، مدیریت پروژه و تکنیکهای خلاقیت، موضوعاتی هستند که باید در برنامهی درسی گنجانده شوند. موضوع مدیریت کارآفرینی نیز باید بخش مهمی از برنامههای آموزشی باشد (Ibid: 3).در امر کارآفرینی، ابتدا باید ماهیت کارآفرینی و مبانی آن آموزش داده شود و سپس آموزشهای لازم به منظور کسب مهارتهای مورد نیاز به دانشجویان ارائه شود. مبانی کارآفرینی میتواند به عنوان واحد عمومی کارآفرینی - به صورت اختیاری یا طی سمینارهای آموزشی - به دانشجویان و علاقمندان آموزش داده شود (شاه حسینی، پیشین: 128). به این ترتیب، در توسعهی مفهوم کارآفرینی، یک پایه و پیوند قوی بین استاد و دانشجو ایجاد شده و نگرش کارآفرینی وارد کلیهی دروس دانشگاهی میشود.
8-3- توجه به پژوهش
در سالهای اخیر، «مدیریت کارآفرینی» به یک رشتهی جدید پژوهشی در بسیاری از دانشگاهها تبدیل شده است، اما هنوز پژوهشهای محدودی در مورد «رشد و توسعهی شرکتهای نوپا» وجود دارد. پژوهشها نه تنها باید بر فعالیتهای کارآفرینانه تمرکز کنند، بلکه پژوهش و نتایج آن باید منبعی از نوآوری باشد تا بتواند ایدههای تجاری را به شرکتهای جدیدی تبدیل کند. به همین دلیل ضروری است که کسب ایدههای تجاری جدید برای راه اندازی شرکتهای نوپا و نیز کاربست نتایج تحقیق در ساختار سازمانی تحقیقات دانشگاهی مورد توجه قرار بگیرد (Schulte, op.cit: 5).امور پژوهشی در کارآفرینی باید به شناخت مشکلات پیش رو توسعهی کارآفرینی و محدودیتهای موجود در اقتصاد و جامعه، راههای رفع این مشکلات و محدودیتها و نیز مشخص کردن روشها و برنامههای ترویجی منجر شود.
8-4- تغییر فرهنگ دانشگاهی
در حال حاضر، بیشتر دانشجویان در دانشگاهها هدف مشخصی برای تحصیل خود ندارند و از ایدههای جدیدی برای آیندهی خود برخوردار نیستند. اکثر آنها در مورد اشتغال پس از تحصیل نیز در جستجوی استخدام در یک سازمان دولتی یا خصوصی هستند و کمتر به دنبال راهاندازی کسب و کار شخصی برای خود هستند؛ در حالی که ایجاد کسب و کار باید به بخشی از برنامهی کاری آیندهی آنها تبدیل شود. از سوی دیگر، اعضای هیأت علمی دانشگاه نیز باید با این نگرش به فعالیت بپردازند که دانشجویان آنها باید به افرادی صاحب ایده تبدیل شوند و دانشگاه، مسئول حل علمی مشکلات جامعه، دولت و بنگاهها است و توسعهی اقتصادی در دانشگاه یک ارزش است. کارکنان دانشگاه نیز باید حامی نوآوری دانشگاهی باشند و با نگرش مشتری مداری، اجرای فرآیندهای کارآفرینی دانشگاهی را تسهیل کنند (جهانگیری، پیشین: 534). برای تحقق این وضعیت، ترویج فرهنگ کارآفرینی در اعضای دانشگاه و تغییر دیدگاه آنها نسبت به دانشگاه و مأموریتهای آن ضروری به نظر میرسد.فراتر از عوامل بالا، ضروری است از دانشجویان و فارغالتحصیلانی که به دنبال راهاندازی کسب و کاری در آینده هستند، از هر نظر حمایت شود. بنابراین، لازم است به شناسایی ایدههای تجاری دانشجویانی بپردازیم که تمایل دارند به افرادی کارآفرین تبدیل شوند. یکی از مهمترین اهداف ارتقاء کارآفرینی، شناسایی ایدههای تجاری با قابلیتهای بالا میباشد.
9- نقشهای سه گانهی دانشگاه کارآفرین
دانشگاه کارآفرین توانایی تدوین جهتگیریهای استراتژیک خود را دارد و نسبتاً مستقل از دولت و صنعت عمل میکند و حتی برخی از نقشها و مسئولیتها را نیز در صنعت و دولت بر عهده میگیرد.بر خلاف کشورهای پیشرفته که دانشگاه کارآفرین را به عنوان مدل مؤثری از نوآوری با هدف تجدید ساختار و تحقق اهداف آرمانی خود تلقی میکنند، در کشورهای در حال توسعه، دانشگاه کارآفرین به عنوان یک مفهوم هنجاری در نظر گرفته میشود؛ یعنی به عنوان هدفی تلقی میشود که باید دنبال شود نه واقعیتی که باید مورد بررسی قرار بگیرد (CCTD, 1999: 13).
دانشگاههای کارآفرین با توجه به رسالتهای خود نقشهای سنتی و جدیدی دارند:
- آموزش: موضوعات چند رشتهای (به عنوان مثال، تکنولوژی و تجارت)، آموزش کارآفرینی در داخل و بیرون از دانشگاه.
- پژوهش: پروژههای تحقیقاتی مشترک با محققانی از طرف دانشگاه دولت و صنعت.
- حمایت از نوآوری: انکوباتورها / پارکهای تحقیقاتی، دورههای کارورزی و حمایت از برنامههای کارآفرینی (شکل شمارهی 1).
توضیح تصویر 1: نقشهای سهگانهی دانشگاه کارآفرین
باید توجه داشت با وجود اینکه دانشگاه کارآفرین باید نقش فعالی در عرصهی توسعهی اقتصادی بازی کند، ولی این امر به معنای از بین رفتن نقشهای قدیمیتر دانشگاه نیست، بلکه این نقشها به شکل نوینی به انجام خواهند رسید (Ibid).
10- نتیجهگیری و پیشنهادها
توسعهی کارآفرینی برای حل مشکلات کشورها در مسیر توسعه، بسیار حیاتی است و دانشگاهها میتوانند از طریق کارآفرینی، نقش خود را در توسعهی منطقهای و ملی تقویت کنند. دانشگاهها شکل دهندهی آیندهی جامعه هستند. آنها از طریق پژوهش، دانش جدیدی تولید میکنند و این دانش را از طریق آموزش انتقال میدهند راهاندازی و توسعهی شرکتهای نوپا برای پیشرفت منطقه و جامعه بسیار ضروری است. از این رو، دانشگاهها بهترین مکان برای اجرای مطالعات کارآفرینی و تربیت اساتید مناسب در این زمینه هستند.دانشگاه کارآفرین از یک سو به دانش آموختگان به منظور ارائهی فعالیتهای کارآفرینانه توجه داشته و از سوی دیگر، به تنوع بخشی و نوآوری در ارائه محصولات و خدمات آموزشی و پژوهشی تأکید دارد. بنابراین، ضروری است فرهنگ کارآفرینی در دانشگاهها حاکم شود. دانشگاهها باید با فعالیت همانند یک بنگاه اقتصادی و بدون فراموش کردن رسالتهای علمی و فرهنگی خود به دانشگاههای کارآفرین تبدیل شوند.
برخی پیشنهادها برای تبدیل دانشگاهها به دانشگاههای کارآفرین عبارت است از:
1) تقویت فرهنگ تجاری کردن دانش و ترویج فرهنگ خلاقیت و ریسکپذیری؛
2) ایجاد قراردادهای مشترک پژوهشی مابین صنعت و دانشگاه و اجرای آن توسط دانشجویان و اعضای هیأت علمی؛
3) در نظر گرفتن فعالیتهای کارآفرینانه به عنوان یک امتیاز برای دانشجویان؛
4) ایجاد سازوکارهای رسمی برای تعامل دانشگاه با دنیای خارج (به عنوان مثال، دفتر انتقال فناوری)؛
5) هدایت تحقیقات دانشجویان به سمت مسائل کاربردی؛
6) ایجاد تغییراتی در آیین نامهی ارتقای اعضای هیأت علمی با توجه به رفتار کارآفرینانهی اساتید؛
7) برنامهریزی جهت مشارکت مالی در ایجاد و راهاندازی شرکتهایی با قابلیتهای بالا؛
8) ارائهی برخی آموزشهای کارآفرینی درون سازمانی برای اعضای هیأت علمی و دانشجویان؛
9) حمایت از برنامههای کارآفرینی دانشجویان از طریق راهاندازی مراکز رشد (انکوباتورها) در دانشگاهها و
10) راهاندازی دفتر ثبت اختراعات و حقوق مالکیت معنوی در دانشگاهها.
پینوشتها:
1. دانشجوی دکتری مدیریت آموزش عالی و پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک.
2. دانشجوی دکتری مدیریت آموزش عالی.
3. Legge & Hindle
4. Shane & Venkataraman
5. Burns
6. Kuratko & Hodgetts
7. R. Hisrich
8. Knowledge-Based Economy
9. Etzkowitz
10. http:// www.mgtsolution.com/olib/102913067.aspx
11. http://karafarini.behdasht.gov.ir/index.aspx?siteid=1028pageid=1157
12. B. Clark
13. روزنامه آفرینشhttp://www.afarineshdaily.ir/ararinesh/news,aspx?NID=12336
14. Doutriaux
15. Ropke
16. Subotzky
17. Jacob et al
18. Kirby
1. آئین نامه طرح توسعهی کارآفرینی در دانشگاههای کشور «کاراد».
2. جهانگیری، یدالهی، نقش دانشگاه در توسعهی کارآفرینی، مجموعه مقالات همایش ملی کارآفرینی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن، اسفندماه 1384.
3. شاه حسینی، علی، کارآفرینی، تهران: نشر آییژ، 1383.
4. فاتح راد، مهدی. نقی یاری، حمیدرضا، دانشگاه کارآفرین، نظام ملی نوآوری و توسعهی مبتنی بر دانایی، فصلنامهی رشد فناوری، شماره 4، پاییز 1384.
5. ملکی، بهاره، کارآفرینی در دانشگاهها، خانهی کارآفرینان ایران.
6. موسوی، محمود، نقش کارآفرینی در توسعهی صنعتی و اقتصادی، رهیافت، شماره 29، بهار 1382.
1. Blacman. A & Hurd, T. & Timo, N, (2000) Entrepreneurs: more honest Than we Think? A Preliminary Investigation in to the
characteristics and values of owner-manager. Griffith University
2. Burns. P (2001). Entrepreneurship and small Business. New York:
Palgrave
3. CCTD (1999), internal reports, Centre for Commercialization and
Technopreneurship Development, Malaysia
4. Etzkowitz. H (2004), The evolution of the entnepreneurial university. International Journal of Technology and Globalization,
Vol. 1 No. 1, pp. 64-77.
5. Gibb.A (2005),Towards the Entrepreneurial University,Entrepreneurship Education as a
Lever of Change, Policy Paper.
Nationa Council for Graduate Entrepreneurship, .UK
6. Guerrero-Cano. M. Urbano, D. and Kirby. D. (2006), A literature review on entrepreneurial universities: an institutional approach.
working paper, Universitat Auto'noma de Barcelond.
7. Hisrich, R. D. & Peters, M. P. (2002).Entrepreneurship, Fifth
Edition, Me Grow-Hill
8 . Jacob. M. , Lundqvist, M. and Hellsmark, H. (2003), Entrepreneurial transformations in the Swedish University system: the ease of Chalmers University of Technology, Research Policy, Vol 32,
pp.1555-68
9. Jong-Hak Eun, Kcun Lee, Guisheng Wu. (?) Explaining the University-run Enterprises in China: A New Theoretical Framework
and Applications
www. kiep. go. kr inc/download, asp/
10. Kirby, D. A. (2006), Creating entrepreneurial universities in the UK applying entrepreneurship, theory to practice, Journal of
Technology Transfer, Vol. 31, pp. 599-603 .
11. Kuratko, D. F. (2005), The Emergence of Entrepreneurship Education Development, Trends and Challenges, Publication of
entrepreneurship: Theory and Practice
12. Kuratko, D F. & Hodgetts, R. M. (2004). Entrepreneurship: Theory, Process, Mason. OH: South- Western College Publishers.
13. Röpke, Jochen (1998), The Entrepreneurial University Innovation, Academic Knowledge Creation and Regional Development in a Globalized Economy, Department of Economics, Philipps-Universität Marburg, Germany
14. Sarfraz, M A. (2002), C an entrepreneurial University Model Help Pakistan Leapfrog in to the Knowledge Economy? Some reflections,
Slate University of New York, USA
15. Schulte, P. (2004), the Entrepreneurial University: A Strategy for
Institutional Development, Higher Education in Europe Vol XXIX No, 2
16. Teh Pei-Lee & Yong Chen-Chen, (2008), Multimedia University’s experience in fostering and supporting undergraduate student
technopreneurship programs in a triple helix model, Journal of Technology Management in China Vol. 3 No. 1. pp. 94-108
منبع مقاله :
صالحیامیری، رضا، (1388)، مجموعه مقالات دانشگاه؛ کارآفرینی و توسعه، تهران: پژوهشکده تحقیقات استراتژیک، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}