آداب زيارت ائمه اطهار (علیهم السلام) – قسمت اول
آداب زيارت ائمه اطهار (علیهم السلام) – قسمت اول
آداب زيارت ائمه اطهار (علیهم السلام) – قسمت اول
حرمهاي معصومين(علیهم السلام) از مكانهايي هستند كه انوار الهي بدون حجاب در آن جا تجلي مييابد و هر قلبي كه بخواهد نوراني شود و به سوي خداوند راه پيدا كند ميتواند از اين منزلگاههاي نوراني راه خويش را بيابد.
زيارت مانند ساير عبادات بلكه در صدر تمامي آنها داراي احكام، آداب و اسراري است و ظاهر و باطني دارد. عده زيادي هستند كه زيارت را انجام ميدهند اما به باطن آن نميرسند. براي بدست آوردن باطن زيارت و رسيدن به اصل منشأ الهي و پي بردن به هدف اين عبادت بايد متخلق به آدابي شد كه درذیل به این آداب می پردازیم:
نيت: قصد زيارت كردن؛ اين كه قصد كني زائر شوي و بر يافته خويش عهد بندي. نيت تو بايد نيت زيارت ولي خدا باشد نه ديدن حريم حرم. مانند نيت نماز كه قصدت نزديكي به خداست براي زيارت نيز بايد قصدت نزديكي به خدا از طريق توسل به ولي خدا باشد و اين اولين پله از نردبان قرب الهيست.. وقتي قصد زيارت ميكني بايد آن را با ديگر مقاصد دنيايي آلوده نسازي و منظور تو تنها تجديد عهد با ولي خدا و اجابت دعوت وي و طلب شفاعت از آنان باشد نه چيز ديگري، هنگامي كه ميگويي: «اني قصدتك» من قصد تو را كردم، يعني از هر آن چه غير توست دل بريدم و به سوي تو پناه آوردم؛ زيرا هر كه با شماست، با خداست. شما شفيعان سراي جاويديد و واسطه رحمت خداوند، هر كه به شما معتصم شود و از شما پيروي كند بهشت جايگاه ابدي اوست.» وقتي بداني قصدت از زيارت چيست، پاي در كدامين خاك ميگذاري، پاي بوس خاكي ميشوي كه روزانه صدها هزار فرشته خاك بوسش ميشوند كم كم حجابها از جلوي چشمانت كنار ميروند. با چشم سر نميشود ديد، بايد چشم دل را گشود و خود را در ساحت حريمش پيدا كرد آن وقت ميشود قصد زيارت نمود.
«نبيند چشم نابينا خصوص اسرار پنهاني»
اين حس ذره ذره به تو حيا ميدهد حيايي كه پيش زمينه ترك گناه است. نيت دل كندن از غير و پيوستن به يار، آن جاست كه مصداق اين بيت شعر ميشوي «ما سميعيم و بصيريم و هشيم، با شما نامحرمان ما خامشيم»
2ـ دومين ادب اين كه ره توشه كافي براي سفر تدارك ديده باشي، حضرت رسول در اين باره ميفرمايند: «از شرف آدميست كه توشه خود را نيكو گرداند» و امام صادق(ع) نيز متذكر ميشوند: چون به سفر رويد سفره با خود برداريد و طعامهاي نفيس در آن قرار دهيد.
3ـ سومين؛ در حلال بودن خرجي سفر دقت كني و از آلودگي آن به مال حرام به شدت احتراز نمايي. لقمهاي كه قرار است بر تو قوت بخشد بايد طيب و طاهر باشد و اگر غير آن در بطن تو باشد لذت چشيدن طعم شيرين زيارت را از تو ميگيرد پس در آنچه زاد و توشه خود ميكني مطمئن باش كه قصد زيارت فقط سبك معرفت است كه رسيدن به آن با لقمه غير دست نيافتني ست.
4ـ چهارمين؛ بستگان، نزديكان و دوستان ديني خود را از سفر خويش آگاهسازي و با آنها وداع كني، در حديثي از امام صادق(ع) كه از سيره جدشان حضرت رسول(ص) ذكر ميكنند اهميت وداع را ميتوان احساس كرد. ايشان ميفرمايند: وقتي حضرت رسول(ص) با مؤمني وداع ميكردند ميفرمودند: خداوند شما را رحمت كند و پرهيزگاري را توشه شما داند و شما را به سوي هر خيري متوجه گرداند و جميع حاجات شما را برآورد و دين و دنياي شما را سالم دارد، شما را به راحت برگرداند به سوي جمعي كه ايشان به سلامت باشند.
5ـ پنجمين؛ غسل طهارت جسم كه متن دعاي آن در كتب ديني ذكر شده است كه ما در اين جا به برگرفتهاي از معني آن اشاره ميكنيم. به نام خدا و به مدد خدا، هيچ نيرو و قدرتي جز به مدد الهي وجود ندارد، بر آئين رسول خدا و سخنگويان راستگوي خدا كه درود خدا بر تمامي آنها باد. خدايا به وسيله اين غسل دلم را پاك و سينهام را گشاده ساز و قلبم را نوراني كن. خدايا اين غسل را مايه نورانيت و پاكي و محفوظ ماندن و سبب شفاي من از هر درد و بيماري و آفت و بدياي كه از آن هراس دارم و ميپرهيزم قرار بده و قلب و اعضا و استخوانها و خون و مو و پوست و مغز و اعصابم و آنچه زمين از من ميكاهد را به وسيله اين غسل پاك گردان. خدايا در روز نيازمندي و تهيدستي و بيچيزيام در پيشگاه تو اين غسل را شاهدي به سود من قرار ده اي پروردگار جهانيان كه همانا تو بر هر چيز توانايي.
اللهم طهر قلبي و اشرح لي صدري و أجر علي لساني مدحتك و الثناء عليك. اللهم اجعله لي طهوراً و شفاء و نوراً انك علي كل شيء قدير . اللهم اجعله لي نورا و طهورا و حرزاً و كافياً من كل داء و سقم و من كل آفه و عاهه و طهر به قلبي و جوارحي و عظامي و لحمي و دمي و شعري و بشري و مخي و عصبي و ما اقلت الارض مني و اجعله لي شاهداً يوم القيامه يوم حاجتي و فقري و فاقتي.
طهارتي ديگر كه براي نايل ماندن به ديدار امام لازم است طهارت ذهني است. فكر نيز مانند جسم احتياج به طهارت دارد. در روايات آمده است كه ميدانيد چه چيز ذهن شما را آلوده ميكند؟ پاسخ روشن است! سوءظن به امام معصوم(ع). من و تو وقتي ميخواهيم به زيارت بياييم ميگوئيم با اين همه گناه امام مرا ميپذيرد؟ اين نوع گفتار سوء ظني است به امام معصوم(ع). آري اگر به خودمان نگاه كنيم كه ذرهاي گذشت در وجودمان نيست پندارمان درست است اما امام خداي كرم است روي زمين، او مانند مونسي دلسوز، پدري مهربان و برادري همدل است. و اين نص صريح قرآن است كه خداوند خطاب به گناهكاران ميفرمايد: اگر همه گناهان را كردي و از بخشش نااميد هستي از رحمت من (خدا) نااميد مشو چرا كه گناه همه توبهكنندگان را ميبخشم.
6) ششمين؛ انگشتر عقيق با نگين زرد رنگ كه نقش روي آن «ماشاء الله لاقوه الا بالله استغفرالله»: هر چه خدا بخواهد است. نيرويي جز به مدد الهي وجود ندارد از او طلب مغفرت ميكنم، و نقش روي ديگر آن محمد و علي باشد به دست كني و اگر انگشتر فيروزه بود بهتر است نگيني داشته باشد كه يك روي آن «الله الملك» خدا فرمانرواست، و روي ديگر آن «الملك لله الواحد القهار» فرمانروايي تنها از آن خداي يكتا و قهار است، نقش شده باشد.
7) هفتمين؛ مقداري تربت امام حسين(ع) را با خود برداري، به راستي اگر نبود اين خاك هيچ تربتي ديگر نبود كه شفيع شود بين تو و خدا كه به واسطه اين خاك كه همراه خويش ساختهاي نظري حسيني به دلت بيندازد و سببي شود براي نجات و قبولي زيارتت. منقول است هنگام برداشتن آن اين دعا را بخواني: «خدايا اين خاك قبر امام حسين(ع) است كه ولي تو و فرزند ولي تو هست آن را بر گرفتم تا از آنچه ميترسم و نميترسم پناهم باشد و همچنين روايت است هنگامي كه حضرت صادق(ع) به عراق آمدند گروهي نزد وي جمع شدند و پرسيدند كه ميدانيم تربت امام حسين(ع) شفاي هر ذرداست. آيا باعث ايمني از هر خوف و بيم نيز ميشود؟ ايشان فرمودند: هر گاه كسى خواهد كه او را از هر بيمى امان بخشد بايد تسبيحى كه از تربت آن حضرت ساخته باشند در دست بگيرد و سه مرتبه اين دعا را بخواند أَصْبَحْتُ [أَمْسَيْتُ] اللَّهُمَّ مُعْتَصِما بِذِمَامِكَ وَ جِوَارِكَ الْمَنِيعِ الَّذِي لا يُطَاوَلُ وَ لا يُحَاوَلُ مِنْ شَرِّ كُلِّ غَاشِمٍ وَ طَارِقٍ مِنْ سَائِرِ مَنْ خَلَقْتَ وَ مَا خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِكَ الصَّامِتِ وَ النَّاطِقِ [فِي جُنَّةٍ] مِنْ كُلِّ مَخُوفٍ بِلِبَاسٍ سَابِغَةٍ حَصِينَةٍ وَ هِيَ وِلاءُ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ [مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] مُحْتَجِزا [مُحْتَجِبا] مِنْ كُلِّ قَاصِدٍ لِي إِلَى أَذِيَّةٍ بِجِدَارٍ حَصِينٍ الْإِخْلاصِ فِي الاعْتِرَافِ بِحَقِّهِمْ وَ التَّمَسُّكِ بِحَبْلِهِمْ جَمِيعا مُوقِنا أَنَّ الْحَقَّ لَهُمْ وَ مَعَهُمْ وَ مِنْهُمْ وَ فِيهِمْ وَ بِهِمْ أُوَالِي مَنْ وَالَوْا وَ أُعَادِي مَنْ عَادَوْا وَ أُجَانِبُ مَنْ جَانَبُوا فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعِذْنِي اللَّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ كُلِّ مَا أَتَّقِيهِ يَا عَظِيمُ حَجَزْتُ الْأَعَادِيَ عَنِّي بِبَدِيعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّا جَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ پس تسبيح را ببوسد و بر هر دو چشم بمالد و بگويد اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذِهِ التُّرْبَةِ الْمُبَارَكَةِ وَ بِحَقِّ صَاحِبِهَا وَ بِحَقِّ جَدِّهِ وَ بِحَقِّ أَبِيهِ وَ بِحَقِّ أُمِّهِ وَ بِحَقِّ أَخِيهِ وَ بِحَقِّ وُلْدِهِ الطَّاهِرِينَ اجْعَلْهَا شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ أَمَانا مِنْ كُلِّ خَوْفٍ وَ حِفْظا مِنْ كُلِّ سُوءٍ پس تسبيح را بر جبين خود بگذارد پس اگر در صبح چنين كند در امان خدا باشد تا شام و اگر در شام چنين كند در امان خدا باشد تا صبح.
8) هشتمين ادب؛ سورههاي حمد، فلق و ناس، آيه الكرسي و قدر و آخر سوره آل عمران را بخواني.
9) نهمين گام براي وصول به ساحت امام(ع) اين است كه اعضاي خانواده خود را به گرد خويش جمع كني و دو ركعت نماز بخواني و از خدا طلب خير كني و سوره آيه الكرسي را بخواني و بعد از حمد و ثناي پروردگار اعضاي خانواده خويش را به خدا بسپاري به يمن تلاوت اين سوره، امام محمدباقر(ع) نيز هرگاه عزم سفر ميكردند خانواده خود را در حجرهاي جمع مينمودند و اين دعا را ميخواندند: اللهم اني استودعك الفداة نفسي و مالي و اهلي و ولدي الشاهد منا و الغائب. اللهم احفظنا و احفظ علينا. اللهم اجعلنا في جوارك. اللهم لا تسلبنا نعمتك و لا تغيير ما بنا من عافيتك و فضلك.
10) دهمين ادب از آداب پيش از سفر اين است كه با خانواده خود خداحافظي كني و بر در خانه بايستي و تسبيحات حضرت زهرا(س) را بگويي و هر يك از سورههاي حمد و آيه الكرسي را بر 3 جانب خود يعني سمت راست و چپ و پيش رو بخواني و خواندن دعايي كه شرح آن در كتاب حليه المتقين علامه محمدباقر مجلسي آمده است و به جهت اكمال آن وارد شده است. «اللهم احفظني و احفظ ما معي و سلمني و سلم ما معي و بلفني و بلغ ما معي ببلاغك الحسن الجميل.»
11) يازدهمين؛ يازده مرتبه سوره توحيدر ا زمزمه كني و همچنين سورههاي قدر و آيه الكرسي و فلق و ناس را و سپس عطر تلاوت اين سورهها را با لمس بدن خود تا هميشه ماندگار كني در اعضا و جوارحت.
12) دوازدهمين؛ دعايي بخواني جهت در امان ماندن در سفر در اين باره حكايت زير خواندني است در حديثي معتبر منقول است دو نفر به خدمت حضرت رسول(ص) رسيدند و به ايشان گفتند: ما ميخواهيم براي تجارت به شام برويم حرزي به ما ياد بده تا در راه بخوانيم. فرمود كه چون در منزلي فرود آييد و نماز خفتن بكنيد، بعد از نماز پهلو را به رختخواب بگذاريد و تسبيح حضرت فاطمه عليها السلام را بخوانيد و پس از آن آيه الكرسي را بخوانيد چون چنين كنيد تا صبح محفوظ ميمانيد. وقتي آنها روانه شدند جمعي از دزدان در پي آنها رفتند. اعمالي كه حضرت رسول(ص) تعليم فرموده بودند انجام دادند شب هنگام دزدان غلام خود را فرستادند تا از آنها خبر بگيرد، چون به نزد آنان رسيد دو ديوار را ديد و خبري از آن دو تن نبود. وقتي به دزدان گفتند آنها نيز آن مسير را طي نمودند و همان ديدند كه غلام ديده بود.
سپيده صبح كه سر زد دزدان نزد آن دو تن آمدند و پرسيدند كه شما ديشب در كجا به سر برديد؟ گفتند: در همين مكان. گفتند: ما آمديم به تفحص شما و به غير از دو ديوار چيز ديگري نديديم راز اين واقعه چيست؟ و تجار تعليم حضرت رسول(ص) را به آنها گفتند. دزدان در حالي كه انگشت حيرت به لب داشتند گفتند: برويد كه دزدي به شما دست نخواهد يافت.
13) سيزدهمين ادب خواندن اين دعا هنگام ترك منزل است كه از حضرت رسول(ص) منقول است كه هيچ خليفهاي آدمي در اهلش نميگذارد بهتر از آن كه در وقت بيرون رفتن دو ركعت نماز بخواند و سپس بگويد: اللهم اني استودعك نفسي و اهلي و مالي و ذريتي و دنياي و آخرتي و امانتي و خاتمة عملي.
14) چهاردهمين گام از آداب پيش از سفر دادن مقداري صدقه است، صدقهاي كه در عين ناچيزي هفتاد نوع بلا را از انسان دفع ميكند.
15) پانزدهمين و آخرين گام از آداب پيش از سفر اين است كه در هنگام سوار شدن به وسيلهاي كه قرار است ركاب تو باشد براي رسيدن به عرش الهي اين آيه را تلاوت كني و پس از آن به ياد هفت آسمان عاشقي، هفت كهكشان دلدادگي به حضرت زهرا(س) تسبيحات خاصه ايشان كه تعليم پدر بزرگوارشان به وي بود را در وقت اضطرارشان زمزمه كني. «سبحان الذي سخرلنا هذا و ما كنا له مقرنين و انا الي ربنا لمنقلبون» : پاك و منزه است كسي كه اين (مركب، وسيله سفر را) مسخر ما كرد و ما خود بر آن توانا نبوديم و همانا ما به سوي پروردگارمان باز ميگرديم.
مجالست از مؤثرترين عوامل شكلگيري شخصيت انسان است. انسانها غالباً همرنگ ياران و معاشران خود ميباشند. تأكيدهاي فراواني كه در آيات و روايات و احاديث و همچنين متون ادبي گذشته ما درباره همراهي با دوستان نيك و اهل تقوي شده، خود ناظر بر همين مطلب است. چنانكه امام علي(عليهالسلام) ميفرمايند: «قارن اهل الخير تكن منهم» : با اهل نيكي همراه و همنشين باش تا تو نيز يكي از آنان باشي. و در حديث ديگري نيز مي فرمايند: همنشيني با نيكان همچون مراوده با عطرفروش است كه اگر او از عطر خويش به شخص ندهد، كمترين فايده اين دوستي بوي عطر مغازهاش است كه با پيكر و لباس تو عجين ميشود و در نتيجه تا مدتي بعد از جدا شدن از او نيز بوي خوش عطر از وجود تو استشمام ميگردد. سعدي عليه الرحمه نيز در گلستان اين چنين ميسرايد:
«همنشين تو از تو به بايد تا تو را عقل و دين بيفزايد»
آدمي با مجاورت با نيكان به رنگ آنان در ميآيد و صفات و كمالات آنان در وي نيز پديدار ميگردد. امام صادق(عليهالسلام) نيز در اين باره به پيروانش ميفرمايد: با كسي رفاقت و مصاحبت كن و با كسي همنشين و همسفر شو كه تو به آن زينت يابي و مصاحبت مكن با كسي كه او به تو زينت يابد. يعني تو بتواني از او علم و كمالات كسب كني. همانگونه كه قطعهاي آهن پس از مدتي مجاورت با آهنربا خاصيت آهنربايي مييابد و يا پارهاي فلز با اندك زماني نزديكي با آتش، آتشين ميشود و حرارت و نور از خود ساطع ميكند، وجود آدمي نيز كه جلوهاي از نور الهي است، از همنشيني و همسفري رنگ ميپذيرد و به راستي مشتي گل است كه از مجاورت با گل، بوي خوش گل را ميگيرد و خوشبو ميشود.
2ـ دومين ادب، خوش خلقي، شادماني و حلم و بردباري با همسفران است. شاد كردن دل مؤمن، شايد خيلي ساده و كوچك به نظر برسد و تا به حال براي آن اهميتي قائل نشده باشيم و تكرار روزمرگيهاي زندگي و مشكلات هميشگي باعث شود كه كمتر به آن فكر كنيم و حتي عده كثيري از ما ديگر نقش آن را در زندگيمان كمرنگ و يا بيرنگ بيابيم، اما درجه اهميت اين ادب كه نه تنها جزء آداب حين سفر است بلكه از اصول زندگيست، هنگامي برايمان ملموس ميشود كه پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) آن را محبوبترين عمل نزد خداوند ميداند. رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) ميفرمايند: محبوبترين عمل نزد خداوند شاد كردن مؤمن است.
وقتي مسافر نيت سفر ميكند و زائر قصد زيارت، بايد خود را مهمان امام بداند و هر چه در طول سفر زيارتاش از آغاز حركت تا هنگام مراجعت برايش پيش ميآيد از جانب آن بزرگواران دانسته و نه تنها صبر و بردباري پيشه كند بلكه به فكر شاد كردن دل همسفر خويش باشد؛ چنانكه حضرت صادق(عليهالسلام) بزرگ پرچمدار مكتب شيعه ميفرمايد: از مروت سفر، خوش طبعي بسيار در چيزي است كه خداوند را به خشم نياورد. زائر بايد تمامي ناملايمات را به حلاوت پذيرايي امام و مولاي مهربانش، با خرسندي پذيرا شود و راه و رسم شكوه و شكايت را در پيش نگيرد و با ياران و همسفران و راهبران سفر تلخي و تندي نكند كه به راستي: «در ره منزل ليلي كه خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است كه مجنون باشي» نكته اساسي اين حقيقت بزرگ آن است كه آدمي در طول زندگي خود مسافر است، مسافر يك سفر زيارتي كه به لقاي خداوند ميانجامد و اين سفر مانند همهي سفرها رنج و مشقاتي را داراست. قرآن كريم در تأئيد اين مطلب ميفرمايد: «يا ايها الانسان انك كادح الي ربك كادحاً فملاقيه»؛ اي انسان تو در مسير به سوي پروردگار خود دشواريهاي زيادي را متحمل ميشوي پس آنگاه به لقاي پروردگارت نائل ميآيي »
3ـ سومين ادب؛ امام سجاد(عليهالسلام) در رساله حقوقشان در مورد حق همسفر و هم صحبت اين چنين خاطرنشان ميسازند: «حق همسفر و هم صحبت آن است كه تا آن جا كه ميتواني، با نيكويي و احسان با او هم صحبتي كني وگرنه دست كم با انصاف با او رفتار كن و همان اندازه كه او تو را گرامي ميدارد، تو نيز او را گرامي بدار و همانگونه كه او تو را حافظ و نگهدارست، تو نيز نگاهدارش باش و به گونهاي باش كه او در هيچ گرامي داشتني بر تو پيش دستي نكند، و اگر چنين كرد آن را جبران نمايي، و تا آن جا كه شايستگي دارد، در دوستي با او كوتاهي مكن. خودت را بر آن بدار كه خيرخواه و نگهدار و ياور او در فرمانبرداري از پروردگارش، و كمك او به خويشتن در نافرماني نكردن از خدايش باشي. تو بايد براي او رحمت باشي نه زحمت . در حديث ديگري از حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) منقول است كه هر كه اعانت كند مؤمن مسافري را، حق تعالي از او هفتاد و سه شدت از شدتهاي دنيا را بردارد و او را امان دهد از غم و اندوه و هفتاد غم و شدت در آخرت از او بردارد در وقتي كه از شدت احوال قيامت نفسهاي مردم گرفته باشد. با درك دو حديث فوق، لزوم كمك و همياري در سفر به خوبي روشن است. اين همياري ميتواند مادي، معنوي و يا فكري باشد كه هر يك به اقتضاي شرايط موجود امكانپذير است. گاهي رساندن آب به تشنهاي و اعطاي مقداري پول و خوراك به وي و گاه اين عطش و تشنگي، عطش معرفت است و آن آب گوارا و جانفزا علم و معرفتي است كه زكات آن ياد دادن و متذكر شدن به مؤمن است. وقتي دست گير بندهاي شوي و او را به حقوق شرعي و معرفتي خويش آشنا كني و پلهاي از نردبان قرب الهي را به مدد ياري او طي كني، شامل آن گروهي ميشوي كه ثوابي كمتر از بهشت ندارند. امام صادق(عليهالسلام): مؤمن حاجتي از كسي برآورده نكند جز آن كه خداي تبارك و تعالي او را فرياد زند ثواب تو بر من است و به كمتر از بهشت بر تو رضايت ندهم. حق مطلب آن جا ادا ميشود كه اين ياري، تنها برداشتن قدمي صرفاً مادي و مالي نباشد بلكه همياري معرفتي و معنوي نيز با او همراه باشد.
4ـ چهارمين ادب از آداب سفر، همسفر شدن با هم سطح خود از نظر مخارج است. با ارزشترين و گراميترين هستي مؤمن نزد وي عزت نفس اوست كه همواره بايد مراقب و محافظ آن باشد. عزت نفس فضيلتي است كه با گذشت زمان به دست ميآيد و با اندك لحظهاي غفلت از كف ميرود. آفت اين ارزش، طلب احتياج نزد بندهاي ديگر است. تأكيد بزرگان بر لزوم رعايت اين ادب و همسفرشدن با هم سطح خود از لحاظ برخورداري از تعلقات دنيوي اين است كه دست احتياج به پيش كسي دراز نكني و چشمداشتي به مال كسي نداشته باشي. در روايتي از امام صادق آمده است كه از ايشان پرسيدند: شخصي رفيق ميشود با جماعتي ثروتمند و از آنها دارايياش كمتر است و آنها خرج خود را بيرون ميآورند و او مانند آنها نميتواند خرج كند. امام صادق(عليهالسلام) فرمود: با كسي رفيق شود كه مثل او باشد. عزت نفس مؤمن براي حضرت آنقدر مهم است كه ميگويد دوست ندارم خود را ذليل كند پس اگر قصد سفر داري براي خود همسفري فراهم ساز كه از لحاظ مالي شبيه به تو باشد. در حديث ديگري از شهاب منقول است كه به حضرت عرض نمودم كه شما ميدانيد حال و توانگري مرا و احساني كه با برادران خود ميكنم، پس با جماعتي از ايشان رفيق ميشوم در راه مكه و برايشان توسعه ميكنم و بسيار خرج ميكنم. فرمود كه اي شهاب! چنين مكن اگر تو دست به خرج نمودن بگشايي و ايشان هم بگشايند، به ايشان ضرر ميرسد و پريشان ميشوند، و اگر تو بكني و ايشان نكنند باعث مذلت و خواري ايشان است، پس رفاقت با جماعتي بكن كه مثل تو باشند در توانگري و توانايي.
5ـ پنجمين ادب، انفاق و گشادهدستي و سخت نگرفتن بر خود و همراهان از نظر مخارج و امكانات در سفر است. لقمان در نصايحش در مورد سفر به فرزند خويش ميگويد: در توشه خود صاحب كرم باش در ميان همسفران و چون تو را به ضيافت بطلبند، قبول كن و اگر از تو مدد بطلبند، ياري ايشان بكن. بر سه چيز بر ايشان غلبه كن: به بسيار خاموشي و بسيار نماز خواندن و سخاوت و جوانمردي در هر چه با خود داري از چهارپا و مال و توشه.
در سفر زيباست كه به سنت انفاق و گشادهدستي پايبند باشي و از اعطاي مال خود به ديگر همسفران دريغ نورزي بلكه مشتاقانه و بدون هيچگونه چشمداشتي در اين راه پيشگام باشي. بديهي است كه تنها با اين خصايص و نظاير آن است كه مسافر و يا زائر از خواص اهل ولا شده و از شفاعت و ورود در حوض رحمت و محبت اهل بيت بهرهمند ميگردد و از نعمتها و مواهبي كه نه چشمي ديده و نه گوشي شنيده و نه به خاطر كسي خطور كرده است، برخوردار ميشود.
6ـ ششمين ادب؛ پرهيز از تجملات و تشريفات و تعينات دنيوي در طول سفر است. حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) در اين باره ميفرمايد: بهترين خرج نمودنها نزد خدا، ميانهروي است و خدا اسراف را دشمن ميدارد مگر در راه حج و يا عمره.
7ـ هفتمين ادب، فراهم نكردن اسباب غفلت و اشتغالات دنيوي براي خود در سفر است. انسان مؤمن بايد در همهي لحظات عمر و همهي عرصههاي زندگي، خود را در محضر خدا و خوبان خدا بداند و اگر هنوز چشم دل او باز نشده كه به هر سو، رو كند آن عزيزان را به ديده دل ببيند، لااقل توجه داشته باشد كه همواره در منظر آن شاهدان هميشه حاضر قرار دارد و آنان او را ميبينند. چنانكه قرآن كريم در بيان همين حقيقت ميفرمايد: «قل اعملوا فسيري الله عملكم و رسوله و المؤمنون: بگو عمل كنيد كه خدا و رسول خدا و مؤمنان آن را ميبينند » و بنابر احاديث، منظور از مؤمنان در اين آيه ائمه اطهار(عليهالسلام) هستند و پيامبر اكرم ميفرمايند: «اعبدالله كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك»؛ چنان بندگي كن كه گويي خداوند را ميبيني، پس اگر هنوز به آن مرتبه و جايگاه نرسيدهاي و او را نميبيني، لااقل با اين احساس به بندگي بپرداز كه در منظر خداوند قرار داري و او تو را ميبيند و چه شيرين است سخن رهبر كبير انقلاب اسلامي كه ميفرمايند: عالم محضر خداست، در محضر خدا معصيت نكنيد. اگر شخص همين توجه را حفظ كند كه در هر حال خداوند ناظر بر درون و برون و فكر و انديشه و اضطراب اوست، اين درك حضور چنان حيايي بر او مستولي ميسازد كه شرم ميكند در خلوت و آشكارا در فكر و دل، در قول و فعل و در غايب و حاضر مرتكب زشتي شود كه خلاف ادب حضور در محضر و منظر الهي باشد. در نتيجه اين شرم و حيا او را از غفلت و اشتغالات دنيوي و معاصي و آلودگيها محفوظ ميدارد.
8ـ هشتمين ادب، ترك كلام بيهوده و مخاصمه و مجادله در طول سفر است.
امام سجاد(عليهالسلام) براي پرهيز از مجادله در طول سفر، سخناني را بيان ميدارند كه خواندني است: حق طرفي كه تو عليه او ادعايي داري آن است كه گرچه آن ادعا واقعاً حق توست، در گفتگو براي بيان مدعا و در مطالبه حق خود از او، نيك رفتار و آرام باشي، زيرا شنيدن ادعا از شخص مدعي بر گوش طرف مقابل سخت و گران ميآيد. دليل خود را با نرمي و تواضع بفهماني، به او مهلت بدهي، بياني روشن و لطيفترين فرمايشها را به كارگيري و كشمكش او با تو، مانع از دليل آوردن تو نشود، چندان كه دليل از دستت برود و نتواني آن را جبران كني.
9ـ نهمين ادب، محافظت از نقشه و اموال خود است. زائري كه عاشق است، اگر در جريان سفر چيزي از او مفقود شد و يا خسارتي بر او وارد آمد، تأسف نميخورد چرا كه ميزبان و دعوت كننده، آن امام مهربان و رئوف، خود ضامن جبران تمامي زحمات و خسارات است. گرچه او در پي اين جبران نيست و پاكبازانه پا در راه سفر زيارت مينهد و شرق ديدار يار جبران كننده همه زحمات و خسارات است.
10ـ دهمين ادب؛ اقامه نماز اول وقت و ذكر تسبيحات اربعه 30 بار بعد از هر نماز شكسته. لقمان حكيم در ادامه نصايحش به فرزندش كه ذكر شد، اين چنين اهميت نماز اول وقت را به وي خاطرنشان ميسازد: اي فرزند! چون در سفري و وقت نماز آيد، از براي امري آن را تأخير مينداز و نماز را به جا آور و راحت بياب كه نماز قرضي است كه هر چند بيشتر ادا ميكني سبك بار ميشوي و نماز را با جماعت بخوان هر چند بر سر نيزه باشي و بر روي اداي آن به جماعت مصر باش. نماز عرصه دلبري است بين خدا و مخلوق، آدمي به حرمت نماز از گناهان تطهير ميگردد و به شرافت آن به حريم امن الهي نزديك. حال اگر مسافر باشي و نمازت نماز زائر، بدون حجاب پا بر آن حريم قدسي مينهي و گامها براي رسيدن به آن اوج، منتظر اجازت تو نخواهند ماند. تأكيد فراوان به گذاردن نماز به جماعت، اشاره به رواياتي است كه بيان ميدارد دست خدا با جماعت است و جمعي كه «يدالله» با اوست، تفرقه بينشان راه نمييابد و سفرشان سفري الهي خواهد بود.
11ـ يازدهمين ادب؛ قرائت آية الكرسي در هر شب و پس از آن اين دعا «اللهم اجعل مسيري عبراً و صمتي تفكراً و كلامي ذكراً»: خدايا رفتارم را عبرت و سكوتم را انديشيدن و سخنم را از تو ياد كردن قرار ده. زائر در هر لحظه از سفر ياد خداست؛ چه در سكوت، چه در سخن و چه خواب و يا بيداري زائر عاشق از لحظه حركت به فكر درك لحظه حضور در آن آستان روحاني است.
12ـ دوازدهمين ادب، در هنگام سوار شدن به وسيله نقليه، «بسم الله الرحمن الرحيم» را بر لب جاري ساختن دوازدهمين ادب است، كه در هر كار كه نام و ياد خدا نيست، شيطان، عرصه جولان و حضور مييابد.
13ـ سيزدهمين ادب و آخرين ادب از آداب سفر در آستانه ورود به شهري كه حرم در آن است، حمد خدا را به جا آوردن و سر به سجده شكر بر زمين نهادن است. قرائت اين دعا كه در كتاب «مصباح الزائر» آمده است، نيز وارد است: «اللهم ارزقني خير هذا المكان و خير اهله و خير من دخل اليه أو يدخل اليه و خير من اقرب منه أو أقام به او خرج عنه و اكفني شره و شر اهله و شر من دخل اليه و يدخل اليه و شر من قرب منه او قام به او خرج عنه. اللهم و الهمهم حفظ حرمتك و العمل بشريعتك في ترك الاذي لانفسهم بظلمهم لنا و الغيبة لنا و التعرض بنا و اختم علي جوارحهم ان تقع منها مخالفة لارادتك او معارضة لحكمك بشيء يغير علينا عوائد رحمتك و فوائد نعمتك و ادفع عنا نحوس هذا المكان و ضره و بؤسه و اكداره و أخطاره و كمل لنا سعوده و خلوده و مساره و مباره و أدخلنا اليه مدخل صدق و أقمنا به مقام صدق و أخرجنا منه مخرج صدق و اجمل لنا من لدنك سلطاناً نصيرا و كن لنا علي الدهر ظهيراً و من كل سوء مجيراً وهب لنا في الدنيا انعاماً كثيراً وفي الآخرة نعيماً و ملكاً كبيراً و ابدأ في هذا الدعا و هذا الرجاء بمن يرضيك البدأة به من اهل الاصطفاء و الاجتباء و اجعلهم من الوسائل لنا اليك في كل ما عرضناه او نعرضه عليك يا ارحم الراحمين»: «خدايا از خوبي اين مكان و ساكنان آن و هر كه به آن داخل شده است و يا بعداً وارد ميشود و يا به نزديك آن رسيده و در آن اقامت كرده يا از آن بيرون رفته، مرا بهرهمند گردان. گزند آن و ساكنين آن و آنكه در آن وارد شده است يا خواهد شد يا خارج گشته و كسي كه نزديك آن رسيده و يا در آن اقامت گزيده و يا از آن بيرون رفته است را از من بازدار. خدايا نگه داشتن حرمتت و عمل كردن به دينت را به دل آنها بيافكن تا ما را نيازارند و به اين كار به خود ستم روا ندارند و پشت سر ما عيبجويي نكنند و مزاحم ما نشوند و چنان اعضاي بدنشان را كنترل كن كه نتوانند در مخالفت ارادهات يا معارضه فرمانت به كاري دست زنند كه سودهاي رحمتت و بهرههاي نعمتت را بر ما دگرگون سازند. بدشگوني اين مكان و زيان و مشكلات و آسيبها و خطرهايش را از ما بگردان و نيكبختي و شادماني و نيكيهايش را و بقايش را بر ما تكميل فرما و ما را به راستي و درستي وارد گردان و در آن جا با بزرگواري مقيم و پا بر جايمان ساز و با دلي خوش و ستودگي ما را بيرون بر و از پيشگاه خود نيرويي مدد دهنده به ما مرحمت فرماي و در حوادث روزگار پشتيبان ما و از هر بدي پناهگاه ما باش. در دنيا نعمتهاي فراوان بر ما ببخش و در آن سرا نمعتهاي واقعي بزرگ به ما عطا كن. اين دعا و اميد را ابتدا در مورد هر كه از برگزيدگان و انتخاب شدگان كه آغاز كردن را به او ميپسندي، آغاز كن و آنان را وسيلهاي براي تقرب ما به خودت در آنچه عرضه داشتيم يا عرضه خواهيم كرد قرار ده، اي مهربانترين مهربانان و يا خواندن اين آيه: «و قل رب ادخلني مدخل صدق و اخرجني مخرج صدق و اجعل لي من لدنك سلطاناً نصيراً؛ و اي رسول ما دائم دعا كن كه بارالها مرا به صدق داخل و به صدق خارج گردان و به من از جانب خود بصيرت و حجتي روشن كه دائم يار و مددكار باشد، عطا فرما. »
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آستان قدس رضوی
زيارت مانند ساير عبادات بلكه در صدر تمامي آنها داراي احكام، آداب و اسراري است و ظاهر و باطني دارد. عده زيادي هستند كه زيارت را انجام ميدهند اما به باطن آن نميرسند. براي بدست آوردن باطن زيارت و رسيدن به اصل منشأ الهي و پي بردن به هدف اين عبادت بايد متخلق به آدابي شد كه درذیل به این آداب می پردازیم:
آداب پيش از سفر
نيت: قصد زيارت كردن؛ اين كه قصد كني زائر شوي و بر يافته خويش عهد بندي. نيت تو بايد نيت زيارت ولي خدا باشد نه ديدن حريم حرم. مانند نيت نماز كه قصدت نزديكي به خداست براي زيارت نيز بايد قصدت نزديكي به خدا از طريق توسل به ولي خدا باشد و اين اولين پله از نردبان قرب الهيست.. وقتي قصد زيارت ميكني بايد آن را با ديگر مقاصد دنيايي آلوده نسازي و منظور تو تنها تجديد عهد با ولي خدا و اجابت دعوت وي و طلب شفاعت از آنان باشد نه چيز ديگري، هنگامي كه ميگويي: «اني قصدتك» من قصد تو را كردم، يعني از هر آن چه غير توست دل بريدم و به سوي تو پناه آوردم؛ زيرا هر كه با شماست، با خداست. شما شفيعان سراي جاويديد و واسطه رحمت خداوند، هر كه به شما معتصم شود و از شما پيروي كند بهشت جايگاه ابدي اوست.» وقتي بداني قصدت از زيارت چيست، پاي در كدامين خاك ميگذاري، پاي بوس خاكي ميشوي كه روزانه صدها هزار فرشته خاك بوسش ميشوند كم كم حجابها از جلوي چشمانت كنار ميروند. با چشم سر نميشود ديد، بايد چشم دل را گشود و خود را در ساحت حريمش پيدا كرد آن وقت ميشود قصد زيارت نمود.
«نبيند چشم نابينا خصوص اسرار پنهاني»
اين حس ذره ذره به تو حيا ميدهد حيايي كه پيش زمينه ترك گناه است. نيت دل كندن از غير و پيوستن به يار، آن جاست كه مصداق اين بيت شعر ميشوي «ما سميعيم و بصيريم و هشيم، با شما نامحرمان ما خامشيم»
2ـ دومين ادب اين كه ره توشه كافي براي سفر تدارك ديده باشي، حضرت رسول در اين باره ميفرمايند: «از شرف آدميست كه توشه خود را نيكو گرداند» و امام صادق(ع) نيز متذكر ميشوند: چون به سفر رويد سفره با خود برداريد و طعامهاي نفيس در آن قرار دهيد.
3ـ سومين؛ در حلال بودن خرجي سفر دقت كني و از آلودگي آن به مال حرام به شدت احتراز نمايي. لقمهاي كه قرار است بر تو قوت بخشد بايد طيب و طاهر باشد و اگر غير آن در بطن تو باشد لذت چشيدن طعم شيرين زيارت را از تو ميگيرد پس در آنچه زاد و توشه خود ميكني مطمئن باش كه قصد زيارت فقط سبك معرفت است كه رسيدن به آن با لقمه غير دست نيافتني ست.
4ـ چهارمين؛ بستگان، نزديكان و دوستان ديني خود را از سفر خويش آگاهسازي و با آنها وداع كني، در حديثي از امام صادق(ع) كه از سيره جدشان حضرت رسول(ص) ذكر ميكنند اهميت وداع را ميتوان احساس كرد. ايشان ميفرمايند: وقتي حضرت رسول(ص) با مؤمني وداع ميكردند ميفرمودند: خداوند شما را رحمت كند و پرهيزگاري را توشه شما داند و شما را به سوي هر خيري متوجه گرداند و جميع حاجات شما را برآورد و دين و دنياي شما را سالم دارد، شما را به راحت برگرداند به سوي جمعي كه ايشان به سلامت باشند.
5ـ پنجمين؛ غسل طهارت جسم كه متن دعاي آن در كتب ديني ذكر شده است كه ما در اين جا به برگرفتهاي از معني آن اشاره ميكنيم. به نام خدا و به مدد خدا، هيچ نيرو و قدرتي جز به مدد الهي وجود ندارد، بر آئين رسول خدا و سخنگويان راستگوي خدا كه درود خدا بر تمامي آنها باد. خدايا به وسيله اين غسل دلم را پاك و سينهام را گشاده ساز و قلبم را نوراني كن. خدايا اين غسل را مايه نورانيت و پاكي و محفوظ ماندن و سبب شفاي من از هر درد و بيماري و آفت و بدياي كه از آن هراس دارم و ميپرهيزم قرار بده و قلب و اعضا و استخوانها و خون و مو و پوست و مغز و اعصابم و آنچه زمين از من ميكاهد را به وسيله اين غسل پاك گردان. خدايا در روز نيازمندي و تهيدستي و بيچيزيام در پيشگاه تو اين غسل را شاهدي به سود من قرار ده اي پروردگار جهانيان كه همانا تو بر هر چيز توانايي.
اللهم طهر قلبي و اشرح لي صدري و أجر علي لساني مدحتك و الثناء عليك. اللهم اجعله لي طهوراً و شفاء و نوراً انك علي كل شيء قدير . اللهم اجعله لي نورا و طهورا و حرزاً و كافياً من كل داء و سقم و من كل آفه و عاهه و طهر به قلبي و جوارحي و عظامي و لحمي و دمي و شعري و بشري و مخي و عصبي و ما اقلت الارض مني و اجعله لي شاهداً يوم القيامه يوم حاجتي و فقري و فاقتي.
طهارتي ديگر كه براي نايل ماندن به ديدار امام لازم است طهارت ذهني است. فكر نيز مانند جسم احتياج به طهارت دارد. در روايات آمده است كه ميدانيد چه چيز ذهن شما را آلوده ميكند؟ پاسخ روشن است! سوءظن به امام معصوم(ع). من و تو وقتي ميخواهيم به زيارت بياييم ميگوئيم با اين همه گناه امام مرا ميپذيرد؟ اين نوع گفتار سوء ظني است به امام معصوم(ع). آري اگر به خودمان نگاه كنيم كه ذرهاي گذشت در وجودمان نيست پندارمان درست است اما امام خداي كرم است روي زمين، او مانند مونسي دلسوز، پدري مهربان و برادري همدل است. و اين نص صريح قرآن است كه خداوند خطاب به گناهكاران ميفرمايد: اگر همه گناهان را كردي و از بخشش نااميد هستي از رحمت من (خدا) نااميد مشو چرا كه گناه همه توبهكنندگان را ميبخشم.
6) ششمين؛ انگشتر عقيق با نگين زرد رنگ كه نقش روي آن «ماشاء الله لاقوه الا بالله استغفرالله»: هر چه خدا بخواهد است. نيرويي جز به مدد الهي وجود ندارد از او طلب مغفرت ميكنم، و نقش روي ديگر آن محمد و علي باشد به دست كني و اگر انگشتر فيروزه بود بهتر است نگيني داشته باشد كه يك روي آن «الله الملك» خدا فرمانرواست، و روي ديگر آن «الملك لله الواحد القهار» فرمانروايي تنها از آن خداي يكتا و قهار است، نقش شده باشد.
7) هفتمين؛ مقداري تربت امام حسين(ع) را با خود برداري، به راستي اگر نبود اين خاك هيچ تربتي ديگر نبود كه شفيع شود بين تو و خدا كه به واسطه اين خاك كه همراه خويش ساختهاي نظري حسيني به دلت بيندازد و سببي شود براي نجات و قبولي زيارتت. منقول است هنگام برداشتن آن اين دعا را بخواني: «خدايا اين خاك قبر امام حسين(ع) است كه ولي تو و فرزند ولي تو هست آن را بر گرفتم تا از آنچه ميترسم و نميترسم پناهم باشد و همچنين روايت است هنگامي كه حضرت صادق(ع) به عراق آمدند گروهي نزد وي جمع شدند و پرسيدند كه ميدانيم تربت امام حسين(ع) شفاي هر ذرداست. آيا باعث ايمني از هر خوف و بيم نيز ميشود؟ ايشان فرمودند: هر گاه كسى خواهد كه او را از هر بيمى امان بخشد بايد تسبيحى كه از تربت آن حضرت ساخته باشند در دست بگيرد و سه مرتبه اين دعا را بخواند أَصْبَحْتُ [أَمْسَيْتُ] اللَّهُمَّ مُعْتَصِما بِذِمَامِكَ وَ جِوَارِكَ الْمَنِيعِ الَّذِي لا يُطَاوَلُ وَ لا يُحَاوَلُ مِنْ شَرِّ كُلِّ غَاشِمٍ وَ طَارِقٍ مِنْ سَائِرِ مَنْ خَلَقْتَ وَ مَا خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِكَ الصَّامِتِ وَ النَّاطِقِ [فِي جُنَّةٍ] مِنْ كُلِّ مَخُوفٍ بِلِبَاسٍ سَابِغَةٍ حَصِينَةٍ وَ هِيَ وِلاءُ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ [مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] مُحْتَجِزا [مُحْتَجِبا] مِنْ كُلِّ قَاصِدٍ لِي إِلَى أَذِيَّةٍ بِجِدَارٍ حَصِينٍ الْإِخْلاصِ فِي الاعْتِرَافِ بِحَقِّهِمْ وَ التَّمَسُّكِ بِحَبْلِهِمْ جَمِيعا مُوقِنا أَنَّ الْحَقَّ لَهُمْ وَ مَعَهُمْ وَ مِنْهُمْ وَ فِيهِمْ وَ بِهِمْ أُوَالِي مَنْ وَالَوْا وَ أُعَادِي مَنْ عَادَوْا وَ أُجَانِبُ مَنْ جَانَبُوا فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعِذْنِي اللَّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ كُلِّ مَا أَتَّقِيهِ يَا عَظِيمُ حَجَزْتُ الْأَعَادِيَ عَنِّي بِبَدِيعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّا جَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ پس تسبيح را ببوسد و بر هر دو چشم بمالد و بگويد اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذِهِ التُّرْبَةِ الْمُبَارَكَةِ وَ بِحَقِّ صَاحِبِهَا وَ بِحَقِّ جَدِّهِ وَ بِحَقِّ أَبِيهِ وَ بِحَقِّ أُمِّهِ وَ بِحَقِّ أَخِيهِ وَ بِحَقِّ وُلْدِهِ الطَّاهِرِينَ اجْعَلْهَا شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ أَمَانا مِنْ كُلِّ خَوْفٍ وَ حِفْظا مِنْ كُلِّ سُوءٍ پس تسبيح را بر جبين خود بگذارد پس اگر در صبح چنين كند در امان خدا باشد تا شام و اگر در شام چنين كند در امان خدا باشد تا صبح.
8) هشتمين ادب؛ سورههاي حمد، فلق و ناس، آيه الكرسي و قدر و آخر سوره آل عمران را بخواني.
9) نهمين گام براي وصول به ساحت امام(ع) اين است كه اعضاي خانواده خود را به گرد خويش جمع كني و دو ركعت نماز بخواني و از خدا طلب خير كني و سوره آيه الكرسي را بخواني و بعد از حمد و ثناي پروردگار اعضاي خانواده خويش را به خدا بسپاري به يمن تلاوت اين سوره، امام محمدباقر(ع) نيز هرگاه عزم سفر ميكردند خانواده خود را در حجرهاي جمع مينمودند و اين دعا را ميخواندند: اللهم اني استودعك الفداة نفسي و مالي و اهلي و ولدي الشاهد منا و الغائب. اللهم احفظنا و احفظ علينا. اللهم اجعلنا في جوارك. اللهم لا تسلبنا نعمتك و لا تغيير ما بنا من عافيتك و فضلك.
10) دهمين ادب از آداب پيش از سفر اين است كه با خانواده خود خداحافظي كني و بر در خانه بايستي و تسبيحات حضرت زهرا(س) را بگويي و هر يك از سورههاي حمد و آيه الكرسي را بر 3 جانب خود يعني سمت راست و چپ و پيش رو بخواني و خواندن دعايي كه شرح آن در كتاب حليه المتقين علامه محمدباقر مجلسي آمده است و به جهت اكمال آن وارد شده است. «اللهم احفظني و احفظ ما معي و سلمني و سلم ما معي و بلفني و بلغ ما معي ببلاغك الحسن الجميل.»
11) يازدهمين؛ يازده مرتبه سوره توحيدر ا زمزمه كني و همچنين سورههاي قدر و آيه الكرسي و فلق و ناس را و سپس عطر تلاوت اين سورهها را با لمس بدن خود تا هميشه ماندگار كني در اعضا و جوارحت.
12) دوازدهمين؛ دعايي بخواني جهت در امان ماندن در سفر در اين باره حكايت زير خواندني است در حديثي معتبر منقول است دو نفر به خدمت حضرت رسول(ص) رسيدند و به ايشان گفتند: ما ميخواهيم براي تجارت به شام برويم حرزي به ما ياد بده تا در راه بخوانيم. فرمود كه چون در منزلي فرود آييد و نماز خفتن بكنيد، بعد از نماز پهلو را به رختخواب بگذاريد و تسبيح حضرت فاطمه عليها السلام را بخوانيد و پس از آن آيه الكرسي را بخوانيد چون چنين كنيد تا صبح محفوظ ميمانيد. وقتي آنها روانه شدند جمعي از دزدان در پي آنها رفتند. اعمالي كه حضرت رسول(ص) تعليم فرموده بودند انجام دادند شب هنگام دزدان غلام خود را فرستادند تا از آنها خبر بگيرد، چون به نزد آنان رسيد دو ديوار را ديد و خبري از آن دو تن نبود. وقتي به دزدان گفتند آنها نيز آن مسير را طي نمودند و همان ديدند كه غلام ديده بود.
سپيده صبح كه سر زد دزدان نزد آن دو تن آمدند و پرسيدند كه شما ديشب در كجا به سر برديد؟ گفتند: در همين مكان. گفتند: ما آمديم به تفحص شما و به غير از دو ديوار چيز ديگري نديديم راز اين واقعه چيست؟ و تجار تعليم حضرت رسول(ص) را به آنها گفتند. دزدان در حالي كه انگشت حيرت به لب داشتند گفتند: برويد كه دزدي به شما دست نخواهد يافت.
13) سيزدهمين ادب خواندن اين دعا هنگام ترك منزل است كه از حضرت رسول(ص) منقول است كه هيچ خليفهاي آدمي در اهلش نميگذارد بهتر از آن كه در وقت بيرون رفتن دو ركعت نماز بخواند و سپس بگويد: اللهم اني استودعك نفسي و اهلي و مالي و ذريتي و دنياي و آخرتي و امانتي و خاتمة عملي.
14) چهاردهمين گام از آداب پيش از سفر دادن مقداري صدقه است، صدقهاي كه در عين ناچيزي هفتاد نوع بلا را از انسان دفع ميكند.
15) پانزدهمين و آخرين گام از آداب پيش از سفر اين است كه در هنگام سوار شدن به وسيلهاي كه قرار است ركاب تو باشد براي رسيدن به عرش الهي اين آيه را تلاوت كني و پس از آن به ياد هفت آسمان عاشقي، هفت كهكشان دلدادگي به حضرت زهرا(س) تسبيحات خاصه ايشان كه تعليم پدر بزرگوارشان به وي بود را در وقت اضطرارشان زمزمه كني. «سبحان الذي سخرلنا هذا و ما كنا له مقرنين و انا الي ربنا لمنقلبون» : پاك و منزه است كسي كه اين (مركب، وسيله سفر را) مسخر ما كرد و ما خود بر آن توانا نبوديم و همانا ما به سوي پروردگارمان باز ميگرديم.
آداب حين سفر
مجالست از مؤثرترين عوامل شكلگيري شخصيت انسان است. انسانها غالباً همرنگ ياران و معاشران خود ميباشند. تأكيدهاي فراواني كه در آيات و روايات و احاديث و همچنين متون ادبي گذشته ما درباره همراهي با دوستان نيك و اهل تقوي شده، خود ناظر بر همين مطلب است. چنانكه امام علي(عليهالسلام) ميفرمايند: «قارن اهل الخير تكن منهم» : با اهل نيكي همراه و همنشين باش تا تو نيز يكي از آنان باشي. و در حديث ديگري نيز مي فرمايند: همنشيني با نيكان همچون مراوده با عطرفروش است كه اگر او از عطر خويش به شخص ندهد، كمترين فايده اين دوستي بوي عطر مغازهاش است كه با پيكر و لباس تو عجين ميشود و در نتيجه تا مدتي بعد از جدا شدن از او نيز بوي خوش عطر از وجود تو استشمام ميگردد. سعدي عليه الرحمه نيز در گلستان اين چنين ميسرايد:
«همنشين تو از تو به بايد تا تو را عقل و دين بيفزايد»
آدمي با مجاورت با نيكان به رنگ آنان در ميآيد و صفات و كمالات آنان در وي نيز پديدار ميگردد. امام صادق(عليهالسلام) نيز در اين باره به پيروانش ميفرمايد: با كسي رفاقت و مصاحبت كن و با كسي همنشين و همسفر شو كه تو به آن زينت يابي و مصاحبت مكن با كسي كه او به تو زينت يابد. يعني تو بتواني از او علم و كمالات كسب كني. همانگونه كه قطعهاي آهن پس از مدتي مجاورت با آهنربا خاصيت آهنربايي مييابد و يا پارهاي فلز با اندك زماني نزديكي با آتش، آتشين ميشود و حرارت و نور از خود ساطع ميكند، وجود آدمي نيز كه جلوهاي از نور الهي است، از همنشيني و همسفري رنگ ميپذيرد و به راستي مشتي گل است كه از مجاورت با گل، بوي خوش گل را ميگيرد و خوشبو ميشود.
2ـ دومين ادب، خوش خلقي، شادماني و حلم و بردباري با همسفران است. شاد كردن دل مؤمن، شايد خيلي ساده و كوچك به نظر برسد و تا به حال براي آن اهميتي قائل نشده باشيم و تكرار روزمرگيهاي زندگي و مشكلات هميشگي باعث شود كه كمتر به آن فكر كنيم و حتي عده كثيري از ما ديگر نقش آن را در زندگيمان كمرنگ و يا بيرنگ بيابيم، اما درجه اهميت اين ادب كه نه تنها جزء آداب حين سفر است بلكه از اصول زندگيست، هنگامي برايمان ملموس ميشود كه پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) آن را محبوبترين عمل نزد خداوند ميداند. رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) ميفرمايند: محبوبترين عمل نزد خداوند شاد كردن مؤمن است.
وقتي مسافر نيت سفر ميكند و زائر قصد زيارت، بايد خود را مهمان امام بداند و هر چه در طول سفر زيارتاش از آغاز حركت تا هنگام مراجعت برايش پيش ميآيد از جانب آن بزرگواران دانسته و نه تنها صبر و بردباري پيشه كند بلكه به فكر شاد كردن دل همسفر خويش باشد؛ چنانكه حضرت صادق(عليهالسلام) بزرگ پرچمدار مكتب شيعه ميفرمايد: از مروت سفر، خوش طبعي بسيار در چيزي است كه خداوند را به خشم نياورد. زائر بايد تمامي ناملايمات را به حلاوت پذيرايي امام و مولاي مهربانش، با خرسندي پذيرا شود و راه و رسم شكوه و شكايت را در پيش نگيرد و با ياران و همسفران و راهبران سفر تلخي و تندي نكند كه به راستي: «در ره منزل ليلي كه خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است كه مجنون باشي» نكته اساسي اين حقيقت بزرگ آن است كه آدمي در طول زندگي خود مسافر است، مسافر يك سفر زيارتي كه به لقاي خداوند ميانجامد و اين سفر مانند همهي سفرها رنج و مشقاتي را داراست. قرآن كريم در تأئيد اين مطلب ميفرمايد: «يا ايها الانسان انك كادح الي ربك كادحاً فملاقيه»؛ اي انسان تو در مسير به سوي پروردگار خود دشواريهاي زيادي را متحمل ميشوي پس آنگاه به لقاي پروردگارت نائل ميآيي »
3ـ سومين ادب؛ امام سجاد(عليهالسلام) در رساله حقوقشان در مورد حق همسفر و هم صحبت اين چنين خاطرنشان ميسازند: «حق همسفر و هم صحبت آن است كه تا آن جا كه ميتواني، با نيكويي و احسان با او هم صحبتي كني وگرنه دست كم با انصاف با او رفتار كن و همان اندازه كه او تو را گرامي ميدارد، تو نيز او را گرامي بدار و همانگونه كه او تو را حافظ و نگهدارست، تو نيز نگاهدارش باش و به گونهاي باش كه او در هيچ گرامي داشتني بر تو پيش دستي نكند، و اگر چنين كرد آن را جبران نمايي، و تا آن جا كه شايستگي دارد، در دوستي با او كوتاهي مكن. خودت را بر آن بدار كه خيرخواه و نگهدار و ياور او در فرمانبرداري از پروردگارش، و كمك او به خويشتن در نافرماني نكردن از خدايش باشي. تو بايد براي او رحمت باشي نه زحمت . در حديث ديگري از حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) منقول است كه هر كه اعانت كند مؤمن مسافري را، حق تعالي از او هفتاد و سه شدت از شدتهاي دنيا را بردارد و او را امان دهد از غم و اندوه و هفتاد غم و شدت در آخرت از او بردارد در وقتي كه از شدت احوال قيامت نفسهاي مردم گرفته باشد. با درك دو حديث فوق، لزوم كمك و همياري در سفر به خوبي روشن است. اين همياري ميتواند مادي، معنوي و يا فكري باشد كه هر يك به اقتضاي شرايط موجود امكانپذير است. گاهي رساندن آب به تشنهاي و اعطاي مقداري پول و خوراك به وي و گاه اين عطش و تشنگي، عطش معرفت است و آن آب گوارا و جانفزا علم و معرفتي است كه زكات آن ياد دادن و متذكر شدن به مؤمن است. وقتي دست گير بندهاي شوي و او را به حقوق شرعي و معرفتي خويش آشنا كني و پلهاي از نردبان قرب الهي را به مدد ياري او طي كني، شامل آن گروهي ميشوي كه ثوابي كمتر از بهشت ندارند. امام صادق(عليهالسلام): مؤمن حاجتي از كسي برآورده نكند جز آن كه خداي تبارك و تعالي او را فرياد زند ثواب تو بر من است و به كمتر از بهشت بر تو رضايت ندهم. حق مطلب آن جا ادا ميشود كه اين ياري، تنها برداشتن قدمي صرفاً مادي و مالي نباشد بلكه همياري معرفتي و معنوي نيز با او همراه باشد.
4ـ چهارمين ادب از آداب سفر، همسفر شدن با هم سطح خود از نظر مخارج است. با ارزشترين و گراميترين هستي مؤمن نزد وي عزت نفس اوست كه همواره بايد مراقب و محافظ آن باشد. عزت نفس فضيلتي است كه با گذشت زمان به دست ميآيد و با اندك لحظهاي غفلت از كف ميرود. آفت اين ارزش، طلب احتياج نزد بندهاي ديگر است. تأكيد بزرگان بر لزوم رعايت اين ادب و همسفرشدن با هم سطح خود از لحاظ برخورداري از تعلقات دنيوي اين است كه دست احتياج به پيش كسي دراز نكني و چشمداشتي به مال كسي نداشته باشي. در روايتي از امام صادق آمده است كه از ايشان پرسيدند: شخصي رفيق ميشود با جماعتي ثروتمند و از آنها دارايياش كمتر است و آنها خرج خود را بيرون ميآورند و او مانند آنها نميتواند خرج كند. امام صادق(عليهالسلام) فرمود: با كسي رفيق شود كه مثل او باشد. عزت نفس مؤمن براي حضرت آنقدر مهم است كه ميگويد دوست ندارم خود را ذليل كند پس اگر قصد سفر داري براي خود همسفري فراهم ساز كه از لحاظ مالي شبيه به تو باشد. در حديث ديگري از شهاب منقول است كه به حضرت عرض نمودم كه شما ميدانيد حال و توانگري مرا و احساني كه با برادران خود ميكنم، پس با جماعتي از ايشان رفيق ميشوم در راه مكه و برايشان توسعه ميكنم و بسيار خرج ميكنم. فرمود كه اي شهاب! چنين مكن اگر تو دست به خرج نمودن بگشايي و ايشان هم بگشايند، به ايشان ضرر ميرسد و پريشان ميشوند، و اگر تو بكني و ايشان نكنند باعث مذلت و خواري ايشان است، پس رفاقت با جماعتي بكن كه مثل تو باشند در توانگري و توانايي.
5ـ پنجمين ادب، انفاق و گشادهدستي و سخت نگرفتن بر خود و همراهان از نظر مخارج و امكانات در سفر است. لقمان در نصايحش در مورد سفر به فرزند خويش ميگويد: در توشه خود صاحب كرم باش در ميان همسفران و چون تو را به ضيافت بطلبند، قبول كن و اگر از تو مدد بطلبند، ياري ايشان بكن. بر سه چيز بر ايشان غلبه كن: به بسيار خاموشي و بسيار نماز خواندن و سخاوت و جوانمردي در هر چه با خود داري از چهارپا و مال و توشه.
در سفر زيباست كه به سنت انفاق و گشادهدستي پايبند باشي و از اعطاي مال خود به ديگر همسفران دريغ نورزي بلكه مشتاقانه و بدون هيچگونه چشمداشتي در اين راه پيشگام باشي. بديهي است كه تنها با اين خصايص و نظاير آن است كه مسافر و يا زائر از خواص اهل ولا شده و از شفاعت و ورود در حوض رحمت و محبت اهل بيت بهرهمند ميگردد و از نعمتها و مواهبي كه نه چشمي ديده و نه گوشي شنيده و نه به خاطر كسي خطور كرده است، برخوردار ميشود.
6ـ ششمين ادب؛ پرهيز از تجملات و تشريفات و تعينات دنيوي در طول سفر است. حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) در اين باره ميفرمايد: بهترين خرج نمودنها نزد خدا، ميانهروي است و خدا اسراف را دشمن ميدارد مگر در راه حج و يا عمره.
7ـ هفتمين ادب، فراهم نكردن اسباب غفلت و اشتغالات دنيوي براي خود در سفر است. انسان مؤمن بايد در همهي لحظات عمر و همهي عرصههاي زندگي، خود را در محضر خدا و خوبان خدا بداند و اگر هنوز چشم دل او باز نشده كه به هر سو، رو كند آن عزيزان را به ديده دل ببيند، لااقل توجه داشته باشد كه همواره در منظر آن شاهدان هميشه حاضر قرار دارد و آنان او را ميبينند. چنانكه قرآن كريم در بيان همين حقيقت ميفرمايد: «قل اعملوا فسيري الله عملكم و رسوله و المؤمنون: بگو عمل كنيد كه خدا و رسول خدا و مؤمنان آن را ميبينند » و بنابر احاديث، منظور از مؤمنان در اين آيه ائمه اطهار(عليهالسلام) هستند و پيامبر اكرم ميفرمايند: «اعبدالله كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك»؛ چنان بندگي كن كه گويي خداوند را ميبيني، پس اگر هنوز به آن مرتبه و جايگاه نرسيدهاي و او را نميبيني، لااقل با اين احساس به بندگي بپرداز كه در منظر خداوند قرار داري و او تو را ميبيند و چه شيرين است سخن رهبر كبير انقلاب اسلامي كه ميفرمايند: عالم محضر خداست، در محضر خدا معصيت نكنيد. اگر شخص همين توجه را حفظ كند كه در هر حال خداوند ناظر بر درون و برون و فكر و انديشه و اضطراب اوست، اين درك حضور چنان حيايي بر او مستولي ميسازد كه شرم ميكند در خلوت و آشكارا در فكر و دل، در قول و فعل و در غايب و حاضر مرتكب زشتي شود كه خلاف ادب حضور در محضر و منظر الهي باشد. در نتيجه اين شرم و حيا او را از غفلت و اشتغالات دنيوي و معاصي و آلودگيها محفوظ ميدارد.
8ـ هشتمين ادب، ترك كلام بيهوده و مخاصمه و مجادله در طول سفر است.
امام سجاد(عليهالسلام) براي پرهيز از مجادله در طول سفر، سخناني را بيان ميدارند كه خواندني است: حق طرفي كه تو عليه او ادعايي داري آن است كه گرچه آن ادعا واقعاً حق توست، در گفتگو براي بيان مدعا و در مطالبه حق خود از او، نيك رفتار و آرام باشي، زيرا شنيدن ادعا از شخص مدعي بر گوش طرف مقابل سخت و گران ميآيد. دليل خود را با نرمي و تواضع بفهماني، به او مهلت بدهي، بياني روشن و لطيفترين فرمايشها را به كارگيري و كشمكش او با تو، مانع از دليل آوردن تو نشود، چندان كه دليل از دستت برود و نتواني آن را جبران كني.
9ـ نهمين ادب، محافظت از نقشه و اموال خود است. زائري كه عاشق است، اگر در جريان سفر چيزي از او مفقود شد و يا خسارتي بر او وارد آمد، تأسف نميخورد چرا كه ميزبان و دعوت كننده، آن امام مهربان و رئوف، خود ضامن جبران تمامي زحمات و خسارات است. گرچه او در پي اين جبران نيست و پاكبازانه پا در راه سفر زيارت مينهد و شرق ديدار يار جبران كننده همه زحمات و خسارات است.
10ـ دهمين ادب؛ اقامه نماز اول وقت و ذكر تسبيحات اربعه 30 بار بعد از هر نماز شكسته. لقمان حكيم در ادامه نصايحش به فرزندش كه ذكر شد، اين چنين اهميت نماز اول وقت را به وي خاطرنشان ميسازد: اي فرزند! چون در سفري و وقت نماز آيد، از براي امري آن را تأخير مينداز و نماز را به جا آور و راحت بياب كه نماز قرضي است كه هر چند بيشتر ادا ميكني سبك بار ميشوي و نماز را با جماعت بخوان هر چند بر سر نيزه باشي و بر روي اداي آن به جماعت مصر باش. نماز عرصه دلبري است بين خدا و مخلوق، آدمي به حرمت نماز از گناهان تطهير ميگردد و به شرافت آن به حريم امن الهي نزديك. حال اگر مسافر باشي و نمازت نماز زائر، بدون حجاب پا بر آن حريم قدسي مينهي و گامها براي رسيدن به آن اوج، منتظر اجازت تو نخواهند ماند. تأكيد فراوان به گذاردن نماز به جماعت، اشاره به رواياتي است كه بيان ميدارد دست خدا با جماعت است و جمعي كه «يدالله» با اوست، تفرقه بينشان راه نمييابد و سفرشان سفري الهي خواهد بود.
11ـ يازدهمين ادب؛ قرائت آية الكرسي در هر شب و پس از آن اين دعا «اللهم اجعل مسيري عبراً و صمتي تفكراً و كلامي ذكراً»: خدايا رفتارم را عبرت و سكوتم را انديشيدن و سخنم را از تو ياد كردن قرار ده. زائر در هر لحظه از سفر ياد خداست؛ چه در سكوت، چه در سخن و چه خواب و يا بيداري زائر عاشق از لحظه حركت به فكر درك لحظه حضور در آن آستان روحاني است.
12ـ دوازدهمين ادب، در هنگام سوار شدن به وسيله نقليه، «بسم الله الرحمن الرحيم» را بر لب جاري ساختن دوازدهمين ادب است، كه در هر كار كه نام و ياد خدا نيست، شيطان، عرصه جولان و حضور مييابد.
13ـ سيزدهمين ادب و آخرين ادب از آداب سفر در آستانه ورود به شهري كه حرم در آن است، حمد خدا را به جا آوردن و سر به سجده شكر بر زمين نهادن است. قرائت اين دعا كه در كتاب «مصباح الزائر» آمده است، نيز وارد است: «اللهم ارزقني خير هذا المكان و خير اهله و خير من دخل اليه أو يدخل اليه و خير من اقرب منه أو أقام به او خرج عنه و اكفني شره و شر اهله و شر من دخل اليه و يدخل اليه و شر من قرب منه او قام به او خرج عنه. اللهم و الهمهم حفظ حرمتك و العمل بشريعتك في ترك الاذي لانفسهم بظلمهم لنا و الغيبة لنا و التعرض بنا و اختم علي جوارحهم ان تقع منها مخالفة لارادتك او معارضة لحكمك بشيء يغير علينا عوائد رحمتك و فوائد نعمتك و ادفع عنا نحوس هذا المكان و ضره و بؤسه و اكداره و أخطاره و كمل لنا سعوده و خلوده و مساره و مباره و أدخلنا اليه مدخل صدق و أقمنا به مقام صدق و أخرجنا منه مخرج صدق و اجمل لنا من لدنك سلطاناً نصيرا و كن لنا علي الدهر ظهيراً و من كل سوء مجيراً وهب لنا في الدنيا انعاماً كثيراً وفي الآخرة نعيماً و ملكاً كبيراً و ابدأ في هذا الدعا و هذا الرجاء بمن يرضيك البدأة به من اهل الاصطفاء و الاجتباء و اجعلهم من الوسائل لنا اليك في كل ما عرضناه او نعرضه عليك يا ارحم الراحمين»: «خدايا از خوبي اين مكان و ساكنان آن و هر كه به آن داخل شده است و يا بعداً وارد ميشود و يا به نزديك آن رسيده و در آن اقامت كرده يا از آن بيرون رفته، مرا بهرهمند گردان. گزند آن و ساكنين آن و آنكه در آن وارد شده است يا خواهد شد يا خارج گشته و كسي كه نزديك آن رسيده و يا در آن اقامت گزيده و يا از آن بيرون رفته است را از من بازدار. خدايا نگه داشتن حرمتت و عمل كردن به دينت را به دل آنها بيافكن تا ما را نيازارند و به اين كار به خود ستم روا ندارند و پشت سر ما عيبجويي نكنند و مزاحم ما نشوند و چنان اعضاي بدنشان را كنترل كن كه نتوانند در مخالفت ارادهات يا معارضه فرمانت به كاري دست زنند كه سودهاي رحمتت و بهرههاي نعمتت را بر ما دگرگون سازند. بدشگوني اين مكان و زيان و مشكلات و آسيبها و خطرهايش را از ما بگردان و نيكبختي و شادماني و نيكيهايش را و بقايش را بر ما تكميل فرما و ما را به راستي و درستي وارد گردان و در آن جا با بزرگواري مقيم و پا بر جايمان ساز و با دلي خوش و ستودگي ما را بيرون بر و از پيشگاه خود نيرويي مدد دهنده به ما مرحمت فرماي و در حوادث روزگار پشتيبان ما و از هر بدي پناهگاه ما باش. در دنيا نعمتهاي فراوان بر ما ببخش و در آن سرا نمعتهاي واقعي بزرگ به ما عطا كن. اين دعا و اميد را ابتدا در مورد هر كه از برگزيدگان و انتخاب شدگان كه آغاز كردن را به او ميپسندي، آغاز كن و آنان را وسيلهاي براي تقرب ما به خودت در آنچه عرضه داشتيم يا عرضه خواهيم كرد قرار ده، اي مهربانترين مهربانان و يا خواندن اين آيه: «و قل رب ادخلني مدخل صدق و اخرجني مخرج صدق و اجعل لي من لدنك سلطاناً نصيراً؛ و اي رسول ما دائم دعا كن كه بارالها مرا به صدق داخل و به صدق خارج گردان و به من از جانب خود بصيرت و حجتي روشن كه دائم يار و مددكار باشد، عطا فرما. »
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آستان قدس رضوی
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}