نویسنده: محمود رامیار

 

این سؤال از دیرباز پیش آمده كه آیا ترجمه‌ی قرآن جایز و یا واجب است؟ یا نه؟... البته حكم در این باره بستگی به معنایی دارد كه از ترجمه می‌كنیم. گفتیم كه ترجمه چهار معنی اصلی دارد كه سه تای از آنها مربوط به لغت و چهارمی مشترك میان لغت و عرف مردم بود كه البته بیشتر این معنی چهارمی مورد توجه و گفتگو است.
در مورد اول كه منظور از ترجمه تبلیغ كلام الهی باشد ترجمه جایز و شاید هم بتوان گفت واجب است. زیرا تبلیغ كلام الهی و رساندن سخن خدائی به كسانی كه آن را نشنیده‌اند وظیفه‌ی شرعی مسلمانان است تا حجت خدا بر آنان تمام شود و راه گریزی بر آنان نماند. اگر نه چنین بود و اگر مسلمانان به اتیان این وظیفه‌ی شرعی خود چنانكه باید اهتمام نمی‌ورزیدند، چگونه سخن الهی به نسلهای بعدی و نژادهای گوناگون می‌رسید؟ فرد فرد و گروه گروه كلام الهی را شنیدند و به دیگران نیز رساندند. این خود قرآن است كه پنهان كنندگان آیات را به لعنت می‌گیرد. پیامبر اكرم خود همیشه /آیات آسمانی را بر همه‌ی مردم، دوستان و دشمنان، موافقان و مخالفان، و در همه‌جا، در سفر و حضر، در مكه و مدینه، و در جنگ و صلح فرو می‌خواند و آنها را به كلام حق دعوت می فرموده، كسان بسیاری را هم برای تبلیغ كلام الهی به اطراف فرستاد و چه تأكید زیادی كه در آموختن قرآن به دیگران فرمود.
در جواز ترجمه‌ی قرآن به معنی تفسیر آن به عربی نیز جای سخنی نیست. خداوند فرمود: «و انزلنا الیك الذكر لتبین للناس ما نزل الیهم.» پیامبراكرم هم كه خود نخستین مفسر و شارح كلام الهی بود قرآن را به لفظ مبارك خود و به فعل خود بیان می‌فرمود و از اینجا بود كه سنت نبوی بوجود آمد و این سنت چیزی جز شرح كلام الهی نبود.
تفسیر كلام الهی هم به زبان دیگری مورد قبول علماء است. در چنین تفسیری، مفسر تا جائی كه می‌تواند معانی و مقاصد آیات آسمانی را بیان می‌كند. اگر در چنین تفسیری شرایط تفسیر و ترجمه رعایت شود مسلماً كلام الهی به تعداد بیشتری از مردم رسیده و به زبان دیگری شرح و بیانی یافته است.
اما در مورد ترجمه‌ی قران به معنی گرداندن قرآن به زبانی دیگر كه معنی لغوی و اصطلاحی ترجمه است، مراد از این ترجمه تعبیر معانی و مقاصد قرآنی به نحو درستی به زبان دیگری است. چنین ترجمه‌ای یا ترجمه‌ی لفظی (ترجمه‌ی كلمه به كلمه) و یا ترجمه‌ی تفسیری (یا معنوی) است و اگر سخنی باشد درباره‌ی چنین ترجمه‌ای است كه آیا رواست یا نه؟ و اگر رواست چگونه باید باشد؟
عده‌ای هستند كه معتقدند چنین ترجمه‌ای عادةً محال است زیرا در ترجمه‌ی قرآن باید معانی و مقاصد الهی طوری بیان شود كه بلاغت و اعجاز قرآن را به خوبی برساند و خوب روشن است كه چنین فضیلتی برای انسان وجود ندارد. قرآن تحدی می‌كند و همه‌ی عرب و غیرعرب را می‌خواند كه اگر می‌توانند همانند كوتاهترین سوره‌ی قرآن را بیاورند. این تحدّی شامل فصاحت و بلاغت لفظ و رسائی معانی و بلندی مقاصد آن نیز هست و تاكنون نه از عرب و نه از غیر ایشان كسی را چنین یارائی نبوده است. گفتگویی نیست كه خصائص بلاغت زبانها با هم فرق می‌كند ولی چگونه می توان تمام معانی و مقاصد قرآنی را چنانكه درخور است و به همان سان به زبان دیگر برگرداند؟ با وجود این، با كمی تسامح می‌توان ترجمه‌های تقریبی را در این باره عرضه كرد نه ترجمه‌ی تحقیقی و البته این غیر از ترجمه‌های دقیق مطالب علمی و قراردادها و قوانین و امثال آن خواهد بود. در چنین ترجمه‌ای اگر ترجمه‌ی لفظی باشد باید حتماً به مفردات و كلماتی كه معادل كلمات كتاب خدا انتخاب می‌شود توجه خاص داشت. ضمائر و روابط در زبان ترجمه باید درست معادل روابط و ضمائر كتاب خدا باشد. گرچه شاید گاهی گذاردن هر كلمه معادل عربی محال نماید.
منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ سیزدهم