نویسنده: گی پالماد
برگردان: جلال ستاری

 

تعریف چند اصطلاح فنی(1)

ظاهراً ارسطو نخستین کسی است که تأثیر «تطهیرکننده» (پالاینده‌ی) عمل نمایشی را در تماشاگر ذکر کرده است. اما جای این سئوال باقی است که آیا نخستین کاربرد تئاتر، به نیت روان درمانی را به (مارکی) دوساد (de Sade) مدیون نیستیم؟(ر.ک. به:Maurice Heine,Le Marquis de Sade, Gallimard,112). معهذا در پاکی نیات مارکی دوساد، تردید کرده‌اند (EsquiroI).
اما مورنو (Moreno) ست که حقیقتاً فن پسیکودرام را خلق کرد (در وین، از سال 1921به بعد و سپس در آمریکا از سال 1929 به بعد). نخستین تصور پسیکودرام در ذهن مورنو، ضمن شنیدن اعترافات مردی که زنی هنرپیشه داشت، نقش بست. این زن که همواره نقش زنان صاف و ساده را بازی می‌کرد، برعکس در زندگانی و زناشویی، رفتاری ناپسند داشت. مورنو به وی پیشنهاد کرد که در نمایشنامه‌ی جدیدی نقش زن سلیطه‌ی بدخلقی را بازی کند. زن جوانسال صاف و ساده، زن سلیطه‌ی بدخلق کاملی از آب درآمد. شوهر نزد مورنو اعتراف کرد که رفتار زن بسان رفتار معمولیش در خانه بوده است، ولی روزی که آن صحنه را فی البداهه بازی کرده، برعکس رفتاری مهربان داشته است. مورنو به تجربه ادامه داد، بدینطریق که زن و شوهر را واداشت تا صحنه‌های مختلف زناشویی خود را بازی کنند.
"پسیکودرام در تالاری که هیچ تزئینی ندارد، بازی می‌شود. بدینگونه بازیگر در تخیل خویش کاملاً آزاد است. بازیگران باید مراحل زندگانی شخصیتشانرا احیاء کنند و این احساس را نداشته باشند که در صحنه‌ای هستند که وجود تماشاگران را اقتضا دارد. مورنو به اتکاء به مفاهیم مختلف نظری و فلسفی که آنِ شخص اوست، در پسیکودرام به دیده‌ی کارورزی فعال در قلمرو خودجوشی می‌نگرد. از دیدگاه وی، خودجوشی، بسان هوش یا حافظه، کنشی حقیقی است که به علت سبک و روالِ خاص تمدن ما، رشد کافی نیافته است. در آثار مورنو، تحلیل دقیقی از رشد و توسعه‌ی خودجوشی می‌توان یافت.
بیمار در پسیکودرام باید بازیگر گردد. وی مجبور است بجنبد، از جلد و لفاف بیماریش بیرون آید، نه آنکه شاهد و ناظرش باشد. بدینگونه وی اندیشه‌هایش را، در مراحل مختلف گسترش خودجوشی، یکی پس از دیگری، تجربه می‌کند و بر آفتاب می‌اندازد.

در طول رشد کودک، «من (نفس) معین و مددکار» وی، تثبیت می‌شود. «منِ مددکارِ» کودک، مادر اوست که نقشی دوگانه دارد: نماینده‌ی کودک بودن و راهنمایی کردن وی. در درمان به طریق پسیکودرام، «من‌های دستیار و مددکار»، مداخله و مشارکت دارند. آنان بیطرف می‌مانند و بر حسب دستورهای شخص مورد درمان، بازی می‌کنند. اما اگر شخصی که باید درمان شود قادر به اخذ تصمیم نباشد، درمانگر خود، به توزیع نقشها می‌پردازد. پس از هر صحنه، بیمار به صدای بلند با «من مددکار» بحث و گفتگو می‌کند.

به طور کلی درمانگر، نقش گرداننده یا رهبر بازی را دارد. «من‌های مددکار» و نیز درمانگر که بازی گردان است، باید (قبلاً) به طریق پسیکودرام، روانکاوی شده باشند. لازم است که «من‌های مددکار»، مرکب از دو جنس زن و مرد و نمایندگان شخصیت‌های مختلف باشند. بیمار، نقش خود و «من‌های مددکار» خویش را انتخاب می‌کند."
پسیکودرام در مداوای کودکان، و اختلالات خلقی و روان‌نژندی‌ها و حتی برای درمان روان‌پریشی‌ها به کار رفته است. از سوی دیگر آنرا به نیت ارشاد و یا گره‌گشایی موقعیت‌های دشوار و مشقّت بار، برای مردم درگیر، مورد استفاده قرار داده‌اند.
شایان ذکر است که هر صحنه‌ی پسیکودرام، همواره «گروه درمانی» به معنای حقیقی اصطلاح نیست، بلکه غالباً عبارتست از درمان بعضی افراد گروه. گاه نیز پسیکودرام بدون آنکه گروهی حاضر باشد، ادامه می‌یابد(2).

پی‌نوشت‌ها

1- Guy Palmade, La psychothérapie, 1984(1951), P. 87-93.
2- Consulter: Psychodrama, J.L. MORENO, Beacon House, N.Y. 1946. En français psychodrame, de MORENO: Première Experience française sur le psychodrame; MONOD Sauvegarde, nov. déc. 1947; Le psychodrame, Robert BADINTER, Echa - soçiologiques, II, 1948; Introduction au psychodrame. Psychodrame d’un mariage, J.L. MORENO, Les Temps modernes, n 59-60

منبع مقاله :
قاسم زاده، محمد، (1389)، افسانه‌های ایرانی، تهران: هیرمند، چاپ اول