نویسنده: ابوالقاسم توحیدی نیا (1)


 

چکیده

آغاز رسالت حضرت خاتم (صلی الله علیه وآله وسلم) را می‌توان شروع تحولات همه جانبه‌ی فردی و اجتماعی، مادی و معنوی و از منظری دیگر شروع تحولات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی دانست. دلیل مدعا آن است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) با بهره‌گیری از تعالیم وحی توانست عرب جاهلی قبل از اسلام را که سراپای زندگی‌اش مملو از سنت‌های خرافی و پست، تعصبات کورکورانه، وحشی‌گری و منش غیر انسانی با سابقه‌ی هزاران ساله بود و جز شتر، شمشیر و شهوت به چیز دیگری نمی‌اندیشید، را به انسانی صاحب کرامت و عزت، ایثارگر و دارای شأن و مرتبه والای اجتماعی و علمی تبدیل نماید و آن جامعه‌ی منحط، خرافه‌پرست، خون‌ریز و صاحب سابقه‌ی تمدنی دون و وحشی‌گری را به آن چنان جامعه‌ی فرهنگی و متمدن تبدیل نماید که در سده‌های بعد، پرچم‌دار پیشرفت‌های علمی در جهان گشت؛ به گونه‌ای که آوازه‌اش اروپا را درنوردید و تحسین مستشرقان را برانگیخت. بی‌شک ایجاد این تحولات چشمگیر جز با بهره‌گیری از دین اسلام و آموزه‌های آن نبوده است.
در این مقاله سعی می‌شود به روش مطالعه‌ی تاریخی- تطبیقی و با شیوه‌ی کتابخانه‌ای، به مطالعه و بررسی منابع موجود و تحلیل آن‌ها پرداخته و نشان داده شود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در رویارویی با چالش‌های پیش روی جامعه‌ی آن روز حکومت اسلامی جهت نیل به پیشرفت و توسعه، از راهبرد «تشکیل یک امت واحد، یکپارچه و منسجم» بهره گرفت. با توجه به یافته‌های این مقاله مبنی بر اینکه مهم‌ترین معضلات پیش روی جوامع اسلامی در عصر حاضر جهت نیل به ترقی و پیشرفت نیز از همان جنس می‌باشد، نتیجه گیری می‌شود که برای برطرف نمودن آن‌ها می‌توان از همان راهبرد استفاده نمود. در نتیجه، می‌توان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را به عنوان یک الگو برای رهبران و دولتمردان کشورهای اسلامی مطرح نمود تا با تأمل در جزئیات زندگی و نحوه‌ی حکومت داری ایشان، فنون و روش‌های مورد استفاده‌ی ایشان جهت ایجاد همبستگی اجتماعی و سیاسی شناسایی و به روز گردیده و مورد استفاده قرار گیرد.

مقدمه

اگرچه مسئله‌ی «پیشرفت ملل مسلمان» یک موضوع حائز اهمیت در تمام عصرها بوده است، اما امروزه اهمیت این مسئله صد چندان شده است؛ زیرا واقعیات امروز جهان اسلام حاکی از
عدم توسعه یافتگی تقریباً تمامی ملل مسلمان است و در مقابل، کشورهایی که تقیدات دینی جلوه به ظاهر بسیار کمتری در عرصه‌ی اجتماعی آنان دارد، پله‌های علوم روز، پیشرفت دنیوی و ترقی مادی را یکی پس از دیگری پیموده و از این منظر فاصله‌ی بسیار زیادی با مسلمانان پیدا کرده‌اند. توجه به این واقعیت تلخ ممکن است موجب شود که به ذهن این طور متبادر گردد که بین دین و به ویژه دین اسلام و پیشرفت و توسعه‌ی تقابل و تضاد وجود دارد که این مسئله متأسفانه از چشم دین ستیزان پنهان نمانده و دستاویز نظریه پردازان لائیک قرار گرفته تا این را افیون توده‌ها و عامل عقب ماندگی مسلمانان معرفی کرده و ملازمه‌ی واهی دین مداری و عقب ماندگی را به صورت نظریه ارائه نمایند.
از سوی دیگر، آموزه‌های دین اسلام دلالت بر این دارد که «اسلام کامل‌ترین دین الهی است» (آل عمران/19)؛ «دین اسلام ضامن سعادت و حیات دنیوی و اخروی بشر است» (طباطبایی، 1363: ج 12، 37)؛ «قرآن کتاب هدایت بشر تا پایان دنیا است (همان، ج 10، 1) که عمل به آن ضامن سعادت بشر است» (مائده/3) و... . این آموزه‌ها که جزء اعتقادات اساسی مسلمانان به حساب می‌آید، با واقعیات برشمرده شده فوق همخوانی نداشته و تضادی را اذ‌هان شکل می‌دهد مبنی بر اینکه پس چگونه است که امروزه مسلمانان جهان از پیشرفت ترقی به دور بوده و زندگی دنیوی آنان دستخوش ناملایمات بسیاری است که نه تنها حاکی از سعادت و رفاه آنان نمی‌باشد که آینده‌ی تاریکی را برای آنان رقم خواهد زد. یا اینکه چرا قرآن کریم که برای هدایت انسان‌ها به تعالی و سعادت نازل شده، نتوانسته است مشکلات ملل مسلمان را مرتفع کند و آنان را به سرمنزل مقصود برساند. همچنین، چرا بر خلاف نصی صریح قرآن که این کتاب حاوی هر آن چیزی است که مورد نیاز بشر می‌باشد. تِبْیانًا لِكُلِّ شَیءٍ (نحل/89)، راه و روش ترقی و پیشرفت در قرآن مورد اشاره قرار نگرفته تا مسلمانان از قافله‌ی تمدن و تعالی بشری بدین‌سان عقب نمانده و به ورطه‌ی فلاکت نیفتند.
در این مقاله سعی می‌شود بر رفع این تضاد، متمرکز شده و نشان داده شود که اولاً، اسلام قابلیت تمدن سازی داشته و می‌تواند ملل مسلمان را به پیشرفت و تعالی دنیوی رساند و ثانیاً، در مسیر پیشرفت و توسعه‌ی ملل مسلمان، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و اقدامات تعالی‌بخش و تمدن‌ساز ایشان الگوی بسیار مناسبی برای تبعیت کردن می‌باشد. در پایان مقاله نیز نتیجه‌گیری می‌شود که عدم پیشرفت ملل مسلمان ارتباطی با دین و آموزه‌های آن نداشته و لذا باید علت عقب‌ماندگی مسلمانان را در جای دیگری جست و جو کرد.

قابلیت تمدن سازی و تعالی بخشی دین اسلام

جهت نشان دادن قابلیت دین اسلام در ایجاد یک تمدن عظیم و پیشرفت دهنده‌ی مسلمانان، بهترین راه این است که نشان داده شود که در عمل، این واقعه محقق شده است. به عبارت دیگر، اگر بتوان نشان داد که اسلام با ظهورش پایه‌های تمدنی را بنا نهاد که در طی چند قرن به اوج بالندگی و شکوفایی رسید، قابلیت تمدن سازی دین اسلام به اثبات رسیده است.
با مراجعه به منابع تاریخی و مقایسه‌ی وضعیت جزیرةالعرب در دوران قبل و بعد از ظهور اسلام، به وضوح مشاهده می‌شود که این دین الهی تحولات عظیم و تأثیرات شگرف فردی و اجتماعی را در اعراب آن روزگار ایجاد کرده است که گستردگی ابعاد زمانی و مکانی آن به همراه عمق وسیع‌اش همگی دال بر ایجاد یک تمدن جدید و در عین حال عظیم و جهانی است. به عنوان ارائه‌ی شاهدی بر این مدعی، گوستاو لوبون (1374: 3) شرق شناس مشهور معتقد است:
هر اندازه بیشتر در تمدن عرب دقت کنیم و کتاب‌های علمی، اختراعات و صنایع ایشان را در نظر بگیریم، حقایق تازه‌تری برای ما روشن می‌شود و به خوبی درک خواهیم کرد که عرب در قرون وسطی دانشمند و فاضل بوده و مردم مغرب زمین در طول پانصد سال، جز کتاب‌ها و تألیفات ملت عرب چیزی در دست نداشته‌اند و همان‌ها بوده‌اند که شالوده‌ی تمدن را در ریشه‌های زندگی، علم و اخلاق اروپائیان ریخته‌اند و تاریخ سراغ ندارد که در زمانی اندک آن همه پیشرفتی که نصیب عرب شد، نصیب دیگران شده باشد.
هرمان راندل هم بر این عقیده است که:
مسلمانان در قرن دهم میلادی، تمدنی در اسپانیا پدید آوردند که در آن، علوم از شکل عقاید مبهم درآمده و با صنایع و فنون زندگی علمی هماهنگی یافته بود. مسلمانان در قرون وسطا نماینده‌ی همان اندیشه علمی و زندگی صنعتی بودند که ما امروزه به مردم آلمان نسبت می‌دهیم. آنچه ما دوست داریم روحیه‌ی فرانسیس بیکن بنامیم، اروپاییان از مسلمانان به ارث برده‌اند که آن عبارت است از گسترش دادن مرزهای قلمرو بشر در طبیعت. (حکیمی، 1357: 123)
همچنین حسینی (1381: 31) از استودارد، (2) نویسنده‌ی آمریکایی، نقل می‌کند که:
تمدن اسلام چیزی نیست که انکارپذیر باشد. همه‌ی مردم اروپا همچون آلمان، فرانسه، ایتالیا و نیز آمریکا و... کتاب‌های فراوانی درباره‌ی تمدن اسلام تألیف کرده‌اند. اگر اسلام تمدن حقیقی و عالی نبود و رنگ و بویی مخصوص و مبتنی بر کتاب و سنت نداشت، هرگز علمای تمدن غرب حتی آن‌ها که به حمله و هجوم به اسلام معروف هستند، مکرر نام تمدن اسلام را نمی‌بردند و تاریخ آن را شرح نمی‌دادند و آن را با سایر تمدنهای عالم نمی‌سنجیدند. این تمدن از تمدن‌های مشهوری است که تاریخ عمومی دنیا با آن زینت یافته است.
امام خمینی (رحمة الله علیه) نیز بر این اعتقاد است که «تمدن اسلام، مقدم بر سایر تمدن‌ها است». (صحیفه‌ی نور، ج 18، 162)
همچنین شهید مطهری، به نقل از برخی جامعه شناسان غربی، تمدن اسلامی را یکی از سه با پنج تمدن مهم تمام دوران‌ها برشمرده است. (مطهری، 1362: 262)
از سوى دیگر، آندره میکل (1381: 35) قوه‌ی محرکه‌ی تمدن اسلامی را دین اسلام می‌داند. همچنین گوستاو لوبون (1374: 128) در ارتباط با پایه گذار تمدن اسلامی بیان می‌کند:
معجزه‌ی کبرای محمد این بود که توانست قافله‌ی پراکنده‌ی عرب را گرد آورد و از این کاروان سرگردان و پریشان، ملت واحدی تشکیل دهد؛ بدانسان که همه را در برابر یک دین خاضع کرده، مطیع و فرمانبردار یک پیشوا گرداند... . شکی نیست که محمد از زحمات خود نتایج و بهره‌هایی گرفت که هیچ یک از ادیان قبل از اسلام که از آن جمله دین یهود و نصاری بود، چنین بهره‌هایی نصیبشان نشد و از این رو حق بزرگی به گردن اعراب دارد... . ما اگر بخواهیم ارزش افراد را به کردار و آثار نیکشان بسنجیم، به طور مسلم محمد بزرگ‌ترین مرد تاریخ است.
وی همچنین بیان می‌دارد:
ما به خوبی می‌دانیم که سرزمین‌های عربی، پیش از آمدن پیامبر اسلام از حکومت‌های کوچک و یک مشت قبایل خون ریز جنگجو تشکیل شده بود که پیوسته با یکدیگر به جنگ و کشتار سرگرم بودند و چون پیغمبر آمد و یک قرن از ظهورش گذشت، دولت عربی از هندوستان تا اسپانیا همه را گرفت و در هر شهری که پرچم اسلام در آن به اهتزاز درآمد، تمدن نیز با درخشندگی خیره کننده‌ی خود در آنجا تجلی نمود. (لوبون، 1374: 143)
جمع بندی این اظهارنظرها که جزء بسیار کوچکی از دیدگاه‌های مستشرقان و صاحب نظران منصف و بی‌طرف اروپایی را شامل می‌شود، عبارت است از:
الف. اسلام، صاحب تمدنی است که به تمدن اسلامی معروف شده است؛
ب. تمدن اسلامی، تمدن عظیمی است که آوازه آن دنیا را پر کرده است؛
ج. بنیانگذار تمدن عظیم اسلامی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بوده و اقدامات ایشان در دوران رسالت‌شان سرآغاز شکل گیری این تمدن بوده است.

اقدامات تمدن ساز و پیشرفت دهنده‌ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)

شروع رسالت حضرت خاتم(صلی الله علیه وآله وسلم) را می‌توان شروع تحولات همه جانبه‌ی فردی و اجتماعی، مادی و معنوی و از منظری دیگر شروع تحولات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی دانست. دلیل این مدعا آن است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) با بهره‌گیری از تعالیم وحی توانست عرب جاهلی قبل از اسلام را که سراپای زندگی‌اش مملو از سنت‌های خرافی و پست، تعصبات کورکورانه، وحشی گری و منش غیر انسانی با سابقه‌ی هزاران ساله بود و جز شتر، شمشیر و شهوت به چیز دیگری نمی‌اندیشید، به انسانی صاحب کرامت و عزت، ایثارگر و دارای شأن و مرتبه‌ی والای اجتماعی و علمی تبدیل نماید و آن جامعه‌ی منحط، خرافه‌پرست، خون ریز و صاحب سابقه‌ی تمدنی دون و وحشی‌گری را به آن‌چنان جامعه‌ی فرهنگی و متمدن تبدیل نماید که در سده‌های بعد پرچم‌دار پیشرفت‌های علمی در جهان شد؛ به گونه‌ای که آوازه‌اش اروپا را درنوردید و تحسین مستشرقان را برانگیخت. بی‌شک ایجاد این تحولات چشمگیر جز با بهره‌گیری از دین اسلام آموزه‌های آن نبوده است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) با تمرکز بر روی افراد، از تحول فردی به تحول اجتماعی رسید و با تربیت همه جانبه‌ی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی افراد سبب تحولات اجتماعی گسترده‌ای شد که می‌توان آن را آغاز فرایند توسعه یافتگی مسلمانان به حساب آورد و این فرایند در سده‌های بعد تکمیل شد و در زمانی که اروپاییان زیر استثمار کلیسا دست و پا می‌زدند، به اوج بالندگی خود رسید. آنچه لازم است در اینجا مورد توجه قرار گیرد آن است که بدون شک ایجاد پیشرفت و توسعه در جامعه‌ی عرب بدوی، نتیجه‌ی اهتمام پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در پیاده سازی آموزه‌های دین مبین اسلام بوده و اقدامات ایشان تجلی وحی الهی می‌باشد؛ چرا که وَمَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَى (نجم،3 و 4) از طرف دیگر، با توجه به آیه‌ی لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ... (احزاب/21) بی‌تردید، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) الگوی حسنه‌ای است که می‌تواند راه‌گشای معضل عقب‌ماندگی ملل مسلمان باشد. بنابراین، ما در این قسمت بر آنیم مهم‌ترین اقدامات توسعه‌ای ایشان را بررسی نماییم.
البته قبل از پرداختن به این موضوع، قابل ذکر است که آنچه در باب مفهوم توسعه و پیشرفت در ساطور بالا نیز منعکس شده و همان هم در ادامه مورد استفاده قرار می‌گیرد، پیشرفت به معنای ایجاد تحولات فردی و اجتماعی است که زمینه‌ی بالندگی، رشد و شکوفایی جامعه را فراهم می‌آورد.

چالش‌های فراروی حکومت نبوی

جهت بررسی اقدامات رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) که منجر به پیشرفت و ترقی جامعه‌ی نوظهور اسلامی شد و همچنین جهت قضاوت راجع به ارزشمندی آن‌ها، ابتدا لازم است مشکلات و معضلاتی که در ابتدای تشکیل حکومت اسلامی در شهر مدینه وجود داشت، برشمرده شده و سپس راه‌حل‌های مورد استفاده‌ی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بررسی گردد. بدین منظور، مهم‌ترین چالش‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پیش روی حکومت اسلامی تبیین می‌گردد:

الف. چالش‌های سیاسی

اختلافات و نزاع‌های قبیله‌ای:

یکی از مهم‌ترین چالش‌های پیش رو، اختلافات شدید و بسیار تنش‌زای موجود بین دو قبیله بزرگ شهر مدینه یعنی اوس و خزرج بود که سابقه‌ی چندصد ساله داشت و همواره خطر بروز جنگ داخلی، حکومت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را تهدید می‌کرد.

ناهمگونی ترکیب ساکنان مدینه:

چالش دیگر که مسبوق به سابقه نبوده و با تشکیل حکومت اسلامی آشکار شد، آن بود که تازه مسلمانان غیرساکن در مدینه و به ویژه مکیان به فرمان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مأمور به مهاجرت به این شهر شدند. (احمد العلی، 1381: 270) بنابراین، طبیعی است که ترکیب مسلمانان ساکن مدینه شامل دو دسته‌ی بومی و غیر بومی شده که به نوبه‌ی خود مستعد ایجاد اختلاف و نزاع بین مسلمانان بود که نمونه‌های متعددی از این دست اختلاف و نزاع در تاریخ صدر اسلام گزارش شده است. به طور مثال، ماجرای نزاع دو نفر از مهاجرین و انصار که هر یک، از مهاجرین و انصار را به استمداد طلب کردند و عبدالله بن ابی، رئیس منافقین مدینه، آن حرف‌های بی‌شرمانه را در حق رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و مهاجرین بیان کرد (ابن هشام، 1348: ج 2، 195) که البته همگی با تدبیر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به صلح و دوستی ختم شدند.
شایان توجه است که این چالش و چالش نخست، اگرچه ماهیت فرهنگی- اجتماعی دارند اما همان طور که توضیح داده شد، تهدیدات آن‌ها بیشتر جنبه‌ی سیاسی داشته است.

تحرکات یهودیان مدینه:

چالش دیگر که با تشکیل حکومت اسلامی و تحریک مشرکان مکه تشدید شد و خطر ایجاد جنگ داخلی را افزایش داده بود، وجود قبایل یهودی (مانند یهودیان خبیر) بود که از سال‌ها پیش در شهر مدینه زندگی می‌کردند و اینک از تحولات صورت گرفته و تشکیل حکومت اسلامی و حاکمیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بر شهر رضایت چندانی نداشتند.

ب) چالش‌های اجتماعی

اشرافی‌گری و فخرفروشی :

امتیازات اشرافی و تفاخرات قومی و قبیله‌ای موجود در جامعه‌ی آن روز جزیره‌ی العرب از مهم‌ترین معضلات پیش روی جامعه‌ی مسلمانان بود؛ زیرا از یک‌سو آموزه‌های دین اسلام (مانند إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ (حجرات/13) با این سنت‌ها به شدت در تضاد بود و از سوی دیگر، این رسوم جاهلی در جامعه‌ی آن روز نهادینه شده بود.

رسوم جاهلی و فرهنگ خرافی:

اوضاع اجتماعی شهر مدینه متأثر از رسوم جاهلی متعدد دیگر و فرهنگ خرافی بود که سد راه پیشرفت و ترقی جامعه‌ی اسلامی بودند؛ از آن جمله می‌توان به ننگ دانستن دختر و زنده به گور کردن آنان، تفسیر شجاعت به سفاکی، ذلت و محرومیت شدید جنسی مؤنت و... اشاره کرد.

ظلم و بی‌عدالتی:

وضعیت اجتماعی حکومت اسلامی تحت تأثیر شرایط نابسامان حقوقی نیز بود که به ظلم و بی‌عدالتی دامن می‌زد. به عنوان مثال اشراف، حقوق زیردستان و قبایل قوی حقوق اقوام ضعیف را پایمال می‌کردند و قضاوت‌ها به نفع زورمندان رقم می‌خورد و... .

ج) چالش اقتصادی

مهم‌ترین چالش اقتصادی پیش روی جامعه‌ی مسلمانان آن بود که اگرچه پیش از مهاجرت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان سایر مناطق به مدینه، این شهر به لحاظ اقتصادی دارای شرایط نسبتاً مناسبی بوده و به دلیل آب و هوای مساعدش اکثر ساکنان آن به کشاورزی و دامپروری مشغول و از رفاه نسبی برخوردار بودند، پس از تشکیل حکومت اسلامی و مهاجرت مسلمانان سایر مناطق به این شهر وضع اقتصادی آن دچار مشکل گردید؛ زیرا از یک سو مهاجرین به طور مخفیانه و شبانه خانه و کاشانه‌ی خود را ترک کرده و به سمت این شهر حرکت کرده بودند و لذا بسیاری از اموال و دارایی آن‌ها در شهر خودشان باقی مانده بود و با توشه‌ی اندکی به مدینه آمده بودند و بنابراین به رغم افزایش جمعیت شهر مدینه، امکانات اقتصادی این شهر بسیار محدود شده بود و در واقع سرمایه‌ی سرانه‌ی موجود بسیار کاهش یافته بود که به افزایش بیکاری و بروز فقر شدید می‌انجامید.
از سوی دیگر، حکومت نوپای اسلامی از سوی مشرکان و همچنین یهودیان با تحریم‌ها و محدودیت مناسبات اقتصادی مواجه بود که فشارها و مشکلات اقتصادی را دو چندان کرده و خطر ناامنی سیاسی را به همراه داشت.

اقدامات پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برای رفع چالش‌ها

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به عنوان حاکم جامعه‌ی مسلمانان اقدامات متعددی انجام دادند تا این چالش‌ها را مرتفع گردانند که مهم‌ترین این اقدامات عبارت‌اند از:

الف. پیمان برادری بین مسلمانان

رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در همان سال اول هجرت پیمان برادری (عقد اخوت) را بین مهاجرین و انصار منعقد ساخت. این پیمان سبب شد افکار و سنت‌های غیر اخلاقی نظیر برتری ثروتمند بر فقیر، سفید بر سیاه، عرب بر عجم و مانند آن که جنبه‌ی فرهنگی و اجتماعی داشتند به یکباره کنار گذاشته شوند و بلال سیاه‌پوستی که تا آن زمان تقریباً تمام طول زندگی خود را به صورت برده به کارهای پست مشغول بود، اینک به عنوان یک انسان آزاد صاحب کرامت، برای خود زندگانی و سرمایه داشته باشد و در کنار یکی از اهالی مدینه با همدلی و مهربانی زندگی تازه‌اش را آغاز نماید. بدین ترتیب اختلاف طبقاتی و امتیازات واهی از سوی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) مردود اعلام شد و در جامعه رو به افول نهاد. واضح است که این همدلی و مدارا کردن و در کنار یکدیگر روزگار گذراندن دو فرد که از دو فرهنگ مختلف و با پیشینه‌های متفاوت بودند و وضعیت بالفعل کاملاً متضادی نیز داشتند، ارزش‌های اخلاقی را ترویج کرد و سطح فرهنگی جامعه را ارتقا بخشید و به لحاظ اجتماعی هم تعاملات و همدلی‌ها را افزایش داد. همچنین این پیمان، وحدت جامعه‌ی اسلامی را تقویت نمود؛ زیرا بر طبق یکی از مفاد آن، انصار می‌بایست از برادران مهاجر خود حمایت و پشتیبانی نمایند (احمد العلی، 1381: 76) و لذا می‌توان انتظار داشت که از تضییع حقوق مسلمانان اقلیت به میزان بسیار زیادی کاسته شود. همچنین این اقدام سبب شد ارتباط مهاجرین و انصار بیشتر شده و مهاجرین از انزوا و تنهایی در آیند که این امر هم به نوبه‌ی خود به انسجام هرچه بیشتر جامعه‌ی مسلمین انجامید. دیگر اینکه، پیمان برادری پایه‌های سیاسی حکومت تازه تأسیس اسلامی را تقویت کرد؛ زیرا از ایجاد اختلاف بین مهاجرین و انصار که بسیار محتمل بود (همان) کاست و بدین ترتیب ریشه‌ی اختلافات درون نظام را تا حد ممکن خشکاند و هر دو گروه را برای حمایت از حکومت رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) مهیا نمود.
از سوی دیگر، این پیمان تأثیرات اقتصادی قابل ملاحظه‌ای در پی داشت؛ زیرا یکی از مفاد آن ارث بری دو برادر از یکدیگر به رغم وجود ارحام بود که البته این قانون بعد از جنگ بدر
با آیه‌ی وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ (انفال/75) منسوخ شد. همچنین در برخی از منابع تاریخی ذکر شده است که از مفاد این پیمان، سهیم شدن مهاجر در اموال فرد انصاری بود که البته با استقبال او همراه بود؛ زیرا او از سرچشمه‌ی کرامات اخلاقی دین اسلام و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) سیراب شده بود و لذا تقسیم کردن اموال برای او مشکل نبود. بدین ترتیب، وضع اقتصادی مهاجرین بهبود یافت و صاحب مسکن و زمین زراعی و سرمایه شدند و نیروی انسانی بالقوه موجود در جامعه‌ی مسلمین فعال شد. (احمد العلی، 1381: 76-78)

ب. تدوین قانون اساسی مدینةالنبى:

نظام نامه‌ی شهر مدینه یا همان قانون اساسی دولت اسلامی، یک قرارداد اجتماعی بود که توسط شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) تنظیم شد و به تصویب ساکنان شهر مدینه اعم از مسلمان و یهودی رسید. مهم‌ترین مفاد این نظام‌نامه عبارت بودند از:
- مسلمانان و یهودیان مانند یک ملت در مدینه زندگی خواهند کرد؛
- مسلمانان و یهودیان در انجام مناسک دینی خود آزاد هستند؛
- مدینه، شاهر مقدسی است که از هر جهت مورد احترام بوده و لذا هر نوع خون‌ریزی در آن حرام می‌باشد؛
- امضا کنندگان این پیمان با همدیگر به خیرخواهی رفتار خواهند کرد؛
- آخرین مرجع حل اختلاف، شخص پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) خواهد بود؛
- یهودیان مدینه مالک دارایی خویش هستند؛
- همه‌ی مردم در حقوق و تکالیف یکسان هستند و تفاوتی میان کوچک و بزرگ و ثروتمند و تهی دست نیست؛
- در صورت بروز جنگ، یهودیان و مسلمانان با یکدیگر متحد می‌شوند. (آیتی، 1366: 234 و 235)
این نظام‌نامه، حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یهودیان را به رسمیت شناخته و سبب ایجاد وحدت سیاسی، انسجام اجتماعی و شکوفایی اقتصادی در جامعه‌ی مسلمین شد. با تعیین پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به عنوان آخرین مرجع حل اختلاف، امنیت قضایی در مدینه برقرار شد و با یکسان تلقی شدن همه‌ی افراد در حقوق و تکالیف، سنت‌های اشرافی و تعصبات قومی و قبیله‌ای، رو به کاهش نهاد.

ج. حل اختلافات داخلی:

از دیگر اقدامات رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در مدینه، ایجاد آشتی و برقراری صلح میان دو قبیله بزرگ متخاصم اوس و خزرج بود که اختلافات چند صد ساله‌ی آنان سبب کشته شدن هزاران نفر شده بود و توان قابل ملاحظه‌ای از نیروی انسانی این دو قبیله را صرف جنگیدن کرده بود و لذا به کارهای اقتصادی که سبب بالندگی و شکوفایی اقتصاد آن شهر می‌شد، نمی‌پرداختند و در نهایت هم بسیاری از نیروی انسانی لازم جهت نیل به توسعه در جنگ کشته می‌شدند. (احمد العلی، 1381) ایجاد صلح و صفا بین این دو قبیله، تعاملات اجتماعی و اقتصادی را افزایش داد و به انسجام هر چه بیشتر حکومت انجامید.

د. بنای یک پایگاه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی- اقتصادی:

دستور ساخت مسجد النبی از جمله اقدامات اولیه اما اساسی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به شمار می‌آید؛ زیرا در این مکان علاوه بر برپایی نماز جماعت که خود عامل وحدت و انسجام ملی بود، ملاقات‌های عمومی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز صورت می‌گرفت و محلی برای کارهای فرهنگی پیامبر و برپایی جلسات سیاسی و نظامی ایشان هم بود. (فارسی، 1357: 112) از سوی دیگر مسجد النبی مکانی برای اهل صفه‌ی نیازمند و درمانده شد، تا در قسمتی از آن بیتوته کنند و از تأمین اجتماعی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) پایه‌گذار آن بود، بهره مند شوند و حداقل مایحتاج خود را به دست آورند. (احمد العلی، 1381: 73) این اقدام نیز دارای تأثیرات اقتصادی قابل ملاحظه‌ای جهت نیل به پیشرفت و توسعه‌ی حکومت اسلامی به شمار می‌آید.

هـ. تبلیغ کلامی و رفتاری:

سیره‌ی کلامی و رفتاری رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز در رفع چالش‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برشمرده شده‌ی فوق، بسیار مؤثر بود. برای مثال، ایشان در ساخت مسجدالنبی و کانال خندق مشارکت فعال داشتند که این خود اقدامی جهت برچیده شدن رسوم جاهلی و اشرافی گری به حساب می‌آمد؛ زیرا مشارکت یک رهبر سیاسی و یک بزرگ‌زاده از قبیله‌ای معتبر و با نفوذ همچون قبیله قریش در چنین کارهایی سابقه نداشته و درس عملی بود برای مسلمانان تا از این پس به افتخارات قومی و قبیله‌ای، ثروت و یا موقعیت سیاسی و اجتماعی خود فخر نفروشند و بدانند که ملاک برتری افراد تقوای آنان است و نه چیز دیگر.
همچنین عزت و احترام ایشان به دختر گرامی‌شان، بوسیدن دست کارگر، یکسان تقسیم کردن غنایم جنگی، تزویج دختر عمه‌اش زینب، نوه‌ی عبدالمطلب، به غلام آزادشده و پسرخوانده‌ی خود زید و... همگی اقدامات بسیار تأثیرگذاری جهت ایجاد تغییر نگرش در اعراب جاهلی و اصلاح مناسبات اجتماعی موجود بودند که بی‌تردید لازمه‌ی ایجاد تحول و پیشرفت و پایه گذاری یک تمدن مبتنی بر آموزه‌های دینی اسلام بود.
بنابر آنچه راجع به چالش‌های پیش روی حکومت نوپای اسلامی و اقدامات رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) جهت برطرف نمودن آن‌ها ذکر شد، به وضوح مشخص می‌شود که ایشان نابسامانی‌های پیش روی جامعه‌ی اسلامی را به خوبی شناسایی کرده و با به کارگیری راه‌حل‌های ابتکاری متفاوتی، سعی نمودند آن‌ها را برطرف کنند. آنچه از اهمیت بسزایی برخوردار می‌باشد، آن است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در رویارویی با چالش‌ها، از یک راهبرد واحد بهره گرفتند؛ اگرچه شیوه‌های مورد استفاده متعدد و متنوع بود. راهبرد مورد استفاده ایشان «تشکیل یک امت واحد، یکپارچه و منسجم» بود. در توضیح این راهبرد، قابل ذکر است که شواهد تاریخی نشان می‌دهد که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در زمینه‌ی سیاسی سعی نمودند تمام اقوام و پیروان مذاهب و ادیان مختلف را حول یک حکومت مرکزی مجتمع گردانیده و از تفرق و اختلافات سیاسی بکاهند که این هدف با اقدامات اعتمادساز پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و انعقاد پیمان‌های مختلفی که در آن‌ها حقوق همگان به رسمیت شناخته شده بود، انجام پذیرفت.
در جهت مقابله با چالش‌های اجتماعی موجود نیز پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) با بهره‌مندی از آموزه‌های دین اسلام و ترویج عملی آن‌ها و همچنین اقدامات فرهنگی متعدد سعی نمودند رسوم و سنت‌های جاهلی همچون فخرفروشی به اشرافیت قبیله‌ای، جنگاوری و میزان سفاکی، مال و ثروت و... را که عامل تفرق و اختلاف در جامعه‌ی مسلمین بود، برطرف نمایند تا بدین وسیله اختلاف طبقاتی غیرمعتبر موجود کاهش یافته و همسانی اجتماعی هرچه بیشتر محقق گردد تا زمینه‌ی تعاملات سازنده بین همه‌ی افراد و اقوام فراهم گشته و پیوندهای اجتماعی عمیقی در جامعه‌ی مسلمین ایجاد شود.
پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در رویارویی با چالش‌های اقتصادی نیز سعی نمودند ضمن احترام به حقوق مالکیت افراد و محترم شمردن اموال اقلیت دینی، به راه‌های مختلف، فاصله‌ی دهک‌های پایین و بالای درآمدی را کاهش دهند که از آن جمله می‌توان به استفاده از کمک‌های داوطلبانه‌ی افراد صاحب استطاعت مالی، اخذ مالیات‌های اسلامی خمس و زکات و جزیه، برنامه‌ریزی جهت ایجاد پوشش تأمین اجتماعی از سوی حکومت اسلامی، وضع قوانین اقتصادی جدیدی نظیر ممنوعیت کتمان عیب (ری شهری، 1380: 153) و تعیین مالیات عمومی برای برخی از منابع تولیدی مانند مراتع و آب‌های جاری (ابویوسف، 1352: 59-70). حفاظت از بیت المال و پرداختن از آن به مستحقان (اجتهادی، 1363: 169) و تقسیم غنایم به طور مساوی (سبحانی، 1351) اشاره کرد. قابل پیش بینی است که بدین ترتیب، فاصله‌ی میان فقیر و غنی رو به کاهش نهاده و انگیزه‌ها و تلاش‌های اقتصادی مضاعف گردد و لذا زمینه‌ی لازم جهت پیشرفت و توسعه‌ی اقتصادی فراهم شود.
بدین ترتیب، می‌توان این طور نتیجه‌گیری کرد که رمز موفقیت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در پایه‌گذاری یک تمدن اسلامی و ایجاد پیشرفت در جزیرةالعرب موفقیت ایشان در پیاده سازی راهبرد «تشکیل یک امت واحد، یکپارچه و منسجم» بود.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)؛ الگوی کشورهای مسلمان

سؤالی که در اینجا مطرح می‌باشد آن است که آیا راهبرد مورد استفاده‌ی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) راهبرد مناسبی برای ایجاد ترقی و پیشرفت در ملل مسلمان این عصر می‌باشد؟ به عبارت دیگر، آیا اگر چنین راهبردی در دستور کار دول اسلامی قرار گرفته و به خوبی پیاده شود، پیشرفت و توسعه حاصل می‌گردد؟
پاسخ به این سؤال مستلزم بررسی وضعیت کشورهای مسلمان به لحاظ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است که به دلیل تعدد و تنوع بسیار زیاد آن‌ها بررسی جزئی این کشورها امکان پذیر نمی‌باشد؛ اما به طور کلی غالب کشورهای اسلامی به لحاظ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حائز ویژگی‌هایی مهم و تعیین کننده‌ای هستند که تا حد زیادی مشابه یکدیگر است و لذا می‌توان از آن‌ها جهت پاسخگویی به سؤال فوق استفاده نمود. این ویژگی‌ها به شرح ذیل می‌باشد:

الف. وضعیت سیاسی

در بسیاری از کشورهای اسلامی، اختلافات و تنش‌های داخلی که منشأ قومی- قبیله‌ای (مانند پاکستان که دچار چندپارگی قومی شدید است) (ابراهیمی‌فر، 1381)، سیاسی (مانند عراق و افغانستان) یا منشأ مذهبی (مانند اندونزی و یمن) (نوئر، 1370: 13-17) دارد، ثبات سیاسی لازم جهت پیشرفت و توسعه را مختل کرده و امکانات، نیروها و سرمایه‌ها را به جای به کارگیری در مسیر پیشرفت به بی‌راهه و باتلاق اختلافات و نزاع‌های داخلی کشانده است. در برخی از کشورهای اسلامی هم که تنش‌های سیاسی داخلی کمتری دیده می‌شود، حکومت‌ها درگیر اختلافات مرزی شدید یا درگیر انواع دیگری از تنش‌های سیاسی خارجی هستند (مانند اکثر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس) (ابراهیمی‌فر، 1381: 22-44) که سرعت پیشرفت و توسعه را به شدت کند کرده و استفاده‌ی بهینه از امکانات موجود را مختل می‌کند. البته تردیدی نیست که در ایجاد تنش‌های داخلی و خارجی برای کشورهای مسلمان، استکبار جهانی نقش فعالی داشته و در راستای راهبرد دین‌ستیزی خود، تلاش می‌کند بدین وسیله، مانع پیشرفت و توسعه‌ی کشورهای اسلامی شود.

وضعیت اجتماعی

وضعیت اجتماعی کشورهای مسلمان تحت تأثیر ویژگی مشترک آن‌ها که همانا عدم توسعه‌یافتگی است، دارای اشتراکات فراوانی می‌باشد. برای مثال، در اکثر کشورهای اسلامی معضلات ذیل مشاهده می‌شود:
- نادیده گرفتن حقوق زنان و تبعیض جنسیتی (به ویژه در کشورهای عربی)؛
- نادیده گرفتن حقوق اقوام مختلف و تبعیض نژادی (مانند پاکستان)؛
- نادیده گرفتن حقوق پیروان ادیان مختلف و تبعیض مذهبی (برای مثال در تونس 99/5 درصد جمعیت مسلمان بوده و دین رسمی این کشور اسلام است اما طبق قانون، داشتن حجاب در مدارس و ادارات ممنوع می‌باشد)؛ (رضوان طلب، 1385: 209)
- عدم مشارکت زنان در فعالیت‌های اجتماعی (مانند عربستان)؛
- سست بودن ارکان مردم‌سالاری (مانند کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس. تنها در کشور کویت قوه‌ی مقننه وجود داشته و تشریفاتی نیست)؛ (ابراهیمی‌فر، 1381: 36-37)
- ابتلای جامعه به خرافات و موهومات؛
- عدم شکل گیری زیرساخت‌های لازم جهت استیفای حقوق شهروندان (مانند شرایط موجود در اکثر کشورهای مسلمان آفریقایی)؛
- وجود اختلاف طبقاتی بسیار شدید در سطح جامعه (مانند بنگلادش)؛
- و ... .

ج. وضعیت اقتصادی

تقریباً در اکثر قریب به اتفاق کشورهای مسلمان، منابع طبیعی (همچون چاه‌های نفت و گاز و معادن طلا و سایر فلزات قیمتی) قابل ملاحظه‌ای وجود دارد که جهت نیل به توسعه می‌توان مستقیماً از آن‌ها استفاده کرد و یا با تبدیل آن‌ها به سرمایه‌ی فیزیکی، امکانات لازم جهت نیل به پیشرفت و توسعه را فراهم نمود. همچنین در بسیاری از این کشورها توانمندی‌های اقتصادی بسیار مهم دیگری همچون صنعت گردشگری، حمل و نقل بین المللی هوایی و دریایی و... وجود دارد که بالفعل نمودن بهینه‌ی آن‌ها می‌تواند پیشرفت و توسعه را به ارمغان آورد. اما مهم‌تر از امکانات مادی و اقتصادی، وجود نیروهای انسانی توانمندی است که با همدلی، اتحاد و تشریک مساعی می‌توانند کشورشان را از پله‌های ترقی بالا ببرند. به عبارت دیگر، مهم‌تر از سرمایه‌ی فیزیکی، وجود سرمایه‌ی انسانی است که در سایه‌ی سرمایه‌ی اجتماعی موجود در جامعه به صورت بهینه مورد استفاده قرار گرفته و کشور را در مسیر پیشرفت به پیش می‌برد؛ چرا که امروزه ثابت شده است که از بین چهار سرمایه‌ی دخیل در توسعه‌ی اقتصادی یعنی سرمایه‌های طبیعی، فیزیکی، انسانی و اجتماعی، دو مورد اخیر بسیار مهم‌تر و اثربخش‌تر می‌باشند. در این بین، شاید اهمیت سرمایه‌ی اجتماعی حتی بیش از سرمایه‌ی انسانی باشد؛ زیرا اگر سرمایه‌ی انسانی وجود داشته باشد اما سرمایه‌ی اجتماعی موجود نباشد، بین نیروهای انسانی کارآمد، هماهنگی، تفاهم و توافق بسیار کمی وجود خواهد داشت بلکه ممکن است بین آن‌ها تنش بسیاری به وجود آید که عملاً این سرمایه را بی‌مصرف گردانیده و باعث هرز رفتن آن شود. اما اگر سطح سرمایه‌ی اجتماعی جامعه بالا باشد ولی نیروی انسانی کارآمد یا همان سرمایه‌ی انسانی در آن جامعه اندک باشد، باز هم به دلیل سطح بالای تعامل، توافق، هماهنگی و همکاری اجتماعی (چه به لحاظ کیفی و چه به لحاظ کمی) همچنان امکان حرکت رو به جلو وجود دارد و این آن چیزی است که با مطالعه‌ی شرایط مدینةالنبی در صدر اسلام کاملاً مشهود است.
در کشورهای اسلامی، نیروهای انسانی توانمند کم و بیش وجود داشته و به مرور زمان بر تعداد آن‌ها افزوده می‌شود اما معضلی که گریبان‌گیر اکثر این کشورها (به ویژه ایران، پاکستان، اندونزی، عربستان و مصر؛ زیرا در این کشورها سطح سرمایه‌ی انسانی قابل ملاحظه می‌باشد) است، ضعف انباشت سرمایه‌ی اجتماعی می‌باشد. سرمایه‌ی اجتماعی به منزله‌ی چسب اجتماعی که نیروهای انسانی را در کنار یکدیگر نگه داشته و سبب تقویت تعاملات سازنده‌ی آن‌ها می‌شود. (Catts and Ozga, 2005:2) در واقع سرمایه‌ی اجتماعی عبارت است از هرآنچه که مثابه نخ تسبیح عمل کرده و دانه‌های تسبیح را که همانا نیروهای انسانی توانمند هستند، گرد آورده و با یکدیگر متحد می‌کند و مانع پراکندگی و اختلاف بین آن‌ها می‌شود. از مهم‌ترین مؤلفه‌های سرمایه‌ی اجتماعی می‌توان به اعتماد عمومی، شبکه‌های اجتماعی، دین و فرهنگ عمومی، نهادهای مدنی و... اشاره کرد. کمبود سطح سرمایه‌ی اجتماعی در کشورهای مسلمان را می توان یکی از مهم‌ترین عوامل عدم توسعه‌ی اقتصادی این کشورها دانست؛ چرا که بر طبق نظر «کالویس» و «آنجئون» (2004) یکی از عواملی که سبب شد اندیشمندان اقتصادی پیرامون عوامل غیراقتصادی توسعه تحقیق کنند، مشاهده‌ی این تناقضی بود که با وجود انباشت یکسان سرمایه‌های انسانی، فیزیکی و طبیعی در مناطق مختلف، سطوح متفاوتی از توسعه‌ی پایدر پدیدار شد و لذا نقش آن عوامل را ارتقا بخشیدند.
با توجه به آنچه راجع به مهم‌ترین معضلات پیش روی جوامع اسلامی در عصر حاضر جهت نیل به ترقی و پیشرفت بیان گردید و تأمل و تعمق در آن‌ها، مشخص می‌شود که جنس این معضلات از جنس همان معضلاتی است که پیش روی جامعه‌ی نوپای اسلامی در صدر اسلام قرار داشت. به بیان دیگر، همان طور که در صدر اسلام امکانات مادی و نیروی انسانی کم و بیش وجود داشت اما به دلیل چالش‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی امکان استفاده‌ی بهینه از آن‌ها وجود نداشت، در زمان حال نیز سرمایه‌ی فیزیکی وجود داشته و نیروهای انسانی در کشورهای اسلامی فعال هستند اما به علت عدم وجود انسجام و همبستگی اجتماعی، ضعف اعتماد سیاسی و اجتماعی، کمبود نهادها و شبکه‌های مدنی تسهیل کننده‌ی روابط اجتماعی سازنده و مشکلاتی از این دست، هم‌افزایی توانمندی‌های انسانی به قدر کفایت نبوده و لذا امکانات مادی و سرمایه‌ی انسانی به طور بهینه به کار گرفته نشده و ترقی و پیشرفت اتفاق نمی‌افتد. بنابراین، معضلات موجود در جوامع اسلامی عصر حاضر و چالش‌های پیش روی جامعه‌ی اسلامی در صدر اسلام، از یک جنس بوده و لذا برای برطرف نمودن آن‌ها می‌توان از راهبرد واحدی استفاده کرد. در نتیجه، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌تواند به عنوان یک الگو برای رهبران و دولتمردان کشورهای اسلامی مطرح باشد تا با تأمل در جزئیات زندگی و نحوه‌ی حکومت‌داری ایشان، شیوه‌های مورد استفاده‌ی ایشان جهت ایجاد همبستگی اجتماعی و سیاسی شناسایی و به روز گردیده و مورد استفاده قرار گیرد. بی‌شک، حصول به پیشرفت و توسعه بدون وجود همدلی، هماهنگی، همکاری و مشارکت همه‌ی اقشار جامعه اعم از دولتی و خصوصی، پیر و جوان، از نژادهای مختلف و از پیروان مذاهب متفاوت امکان‌پذیر نمی‌باشد و شاهد این مدعا آن است که با تأمل در سیر تحولات اجتماعی کشورهای پیشرفته، کشوری را نمی‌توان یافت که در دوران طلایی ترقی و پیشرفت خود، حائز این شاخصه‌ی اساسی و تعیین‌کننده نبوده باشد و به رغم تفرق و اختلافات اجتماعی و سیاسی و از هم گسستگی بین نیروها به ترقی و پیشرفت نایل شده باشد.

خلاصه و نتیجه گیری

در این مقاله، ابتدا با انعکاس نظرات مستشرقان مشهور و صاحب نظران مسلمان مبنی بر تحقق یک تمدن عظیم اسلامی که پایه‌های آن در صدر اسلام توسط رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) گذاشته شده بود، بحث گردید که قابلیت تمدن سازی و تحقق توسعه از طریق تبعیت از آموزه‌های دین مبین اسلام وجود دارد. سپس با استناد به حوادث صدر اسلام و وقایع زمان حکومت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و مقایسه‌ی آن با چالش‌های پیش روی ملل مسلمان در زمان حال بحث شد که جنس این چالش‌ها با چالش‌های پیش روی جامعه‌ی نوپای اسلامی یکسان بوده و لذا می‌توان راهبرد مورد استفاده‌ی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برای برطرف نمودن آن چالش‌ها را با شیوه‌های به روز شده‌ای مورد استفاده قرار داد. بنابراین، جهت نیل به پیشرفت و توسعه‌ی ملل مسلمان، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می‌تواند به عنوان یک الگوی سیاسی و یک مصلح اجتماعی در نظر گرفته شده و مورد تبعیت رهبران سیاسی و اجتماعی کشورهای اسلامی قرار گیرد. اکنون نوبت آن است که با توجه مباحث مطروحه به این سؤال پاسخ داده شود که آیا عدم پیشرفت و توسعه‌ی ملل مسلمان ارتباطی با دین اسلام و آموزه‌های آن دارد یا خیر.
از مطالب گذشته مشخص شد که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در طول 23 سال دوران رسالت‌شان توانستند تحولات عظیم سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را در جامعه‌ی آن روز جزیرةالعرب پدید آورند. از سوی دیگر، بر طبق این نص صریح قرآن که إِن هُوَ إِلاَّ وَحیٌ یُوحی معلوم می‌شود که سیره‌ی کلامی و رفتاری پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) تجلی پرفروغ آموزه‌های دین مبین اسلام بوده است. بنابراین، تردیدی وجود نخواهد داشت که تحولات ایجاد شده در جامعه‌ی عرب صدر اسلام ماحصل همین دین‌مداری و تبعیت از آموزه‌های دینی بوده است. لذا اگر مشاهده می‌شود در دوره‌ای، دین اسلام توانسته است جامعه‌ی منحط و عقب‌مانده‌ای را به سمت پیشرفت و تمدن سوق دهد، دیگر نمی‌توان پذیرفت عدم توسعه یافتگی ملل مسلمان به دین آنان ارتباطی داشته باشد؛ بلکه برعکس، این مسئله به ذهن خطور می‌کند که شاید دین‌داری ملل مسلمان کامل نبوده و آموزه‌های دینی به درستی در این کشورها پیاده نمی‌شود که این عقب‌ماندگی‌ها حاصل شده و زندگی دنیوی نابسامانی را برای مسلمانان رقم زده است. بنابراین، به استناد پیشرفت و توسعه‌ی حاصله در صدر اسلام، می‌توان نتیجه گرفت که عدم توسعه‌یافتگی ملل مسلمان نه تنها شاهدی بر وجود تعارض میان دین و توسعه نیست که گواهی است بر این مدعی که امروزه دین اسلام به درستی و به طور کامل در کشورهای مسلمان پیاده نشده و لذا تحولات توسعه‌ای صدر اسلام در این زمانه دیده نمی‌شود.

پی‌نوشت‌ها

1- دانشجوی دکترای علوم اقتصادی دانشگاه امام صادق (علیه السلام).
2- L. Stoddard.

کتابنامه:
قرآن کریم.
نهج‌البلاغه. (1365). انتشارات دار المرتضی.

1. امام خمینی (رحمة الله علیه). صحیفه‌ی نور. ج 18. تهران. مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمة الله علیه).
2. ابراهیمی فر، طاهره. (1381). الگوهای اعتمادسازی در منطقه‌ی خلیج فارس. تهران. انتشارات وزارت امور خارجه.
3. ابن هشام. (1348). سیرة النبویة. ترجمه‌ی سید‌هاشم رسولی. تهران. کتابفروشی اسلامیه.
4. ابویوسف، یعقوب بن ابراهیم. (1352). الخراج، انتشارات دار المعرفه.
5. اجتهادی، ابوالقاسم. (1363). بررسی وضع مالی و مالیه‌ی مسلمین. تهران. انتشارات سروش.
6. احمد العلی، صالح. (1381). دولت رسول خدا. ترجمه‌ی هادی انصاری. انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
7. آیتی، محمد ابراهیم. (1366). تاریخ پیامبر اسلام. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
8. حسینی، سید محمد عارف. (1381). رویارویی تمدن اسلامی و مدرنیته، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی.
9. حکیمی، محمدرضا. (1357). دانش مسلمین. انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
10. رضوان طلب، محمدرضا. (1385). مسلمانان در کشورهای فرانسوی زبان. انتشارات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.
11. ری شهری، محمد. (1380). التنمیة الاقتصادیة. انتشارات دارالحدیث.
12. سبحانی، جعفر (1351). فروغ ابدیت. انتشارات دارالتبلیغ اسلامی.
13. طباطبایی، محمد حسین. (1393). ج 12. المیزان فی تفسیر القرآن. ترجمه‌ی محمدباقر موسوی همدانی. انتشارات دارالعلم.
14. فارسی، جلال الدین، (بی‌تا). انقلاب تکاملی اسلام. انتشارات آسیا.
15. لوبون، گوستاو. (1374). تمدن اسلام و عرب. ترجمه‌ی سیدهاشم حسینی. تهران. کتابفروشی اسلامیه.
16. مطهری، سید مرتضی. (1362). نقدی بر مارکسیسم. انتشارات صدرا.
17. میکل، آندره. (1381). اسلام و تمدن اسلامی. ترجمه‌ی حسن فروغی. تهران. انتشارات سمت.
18. نوئر، دلیار. (1370). نهضت‌های نوین اسلامی در اندونزی. ترجمه‌ی ایرج رزاقی و محمدمهدی حیدرپور. انتشارات آستان قدس رضوی.

1. Callois, J.M. and Angeon, V. (2004). On the Role of Social Capital on Local Economic Development, AES Conference
2. Catts, Ralph and Ozga, Jenny . (2005). what is social Capital & how might it be used in Scotland"s School?. Education Department & Scottish Higher Education Funding Council

منبع مقاله :
تألیف جمعی از نویسندگان؛ (1392)، مجموعه مقالات نخستین همایش ملی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول