سید علی قاضی،جامع علم وعمل
 
زندگی نامه آیت الله سید علی قاضی طباطبایی

حاج سید علی آقا قاضی فرزند حاج سید حسین قاضی است. ایشان در سیزدهم ماه ذی الحجة الحرام سال 1282هـ.ق. از بطن دختر حاج میرزا محسن قاضی، در تبریز متولد شد و او را علی نام نهادند، بعد از بلوغ و رشد به تحصیل علوم ادبیه و دینیه مشغول گردید و مدتی در نزد پدر بزرگوار خود و میرزا موسی تبریزی و میرزا محمد علی قراچه داغی درس خواند.

پدر ایشان، سید حسین قاضی، انسانی بزرگ و وارسته بود که از شاگردان برجسته آیت الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی بود و از ایشان اجازه اجتهاد داشت. درباره ایشان گفته اند زمانی که قصد داشت سامرا را ترک کند و به زادگاه خویش تبریز باز گردد استادش میرزای شیرازی به وی فرمود در شبانه روز یک ساعت را برای خودت بگذار. یک سال بعد چند نفر از تجار تبریز به سامرا مشرف می شوند و با آیت الله میرزا محمد حسن شیرازی ملاقات می کنند؛ وقتی ایشان احوال شاگرد خویش را جویا می شود، می گویند:
« یک ساعتی که شما نصیحت فرموده اید، تمام اوقات ایشان را گرفته، و در شب و روز با خدای خود مراوده دارند. »

سید علی قاضی از همان ابتدای جوانی تحصیلات خود را نزد پدر بزرگوار سید حسین قاضی و میرزا موسوی تبریزی و میرزا محمد علی قراچه داغی آغاز کرد. پدرش به علم تفسیر علاقه و رغبت خاص و ید طولایی داشته است، چنانکه سید علی آقا خودش تصریح کرده که تفسیر کشاف را خدمت پدرش خوانده است. همچنین ایشان ادبیات عربی و فارسی را پیش شاعر نامی و دانشمند معروف میرزا محمد تقی تبریزی معروف به «حجة الاسلام» و متخلص به « نیر» خوانده و از ایشان اشعار زیادی به فارسی و عربی نقل می کرد و شعر طنز ایشان را که هزار بیت بود از بر کرده بود و می خواند.
ایشان در سال 1308هـ.ق. در سن 26 سالگی به نجف اشرف مشرف شد و تا آخر عمر آن جا را موطن اصلی خویش قرار داد.آیت الله سید علی آقا قاضی از زمانی که وارد نجف اشرف شد، دیگر از آنجا به هیچ عنوان خارج نشد مگر یک بار برای زیارت مشهد مقدس حدود سال 1330هـ ق به ایران سفر کرد و بعد از زیارت به طهران بازگشت و مدت کوتاهی در شهرری در جوار شاه عبدالعظیم اقامت گزید.

پس از اقامت در نجف اشرف، تحصیلات حوزوی خود را نزد اساتیدی از جمله فاضل شربیانی، شیخ محمد مامقانی، شیخ فتح الله شریعت، آخوند خراسانی و... ادامه دادند و سرانجام کوشش های خستگی ناپذیر مرحوم آیت الله قاضی در راه کسب علم، کمال و دانش، در سن 27 سالگی به ثمر نشست و این جوان بلند همت در عنفوان جوانی به درجه اجتهاد رسید.

آقا سید هاشم حداد از شاگردان ایشان می فرمود:
« مرحوم آقا (قاضی) یک عالمی بود که از جهت فقاهت بی نظیر بود. از جهت فهم روایت و حدیث بی نظیر بود. از جهت تفسیر و علوم قرآنی بی نظیر بود. از جهت ادبیات عرب و لغت و فصاحت بی نظیر بود، حتی از جهت تجوید و قرائت قرآن. و در مجالس فاتحه ای که احیاناً حضور پیدا می نمود، کمتر قاری قرآن بود که جرأت خواندن در حضور وی را داشته باشد، چرا که اشکالهای تجویدی و نحوه قرائتشان را می گفت... »
آیت الله خسروشاهی از علامه طباطبائی نقل می کردند که: کتابهای معقول را خواندم ولی وقتی خدمت سید علی آقا قاضی رسیدم فهمیدم که یک کلمه هم نفهمیدم!
مرحوم قاضی در لغت عرب بی نظیر بود، گویند: چهل هزار لغت از حفظ داشت. و شعر عربی را چنان می سرود که اعراب تشخیص نمی دادند سراینده این شعر عجمی(غیر عرب) است. روزی در بین مذاکرات، مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالله مامقانی(ره) به ایشان می گوید: من آن قدر در لغت و شعر عرب تسلط دارم که اگر شخص غیر عرب، شعری عربی بسراید من می فهمم که سراینده عجم است، اگرچه آن شعر در اعلی درجه از فصاحت و بلاغت باشد. مرحوم قاضی یکی از قصائد عربی را که سراینده اش عرب بود شروع به خواندن می کند و در بین آن قصیده، از خود چند شعر بالبداهه اضافه می کند و سپس به ایشان می گوید: کدام یک از اینها را غیر عرب سروده است؟ و ایشان نتوانستند تشخیص دهند.
مرحوم قاضی در تفسیر قرآن کریم و معانی آن ید طولائی داشت و علامه طهرانی از قول مرحوم استاد علامه طباطبائی می فرمودند: « این سبک تفسیر آیه به آیه را مرحوم قاضی به ما تعلیم دادند و ما در تفسیر{المیزان}، از مسیر و روش ایشان پیروی می کنیم. ایشان در فهم معانی روایات وارده از ائمه معصومین علیهم السلام ذهن بسیار باز و روشنی داشتند و ما طریقه فهم احادیث را که « فقه الحدیث» گویند از ایشان آموخته ایم. »

آیت الله قاضی طی سه دوره، اخلاق و عرفان اسلامی را با کلام نافذ و عمل صالح خویش تدریس فرمودند و در هر دوره شاگردانی پرورش دادند که هر کدام از بزرگان وادی عرفان و اخلاق محسوب می شوند؛ و البته فقط نام تعدادی از آن ها بر ما معلوم است و این که ایشان در حقیقت چه کسانی را تا قله های بلند عرفان و معنویت بالا کشیده و از شراب گوارای معرفت بر کامشان ریختند، برای ما بصورت کامل و دقیق آشکار نیست. اما به تعدادی از آن ها که مبرز و شناخته شده هستند، اشاره می کنیم:
آیت الله شیخ محمد تقی آملی(ره)
آیت الله سید محمد حسین طباطبائی(ره)
آیت الله سید محمد حسن طباطبایی(ره)
آیت الله محمد تقی بهجت فومنی(حفظه الله)
آیت الله سید عباس کاشانی(حفظه الله)
آیت الله سید عبد الکریم کشمیری(ره)
آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب(ره)
آیت الله علی اکبر مرندی(ره)
آیت الله سید حسن مصطفوی تبریزی
آیت الله علی محمد بروجردی(ره)
آیت الله نجابت شیرازی(ره)
آیت الله سید محمد حسینی همدانی
آیت الله سید حسن مسقطی(ره)
آیت الله سید هاشم رضوی کشمیری(ره)
حاج سید هاشم حداد(ره) و ...

به هر حال، میرزا علی آقا قاضی پس از سالها تدریس معارف بلند اسلامی و تربیت شاگردان الهی، در روز دوشنبه چهارم ماه ربیع المولود سال 1366 مطابق هفتم بهمن ماه در نجف اشرف وفات کرد و در وادی الاسلام نزد پدر خود دفن شد. مدت عمر شریف ایشان هشتاد و سه سال و دو ماه و بیست و یک روز بوده است. ایشان در سال های آخر عمر عطش و بی تابی، جسم و روحش را با هم می سوزاند و او مرتب آب می خواهد و می گوید:
« در سینه ام آتش است ساکت نمی شود. »
و دائم با خود تکرار می کند:
گفت من مستسقی ام آبم کشد
گر چه می دانم که هم آبم کشد
طبیبش به وی می گوید:
« آقا من طبیب شما هستم، به شما می گویم در این ماه رمضان روزی 3-2 لیوان آب بخورید. »
و او که می داند این آب آن آتش را خاموش نمی کند تا آخر روزه هایش را کامل می گیرد و می گوید:
« رها کن تا که چون ماهی گدازان غمش باشم »
لحظات احتضار سخت ترین لحظات برای زمین و زیباترین لحظات برای عارف است.
آیت الله کشمیری می فرمودند:
هنگام احتضار، خودش با اشاره به بدن خود می فرمود:
« این دارد می رود. »
و هنگام غسل مشاهده شد که صورتش باز و لبانش خندان بود.
باز آیت الله کشمیری فرمودند:
« بعد از وفاتش خواستم بفهمم مقام ایشان چقدر است، در رؤیا دیدم از قبر آقای قاضی تا به آسمان نور کشیده شده است، فهمیدم خیلی مقام والایی دارد. »
سید عبدالحسین قاضی نوه ایشان جریان شب رحلت آقای قاضی را این طور بیان می کند:
« ایشان مدتی بیمار بودند. یک شب به پدرم که در آن زمان 20 ساله بودند می گویند که امشب نخواب و بیدار باش. پدرم هم متوجه نمی شود که جریان چیست.
ایشان نقل می کند که ساعتی از نیمه شب آقای قاضی او را صدا می زنند و رو به قبله دراز می کشند و می گویند من در حال مرگ هستم و به او سفارش می کنند که همسر و بچه های دیگرشان را بیدار نکند و تا صبح بالای سرشان بنشیند و قرآن بخواند.
پدرم می گوید علی رغم این که اگر کسی بداند که پدش در حال مرگ است و هیچ نگوید، سخت است، اما من این موضوع را با کمال آرامش پذیرفتم و به کسی هیچ نگفتم و پیش او نشستم.
آقای قاضی به من فرمودند که دارم راحت می شوم و این راحتی از طرف پاهایم شروع شده و به طرف بالا می آید. سپس فرمودند فقط قلبم درد می کند بعد فرمودند که رویم را بپوشان، من هم روی صورتشان را پوشاندم و ایشان از دنیا رفتند.
من بدون هیچ دغدغه و اضطراب تا صبح پیش ایشان نشستم و قرآن خواندم تا آن که هنگام اذان صبح شد و خانواده آمدند و پرسیدند که جریان چیست و من هم گفتم که پدر فوت شده است و فریاد و سر و صدا از اهل خانه بلند شد و در آن لحظه تازه متوجه تصرف او شدم و فهمیدم چه اتفاقی افتاده است و از مرگ پدرم بسیار متأثر شدم. » او که عمری با عشق و سر سپردگی به مولایش امام حسین علیه السلام سر کرده، غریب نیست اگر حضرتش، کریمانه، خود کسی را سراغش بفرستد تا کارهای دفن و کفن او را بجا آورد. آقا یحیی هرگز آقای قاضی را نمی شناخته ولی از طرف امام حسین علیه السلام در حالت خواب یا مکاشفه برای این امر مأموریت پیدا می کند و تمام کارهای کفن و دفن ایشان را انجام می دهد.
آیت الله بهجت می فرمودند:
« شب قبل از وفات آقای قاضی، کسی خواب دیده بود که تابوتی را می برند که رویش نوشته شده بود « توفی ولیّ الله » فردا دیدند آقای قاضی وفات کرده است. »

مرحوم علامه آقا سید عبدالعزیز طباطبائی یزدی نقل نمود که از استادم مرحوم آیت الله العظمی خوئی شنیدم که فرمود:
« در ایام وفات استاد اخلاق آقا سید علی قاضی تبریزی تناثر نجوم رخ داد و این به جهت رفعت مقام آن مرحوم بود. مرحوم طباطبائی یزدی نقل کرد که ما گفتیم: این اصلاً محال است که ستاره ها به خاطر کسی ریزش کنند و سقوط نمایند ولی استادمان آقای خوئی تأکید نمود، شما انکار کنید من که خودم این واقعه شگفت انگیز را با چشمان خود دیدم و نمی توانم چیزی را که در پیش من یقینی است، انکار نمایم. »

و امّا معارف‌ الهیّه‌ و اخلاق‌ و فقه‌ الحدیث‌ را نزد عارف‌ عالیقدر و کم‌ نظیر یا بی‌نظیر، مرحوم‌ آیة‌ الحقّ حاج‌ میرزا علی‌ آقا قاضی قدَّس‌ اللَه‌ تربتَه‌ الزّکیّة‌ آموخته‌اند؛ و در سیر و سلوک‌ و مجاهدات‌ نفسانیّه‌ و ریاضات‌ شرعیّه‌ تحت‌ نظر و تعلیم‌ و تربیت‌ آن‌ استاد کامل‌ بوده‌اند. مرحوم‌ قاضی‌ از بنی‌ اعمام‌ ایشان‌ بوده‌اند، و در نجف‌ اشرف‌ به‌ تربیت‌ شاگردان‌ الهی‌ و وارستگان‌ و شوریدگان‌ جمال‌ الهی‌ و مشتاقان‌ لقاء و زیارت‌ حضرت‌ احدیّت‌ مشغول‌ و در آن‌ خطّه‌، عالِم‌ وحید و یگانه‌ در این‌ فنّ بوده‌اند؛ بطوریکه‌ ایشان‌ نام‌ «استاد» را فقط‌ بر او می‌بردند، و هر وقت‌ استاد بطور اطلاق‌ می‌گفتند مراد مرحوم‌ قاضی‌ است‌؛ و گویا در مقابل‌ مرحوم‌ قاضی‌، تمام‌ اساتید دیگر با وجود آنمقام‌ و عظمت‌ علمی‌، کوچک‌ جلوه‌ می‌کردند.
لیکن‌ در مجالس‌ عمومی‌ اگر مثلاً سخن‌ از اساتید ایشان‌ به‌ میان‌ می‌آمد، از فرط‌ احترام‌، نام‌ «قاضی‌» را نمی‌بردند و او را همردیف‌ سائر اساتید نمی‌شمردند. همچنانکه‌ در مقالة‌ مختصر و کوتاهی‌ که‌ بقلم‌ خود ایشان‌ دربارة‌ زندگانی‌ ایشان‌ آمده‌، و در مقدّمة‌ مجموعه‌ مقالات‌ و رسائل‌ ایشان‌ بنام‌ «بررسی‌های‌ اسلامی‌» منتشر شده‌ است‌ نامی‌ از مرحوم‌ قاضی‌ در ردیف‌ اساتید بچشم‌ نمی‌خورد.
کما آنکه‌ از شب‌ زنده‌داریهای‌ ایشان‌ و عبادت‌ها و بیتوته‌ها در مسجد سهله‌ و کوفه‌ بچشم‌ نمی‌خورد؛ و در آنجا مرقوم‌ داشته‌اند که‌ بسیار می‌شد (وبویژه‌ در بهار و تابستان‌) که‌ شب‌ را تا طلوع‌ آفتاب‌ با مطالعه‌ می‌گذراندم‌.
معلوم‌ است‌ که‌ اوّلاً: بیان‌ عبادت‌ها و مقدار شب‌زنده‌داری‌ بتهجّد و ذکر و فکر برای‌ عامّة‌ مردم‌ بعنوان‌ مقالة‌ عمومی‌ چقدر سبک‌ و فاقد ارزش‌ است‌، آنهم‌ از مثل‌ چنین‌ استادی‌ که‌ یکقدم‌ بطرف‌ شخصیّت‌ طلبی‌ نزدیک‌ نشد؛ و ریشة‌ خودنمائی‌ و انانیّت‌ در وجودشان‌ بکلّی‌ محترق‌ گشته‌ بود.
و ثانیاً: جائیکه‌ استاد یکی‌ از شرائط‌ حتمیّة‌ پیمودن‌ راه‌ خدا را کتمان‌ سِرّ می‌شمرند کجا احتمال‌ آن‌ می‌رود که‌ عبادات‌ مستحبّة‌ خود را که‌ سرّی‌ بین‌ خود و بین‌ ذات‌ حیّ قیّوم‌ است‌ افشاء نموده‌ و در دسترس‌ انظار عمومی‌ بگذارند! پس‌ همانطور که‌ معلوم‌ است‌ در این‌ عبارت‌ ایشان‌ فریضة‌ صبح‌ مستثنی‌ است‌، سائر عبادات‌ مستحبّه‌ و لازمه‌ نیز در استثناء مقدّر مندرج‌ است‌.
ولیکن‌ در جائیکه‌ محلّ مناسب‌ ذکر آن‌ بزرگوار بود، از ذکر آن‌ دریغ‌ نداشتند و با تجلیل‌ و تکریمی‌ خاصّ بیان‌ می‌نمودند. از جمله‌ در تصدیری‌ که‌ بر تذییلات‌ مرقومه‌ بر مکاتبات‌ عَلَمین‌: کربلائی‌ و کمپانی‌ بعنوان‌ «محاکمات‌» نوشته‌اند چنین‌ مرقوم‌ داشته‌اند که‌:
‎... ] آقای‌ آقا سیّد احمد کربلائی‌ [ اخیراً در بوتة‌ تربیت‌ و تهذیب‌ مرحوم‌ آیة‌ الحقّ و استاد وقت‌، شیخ‌ بزرگوار آخوند ملاّ حسینقلی‌ همدانی‌ قدّس‌ الله‌ سرّه‌ العزیز قرار گرفته‌ و سالیان‌ دراز در ملازمت‌ مرحوم‌ آخوند بوده‌، و از همگنان‌ گوی‌ سبقت‌ ربوده‌؛ و بالاخره‌ در صفّ اوّل‌ و طبقة‌ نخستین‌ تلامذه‌ و تربیت‌ یافتگان‌ ایشان‌ مستقرّ گردیده‌؛ و در علوم‌ ظاهری‌ و باطنی‌ مکانی‌ مکین‌ و مقامی‌ امین‌ اشغال‌ نمود.
و بعد از درگذشت‌ مرحوم‌ آخوند، در عتبة‌ مقدّسة‌ نجف‌ اشرف‌ اقامت‌ گزیده‌ و بدرس‌ فقه‌ اشتغال‌ ورزیده‌، و در معارف‌ الهیّه‌ و تربیت‌ و تکمیل‌ مردم‌، ید بیضا نشان‌ می‌داد.
جمعی‌ کثیر از بزرگان‌ و وارستگان‌، به‌ یمن‌ تربیت‌ و تکمیل‌ آن‌ بزرگوار قدم‌ در دائرة‌ کمال‌ گذاشته‌ و پشت‌ پای‌ ببساط‌ طبیعت‌ زده‌؛ و از سُکّان‌دار خُلد و محرمان‌ حریم‌ قرب‌ شدند.
که‌ از آن‌ جمله‌ است‌ سیّد اجَلّ، آیة‌ حقّ، و نادرة‌ دَهر، عالم‌ عابد فقیه‌ مُحَدِّث‌ شاعر مُفلِق‌، سیّد العلماء الرّبّانیّین‌ مرحوم‌ حاج‌ میرزا علیّ قاضی‌ طباطبائی‌ تبریزی‌، متولّد سال‌ هزار و دویست‌ و هشتاد و پنج‌ هجری‌ قمری(1285‌) و متوفّای‌ سال‌ هزار و سیصد و شصت‌ و شش‌ هجری‌ قمری(1366)‌؛ که‌ در معارف‌ الهیّه‌ و فقه‌ حدیث‌ و اخلاق‌، استاد این‌ ناچیز می‌باشند. رفَع‌ اللهُ درجاتِه‌ السّامیَة‌ و أفاضَ علَینا مِن‌ برکاتِه‌. ـ تمام‌ شد کلام‌ استاد ما علاّمة‌ طباطبائی‌ قدّس‌ اللهُ سرَّه‌.

آیة‌ الله‌ علاّمة‌ طباطبائی‌ گذشته‌ از جامعیّت‌ در علوم‌، جامع‌ بین‌ علم‌ و عمل‌ بود؛ آنهم‌ عملیکه‌ از تراوشات‌ نفسانیّه‌ صورت‌ گیرد و بر اساس‌ طهارت‌ سرّ تحقّق‌ پذیرد. جامع‌ بین‌ علوم‌ و کمالات‌ فکریّه‌ و بین‌ وجدانیّات‌ و اذواق‌ قلبیّه‌ و بین‌ کمالات‌ عملیّه‌ و بدنیّه‌ بود؛ یعنی‌ مردِ حقّی‌ بود که‌ شراشر وجودش‌ به‌ حقّ متحقّق‌ بود.
خطّ نستعلیق‌ و شکستة‌ ایشان‌ از بهترین‌ و شیواترین‌ خطّ اساتید خطّ بود. گرچه‌ در این‌ اواخر بعلّت‌ کسالت‌ اعصاب‌ و رعشة‌ حاصل‌ در دست‌، دست‌ تکان‌ داشت‌ و خطّ مرتعش‌ بود ولی‌ جوهرة‌ خطّ حکایت‌ از استادی‌ در این‌ فنّ را داشت‌. خودشان‌ می‌فرمودند: قطعاتی‌ از خطّ زمان‌ جوانی‌ مانده‌ است‌ که‌ وقتی‌ به‌ آنها نگاه‌ می‌کنم‌ در تعجّب‌ می‌افتم‌ که‌ آیا این‌ خطّ من‌ است‌؟ در علوم‌ غریبه‌، در رَمْل‌ و جَفْر وارد بودند؛ ولی‌ دیده‌ نشد که‌ عمل‌ کنند. در علم‌ اعداد و حساب‌ جُمَل‌ به‌ ابْجَد و طرق‌ مختلف‌ آن‌، مهارتی‌ عجیب‌ داشتند.
در جَبر و مقابله‌ و هندسة‌ فضائی‌ و مسطّحه‌ و حساب‌ استدلالی‌ سَهمی‌ بسزا داشتند. و در هیئت‌ قدیم‌ استاد بودند؛ بپایه‌ای‌ که‌ به‌ آسانی‌ می‌توانستند استخراج‌ تقویم‌ کنند، و همانطور که‌ عرض‌ شد یکدورة‌ از آنرا بما درس‌ گفتند. ولی‌ چون‌ ریاضیّات‌ را چه‌ از حساب‌ و هندسه‌ و چه‌ از مثلّثات‌، این‌ حقیر در مدارس‌ جدیده‌ بطور مستوفَی‌ خوانده‌ بودم‌ دیگر لزومی‌ نداشت‌ که‌ نزد ایشان‌ نیز بخوانم‌.
باری‌، استاد ما علوم‌ ریاضی‌ را در نجف‌ اشرف‌ نزد آقا سیّد أبوالقاسم‌ خونساریّ که‌ از ریاضی‌دان‌های‌ مشهور عصر بود فرا گرفته‌ بودند. و خود ایشان‌ می‌فرمودند که‌: برای‌ بعضی‌ از استادان‌ ریاضی‌ جامعة‌ بغداد (دانشگاه‌) مسأله‌ای‌ مشکل‌ پیش‌ می‌آمد که‌ از حلّ آن‌ عاجز می‌شدند، به‌ نجف‌ می‌آمدند و بخدمت‌ آقای‌ سیّد أبوالقاسم‌ می‌رسیدند و اشکال‌ خود را رفع‌ می‌کردند.
علاّمة‌ طباطبائی‌ در ادبیّات‌ عرب‌ و معانی‌ و بیان‌ و بدیع‌ استاد بودند. در فقه‌ و اصول‌ استاد بودند و ذوق‌ فقهی‌ بسیار روان‌ و نزدیک‌ بواقع‌ داشتند. و دوره‌هائی‌ از فقه‌ و اصول‌ را نزد استادانی‌ چون‌ مرحوم‌ آیة‌ الله‌ نائینی‌ و مرحوم‌ آیة‌ الله‌ کمپانی‌ خوانده‌ بودند، و نیز از فقه‌ آیة‌ الله‌ اصفهانی‌ بهرمند شده‌اند؛ و مدّت‌ این‌ دوره‌های‌ از درس‌ مجموعاً به‌ ده‌ سال‌ کشیده‌ شد. و استاد وحید ایشان‌ در فلسفه‌، حکیم‌ متألّه‌ معروف‌ مرحوم‌ آقا سیّد حسین‌ بادکوبه‌ای‌ بوده‌ است‌ که‌ سالیانی‌ دراز در نجف‌ اشرف‌ در معیّت‌ برادرشان‌ مرحوم‌ آیة‌ الله‌ آقا حاج‌ سیّد محمّد حسن‌ طباطبائیّ إلهی‌ نزد او بدرس‌ و بحث‌ مشغول‌ بوده‌اند؛ و چون‌ «أسفار» و «شفاء» و «مشاعر» و غیرها را نزد او خوانده‌اند. مرحوم‌ حکیم‌ بادکوبه‌ای‌ به‌ ایشان‌ عنایتی‌ خاصّ داشته‌ است‌ و برای‌ تقویت‌ برهان‌ و استدلال‌، ایشانرا امر کرده‌ است‌ که‌ علوم‌ ریاضی‌ را دنبال‌ کنند.
علاّمه‌ طباطبائی‌ در ادبیّات‌ عرب‌ و معانی‌ و بیان‌ و بدیع‌ استاد بودند.
منبع:کتاب اسوه عارفان
منبع:سوره مهر/ ویژه نامه