ویژگی های  یاران  مهدى  موعود (ع  ) 

نويسنده:سيد مصطفى علامه مهرى

انديشه پيروزى حق بر باطل و غلبه صالحان بر طالحان و عادلان بر ظالمان كه‏برگرفته از متن قرآن كريم است، بارقه‏اى از نور اميد در دل‏ها تابانيده وهمه را چشم به انتظار شخصى گذاشته كه منادى حق است و سفير نور، كشتيبان‏هدايت است و قافله‏سالار رهايى; مجدد حيات بشريت است و احياگر اخلاق خدايى،اين شخصيت‏بزرگ را در روايات اسلامى «مهدى‏» عليه السلام مى‏نامند.
چنين انتظارى افضل عبادات شمرده شده است. زيرا اين انتظار با اميد،تعهد، تحرك با مسووليت و سازندگى و رفع نااميدى از جامعه همراه مى‏باشد.
منتظران واقعى، خود را در حال مهياى جامعه‏اى مى‏بينند كه انتظار موعودى‏را مى‏كشد، بنابراين براى حضور حضرتش شرايطى لازم است كه هم زمينه‏سازقدومش باشد و هم پذيراى حكومت عدل او، زيرا تحمل عدالت‏خود نياز به‏سازندگى دارد. و الا، پذيرايى حق بر افراد بسى مشكل خواهد بود. بنابراين،ما براى خودسازى به يكى از بهترين راه‏ها كه طريق پرورش يافتگان مكتب‏انسان‏ساز اسلام; يعنى ياوران خاص ولى‏عصر(عج) است متمسك مى‏شويم، ويژگى‏هاى‏آن‏ها را بشناسيم و به كار بنديم تا زمينه‏ساز حضور حضرتش باشيم. زمينه‏سازحكومت‏حضرت، خيزش ايمان است نه ازدياد فساد. ما در اين نوشتار به برخى‏از خصال ياوران باوفاى حضرت اشارتى خواهيم داشت.

ايمان از مهم‏ترين مايه‏هاى يك انسان خداجو است.
پايدارى، شجاعت، رشادت، ايثار، فداكارى و... يك انسان مومن ريشه درايمان وى دارد. ياوران مهدى از مومنانى هستند كه ايمانشان آن‏ها را به‏مرحله‏اى رسانده است كه هرگونه شك و ريبى در دلشان راه نمى‏يابد. همان‏كسانى كه به نقل روايات در ترنم روح‏بخش تلاوت قرآن و مناجات شبانه آن‏هاهم چون صداى زنبوران عسل درهم پيچيده و شب را تا به صبح به راز و نيازبا خداى خويش مشغولند. و خودخواهى‏ها و منيت‏ها را در زير آسياب تهجدسورمه كرده و با آن چشم دل را روشن نموده‏اند. خدا را با معرفت‏شناخته وايمان به خدا در اعماق جانشان نفوذ كرده است. لذا در راه ايمان و اجراى‏فرامين الهى از هيچ مانعى هراس ندارند و از سرزنش هيچ سرزنش كننده‏اى بيم‏به دل راه نمى‏دهند. چنان كه صادق آل محمد(ص) از قرآن كريم اوصاف آن‏ها رابيان داشته و به ايمان آن‏ها و راهشان سفارش مى‏كنند: سليمان بن هارون‏مى‏گويد: به آن جناب عرضه داشتم بعضى از اين عجليان گويند كه شمشير رسول‏خدا(ص) نزد عبدالله بن حسن است! فرمود: به خدا سوگند، نه او و نه پدرش‏با هيچ يك از دو چشمانش آن را نديده، مگر آن كه پدرش آن را نزد حسين(ع)ديده باشد، و البته براى صاحب اين امر محفوظ است، پس، مبادا به راست وچپ روى آورى، كه به خدا سوگند امر روشن است. به خدا سوگند اگر اهل آسمان‏و زمين هم‏دست‏شوند كه اين امر را از جايگاهى كه خداوند آن را در وى قرارداده برطرف سازند نخواهند توانست، و چنان چه همه مردمان كفر ورزند تاجايى كه هيچ كس باقى نماند; همانا خداوند براى اين امر كسانى را خواهدآورد كه او شايستگان آن باشند. سپس فرمود: آيا نمى‏شنوى كه خداوندمى‏فرمايد:
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد هر كدام از شماها از دين خودمرتد شويد پس به زودى خداوند قومى را كه دوست مى‏دارد و آن‏ها نيز خدا رادوست مى‏دارند و نسبت‏به مومنان فروتن و بر كافران سرافراز و مقتدرند به‏نصرت اسلام بر مى‏انگيزد...»
تا آخر آيه را تلاوت فرمود و در آيه ديگرفرمود:
«پس اگر اين قوم به آن كفر ورزند، همانا قومى را كه هرگز به‏آن كافر نشوند بر آن برگماريم‏».
سپس حضرت فرمود:«همانا (اهل) اين آيه همان اهل آن آيه مى‏باشند.»
آيه‏اى كه امام صادق عليه السلام - آن را تلاوت فرموده‏اند اوصاف مومنانى كه‏بايد اين رسالت‏بزرگ را انجام دهند چنين بيان مى‏دارد:
1. آن‏ها به خدا عشق مى‏ورزند و جز به خشنودى او نمى‏انديشند: «يحبهم ويحبونه‏»
2. در برابر برادران دينيشان خاضع و فروتن هستند: «اذله على المومنين‏»
3. نسبت‏به كافران ستم‏گر و كج‏انديش، سرسخت، خشن و سرافرازند:«اعزه على الكافرين‏»;
4. براى بسط عدل و اجراى فرامين الهى همواره درراه جهاد فى سبيل‏الله هستند: «يجاهدون فى سبيل الله‏»;
5. در جهت‏نابودى كافران و برچيدن بساط ستم‏گران كوشا و از هيچ ملامتى پروا ندارند:«و لايخافون لومه لائم‏».
اين‏ها همه از اعتقاد به خدا و ايمان به مقصد و ميل به هدف آن‏ها نشات‏گرفته و از آن‏ها انسان‏هايى ساخته كه در حقيقت علاوه بر قدرت جسمانى چنان‏شهامتى دارند كه از شكستن سنت‏هاى غلط و مخالف با اكثريتى كه راه انحراف‏را پيش گرفته‏اند، و با تكيه بر كثرت عددى خود ديگران را به استهزامى‏گيرند، پروايى ندارند. بسيارى از افراد را مى‏شناسيم كه صفات ممتازى‏دارند، اما در مقابل غوغاى محيط و هجوم افكار عوام و اكثريت‏هاى منحرف‏بسيار محافظه‏كار، ترسو، و بى‏جرئتند، و زود در مقابل آن‏ها ميدان را خالى‏مى‏كنند، در حالى كه براى يك رهبر سازنده و افرادى كه براى پياده كردن‏افكار او وارد ميدان مى‏شوند، قبل از هر چيز چنين شهامتى لازم است.
عوام‏زدگى، محيطزدگى، و امثال آن كه همگى نقطه مقابل اين امتياز عالى‏روحى هستند، سد راه بيش‏تر اصلاحات محسوب مى‏گردند.» آرى به دست آوردن اين‏امتيازات و موفقيت‏ها در هر درجه‏اى كه باشد علاوه بر كوشش خود فرد، مرهون‏فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد و شايسته بيند عطا كند و حاصل لطف‏اوست: «ذلك فضل الله يوتيه من يشاء».

همان گونه كه اشاره شد آنان پارسايان شب‏اند كه تا بامدادان به ذكر و رازو نياز و بر قيام و قعودند. آتش عشق به معشوق و عرفت‏به ذات بارى‏تعالى‏خواب را از ديدگان آنان ربوده است:
مردانى كه شب هنگام زمزمه تلاوت قرآن و ذكر مناجاتشان، هم چون‏صداى زنبوران عسل درهم پيچيده و هيبت الهى آن‏ها را به قيام واداشته وبامدادان سوار بر مركب‏ها شوند، آنان راهيان شب‏اند و شيران روز.
گفتيم همه اين عبادت‏ها و نيايش‏ها، رشادت‏ها و شهامت‏ها و... از ايمان يك‏فرد مومن سرچشمه گرفته و اوصاف بارزى از معرفت و ايمان نهفته در قلب اواست. كه در اين اعمال ظهور مى‏يابد و هر چند درجه ايمان فزونى يابد دراين اعمال نيز فزونى خواهد يافت و هيچ امرى سد راه آنان نخواهد شد، نه‏تنها جهاد و كوشش آن‏ها را از عبادت و راز و نياز به درگاه الهى بازنمى‏دارد، بلكه اين تلاش‏ها سبب مى‏گردد تا حلاوت ايمان بيش‏تر در كام خودچشند و همه رفتارهاى خود را رنگ و جلوه الهى دهند كه چه رنگى بهتر ازرنگ الهى: «صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون‏».

رسالت‏حضرت مهدى و ياران باوفايش احياء دين خدا و اتمام رسالت انبيا واوليا و اصلاح زمين كه ظالمان و فاسدان با بدعت‏ها و ظلم‏هايشان روز خاكيان‏را مبدل به شب ديجورى كرده با شراره سم ستمشان، سيماى سپيده را روشنى‏بخشند و نقاب تزوير را از چهره مزوران بركشند و رسالتش را در دو عنوان‏سبز بسط در «قسط‏» و «عدل‏» خلاصه گرداند. «يملا الارض قسطا و عدلا كماملئت ظلما و جورا». سيره رسول گرامى اسلام و همه معصومين(ع) بر امر به‏معروف و نهى از منكر بود، و از بدو دوران كودكى تا واپسين لحظات حيات آن‏را پاس داشته‏اند. يعقوب سراج، خدمت امام صادق(ع) مى‏رسد در حالى كه حضرت‏در كنار گهواره فرزندش حضرت موسى بن جعفر(ع) ايستاده و با او سخن‏مى‏گويد. يعقوب گويد: من نشستم تا امام از سخن گفتن با فرزندش فارغ شد،پس برخاستم، امام صادق(ع) به من فرمود:
نزديك سرورت بيا و او را سلام گوى. من نزديك گهواره رفتم و به كودك سلام‏كردم، امام موسى بن جعفر(ع) از درون گهواره با زبانى فصيح و گويا سلام راپاسخ گفت فرمود: «اذهب و تغير اسم ابنتك التى سميتها امس فانه اسم‏يبغضه الله‏» برو و آن نام را كه ديروز بر دخترت نهاده‏اى تغيير ده زيرااين اسم را خدا دشمن دارد. آن گاه امام صادق(ع) فرمود: به دستور فرزندم‏عمل كن تا هدايت‏يابى. من نيز به دستور آن حضرت عمل كردم و نام‏«حميرا» دختر يك روزه‏ام را تغيير دادم.» بنابراين، يكى از اوصاف بارزياران حجت، امر به معروف و نهى از منكر مى‏باشد.
امام صادق(ع) در تفسيرآيه «الذين ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزكاه و امروا بالمعروف و نهو عن المنكر و لله عاقبه الامور».
مى‏فرمايند: براى آل‏محمد(ص) مهدى(ع) و اصحاب او، خداوند متعال مشارق و مغارب زمين را به‏تصرف آن‏ها درآورد، و دين را آشكار سازد، و خداوند متعال به وسيله او ويارانش بدعت‏ها و باطل را از بين مى‏برد، هم چنان كه سفيهان حق را ميرانده‏باشند، تا جايى كه اثرى از ظلم ديده نشود و امر به معروف و نهى از منكرخواهند نمود و عاقبت كارها به دست‏خداست.

امامت و رهبرى، از اركان دين مبين اسلام و محور و اساس همه كارها اعم ازعبادى و غيرعبادى است:
«و انه ليعلم ان محلى منها محل القطب من الرحا...»
و همه اعمال اعم از فردى و اجتماعى به نوعى وابسته به امامت‏است. لذا ايمان به رهبرى زمينه‏ساز فلاح و رستگارى مسلمانان است. همين‏ايمان و اطاعت از رهبرى و پيامبر بود كه در مدتى بسيار كم مسلمانان صدراسلام از حضيض ذلت‏به اوج عزت رسيدند و پوزه ظالمان و متكبران را به خاك‏ماليدند چرا كه به فرمان خدا به آن چه پيامبر مى‏فرمود گردن مى‏نهادند:
«و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا»
و بعد از رسول خداشيعيان اهل بيت همان عقيده و ايمان را نسبت‏به ائمه اطهار داشته و ياران‏حجت(ع) در بالاترين درجه آن نسبت‏به امام زمان عليه السلام دارند كه‏اين عشق و ايمان در وجود آن حضرت متمركز گرديده:
«يتمسحون بسرح الامام عليه السلام يطلبون بذلك البركه‏»
اين عشق به امام است كه سر از پانشناخته براى اطاعت و اجراى فرامين او شب و روز را نمى‏شناسند و در راه‏فرمان‏بردارى او از يك كنيز نسبت‏به مولايش مطيع‏تراند و در هنگام خطرات‏براى دفاع از وجود او جانشان را فدا مى‏كنند:
«و يخفون به يقونه بانفسهم فى الحروب و يكفونه ما يويد... هم اطوع له من الامه لسيدها»
از وجود مباركش و آن چه متعلق به اوست تبرك و شفا مى‏جويند:
اين عشق و علاقه امام و يارانش به حدى به هم گره خورده كه «آن چه شخص‏امام بدان وصف شده‏اند، آنان نيز به آن توصيف گشته‏اند:
«انهم اذا ساروا الرعب امامهم سيره شهر;هنگامى كه به طرف مكانى حركت مى‏كنند، ترس ازآنان پيشاپيش در دل مردمان افتد.»
«لايكفون سيوفهم حتى يرضى الله عزوجل; آنان دست از شمشيرهاى خود در پيكار با دشمنان دين باز نمى‏گيرندتا آن كه خداى تعالى راضى شود.»
اين همه به سبب آن است كه ياران مهدى‏شيعه كاملى براى مولاى خود بوده و افعال و صفاتشان مطابق افعال و صفات‏امام عليه السلام مى‏باشد.

وصف بارزى كه در روايات براى اصحاب آقا امام زمان عليه‏السلام‏برشمرده شده شجاعت‏ياران حضرت است، شجاعت وصفى ذاتى است كه‏داراى لوازماتى است كه بر روى هم اين صفت‏براى فرد حاصل مى‏گردد كه اصحاب‏آقا واجد آن اوصاف بوده و ما به برخى از آن‏ها اشاره مى‏كنيم:

ترس و جبن از خصلت‏هاى مذموم يك انسان است، چرا كه ترس نشات گرفته‏از ضعف ايمان و يقين و عاجز بودن نفس است: «شده الجبن من عجز النفس وضعف اليقين.» شخص ضعيف النفس و ضعيف الايمان مايه اميد از او گرفته شده،يقين به رحمت الهى و پاداش روز جزا نداشته همواره در نوعى بيم و ترس به‏سر مى‏برد. ترس از آن دارد كه هر لحظه اين دفتر عمر بسته شود و به ديارنيستى كوچ كند. اما شخص مومن در اقيانوسى از اميد به سر برده و در همه‏مشكلات تكيه‏گاهش را خدا مى‏داند و يقين دارد كه:
«ولله العزه و لرسوله و للمومنين.»
دليلى ندارد كه احساس ضعف و ترس كند، بلكه ترس را عار و ننگ‏و نقصى براى خود دانسته و سعى در دورى از آن مى‏كند:
«احذروا الجبن فانه عار و منقصه‏» ياران مهدى عليه‏السلام كه قلبشان مالامال از عشق‏به خدا و يقين به روز جزا و يارى پروردگار است از هيچ كس هراسى به دل‏ندارند.

از محك‏هايى كه خداوند افراد راستگو و با ايمان را از افراد دروغگوجدا مى‏سازد «تمناى مرگ است‏» يك فرد مومن كه آينده‏اى درخشان و زيبابراى خود پيش‏بينى مى‏كند و عاشق كوى يار و قرب الى‏الله و هم‏نشينى اولياءالله را در دلش زمزمه مى‏كند همواره تمناى مرگ دارد:
«لولا اجل الذى كتب الله عليهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفه عين‏شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب.»
اصحاب حجت كه مهدى(ع) را با معرفت‏شناخته و ايمان به راه و هدفش دارند وبه او عشق مى‏ورزند و همه هستيشان را فانى در وجود او مى‏دانند، عاشق‏شهادت در راه وى هستند:
«يدعون بالشهاده و يتمنون ان يقتلوا فى سبيل‏الله شعارهم يالثارات الحسين عليه‏السلام‏»
بنابر اين، فردى كه جانش را ازهدفش بيش‏تر دوست دارد نمى‏تواند شجاعت ورزد، بلكه او بايد همواره حافظجانش باشد تا به او آسيبى نرسد لذا شجاعت‏شيرانى چون ياوران مهدى(عج) رامى‏طلبد.

از ديگر اوصافى كه ياوران مهدى عليه السلام داراهستند «قلب قوى و پولادين‏» است كه در روايات مختلفى تعبير به «پاره‏هاى‏آهن‏» شده است: «تجيى‏ء الرايات السود من قبل المشرق كان قلوبهم زبرالحديد» و در روايات ديگر مى‏خوانيم كه قلب‏هاى آن‏ها سخت‏تر از پاره‏هاى‏آهن است «... و ان قلب رجل منهم اشد من زبر الحديد».
آرى قلب‏هاى آن‏ها پنجره‏هايى به آسمان معنا گشوده‏اند و دل‏ها را به ريسمان‏الهى پيوند داده‏اند خانه دل را با قنديل‏هاى ايمان روشن نموده‏اند:
«كان قلوبهم القناديل و هم من خشيه الله مشفقون.»
اينان با پشتوانه‏اى ازايمان به خدا و يقين به روز جزا و هدفى مقدس «هم‏چون مشعل‏هاى فروزانندكه دل‏هاى استوارشان بسان قنديل‏هاى نور در سينه‏هاى سترگشان آويخته است واين رادمردان تنها دل به خداى خويش داده‏اند و تنها از او هراس دارند» وقلب را به ياد او قوت بخشيده‏اند: «الا بذكر الله تطمئن القلوب.»

قدرت جسمانى از ديگر لوازمات اعمال شجاعت است كه از اوصاف اصحاب صاحب‏الامر(عج) شمرده شده و در روايات قدرت آن‏ها را برابر با چهل مرد قرارداده است: «فان الرجل منهم يعطى قوه اربعين رجل‏» قدرت جسمانى برگرفته‏شده از ايمان راسخ به خدا و يقين به امامت و حقانيت هدف او است; ياوران‏مهدى(ع) با اين قدرت جسمانى و روحيه عالى بوده كه مى‏توانند خط بطلان برجميع مفاسد كشيده و ظلم و جور را از صحنه گيتى براندازند.
با اين اوصاف است كه آن‏ها سدى محكم، نيزه و شمشيرى برنده، و ركن‏ركينى هستند كه حضرت لوط عليه السلام هنگام رويارويى با قوم كافر ومنحرف خود تمناى آن ها را مى‏كرد.
«قال ابو عبدالله(ع) ما كان يقول‏لوط(ع) «لو ان لى بكم قوه او آوى الى ركن شديد» الا تمنا لقوه القائم‏عليه السلام و لا ذكر الا بشده اصحابه فان رجل منهم يعطى قوه اربعين رجلا وان قلبه لاشد من زبر الحديد و لو مروا بجبال الحديد لتدكدكت [لقطعوها]، لايكفون سيوفهم حتى يرضى الله عزوجل‏»
اين روايت كه بيان گويايى از شجاعت‏آن عزيزان است، ما را از ذكر ديگر احاديث‏بى‏نياز مى‏كند. در تشبيه قلب‏هاى‏آن‏ها به پاره‏هاى آهن يا به قطعات سنگ، براى تاكيد بيش‏تر بر عظمت و شهامت‏آنان و نفى هرگونه ترس و وحشت از قلوب و افكارشان مى‏باشد. پرواضح است كه‏به كارگيرى، واژه‏هاى شمشير و نيزه نيز فقط به لحاظ تاثير مادى آن‏هانيست، بلكه نشانى بر توان فعاليت موثر آن‏ها مى‏باشد; يعنى آن‏ها در زمينه‏عمل و مبارزه دليرتر از شير و برتر از نيزه هستند. در بيان امام عليه‏السلام كه مى‏فرمايد: «به هر فردى از آن‏ها نيروى چهل مرد داده مى‏شود»مقصود محدود نمودن اين نيرو نيست، بلكه تقريبى است‏براى ميزان فوق‏العاده قدرت ايشان و اشاره است، بر اثر عملى فعاليت‏هاى هر يك از اصحاب‏مهدى(ع) كه از كوشش گروهى مركب از چهل نفر نيز فزون‏تر است.
... هنگامى كه تلاش انسان با توانايى طبيعى، براى انجام كارى توام‏مى‏گردد; مثل دوران جوانى، نتيجه كارها بهتر و كامل‏تر خواهد شد. و شايدبه همين جهت است كه بيش‏تر ياران «حضرت مهدى عليه‏السلام‏» را جوانان تشكيل مى‏دهند،زيرا به سبب اين‏كه به صراحت‏با حق مواجه مى‏شوند و آن را عميقا درك‏مى‏نمايند و با اخلاص تمام اطاعت امام خويش را پى مى‏گيرند، هر كدام ازتوان و نيروى بزرگى برخوردارند. و حاصل تلاششان به نحوى است كه گروه‏هاى‏بزرگ نيز از عهده آن برنمى‏آيند. بيانات ائمه عليهم السلام مبنى براين كه به هر كدام از ياران مهدى(ع) نيروى چهل مرد داده مى‏شود.
گوياى اين نكته نيز هست كه خداوند اين توانايى را از راه‏هاى طبيعى، و نه‏از سر اعجاز، به آنان عطا مى‏كند، چرا كه نفس انسانى قابليت اين تكامل وترقى را در شرايط معين و تحت تربيت‏خاصى دارا است . و اين پرورش و شجاعت‏نه تنها صفت عمومى لشكر امام مهدى(ع) است، بلكه شامل تمام مومنان مى‏شود.
چرا كه همه مومنان به نحوى جزء لشكر امام زمان هستند از اين جهت است كه‏در روايات آمده: «فلايبقى مومن الا صار قلبه اشد من الحديد و اعطاه الله‏عزوجل قوه اربعين رجلا; هيچ مومنى نمى‏ماند مگر آن كه قلبش هم چون پاره‏هاى‏آهن گشته و خداوند به هر يك از آنان قدرت چهل مرد عطا گرداند.»
منبع: ماهنامه پاسدار اسلام