تجلی عشق در حماسه عاشورا

نویسنده:محمود شاهرخی
از عشق چه توان گفت و چه نشان شايد داد و چه عبارت توان کرد؟
«در عشق قدم نهادن کسي است را مسلم شود که با خود نباشد و ترک خود بکند و در عشق خود را ايثار کند»
آيا آن حقيقتي که همه‏ي ذرات عالم وجود در چنبره‏ي قدرت و حيطه‏ي فرمان اوست در اين توصيف مي‏گنجد؟ حاشا! آنان که قطره صفت در بحر بي‏کرانه عشق مستغرق و فاني شده‏اند تعين آنان از ميان برخاسته و خود رنگ معشوق گرفته‏اند در توصيف اين راز سر به مهر اظهار عجز و ناتواني مي‏کنند.
آري عشق فرمانرواي عالم وجود و گرداننده‏ي چرخ ممکنات و محرک هر وجود است، عقل در کنه آن حيران و انديشه در ذات آن سرگردان است،
بسيار کسان از ارباب معرفت و ناموران عرصه‏ي سخن در عظمت و جلال اين عشق و پاکبازي اين عاشق سخن گفته‏اند و همچنان در اول وصف آن مانده‏اند.
اما چه کنم دل را تاب و قرار نمانده و دامان جانم را گرفته که نام نامي آن عشق‏آفرين را بازگو، تا زمين و آسمان به وجد آيد و عقل و روح و ديده صد چندان شود.
آري اوست که عشق را از ايثار او آبي تازه به جوي روان گشت و حسن مطلق از چنين عشقي بر خود باليدن گرفت، هر چند درگاه جناب عشق بسي برتر از عقل است، ليکن دل به خاموشي رضا نمي‏دهد از اين روست که از ديرباز ارادتمندان آن حضرت هر يک به فراخور بضاعت و به ميزان مرتبت و استطاعت خويش چونان مور به درگاه سليمان هديه ران ملخ برده‏اند…و بدين حقيقت ايمان و اعتقاد دارند که آن مظهر رحمت و آيت کرامت همه را پذيرا خواهد بود و اظهار ارادت آنان را به حسن قبول، ارج و بها خواهد بخشيد.اما در اين مجموعه تنها به جمع غزل و قصايد کوتاه بسنده شده که براي مطالعه کننده مطبوع‏تر و براي اهل ذوق پسنديده‏تر است، خاصه اينکه به جمع آثار شعراي معاصر بيشتر عنايت شده و آثاري را در دسترش خواننده قرار مي‏دهد که کمتر انتشار يافته است.
منبع:www.rasekhoon.net
متن کتاب "  تجلی عشق در حماسه عاشورا "