آیات حقوقی تورات
مقدمه
در این پیوست آیات حقوقی تورات به ترتیب کتاب مقدس شماره شدهاند. به دلایل گوناگونی از موضوعی کردن این آیات دوری کردهایم. منبع این پیوست عبارت است از ترجمهی کتاب مقدس (به همت انجمن پخش کتب مقدسه در میان ملل)، و عنوانها از نگارنده است. توضیحات و افزودههای نگارنده در کروشه آمده است. شمارهی آیات در این نوشته براساس نسخهی مذکور است که با تَنَخ گاه تا چند آیه تفاوت دارد.گرچه در این فهرست سعی بر جمعآوری کل احکام حقوقی تورات بوده، به دلیل گرایش کیفری کتاب، این فهرست نیز بیشتر رنگ و بوی کیفری گرفته است و از اینرو، چه بسا این نوشته جامعِ کل احکام حقوقی نباشد.
در احکام کیفری نیز سعی بر آن بوده تا جرایم و مجازاتها در معنای خاصشان احصا شوند. از این رو، برای مثال، آن دسته از جرایم دینی خاص که مجازات الاهی در پی دارند نه قضایی، معمولاً در این فهرست نیامدهاند.
سفر پیدایش
پیدایش، باب 9
قتل
5. و هر آینه انتقام خون شما را برای جان شما خواهم گرفت؛ از دست هر حیوان آن را خواهم گرفت و از دست انسان انتقام جان انسان را از دست برادرش خواهم گرفت.6. هر که خون انسان ریزد خون وی به دست انسان ریخته شود؛ زیرا خدا انسان را به صورت خود ساخت.
سفر خروج
خروج، باب 18
صفات قاضی (و نیز رک: تثنیه، 1: 9 – 18)
13. بامدادان واقع شد که موسی برای داوری قوم بنشست و قوم به حضور موسی از صبح تا شام ایستاده بودند.14. و چون پدرزدن موسی آنچه را که او به قوم میکرد دید گفت: این چه کار است که تو با قوم مینمایی؟ چرا تو تنها مینشینی و تمامی قوم نزد تو از صبح تا شام میایستند؟
15. موسی به پدرزن خود گفت که قوم نزد من میآیند تا از خدا مسئلت نمایند.
16. هرگاه ایشان را دعوا شود نزد من میآیند و میان هر کس و همسایهاش داوری میکنم و فرایض و شرایطع خدا را بدیشان تعلیم میدهم.
17. پدر زن موسی به وی گفت: کاری که تو میکنی خوب نیست.
18. هر آینه تو و این قوم نیز که با تو هستند خسته خواهید شد؛ زیرا که این امر برای تو سنگین است؛ تنها این را نمیتوانی کرد.
19. اکنون سخن مرا بشنو، تو را پند میدهم و خدا با تو باد و تو برای قوم به حضور خدا باش و امور ایشان را نزد خدا عرضه دار.
20. و فرایض و شرایع را بدیشان تعلیم ده و طریقی را که بدان میباید رفتار نمود و عملی را که میباید کرد بدیشان اعلام نما.
21. و از میان تمامی قوم مردان قابل را که خداترس و مردان امین که از رشوت نفرت کنند جستوجو کرده، برایشان بگمار تا رؤسای هزاره و رؤسای صده و رؤسای پنجاهه و رؤسای دَهه باشند.
22. تا بر قوم پیوسته داوری نمایند و هر امر بزرگ را نزد تو بیاورند و هر امر کوچک را خود فیص دهند؛ بدینطور بار خود را سبک خواهی کرد و ایشان با تو متحمل آن خواهند شد.
23. اگر این کار را بکنی و خدا تو را چنین امر فرماید آنگاه یارای استقامت خواهی داشت و جمیع این قوم نیز به مکان خود به سلامتی خواهند رسید.
24. پس موسی سخن پدرزن خود را اجابت کرده، آنچه او گفته بود به عمل آورد.
25. و موسی مردان قابل از تمامی اسرائیل انتخاب کرده، ایشان را رؤسای قوم خود ساخت – رؤسای هزاره و رؤسای صده و رؤسای پنجاهه و رؤسای دَهه.
26. و در داوری قوم پیوسته مشغول میبودند؛ هر امر مشکل را نزد موسی میآورند و هر دعوای کوچک را خود فیصل میدادند.
خروج، باب 20
ده فرمان (و نیز رک: تثنیه، 5: 1-21)
1.و خدا تکلم فرمود و همهی این کلمات را بگفت:2. من هستم یهوه، خدای تو، که تو را از زمین مصر و از خانهی غلامی بیرون آوردم.
3. تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد.
4.صورتی تراشیده و هیچ تمثالی از آنچه بالا در آسمان است و از آنچه پایین در زمین است و از آنچه در آب زیرزمین است برای خود مساز.
5. نزد آنها سجده مکن و آنها را عبادت منما؛ زیرا من، که یهوه خدای تو میباشم، خدای غیور هستم که انتقام گناه پدران را از پسران تا پشت سیّم و چهارم از آنانی که مرا دشمن دارند میگیرم.
6. و تا هزاره پشت بر آنانی که مرا دوست دارند و احکام مرا نگاه دارند رحمت میکنم.
7. نام یهوه خدای خود را به باطل مبر؛ زیرا خداوند کسی را که اسم او را به باطل برد بیگناه نخواهد شمرد.
8. روز سبت [- شبات] را یاد کن تا آن را تقدیس نمایی.
9. شش روز مشغول باش و همهی کارهای خود را به جا آور.
10. اما روز هفتمین سبت یهوه خدای تو است؛ در آن هیچ کار مکن، تو و پسرت و دخترت و غلامت و کنیزت و بهیمهات و مهمان تو که درون دروازههای تو باشد.
11. زیرا که در شش روز خداوند آسمان و زمین و دریا و آنچه را که در آنها است بساخت و در روز هفتم آرام فرمود؛ از این سبب، خداوند روز هفتم را مبارک خوانده، آن را تقدیس نمود.
12. پدر و مادر خود را احترام نما تا روزهای تو در زمینی که یهوه خدایت به تو میبخشد دراز شود.
13. قتل مکن.
14. زنا مکن.
15. دزدی مکن.
16. بر همسایهی خود شهادت دروغ مده.
17. به خانهی همسایهی خود طمع مورز و به زن همسایهات و غلامش و کنیزش و گاوش و الاغش و به هیچ چیزی که از آن همسایهی تو باشد طمع مکن.
خروج، باب 21
جرایم بر ضد اشخاص
12. هر که انسانی را بزند و او بمیرد هر آینه کشته شود.13. اما اگر قصد او نداشت، بلکه خدا وی را به دستش رسانید آنگاه مکانی برای تو معین کنم تا بدانجا فرار کند.
14. لیکن اگر شخصی عمداً بر همسایهی خود آید تا او را به مکر بکشد، آنگاه او را از مذبح من کشیده، به قتل برسان.
15. و هر که پدر یا مادر خود را زند هر آینه کشته شود.
16. و هر که آدمی را بدزدد و او را بفروشد یا در دستش یافت شود هر آینه کشته شود.
17. و هر که پدر یا مادر خود را لعنت کند هر آینه کشته شود.
18. و اگر دو مرد نزاع کنند و یکی دیگری را به سنگ یا به مشت زند و او نمیرد لیکن بستری شود،
19. اگر برخیزد و با عصا بیرون رود آنگاه زنندهی او بیگناه شمرده شود، امّا عوض بیکاریاش را ادا نماید و خرج معالجهی او را بدهد.
20. و اگر کسی غلام یا کنیز خود را به عصا بزند و او زیردست او بمیرد، هر آینه انتقام او گرفته شود.
21. لیکن اگر یک دو روز زنده بماند، از او انتقام کشیده نشود؛ زیرا که زرخرید او است.
22. و اگر مردم جنگ کنند و زنی حامله را بزنند و اولاد او سقط گردد و ضرری دیگر نشود البته غرامتی بدهد موافق آنچه شوهر زن بدو گذارد و به حضور داوران ادا نماید.
23. و اگر اذیتی دیگر حاصل شود آنگاه جان به عوض جان بده.
24. و چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان و دست به عوض دست و پا به عوض پا.
25. و داغ به عوض داغ و زخم به عوض زخم و لطمه به عوض لطمه.
26. و اگر کسی چشم غلام یا چشم کنیز خود را بزند که ضایع شود، او را به عوض چشمش آزاد کند.
27. و اگر دندان غلام یا دندان کنیز خود را بیندازد، او را به عوض دندانش آزاد کند.
28. و هرگاه گاوی به شاخ خود مردی یا زنی را بزند که او بمیرد گاو را البته سنگسار کنند و گوشتش را نخورند و صاحب گاو بیگناه باشد.
29. و لیکن اگر گاو قبل از آن شاخزن میبود و صاحبش آگاه بود و آن را نگاه نداشت و او [= گاو] مردی یا زنی را کشت، گاو را سنگسار کنند و صاحبش را نیز به قتل رسانند.
30. و اگر دیه بر او گذاشته شود آنگاه برای فدیهی جان خود هر آنچه بر او مقرر شود ادا نماید.
31. خواه پسر خواه دختر را شاخ زده باشد به حسب این حکم با او عمل کنند.
32. اگر گاو غلامی یا کنیزی را بزند سی مثقال نقره به صاحب او داده شود و گاو سنگسار شود.
قوانین مربوط به اموال
33. و اگر کسی چاهی گشاید یا کسی چاهی حفر کند و آن را نپوشاند و گاوی یا الاغی در آن افتد؛34. صاحب چاه عوض او [= حیوان] را بدهد و قیمتش را به صاحبش ادا نماید و میته از آن او باشد.
34. و اگر گاو شخصی گاو همسایهی او را بزند و آن بمیرد، پس گاو زنده را بفروشند و قیمت آن را تقسیم کنند و میته را نیز تقسیم نمایند.
35. اما اگر معلوم بوده باشد که آن گاو قبل از آن شاخزن میبود و صاحبش آن را نگاه نداشت، البته گاو به عوض گاو بدهد و میته از آن او باشد.
خروج، باب 22
قوانین مربوط به اموال
1. اگر کسی گاوی یا گوسفندی بدزدد و آن را بکشد یا بفروشد به عوض گاو پنج گاو و به عوض گوسفند چهارگوسفند بدهد.2. اگر دزدی در رخنه کردن گرفته شود و او را بزنند به طوری که بمیرد بازخواست خون برای او نباشد.
3. اما اگر آفتاب بر او طلوع کرد، بازخواست خون برای او هست، البته مکافات باید داد و اگر چیزی ندارد به عوض دزدی که کرد فروخته شود.
4. اگر چیزی دزدیده شده از گاو یا الاغ یا گوسفند زنده در دست او یافت شود دو مقابل آن را رد کند.
5. اگر کسی مرتعی یا تاکستانی را بچراند یعنی مواشی خود را براند تا مرتع دیگری را بچراند از نیکوترین مرتع و از بهترین تاکستان خود عوض بدهد.
6. اگر آتشی بیرون رود و خارها را فراگیرد و بافههای غله یا خوشههای نادرویده یا مزرعه سوخته گردد، هر که آتش را افروخته است البته عوض بدهد.
7. اگر کسی پول یا اسباب نزد همسایهی خود امانت گذارد و از خانهی آن شخص دزدیده شود هرگاه دزد پیدا شود دوچندان رد نماید.
8. و اگر دزد گرفته نشود آنگاه صاحب خانه را به حضور حکّام بیاورند تا حکم شود که آیا دست خود را بر اموال همسایهی خویش دراز کرده است یا نه.
9. در هر خیانتی از گاو و الاغ و گوسفند و رخت و هر چیز گم شده که کسی بر آن ادعا کند امر هر دو به حضور خدا برده شود و برگناه هر کدام که خدا حکم کند دو چندان به همسایهی خود رد نماید.
10. اگر کسی گاوی یا الاغی یا گوسفندی یا جانوری دیگر به همسایهی خود امانت دهد و آن بمیرد یا پایش شکسته شود یا دزدیده شود و شاهدی نباشد،
11. قسم خداوند در میان هر دو نهاده شود که دست خود را به مال همسایهی خویش دراز نکرده است؛ پس مالکش قبول بکند و او عوض ندهد.
12. لیکن اگر از او دزدیده شد به صاحبش عوض باید داد.
13. و اگر دریده شد آن را برای شهادت بیاورد و برای دریده شده عوض ندهد.
14. و اگر کسی حیوانی از همسایهی خود عاریت گرفت و پای آن شکست یا مرد و صاحبش همراهش نبود البته عوض باید داد.
15. اما اگر صاحبش همراهش بود عوض نباید داد و اگر کرایه شد، برای کرایه آمده بود [و فقط کرایهاش به وی تعلق میگیرد].
قوانین عفافی، اخلاقی و دینی
16. اگر کسی دختری را که نامزد نبود فریب داده، با او همبستر شد البته میباید او را زن منکوحهی خویش سازد.17. و هرگاه پدرش راضی نباشد که او را بدو دهد موافق مهر دوشیزگان نقدی بدو باید داد.
18. زن جادوگر را زنده مگذار.
19. هر که با حیوانی مقاربت کند هرآینه کشته شود.
20. هر که برای خدای غیر از یهوه و بس قربانی گذراند البته هلاک گردد.
21. غریبی را اذیت مرسانید؛
22. و بر او ظلم مکنید؛ زیرا که در زمین مصر غریب بودید.
23. بر بیوهزنی یا یتیمی ظلم مکنید و هرگاه بر او ظلم کردی و او نزد من فریاد برآورد، البته فریاد او را مستجاب خواهم فرمود.
24. و خشم من مشتعل شود و شما را به شمشیر خواهم کشت و زنان شما بیوه شوند و پسران شما یتیم.
25. اگر نقدی به فقیری از قوم من که همسایهی تو باشد قرض دادی مثل رباخوار با او رفتار مکن و هیچ سود بر او مگذار.
26. اگر رخت همسایهی خود را به گروگرفتی آن را قبل از غروب آفتاب بدو رد کن.
27. زیرا که آن فقط پوشش او و لباس برای بدن او است؛ پس در چه چیز بخوابد؟ و اگر نزد من فریاد برآورد هرآینه اجابت خواهم نمود؛ زیرا که من کریم هستم.
28. به خدا ناسزا مگو و رئیس قوم خود را لعنت مکن.
خروج، باب 23
قوانین حاکم بر رسیدگی
1.خبر باطل را انتشار مده و با شریران همداستان مشو که شهادت دروغ دهی.2. پیروی بسیاری برای عمل بد مکن و در مرافعه محض متابعت کثیری سخنی برای انحراف حق مگو.
3. و در مرافعهی فقیر نیز طرفداری او منما. [...]
6. حق فقیر خود را در دعوای او منحرف مساز.
7. از امر دروغ اجتنابنما و بیگناه و صالح را به قتل مرسان؛ زیرا که ظالم را عادل نخواهم شمرد.
8. و رشوت مخور؛ زیرا که رشوت بینایان را کور میکند و سخن صدیقان را کج میسازد.
9. و بر شخص غریب ظلم منما؛ زیرا که از دل غریبان خبر دارید، چون که در زمین مصر غریب بودید.
خروج، باب 31
روز شبات
14.پس سبت را نگاه دارید؛ زیرا که برای شما مقدس است. هر که آن را بیحرمت کند هرآینه کشته شود و هر که در آن کار کند آن شخص از میان قوم خود منقطع شود.15. شش روز کار کرده شود و در روز هفتم سبت آرام و مقدس خداوند است. هر که در روز سبت کار کند هر آینه کشته شود.
سفر لاویان
لاویان، باب 5
شهادت
1. و اگر کسی گناه ورزد و آواز قَسَم را بشنود و او شاهد باشد، خواه دیده و خواه دانسته، اگر اطلاع ندهد گناه او را متحمل خواهد بود.لاویان، باب 6
جبران خسارت
1. و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:2. اگر کسی گناه کند و خیانت به خداوند ورزد و به همسایهی خود دروغ گوید، دربارهی امانت یا رهن یا چیز دزدیده شده، یا مال همسایهی خود را غصب نماید،
3. یا چیز گم شده را یافته، دربارهی آن دروغ گوید و قسم دروغ بخورد، در هر کدام از کارهایی که شخصی در آنها گناه کند،
4. پس چون گناه ورزیده مجرم شود؛ آنچه را که دزدیده یا آنچه را غصب نموده یا آنچه نزد او به امانت سپرده شده یا آن چیز گم شده را که یافته است رد بنماید؛
5. یا هر آنچه را که دربارهی آن قسم دروغ خورده هم اصل مال را رد بنماید و هم پنج یک آن را بر آن اضافه کرده، آن را به مالکش بدهد، در روزی که جرم او ثابت شده باشد.
لاویان، باب 18
جرایم جنسی و گناهان دینی
6.هیچ کس به احدی از اقربای خویش نزدیکی ننماید تا کشف عورت او بکند؛ من یهوه هستم.7. عورت پدر خود یعنی عورت مادر خود را کشف منما؛ او مادر توست، کشف عورت او مکن.
8. عورت زن پدر خود را کشف مکن؛ آن عورت پدر توست.
9. عورت خواهر خود، خواه دختر پدرت خواه دختر مادرت، چه مولود در خانه چه مولود بیرون، عورت ایشان را کشف منما.
10. عورت دختر پسرت و دختر دخترت، عورت ایشان را کشف مکن؛ زیرا که اینها عورت توست.
11. عورت دختر زن پدرت که از پدر تو زاییده شده باشد، او خواهر توست؛ کشف عورت او را مکن.
12. عورت خواهر پدر خود را کشف مکن؛ او از اقربای پدر تو است.
13. عورت خواهر مادر خود را کشف مکن؛ او از اقربای مادر تو است.
14. عورت برادر پدر خود را کشف مکن و به زن او نزدیکی منما؛ او (به منزلهی) عمهی تو است.
15. عورت عروس خود را کشف مکن؛ او زن پسر تو است، عورت او را کشف مکن.
16. عورت زن برادر خود را کشف مکن؛ آن عورت برادر تو است.
17. عورت زنی را با دخترش کشف مکن و دختر پسر او یا دختر دختر او را مگیر تا عورت او را کشف کنی؛ اینان از اقربای او میباشند و این فجور است.
18. و زنی را با خواهرش مگیر تا هووی او بشود و تا عورت او را با وی مادامی که زنده است کشف نمایی.
19. و به زنی در نجاست حیضش نزدیکی منما تا عورت او را کشف کنی.
20. و با زن همسایهی خود همبستر مشو تا خود را با وی نجس سازی.
21. و کسی از ذریت خود را برای [بت] مولک [= مولخ] از آتش مگذران و نام خدای خود را بیحرمت مساز؛ من یهوه هستم.
22. و با ذکور مثل زن جماع نکن، زیرا که این فجور است.
23. و با هیچ بهیمه جماع مکن تا خود را با آن نجس سازی و زنی پیش بهیمه نایستد تا با آن جماع کند؛ زیرا این فجور است.
24. به هیچ کدام از اینها خویشتن را نجس مسازید؛ زیرا به همهی اینها، امتهایی که من پیش روی شما بیرون میکنم نجس شدهاند.
25. و زمین نجس شده است و انتقام گناهش را از آن خواهم کشید و زمین ساکنان خود را قی خواهد نمود.
26. پس شما فرایض و احکام مرا نگاه دارید و هیچ کدام از این فجور را به عمل نیاورید، نه متوطّن و نه غریبی که در میان شما مأوا گزیند.
27. زیرا مردمان آن زمین که قبل از شما بودند جمیع این فجور را کردند و زمین نجس شده است.
28. مبادا زمین شما را نیز قی کند اگر آن را نجس سازید، چنان که امتهایی را که قبل از شما بودند قی کرده است.
29. زیرا هر کسی که یکی از این فجور را بکند همهی کسانی که کرده باشند از میان قوم خود منقطع خواهند شد.
30. پس وصیت مرا نگاه دارید و از این رسوم زشت که قبل از شما به عمل آورده شده است عمل منمایید و خود را به آنها نجس مسازید؛ من یهوه خدای شما هستم.
لاویان، باب 19
11. دزدی مکنید و مکر منمایید و با یکدیگر دروغ مگویید.12. و به نام من قسم دروغ مخورید که نام خدای خود را بیحرمت نموده باشی؛ من یهوه هستم.
13. مال همسایهی خود را غصب منما و ستم مکن و مزدِ مزدور نزد تو تا صبح نماند.
14. کر را لعنت مکن و پیش روی کور سنگ لغزش مگذار و از خدای خود بترس؛ من یهوه هستم.
15. در داوری بیانصافی مکن و فقیر را طرفداری منما و بزرگ را محترم مدار و دربارهی همسایهی خود به انصاف داوری بکن.
16. در میان قوم خود برای سخنچینی گردش مکن و بر خون همسایهی خود نایست؛ من یهوه هستم.
17. برادر خود را در دل بغض منما؛ البته همسایهی خود را تنبیه کن و به سبب او متحمل گناه مباش.
18. از ابنای قوم خود انتقام مگیر و کینه مورز و همسایهی خود را مثل خویشتن محبت نما. [...]
20. و مردی که با زنی همبستر شود و آن زن کنیز و نامزد کسی باشد، اما فدیه نداده شده و نه آزادی به او بخشیده، ایشان را سیاست باید کرد، لیکن کشته نشود، زیرا که او آزاد نبود.
21. و مرد برای قربانی جرم خود قوچ قربانی جرم را نزد خداوند به در خیمهی اجتماع بیاورد.[...]
29. دختر خود را بیعصمت مساز و او را به فاحشگی وا مدار، مبادا زمین مرتکب زنا شود و زمین پر از فجور گردد.
30. سبتهای مرا نگاه دارید و مکان مقدس مرا محترم دارید، من یهوه هستم.
31. به اصحاب اجنّه توجه مکنید و از جادوگران پرسش منمایید تا خود را به ایشان نجس سازید؛ من یهوه خدای شما هستم. [...]
35. در عدل هیچ بیانصافی مکنید، یعنی در پیمایش یا در وزن یا در پیمانه.
36. ترازوهای راست و سنگهای راست و ایفهی راست و هین راست بدارید؛ من یهوه خدای شما هستم که شما را از زمین مصر بیرون آوردم.
37. پس جمیع فرایض مرا و احکام مرا نگاه دارید و آنها را به جا آورید؛ من یَهوه هستم.
لاویان، باب 20
مجازاتِ بتپرستی و جرایم جنسی و ...
1.و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:2. بنیاسرائیل را بگو هر کسی از بنیاسرائیل یا از غریبانی که در اسرائیل مأوا گزینند که از ذریت خود به [بت] مولک بدهد، البته کشته شود؛ قوم زمین او را با سنگ سنگسار کنند.
3. و من روی خد را به ضد آن شخص خواهم گردانید و او را از میان قومش منقطع خواهم ساخت؛ زیرا که از ذرّیت خود به مولک داده است تا مکان مقدس مرا نجس سازد و نام قدوس مرا بیحرمت کند.
4. و اگر قوم زمین چشمان خود را از آن شخص بپوشانند، وقتی که از ذرّیت خود به مولک داده باشد، و او را نکشند،
5. آنگاه من روی خود را به ضد آن شخص و خاندانش خواهم گردانید و او را و همهی کسانی را که در عقب او زنا کار شده، در پیروی مولک زنا کردهاند از میان قوم ایشان منقطع خواهم ساخت.
6. و کسی که به سوی صاحبان اجنّه و جادوگران توجّه نماید تا در عقب ایشان زنا کند من روی خود را به ضدّ آن شخص خواهم گردانید و او را از میان قومش منقطع خواهم ساخت.
7. پس خود را تقدیس نمایید و مقدس باشید؛ زیرا من یهوه خدای شما هستم.
8. و فرایض مرا نگاه داشته، آنها را به جا آورید؛ من یهوه هستم که شما را تقدیس مینمایم.
9. و هر کسی که پدر یا مادر خود را لعنت کند، البته کشته شود؛ چون که پدر و مادر خود را لعنت کرده است. خونش بر خود او خواهد بود.
10. و کسی که با زن دیگری زنا کند، یعنی که با زن همسایهی خود زنا کند، زانی و زانیه البته کشته شوند.
11. و کسی که با زن پدر خود بخوابد و عورت پدر خود را کشف نماید هر دو البته کشته شوند؛ خون ایشان بر خود ایشان است.
12. و اگر کسی با عروس خود بخوابد، هر دوی ایشان البته کشته شوند؛ [چون] فاحشگی کردهاند؛ خون ایشان بر خود ایشان است.
13. و اگر مردی با مردی مثل با زن بخوابد هر دو فجور کردهاند؛ هر دوی ایشان البته کشته شوند؛ خون ایشان بر خود ایشان است.
14. و اگر کسی زنی و مادرش را بگیرد؛ این قباحت است؛ او و ایشان به آتش سوخته شوند تا در میان شما قباحتی نباشد.
15. و مردی که با بهیمه جماع کند البته کشته شود و آن بهیمه را نیز بکشید.
16. و زنی که به بهیمه نزدیک شود تا با آن جماع کند آن زن و بهیمه را بکش، البته کشته شوند؛ خون آنها بر خود آنها است.
17. و کسی که خواهر خود را، خواه دختر پدرش خواه دختر مادرش باشد، بگیرد و عورت او را ببیند و او عورت وی را ببیند، این رسوایی است، در پیش چشمان پسران قوم خود منقطع شوند؛ چون که عورت خواهر خود را کشف کرده است متحمل گناه خود خواهد بود.
18. و کسی که با زن حایض بخوابد و عورت او را کشف نماید، او چشمهی او را کشف کرده است و او چشمهی خون خود را کشف نموده است؛ هر دوی ایشان از میان قوم خود منقطع خواهند شد.
19. و عورت خواهر مادرت یا خواهر پدرت را کشف مکن؛ آن کس خویش خود را عریان ساخته است؛ ایشان متحمل گناه خود خواهند بود.
20 و کسی که با زن عمومی خود بخوابد، عورت عموی خود را کشف کرده است؛ متحمل گناه خود خواهند بود، بیکس [= بیاولاد] خواهند بود.
21. و کسی که زن برادر خود را بگیرد، این نجاست است؛ عورت برادر خود را کشف کرده است، بیکس خواهند بود.
22. پس جمیع فرایض مرا و جمیع احکام مرا نگاه داشته، آنها را به جا آورید تا زمینی که من شما را به آنجا میآورم تا در آن ساکن شوید شما را قی نکند.
23. و به رسوم قومهایی که من آنها را از پیش شما بیرون میکنم رفتار ننمایید؛ زیرا که جمیع این کارها را کردند، پس ایشان را مکروه داشتم. [...]
27. مرد و زنی که صاحب اجنّه یا جادوگر باشد البته کشته شوند؛ ایشان را به سنگ سنگسار کنید؛ خون ایشان بر خود ایشان است.
لاویان، باب 21
جرایم جنسی
1.و خداوند به موسی گفت: به کاهنان... خطاب کرده، به ایشان بگو: [...]7. زن زانیه یا بیعصمت را نکاح ننمایند و زن مطلقه از شوهرش را نگیرند؛ زیرا او برای خدای خود مقدس است. [...]
9. و دختر هر کاهنی که خود را به فاحشگی بیعصمت ساخته باشد، پدر خود را بیعصمت کرده است؛ به آتش سوخته شود.
لاویان، باب 24
مجازات کفرگویی و جرایم بر ضد اشخاص
10. و پسر زن اسرائیلی که پدرش مردِ مصری بود در میان بنیاسرائیل بیرون آمد و پسر زن اسرائیلی با مرد اسرائیلی در لشکرگاه جنگ کردند.11. و پسر زن اسرائیلی اسم را کفر گفت و لعنت کرد، پس او را نزد موسی آوردند... .
12. و او را در زندان انداختند تا از دهن خداوند اطلاع یابند.
13. و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:
14. آن کس را که لعنت کرده است بیرون لشکرگاه ببر و همهی آنانی که شنیدند دستهای خود را بر سر وی بنهند و تمامی جماعت او را سنگسار کنند.
15. و بنیاسرائیل را خطاب کرده، بگو هر کسی که خدای خود را لعنت کند متحمل گناه خود خواهد بود.
16. و هر که اسم یهوه را کفر گوید هر آینه کشته شود؛ تمامی جماعت او را البته سنگسار کنند، خواه غریب خواه متوطّن؛ چون که اسم را کفر گفته است کشته شود.
17. و کسی که آدمی را بزند که بمیرد البته کشته شود.
18. و کسی که بهیمه را بزند که بمیرد عوض آن را بدهد، جان به عوض جان.
19. و کسی که همسایهی خود را عیب رسانیده باشد چنان که او کرده باشد به او کرده خواهد شد:
20. شکستگی عوض شکستگی، چشم عوض چشم، دندان عوض دندان، چنانکه به آن شخص عیب رسانیده، همچنان به او رسانیده شود.
21. و کسی که بهیمه را کشت عوض آن را بدهد اما کسی که انسان را کشت، کشته شود.
22. شما را یک حکم خواهد بود خواه غریب، خواه متوطن؛ زیرا که من یهوه خدای شما هستم.
23. و موسی بن اسرائیل را خبر داد و آن را که لعنت کرده بود بیرون لشکرگاه بردند و او را به سنگ سنگسار کردند؛ پس بنیاسرائیل چنانکه خداوند به موسی امر فرموده به عمل آوردند.
لاویان، باب 25
سال یووِل
11. این سال پنجاهم برای شما یوبیل [= یووِل] خواهد بود، زراعت مکنید و حاصل خودروی آن را مچینید و انگورهای موی پازش نکردهی آن را مچینید.12. چون که یوبیل است برای شما مقدس خواهد بود، محصول آن را در مزرعه بخورید.
13. در این سال بویل هر کس از شما به ملک خود برگردد.
14. و اگر چیزی به همسایهی خود بفروشی یا چیزی از دست همسایهات بخری یکدیگر را مغبون مسازید.
15. برحسب شمارهی سالهای بعد از یوبیل از همسایهی خود بخر و برحسب سالهای محصولش به تو بفروشد.
16. برحسب زیادتی سالها قیمت آن را زیاده کن و برحسب کمی سالها قیمتش را کمنما؛ زیرا که شمارهی حاصلها را به تو خواهد فروخت.
17. و یکدیگر را مغبون مسازید و از خدای خود بترسید. [...]
23. و زمین به فروش ابدی نرود؛ زیرا زمین از آن من است و شما نزد من غریب و مهمان هستید.
24. و در تمامی زمین ملک خود برای زمین فکاک بدهید.
25. اگر برادر تو فقیر شده، بعضی از ملک خود را بفروشد، آنگاه ولیّ او که خویش نزدیک او باشد بیاید و آنچه را که برادرت میفروشد انفکاک نماید.
26. و اگر کسی ولیّ ندارد و برخوردار شده، قدر فکاک آن را پیدا نماید،
27. آنگاه سالهای فروش آن را بشمارد و آنچه را که زیاده است، به آن کسی که فروخته بود رد نماید و او به ملک خود برگردد.
28. و اگر نتواند برای خود پس بگیرد، آنگاه آنچه فروخته است به دست خریدار آن تا سال یوبیل بماند و در یوبیل رها خواهد شد و او به ملک خود خواهد برگشت.
29. و اگر کسی خانهی سکونتی در شهر حصاردار بفروشد تا یک سال تمام بعد از فروختن آن حق انفکاک آن را خواهد داشت؛ مدت انفکاک آن یک سال خواهد بود.
30. و اگر در مدت یک سال تمام آن را انفکاک ننماید، پس آن خانه که در شهر حصاردار است برای خریدار آن نسلاً بعد نسل برقرار باشد، در یوبیل رها نشود.
31. لیکن خانههای دهات که حصارگرد خود ندارد با مزرعههای آن زمین شمرده شود، برای آنها حق انفکاک هست و در یوبیل رها خواهد شد.
32. و اما شهرهای لاویان، خانههای شهرهای ملک ایشان حق انفکاک آنها همیشه برای لاویان است.
33. و اگر کسی از لاویان بخرد پس آنچه فروخته شده است از خانه یا از شهر ملک او در یوبیل رها خواهد شد، زیرا خانههای شهرهای لاویان در میان بنیاسرائیل ملک ایشان است.
34. و مزرعههای حوالی شهرهای ایشان فروخته نشود؛ زیرا که این برای ایشان ملک ابدی است.
35. و اگر برادرت فقیر شده، نزد تو تهیدست باشد او را مثل غریب و مهمان دستگیری نما تا با تو زندگی نماید.
36. از او ربا و سود مگیر و از خدای خود بترس تا برادرت با تو زندگی نماید.
37. نقد خود را به او به ربا مده و خوراک خود را به او به سود مده.
سفر اعداد
اعداد، باب 5
جبران خسارت
5. و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:6. بنیاسرائیل را بگو هر گاه مردی یا زنی به هر کدام از جمیع گناهان انسان مرتکب شده، به خداوند خیانت ورزد و آن شخص مجرم شود،
7. آنگاه گناهی را که کرده است اعتراف بنماید و اصل جرم خود را رد نماید و خمس آن را بر آن مزید کرده به کسی که بر او جرم نموده است بدهد؛
8. و اگر آن کس را ولی نباشد که دیهی جرم به او داده شود، آنگاه دیهی جرمی که برای خداوند داده میشود، از آن کاهن خواهد بود، علاوه بر قوچ کفاره که به آن دربارهی وی کفاره میشود.
9. و هر هدیهی افراشتنی از همهی موقوفات بنیاسرائیل که نزد کاهن میآورند از آن او باشد.
10. و موقوفات هر کس از آن او خواهد بود و هر چه که کسی به کاهن بدهد از آن او باشد.
آزمون اُردالی
11. و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:12. بنیاسرائیل را خطاب کرده، به ایشان بگو هرگاه زن کسی از او برگشته، به وی خیانت ورزد،
13. و مردی دیگر با او همبستر شود و این از چشمان شوهرش پوشیده و مستور باشد، آن زن نجس میباشد و اگر بر او شاهدی نباشد و در عین فعل گرفتار نشود،
14. و روح غیرت بر او بیاید و به زن خود غیور شود و آن زن نجس نشده باشد،
15. پس آن مرد زن خود را نزد کاهن بیاورد و به جهت او برای هدیه، یک عشر ایفهی آرد جوین بیاورد و روغن بر آن نریزد و کندر بر آن ننهد؛ زیرا که هدیهی غیرت است و هدیهی یادگار که گناه را به یاد میآورد.
16. و کاهن او را نزدیک آورده، به حضور خداوند برپا دارد.
17. و کاهن آب مقدس در ظرف سفالین بگیرد و کاهن قدری از غباری که بر زمین مسکن باشد گرفته، بر آب بپاشد.
18. و کاهن زن را به حضور خداوند برپا داشته، موی سر او را باز کند و هدیهی یادگار را که هدیهی غیرت باشد بر دست آن زن بگذارد و آب تلخ لعنت بر دست کاهن باشد.
19. و کاهن به زن قسم داده، به وی بگوید: اگر کسی با تو همبستر نشده و اگر به سوی نجاست به کسی غیر از شوهر خود برنگشته پس از این آب تلخ لعنت مبرّا شوی.
20. و لیکن اگر به غیر از شوهر خود برگشته، نجس شده و کسی غیر از شوهرت با تو همبستر شده است،
21. آنگاه کاهن زن را قسم لعنت بدهد و کاهن به زن بگوید: خداوند تو را در میان قومت مورد لعنت و قسم بسازد به اینکه خداوند ران تو را ساقط و شکم تو را منتفخ گرداند.
22. و این آب لعنت در احشای تو داخل شده، شکم تو را منتفخ و ران تو را ساقط بسازد، و آن زن بگوید: آمین آمین.
23. و کاهن این لعنتها را در طوماری بنویسد و آنها را در آب تلخ محو کند.
24. و آن آب لعنت تلخ را به زن بنوشاند و آن آب لعنت در او داخل شده، تلخ خواهد شد.
25. و کاهن هدیهی غیرت را از دست زن گرفته، آن هدیه را به حضور خداوند بجنباند و آن را نزد مذبح بیاورد.
26. و کاهن مشتی از هدیه برای یادگاری آن گرفته، آن را بر مذبح بسوزاند و بعد از آن، آن آب را به زن بنوشاند.
27. و چون آب را به او نوشانید اگر نجس شده و به شوهر خود خیانت ورزیده باشد، آن آب لعنت داخل او شده، تلخ خواهد شد و شکم او منتفخ و ران او ساقط خواهد گردید و آن زن در میان قوم خود مورد لعنت خواهد بود.
28. و اگر آن زن نجس نشده، طاهر باشد، آنگاه مبرّا شده، اولاد خواهد زایید.
20. این است قانون غیرت هنگامی که زن از شوهر خود برگشته، نجس شده باشد.
30. یا هنگامی که روح غیرت بر مرد بیاید و بر زنش غیور شود آنگاه زن را به حضور خداوند برپا بدارد و کاهن تمامی این قانون را دربارهی او اجرا دارد.
31. پس آن مرد از گناه مبرّا شود و زن گناه خود را متحمل خواهد بود.
اعداد، باب 15
بیحرمتی به روز شبات
32. و چون بنیاسرائیل در صحرا بودند کسی را یافتند، که در روز سبت هیزم جمع میکرد.33. و کسانی که او را یافتند که هیزم جمع میکرد او را نزد موسی و هارون و تمامی جماعت آوردند.
34. و او را در حبس نگاه داشتند؛ زیرا که اعلام نشده بود که با وی چه باید کرد.
35. و خداوند به موسی گفت: این شخص البته کشته شود؛ تمامی جماعت او را بیرون از لشکرگاه با سنگها سنگسار کنند.
36. پس تمامی جماعت او را بیرون از لشکرگاه آورده، او را سنگسار کردند و بمُرد، چنانکه خداوند به موسی امر کرده بود.
اعداد، باب 25
هدف مجازات
4. [چون قوم اسرائیل با دختران بیگانه زنا کردند و خدایان ایشان را پرستیدند] خداوند به موسی گفت که تمامی رؤسای قوم را گرفته، ایشان را برای خداوند پیش آفتاب به دار بکش تا شدت خشم خداوند از اسرائیل برگردد.$ اعداد، باب 27
$ قوانین ارث (و نیز رک: اعداد، 36: 1- 10)
8. و بنی اسرائیل را خطاب کرده، بگو: اگر کسی بمیرد و پسری نداشته باشد ملک او را به دخترش انتقال نمایید.
9. و اگر او را دختری نباشد، ملک او را به برادرش بدهید.
10. و اگر او را برادری نباشد ملک او را به برادران پدرش بدهید.
11. و اگر پدر او را برادری نباشد ملک او را به هر کس از قبیلهاش که خویش نزدیکتر او باشد بدهید تا مالک آن بشود.
اعداد، باب 35
شهرهای پناهگاه
9. و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:10. بنیاسرائیل را خطاب کرده، به ایشان بگو، چون شما از اردن به زمین کنعان عبور کنید،
11. آنگاه شهرها برای خود تعیین کنید تا شهرهای ملجأ [= پناهگاه] برای شما باشد تا هر قاتلی که شخصی را سهواً کشته باشد به آنجا فرار کند.
12. و این شهرها برای شما به جهت ملجأ از ولیّ مقتول خواهد بود تا قاتل پیش از آنکه به حضور جماعت برای داوری بایستد نمیرد.
13. و از شهرهایی که میدهید شش شهر ملجأ برای شما باشد.
14. سه شهر از آن طرف اردن بدهید و سه شهر در زمین کنعان بدهید تا شهرهای ملجأ باشد.
15. به جهت بنیاسرائیل و غریب و کسی که در میان شما وطن گزیند این شش شهر برای ملجأ باشد تا هر که شخص را سهواً کشته باشد به آنجا فرار کند.
16. و اگر او را به آلت آهنین زند که مُرد او قاتل است و قاتل البته کشته شود.
17. و اگر او را با دست خود به سنگی که از آن کسی کشته شود بزند تا بمیرد او قاتل است و قاتل البته کشته شود.
18. و اگر او را به چوبدستی که به آن کسی کشته شود بزند تا بمیرد او قاتل است و قاتل البته کشته شود.
19. ولیّ خون خود قاتل را بکشد؛ هر گاه به او برخورد او را بکشد.
20. و اگر از روی بغض او را با تیغ زد یا قصداً چیزی بر او انداخت که مُرد،
21. یا از روی عداوت او را با دست خود زد که مُرد، آن زننده چون که قاتل است البته کشته شود؛ ولیّ خون هر گاه به قاتل برخورد او را بکشد.
22. لیکن اگر او را بدون عداوت سهواً تیغ زند یا چیزی بدون قصد بر او اندازد،
23. و اگر سنگی را که کسی به آن کشته شود نادیده بر او بیندازد که بمیرد و با وی دشمنی نداشته و بداندیش او نبوده باشد،
24. پس جماعت در میان قاتل و ولیّ خون بر حسب این احکام داوری نمایند.
25. و جماعت قاتل را از دست ولیّ خون رهایی دهند و جماعت وی را به شهر ملجأ او که به آن فرار کرده بود برگردانند و او در آنجا تا موت رئیس کهنه [= کاهن اعظم] که به روغن مقدس مسح شده است ساکن باشد.
26. و اگر قاتل وقتی از حدود شهر ملجأ خود که به آن فرار کرده بود بیرون آید،
27. و ولیّ خون او را بیرون حدود شهر ملجأش بیابد پس ولیّ خون قاتل را بکشد قصاص خون برای او نشود.
28. زیرا که میبایست تا وفات رئیس کهنه در شهر ملجأ خود مانده باشد و بعد از وفات رئیس کهنه قاتل به زمین ملک خود برگردد.
29. و این احکام برای شما در قرنهای شما در جمیع مسکنهای شما فریضهی عدالتی خواهد بود.
30. هر که شخصی را بکشد پس قاتل به گواهی شاهدان کشته شود و یک شاهد برای کشته شدن کسی شهادت ندهد.
31. و هیچ فدیه به عوض جان قاتلی که مستوجب قتل است مگیرید، بلکه او البته کشته شود.
32. و از کسی که به شهر ملجأ خود فرار کرده باشد فدیه مگیرید که پیش از وفات کاهن [اعظم] برگردد و به زمین خود ساکن شود.
33. و زمینی را که در آن ساکنید ملوث مسازید؛ زیرا که خون زمین را ملوّث میکند و زمین را برای خونی که در آن ریخته شود کفاره نمیتوان کرد، مگر به خون کسی که آن را ریخته باشد.
34. پس زمینی را که شما در آن ساکنید و من در میان آن ساکن هستم نجس مسازید؛ زیرا من که یهوه هستم در میان بنیاسرائیل ساکن میباشم.
اعداد، باب 36
قوانین ارث (تکملهی اعداد، 27: 1- 11)
[پس از آنکه قانون مقرر کرد که اگر متوفا پسر نداشته باشد ارث وی به دخترانش میرسد، سرانِ قبیلهای که چنین موردی در آن وجود داشت این مسئله را مطرح کردند:]3. پس اگر ایشان [= این دخترانی که وارث پدر متوفا شدهاند] به یکی از پسران سایر اسباط بنیاسرائیل منکوحه شود ارث [سبط] ما از میراث پدران ما قطع شده، به میراث سبطی که ایشان به آن داخل شوند اضافه خواهد شد و از بهرهی میراث ما قطع خواهد شد.
4. و چون یوبیل بنی اسرائیل شود ملک ایشان به ملک سبطی که به آن داخل شوند اضافه خواهد شد و ملک ایشان از ملک پدران ما قطع خواهد شد [...].
6. [موسی پس از تصدیق سخن سران قبیله گفت که این دختران] به هر که در نظر ایشان پسند آید به زنی داده شوند، لیکن در قبیلهی سبط پدران خود فقط به نکاح داده شوند.
7. پس میراث بنیاسرائیل از سبط به سبط منتقل نشود، بلکه هر یکی از بنیاسرائیل به میراث سبط پدران خود ملحق باشند.
8. و هر دختری که وارث ملکی از اسباط بنیاسرائیل میشود، به کسی از قبیلهی سبط پدر خود به زنی داده شود تا هر یکی از بنیاسرائیل وارث ملک آبای خود گردند.
9. و ملک از یک سبط به سبط دیگر منتقل نشود، بلکه هر کس از اسباط بنیاسرائیل به میراث خود ملصق باشند.
سفر تثنیه
تثنیه، باب 1
انتخاب قضات
9. [موسی گفت:] و در آن وقت به شما متکلم شده، گفتم من به تنهایی نمیتوانم متحمل شما باشم.10. یهوه خدای شما، شما را افزوده است و اینک شما امروز مثل ستارگان آسمان کثیر هستید.
11. یهوه خدای پدران شما، شما را هزار چندان که هستید بیفزاید و شما را بر حسب آنچه به شما گفته است برکت دهد.
12. لیکن من چگونه به تنهایی متحمل محنت و بار و منازعت شما بشوم؟
13. پس مردان حکیم و عاقل و معروف از اسباط خود بیاورید تا ایشان را بر شما رؤسا سازم.
14. و شما در جواب گفتید سخنی که گفتی نیکو است که بکنیم.
15. پس رؤسای اسباط شما را که مردان حکیم و معروف بودند گرفته، ایشان را بر شما رؤسا ساختم تا سروران هزارهها و سروران صدها و سروران پنجاهها و سروران دهها و ناظران اسباط شما باشند.
16. و در آن وقت داوران شما را امر کرده، گفتم دعوای برادران خود را بشنوید و در میان هرکس و برادرش و غریبی که نزد وی باشد به انصاف داوری نمایید.
17. و در داوری طرفداری مکنید؛ کوچک را مثل بزرگ بشنوید و از روی انسان مترسید، زیرا که داوری از آن خدا است و هر دعوا که برای شما مشکل است نزد من بیاورید تا آن را بشنوم.
تثنیه، باب 4
شهرهای پناهگاه
41. آنگه موسی سه شهر به آن طرف اردن به سوی مشرق آفتاب جدا کرد.42. تا قاتلی که همسایهی خود را نادانسته کشته باشد و پیشتر با وی بغض نداشته به آنها فرار کند و به یکی از این شهرها فرار کرده، زنده ماند.
43. یعنی باصر در بیابان در زمین همواری به جهت رئوبینیان، و راموت در جلعاد به جهت جادیان، و جولان در باشان به جهت مَنَسیّان. (1)
تثنیه، باب 5
[در این باب ده فرمان تکرار شده است. رک: خروج، باب 20.]تثنیه، باب 13
6. و اگر برادرت که پسر مادرت باشد یا پسر یا دختر تو یا زن هم آغوش تو یا رفیقت که مثل جان تو باشد تو را در خفا اغوا کند و گوید که برویم و خدایان غیر را که تو و پدران تو نشناختید عبادت نماییم،7. از خدایان امتهایی که به اطراف شما میباشند خواه به تو نزدیک و خواه از تو دور باشند از اقصای زمین تا اقصای دیگر آن،
8. او را قبول مکن و او را گوش مده و چشم تو بروی رحم نکند و بر او شفقت منما و او را پنهان مکن.
9. البته او را به قتل رسان؛ دست تو اول به قتل او دراز شود و بعد دست تمامی قوم.
10. و او را به سنگ سنگسار نما تا بمیرد؛ چون که میخواست تو را از یهوه خدایت که تو را از زمین مصر از خانهی بندگی بیرون آورد منحرف سازد.
11. و جمیع اسرائیلیان چون بشنوند خواهند ترسید و بار دیگر چنین امر زشت را در میان شما مرتکب نخواهند شد.
12. اگر دربارهی یکی از شهرهایی که یهوه خدایت به تو به جهت سکونت میدهد خبر یابی،
13. که بعضی پسران بلّیعال [= افراد فاسد یا خبیث] از میان تو بیرون رفته، ساکنان شهر خود را منحرف ساخته، گفتهاند برویم و خدایان غیر را که نشناختهاید عبادت نماییم.
14. آنگاه تفحّص و تجسس نموده، نیکو استفسار نما و اینک اگر این امر صحیح و یقین باشد که این رجاست در میان تو معمول شده است،
15. البته ساکنان آن شهر را به دم شمشیر بکش و آن را با هر چه در آن است و بهایمش را به دم شمشیر هلاک نما.
16. و همهی غنیمت آن را در میان کوچهاش جمع کن و شهر را با تمامی غنیمتش برای یهوه خدایت به آتش بالکُلّ بسوزان و آن تا به ابد تلی خواهد بود و بار دیگر بنا نخواهد شد.
17. و از چیزهای حرام شده چیزی به دستت نچسبد تا خداوند از شدت خشم خود برگشته، بر تو رحمت و رأفت بنماید و تو را بیفزاید...
تثنیه، باب 15
شمیطا
1.و در آخر هر هفت سال انفکاک نمایی.2. و قانون انفکاک این باشد: هر طلبکاری قرضی را که به همسایهی خود داده باشد منفک سازد و از همسایه و برادر خود مطالبه نکند؛ چون که انفکاک خداوند اعلام شده است.
3. از غریب مطالبه توانی کرد، اما هر آنچه از ما تو نزد برادرت باشد دست تو آن را منفک سازد.
تثنیه، باب 16
قضات
18. داوران و سروران در جمیع دروازههایی که یهوه خدایت به تو میدهد بر حسب اسباط خود برایت تعیین نما تا قوم را به حکم عدل داوری نمایند.19. داوری را منحرف مساز و طرفداری منما و رشوه مگیر؛ زیرا که رشوه چشمان حکما را کور میسازد و سخنان عادلان را کج مینماید.
20. انصاف کامل را پیروی نما تا زنده مانی و زمینی را که یهوه خدایت به تو میدهد مالک شوی.
تثنیه، باب 17
شهادت، قضاوت و ...
2. اگر در میان تو در یکی از دروازههایت که یهوه خدایت به تو میدهد مرد یا زنی پیدا شود که در نظر یهوه خدایت کار ناشایسته نموده، از عهد او تجاوز کند،3. و رفته، خدایان غیر را عبادت کرده، سجده نماید، خواه آفتاب یا ماه یا هر یک از جنود آسمان که من امر نفرمودهام،
4. و از آن اطلاع یافته، بشنوی، پس نیکو تفحص کن و اینک اگر راست و یقین باشد که این رجاست در اسرائیل واقع شده است،
5. آنگاه آن مرد یا زن را که این کار بد را در دروازههایت کرده است بیرون آور و آن مرد یا زن را با سنگها سنگسار کن تا بمیرند.
6. از گواهی دو یا سه شاهد آن شخصی که مستوجب مرگ است کشته شود، از گواهی یک نفر کشته نشود.
7. اولاً دست شاهدان به جهت کشتنش بر او افراشته شود و بعد از آن دست تمامی قوم؛ پس بدی را از میان خود دور کردهای.
8. اگر در میان تو امری که حکم بر آن مشکل شود به ظهور آید، در میان خون و خون، و در میان دعوا و دعوا، و در میان ضرب و ضرب، از مرافعههایی که در دروازههایت واقع شود، آنگاه برخاسته، به مکانی که یهوه خدایت برگزیند برو؛
9. و نزد لاویان کهنه و نزد داوری که در آن روزها باشد رفته، مسئلت نما و ایشان تو را از فتوای قضا مخبر خواهند ساخت.
10. و برحسب فتوایی که ایشان از مکانی که خداوند برگزیند برای تو بیان میکنند عمل نما و هوشیار باش تا موافق هر آنچه به تو تعلیم دهند عمل نمایی.
11. موافق مضمون شریعتی که به تو تعلیم دهند و مطابق حکمی که به تو گویند عمل نما و از فتوایی که برای تو بیان میکنند به طرف راست یا چپ تجاوز مکن.
12. و شخصی که از روی تکبّر رفتار نماید و کاهنی را که به حضور یهوه خدایت به جهت خدمت در آنجا میایستد یا داور را گوش نگیرد آن شخص کشته شود؛ پس بدی را از میان اسرائیل دور کردهای.
13. و تمامی قوم چون این را بشنوند خواهند ترسید و بار دیگر از روی تکبر رفتار نخواهند نمود.
تثنیه، باب 18
9. چون به زمینی که یهوه خدایت به تو میدهد داخل شوی یاد مگیر که موافق رجاسات آن امتها عمل نمایی.10. و در میان تو کسی یافت نشود که پسر یا دختر خود را از آتش بگذراند و نه فالگیر و نه غیبگو و نه افسونگر و نه جادوگر.
11. و نه ساحره و نه سؤال کننده از اجنه و نه رمال و نه کسی که از مردگان مشورت میکند.
12. زیرا هر که از این کارها را کند نزد خداوند مکروه است و به سبب این رجاسات یهوه خدایت آنها را از حضور تو اخراج میکند.
13. نزد یَهوه خدایت کامل باش.
14. زیرا این امتهایی که تو آنها را بیرون میکنی به غیبگویان و فالگیران گوش میگیرند و اما یَهوه خدایت تو را نمیگذارد که چنین بکنی.
تثنیه، باب 19
شهرهای پناهگاه (و نیز رک: اعداد، 35: 9 – 28؛ یوشع، 20: 1- 9)
1.وقتی که یهوه خدایت این امتها را که یهوه خدایت زمین ایشان را به تو میدهد منقطع سازد و تو وارث ایشان شده، در شهرها و خانههای ایشان ساکن شوی،2. پس سه شهر برای خود در میان زمینی که یهوه خدایت به جهت ملکیت به تو میدهد جدا کن.
3. شاهراه را برای خود درست کن و حدود زمین خود را که یهوه خدایت برای تو تقسیم میکند سه قسمت کن تا هر قاتلی در آنجا فرار کند.
4. و این است حکم قاتلی که به آنجا فرار کرده، زنده ماند: هر که همسایهی خود را نادانسته بکشد و قبل از آن از او بغض نداشت،
5. مثل کسی که با همسایهی خود برای بریدن درخت در جنگ برود و دستش برای قطع نمودن درخت تبر را بلند کند و آهن از دسته بیرون رفته، به همسایهاش بخورد تا بمیرد پس به یکی از آن شهرها فرار کرده، زنده ماند.
6. مبادا ولیّ خون وقتی که دلش گرم است قاتل را تعاقب کند و به سبب مسافت راه به وی رسیده، او را بکشد، و او مستوجب موت نباشد چون که او را پیشتر بغض نداشت.
7. از این جهت من تو را امر فرموده، گفتم: برای خود سه شهر جدا کن.
8. و اگر یهوه خدایت حدود تو را به طوری که به پدرانت قسم خورده است وسیع گرداند و تمامی زمین را به تو عطا فرماید که به دادن آن به پدرانت وعده داده است،
9. و اگر تمامی این اوامر را که من امروز به تو میفرمایم نگاه داشته، به جا آوری که یهوه خدای خود را دوست داشته، به طریقهای او دائماً سلوکنمایی، آنگاه سه شهر دیگر بر این سه برای خود مزید کن.
10. تا خون بیگناه در زمینی که یهوه خدایت برای ملکیت به تو میدهد ریخته نشود و خون برگردن تو نباشد.
11. لیکن اگر کسی همسایهی خود را بغض داشته، در کمین او باشد و بر او برخاسته، او را ضرب مهلک بزند که بمیرد و به یکی از این شهرها فرار کند،
12. آنگاه مشایخ شهرش فرستاده، او را از آنجا بگیرند و او را به دست ولیّ خون تسلیم کنند تا کشته شود.
13. چشم تو بر او ترحم نکند تا خون بیگناه را از اسرائیل دور کنی و برای تو نیکو باشد. [...]
شهادت در دادگاه
15. یک شاهد بر کسی برنخیزد به هر تقصیر و هر گناه از جمیع گناهانی که کرده باشد؛ به گواهی دو شاهد یا به گواهی سه شاهد هر امری ثابت شود.16. اگر شاهد کاذبی بر کسی برخاسته، به معصیتش شهادت دهد،
17. آنگاه هر دو شخصی که منازعه در میان ایشان است به حضور کاهنان و داورانی که در آن زمان باشند حاضر شوند.
18. و داوران نیکو تفحّص نمایند و اینک اگر شاهد شاهد کاذب است و بر برادر خود شهادت دروغ داده باشد،
19. پس به طوری که او خواست با برادر خود عمل نماید با او همانطور رفتار نمایند تا بدی را از میان خود دورنمایی.
20. و چون بقیهی مردمان بشنوند خواهند ترسید و بعد از آن مثل این کار زشت در میان شما نخواهند کرد.
21. و چشم تو ترحم نکند: جان به عوض جان و چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان و دست به عوض دست و پا به عوض پا.
تثنیه، باب 21
اجرای قسامه
1.اگر در زمینی که یهوه خدایت برای تصرفش به تو میدهد مقتولی در صحرا افتاده پیدا شود و معلوم نباشد که قاتل او کیست،2. آنگاه مشایخ و داوران تو بیرون آمده، مسافت شهرهایی را که در اطراف مقتول است بپیمایند.
3. و اما شهری که نزدیکتر به مقتول است مشایخ آن شهر گوسالهی رمه را که به آن خیش نزده و یوغ به آن نبستهاند بگیرند.
4. و مشایخ آن شهر آن گوساله را در وادیای که آب در آن همیشه جاری باشد و در آن خیش نزده و شخم نکرده باشند فرود آورند و آنجا در وادی گردن گوساله را بشکنند.
5. و بنیلاوی کهنه نزدیک بیایند، چون که یهوه خدایت ایشان را برگزیده است تا او را خدمت نمایند و به نام خداوند برکت دهند و برحسب قول ایشان هر منازعه و هر آزاری فیصل پذیرد.
6. و جمیع مشایخ آن شهری که نزدیکتر به مقتول است دستهای خود را بر گوسالهای که گردنش در وادی شکسته شده است بشویند.
7. و جواب داده، بگویند: دستهای ما این خون را نریخته و چشمان ما ندیده است.
8. ای خداوند، قوم خود اسرائیل را که فدیه دادهای بیامرز و مگذار که خون بیگناه در میان قوم تو اسرائیل بماند. پس خون برای ایشان عفو خواهد شد.
9. پس خون بیگناه را از میان خود رفع کردهای، هنگامی که آنچه در نظر خداوند راست است به عمل آوردهای. [...]
پسر سرکش
18. اگر کسی را پسری سرکش و فتنهانگیز باشد که سخن پدر و سخن مادر خود را گوش ندهد و هرچند او را تأدیب نمایند ایشان را نشنود،19. پدر و مادرش او را گرفته، نزد مشایخ شهرش به دروازهی محلهاش بیاورند.
20. و به مشایخ شهرش گویند این پسر ما سرکش و فتنهانگیز است؛ سخن ما را نمیشنود و مسرف و میگسار است.
21. پس جمیع اهل شهرش او را به سنگ سنگسار کنند تا بمیرد؛ پس بدی را از میان خود دور کردهای و تمامی اسرائیل چون بشنوند خواهند ترسید.
به دار آویختن مجرم
22. و اگر کسی گناهی را که مستلزم موت است کرده باشد و کشته شود و او را به دار کشیده باشی؛23. بدنش در شب بر دار نماند؛ او را البته در همان روز دفن کن؛ زیرا آن که بر دار آویخته شود ملعون خدا است، تا زمینی را که یهوه خدایت تو را به ملکیت میدهد نجس نسازی.
تثنیه، باب 22
قوانین مربوط به جرایم جنسی
13.اگر کسی برای خود زنی گیرد و چون بدو درآید او را مکروه دارد؛14. و اسباب حرف بدو نسبت داده، از او اسم بد شهرت دهد و گوید: این زن را گرفتم و چون به او نزدیکی نمودم او را باکره نیافتم،
15. آنگاه پدر و مادر آن دختر علامت بکارت دختر را برداشته، نزد مشایخ شهر نزد دروازه بیاورند.
16. و پدر دختر به مشایخ بگوید: دختر خود را به این مرد به زنی دادهام و از او کراهت دارد.
17. و اینک اسباب حرف بدو نسبت داده، میگوید دختر تو را باکره نیافتم و علامت بکارت دختر من این است. پس جامه را پیش مشایخ شهر بگسترانند.
18. پس مشایخ آن شهر آن مرد را گرفته، تنبیه کنند.
19. و او را صد مثقال [= شِقِل] نقره جریمه نموده، به پدر دختر بدهند؛ چون که بر باکرهی اسرائیل بدنامی آورده است و او زن وی خواهد بود و در تمامی عمرش نمیتواند او را رها کند.
20. لیکن اگر این سخن راست باشد و علامت بکارت آن دختر پیدا نشود،
21. آنگاه دختر را نزد در خانهی پدرش بیرون آورند و اهل شهرش او را با سنگ سنگسار نمایند تا بمیرد؛ چون که در خانهی پدر خود زنا کرده، در اسرائیل قباحتی نموده است؛ پس بدی را از میان خود دور کردهای.
22. اگر مردی یافت شود که با زن شوهرداری هم بستر شده باشد، پس هر دو، یعنی مردی که با زن خوابیده است و زن، کشته شوند؛ پس بدی را از اسرائیل دور کردهای.
23. اگر دختر باکره به مردی نامزد شود و دیگری او را در شهر یافته، با او همبستر شود،
24. پس هر دوی ایشان را نزد دروازهی شهر بیرون آورده، ایشان را با سنگها سنگسار کنند تا بمیرند: اما دختر را چون که در شهر بود و فریاد نکرد، و مرد را چون که زن همسایهی خود را ذلیل ساخت؛ پس بدی را از میان خود دور کردهای؛
25. اما اگر آن مرد دختری نامزد را در صحرا یابد و آن مرد به او زور آورده، با او بخوابد، پس آن مرد که با او خوابید تنها کشته شود.
26. و اما با دختر هیچ مکن؛ زیرا بر دختر گناه مستلزم موت نیست، بلکه این مثل آن است که کسی بر همسایهی خود برخاسته، او را بکشد.
27. چون که او را در صحرا یافت و دختر نامزد فریاد برآورد و برایش رهانندهای نبود.
28. اگر مردی دختر باکره را که نامزد نباشد بیابد و او را گرفته، با او همبستر شود و گرفتار شوند،
29. آنگاه آن مرد که با او خوابیده است پنجاه مثقال [= شِقِل] نقره به پدر دختر بدهد و آن دختر زن او باشد؛ چون که او را ذلیل ساخته است و در تمامی عمرش نمیتواند او را رها کند.
30. هیچکس زن پدر خود را نگیرد و دامن پدر خود را منکشف نسازد.
تثنیه، باب 23
15. غلامی را که از آقای خود نزد تو بگریزد به آقایش مسپار.16. با تو در میان تو در مکانی که برگزیند در یکی از شهرهای تو که به نظرش پسند آید ساکن شود و بر او جفا منما.
17. از دختران اسرائیل فاحشهای نباشد و از پسران اسرائیل لواطی نباشد.
18. اجرت فاحشه و قیمت سگ را برای هیچ نذری به خانهی یهوه خدایت میاور؛ زیرا که این هر دو نزد یهوه خدایت مکروه است.
19. برادر خود را به سود قرض مده، نه به سود نقره و نه به سود آذوقه و نه به سود هر چیزی که به سود داده میشود.
20. غریب را میتوانی به سود قرض بدهی، اما برادر خود را به سود قرض مده تا یهوه خدایت در زمینی که برای تصرفش داخل آن میشوی تو را به هر چه دستت را بر آن دراز میکنی برکت دهد.
تثنیه، باب 24
طلاق، آدمربایی و ...
1.چون کسی زنی گرفته، به نکاح خود درآورد اگر در نظر او پسند نیاید از اینکه چیزی ناشایسته در او بیابد، آنگاه طلاقنامه نوشته، به دستش دهد و او را از خانهاش رها کند،2. و از خانهی او روانه شده، برود و زن دیگری شود.
3. و اگر شوهرِ دیگر نیز او را مکروه دارد و طلاقنامه نوشته، به دستش بدهد و او را از خانهاش رها کند یا اگر شوهری دیگر که او را به زنی گرفت بمیرد،
4. شوهر اول که او را رها کرده بود نمیتواند دوباره او را به نکاح خود درآورد، بعد از آن که ناپاک شده است؛ زیرا که این به نظر خداوند مکروه است؛ پس بر زمینی که یهوه خدایت تو را به ملکیت میدهد گناه میاور. [...]
6. هیچکس آسیا یا سنگ بالایی آن را به گرو نگیرد؛ زیرا که جان [= وسیلهی امرار معاش] را به گرو گرفته است.
7. اگر کسی یافت شود که یکی از برادران خود از بنیاسرائیل را دزدیده، بر او ظلم کند یا بفروشد آن دزد کشته شود؛ پس بدی را از میان خود دور کردهای. [...]
16. پدران به عوض پسران کشته نشوند و نه پسران به عوض پدران کشته شوند؛ هر کس برای گناه خود کشته شود.
17. داوری غریب و یتیم را منحرف مساز و جامهی بیوه را به گرو مگیر.
تثنیه، باب 25
مجازات تازیانه
1. اگر در میان مردم مرافعه باشد و به محاکمه آیند و در میان ایشان داوری نمایند آنگاه عادل را عادل شمارند و شریر را ملزم سازند.2. و اگر شریر مستوجب تازیانه باشد، آنگاه داور او را بخواباند و حکم دهد تا او را موافق شرارتش به حضور خود به شماره بزنند.
3. چهل تازیانه او را بزند و زیاد نکند، مبادا اگر از این زیاده کرده، تازیانهی بسیار زند برادرت در نظر تو خوار شود. [...]
حلیصا
5. اگر برادران با هم ساکن باشند و یکی از آنها بیاولاد بمیرد، پس زن آن متوفا خارج به شخص بیگانه داده نشود، بلکه برادر شوهرش به او درآمده، او را برای خود به زنی بگیرد و حق برادر شوهری را با او به جا آورد.6. و نخستزاده که بزاید به اسم برادر متوفای او وارث گردد تا اسمش از اسرائیل محو نشود.
7. و اگر آن مرد به گرفتن زن برادرش راضی نشود آنگاه زن برادرش به دروازه نزد مشایخ برود و گوید برادر شوهر من از برپاداشتن اسم برادر خود در اسرائیل انکار میکند و از به جا آوردن حق برادر شوهری با من ابا مینماید.
8. پس مشایخ شهرش او را طلبیده، با وی گفتوگو کنند و اگر اصرار کرده، بگوید نمیخواهم او را بگیرم،
9. آنگاه زن برادرش نزد وی آمده، به حضور مشایخ کفش او را از پایش بکند و به رویش آب دهن اندازد و در جواب گوید: با کسی که خانهی برادر خود را بنا نکند چنین کرده شود.
10. و نام او در اسرائیل «خانهی کفش کنده» خوانده شود.
مجازات قطع دست
11. و اگر دو شخص با یکدیگر منازعه نمایند و زن یکی پیش آید تا شوهر خود را از دست زنندهاش رها کند و دست خود را دراز کرده، عورت او را بگیرد،12. پس دست او را قطع کن و چشم تو بر او ترحم نکند.
خرید و فروش
13. در کیسهی تو وزنهای مختلف بزرگ و کوچک نباشد.14. در خانهی تو کیلهای مختلف بزرگ و کوچک نباشد.
15. تو را وزن صحیح و راست باشد و تو را کیل صحیح و راست باشد، تا عمرت در زمینی که یهوه خدایت به تو میدهد دراز شود.
16. زیرا هر که این کار کند یعنی هر که بیانصافی نماید نزد یهوه خدایت مکروه است.
پینوشتها:
1. و خداوند یوشع را خطاب کرده، گفت: بنیاسرائیل را خطاب کرده، بگو: شهرهای ملجأیی را که دربارهی آنها به واسطهی موسی به شما سخن گفتم برای خود معین سازید، تا قاتلی که کسی را سهواً و ندانسته کشته باشد به آنجا فرار کند و آنها برای شما از ولیّ مقتول ملجأ باشد. و او به یکی از این شهرها فرار کرده و به مدخل دروازهی شهر ایستاده، به گوش مشایخ شهر ماجرای خود را بیان کند و ایشان او را نزد خود به شهر درآورده، مکانی به او بدهند تا با ایشان ساکن شود. و اگر ولیّ مقتول او را تعاقب کند قاتل را به دست او نسپارند؛ زیرا که همسایهی خود را از نادانستگی کشته و او را پیش از آن دشمن نداشته بود. و در آن شهر تا وقتی که به جهت محاکمه به حضور جماعت حاضر شود و تا وفات رئیس کهنه که در آن ایام میباشد توقف نماید و بعد از آن قاتل برگشته، به شهر و به خانهی خود یعنی به شهری که از آن فرار کرده بود داخل شود. پس قادش را در جلیل در کوهستان نفتالی، و شکیم را در کوهستان افرایم، و قریهی اربع را، که حبرون باشد، در کوهستان یهودا تقدیس نمودند. و از آن طرف اردن به سمت مشرق اریحا، باصر را در صحرا در بیابان از سبط رئوبین، و راموت را در جِلعاد از سبط جاد، و جولان را در باشان از سبط منسّی تعیین نمودند. اینها است شهرهایی که برای تمامی بنیاسرائیل و برای غریبی که در میان ایشان مأوا گزیند، معین شده بود تا هر که کسی را سهواً کشته باشد به آنجا فرار کند و به دست ولیّ مقتول کشته نشود تا وقتی که به حضور جماعت حاضر شود (یوشع، 20: 1-9).
منبع مقاله :سلیمانی، حسین؛ (1384)، عدالت کیفری در آیین یهود، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ دوم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}