ولایت فقیه اصل فراموش شده قانون اساسی مشروطه
ولایت فقیه اصل فراموش شده قانون اساسی مشروطه
روشنفكران وابسته به فرهنگ و سیاست غرب ، همواره با حضور احكام دین و فقاهت اسلام از طریق روحانیت در صحنههای اجتماعی و سیاسی جامعه مخالفت میورزیدند یكی از مقاطع تاریخی كه روشنفكران با حمایت علنی انگلستان در صدد كاهش و سپس قطع نفوذ علماء برآمدند، نهضت مشروطیت است . آغاز این نهضت از سوی علماء و حمایت مردم به عنوان " جنبش آزادیخواهی " بود كه روشنفكران با نفوذ در آن و جلب نظر برخی علماء موفق به انحراف آن به سوی سیستم پارلمانی مشروطه شدند . شیخ فضلالله نوری با تشخیص به موقع این توطئه اصل نظارت علماء بر قوانین مجلس را مطرح و در متمم قانون اساسی گنجاند. از همان زمان مخالفت با این اصل آغاز شد و شیخ جان خود را به خاطر آن بر پای دار نهاد. این سابقهای است كه علی رغم دردناك بودن آن ، عبرتی است فرا روی ملت اسلام خواه ایران كه امروز هم دنباله همان جریان روشنفكری و ملی گرایی مخالف با حضور علماء در سیاست و خواهان نقض نظارت شورای نگهبان حذف سیستم " ولایت فقیه " كه به معنای غیر اسلامی شدن حكومت است ، میباشند.
" اسمارت " گزارشگر رسمی سفارت انگلیس در تهران ،طی گزارشی طولانی به دنبال ریشه یابی اختلافهای روحانیان و متجدد دین [ در مشروطیت ] ،اسلام رایك خطر دانسته و با استناد به رأیی از ارنست رنان فرانسوی به منافات میان تجدد و دیانت قائل شده است . همچنین از نطق میرزا فضلعلی آقا نماینده تبریز كه سعی كرده با استناد به آیات قرآن و احادیث مشروطیت را توجیه كند ستایش بسیار شده است و پیش بینی شده كه ماده دوم متمم قانون اساسی كه به پیشنهاد و اصرار شیخ فضل الله نوری به تصویب رسید،بزودی به حال تعلیق در خواهد آمد . او مینویسد:
"... در حیاتیترین مسألهای كه دائما پیش میآید و مورد علاقه محققین و هم سیاستمداران میباشد، مسأله اسلام و ارتباط آن با جنبش آزادیخواهی است. لازم به توضیح نیست كه در این جا به همان اندازه كه در اروپا سنجیده میشود. دموكراسی كاملا آگاه است كه روحانیت مخالف آن میباشد. آیا این اتحاد غیر طبیعی بین مذهب و دموكراسی باید ادامه یابد یا بزودی بین آنها شدیدا قطع رابطه شده و اتكاءشان از بین خواهد رفت؟ بد نیست در این جا جملهای از كتاب " حواریون " نوشته ارنست رنان را كه پیشبینی كرده است. اگر مذاهب خود را با روح ترقیات مدرن سازش ندهند به چه سرنوشت اجتناب ناپذیری دچار خواهند گشت در این جا نقل نمایم: باید گفت یگانه مذهبی كه حاضر نیست در اجرای اصول و شرایع مذهبی یك نرمی و انعطافی بپذیرد دین مبین اسلام میباشد. در ایران بخصوص یك مایه و نطفه روحیه سهل انگاشتن امور و مسالمت جویی وجود دارد و به عقیده ارنست رنان اگر تعصب علمای مذهبی این مایه و نطفههای خوب و پسندیده را خفه كند دین اسلام نابود خواهد شد ، چون این دو نكته بدیهی را باید در نظر داشت. اول این كه تمدن نوین مایل نیست كه مذاهب قدیمی و باستانی به طور كلی نابود شود. دوم این كه این تمدن جدید تحمل نخواد كرد كه دستگاهای مذهبی قدیمی سد راه پیشرفت كارهایش بگردد، از این رو دستگاههای مذهبی دو راه بیشتر در پیش ندارد: یا باید قائل به اصلاحاتی بشوند و یا نابود گردند. محققی كه مذاكرات مجلس را مورد مطالعه قرار دهد بزودی معتقد میگرددكه این بذر پسندیده [ مسالمت جویی ] در اثر تعصب علما مذهبی هنوز به فساد نگراییده و دیگر این كه اسلام در ایران بر آن است كه پیش از شكستن در برابر قانون سر خم كند... جامعه روحانی به حساسیت تاكتیك زیركانه دشمنان خود پی میبرد و خطری را كه موجودیت آن را تهدید میكند ، بخوبی درك مینماید، لیكن به تلهای افتاده كه كوشش برای رهایی از آن خطرناك بلكه مهلك است از این رو جامعه روحانیان مجلس را وادار كردند كه یك مادهای به قانون اساسی اضافه نمایند ، مشعر بر این كه كلیه لوایح بایستی قبل از تصویب به كمیتهای مركب از پنج نفر از مجتهدان محول شود و این كمیته تشخیص دهد كه آیا در لایه موضوع بحث موادی وجود دارد كه با قوانین اسلام مباینت داشته باشد یا خیر؟
میرزا فضلعلی آقا ، نماینده تبریز ، نطق جالبی در مخالف با این پیشنهاد ایراد كرد 1 این پیشنهاد از آن جهت قابل توجه میباشد كه نشان دهنده شیوههای زیركانه حزب ترقی در راه بر طرف كردن بعضی از فروع قوانین اسلام میباشد كه سدی در راه ترقی ایجاد مینماید. ظاهرا سرنوشت مجلس بسته به تنازع بین آزادیخواهان و جامعه روحانیت میباشد . به هر حال مادام كه جامعه روحانیت پایبند اصول و تابع مجلس باشد شاه و درباریان مرتجع او قدرتی نخواهند داشت كه مانع جریان امور مجلس بشوند. آزادیخواهان میدانند كه دست كم تا چند سال نمیتوانند دشمن را به شیوهای آشكار مورد حمله قرار دهند و به همین دلیل در دادن امتیاز به علما و احترام از آنان مبالغه پیمودند. بنابراین اصل دوم متمم قانون اساسی به خاطر توافق با جامعه روحانیت بر غم مخالفتهای نمایندگان تبریز به رهبری تقیزاده و میرزا فضلعلی آقا ، مورد توجه مجلس قرار گرفت ،ولی رویدادها نشان داد كه گنجانیدن آن اصل با دانایی و زیركی قابل توجهی همراه بوده است یعنی تصویب این ماده در واقع یك اقدام مدبرانه سیاسی بزرگی تشخیص داده شد زیرا همین وضع زیر پای شیخ فضلالله را كه مبارزه خود را علیه مجلس آغاز و نمایندگان را لامذهب نامید، خالی كرد، بدیهی است به محض این كه آزادیخواهان زمام امور به دست بگیرند مسلم است كه این ماده كهنه پرستانه به طور دایم در حال تعلیق قرار خواهد گرفت ... " 2
و در گزارش دیگر، "سراسپرینگ رایس " به " سر ادوارد گری " وزیر خارجه انگلیس ،خرسندی خود را از برخی نمایندگان به اصطلاح آزادیخواه در رویارویی با مجتهدان دیانت چنین مینگارد:
" یك خمیر مایه یا عامل مؤثری از مردان شرافتمندان و بی غرض وجود دارد كه حقیقتا با علاقه صمیمانه برای نجات كشورشان تلاش میكنند و نمایندگان تبریز بلا استثنا از این دستهاند این مردان ظاهرا از همان خمیرهای هستند كه دموكراتهی واقعی از آن ساخته میشوند... آنها افكاری مترقی و آزادیخواهانه دارند كه شاید از روسیه آموخته باشند و از آن عجیبتر این كه ظاهرا فساد ناپذیر میباشند این را هم باید گفت كه مناسبات و روابط آنها با مجتهدین هم حسنه نیست؛ زیرا نسبت به مرجعیت آنها دائما مجادله مینمایند" 3
از همین رو تقیزاده كه در مجلس اول در برابر اصل نظارت فقها بر قوانین از مخالفتهای خود نتیجهای نیافت ، بعدها به دنبال چاره برای تغییر این اصل میگشت ، گو این كه اصل مزبور با مساعدتهای وی و هم قطارانش اعتبار عملی خود را از دست داده بود. او معتقد بود." حتما راهی برای تجدید نظر در قانون اساسی به وجود آید و از این بن بست خارج شود" 4 بدین ترتیب پس از گذشت زمانی نه چندان طولانی ماده مزبور كان لم یكن تلقی گردید. و از آنجا كه در هر كشوری قوانینی وجود دارد كه بنا به مقتضیاتی وضع میشوند و بعد بر اثر عدم امكان اجرا به مرحله عمل در نمیآیند، و رفته رفته بی آن كه رسما نسخ شوند، در شمار قوانین متروك در میآیند. اصل مذكور نیز چنین وضعی پیدا كرد. 5 و علی رغم همه امتیازهای داده شده به علما همان مجلس اول اصولی در متمم قانون اساسی گنجانید كه موضع علما را سخت ضعیف ساخت و حتی حقوق قانونی آنان را پایمال كرد 6 مقامهای مذهبی نقش مؤثر در پارلمان و یا در امور داوری و دادگستری نداشتند و اصل دوم متمم قانون اساسی هم به تدریج عملا به دست فراموشی سپرده شد.
البته مدارك ما هر چند به روشنی میرساند كه شیخ فضلالله كه خود در اغاز بری ایجاد مشورطیت كوشش میكرد اعلام داشت كه آن مشروطه مشروعهای كه وی برایش میجنگید با آنها از انقلاب مشروطیت زاییده شد تفاوت دارد و از این كه اصل یاد شده تدریجا و عملا توسط مشروطه خواهان و غربگرایان فراموش شده تلقی میگردد، آگاهی داشته است اما معتقد بود روشنفكران "كه این تأسیس را از فرنگستان اقتباس كرده به همین جهت كه اقتباس از فرنگستان است باید علما اسلام كه عندالله و عند رسوله مسوول حفظ عقاید این ملت هستند نظری مخصوص در موضوعات و مقرارت آن داشته باشند كه امری بر خلاف دیانت اسلامیه به صدور نرسد و مردم ایران هم مثل اهالی فرنگستان بی قید در دین و بیباك در فحشا و منكر و بیبهره از الهیات و روحانیت واقع نشوند. این ملاحظه و مراقبه حسبالتكلیف الشرعی هم حالا كه قوانین اساسی مجلس را از روی كتب قانون اروپا مینویسند لازم است و خم من بعد در جمیع قرنهای آینده الی یوم یقوم القائم عجلالله تعالی فرجه اقدام بر این اتحكامات حتمیه و اهتمام در حفظ این حدود الهیه است... 7" بنابراین برای بیشتر نزدیك ساختن مشروطیت به حفظ احكام شریعت لایحه شورای نظارت را به مجلس پیشنهاد نمود و نوشت:
" ... كرارا گفتیم ما طبقه مسلمانان كه دارای قانون كتاب آسمانی هستیم، چرا از روی قانون قرآن رفتار نكنیم و از روی قانون آلمان و انگلیس وضع قانون نماییم؟ كسی به این حرفها اعتنایی نكرد بلكه در روزنامه مرا توهین كردند" 8 و " از خوف آن كه مبادا بعدها قوانین مخالف شریعت اسلام وضع كنند خواستم از این كار جلوگیری كنم آن لایحه (اصل و متمم قانون اساسی ) را نوشتم تمام دشمنیها و فحاشیها از همان لایحه سرچشمه گرفته است... " 9
نكته مورد توجه آن كه این اصل و دیگر اصول متمم قانون اساسی كه امتیازهای فراوانی داشت مورد نقد و بررسی نویسندگان گوناگون قرار گرفته است. به طور نمونه "هوپرهاریس"كه به نظر میرسد آیندهای پر سود برای سوداگری آمریكا در ایران پیشبینی و آرزو میكرد و خود نیز به عنوان یكی از خواهان جدی آن به شمار میرفت ،سخنرانی های در برابر كنفرانس انجمن آموزشی ایران و آمریكا در واشنگتن در روزهای 16و 17 ژوئن 1911 پیرامون آینده ایران ایراد كرد، و در آن درباره لزوم برقراری پیوندهای اقتصادی میان ایران ایراد كرد، و در آن درباره لزوم برقراری پیوندهای اقتصادی میان ایران و آمریكا سخن گفت و جنبههای مذهبی انقلاب مشورطیت ایران و قوانین ساخته و پرداخته آن را سخت مورد حمله قرار داد و گفت:
"اصل دوم متمم قانون اساسی در نظر آمریكاییان كه مجبور بودهاند از آزادیهایشان با توجه ویژهای مراقبت كنند. بسیار زشت جلوه میكند.. هیچ خطری خطرناكتر از برقراری یك هیأت پنج نفری [ از علما ] نیست كه ... از سوی سلسله مراتب روحانیت نمایندگی كرده درباره قانونی بودن مطالب [و مصوبات مجلس ] تصمیم بگیرد". 10
در حقیقت اصل نظارت فقهای مذهب برای ضمانت اجرای قانون و اسلامیت كلیه مصوبات مجلس و نگهبانی اساس عدالت خواهی جنبش و اجرای مقررات قضایی شرع در امور داوری و دادگستری توسط علمای بزرگ وقت تنظیم گردیده بود، اما بنا به گزارش مأمور انگلیس :" باگذراندن متمم قانون اساسی و بحث پیرامون مسأله بست نشینی ، به مجتهدان فهماندند كه رژیم نو [ مشروطه ] به معنی آزاد شدن امور سیاسی از نفوذ جامعه روحانیت " 11 است . و هر چند در آغاز آن را به اصرارعلمای عراق پذیرفتند ؛ اما رفته رفته بیاعتبار خواهد گردید. پایان نافرجام پرونده اصل "نظارت هیأتی از علما بر قوانین موضوعه مجلس " در دو شكل پیشنهادی شیخ و مصوب مجلس در دوره اول تقنینیه ، مؤید درایت شیخ فضلالله بود كه بارها اظهار میداشت "كار بدستان "با اصل مذكور موافق نیستند ؛همچنین نشانگر میزان آگاهی وزیر مختار انگلیس در تهران ( سراسپرینگ رایس ) حداقل در دوره اول مجلس از اوضاع ایران بود كه مدتها قبل اظهار داشته بود"
" بدیهی است به محض این كه آزادیخواهان زمام امور را به دست بگیردند،این ماده كهنه پرستانه به طور دایم در حال تعلیق قرار خواهد گرفت." 12
لازم به یادآوری است كه این اصل نه فقط در دوره اول به علت جریانات تند سیاسی و حوادث سقوط مشروطیت به تعلیق درآمد ،كه با سیری گذرا بر حوادث دورههای پس از استقرار مشروطیت روشن میشود این اصل هر چند هر از گاهی مطرح میشده ، یا احیانا مراجع نجف یادآور آن میشدهاند، اما گردانندگان اصلی سیاست مشروطه و مجلس ، با وقت گذرانیها و ایرادهای غیر اساسی از یك طرف و سرخوردگی روحانیان بلند پایه هوادار مشروطه از سیاستگذاریهای نادرست تندروان و غربگرایان از سوی دیگر ، اجرای این اصل مهم استقلال ملی و دینی را به بوته فراموشی سپردند.
قضیه "نظارت علما "بر مجلس مدتها مسكوت میماند و در این باره سخنی گفته نمیشود و اقدامی نیز انجام نمیگیرد؛ تا آن كه در جلسه سه شنبه اول محرم 1326 ق مجلس،یكی از نمایندگان تقاضا میكند جهت "تكمیل نواقص مجلس " بخصوص " در باب نظارت پنج تن از علما.. شرحی حضور آقایان حجج اسلام نجف نوشته شود كه بیست نفر انتخاب نمایند".13 و در جلسه 12 محرم مجلس ،تقاضای خود را تكرار میكند كه یادداشت شد تا شرح مزبور نوشته شود.14 و بالاخره در جلسه 5 شنبه 28 ربیع الاول برای آخرین بار در دوره اول تقنینیه ،پس از وصول نامه بهبهانی كه گزارشی از پیام آخوند خراسانی در خصوص انتخاب هیأت نظارت به مجلس بود،مورد مذاكره قرار میگیرد. 15
دومین دوره تقنینیه هنگامی آغاز به كار كرد كه چندی پیش از آن پیشنهاد دهنده ماده دوم متمم قانون اساسی بر فراز دار بر سراعتقادات خود جان باخته بود [ شیخ فضلالله نوری ] و بسیاری از همفكرانش ترور ، زندانی ،متواری و منزوی شده بودند و آن كه به خوبی دریافته بودند كه گروه مقابل را "برهانی قاطع "است و در نتیجه تسلیم یا منفعل شده بودند. البته این رفتار تنها نصیب آن جمع نگشت ؛بلكه بابی بود گشوده كه هر روز قربانی تازه ای میطلبید از هر گروه و جمع و هر صاحب اندیشهای كه به گونهای مزاحم و غیر مطلوب تشخیص داده میشد. در چنین فضایی ،بار دیگر تحقق و اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی مطرح شد؛ البته نه با انگیزه واحد از سوی مطرح كنندگان ، كه پس از كشاكشهای فراوان و طولانی و اوامر موكد و مستمر آخوند خراسانی و مازندرانی و پافشاری جناحهایی درداخل مجلس و پارهای از انجمنهای ایالتی ،منجر به انتخاب اولین و آخرین هیأت طراز اول در دوران مجالس مشروطه در دومین دوره تقنینیه گردید. 16
پی نوشت ها:
1 سر اسپرینگ رایس ، به خطا از نامبرده به عنوان مخالف نظارت مجتهدین یاد كرده است.
2 معاصر، حسن ،تاریخ استقرار مشروطیت ایران، ص 372 – 382 ، (تاریخ 12 ژوئیه 1907)
3 معاصر ، حسن ،تاریخ استقرار مشروطیت ،ص 192 ، قلهك ، ژوئیه ،1907
4 تقیزاده ، مقالات ، ج 5 ، ص 91
5 رحیمی ، مصطفی ،قانون اساسی ایران و اصول دموكراسی ، ص 58
6 همان ،ص 41
7 لوایح ، ص 56
8 محیط مافی هاشم ، مقدمات مشروطیت ایران ، ص 358
9 تركمان، محمد ، رسائل ، اعلامیههای ،مكتوبات .. نوری ، ج 2 ،ص 324
10 كتاب آبی ، ج 1،ص 91
11 همان ، ص 92
12 معاصر ، حسن ،تاریخ استقارر مشروطیت ،مستخرجه از اسناد محرمانه وزارت امور خارجه انگلستان ،ج اول (1353) ، ص 379
13 مذاكرات مجلس دوره اول تقنینیه ف ص 448
14 همان ،ص 456
15 همان ، ص 532
16 مهدی انصاری – شیخ فضل آلله و مشروطیت – امیركبیر 1376 – ص 252 -259
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}