تاثير رسانه ها بر روابط بين الملل

نويسنده: امير دبيري مهر

انقلاب نوين اطلاعاتي

دودهه قبل واژه اي وارد فرهنگ ارتباطات و اطلاعات شد كه غريب مي نماياند. انقلاب ارتباطات و اطلاعات بسياري كه از اين واژه استفاده مي كردند چندان به معناي دقيق اين واژه آگاه نبودند ـ يعني نمي دانستند كه در پي طرح و تثبيت انقلاب اطلاعات و ارتباطات چه تغييري در زندگي بشر رخ مي دهد. تئوريسين هاي علوم ارتباطات براي بيان اهميت اين انقلاب كه ـ پس از انقلاب هاي اقتصادي و صنعتي و سياسي و فرهنگي ـ مدعي تحولات زيربنايي بود، اعلام كردند انقلاب ارتباطات و اطلاعات مباني قدرت را جابجا مي كند.
به اين معنا كه تا قبل از رنسانس در غرب مبناي قدرت، قهر و سلطه بود و هركس زورش بيشتر قدرتش بيشتر. پس از آن مبناي قدرت زمين شد و ما شاهد بروز فئوداليسم بوديم ولي در پي انقلاب صنعتي اول و دوم در قرون 18 و 19 مبناي قدرت از زمين به ابزار توليد و سرمايه منتقل شد و تا سالهاي پس از جنگ دوم ابزار توليد و جنگ افزارهاي نظامي مبناي قدرت را تشكيل مي دادند و جنگ سرد امريكا و شوروي نيز برسر اين دو موضوع بود اما از اواخر دهه 70 ميلادي و با ظهور اينترنت هاي اوليه و انقلاب در فناوري اطلاعات و ارتباطات صحنه جهاني تغييراتي بزرگي را شاهد بود و مقوله اي به نام رسانه وارد معادلات قدرت شد.

سه تئوري درباره رسانه و قدرت

با ظهور و مانور رسانه ها در زندگي بشر اعم از رسانه هاي تصويري، صوتي، نوشتاري و در اين اواخر چند رسانه اي ها حداقل 3 تئوري درخصوص رابطه رسانه ها با قدرت مطرح شد.
1- رسانه به مثابه ابزار:
براساس اين تئوري رسانه ها به ابزاري در دست سياستمداران و صاحبان كمپاني هاي بزرگ اقتصادي تقليل يافتند. در اين رويكرد رسانه ها به خاطر پرهزينه بودن اداره آنها گريزي جز تن سپردن به منافع و مصالح اصحاب و ارباب قدرت ندارند هرچند سعي مي كنند خود را مستقل نشان دهند از اين جهت طرفداران اين نظريه هر رسانه اي را ارگان نهاد و دستگاهي مي دانند و آن را به جايي منسوب مي سازند. بعنوان مثال وقتي مي گويند روزنامه نيويورك تايمز حتماً‌ قيد وابسته به دموكراتها در امريكا را ذكر مي كنند يا وقتي نحوه سخن FoxNews مي شود قيد تلويزيون دولتي گنجانده مي شود.
2- رسانه فعال مايشاء:
در اين تئوري رسانه فعال مايشاء تلقي مي شود يعني صاحب قدرت و اراده كامل براي توليد، انتقال و القاي پيام. طرفداران اين نظر گاهي چنان به قدرت رسانه ها باور دارند كه گويي همه عالم خلق شده است كه اين رسانه باشد و به اظهار نظر و موضع گيري درقبال مسائل بپردازد. و گويي تنها اين رسانه ها هستند كه مي توانند مشكل يابي و گره گشايي كنند و به عبارت ديگر رسانه ها حلقه مفقوده زندگي بشر هستند.
3- نظريه تعاملي قدرت و رسانه:
در پي طر‍‍ح و منطقي جلوه گر شدن نقاط ضعف دو تئوري مذكور تئوري سومي مطرح شد كه بر رابطه تعاملي و دو جانبه قدرت ( اعم از سياسي، اقتصادي، فرهنگي، نظامي ) و رسانه تاكيد مي كند. به اين معنا كه رسانه چون توليد كننده و رساننده پيام است در خلأ به توليد و پردازش پيام نمي پردازد بلكه ضمن داشتن اهداف و تقيد به رسالتهاي خود كه هم مادي و هم ارزشي است از ارباب قدرت و مصالح و منافع آنها تأثير پذير است. رسانه ضمن اينكه مزدور و سرسپرده ارباب قدرت نيست در عين حال سرجنگ و ستيز هم با چارچوب هاي موجود ندارد و البته به ميزاني كه آگاهانه و مستقل تصميم گيري مي كند و در تصميم سازي ها ايفاي نقش مي نمايد قدرتمند است.
امروزه تئوري سوم يا نظريه تعاملي قدرت و رسانه تقريباً فراگير شده و جامعيت يافته است.

ويژگي هاي نوين وسايل ارتباط جمعي

با اين حال وسايل ارتباط جمعي ينز تحولاتي را پشت سرگذاشته اند كه انقلاب ارتباطات و اطلاعات را عميق تر كرده و نظريه سوم را نيز مستحكم تركرده است. اين ويژگي ها عبارتند از:

1- تعاملي بودن Interactivity:

اين ويژگي كه بر رابطه دو سويه مخاطب و رسانه شكل گرفته و قوام يافته خدشه اي اساسي بر نظريه دوم وارد كرد كه مدعي بود رسانه هاي عامل اصلي تغييرات هستند و مخاطبان تنها تأثيرپذير هستند. براساس اين ويژگي امروزه رسانه ها به مخاطب به عنوان يك واقعيت جهت ساز نگاه مي كنند يعني به علائق وسلائق مخاطبان نه تنها اهميت مي دهند بلكه برنامه ريزي هاي خود را براين اساس سامان مي دهند يعني حتي اگر قصد ايجاد تغييرات در مخاطب را دارند از مجراي نياز مخاطبان عبور مي كنند. شدت وحدت تعاملي بودن در رسانه هاي جهان متفاوت است. نبايد از اين مهم غافل بود، رسانه هايي كه كاملاً مطيع خواسته ها و تمايلات مخاطبان هستند در طول زمان به ورطه لودگي، سطح نگري و حتي ابتذال مي افتند. شبكه هاي پورنوگراف ماهواره و اينترنتي مطيع و سرسپرده تامين يكي از سطحي ترين نيازهاي مخاطبان يعني نيازهاي جنسي هستند ولي آيا كسي امروز در دنيا وجود دارد كه اين شبكه ها را موفق در جذب مخاطب معرفي كند؟ به عبارت ديگر تعاملي بودن در رسانه ها موجب تغيير سمت و سوي رابطه مخاطب و رسانه نشده است يعني از جهت گيري رسانـه به مخاطب تبـديل به جهت گيـري مخاطب به رسانه نشـده است بلكه دوسويه و دو جانبه است. عدم درك درست رابطه تعاملي رسانه و مخاطب موجب انحرافات بزرگي در سطوح تصميم گيري هاي خرد و كلان رسانه اي شده است.

2- جمع زدايي و تخصصي شدن: Demassification

زماني سخن از داشتن و نداشتن راديو و تلويزيون و روزنامه صبح و عصر بود ولي امروز سخن از شبكه اختصاصي و روزنامه تخصصي است. زماني مردم همگي بيننده يك كانال تلويزيوني بودند و همه اعضاي خانواده يك روزنامه را مي خواندند. اما امروز پدر كانال يك را مي بيند، مادر كانال 2، پسر كانل 3 و دختر كانال 4 وديگري وب گردي را ترجيح مي دهد ضمن اينكه هريك مجله متفاوتي را آبونه هستند. زماني سخن از Broadcasting مي گفتيم ولي امروز از Narrowcasting سخن مي گوييم. پخش عمومي و فراگير به پخش خصوصي و محدود تبديل شده است. از اين رو اغلب سازمان هاي راديويي و تلويزيوني بزرگ جهان به تعريف و تحديد شبكه هاي راديويي و تلويزيوني خود پرداخته اند تا مخاطب خاصي را تعريف و با آن ارتباط برقرار كنند. در سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران ينز اين هويت گذاري صورت گرفته است شبكه 1 سيما شبكه ملي و عمومي، شبكه 2 سيما شبكه فرهنگي، شبكه 3 سيما شبكه جوان و ورزش، شبكه 4 شبكه فرهيختگان، شبكه خبر شبكه اطلاع رساني نام گذاري شده است و شبكه هاي استاني و برون مرزي و آموزش نيز تعريف و هويت خود را يافته اند.

3ـ ناهمزماني:

امروز مخاطبان رسانه مجبور نيستند براي تامين نيازهاي خود اعم از، تفريحي، عاطفي و احساسي خود به تطبيق نيازهاي خود با برنامه ريزي هاي رسانه مدنظر بپردازند بلكه انتظار دارند رسانه ها براساس نيازهاي ايشان برنامه ريزي كنند. بعنوان مثال امروز شهروندان براي كسب خبر كم صبر و بي حوصله شده اند و نمي توانند چند ساعت منتظر بمانند تا از شبكه مشخصي و در ساعت معينـي به كسب خبر بپردازند بلــكه براي رفع نياز خود به يكي شبكه ها و رسانه ها بويژه رسانه هاي اينترنتي مراجعه مي كنند. شايد يكي از دلايل اقبال گسترده مردم به راديو پيام و شبكه خبر سيما فاصله كوتاه بخش هاي خبري آنهاست يا زيرنويس هاي online شبكه العالم.

4- ضرفيت بيشترhigher Capacity :

ويژگي آخري كه در اين نوشتار ذكرمي كنم ظرفيت زياد و تقريباً نامحدود رسانه ها در عصر حاضر است. ظرفيت ذخيره و انتشار اطلاعات در رسانه هاي امروز با گذشته قابل مقايسه نبود. زماني براي تهيه بسته خبري هنر سردبير جستجوي بهتر و دقيق براي يافتن خبرهاي مورد نياز مخاطبان بود ولي امروز هنر سردبير دروازه باني خبر و انتخاب بهترين ها از كلكسيون خبرهاي مورد نياز مخاطبان است. آنچه كه امرزو بعنوان بمباران اطلاعاتي مي شناسيم همين است.

سه روايت رسانه اي

مقدمات مذكور بستر مناسبي را براي اصل بحث نگارنده فراهم كرده است تا گوشه اي از تأثيرگذاري رسانه هاي برون مرزي را واكاوي كنيم.

1- روايت مسلط:

امروزه رسانه هاي جهاني كه گستره پوشش فراملي دارند مهمترين هدف خود را انگاره سازي با هدف تامين منافع و مصالح قدرتهاي جهاني قرارداده اند. اهداف كلاني مثل توجيه افكار عمومي براي فرايند جهاني شدن ( پروسه ) يا
جهاني سازي ( پروژه). تقريباً غالب رسانه هاي جهاني امروزه قرائت و روايت نزديك به هم و قريبي از تحولات و رويدادهاي پيراموني دارند. اگر مخاطبي براي كسب اخبار امروز عراق شبكه هاي CNN،‌ FoxNews، MSNBC، CBS، ABC، NBC و PBC را كه همگي آمريكايي هستند مونيتور كند تقريباً پيام مشتركي را دريافت مي كند و آن اين است كه امريكا براي ايجاد آزادي و دموكراسي در عراق با چالش بزرگي روبروست و هيچ گاه سخن از عدم مشروعيت دولت امريكا بـراي ملت و دولت سازي در عراق در ميان نيست. يا اگرمخاطبي از رسانه هاي مشابه اخبار فلسطين را دريافت كنند هيچگاه اين سخن را نمي شنود كه رابطه حقيقي مردم فلسطين و رژيم صهيونيستي رابطه يك ملت و دولت وحكومت مشروع نيست بلكه رابطه مردمي مظلوم و رژيمي اشغالگر و متجاوز است. اين همان انگاره سازي است كه از آن سخن رفت، روايت مسلط تلاش مي كند و تا حدودي هم موفق بوده تا قرائت يكپارچه و واحد و غيرقابل خدشه اي از واقعيات پيراموني براي افكار عمومي ارائه دهد تا براساس آن صاحبان قدرت و ثروت در جهان بتوانند برنامه ريزي لازم براي حفظ و افزايش قدرت و ثروت خود داشته باشند. زيرا همانطور كه در مقدمه اين بحث ذكر شد صاحبان قدرت و ثروت نمي توانند به افكار عمومي بي اعتنا باشند و رسانه ها هم نمي توانند به صاحبان و ارباب قدرت و ثروت بي اعتنا باشند و به قولي اگر بتوان قلبها را فتح كرد خالي كردن جيب شهروندان و بازي با مغر و افكار آنها مثل يك موم آسوده خواهد بود.

2- روايت انعفالي:

اين روايت هرچند امروزه ناكارآمدي خود را نشان داده ولي همچنان اثراتي در عملكرد رسانه اي كشورهاي درحال توسعه بويژه كشورهاي خاورميانه باقي گذاشته است. اين روايت سرجنگ و ستيز عريان و بي پرده با روايت و قرائت رسانه هاي مسلط ـ بدون بكارگيري تاكتيك هاي موثر ـ دارد. اصحاب روايت انفعالي صرف افشاگري و پرده دري درخصوص ماهيت و اهداف رسانه هاي متعلق به ارباب قدرت وثروت را براي مخاطب اقناع كننده مي دانند درحالي كه به ظرافتهاي ارتباطي و اطلاعاتي آگاه نيستند و چندان مخاطب شناس نيستند. از اين رو چون توان جذب و اقناع مخاطب ندارند در حاشيه مي مانند و جزيره اي عمل مي كنند نه جهاني.

3- روايت موثر:

آنچه كه من روايت موثر مي دانستم متعلق به عملكرد رسانه هاي كشورمان است با تمركز بر مساله عراق. علي رغم وارد بودن بسياري از انتقادها به عملكرد شبكه وسع رسانه اي جمهـوري اسلامي در مـوضوع عـراق قدرت اين شكبه بويژه در حوزه برون مرزي در تغيير انگاره سازي مخاطبان قابل دفاع و بررسي است. هرچند مي توان خيلي موضوعات مثل جهاني سازي، خاورميانه جديد، فلسطين و مساله هسته اي ايران را از اين منظر و نقشي كه شبكه رسانه اي نظام در آن ايفا كرده مورد بررسي قرارداد ولي در اينجا و به اختصار مساله عراق را مي كاويم.
اشغال عراق با عنوان عمليات آزاد سازي عراق آغاز شد و رسانه هاي مسلط يا سلطه گر ضمن ارائه تصويري مخوف از صدام و رژيم بعثي كه البته تصويري درست بود مقدمات كاررا فراهم كردند؛ تا اينجا بحثي نيست و شبكه رسانه اي نظام هم جز اين تصويري از صدام و حكومتش ارائه نداده بود ولي نقطه اختلاف آنجا بود كه آمريكا تصميم گرفت اين تصوير را از عراق بزدايد بدون اينكه به 2 سوال پاسخ دهد.
1-اين تصوير كريه از عراق را در خاورميانه چه كساني كشيدند؟
2- مباي مشروعيت امريكا براي پاك كردن اين تصوير چيست؟
رسانه هاي وابسته به آمريكا از طرح اين سوالات براي مخاطبان به شدت پرهيز مي كردند و تمام توان خود را در نفرت آور نشان دادن صدام و رژيم بعثي متمركز كردند.
پخش تصوير ملاقات رامسفلد وزير جنگ امريكا كه سردمدار عمليات عراق بود با صدام در ساليان گذشته و افشاي اين خبر كه سفير امريكا در عراق به صدام براي حمله به كويت چراغ سبز نشان داده از جانب رسانه هاي مستقل و موثر چالش رسانه اي بين دو روايت مسلط و موثر را آغاز كرد و افكار عمومي تا حدودي هشيار شد كه اين قصه زواياي ناگفته دارد. مردم منطقه خاورميانه اين گونه اخبار را بيشتر از شبكه هاي سحر و العالم برون مرزي و شبكه خبر و جام جم كه روي ماهواره قرار دارند مي ديديدند و مي شنيدند. تا الجزيره و العربيه و CNN و BBC. پس از اشغال عراق و سقوط صدام نه تنها اين قصه پايان نيافت كه ابعاد جديدي به خود گرفت. موضوعات مهمي مثل ترورهاي كور، ترور شخصيتهاي مطـرح و محبوب مثـل آيت ا... حكيم، گروگانگيـري و سربريـدن اتباع بيگانه، بمب گذاريهاي مشكوك، دعوت از اعضاي سابق استخبارات براي همكاري با امريكا و دولت موقت عراق، قراردادهاي پنهاني با شركت هاي امريكايي براي بهره برداري از نفت عراق بعنوان دومين ذخيره نفتي جهان، حملات تبليغاتي به جمهوري اسلامي ايران و اين اواخر حمله به نجف و رويارويي با جوانان شيعه در كوت، بصره، نجف وكوفه و شهرك صدر برخي از موضوعات حساس و مهمي است كه رسانه هاي مسلط سعي كردند قرائت وروايت واحدي از آن در ذهن مخاطبان در خاورميانه و اقصي نقاط جهان ايجاد كنند تا انگاره سازي كلان آنها يعني آزاد سازي عراق بعنوان مقدمه اي براي ايجاد خاورميانه جديد بعنوان يك حقيقت نمود يابد در حالي كه ماجرا به اين سادگي ها نبود و با تحليل هاي روشن گر و اطلاع رساني به موقع شبكه هاي اطلاع رساني با روايت موثر، افكار عمومي جهان بويژه درخاورميانه و ر عراق با مسائل به شكل ديگري مواجه شد.
قرائت ديگر اما موثر اين بود كه عراق بخاطر برخورداري از دومين ذخاير نفتي جهان و موقعيت ژئوپلتيك خود از ديرباز دندان طمع امريكا را تيز كرده بود و امريكاييها كه همواره نگران برهم خوردن جريان آزاد نفت خليج فارس بوده و هستند بايد نقطه اتكايي جديد داشته باشند كه آن عراق است. عراق هم مرز با ايران، سوريه، تركيه، اردن و همجوار خليج فارس. اما پارادوكس اينجاست كه اكثر مردم اين كشور شيعه هستند و برخوردار از رويكرد سياسي خاصي كه متضمن منافع امريكا نيست. و امريكا اگر بخواهد تن به دموكراسي بدهد بايد حاكميت و اكثريت شيعيان را بپذيرد و اگر تن به دموكراسي ندهد كه با نقض غرض مواجه است. امريكا در اين شرايط پيچيده همزمان چند پروژه را اجرا كرد و رسانه هاي سلطه گر نيز سعي در تحقق آنها داشتند. كه رويدادهاي ماههاي اخير در اين كشور باتوجه به اين پروژه ها قابل درك است و نوع اطلاع رساني را سمت و سو مي دهد.
1ـ پيگيري جدي خط اختلاف بين شيعيه و سني
2- وارد كردن سلفي ها و وهابي ها در عراق و گشوده بال كردن آنها با 3 هدف. يكي اقدام عليه شيعيان براي تامين هدف شماره 1. دوم نشان دادن چهره اي سياه از اسلام با نشان دادن سربريده گروگانها و سوم نشان دادن اوج قدرت و قساوت دشمن امريكا يعني القاعده يا به قول رسانه هاي امريكايي مسلمانان ستيزه جو
3- حذف چهره هاي كليدي ومحبوب و در عين حال مستقل، از صحنه سياسي عراق براي جا بازكردن براي مهره هاي خارج نشين و سرسپرده آمريكا
4- تاخير در برگزاري انتخابات و ايجاد ساختارهاي انتصابي براي در دست داشتن كنترل اوضاع
5- مشاركت و دخالت بعثي هاي سابق و عوامل استخبارات و بي توجهي به خواسته هاي مردم و نفرت ديرين ايشان از بعثي ها
6- فرافكني افكار عمومي از چالش هاي امريكا در عراق با تبليغات بي اساس عليه ايران آن هم با استفاده از مهره هاي امريكايي عراقي تبار
7- محدود نشان دادن مخالفت مردم عراق با اقدامات امريكا با تقليل آن به درگيري طرفداران مقتدي صدر در نجف
شبكه اطلاع رساني جمهوري اسلامي بويژه در حوزه برون مرزي با داشتن چنين چارچوبي نظري و تحليلي از اوضاع عراق رويدادهاي 2 سال اخير را زير نظر داشته و به اطلاع رساني پرداخته است و با اقبال خويي هم در عراق، خاورميانه و جهان مواجه شده است و فراموش نكنيم كه اگر امروز امريكا در عراق موقعيت خوبي ندارد و اگرهيات حاكمه ايالات متحده در امريكا و اروپا تحت فشار است نمي توانيم در اين معادله جايي فراخ براي رسانه ها باز نكنيم.
منبع: باشگاه انديشه