نویسنده: زهره زرشناس




 

اگر ایران‌شناسی در مفهوم کلی شناخت ایران باشد، هرودوت (484- 420 ق. م)، گزنفون (430- 355 ق. م.)، دو پژوهشگر نامدار یونانی، و چند تن دیگر از سیاحان و اندیشه‌گران آن روزگارِ باختر زمین از خاور به معنای اعم و از ایران به معنای اخص سخن به میان آورده و برای شناخت آن به نوعی کوشیده‌‌اند و ایران‌شناسی کرده‌اند (1). این روند ادامه داشت تا با ترجمه‌ی آثار متعدد دانشمندان و حکمای ایرانی، که غالباً به عربی نوشته شده بود، به زبان لاتینی، ایران‌شناسی وارد مرحله‌ی جدید و گسترده‌تری شد و ایران نیز همانند دیگر بخش‌های خاورزمین به عنوان «چیزی دیگر»، که دارای تفاوتی ماهوی با غرب است، مورد مطالعه‌ی اندیشمندان غربی قرار گرفت. از این رو تاریخ ایران‌شناسی را نمی‌توان جدا از تاریخ خاورشناسی مورد بررسی قرار داد. اما در این مختصر که به نقل از شفا می‌آید، از مطالعات مرتبط با ایران یاد خواهد شد.
مرکز نهضت ترجمه‌ی آثار بزرگ علوم و فلسفه و حکمت اسلامی و ایرانی دو سرزمین اسپانیا و ایتالیا بود که با عالم اسلامی پیوند نزدیکتری داشتند. این نهضت در اواخر قرن دوازدهم میلادی، به دست سیلوستر دوم بنیاد گذاشته شد، و در سده‌های یازدهم و دوازدهم میلادی توسعه بسیار یافت، به طوری که عده‌ای از دانشمندان مسیحی برای آشنایی نزدیک با این آثار به اندلس که در آن زمان کانون درخشان فرهنگ اسلامی بود، روی آوردند. در طول سه قرن بیش از سیصد کتاب مهم علمی و فلسفی اسلامی به لاتینی ترجمه شد که لااقل یک ثلث آنها از آثار دانشمندان ایرانی بود. در حدود هشتاد جلد از این کتاب‌ها به تنهایی توسط یکی از دانشمندان برجسته‌ی ایتالیایی که به حق از پیش‌کسوتان خاورشناسی مغرب زمین است، به نام ژراردو/ گراردو اهل کرمونا (2) به زبان لاتین درآمد. گراردو اصولاً به منظور آشنائی مستقیم با آثار ابن سینا که در کتابخانه‌ی معروف تولدو (طلیطله) نگاهداری می‌شد بدان شهر رفت و در آنجا زبان عربی را تکمیل کرد و در طول چند سال به ترجمه‌ی کتاب‌های متعددی پرداخت که مهم‌ترین آنها ترجمه القانون فی‌الطب ابوعلی سینا بود. این ترجمه پانصد سال کتاب درسی دانشگاه‌های اروپا بود، و پس از انتشار نخستین چاپ آن در سال 1524 تنها در طول یک سده بیش از بیست بار تجدید چاپ شد.
همین مترجم، کتاب معروف الجبر و المقابله خوارزمی را به لاتینی ترجمه کرد که از قرن دوازدهم تا قرن شانزدهم میلادی کتاب اساسی تدریس ریاضی و جبر و مقابله در دانشگاه‌های اروپا بود. واژه‌ی algebra، که امروزه نیز در زبان‌های اروپایی به کار می‌رود، از نام همین کتاب گرفته شد. از کتاب‌های دیگری که به لاتینی ترجمه شد. کامل الصناعه اثر پزشکی علی‌بن عباس مجوسی پزشک، عضدالدوله دیلمی بود که آن نیز به صورت کتاب درسی درآمد و بارها تجدید چاپ شد.
شاید مهم‌ترین کاری که در مورد ترجمه‌ی آثار علمی دانشمندان ایرانی صورت گرفت، ترجمه‌ی الحاوی محمدبن زکریای رازی بود که آن را باید دائرةالمعارف علوم پزشکی قرون وسطی نامید. این اثر عظیم بیست جلدی که شاید در دنیای اسلامی از حیث اهمیت بی‌نظیر باشد، به فرمان شارل دانژو پادشاه فرانسوی ناپل و سیسیل توسط فرج بن سالم صقلاوی (سیسیلی) در بیست و پنج جلد در سال‌های 1270 تا 1279 میلادی به لاتینی ترجمه شد، و این ترجمه که امروز دانشگاه پاریس به داشتن یک دوره از اولین چاپ آن مباهات دارد چندین قرن کتاب درسی دانشگاه‌های اروپا بود و در 1395 میلادی یکی از نُه کتاب طبی بود که در دانشگاه معروف پاریس تدریس می‌شد.
از جابرن حیان دانشمند شیمی‌دان ایرانی که در فهرست ابن‌ندیم از او به عنوان استادِ محمد زکریای رازی نام برده شده است و یک صد کتاب در رشته شیمی تألیف کرده بود، چندین اثر در قرن دوازدهم میلادی به لاتینی ترجمه شد.
آثار فیلسوف بسیار بزرگ ایران امام محمد غزالی تقریباً از همان زمان حیات خود او در اروپا شناخته شد، زیرا دو کتاب المنقذ من الضلال و تهافت‌الفلاسفه او فقط بیست سال پس از مرگ وی به دستور ریموندوس اسقف طلیطله در سال 1130 میلادی توسط گروهی از مترجمان برجسته به لاتینی ترجمه شد.
در این زمان هنر ایران نیز از راه فرهنگ اسلامی به اروپا راه یافته بود. نمونه جالبی از این نفوذ هنری را امروز نیز به صورت نقاشی‌های ایرانی کاخ معروف کاپلاپالاتینا در پالرمو، مرکز سیسیل، می‌توان دید. ابن بطوطه سیاح معروف مراکشی که در قرن هشتم هجری از فاس در مراکش تا کانتون و خانبالغ (پکن) در چین، یعنی از اقیانوس اطلس تا اقیانوس کبیر، سفر کرد، در سفرنامه‌ی خود تقریباً در هر سرزمین از ایرانیانی، که دارای موقعیت ممتاز بوده‌اند، نام می‌برد. برای در همان زمان، که به گفته او یک فقیه ایرانی در مکه معظمه مرجع فتوی بوده است، او در اندونزی با دریاسالار بهروز و با وزیر پادشاه، تاج‌الدین اصفهانی، ملاقات می‌کند و در سراندیب با پادشاه به فارسی حرف می‌زند و در پکن از امام جماعت شهر، که اهل شیراز بوده است، نام می‌برد. در کان سو در جنوب چین در ضیافتی که امیرشهر برای وی داده، شعری از سعدی را نقل می‌کند که خنیاگران چینی، حتی بدون درک معنی آن، به آواز می‌خواندند؛ در صورتی که در آن هنگام حتی یک صد سال از مرگ سعدی نگذشته بود.
رواج شعر پارسی در منطقه پهناوری از جهان در طول قرون متوالی، از عالی‌ترین تجلیات گسترش فرهنگ ایران است. در طول این قرون، فارسی نخست به صورت زبان ادبی و بعد زبان درباری سرزمین‌های پهناوی در هند، آسیای مرکزی و امپراتوری عثمانی درآمد. در دوران امپراتوری گورکانی هند (که نزد اروپاییان به امپراتوری مغول معروف است) پارسی زبان دربار هند شد و شاید کانون واقعی ادب پارسی نیز در آن زمان، بیش از آنکه شهری در ایران باشد، شهر لاهور بود. درست در همان زمان در سرزمین‌های پهناور آسیای مرکزی، یعنی در بخارا و سمرقند و خیوه و مرو و غیره، پارسی‌زبان فرهنگ و ادب بود، به طوری که پادشاهان شیبانیِ اُزبک تقریباً همه به فارسی شعر می‌گفتند و در امپراتوری عثمانی گردآوری دیوان‌های شعر پارسی مایه‌ی افتخار صاحبان مناصب بزرگ بود. سلاطین عثمانی اشعار خویش را به فارسی می‌سرودند و حتی در یوگوسلاوی (سابق) سخن‌سرایان بسیاری، به پارسی شعر می‌گفتند.
در آغاز سده‌ی چهاردهم میلادی انتشار سفرنامه‌ی معروف مارکوپولو (3) عده‌ی زیادی از اروپائیان را متوجه ایران کرد. مقارن با همان زمان فعالیت روحانیان کاتولیک در سرزمین‌های شرقی به علت استقرار حکومت‌های غیرِ مسلمان مغول در این سرزمین‌ها توسعه یافت. در اوائل این قرن به منظور آشناکردن مبلغان اعزامی کلیسا با مشرق زمین، از طرف پاپ کلمنتوس چندین دارالعلم تدریس زبان‌های شرقی (از جمله فارسی) در ایتالیا، اسپانیا و فرانسه تأسیس شد و نخستین فرهنگ زبان فارسی را در اروپا کشیشان فرانسیسکن به سال 1303 میلادی در رم تألیف کردند. یکی از همین کشیشان به نام «ریکاردو دامونته کروچه» در آغاز آن قرن به تبریز رفت و چند سال در آنجا ماند و فارسی را به خوبی فراگرفت و در بازگشت خود به سال 1315 میلادی سفرنامه قابل اعتنایی درباره ایران نوشت.
جالب توجه‌ترین کتاب مربوط به ایران در این سده، سفرنامه معروف کلاویخو، سفیر کاستیل در دربار ایران است. که به زبان فارسی ترجمه شده است (کلاویخو 1337).
در سده‌های پانزدهم و شانزدهم میلادی روابط اروپائیان با سرزمین‌های شرق اسلامی از جمله ایران توسعه روزافزون یافت. به ویژه کشورهای مختلف مسیحی اروپا، که با استقرار حکومت عثمانی در خطر استیلای ترکان عثمانی قرار گرفته بودند، متوجه ایران به عنوان رقیب نیرومند این کشور در آسیا شدند. نمایندگان جمهوری‌های ونیز و فلورانس و بعدها سفرای انگلستان، فرانسه، آلمان، لهستان، روسیه، اسپانیا و هلند در ایران و سفیران اعزامی ایران به این کشورها و به دربار پاپ اعظم، به استقرار روابط سیاسی میان ایران و آنها و توجه خاص دولت‌ها و مردم آن سرزمین‌ها به ایران کمک نمود. این امر موجب شناسایی بیشتر ایران، کشوری که در کتاب مقدس و در تاریخ کهن یونان و روم از آن به کرات یاد شده بود، گردید. وجود این روابط سیاسی و منافع مشترک ایران و این کشورها در زمینه جلوگیری از توسعه نفوذ عثمانیان، و توجه روزافزون به شرق که حاصل توسعه اکتشافات دریانوردان اروپائی و کشف راه‌های ارتباطی تازه‌ای با آسیا بود، از اوایل سده‌ی هفدهم دوره‌ی جدیدی را در شناسائی جهانی فرهنگ و تمدن ایران به وجود آورد که تا به امروز ادامه دارد.
ایرج افشار (1349: 8- 9) در تقسیم‌بندی پنج‌گانه‌ی خود از تاریخ مطالعات ایرانی (ایران‌شناسی)، این دوره از آشنایی اروپاییان با خاورزمین و ایران را دوره‌ی ابتدایی می‌نامد (4).
در واقع پس از این دوره‌ی ابتدایی، در آغاز سده‌ی هفدهم، نهضت آشنایی با زبان و ادبیات ایران در اروپا آغاز شد (5). در کشورهای گوناگون اروپایی این آشنایی و سنت مطالعات ایرانی به شکل‌ها و ابعاد مختلفی بوده است که در اینجا به تاریخچه‌ای از سنت ایران‌شناسی در سده‌های هفده، هجده، نوزده و بیست میلادی در کشورهای گوناگون اروپایی و نیز در ایران اشاره خواهد شد. (6)

سده‌ی هفدهم

آغاز سده‌ی هفدهم در واقع آغاز نهضت آشنائی با زبان و ادبیات ایران در اروپا بود. بارنابه بریسون (Barnabé Brisson) در سال 1590 نخستین کتاب چاپی مربوط به ایران را در اروپا با عنوان لاتینی De Regio persarum prnicipatu، در پاریس، منتشر کرد (شفا 1348: مقدمه 11).
یکی از قدیم‌ترین سنت‌های ایران‌شناسی در اروپا سنّت ایران‌شناسی هلند در سده‌ی هفدهم بود. در آن زمان، زبان فارسی هم مورد علاقه‌ی اعضای شرکت هند شرقی هلند بود و هم مورد علاقه‌ی دانشمندان و دانشگاهیان این کشور (7).
تاریخ ایران‌شناسی در هلند را با مسافرت سیاحان و سفرنامه‌نویسی آنان باید مطالعه کرد. هلندی‌ها افزون بر انتشار سفرنامه‌های سیاحان خود، برخی سفرنامه‌های دیگر سیاحان را به زبان هلندی منتشر کردند. روابط تجاری و سیاسی ایران و هلند در دوره‌ی سلطنت شاه عباس صفوی مستحکم شد و در سال 1623 م سفیری از طرف شرکت هند شرقی هلند به ایران آمد و قراردادی تجاری به امضاء رسید و هلندی‌ها در بندرعباس دفتر بازرگانی افتتاح کردند (فلسفی 1342: 255- 256).
زبان فارسی تا نیمه‌ی دوم قرن شانزدهم میلادی در اروپا شناخته نبود. اروپاییان نخستین بار، از طریق ترجمه‌ی اسفار پنجگانه‌ی عهد عتیق به زبان فارسی (1586)، با این زبان آشنا شدند. یکی از نسخه‌های این ترجمه به دست فرانسیسکوس رافلنگین (Raphelengien، F 1597-1539م)، متخصّص فلاندری زبان‌های شرقی و استاد زبان عبری در دانشگاه لیدن (8)، رسید. مشابهت‌هایی که او، پس از مطالعه‌ی این ترجمه، میان زبان هلندی و زبان فارسی یافت سرآغاز بحث‌هایی درباره‌ی رابطه‌ی میان زبان فارسی و زبان‌های اروپایی شد.
یوهان الیخمان (J. Elichmann 1601- 1639م)، پزشک و خاورشناس مقیم لیدن، مدافع وجود رابطه میان زبان‌های ژرمنی و زبان فارسی بود و در تأیید نظریه‌ی خود فهرستی از چهارصد واژه فارسی گردآورد که در زبان آلمانی هم کم و بیش به همان معنی به کار برده می‌شد.
تحقیق جدّی درباره‌ی زبان فارسی و تاریخ ایران در هلند با کوشش‌های توماس ارپنیوس (T. Erpenius 1584- 1624م)، استاد زبان عربی، زبان فارسی و سایر زبان‌های شرقیِ دانشگاه لیدن، آغاز شد. انگیزه‌ی او در این تحقیق اطمینان از وجود رابطه میان زبان هلندی و زبان فارسی بود. پس از او، دیگر عربی‌دان برجسته‌ی آن زمان، یاکوب گولیوس (J, Golius)، بیش از همه به مطالعه درباره‌ی زبان فارسی کوشید. از جمله فعالیت‌های او در این زمینه تهیه‌ی فرهنگ فارسی- لاتینی بود (9).
گولیوس در سالهای 1642- 1643 در مطالعات خود از مصاحبت شخصی به نام حق‌وردی، نماینده‌ی ایران در دربار شِلسویک- هولشتاین (schelsewig- Holstein) در آلمان، که به هلند رفته بود، بهره‌مند شد. محقق دیگر، کشیشی پروتستان به نام لویی دودیو L. de Dieu) در 1639 کتابی در دستور زبان فارسی به زبان لاتینی، در لاهه، تألیف کرد. این اثر را نخستین توصیف زبان فارسی دانسته‌اند که در اروپا در دسترس اهل تحقیق قرار گرفت. (10)
لوینوس وارنر (L. warner) آلمانی در سال 1644 مجموعه‌ای از ضرب‌المثل‌های فارسی، همراه با توضیح مختصر، منتشر کرد. او نخستین دانشمند اروپایی بود که غزلیات حافظ را به زبان لاتینی ترجمه کرد. یادداشت‌های منتشر نشده‌ی وارنر، پس از مرگ او، به کتابخانه‌ی دانشگاه لیدن منتقل شد و در آنجا نگهداری می‌شود. در سال 1651 نخستین متن فارسی گلستان سعدی، به کوشش گئورک گنتیوس (G. Gentius)، دیگر شاگرد آلمانی گولیوس، در آمستردام در چاپخانه‌ی شرقی لیدن (Leiden)، که در نیمه‌ی دوم سده‌ی شانزدهم میلادی تأسیس شده بود، منتشر شد. ترجمه‌ی هلندی این اثر نیز در سال 1654، یعنی سه سال پس از ترجمه‌ی آلمانی آن، به قلم آدام اولئاریوس، به کوشش دویسبرگ (J. van Duisberg، کتاب‌فروش اهل آمستردام (11)، انتشار یافت (12).
کشور اروپایی دیگری که از دیرباز تعلّق خاطری به ایجاد رابطه با ایران و تعامل فرهنگی با آن داشته است، لهستان است. بیشتر ارتباطات لهستان با ایران از طریق امپراتوری عثمانی، همسایه‌ی مشترک ایران و لهستان، صورت می‌گرفت. در حقیقت امپراتوری عثمانی واسطه‌ی انتقال فرهنگ ایرانی به لهستان بود.
ارمنی‌های شهر لووف (Lvov) و دیگر شهرهای جنوب شرقی لهستان، که فارسی می‌دانستند و در کار تجارت پررونق اجناس و اشیاء دارای منشأ ایرانی بودند، در قوام بخشیدن به روابط ایران و لهستان یاری می‌رساندند. افزون بر آن، هیئت‌های تبلیغی کَرمَلی و یَسوعی لهستانی در سده‌ی هفدهم در ایران بسیار فعّال بودند. سرشناس‌ترینِ مبلّغان مذهبیِ لهستانی تادئوش کروسینسکی (T. krusinski) بود که در ایران زندگی می‌کرد و از نزدیک شاهد انقراض سلسله‌ی صفویه بود و گزارش‌های جالب توجّهی درباره‌ی آن منتشر کرد (کراسنوولسکا 1371: 249- 250) و نیز (Machalski 1974: 397).
یکی از نخستین ایران‌شناسان لهستانی ساموئل اوتوینووسکی (s. otwinovski)، مترجم گلستان سعدی، در حدود سال 1610 بود. (13)
خاورشناس لهستانی، فراتشسیشک منینسکی (F. Meninski) نیز در سال 1680، لغت‌نامه‌ای سه زبانه، از جمله فارسی، تدوین کرد و در آن غزلی از حافظ را به زبان لاتینی ترجمه و منتشر کرد (Machalski 1974: 398).
در ایتالیا، که از دیرباز روابط سیاسی و تجاری و فرهنگی با ایران داشت، جووان باتیستا رایموندی (G. B. Raimondi 1536- 1614 م)، بزرگ‌ترین شرق‌شناس ایتالیایی عصر خود، زبان فارسی را زیباترین زبان جهان می‌دانست. او و برادران و کّتی (vecchitti) (جووان باتیستا و جرولامو) نسخه‌های خطی مهمی از مصر و خاورنزدیک و ایران و هند گردآوردند. جرولامو از قاهره نسخه‌ای خطی از شاهنامه فردوسی (جلد اول)، با تاریخ کتابت 614 ق، به ایتالیا برد که اکنون در کتابخانه‌ی ملّی فلورانس نگهداری می‌شود؛ این نسخه تاکنون کهن‌ترین نسخه‌ی خطّی شاهنامه در جهان شناخته شده و به کوشش جلال خالقی مطلق به چاپ رسیده است (فردوسی 1386). پیترو دلاواله (1586- 1652) سیّاح رُمی نیز اهتمام بسیار به گردآوری و استنساخ نسخه‌های خطی فارسی داشته است (پیه مونتسه 1371: 137- 139). کهن‌ترین نسخه‌ی مصوّر منطق‌الطّیر عطّار، با تاریخ تحریر 587 ق نیز، که از جهت نقاشی و خطّاطی شاهکار کوچکی در هنر کتابسازی ایرانی است، در شهر تورینو (Torino) محفوظ است (پیه مونتسه 1371: 158).
ناگفته نماند که در طول همین سده‌ی هفدهم مهم‌ترین سفرنامه‌های غربی مربوط به ایران پیاپی در اروپا انتشار یافت. در 1636 توماس هربرت (T. Herbert) شرح سفر خود به ایران و باریافتن به حضور شاه عباس صفوی را در نخستین سفرنامه ایرانی، چاپ انگلستان، انتشار داد. در 1647 سفرنامه معروف آدام اولئاریوس دانمارکی که شرح سفر چهارساله او (1635- 1639) به ایران بود در شلسویگ چاپ شد. در 1651 کرنلیوس دوبروین (c. de Bruyn) که مدتی در تخت جمشید به سر برده و نخستین طرح‌های مربوط به این بنا را ترسیم کرده بود، شرح سفر جالب خود را در مجموعه‌ای نوشت که بعدها در پنج جلد در آمستردام منتشر شد.
از 1658 تا 1663 سفرنامه پیترو دلاواله ایتالیایی که از عالی‌ترین آثار نوع خود درباره ایران است، در رم و پاریس انتشار یافت. در 1676 سفرنامه تاورنیه و در 1686 سفرنامه مشهور و مفصل شاردن به زبان فرانسوی منتشر شد. از لحاظ هنری، این قرن، قرن تجلی ایران در صحنه‌های تئاترهای کلاسیک اروپا بود. نه تنها در نیمه دوم سده‌ی هفدهم بیش از دوازده نمایش مربوط به تاریخ ایران در پاریس و ورسای به روی صحنه آمد که مهم‌ترین آنها شاهزاده خانم اشکانی، مهرداد و استر تراژدی‌های معروف کرنی (p. cornille) و ژان راسین (J. Racine) بود (شفا 1348: مقدمه، 11- 12).
در اینجا شایسته است که از جان (John) و توماس گریوز (Thomas Greavs) دو خاورشناس انگلیسی نیز یادی شود، که از نخستین فارسی‌دان‌های سده‌ی هفدهم محسوب می‌شوند، و پیشگامان تحصیل و تدریس زبان فارسی در انگلستان‌اند. آنان در زمینه‌ی ادبیات، اخترشناسی و علوم ریاضی آثاری را از فارسی و عربی به زبان انگلیسی برگردانده‌اند که موجود است (14) (طاهری 1352: 15).
در فرانسه نیز در این سده تلاش‌هایی برای ترجمه‌ی آثار زبان فارسی به زبان فرانسوی صورت گرفته است که از آن میان به ترجمه‌ی گلستان سعدی به زبان فرانسوی توسط آندره دوریه (A. du Ryer)، چاپ 1634، و دستور جامع زبان فارسی تألیف آنژه دوسن ژوزف (A. de St. Joseph چاپ 1684 در پاریس، می‌توان اشاره کرد (شفا 1348: مقدمه، 11).

سده‌ی هجدهم

این سده را باید سده‌ی انتشار آثار بزرگ تحقیقی مربوط به تاریخ، زبان و ادبیات ایران نامید. در سده‌ی هجدهم، ایران‌شناسی در انگلستان و فرانسه رفته رفته رونق بیشتری یافت. کتاب تاریخ دینی ایران (15) توسط توماس هاید (T. Hyde) انگلیسی در 1700 منتشر شد. همچنین مهم‌ترین رویداد علمی این سده در زمینه‌ی ایران‌شناسی یعنی ترجمه کامل کتاب اوستا، کهن‌ترین اثر دینی ایرانیان، صورت پذیرفت. ترجمه‌ی کتاب اوستا (16) توسط ایران‌شناس نامی فرانسوی، انکتیل دوپرون، در سال 1771 در پاریس صورت گرفت و با نشر این اثر عظیم نهضت آشنایی با آئین باستانی ایران و پژوهش‌های وسیع زبان‌های اوستائی و پهلوی در اروپا آغاز شد که در طول سده‌های هجدهم و مخصوصاً نوزدهم به صورت بزرگ‌ترین رشته ایران‌شناسی اروپا درآمد.
انکتیل دوپرون برای آموختن زبان‌های اوستایی و پهلوی و آشنائی با متن‌های اوستائی و تهیه نسخه‌های خطی این کتاب پانزده سال با تحمل رنج و مرارت بسیار در هندوستان به سر برده بود (ساجدی 1387: 9-12).
در همین قرن چندین اثر تحقیقی جالب دیگر درباره ایران انتشار یافت که از میان آنها به تحولات امپراتوری ایران، تألیف کروسینسکی (T. Krusinski) لهستانی (1727 رم)، و نخستین کتاب تحقیقی جامع اروپائی درباره آئین مانی، تألیف ایساک دو بوزبر (I. de Beausobre، که در 1734 در آمستردام به چاپ رسیده است، و تاریخ مذاهب ایرانیان، تألیف پل فوشه (p. Fouché)، روحانی فرانسوی (1751 پاریس)، و نشر مطالعات علمی درباره تخت جمشید توسط «آکادمی ادبیات و خطوط» فرانسه (1764 پاریس) می‌توان اشاره کرد.
از رویدادهای بزرگ ایران‌شناسی در این سده نخستین تلاش برای خواندن سنگ‌نوشته‌های ساسانی به کوشش سیلوستر دوساسی (s. de sacy) در 1793 بود (17) (Dresden 1968: 180).

سده‌ی نوزدهم

به جرأت می‌توان گفت که این سده دوره‌ی کمال ایران‌شناسی در اروپا است. در طول این سده در تمامی حوزه‌های پژوهشی ایران‌شناسی پیشرفت‌های بی‌سابقه‌ای صورت گرفت. انجمن‌های خاورشناسی، که در تمامی آنها رشته‌ی خاص مطالعات ایرانی وجود داشت، در کشورهای گوناگون اروپایی و نیز در آمریکا تأسیس شد. به همت صدها خاورشناسِ عضو این انجمن‌ها، تقریباً همه‌ی آثار بزرگ ادبیات ایران به زبان‌های مختلف اروپایی برگردانده شد (18). در عالم ادب اروپا آثار متعددی درباره‌ی ایران به وجود آمد (19). کوشش‌های بسیار در زمینه‌ی پژوهش علمی در آثار باستانی ایران آغاز شد (20) و اثار بسیاری به زبان‌های گوناگون درباره‌ی تاریخ، جغرافیا و سیاست ایران نوشته شد (21).
با کشف رمز خط میخی فارسی باستان به همت راولینسن (H. Rawlinson) فصل جدیدی در دفتر ایران‌شناسی گشوده شد. نسخه‌های خطی اوستایی، پهلوی و فارسی گردآوری شد (22).
زبان پهلوی بیشتر مورد توجه قرار گرفت (23) و شناخت آن یکی از بزرگترین رویدادهای علمی این سده در زمینه‌ی ایران‌شناسی محسوب می‌شود.
به موازات مکتب‌های زبان‌شناسی مربوط به فرهنگ و تمدن ایران باستان، مکتب‌های ادبی و تاریخی ایران عصر اسلامی نیز فعالیت‌های ارزنده‌ای داشتند. این فعالیت‌ها در فرانسه، آلمان، انگلستان، روسیه (24)، ایتالیا (25) و بلژیک نتایج خوبی به بار آورد ادب فارسی در سطح وسیعی مقبولیت یافت و مطالعات تطبیقی و اسطوره‌شناسی شکوفا شد. در هندوستان و عثمانی نیز کارهای تحقیقی و ادبی جالبی درباره‌ی ایران صورت گرفت که از آن میان نشر متون آثار مهم ادب و نشر فرهنگ‌ها و دستورهای متعدد زبان فارسی و انتشار روزنامه‌های گوناگون فارسی در هندوستان شایان ذکر است.

سده‌ی بیستم

کشف گنجینه‌ی گرانبهای اسناد و نوشته‌های ایرانی در تُرفان (26) در اوایل سده‌ی بیستم دریچه‌ی تازه‌ای را بر شناسایی فرهنگ کهن ایران گشود. به رغم دو جنگ جهانی در سده بیستم، ایران‌شناسی همچنان رونق داشت و حتی گسترش یافت و تفاوتی کیفی را میان ایران‌شناسی در سده‌های نوزدهم و بیستم می‌توان مشاهده کرد: در سده‌ی نوزدهم ایران‌شناسان بزرگ‌تری وجود داشتند و در سده‌ی بیستم ایران‌شناسی وسیع‌تری وجود دارد. آن سده از حیث پدیدآوردن دانشمندان برجسته و عالی‌قدر قرن طلایی ایران‌شناسی بود اما کمیت کار در این رشته و تعداد مراکز مطالعات و مدارک و اسناد مورد استفاده به پای سده‌ی بیستم نمی‌رسید. طبعاً امکانات مادی نیز برای برگزاری نمایشگاه‌های بزرگ هنری وتشکیل منظم کنگره‌ها و کنفرانس‌ها و سمینارها به اندازه‌ی کافی فراهم نبود. با این همه پایه‌های اصلی ایران‌شناسی، به خصوص درباره‌ی شناسایی زبان‌های ایرانی و متن‌های مذهبی ایران کهن و اسناد و مدارک باستان‌شناسی، در سده‌ی نوزدهم گذاشته شد.
دیگر آنکه در سده‌ی بیستم ژاپنی‌ها و آمریکایی‌ها به علاقه‌مندان پژوهش درباره‌ی ایران پیوستند. نکته‌ی سوم آنکه در طول سده‌های هجدهم، نوزدهم و اوایل سده‌ی بیستم، خود ایران در این مطالعات تقریباً هیچ سهم و شرکتی نداشت و این کوشش علمی عظیم در راه شناختن فرهنگ کهن ایرانی منحصراً در خارج از ایران صورت می‌گرفت. اما به تدریج جامعه‌ی علمی ایران در این رشته مطالعات به همکاری با سایر مراجع ایران‌شناسی جهان پرداخت (27). شرکت روزافزون دانشمندان ایرانی در این مطالعات موجب خواهد شد همچنان که باید باشد- کانون آینده‌ی ایران‌شناسیِ جهان خود ایران باشد و مراجع متعدد بین‌المللی به دور این هسته‌ی مرکزی گرد آیند.

پی‌نوشت‌ها:

1. به این اعتبار حتی داریوش یکم، شاه هخامنشی (549- 485 ق. م)، نیز ایران‌شناس بوده است زیرا به کشف و شناسایی دریاهای جنوب ایران و پیرامون آن دلبستگی خاصی داشته است و حاصل تاریخی این شناخت او گشایش دروازه‌ی شبه قاره‌ی هند به روی آسیای غربی و اروپا بود و اروپا با این پیروزی داریوش برای نخستین بار پی به وجود هندوستان برد (ایران‌شناسی، فرازها و فرودها 1381: 40- 41).
2. او به صورت لاتینی Gerardus chremonensis امضا می‌کرد.
3. Marco polo تاجر و سیاح ایتالیایی (1254- 1324) که سفرنامه‌اش به چند زبان اروپایی ترجمه شده و تحقیقات بسیاری درباره‌ی این کتاب انجام شده است. برای تحقیق درباره‌ی بخش مربوط به ایران.
4. دوره‌های پنج‌گانه پیشنهادی افشار به شرح زیر است:
1- دوره‌ی ابتدایی که از عهد نویسندگان یونان و روم آغاز و به قرن هجدهم ختم می‌شود. آثار نئارخوس، گزنفون، هرودوت، استرابون، مارکوپولو، کلاویخو، و عموم سیاحان سده‌های شانزدهم تا هجدهم میلادی از این زمره است؛
2- دوران استعمار انگلیس در هند و تأسیس کمپانی هند شرقی که امحای زبان فارسی در آنجا، نتیجه‌ی نفوذ سیاسی آن دولت است، طرفه آن که در عین حال تحقیق در زبان فارسی و انتشار متون این زبان از کارهایی بود که به دست محققان آنها عملی شد و آثار متعددی در این زمینه در دست است؛
3- دوره آغاز تحقیقات علمی درباره‌ی ایران، خصوصاً در زمینه‌های زبان‌شناسی (که آلمان‌ها آفریدگار آنند)، جغرافیایی، تاریخی و دینی، همراه با کشفیات و حفریات باستان‌شناسی؛
4- ورود چند تن از ایرانیان به فرنگ (سیدحسن تقی‌زاده، محمد قزوینی، ابراهیم پورداوود) و آشنا شدن آنان با روش تحقیق جدید و دست یافتن به مراجع علمی فرنگ. در این دوره در ایران نیز کسانی چون عباس اقبال، سعید نفیسی، مجتبی مینوی و دیگران به کار تحقیق و تجسس به روش غربی پرداختند. در همین دوره، افراد دانشمندی هم در ایران بودند که بر اثر ذوق و دقت نظر فردی خویش تحقیقات مفیدی را عرضه کردند. برای مثال از کسانی چون علی‌اکبر دهخدا، ملک‌الشعرای بهار، سیداحمد کسروی، احمد بهمنیار، بدیع‌الزمان فروزانفر، و جلال‌الدین همایی (سنا) می‌توان نام برد؛
5- دوره‌ی توسعه‌ی تحقیقات ایران‌شناسی و جدایی کامل آن از رشته‌های دیگر شرق‌شناسی، با این ویژگی که توجه روشن‌تر و مستقیم‌تری به مسال اجتماعی معطوف شد. در واقع، مطالعات ایرانی یا ایران‌شناسی به عنوان مجموعه‌ای از تحقیقات دین، تاریخی، و فرهنگی، و تحقیق پیرامون نحوه‌ی تحول زبانهای ایرانی و علی‌الخصوص زبان فارسی(دری)، محصول همین دوره است (افشار 1349: 7- 8).
گروهی از خاورشناسان از طریق آشنایی بیشتر با متن‌های ترجمه شده به زبان عربی، متوجه گنج شایگان زبان فارسی شدند و به غنای آثار ادبیات ایران پی بردند و به مطالعه و ترجمه‌ی آن علاقه‌مند شدند.
6. در این بخش از دو مقاله ساجدی (1384: 624- 633) و شفا (1348: 11-37) بسیار استفاده شده است.
7. اما این دو علاقه، انگیزه‌ی یکسانی نداشت. در حالی که علاقه‌ی شرکت هند شرقی ناشی از احتیاج آن به هلندیان آشنا به زبان فارسی بود تا آن را در پیشبُرد امور تجاری‌اش یاری کنند، وجهه‌ی نظر دانشمندان و دانشگاهیان صرفاً مطالعه‌ی زبان فارسی و به طور کلّی تحقیق در زبان‌های آسیایی و خویشاوندی آنها با زبان‌های اروپایی بود. ولی توجّه به زبان فارسی در هلند از نظر زمانی چندین دهه مقدّم بر دوره‌ی فعّالیت‌های تجاری هلندی‌ها در آسیا بود (ساجدی 1384: 625).
8. Leyden نام شهری در هلند که قدیمی‌ترین دانشگاه این کشور در آنجا واقع است. این دانشگاه در سال 1575 میلادی تأسیس شده و به سبب دانشکده‌ی تحقیقات شرقیش معروف است (مصاحب 1345- 1374 لیدن).
9. این فرهنگ پس از مرگ او، در 1669، به کوشش شرق‌شناسی انگلیسی به نام ادموند کاستل (Edmond castell) در فرهنگ هفت زبانی او، انتشار یافت.
10. فراموش نباید کرد که نخستین کتاب‌های فارسی، که در اروپا با ترجمه‌ی لاتینی منتشر شد، داستان مسیح و داستان سن‌پیدرو است که در 1639 در لیدن انتشار یافت (افشار 1337 (الف): 12-16).
11. این ترجمه‌ی گلستان در کتاب persiaansche Roosengaard ( 1654 Duisberg) منتشر شده است.
12. برای آگاهی بیشتر درباره‌ی ایران‌شناسی در هلند.
13. این کتاب از نخستین ترجمه‌های اروپایی این اثر است، هرچند ثابت شده است که منبع اصلی او ترجمه‌ی ترکی گلستان بوده است نه اصل فارسی آن. این ترجمه، در 1879م، یعنی پس از ترجمه‌ی دیگر این اثر به قلم کازیمیرسکی (kazimiriski)، که از روی متن اصلی آن صورت گرفته و در 1876 در پاریس به چاپ رسیده بود، چاپ شد (کراسنوولسکا 1371: 23) و نیز (Machalski 1974: 399).
14. یکی از این آثار دستور جامع زبان فارسی است که جان گریوز تألیف کرده و در سال 1649 در آکسفور به چاپ رسیده است (شفا 1348: مقدمه، 11).
15. Historia religionis reterum parsarum
16. نام این کتاب زند اوستا (zend- Avesta) است (DuPerron 1771).
17. از دیگر رویدادهای مهم تأسیس کرسی زبان فارسی در مدرسه‌ی زبان‌های زنده‌ی شرقی (Ecole des langues orientales vivantes) در 1795 در پاریس بود و لویی- ماتیو لانگِلس (لانگه Louis- Mathieu Lenglès ) مدرس این کرسی بود.
در طول این سده مکتب ایران‌شناسی انگلستان توسط سر ویلیام جونز، پدر ایران‌شناسی، پایه‌گذاری شد و انجمن پادشاهی آسیایی بنگال (Royal Asian society of Bengal) «در هندوستان به وجود آمد و در پی آن انجمن‌های خاورشناسی متعددی در اروپا تأسیس شد (شفا 1348: مقدمه، 15).
18. در طول این سده ترجمه‌های خوبی از شاهنامه در فرانسه، انگلستان، آلمان، ایتالیا و لهستان، ترجمه‌ی مشهور فیتز جرالد از رباعیات خیام و ترجمه‌های متعددی از عطار، نظامی، مولوی، سعدی، حافظ، جامی، منوچهری، ناصرخسرو، باباطاهر عریان، شیخ محمود شبستری، سنایی، عبیدزاکانی و انوری و همچنین ترجمه‌هایی از آثار مهم نثر فارسی نظیر قابوس‌نامه، انوار سهیلی، سیاست‌نامه و مرزبان‌نامه در کشورهای مختلف اروپایی انجام گرفت (شفا 1348: مقدمه 14) برای آگاهی بیشتر بارتولد 1351؛ ایران‌شناسی در اروپا و ژاپن 1371 و نیز اورکاد 1372.
19. دیوان شرقی و غربی گوته (Goethe)، لاله‌رُخ توماس مور (T. Moore) و رستم و سهراب و ماتیو آرنولد (M. Arnold) از آن جمله‌اند (شفا 1348: مقدمه،13).
20. بخشی از این کوشش‌ها به اهتمام باستان‌شناسان فرانسوی مارسل دیولافوا (M. Dieulafoy) و ژاک دومرگان (/ دُمرگان J. de Morgan) آغاز شد. در زمان سلطنت مظفّرالدین شاه (1313- 1324ق/ 1896- 1907). به موجب قرارداد 1897، هیئت رسمی نمایندگی علمی (فرانسه) در ایران تشکیل شد. این هیئت به ریاست ژاک دومرگان به ایران آمد، و در طیّ سال‌ها کاوش، اشیاء باستانیِ بسیاری را از شوش، مرکز فعالیّت خود، به موزه‌ی لوور پاریس منتقل کرد (ساجدی 1384: 628 و نیز دیولافوا 1369).
21. برای مثال جان ملکم (J. Malcom) که چندین بار به سفارت به دربار فتحعلی‌شاه قاجار آمد، یکی از نخستین پژوهشگران و مورخان است که در تألیف تاریخ ایران از منابع فارسی، عربی و ترکی کمک و بهره گرفته است. او زبان فارسی را در هند آموخته بود و مترجم فارسی کمپانی هند شرقی بود. کتاب تاریخ ایران در 1870 در بمبئی توسط میرزا اسماعیل حیرت ترجمه و چاپ شد.
22. در اوایل سده نوزدهم، مجموعه‌ی بی‌نظیر و گرانبهایی از نسخه‌های خطی اوستایی و پهلوی توسط نیلس لودویگ وسترگارد (N. L. westergaard) گردآوری شد که اکنون در کپنهاک نگهداری می‌شود (شفا 1348: مقدمه، 13). همچنین در نیمه‌ی دوم این سده، فهرستی از نسخه‌های خطی عربی، فارسی و ترکی موجود در مجموعه‌های کتابخانه‎‌ی دانشگاه لیدن (در فاصله‌ی سال‌های 1851 تا 1877) تهیه شد (دوبروین 1371: 236). یکی از نمایندگان کمپانی هند شرقی در بغداد، کلودیوس جیمز ریج (c. J. Rich 1787-1821) تمام عمرش را وقف فراگرفتن زبان‌های شرقی، به ویژه فارسی و گردآوری دست‌نوشته‌های خطی کرد. برای نمونه او 800 نسخه از نسخه‌های خطی فارسی موزه‌ی بریتانیا را به کتابخانه‌ی موزه تقدیم کرد (طاهری 1352: 19). اوبر اثر بیماری وبا در شیراز درگذشت و همان جا به خاک سپرده شد.
23. ژام دارمستتر (J. Darmesteter) در این زمینه یکی از صاحب‌نام‌ترین دانشمندان فرانسه است. در همین ایام طرح بزرگ طرح زبان‌شناسی ایرانی (Grundriss der Iranischen philologie) به همت لودویک ویلهلم گایگر (L. w. Geiger) بنیانگذار مجله‌ی ایران‌شناسی (Iranistik) با همکاری جمعی از ایران‌شناسان اروپایی تألیف شد (ساجدی 1384: 627).
24. کارنامه‌ی تحقیقات روسیه در زمینه ایران‌شناسی بسیار پربار است. روس‌ها در دهه‌ی 1640م/ 1029 هـ شروع به یادگیری زبان فارسی کردند و به تدریج کتاب‌هایی برای تدریس زبان فارسی تألیف شد. در زمینه‌ی مطالعات مربوط به ایران‌شناسی در سده‌ی نوزدهم از والنتین ژوکوفسکی (v. zhukovski) باید نام برد که در سال‌های 1882- 1886 در ایران درباره‌ی زبان و ادب فارسی و فرهنگ عامه به تحقیق پرداخت و مهم‌ترین آثار او تألیف مواد و مطالبی برای مطالعه‌ی لهجه‌های فارسی و دستور مختصر زبان نوین فارسی و تصحیح کتاب اسرارالتوحید است (ساجدی 1384: 628).
25. در ایتالیا جاکومو لینیانا (G. Lignana) تدریس زبان فارسی را در موزه‌ی مطالعات شرقی ناپل (1863- 1865) و تدریس زبان‌های ایرانی را در دانشگاه رم (1871) بنیاد نهاد.
26. ترفان واحه‌ای در استان شین جیان (xin Jiang، پیش‌تر سین کیانگ) در ترکستان چین است. ابتدا کاوشگران روسی در این ناحیه فعال بودند. با آغاز فعالیت گروه‌های کاوشگر آلمانی در سال 1902 دستنویس‌های بسیاری از شهرهای خوچو (Qo?o)، تویوق (Tuyoq)، مُرتق (Murtuq)، سنگیم (sengim) و بولاییق (Bulayiq)، در امتداد راه باستانی ابریشم، به دست آمد (Boyce 1960: IX). این گنجینه مشتمل بر دستنویس و نگاره، که در موزه‌ی هندشناسی و فرهنگستان علوم برلین نگاهداری می‌شود، به سده‌های نخستین میلادی متعلق دارد. هیئت‌های باستان‌شناسی فرانسوی و انگلیسی نیز در این نواحی بسیار فعال بوده و متن‌های بسیاری به همت آنان در موزه‌ها و کتابخانه‌های فرانسه و انگلستان گردآوری شده است.
مضمون بیشتر دستنویس‌ها دینی است و به پیروان ادیان بودایی، مسیحی نستوری و مانوی تعلق دارد و متن‌های غیردینی مانند اسناد تجاری، نوشته‌های پزشکی و واژه‌نامه نیز در میان آن‌ها دیده می‌شود. این دستنویس‌ها، که بیشتر با جوهر بر روی کاغذ و تعداد کمی نیز بر روی چرم نوشته شده‌اند، به زبان‌هایی مانند فارسی میانه، فارسی دری، سغدی، پهلوی اشکانی، سنسکریت، تخاری، چینی، مغولی و غیره (جمعاً 17 زبان) و خط‌هایی مانند یونانی، سریانی، تبتی بوداییان، خروشتی و غیره (جمعاً 13 گروه خطی) به دست آمده‌اند.
27. این دوره را ایرج افشار (1349: 9) دوره‌ی پنجم از تقسیم‌بندی‌های پنج‌گانه‌ی خود از تاریخ مطالعات ایران‌شناسی می‌نامد.

منبع مقاله :
زرشناس، زهره؛ (1391)، درآمدی بر ایران‌شناسی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اوّل