قرآن وآزادي انديشه، عبوديت وآزادي
قرآن وآزادي انديشه، عبوديت وآزادي
قرآن وآزادي انديشه، عبوديت وآزادي
نويسنده:آيت الله جوادي آملي
منبع:ولايت فقيه (ولايت فقاهت و عدالت)
منبع:ولايت فقيه (ولايت فقاهت و عدالت)
آزادي انديشه، درقالب امر به تفكّر، تعقّل ، تدبّر، ومانند آن، دربيش از سيصد آيه ازآيات قرآن كريم مطرح شده است ومهم تر آنكه ذات اقدس اله، نزول قرآن را، براي هدف تعقّل وتدبّر معرفي مي نمايد:﴿ إنا أنزلناه قراناً عربياً لعلكم تعقلون ﴾2 ؛ ما كتاب خود را به صورت قرآن عربي نازل كرديم تا شايد شما تعقّل كنيد؛ ﴿ كتاب أنزلناه إليك مبارك ليدبّروا اياته وليتذكّر اُولوالألباب ﴾ 3 ؛ قرآن كتاب مباركي است كه به سوي تو نازل نموديم تا درآياتش تدبّر كنند وتا صاحبان عقل ها متذكّر شوند. درآيه ي ديگر، بي تدبّران را چنين توبيخ مي فرمايد: ﴿ أفلا يتدبّرون القرءان أم علي قلوب أقفالها ﴾4 ؛ چرا برخي درقرآن تدبّر نمي كنند؛ مگر برآن دل ها قفل زده شده است؟
خداي سبحان دراين آيه ي كريمه، علاوه برتوبيخ بي تدبّران، مانع تفكّر وتدبّر را نيز معرفي مي نمايد.((گناه))، مانع تدبّر انسان است كه نخست، سبب رَيْن وتيرگي قلب او مي شود: ﴿كلاّ بل ران علي قلوبهم ما كانوا يكسبون ﴾5 و سپس ،سراسر قلب را مي گيرد وآن را بسته وبي فهم مي سازد: ﴿ وطبع علي قلوبهم فهم لا يفقهون ﴾ .6 ازاينرو، اگر كسي نخواهد درمعارف الهي فكركند ودرفضاي روشن قرآن سير نمايد، بايد بداند كه در باصره ي قلبش مشكلي وجود دارد كه مانع ازتفكّر وتدبّر او مي شود.
علاوه براين آيات ونيز آيه ي كريمه ي ﴿لا إكراه في الدّين ﴾ 7 كه ذكر آن گذشت، قرآن كريم، با طرح شبهات ملحدان ومخالفان، وبحث ومناظره ي پيامبران با آنان، همگان را به آزادي انديشه تشويق مي نمايد.بحث و جدل شيطان با خداوند، گفتگوي هابيل وقابيل، مناظره ي ابراهيم (عليه السّلام) با نمرود، مناظره ي موسي (عليه السّلام) با فرعون، ... ونيز شبهات فراوان مخالفان پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله) ، همگي ، فضايي مناسب وآزاد براي تلاوت كنندگان قرآن مهيا مي سازد تا به انديشيدن درجهان خلقت وآفريدگار آن بپردازند.
يكي ازشبهات ملحدان زمان پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) درباره ي معاد اين بود كه مي گفتند: آيا شنيده ايد كه يك خبرمهم درمكّه منتشر گشته ويك مدّعي نبوّت، ادّعا مي كند كه شما پس ازآنكه مرديد وقطعه قطعه ومتلاشي شديد، دوباره زنده مي شويد؟﴿ وقال الّذين كفروا هل ندلـّكم علي رجل ينبئكم إذا مزقتم كلّ ممزّق إنّكم لفي خلق جديد﴾ 8. خبر معاد، واقعاً خبر مهمي است وخود قرآن،به عنوان((نبأ عظيم)) ازآن ياد مي كند: ﴿ عمّ يتسائلون عن النّباء العظيم ﴾ 9 اين خبر، سريعاً درحجاز منتشر شد وقرآن كريم ازاين مسأله ي مهم، بارها سخن گفته وشبهات منكران را نيز آورده است وفضايي باز براي تفكّر آزادانه ومنطقي دراين باره به وجود آورده است.
آنچه كه درقرن پانزدهم وشانزدهم ميلادي درميان ارباب كليسا به عنوان(( تفتيش عقايد)) گذشت، يك فاجعه ي بزرگ انساني بود كه ازساحت قرآن كريم و اسلام وبلكه همه ي شرايع الهي به دور است.آنان،سخن گفتن برخلاف ظاهر انجيل را جرم مي دانستند وفهم انجيل را نيز مخصوص خود كرده بودند واين سيره و روش آنان، سبب شد كه آزادي وانديشه، از دين جدا گردند ومردم آن سامان را به سوي دين گريزي وعلم پرستي سوق داد.
قرآن كريم، درپايان سوره ي آل عمران، به طور خاص، همه ي مؤمنان را به صبر وپايداري ومرابطه دعوت مي كند: ﴿يا ايها الذين ء امنوا صبروا و صابروا و رابطوا واتقوا اّلعلكم تفلحون ﴾ 10
وروشن است كه بهترين راه برقراري رابطه ميان انسان ها، همان آزادي فكر است؛ زيرا موجودي متفّكر به نام انسان، اگر بخواهد با همنوع خود مرابطه برقرار كند، اصيل ترين راه ترابط، ترابط فكري است.
براي ارتباط متقابل، بايد تفاهم صورت گيرد وانسان ها سخن يكديگر را درك كنند ودرك سخن ديگران، با تدبّر و تفكّر درمكتب وعقيده ي آنان صورت مي پذيرد. ارتباط دو انسان، تنها با دانستن زبان يكديگر مقدور نمي گردد؛ مثلاً براي فهميدن سخن يك عرب زبان، دانستن زبان عربي به تنهايي كفايت نمي كند، بلكه علاوه برآن، لازم است كه ازفكر ومكتب وعقيده ي اونيز با خبر بود واين دستور قرآن به ترابط انسان ها، يكي ازبهترين تشويق ها براي تفكّر و آزادي انديشه وتعامل فرهنگ هاست.
قرآن كريم كساني را كه ازعبادت خداوند سرباز مي زنند، ((سفيه)) مي داند: ﴿ ومن يرغب عن ملّـﺓ ابراهيم إلاّ من سفه نفسه﴾ 11 . عقل ،حكم مي كند كه هر مخلوقي، بايد مطيع خالق خود باشد وهرمعلولي، مطيع علّتش. كمال هر موجودي، دراين است كه براساس نظام تكويني خويش حركت كند وچون از اين مسير وهدف آن اطلاع كاملي ندارد، خداوند بايد او را راهنمايي كند. انسان، با پديده هاي جهان درارتباط است، ولي درباره ي حقيقت خود و حقيقت جهان ونيز درباره ي كيفيت ارتباط انسان با جهان، آگاهي زيادي ندارد وهمين امر، ضرورت رهنمايي ازسوي خداي دانا وعالِم مطلق را مشخص مي سازد.
اگر انسان، خالقيّت ومولويّت خداوند را دريافت وآگاهي او ازهمه ي شؤون زندگي وهستي انسان وجهان را پذيرفت ودرعمل نيز عبدِ مطيع خداوند بود، آنگاه به بهترين كمال خود مي رسد، ازاينرو خداي سبحان، مهم ترين كمالي را كه درقرآن را مطرح مي فرمايد، همين عبوديت انسان براي خداست. قرآن كريم، هم اسراء وعروج انسان كامل را براساس عبوديّت او مي داند: ﴿ سبحان الّذي أسري بعبده ﴾12 . وهم نزول وحي وكتاب الهي را برمدار عبوديت وي ياد مي فرمايد: ﴿ الحمدلله أنزل علي عبده الكتاب ﴾13 ؛ ﴿ فأوحيٰ إلي عبده ما أوحيٰ ﴾14 وعلاوه برعلوم شريعت وعلوم ظاهر، خداي سبحان ، پيامبري مانند خضر (عليه السّلام) را كه از(( علم لدنّي)) طرفي بسته وبراساس ((باطن)) حكم ولائي مي كند،عبدي مي داند كه به وسيله ي عبوديتش به اين مقام رسيده ا ست: ﴿ فوجدا عبداً من عبادناً ﴾15 .
بنابراين ، اگر انساني خضرِ راه مي شود واگر انسان مقرّبي، خاتم پيامبران الهي مي گردد، همگي به دليل عبوديّت وبندگي خداوند است : (( كيست مولي؟ آنكه آزادت كند.))
عبوديت انسان براي خداوند، اورا نسبت به غير خداوند آزاد مي سازد وپس ازآن، هرگز برده وبنده ي درون وبيرون خود نخواهد بود. فطرت توحيدي انسان، دوچيز را فتوا مي دهد؛ يكي بنده ي خدا بودن وديگري آزاد ازغير او گشتن؛ زيرا اگر انسان، عبدِ محض خالق خودباشد وهمه ي عبوديّت خويش را به خداوند اختصاص دهد، بي شك زمينه اي براي عبوديّت وبندگي غيرخدا نمي ماند واگر انسان، خداوند را به بزرگي وعظمتش دريافت، همه چيز براي او كوچك و بي مقدار مي شود؛ چنان كه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) درخطبه ي متقين مي فرمايد: (( عظم الخالق فى أنفسهم فصغر ما دونه فى أعينهم))16 خالق، به عظمتش درجان هاي متقين جلوه گر مي شود ودرنتيجه ، هرچه غير خداست، درچشمان آنان كوچك مي گردد.
اميرالمؤمنين(عليه السّلام) خطاب به فرزندش امام مجتبي (عليه السّلام) مي فرمايد: (( ولا تكن عبد غيرك وقد جعلك الله حرّاً؛17 بنده ي جز خدا مباش؛ زيرا خداوند تورا آزاد آفريده است؛ وبه همين دليل است كه امام علي(عليه السّلام)، عزّت وافتخار خويش را درعبوديّت براي خدا مي بيند: (( إلهي كفي بى عزّاً أن أكون لك عبداً وكفي بى فخراً أن تكون لى ربّا))18 ؛ خدايا! مرا اين بزرگواري بس است كه بنده ي توام واين افتخار مرا بس كه تو پروردگار مني.
خداي سبحان دراين آيه ي كريمه، علاوه برتوبيخ بي تدبّران، مانع تفكّر وتدبّر را نيز معرفي مي نمايد.((گناه))، مانع تدبّر انسان است كه نخست، سبب رَيْن وتيرگي قلب او مي شود: ﴿كلاّ بل ران علي قلوبهم ما كانوا يكسبون ﴾5 و سپس ،سراسر قلب را مي گيرد وآن را بسته وبي فهم مي سازد: ﴿ وطبع علي قلوبهم فهم لا يفقهون ﴾ .6 ازاينرو، اگر كسي نخواهد درمعارف الهي فكركند ودرفضاي روشن قرآن سير نمايد، بايد بداند كه در باصره ي قلبش مشكلي وجود دارد كه مانع ازتفكّر وتدبّر او مي شود.
علاوه براين آيات ونيز آيه ي كريمه ي ﴿لا إكراه في الدّين ﴾ 7 كه ذكر آن گذشت، قرآن كريم، با طرح شبهات ملحدان ومخالفان، وبحث ومناظره ي پيامبران با آنان، همگان را به آزادي انديشه تشويق مي نمايد.بحث و جدل شيطان با خداوند، گفتگوي هابيل وقابيل، مناظره ي ابراهيم (عليه السّلام) با نمرود، مناظره ي موسي (عليه السّلام) با فرعون، ... ونيز شبهات فراوان مخالفان پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله) ، همگي ، فضايي مناسب وآزاد براي تلاوت كنندگان قرآن مهيا مي سازد تا به انديشيدن درجهان خلقت وآفريدگار آن بپردازند.
يكي ازشبهات ملحدان زمان پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) درباره ي معاد اين بود كه مي گفتند: آيا شنيده ايد كه يك خبرمهم درمكّه منتشر گشته ويك مدّعي نبوّت، ادّعا مي كند كه شما پس ازآنكه مرديد وقطعه قطعه ومتلاشي شديد، دوباره زنده مي شويد؟﴿ وقال الّذين كفروا هل ندلـّكم علي رجل ينبئكم إذا مزقتم كلّ ممزّق إنّكم لفي خلق جديد﴾ 8. خبر معاد، واقعاً خبر مهمي است وخود قرآن،به عنوان((نبأ عظيم)) ازآن ياد مي كند: ﴿ عمّ يتسائلون عن النّباء العظيم ﴾ 9 اين خبر، سريعاً درحجاز منتشر شد وقرآن كريم ازاين مسأله ي مهم، بارها سخن گفته وشبهات منكران را نيز آورده است وفضايي باز براي تفكّر آزادانه ومنطقي دراين باره به وجود آورده است.
آنچه كه درقرن پانزدهم وشانزدهم ميلادي درميان ارباب كليسا به عنوان(( تفتيش عقايد)) گذشت، يك فاجعه ي بزرگ انساني بود كه ازساحت قرآن كريم و اسلام وبلكه همه ي شرايع الهي به دور است.آنان،سخن گفتن برخلاف ظاهر انجيل را جرم مي دانستند وفهم انجيل را نيز مخصوص خود كرده بودند واين سيره و روش آنان، سبب شد كه آزادي وانديشه، از دين جدا گردند ومردم آن سامان را به سوي دين گريزي وعلم پرستي سوق داد.
قرآن كريم، درپايان سوره ي آل عمران، به طور خاص، همه ي مؤمنان را به صبر وپايداري ومرابطه دعوت مي كند: ﴿يا ايها الذين ء امنوا صبروا و صابروا و رابطوا واتقوا اّلعلكم تفلحون ﴾ 10
وروشن است كه بهترين راه برقراري رابطه ميان انسان ها، همان آزادي فكر است؛ زيرا موجودي متفّكر به نام انسان، اگر بخواهد با همنوع خود مرابطه برقرار كند، اصيل ترين راه ترابط، ترابط فكري است.
براي ارتباط متقابل، بايد تفاهم صورت گيرد وانسان ها سخن يكديگر را درك كنند ودرك سخن ديگران، با تدبّر و تفكّر درمكتب وعقيده ي آنان صورت مي پذيرد. ارتباط دو انسان، تنها با دانستن زبان يكديگر مقدور نمي گردد؛ مثلاً براي فهميدن سخن يك عرب زبان، دانستن زبان عربي به تنهايي كفايت نمي كند، بلكه علاوه برآن، لازم است كه ازفكر ومكتب وعقيده ي اونيز با خبر بود واين دستور قرآن به ترابط انسان ها، يكي ازبهترين تشويق ها براي تفكّر و آزادي انديشه وتعامل فرهنگ هاست.
عبوديت وآزادي
قرآن كريم كساني را كه ازعبادت خداوند سرباز مي زنند، ((سفيه)) مي داند: ﴿ ومن يرغب عن ملّـﺓ ابراهيم إلاّ من سفه نفسه﴾ 11 . عقل ،حكم مي كند كه هر مخلوقي، بايد مطيع خالق خود باشد وهرمعلولي، مطيع علّتش. كمال هر موجودي، دراين است كه براساس نظام تكويني خويش حركت كند وچون از اين مسير وهدف آن اطلاع كاملي ندارد، خداوند بايد او را راهنمايي كند. انسان، با پديده هاي جهان درارتباط است، ولي درباره ي حقيقت خود و حقيقت جهان ونيز درباره ي كيفيت ارتباط انسان با جهان، آگاهي زيادي ندارد وهمين امر، ضرورت رهنمايي ازسوي خداي دانا وعالِم مطلق را مشخص مي سازد.
اگر انسان، خالقيّت ومولويّت خداوند را دريافت وآگاهي او ازهمه ي شؤون زندگي وهستي انسان وجهان را پذيرفت ودرعمل نيز عبدِ مطيع خداوند بود، آنگاه به بهترين كمال خود مي رسد، ازاينرو خداي سبحان، مهم ترين كمالي را كه درقرآن را مطرح مي فرمايد، همين عبوديت انسان براي خداست. قرآن كريم، هم اسراء وعروج انسان كامل را براساس عبوديّت او مي داند: ﴿ سبحان الّذي أسري بعبده ﴾12 . وهم نزول وحي وكتاب الهي را برمدار عبوديت وي ياد مي فرمايد: ﴿ الحمدلله أنزل علي عبده الكتاب ﴾13 ؛ ﴿ فأوحيٰ إلي عبده ما أوحيٰ ﴾14 وعلاوه برعلوم شريعت وعلوم ظاهر، خداي سبحان ، پيامبري مانند خضر (عليه السّلام) را كه از(( علم لدنّي)) طرفي بسته وبراساس ((باطن)) حكم ولائي مي كند،عبدي مي داند كه به وسيله ي عبوديتش به اين مقام رسيده ا ست: ﴿ فوجدا عبداً من عبادناً ﴾15 .
بنابراين ، اگر انساني خضرِ راه مي شود واگر انسان مقرّبي، خاتم پيامبران الهي مي گردد، همگي به دليل عبوديّت وبندگي خداوند است : (( كيست مولي؟ آنكه آزادت كند.))
عبوديت انسان براي خداوند، اورا نسبت به غير خداوند آزاد مي سازد وپس ازآن، هرگز برده وبنده ي درون وبيرون خود نخواهد بود. فطرت توحيدي انسان، دوچيز را فتوا مي دهد؛ يكي بنده ي خدا بودن وديگري آزاد ازغير او گشتن؛ زيرا اگر انسان، عبدِ محض خالق خودباشد وهمه ي عبوديّت خويش را به خداوند اختصاص دهد، بي شك زمينه اي براي عبوديّت وبندگي غيرخدا نمي ماند واگر انسان، خداوند را به بزرگي وعظمتش دريافت، همه چيز براي او كوچك و بي مقدار مي شود؛ چنان كه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) درخطبه ي متقين مي فرمايد: (( عظم الخالق فى أنفسهم فصغر ما دونه فى أعينهم))16 خالق، به عظمتش درجان هاي متقين جلوه گر مي شود ودرنتيجه ، هرچه غير خداست، درچشمان آنان كوچك مي گردد.
اميرالمؤمنين(عليه السّلام) خطاب به فرزندش امام مجتبي (عليه السّلام) مي فرمايد: (( ولا تكن عبد غيرك وقد جعلك الله حرّاً؛17 بنده ي جز خدا مباش؛ زيرا خداوند تورا آزاد آفريده است؛ وبه همين دليل است كه امام علي(عليه السّلام)، عزّت وافتخار خويش را درعبوديّت براي خدا مي بيند: (( إلهي كفي بى عزّاً أن أكون لك عبداً وكفي بى فخراً أن تكون لى ربّا))18 ؛ خدايا! مرا اين بزرگواري بس است كه بنده ي توام واين افتخار مرا بس كه تو پروردگار مني.
پي نوشت:
1. سوره ي اعراف، آيه ي 157. 2. سوره ي يوسف(عليه السّلام)، آيه ي 2.
3 سوره ي ص ، آيه ي 29. 4. سوره ي محمد(صلي الله عليه وآله) آيه ي 24.
5. سوره ي مطففين، آيه ي 14. 6. سوره ي توبه ؛ آيه ي 87. 7. سوره ي بقره،آيه ي 256.
8. سوره ي سبأ، آيه ي 7. 9. سوره نبأ، آيات 1و2.
10. سوره آل عمران، آيه ي 200. 11. سوره ي بقره، آيه ي 130.
12. سوره ي اسراء ، آيه ي 1. 13. سوره ي كهف، آيه ي 1.
14. سوره ي نجم، آيه ي 10. 15. سوره ي كهف، آيه ي 65.
16. نهج البلاغه، خطبه ي 193، بند 5. 17. همان ، نامه ي 31، بند 87.
18. بحار؛ ج 71، ص 402.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}