نویسندگان: سعید ملک محمد (1)
نفیسه فقهیی مقدس (2)

 

چکیده

سماع موتی از همان ابتدای طرح در آموزه‌های اسلامی تعجب عده‌ای را برانگیخته و چیستی و چگونگی آن ابهام گروهی را در پی داشته است. این بحث از موضوعات برجسته و چالش برانگیز اندیشمندان در طی سال‌های مختلف و بستر طرح نظرگاه‌هایی متقارب و یا متقابل در مجامع علمی بوده است. آنچه از بررسی متون و مستندات اسلامی مستفاد می‌گردد این است که جز اندک مخالفانی که در برابر قاطبه موافقان سهم اندکی یافته‌اند، بیشتر مباحث به گونه‌هایی که ارتباط عالم پس از مرگ را با جهان مادی تبیین نموده و به سماع موتی پرداخته‌اند اختصاص یافته است. این نوشتار که با رویکرد ایجابی و با روش توصیفی تحلیلی نگارش یافته است از طریق بازوکاوی متون روایی در منابع اهل تسنن و دسته بندی جدید نظریات این حوزه، درصدد گونه شناسی ادله‌ای است که در نهایت به اثبات سماع موتی منتهی می‌گردد.
کلید واژه :سماع موتی، رد سلام، خطاب المیت، حیات الأنبیا، حیات برزخی

مقدمه

تفکر مبتنی بر عدم سماع موتی که
امروزه از سوی وهابیت تکفیری تبلیغ و ترویج می‌گردد و به دنبال آن مجموعه‌ای از آموزه‌های اصیل دینی نظیر توسل، زیارت و ... به حکم شرک و کفر از دایره اعتقادات مسلم مسلمانان طرد می‌شود، خاستگاهی تاریخی دارد که به امیران اموی و حاکمان شجره ملعونه (3) باز می‌گردد. (4) بطلان توسل و سایر مباحثی که مبنای نظری آن به شنیدن اموات مرتبط می‌شود، تنها در صورتی مجال عَرضه علمی می‌یابد که ادله نقلی (مستندات قرآنی و روایی) مخالفان در بررسی‌های دلالی و تحلیل سندی قابل قبول و کامل باشد؛ حال آن که نه تنها معتقدانِ اندک این اندیشه انحرافی، در اثبات فقدان ادراک اموات درباره‌ی دنیا و بی خبری محض آنان از عالم ماده هیچ توفیق نیافته‌اند ؛ بلکه جامعه اسلامی و از جمله اهل تسنن را به تقابل علمی با این پندار و اثبات عالمانه سماع موتی کشانده‌اند. به گونه‌ای که بازکاوی موضوع سماع موتی و طرح مستندات صحیح نقلی و تحلیل‌های علمی از دستاوردهای مثبت این مواجهه علمی است. هم چنین سیره رفتاری جامعه اسلامی امروز در زیارت و توسل به انبیا و اولیای الهی نشان دیگری در ناکامی تابعین ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب است. پژوهش «گونه شناسی ادله روایی سماع موتی» با هدف کلی اثبات سماع موتی در منابع اهل سنت تدوین شده است و به چگونگی طرح مستندات روایی آن در منابع مکتوب اهل تسنن می‌پردازد.

گفتار اول: کلیات پژوهش

1. تبیین مسئله

یکی از مسائل اخلاقی بین مذاهب اسلامی و وهابیان، حیات برزخی است. مسلمانان به حیات برزخی و زندگی مردگان اعتقاد دارند، به گونه‌ای که امکان ارتباط بین عالم برزخ و عالم ماده وجود دارد؛ بر خلاف وهابیان که میان عالم برزخ و دنیا هیچ ارتباطی قائل نیستند و معتقدند که انسان هنگامی که از دنیا می‌رود ارتباطش با عالم دنیا قطع می‌گردد؛ پیامد چنین نگرشی بی فایده بودن خواندن فاتحه برای اموات و به زیارت رفتن و طلب حاجت کردن از آن هاست، زیرا مردگان قادر به شنیدن نیستند. از همین رو وهابیت استعانت از اموات و توسل به آنان را جایز ندانسته‌اند ، بلکه از مظاهر شرک می‌دانند؛ به عبارت دیگر می‌توان گفت نگاه حسن گرایانه وهابیت تکفیری، علاوه بر آن که در حوزه‌ی خداشناسی نمود دارد، در حیطه‌ی فرجام شناسی و حیات برزخی نیز آشکار است. چنین رویکردی در هستی شناسی، یادآور اندیشه‌ی پوزیتیویسم یا اثبات گرایی در غرب است. اعتقاد به عدم سماع موتی با نگاه ظاهرگرایانه به برخی از آیات قرآن مستند شده است و حتی روایات مؤید سماع موتی نیز رد و در مقابل برای اثبات عدم سماع به سخنان برخی از عالمان استناد می‌شود؛ حال آن که با تدبر در آیات قرآن و به تصریح روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، نه تنها سخن گفتن با درگذشتگان شرک و ناپسند نیست، بلکه مطابق سنت نبوی و سیره مسلمانان از صدر اسلام تا کنون است. به ویژه بر اساس برخی روایات، آن‌ها علاوه بر شنیدن در عالم برزخ، قدرت دعا کردن برای زندگان را نیز دارند، همان طور که پاسخ سلام را می‌دهند و این نوعی دعا در حق سلام کننده است. در این مقاله دیدگاه موافقان سماع موتی و مستندات تحلیلی و روایی آنان بررسی می‌شود.

محدوده پژوهش

در رویکرد ایجابی به مسئله‌ی سماع موتی چندگونه ادله روایی می‌تواند در نظر قرار گیرد: نخست ادله‌ای که به صراحت بر سماع موتی تأکید کرده است و بر قدرت شنیدن مردگان دلالت روشن دارد؛ دوم دلایلی که به اثبات حیات پس از مرگ پرداخته است و در نتیجه‌ی آن، قدرت بر شنیدن که یکی از لوازم حیات است مستفاد می‌گردد؛ گونه سوم ادله‌ای است که حاکی از احاطه عالم برزخ نسبت به عالم ماده و تفوق رتبی مراتب حیات است که به تبع آن ادراک کلی نسبت به این عالم تا حد عرضه اعمال بر اموات و ... حاصل می‌شود؛ چهارمین دسته ادله‌ای است که به اثبات هوشمندی کل نظام هستی اعم از جماد و نبات و موجودات ذی شعور می‌پردازد. در این دسته، حتی به فرض پذیرش تفکر باطل وهابی مبنی بر جماد انگاشتن انسان پس از مرگ، می‌توان ادراک و حتی طبق برخی ادله روایی فریقین سماع را منتج دانست. این نوشتار در نگرش تحلیلی توصیفی خود، به طرح مهم ترین گونه‌های روایی ادله اول و دوم از میان محورهای یاد شده می‌پردازد که ارتباط صریح تری با بحث سماع موتی دارد.

3. مفهوم شناسی

الف) سماع

سماع از ریشه سمع است. لغت شناسان واژه سمع را در چهار معنا بررسی کرده‌اند :
1. گاهی واژه سمع به فعل شنیدن که همان سماع است اطلاق می‌شود، همچون آیه: «إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ
) ؛ (5) «آن‌ها از شنیدن حقّ بی نصیبند.»
2. به عضو گوش تعبیر می‌شود، مثل آیه: (خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ) ؛ (6) «خدا بر دل ها و گوش‌های آنان مهر نهاده است».
3. همان فهم و ادراک است. مانند آیه شریفه: (إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ
) ؛ (7) أی لا تفهمهم، لکونهم کالموتی فی افتقادهم بسوء فعلهم القوّة العاقلة التی هی الحیاة المختصّة بالإنسانیّة؛‌ای پیامبر تو نمی‌توانی به آن‌ها سخن خود را بفهمانی؛ چون مانند مردگان قوه عاقله را که خاص حیات انسانی است، از دست داده‌اند .
4. به معنای طاعت و فرمانبری از حقّ است؛ خدای تعالی می‌فرماید: (وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا قَالُواْ قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاء لَقُلْنَا) ؛ (8) «زمانی که آیات ما بر ایشان خوانده می‌شود و می‌گویند شنیدیم و اگر بخواهیم ما هم مثل آن‌ها می‌گوئیم» و آیه: (سَمِعنا وَ عَصَینا) ؛ (9) «شنیدیم و نافرمانی کردیم و به کار نبستیم.» (10)

ب) موتی

واژه موتی به معنی اموات، (11) جمع «میت» و «میّت» است که هر دو به معنی مرده است؛ مثل (أَوَ مَن كَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ (12) لِنُنِحیَ بِهِ بَلدَة مَیتاً) ؛ (13) که مرده‌ی انسان و غیر انسان را شامل می‌شود و (إِنَّكَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَّیِّتُونَ
) ، (14) (حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالاً سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّیِّتٍ) ؛ (15) که اولی درباره‌ی انسان و دومی برای غیر انسان آمده است.
در بررسی معجم‌های لغت و اصطلاح قرآنی «موتی» چند مفهوم دارد که دو معنا مورد توجه است:
1. مردگان؛ یعنی کسانی که جان خود را از دست داده و از دنیا رفته‌اند و غالباً بر جسد آن‌ها اطلاق می‌شود.
2. مردگان افراد گمراهی هستند که با اختیارِ خود از مسیر هدایت جدا شده و از قوه تعقل بی بهره‌اند ؛ مثل کافرهایی که مهر بر دل هایشان خورده است و دیگر هدایت نخواهند شد. (16)
پس مفهوم عدم سماع موتی را می‌توان هم برای کافرانی که سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را درک نمی‌کنند به کار برد و هم برای اجساد بی روحی که به خاک تبدیل شده‌اند .
مراد از «سماع الموتی» در این نوشتار، شنیدن اموات یا ادراک مردگان است.

4. سؤال‌های پژوهش

در رویکرد مسئله‌ی نوشتار حاضر، سؤال اصلی و سؤال‌های فرعی ذیل بررسی می‌گردد:

سؤال اصلی:

چگونه می‌توان سماع موتی را بر اساس ادله روایی ثابت کرد؟

سؤال‌های فرعی:

1. گونه‌های روایی که از طریق آن سماع موتی ثابت می‌شود، در منابع اهل سنت کدام است؟
2. ادله سماع موتی و استمرار حیات انبیا و اولیای الهی چیست؟
3. علمای اهل سنت که قائل به سماع موتی هستند در مواجهه با روایات مثبت سماع چه رویکردی از خود نشان داده‌اند ؟ (نگرش نقلی صرف یا رویکرد تحلیلی - استدلالی)

5. اهداف پژوهش

این پژوهش اهداف زیر را در نظر دارد:
اثبات روایی سماع موتی؛
تفکیک و تفصیل روایات دال بر سماع موتی و استمرار حیات پس از مرگ از منابع اهل سنت؛
تبیین نحوه مواجهه علمای اهل سنت با روایات سماع.

6. جامعه آماری

این مقاله در تحلیل مسئله سماع موتی در محورهای یاد شده، منابع حدیثی و کلامی مذاهب اهل سنّت را مدنظر قرار داده است و به ویژه بر منابع پیش از قرن دهم هجری تأکید می‌کند.

گفتار دوم: گونه‌های روایی دال بر سماع موتی و تحلیل اندیشوران اهل تسنن پیرامون آن

در اولین محور از بررسی گونه‌ای روایی سماع موتی، به طرح ادله سماع موتی پرداخته شده است و پس از آن دیدگاه تحلیلی علمای اهل سنت تبیین می‌گردد. لازم به ذکر است در نگرش اندیشوران به این مسئله، برخی رویکرد نقلی صرف اتخاذ کرده و بعضی علاوه بر آن، به طرح نظر و استدلال خود پیرامون مسئله پرداخته‌اند .

الف) اخبار دال بر سماع موتی

از میان روایت‌های متعددی که قدرت شنیدنِ مردگان را ثابت می‌کند، برخی اخبار به صراحت از سماع موتی سخن به میان آورده‌اند که با تکیه بر دلالت منطقی آن، می‌توان مخالفان را به شرط عدم تعصب در اعتقادات مجاب کرد، زیرا در فضای تعصب و جدال فکری، هر سخن روشن و نص صریحی قابل تأویل و توجیه است. اولین محور از مباحث به این دسته از روایات اختصاص دارد:

1. شنیدن صدای کفش تشییع کنندگان

بسیاری از منابع اهل سنت روایاتی را ذکر کرده‌اند که: نبی مکرم اسلام در بیان رخدادهای پس از مرگ و مواجهه انسان با عالم برزخ از شنیدن صدای کفش تشییع کنندگان خبر داده‌اند . این امر بر بطلان پندار کوتاه اندیشانی دلالت می‌کند که انسان را پس از مرگ چون جماد می‌دانند. رویکرد نویسندگان در این بحث، یا صرف نقل خبر و بیان روایات است، یا درصدد اثبات تحلیلی مدعای سماع خفق نعلین برآمده‌اند و یا متعرض حکم فقهی مرتبط با بحث شده‌اند . اولین محور به بیان برخی از روایات که از طریق محدثان و نویسندگان اهل سنت نقل شده است اختصاص می‌یابد:
1. قال رسول الله: انه لَیَسمَعُ خَفَقَ نِعَالِهم إذَا وَلَّوا مُدبِرِینَ ... (17)
2. قال رسول الله: إِنَّ المَیِّتَ إذا وُضِعَ فی قَبرِهِ إنه لَیَسمَعُ خَفقَ نِعَالِهم إذا انصَرَفُوا. (18)
3. عن أنسِ بن مَالِکٍ عَنِ النبی أنَّهُ قال: إِنَّ العَبدَ إذا وُضِعَ فی قَبرِهِ وَ تَوَلَّی عنه أصحَابُهُ أنه لَیَسمَعُ خَفقَ نِعَالِهم فَیَأتِیهِ مَلَکَانِ فَیَقُولآنِ له ما کُنتَ تَقُولُ فی هذا الرَّجُلِ یعنی مُحَمَّداً قال أما المُؤمِنُ فیقول أشهَدُ أنَّهُ عبد اللهِ وَ رَسُولُهُ فَیُقَالَ له انظَر إلی مَقعَدِکَ فی النَّارِ قد اَبدَلَکَ الله بِهِ مَقعَداً فی الجَنَّة فَیَرَاهُمَا جَمیِعاً. (19)
گروهی از اندیشمندان اهل تسنن، علاوه بر طرح روایات این باب، به تحلیل موضوع پرداخته‌اند ؛ مثلاً طبری در توجیه تعارض ظاهری روایات سماع از جمله روایات سماع خفق نعال با آیه (إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَن یَشَاءُ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِی الْقُبُورِ) (20) بیان داشته است که مراد از آیه شریفه، عدم توانایی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر شنواندن مردگان است، زیرا تنها پروردگار متعال قادر بر این امر است؛ هم چنان که هدایت به ایمان و توفیقِ ارشاد نیز به دست اوست.
طبری در ادامه به تبیین توجیه دوم پرداخته است و می‌گوید:
مراد از عدم سماع موتی در آیت شریفه، صرف شنیدن نیست؛ بلکه مراد سماعی است که برای آن‌ها مفید واقع گردد، زیرا آنان از دار اعمال به سرای جزا منتقل شده‌اند و دیگر مجالی برای بهره مندی از هدایت ندارند.
او در نهایت با توجه به روایات وارده در این خصوص، تصریح می‌کند که اموات صدای زنده‌ها را می‌شنوند و هر باوری غیر از این، ظن نادرست است. (21)
مؤلف تفسیر اعراب القرآن که از دیگر موافقان سماع موتی است در رد تعارض ظاهری روایت سمع خفق نعال با آیه (إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَن یَشَاءُ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِی الْقُبُورِ) (22) بیان داشته که سخن نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) ، مبیّن کلام خداست و پیامبر می‌فرماید: «ان المیت لیسمع». (23)
ابن بطال استناد عایشه به آیاتی از قرآن را که به ظاهر بر عدم سماع اموات دلالت دارد بیان کرده است و قول درست را پذیرش اخبار صحیحی می‌داند که در آن نبی مکرم اسلام به صراحت بر سماع موتی خبر داده‌اند . از نظر این شارح صحیح بخاری، ایمان به سماع موتی واجب است و نهایت تأویل قابل پذیرش، در جمع بین اخبار دالِ بر سماع و آیاتی که به ظاهر بر عدمِ سماع دلالت دارند، این است که مراد، نفی قدرت استقلالی پیامبر بر سماع موتی است. (24) برخی اندیشوران با رویکرد فقهی در بیان جواز یا عدم جواز مشی بین قبور با کفش، به روایاتی در باب «سمع خفق نعال توسط مردگان» استناد نموده‌اند ؛ (25) این نحوه‌ی استدلال، به روشنی از پذیرش سماع موتی در به کارگیریِ مبنای نظری در استنباط‌های فقهی دلالت دارد.

2. شنیدن سلام

از جمله دلایل بدیهی در سماع موتی، سلام گفتن به شخص نبی مکرم اسلام در نماز می‌باشد که یکی از واجبات فقهی و بایدهای فکری اسلامی است. چنان که مسلمانان، با هر مذهب و مسلک فکری، سلام و صلوات به آخرین سفیر دین الهی را حداقل در پنج نوبت از نمازهای یومیه خود لازم دانسته‌اند و پس از حیات ظاهری حضرت نیز به همان منوال پیشین، به نبی مکرم اسلام، سلام و صلوات می‌فرستند. علاوه بر آن منابع اهل سنت به محورهای متعددی از روایات در باب سلام بر اموات و شنیدن آن اشاره کرده‌اند که به آن پرداخته می‌شود.

الف) اخبار سلام پیامبر به اموات

به گزارش تاریخ، زیارت مردگان، سلام کردن و گفت و گو با آن ها، از جمله سیره رفتاری پیامبر رحمت است. عنایت به این که در موارد نقل شده غالباً حضرت، ضمیرِ خطاب به کار می‌برده‌اند، در اثبات سماع موتی مفید فایده است، چون سخن گفتن به لحن خطابی در صورتی مفید است که مخاطب قادر بر شنیدن و ادراک گفت وگو باشد؛ در غیر این صورت بیهوده است. مخالفان می‌کوشند در توجیه این گونه روایات خطابی به مجاز، استعاره و تمثیل در سخن ادیبان و شاعران استناد نموده و مثال‌هایی را بر شمرند که شاعر یا سخنور اجسام بی جان را به مقاصد مختلف مورد خطاب قرار می‌دهد، اما روشن است که مقایسه کلام نبی مکرم اسلام با این سنخ سخن باطل است؛ کلام و سیره ایشان بنا بر آیات متعددی از کلام وحی حجیت داشته و لازم الاتباع است؛ (26) هم چنین باز نمودن باب تشکیک در دلالات سخن بزرگترین رهبر آسمانی، نمی‌تواند به حد خاصی محدود شود و در نهایت به عدم حجیت سنت نبوی منجر می‌شود که از دید هیچ مسلمانی پذیرش عقلی و نقلی ندارد. پس از این توضیح اجمالی، روایاتی در باب سلام رسول اعظم بیان می‌گردد. روایات زیر از جمله روایات متعددی است که سلام پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم) به اهل قبور را بیان می‌دارد:
1. عن أبی هُرَیرَة أَنَّ رَسُولَ اللهِ خَرَجَ إلی المقبُرَة فقال السلام علیکم دار قوم مؤمنین و انّا ان شاء الله بکم لاحقون. (27)
2. عن عَائِشَة أنّها قالت کان رسول اللهِ کُلَّمَا کان لَیلَتُهَا من رسول اللهِ یَخرُجُ من آخِرِ اللَّیلِ إلی البَقِیعِ فیقول السَّلَامُ عَلَیکُم دَارَ قَومٍ مُؤمِنینَ وَ أتَاکُم ما تُوعَدُونَ غَدّا مُؤَجَّلُونَ وَ إِنَّا إن شاءَ الله بِکُم لَاحِقُونَ (28)
3. أن رسول الله کان إذا أتی علی المقابر قال السلام علیکم أهل الدار من المؤمنین و المسلمین و إنا إن شاء الله بکم لاحقون أنهم لنا فرط و نحن لکم تبع و أسأل الله العافیة لنا ولکم. (29)
علاوه بر نقل این گونه اخبار، برخی احادیث به بیان تعلیمی رسول اکرم در باب سلام گفتن بر اموات اختصاص یافته است. در اثری که ابوهریره به نقل آن مبادرت ورزیده، حضرت ختمی مرتبت، در پاسخ به این سؤال یکی از صحابه در مورد نحوه سخن گفتن با مُردگان، هم نحوه سلام و سخن گفتن را تعلیم می‌نمایند و هم شنیدن سخنان توسط مردگان را متذکر می‌گردند:
عن أبی هریرة رضی الله عنه قال قال أبو رزین یا رسول الله إن طریقی علی الموتی فهل من کلام أتکلم به إذا مررت علیهم قال: قل السلام علیکم یا أهل القبور من المسلمین و المؤمنین أنتم لنا سلف و نحن لکم تبع و إنا إن شاء الله بکم لاحقون. قال أبو رزین یا رسول الله یسمعون قال: یسمعون ولکن لا یستطیون أن یجیبوا. (30)
علاوه بر این، به اعتراف رهبر فکری وهابیت، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این نحوه گفت و گو با مردگان را به مسلمانان نیز تعلیم داده‌اند . ابن تیمیه که، تناقضات گفتاری وی در بحث سماع موتی مشهود است پس از بیان امر حضرت رسول به سلام دادن بر اموات می‌نویسد: «این خطاب به مردگان است و فقط کسانی که می‌شنوند مورد خطاب قرار می‌گیرند.» (31) هم چنین ابن کثیر سلفی نیز می‌نویسد: «خطاب با اهل قبور، گفت و گو با کسانی است که می‌شنوند و فهم دارند و سلف بر این مسئله اجماع نظر دارند.» (32)

ب) پاسخ مردگان به سلام زنده‌ها

گونه‌هایی از اخبار سلام بر اموات در منابع اهل سنت، به بیان احادیثی اختصاص دارد که پاسخ سلام از سوی مردگان است و از طریق اولویت بر سماع سلام دلالت دارد؛ احادیث زیر از این جمله است:
1. قال رسول الله: «ما من أحد مر بقبر أخیه المؤمن کان یعرفه فی الدنیا فیسلم علیه إلا عرفه ورد علیه السلام.» (33)
2. قال سلیمان بن سحیم رأیت رسول الله فی النوم فقلت یا رسول الله هؤالاه الذین یأتونک ویسلمون علیک أتفقه سلامهم قال: نعم و أرد علیهم. (34)
3. إذا مر الرجل بقبر لرجل یعرفه فسلم علیه رد علیه السلام و عرفه و إذا مر بقبر لا یعرفه وسلم علیه رد علیه السلام. (35)
هم چنین حضرت به زیارت قبر شهدای احد امر فرموده است و به صراحت از شنیدن سلام و پاسخ آن حکایت می‌فرمایند:
و کان رسول الله یقول: ... ثم یقبل علی أصحابه فیقول: ألا تسلمون علی قوم یردون علیکم السلام؟ لا یسلم علیهم أحدٌ إلا ردوا علیه السلام إلی یوم القیامة. و مر رسول ا لله علی مصعب بن عمیر فوقف علیه، ودعا، و قرأ: «رجالٌ صدقوا ما عاهدوا علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما یدلوا تبدیلاً»، أشهد أن هؤلاء شهداء عندالله یوم القیامة، فأتوهم و زوروهم وسلموا علیهم والذی نفسی بیده، لا یسلم علیهم أحدٌ إلی یوم القیامة إلا ردوا علیه. (36)
بیهقی از اندیشمندان برجسته اهل سنت می‌نویسد: «زائران قبول شهیدان احد، سلام آن‌ها را از درون قبر شنیدند».
قال العطاف وحدثتنی خالتی أنّها زارت قبول الشهداء قالت ولیس معی إلا غلامان یحفظان علی الدابة فسلمت علیهم فسمعت رد السلام و قالوا والله إنا نعرفکم کما یعرف بعضنا بعضا قالت فاقشعررت و قلت یا غلام أدننی بغلتی فرکبت. (37)
سیوطی نیز به ذکر روایت علمای اهل سنت تصریح کرده است:
و أخرج ابن جریر فی تهذیب الآثار و إبن أبی الدنیا فی کتاب من عاش بعد الموت و البیهقی فی الدلائل عن العطاف بن خالد قال حدثتنی ... (38)

ج) جواب پیامبر در قبر به گفتار و سلام

برخی روایات این باب نیز حکایت از پاسخ دادن به سلام زائرانی است که تشرف حضور مرقد نبوی را داشته و یا خواهند داشت:
1. عن إبراهیم بن یسار قال: حججت فی بعض السنین فجئت المدینة قتقدمت إلی قبر رسول الله فسلمت علیه فسمعت من داخل الحجرة: و علیک السلام. (39)
2. ... أبَا هُرَیرَة، یَقُولُ: سَمِعتُ رَسُولَ الله یَقُولُ: "وَالَّذِی نَفسُ أبِی القَاسِمِ بَیَدِهِ، لَیَنزِلَنَّ عِیسَی ابن مَریَمَ إِمَامّا مَقسِطًا وَ حَکَمَا عَدلا، فَلَیَکسِرَنَّ الصَّلِیبَ، وَلَیَقتُلَنَّ الخِنزِیرَ، وَلَیُصلِحَنَّ ذَاتَ البَینِ، وَلَیُذهِبَنَّ الشَّحنَاءَ، وَلَیُعرَضَنَّ عَلَیهِ المالُ فَلا یَقبَلُهُ، ثم لئن قال علی قبری، فقال یا محمد لا جیبنه. (40)
3. أن رسول الله قال: إن عیسی ابن مریم یکون مارا بالمدینة حاجا أو معتمرا ولئن سلم علی لأردن علیه. (41)
4. عن رسول اللهِ قال: ما من أحَدٍ یُسَلِّمُ علی الا رَدَّ الله عزوجل إلی روحی حتی أرُدَّ علیه السلام. (42)
علاوه بر نقل روایت، برخی از بزرگان اهل سنت به تحلیل اخبار پرداخته و از آن حیات همیشگیِ نبی مکرم اسلام را نتیجه گرفته‌اند . نمونه‌ای از تبیین روایت به شرح زیر است:
در کتاب ترمذی روایت کردیم که پیامبر فرمودند: هر کس به من سلام می‌کند خداوند روحم را بر می‌گرداند تا جواب سلامش را بدهم. از این حدیث استفاده می‌شود که پیامبر همیشه زنده است، زیرا محال است که در شبانه روز کسی نباشد که برپیامبر سلام نفرستد. اگر گفته شود که این فرمایش حضرت، تناسبی با حیات دائمی ندارد، چون عالم خالی نمی‌شود از مسلمانی که بر پیامبر سلام می‌فرستد؛ بلکه در یک ساعت سلام‌های متعددی بر حضرت می‌شود کمو از این سخن تعدد حیات و وفات پیامبر در کمتر از یک ساعت لازم می‌آید؛ جواب این است که منظور از روح در این حدیث - رد الله الی روحی - مجازاً حرف زدن است پس گویا پیامبر فرموده باشند که خدا قدرت حرف زدن را به من باز می‌گرداند و حضرت همیشه زنده است. (43)

ب) تصریح روایات بر سماع اموات

علاوه بر روایاتی که به برخی مصداق‌های سمع از جمله شنیدن صدای کفش تشییع کنندگان یا شنیدن سلامِ سلام کنندگان و پاسخ به آن اشاره نموده‌اند ؛ (44) اخباری نیز به طور کلی بر سماع مردگان تصریح کرده‌اند . از میان این آثار، منابع متعددی به ذکر حدیث قتیل بدر پرداخته‌اند . در این روایت صحیح، نبی مکرم اسلام مشرکان کشته شده در نبرد بدر را خطاب قرار داده است و از حق بودن وعده الهی سخن و پرسش می‌نمایند؛ این رفتار پیامبر اعظم، تعجب برخی را برانگیخت، (45) چه این که بر مبنای فرهنگ جاهلی که تا پیش از اسلام بر آن باور بودند انسان پس از مرگ نابود شده و وجودی ندارد. هم چنان که پروردگار متعال در توصیف منکرین معاد به این تفکر اشاره کرده است؛ (46) رسول اکرم در پاسخ به تبیینی روشن در باور اعتقادی معاد مبادرت فرموده و مرده را شنواتر از آن‌ها معرفی می‌کند. این خبر با طریق متعدد و مضامینی نزدیک به هم در منابع اسلامی یاد شده است:
حدثنا حمید، عن أنس، قال: سمع المسلمون مقال النبی من جوف اللیل و هو علی بئر بدر ینادی: «یا أبا جهل بن هشام، یا عتبة بن ربیعة، یا شیبة بن ربیعة، یا أمیة بن خلف، ألا هل وجدتم ما وعد ربکم حقا؟ فأنی قد وجدت ما وعدنی ربی حقا» فقال المسلمون: یا رسول الله، تنادی قوما قد جیفوا، فقال: «ما أنتم بأسمع لما أقول منهم إلا أنهم الا یستطیعون أیجیبونی». (47)
رویکرد تحلیلی اندیشوران اهل سنت در این خصوص قابل تأمل است و به واقع پاسخی روشن به معدود منکران سماع موتی است. ابن عربی بعد از ذکر خبر قتیل بدر بیان می‌دارد که مرگ، عدم محض و فنای صرف نیست و تبدل حال و انتقال از داری به دار دیگر است ... روح دارای قدرت سمع، هوشیاری و علم به حسب ادراکات خویش می‌باشد.
ابن بطال تحلیل قابل توجهی در بحث کرده است که گزیده‌ای از آن بیان می‌گردد:
با استناد به آیاتی از قرآن کریم که به عذاب‌های برزخی اشاره می‌کند بازگشت حیات صحیح بوده و اعتقاد به آن لازم است؛ در نتیجه اعتقاد سماع کلام توسط اموات صحیح است و توجیه مخالفان در استناد به آیات قرآن کامل نیست. (48)
نویسنده السیرة النبویة نیز قول عایشه در تعارض روایت قتیل بدر با آیات قرآن را رد نموده و می‌نویسد: «به خلاف آنچه وی معتقد است، قول درست بر اساس نصوص روشن، قول جمهور صحابه و بعد آنان - در سماع میت - است.» (49)
امام محمد غزالی در شرح کلمه الباعث، روایت قلیب را ذکر نموده و مضمون زیر را بیان کرده است:
پندار کسانی که مرگ را عدم می‌دانند باطل است؛ چه شهدایی که به فرمایش قرآن کریم زنده هستند و چه اشقیایی که پیامبر درواقعه بدر آن‌ها را مخاطب ساخت، حیات در همه استمرار دارد؛ ارباب بصیرت می‌دانند که انسان برای ابد خلق شده است و راهی به عدم و فنا ندارد؛ هر چند مدتی تصرف او در جسدش قطع می‌شود که در این هنگام به او مرده گفته می‌شود. (50)
هم چنین سهیلی بیان عایشه از روایت (51) و اشاره وی به تعارض آن با آیات قرآن را به سبب عدم حضور وی در ماجرای قلیب رد کرده و می‌گوید:
عایشه در جریان قلیب بدر حضور نداشته و حاضران نسبت به کلام حضرت احفظ هستند. به پیامبر گفته شد آیا با قومی سخن می‌گویید که مردار شده‌اند ؟ حضرت فرمود: شما نسبت به آنچه به آن‌ها می‌گویم شنواتر نیستید. درباره نحوه شنیدن می‌توان گفت: آنان با همین سرهای خود شنیدند، به این نحو که روح به جسد یا بعض جسد برگشت نموده است که این قول اکثریت اهل تسنن است؛ یا با گوش قلب یا روح شنیدند بنابر نظر کسانی که سؤال را متوجه روح می‌دانند. (52)
تحلیل جامع تر از شنقیطی در پاسخ کسانی که بر محوریت گفتار عایشه به انکار سماع موتی پرداخته‌اند قابل تأمل است:
تأویل عایشه در روایت که در نهایت با استناد به قرآن، عدم سماع را منتج شده است صحیح نمی‌باشد. سه نکته در رد تأویل ایشان قابل ذکر است:
1. روایت عدل با تأویل باطل نمی‌شود.
2. انکار سماع توسط عایشه تمام نیست، زیرا او ضمن نفی سماع، علم را در آنان ثابت نموده است؛ چنان که می‌گوید: «انهم لیعلمون الآن أن الذی کنت أقول لهم هوالحق؛ روشن است اثبات علم، به صحت سماع منتهی می‌شود و به عبارتی به دنبال علم، سماع نیز ثابت است.»
3. برای تأویل نیاز به روایات صحیحه است. (53)
هم چنین تحلیل نووی بر سماع اموات چنین است:
مذهب اهل سنت بر خلاف خوارج و معظم معتزله و بعض مرجئه، به عذاب قبر و سؤال دو مَلَک و نشستن مرده در قبر معتقدند. قول کسانی که بازگشت روح را شرط نمی‌دانند از دیدگاه ما فاسد است، چون الم و احساس از ویژگی‌های زنده است. (54)
یکی از اندیشمندان معاصر اهل سنت گفتار قتاده در روایت مبنی بر این که این گفت و گو، تخاطب حقیقی نبوده و از باب توبیخ و تصغیر است را رد کرده و می‌نویسد:
روایت نص صریح در سماع موتی است و پیامبر تخصیصی برای آن ذکر ننموده‌اند . قول قتاده که بخاری نیز به نقل آن مبادرت نموده است، اجتهاد و نظر شخصی وی می‌باشد. (55)
نویسنده در ادامه بیان داشته که دیگر روایات این باب، نص صریح در سماع موتی است و از ظاهر آن‌ها عمومیت سماع هر میت مستفاد می‌گردد. (56)

گفتار سوم: گونه‌های روایات دال بر استمرار حیات انبیا و اولیای الهی پس از مرگ و تحلیل علمای اهل تسنن

برخی از اندیشمندان نیز در اثبات سماع، به حیات انبیا پس از مرگ استناد کرده و البته رویکردهایی متقاربی را در اثبات امر اتخاذ نموده‌اند ؛ برخی تنها به ذکر ادله روایی بسنده کرده، بعضی علاوه بر آن، تحلیل و استدلال علمی خویش را بیان کرده‌اند، دیگر اندیشوران نیز یا به مسئله به عنوان اصل موضوعی نظر نموده و در بحث‌هایی چون آداب زیارت، فضیلت زیارت و ... از آن بهره جسته‌اند و جمعی نیز وجهه اهتمام خویش را بر پاسخ گویی به ادله مخالفان معطوف داشته‌اند . در این محور به تفکیک یاد شده، مباحث تبیین می‌گردد.

الف) ادله روایی دال بر حیات پس از مرگ

برخی مستندات خبری که بر استمرار حیات بعد از مرگ دلالت دارد،؛ از این میان روایاتی به طور صریح به حیات پس از مرگ دلالت نموده‌اند و برخی به طریق الزامی به اثبات مدعا می‌انجامد. اخبار زیر از مهم ترین ادله روایی در این خصوص است:

1. انبیا در قبرهایشان زنده هستند و نماز می‌خوانند

اخبار صحیحی که بر حیات انبیا در قبر دلالت می‌کند و حتی بالاتر از آن تصریح به اقامه نماز کرده، گواه روشنی بر استمرار حیات و لازم آن از جمله سمع و ادراک است. در این مجال اندک در پی تبیین ماهیت این اخبار و بررسی دلالی آن به طور تفصیلی نیستیم و این سؤال که آیا اقامه نماز به شکل ظاهری آن مدنظر می‌باشد؛ چنان که برخی از تحلیل گران روایی به آن قائل شده‌اند، و یا مراد دیگری از تعبیر اقامه نماز اراده شده، بحث تفصیلی دیگری است؛ آنچه در اثبات مدعای نوشتار در سماع موتی با استناد به این روایات حاصل می‌آید این است که جامعه روایی اهل تسنن به حیات پس از مرگ باورمند بوده و اخبار آن را قبول کرده‌اند . برخی از روایات این باب به اجمال، عبارتند از:
عن أنس بن مالک قال رسول الله الأنبیاء أحیاء فی قبورهم یصلون. (57)
ابن حجر از اجماع علما و تواتر روایات دال بر حیات انبیا خبر داده و می‌نویسد: «الاجماع علی حیات الانبیاء کما تواترت به الاخبار». (58)
علاوه بر وجود اخبار عامی که بر حیات انبیا دلالت دارد، روایاتی نیز به حیات برخی انبیا به طور خاص اشاره دارد.
مسلم نیشابوری در کتاب صحیح خود روایت آورده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شب معراج حضرت موسی (علیه السلام) را دید که در قبر خود نماز می‌خواند: «مررت بموسی لیلة أسری بی عند الکتثیب الأحمر و هو قائم یصلی فی قبره». (59)
سیوطی درباره‌ی این روایات ادعای تواتر کرده (60) و سبکی از آن به عنوان عقیده قطعی یاد نموده و دیگر علمای اهل سنت نیز به آن بر اثبات حیات پس از مرگ استناد نموده‌اند .

2. شنیده شدن صدا از درون قبر

اخباری که به هر نحو دلالت بر شنیده شدن صدا از درون قبر که حاکی از حیات پس از مرگ می‌کند متعددند؛ برخی خبرها از شنیده شدن صدای عذاب خبر می‌دهند، برخی ناظر به شنیده شدن صدای قرآن از درون قبر است:

الف) شنیده شدن صدای عذاب از درون قبر

عن أبی أیُّوبَ رضی الله عَنهُم قال خَرَجَ النبی و قد وَجَبَت الشَّمس فسمع صوتا فقال یَهُودُ تَعَذَّبُ فی قُبُورِهَا (61)
هم چنین رسول مکرم اسلام علت عدم دعا کردن جهت شنیده شدن صدای عذاب قبر، که گویای امکان آن و نشان از حیات مردگان است را ترس از امتناع دفن بیان داشته و می‌فرماید:
لَو لَا أن لَا تَدَافَنُوا لَدَعوتُ اللهَ أن یُسمِعَکُم من عَذَابِ القَبرِ؛ (62)
اگر نمی‌ترسیدم که از دفن هم دیگر امتناع کنید دعا می‌کردم تا صدای عذاب شدن مردگان در قبر را می‌شنیدید.
ابن تیمیه پس از استناد به روایت مذکور، اخبار سماع موتی را متعدد دانسته و می‌نویسد:
ثبت عنه فی الصحیح أنه نادی المشرکین یوم بدر لما ألقاهم فی القلیب وقال ما أنتم بأسمع لما أقول منهم و الآثار فی هذا کثیرة منتشرة والله أعلم. (63)

ب) شنیده شدن صدای خواندن سوره تبارک میت از درون قبر

چنان که بیان شد برخی روایات به شنیده شدن صدای قرآن از قبر تصریح می‌کند. این اخبار دلیل واضحی بر استمرار حیات انسان پس از زندگی دنیوی است:
عن ابن عَبَّاسِ قال ضَرَبَ بَعضُ أصحَابِ النبی خِبَاءَهُ علی قَبرٍ و هو لَا یَحسِبُ ءنَّهُ قَبرٌ فإذا فیه إِنسَانٌ یَقرَأُ سُورَة تَبَارَکَ الذی بیده المُلکُ حتی خَتَمَهَا فَأتَی النبی فقال یا رسول الله إنی ضَرَبتُ خِبَائِی علی قَبرٍ وَ أنا لَا أحسِبُ أَنَّهُ قَبرٌ فَإذا فیه إِنسَانٌ یَقرَأ سُورَة تَبَارَکَ المُلکِ حتی خَتَمَها ... (64)

ب) ادله تحلیلی

برخی از اندیشوران اسلامی به ذکر روایات این باب اکتفا نکرده و به بیان تحلیلی در اثبات مدعای خویش دست یازیده‌اند ؛ در این رویکرد چند نظرگاه کلی است:

1. بیان اثباتی در سماع و ادراک موتی

برخی از تحلیل گران اسلامی نحوه استنتاج خویش از روایات سماع را به روش‌های گوناگون بیان داشته‌اند :
سهیلی (م 581ق.) پس از بیان روایت، آیه شریفه (وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
) (65) را ذکر کرده، سپس به معرفی نمونه‌هایی می‌پردازد که پس از سال‌های متمادی جسد سالم آن‌ها دیده شده است. هر چند این بخش از استنتاج وی، که بر مقدمه سلامت جسم استوار گشته در اثبات مدعا قاصر و قابل خدشه است، ولی در ادامه به اخبار صحیح در این باره استناد کرده و با بررسی سندی بحث اثباتی خویش در مسئله سماع موتی را اتقان بخشیده است. (66)
سبکی نیز ضمن پذیرش قطعی روایات حیات انبیا، علم و احاطه انبیا پس از مرگ را با طرح دو مقدمه تبیین می‌کند؛ مضمون استنباط وی چنین است:
مقدمه اول آن است که با اخبار صحیح ثابت شده که نبی ما زنده است دوم آن است که زنده یا جاهل است یا عالم، و در نهایت با توجه به حکم قرآن کریم که می‌فرماید: (ما ضَلَّ صاحِبُکُم وَ ما غَوی) (67) جهل بر پیامبر جایز نمی‌باشد و ایشان، پس از حیاتِ دنیوی نیز عالِم و دارای فهم است. (68)
ابن ملقن نیز بحث روایی خود را با بررسی دلالی همراه کرده و به عدم تعارض اخبار در این باب و صحت همه آن‌ها باورمند است. (69) هم چنین یکی از شارحان صحیح بخاری، اخبار این باب را به عنوان مؤید یکدیگر ذکر نموده است و در ادامه چنین نتیجه می‌گیرد که شهیدان به نص قرآن زنده هستند؛ از آن جا که برتریِ پیامبران بر شهدا ثابت است حیات انبیا نیز مستفاد می‌گردد. وی در نهایت در تحکیم بیان خویش، به دیگر اخبار در موضوع صلوات بر پیامبر و عرضه اعمال متمسک شده است. (70)
تحلیل یکی از اعلام قرن نهم هجری چنین است:
انبیا و از جمله پیامبر زنده‌اند و حیات ایشان تا قیامت استمرار دارد؛ چند دلیل بر این امر است:
1. خداوند در قرآن می‌فرماید: (وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
) (71) ، شهادت برای حضرت به اتم وجوه حاصل است، زیرا ایشان بنا بر قول پروردگار (وَ یَکُونَ الرَّسُولُ علَیکم شَهیداً) (72) شهید شهدا است. حتی اگر شهادت را مختص به قتل بدانیم برای حضرت نیز حاصل است به واسطه اکله خیبر؛ چنان که ابن مسعود و ابن عباس تصریح کرده‌اند که ایشان به شهادت از دنیا رفته‌اند .
2. حدیث مرفوع انس: «الأنبیاء أحیاء فی قبورهم یصلون»؛ (73)
3. حدیث مسلم: «أتیت علی موسی لیلة أسری بی و هو قائم یصلی فی قبره»؛ (74)
4. حدیث إسراء پیامبر و رؤیت انبیا؛
5. حدیث أوس بن أوس «إن الله حرم علی الأرض أن تأکل أجساد الأنبیاء» (75)
و آخرین مطلب آن که بزرگانی چون إمام بیهقی و استاد ابوالقاسم قشیری، ابوحاتم بن حبان، ابوطاهر حسین بن علی اردستانی، محیی الدین نووی و محب الدین طبری و دیگران به ادله سماع موتی استناد کرده و بر آن تصریح داشته‌اند . (76)

2. تبیین اجمالی مراد از حیات و کیفیت سماع

برخی از نویسندگان نیز ضمن توجه کلی به اثبات حیات پس از مرگ، به بیانی اجمالی از کیفیت حیات و یا کیفیت سماع مردگان پرداخته‌اند ؛ خلاصه‌ای از تحلیل بحث در سیره حلبیه بدین صورت است:
پروردگار متعال در میت قدرت قرار نداده و مرده قادر به افعال اختیاری نیست، ولی پیامبران و شهدای معرکه دارای قدرت و افعال اختیاری‌اند . حلبی پس از طرح این ادعا به روایت «الانبیا احیاء فی قبورهم» استناد کرده و متذکر روایت ابویعلی می‌شود که: «لینزلن عیسی بن مریم (سلام الله علیها) ثم إن قال علی قبری و قال یا محمد لأجبته». (77)
وی در نهایت به این مطلب تصریح نموده که مراد از حیات، حیات حقیقی مانند زندگی دنیایی نیست که مرده نیاز به طعام و شراب داشته باشد، البته ادراکات؛ مثل علم و سمع برای آن‌ها و سایر اموات ثابت است. (78) کیفیت سمع بنا بر احتمالی از ابن جوزی در بیان کیفیت سماع قتیل بدر این است که پروردگار صدای پیامبر را به ارواح مردگان رسانده است. او در ادامه توضیح می‌دهد که بدن آلتی برای شنیدن و سایر ادراکات انسان است. پروردگار متعال می‌تواند بدون وسیله و یا با وسیله‌ای دیگر، ادراکات را به روح برساند. (79) هر چند برخی از علمای اهل تسنن به نامعلوم بودن کیفیت سمع اشاره داشته‌اند . (80)
شارح نسائی در باب رویت عرض صلات بر نبی مکرم اسلام (81) به طرح احتمالات پرداخته است و عنوان می‌کند برخی که مرگ را مانع از سماع می‌دانستند از کیفیت عرض صلات بعد از مرگ سؤال کرده و پیامبر در پاسخ، روایت «إنه الله حرم علی الأرض أن تأکل أجساد الأنبیاء» (82) را فرمودند. این خبر، کنایه‌ای از حیات انبیا در قبرهایشان است و یا بیانی از خرق عادت مستمره به طریق تمثیل می‌باشد. چه بسا نزد آنان، مانع عرض صلاة بر رسول اکرم و مانع سماع و ادراک حضرت، فنای بدن بوده نه مجرد مرگ و مفارقت روح، چرا که عود به بدن مادامی که جسد از تغییر زیاد به دور باشد ممکن است؛ بر این اساس پیامبر به بقای بدن انبیا اشاره کرده‌اند . نکته دیگر این است که آنها با تعجب از بعدِ وفات پیامبر سؤال می‌کردند، نمی‌فهمیدند که عرض صلوات و سماع آن، نیازی به جسم ندارد و بر روح عرضه می‌شود. (83)

3. تبیین آثار و لوازم سماع موتی

در برابر اندیشورانی که بدون شرح و بسط خاص، به استمرار حیات و یا به مطلق ادراک مردگان مانند سماع و علم که نمودی از استمرار حیات است اشاره نموده‌اند ؛ (84) برخی به اجمال یا تفصیل متذکر آثار و لوازم این باور دینی شده‌اند . این طیف از جامعه علمی اسلامی سماع مردگان را به عنوان اصل موضوعه در نظر گرفته و در بیان مشروعیت استغاثه و توسل، (85) آداب زیارت اعم از حضور قلب و رعایت ادب حضور به آن استناد جسته‌اند ؛ و یا در استنتاج فقهی چون جواز یا عدم جواز نماز در مقبره انبیاء و ...، (86) استحباب صلوات فرستادن بر نبی مکرم اسلام و عدم تفاوت حیات و ممات حضرت (87) و ... به آن متمسک شده‌اند . (88)

نتیجه بحث

از مجموع مباحث گذشته بدست می‌آید که مسئله سماع موتی به اعتراف علمای اهل تسنن، دیدگاه غالبی در جامعه اسلامی است. این نگرش با توجه به مبنای فکری مسلمانان در جاودانگی انسان و حیات برزخی وی از مسلمات اعتقادی است و نقطه‌ی مقابل تفکر ظاهرگرایانه وهابیت می‌باشد. تفکر سماع موتی را اندیشوران متعددی از اهل تسنن با طرح روایات ناظر به سماع موتی و یا اخبار دال بر استمرار حیات مطرح کرده و در مواردی با تصحیح سندی و اطلاق دلالی به نتیجه اثبات مطلق سماع رسیده‌اند . در رویکرد تحلیلی چند نکته کلی قابل ذکر است.
1.سخن منکرین سماع مخالف اخبار صحیحه است و قابل پذیرش نیست.
2. نهایت تأویل قابل پذیرش در جمع بین اخبار دال بر سماع و آیاتی که به ظاهر بر عدم سماع دلالت دارد این است که مراد نفی قدرت استقلالی پیامبر بر سماع موتی است.
3. صحت سماع موتی قطعی است و در احکام جنائز به آن استناد می‌شود.
4. استناد منکران سماع به برخی از آیات قرآن، کامل نبوده و حاکی از عدم تدبر در فهم آیات الهی است.
5. دیدگاه مخالفان سماع، اجتهاد شخصی است و با عنایت به نص صریح در موضوع، عمومیت سماع مردگان منتج می‌گردد.
6. مبنای تئوریک سماع موتی این است که مرگ عدم محض و فنای صرف نبوده و تبدل حال و انتقال از سرایی به سرای دیگر است.
7.مذهب اهل سنت، خلافِ خوارج و معظم معتزله و بعض مرجئه، به عذاب قبر و سؤال دو مَلَک و نشستن مرده در قبر معتقد است. قول کسانی که بازگشت روح را شرط نمی‌دانند از دیدگاه اهل سنت فاسد است؛ چرا که الم و احساس از ویژگی‌های زنده است.
8. با توجه به اصل سماع موتی، زیارت مُردگان و توسل به آن‌ها جایز است و به ویژه زیارت و توسل به انبیا و اولیای الهی دارای فضایل بی شمار می‌باشد که مستلزم توجه به آدابش است.
9. گفت و گوی پیامبر با قتیلِ بدر، حقیقی و دال بر سماع موتی است و هر گفتاری که این کلام را به توبیخی بودن یا تصغیر مشرکان تأویل نماید، باطل و توجیه بدون دلیل است.
10. اصل شنیدن مردگان قطعی و البته در کیفیت آن که آیا با آلت جسی و بر مبنای دیدگاه بازگشت روح به جسم صورت می‌گیرد و یا از طریق روح انسان است اختلاف می‌باشد و البته این اختلاف به اصل مسئله خللی وارد نمی‌کند.

پی‌نوشت‌ها

1. دکتری عرفان و تصوف، مدیر گروه اخلاق مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
2. دکتری تفسیر تطبیقی، محقق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، کارشناس شبکه ولایت.
3. محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج 5، ص 621؛ سمرقندی، تفسیرالسمرقندی المسمی بحرالعلوم، ج 2، ص 318؛ ابن عطیه اندلسی، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج 3، ص 468؛ بدرالدین عینی، عمدة القاری شرح الصحیح البخاری، ج 19، ص 30.
4. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 560؛ ابوعبدالله احمد شیبانی، مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص 422؛ سمهودی، خلاصة الوفا بأخبار دارالمصطفی، ج 1، ص 59؛ ابن عساکر دمشقی، تاریخ مدینة دمشق، ج 57، ص 249؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 15، ص 142.
5. شعراء، آیه 212.
6. بقره، آیه 7.
7. نمل، آیه 80.
8. انفال، آیه 31.
9. بقره، آیه 93.
10. فراهیدی، کتاب العین، ج 1، ص 348؛ راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، ص 425 و فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج 4، ص 347 ذیل ماده سمع.
11. (بِقادِرٍ عَلی أن یُحیِی الموتی) ؛ «می تواند مردگان را زنده کند؟» احقاف، آیه 33.
12. انعام، آیه 122.
13. فرقان، آیه 49.
14. زمر، آیه 30.
15. اعراف، آیه 57.
16. فراهیدی، کتاب العین، ج 8، ص 140؛ راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، ج 1، ص 781؛ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج 11، ص 195؛ علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج 7، ص 303؛ نشوان حمیری، شمس العلوم، ج 9، ص 6409، ذیل ماده موت.
17. «مرده صدای کفش تشییع کنندگان را در بازگشت می‌شنود.» ابوعبدالله احمد شیبانی، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 2، ص 347؛ احمد بن حنبل در السنه خود، اسناد روایت را صحیح دانسته است: السنه، ج 2، ص 612؛ در جای دیگر این مضمون خبر به صورت مرفوع از ابی هریره یا با سندهای دیگر گزارش شده است: همان، ج 2، ص 445؛ ج 2، ص 596؛ ابوبکر عبدالله بن محمد، الکتاب المصنف فی الأحادیث و الآثار، ج 3، ص 553 و 56؛ حنظلی، مسند إسحاق بن راهویه، ج 1، ص 314؛ هشام ابن عمار، حدیث هشام بن عمار، ج 1، ص 204؛ محمدبن جریر طبری، تهذیب الآثار و تفصیل الثابت عن رسول الله من الأخبار، ج 2، ص 492، 499، 498، 505؛ همو، جامع البیان عن تأویل أی القرآن، ج 13، ص 215؛ ابی داود سجستانی، البعث، ج 1، ص 7؛ طحاوی، شرح معانی الاثار، ج 1، ص 510؛ احمد دینوری، المجالسة و جواهر العلم، ج 1، ص 13؛ ابوحاتم تمیمی بستی، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج 7، ص 389؛ سلیمان طبرانی، معجم الاوسط، ج 3، ص 106؛ ابوعبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین ج 1، ص 536؛ احمد بیهقی، إثبات عذاب القبر، ج 1، ص 61؛ همو، الاعتقاد و الهدایة إلی سبیل الرشاد علی مذهب السلف و أصحاب الحدیث، ج 1، ص 221؛ ابن عبدالبر، الدرر، ج 1، ص 106؛ طیوری بن عبدالله صیرفی حنبلی، الطیوریات من انتخاب الشیخ أبی طاهر السلفی، ج 9، ص 820؛ شمس الدین محمد زرعی دمشقی، إعلام الموقعین عن رب العالمین، ج 1، ص 179؛ ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 535.
18. مرده زمانی که در قبر قرار می‌گیرد صدای کفش تشییع کنندگان را در هنگام بازگشت می‌شنود. مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج 4، ص 2201؛ محمد حمیدی، الجمع بین الصحیحین البخاری و مسلم، ج 2، ص 576؛ کمال الدین محمد سیواسی، شرح فتح القدیر، ج 5، ص 195؛ طحاوی حنفی، حاشیة علی مراقی الفلاح شرح نور الإیضاح، ج 1، ص 412.
19. مرده زمانی که در قبر قرار می‌گیرد و اصحابش از وی روی می‌گردانند صدای کفش آنها (مشایعین) را می‌شنود، پس آن هنگام دو ملک نزد او می‌آیند و به او می‌گویند درباره این مرد یعنی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) چه می‌گویی، مؤمن شهادت به عبد و رسول بودن می‌کند و به او گفته می‌شود به جایگاهت در آتش نگاه کن، پروردگار جایگاهی در بهشت برای تو مهیا نموده است. محمد بخاری، الجامع الصحیح المختصر، ج 1، ص 448 و 462؛ احمدبن حنبل، مسند الإمام أحمدبن حنبل، ج 3، ص 233؛ همو، السنه، ج 2، ص 600؛ ابن سری کوفی، لزهد، ج 1، ص 204؛ ضحاک شیبانی، السنه، ج 2، ص 416؛ هبة الله لالکائی، شرح أصول اعتقاد أهل السنة و الجماعة، ج 6، ص 1131؛ ابن عبد البر النمری، التمهید لما فی الموطأ من المعانی و الأسانید، ج 22، ص 249؛ علاء الدین بغدادی، تفسیر الخازن المسمی لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج 4، ص 43 و متذکر می‌گردد در منابع متعددی نیز واژه قرع، به جاب خفق به کار رفته است.
20. فاطر، آیه 22.
21. محمدبن جریر طبری، تهذیب الآثار، ج 2، ص 519.
22. فاطر، آیه 22.
23. ابوجعفر احمد نحاس، اعراب القرآن، ج 4، ص 189.
24. ابن بطال بکری قرطبی، شرح صحیح البخاری، ج 3، ص 361.
25. عبدالبر نمری، التمهید لما فی الموطأ من المعانی و الأساتید، ج 21، ص 78؛ احمد طحاوی حنفی، حاشیة علی مراقی الفلاح شرح نور الإیضاح، ج 1، ص 412؛ محمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج إلی معرفة معانی ألفاظ المنهاج، ج 1، ص 354؛ احمد عسقلانی، الباری شرح صحیح البخاری، ج 3، ص 206؛ ابن بطال البکری القرطبی، شرح صحیح البخاری، ج 9، ص 125؛ ابن الجوزی، کشف المشکل من حدیث الصحیحین، ج 3، ص 242؛ ابن قدامة المقدسی، المغنی فی فقه الإمام أحمد بن حنبل الشیبانی، ج 2، ص 223؛ جمال الدین انصاری خزرجی، اللباب فی الجمع بین السنة و الکتاب، ج 1، ص 325.
26. (مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا
) ؛ هر چه پیامبر به شما داد بستانید، و از هر چه شما را منع کرد اجتناب کنید. حشر، آیه 7؛ (وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُول) ؛ خدا را اطاعت کنید، و پیامبر را اطاعت کنید. تغابن، آیه 12؛ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ) ؛‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولوالامر خویش فرمان برید. نساء، آیه 59 (وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُول) ؛ خدا را اطاعت کنید، و پیامبر را اطاعت کنید. مائده، آیه 92 و ...
27. ابوهریره نقل می‌کند که رسول الله خارج شد به سمت قبرستان پس فرمود: سلام بر شما اهل دیار مؤمنین و ما انشاء الله به شما ملحق می‌شویم. منابع متعددی این مضمون را نقل نموده‌اند : مسلم نیشابوری قشیری، صحیح مسلم، ج 1، ص 218؛ ابوعبدالله مالک، موطأ الأمام مالک، ج 1، ص 28؛ سلیمان ابوداود فارسی، مسند أبی داود الطیالسی، ج 1، ص 202؛ ابوبکر عبدالرزاق صنعانی، مصنف عبدالرزاق، ج 3، ص 575؛ محمدبصری زهری، الطبقات الکبری، ج 2، ص 204؛ احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ج 2، ص 375؛ همو، السنه، ج 6، ص 111 و 180؛ ابوداود سجستانی، سنن ابی داود، ج 3، ص 219؛ ابی عوانه اسفرائنی، مسند ابی عوانه، ج 1، ص 122 و ... .
28. پیامبر آخر هر شب به بقیع می‌رفته و چنین می‌فرمودند: سلام بر شما‌ ای خانه گروه مؤمنان، شما آنچه وعده شده بود یافتید و ما به زودی به شما ملحق خواهیم شد؛ اگر خدا بخواهد. مسلم نیشابوری قشیری، صحیح مسلم، ج 2، ص 669؛ ابوزید نمیری بصری، تاریخ المدینة المنورة، ج 1، ص 63؛ احمد ابویعلی، مسند ابویعلی، ج 8، ص 69، ص 86؛ محمدتمیمی، صحیح ابن حبان، ج 10، ص 382.
29. پیامبر زمانی که به مقبره‌ها می‌رسید می‌فرمود: سلام بر شما اهل خانه مؤمنان و مسلمانان؛ ما انشاء الله به شما ملحق می‌شویم، شما بر ما پیشی گرفته‌اید و ما به شما خواهیم پیوست. از خداوند عافیت برای ما و شما مسئلت می‌نمایم: احمد نسابی، السنن الکبری، ج 6، ص 268؛ هبة الله لالکائی، شرح أصول اعتقاد أهل السنة و الجماعة من الکتاب و السنة و إجماع الصحابة، ج 5، ص 969؛ ابومحمد اشبیلی، الأحکام الشرعیة الکبری، ج 2، ص 547.
30. ابوهریره نقل می‌کند: ابورزین از پیامبر پرسید: مسیر من از کنار مردگان عبور می‌کند، آیا کلامی هست که با آنان سخن بگویم؛ حضرت فرمودند: بگو سلام بر شما‌ای اهالی قبرها، شما از ما پیشی گرفته‌اید و ما به شما ملحق خواهیم شد، ابورزین سؤال کرد یا رسول الله آیا می‌شنوند؟ حضرت فرمودند بله ولی نمی‌توانند پاسخ دهند: جلال الدین سیوطی، شرح الصدور بشرح حال الموتی و القبور، ج 1، ص 201.
31. ابن تیمیه، کتب و رسائل و فتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، ج 24، ص 363.
32. ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 439.
33. از ابن عباس به نقل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) : هر کسی که به قبر برادر مؤمن خود بگذرد که در دنیا او را می‌شناخت پس به او سلام کند میت از درون قبر او را می‌شناسد و جواب سلام او را می‌دهد: نمری قرطبی مالکی، ابوعمر یوسف بنع بدالله بن عبد البر، الاستذکار الجامع المذاهب فقهاء الأمصار فی شرح الموطأ، ج 1، ص 185؛ ابومحمد اشبیلی، الاحکام الشرعیه الکبری، ج 2، ص 546؛ شارح صحیح بخاری صحت روایت را متذکر شده است بدرالدین عینی غیتابی حنفی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 8، ص 69؛ ابن تیمیه نیز در موارد متعددی صحت روایت را بیان نموده است: ابن تیمیه حرانی حنبلی، کتب و رسائل و فتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیه، ج 24، ص 173؛ همو، قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیلة، ج 1، ص 150؛ همو، الرد علی الأخنائی و استحباب زیارة خیرالبریة، ج 1، ص 88؛ همو، منهاج السنة النبویة، ج 2، ص 442؛ محمدبن عبدالهادی، الصارم المنکی فی الرد علی السبکی، ج 1، ص 395؛ أبوعبدالله زرعی دمشقی، الروح فی الکلام علی أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب و السنة، ج 1، ص 5؛ محمد شوکانی، نیل الاوطار، ج 3، ص 305.
34. احمد بیهقی، شعب الایمان، ج 3، ص 491؛ همو،حیات الانبیاء و الاولیاء، ج 1، ص 106؛ محمد الغزالی، إحیاء علوم الدین، ج 4، ص 491؛ قاضی عیاض، کتاب الشفاء، ج 2، ص 67؛ محمد ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج 1، ص 307؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشادفی سیره خیر العباد، ج 12، ص 357.
35. اباهریره نقل می‌کند: اگر انسان از کنار قبر کسی که می‌شناسد عبور نماید به او سلام کند او پاسخ سلام را داده و او را می‌شناسد و اگر از کنار قبر کسی که نمی‌شناسد عبور کند و سلام گوید پاسخ او را خواهد داد. أبوالقاسم تیمی اصبهانی، الحجة فی بیان المحجة و شرح عقیدة أهل السنة، ج 2، ص 334؛ محمد غزالی، إحیاء علوم الدین، ج 4، ص 491.
36. رسول الله بر مصعب بن عمیر ایستاد و دعا کرد و این آیه را خواند: از مؤمنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند. بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم به راهند و هیچ پیمان خود دگرگون نکرده‌اند . (احزاب، آیه 23) ، سپس فرمودند: نزد قبورشان بیاید و آن‌ها را زیارت کنید و بر آن‌ها سلام کنید، قسم به خدائی که جان من در دست قدرت اوست، کسی بر آن‌ها سلام نمی‌کند تا روز قیامت مگر اینکه جواب سلام او را می‌دهند، محمد واقدی، المغازی، ج 1، ص 267؛ محمد سیواسی حنفی، شرح فتح القدیر، ج 3، ص 183. لازم به ذکر است محمدبن عبدالوهاب و آلوسی متذکر صحت روایت شده‌اند : محمد بن عبدالوهاب، احکام تمنی الموت، ج 1، ص 47؛ ابوالفضل آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج 21، ص 55.
37. عاطف می‌گوید خاله ام به من گفت که روزی به زیارت قبر شهدای احد رفتم و فقط دو غلامی که مرکب من را محافظت می‌کردند همراه من بودند، پس بر قبر شهدا سلام کرد و جواب سلامشان را شنیدم و گفتند که ما شما را می‌شناسیم همان گونه که همدیگر را می‌شناسیم، گفت: مدهوش شدم و گفتم غلام قاطر من را بیار، پس سوار شدم. احمد بیهقی، دلائل النوبة، ج 3، ص 307، ص 308، 309؛ علی سمهودی، خلاصة الوفا بأخبار دار المصطفی، ج 1، ص 265؛ عبدالله قرشی بغدادی، من عاش بعد الموت، ج 1، ص 39.
38. ابن جریر در تهذیب الآثار و ابن ابی الدنیا در کتاب من عاش بعد الموت و بیهقی در کتاب الدلائل به ذکر روایت عطاف پرداخته‌اند : جلال الدین سیوطی، شرح الصدور بشرح حال الموتی و القبور، ج 1، ص 207.
39. ابراهیم بن یسار می‌گوید: در سالی که حج انجام دادم به مدینه آمده و سپس رو به قبر رسول اکرم نموده و سلام گفتم و از داخل حجره شنیدم که حضرت فرمود: وعلیک السلام. محمدبن یوسف صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 12، ص 357.
40. از رسول الله نقل می‌کند که فرمود: به تحقیق عیسی بن مریم نازل می‌شود و حال اینکه امامی عدالت گستر و حاکمی عادل است، پس صلیب را می‌شکند و گراز را می‌کشد، و اختلافات و کینه و دشمنی را از بین می‌برد و اموال بر او عرضه می‌شود او قبول نمی‌کند، سپس وقتی که بر قبر من بایستد و بگوید:‌ ای محمد، من جواب او را خواهم داد. ابویعلی موصلی تمیمی، مسند أبی یعلی، ج 11، ص 462. البانی در ج 6، ص 236 سلسله الاحادیث الصحیحه روایت را صحیح دانسته و هیثمی نیز صحت راویان را متذکر شده است: ابوالحسن الهیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 8، ص 211.
41. عیسی بن مریم پس از انجام حج یا عمره از مدینه عبور می‌کند و اگر به من سلام گوید او را جواب خواهم داد. محمد صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 12، ص 357.
42. کسی نیست که بر من سلام گوید جز این که خداوند روح مرا باز می‌گرداند تا به او پاسخ گویم: احمدبن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج 2، ص 527؛ ابوداود سجستانی ازدی، سنن أبی داود، ج 2، ص 218. بزرگان اهل سنت نیز روایت را تصحیح نموده‌اند : ابوزکریا نووی، الأذکار المنتخبة من کلام سید الأبرار، ج 1، ص 66؛ همو، ریاض الصالحین من کلام سید المرسلین، ج 1، ص 255؛ همو، المجموع، ج 8، ص 200؛ ابن تیمیه نیز علاوه بر ذکر صحت حدیث به شرط مسلم، به فتوای علما در جواز سلام بر حضرت اشاره نموده است: ابن تیمیه، اقتضاء الصراط المستقیم مخالفة أصحاب الجحیم، ج 1، ص 324.
43. جلال الدین سیوطی، الحاوی للفتاوی فی الفقه و علوم التفسیر و الحدیث و الاصول و النحو و الاعراب و سائر الفنون، ج 2، ص 143؛ محمد صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 12، ص 364؛ محمد مناوی، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج 5، ص 467.
44. شایان ذکر است هم چنان که گذشت در برخی از اخبار یاد شده نیز، بر مسئله سماع موتی تصریح شده بود؛ لکن با توجه به این که محور اصلی روایت بر سلام یا بر سمع خفق نعال دلالت داشت در بحث پیش رو از تکرار آن صرف نظر نمودیم.
45. در برخی روایات اشاره شده که خلیفه دوم به اعتراض می‌گوید: تکلم أجسادا لا أرواح فیها؛ در اخباری نیز به طور کلی از استعجاب عده‌ای سخن به میان آمده است: قالوا یا رسول الله أتنادی قوما قد جیفوا.
46. یس، آیه 78.
47. مسلمین صدای پیامبر در شب را شنیدند که بر سر چاه بدر صدا می‌زد: ‌ای ابا جهل هشام،‌ ای عتبه بن ربیعه،‌ ای امیه بن خلف، آیا آنچه پروردگار به شما وعده داده بود را حق یافتید؛ به تحقیق من آنچه پروردگارم وعده داده بود را حق یافتم؛ مسلمانان گفتند:‌ ای رسول خدا، آیا با کسانی سخن می‌گویی که مردار شده‌اند ؛ حضرت فرمود که: شما شنواتر از آن‌ها نیستید جز این که آنان نمی‌توانند پاسخ گویند: ابی کثیر انصاری زرقی مدنی، حدیث إسماعیل بن جعفر، ج 1، ص 62؛ نقل دیگر روایت چنین است: ... یا رسول الله أتکلم أجسادا لا أرواح فیها فقال النبی والذی نفسی بیده ما أنتم بأسمع منهم ولکنهم لا یستطیعون أن یردوا علی؛ ابوداود طیالسی، مسند أبی داود الطیالس، ج 1، ص 9؛ ابی شیبة کوفی، الکتاب المصنف فی الأحادیث و الآثار، ج 7، ص 362؛ احمدبن حنبل در موارد متعددی مضمون خبر فوق را روایت کرده است: ج 1، ص 26، ج 2، ص 131، ج 3، ص 104، 145، 182، 219، 263، 287، ج 4، ص 29؛ محمد بخاری، صحیح بخاری، ج 1، ص 462، ج 4، ص 1461، 1476؛ مسلم القشیری النیسابوری، صحیح مسلم، ج 4، ص 2202، 2203؛ احمد شیبانی، الآحاد و المثانی، ج 3، ص 445؛ عمروبن ابی عاصم شیبانی، ج 2، ص 425؛ احمد نسائی، المجتبی من السنن، ج 4، ص 108، 109؛ ابویعلی موصلی، مسند ابی یعلی، ج 1، ص 130 و ...؛ ذهبی به نقل ابواسحاق، افزوده‌ای بر روایت نقل کرده است: أنه قال: یا أهل القلیب، بئس عشیرة النبی کنتم لنبیکم کذبتمونی و صدقنی الناس، و أخرجتمونی و آوانی الناس و قاتلتمونی و نصرنی الناس. محمد ذهبی، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج 2، ص 63.
48. ابن بطال البکری، شرح صحیح البخاری، ج 3، ص 361.
49. ابو الفداء ابن کثیر، السیرة النبویة لابن کثیر، ج 2، ص 45؛ همو، البدایه و النهایه، ج 3، ص 292. هم چنین بقاعی در نگرشی عام تر به طرح بحث جواز سمع برای غیر حی استدلال کرده و افزون بر روایت مذکور می‌نویسد: و شاهدت أنا فی بلاد العرقوب المجاروة لبانیاس من بلاد الشام شجرة شوک یقال لها الغبیراء متی قیل عندها (هات لی المنجل لأقطع هذه الشجرة) أخذ ورقها فی الحال فی الذبول - فالله أعلم ما سبب ذلک. برهان الدین أبی الحسن بقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور، ج 6، ص 298.
50. محمد غزالی، المقصد الأسنی فی شرح معانی أسماء الله الحسنی، ج 1، ص 125.
51. قالت أنما قال النبی إنهم لیعلمون الآن ما أن کنت أقول لهم حق.
52. سهیلی، روض الانف، ج 3، ص 86؛ عینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 8، ص 202 و ج 17، ص 93، 94، 120؛ احمد عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 3، ص 234. عسقلانی هم چنین در جای دیگر نقل نموده که عایشه گرچه دارای خصائصی چون فهم، ذکاوت، کثرت روایت و ... است، ولی در رد روایت ثقه قول او حجت نیست، مگر با نصی مثل همان نص که دلالت بر نسخ، تخصیص یا استحاله نماید. همان، ج 7، ص 304.
53. شنقیطی، إیضاح القران بالقرآن، ج 6، ص 133.
54. ابوزکریا نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، ج 17، ص 202.
55. حمد تمیمی حنبلی، الفواکه العذاب فی الرد علی من لم یحکم السنة و الکتاب، ج 6، ص 195؛ محمد شنقیطی، إیضاح القرآن بالقرآن، ج 6، ص 130.
56. همان، ص 196.
57. ابویعلی موصلی، مسند أبی یعلی، ج 6، ص 147؛ تمام الرازی ابوالقاسم، الفوائد، ج 1، ص 33؛ احمد بیهقی، ج 1، ص 70؛ ابی یعلی ابوالحسین، طبقات الحنابله، ج 1، ص 303؛ ابن هبة الله بن عبدالله، تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الأماثل، ج 13، ص 326؛ محمدبن مکرم بن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 413 ابن کثیر، فصول من السیره، ج 1، ص 261؛ علی هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 8، ص 211؛ عسقلانی، افزون بر ذکر خبر، وثاقت روات را نیز بیان داشته است: احمد عسقلانی، لسان المیزان، ج 2، ص 175 ج 2، ص 175؛ همو، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج 14، ص 22؛ جلال الدین سیوطی، افتح الکبیر فی ضم الزیادة إلی الجامع الصغیر، ج 1، ص 471؛ همو، الخصائص الکبری، ج 2 ص 490؛ همو، جامع الاحادیث، ج 3، ص 449؛ زکریا انصاری، أسنی المطالب فی شرح روض المطالب، ج 1، ص 174؛ محمدرملی الانصاری، غایة البیان شرح زبد ابن رسلان، ج 1، ص 18؛ محمد زرقانی، شرح الزرقانی علی موطأ الإمام مالک، ج 4، ص 357؛ محمد عظیم آبادی، عون المعبود شرح سنن أبی داود، ج 3، ص 261؛ برخی اندیشمندان نامبرده به صحت اخبار این باب نیز اشاره کرده‌اند .
58. احمد هیثمی، الفتاوی الکبری الفقیهة، ج 2، ص 135.
59. مسلم نیشابوری قشیری، صحیح مسلم، ج 4، ص 1845؛ بیان متقاربی از روایت مذکور در منابع یافت می‌شود: ابن منده در ادامه به صحت روایت تصریح داشته است: محمدبن أسحاق ابن منده، الفوائد، ج 1، ص 74؛ سهیلی نیز روایت را صحیح دانسته است: سهیلی، روض الانف، ج 1، ص 96؛ جلال الدین سیوطی، شرح الصدور بشرح حال الموتی و القبور، ج 1، ص 187-236.
60. جلال الدین سیوطی، الحاوی للفتاوی فی الفقه و علوم التفسیر و الحدیث و الاصول و النحو و الاعراب و سائر الفنون، ج 2، ص 139.
61. روزی پیامبر هنگام غروب خارج شد، صدائی شنید، پس فرمود: عده‌ای از یهود هستند که در قبرهایشان عذاب می‌شوند. محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج 1، ص 463، ح 1309؛ مسلم نیسابوری قشیری، صحیح مسلم، ج 4، ص 2200، ح 2869.
62. مسلم نیشابوری قشیری، همان، ج 4، ص 2200.
63. ثابت شده در صحیح بخاری و مسلم که پیامبر با کشته شدگان مشرکین وقتی که در چاه بدر انداخت صحبت کرد و فرمود شما شنواتر از آن‌ها نیستید و روایات در این باره زیاد است والله اعلم؛ ابن تیمیه حرانی، کتب و رسائل و فتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، ج 4، ص 273، لازم به ذکر است وی، با وجود پذیرش سماع موتی، توسل و زیارت به اموات را راهی به سوی شرک دانسته و باطل می‌داند که البته با مبنای پذیرفته شده وی در صحت توسل به زندگان و قبول سماع موتی در تعارض است. ابن تیمیه، قاعده جلیه فی التوسل و الوسیله، ج 1، ص 136-137؛ همو، کتب و رسائل و فتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، ج 1، ص 330.
64. ابن عباس می‌گوید بعضی از اصحاب رسول الله خیمه‌ای بر روی قبر برپا کردند و نمی‌دانستند که قبر است و در درون قبر کسی سوره تبارک را می‌خواند و سوره را ختم کرد پس پیامبر آمدند آن صحابی گفت آقا جان من خیمه بر قبری زدم و نمی‌دانستم قبر است و در قبر شخصی سوره تبارک می‌خواند تا آن را ختم کرد، محمد الترمذی السلمی، سنن الترمذی، ج 5، ص 164. بزرگان اهل سنت به حسن بودن روایت نظر داده‌اند: حلال الدین السیوطی، الخصائص الکبری، ج 1، ص 364؛ شمس الدین محمد زرعی دمشقی، الروح فی الکلام علی أرواح الأموات و الأحیاء بالدلائل من الکتاب و السنة، ج 1، ص 80؛ عبدالحق اشبیلی ازدی، الأحکام الشرعیة الکبری، ج 4، ص 34.
65. آل عمران، آیه 169.
66. سهیلی، روض الانف، ج 1، ص 96.
67. نجم، آیه 2.
68. تاج الدین سبکی، طبقات الشافعیه الکبری، ج 3، ص 411.
69. عمر بن علی ابن ملقن، البدر المنیر فی تخریج الأحادیث و الآثار الواقعة فی الشرح الکبیر، ج 5، ص 284.
70. احمد عسقلانی، فتح الباری صحیح البخاری، ج 6، ص 487 و نیز ج 7، ص 29.
71. آل عمران، آیه 169.
72. بقره، آیه 143.
73. انبیا در قبورشان زنده هستند و نماز می‌خوانند.
74. شبی که به معراج رفتم موسی را دیدم که در قبر نماز می‌گذارد.
75. خداوند بر زمین حرام کرده که اجساد انبیاء را بخورند - از بین ببرند.
76. ابن الضیاء الحنفی، تاریخ مکة المشرفة و المسجد الحرام و المدینة الشریفة و القبر الشریف، ننج 1، ص 336-337.
77. به تحقیق عیسی بن مریم نازل می‌شود، بر سر قبر من می‌ایستد و صدا می‌زند:‌ ای محمد و من او را پاسخ می‌گویم.
78. علی حلبی السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج 2، ص 432.
79. ابو الفرج ابن جوزی، کشف المشکل من حدیث الصحیحین، ج 1، ص 148.
80. ابن عبدالبر پس از ذکر اخبار می‌نویسد: این‌ها - شنیدن صدای کفش و شنواتر بودن اموات - از اموری است که کیفیت آن برای ما مشخص نیست و در برابر آن باید تسلیم بود: بن عبد البر النمری، امور التمهید لما فی الموطأ من المعانی و الأسانید، ج 2، ص 240.
81. رِوَایَة للطَّبرَانیِّ لیس من عَبد یُصَلِّی عَلَیَّ إلَّا بَلغَنِی صَلاتُهُ قُلنَا وَ بَعدَ وَفَاتِکَ قال وَ بعدَ وَفاتِی إنَّ اللهَ عزوجل حَرِّمَ علی الأرضِ أن تأکُلَ أجسَادَ الأنبیاءِ.
82. خداوند بر زمین حرام کرده که اجساد انبیاء را بخورند - از بین ببرند.
83. نورالدین السندی، حاشیة السندی علی النسائی، ج 3، ص 92.
84. تاج الدین السبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج 3، ص 384؛ محمد صالحی الشامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، ج 2، ص 52؛ عبدالرؤوف مناوی، النیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج 1، ص 426؛ همو، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج 3، ص 84؛ محمد شوکانی، نیر الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقی الأخبار، ج 3، ص 305؛ عبدالحمید شروانی، حواشی الشروانی علی تحفة المحتاج بشرح المنهاج، ج 2، ص 167.
85. شمس الدین محمد الرملی، فتاوی الرملی، ج 6، ص 274.
86. علی قاری، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج 2، ص 389 و ج 3، ص 410؛ سلیمان بجیرمی الشافعی، تحفة الحبیب علی شرح الخطیب (البجیرمی علی الخطیب) ، ج 1، ص 18؛ همو، فی التجرید لنفع العبید، ج 1، ص 335؛ أحمد الطحاوی الحنفی، حاشیة علی مراقی الفلاح شرح نور الإیضاح، ج 1، ص 241؛ أبی بکر دمیاطی، حاشیة إعانة الطالبین علی حل ألفاظ فتح المعین لشرح قرة العین بمهمات الدین، ج 1، ص 195 و نیز ج 2، ص 277.
87. ابن حجر حیثمی، الزواجر عن اقتراف الکبائر، ج1، ص 224، علی قاری، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج 3، ص 415.
88. عبدالرحمن ابن جوزی، (597) تاریخ بیت المقدس، ج 1، ص 10؛ بدرالدین أبو عبدالله محمدبن علی، مختصر افتاوی المصریة، ج 1، ص 170؛ مجبرالدین حنبلی علیمی، الأنس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، ج 1، ص 59؛ ابن حجر هیثمی، فتاوی الحدیثیه، ج 1، ص 207؛ محمد شربینی، الإقناع فی حل ألفاظ أبی شجاع، ج 2، ص 585 و همو، مغنی المحتاج إلی معرفة معانی ألفاظ المنهاج، ج 1، ص 203.

منابع :
1. ابن ابی شبیه کوفی، ابوبکر عبدالله بن محمد، الکتاب المصنف فی الأحادیث و الآثار، تحقیق کمال یوسف الحوت، چاپ اول: مکتبة الرشد، ریاض، 1409ق.
2. ابن جوزی حنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد، کشف المشکل من حدیث الصحیحین، تحقیق علی حسین البواب، دارالوطن، ریاض 1418ق/1997م.
3. ابن ضیاء مکی حنفی، ابوالبقاء محمدبن احمد بن محمد، تاریخ مکة المشرفة و المسجد الحرام و المدینة الشریفة و القبر الشریف، تحقیق علاء ابراهیم، ایمن نصر، چاپ دوم: دارالکتب العلمیة بیروت 1424ق/ 2004م.
4. ابن عربی معافری مالکی، ابوبکر محمد بن عبدالله، أحکام القرآن، تحقیق محمدعبدالقادر عطا، دارالفکر للطباعة و النشر، لبنان [بی تا].
5. ابن بطال بکری قرطبی، ابوالحسن علی بن خلف بن عبدالملک، شرح صحیح البخاری، تحقیق ابوتمیم یاسر بن ابراهیم، چاپ دوم: مکتبة الرشد، ریاض 1423ق/2003م.
6. ابن تیمیه، احمدبن عبدالحلیم، الرد علی الأخنائی، تحقیق عبدالرحمن بن یحیی معلمی یمانی، المطبعة السلفیة، قاهره [بی تا].
7. ـــــــــــــــــــــــــــــ ، قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیلة، تحقیق زهیر شاویش، المکتب الإسلامی، بیروت 1390ق/ 1970م.
8. ـــــــــــــــــــــــــــــ ، کتب و رسائل و فتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، تحقیق عبدالرحمن بن محمدبن قاسم عاصمی نجدی، چاپ دوم: مکتبة ابن تیمیة، [بی تا].
9. ــــــــــــــــــــــــــــ ، منهاج السنة النبویة، تحقیق محمد رشاد سالم، چاپ اول: مؤسسة قرطبة، 1406ق [بی جا].
10. ابن عبدالوهاب، محمد، أحکام تمنی الموت، تحقیق عبدالرحمن بن محد السّدحان و شیخ عبدالله بن عبدالرحمن جبرین، چاپ اول: مطابع الریاض، ریاض [بی تا].
11. ابن عبدالبر، الدرر، [بی نا، بی جا، بی تا].
12. ابن عساکر دمشقی شافعی، ابی القاسم علی بن حسن ابن هبة الله بن عبدالله، تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الآماثل، تحقیق محب الدین ابی سعید ع مر بن غرامه عمری، دارالفکر، بیروت 1995.
13. ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر، فصول من السیرة، [بی نا، بی جا، بی تا].
14. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، السیرة النبویة، [بی نا، بی جا، بی تا].
15. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، تفسیر القرآن العظیم، دارالفکر، بیروت 1401ق.
16. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، البدایة والنهایة، مکتبة المعارف، بیروت [بی تا].
17. ابن منده اصفهانی، ابوعمرو عبدالوهاب بن محمد بن اسحاق بن محمدبن منده، الفوائد لإبن منده، تحقیق مسعد عبدالحمید، چاپ اول: دارالصحابة للتراث طنطا، 1412ق.
18. ابن منظور افریقی مصری، محمدبن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، [بی نا، بی جا، بی تا].
19. ابویعلی موصلی تمیمی، احمدبن علی بن مثنی، مسند أبی یعلی، تحقیق حسین سلیم أسد، چاپ اول: دارالمأمون للتراث، دمشق، 1404ق/1984م.
20. ابی داود سجستانی، ابوبکر عبدالله بن سلیمان الاشعث، البعث، [بی نا، بی جا، بی تا].
21. اسفراینی، ابوعوانه یعقوب بن اسحاق، مسند أبی عوانة، دارالمعرفة، بیروت [بی تا].
22. اشبیلی ازدی، ابومحمد عبدالحق بن عبدالرحمن بن عبدالله (معروف بابن الخراط) ، الأحکام الشرعیة الکبری، تحقیق ابوعبدالله حسین بن عکاشه، چاپ اول: مکتبة الرشد، ریاض 1422ق/2001م.
23. اصفهانی، ابوالقاسم اسماعیل بن محمد بن الفضل تیمی، الحجة فی بیان المحجة و شرح عقیدة أهل السنة، تحقیق محمدبن ربیع بن هادی عمیر مدخلی، چاپ دوم: دارالرایة، ریاض 1999/1419 م.
24. آلوسی بغدادی حنفی، ابوالفضل شهاب الدین سید محمود بن عبدالله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت [بی تا].
25. اندلسی، ابومحمد عبدالحق بن غالب بن عطیه، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، تحقیق عبدالسلام عبدالشافی محمد، چاپ اول: دارالکتب العلمیة، لبنان 1413ق-1993م.
26. انصاری خزرجی منبجی، جمال
الدین ابومحمد علی بن ابی یحیی، اللباب فی الجمع بین السنة و الکتاب، تحقیق محمدفضل عبدالعزیز مراد، چاپ دوم: دارالقلم - دارالشامیة، دمشق- بیروت 1414ق-1994م.
27. انصاری شافعی، ابو یحیی زکریا، أسنی المطالب فی شرح روض الطالب، تحقیق محمد محمد تامر، چاپ اول: دارالکتب العلمیة، بیروت 1422ق-2000م.
28. انصاری شافعی، سراج الدین ابی حفص عمربن علی بن احمد معروف به ابن ملقن، البدر المنیر فی تخریج الأحادیث و الآثار الواقعة فی الشرح الکبیر، تحقیق مصطفی ابوالغیط و عبدالله بن سلیمان و یاسر بن کمال، چاپ اول: درالهجرة للنشر و التوزیع، ریاض 1425ق/2004م.
29. بجیرمی شافعی، سلیمان بن محمدبن عمر، تحفة الحبیب علی شرح الخطیب، چاپ اول: دارالکتب العلمیة، بیروت 1417ق/1996م.
30. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، حاشیة البجیرمی علی منهج الطلاب، المکتبة الأسلامیة، دیار بکر، ترکیه [بی تا].
31. بخاری جعفی، محمدبن اسماعیل ابوعبدالله، الجامع الصحیح المختصر، تحقیق مصطفی دیب البغا، دار ابن کثیر، بیروت 1407ق/1987م.
32. بغدادی حنبلی، ابوالحسین محمدبن أبی یعلی بن الفراء، طبقات الحنابلة، تحقیق محمد حامد الفقی، دارالمعرفة، بیروت [بی تا].
33. بغدادی شهیر بالخازن، علاء الدین علی بن محمدبن إبراهیم، تفسیر الخازن المسمی لباب التأویل فی معانی التنزیل، دارالفکر، بیروت 1399ق/1979م.
34. بقاعی، برهان الدین ابی الحسن ابراهیم بن عمر، نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور، تحقیق عبدالرزاق غالب مهدی، دارالکتب العلمیة، بیروت 1415ق/1995م.
35. ابن ابی الحدید مدائنی معتزلی، ابوحامد عزالدین بن هبة الله بن محمد بن محمد، شرح نهج البلاغة، تحقیق محمد عبدالکریم نمری، چاپ اول: دارالکتب العلمیة، بیروت 1418ق/1998م.
36. بیهقی، ابی بکر احمد بن حسین، حیاة الأنبیاء صلوات الله علیهم بعد وفاتهم، تحقیق دکتور احمد بن عطیه غامدی، مکتبة العلوم و الحکم، مدینه منوره 1414ق/1993م.
37. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، إثبات عذاب القبر، تحقیق شرف محمود القضاة، دارالفرقان، عمان اردنب، 1405ق.
38. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، دلائل النبوة، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، بیروت [بی تا].
39. ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ، الاعتقاد و الهدایة إلی سبیل الرشاد علی مذهب السلف و أصحاب الحدیث، تحقیق احمد عصام الکاتب، چاپ اول: دارالآفاق الجدیدة، بیروت 1401ق.
40. تمیمی بستی، محمدبن حبان بن احمد ابوحاتم، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، تحقیق شعیب ارنؤوط، چاپ اول: مؤسسة الرسالة، بیروت 1414ق/ 1993م.
41. تمیمی حنبلی، حمدبن ناصر بن عثمان آل معمر، الفواکه العذاب فی الرد علی من لم یحکم السنة و الکتاب، [بی نا، بی جا، بی تا].
42. جکنی شنقیطی، محمد امین بن محمد بن مختار، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، تحقق مکتب البحوث و الدراسات، دارالفکر للطباعة و النشر، بیروت 1415ق- 1995م.
43. جوزی، جمال الدین عبدالرحمن بن علی بن محمد، تاریخ بیت المقدس، [بی نا، بی جا، بی تا].
44. حاکم نیشابوری، ابوعبدالله محمدبن عبدالله، المستدرک و کتب العلمیة، بیروت 1411ق/ 1990م.
45. حلبی، علی بن برهان الدین، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، دارالمعرفة، بیروت 1400ق.
46. حمیدی، محمدبن فتوح، الجمع بین الصحیحین البخاری و مسلم، تحقیق علی حسین البواب، چاپ دوم: دارابن حزم، بیروت 1423ق/ 2002م.
47. حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم، تصحیح اریانی، مطهر بن علی، دارالفکر، دشمق 1420ق.
48. حنبلی بعلی، بدرالدین ابوعبدالله محمدبن علی، مختصر الفتاوی المصریة لابن تیمیة، تحقیق محمدحامد فقی، چاپ دوم: دارابن قیم، الدمام، السعودیة 1406ق/1986م.
49. حنظلی، اسحاق بن ابراهیم بن مخلد بن راهویه، مسند إسحاق بن راهویه، تحقیق عبدالغفور بن عبدالحق بلوشی، چاپ اول: مکتبة الإیمان، مدینه منوره 1412ق/1991م.
50. دمیاطی، ابی بکر ابن السید محمد شطا، حاشیة إعانة الطالبین علی حل ألفاظ فتح المعین لشرح قرة العین بمهمات الدین، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت [بی تا].
51. دینوری قاضی مالکی، ابوبکر احمد بن مروان بن محمد، المجالسة و جواهر العلم، چاپ اول: دارابن حزم، بیروت 1423ق/2002م.
52. ذهبی شافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمدبن احمد بن عثمان، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمرعبدالسلام تدمری، چاپ اول: ناشر دارالکتاب عربی، بیروت 1407ق/ 1987م.
53. رازی ابوالقاسم، تمام بن محمد، الفوائد، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ اول: مکتبة الرشد، ریاض 1412ق.
54. رملی انصاری، محمدبن احمد، غایة البیان شرح زبد ابن رسلان، دارالمعرفة، بیروت [بی تا].
55. رملی شوبری شافعی، شمس الدین محمدبن احمد بن حمزة، فتاوی الرملی، [بی نا، بی جا، بی تا].
56. زرعی دمشقی، ابوعبدالله شمس الدین محمدبن ابی بکر، الروح فی الکلام علی أرواح الأموات و الأحیاء بالدلائل من الکتاب و السنة، دارالکتب العلمیة، بیروت 1395ق/1975م.
57. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، إعلام الموقعین عن رب العالمین، تحقیق طه عبدالرؤوف سعد، دارالجیل، بیروت 1973م.
58. زرقانی، محمدبن عبدالباقی بن یوسف، شرح الزرقانی علی موطأ الإمام مالک، چاپ اول: دارالکتب العلمیة، بیروت 1411ق.
59. زهری، محمدبن سعد بن منیع ابوعبدالله بصری، الطبقات الکبری، دارصادر، بیروت [بی تا].
60.سبکی شافعی، ابونصر تاج الدین عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی، طبقات الشافعیة الکبری، تحقیق محمود طناحی و عبدالفتاح محمد الحلو، چاپ دوم: هجر للطباعة والنشر و التوزیع، 1413ق.
61. سلمی، هشام بن عمار بن نصیر بن میسرة بن ابان، حدیث هشام بن عمار، تحقیق عبدالله بن وکیل الشیخ، داراشبیلیا، عربستان 1419 ق/ 1999م.
62. سمهودی، علی بن عبدالله بن احمد الحسنی، خلاصة الوفا بأخبار دارالمصطفی، [بی نا، بی جا، بی تا].
63. سندی، نورالدین بن عبدالهادی ابوالحسن، حاشیة السندی علی النسائی، تحقیق عبدالفتاح ابو غده، مکتب المطبوعات الإسلامیة، حلب 1406ق/ 1986م.
64. سهیلی، الروض الانف، [بی نا، بی جا، بی تا].
65. سیواسی، کمال الدین محمدبن عبدالواحد، شرح فتح القدیر، دارالفکر، بیروت [بی تا].
66. سیوطی، ابوالفضل جلال الدین عبدالرحمن ابی بکر، الخصائص الکبری، دارالکتب العلمیة، بیروت 1405ق/ 1985م.
67. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، الصدور بشرح حال الموتی و القبور، تحقیق عبدالمجید طعمة حلبی، دارالمعرفة، لبنان 1417ق/ 1996م.
68. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، الفتح الکبیر فی صنم الزیادة إلی الجامع الصغیر، تحقیق یوسف نبهانی، دارالفکر، بیروت 1423ق/ 2003م.
69. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر و زوائده و الجامع الکبیر) ، (بی نا، بی جا، بی تا].
70. شربینی خطیب شافعی، شمس الدین محمد، الإقناع فی حل ألفاظ أبی شجاع، تحقیق مکتب البحوث والدراسات، درالفکر، بیروت 1415ق.
71. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، مغنی المحتاج إلی معرفة معانی ألفاظ المنهاج، دارالفکر، بیروت [بی تا].
72. شروانی طالسی شافعی، عبدالحمید بن موسی بن بایزید بن موسی، حواشی الشروانی علی تحفة المحتاج بشرح المنهاج، دارالفکر، بیروت [بی تا].
73. شوکانی، محمدبن علی بن محمد، نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتفی الأخبار، دارالجیل، بیروت 1973م.
74. شیبانی، عبدالله بن احمد بن حنبل، السنة، تحقیق محمد سعید سالم قحطانی، دارابن القیم، دمام 1406ق.
75. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، مسند أحمدبن حنبل، مؤسسة قرطبة، مصر [بی تا].
76. شیبانی، ابوبکر احمد بن عمرو بن ضحاک، الآحاد و المثانی، تحقیق باسم فیصل احمد جوابره، چاپ اول: دارالرایة، ریاض 1411ق/ 1991م.
77. صالحی شامی، محمدبن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، چاپ اول: دارالکتب العلمیة، بیروت 1414ق.
78. صیرفی حنبلی، ابوالحسینی مبارک بن عبدالجبار طیوری بن عبدالله، الطیوریات من انتخاب الشیخ أبی طاهر السلفی، تحقیق دسمان یحیی معالی و عباس صخر الحسن، چاپ اول: أضواب السلف، ریاض 1425ق/ 2004م.
79. ضحاک شیبانی، عمرو بن ابی عاصم، السنة، تحقیق محمد ناصرالدین البانی، المکتب الإسلامی، بیروت 1400ق.
80. طبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب، المعجم الأوسط، تحقیق طارق بن عوض الله بن محمد، عبدالمحسن بن ابراهیم حسینی، دارالحرمین، قاهره 1415ق.
81. طبری، ابی جعفر محمدبن جریر، تهذیب الآثار و تفصیل الثابت عن رسول الله من الأخبار، تحقیق محمود محمد شاکر، مطبعة المدنی، قاهره [بی تا].
82. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، جامع البیان عن تأویل آی القران، دارالفکر، بیروت 1405ق.
83. طحاوی حنفی، ابوجعفر احمد بن محمد بن سلامه، شرح معانی الآثار، تحقیق محمد زهری نجار، چاپ دوم: دارالکتب العلمیه، بیروت 1399م.
84. طحاوی مصری حنفی، احمدبن محمدبن اسماعیل، حاشیة علی مراقی الفلاح شرح نور الإیضاح، چاپ دوم: المطبعة الکبری الأمیریة ببولاق، مصر 1318ق.
85. طیالسی بصری، سلیمان بن داوود ابوداوود فارسی، مسند أبی داوود الطیالسی، دارالمعرفة، بیروت [بی تا].
86. عسقلانی شافعی، احمدبن علی بن حجر ابوالفضل، فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقق محب الدین الخطیب، دارالمعرفة، بیروت [بی تا].
87. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، لسان المیزان، تحقیق دائرة المعرف النظامیة، چاپ سوم: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت 1406ق/ 1986م.
88. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، تحقیق سعد بن ناصر بن عبدالعزیز شتری، چاپ اول: دارالعاصمة / دارالغیث، عربستان 1419ق.
89. عظیم آبادی، محمد شمس الحق، عون المعبود شرح سنن أبی داوود، چاپ دوم: دارالکتب العلمیة، بیروت 1995م.
90. علیمی حنبلی، مجیرالدین عبدالرحمن بن محمد بن عبدالرحمن بن محمد، الأنس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، تحقیق عدنان یونس عبدالمجید نباته، مکتبة دندیس، عمان 1420ق/ 1999م.
91. عینی غیتابی حنفی، بدرالدین ابومحمد محمودبن احمد، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، دار دار إحیاء التراث العربی، بیروت [بی تا].
92. غزالی، محمدبن محمد ابوحامد، المقصد الأسنی فی شرح معانی أسماء الله الحسنی، تحقیق بسام عبدالوهاب الجابی، چاپ اول: الجفان و الجابی، قبرص 1407ق/1987م.
93. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، إحیاء علوم الدین، دارالمعرفة، بیروت [بی تا].
94. قرشی بغدادی، ابوبکر عبدالله بن محمدبن عبید ابن ابی دنیا، من عاش بعد الموت، تحقیق محمد حسام بیضون، چاپ اول: دارالنشر مؤسسة الکتب الثقافیة، بیروت 1413ق.
95. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج ابوالحسین، صحیح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت [بی تا].
96. کوفی، هناد بن سری، الزهد، تحقیق عبدالرحمن عبدالجبار الفریوانی، چاپ اول: دارالخلفاء للکتاب الإسلامی، کویت 1406ق.
97. کانی، ابوالقاسم هبة الله بن الحسن بن منصور، شرح أصول اعتقاد أهل السنة و الجماعة من الکتاب و السنة و إجماع الصحابة، تحقیق احمد سعد حمدان، دار طیبة، ریاض 1402ق.
98. مالک بن أنس ابوعبدالله الأصبحی، موطأ الإمام مالک، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دار إحیاء التراث العربی، مصر [بی تا].
99. مقدسی حنبلی، ابومحمد عبدالله بن احمد بن قدامه، المغنی فی فقه الإمام أحمد بن حنبل الشیبانی، چاپ اول: دارالفکر، بیروت 1405ق.
100. ملا علی قاری، نورالدین ابوالحسن علی بن سلطان محمد هروی، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، تحقیق جمال عیتانی، چاپ اول: دارالکتب العلمیة، بیروت 1422 ق/ 2001م.
101. مناوی، محمدعبدالرؤوف بن علی بن زین العابدین، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، چاپ سوم: مکتبة الإمام الشافعی، ریاض 1408ق / 1988م.
102. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، چاپ اول: المکتبة التجاریة الکبری، مصر 1356 ق.
103. نحاس مرادی مصری، ابوجعفر احمد بن محمد بن اسماعیل، إعراب القرآن، تحقیق زهیر غازی زاهد، چاپ سوم: عالم الکتب، بیروت 1409ق/1988م.
104. نسانی، احمد بن شعیب ابوعبدالرحمن، المجتبی من السنن، تحقیق عبدالفتاح ابوغدة، چاپ دوم: مکتب المطبوعات الإسلامیة، حلب 1406ق/ 1986م.
105. نمری قرطبی مالکی، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن عبدالبر، التمهید لما فی الموطأ من المعانی و الأسانید، تحقیق مصطفی بن احمد علوی، تحقیق محمد عبد الکبیر بکری، وزارة عموم الأوقاف و الشؤون الإسلامیة، مغرب 1387ق.
106. نمیری بصری، ابوزید عمر بن شبه، تاریخ المدینة المنورة، تحقیق علی محمد دندل و یاسین سعدالدین بیان، دارالکتب العلمیة، بیروت 1417ق/1996م.
107. هیتمی مکی، احمد شهاب الدین ابن حجر، الفتاوی الحدیثیة، دارالفکر [بی جا، بی تا].
108. هیثمی، ابوالحسن نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، دارالریان للتراث قاهره، دار الکتاب العربی، بیروت [بی تا].
109. هیثمی، ابوالعباس احمدبن محمد بن علی ابن حجر، الزواجر عن اقتراف الکبائر، تحقیق تم التحقیق و الاعداد مرکز الدراسات و البحوث بمکتبة نزار مصطفی الباز، چاپ دوم: المکتبة العصریة، بیروت 1420ق/ 1999م.
110. واقدی، ابوعبدالله محمدبن عمر بن واقد، کتاب المغازی، تحقیق محمد عبدالقادر احمد عطا، چاپ اول: دارالکتب العلمیه، بیروت 1424ق/ 2004م.

منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان، (1393)، کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه اسلام، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل البیت، چاپ اول