هیپنوتیزم

اولین کوششهای هیپنوتیزم عملا به قبل ازتاریخ مکتوب بشری می رسد.درمراسم مذهبی ودرمانی تمام اقوام بدوی روی کره زمین، عناصری دیده می شود که شباهت زیادی به خلسه هیپنوتیزمی دارند.با مطالعه روی مراسم اقوام بدوی که هنوزهم دراین کره خاکی ،درآفریقاواسترالیا،می زیند تصورمی شودکه تلقین همراه باآوازموسیقائی،ضربه های کوبه ای یکنواخت،توام با تثبیت چشم وکاتالپسی بدن انجام می گرفته است.
مراسم بدوی دراصل مبتنی برتمرکزتوجه همراه با مهار اعصاب محیطی است ،سهم ایند وبرای تلقین خلسه هیپنوتیک به 95% میرسد.حال مهم نیست که این عمل رامراسم مذهبی ،مراسم درمانی ،یا ترکیبی ازمراسم مذهبی ودرمانی بنامیم.مهم آن است که فرایند خلسه وجودداشته وماهیت آن نیز هیپنوتیک بوده است ،گرچه واژه "هیپنوزیس" قرنها بعد بسال1842توسط برید(Braid )ابداع گردید.همه با هندوها،فاکیرها،یوگی ها،دراویش ومغان شرقی آشنا ئیم.می دانیم که این افراد ازطریق تثبیت چشم و سایر روشهای مسمری می توانستند و می توانند ازطریق ایجاد حالت کاتالپسی ،اعمال غیرعادی فیزیکی انجام دهند وبه درما ن بیماری کمک کنند.
پدیده هیپنوتیزم چندین هزارسال قبل درمیان مغهای ایرانی وهم اکنون بین یوگی ها وفاکیرهای هندی دیده شده ومی شود. پاپیروسهای ابه رس(the Ebers Papyrus ) کهن ترین مکتوب درمان با هیپنوز هستند که نظریات وروشهای عملی طب مصری رادر15 قرن قبل ازمیلاد مسیح نشان می دهند.دراین پاپیروسها نوعی درمان توصیف شده که طی آن طبیب ،دستهایش راروی سر بیمارگذاشته وبا ادعای اینکه توانائیهای درمانی فوق انسانی دارد شروع به تلقین بیمارکرده وسوژه رادرمان می نموده است. فیروس حاکم مصری (King Pyrrhus of Egypt ) ، وسپاسیان فرانسیس اول شاه فرانسه ودیگر سلاطین فرانسه تا چارلزدهم باهمین شیوه درمان می نمودند.
تصورمی شودکه مصریان قدیم بنیانگذار "معبد خواب" بوده اند. روحانیون مصری دراین محل بیماران خودرابکمک تلقین درمان می کرده اند.این معابد درمصرعمومیت داشت ودرسرتاسر یونان وآسیای صغیر گسترده شده بود.هیپوکرات که بعنوان پدرطب شناخته می شودو قسم نامه پزشکی وی شهره خاص وعام است، پدیده " ابتلاء جسمانی به بیماری ،ودرمان روان با چشمان بسته"راتوصیف نموده است.رومی ها درمان باخلسه راازیونانی ها فراگرفتند.درعصرامپراتوری بزرگ روم ،بسیاری ازمردان فرهیخته یونانی بعنوان برده به روم منتقل وملزم به آموزش جوانان رومی شدند.درمیان رومی ها،اسکولاپیوس( Aesculapius ) ، غالبادرد بیمارانش راباتلقین آنها به"خواب عمیق" وضربات آرام بادست درمان می نمود.
در1600قبل ازمیلاد ،وونگ تای( Wong Tai) پدرطب چینی ازذکراورادهمراه باتکان دادن دست جهت درمان استفاده می کرده است.
هرچند که بسیاری ازمعجزات عیسی مسیح لاجرم با هیپنوزصورت می گرفته ،اما با گسترش مسیحیت ،استفاده درمانی ازهیپنوزوخلسه ، بشدت روبه افول گذارد.زیرا این روشها ،اعمالی شیطانی خوانده می شدند ودرمان باخلسه اگرهم انجام می گرفته درخفا بوده است..درقرن ده میلادی، ابن سینا پزشک بزرگ ایرانی بیان داشته : تخیلات می تواند جسم انسان رابگونه ای دچارجرح وتعدیل کند که سبب بروزبیماری ویا بهبودی گردد.ازمیانه قرن شانزدهم تئوفراستوس پاراسلسوس (Theophrastus Paracelsus) فرضیه جدیدی برای بیماریها ارائه داد.وی معتقد بود که بسیاری ازاجرام آسمانی بخصوص ستارگان، بررفتارانسان تاثیرمی گذارند. به اعتقاد اوحتی انسانها بریکدیگرتاثیرگذارند.این عقیده امروزه نیزدر"روانشناسی رفتار" مورد بررسی قرارمی گیرد.حدود سال1600،وان هلموت ،ماکسول اسکاتلندی وسانتانلی (Santanelli )ایتالیائی ، بیانات مشابهی داشته ومبانی مانیتیسم حیوانی را که بعدها توسط مسمر(Mesmer) به شهرت رسید، برپانمودند.تقریبا می توان گفت که همه تمدنهای باستانی بگونه ای با هیپنوزآشنا بوده اند.له کرون( LeCron ) نوشته است که دربرخی ازمانتراهای هندی عهد باستان، درفرهنگ مغولها،تبتی ها و چینی هاونیزباتوصیف کامل درشعرحماسی کاله والا( Kalevala)فین ها، به هیپنوزاشاره شده است.
برخی هیپنوتیزم را نوعی «تلقین » می پندارند . به هر حال حتی اگر اینچنین باشد نکته جالب توجه این است که به این روش توانسته ایم روی سیستم عصب خودکار بدن - که ظاهرا هیچ تأثیری از فرد نمی گیرد - کنترل داشته باشیم. این فرآیند هر اسمی که داشته باشد بسیار ارزشمند است و اولین طریقه تماس مستقیم با ناخودآگاه گریزپای انسان را در اختیار می گذارد.
بار ها دیده ایم یا شنیده ایم که با حرکاتی خاص و منظم می توان افراد را به حالت خلسه مانند فرو برد و از آنها خواست کاری انجام دهند یا چیزهایی بگویند.به این کار هیپنوتیزم می گویند. اما هیپتونیزم چیست و چگونه رخ می دهد!؟
یک روانپزشک فرانسوی که مدیر موسسه روان پزشکی پاریس نیز هست معتقد است این حالت به اضافه حالت های بیداری ،خواب یا رویا ۴ حالت حیات هستند .اما برخی دیگر از پزشکان می گویند هیپنوتیزم واکنشی هیجانی است که بر اساس یک ضربه ، مثل شلیک ناگهانی یک تفنگ یا به دلیل انگیزه های آرامش بخش مثل نوازش یا آواز ملایم ایجاد می شود.برخی هم این حالات را انعکاسی از شرایط بسیار ابتدایی حیات می دانند و معتقدند در رشد جنین ، بدن انسان در فضایی محدود قرار گرفته است و باید نسبتا بی حرکت بماند .به همین دلیل وقتی نوعی محدودیت شدید در زندگی رخ می دهد ، موجب بازگشت به همان بی حرکتی می شود.این موضوع می تواند درست باشد ، چون اکثر حیوانات در هنگام خطر و برای تظاهر به مرگ همان حیات جنینی را به خود می گیرند . در ضمن به کمک این نظریه می توان علت وقوع پدیده هیپنوتیزم را به وسیله تحریکات موزون هم توضیح داد. صدا و احساس غالب در طول زندگی جنینی ، ضربان پیوسته و موزون قلب مادر است و دیده ایم که بعد از تولد هم نوزاد را با خوابانیدن در آغوش چپ مادر یا به کمک ساعتی که تیک تاک می کند یا گهواره ای که حدود هفتاد و دو حرکت در دقیقه دارد -چیزی شبیه ضربان قلب - آرام می کنند.
بهترین راه بررسی هیپتونیزم، بررسی اندک اطلاعاتی است که از فیزیولوژی این حالت به دست آمده است. بارها برایتان پیش آمده است که در فکر فرو رفته اید و صفحات متوالی یک کتاب را بدون آن که چیزی از آن بفهمید ، خوانده ایدو یا به یک گفتگو بدون شنیدن آن گوش داده اید. از نظر دانشمندان این ها حالت های شبه هیپنوتیزمی هستند که در زندگی روزمره رخ می دهند .
خواب و رویا را می توان از روی طرح های موج نگاری مغز از بیداری تشخیص داد.اما امواج مغز شخصی که به خواب مصنوعی فرو رفته -یعنی هیپنوتیزم شده - با حالت بیداری یکسان است.شخصی که به یک دستگاه موج نگار مغز وصل شده و چشمانش را بسته است ، همان طرح های امواج را دارد که وقتی بعد از چند دقیقه هیپنوتیزم می شود نشان می دهد .
ظاهرا در پتانسیل لایه خاکستری مغز ،ضربان قلب ،مقاومت پوست یا پتانسیل های الکتریکی کف دست تغییری روی نمی دهد و فقط دمای بدن اندکی به دلیل اتساع رگها افزایش می یابد.

هيپنوتيسم نوعى حالت ذهنى غير معمول (تغيير يافته) است ولى خواب نيست. اين حالت ميانى وضعيتى جادويى نيست بلكه نوعى حالت تغيير شعور و ادراك است كه صداى هيپنوتيست كه ترغيب كننده، آمرانه و با اعتماد به نفس است در شخص ديگر پديد مى‏آورد. هيپنوتيسم شونده به مرحله‏اى مى‏رسد كه باور مى‏كند آنچه به او گفته شده حتماً اتفاق خواهد افتاد؛ و اين معمولاً اتفاق خواهد افتاد.

هيپنوتيست به طريقى آهسته، كنترل شده، ترغيب كننده، و در عين حال آمرانه با بيمار صحبت مى‏كند. برخى هيپنوتيست‏ها از بيمار مى‏خواهند كه بر چيزى خاص تمركز ذهن كند. آنان گاهى از يك پرتوى نور مستقيم يا بازتابنده، يا يك آونگ براى متمركز كردن ذهن و حواس بيمار استفاده مى‏كنند، يا چيزى به بيمار مى‏دهند كه محكم در مشت خود نگه دارد، يا از بيمار مى‏خواهند كه تصويرى خاص در ذهن خود مجسم كند.
هدف اين گونه تمركزها و خلسه‏هاى القايىِ بعد از آن، شل كردن عضلات و رفتن به حالت خلسه و تلقین پذیری می باشد. هیپنوتیست ها سعی نمی کنند شخص هيپنوتيسم شده را وادار به كارى خاص كنند و فقط با او گفتگو مى‏كنند تا نكات و مسائل پنهان روان او يا تجربه‏هاى تلخ زندگى او و به عبارت دقيق‏تر ريشه ناراحتى يا نگرانى يا درد و بيمارى او را آشكار سازند.

یکی از كاربردهای هيپنوتيسم بازيابى اطلاعات فراموش شده از حافظه است. کاربرد دیگر در حرفه پزشكى و براى مقاصد درمانى بوده زيرا بسيارى از دردها و بيمارى‏هاى لاينحل، خواه جسمى يا روانى، واكنش‏هاى خوب به هيپنوتيسم نشان داده‏اند. امروزه آسم، بى‏خوابى، انواع ترس‏هاى نامعقول و بعضاً فلج كننده چون وحشت از ارتفاع بلند، وحشت از مسافرت هوايى، يا وحشت از جراحى دندان‏پزشكى، و چندى ديگر مانند آن‏ها را مى‏توان با هيپنوتيسم درمان كرد. هم‏چنين عادت‏هاى نامطلوب و زيان‏آورى چون سيگار كشيدن و ناخن جويدن را مى‏توان به راحتى با استفاده از هيپنوتيسم ترك كرد.

يك پزشك هيپنوتيست در اين باره این روش مى‏گويد: یكى از مسائلى که بيش‏تر مردم را نگران مى‏كند این است که آنان گمان مى‏كنند در حالت هيپنوتيسم به حيوانى بى‏اراده تبديل خواهند شد و كارهاى عجيب و ناپسند خواهند كرد. اين خيالى بى‏اساس است و واقعيت ندارد. ما اشخاص نيازمند كمك را وادار نمى‏كنيم كارهاى پوچ يا ناپسند انجام دهند. محبوبيت وسيع روش هيپنوتيسم‏درمانى بين پزشكان كشورهاى غربى در دهه‏هاى اخير بيش‏تر به اين دليل است كه اين روش در بسيارى موارد كه دارو درمان‏هاى معمول فايده نداشته‏اند مفيد بوده است
در این بخش شما با این 11 دستور می توانید به صورت مقدماتی عمل هیپنوتیزم را انجام دهید :
1 - شروع خواب مصنوعي: مکاني ساکت و دنج پيدا کنيد ، آرام روي صندلي اي راحت بنشينيد و يا در جايي نرم دراز بکشيد (گذاشتن موسيقي اي آرام يا صداي طبيعت مي تواند کيفيت کار را بهتر کند). سپس چشمها را بسته و از 10 تا 1 به صورت معکوس بشماريد به طوريکه شماره ها يک در ميان با دم و بازدم تنظيم شوند ، مثلا با شماره 10 ،نفسي عميق بکشيد و 15 ثانيه نگهداريد سپس با شماره 9 بيرون دهيد و همينطور الي آخر. . . در ضمن تصور کنيد لحظه به لحظه و با هر شماره بدن شما سنگينتر مي شود.
2 - رها سازي پاها: ابتدا پاي راست خود را از انگشتانش تا کمر(يا تا زانو)در ذهن مجسم کنيد . آن را احساس کنيد و در ذهن خود تصور کنيد که تمام اجزاي آن مثل خمير شل ، گرم و سنگين شود ؛ سنگين سنگين ،اين کلمه را 5 بار تکرار کنيد ؛ وارد جزئيات شويد و سعي کنيد به ترتيب عمل کنيد يعني به خود القا کنيد که پاي راستتان تا کمر از نوک انگشتان ، پاشنه پا ، کف پا، ساق پا، ران و... همه و همه شل ، سنگين و گرم شده اند بعد همينطور پاي چپ(براي اينکار مي توانيد در ذهن خود 5 بار به پاهايتان دستور بدهيد که آرام سنگين و گرم شو و بگوييد لحظه به لحظه پاهايم گرمتر و سنگينتر و شل تر مي شوند . احساس سه کلمهً گرم ، سنگين و شل را مدام در ذهن خود تکرار کنيد .)
3 - رها سازي تنه: يک نفس نيمه عميق و آرام بکشيد و همه بدنتان را رها کنيد.حالا عضلات شکم ، سينه ، سرسينه ها و پهلوها را رها کنيد ؛ تصور کنيد تمام قسمتهاي بدنتان شل شده اند لذا اين قسمتها را ، راحت ، آسوده ، شل ، سنگين و گرم شده باور کنيد ، مي توانيد 5 بار ذهني بگوييد از کمر تا کتفم شل و سنگين شده و لحظه به لحظه گرمتر و شل تر و روانتر مي شود .(به تصوير کشيدن اجزاء بدن در ذهن به صورت ماده اي مثل خمير يا هر ماده اي که در حال وارفتن و روان شدن باشد بسيار کمکتان مي کند)
4 - رها سازي دستها: منظور ، قسمت مچ دست تا انگشتان مي باشد ؛ پس ابتدا دست راست و سپس چپ خود را رها و شل کنيد ،دقيقا مانند مراحل قبل ؛يعني تصورکنيد تمام اجزاي دست مورد نظر شل و سنگين شده .بهتر است از نوک انگشتان شروع کنيد و 5 بار به خود بگوييد دست چپم شل و سنگين شده است ،آرام و رها .
5 - رها سازي کتفها و بازوها: کتفها و بازوهايتان را شل ، سنگين و بدون هيچ انقباضي قرار دهيد (همانطور که با اعضاي قبلي رفتار کرديد) ، مي توانيد تصور کنيد همينطور که بازوهاي شما سنگين، شل و گرم مي شوند به تدريج مثل خميري نرم ، روان به سوي پاهايتان در جريان است .
6 - رها سازي سر: حال نوبت عضلات گردن ، فک ، چانه ، صورت ، لبها ، گونه ها ، پيشاني ، گوشها ، ماهيچه هاي زير چشم و موها رسيده است .تصور کنيد اختيار اين قسمتها دست شما نيست و همه شان شل ، گرم ، سنگين و مايع شده اند ؛ رهايشان کنيد و در ذهن ببينيد صورتتان آرام و آسوده شل شده است .
7 - چسباندن پلکها: اکنون تصور کنيد پلکهايتان شديداً به هم چسبيده اند ، يعني تصور کنيد آنها را با قويترين چسب دنيا به هم چسبانده اند و شما در ذهن خود مجسم کنيد که نمي توانيد چشمهايتانرا باز کنيد آرام آرام عضلات صورت را شل کرده و رهايشان کنيد .
8 - پاکسازي آلودگيها: در اين مرحله در ذهن و خيال خود تصور کنيد هوايي زلال و شفاف (ترجيحا قابل رويت) به درون ريه هايتان مي فرستيد به طوريکه اين هوا علاوه بر ريه ها ، به تمام سلولها و اتمهاي اجزاي ديگربدن نيز وارد شده و همه عضلات داخلي و ماهيچه ها و مغزتان را پاک پاک پاک ، صاف و زلال و شفاف مي کند و به همين دليل هواي وارد شده سياه رنگ مي شود ؛ پس در بازدم ، آن رنگ سياه که در واقع بيماريها ، نقطه ضعفها ، ناراحتي ها و مشکلاتتان است بيرون مي رود . اين تنفس شامل دم پاک و بازدم سياه رنگ را مرتب تکرار کنيد و تصور کنيد که با بيرون رفتن تنشها و بيماريها به صورت دود سياه ، لحظه به لحظه شادابتر و سرحالتر مي شويد و رفته رفته رنگ سِاه بازدمها نيز کمتر مي شود تا آنجا که هم دم و هم بازدمتان زلال و شفاف و پاک مي شوند و در واقع تمام سلولهاي بدنتان را پاک و تميز و جوانتر شده مي بينيد .
9 - افزايش کيفيت آرامش: تصور کنيد کنار دريا در ساحلي بسيار زيبا يا کنار رودخانه اي جنگلي يا در باغي سرسبز و آرام يا روي تشکي نرم و لطيف يا قايقي راحت در وسط اقيانوسي آرام زير گرماي مطلوب خورشيد ونسيم خنک پرطراوتي(و خلاصه هر مکان و فضاي آرامشبخشي که بودن در آنجا را دوست داريد )دراز کشيده ايد ؛ احساس کنيد که نسيم دريا يا صداي آب شما را آرام و آرامتر مي کند ، خورشيد به صورت حرارتي مطبوع بر شما مي تابد و بدنتان را نوازش و گرم مي کند . حالا در ذهن بگوييد لحظه به لحظه آرامتر مي شوم ، دستهايم ، پاهايم ،کمرم ،سينه ام ،شکمم ،عضلات صورتم همه سنگين و سنگين تر مي شوند .دست چپم ، سنگين شده سنگين سنگين ، دست راستم شل و آرام شده سنگين سنگين ، گرم گرم ؛ هر نفسي که مي کشم مشکلات ، تنشها ،بيماريها و انقباضها از بدنم حذف ميشود و من آرام و راحتم ، پاهايم ، سينه ام و سرم سنگين و گرمند ، من راحتم من آرامم . در اوج نشاط وآرامش ، آسوده و راحت ، رها و آزاد و شاد و اميدوار .(دقت کنيد که تکرار اين کلمات و تصور کردن دوباره اجزاي بدن به صورتي آرام در افزايش کيفت آرامش شما بسيار مهم است).
10 - تلقين خواسته ها: اين مرحله ، مرحله تلقين دقيقتر آمال است ؛ هر چه مي خواهيد و هر آرزوئي که داريد به صورت جمله اي کوتاه در ذهن خود بيان کنيد مثلا بگوئيد من هر لحظه به لحظه و روز به روز از هر لحاظ بهتر مي شوم يا من در درسها يا کارم موفق هستم ،يا من ثروتمندم ،يا من سالمم . حتما اين جملات را به زبان حال (نه اينکه از اين به بعد مي خواهم باشم)و با ساختاري مثبت بيان کنيد (ا زکلمات منفي و کلمه نه خودداري کنيد) . جملات را چندين بار تکرار کنيد و تصور کنيد که به هدف خود رسيده ايد .دوستان را ببينيد که برايتان شادماني مي کنند ، صداها را بشنويد که به شما تبريک مي گويند ، افراد و دوستان شما را در بغل کرده مي بوسند و موفقيتتان را تبريک ميگويند ، احساس بسيار بسيار خوبي داريد .خوش به حالتان.
11 - بيدار شدن از خواب مصنوعي: آرام آرام از 1 تا 10 بشماريد ، با هر شماره تنفس را تندتر کنيد کوتاه و سريع ، و به خود بگوييد وقتي به 10 رسيدم چشمهايم را باز مي کنم ، شاداب و سر حالم ، کاملا با نشاط و سرحال ، خوشحال و پر انرژي . انگشتان پاي راست را تکان بدهيد ، آنگاه انگشتان پاي چپ ،ساق پاي راست و ساق پاي چپ ؛رانها را به حرکت درآوريد ؛ پاها را بالا بياوريد ؛ دستهايتان را تکان دهيد ؛ گردنتان و عضلات صورت را منقبض کنيد ، تکان بخوريد ، شاد و سر حال چشمها را باز کنيد و بعد از 30 ثانيه بنشينيد با اين عمل شما امواج آلفا مغز خود را فعال مي کنيد .( تذکر مهم اينکه در مرحله 11 حتما با تلقين معکوس ، حالت سنگيني و کرختي بدنتان را حذف کنيد مثلا بگوييد پاي چپم سبک شده ، دمايش عاليست و راحتم ، همچنين حتما تلقين کنيد من بعد از بيداري شاد و سرحال و پر انرژي مي شوم ، تمام اعضاي بدنم در حالت عادي راحتتر و پر انرژي اند.)

_ تقسيم کردن بدن به اجزاي بيشتربدين منظور است که عمل تن آرامي به آساني امکانپذير شود .زيرا مغز فرمانهاي جزئي را سريعتر از فرمانهاي کلي به اجرا مي گذارد . پس بدن خود را قسمت به قسمت شل کنيد تا به مرحله مفيد و موثر تن آرامي برسيد.
_ مثالها ، ترتيب و جملاتي که در اين مراحل آورده شده بود بي شک ثابت نيستند ؛ بخصوص در مراحل 8 ،9 و 10 تا آنجا که مي توانيد قوه تخيلتان را به کار بگيرد .طبيعتا پس از انجام يکي دو بار مي توانيد متناسب سيستم روحي ، جسمي و نيازهاي خود آنها را تغيير دهيد و سعي کنيد تمام مراحل را براي خود سفارشي(Customize)کنيد .
_ با توجه به تکنيکهاي NAC (علم تداعي عصبي شرطي ) در ابتداي مرحله 11 که شروع به برگشت به حالت عادي مي کنيد در ذهن خود تصور کنيد مثلا دست چپتان را مشت کرده ايد . بعدها در مواقع ضروري ، هر وقت و هر جا ، در جمع ، ماشين و محيطي شلوغ يا پرتنش که شما اين کار يعني مشت کردن دست چپتان را انجام دهيد و چشمهايتان را ببنديد ، بلافاصله احساس آرامش مي کنيد و امواج آلفا ، مغز شما را شاد مي کنند.
_ در ضمن ذکر اين نکته نيز لازم است که منظور از گفتن فلان جمله در مراحل مذکور آن نيست که آنها را به زبان بياوريد بلکه بايد طوري بيان و احساس شود که کل وجود شما جملات مورد نظر را فرياد کند.
_ مي توانيد جملات مورد نظر را با تنظيم زمانبندي مناسب ،همراه موسيقي اي ملايم بر روي يک نوار کاست ذخيره کرده و از آن در حين انجام دادن مراحل استفاده کنيد .
_ مسلما رفتن به حالت Relaxation و اعمال مشابه براي عوض کردن اجتماع يا آدمهاي اطرافتان نيست بلکه روشي است تا شما را با روحتان آشتي دهد و قدرتهاي نامتناهي اي که خداوند متعال در اختيارتان قرار داده را به کنترل شما درآورد تا بوسيله آنها بتوانيد در برابر محيط ، موقعيتها ، فرصتها و افراد پيرامونتان بهترين تصميم و عکس العمل را به کا بنديد ...
در ادامه به معرفی بزرگان علم هیپنوتیزم و روشهای کاری آنان می پردازیم :
جالب است که بنیانگذار هیپنوتیزم نوین ، یک روحانی ونه یک پزشک است.پدرگاسنربراساس باورهای آنزمان معتقدبود که بیماریها ناشی ازتاثیرات شیطانی است وتنها زمانی بهبودی حاصل خواهد شد که وجود بیمارازشیاطین تخلیه شود.این روحانی کلیسا را مجاب نمود که خداوند به اودستورداده تا روح بیماران بدبخت راازوجود شیطان پاکسازی کند.پدرگاسنربرخلاف بسیاری دیگرازمعاصران خود اهل مخفی سازی نبود وبه اطباء اجازه می داد برکارش نظارت کنند.ازپزشکان درخواست می گردید تا درون اتاقی شبیه تئاتربنشینند ،آنگاه بیماران بسوی سکوئی درمیانه اتاق هدایت می شدند ودرانتظارورود پدر گاسنرمی ماندند.دیدنی ترین لحظه مربوط به ورود پدرگاسنر بود،وی باکلاهی بلند وسیاه درحالیکه صلیب طلایی پیشاپیش خود دردست داشت ،وارد می گردید.بیماران ازقبل توجیه شده بودند که پس ازتماس صلیب بابدنشان ،آنها روی زمین سقوط می کنند ودرهمان حال باید بمانندتا دستورات بیشتربه آنها داده شود. همچنین گفته شده بودکه سقوط آنها بروی زمین چیزی شبیه مردن است وطی این مرگ ، پدرگاسنرشیطان را ازوجودشان خارج نموده وسلامتی راجایگزین خواهد کرد . پس ازاین ،پزشکان حاظردرجلسه می توانستند بیماران رامعاینه کنند.آنها(ظاهرا) هیچ علائمی ازنبض ،تنفس وفشارخون مشاهده نمی کردند .آنگاه شیطان بکمک پدرازتن بیمارخارج می شد وحیات دوباره دروی دمیده می گشت.گفته شده که مسمردراوایل 1770 میلادی بسیاری ازاینمواردراازنزدیک مشاهده کرده وبدینگونه پدیده هیپنوتیزم رابه دنیای طب معرفی نموده است.

فرانز آنتون مسمرروز23 ماه مه 1734 درساحل دریاچه کونستانس ( Constance ) متولد شد.وی ابتدا Ph.D خودراگرفت آنگاه درس حقوق خواند.وی بسال1766 باارائه مقاله ای تحت عنوان " درباره تاثیرات گیاهان"، درجه دکترای طب گرفت.دوسال بعد با بیوه پولداری بنام ماریه آنا فون پوش ازدواج کرد.مسمرنمی توانست فرضیه پدرگاسنررامبنی بردخول شیطان دربدن بیماران ،بپذیرد ومعتقد بودکه صلیب فلزی پدرگاسنربنوعی سبب القاء مغناطیس دربیماران می شود وازاینرو فرضیه خودمبنی برمغناطیس حیوانی راارائه نمود وآنرابرای اولین باربسال 1773 روی یک زن 23ساله بنام فرانسیسکا اوسترلین امتحان کرد.این زن بعدهابه همسری ناپسری وی درآمد.نتیجه این تحقیق سال 1775 چاپ شد.همزمان با گسترش شهرت مسمر دروین،بدنبال درمان یک بیمارصاحب نام مجبوربه ترک شهرشد.این بیماریک کودک نابینا وپیانیست بنام ماریا ترزا پارادایز و درخدمت شاهزاده وین بود.ماریا سالها تحت درمان دکترفون استورک(Dr. Von Stoerck ) جراح معروف چشم قرارداشت اما هیچ نتیجه ای نگرفته بود.نامبرده پس ازیک جلسه درمان توسط مسمر بسال 1777 کاملا بینائی خودرابدست آورد. مادرکودک که تحت تاثیرگفته سایرپزشکان حسود آنزمان قرارگرفته بود،ازادامه درمان وی سرباززد.ماریا مجددا دچار کوری می شود زیرا اصراربیش ازحداوبرای مراجعه به مسمر سبب تنبیه جسمی ازسوی مادرش ولذاعودبیماری شده بود.معهذا شهرت مسمر آنچنان بود که ازسوی نماینده سلطنتی فرانسه دعوت به پاریس شد ودرآنجا همراه با دلسون(D'Eslon ) بسال 1778 کلینیک خود راافتتاح کردوکتاب مشهورش راپیرامون مغناطیسم حیوانی منتشرساخت.
درسال 1784 حکومت فرانسه برکارهای مسمر تحقیق نمودواورایک شیادخواند. مهذا بنیامین فرانکلین که عضو کمیته تحقیق بود، گزارش کوتاهی نوشته و مدعی شد که فعالیت مسمرارزش توجه بیشتررادارد.درنتیجه مخالفتهای پاریس وافول شهرت مسمر،وی ملزم به ترک آنجا وسفر به انگلیس ،ایتالیا وآلمان ومجددا اقامت کوتاهی درپاریس تاقبل ازانقلاب فرانسه گردید.آنگاه تا 1814 ساکن سویس شد ، وسرانجام در5 مارس 1815 درمورسبورگ ازدنیا رفت.
اشتفن سوايگ مي‎نويسد :
اتاق معاينة مسمر كه در كاخ مجلل و زيباي خودش واقع بود، تزئينات خاصي داشت. پرده های کلفتی جلوی پنجره ها آویخته شده بودتامانع نفوذ پرتوهای نوربداخل اتاق شود. در كف اتاق نیز فرشهاي ضخيم انداخته بود كه صداي پا بلند نشود. ديوارهای اتاق پوشیده از آينه بود و بالاي آينه‎‎ها نقشهاي عجيب و غريبي به چشم مي‎خورد كه حسّ كنجكاوي بينندگان را تحريك مي‎كرد. كساني كه وارد اين اتاق مي‎شدند، احساس مي‎كردند وارد مکان اسرارآمیزی شده‎اند وازآنجائیکه ازشیوه درمان هیچگونه اطلاعی نداشتند،لاجرم دچار اضطراب می شدند. دروسط اتاق حوضی چوبی قرارداشت وبیماران درسکوت کامل اطراف آن حلقه میزدند.هیچیک نیزحق صحبت نداشتند تا بدینوسیله نیروی مغناطیس آسیب نبیند.درسکوت مطلق،ازاتاق مجاورنیزصدای موسیقی آرامی می آمد که گهگاهی همراه با آوازگروهی بود.دراین لحظه مسمر با قامت کشیده ملبس به ردائی آبی رنگ ،با متانت کامل وباوقار وارد اتاق می شد ودرحالی که چشم درچشم بیماران دوخته بود ،میله ای را روی سرآنها به گردش در می آورد .اندکی بعد بیماران یکی پس از دیگری دچار بحرانهای شدید عصبی (تشنج) می شدند.بااتمام این مرحله ،بسیاری بطورکامل بهبودی حاصل می کردند.مسمر معتقد بود که چیزی بنام مغناطیس حیوانی وجوددارد که شدت وضعف آن درافرادمختلف، متفاوت است.گرچه وی نتوانست این نیرورا به سایر پزشکان نشان دهد اما قویا معتقد بودکه برای ایجادهیپنوتیزم ،وجود بحران ضروری است..سرانجام شهرت وی درمعالجه بیماران ،حسادت سایرین را تحریک نمود وازآنجائیکه درقرن 18میلادی ،جادووخرافات بین مردم اروپا بشدت رواج داشت،درنهایت کاروی توسط هیئت تحقیق لوئی شانزدهم درپاریس مردود اعلام ومسمرمجبوربه ترک پاریس شد.
شاگرد او مارکی دپوسگور،که تلقین بیماران را( که دچاربحران خواهندشد) قبل ازشروع بکارفراموش کرده بود، دریافت که بیماران می توانندبطورمستقیم وارد خلسه شوند ،وی این حالت راخواب مصنوعی ( سومنامبولیسم مصنوعی) نامید.

دپوسگور، سه ویژگی بارزهیپنوزیس را توصیف نمود:1) تمرکزحواس روی مجری،2)پذیرش تلقین بدون سوال،و3)فراموشی حوادث حین خلسه.در1814، آبه فاریا (Abbe Faria ) این نکته رامطرح کرد که پدیده موردبحث مسمر ناشی ازمغناطیس حیوانی نبوده وعملا دراثرتلقین حاصل شده است.اما شهرت مسمرآنچنان بودکه فرضیه آبه فاریا بدست فراموشی سپرده شد.درسال 1812 دکترولفارت( Dr. Wolfart ) ازبرلین به سویس رفت تااصول مسمریسم رابیاموزد.همان ایام ، کورف(Koreff ) باهمین ماموریت به پاریس رفته بود.مسمریسم بسرعت درسرتاسراروپا انتشاریافت وپیروان بیشماری یافت.

یک راهب پرتغالی متولد 1756 ومتوفی بسال 1819که بیماران خویش راابتدابه خلسه خفیفی وارد نموده ، سپس بدقت درچشمان آنها خیره می شدو درنهایت بشدت کلمه "خواب" رافریاد میزد،وبیماربخواب فرومی رفت. آبه فاریا اولین فردی است که مدعی شد علت خلسه بادرون بیمارمرتبط است ونه فرد هیپنوتیزور

اولین آشنائی جمزبرید با مسمریسم و تجارب آن ازطریق لافونتین ( La Fontaine ) فرانسوی درتاریخ 13نوامبر1841بود.شهرت جمزبرید ازآنجاست که برای اولین بار درسال 1842 مسمریسم را"هیپنوتیزم" نامید ومقاله ای دراینمورد به جامعه پزشکی لندن ارائه داد هرچندکه مورد پذیرش قرارنگرفت.اما برخلاف مسمر ،جمزبرید شهرت خود را نه بخاطرهیپنوتیزم بلکه بواسطه جراحی کلاب فوت( پاچنبری) وسایردفورمیته های استخوانی همچنان حفظ کرد.بعدها برید دریافت که هیپنوتیزم یک خواب واقعی نیست بلکه نوعی تمرکزذهن است ولذا سعی برآن داشت تا نام آنرابه "مونوئیدیسم"( monoideism ) تغییردهد.اما واژه های هیپنوزیس وهیپنوتیزم آنچنان دراروپا متعارف شده بودکه سعی وی برای تغییر آنها ناکام ماند.علاوه برشهرت برید بخاطرتغییر نام مسمریسم به هیپنوتیزم ، اوبواسطه عقاید زیرنیزشناخته شده است:
1) هیپنوز ،ابزارقدرتمندی است که باید منحصر به پزشکان ودندانپزشکان باشد.
2) گرچه هیپنوتیزم به درمان اختلالات بسیاری که سابق براین علاج ناپذیربوده اند،کمک نموده ولی باید برای حصول نتیجه مطلوب با سایر شیوه های درمانی نظیردارو،همراه شود.
3) هیپنوتیزم دردستان افرادمجرب،هیچگونه خطر،دردویاناراحتی ایجادنمی کند.
4) جهت فهم کامل هیپنوتیزم نیازبه مطالعه وپژوهش کافی است.
این نکات که امروزه ازاجزاء محتوم هیپنوتیزم بشمارمی روند ،برای گوینده آن که دراواسط قرن نوزدهم می زیسته است،بسیارمایه افتخاراست.

الیوتسون نیزهمانند برید ابتدا مدرک M.D خودراگرفت وسپس برای تحصیل همزمان وکاردربیماستان سیرگای( Sir Guy's ) ترک دیارکرد.وی درسال 1791متولد وبسال 1868 پس ازیک بیماری طولانی فوت شد.الیوتسون نیزهمچون برید،یک طبیب متبحر، سخنور ،واستاد عالی طب بود.شهرت وی بیشترازآنجاست که درسال 1846 اولین نشریه هیپنوتیزم را بنام "زوئیست" منتشرنمود.این نشریه تاسال 1855 مرتب انتشاریافت ونویسندگا ن آن افراد صاحب نامی همچون الیوتسون، اسدالی وبسیاری دیگربودوحاصل تحقیقات آنها ازتاثیردرمانی هیپنوتیزم روی جنون، تشنج، هیستری، نورالژی، آسم،تورتیکولی، سردردها، مشکلات قلبی، روماتیسم، وحتی آمپوتاسیون آلت تناسلی تحت هیپنوتیزم رادربرداشت.الیوستون درهیپنوتیزم کودکان بسیارعالی کارمی کرد وبسیاری ازاختلالات اطفال نظیر داء الرقص سنت ویتوس ،کره، وانواع تیک رادرمان نمود. الیوتسون برخلاف برید تازمان مرگ به مسایلی همچون "بینش" وسایر پدیده های روحانی اعتقاد داشت.

بنظر می رسد که دکترجمز اسدالی تاکنون بیش ازهرکسی اقدام به جراحی تحت هیپنوتیزم نموده است. وی که اکثرعمرخودرادرهندوستان بسربرد ، پس ازمسمر ،مشهورترین شخصیت دنیا ی هیپنوتیزم است.دکتراسدالی درسال 1808 متولد شد ودرسال 1845 اولین عمل جراحی تحت هیپنوتیزم راروی یک بیمارهندی مبتلا به هیدروسل دوطرفه انجام داد. با انجام 75 عمل جراحی تحت هیپنوتیزم ، مقاله ای برای هیئت پزشکی لندن نوشت که مورد توجه قرارنگرفت. اما بااستقامتی که داشت توانست مسئولیت یک بیمارستان کوچک درکلکته هند رابدست آورد وتحقیقات خویش رادرمورد هیپنوتیزم ادامه دهد.زمانیکه اودرهندوستان بسیاری راتحت هیپنوتیزم ودرسلامت کامل عمل می نمود ، دراروپا سعی برآن شد تا بکمک مواد شیمیایی اقدام به بیهوشی بیماران شود.حاصل این کوششها ارائه دوماده بنام کلروفورم و پس ازآن اتربود.دکتراسدالی دربازگشت به کشورش دچاربیماری ریوی و درنتیجه آن بسال 1859 فوت شد.تنها درسال 1891 بودکه جامعه پزشکی بریتانیا براین نکته صحه گذارد که هیپنوتیزم می تواند درکاهش درد،ایجاد خواب ومعالجه بسیاری ازاختلالات عضوی موثرواقع شود.اما ارائه دوماده بیهوشی فوق الذکر، مانعی شد برای کاربردی کردن هیپنوتیزم درجراحی ها.

لیبلت را عمدتا " پدر هیپنوتیزم نوین " می دانند،زیرا وی براساس استنتاج خود مقاله ای رامنتشرکردمبنی براینکه تمامی مواردهیپنوتیزم منشاء سابژکتیو دارند.دکترلیبلت پزشک دون پایه ای درفرانسه بودکه تنها ازلحاظ درمانی کاراواهمیت داشت.تولداوبسال 1823 وشروع تحصیل طب بسال 1844 بود،وی درسال 1848 یعنی دوسال قبل ازفارغ التحصیلی ،هیپنوتیزم راتجربه کرد. پس ازچندین مورد درمان هیپنوتیزمی ، وی کتابی دراین مورد به نگارش درآورد که تنها یک جلد آنرا بفروش رسانید.آنگاه دکتر لیبلت به نزد دکتربرنهایم رفت وتوانست یک مورد مبتلای به سیاتیک مقام به درمان را، که دکتربرنهایم درمعالجه آن ناتوان شده بود، معالجه کند.برنهایم به جهت اشتیاق ویا شاید هم بخاطر استهزاء لیبلت ، یک جلد ازکتاب وی راتهیه ومطالعه نمود. اما نتیجه کارمعکو س بود، برنهایم چنان تحت تاثیر کتاب قرار گرفت که سبب دوستی پایدارآنها شد و بعدها کتابی مشترکا منتشرنمودند.
برخلاف پارکر وپیروانش که اصولا درزمینه جراحی بدون درد کارمی نمودند، لیبلت درهمه زمینه ها فعالیت داشت ودرواقع اولین پزشکی است که هیپنوتیزم رابرای همه بیماریهای طبی وجراحی بکارگرفت.لیبلت درهیپنوزسریع متبحرشده بود و دریافته بود که برای اکثربیماران نیازی به خلسه عمیق نیست.همان زمانیکه لیبلت تنها با بیان کلمه "بخواب" همراه با تکان دست ، بیمارانش رابه خلسه می برد، شارکوبکمک پرتوهای نورانی وصدای زنگ کارمی کرد.پزشکان آلمانی ، وینهولد ( Weinhold ) و هایدنهاین( Heidenhain ) ، با پوشانیدن ساعت وبرگر بکمک صفحات گرم فلزی درمان می کردند. درآنزمان هنوز عقیده مانیتیسم وفرایند مغناطیسی پابرجا بود وعلیرغم توصیف سابژکتیو بودن هیپنوتیزم ازسوی لیبلت ،برخی مثل پیترز( Piteres ) باورداشتند که نقاطی ازبدن به تحریکات پوستی حساسند ولذا آن نواحی راحوزه های هیپنوتیزمی نامیدند.مثلا بسیاری ازآنها تنها با لمس پیشانی بیماران رابه هیپنوز وارد می کردند.

شارکو،نرولوژیست مشهور فرانسوی، در1825متولدودر1893فوت شد وی ازمشاهیرعلم طب است ودرزمان خود احاطه کاملی برهیپنوتیزم داشت.شارکوعلاوه برشهرت درهیپنوتیزم،بواسطه بسیاری دیگرازمهارتهایش شناخته شده است ،همه دانشجویان طب با بیماری شارکوماری توث( Charcot-Marie-Tooth ) ، سندروم شارکو-ویز-باربر(سندروم سینوس کاروتید)،و نشانه شارکو- ویگوروکس( Charcot-Vigouroux ) ونیزآتروفی عضلانی پیشرونده نروپاتیک آشنا هستند.بسیاری ازکریستالهای پاتولوژیک بدن شامل کریستالهای شارکو- لیدن،کریستالهای شارکو- نیومن، وکریستالهای شارکو- روبین نام اورابرخوددارند.اما وی برخلاف شهرتی که درطب داشت بدون تحقیق پابه عرصه هیپنوتیزم گذاردو آنرا حالتی پاتولوژیک نامیدکه سبب تضعیف ذهن می گردد. بابینسکی پس ازفوت شارکو،بسیاری ازبیماران معالجه شده اورا موردبررسی قرارداد وادعانمود که برخی ازآنها دروغین وبسیاری نیزحاصل خیالپردازیهای شارکو بوده است.نتیجه این سخنان ، به قهقرارفتن هیپنوتیزم درفرانسه تاعصرحاضربود.

امیل کوئه فرانسوی دیگری است که در1857متولدودرسال1926 فوت گردید.وی پیشگام استفاده ازتلقین بخود است.شهرت کوئه بخاطراین جمله اوست:روزبه روزبهرصورت من بهتروبهترمی شوم.کوئه معتقد بود که اوتاثیری دربهبودی بیماران ندارد،بلکه روند خود- درمانی بیمارراتسریع می سازد.شاید بتوان گفت که مهمترین برداشت اوازهیپنوتیزم این است که "تصویرسازی ذهنی ،همیشه قویترازآرزو عمل می کند.

استفاده ازهیپنوتیزم تازمان بروئرمحدود بودبه حذف درد حین جراحی ،ویا به شیوه لیبلت ، تلقین ساده ای برای حذف علائم . اما درحوالی 1880 بروئربطورکاملا تصادفی متوجه پدیده ای شدکه شیوه هیپنوتراپی رادگرگون ساخت.کاراونه تنها روش هیپنوتراپی را متغیرساخت بلکه منجربه ظهورهنرکاملا تازه ای(سایکوآنالیز) توسط فروید شد که سرمنشاء آن بروئر بود.بهرحال بروئر برروی بانوئی معروف به آنا او( Ana o ) کارمی نمود که امروزه برای تمام دانشجویان روانشناسی مشهوراست.این بیمار مبتلا به انبوهی مشکلات جسمی لاینحل ،ازجمله ناتوانی نوشیدن آب ، شده بود. بروئر درطی یکی ازجلسات خلسه متوجه خشم ناگهانی آنا او شد ،وی تحت خلسه افشا ساخت که زمانی مجبور به نوشیدن آب ازلیوانی شده که سگ اربابش به آن لیس زده بود. بروئرچنین ارزیابی کرد که امتناع ازآب خوردن آنا او می تواند نشا ت گرفته ازیک تجربه تلخ در گذشته باشد.لذا تمام علائم بیمار( کوری، فلج، کری، انقباض بازوی راست، سرفه ، رعشه)را با تجزیه خاطرات قدیمی درحین هیپنوتیزم درمان نمود. اهمیت کاربروئر دراین بودکه بجای برخورد مستقیم باعلائم بیماری، به علل واقعی آنها رسیدگی نمود.

دکترآزام ،استاد طب بوردو ومشاوردانشکده پزشکی پاریس ، بسال1887 کتابی درموردفرد بیماری نوشت که مبتلا به دوگانگی هوشیاری بود.اهمیت کاراوبیشترناشی از تاثیراطلاعاتش بردانسته های سایرین ازقبیل دکترلیبلت است.

فروید امروزه برای همگا ن آشنا ست، دست کم بخاطر عقیده اودرجنسی بودن تمامی مشکلات روانی /هیجانی بشریت.گرچه دیگردرجهان غرب به نظریات فروید اهمیت چندانی داده نمی شود، ولی شکی نیست که او تاثیر بسزائی برعلم روانشناسی ، اخلاق جامعه وهمچنین هیپنوتیزم داشته است.اولین کاراو با همکاری بروئرتحت نام مطالعه ای برهیستری بسال 1895 انتشاریافت. ایندو بدرستی استنتاج کرده بودند که علائم هیستری ناشی ازمخفی ماندن تجارب تلخ ومنفی گذشته است وچنانچه این تجارب با تخلیه ذهنی بیرون ریخته شوند ؛آنگاه علائم هیستری نیز برطرف خواهند شد.شیوه درمانی بروئر مبتنی برهیپنوتیزم بود ولی فروید که علاوه برخجالتی بودن، تسلطی برهیپنوتیزم نداشت ،ازروش تداعی آزاد همراه با روانکاوی استفاده نمود.حاصل کارفروید سبب به قهقرا رفتن دانش هیپنوتیزم برای سالهای متمادی شد.زیرا عمده مردم وعلمای نافرهیخته متصوربودندکه هیپنوتیزم براساس تلقین مستقیم عمل می کند و روانکاوی مبتنی برتلقین غیرمستقیم وتجزیه ذهن است ولذا علم هیپنوتیزم به نفع روانکاوی عقب نشینی کرد.اما آنچیزی که توجیه نشده بود، این نکته بود که علم وهنر هیپنوتیزم براساس کاویدن ذهن ( آنالیز) وتلقین(که تنها یکی ازجنبه های هیپنوتیزم می باشد) است واگربدقت انجام گیرد علاوه برآنکه مشکل بیماررا به اجزاء آن تجزیه می کند درنهایت برای نتیجه گیری مطلو ب ،اجزاء کوچک را کنارهم می گذارد(سنتز).درحالیکه روانکاوی متعارف که عملا فاقد تلقین مستقیم است و استفاده چندانی نیزازترکیب اجزاء (سنتز) نمی برد، دربسیاری ازموارد ناموفق عمل می کند. اما شهرت عالمگیر فروید سبب گردید که واژگان" تداعی آزاد وروانکاوی" ورد زبان همگان شده وهیپنوتیزم مجددا تولاک خود فرورود. دراندوره تنها معدودی متخصص همچون پیرژانه فرانسوی، برامول و مول انگلیسی ،مورتون پرینس و مک دوگال آمریکایی و پاولوف روسی ، به استفاده ازهیپنوتیزم ادامه دادند واکثردیگرنرولوژیستها کاملا تحت نفوذ فروید وروش کاری اوقرارگرفتند( نکته آنکه درآندوره بیماریهای ذهنی نیز توسط نرولوژیستها معالجه می شد).فروید شخصیت جالبی داشته است. اودرسال1856 درخانواده ای یهودی متولد شد.مادرش ،آمالیا ، که بشدت نسبت به اوعقده اودیپی داشت حدود 20سال جوانترازپدرش بود.درسن 4سالگی پدرخودراازدست داد که تاثیرفراوانی بروی گذارد.فروید علیرغم یهودی بودن،مراسم مسیحیان را اجرامی کرد .اوهمچون لامارک( Lamarch) معتقد بودکه صفات اکتسابی به ارث نیز می رسند.به علم اختفا ، تله پاتی و علم اعداد اعتقادداشت.دوست نزدیک او ،ویلیام فلیس، جائی اظهارداشته که فروید معتقد بودکه حوادث مهم برای مردان درسیکلهای 23 تا28 روزه اتفاق می افتد ولذا زمان مرگ خویش رادرسن 61یا62 سالگی حدث زد و ازآنجائیکه سن اوازمرز 62 گذشت ، معتقد شد که درسن 85 خواهد مرد. فروید دقت زیادی درپوشش لباس خودداشت ،حتی در17سال آخرعمرش که چندین عمل ناموفق بخاطرسرطان راتحمل کرده بود.سرطان وجراحی آن سبب شده بود بخش عمده ای ازدهان ، کام و فک اوحذف شودولذا حرف زدن برایش بسیارمشکل شده بود.ازآنجائیکه منشاء بیماریها را مشکلات جنسی می دانست ، جهت بهبودی سرطان، اقدام به عقیمی خودنمود. سرانجام در83سالگی دراثر بیماری سرطان فوت شد.

شهرت برامول بخاطر کتابش تحت عنوا ن " هیپنوتیزم: تاریخچه ، فرضیه ودرمان" ، یکی اززیباترین کتب هیپنوتیزم تابحال، است. برامول ابتدا دراثرهمسایگی با دکتراسدالی وسپس دردانشگاه تحت نظر پروفسور جان هو بنت با هیپنوتیزم آشنا شد.برامول پس ازاتمام دانشگاه ،سالهابعنوان پزشک عمومی کارنمود .اما برحسب تصادف ،زمانیکه فردی را بیهوشی هیپنوتیک داد ومالامقاله آن را درنشریات علمی به چاپ رسانید ، مورداستقبال فراوان بیماران قرارگرفت، تاجائیکه کارخودرا منحصر به هیپنوتیزم نمود.خوش شانسی برامول دراین بود که برخلاف اسلاف خود با هیچگونه مخالفت ومزاحمتی ازسوی جامعه وهمکارانش مواجه نشد.اوکه عملا بخاطر هیپنوزبالینی درزمینه جراحی وطب داخلی شهرت یافته بود معهذا مطالبی درمورد فرضیه های هیپنوز، هیپنوز درحیوانات، مدیریت تجارب هیپنوتیک، پدیده های تجربی هیپنوز، وحتی موضوعات غیرعادی همچون تله پاتی ، بینش وعلم الارواح نوشته است.

اولین جراحی با بی حسی هیپنوتیک درسال 1829 توسط جراح فرانسوی ژول کلزنت(Jules Cleznet ) طی عمل پستان انجام گرفت.اولین هیپنوزگزارش شده درآمریکا به سال1843 توسط دوان( Doane ) ، دوگاس ( Dugas ) وسایرین صورت گرفته است.سهم کرایل( Crile ) درعلم هیپنوز ازآنجاست که وی گزارش نمود بیماران تحت بیهوشی هنوزهم هوشیاری مغزی خویش راحفظ می کنند ولذا ممکن است دستخوش افسردگی مغزی ودیگرتظاهرات ناخوشایند شوند.دوپوتران( Dupuytren ) جراح مشهورفرانسوی که نام او بردفورمیته عضلانی مانده است، ادعانمود که " درد همچون خونریزی می کشد". درواقع بسیاری ازبیماران درآندوره ، مرگ رابه دردشدید ترجیح می دادند.

عصرنوین هیپنوتیزم با جنگ جهانی اول شروع شد.اولا بخاطرافزایش مبتلایان به فلج وفراموشکاری با منشاء روانی ودوما بواسطه کمبود واضح روانکاوان درآندوره.
.یکی ازاین افراد که دانش هیپنوتیزم به وی مدیون است دکترکارلو مارچزی (انگلیسی ) است.وی که درزندانهای نظامی آلمان به اسارت درآمده بود،جهت درمان بیماریهای جسمی وعصبی زندانیان بویژه آندسته که تحت شکنجه ویا محکوم به اعدام بودند ،ازهیپنوتیزم استفاده می کرد.گرچه دکتر مارچزی بعلت معالجه یک زندانی آمریکائی محکوم به اعدام شده بود ،اما با اتمام جنگ وی نیزازمرگ حتمی نجات یافت.
بنا به اعتقاد مارچزی ،هیپنوتیزم خواب نیست بلکه نوعی تمرکز فکر همراه با افزایش ادراک حواس است.وچون ادراک شدید حواس مربوط به دنیا ی ناخودآگاه است ،پس هیپنوتیزم نیزبه ساختار ناخودآگاه ارتباط دارد.
هادفیلد( Hadfield ) ازانگلیس ، واژه هیپنوآنالیز راابداع کرد.که مفهوم آ ن استفاده ازبازگشت سنی جهت اطلاع ازتجارب تلخ و آنگاه برطرف کردن آنها تحت هیپنوتیزم به منظور بهبودی بیماراست.آموزش هیپنوتیزم ازسال1955 درانگلستان برای دانشجویان طب اجباری و سازماندهی گروههای آموزشی و جمعیتهای هیپنوتیزمی شروع شد.دکترویلیام جی.برایان .جونیورموسسه هیپنوزآمریکا رابسال 1955 برپاکرد، زیراتاآنزمان هیچ سازمان وموسسه ای کارآموزش وپیشبرد تمامی جوانب هیپنوتیزم رابرای جامعه پزشکان ودندانپزشکان آمریکا بعهده نداشت.ازآنزمان تابحال ، موسسه هیپنوزآمریکا( American Institute of Hypnosis ) ، ازمشهورترین مراکزآموزش وگسترش هیپنوزدردنیا می باشد.آآرون آ.موس( Aaron A. Moss ) ، سومین رئیس موسسه هیپنوزآمریکا، مشهورترین فرد درزمینه هیپنوزدندانپزشکی است.

تاریخ هیپنوزرانمی توان بدون ذکری ازنام دکتروان پلت تکمیل کرد. دکتروان پلت ، مجربترین پزشک درزمینه هیپنوزطبی درعصرحاضرمی باشد.اوکه متولد استرالیا ست، بطورتمام وقت درلندن بکارهیپنوز بیماران طبی می پردازد واولین رئیس مادالعمرانجمن هیپنوتیزم طبی انگلیس است.ژورنال هیپنوتیزم طبی بریتانیا ، هم اکنون تحت مدیریت وی ازمعروفیت منحصربفردی برخوردارشده است.تعداد مقالات وکتب منتشره اودرزمینه هیپنوتیزم ازشماره خارج است.

داوالمن بسال1900 درداکوتای شمالی متولد وبسال1967 فوت شد.اولین تجربه او درمورد کنترل دردبکمک هیپنوتیزم به سن 8 سالگی بازمی گردد که پدرش ازدرد جانکاه سرطان دررنج بود وداروهای آنزمان نیز هیچ تاثیری درکنترل درداونداشتند، اما با یک جلسه هیپنوتیزم به آرامش وکاهش درددست یافت.شروع بکاراوبعنوان گوینده ومجری برنامه های رادیوئی بود،مدتی نیز به منظورکمک به محرومین ،نمایشاتی را به اجرا میگذاشت.زمانی درسال 1948 که گروهی را جهت اجرای یک نمایش دعوت نموده وتبلیغات گسترده ای نیزبراه انداخته بود،اندکی قبل ازاجرا متوجه لغوبرنامه شد وچون هیچ راهی برای جبران آن نداشت ، تصمیم به اجرای نمایش هیپنوتیزم گرفت؟هرچند کمترین تجربه ای دراین مورد نداشت اما کارش را با موفقیت به اتمام رسانید ودرنتیجه پزشکان زیادی برای آموختن به نزداو آمدند.ازآن پس کارش رادررادیو کنارگذاشت وتمام وقت به آموزش اطباء درسرتاسرکشور(آمریکا) پرداخت.

دکتراریکسون دردنیاعمدتا بعنوان درمانگرارشد هیپنوزطبی شناخته شده است. نوشته های اودرهیپنوتیزم راجع به روشهای ایجاد خلسه، فعالیتهای آزمایشی درزمینه بررسی احتمال ومحدودیت تجارب هیپنوتیک، وتحقیق روی ماهیت روابط بین هیپنوتراپ وسوژه حائزاهمیت است.نکته ای که کمترشناخته شده آنکه دکتراریکسون ، تجربه ای خاص درروانکاوی دارد.هرچندکه همه اورا یک هیپنوتراپیست مجرب می دانند ولی مایه تعجب است اگربدانید اوخودرادرمرکزتلفن (آمریکا) ،بعنوان مشاورخانواده وروانکاو معرفی نموده است.

آموزشها وروشهای دکترمیلتون اریکسون بطورگسترده ای توسط جان گریندر(John Grinder (وریچاردباندلر(Richard Bandler)ترویج شد .ایندوشیوه ای بنام برنامه ریزی نرولینگوستیک ( NLP )ابداع نمودند که دربرگیرنده بسیاری ازشیوه های کاری اریکسون است.
هیپنوتیزم و کاربردهایی برای درمان www.parsiteb.com
بزرگان هیپنوتیزم www.parsiteb.com
درباره هیپنوتیزم www.parsiteb.com
آموزش هیپنوتیزم www.parsiteb.com