خصوصيات جسمى، اخلاقى و كرامات امام زمان(علیه السلام)
خصوصيات جسمى، اخلاقى و كرامات امام زمان(علیه السلام)
1. سن و چهره
امام حسن مجتبى(ع) مىفرمايد: «... خداوند عمر حضرت مهدى(عج) را در روزگار غيبت طولانى مىگرداند. پس از آن با قدرت بىپايانش او را از چهره جوانى كمتر از چهلسال ظاهرمىكند».(2)
امام صادق(ع) مىفرمايد: «زمانى كه حضرت قائم(عج) ظهور مىكند، مردم او را انكارمىكنند و كسى بر او درنگ نمىكند؛ جز آنان كه خداوند در عالم ذر(3) از آنان پيمان گرفته است. آن حضرت در چهره جوانى كامل و موفّق - معتدل - ظاهر مىشود».(4)
اميرمؤمنان مىفرمايد: «هنگامى كه مهدى(عج) قيام مىكند، سن او بين سى تا چهل سال خواهد بود».(5)
مروى مىگويد: به امام رضا(ع) عرض كردم: نشانه و علامت قائم شما به هنگام قيام و ظهور چيست؟ امام فرمود: «نشانهاش اين كه سن حضرت زياد است؛ ولى از نظر چهرهجوان مىنمايد؛ به گونهاى كه اگر كسى به او نظر كند، مىپندارد او در سن چهلسالگى يا كمتر است. نشانه ديگرش اين كه گذشت روزگار او را پير نمىكند تازمانى كه اجلش فرارسد».(6)
امام صادق(ع) مىفرمايد: «بهطور حتم، ولىّ خدا صد و بيست سال همانند ابراهيم خليل عمر خواهد كرد و به چهره و رخسار جوانى كامل و سى ساله ظاهر خواهد شد».(7)
مرحوم مجلسى مىگويد: شايد مراد مدت حكومت و سلطنت حضرت باشد يا اين كه عمر حضرتش به همان مقدار بوده است؛ امّا خداوند آن را طولانى كرده است.
مراد از كلمه موفّق، معتدل بودن اعضاست و كنايه از اين كه در سنين متوسط و يا آخر سنين جوانى است.(8)
درباره سن حضرت بههنگام ظهور، اقوال ديگرى نيز هست. ارطات مىگويد: حضرت مهدى(عج) شصت ساله است.(9) ابنحمّاد مىگويد: حضرت مهدى(عج) هيجده ساله است.(10)
2. مشخصات بدنى
ريان پسر صلت مىگويد: به امام رضا(ع) عرض كردم: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟
فرمود: «من امام و صاحب امر هستم؛ ولى نه آن صاحب امرى كه زمين را از عدل و داد پرمىكند؛ آنگاه كه از ستم و بيداد پر شده باشد. چگونه مىتوانم صاحب آن امر باشم، درحالى كه ناتوانى جسمى مرا مىبينى؟ حضرت قائم كسى است كه وقتى ظهور مىكند، در سن پيران است؛ ولى به نظر جوان مىآيد. اندامى قوى و تنومند دارد؛ بهطورى كه اگر دست را به سوى بزرگترين درخت دراز كند، آن را از ريشه بيرون مىآورد و اگر ميان كوهها فرياد برآورد، صخرهها مىشكند و از جا كنده مىشود. عصاى موسى و انگشتر سليمان همراه اوست».(12)
حضرت مهدى(عج) مانند پيشوايان معصوم ديگر داراى كمالات اخلاقى ويژهاى است. از آنجا كه معصومين(ع) انسانهاى كاملى هستند و از هر جهت اسوه و الگوى بشريت هستند، اخلاق نيكو را نيز در بالاترين حد دارا مىباشند.
حضرت رضا(ع) مىفرمايد: «مهدى(عج) داناترين، بردبارترين و پرهيزگارترين مردمان است. او از همه انسانها بخشندهتر، شجاعتر و عابدتر است».(13)
1. ترس از خدا
طبق نقل ابنطاووس(15) خشوع حضرت در برابر خداوند به خشوع دو طرف انتهاى نيزه تشبيه شده است. سرعت عمل و دقت نشانهگيرى در كار نيزه بستگى به دو سر آن كه همانند دو بال هستند، دارد و اگر يك سرش كج باشد، نيزه به خطا مىرود.
شايد منظور اين است كه قدرت مهدى(عج) از خداوند است و بستگى تمام به يارى حق دارد.
2. زهد
عثمان بن حمّاد مىگويد: در مجلس امام صادق(ع) حاضر بودم كه شخصى به حضرتش عرض كرد: على بن ابىطالب لباسى سخت مىپوشيد كه ارزش آن چهار درهم بود؛ امّا شما لباس ارزشمندى بر تن داريد! حضرت در پاسخ فرمود: «على(ع)در زمانى آن لباس را مىپوشيد كه مورد انكار و اعتراض قرار نمىگرفت. بهترين لباس هر زمان، لباس مردم آن دوران است. هنگامى كه قائم ما قيام كند، نظير لباس على(ع) را مىپوشد و از سياست و خط مشى آن حضرت پيروى مىكند».(17)
در روايات از لباس مخصوصى براى حضرت قائم(عج) به هنگام ظهور ياد شده است؛ گاهى از پيراهن رسول خدا(ص) سخن گفته شده و گاه از پيراهن يوسف(ع) به عنوان لباس حضرت به هنگام ظهور نام برده شده است.
يعقوب پسر شعيب مىگويد: امام صادق(ع) فرمود: «آيا نمىخواهى پيراهنى را كه حضرت قائم به هنگام ظهور، بر تن دارد به تو نشان دهم؟» عرض كردم: البته مايلم آن را ببينم. حضرت، صندوقچهاى را خواست و آن را گشود و از آن پيراهن كرباسى بيرون آورد و آن را باز كرد و در گوشه آستين چپ آن لكه خونى بود.
امام(ع) فرمود: «اين پيراهن پيامبر(ص) است و در روزى كه چهار دندان پيشين حضرت را (در جنگ احد) شكستند، آن را بر تن داشت و حضرت قائم(عج) در حالى كه اين پيراهن را بر تن دارد، قيام مىكند. من آن خون را بوسيدم و بر ديده خود نهادم. آنگاه حضرت لباس را پيچيده و برداشت».(18)
مفضل بن عمر مىگويد: امام صادق(ع) فرمود: «مىدانى پيراهن يوسف چه بود؟» گفتم: خير، فرمود: «چون براى ابراهيم(ع) آتش افروختند، جبرئيل براى او پيراهنى آورد و بر تن او پوشاند تا گرما و سرما به او آسيب نرساند و چون وفات او فرا رسيد، آن را در جلد دعايى نهاد و به بازوى فرزندش اسحاق آويخت. او نيز آن را به يعقوب داد. آنگاه كه يوسف متولد شد، يعقوب آن را در بازوى يوسف قرار داد. بر يوسف نيز حوادثى گذشت تا اين كه عزيز مصر شد. چون يوسف آن را در آنجا از جلد بيرون آورد، يعقوب(ع) بوى آن را شنيد و اين سخن خداوند در قرآن است كه در حكايت يوسف از قول يعقوب مىفرمايد: «و من بوى يوسف را استشمام مىكنم، اگر مرا به خطا نسبت ندهيد»(19) و آن همان پيراهنى است كه از بهشت فرود آمده است».
عرض كردم: قربانت گردم؛ آن پيراهن به دست چه كسى رسيده است؟ فرمود: «به دست اهل آن است؛ پيراهن همراه قائم ماست؛ آنگاه كه ظهور كند». سپس فرمود: «هر پيامبرى كه دانش يا چيز ديگرى را به ارث برده است، همه آنها به محمد(ص) رسيده است».(20)
رسول خدا(ص) به على(ع) فرمود: «هنگامى كه قائم ما قيام مىكند و زمانى كه مأموريت ظهورش فرا مىرسد، شمشيرى همراه دارد كه به وى ندا مىدهد: اى ولىّ خدا! قيام كن و دشمنان خود را بكش».(21)
امام صادق(ع) مىفرمايد: «حضرت مهدى(عج) به هنگام ظهور، پيراهن پيامبر(ص) را كه در جنگ احد پوشيده بود و عمامه و زره آن حضرت را كه بر قامت او آراسته است، مىپوشد و ذوالفقار (شمشير) پيامبر(ص) را در دست مىگيرد و شمشير مىكشد و در مدّت هشت ماه از كشته بىدينان، پشتهها مىسازد».(22)
جابر جعفى مىگويد، امام باقر(ع) فرمود: «امام مهدى(عج) از مكه بين ركن و مقام به همراه وزير و سى صد و اندى (سيزده) نفر از يارانش ظهور مىكند؛ در حالى كه عهد و دستور العمل پيامبر(ص) و پرچم و اسلحه آن حضرت با اوست. آنگاه ندا كنندهاى از آسمان مكه به نام و ولايت حضرتش ندا مىدهد؛ بهطورى كه تمامى اهل زمين آن نام را مىشنوند و اسم حضرت، اسم پيامبر(ص) است».(23)
يكى از ويژگىهاى حضرت مهدى(عج) اين است كه شخصيت درونى انسانها را از چهرهشان مىشناسد و افراد صالح را از ناصالح تشخيص مىدهد و مفسدان را با همان شناخت به سزاى اعمالشان مىرساند.
امام صادق(ع) مىفرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم، قيام مىكند، احدى نمىماند، مگر آن كه حضرت او را مىشناسد: كه فردى صالح و نيك است يا منحرف و فاسد».(24)
نيز مىفرمايد: «هنگامى كه قائم ما قيام كند، دشمنان ما را از چهرههاىشان مىشناسد. آنگاه آنان را از پيشانى (سر) و پاهاىشان مىگيرد (و دستگير مىكند) و خود با يارانش، آنان را با شمشير به قتل مىرسانند».(25)
همچنين مىفرمايد: «هنگامى كه قائم آل محمد(ص) قيام كند، دوستانش را به كمك قدرت تشخيصى كه دارد، از دشمنانش مىشناسد».
معاويه دهنى مىگويد: امام صادق(ع) در رابطه با آيه مجرمين از چهرههاىشان شناخته مىشوند، آنگاه از سر و قدمهاىشان گرفته مىشوند،(26) فرمود: «اى معاويه! ديگران درباره آن چه مىگويند؟» عرض كردم: مىپندارند كه خداوند، روز قيامت، گناهكاران را از قيافهشان مىشناسند و از موهاى جلوى سر و پاهاىشان مىگيرند و آنان را در آتش مىاندازد. امام فرمود: «خداوند چه نيازى دارد كه مجرمان را از چهرهشان بشناسد و حال آن كه آنان را آفريده است». عرض كردم: پس معناى آيه چيست؟ فرمود: «هنگامى كه حضرت قائم قيام كند، خداوند به او علم سيماشناسى عطا مىكند و حضرت دستور مىدهد، كافران را از سرو پا گرفته و با شمشير ضربات سختى بر آنان بزنند».(27)
در آخرالزمان هر چند مردم براى روى كارآمدن دولتى قدرتمند و در عين حال پشتيبان ستمديدگان، لحظه شمارى مىكنند، ولى به بسيارى از دولتهايى كه روى كار مىآيند، خوشبين نيستند و سخن هر حزب و گروهى را نمىپذيرند و اصولاً كسى را قادر نمىدانند كه بتواند نظم را به جامعه جهانى بازگرداند و دنياى پرآشوب را سامانبخشد.
از اين رو، مدّعى بازگشت نظم به جامعه و گسترش امنيّت در جهان، بايد داراى توانى فوق توان ديگر انسانها باشد و اثبات اين مطلب نياز به نشان دادن كرامات و كارهاى خارق العاده دارد و شايد براى اين است كه حضرت مهدى(عج) در آغاز ظهور، دست به يك سلسله كرامات و معجزات مىزند؛ به پرنده در حال پرواز اشاره مىكند و او فوراً فرودمىآيد و در دست حضرت قرار مىگيرد. چوب خشك را در زمين باير فرومىبرد و آن چوب بىدرنگ سبز مىشود و شاخ و برگ مىدهد.
با اين كارها به مردم ثابت مىشود كه سرو كار آنان با شخصيتى است كه آسمان و زمين به امر خداوند در اختيار و تحت فرمان اوست. اين كرامات نويدى براى مردمى است كه سالها و بلكه قرنها خود را زير فشار و قهر آسمان و زمين مىديدند. مردمى كه از بالاى سر، مورد تهاجم هواپيماها و موشكها قرار گرفته، ميليونها قربانى دادهاند و قدرتى را نمىيافتند كه مانع آن همه تجاوزات گردد؛ ولى اينك خود را در برابر شخصيتى مىبينند كه آسمان و زمين و آن چه در آنهاست در اختيار اويند.
مردمى كه تا ديروز، چنان در قحطى به سر مىبردند كه حتى براى تهيه نيازهاى اوّليه زندگى، رنجها و مشكلاتى را متحمّل مىشدند و در اثر خشكسالى و كمبود زراعت، در محاصره اقتصادى شديدى قرار گرفته بودند، امروز در برابر شخصيتى قرار گرفتهاند كه با اشارهاى زمين را سبز و خرّم مىكند و آب و باران را جارى مىسازد.
مردمى كه دچار بيمارىهاى بىدرمان شدهاند، با كسى رو به رو مىشوند كه حتى بيمارىهاى غير قابل درمان را نيز علاج مىكند و مردگان را زندگى مىبخشد. اينها معجزات و كراماتى هستند كه حكايت از توانايى، صداقت و حق بودن گفتههاى اين رهبر آسمانى دارد. كوتاه سخن آن كه جهانيان باور مىكنند كه اين نويد دهنده با هيچ يك از مدّعيان پيشين شباهتى ندارد و او همان رهايى بخش واقعى و ذخيره الهى و مهدى موعود است.
كرامات مهدى(عج) گاهى براى رزمندگانش روى مىدهد كه بر ايمانشان مىافزايد و اعتقادشان را استوارتر مىگرداند و گاه براى دشمنان و يا ترديد كنندگان است كه سبب ايمان و اعتقاد آنان به حضرت مىشود.
اينك به بخشى از آن معجزات و كرامات اشاره مىكنيم:
1. سخن گفتن پرنده
براى اطمينان بيشتر سيّد حسنى، امام(ع) چوب خشكى را به زمين فرو مىبرد؛ آن چوب سبز مىشود و شاخ و برگ مىدهد. بار ديگر، پاره سنگى را از زمين بر مىدارد و با يك فشار آن را خرد كرده، همانند خمير نرم مىكند.
سيّد حسنى با ديدن آن كرامات به حضرت ايمان مىآورد. خود و همه نيروهايش تسليم امام(ع) مىشوند و حضرت او را به عنوان فرمانده نيروى خط مقدّم مىگمارد».(28)
2. جوشش آب و آذوقه از زمين
تهيه آذوقه و آب بين راه سپاهيان به همين ترتيب است تا هنگامى كه به شهر نجف برسند؛ در آنجا با نصب آن سنگ، براى هميشه از زمين آب و شير مىجوشد كه گرسنه و تشنهاى را سير مىكند».(29)
امام باقر(ع) مىفرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم(ع) ظهور مىكند، پرچم پيامبر(ص) و انگشتر سليمان و سنگ و عصاى موسى همراه او خواهد بود. پس به امر حضرت در بين سپاهيان اعلام مىشود كه كسى زاد و توشه براى خود و علوفه براى چهارپايان بر ندارد. برخى از همراهان مىگويند: او مىخواهد ما را به هلاكت بيندازد و مركبهاى مان را از گرسنگى و تشنگى نابود كند. اصحاب با حضرت حركت مىكنند. به اوّلين جايى كه مىرسند، حضرت سنگ را بر زمين مىكوبد و آب و غذا براى نيروها و علوفه براى حيوانات بيرون مىآيد و از آن استفاده مىكنند تا به شهر نجف مىرسند».(30)
3. طىّ الارض و نداشتن سايه
4. وسيله انتقال
سوره پرسيد: ابر سخت چيست؟ حضرت فرمود: «ابرهايى كه در آن رعد و برق و آذرخش و صاعقه باشد. هرگاه ابرى چنين بود، صاحب شما بر آن سوار است. بىشك او سوار بر ابر مىشود و با آن به سوى آسمان بالا مىرود و آسمانها و زمينهاى هفت گانه را مىپيمايد؛ همان زمينهايى كه پنج عدد آن مسكونى و دو تاى ديگر ويران است».(32)
امام صادق(ع) مىفرمايد: «خداوند، ذوالقرنين را در انتخاب بين دو ابر سخت و رام مخيّر كرد. او ابر رام را برگزيد و آن ابرى است كه در آن رعد و برق وجود نداشت و اگر ابر سخت را برمى گزيد، اجازه استفاده از آن را نداشت؛ زيرا خداوند، ابر سخت را براى حضرت قائم(عج) ذخيره كرده است».(33)
5. كُندى حركت زمان
گفته شد: مىگويند اگر كمترين تغييرى در حركت آنها پديد آيد، آنها به هم مىريزند و فاسد مىشوند. امام فرمود: «اين سخن افراد مادّى گرا و كافر به خداست؛ ولى مسلمانان (كه عقيده به خداوند گرداننده آنها دارند) چنين سخنى را نمىتوانند بگويند».(34)
6. قدرت تكبير
بار ديگر تكبير مىگويند و دوباره ديوارها مىلرزد. بار سوم كه صدا به تكبير بلند مىكنند، ديوارهايى كه ميان دوازده بُرج مراقبت هستند، فرو مىريزند.(35)
رسول خدا(ص) مىفرمايد: «... حضرت مهدى(عج) جلوى قسطنطنيه فرود مىآيد. در آن روزگار، آن دژ، هفت ديوار دارد. حضرت هفت تكبير مىگويد و ديوارها فرو مىريزد و با كشتن تعداد بسيارى از روميان، آنجا به تصرف حضرت مهدى(عج) در مىآيد و گروهى نيز به اسلام رو مىآورند».(36)
اميرمؤمنان(ع) در اين زمينه مىفرمايد: «... سپس حضرت مهدى و يارانش به حركت خود ادامه مىدهند و بر هيچ دژى از دژهاى روميان نمىگذرند، مگر آن كه با گفتن «لا إله إلّا اللَّه» ديوارهاى آن فرو مىريزد تا آن كه در نزديكى شهر قسطنطنيه فرود مىآيند. در آن جا چند تكبير مىگويند و ناگهان خليجى كه در مجاورت آن شهر است، خشك مىشود و آبهايش در زمين فرو مىرود و ديوارهاى شهر نيز فرو مىريزد. از آنجا به سوى شهر روميه حركت مىكنند و چون به آنجا مىرسند، مسلمانان سه تكبير مىگويند و شهر چون رمل و شن نرم - كه در برابر تند بادها قرار گرفته باشد - از هم مىپاشد».(37)
نيز آن حضرت مىفرمايد: «... مهدى(عج) به پيش روى خود ادامه مىدهد تا اين كه به يكى از شهرهاى مشرف به دريا مىرسد. لشكريان حضرت تكبير سر مىدهند و در پى آن ديوارهاى شهر از هم گسيخته شده، فرو مىريزند».(38)
7. عبور از آب
8. شفاى بيماران
9. عصاى موسى در دست
10. نداى ابر
سرانجام طبق فرموده امام صادق(ع): «هيچ معجزهاى از معجزات پيامبران و اوصيا نمىماند، مگر آن كه خداوند عزّوجلّ آن را به دست قائم ما انجام مىدهد تا حجّت بر دشمنان تمام گردد».(43)
پي نوشت :
1. ابنطاووس، ملاحم، ص142.
2. كمال الدين، ج1، ص315؛ كفاية الاثر، ص224؛ اعلام الورى، ص401؛ الاحتجاج، ص289.
3. عالم ذر - عالم پيش از آفرينش انسانها بر روى زمين است كه خداوند در آن عالم، از انسانها درباره پروردگارى خودش اقرار گرفت؛ (وإذا أخَذَ ربُّكَ مِنْ بَنى آدَمَ من ظُهُورهِمْ ذريَّتهُمْ و أشْهَدهُمْ عَلى أنفُسهِمْ ألسْتُ بربِّكُم قالُوا بَلىشَهِدنا أنْ تَقُولوا يَوْم القيمَة إنّا كُنّا عَنْ هذا غافِلينَ؛ اى رسول ما به ياد آ ور هنگامى كه خداى تو از پشت فرزندان آدم، ذريّه آنان را برگرفت و آنان را بر خود گواه ساخت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ همه گفتند: بلى ما به خدايى تو گواهىمىدهيم.) برخى مفسران گفتهاند: مراد ظهور ارواح فرزندان آدم است در عالم روح وگواهى آنان به توحيد خدا و پروردگارى او در عالم ملك و ملكوت تا آن كه ديگر نگويند ما از اين واقعه (قيامت يا يكتايى خدا) غافل بوديم؛ اعراف(7) آيه 172.
4. نعمانى، غيبة، ص188؛ عقد الدرر، ص41؛ بحارالانوار، ج52، ص287؛ ينابيع المودّه، ص492.
5. احقاق الحق، ج19، ص654.
6. كمال الدين، ج2، ص652؛ اعلام الورى، ص435؛ خرائج، ج3، ص1170.
7. بحارالانوار، ج52، ص283.
8. بحارالانوار، ج52، ص283.
9. ملاحم، ابنطاووس، ص73؛ كنز العمّال، ج14، ص586.
10. ابنحمّاد، فتن، ص102.
11. بصائر الدرجات، ج4، ص188؛ اثبات الهداة، ج3، ص440 و 520؛ بحارالانوار، ج52، ص319.
12. كمال الدين، ج2، ص48؛ اعلام الورى، ص407؛ كشف الغمّه، ج3، ص314؛ بحارالانوار، ج52، ص322؛ وافى، ج2، ص113؛ اثبات الهداة، ج3، ص478.
13. ينابيع المودّه، ص401؛ اثبات الهداة، ج3، ص537؛ احقاق الحق، ج13، ص367.
14. ابنحمّاد، فتن، ص100؛ عقد الدرر، ص158؛ ابنطاووس، ملاحم، ص73؛ متقى هندى، برهان، ص101.
15. ابنطاووس، ملاحم، ص73.
16. نعمانى، غيبة، ص233 و 234، با كمى تفاوت؛ بحارالانوار، ج52، ص354.
17. كافى، ج6، ص444؛ بحارالانوار، ج41، ص159، و ج47، ص55.
18. نعمانى، غيبة، ص243؛ اثبات الهداة، ج3، ص542؛ حلية الابرار، ج2، ص575؛ بحارالانوار، ج52، ص355.
19. يوسف (12) آيه 94.
20. كافى، ج1، ص232؛ كمال الدين، ج2، ص674؛ بحارالانوار، ج52، ص327.
21. كفاية الاثر، ص263؛ بحارالانوار، ج36، ص409؛ عوالم، ج15، بخش3، ص269؛ اثبات الهداة، ج3، ص563.
22. نعمانى، غيبة، ص308؛ بحارالانوار، ج52، ص223؛ ر. ك: ارشاد، ص275.
23. الاصول الستة عشر، ص79؛ اثبات الهداة، ج3، ص588؛ بحارالانوار، ج26، ص209؛ مستدرك الوسائل، ج11، ص38.
24. كمال الدين، ج2، ص671؛ خرائج، ج2، ص930؛ اثبات الهداة، ج3، ص493؛ بحارالانوار، ج51، ص58 و ج52، ص389.
25. احقاق الحق، ج13، ص357؛ ر. ك: نعمانى، غيبة، ص242؛ كمال الدين، ج2، ص366؛ ارشاد، ج5، 36؛ اعلام الورى، ص433؛ كشف الغمّه، ج3، ص256.
26. (يُعْرَفُ المُجرمونَ بِسيماهُمْ فَيْؤخَذُ بِالنَّواصى والأقْدامِ؛ (آن روز) بدكاران به سيماىشان شناخته مىشوند. پس موى پيشانى آنان با پاهاىشان بگيرند)؛ الرحمن (55) آيه 41.
27. اختصاص، ص304؛ نعمانى، غيبة، ص128؛ بصائر الدرجات، ص356؛ بحارالانوار، ج52، ص321؛ الشيعة و الرجعه، ج1، ص431؛ المحجة، ص217؛ ينابيع المودّه، ص429.
28. عقدالدرر، ص97، 138، 139؛ القول المختصر، ص19؛ الشيعة و الرجعه، ج1، ص158.
29. بصائر الدرجات، ص188؛ كافى، ج1، ص231؛ نعمانى، غيبة، ص238؛ خرائج، ج2، ص690؛ نورالثقلين، ج1، ص84؛ بحارالانوار، ج13، ص185 و ج52، ص324.
30. كمال الدين، ص670؛ بحارالانوار، ج52، ص351؛ وافى، ج2، ص112.
31. كمال الدين، ص372؛ كفاية الاثر، ص323؛ اعلام الورى، ص408؛ كشف الغمّه، ج3، ص314؛ فرائد السمطين، ج2، ص336؛ ينابيع المودّه، ص489؛ نورالثقلين، ج4، ص47؛ بحارالانوار، ج51، ص157؛ ر. ك: كفاية الاثر، ص324؛ احتجاج، ج2، ص449؛ اعلام الورى، ص409؛ خرائج، ج3، ص1171؛ مستدرك الوسائل، ج2، ص33.
32. مفيد، اختصاص، ص199؛ بصائر الدرجات، ص409؛ بحارالانوار، ج52، ص321.
33. اختصاص، ص326؛ بحارالانوار، ج52، ص312؛ غاية المرام، ص77.
34. مفيد، ارشاد، ص365؛ بحارالانوار، ج52، ص337؛ الشيعة و الرجعه، ج1، ص400.
35. عقد الدرر، ص138.
36. العلل المتناهيه، ج2، ص855؛ عقد الدرر، ص180.
37. عقد الدرر، ص139.
38. الشيعة و الرجعه، ج1، ص161.
39. نعمانى، غيبة، ص159؛ دلائل الامامه، ص249؛ اثبات الهداة، ج3، ص573؛ بحارالانوار، ج52، ص365.
40. الشيعة و الرجعه، ج1، ص169.
41. كمال الدين، ج2، ص673؛ بحارالانوار، ج52، ص318، 351؛ كافى، ج1، ص232.
42. تاريخ مواليد الائمه، ص200؛ كشف الغمّه، ج3، ص265؛ صراط المستقيم، ج2، ص260؛ بحارالانوار، ج51، ص240؛ اثبات الهداة، ج3، ص615؛ نورى، كشف الاستار، ص69.
43. خاتون آبادى، اربعين، ص67؛ اثبات الهداة، ج3، ص700.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}