نویسنده: دکتر محمدامیر شیخ نوری




 

 با نگاهی به پدیده‌های صهیونیسم و آپارتاید

در دوران پس از جنگ جهانی دوم، جهان شاهد فروریختگی و تجزیه امپراتوری‌های استعماری بود. طی این مدت، بسیاری از کشورها و ملت‌هایی که زیر یوغ استعمار قرار داشتند، تحت مبارزات طولانی به استقلال دست می‌یابند. دولت‌های استعماری با توجه به نیاز مبرمی که به مواد خام کشورهای جهان سوم دارند، مسلم است که به این زودی دست از منافع خود برنداشته، خواهان ادامه سلطه خود بر این جوامع خواهند بود. آن‌ها با توجه به این امر سعی می‌کنند از حیث اقتصادی بر آن‌ها تسلط یابند و یا با مسایل نظامی و درگیری‌های داخلی و منطقه‌ای، درگیرشان سازند. یکی از مسایل مهم، نوشتن تاریخ این گونه کشورهای تازه استقلال یافته توسط دولت‌های استعماری است. سعی آن‌ها در تاریخ‌نویسی استعماری جدید این است که فجایع گشذته خود را تعدیل کرده، دوباره و این بار به گونه‌ای دیگر به غارت خود ادامه دهند و می‌کوشند تا قدرت‌های معاصر امپریالیستی را در گذشته تبرئه کنند و شکل مشروع و عام‌پسندی به غارتگری‌های گذشته بدهند.
در تعریف هدف‌های تاریخ‌نویسی نو - استعمارگر، فیلیپ میسون (که هنوز نام مستعار ف، وود روف را به کار می‌برد) مأمور عالی رتبه سابق در هندوستان می‌نویسد: پیروزی بر اذهان مردمی که در مستعمراتی‌های گذشته زندگی می‌کنند، تا چه اندازه برای قدرت‌های غربی، اهمیت دارد.
اندیشه‌ورزهای امپریالیست شکایت می‌کنند که این تجربه مردم کشورهای تازه آزاد شده از گذشته است که وادارشان می‌سازد تا نسبت به سیاست غرب، زیر عنوان نو - استعمارگری بی‌علاقگی نشان دهند.
جورج مارتلی چنین اظهار تأسف می‌کند:
در اروپای غربی که بیشتر استعمارگران از آنجا آمده‌اند. یک نسل تمام در شرایطی قرار گرفتند که امپریالیسم را چون لکه‌ای ننگین بر صفحه تاریخ‌شان بدانند، لکه‌ای آنچنان شرم‌آور که در نزدیک‌ترین فرصت باید پاکش کرد. از این‌رو، استعمارگران، حتی پیش از آن که هیأت متمدن‌سازی‌شان کار را به انجام رساند، مجبور به عقب‌گرد شده‌اند. (1)
مسلماً تدبیر تاریخ‌نویسی نو - استعمارگر خدمت به خواست‌های سیاست کشورهای امپریالیستی می‌باشد. تاریخ‌نویسان امپریالیستی از تنفر مردم آسیا و آفریقا نسبت به استعمارگری کهنه آگاهند و از آنجا که همه چیز را خوب می‌دانند، می‌کوشند تا آن را از سیاست معاصر قدرت‌های استعماری «جدا» سازند.
کمک استعمارگران به ایجاد رژیم‌هایی مثل صهیونیسم در فلسطین و رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی، از دو جهت در راستای اهداف کشورهای استعماری بود:
به عنوان پایگاهی از آن‌ها استفاده می‌شد.
به عنوان انحراف فکری کشورهای تحت سلطه از امپریالیسم به صهیونیسم و آپارتاید مورد بهره‌برداری قرار می‌گرفتند؛ و تازه استعمارگران خود را به عنوان میانجی مطرح می‌کردند. در مورد فلسطین، اعراب همیشه به دولت انگلستان و سپس به آمریکا جهت حل مشکلات داخلی خود مراجعه می‌کردند و در عین حال مورخان استعماری سعی در توجیه صهیونیسم و آپارتاید داشتند و در مورد صهیونیسم سعی می‌کردند که به دنیا ثابت کنند: (2)
فرهنگ قوم اسرائیل تنها فرهنگی است در خاورمیانه که توانسته خارج از همه فرهنگ‌های دیگر اقوام شرق، جاودان بماند و همانند فرهنگ یونان باستان در غرب، بنیان و اساس تمام فرهنگ مشرق زمین را تشکیل می‌دهد.
اقوام اسرائیل تنها مردمی هستند که با سطح عالی و متکامل تمدن خویش، توانسته‌اند خارج از دیگر مردم شرق و با حفظ اختصاصات و ویژگی‌های خود به حیات خویش ادامه دهند.
اسرائیلی‌ها نخستین مردمی بوده‌اند که از ده تا هشت قرن قبل از میلاد به نگارش تاریخ پرداخته‌اند و اطلاعاتی از جهان و تمدن پیرامون خویش، نظیر آشوریان و بابلیان بر جای گذاشته‌اند.
اقوام اسرائیل تنها مردمی بوده‌اند که نخستین بار چشم‌انداز «حکومت خداوند» را برای خود کشف کرده‌اند. در همین رابطه وایزمن یکی از رهبران صهیونیسم می‌گوید:
حقوقی که در فلسطین به یهودیان اعطا شده است، بستگی به رضایت و اراده و میل اکثریت ساکنان کنونی‌اش ندارد. (3)
حتی با تتبعات ساده نیز می‌توان تأثیر فرهنگ موروثی یهود را در همه رشته‌های دانش، ادبیات و موسیقی امروز به درستی ارزیابی کرد... و غیره و غیره....
شاید تعجب‌آور نباشد که همه این‌ها با بزرگ‌سازی دانش اسرائیل، با سوء تعبیر و وارونه جلوه دادن حقایق، و با موعظه اینکه اسرائیل، مخصوصاً در مناسبات کنونی خویش با کشورهای عرب، نقش یک «متمدن» در مقابل یک «مرتجع» بازی می‌کند، توأم و همراه بوده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. چرنیاک ب.‌ی.، فرو ریختگی نظام استعماری و پیدایش تاریخ‌نویسی نواستعمارگر، تاریخ پویا، ص 75.
2. نیکیتینا گالینا، دولت اسرائیل، ص 15.
3. جابر فؤاد، تاریخ انقلاب فلسطین، ص 33.

منبع مقاله :
شیخ نوری، محمدامیر؛ (1388)، صهیونیسم و نقد تاریخ‌نگاری معاصر غرب، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول