نویسندگان:
مجتبی اخوان ارمکی (1) - معصومه نعلچی (2)



چکیده

یکی از بارزترین ویژگی‌های شخصیتی امام رضا (علیه السلام) ارتباط عمیق معنوی ایشان با خداست که در کثرت عبادت و خویشتن‌داری حضرت تجلی کرده است. آن حضرت، در زندگی، اصول معنوی خاصی را رعایت کرده‌اند که به یقین با پیروزی از سبک زندگی معنوی آن بزرگوار، انسان به آرامش روحی و روانی خاصی می‌رسد. در این مقاله با بررسی زندگی امام رضا (علیه السلام) سعی شده است، به این سؤال پاسخ داده شود که چگونه امام هشتم (علیه السلام) در نهایت آرامش روانی به سر می‌بردند؟ یافته‌های این نوشتار نشان می‌دهد که انسان با پیروی از سبک زندگی معنوی امام هشتم (علیه السلام) به خدا توکل خواهد کرد و با صبر در برابر مشکلات از آنچه خداوند به او داده است، راضی خواهد بود، زندگی را بر خود آسان خواهد گرفت و به آرامش روانی می‌رسد. روش پژوهش در این نوشتار، کیفی مبتنی بر رویکرد توصیفی و تحلیلی است.

مقدمه

افسردگی، اضطراب، تنش و استرس از بیماری‌های فراگیر دوران معاصر است که ساختار وحدت یافته‌ی شخصیت انسان را درهم می‌ریزد و قدرت سازگاری او را با خود و جامعه به طور عجیبی کاهش می‌دهد و سرانجام موجب اختلال در ساختار تفکر و عواطف می‌شود. این بیماری، دلواپسی مبهمی است که اغلب با تظاهرات محیطی همراه می‌شود. گاهی با تنگی نفس، درد قفسه‌ی سینه، تپش قلب، تعریق مفرط، سردرد، ناراحتی مختصر معده، اسهال، احساس سرگیجه و سبکی در سر، بالا رفتن فشار خون، تکرار ادرار یا کندی دفع ادرار و بی‌قراری، مشخص می‌شود (تودر، 1382: 182).
برای اینکه انسان در معرض چنین بیماری خطرناکی قرار نگیرد، بهترین راه، پیشگیری است. آرامش روانی اصطلاحی است که برای پیشگیری اولیه از ابتلا به این بیماری به کار می‌رود. رسیدن به آرامش روانی آنقدر اهمیت دارد، که در قرآن کریم به طور صریح به آن سفارش شده است؛ «هُوَ الَّذِی انزَلَ السَّکِینَة فِی قُلُوبِ المُؤمِنِینَ لِیزدَادُوا إِیمَاناً مَعَ إِیمانِهِم» (فتح /4).
آرامش روانی مشخصه‌ی مستقلی است که حاکی از توانای انسان در تسلط بر مملکت درونی و فرمانروایی و تدبیر او بر خویشتن است.
در روزگار ما که انسان‌ها راه زندگی حقیقی را گم کرده و بدون آگاهی، یک دنیا رنج و سیه‌روزی را به دوش خود نهاده‌اند، یافتن راه درست زندگی کردن و به دست آوردن آرامش روانی کار بسیار دشواری است . کاری طاقت‌‎فرسا که باعث کوفتگی و خستگی اعصاب و روان می‌شود، از یک طرف و زندگی ماشینی از طرف دیگر، انسان را در چاه مشکلات و سرگردانی گرفتار ساخته است. با وجود این، همه تلاش می‌کنند تا زندگی آرامی داشته باشند و به آرامش روحی و روانی دست یابند.
از آنجا که رسیدن به آرامش روانی، هنری آموختنی است و انسان در رفتار و فعالیت‌های خود جامد، راکد، خشک و محدود نیست، بلکه در او انعطاف کافی و قابلیت تغییر وجود دارد و آنچه تاکنون در مکتب‌های مختلف برای رسیدن به آرامش روانی بیان شده، دارای نقایص و کاستی‌هایی بوده است، این پرسش مطرح می‌شود، امام رضا (علیه السلام) که به ایشان «عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌گویند و در نهایتِ آرامش روانی به سر می‌بردند، (مجلسی، 1400، ج 49: 100). سبک زندگی معنویشان چگونه بود، تا برای رسیدن به آرامش روانی افراد، الگو قرار گیرد؟
هدف این نوشتار، ارائه‌ی الگویی کامل از سبک زندگی معنوی امام رضا (علیه السلام) برای ایجاد آرامش روانی است.

پیشینه

صغری فضلی‌نژاد و همکارانش در سال (1389) تحقیقی با عنوان «معنویت و سلامت روان از دیدگاه قرآن» انجام دادند. در این تحقیق، نویسندگان، معنویت را یکی از نیازهای عالی روح انسان معرفی کرده‌اند که سبب می‌شود افق دید انسان منحصر به دنیا نباشد، زیرا این حصر، ملازم با پاره‌ای از حوادث اجتناب‌ناپذیر است که انسان را بیش از گذشته تهدید می‌کند. بنابراین، بازگشت به معنویت، درمان بسیاری از دردهای انسان معاصر است. طبق یافته‌های این تحقیق، سلامت روانی افرادی که دارای تجربه‌های معنوی عمیق هستند، نسبت به سایر افراد در سطح بالاتری قرار دارد.
محسن عباس‌نژاد و همکارانش در سال (1391) تحقیقی با عنوان «نقش معنویت و دین بر سلامت روان» انجام داده و به این نتیجه رسیدند که برای نیل به بهداشت روانی و آرامش، رابطه با خالق هستی، نقش بارزی دارد. لذا، یکی از راه‌های پیشگیری از بروز بیماری‌های روانی و تأمین سلامت روان، بازگشت به دین و معنویت و پیروی از سیره‌ی انبیا و اولیای خداست.
محمدحسین کیانی در سال (1386) در تحقیقی با عنوان «جایگاه آرامش در عرفان و معنویت‌گرایی» معتقد است، بخش عمده‌ی سلامت، از جان و روان سرچشمه می‌گیرد. نگارنده در این تحقیق تلاش می‌کند تا رابطه‌ی معنویت و آرامش را بسنجد، به مقایسه‌ی نقل آرامش در آموزه‌های اسلام و عرفان‌های بی دین بپردازد و در آخر بر ادعای تأمین آرامش روانی در تعالیم اسلام صحه گذارد.

اهمیت موضوع

«یکی از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامی عبارت است از سبک زندگی، رفتار اجتماعی و شیوه‌ی زیستن ما، اگر از منظر معنویت نگاه کنیم که هدف انسان رستگاری، فلاح و نجات است، باید به سبک زندگی اهمیت بدهیم» (خامنه‌ای، 1391). همچنین، معنویت، اطمینان قلبی و آرامش روحی به انسان می‌بخشد، آن‌گونه که خداوند در قرآن می‌فرماید: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
، آن کسانی که ایمان می‌آورند و دل‌هایشان با یاد خدا سکون و آرامش پیدا می‌کند. به درستی که دل‌ها با یاد خدا آرام می‌گیرد» (رعد/ 28). «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّكِینَة فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ؛ خداست که به دل‌های مؤمنان آرامش و اطمینان خاطر داده است تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند» (فتح / 4). چنین انسانی خود را از دام شهوات نفسانی و مادیات و لذت‌های زودگذر دنیایی می‌رهاند و سعادت را در عفت، پاکدامنی، شرافت و برپایی جامعه‌ای سالم و انسانی می‌داند و کارهایی انجام می‌دهد که به خیر و صلاح خود و جامعه است. بنابراین، بررسی سبک زندگی معنوی امام رضا (علیه السلام) که الگویی از معنویت بودند و پیروی از آن برای رسیدن به آرامش روانی ضروری است، اهمیت ویژه‌ای دارد.

تعاریف واژگان

1. آرامش روانی

آرامش اسم مصدر از آرامیدن به معنای آرامیدگی، وقار، سنگینی، خواب کوتاه و سبک، فراغت، صلح و آشتی و سکون است (معین، 1354، ج 1: 512).
در انگلیسی واژه‌ی (Relexation) را به آرامش و آرامیدگی اعصاب از طریق استراحت بدنی ترجمه کرده‌اند. نزدیک‌ترین مفهوم به آرامش روانی، «بهداشت روانی» است. این اصطلاح از قلمرو پزشکی اقتباس شده و طیفی از مفاهیم ضمنی را در بردارد که نه تنها نشاندهنده‌ی فقدان بیماری روانی است، بلکه بیانگر وجود ویژگی‌های مثبتی چون خویشتن‌پذیری، خودمختاری، انسجام شخصیتی و خودشکوفایی است (وولف، 1386: 350). منظور از آرامش روانی، داشتن خلق یا وضع روانی است که فرد از لحاظ شادمانی، اعتماد به نفس، شور، حرارت و امثال آن در وضعیت آرمیدگی، آسایش‌خاطر و اطمینان‌بخش قرار گیرد.
لازم به ذکر است، آرامش روانی، با نگرش‌های دینی ارتباطی تنگاتنگ دارد، به طوری که با افزایش مرتبه‌ی دین‌داری، آرامش روانی هم افزایش می‌یابد (سی وارد، 1381: 154).

2. سبک زندگی

در جامعه‌شناسی از مفهوم سبک زندگی دو برداشت وجود دارد: یکی مربوط به دهه‌ی 1920، که سبک زندگی معرف ثروت و موقعیت اجتماعی افراد است و غالباً به عنوان شاخص تعین طبقه‌ی اجتماعی به کار رفته است. دیگری به عنوان شکل اجتماعی نوین که تنها در متن تغییرات مدرنیته و رشد فرهنگ مصرف‌گرایی معنا می‌یابد. در این معنا، سبک زندگی، راهی برای تعریف ارزش‌ها، نگرش‌ها و رفتارهای افراد است که اهمیت آن برای تحلیل‌های اجتماعی روز به روز افزایش می‌یابد (اباذری، 1381: 14).
در فرهنگ علوم اجتماعی، سبک زندگی، چگونگی جریان حیات و شیوه‌ی زندگی انسان‌ها به صورت فردی و گروهی است که شامل چگونگی استفاده از درآمد، طول زمان کار، شیوه‌ی لباس پوشیدن، تغذیه، نحوه‌ی آرایش، محل سکونت، رفتارهای دینی و فرهنگی و ... می‌شود.
گیدنز، سبک زندگی را مجموعه‌ای نسبتاً منسجم از همه‌ی رفتارها و فعالیت‌های یک فرد معین در جریان زندگی روزمره‌ی خود می‌داند که مستلزم مجموعه‌ای از عادت‌ها و جهت‌گیری‌هایی است که از نوعی وحدت برخوردار است (1378: 64).
سبک زندگی، مفهومی است که با انتخابی شدن زندگی روزمره معنا می‌یابد. در جامعه‌ی معاصر، برخلاف جوامع سنتی، به واسطه‌ی اهمیت خود و مسئولیت شخصی و ظهور جامعه‌ی مصرفی در زندگی، قدرت انتخاب نیز بیشتر شده است. بنابراین، پدیده‌ی اجتماعی سبک‌های زندگی از اجزای سازنده‌ی تحولات مدرنیته تلقی می‌شود، زیرا سبک‌های زندگی، بازنمودی از جستجوی هویت و انتخاب فردی است.
به طور کلی، در بررسی تعاریف موجود درباره‌ی سبک زندگی، با دو رویکرد اصلی مواجه می‌شویم. گروهی که سبک زندگی را مجموعه رفتارهای عملی و آنچه در زندگی اجتماعی افراد به صورت عینیت یافته مشاهده می‌شود، می‌دانند و گروه دوم، ارزش‌ها و نگرش‌ها را نیز در زمره‌ی سبک زندگی به حساب می‌آورند. پس می‌توان گفت: سبک زندگی عبارت است از الگوی هم‌گرا یا مجموعه‌ی منظمی از رفتارهای درونی و بیرونی، وضع‌های اجتماعی و دارایی‌ها که فرد یا گروه بر مبنای پاره‌ای از تمایل‌ها و ترجیح‌هایش و در تعامل با شرایط محیطی خود ابداع یا انتخاب می‌کند.

3. معنویت

معنویت در لغت به معنای معنوی بودن، مربوط و منسوب به معنی حقیقی، راستی، اصلی، ذاتی، مطلق، حقیقی، روحانی در مقابل مادی، ظاهری و صوری آمده است (معین، 1354، ج 4: 763). معنویت آن جنبه از حیات فردی و جمعی بوده که بیانگر رابطه‌ای آگاهانه است که فرد در ارتباط با امور متعالی دارد. پیش‌فرض این مفهوم این باور است که امور متعالی وجود دارند و روح بشر می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند (ترول، 1391: 20). به عبارتی دیگر، معنویت، نحوه‌ای از مواجهه با جهان هستی است که نتیجه‌اش حالت‌های نفسانی نامطلوبی مانند: غم و اندوه، ناامیدی، دلهره و اضطراب، احساس سرگشتگی و سردرگمی، احساس بی‌معنایی و بی‌هدفی و ... تا آنجا که امکان‌پذیر است، در انسان پدید نیاید و موجب رضایت باطن شود.
واژه‌ی معنویت در قرآن و روایت‌ها بدین شکل نیامده، ولی با توجه به معنای لغوی آن می‌توان گفت: منظور از آن، عالم باطن و حقیقت روح جهان مادی و ظاهری است که بهترین واژه‌ی قرآنی نزدیک به آن حیات طبیبه و نور الهی است. در قرآن آمده است:
أَوَ مَن كَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا * كَذَلِكَ زُیِّنَ لِلْكَافِرِینَ مَا كَانُواْ یَعْمَلُونَ
؛ آیا کسی که مرده بود و ما زنده اش کردیم و برای او نوری قرار دادیم که به وسیله‌ی آن در میان مردم راه می‌رود، مانند کسی است که در تاریکی‌ها قرار دارد و از آن بیرون آمدنی نیست؟ این‌گونه برای کافران آنچه انجام می‌دهند، زینت داده شده است (انعام / 122).
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌نویسد: «به راستی در مؤمن، حقیقت و واقعیتی وجود دارد که در دیگران وجود ندارد و این حقیقت، سزاوارتر است به اینکه اسم حیات و زندگی بر آن گذشته شود، تا بر آن حقیقتی که در دیگر مردم است و آن را در مقابل حیات نباتی، حیات و زندگی حیوانی می‌نامیم» (1374، ج 7: 466).
این آیه در بردارنده‌ی مفاهیم ذیل است:
مشرک، مرده و بی‌بهره از حیات معنوی و روحانی است؛
راهیابی به توحید و ایمان موجب حیات انسان می‌شود؛
ایمان، حیات و مولد نور بوده، اما کفر، مرگ و تاریکی است؛
کافران گمراه، در چنان ظلماتی اسیرند که امیدی به رهایی آنان نیست؛
مؤمن با نور الهی مسیر صحیح حرکت را در جامعه و بین مردم در می‌یابد؛
نور ایمان، روشنگر خطوط و افکار مختلف جامعه برای مؤمنان است؛
توجه دادن مؤمنان به حیات معنوی خود و برخورداری از نور الهی، بازدارنده‌ی آنان از اطاعت مشرکان و گمراهان است؛
مؤمن در جامعه، عنصری پویاست.
با توجه به آیه و تعبیراتی که در آن آمده، می‌توان معنویت را چنین تعریف کرد: برآیندی است که از فرایند معرفت، ایمان و عمل صالح در چارچوب شریعت اسلامی حاصل می‌شود.
بدین‌ترتیب:
اگر حیات طیبه و نورانیت دل به دست نیاید، معنویتی حاصل نشده است؛
بدون معرفت نسبت به حقایق عالم و ملکوت جهان مادی و نیز ایمان به خدا و صفات و افعال او، معنویت مفهومی ندارد؛
بخش عظیمی از معنویت در پرتو کارهای شایسته و نیکو شکل می‌گیرد و عمل صالح، لازمه‌ی ایمان صحیح و مقوم معنویت و شرط لازم آن است و نقیض آن عمل زشت نیز نابود کننده‌ی معنویت است.
آموزه‌های اسلامی، عمق‌ترین و جامع‌ترین معارف الهی را در ابواب گوناگون عرضه می‌دارد و افزون بر آن، اعمال شایسته را به بهترین شکل تبیین کرده است که می‌تواند معنویتی بزرگ را پایه‌گذاری کند.
خداوند، منبع، محور و بخشاینده‌ی معنویت است و بدون ارتباط با او از رهگذر بندگی واقعی و عبودیت، معنویت پوچ و مجازی است. معنویت، منهای خدا چیزی جز فریب و دل مشغولی ظاهری نیست. حیات طیبه و تابش انوار ربوبی بر قلب از سوی خدای تعالی است و ایمان و عمل صالح، زمینه‌ی آن را فراهم می‌سازند. بنابراین، معنویت افاضه‌ای از سوی حق است.
معنویت در نقطه‌ی ثابتی توقف نمی‌کند، بلکه شدت و ضعف و ارتقا و افول دارد. در افراد گوناگون، درجه‌های مختلف دارد و در یک فرد نیز ممکن است کاهش و فزونی یابد، چنان که قرآن مجید می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ
؛ به راستی که انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم، سپس او را به پست‌ترین پستی باز گردانیدیم» (تین/ 4و 5).
ایمان و عمل صالح، جان بنده را برای تابش انوار معنویت آماده می‌سازند. با رشد ایمان و اخلاص در عمل و به تناسب آن، معنویت رو به رشد و فزونی می‌گذارد و آثارش را آشکار می‌سازد.

4. تجلی معنویت در انسان

تجلی معنویت در انسان به شکل‌های زیر است:
الف) روحیه‌ی شهامت، به انسان شجاعت و فداکاری می‌بخشد. زیرا معنویت، نفس را از قید و بند سلطه‌ی دیگران آزاد کرده و به انسان گوشزد می‌کند که بخشنده‌ی عمر خداست و فداکاری و شجاعت چیزی از عمر او نمی‌کاهد؛ «وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ الله كِتَابًا مُّؤَجَّلاً؛ و هیچ‌کس را نسزد که بمیرد مگر به فرمان خداوند. وقت آن را دقیقاً در مدت مشخص و محدودی ثبت و ضبط کرده است» (آل عمران/ 145).
ب) اعتقاد به رزاقیت حق تعالی؛ انسان معنوی‌گرا، همه چیز را از خدا می‌خواهد، از روزی دهنده‌ای که تحت تأثیر هیچ انسان حریص و ناخشنودی قرار نگرفته و هیچ‌کس او را از کارش منصرف نمی‌کند؛ «وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِی كِتَابٍ مُّبِینٍ
؛ هیچ جنبده‌ای در زمین نیست مگر انیکه روزی آن بر عهده‌ی خداست و محل زیست و دفن او را می‌داند، همه‌ی اینها در کتاب روشنی است» (هود/ 6).
ج) اطمینان قلبی و آرامش روحی؛ قرآن می‌فرماید: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
؛ آن کسانی که ایمان می‌آورند و دل‌هایشان با یاد خدا سکون و آرامش پیدا می‌کند. به درستی که دل ها با یاد خدا آرام می‌گیرند» (رعد / 28). «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّكِینَة فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ؛ خداست که به دل‌های مؤمنان، آرامش و اطمینان خاطر داده است، تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند» (فتح / 4). چنین انسانی خود را از دام شهوات نفسانی و مادیات و لذت‌های زودگذر دنیایی می‌رهاند و سعادت و خوشبختی را در عفت، پاکدامنی، شرافت و برپایی جامعه‌ای سالم و انسانی می‌داند و خود را متوجه کارهایی می‌کند که به خیر و صلاح خود و جامعه باشد.
د) برخورداری از زندگی پاکیزه؛ زیرا خداوند خواستار آن است که مؤمنان در همین دنیا و پیش از رسیدن به سرای آخرت، هر چه زودتر صاحب زندگی پاکیزه‌ای شوند؛
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاة طَیِّبَة وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ یَعْمَلُونَ
؛ هر کس چه زن و چه مرد کار شایسته‌ای انجام دهد و مؤمن باشد، به او، زندگی پاکیزه و خوشایندی می‌بخشیم و پاداش آنان را طبق بهترین کارهایشان خواهیم داد (نحل / 97).

سبک زندگی معنوی امام رضا (علیه السلام)؛ الگویی برای آرامش روانی

محمدبن فضل نقل کرده است: از امام رضا (علیه السلام) خواستم تفسیر «قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ
» (یونس / 58) را بیان فرمایید. فرمودند: با ولایت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، مردم بهترین خیرها را در دنیا به دست می‌آورند.
امام رضا (علیه السلام) در دوران خود بزرگ‌ترین متفکر اسلامی و داناترین انسان روی زمین بودند. آن حضرت، جهان اسلام را برای پیشرفت و ترقی یاری دادند. امام (علیه السلام) مسجد نبوی را دانشکده‌ای برای تدریس و سخنرانی قرار داده و مانند پدرانش، ائمه معصومین (علیهم السلام)، پیشتاز نهضت علمی و تمدن در دنیای اسلامی بودند. یکی از بارزترین ویژگی‌های امام رضا (علیه السلام)، ارتباط عمیق معنوی ایشان با خداست که در کثرت عبادت و خویشتن‌داری حضرت تجلی کرده است. ابراهیم بن عباس در روایتی بیان کرده است: «امام (علیه السلام) شب‌ها بسیار کم می‌خوابیدند، غالباً شب را از ابتدا تا صبحگاهان به احیاء و عبادت می‌گذراندند، بسیار روزه می‌گرفتند و هیچ ماهی نبود که در آن لااقل سه روز روزه نباشد» (مجلسی، 1400ق، ج 49: 91). همچنین، از امام (علیه السلام) دعاهایی به یادگار مانده که همگی سرشار از روح بندگی و انس آن حضرت با خداوند و توکل بر ذات احدی اوست. از جمله آنکه فرموده‌‌اند: «یا من دلّنی علی نفسه و ذلل قلبی بتصدیقه اسالک الامن و الایمان فی الدنیا و الاخر؛‌ای کسی که مرا به سوی خودت رهنمون گشتی و دلم را به واسطه‌ی تصدیق خود آرام گرداندی، از تو ایمان و امنیت را در دنیا و آخرت خواستارم» (کلینی، 1381، ج 2: 579).
آن حضرت در زندگی، اصولی معنوی خاصی را رعایت کرده‌اند که به یقین با پیروی از سبک زندگی معنوی آن بزرگوار، انسان به آرامش روحی، روانی خاصی خواهد رسید. برخی از این اصول عبارت‌اند از:

1. توکل به خدا

رجاء بن ابی ضحاک به دستور مأمون به مدینه رفت و امام (علیه السلام) را از مدینه به مرو آورد. او در روایتی، به طور کامل تمام جزئیات زندگی امام (علیه السلام) را در یک شبانه‌روز نقل کرده است. در قسمتی از این روایت آورده: «به خدا سوگند ندیدم مردی را که نسبت به خدای تعالی از وی بیشتر پرهیز و خوف داشته و بیشتر از او به یاد خدا باشد» (صدوق، 1404ق، ج 2: 423). او سپس نماز، روزه، دعا و قرآن خواندن آن حضرت را نقل کرده که به راستی شگفت‌آور است. امام رضا (علیه السلام) که از متوکلین درگاه الهی بودند و هر کاری را با توکل به خداوند متعال انجام می‌دادند، درباره‌ی توکل فرموده‌اند:
التوکل درجات: منها ان ثتق به فی امرک کلّه فیما فعل بک، فما فعل بک کنت راضیا و تعلم انه یا لک خیرا و نظرا. و تعلّم انّ الحکم فی ذلک له، فتتوکل علیه بتفویض ذلک الیه و من ذلک ایمان بغیوب الله الّتی لم یحط علمک بها فوکلت علمها الیه و الی امنائه علیها و ثقت به فیها و فی غیرها؛ توکل درجه‌هایی دارد. یکی از آنها این است که در هر کاری که مربوط به توست به او اعتماد کنی. از آنچه که نسبت به تو انجام می‌دهد، خشنود باشی و بدانی که او جز خیر برای تو نمی‌خواهد و بدانی که حکمت در این است که کارت را به او واگذار کنی و به او توکل نمایی. دیگر اینکه به علام‌الغیوبی او که علم تو به آن نمی‌رسد، مؤمن باشی که علم آن مخصوص خداست (حرانی، 1401ق: 804).
توکل، یعنی تسلیم بودن در برابر اوامر الهی و خشنودی، به قضا و فرمان اوست. واژه‌ی توکل و مشتقات آن در 48 آیه از 28 سوره‌ی قرآن 70 بار آمده است. به نظر راغب، کلیه‌ی آیات مذکور در دو معنای ولایت‌پذیری و اعتماد کردن به خداست (1401ق، ماده‌ی توکل).
توکل از نظر «طبرسی» واگذاردن و سپردن امور خویش به خداوند و اعتماد کردن به حُسن تدبیر اوست (طبرسی، 1401ق، ج 3: 562).
شیخ طوسی هم در تفسیرالتبیان، توکل را تفویض امور به حق و وکیل را به معنای حفیظ و ولّی به کار برده است.
توکل، غیر از تفویض است، چنان که ثقه غیر از هر دو است. از این جهت آنها را در مقامات سالکان جداگانه شمرده‌اند، زیرا تفویض آن است که بنده حول و قدرت را از خود نبیند و در تمام امور، خود را بی تصرف داند و حق را متصرف؛ اما در توکل چنان نیست، زیرا متوکل حق را تصرف و جلب خیر و صلاح را قائم مقام خود کند.
از دیدگاه علامه طباطبایی، انسان زمانی که به خداوند توکل می‌کند، در حقیقت به یک سبب و علتی توسل می‌جوید که غیرمغلوب است و همین امر باعث تقویت اراده و قدرت روح وی می‌شود (1374، ج 4: 65).
توکل، اعتماد قلبی به خداوند متعال است، به طوری که انسان در صورت فقدان اسباب ظاهری در عالم، برای رسیدن به هدف دچار اضطراب نمی‌شود. انسانی که بر خدا توکل دارد، چون می‌داند همه‌ی کارها به دست خداوند انجام می‌شود و صلاح و مصلحت به دست اوست، در برابر مشکلات، صبر و شکیبایی پیشه می‌کند و هیچ‌گاه جزع و بی‌تابی نمی‌کند. توکل به خداوند، آثار فراوانی چون قوت قلب، حُسن یقین، آسانی مشکلات، رفع تردیدها، سهولت اسباب، نجات از حرص و آز و کفایت در امور زندگی را به همراه دارد.
انسان باید در کلیه‌ی امور زندگی به خداوند توکل کند و بداند خداوند هر چه برایش مقدر ساخته به مصلحت اوست. پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «کل ما اتاکم الله فهو جمیل؛ آنچه از جانب خداوند به انسان می‌رسد، خیر و زیبایی است» (دیلمی، 1415ق: 23). این اصل به انسان می‌فهماند که نگاه ما باید به مسائل و رویدادها مثبت باشد. یعنی، هم خوشی‌ها را خیر و خوبی بدانیم و هم ناملایمات را خیر تلقی کنیم و بدانیم حوادث شیرین زندگی «خیر جلی» است، زیرا ظاهر و باطن آن، هر دو پسندیده بوده و ناملایمات هم خیر است؛ اما آن «خیر خفی» است، زیرا اگرچه ظاهرش ناپسند به نظر می‌رسد، اما در حقیقت به مصلحت ماست و آن هم خیر است. آن‌‌گونه که حضرت زینب (سلام الله علیها) بعد از آن همه مصائب در کربلا کشته شدن برادر و برادرزاده‌هایش وقتی سؤال کردند در قتلگاه چه دیدی؟ فرمودند: «ما رایت الا جمیلا؛ چیزی جز زیبایی و خیر ندیدم» (خوارزمی، 1356: 357).
انسانی که به خدا توکل کند، اگر در زندگی، ناملایماتی هم به وجود آید، آنها را خیر و خوبی تلقی می‌کند، از زندگی راضی است و خود را بدبخت و درمانده احساس نمی‌کند. امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «الایمان اربعه ارکان: التوکل علی الله، والرضا بقضاء الله، و التسلیم لامرالله، و التفویض الی الله؛ ایمان چهار رکن دارد: توکل به خدا، راضی بودن به قضای الهی، تسلیم بودن به امر او و واگذاشتن تمام کارها به خداوند» (حرانی، 1401ق: 445).
انسان باید همیشه خدا را مدنظر داشته و پیوسته به یاد او باشد. امام رضا (علیه السلام) فرمودند: موسی بن عمران وقتی با خدا مناجات می‌کرد، گفت:‌ای خدا آیا تو دوری تا من تو را صدا بزنم یا نزدیکی که با تو نجوا کنم؟ به او وحی رسید:‌‌ای موسی، من همنشین با کسی هستم که مرا یاد کند. لذا، به قول حافظ:

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست *** راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
(حافظ، 1384: 56).

2. تفکر در آیات خداوند

امام رضا (علیه السلام) در عظمت خداوند و آیات آن بسیار می‌اندیشیدند و برای این امر ارزشمند که باعث افزایش معرفت می‌شود، می‌فرمودند: «لیست العباده کثره الصیام و الصلاه، و انما العباده کثره التفکر فی امر الله؛ عبادت، بسیاری روزه و نماز نیست، بلکه بسیار اندیشیدن در امر خداست» (حرانی، 1401ق: 806).
در قرآن، آیات بسیاری وجود دارد که مؤمنان را به تفکر دعوت می‌کند، مانند آیات 219 سوره‌ی بقره، 50 سوره‌ی انعام، 176 و 184 سوره‌ی اعراف، 24 سوره‌ی رعد، 44 و 69 سوره‌ی نحل. موارد دیگری نیز وجود دارد که مؤمنان را به امر تفکر در آیات الهی، تشویق می‌کند. لذا، تفکر، باعث شناخت می‌شود و بر معرفت می‌افزاید و انسان را به سوی معنویات رهنمون می‌سازد.
هنگامی که انسان در نظام آفرینش بیندیشد، به اسرار و دقایق هستی آگاهی پیدا می‌کند و در برابر این همه عظمت خداوند، خاضع و متواضع می‌شود. وقتی انسان با تفکر، حکمت و مصلحتی را که در آفرینش است، درک کرد، می‌فهمد که غایت و نهایتی در انتظار اوست.
لذا، از اعمال و رفتار خود مراقبت می‌کند و این درک و هوشیاری، او را به درجات معرفت که پایه و اساس ایمان است، سوق می‌دهد و به اعمال عبادتش معنویت می‌بخشد. به همین دلیل امام رضا (علیه السلام) عقل را موهبت خداوندی می‌دانستند «کلینی، 1381، ج 1: 22»، زیرا انسان به وسیله‌ی آن با شناخت خداوند از ارتکاب شر و جرم نجات پیدا می‌کند و منبع بخشش و فیض الهی را برای خود و جامعه درمی‌یابد.

3. ذکر و دعا

حسن بن جهم نقل کرده است: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: مرا از دعا فراموش مکن، فرمودند: آیا تو می‌دانی که من فراموشت نمی‌کنم؟ گفت: در فکر فرو رفتم و با خود گفتم: آن حضرت برای شیعیانشان دعا می‌کنند و من هم از شیعیان او هستم، پس برای من هم دعا می‌کنند. عرض کردم: نه شما مرا فراموش نمی‌کنید. امام (علیه السلام) فرمودند: این را از کجا دانستی؟ عرض کردم: چون از شیعیانت هستم. فرمودند: جز این هم دانستی؟ عرض کردم: نه. امام (علیه السلام) فرمودند: «اذا اردت ان تعلم ما لک عندی مانظر الی مالی عندک؛ هرگاه خواستی بدانی نزد ما چگونه هستی، بنگر من نزد تو چگونه هستم» (کلینی، 1381، ج 4: 334).
ذکر و دعا در دین مبین اسلام دارای اهمیت خاصی بوده و به آن بسیار سفارش شده است. امام رضا (علیه السلام) مانند دیگر ائمه معصومین (علیهم السلام) به این امر توجهی خاص داشتند و به شیعیانشان سفارش می‌کردند: «لا تمل من الدعاء فانه من الله بمکان؛ از دعا کردن ملول و خسته نشوید که دعا در نزد خدا جایگاهی دارد» (حر عاملی، 1409، ج 7: 61).
دعا در لغت به معنی صدا زدن و به یاری طلبیدن و در اصطلاح اهل شرع، گفتگو با حق تعالی، به نحو طلب حاجت و درخواست حل مشکلات از درگاه او یا به نحو مناجات و یاد صفات جلال و جمال ذات اقدس اوست. کلمه‌ی دعا و مشتقاتش که بیش از 200 بار در آیات قرآن کریم به کار رفته، از ریشه‌ی «دَعَوَ» و به معنی خواندن، حاجت خواستن و استمداد بوده و گاهی منظور از آن، مطلق خواندن است.
امام رضا (علیه السلام) دعا را سلاح پیامبران می‌دانستند (کلینی، 1381، ج 2: 198). خدای بزرگ در قرآن کریم نتیجه‌ی رویگردانی از دعا را آتش دانسته و از انسان‌ها خواسته که به درگاهش پناه برده و از او درخواست و مسئلت کنند تا بدین‌طریق به آرزوها و اهداف خود برسند؛
وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ؛ پروردگار شما فرموده است: بخوانید مرا تا شما را اجابت کنم. همانا کسانی که از عبادت من سرکشی می‌کنند، زود باشد که به حالت ذلت و خواری داخل دوزخ شوند (غافر/ 60).
امام رضا (علیه السلام) بهترین دعا را صلوات بر محمد و آل محمد دانسته‌اند. «ابن فضال» نقل کرده است: امام رضا (علیه السلام) فرمودند: هر کس قدرت ندارد کفاره‌ی گناهان خود را بدهد، باید بر محمد و آل او (صلی الله علیه و آله و سلم) صلوات بفرستد که صلوات، گناهان را از بین می‌برد و همچنین فرمودند: صلوات بر محمد و آلش (صلی الله علیه و آله و سلم) در نزد خداوند، ثواب تکبیر و تهلیل دارد (کلینی، 1381، ج 2: 476).
گاهی دعاهای ما مستجاب نمی‌شود. امام رضا (علیه السلام) در این باره پاسخش را به احمدبن محمد که به ایشان اظهار کرده بود چند سال است حاجتی دارم و آن را از خدا خواسته و دعا می‌کنم، ولی دعایم مستجاب نشده است، فرمودند: «ای احمد، مراقب باش که شیطان بر تو چیره نگردد تا تو را مأیوس و ناامید کند که امام باقر (علیه السلام) می‌فرمودند: «مؤمن نیاز خود را از خدا می‌خواهد، خداوند اجابت آن را به تأخیر می‌اندازد، برای اینکه ناله و گریه و زاری او را دوست می‌دارد». پس امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «سوگند به خدا تأخیر برآوردن نیازهای دنیوی مؤمنان برای آنها بهتر از تعجیل در برآوردن است.» دنیا چه ارزشی دارد؟ امام باقر (علیه السلام) می‌فرمودند: «سزاوار است که دعای مؤمن در حال آسایش مانند دعایش در حال سختی باشد.» بعد امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «باید به گفتار خداوند بیشتر اطمینان داشته باشی، چرا که خداوند به وعده‌ی خود وفا می‌کند و می‌فرماید: «از رحمت خدا مأیوس نشوید.» (زمر/ 53). بنابراین، اعتماد تو به خدا باید بیشتر از دیگران باشد و در خانه‌ی دل را به راه یافتن چیزی جز خوبی نگشایی و همیشه در شما حالت امیدواری باشد که خداوند فرموده است: «هرگاه بندگانم مرا بخوانند، پس من نزدیکم و خواسته‌ی دعاکننده را هنگامی که مرا بخواند، اجابت می‌کنم» (کلینی، 1381، ج 2: 488).
همچنین، آن حضرت فرمودند: «خداوند اجابت دعای مؤمن را به شوق شنیدن دعایش به تأخیر می‌اندازد و می‌گوید: «این صدایی است که دوست دارم آن را بشنوم». (فقه‌الرضا، 1406ق: 345).

4. مهرورزی

امام رضا (علیه السلام) اسوه‌ی مهر و عاطفه نسبت به بندگان خدا بودند. در زیارتش آمده است: «السلام علیک ایها الامام الرئوف» (مجلسی، 1400 ق، ج 120: 57). ایشان بیشترین محبت و مهربانی را نسبت به مردم، اهل خانه و خدمتگزارانشان داشتند. در روزی که آن بزرگوار مسموم شدند و به شهادت رسیدند، بعد از آنکه نماز ظهر را خواندند، به فردی که نزدیکشان بود فرمودند: مردم (منظور اهل خانواده، کارکنان و خدمتگزارانشان بودند) غذا خورده‌اند؟ آن فرد جواب داد: آقای من در چنین وضعیتی کسی می‌تواند غذا بخورد؟ وقتی امام (علیه السلام) متوجه شدند کسی غذا نخورده، نشستند و دستور دادند سفره را بیاورند، همه را بر سر سفره دعوت کردند و آنها را یکی‌یکی مورد محبت قرار دادند (صدوق، 1404ق، ج 2: 498).
درباره‌ی مهرورزی آن حضرت، «معمربن خلاد» نقل کرده است: ابوالحسن الرضا (علیه السلام) هنگامی که بر سفره‌ی غذا می‌نشستند، سینی بزرگی نزد او گذاشته می‌شد. امام (علیه السلام) از بهترین غذاهایی که حاضر بود از هر کدام مقداری برمی‌داشتند، در سینی می‌گذاشتند و دستور می‌دادند که آن را بین بینوایان و درماندگان پخش کنند. سپس این آیات را تلاوت می‌کردند: «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَة وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَة فَكُّ رَقَبَة أَوْ إِطْعَامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَة یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَة أَوْ مِسْكِینًا ذَا مَتْرَبَة» (بلد/ 16-11). امام (علیه السلام) از عقبه به عنوان طعام خوراندن به ایتام یاد می‌کنند. بعد از آن می‌فرمودند: خداوند، دانا بود که همه ی انسان‌ها، توان آزاد کردن بنده را ندارند، با اطعام طعام، راه بهشت را برای آنان گشود (صدوق، 1404ق، ج2: 264).
امام رضا (علیه السلام) به یارانشان می‌فرمودند:
قال رسول الله: لاتزال امتی بخیر ما تحابوا و اداوالامانه و اجتنبوا الحرام و قروا الضیف و اقموا الصلاه و اتو الزکاه و فاذا لم یفعلوا ذالک ابتلوا بالقحط و السنین؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: تا زمانی که امت اسلام همدیگر را دوست بدارند، امانت را بازگردانند، از حرام بپرهیزند و میهمان را تکریم کنند، نماز را بپا داشته و زکات بپردازند، در خیر و سعادت و خوشبختی هستند و اگر چنین نکنند، گرفتار قحطی و خشکسالی می‌شوند (حرعاملی، 1409ق، ج 15: 254).
یکی از اصول معنوی رسیدن به آرامش، مهرورزی و عشق و محبت به دیگران است، همانگونه که پیامبران و مردان الهی به خاطر محبت، بر قلب‌های خود و مردم حاکم شده بودند. حضرت علی (علیه السلام) در این باره فرموده‌اند: «قلوب الرجال وحشیه، فمن تالفها اقبلت علیه؛ دل‌های مردم گریزان است، پس به کسی روی می‌آورند که خوشرویی کند و با محبت باشد» (سیدرضی، 1369: 248).
امام رضا (علیه السلام) مهرورزی را از ابزارهای آرامش و سعادت می‌دانستند و دوستی با مردم را نیمی از عقل به حساب می‌آوردند. لذا، به دوستان و شیعیان خود سفارش می‌کردند تا به هم هدیه بدهند و در این باره فرموده‌اند: «الهدیه تذهیب الفعائنمن الصدر؛ هدیه، کینه‌ها را می‌زداید» (صدوق، 1404ق، ج2: 37). همچنین می‌فرمودند:
صل رحمک ولو بشر به من ماء و افضل ما توصل به الرحم کف الاذی عنها و صله الرحم منساة فی الاجا، محببه فی الاهل؛ به خویشاوندانت بخشش کن، اگرچه به نوشیدن آبی باشد و برترین بخشش به خویشاوندان آن است که به آنها آزار نرسانی. صله‌ی رحم، مرگ را به تأخیر می‌اندازد و مایه‌ی دوستی در خانواده و خویشاوندان می‌شود (محدث نوری، 1407ق، ج 12: 103).
مهرورزی آن حضرت تا آنجا رسیده بود که در یکی از مناظره‌ها در پاسخ شخصی که از ایشان پرسیدند، آیا از خاندان شما کسی هست که به شیخین ناسزا گوید؟ ایشان ضمن پاسخ منفی فرمودند: آن دو را دوست بدار، به آنان مهرورزی کن و برای آنان از خدا آمرزش بخواه.
امام رضا (علیه السلام) بر این عقیده بودند که مهرورزی باعث دفع بلا می‌شود. لذا، سفارش می‌کردند: «به یکدیگر مهر و محبت داشته باشید و با هم مهربانی کنید، زیرا با وجود افراد مؤمن و با محبت در جامعه، خداوند بلاهای آسمانی را از دیگران دفع می‌کند» (مجلسی، 1400ق، ج 74: 390).
برای چگونه مهر ورزیدن امام رضا (علیه السلام) دستورالعمل جامعی بدین شرح ارائه کرده‌اند:
اتق فی جمیع امورک و احسن خلقک و اجمل معاشرتک مع الصغیر و الکبیر و تواضع مع العلماء و اهل الدین و ارفق بما ملکت یمینک و تعاهد اخوانک و تسارع فی قضاء حوائجهم و ایاک و الغیبه و النمیمه و سوء الخلق مع اهلک و عیالک و احسن مجاوره من جاورک، فان الله یسالک عن الجار و قد روی عن رسول الله ان الله تبارک و تعالی اوصانی فی الجار حتی ظننت انه یرثنی و بالله التوفیق؛ در همه جا و جمیع امور تقوا داشته باش؛ خلق و خوی خود را نیکو گردان؛ معاشرت خود را با کوچک و بزرگ نیکو قرار بده؛ در مقابل علما و دانشمندان تواضع کن؛ در مقابل دین‌داران و اهل دیانت متواضع باش؛ با زیردستان خود با نرمی رفتار کن؛ نسبت به برادران دینی متعهد باش؛ در برآوردن حوائج برادران دینیت تسریع نما؛ از غیبت کردن و سخن‌چینی و بدخلقی با اهل و عیال خود پرهیز کن؛ با همسایگان خود به نیکی رفتار کن که خداوند در مورد حق همسایه از تو سؤال خواهد کرد. از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که فرمودند: خدای تبارک و تعالی آنقدر مرا درباره‌ی همسایه توصیه کرد که گمان کردم همسایه از من ارث می‌برد (فقه الرضا، 1406ق: 401).

5. خوش‌بینی

امام رضا (علیه السلام) که الگو و اسوه‌ی اسلام ناباب محمدی بودند، سفارش می‌کردند تا مؤمنین به یکدیگر خوش‌بین باشند، کینه‌ها را از دل بزدایند و از لغزش های دیگران چشم‌پوشی کنند.
آن حضرت فرمودند:
عقل انسان کامل نمی‌شود تا در او 10 خصلت باشد، امید خیر در او باشد و از شر او ایمن باشند، خوبی کم دیگران را نسبت به خودش زیاد ببیند و خوبی فراوان خودش را نسبت به دیگران کم به حساب آورد و از اینکه از او چیزی بخواهند خسته نشود (حرانی، 1401ق: 443).
آنگاه فرمودند:
هیچ‌کس را نمی‌بیند مگر اینکه با خود می‌گوید: او از من بهتر و پرهیزگارتر است. مردم دو گونه‌اند: کسانی که بهتر و با تقواتر از او هستند و کسانی که بدتر و پست‌تر از او هستند. پس هرگاه شخصی را که بدتر از اوست، ببیند به خودش بگوید: شاید خوبی‌های او مخفی است و بهتر است برای او و خوبی من ظاهر و برای من شر است و وقتی کسی را دید که بهتر و پرهیزگارتر از اوست، برایش تواضع کند تا اینکه به وی ملحق شود و وقتی این کار را کرد، عظمتش بیشتر و شهرتش بهتر و سرآمد اهل زمانش می‌شود (همان: 445).
خوش‌بینی، روشی برای بازگرداندن توجه از ناخشنودی‌ها به خوشی‌های زندگی است. در این روش، امور فرح‌بخش و شادی‌آور بر فضای روح و روان انسان وارد شده و از شدت درد و رنج انسان کاسته می‌شود.
لذا، امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «مؤمن کسی است که وقتی نیکی کرد خوشحال می‌شود و وقتی بدی کرد استغفار می‌کند و مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او سلامت باشند و از ما نیست، کسی که همسایگان از آفت او ایمن نباشند» (حر عاملی، 1409ق، ج8: 565). باز فرمودند: «اگر از مردی یاد کردید و او حاضر بود، با کنیه بخوانیدش و اگر غایب بود، او را با نام بخوانید» (حرانی، 1401ق: 450)، زیرا کسی که نسبت به مردم خوش‌گمان باشد، می‌تواند دوستی آنها را به دست آورد.
از فرمایش‌های امام رضا (علیه السلام) چنین برداشت می‌شود که خوش‌بینی، علاوه بر سلامت دنیوی، آرامش روانی و نجات از بیماری‌های روحی، برای انسان، سلامت اخروی نیز به همراه دارد. کسی که دارای حُسن ظن به خداوند باشد، به فوز بهشت نائل می‌شود (صدوق، 1407ق: 430). به طور یقین حُسن ظن و خوش‌بینی، راحتی قلب و سلامتی دین را تضمین می‌کند (آمدی، 1366: 253). در مقابل خوش‌بینی، بدگمانی و سوء‌‌ظن قرار دارد که خداوند در قرآن می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ؛‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید. همانا بسیاری از گمان‌ها گناه است» (حجرات / 12).
هنگامی که انسان سوء‌ظن پیدا کند، روح او ناتوان و فرسوده می‌شود. آنگاه این بیماری به جسم اثر می‌گذارد. وقتی بیماری به جسم انسان راه پیدا کند، جسم ضعیف شده، پذیرای بیماری‌های دیگر می‌شود. بدگمانی، کارهای انسان را فاسد می‌کند و باعث می‌شود که به خاطر این حالت روانی، دست به هر کاری بزند. لذا، سوء‌ظن، انسان را نه تنها گرفتار بیماری غیبت، تهمت و جاسوسی، ترس، بخل و حرص می‌کند، بلکه در انسان انگیزه‌ی انجام همه‌ی بدی‌ها را به وجود می‌آورد، زیرا سوء‌‌ظن انسان سالم را بیمار و دل‌های آرام را مضطرب و پریشان می‌سازد.

6. صبر در برابر مشکلات

با بررسی زندگی پربرکت امام رضا (علیه السلام) مشاهده می‌شود که ایشان نیز همچون دیگر ائمه معصومین (علیهم السلام) نمونه‌ی کاملی از صفت معنوی صبر و بردباری بودند. یکی از موقعیت‌های دشواری که ایشان با آن روبه‌رو شدند، زمانی بود که مأمون، آن بزرگوار را به خراسان دعوت کرد. حضرت برای وداع خانه‌ی خدا به مکه رفتند. لحظه‌ی جدایی آن حضرت از فرزندش حضرت جواد (علیه السلام) رسیده بود، اما ایشان با دلی استوار و مطمئن به قضا و قدر الهی، این مصیبت را تحمل کردند. شکیبایی و بردباری آن حضرت در دوره‌ی خلافت مأمون در برابر سیاست‌های مرموز و پشت پرده‌ی او به ویژه جریان ولایتعهدی، درجه‌ی صبر و تحمل آن حضرت را برای ما آشکار می‌کند.
امام رضا (علیه السلام) در دوران زندگی‌شان و زندانی بودن پدر بزرگوارشان مکرر سعه‌ی صدر از خود نشان می‌دادند و مراقب اهل و عیال پدر ارجمندشان بودند. ایشان با بردباری و شکیبایی در برابر افرادی که با ایشان ستیزه و نزاع داشتند، مقاومت می‌کردند. در برابر دهن کجی‌های دیگران سعی داشتند سکوت کنند. افرادی بودند که نسبت به ایشان بی‌احترامی می‌کردند، اما آن بزرگوار در برابر آنها خاموشی را برمی‌گزیدند. امام رضا (علیه السلام) می‌فرمودند:
لا یکون المومن مومنا حتی یکون فیه ثلاث خصال: سنه من ربه و سنه من نبیه و سنه من ولیه. فالسنه من ربه کتمان سره. قال الله عزوجل: عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احد الا ارتضی من رسول و اما السنه من نبیه فمداراه الناس، فان الله عزوجل امر نبیه (صلی الله علیه و آله و سلم) بمداراه الناس فقال: خذ العفو و امربالعرف مو اعرض عن الجاهلین و اما السنه من ولیه فالصبر فی الباساء و الضراء فان الله عزوجل یقول: و الصابرین فی الباساء و الضراء؛ مؤمن، مؤمن نیست مگر اینکه سه خصلت داشته باشد: سنتی از پروردگارش، از پیامبرش و از ولّیش، اما سنت از پروردگارش کتمان سرّ اوست، که خدای عزوجل فرموده است: «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول»، سنت از پیامبر، مدارا کردن با مردم است که خدای عزوجل پیامبرش را به مدارا با مردم امر کرده و فرموده است: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ» (الهی قمشه‌ای، 1338، اعراف/ 199) و اما سنت از ولّی، صبر در سختی‌ها و مشکلات است (طبرسی، 1407ق، ج 11: 241).
دنیا محل سختی‌ها و مشکلات است که خداوند فرمودند: «لَقَد خَلَقنا الإنسانَ فِی کَبَدٍ» (بلد. 4). چون ما دنیا را محل راحتی و آسایش می‌دانیم، از مشکلات و سختی‌ها آزرده خاطر می‌شویم. از امام رضا (علیه السلام) درباره‌ی بهترین بندگان خدا سؤال کردند، آن حضرت فرمودند:
الذین اذا احسنوا استبشروا و اذا اسائوا استغفروا و اذا اعطو شکروا و اذا ابتلوا صبروا و اذا غضبوا عفوا؛ کسانی هستند که چون نیکی کنند، از توفیقی که یافتند، شاد شوند و هرگاه کار بدی انجام دهند، از خدا آمرزش خواهند. هر وقت به آنها عطایی شود، شکرگزارند و چون در بلایی افتند، شکیبایی ورزند و هنگام خشم، از مورد غضب درگذرند. آن حضرت، صبر را از بهترین ویژگی بندگان خدا، ذکر کرده‌اند (صدوق، 1404ق، ج 2: 263).
ما باید این حقیقت را باور کنیم که راحتی برای دنیا آفریده نشده است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هر کس چیزی را طلب کند که آفریده نشده است خود را به زحمت انداخته و چیزی نصیبش نمی‌شود. گفتند: یا رسول الله آن چیست که خلق نشده است؟ فرمودند: «الراحه فی الدنیا؛ آسایش در دنیا خلق نشده است» (شعیری، 1414ق: 517) لذا باید بپذیریم که مشکلات قسمتی از زندگی ما هستند.
امام رضا (علیه السلام) صبر و شکیبایی را از ارکان ایمان دانسته و فرموده‌اند:
لا یستکمل عبد حقیقه الایمان حتی تکون فیه، خصال ثلاث، التفقه فی الدین و حسن التقدیر فی المعیشه و الصبر علی الرزایا؛ هیچ بنده‌ای حقیقت ایمان را به کمال نرساند، مگر اینکه در او سه خصلت باشد: در علم دین، بصیرت پیدا کند، در معیشت، اندازه‌ی نیکو نگه دارد و بر بلایا، صبر و شکیبایی کند (حرانی، 1401ق: 179).
سختی‌ها بر اساس تقدیر الهی است و تقدیر الهی به مصلحت انسان‌هاست. آنچه در اختیار ماست، واکنش ما به موقعیت ناخوشایند و ناملایم آن است، هر سختی مدتی دارد که سرانجام به پایان می‌رسد. هنگامی که فرزند معاذبن حبل فوت کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تسلیت نامه‌ای برایش فرستاد و این جمله را نوشت:
و اعلم ان الجزع لا یرد میتا و لا یدفع قدرا فأحسن العزاء و تنجز الموعود؛ بی تابی کردن نه مرده را بر می‌گرداند و نه تقدیر را دفع می‌کند، پس به نیکی، عزادار باش، وعده‌ی الهی را قطعی بدان و نسبت به آنچه بر تو و بر همه‌ی مردم حتمی است و به تقدیر الهی نازل شده تأسف نخور (همان: 59).
تجربه نشان داده که سختی‌های فراوان آمده و رفته‌اند و هیچ یک از آنها باقی نمانده است، حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «ان بقیت لم یبق الهم؛ اگر تو باقی بمانی اندوه باقی نخواهد ماند» (ابن ابی حدید، 1385، ج 20: 340). بنابراین، در این دنیای ناپایدار نه خوشی پایدار است و نه ناخوشی باقی می‌ماند.
خداوند در بعضی آیات قرآن، مؤمنان را در برابر حوادث و رویدادهای سخت به صبر و پایداری فراخوانده است. «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ
؛ (و قطعاً شما را به چیزی از قبیل ترس و گرسنگی و کاهش در اموال و جان‌ها و محصولات می‌آزماییم و شکیبان را مژده بده» (بقره / 155).
به علت نقش مهمی که صبر در رشد و تعالی انسان بر عهده دارد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام) درباره‌ی آن بسیار سخن گفته‌اند و آن را یکی از ارکان مهم ایمان و گاهی برابر با کل ایمان دانسته‌اند که از جمله پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «الایمان نصفان، نصف فی الصبر و نصف و فی الشکر؛ ایمان دو نیمه دارد، یک نیمه صبر و یک نیمه شکر است» (ابوالفتح، 1354، ج 5: 168). حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «الایمان علی اربع دعائم: علی الصبر و الیقین و العدل و الجهاد؛ ایمان بر چهار ستون استوار است. صبر و شکیبایی، یقین و باور، عدل و داد و جهاد و کوشش در راه دین خدا» همچنین، درباره‌ی اهمیت صبر از پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیدند که ایمان چیست؟ حضرت فرمودند: «الصبر» (غزالی، 1401ق، ج 4: 91).
امام رضا (علیه السلام) فرموده‌اند: هنگامی که روز قیامت فرا رسد و همه‌ی مردم در صحرای محشر حاضر شوند، منادی از طرف خداوند ندا می‌کند و می‌گوید: «این الصابرین؟، صابرین کجا هستند؟» در آن وقت گروهی از میان خلائق بلند می‌شوند و خود را معرفی می‌کنند. هنگامی که صابرین مشخص شدند به آنها گفته می‌شود، بدون حساب وارد بهشت شوید. آنها وارد بهشت می‌شوند. در بهشت، فرشتگان از آنان می‌پرسند، کار شما در دنیا چه بود که به این مقام و منزلت رسیدید؟
صابران در جواب می‌گویند: «کنا نصبر علی طاعه الله و نصبر عن معاصی الله؛ در رابطه با اطاعت و عبادت الهی، صبر و شکیبایی و در مقابل معاصی و گناهان، خویشتن‌داری می‌کردیم.»
فرشتگان می‌گویند: آری این اجر و نعمت عظیم، حق کسانی است که این گونه در دنیا به خوبی و درستی عمل می‌کردند (فقه الرضا، 1406ق: باب 10).
امام رضا (علیه السلام) از اقسام صبر، شکیبایی در برابر محرمات و معاصی را از همه‌ی اقسام آن والاتر و با ارزش‌تر می‌دانند، زیرا دوری از معاصی و صبر در برابر آن، انسان را به کمال می‌رساند و هر لحظه به خدا نزدیک‌تر و نزدیک‌تر کرده، تا به جایی می‌رساند که به قول سعدی:

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند *** بنگر تا چه حد است مکان آدمیت
(سعدی، 1356: 275).

برای روبه‌رو شدن با مشکلات، راهکارهای زیر پیشنهاد شده است:
به خوشی آینده فکر کنید و اینکه این ناخوشی‌ها به پایان می‌رسد و شادمانی می‌آید و به زودی این مشکل و سختی از بین می‌رود؛
اگر مشکلی و سختی برای شما پیش آمد، لذت‌ها و خوشی‌های گذشته را یادآوری کنید و به خود بگویند: در کنار آن همه خوشی، این ناخوشی چیز مهمی نیست. در کنار آن همه نعمت که خداوند عطا کرده است، تحمل این مشکل چیز مهمی نیست؛
پاداش تحمل مشکلات و صبر در مصائب را یادآوری کنید که خداوند به خاطر این مصیبت و سختی چه پاداشی برای آن جایگزین کرده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر شما می‌دانستید که بابت سختی‌هایتان چه پاداش بزرگی برایتان ذخیره شده است، هرگز غمگین نمی‌شدید» (متقی هندی، 1413ق: 614). برای تسکین آلام خویش به یاد آورید که در روایت‌ها آمده است هر پیامبری که سراغ همنشین خود را از خدا می‌گرفت، خدا گرفتارترین انسان روی زمین را به او نشان می‌داد و می‌فرمود: به سراغ او برو، او هم شأن تو در بهشت است.
به خاطر داشته باشید که انسان تا زمین نخورد، راه رفتن را نمی‌آموزد.

7. زندگی را آسان گرفتن

امام رضا (علیه السلام) در طول عمر با برکتشان زندگی را سخت نمی‌گرفتند و هیچ‌گاه دچار تکلف‌های دنیایی نشدند. آن حضرت به شیعیانشان سفارش می‌کردند که خود را گرفتار دنیا نسازند و زندگی را سخت نگیرند. در این باره فرموده‌اند: «بنی اسرائیل سخت گرفتند، خدا هم بر آنها سخت گرفت. حضرت موسی (علیه السلام) به آنها گفت: گاوی را ذبح کنید. گفتند: رنگش چگونه باشد؟ سپس گفتند: چند ساله باشد؟ آنقدر سخت گرفتند تا مجبور شدند، گاوی را کشتند و پوستش را پر از طلا کردند» (مجلسی، 1400ق، ج 72: 245).
یکی از مواردی که می‌تواند باعث آسایش شود، آسان گرفتن زندگی است. راحتی و سختی زندگی به نگرش انسان وابستگی دارد که با رویدادهای آن چگونه برخورد کند، چه بسا رویدادهای شیرینی در زندگی پیش می‌آید که ما آن را تلخ و ناپسند می‌دانیم و برعکس چه بسا رویدادهای تلخی پیش می‌آید، ولی برداشت ما از آن شیرین است.
بنابراین، ما هستیم که گاهی زندگی را به خودمان بسیار سخت می‌گیریم و خود را محصور تکلف‌ها می‌کنیم.

تکلّف گر نباشد خوش توان زیست *** تعلّق گر نباشد خوش توان مُرد

8. آسایش مطلق وجود ندارد

شخصی از امام رضا (علیه السلام) پرسید چگونه روزت را شروع کردی؟ «فقال: اصبحت باجل منقوص و عمل محفوظ و الموت فی رقابنا و النار من ورائنا و لا ندری ما یفعل بنا؛ حضرت فرمودند: با عمری که کوتاه است، عملی که ثبت می‌شود، مرگی که اطراف ماست و آتشی که پشت سر ماست و نمی‌دانیم با ما چه خواهد کرد» (حرانی، 1401ق: 446). آنچه از کلام آن بزرگوار برداشت می‌شود این است که آسایش و راحتی مطلق در این دنیا وجود ندارد. خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) وحی فرستاد که یا موسی، من آسایش مطلق را در بهشت قرار داده‌ام، در حالی که بندگان من در این دنیا در جستجوی آن هستند و هرگز به آن نخواهند رسید (کلینی، 1381، ج 2: 250).
اگر انسان، دنیا را خانه‌ی راحت تلقی نکند، در جستجوی آسایش و راحتی مطلق نباشد و بداند که این دنیا محل آزمایش است، مشکلات و سختی‌های زندگی، او را از پای درنمی‌آورد، از زندگی احساس رضایت می‌کند و به آرامش می‌رسد.

9. قانع بودن

امام رضا (علیه السلام) دنیا را سرایی آکنده از شر و بدی می‌دانستند و عقیده داشتند به وسیله‌ی زهد و بی رغبتی به دنیا، نجات از این شر امکان‌پذیر است (صدوق، 1404ق، ج 2: 129). آن حضرت حتی زمانی که ولیعهد خلافت بودند، با زهد و پارسایی و ساده‌زیستی زندگی می‌کردند. اباصلت هروی در این باره نقل کرده است: «او غذایی ساده و خوراکی اندک داشت» (همان، ج 2: 136). توصیف قناعت امام (علیه السلام) را یکی از کنیزانش که ابتدا در خانه‌ی مأمون و سپس در خدمت امام (علیه السلام) بود، به زیبایی شرح کرده و گفته است: ما در سرای مأمون در بهشتی از خوردنی و آشامیدنی و عطر و دینار بسیار بودیم، پس از چندی مأمون مرا به رضا بخشید و چون به خانه‌ی او رفتم، همه‌ی آن رفاه و خوشی را که داشتم از دست دادم و آرزو می‌کردم از خانه‌ی او به جایی دیگر بروم. تا آنکه مرا به عبدالله بن عباس بخشیدند و چون به سرای او رفتم، چنان بود که گویا به بهشت وارد شده‌ام (همان، ج 2: 145).
احمدبن عمر و حسین بن یزید نقل کرده‌اند، بر امام رضا (علیه السلام) وارد شدیم و به او گفتیم: ما مقدار زیادی خواروبار داشتیم و در رفاه زندگی می‌کردیم. وضع ما دگرگون شد، از خدا بخواه که آن را به ما برگرداند. امام (علیه السلام) به آنها دستور داد که قناعت کنند و به آنچه خدا برایشان مقدر کرده است، راضی باشند. سپس به آنها فرمودند: چه می‌خواهید؟ آیا می‌خواهید که پادشاه باشید؟ آیا خوشحال هستید که مانند طاهر و هرثمه باشید، در حالی که برخلاف آنچه هستید باشید؟
یکی از آنها صحبت امام (علیه السلام) را قطع کرد و گفت: نه به خدا، مرا خوشحال نمی‌کند که تمام دنیا و آنچه در آن است از طلا و نقره مال من باشد و من برخلاف آنچه هستم باشم. سپس امام (علیه السلام) فرمودند: خدا می‌فرماید:
اعمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُکراً وَ قَلِیلٌ مِن عِبَادِی الشّکور؛ به خدا گمان خوب داشته باش، زیرا کسی که به خدا حُسن‌ظن داشته باشد، خدا نیز به او حُسن‌ظن دارد؛ کسی که به روزی کم راضی باشد، عمل کم او مورد قبول است. کسی که با یک چیز کم حلال راضی باشد، هزینه‌ی او کم است، خانواده‌اش آسوده و راحتند، خدا او را به درد دنیا و دوای آن آگاه می‌کند و او را سالم به دارالسلام می‌رساند (همان: 383).
قناعت کلید رضایت از زندگی است و زندگی را شیرین و گوارا می‌سازد. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «به آنچه خدا قسمتت کرده، قانع باش تا زندگی شاد و راحتی داشته باشی» (راوندی، 1409ق: 159).
خداوند در قرآن مجید می‌فرماید:
لاَ تَمُدَّنَّ عَیْنَیْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِینَ
؛ هرگز چشم خود را به نعمت‌هایی که به گروه‌هایی از آن کافران دادیم میفکن و به خاطر آنچه آنها دارند، غمگین مباش و بال و پر خود را بر مؤمنان فرود آر و آنها را زیر پوشش مهر و محبت خود قرار ده (حجر / 88).
انسان در زندگی باید قانع باشد و اگر هم خواست زندگی خود را مقایسه کند، با کسی بسنجد که از لحاظ ثروت دنیایی از او پایین‌تر است تا هم دارایی خودش برایش آشکار شود و شکر نعمت به جا آورد و همچنین، وقتی خود را با پایین‌تر از خود مقایسه کرد، متوجه می‌شود که زندگی او آنقدر هم که فکر می‌کند، سخت و غیرقابل تحمل نیست، زیرا دیگران را دیده است که با مشکلات بیشتر از او زندگی می‌کنند. لذا یکی از عوامل احساس رضایت و آرامش، قانع بودن است.
لازم به ذکر است که قانع بودن با تنبلی بسیار تفاوت دارد. در این باره امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «کسی که برای امرار معاش خانواده‌اش کار می‌کند، اجرش از کسی که در راه خدا جهاد می‌کند بیشتر است» (حرانی، 1401ق: 445).

10. راضی به رضای خداوند بودن

از حضرت رضا (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: خدای متعال می‌فرماید:
وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ ارتِفَاعِی فِی عُلُوِّی لَا یُؤثِرُ عُبدٌ هَوَایَ عَلَی هَوَاهُ إِلَّا جَعَلتُ غِنَاهُ فِی قَلبِهِ وَ هَمَّهُ فِی آخِرَتِهِ وَ کَفَفتُ عَلَیهِ ضَیعَتَهُ وَ ضَمَّنتُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرضَ رِزقَهُ و کُنتُ لَهُ مِن وَرَاءِ حَاجَتِهِ وَ أتَتهُ الدُّنیَا و هِیَ رَاغِمَة؛ قسم به عزت و جلالم و بلندی مقامم! بنده‌ای خواسته‌ی مرا بر خواسته‌ی خویش ترجیح نمی‌دهد، مگر اینکه بی نیازی‌اش را در قلبش و همتش را در آخرتش قرار دهم، تنگدستی او را کفایت کنم و آسمان‌ها و زمین را ضامن رزق او کنم و خود برای تأمین حاجت او هستم و دنیا در کمال نرمی به سوی او خواهد آمد (مجلسی، 1400ق، ج 67: 78).
معنای راضی بودن، خشنودی به خواست خداست و اینکه فرد از قضا و تقدیر الهی بدش نمی‌آید. از مقدرات الهی راضی بوده و هیچ گله و شکایتی نداشته باشد. کسی که راضی به رضای حق است نسبت به همه‌ی احکامی که خداوند تعالی از او می‌خواهد رضایت قلبی دارد و تلاش می‌کند تا در عمل به احکام الهی بکوشد.
امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «احسن الظّن بالله، فانّ من حسن ظنه بالله کان الله عند ظنه؛ به خداوند خوش‌بین باش، زیرا هر کس به خدا خوش‌گمان باشد، خداوند هم با گمان او همراه است» (کلینی، 1381، ج 2: 137).
بسیاری از ناراحتی‌های ما به خاطر از دست دادن چیزهایی است که داشته‌ایم، حال آنکه اگر چیزی را از دست دادیم، فکر کنیم آن را اصلاً نداشتیم، در آرامش به سر خواهیم برد. اگر حادثه‌های ناخوشایند زندگی و کاستی‌های آن را حادثه‌ای تلخ ندانیم، تحمل آن مشکل غیرقابل تحمل خواهد بود. اما اگر آنها را از جانب خدا و آن سختی را هم لطف بدانیم، آنگاه هضم آن برایمان اسان‌تر خواهد بود.
ما معتقدیم که جهان بر اساس حکمت الهی در حرکت است و هیچ حادثه‌ای در زندگی انسان بدون حکمت و دلیل نیست. اگر به فلسفه‌ی زندگی دست یابیم آنگاه در آسایش و راحتی زندگی خواهیم کرد. استاد مطهری می‌فرماید: «در شکم مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها، سعادت است» (1374، ج1: 134).
فلسفه‌ی وجود دنیا، پرورش استعدادهای نهفته‌ی انسان است و ابزار این پرورش، ناراحتی‌هایی است که برای انسان پیش می‌آید. از کجا مشخص است درد و رنج‌هایی که به صورت ظاهر به ما رومی‌آورد برای بهبودی بیماری روانی ما مفید نباشد و رنجی را که به ظاهر برای درمان بیماری‌های فرزندان و خانواده تحمل می‌کنیم، برای تلطیف روح ما، ابراز محبت بیشتر و تزکیه‌ی اخلاقمان فایده نداشته باشد. حکیم علی الاطلاق آن را بهتر تشخیص می‌دهد و ما را بدان اطلاع و راهی نیست و تنها تسلیم و رضاست که می‌تواند ما را آرام سازد. اشتباه ما اینجاست که هر چه را خود دوست داریم، به دنبال آن می‌رویم و در حسرتش عمری را تباه می‌سازیم، تصور می‌کنیم آن، وسیله‌ی خوشبختی است.

11. بی اعتنایی به دنیا

یکی از اوصاف انسان‌های بزرگ، زهد و بی میلی آنها به دنیا و تجمل‌های آن است که امام رضا (علیه السلام) سرآمد زاهدان عصر خویش بودند. در روایتی از محمدبن عباد وارد شده است که امام رضا (علیه السلام) در تابستان بر روی حصیر و در زمستان بر روی پوستینی می‌نشستند و لباس خشن می‌پوشیدند (صدوق، 1404ق، ج 2: 178).
امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
من احب الدنیا ذهب خوف الاخره من قلبه و ما اتوبی عبد علما فازداد للدنیا حبا الا ازداد من الله بعد، و ازداد الله علیه غضبا؛ هر که دنیا را دوست بدارد، ترس آخرت از دلش بیرون رود، هیچ بنده‌ای نیست که علمش دهند و محبت دنیا در دلش بیفزاید. جز اینکه دوری او از خدا و غصب خدا بر او افزون شود (حرانی، 1401ق: 466).
یکی از دلایلی که ما احساس آرامش نمی‌کنیم، به خاطر دنیا و تعلق‌های آن است. دنیا سرایی است که کسی از گزند آن در امان نمی‌ماند، مگر به اعمال نیکی که در آن انجام دهد. برای کسی که در انجام دادن اعمال، همه‌ی همتش دنیا باشد، رهایی نیست. لذا امام رضا (علیه السلام) فرمودند: درشگفتم چگونه کسی که دنیا را آزموده و تغییرات آن را به چشم خود دیده است، باز دل به آن می‌بندد» (مجلسی، 1400، ج 75: 450).
فراموش نکنیم که دنیا و وابستگی‌های آن، دور شدن از خداوند است نه چیز دیگر، به قول مولانا:

چیست دنیا از خدا غافل شدن *** نی قماش و نقره و فرزند و زن
(مولوی، 1385، ج 3: 119).

12. خوشرویی و احساس شادمانی

در سیره‌ی معنوی امام رضا (علیه السلام) آمده است که آن حضرت فردی خوشرو و خوش‌برخورد بودند. از این رو با هر کس به سادگی رابطه برقرار می‌کردند و راه دوستی را با او باز می‌کردند. لذا، همگان به سرعت با آن حضرت انس می‌گرفتند و می‌توانستند به خانه‌ی وی رفت و آمد کنند. در کنارشان بنشینند و با او هم صحبت شوند. همچنین، آن حضرت به هیچ‌کس با دیده‌ی تحقیر نمی‌نگریستند. اندیشه‌شان این بود که همه‌ی انسان‌ها از یک پدر و مادر و از یک اصل و ریشه‌اند و دلیلی برای برتری یکی بر دیگران وجود ندارد، مگر به تقوا و پرهیزگاری. هرگز از او ناسزایی شنیده نشد. از این جهت، سخنان و خطابه‌های آن بزرگوار به مردم، دوستان و شیعیان و حتی غلامان و خدمتکارانش، احترام‌آمیز و چنان بود که گویی با اهل خانه‌ی خود معاشرت دارد.
انسان، مرهون خوشرویی خویش است، زیرا بهترین احسان به شخصیت افراد در برخوردهای اولیه خواهد بود. خوشرویی، شیوه‌ای شایسته در جلب دوستی‌ها و روشی پرجاذبه برای تمام افراد است. پروردگار، مهربانی‌اش را 100 قسمت کرده است: 99 بخش آن را نزد خود نگه داشته و یک جزء آن را به زمین فرستاده است. از همین یک صدم است که مردم به یک دیگر محبت دارند. لذا، بهترین کارها پس از ایمان به خدا، مهربانی، خوشرویی و شادمانی است.
اساساً سرور و شادمانی یکی از نیازهای انسان است که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «السرور یبسط النفس و یثیر النشاط؛ شادمانی موجب می‌شود نفس انسان گشوده و نشاط او برانگیخته شود» (آمدی، 1366: 319).
شیوه‌ی برخورد مؤمن باید به گونه‌ای باشد که دیگران از دیدن چهره‌ی او فرحناک و شادمان شوند؛ نه اینکه با دیدن او آتش غم در دل‌هایشان افروخته شود. زیرا حضرت علی (علیه السلام) فرموده‌اند: «المومن بشر فی وجهه و حزنه فی قلبه؛ شادی و سرور مؤمن در چهره‌اش و غم و اندوهش در قلب او پنهان است» (سید رضی، 1369: 217).
انسان برای اینکه بتواند با دیگران خوش رفتار باشد، نیاز به احساس شادمانی در وجود خود دارد تا بتواند این شادمانی را در چهره‌اش آشکار سازد.
به دست آوردن احساس شادمانی با رعایت موارد زیر امکان‌پذیر خواهد بود:
1. سعی کنید، خاطرات خوش زندگی، تجربه‌های شیرین و موفقیت‌های عمر خود را به خاطر بیاورید و برای دیگران هم تعریف کنید. پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «زیبایی‌های زندگی را به خاطر بیاورید» (صدوق، 1407ق: 201)؛
2. ویژگی‌های نیکوی خود را روزی چند بار مرور کنید؛
3. کارهایتان را دست کم نگیرید و به خود ببالید؛
4. برای زندگی برنامه با اهداف واضح و روشن داشته باشید و بر امور زندگیتان نظم حاکم باشد؛
5. برای خودتان زندگی کنید نه برای دیگران، منتظر نباشید که مردم درباره‌ی شما چه خواهند گفت. آن طور که مصلحت خودتان است، زندگی کنید؛
6. با طبیعت ارتباط داشته باشید که باعث شادی روح شما خواهد شد. امام رضا (علیه السلام) فرمودند: سه چیز روح را شاد می‌کند: نگاه به آب روان، نگاه به سبزه و نگاه به چهره‌ی زیبا.
7. با عالمان فرهیخته و دوستان با وفا ارتباط داشته باشید؛
8. به خود بفهمانیم که خداوند از روز اول خلقت، ما را با نشاط آفریده، روح سرشار از دانایی و محبت به ما عطا کرده است، پس با آنچه در وجود خود داریم، از کار و فعالیت جسمانی و روانی به خوبی می‌توانیم خوشبخت و شادمان زندگی کنیم؛
9. خواندن حکایت‌های شیرین، کلمه‌های زیبا و شعرهای شادی‌آور را فراموش نکنید.
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «به درستی که دل و روح انسان مانند بدن ملالت پیدا می‌کند، این ملالت و بیماری را با حکمت‌های تازه و نو بزدایید» (سیدرضی، 1369: 205).

یافته‌ها

یکی از بارزترین ویژگی‌های شخصیتی امام رضا (علیه السلام) ارتباط عمیق معنوی ایشان با خدا بوده که در کثرت عبادت و خویشتن‌داری حضرت تجلی کرده است. آن حضرت در زندگی، اصولی معنوی خاصی را رعایت کرده‌اند که به یقین با پیروی از سبک زندگی معنوی آن بزرگوار، انسان به آرامش روحی، روانی خاصی خواهد رسید.
برخی از این اصول عبارت‌اند از:
1. باید به خدا توکل داشته باشید و با اعتماد به او بدانید که هر چه از طرف خداوند می‌رسد خیر است؛
2. به افراد، خوش‌بین باشید تا بتوانید دوستی آنها را به دست آورد و به آرامش قلبی برسید؛
3. در برابر مشکلات صبر و شکیبایی داشته باشید و بدانید هر مشکلی به پایان می‌رسد؛
4. زندگی را به خود آسان بگیرید و از تکلف دوری کنید؛
5. انسان باید بداند که آسایش مطلق در این دنیا وجود ندارد؛
6. باید به آنچه خداوند به ما عطا کرده است، قانع باشیم؛
7. راضی به رضای خداوند بودن یکی دیگر از اصول رسیدن به آرامش روانی است؛
8. انسان باید با دیگران با خوشرویی و شادمانی برخورد کند و این احساس شادمانی را در خود ایجاد کند؛
9. یکی دیگر از اصول معنوی، مهرورزی و محبت به دیگران است که انسان را به شادمانی و کامیابی می‌رساند و با محبت است که انسان به آرامش می‌رسد.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی دکتری، عضو باشگاه پژوهشگران جوان دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج matakhavan@ut.ac.ir
2. کارشناس تاریخ آموزش و پرورش akhavan1330.@yahoo.com

منابع تحقیق :
آمدی، عبدالواحدبن محمد، (1366). غررالحکم و دررالکلم. چاپ اول، قم: تبلیغات اسلامی.
اباذری، یوسف و حسن چاوشیان، (1381). از طبقه تا سبک زندگی، تهران: انتشارات دانشکده علوم اجتماعی.
ابن ابی حدید، عبدالله بن هبه، (1385). شرح نهج البلاغه، چاپ دوم، بیروت: دارالاحیاء.
ابوالفتح رازی، حسین بن علی، (1354). روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن. چاپ اول، مشهد: بنیاد پژوهش‌های استان قدس رضوی.
اخطب خوارزمی، (1356). مقتل الحسین. تحقیق محمد سماوی، چاپ اول، قم: مکتب المفید.
الهی قمشه‌ای، مهدی (1338). قرآن. چاپ اول، تهران: علمی.
ترول، کریستین دبلیو، (1391). معنویت کاتولیک حال و آینده. مترجم مهرداد وحدتی دانشمند، تهران: فرهنگ.
تودر، کیت، (1382). ارتقای سلامت روان. مترجم مرتضی خواجوی و همکاران، چاپ اول، تهران: سازمان بهزیستی.
حافظ، (1384). دیوان حافظ. چاپ سوم، تهران: خلاق.
حرعاملی، محمدبن حسن، (1409). وسایل الشیعه. چاپ اول، قم: آل البیت (علیهم السلام).
حرانی، حسن بن علی، (1401). تحف‌العقول. چاپ دوم، قم: اسلامی.
حسین نوری، معروف به محدث نوری (1407). مستدرک الوسایل. چاپ اول، قم: آل‌البیت (علیهم السلام).
خامنه‌ای، سیدعلی، (1391). «بیانات مقام معظم رهبری». روزنامه ایران، شماره‌ی 5205.
دیلمی، حسن بن محمد، (1415). ارشاد القلوب. چاپ سوم، قم: شریف الرضی.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (1401). مفردات. چاپ سوم، بیروت: دارالفکر.
سعدی، شمس الدین محمد، (1356). کلیات سعدی. چاپ دوم، تهران: مرجان.
سی وارد، برایان کک، (1381). مدیریت استرس. مترجم مهدی قراچه‌داغی، چاپ اول، تهران: پیکان.
سید رضی، (1369). نهج البلاغه. چاپ دوم، قم: امام علی (علیه السلام).
شعیری، محمدبن محمد، (1414). جامع الاخبار. چاپ اول، قم: آل‌البیت (علیهم السلام).
صدوق، محمدبن علی بن حسین بابویه، (1404). عیون اخبارالرضا. چاپ اول، بیروت: الاعلمی.
صدوق، محمدبن علی بن حسین بابویه، (1407). الامالی. چاپ اول، قم: البعثه.
طباطبایی، محمدحسین، (1374). المیزان فی تفسیر القرآن. تهران: دارالکتب اسلامیه.
طبرسی، علی بن حسن، (1401)، مشکاة‌الانوار. چاپ اول، نجف: الحیدریه.
طبرسی، فضل بن حسن، (1407). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. چاپ دوم، بیروت: دارالحیاه.
عباس‌نژاد، محسن، (1391). نقش معنویت و دین بر سلامت روان. چاپ اول، تهران: بیعت.
غزالی، محمدبن محمد، (1401). احیاء علوم الدین. چاپ اول، بیروت: دارالمعرفه.
فضلی‌نژاد، صغری، (1389). نقش معنویت و دین بر سلامت روان. چاپ اول، تهران: مولوی.
فقه‌الرضا، (1406). چاپ اول، مشهد: آل البیت (علیهم السلام).
قطب‌الدین راوندی، سعید بن هبه الله، (1409). قصص الانبیا. چاپ اول، مشهد: استان قدس رضوی.
کیانی، محمدحسین، (1386). «جایگاه آرامش در عرفان و معنویت». نقد، شماره‌ی 45.
کلینی، محمدبن یعقوب، (1381). اصول کافی. سید هاشم رسول محلاتی، چاپ سوم، تهران: دفتر نشر اهل بیت (علیهم السلام).
گیدنز، آنتونی، (1378). جامعه و هویت شخصی. مترجم ناصر موفقیان. چاپ اول، تهران: نی.
متقی هندی، علی بن حسام الدین، (1413). کنزالعمال فی سنن القوال و امنال. چاپ اول، بیروت: الرساله.
مجلسی، محمدباقر، (1400). بحارالانوار. چاپ دوم، بیروت: الوفا.
مطهری، مرتضی، (1374). مجموعه آثار. چاپ دوم، تهران: صدرا.
معین، محمد، (1354). فرهنگ معین. چاپ شانزدهم، تهران: امیرکبیر.
مولوی، محمد، (1385). مثنوی. تصحیح نیکلسون، چاپ سوم، تهران: امیرکبیر.
وولف، دیوید، (1386). روان‌شناسی دین. مترجم محمد دهقانی، چاپ اول، تهران: رشد.

منبع مقاله :
فصلنامه‌ی فرهنگ رضوی، سال دوم، شماره‌ی هفتم، پاییز 1393