مهدويت و جهاني شدن
مهدويت و جهاني شدن
چکيده
«عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ7 يَقُولُ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ مَدَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِشِيعَتِنَا فِي أَسْمَاعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ حَتَّى لَا يَكُونَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقَائِمِ بَرِيدٌ يُكَلِّمُهُمُ فَيَسْمَعُونَ وَ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ وَ هُوَ فِي مَكَانِهِ».
آنگاه تحت عنوان جهاني شدن و قطبي شدن، برخي از مصاديق بيعدالتي و قطبي شدن را به بحث کشاندهايم و بعد از ذکر چند مورد به اين نتيجه رسيدهايم که جهاني شدن در بخش اقتصاد سبب قطبي شدن جهان ميشود و از جهاني شدن، شرکتهاي چند مليتي بيشترين بهره را ميبرند که نتيجة آن افزايش ضعف مستمندان و گرفتاريهاي روحي و جسمي مانند سوء تغذيه و در نهايت طغيان و ناامني را به دنبال دارد، و اين سبب ميگردد تا مردم به دنبال اصلاحگري باشند که هدف و آرمانش نجات مردم باشد نه خود محوري و انحصار گري و... به دنبال آن انتظار اصلاحگري در اديان خودنمايي ميکند که مختصر به بررسي مصلحي پرداختهايم که در اديان شرقي و غربي وجود دارد مانند برخي از اديان هندو و مسيحيت و يهود و... که اين خواسته در گذشته و اکنون وجود داشته و دارد.
در ادامه، تحت عنوان انتظار جهاني شدن عدالت، آن را از خواستههاي طبيعي بشر برشمردهايم که هر انساني از درون خواهان آن است که عدالت اجرا شود و همگان برادر وار و مسالمت آميز در کنار هم به زندگي ادامه دهند، و چنين چيزي ميسر نخواهدبود جز در ساية ايمان و کامل شدن عقلها و اين امکان پذير نيست تا آنگاه که آن ذخيرة عالم ظهور نمايد و «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَي رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ»؛ و آنگاه ما و ديگراني که به دست بشر پديد آمده است از ميان برداشته شده همه ميشوند «ما» و در ادامة اين بحث به اين نيز پرداختهايم که آيا سازمانهاي جهاني توان اجراي عدالت را دارند يا خير؟ جواب منفي دادهايم به دودليلي که در دو عنوان جداگانه از آن مختصر بحث کردهايم: الف) نقص قانونگذاران بشري، تحت اين عنوان به آن پرداختهايم که بشر نميتواند قانونگذاري را به خوبي انجام دهد زيرا قانونگذار بايد کسي باشد که از تمام نيازمنديهاي انسانها آگاه باشد و خود تحت تأثير هواي نفس قرارنگيرد، دومين مانع اجراي عدالت حق وتو را برشمردهايم که شبيه قانون جنگل است و امتيازي است که شاخداران و قوي پنجهها از آن بهره ميبرند، و بسياري از اعمال سازمانهاي جهاني از اين قبيلند. پس از اين تحت عنوان جهاني شدن درآمدي بر پذيرش حکومت مهدي، به اين بررسي پرداختهايم که وقتي ثابت گشت که اصل وجود جوامع و سازمانهاي جهاني براي جلوگيري از تعديها و ظلمها، ضروري است، و آنگاه که مردم از سازمانهاي جهاني مأيوس گشتند، چارهاي نيست که به دامن مکتبي پناهنده شوند که اجراي عدالت و آمدن مصلح را بشارت ميدهند و او ميتواند به راستي عدالت اين گمشدة بشر را باز گرداند که کسي نيست جز حکومت جهاني حضرت مهدي، که در حکومتش همه يک دين را ميپذيرند و همه تحت تأثير ايمان و وظيفه شناسي به هم کمک ميکنند، و از تبعيض و... خبري نيست.
بعد از آن عنوان حکومت جهاني مهدي نياز اساسي، را مبحث خويش قرارداده و آن را يک نياز اساسي براي جهان به حساب آوردهايم زيرا مانند بسياري از نيازهاي ديگر، بر اثر پيشرفت بشر به وجود ميآيد، امروزه ارتباطات که جزءي از جهاني شدن است نياز جدي به حساب ميآيد و اين نياز بايد هدايت شود و وسايل ارتباط جمعي کنترل شود و همه از قانوني پيروي کنند، که حرمت انسان حفظ شود که اين امکان ندارد جز در ساية حکومت جهاني حضرت مهدي.
در پايان تحت عنوان نتيجه تأکيدي بيشتر نمودهايم که تنها راهگشاي بشر سر در گم و ره گم کردة امروزي، حکومت جهاني مهدي است و دواي درد آنان درماني است که طبيب عالم حضرت مهدي به ارمغان خواهدآورد و در تأييد از سخنان حضرت امام و ديگران نيز بهره جستهايم و آنگاه در آخرين عنوان فهرست منابعي آمده است که به صورت مستقيم از آن بهره گرفتهايم. اميد است توانسته باشم چکيده و بحثي مطلوبي ارائه داده باشم
مقدمه
يکي از مباحث مهم در اين عرصه، رابطة مهدويت با جهاني شدن است، و اين بحثي است كه هر كس به گونهاي به آن مينگرد، ولي آن چه مسلم است اين كه جهاني شدن بدون مهدويت جهاني است نابسامان و بايد منجياي باشد كه در اين جهان عدالت را به اجرا گذارد، و مهمتر از همه عدالت را جهاني سازد، زيرا مسلم است که جهاني شدن عدالت به دست آناني كه جهاني شدن را ابزار فزون خواهي قرار ميدهند امكان پذير نخواهدبود بلكه به دست آن كس به اجرا در خواهدآمد كه حكومتش مطلوب انسانها است و حكومت جهاني حضرت مهدي7 كه در احاديث به آن بشارت دادهاند. حكومت جهان شمول اسلام است كه از همة نابسامانيها خالي و تمنا و خواستة همة انسانهاي روي زمين است، ولي جهاني شدني كه بر اثر پيشرفت صنعت، گسترش ماهواره، شبکههاي تلويزيوني و... اتفاق ميافتد ناقص و ناكارا و در عين حال پر از نقصها و عيبهايي است كه در اين مقاله تا حد توان به آن اشاره خواهيم كرد. پيش از همه نياز است مفهوم و تاريخچه جهاني شدن را بررسيم.
مفهوم جهاني شدن
در اين تعريف از همسان شدن جهان سخن به ميان آمده است درحالي كه وسيله قرار گرفتن و سو استفادة قدرتمندان از آن، سبب سرعت چرخة ناهمساني ميگردد چنانكه در صفحات آينده بررسي خواهيم كرد.
تعريف ديگري را شبيه همان تعريف و با اندکي تفاوت براي جهاني شدن، ارائه دادهاند، كه عبارت است از: «فرايندي اجتماعي كه در آن قيد و بندهاي جغرافيايي كه بر روابط اجتماعي و فرهنگي سايه افكنده است، از بين ميرود و مردم به طور فزاينده از كاهش اين قيد و بندها آگاه ميشوند»[2]
اين تعريف مهمترين ويژگيهاي جهاني شدن را در بر دارد كه برداشته شدن قيد و بندهاي جغرافيايي حاكم بر روابط اجتماعي و فرهنگي باشد. و در تعبير ديگر آن را: «درهم فشرده شدن جهان و تبديل آن به مكان واحد»[3]
دانسته اند. و نويسنده در اين تعريف روي تبديل جهان به مکان واحد تکيه کرده است. و در تعريفي نيز آن را فرايندي دانستهاند، كه در آن نفوذ و حوزة اختيارات دولت محور، در ساختاري از روابط ميان كارگزاران مختلف تحليل ميرود. گسترة فعاليت اين كارگزاران بافتي به راستي جهاني ـ نه صرفا بينالمللي ـ است[4]
در اين تعريف روي تحليل رفتن حوزة اختيارات دولت محور و جهاني بودن گسترة فعاليت کارگزاران تکيه دارد.
هر كدام از اين تعاريف، به گوشهاي از جهاني شدن و نکتة مثبتي از آن اشاره دارد، از اين رو تعريف جامع و كامل و در عين حال مورد اتفاق براي آن وجود ندارد. هنوز هم مباحث و ماهيت آن، مانند بسياري از مسايل علوم انساني خيلي روشن و رسا نيست، بلكه اختلافي است كه هر كسي به گونهاي از آن تعريف ارائه داده است و اتفاق نظر وجود ندارد، اگرچه دور از هم نيز نيست، كه در بالا نمونههاي آن را بحث کرديم.و تعريفي كه بتواند اين تعاريف را در خود جمع نمايد اين است که بگوييم: «جهاني شدن فرايند اجتماعي است كه در حوزة سياست كاهش نفوذ دولتهاي محور را به دنبال دارد و در حوزة اجتماعي قيد و بندهاي اجتماعي را به حداقل ميرساند و در حوزة اقتصاد فرا مليتي عمل ميكند، و مهمترين ابزار آن مانند: اينترنت، ماهواره، شبكههاي تلويزيوني و... گسترش مييابند و جهان را به سوي يکسان شدن به پيش ميبرند.»
اينها مفاهيمي بودند كه بر اثر جهاني شدن پديد آمدهاند و اکثر اين تعبيرهاي به کار رفته در تعريف جهاني شدن، نکات مثبت را در خود نهفته دارد که به نفع عموم است اما به شرطي که سو استفادهها در ميان نباشد. و اينك به تاريخچة اين بحث ميپردازيم:
پيشينة جهاني شدن
يا به تعبيري: «جهاني شدن مفهوم مشهور دهة 1990 و انديشهاي كليدي است كه به كمك آن انتقال جامعة بشري به هزارة سوم را درك ميكنيم»[6]
با توجه به آنچه که ياد کرديم، ميتوان گفت: پس از اين تاريخ (دهة 1960) است كه بحث جهاني شدن توجه جدي دانشمندان را به خود جلب كرده و انديشمندان از ضرر و نفع آن براي ملتها سخن گفته و نوشتهاند، از اين رو برخي آن را محصول قرن بيست دانسته و نگاشتهاند: «جهاني سازي نخستين بار در پايان سدة بيستم سر برآورد»[7]
بنا بر اين، جهاني شدن بحثي است ناپخته كه سابقه و تاريخچة آن با صنعت و تكنولوژي پيوند خورده است و امروزه بحث «جهاني شدن» و «جهاني سازي» در ميان دانشمندان در زمينههاي مختلف مطرح شده است.
با روشن شدن نسبي مفهوم و تاريخچة جهاني شدن، در ادامة بحث، سخن خويش را متوجه مهدويت و جهاني شدن آن ميکنيم و به بررسي اين مبحث ميپردازيم:
جهاني شدن و مهدويت
البته نبايد اسرار داشت كه اين جهاني شدن را به حكومت جهان شمول حضرت مهدي كاملا يكي دانست بلكه حكومت جهان شمول حضرت مهدي برتر از اينها است. زيرا بعيد نيست كه جهاني شدن در آينده سرنوشت استعمار و حقوق بشر و... را پيدا كند، استعمار از جمله لفظهاي زيبايي است كه معناي آباداني را ميرساند اما بر اثر سو استفادهها، معناي اصلي خويش را از دست داده معناي منفوري را در اذهان تداعي مينمايد، و مردم شرطي شدهاند كه هرگاه استعمار را بشنوند ويرانگري به ذهن شان برسد.
و حقوق بشر نيز دارد به همين سرنوشت گرفتار ميشود، حقوق بشر كه از يك طرف شعاري است زيبا و از طرفي مردم به آن چشم اميد دوختهاند، اكنون حربهاي شده است براي انسانهاي زورگو. در بخش جهاني شدن نيز اين وضعيت وجود دارد و قدرتمندان اقتصادي آن را نيز آلت دست خويش قرار داده اند تا بيشتر بتازند، به گفتة جرمي فاكس: ««بايد گفت كه سرمايه داري فرصتهايي را كه جهاني سازي فراهم كرده (مانند ارتباطات، سرعت و كارآيي)، به سلطة خود در آورده و در اين فرايند توانمندتر و كارآمدتر شده است.»[11] در اين خصوص بحث بيشتري لازم است كه در ذيل آن را به بحث خواهيم كشاند.
جهاني شدن و قطبي شدن
يا بنا به گزارش ديگر: روند جهانی سازي، به تعبير ادغام عمقی اقتصاد جهانی مستلزم حرکت آزاد عوامل توليد در پهنه جهان و پيدايش و رشد شرکتهاي فرا مرزي(TNC) است. طي سه دهة اخير تعداد شرکتهاي فرا مرزي به صورت تصاعدی رشد کرده است. طبق آمارUNCTAD اکنون 60 هزار شرکت مادر فرا مرزي وجود دارد که مجموعا 700 هزار شرکت وابستة خارجي را کنترل ميکنند. متجاوز از دو سوم صادرات جهان توسط شرکتهاي فرا مرزي انجام ميپذيرد که بخش قابل ملاحظة آن متعلق به 100 شرکت بزرگ فرا مرزي است.
درآمد فروش اين 100 شرکت نزديک به 50% توليد ناخالص جهان است. تا قبل از دهه 60 بازار مالي جهاني به معناي واقعي کلمه وجود نداشت. اما اکنون اين بازار نقشي تعيين کننده در اقتصاد جهان ايفا ميکند.[13] با وجود چنين بازارها است كه در آمدهاي سرانة كشورهاي ضعيف و ثروتمند تفاوت فاحش دارد، بانك جهاني طي جديدترين گزارش خود تحت عنوان «گزارش توسعه جهان در سال 2006» درآمد سرانه 131 كشور مختلف را با يكديگر مقايسه كرده است. كه طبق اين گزارش در ميان كشورهاي جهان نروژيها با52030 دلار داراي بيشترين درآمد سرانه هستند و بروندي با درآمد سرانه 90 دلار، آخرين كشور دنيا از نظر ميزان درآمد سرانه شناخته شده است.[14]
تفاوت اين دو كشور صدر نشين و ذيل نشين بسيار سرسام آور است زيرا درآمد يك نروژي، 11/578 برابر يك بروندي است، درحالي كه هر دو زحمت ميكشند و شايد يك بروندي بيشتر رنج كار را تحمل كند تا يك نروژي، زيرا امكانات كم در اختيار دارد، چه كسي حكم ميكند كه در اين كرة كوچك، اين همه بيعدالتي و طبقاتي شدن جولان كند درحالي كه زمين مال خدا است و انسانها بندگان او هستند!. اين چنين جهاني شدن بيشتر به نفع شرکتهاي چند مليتي دور ميزند که همين مساله از بزرگترين نقصهاي اين گونه جهاني شدن به شمار ميآيد زيرا سطح درآمدها و دست مزدها متفاوت است.
از اين رو امروزه يكي از دغدغههاي مهم و بحثهاي داغ جهاني شدن در بخش اقتصاد اين است كه آيا جهاني شدن به نفع تودههاست يا به نفع معدودي از انسانها؟ عدهاي در اوج خوشحالي و عدهاي نيز به شدت ناراضياند. و اين نيست جز به دليل اين كه ضعيفان نميتوانند در صحنة جهاني با رقباي قوي رقابت و مقابله كنند، در نتيجه شكست ميخورند و هر روز ضعيفتر ميگردند، و بر ثروت و رونق شركتهاي بزرگ و پيشرفته افزوده ميشود، توان رقابت كاملا از ميان برداشته ميشود و به سوي انحصار گرايي ميشتابد، و اين ظلم آشكاري است كه جامعه را به سوي قطبي شدن به پيش ميبرد، زيرا فقيران در همان حال ميمانند و بايد هميشه مصرف كننده باشند. ليكن شركتهاي بزرگ، دنيا را بيرقيب جولان گاه خويش ميسازند.
از اين رو جهاني سازي يا جهاني شدن تئوري پردازي است براي استفادههاي بهتر و بيشتر استعمارگران و به تعبير ديگر: «جهاني سازي طرحي پيچيده براي استعمار است.»[15] كه نتيجة آن بيشتر قطبي شدن جهان است كه آثار مخرب رواني و جسمي را در پي دارد، زيرا يكي از ويژگيهاي بارز جهاني شدن اطلاعات گسترده و آگاهي از وضع زندگي ديگران است، وقتي انسان و فرد كشور كم درآمد با چنين وضع رو به رو ميشود عزت نفس خويش را از دست ميدهد و خود را تحقير شده مييابد كه ديگر براي چنين فردي بهداشت رواني و براي چنين جامعهاي امنيت وجود نخواهد داشت چنانكه بسياري از ترورها و طغيانگريها نتيجة همين بيعدالتيهاي جهاني است.
از نظر جسمي نيز ضعيفان با كمبود مواد غذايي و در نتيجه با سوء تغذيه و آثار مخرب آن دست و پنجه نرم ميكنند، درحالي كه افراد كشورهاي ثروتمند از پرخوري در عذابند، اينها هستند كه ضرورت جهاني شدني را ميطلبند كه از چنين نقصها خالي باشد و آن حكومت و برنامههاي جهان شمول حكومت مهدي7 است كه فلسفة وجودياش پياده ساختن عدالت در زمين است. و تفصيل اين بحث را در عنوان بعدي بر ميرسيم.
انتظار اصلاحگر جهاني در اديان
در كتابهاي اديان گذشته انتظار نجات موج ميزند چنانكه نمونههاي آن را در ذيل ميبينيد، در عهد عتيق از كتاب مقدس چنين آمده است: «بازوهاي شريران شكسته خواهدشد. و اما صالحان را خداوند تاييد ميكند خداوند روزهاي كاملان را ميداند و ميراث ايشان خواهدبود تا ابدالآباد. در زمان بلا خجل نخواهندشد و در ايام قحط سير خواهندبود. زيرا شريران هلاك ميشوند و دشمنان خداوند مثل خرمي مرتعها فاني خواهندشد بلي مثل دخان فاني خواهندگرديد. شرير قرض ميگيرد و وفا نميكند و اما صالح رحيم و بخشنده است زيرا آنان كه از وي بركت يابند وارث زمين گردند و اما آنان كه ملعون وياند منقطع خواهندشد... مرد كامل را ملاحظه كن و مرد راست را ببين زيرا كه عاقبت آن مرد سلامتي است اما خطاكاران جميعا هلاك خواهندگرديد و عاقبت شريران منقطع خواهدشد و نجات صالحان از خداوند است و در وقت تنگي او قلعة ايشان خواهدبود.»[17]
و در عهد جديد نيز آمده است: «آسمان و زمين زايل خواهدشد ليكن سخنان من هرگز زايل نخواهدشد. اما از آن روز و ساعت هيچ كس اطلاع ندارد حتي ملائكة آسمان جز پدر من و بس ليكن چنانكه ايام نوح بود ظهور پسر انسان نيز چنان خواهدبود زيرا همچنانكه در ايام قبل از طوفان ميخوردند و ميآشاميدند و نكاح ميكردند و منكوحه ميشدند تا روزي كه نوح داخل كشتي گشت و نفهميدند تا طوفان آمد همه را ببرد هم چنين ظهور پسر انسان نيز خواهدبود آنگاه دو نفري كه در مزرعهاي ميباشند يكي گرفته و ديگري واگذارده شود و دو زن كه دستاس ميكنند يكي گرفته و ديگري رهاشود پس بيدارباشيد زيرا كه نميدانيد در كدام ساعت خداوند شما ميآيد.»[18]
در بشارتهاي اديان گاهي به صورت مطلق به ظهور مصلح اشاره دارد، و گاهي برخي از ويژگيهايي را برشمردهاند كه كاملا با ويژگيهاي حضرت مهدي4 سازگار است؛ موارد ذيل نمونههايي است كه به خصوصيات حضرت قائم4 اشاره دارد، در بشارتهاي شاكموني[19] آمده است: «و پادشاهي زيبا به فرزند سيد خلايق جهان، كشن[20] بزرگوار تمام ميشود و او كسي باشد كه بر كوههاي مشرق و مغرب دنيا حكم براند و فرمان كند و بر ابرها سوارشود و فرشتگان كاركنان او باشند. و جن و انس در خدمت اوشوند و از سودان كه زير استوا است تا عرض تسعين كه زير قطب شمالي است و ماوراي بحار را صاحب شود و دين خداوند يك دين شود و دين خدا زنده گردد و نام او ايستاده باشد و خدا شناس باشد.»[21]
«در كتاب پاتيكل كه از اعاظم هندوان و به زعم آنان صاحب كتاب آسماني است راجع به دولت با سعادت مهدي اينگونه نقل نموده است: كه چون مدت روز تمام شود دنياي كهنه نوشود، و زنده گردد و صاحب ملك تازه پيداشود از فرزندان دو پيشواي جهان يكي ناموس آخرالزمان و ديگري صديق اكبر يعني وصي بزرگتر وي كه پشن[22] نام دارد و نام آن صاحب ملك تازه راهنما است بحق پادشاه شود و خليفة رام[23] باشد و حكم براند و او را معجزه بسيار باشد هر كه پناه به او برد و دين پدران او اختيار كند سرخ روي باشد در نزد رام و دولت او بسيار كشيده شود و عمر او از فرزندان ناموس اكبر زيادباشد و آخر دنيا به او تمام شود. و از ساحل درياي محيط و جزاير سرانديب و قبر آدم7 و از جبال القمر تا شمال هيكل زهره تا سيف البحر و اقيانوس را مسخر گرداند و بتخانة سومنات را خراب كند و جگرنات بفرمان او به سخن آيد و به خاك افتد پس آن را بشكند و به درياي اعظم اندازد و هر بتي كه در هرجا باشد بشكند...»[24] در اديان گذشته اين انتظار وجود داشته و ما را عقيده بر اين است كه جهاني شدن نيز، مقدمهاي است بر پذيرش حكومت جهاني مهدي كه در بحثهاي آينده به مقدار توان به آن ميپردازيم.
انتظار جهاني شدن عدالت
اصل جهاني شدن خوب است به شرطي كه اين نيازهاي اولية بشر را تأمين كند و آيا ميتواند؟ از بررسيها چنين نتيجه ميگيريم كه هرگز چنين امكان ندارد تا مرز هست و تا بي عدالتي در توزيع امكانات و دستمزد و... وجود دارد كشمكش هم خواهدبود و از اينجاست كه هم زورمندان نياز به اسلحه احساس ميكنند، هم زيردستان زيرا قدرتمندان براي كنترل ديگران و ضعيفان براي حفظ جان و سرماية خويش اين نياز را در خود ميبينند و اگر روزگاري ايماني حكمفرما شود كه هيچ كس چشم طمع بر ديگري ندوزد، آن وقت اين همه تنش را نيز نخواهيم ديد و كلمة «ما» و «ديگران» را كه ساختة فرهنگ امروزي است بر زبان جاري نخواهيم كرد چه اين كه در احاديث سخن از اين است كه افراد مومن اعضاي يك ديگرند و امام زمان كاري ميكند كه بر مومنان افزوده ميشود، عقلها كامل ميگردد: چنانكه در فرمايش امام باقر7 آمده است: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَي رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ»؛[25] وقتي قائم ما قيام نمايد خداوند دستش را بر سر بندگان ميگذارد، آنگاه عقلهايشان جمع و كامل ميگردد.
آن وقت همه ميشوند عضو جامعة بزرگ و همه در تمام گرفتاري و مشكلات هم شركت ميكنند و از «ما» در مقابل «ديگران» خبري نخواهدبود، همه ميشوند «ما» و «ديگراني» در كار نيست. و طبقات اجتماعي برچيده ميشود و همين «ما» و «ديگران» است كه تنش ايجاد ميكند، اين عقيده را انسانها كي ميپذيرند، آيا اصلا آن را خواهدپذيرفت؟ و چه كسي آن را اجرا خواهدكرد به اين منظور روز به روز مردم به اين نتيجه ميرسند كه جهان بايد به دست يك شخص و يك حكومت اداره شود؛ و چون حكومت جهاني احكام و برنامههاي جهان شمول ميخواهد، بايد به بررسي بپردازيم كه آيا سازمانهاي جهاني يا ديگران ميتوانند اين وظيفة مهم را انجام دهند؟
سازمانهاي جهاني
قوانيني كه بشر قانون گذار آن است هيچگاه براي تحقق حكومت و عدالت جهاني كافي نيست بلكه قانونگذاري ميخواهد كه از همة نيازمنديهاي سري و علني انسانها آگاه باشد كه چنين تواني را كسي ـ جز خداوند منان ـ ندارد، اوست كه آگاهتر از خود انسان، به او است: ﴿أَلايَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيف الخَْبِيرُ[26]﴾؛ آيا كسي كه آفريده است نميداند؟ با اينكه او خود باريك بين آگاه است.
بشر غير معصوم، هر قدر اصلاح طلب شود، هماي انديشهاش، بالاتر از فضاي فكري او به پرواز در نخواهدآمد. چنانكه بنيانگزاران برخي از مكتبهاي سياسي نيت خير داشته و هدفشان نجات بشر بوده است، چونكه معصوم نبودهاند، نتوانستهاند قانوني وضع نمايند كه انسانها را به سوي سعادت رهنمون شوند. و نجات بدهند بالاخره اين مكتبها بعد از مدت كوتاهي در موزههاي تاريخ رفته و به تئوري خالص مبدل گشتهاند، اگرچه در روزهاي نخست تولدشان افرادي را به خود جذب كردهاند، اما در نهايت نه تنها بشر را نجات نداده اند، بلكه خودشان را نيز حفظ نتوانستهاند. لذا قانون گذار بايد كسي باشد، كه بر زمين و زمان احاطه داشته و تمام نيازمنديهاي بشر را در همة زمانها و مكانها بداند، و بايستي كارگذار آن قانون نيز، كسي باشد كه يك آن تحت تاثير هواي نفس قرار نگرفته، هيچ چيزي او را از اجراي عدالت باز ندارد.
چنين خصوصيت را فقط در حكومت جهاني حضرت مهدي4 ميتوان سراغ گرفت. همانگونه كه پيامبر و امامان معصوم: صدها سال قبل از حكومت و جامعة جهاني ـ كه انسان امروزي در تكاپوي آن است ـ خبر دادهاند و اعلام نمودهاند كه مطلوب بشر و آنكه آرزوهاي او را در اين زمينه، بدون كم و كاستي و توأم با عدالت، برآورده ميسازد، گوهري از خاندان ما است كه در صدف وجود پنهان است او خواهدآمد و جهان را دهكدة خواهدساخت كه امنيت، عدالت و... در آن حكمفرما باشد. او جامعه جهاني تشكيل خواهدداد كه شرط پذيرش آن قبول اسلام: آخرين هدية خدا براي بشر است و همگان نيز اين شرط را خواهندپذيرفت: «حتي لايبقي في المشارق والمغارب احد الا وحد الله...»[27]
دومين مانع اجراي عدالت و عدم توانايي سازمان ملل وجود «حق وتو» است و آن امتيازي است كه قدرتمندان ـ بدون هيچ دليل عقلي ـ از آن بهره ميبرند، و نميگذارند عدالت رخ نمايد كه نمونة بارز آن را ميتوان در قضية فلسطين و... تماشا كرد. كه هرگاه شوراي امنيت قطع نامهاي را براي محدودكردن اسراييلِ خون آشام به تصويب مي رساند. آمريكا آن را «وتو» كرده، دست اسراييل را براي جنايت بيشتر باز ميگذارد.
مگر حق «وتو» همان قانون جنگل نيست كه هر زور مداري حق دارد از حيات ضعيفان استفاده برده، قوي، قويتر و ضعيف، ضعيفتر گردد؟ به تعبير ديگر: هر کس شاخ و پنجة قويتر دارد، امتياز و حکم راني بيشتر دارد. اگر ملتها مساوي هستند حق وتو چرا؟ مگر ديگران انسان نيستند؟ اگر حقوق براي بشر است كه همه بشرند و بايد از حق يكسان بهرهمند گردند، ولي اگر بر اساس زور سالاري است كه ديگر حقوق بشر نيست. حق سرنيزه است.
«حق وتو» قانوني است براساس بي عدالتي و زور مداري كه ميان بشر تمايز و فرق قائل است ادعاي حقوق بشر و شعارهاي زيباي ديگر نيز، وسيلة فريبي بيش نيست، لذا نميتواند به صلاح بشر باشد بلكه سلاح يك عده است براي كوبيدن ديگران و گسترش قلمرو و قدرت خويش، اما در قالب زيبا و چهرة دلربا كه مصداق فرمودة سعدي است:«بس صورت خوش كه زير چادر باشد چون باز كني مادرِ مادر باشد».
جهاني شدن درآمدي بر پذيرش حكومت حضرت مهدي(علیه السلام)
جهاني شدن هم سودمند است هم ضررهايي دارد؛ از آن جهت كه جهاني شدن مرزها را در مينوردد و انترنت، ماهواره، شبكههاي تلويزيوني گسترش مييابد، اطلاعات در اختيار همگان قرارميگيرد همه از حسن جهاني شدن است اما از آنجا كه اينها وسيلة تبليغات و سوء استفاده به دست نااهلان قرارميگيرد و بيشتر از اين پديده قدرتمندان استفاده ميكنند و وسيلهاي ميشود كه ديگران حداقل استفاده را ببرند و تنها زور و زر مداران از آن خوب استفاده كنند از بديهاي آن به حساب ميآيد.
از طرفي نيز در قسمت تجارت جهاني از آنجا كه دسترسي به هرگونه وسايل در همه جاي دنيا امكان پذير ميشود از حسن جهاني شدن است اما از آنجا كه شركتهاي بزرگ با تباني و توان هزينة تبليغاتي، توان رقابت را از ديگران سلب ميكنند و خود يكه تاز ميدان ميشوند و در نتيجه در صحنههاي ديگر نيز برندگي از آنهاست از نقصهاي جهاني شدن است. ناگفته روشن است كه حسنها ذاتي جهاني شدن و نقصها عارض بر آن است و جهاني شدن هم وسيله است مانند بسياري از وسايل ديگر به دست زر اندوزان و استعمارگران همانها كه روزي ديدند پديد آوردن مرز و تقسيم كردن زمين به نفع شان است، چنين كردند و هر وقت و هر زمان و در هر مكان كه نفعشان را تماشا كنند مرزها را نيز برميدارند چنانكه در ميان كشورهاي اروپايي و قارة آمريكا چنين است.
اگر روزي احساس كنند كه بايد مرزها در مناطق ديگر نيز برداشته شود تا بيشتر به چپاول گري و غارت بردن منابع زير زميني جهان سوم دست مييابند، در اين صورت از برداشته شدن مرزها تبليغ خواهندكرد در تعريف جهاني شدن دست خواهندبرد و برداشته شدن مرزهاي جغرافيايي را نيز جزء تعريف قرار خواهند داد و آن را نيز بر ديگران تحميل خواهندكرد، زيرا چنين كاري به رسيدن به آرمان شان منتهي ميشود چنانكه امروزه نيز جهاني شدن وسيله است در دست عدة معدود. در زمان حضرت مهدي4 اصل ويژگي مرز نبودن محفوظ است زيرا در اسلام مرز وجود ندارد و نداشته است و مرز سازي از ترفندهاي جهانخواران است وقتي مرزها برداشته شود و زحمتها (مزد كارها) در جهان يكسان باشد ولو رقابت وجود داشته باشد، ديگر اين تفاوت فاحش نخواهدبود.
جهاني سازي يا به عبارت بهتر حكومت جهان شمول حضرت مهدي4 توأم با آباداني و سامان بخشيدن جهان و برداشتن تبعيض و بيعدالتيها است. با توجه به آنچه گفته شد، اگر جهاني شدن از وسيله بودن خارج شود و همگان يكسان بهره برند و جلو سوء استفاده گران و انسانهاي مريض گرفته شود، ديگر يكسره حسن خواهدبود؛ وقتي آن وارث زمين بيايد از اين وسايل به نفع عدالت، معنويت و كمال انسان استفاده خواهدكرد و مرزها را برميدارد از آن جهت كه در اسلام مرز نيست و بر اساس اين كه همه ايمان ميآورند و از آن طرف نيز مؤمن برادر مؤمن است، چنانكه در احاديث داريم: «وَ إِنَّ وُدَّ الْمُؤْمِنِ مِنْ أَعْظَمِ سَبَبِ الْإِيمَانِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَبْغَضَ فِي اللَّهِ وَ أَعْطَى فِي اللَّهِ وَ مَنَعَ فِي اللَّهِ فَهُوَ مِنْ أَصْفِيَاءِ الْمُؤْمِنِينَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى أَلَا وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ إِذَا تَحَابَّا فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَصَافَيَا فِي اللَّهِ كَانَا كَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِذَا اشْتَكَى أَحَدُهُمَا مِنْ جَسَدِهِ مَوْضِعاً وَجَدَ الْآخَرُ أَلَمَ ذَلِكَ الْمَوْضِعِ»[28]
بني آدم اعضاي يك ديگرند كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار ديگر عضوها را نماند قرار
تو كز محنت ديگران بي غمي نشايد كه نامت نهند آدمي»[29]
از اين جهت جهاني شدن را در آمدي بر پذيرش حكومت مهدي ميدانيم.
حكومت جهاني مهدي نياز اساسي
درحالي كه در روزگار گذشته چنين نيازي را كسي احساس نميكرد، جهاني شدن نيز يك نياز است ولي مهدويت سامان بخش اين نياز است پول در اقتصاد لازم و ضروري است اما اگر در توليد و نشر آن عدالت رعايت نشود تورم و ركود را در پي خواهدداشت كه بسيار مخرب است براي مهار سو استفاده گران و قدرتهاي بزرگ از جهاني سازي يا جهاني شدن، انسان ناگزير خواهدبود كه به پديده و تئوري انتظار رو آورد، همان گونه كه در احاديث داريم كه همه جا را ناامني فرا ميگيرد و آنگاه آن حضرت ميآيد امنيت را به ارمغان ميآورد به گونة كه در حديث داريم: «و تخرج العجوزة الضعيفة من المشرق تريد المغرب لا يؤذيها أحد»[31]؛ پيره زني ناتوان، از شرق عالم تا غرب آن قصد سفر ميكند و از هيچ كس آزاري نميبيند.
عدالت كه از نيازهاي مهم انسان است ناياب ميشود و آن حضرت عدالت را باز ميگرداند. در زندگي امروزي دنيا، زندگي بدون امنيت و عدالت... مانند اقتصاد بدون پول است اگر اين امكان تصور ندارد آن هم چنين است و عدالت و امنيت بدون مهدويت نيز امكان ندارد. پس عدالت واقعی و امنيت سراسري را تنها امام زمان برقرارخواهدکرد نه کسی ديگر.
نتيجه
كسي كه با ديدة حقيقت بين به گفتار گهر بار پيامبر و امامان معصوم: در مورد جامعة جهاني و پيشگوييهايشان در بارة حوادث قبل از ظهور دقت نمايد صميمانه خواهدپذيرفت كه بجز حضرت قائم7 كسي توان تشكيل حكومت جهاني را ندارد. به فرمودة امام راحل1:: «قضية غيبت حضرت صاحب، قضية مهمي است كه به ما مسايلي ميفهماند، من جمله اينكه براي همچو كار بزرگي كه در تمام دنيا عدالت به معناي واقعي اجرا شود، در تمام بشر نبوده كسي الا مهدي موعود ـ سلام الله عليه ـ كه خداي تبارك و تعالي او را ذخيره كرده است براي بشر.»[33]
و يا ميفرمايد: «اينكه اين بزرگوار را طول عمر داده خداي تبارك و تعالي براي يك همچو معنايي، ما از آن ميفهميم كه در بشر كسي نبوده است ديگر، قابل يك همچو معنايي نبوده است، و بعد از انبيا كه آنها هم بودند ليكن موفق نشدند كسي بعد از انبيا و اولياي بزرگ، پدران حضرت موعود، كسي نبوده است كه بعد از اين اگر مهدي موعود هم مثل ساير اوليا به جوار رحمت حق مي رفتند ديگر در بشر كسي نبوده است كه اين اجراي عدالت را بكند، نميتوانسته، و اين يك موجودي است كه ذخيره شده است براي يك همچو مطلبي».[34]
آن كس كه ميتواند عدالت را به تمام معني در زمين به اجرا بگذارد حضرت مهدي4 است، ديگران اگر عدالت را اجرا كنند در برخي از جنبهها خواهدبود، نه در تمام جنبههاي آن. همان گونه كه در سخن امام راحل آمده است: «هريك از انبيا كه آمدند، براي اجراي عدالت آمدند و مقصد شان هم اين بود كه اجراي عدالت را در همه عالم بكنند؛ ليكن موفق نشدند، حتي رسول ختمي6 كه براي اصلاح بشر آمده بود و براي اجراي عدالت آمده بود و براي تربيت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به اين معنا، و آن كسي كه به اين معنا موفق خواهدشد و عدالت را در تمام دنيا اجرا خواهدكرد، نه آن هم اين عدالتي كه مردم عادي ميفهمند ـ كه قضيه عدالت در زمين براي رفاه مردم باشد ـ بلكه عدالت در تمام مراتب انسانيت، انسان اگر هر انحرافي پيدا كند، انحراف عملي، انحراف روحي، انحراف عقلي، برگرداندن اين انحرافات را به معناي خودش؛ اين ايجاد عدالت است در انسان.»[35]
او وقتي كه جامعة جهاني را تشكيل دهد زمينههاي بيعدالتي و فساد را ريشه كن خواهدكرد مردم را به عبادت خدا، امانت داري و... فراخواهدخواند كه امير مؤمنان7 فرمود: «حضرت مهدي...زنا، شرب خمر و ربا را از ميان برخواهدداشت، و مردم به ديانت و پرستش خدا و نماز با جماعت، روخواهندآورد. عمرها طولاني و امانتها ادا شده، درختان به بار خواهدنشست، و بركات افزون خواهدشد، و بدان هلاك گشته، خوبان باقي خواهندماند كسي باقي نخواهدماند كه كينة اهل بيت را در سينه داشته باشد»[36]
قايم آل محمد جامعة جهاني را تشكيل ميدهد كه مقبول همگان بوده، پروانه وار از نورش كسب فيض خواهندكرد: «اذا قام قائم آل محمد جمع الله له اهل المشرق و اهل المغرب فيجتمعون كما يجتمع قزع الخريف»[37]
در اين مدينة فاضلة اسلام سخن از بيعدالتي و قانون جنگل نخواهدبود، بلكه زمين پر از داد و امنيت خواهدشد: «يملأ الأرض بالعدل و يطبقها بالقسط يسير معه الرعب»[38]
مواردي كه ذكرش رفت آرزوي ديرينة بشر بوده و خواهدبود، مدينة فاضلة افلاطون، جامعة جهاني عصر ما، همه شعاعي از آن خورشيد تابناك است كه از پنجرههاي قلب بشر وارد جانش شده است، و دلش فرمان ميدهد كه گمشدهاي داري و اين تشنگي آبي را در پي دارد. و يكي از افتخارات شيعه اين است كه آرزو و انتظاري چنين جامعة جهاني را دارد و عقيده به چنين گوهر گرانبها و خورشيد تابناك را زنده نگه داشته است: «ما مفتخريم كه ائمه معصومين از علي بن ابيطالب گرفته تا منجي بشر، حضرت مهدي صاحب زمان ـ علهيم آلاف التحيات و السلام ـ كه به قدرت خداوند قادر زنده و ناظر امور است ائمه ما هستند»[39]
پي نوشت :
[1]. شيرودي، مرتضي، جهاني سازي، اسلام و آيندة بشريت، مؤسسة امام خميني، مجلة معرفت79، سال سيزدهم شماره چهارم، تير 1383. ص109
[2]. مالكوم واترز، جهاني شدن، م. اسماعيل مرداني گيوي، سياوش مريدي، انتشارات سازمان مديريت صنعتي، 1379. اول، ص12.
[3]. رونالد رابرتسون، جهاني شدن و تئوريهاي اجتماعي و فرهنگي، م. كمال پولادي، نشر ثالث، 1380، اول، ص 12.
[4]. جرمي فاكس، تقابلهاي پسامدرن چامسكي و جهاني سازي، م. مزدك انوشه، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1381، اول، ص 32.
[5]. بيات، عبدالرسول و ديگران، فرهنگ واژهها، مؤسسة انديشه و فرهنگ ديني، قم، 1381، دوم. ص 247.
[6]. ري كيلي ـ فيل مارفليت، جهاني شدن و جهان سوم، م. حسن نورايي بيدخت ـ محمد علي شيخ عليان، انتشارات وزارت امور خارجه 1380، اول. مقدمه، ص نه.
[7]. جرمي فاكس، تقابلهاي پسامدرن چامسكي و جهاني سازي، پيشين، ص31.
[8]. «يملأ الأرض بالعدل و يطبقها بالقسط يسير معه الرعب» قمي، ابن قولويه، كامل الزيارات، انتشارات مرتضويه، نجف اشرف، 1356ق. ص332.
[9]. «اذا قام قائم آل محمد جمع الله له اهل المشرق و اهل المغرب فيجتمعون كما يجتمع قزع الخريف». صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر في الامام الثاني عشر، سپهر، قم، 1419ق. اول. ص599
[10]. مير جهاني طباطبايي، سيد حسن، نوائب الدهور في علامات الظهور، سوم، كتابخانه صدر، تهران، 1379. ج3 ص94 و: منتخب الاثر پيشين ص607، كافي ج8 ص241:
[11]. جرمي فاكس، تقابلهاي پسامدرن چامسكي و جهاني سازي، پيشين ص 38.
ياوري، امير حسين، جهاني شدن، فناوري اطلاعات و چالشهاي[12] فراروي پليس، گرفته شده از سايت: http://news.gooya.com/technology/archives/000340.php تاريخ 16/ 4/ 1385.
[13]. ر.ك. هادي زماني، فرصتها و چالشهاي جهاني شدن براي ايران: www.hadizamani.com
[14]. رك. سايت: http://wwbaztab.com/index.php
[15]. شيرودي، مرتضي، جهاني سازي، اسلام و آيندة بشريت، مؤسسة امام خميني، مجلة معرفت79، سال سيزدهم شماره چهارم، تير 1383. ص110
[16]. جان بي ناس، تاريخ جامع اديان از آغاز تا امروز، م. علي اصغر حكمت، دوم، انتشارات پيروز، تهران، 1348 ص364.
[17]. كتاب مقدس، م. برتيش و فورن بيبل سوسائيتي، ترجمه از يوناني، دارالسلطنه لندن، 1933م. (عهد عتيق) مزامير داود، مزمور 37 بند 17- 23، و بند 37- 40.
[18]. همان، (عهد جديد) انجيل متي، باب 24، بند: 45- 43.
[19]. در ميان هندوها به عنوان پيامبر و صاحب كتاب شهرت دارد.
[20]. كشن، نام گرامي پيامبر9 به زبان هندي است.
[21]. فقيه نيا، محمد، حضرت مهدي4 در بشارتهاي آسماني، اول، بنياد پژوهشهاي علمي فرهنگي نور الاصفيا، 1379. ص22.
[22]. پشن: نام حضرت علي7 در زبان هندي.
[23]. نام يكي از خدايان هندو.
[24]. بهشتي، محمد، اديان و مهدويت، مؤسسه مطبوعاتي حسيني، تهران، بيتا. ص20.
[25]. كليني، محمدبن يعقوب، كافي، دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1365. چهارم. ج1 ص25
[26] . سورة ملك، آيه: 14 .
[27] مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، مؤسسة الوفاء، بيروت - لبنان، 1404 ق. ج52 ص340.
[28] . نوري، حسين، مستدرك الوسائل، مؤسسة آل البيت:، قم، 1408 ق، اول. ج : 12 ص : 218
[29]. سعدي، كليات سعدي، نشر طلوع، 1375، دوم. سعدي، كليات، ص86.
[30]. دولت شاهي، خجسته، مباني علم اقتصاد، ص 242
[31]. قندوزي, سليمان بن ابراهيم، ينابيع المودة لذوي القربي تحقيق: سيد علي جمال اشرف حسيني، دار الاسوه، 1416ق. اول. ج 3 ص240.
[32]. حر عاملي، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، مؤسسة آل البيت، قم، 1409 ق، اول ج16 ص241
[33]. خميني، روح الله، امامت و انسان كامل از ديدگاه امام خميني1، تدوين: فروغ السادات رحيم پور، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1381. اول. ص354
[34]. همان، ص356.
[35]. همان، ص355.
[36]. صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر، پيشين، ص592
[37]. همان. ص 599.
[38]. قمي، ابن قولويه، كامل الزيارات، انتشارات مرتضويه، نجف اشرف، 1356ق.ص332.
[39]. خميني، روح الله، امامت و انسان كامل از ديدگاه امام خميني، پيشين، ص351.
فهرست منابع
1. قرآن مجيد، ترجمة فولادوند.
2. بهشتي، محمد، اديان و مهدويت، مؤسسه مطبوعاتي حسيني، تهران، بي تا.
3. بيات، عبد الرسول و ديگران، فرهنگ واژهها، مؤسسة انديشه و فرهنگ ديني، قم، 1381، دوم.
4. جان بي ناس، تاريخ جامع اديان از آغاز تا امروز، م. علي اصغر حكمت، انتشارات پيروز، تهران، 1348. دوم.
5. جرمي فاكس، تقابلهاي پسامدرن چامسكي و جهاني سازي، م. مزدك انوشه، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1381، اول، ص: 31.
6. حر عاملي، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، مؤسسة آل البيت، قم، 1409 ق، اول.
7. خميني، روح الله، امامت و انسان كامل از ديدگاه امام خميني1، تدوين: فروغ السادات رحيم پور، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1381. اول.
8. دولت شاهي، خجسته، مباني اقتصاد،
9. رونالد رابرتسون، جهاني شدن و تئوريهاي اجتماعي و فرهنگي، م. كمال پولادي، نشر ثالث، 1380، اول.
10. ري كيلي ـ فيل مارفليت، جهاني شدن و جهان سوم، م. حسن نورايي بيدخت ـ محمد علي شيخ عليان، انتشارات وزارت امور خارجه 1380، اول.
11. زماني، هادي، فرصتها و چالشهاي جهاني شدن براي ايران: www.hadizamani.com تاريخ 5/ 3/1385.
12. سايت: http://wwbaztab.com/index.php تاريخ 1/ 3 / 1385.
13. سعدي، كليات سعدي، نشر طلوع، 1375، دوم.
14. شيرودي، مرتضي، جهاني سازي، اسلام و آيندة بشريت، مؤسسة امام خميني، مجلة معرفت79، سال سيزدهم شماره چهارم، تير 1383.
15. صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر في الامام الثاني عشر، سپهر، قم، 1419ق. اول.
16. فقيه نيا، محمد، حضرت مهدي4 در بشارتهاي آسماني، بنياد پژوهشهاي علمي فرهنگي نور الاصفيا، 1379. اول.
17. قمي، ابن قولويه، كامل الزيارات، انتشارات مرتضويه، نجف اشرف، 1356ق.
18. قندوزي, سليمان بن ابراهيم، ينابيع المودة لذوي القربي تحقيق: سيد علي جمال اشرف حسيني، دار الاسوه، 1416ق. اول.
19. كتاب مقدس، م. برتيش و فورن بيبل سوسائيتي، ترجمه از يوناني، دارالسلطنه لندن، 1933م.
20. كليني، محمدبن يعقوب، كافي، دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1365. چهارم.
21. مالكوم واترز، جهاني شدن، م. اسماعيل مرداني گيوي، سياوش مريدي، انتشارات سازمان مديريت صنعتي، 1379. اول.
22. مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، مؤسسة الوفاء، بيروت - لبنان، 1404 ق.
23. مير جهاني طباطبايي، سيد حسن، نوائب الدهور في علامات الظهور، كتابخانه صدر، تهران، 1379. سوم.
24. نظري، عبداللطيف، جهاني شدن و تاثيرات آن بر شرق ميانه و افغانستان، مجلة توسعه، سال سوم شماره سيزدهم تابستان 1383.
25. نوري، حسين، مستدرك الوسائل، مؤسسة آل البيت:، قم، 1408 ق، اول.
26. ياوري، امير حسين, جهاني شدن، فنآوري اطلاعات و چالشهاي فراروي پليس، رك سايت: http:// news.gooya.com/technology/archives/000340.php تاريخ 16/4/85.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}