ظهورامام زمان (علیه السلام) در منظر قرآن
ظهورامام زمان (علیه السلام) در منظر قرآن
كتابهاى فراوانى در این زمینه به وسیله دانشمندان اهل سنت و علماى شیعه نگاشته شده است كه به قسمتى از آن در بحثهاى آینده شاره مىشود.
این روایات متواتر و قطعى است كه همه محققان اسلامى - صرف نظر از مذهب خاص خود - آن را پذیرفتهاند، تنها عده محدودى مانند «ابن خلدون» و «احمد امین مصرى» در صدور این روایات از پیامبر تردید كردهاند، و قرائنى در دست داریم كه انگیره آنها از این كار ضعف روایات نبوده بلكه شاید فكر مىكردند كه روایات مربوط به قیام مهدى مشتمل بر خارق عاداتى است كه به سادگى نمىتوانند آن را باوركنند .
این در حالى است كه متعصبترین فرق اسلامى یعنى «وهابىها» نیز آن را پذیرفته و به متواتر بودن احادیث آن اعتراف كردهاند .
شاهد این مدعا بیانیهاى است كه چند سال قبل از طرف رابطه العالم الاسلامى كه شدیداً زیر نفوذ وهابیان و دولت سعودى است، در پاسخ سؤالى كه از آنها درباره ظهور حضرت مهدى شده بود صادر گردید .
این بیانیه در پاسخ یكى از اهالى «كنیا» به نام «ابو محمد» و به امضاى دبیر كل «رابطة العالم الاسلامى» «محمد صالح القزاز» بود، در این بیانیه آمده است كه :
«ابن تیمیه» مؤسس مذهب وهابیان احادیث مربوط به مهدى (ع) را نیز پذیرفته است سپس به رسالهاى كه پنج تن از علماى معروف حجاز در این زمینه تهیه كردهاند مىپردازد:
در قسمتى از این رساله مىخوانیم :
«به هنگام ظهور فساد در جهان و نشر كفر و ظلم، خداوند جهان رابه وسیله «مهدى» پر از عدل و داد مىكند آنگونه كه از ظلم و ستم پر شده است، او آخرین خلیفه راشدین دوازده گانه است كه پیامبر طبق كتب صحاح ازآن خبر داده است... .
احادیث مربوط به مهدى را بسیار از صحابه پیامبر (صلی الله علیه واله) نقل كردهاند از جمله عثمان بن عفان، على بن ابى طالب، طلحه بن عبیدالله، عبدالرحمن بن عوف، عبدالله بن عباس، عماربن یاسر، عبدالله بن مسعود، ابوسعید خدرى، ثوبان، قرة بن ایاس مزنى، عبدالله بن حارث، ابوهریره، خذیفه بن یمان، جابر بن عبدالله، ابوامامه، جابربن ماجد، عبدالله بن عمر، انس بن مالك، عمران بن حصین و ام سلمه .
اینها بیست نفر از كسانى هستند كه روایات مهدى را نقل كردهاند، افراد زیاد دیگرى غیر آنها نیز وجود دارند.
سخنان فراوانى نیز از خود صحابه درباره ظهور مهدى نقل شده است كه آنها را نیز مىتوان در ردیف روایت پیامبر شمرد، زیرا این مساله از مسائلى نیست كه بتوان با اجتهاد پیرامون آن سخن گفت (بنابراین صحابه این مطالب را از پیامبر شنیدهاند).
سپس مىافزاید: این دو مطلب (روایات پیامبر (ص) و روایت صحابه كه در اینجا در حكم حدیث است) در بسیارى از متون معروف اسلامى و كتب اصلى حدیث اعم از «سنن» و «معاجم»و «مسانید» آمده است .
از جمله سنن ابى داود، سنن ترمذى، ابن ماجد، ابن عمرو، مسند احمد، و ابن لیلى، و بزاز، و صحیح حاكم، و معاجم طبرانى، و دار قطنى و ابونعیم، و خطیب بغدادى و ابن عساكر و غیر آنان .
سپس مىافزاید: این مطلب آن اندازه اهمیت دارد كه بعضى از دانشمندان اسلامى كتابهاى مخصوص در زمینه اخبار مهدى تالیف كردهاند از جمله ابو نعیم اصفهانى،«در اخبار المهدى»، «ابن حجر هیثمى» در «القول المختصر فى علامات المهدى»،«شوكانى»در «التوضیح فى تواتر، جاء فى المنتظر و الرجال و المسیح »و «ادریس عراقى مغربى» در كتاب «المهدى »و ابو العباس ابن «عبدالمومن المغربى» در كتاب «الوهم المكنون فى الرد على بن خلدون».
بعد از اضافه مىكند: گروهى از دانشمندان بزرگ اسلام از قدیم و جدید در نوشتههاى خود تصریح كردهاند كه احادیث درباره مهدى در حد تواتر است (و به همین دلیل قابل انكار نیست).
از جمله از «سخاوى» در كتاب «فتح المغیث» محمد بن احمد سفاوینى در كتاب «شرح العقیده» و ابوالحسن الابرى، در كتاب «مناقب الشافعى» و ابن تیمیه در كتاب فتاوایش، و سیوطى در «الحاوى »و ادریس عراقى در كتاب خود و شوكانى در «التوضیح» و محمد جعفر كنانى «نظم التنامر». و در پایان این بحث مىگوید: تنها «ابن خلدون» است كه خواسته احادیث مهدى را مورد ایراد قرار دهد، ولى بزرگان دین و دانشمندان اسلام گفتار او را رد كردهاند، و بعضى مانند «ابن عبدالمؤمن» كتاب ویژهاى در رد او نوشتهاند .
كوتاه سخن اینكه حافظان حدیث و بزرگان دین تصریح كردهاند كه احادیث مهدى مشتمل بر احادیث صحیح و حسن است و در مجموع متواتر مىباشد .
و در پایان چنین نتیجه مىگیرد:«بنابراین اعتقاد به ظهور مهدى بر هر مسلمانى واجب است، واین جزء عقائد اهل سنت و جماعت است، و هیچكس جز افراد نادان و بیخبر یا بدعتگذار آن را انكار نمىكنند.(1)
اشاره به این نكته نیز لازم است كه به اعتقاد گروهى از محققین، اعتقاد به وجود مهدى منحصر به مسلمانان نیست، بلكه سایر پیروان مذاهب نیز همواره در انتظار مصلحى بزگ براى جهان هستند، و در منابع مختلف آنها این معنى یادآورى شده است، و شرح حال بیشتر آنراباید در كتبى كه درباره ظهور مهدى نوشته شده است مطالعه كرد.(2)
اكنون به سراغ آیاتى مىرویم كه به این ظهور بزرگ اشاره مىكند :
1- حكومت صالحان در زمین
«ما در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتیم (و مقرر داشتیم) كه بندگان صالح من (حكومت) زمین رابه ارث مىبرند در این سخن ابلاغ روشنى است براى گروه عبادت كنندگان»(انبیاء - 105 - 106)
این آیات، به دنبال آیاتى كه پاداش اخروى صالحان را بیان مىكند قرار گرفته، و در واقع بیانگر پاداش دنیوى آنان است و پاداش بسیار مهمى كه زمینه ساز سعادتو اجراى احكام الهى و صلاح و نجات جامعه انسانى است .
با توجه به اینكه «ارض» به طور مطلق تمام كره زمین و سراسر جهان را شامل مىشود(مگر اینكه قرینه خاص در میان باشد) این آیه بشارتى است در زمینه حكومت جهانى صالحان و از آنجا كه این معنى در گذشته تحقق نیافته است باید در آینده در انتظار آن بود و این همان چیزى است كه به عنوان «حكومت جهانى مهدى» از آن یاد مىكنیم .
این نكته نیز قابل توجه است كه آیه مىگوید،«ما این وعده را در كتب انبیاء پیشین نیز نوشتهایم اشاره به اینكه این وعده تازه نیست بلكه امرى است ریشهدار كه در مذاهب دیگر نیز آمده است .
منظور از «زبور» به احتمال قوى همان «زبور داود» است كه مجموعهاى از مناجاتها و نیایشها و اندرزهاى داود پیامبر مىباشد كه در كتب عهد قدیم (كتب وابسته به تورات) به عنوان «مزامیر داود» از آن یاد شده است .
جالب اینكه در همین كتاب مزامیر داود - با تمام تحریفاتى كه در كتب عهد قدیم به مرور زمان صورت گرفته - باز این بشارت بزرگ دیده مىشود .
در مزمور 37 جمله 9 مىخوانیم :
«... زیرا كه شریران منقطع مىشوند و اما متوكلان به خداوند وازث زمین خواهند شد، و حال اندك است كه شریر نیست مىشود، هر چند مكانش را استفسار نمایى ناپیدا خواهد شد»!
و در جمله یازدهم همین «مزمور» آمده است:«اما متواضعان وارث زمین شده و از كثرت سلامتى متلذذ خواهد شد».
و نیز در همین «مزمور» در جمله 7 همین معنى با عبارت زیر آمده است :
«زیرا متبركان خداوند وارث زمین خواهند شد اما ملعونان وى منقطع خواهند شد»
و در جمله 29 آمده است:«صدیقان وارث زمین شده ابدا در آن ساكن خواهند شد».
روشن است تعبیراتى مانند«صدیقان»،«متوكلان»،«متبركان »و «متواضعان» اشاره به همان «مؤمنان صالحان» است كه در قرآن آمده .
منظور از «ذكر» در آیه فوق نیز به اعتقاد بسیارى از مفسران تورات است و آیه 48 همین سوره انبیاء، به آن گواهى مىدهد: و لقد اتینا موسى و هارون الفرقان و ضیاء و ذكرى للمتقین:«ما به موسى و هارون چیزى كه وسیله جدایى حق از باطل و روشنایى و یادآورى پرهیزگاران بود بخشیدیم».
بعضى نیز احتمال دادهاند كه منظور از«ذكر»، «قرآن »است، و از «زبور» تمام كتب انبیاى پیشین است (بنابراین معنى آیه چنین مىشود ما در تمام كتب انبیاى پیشین علاوه بر «قرآن» این بشارت را دادهایم...».
به هر حال این بشارت در پارهاى از ملحقات تورات مانند كتاب «اشعیاءنبى» نیز آمده است چنانكه در فصل یازدهم این كتاب مىخوانیم :
«ذلیلان رابه عدالت حكم، و براى مسكینان زمین به راستى تنبیه (و مایه بیدارى) خواهد بود.
كمربند كمرش عدالت
و وفا نطاق میانش خواهد بود
و گرگ با بره سكونت داشته
و طفل كوچك شبان ایشان خواهدبود...
زیرا كه زمین از دانش خداوند مثل آبهایى كه دریا را فرو مىگیرند پر خواهد شد!
در خود تورات نیز اشاره هایى به این معنى دیده مىشود از جمله درفصل 13 شماره 15 آمده است: «زمین را به یكى از اولاد ابراهیم مىدهیم اگر كسى غبار را بشمارد ذریت او را خواهد شمرد».
و در فصل 17 جمله 20 آمده است :او (اسماعیل) را بركت دادم و او را بارور گردانیده (فرزندانش را) به غایت زیاد خواهم نمود و دوازده سرور به وجود خواهد آورد و او را امت عظیمى خواهد داد»!.
به جمله دوازده سرور به وجود خواهد آورد كه نشان مىدهد امامان و پیشوایان دوازده گانه همه از فرزندان او هستند توجه كنید .
و در فصل 18 جمله 18 آمده است:« جمیع اقوام دنیا در او متبرك خواهند بود».
و تعبیرات و اشارات دیگرى از این قبیل كه ذكر همه آنها به طول مىانجامد.
در روایات اسلامى - علاوه بر اشاره روشنى كه در آیه فوق نسبت به قیام مهدى (علیه السلام) شده - نیز این مساله به طور صریح آمده است، از جمله مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» در ذیل همین آیه از امام باقر (علیه السلام) چنین نقل مىكند :
«هم اصحاب المهدى فى آخر الزمان»:«آنها(بندگان صالحى را كه خداوند در این آیه بعنوان وارثان زمین ذكر فرموده است) یاران مهدى (ع) در آخر الزمان هستند».
در تفسیر قمى نیز در ذیل آیه چنین آمده است :
«قال القائم و اصحابه»:«منظور از این آیه (قائم) و یاران او هستند».
شك نیست كه بندگان صالح خدا ممكن است بخشى از حكومت روى زمین را در اختیار بگیرند، همانگونه كه در عصر رسول الله (ص) و بعضى از اعصار دیگر واقع شد، ولى قرار گرفتن حكومت تمام روى زمین در اختیار صالحان تنها در عصر مهدى (ع) صورت مىگیرد و روایات فراوانى كه از طرق اهل سنت و شیعه در این زمینه رسیده است در سر حد تواتر است .
«شیخ منصور على ناصف»نویسنده كتاب «التاج الجامع للاصول» (كتابى كه اصول پنجگانه معروف اهل سنت در آن گرد آورى شده و تقریظهاى مهمى از علماى الازهر بر آن نوشتهاند) در كتاب مزبور چنین آورده است :
اشتهر بین العلماء و خلفا انه فى آخر الزمان لابد من ظهور رجل من اهل البیت مسمى المهدى یستولى على الممالك الاسلامیه و یتبعه المسلمون و یعدل بینهم و مؤید الدین :
«در میان دانشمندان امروز و گذشته مشهور است كه در آخر زمان به طور یقین مردى از اهل بیت (ع) ظاهر مىشود كه برتمام كشورهاى اسلامى مسلط مىگردد و همه مسلمانان از او پیروى مىكنند و در میان آنها عدالت را اجرا مىنماید و دین را تقویت مىكند».
سپس مىافزاید :و قد روى احادیث المهدى جماعه من خیار الصحابه و اخرجها اكابر المحدثین: كابى داود و تزمذى و ابن ماجه و الطبرانى و ابى یعلى و البزاز و الامام احمد و الحاكم (رض) .
احادیث مهدى را گروهى از اصحاب خوب پیامبر (ص) نقل كرده و بزرگان اهلبیت مانند ابو داود و ترمذى و ابن ماجه و طبرانى و ابویعلى وبزاز و امام احمد و حاكم در كتابهاى خود آوردهاند.(3)
حتى ابن خلدون كه معروف به مخالفت با احادیث مهدى است نیز شهرت این احادیث را در میان همه دانشمندان اسلام نتوانسته انكاركند.(4)
از كسان كه تواتر این اخبار را در كتاب خود آوردهاند «محمد شبلنجى» دانشمند معروف مصرى در كتاب «نورالابصار» است مىگوید:
تواتر الاخبار عن النبى (صلی الله علیه واله) على ان المهدى من اهل بیته و انه یملاء الارض عدلا:«اخبار متواترى از پیامبر به ما رسیده كه مهدى از خاندان او است و تمام روى زمین را پر از عدالت مىكند».
این تعبیر در بسیارى از كتب دیگر نیز آمده است تا آنجا كه «شوكانى» از علماى معروف اهل سنت در كتابى كه پیرامون تواتر احادیث مربوط به مهدى (ع) و خروج دجال و بازگشت مسیح نوشته بعد از بحث مشروحى در زمینه تواتر احادیث مربوط به مهدى (ع) مىنویسد: هذا یكفى لمن كان عنده ذرة من الایمان و قلیل من انصاف:«آنچه گفته شده براى كسانى كه یك ذره ایمان ویك جو انصاف دارند كافى است».(5)
خوب است در اینجا حداقل چند روایت نخبه كه در معروفترین منابع اسلامى آمده است به عنوان مشت نمونه خروار بیاوریم :
1- «احمد حنبل »از ائمه چهارگانه اهل سنت در كتاب «مسند» خود از «ابو سعید خدرى» نقل مىكند كه پیغمبر اكرم (ص) فرمود: لا تقوم الساعة حتى تمتلا الارض ظلما و عدوانا، قال ثم یخرج رجل من عترتى او من اهل بیتى یملاها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و عدوانا:«قیامت بر پا نمىشود تا آن زمانى كه زمین پر از ظلم و ستم گردد، سپس مردى از عترت یا اهل بیت من قیام مىكند و زمین را پر از قسط و عدل مىسازد آن گونه كه ظلم و ستم آن را پر كرده بود».(6)
2- همین معنى را حافظ ابو داود سجستانى در كتاب «سنن» خود با مختصر تفاوتى نقل كرده است.(7)
3- ترمذى محدث معروف به سند صحیح (طبق تصریح منصور على ناصف در التاج) از عبدالله از پیغمبر نقل مىكند كه فرمود: لو لم یبق من الدنیا الایوم لطول الله ذلك الیوم حتى یبعث رجلا منى او من اهل بیتى یواطئ اسمه اسمى و اسم ابیه اسم ابى یملأ الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا:«اگر باقى نماند از عمر دنیا مگر یك روز، خداوند آن یك روز را چنان طولانى مىكند كه مبعوث كند مردى را از من یا از اهل بیت من (تردید از راوى روایت است و مفهوم و محتوا یكى است) كه اسم او اسم من و اسم پدرش اسم پدر من است.(8) زمین را پر از عدل و داد مىكند آن گونه كه از ظلم و ستم پر شده است.(9)
شبیه همین حدیث را با مختصر تفاوتى حاكم نیشابورى در «مستدرك» آورده و در پایان آن مىگوید: این حدیث صحیحى است هر چند بخارى و مسلم آن را ذكر نكردهاند.(10)
4- و نیز در صحیح «ابى داود» از ام سلمه نقل شده است كه مىگوید كه من از رسول خدا شنیدم چنین مىگفت: المهدى من عترتى من ولد فاطمه:«مهدى از خاندان من است و از فرزندان فاطمه».(11)
5- حاكم نیشابورى در مستدرك، حدیث مشروحترى در این زمینه از ابو سعید خدرى از پیامبر(صلی الله علیه واله) نقل مىكند كه فرمود:ینزل بامتى فى آخر الزمان بلاء شدید من سلطانهم، لم یسمع بلاء اشد منه حتى تضیق عنهم الارض الرحبه و حتى یملا الارض جورا و ظلما لا یجد المؤمن ملجأ یلتجأ الیه من الظلم فیبعث الله عزوجل رجلا من عترتى فیملأ الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما وجورا یرضى عنه ساكن الارض السماء و ساكن لاتدخر الارض من بذرها شیئا الا اخر جته و لا السماء من قطرها شیئا الا صبه الله علیهم مدرارا: «در آخر زمان بلاى شدیدى بر امت من از سوى سلطان آنها وارد مىشود بلایى كه شدیدتر از آن شنیده نشده تا آنجا كه زمین وسیع و گسترده بر آنها تنگ مىشود و تا آنجا كه زمین پر از جور و ظلم مىگردد و مؤمن پناهگاهى براى پناه جستن به آن از ظلم نمىیابد در این هنگام خداوند متعال مردى از عترتم را مبعوث مىكند كه زمین را پر از عدل و داد كند آن گونه كه از ظلم و ستم پر شده بود ساكنان آسمان از او خشنود مىشوند و همچنین ساكنان زمین، زمین تمام بذرهاى خود را بیرون مىفرستد و بارور مىشود و آسمان تمام دانههاى باران را بر آنها فرو مىبارد (و همه جا را سیراب و پر بركت مىكند».(12)
حاكم بعد از ذكر حدیث مىگوید این حدیث صحیح است هر چند بخارى و مسلم آن را در كتاب خود نیاوردهاند .
و این گونه احادیث از راویان مختلف در منابع مشهور فراوان است و نشان مىدهد كه سرانجام حكومت جهانى به دست با كفایت مهدى (ع) بر پا مىشود و همه جا پراز عدل و داد مىگردد و مضمون آیه، فوق ان الارض یرثها عبادى الصالحون تحقق مىیابد.
2- آیه سوره نور
«خداوند به كسانى از شما كه ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند وعده داده كه آنها را به یقین خلیفه روى زمین كند، آن گونه كه پیشینیان آنها را خلافت (روى زمین) بخشید و دین و آیینى را كه براى آنها پسندیده است پا برجا و ریشه دار سازد و بیم و ترس آنهارابه آرامش و امنیت مبدل كند آن چنان مىشود كه تنهامرا مىپرستند و چیزى را شریك من نخواهند كرد و كسانى كه بعد از آن كافر شوند آنها فاسقند».
در این آیه با صراحت به مؤمنان صالح بشارت داده شده است كه سرانجام حكومت روى زمین را در دست خواهند گرفت و دین اسلام فراگیر خواهد شد و ناامنیها و وحشتها به آرامش و امنیت مبدل مىگردد شرك از سراسر جهان برچیده مىشود و بندگان خدا با آزادى به پرستش خداى یگانه ادامه مىدهند و نسبت به همگان اتمام حجت مىشود به گونهاى كه اگر كسى بعد از آن بخواهد راه كفر را بپوید مقصر وفاسق خواهدبود.(مخصوصا در بخش آخر آیه دقت كنید )
گرچه این امور مهم كه مورد وعده الهى بوده است در عصر پیامبر (ص) و زمانهاى بعد از آن در مقیاس نسبتا وسیعى براى مسلمین جهان تحقق یافت و اسلام كه روزى در چنگال دشمنان گرفتار بود كه مجال كمترین ظهور و بروزى به آن نمىدادند و مسلمانان دائما در ترس و وحشت به سر مىبردند، سرانجام نه فقط شبه جزیره عرب بلكه بخشهاى عظیمى از جهان را فرا گرفت و دشمنان در تمام جبههها شكست خوردند ولى با این حال حكومت جهانى اسلام كه سراسر دنیا را فرا گیرد و شرك و بت پرستى ر ابكلى ریشه كن سازد و امنیت و آرامش و آزادى و توحید خالص را همه جا گسترش دهد هنوز تحقق نیافته پس باید در انتظار تحقق آن بود.
این امر مطابق روایت متواتره كه قبلا به آن اشاره شد در عصر قیام مهدى (ع) تحقق خواهدیافت، بنابراین یكى از مصادیق این آیه در عصر پیامبر و اعصار مقارن آن حاصل شد و شكل وسیعترش در عصر قیام مهدى (ع) خواهد بود و این دو با هم منافاتى ندارد و این وعده الهى در هر دو مرحله باید تحقق یابد.
منظور از استخلاف و جانشنین شدن در اینجا همان جانشینى از اقوام كافر پیشین است كه حكومت آنها زائل مىشود و حكومت حق بحاى آن مىنشیند نظیر آنچه در آیه 14 یونس آمده است:«ثم جعلناكم خلائف فى الارض من بعدهم لننظر كیف تعملون:«سپس شما را جانشینان آنها (آن اقوام ظالم) در روى زمین قرار دادیم تا بنگریم چگونه عمل خواهید كرد».
شبیه همین معنى در آیه 69و74 اعراف آمده است .
بنابراین كسانى مانند فخر رازى كه پنداشتهاند آیه دلیل روشنى بر صحت خلافت خلفاى چهارگانه نخستین است چرا كه آنها بودند كه جانشین و خلیفه پیامبر شدندو وعده الهى در عصر آنان تحقق پیدا كرد گرفتار اشتباهى شدهاند زیرا آیه فوق ناظر به خلافت پیامبر نیست بلكه خلافت و جانشینى اقوام پیشین است آنگونه كه در ایات سه گانه بالا آمد و آن گونه كه در آیه 137 سوره اعراف آمده است: و اورثنا القوم الذین كانوا یستضعفون مشارق الارض و مغاربها التى باركنا فیها وتمّت كلمه ربك الحسنى على بنى اسرائیل بما صبروا:
«ما مشرقها و مغربهاى پر بركت زمین را به آن قوم تضعیف شده (بنى اسرائیل) واگذار كردیم و وعده نیك پروردگارت بر آنها به خاطر صبر و استقامتى كه نشان دادند تحقق یافت».
به هر حال آیه بشارت و نوید حكومت مؤمنان صالح را بر سراسر جهان مىدهد كه در مقیاس وسیعى در عصر پیامبر اسلام (ص) و بعد از آن تحقق یافت، هر چند همه جهان را فرا نگرفت، ولى نمونهاى از تحقق این وعده الهى بود، اما به صورت حكومت جهانى بر تمام روى زمین هنوز تحقق نیافته و مصداق نهایى آن با فراهم شدن زمینهها به مشیت الهى با حكومت حضرت مهدى (ع) تحقق خواهد یافت كه طبق روایات پیامبر (ص) و سایر معصومین تمام دنیا را پر از عدل و داد مىكند بعد از آنكه از ظلم و جور پر شده باشد و ما در انتظار این وعده قرآنى هستیم .
روایاتى كه در تفسیر این آیه در منابع مختلف نقل شده نیز این واقعیت را تأیید مىكند.
از جمله مفسر معروف «قرطبى» در تفسیر «الجامع لاحكام القرآن» ذیل این آیه از «سلیم بن عامر» از «مقداد بن اسود» نقل مىكند كه از رسول خدا (ص) شنیدم كه مىفرمود: ما على ظهر الارض بیت حجر ولا مدر الا ادخله الله كلمة الاسلام «هیچ خانهاى از سنگ یا گل بر صفحه زمین باقى نمىماند مگر اینكه خداوند اسلام را در آن وارد مىكند.(13)
و در تفسیر «روح المعانى »از امام على بن الحسین» چنین نقل شده است كه در تفسیر این آیه فرمود:هم والله شیعتنا اهل البیت یفعل ذلك بهم على ید رجل منا و هو مهدى هذه الامه و هو الذى قال رسول الله (ص) فیه لو لم یبق من الدنیا الایوم واحد لطول الله تعالى ذلك الیوم حتى یلى رجل من عترتى اسمه اسمى یملا الارض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا:
«آنها به خدا سوكند شیعیان ما هستند خداوند این كار را به دست مردى از ما انجام مىد هد و او مهدى این امت است و او همان كسى است كه رسول خدا دربارهاش فرمود: اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نمانده باشد خداوند آن روز را طولانى مىكند تا مردى از عترت من كه نام او نام من است حاكم زمین شود و آن را پر از عدل و داد مىكند، آن گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد».
این حدیث را با مختصر تفاوتى در بسیارى از منابع اهل بیت (ع) مىتوان یافت.
گرچه «آلوسى» در روح المعانى این حدیث را با نظر موافق ارزیابى نكرده ولى در ذیل آن مىگوید از طرق ما پارهاى از روایات وارد شده كه مؤید این معنى است - هر چند كه مابر آن تكیه نمىكنیم - مانند چیزى كه «عطیه» از پیامبر اكرم نقل كرده است كه پس از تلاوت این آیه فرمود: اهل البیت هیهنا:«اهل بیت (ع) در اینجا هستند» و اشاره به سوى قبله فرمود.(14)
قرطبى حدیث دیگرى نیز در این زمینه نقل مىكند كه پیامبر اكرم (ص) فرمود: زویت لى الارض فرأیت مشارقها و مغاربها وسیبلغ ملك امتى ما زوى لى منها:«زمین براى من گرد آورى شد، و تمام مشارق و مغارب آن را دیدم وبه زودى حكومت امت من بر تمام آنچه در نظر من جمع و پیجیده شد(برتمام روى زمین) استقرار خواهد یافت».(15)
توضیح این كه: همانگونه كه گفتیم تحقق این وعده الهى مراحلى دارد: یك مرحله از آن در مورد مؤمنان صالح در عصر پیامبر (صلی الله علیه واله) واقع شد، و بعد از فتح مكه و سیطره اسلام بر جزیرة العرب، مسلمانان در سایه اسلام و پیامبر (صلی الله علیه واله) امنیت نسبى پیدا كردند و حاكم بر بخش عظیمى از منطقه شدند و آنچه در شان نزول این آیه آمده است تحقق یافت .
(در شان نزول این آیه در بسیارى از تفاسیر، از جمله اسباب النزول، مجمع البیان، فى ظلال، و قرطبى (با تفاوت مختصرى) آمده است هنگامى كه پیامبر اسلام (صلی الله علیه واله) و مسلمانان به مدینه هجرت كردند و انصار با آغوش باز از آنها استقبال نمودند تمامى عرب بر ضد آنان قیام نمودند آن چنان كه ناچار بودند اسلحه رااز خود دور نكنند، شب را با سلاح بخوابند و صبح با سلاح برخیزند ادامه این حالت بر مسلمانان سخت آمد، بعضى مىپرسیدند تا كى این حالت ادامه خواهد یافت؟ آیا زمانى خواهد فرارسید كه شب را با خیال راحت استراحت كنیم واز هیچ كس جز خدا نترسیم؟ آیه فوق نازل شد و بشارت داد كه چنین زمانى فرا خواهد رسید ).
مرحله دیگر آن در زمان خلفا واقع شد كه اسلام بخشهاى عظیمى از جهان را زیر بال وپر خود گرفت و امنیت و آرامش بیشتر براى مسلمین فراهم گشت .
ولى مرحله سوم و نهایى یعنى عالمگیر شدن اسلام و حاكمیت بر كل جهان توأم با امنیت و آرامش و پیروزى سپاه توحید بر لشكر شرك هنوز تحقق نیافته و تنهادر عصرقیام مهدى (ع) صورت خواهد پذیرفت، و این معانى سه گانه كه سلسله مراتب یك واقعیت است هیچ منافاتى با هم ندارد.
ضمنا از این آیه استفاده مىشود كه این وعده الهى مخصوص افرادى است كه داراى ایمان و عمل صالح باشند و به یقین در هر عصر وزمانى این دو شرط تحقق یابد مرحلهاى از این حاكمیت الهى براى مسلمین فراهم خواهد شد و در نقطه مقابل هر گاه شكستنى رخ دهد و مسلمین در چنگال دشمنان ناتوان و خوار گردند باید دانست كه آن دو اصل كه دو شرط وعده الهى است به فراموشى سپره شده: ایمانها ضعیف گشته و عملها آلوده گردیده است !
3- آیه ظهور حق
قابل توجه اینكه این آیه، بعد از آیه یریدون ان یطفئوا نورالله بافواههم ویأبى الله الا ان یتم نوره ولو كره الكافرون: «آنها مىخواهند نور خدا را با دهان خویش خاموش كنند ولى خدا جز این نمىخواهد كه نور خدا راكامل كند هر چند كافران كراهت داشته باشند» قرار گرفته است .
در اینكه منظور از پیروزى اسلام بر تمام ادیان چیست؟ مفسران احتمالات زیادى دادهاند .
فخر رازى پنج تفسیر در اینجا ذكر مىكند كه پاسخى است بر سوالات مربوط به چگونگى این غلبه :
1- منظور غلبه نسبى و موضعى است چرا كه اسلام در هر منطقهاى بر هر دین و آیینى پیروز شده است .
2- منظور پیروزى بر ادیان در جزیرة العرب است .
3- منظور آگاه ساختن پیامبر (ص) از جمیع ادیان الهى است (در اینجا جمله «لیظهر» به معنى آگاه ساختن تفسیر شده)
4- منظور پیروزى و غلبه منطقى است، یعنى خداوند منطق اسلام را بر سایر ادیان پیروز مىگرداند.
5- منظور پیروزى نهایى بر تمام ادیان و مذاهب به هنگام نزول عیسى (ع) و قیام مهدى (ع) است كه اسلام جهان گیر خواهد شد.
بى شك تفسیر آیه به پیروزى منطقى آن هم به صورت وعدهاى براى آینده مفهوم درستى ندارد، زیرا پیروزى منطقى اسلام از همان آغاز آشكار بود، به علاوه ماده «ظهور» و «اظهار» (لیظهره على الدین كله) به طورى كه از موارداستعمال آن در قرآن مجید استفاده مىشود به معنى غلبه خارجى و عینى است چنانگه در داستان اصحاب كهف مىخوانیم :انهم ان یظهروا علیكم یرجموكم:«اگر آنها بر شما دست یابند و پیروز شوند سنگسارتان خواهند كرد»(كهف - 20).
و در آیه 8 سوره توبه مىخوانیم :كیف و ان یظهروا علیكم لایرقلوا فیكم الا ولا دمه: «چگونه پیمان آنها ارزش دارد در حالى كه اگر بر شما غالب شوند، نه ملاحظه خویشاوندى با شما را مىكنند و نه پیمان را».
بدیهى است نه بت پرستان قوم اصحاب كهف، و نه بت پرستان مكه هرگز پیروزى منطقى بر خداپرستان نداشند، غلبه آنها تنهاغلبه خارجى بود، بنابراین منظوراز غلبه اسلام بر تمام ادیان غلبه خارجى و عینى است نه غلبه منطقى ذهنى .
این غلبه - همان گونه كه نظیر آن در بحث گذشته آمد مراحل مختلفى دارد:
یك مرحله آن در عصر پیامبر واقع شد و مرحله وسیعتر آن در قرون بعد و مرحله نهایى به هنگام قیام مهدى (ع) حاصل مىشود، چرا كه آیه شریفه سخن از غلبه اسلام بر تمام ادیان بدون هیچ قید و شرط مىگوید. و غلبه مطلق و بى قید و شرط در صورتى به طور كامل تحق مىیابد كه سراسر روى زمین را فرا گیرد همان گونه كه در روایت پیامبر اسلام (ص) آمده است كه فرمود: لا یبقى على ظهر الارض بیت مدر ولا و بر الا ادخله الله كلمة الاسلام:«هیچ خانهاى بر صفحه روى زمین باقى نمىماند نه خانه هایى كه از سنگ وگل ساخته شده و نه خیمه هایى كه از كرك و مو بافتهاند - مگر اینكه خداوند كلمه اسلام را در آن وارد مىكند».(16)
شبیه همین معنى در تفسیر«الدرالمنثور» از «سعید بن منصور» و «ابن منذز» و «بیهقى» در سننش از «جابربن عبدالله» نقل شده است كه در تفسیر این آیه گفت: لایكون ذلك حتى لایبقى یهودى و لا نصرانى صاحب ملّة الا الاسلام: «این معنى تحقق نمىیابد مگر آن زمانى كه هیچ یهودى ونصرانى صاحب مذهب و ملت نخواهند بود مگر (همگى در سایه اسلام قرار خواهند گرفت و همه جا سخن از اسلام وكلمه توحید و عظمت خداوند یكتا است)» (17) آرى در آن روز بزرگ این وعده بزرگ تحقق مىیابدو:
همه جا نغمه قرآن و دعا خواهد بود
همه جا غلغل تسبیح و ثنا خواهد بود
بانگ تكبیر زهر بام و درى برخیزد
عیش دجّال مبدل به عزا خواهد شد
عالم آن گونه كه از ظلم و ستم پر گشته
پرزانوار عدالت همه جا خواهد شد
اهرمن خیمه زاطراف جهان بر چیند
همه جا مظهر انوار خدا خواهد شد!
همین معنى از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه فوق نقل شده است ،فرمود: والله مانزل تاویلها بعد و لاینزل تاویلها حتى یخرج القائم فاذا خرج القائم لم یبق كافر بالله العظیم: «به خدا سوگند هنوز مضمون این آیه در مرحله نهایى تحقق نیافته است وتنهازمانى تحقق مىپذیرد كه حضرت قائم (علیه السلام) خروج كند وبه هنگامى كه او قیام نماید كافرى نسبت به خداونددرتمام جهان باقى نمىماند.(18)
این نكته نیز حائز اهمیت است كه جمله «هوالذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین كله» در سه سوره از قرآن آمده است: اول سوره توبه آیه 33 (چنانكه گذشت) دوم سوره فتح آیه 28 سوم سوره صف آیه 9.
این تكرار نشان مىدهد كه قران مجید با تاكید هر چه بیشتر این مساله را پىگیرى كرده است .
در حدیث دیگرى كه در منابع اهل سنت از ابوهریره نقل شده است كه مىخوانیم: منظور از جمله لیظهره على الدین كله خروج عیس بن مریم (ع) است (و مىدانیم خروج عیس بن مریم (علیها السلام) طبق روایات اسلامى به هنگام قیام مهدى (ع) است.(19)
این بحث را با حدیث دیگرى كه از «قتاده» مفسر معروف نقل شده است به پایان مىبریم، او در تفسیر این آیه مىگوید: الادیان سته: الذین آمنوا و الذین هادوا و الصابئین والنصارى و المجوس، والذین اشركوا فالادیان كلها تدخل فى دین الاسلام: «در عالم شش دین وجود دارد الذین آمنوا (مسلمانان) یهود، ستاره پرستان، نصارى، مجوس و مشركان، همه این ادیان داخل در اسلام مىشوند».(20)
روشن است كه این معنى به طور نهایى هنوز تحقق نیافته و جز در عصر قیام مهدى حاصل نمىشود.
این نكته نیز قابل ملاحظه است كه منظور از میان رفتن آیین یهود و مسیحیت به طور كامل نیست بلكه منظور حاكمیت اسلام بر همه جهان است (دقت كنید).------------------------------------------------------
پىنوشتها:
1- از نامه مورخ 21 یوما 1976 كه به امضاء مدیر مجمع فقهى اسلامى محمد منتظر كنانى رسیده است، این رساله نتیجه بحث نامبرده و چهار نفر دیگر از فقهاى معروف حجاز: شیخ صالح بن عثیین، و شیخ احمد محمد جمال، و شیخ احمد على، و شیخ عبدالله خیاط.
2- در این زمینه مىتوانید به كتاب انقلاب جهانى مهدى مراجعه فرمایید.
3- التاج الاجامع للاصول، ج 5، ص 341 (این مطلب به صورت پاورقى در آن صفحه آمده است).
4- ابن خلدون، صفحه 311 (چاپ بیروت)
5- نقل از كتاب التاج، ج 5، ص 360 (چاپ داراحیاء تراث العربى).
6- مستدرك احمد، جمله 3، ص 36.
7- سنن ابى داود، ج 4، ص 152.
8- بعضى ازبزرگان علما تصریح كردهاند كه صحیح در اینجا، اسم ابیه اسم ابنى (اسم پدرش اسم فرزند من مىباشد) و به این ترتیب با نام مبارك حضرت مهدى به عقیده شیعه (محمد بن الحسن العسكرى) كاملاً موافق است .
9- التاج، ج 5، ص 343.
10- المستدرك، ج 4، ص 558.
11- صحیح ابى داود، ج2، ص 207.
12- المستدرك على الصحیحین، ج 4، ص 465 (طبع حیدر آباد دكن).
13- تفسیر قرطبى، ج 7، ص 4692.
14- روح البیان، ذیل آیه مورد بحث.
15- تفسیر قرطبى، ذیل آیه مورد بحث.
16- مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث.
17- الدرالمنثور، ج 3، ص 231.
18- نورالثقلین، ج 2، ص 212.
19- الدرالمنثور، ج 3، ص 231.
20- همان مدرك.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}