موقوفات ايرانيان در عراق

نويسنده:محمد رضا انصاري قمي

در سه دهه اخير و در پي به حکومت رسيدن دولتهاي کودتا در عراق که جوانان کم‏خرد و بي‏فرهنگ و خشّن و به دور از آگاهيهاي فرهنگي و اجتماعي و ديني را با پشتيباني نيروهاي مسلح به قدرت رسانيد، جامعه عراق با ترکيبي درهم آميخته از مذاهب و مليتها و فرهنگهاي گوناگون در دريايي از خون و خشم و ناامني فرو رفت. در اين ميان شيعيان بيشترين ضربات را از بعثي‏ها تحمل نمودند، کودتاچيان، خشن‏ترين شيوه‏هاي استاليني را در زدودن فرهنگ اصيل مردم عراق به‏کار برده و به خيال خود مي‏خواستند فرهنگ به اصطلاح بعثي را بر آوارها و خرابه‏هاي فرهنگ بالنده و اصيل اسلامي بنا کنند؛ ليکن ادامه مبارزات در شمال و جنوب و ميانه عراق نمايانگر ناکامي آنان در زدودن فرهنگ اصيل و ريشه‏دار ملت مسلمان عراق است.
غرض از اين نوشتار، نشان دادن و يادآوري سهم ارزشمند ايرانيان در ايجاد و احياي موقوفات در شهرهاي عراق و بويژه شهرهاي مذهبي آن است؛ موقوفاتي که در سالهاي اخير و بويژه پس از شعله‏ور شدن آتش جنگ ايران و عراق، رژيم بعثي به زدودن کليه آثار آن در سرتاسر عراق کمر بسته است. نگارنده خود ناظر و شاهدِ تخريب بخشي از اين آثار ارزشمند بوده است؛ مثلاً در نجف اشرف آيينه‏کاري نفيس و گرانقدر حرم اميرالمؤمنين (ع) و کاشيهاي دور تا دور حرم متعلق به دوره صفوي و سر درهاي ورودي و کتيبه‏هاي درهاي طلا و نقره و اشعار منقوش بر روي قاليهاي گرانقيمت اهدائي مرحوم حاج آقا محسن عراقي و اشعار فارسي مرحوم شهريار که با طلا نوشته و بر بالاي ضريح قرار داشت و حتي چلچراغها و لوسترها و آويزهاي قيمتي اهدائي سلاطين و اميران و متمکّنين ايران در دورانهاي گذشته و سنگ قبر بزرگان ايراني مدفون در آنجا و تصاوير آنها و جز اينها همگي تخريب گرديد و بر روي آنها به اصطلاح هنرمندان بعثي به هنرنمايي پرداخته و آنها را از اقدامات حضرت صدام حسين قلمداد نموده‏اند! اما در کربلا چون تخريب يا تغيير کاشيکاري و سردرها و طلاکاريها به تنهايي نمي‏توانست آثار ايرانيان را بزدايد، اقدام به تخريب کامل صحن حضرت اباعبداللّه‏الحسين (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) نموده و آن دو را از نو بنا نمودند تا بدين وسيله حتي آجري از ساختمان ايرانيان به عنوان شاهدي بر هنروري و عشق و علاقه آنان به ساحت پاک اهل بيت (ع) در چشم و ديدگاه عراقيان باقي نماند.
اين تخريب منحصر به عتبات مقدسه در نجف و کربلا و کاظمين و سامرّا که مورد توجه ايرانيان بوده است نشد؛ بلکه حتي پنجره فولادي که بر روي قبر ابوحنيفه ـ امام حنفيان ـ در منطقه اعظميه بغداد قرار دارد از دست‏درازي آنان در امان نماند و حديث منسوب به پيامبر (ص) که مي‏فرمايد: «لو کان العلم فِي الثريّا لَنالَهُ رجالٌ مِنْ فارس» و بر بالاي پنجره منقوش بود نيز برداشته و به جاي آن حديثي مجعول در فضائل اعراب نگاشته شد.
همچنين اشعار فارسي باقيمانده از دوران حکومت عثمانيان در مدح عبدالقادر گيلاني ـ صوفي معروف ـ روي کاشيهاي گرداگرد قبر او نيز تخريب گرديد، و نظاير اين اعمال در بسياري از اماکن مذهبي عراق انجام پذيرفت. بعثيها به اين مقدار بسنده نکرده و يکي از قلم به دستان آنان به نام «ناجي معروف» در سال 1975 ميلادي کتابي را به نام عُرُوبة‏العلماء المنسوبين الي البلاد الاعجمية به چاپ رسانيد که در آن تمام بزرگان و مشاهير ايراني با نسب‏نامه‏هاي مجهول و مضحک، عرب‏تبار قلمداد شده به عنوان بزرگان امّت عرب معرفي شده‏اند! در اين کتاب تمام دانشمندان ايراني با نامهاي رازي، اصفهاني، خراساني، شيرازي، تبريزي، همداني، اهوازي و غيره همگي عربهايي از آل‏قحطان و عدنان از آب درآمده‏اند!
وقاحت بعثيها تا بدانجا پيش رفته است که در مدخل ايوان کسري معروف به «طاق کسري» در مدائن، بر روي تابلويي نوشته‏اند: اين ايوان را مهندسين عراقي، به سبک معماري بين‏النّهرين براي پادشاهان ساساني ساخته‏اند!
هدف ما در اين نوشتار يادآوري و ثبت گوشه‏اي از خدمات ايرانيان نيکوکار در ايجاد موقوفات و احياي آنها در عراق است؛ لذا به مساجد، مدارس، کتابخانه‏ها و کاروانسراها و ديگر اعيان وقفي ـ بجز عتبات مقدسه ـ که ايرانيان در تأسيس و يا احيا و ترميم و بازسازي و نگهداري آنها نقشي داشته‏اند خواهيم پرداخت.

مرحوم شيخ الطائفه محمدبن الحسن طوسي سالها عهده‏دار تدريس و زعامت شيعيان در بغداد بود و پس از درگيريهاي ميان شيعيان و سنيان که منجر به حمله وحشيانه به خانه شيخ و آتش زدن کتابخانه و کرسي درس او گرديد در سال 448 هجري از بغداد گريخت و به نجف پناه آورد و تا آخر عمر در جوار حرم حضرت اميرالمؤمنين (ع) به تدريس و تأليف اشتغال داشت. خانه او محلّ تدريس و تأليف او بود. او وصيت کرد خانه و مدفنش را تبديل به مسجد کنند. اين مسجد در واقع قديميترين مسجد نجف به‏شمار مي‏رود و صدها سال محل درس و بحث طلاب حوزه علميه بوده است. اين مسجد در محله مشراق ـ در شمال نجف و در فاصله 100 متري از ديوار حرم مطهر و يکي از درهاي ورودي به مجموعه صحن و حرم که به نام «باب الطوسي» شهرت دارد ـ قرار گرفته است. در سالهاي اخير خياباني از سمت شرقي آن کشيده شده که «شارع طوسي» نام دارد و بخشي از زمين مسجد را در بر گرفته است و بر اثر آن مسجد تخريب و مجددا بنا گرديد. امروزه مسجد از سه بخش تشکيل شده است؛ قسمت عمده مسجد را شبستان سر پوشيده آن به ابعاد 35ضربدر25 متر در بر دارد که در ميان ديوار جنوبي آن محراب مسجد و در بخش ميانه شماليِ شبستان آرامگاه شيخ طوسي قرار دارد که روي آن به ارتفاع 5/ 1 متر با سنگِ مرمر سفيد پوشيده شده و بر آن نام شيخ و اشعاري به عربي که تاريخ درگذشت اوست نقش بسته است، اين سنگ قبر در داخل محفظه‏اي شيشه‏اي قرار دارد.
قسمت دوم مسجد، صحن آن است که در گوشه آن مقبره خانوادگي آل بحرالعلوم قرار دارد که آرامگاه آيت‏اللّه‏ سيد محمد مهدي بحرالعلوم (متوفي 1212هـ) و ذريـه او مي‏باشد.
اين مسجد را بسياري از بزرگان جهت تبرّک و ياري جستن از روحِ بلند شيخ طوسي محل درس و نماز خود قرار داده‏اند که از آن جمله مرحوم آخوند خراساني است. آخرين مُدرّس اين مسجد مرحوم شهيد سيد محمدباقر صدر بود.

اين مکان را شخصي از اهالي واسط به نام عمران‏بن شاهين در نيمه قرن چهارم هجري به عنوان رواق در قسمت شمالي صحن بنا نمود؛ ليکن بعدها شاه عباس صفوي و شاه صفي هر کدام بخشهايي از رواق مذکور و خانه‏هاي اطراف آن را جدا نموده و ضميمه صحن نمودند؛ صحني که تا به امروز باقي است، و باقيمانده رواق را که اينک با فاصله زيادي از ضريح مطهر قرار دارد به عنوان مسجدي از ملحقات حرم قرار دادند. امروزه مسجد عمران در دالان شمالي حرم که به دروازه «باب الطوسي» منتهي مي‏شود قرار دارد و درِ آن به داخل دالان باز مي‏شود. مسجد عبارت است از شبستاني بزرگ و سرپوشيده که در ميان آن 4 ستون آجري مربع بسيار قطور ـ با قطر 2 متر ـ قرار دارد. اين مسجد از گذشته‏هاي بسيار دور تا امروز محل نماز و درس بوده و در سالهاي اخير مرحوم آيت‏اللّه‏ حکيم و ديگران در آنجا تدريس مي‏کرده‏اند.

از مساجد مهم و بسيار قديمي نجف است که در شمال شرقي بارويِ صحن مطهر و چسبيده به آن قرار دارد. تاريخ دقيق ساختمان آن معلوم نيست و بعضي ساختمان آن را به علي‏بن المظفر نسبت داده‏اند .درباره وجه تسميه آن به «الخضراء» نيز اختلاف نظر وجود دارد؛ گروهي اصل آن را «مسجد الحضرة=مسجد آستانه» دانسته‏اند که بعدها نام «الحضرة» تحريف شده و گروهي ديگر معتقدند که وجود رنگ سبز در بخشي از مسجد سبب اين نام‏گذاري بوده؛ اما به اعتقاد نويسنده احتمالاً نزديکي مسجد به بازار خواربار و سبزي‏فروشان سبب اين نام‏گذاري شده است. اين مسجد در سال 1368 هجري تخريب شد و نيمي از آن در خيابانِ سمت شرقي آن قرار گرفت و در بخش باقيمانده آن مسجدي با شبستاني کوچک و ديوارهاي قطور و حياطي نسبتا بزرگ ساخته شد. اين بنا تا سال 1385 هجري پابرجا بود، و در اين سال به همّت حجت‏الاسلام والمسلمين حاج شيخ احمد انصاري و کمک مالي گروهي از نيکوکاران ايراني بويژه حاج حسين آقاي کاشاني، به نقشه مهندس لرزاده مجددا به طرز زيبايي بازسازي شد. امروزه بخش اعظم مسجد را شبستاني سرپوشيده با يک راهرو ورودي به داخل صحن مطهّر فرا گرفته است. فضاي صحن مسجد با يک درِ اصلي و بزرگ به سوي خيابان مجاور باز مي‏شود. در جنوب شبستان و نمازخانه مسجد، محرابي بزرگ با کاشيکاريهاي زيبا قرار دارد. بالاي سر درِ راهرو شبستان که به صحن مطهر منتهي مي‏شود کتيبه‏اي زيبا به خط حبيب‏اللّه‏ فضائلي و نقاشي صنيع‏زاده ـ مينياتورکار معروف ـ قرار دارد و روي آن نام باني و سازنده مسجد و سال تجديد بنا و دو بيت مادّه تاريخ از شاعر معروف عراقي مرحوم سيد موسي بحرالعلوم آمده است:
أحقّ بتقديسه للصلاة
بيت الغريّين لا المقدس
غداة تجدد أرخته
«تبارکت في مسجدٍ أقصي»
1385هـ
اين مسجد از قديم‏الايام تا به امروز محل درس و بحث طلاّب علوم ديني بوده است و مرحوم آيت‏اللّه‏ خويي تا سال 1360 شمسي در اين مسجد ـ صبح و شام ـ به تدريس و اقامه نماز جماعت مي‏پرداخت.

اين مسجد در غرب صحن مطّهر و چسبيده به باروي صحن و در وسط دالاني که دو بخش شمالي و جنوبي صحن را به هم متصل مي‏کند قرار دارد. بناي مسجد را به عصر ايلخانيان حاکم بر عراق نسبت مي‏دهند؛ ليکن بعدها به دست شاه عباس صفوي و بعد از او در دوران سلطنت نادرشاه افشار به همت همسر او رضيه سلطان بيگم تجديد بنا گرديد. از ويژگيهاي اين مسجد که تنها از يک شبستان بزرگ و سرپوشيده و راهرو کوتاهي که مسجد را به دالان مي‏رساند تشکيل شده، وجود محراب آن است، که در ميان آن دو قطعه از کاشيهاي يکپارچه که نمونه آن در اطراف ديواره زير گنبد حرم امام رضا (ع) در مشهد وجود دارد ديده مي‏شود. اين کاشي که هر قطعه آن در ابعاد 139ضربدر59 سانتي‏متر ساخته شده، داراي رنگ آبي آسماني بسيار زيبايي است که اطراف آن را آيات قرآن تزيين نموده است. بنا به گفته کارشناسان تنها نمونه مشابه اين کاشي، محرابي است که قبلاً در يکي از بقعه‏هاي قم بوده و هم‏اکنون در بخش اسلامي موزه برلين قرار دارد و تاريخ ساخت آن 663 هجري و سازنده آن علي‏بن محمد ابن ابي‏طاهر کاشاني مي‏باشد از اين‏رو کارشناسان به جهت وجود شباهتهاي فراوان ميان اين دو کاشي، سازنده آن را علي‏بن محمد کاشاني دانسته‏اند که در شهر کاشان به خلق اين اثر هنري پرداخته است.
اين مسجد ساليان دراز محل نماز اهل سنت بود و پس از زوال دولت عثماني مرحوم ميرزاي نائيني نخستين کسي بود که نماز جماعت را در آنجا بر پا نمود پس از ايشان تعدادي ديگر از بزرگان از جمله مرحوم آيت‏اللّه‏ سيد جمال گلپايگاني و شاهرودي در آن به اقامه جماعت پرداختند.

اين مسجد در جنوب حرم مطهّر و در بخشهاي پاياني بازار «سوق الحويش» قرار دارد. اين مسجد بنا به روايت مشهور به دست شيخ مرتضي انصاري (متوفي 1281هـ) ساخته شد، گويند نيکوکاري ايراني اموالي را جهت خريد خانه براي شيخ به ايشان هديه نمود و ايشان عوضِ خريد خانه آن اموال را صرف خريد زمين و ساختمان اين مسجد نمود. اين مسجد از مساجد بسيار پر برکت و مورد توجه اهل علم و مؤمنين بوده و مي‏باشد از روز ساختمان تاکنون همواره محل نماز و تدريس و مباحثه طلاب بوده و در گذشته مرحوم آيت‏اللّه‏ سيد محمدکاظم يزدي (نويسنده العروة‏الوثقي) در آنجا درس مي‏داده است. آخرين شخصيتي که در آنجا به اقامه جماعت و درس مي‏پرداخت حضرت امام خميني (ره) بود که از هنگام تبعيد از ايران و ورود به نجف اشرف، ظهرها در آن مسجد به اقامه جماعت مي‏پرداخت و پيش از ظهرها جلسه درس فقه او در آنجا برقرار بود و بر منبر اين مسجد سخنرانيهاي فراواني درباره اوضاع ايران ايراد فرمودند. اين مسجد از دو بخش تشکيل شده است؛ شبستان نسبتا وسيع آن به ابعاد 40ضربدر25 متر که در ديوار جنوبي آن محرابي آجري و بسيار ساده قرار دارد و در بخش شمالي مسجد صحن آن قرار گرفته است. اين مسجد به علت آنکه بيش از يک قرن محل برگزاري مراسم عزاداري ترکهاي مقيم نجف بوده به مسجد ترکها نيز شهرت دارد.

سازنده اين باقيات صالحات مرحوم حاج محمدرضا شوشتري است. او از ثروتمندان نيکوکار ايراني مقيم عراق بود در سال 1319 هجري اقدام به ساختمان حسينيه‏اي در کوچه «عقدالسلام» در محله عماره جهت برگزاري مراسم عزاداري اباعبداللّه‏ الحسين (ع) نمود. اين حسينيه از روز برپايي همواره محل بحث و تدريس و اقامه نماز جماعت و عزاداري بوده است. در اين حسينيه کتابخانه ارزشمندي قرار داشت که همواره مورد استفاده علما و محققين بود. مرحوم آيت‏اللّه‏ شهيد سيد محمدباقر صدر تا آخرين روزهاي آزادي، نماز ظهر را در اين مسجد به جماعت اقامه مي‏کرد. اين حسينيه در سال 1365 شمسي و پيرو تخريب محله عماره به همراه تعداد ديگري از مدارس و مساجد به دست رژيم بعثي ويران و تبديل به خيابان و توقفگاه وسائل نقليه گرديد.

اين موقوفه را مرحوم آيت‏اللّه‏ اصطهباناتي در نيمه‏هاي قرن چهاردهم هجري در يکي از کوچه‏هاي سمت غربي خيابان «شارع الرّسول» بنا نمود و به علت نزديکي به صحن مطهّر همواره محل بحث و درس طلاب بوده است، در سالهاي اخير اين حسينيه را مأمورين امنيتي رژيم اشغال و تعطيل کردند.

نجف اشرف از سال 448 هجري تاکنون به عنوان دانشگاه بزرگ اسلامي و حوزه علميه شيعه به شمار مي‏رود. پيش از اين ساليانه صدها مشتاق آموزش علوم ديني راهي آن مي‏گرديدند و چون اين طلاب نياز به مسکن داشتند؛ لذا علما و بزرگان دين، نيکوکاران را به ساختن مدارس جهت اسکان اين طلاب تشويق نموده و خود نيز از محل درآمدها و وجوهات شرعي اقدام به ساختمان مدارس متعددي کرده‏اند. از اين‏رو دو شهر نجف و کربلا بيشترين تعداد مدارس وقفي را در خود جاي داده است؛ ليکن متأسفانه پس از به حکومت رسيدن رژيم بعث در عراق و پيرو سياست ضدديني و ضدشيعي آنان اقدام به تخريب بسياري از مدارس نموده‏اند. آنان به بهانه شهرسازي و توسعه خيابانها بسياري از محله‏هاي قديمي نجف را ويران کرده و بافتِ شهرنشيني نجف را تغيير داده و با تخريب محله‏هاي قديمي و بزرگ، دهها مدرسه و خانه وقفي را ويران نمودند. آنچه از اين مدارس باقي مانده بود پس از قيام مردم شيعه عراق در شعبان سال 1412 هجري و پس از سيطره ارتش بعث، به دست نيروهاي ارتش با دينامت منفجر گرديد. از اين‏رو جهت ثبت اقدامات خيرخواهانه ايرانيانِ نيکوکار در ساختن اين مراکز علم در تاريخ، نام مدارسي را که ايرانيان در نجف تأسيس نموده‏اند مي‏آوريم:

ساختمان اين مدرسه از آثار شيخ جمال‏الدين مقدادبن عبداللّه‏ سيوري اسدي )م 828 هـ( از بزرگان علماي اماميه و وقاحت بعثيها تا بدانجا پيش رفته است که در مدخل ايوان کسري معروف به «طاق کسري» در مدائن، بر روي تابلويي نوشته‏اند: اين ايوان را مهندسين عراقي، به سبک معماري بين النهرين براي پادشاهان ساساني ساخته‏اند!
نويسنده کتاب کنزالعرفان است. اين مدرسه ساليان دراز به نام«مدرسه سيوري» مشهور بود، ليکن بعدها به صورت مخروبه و ويرانه درآمد تا آنکه در سال 1250 هجري نيکوکاري ايراني به نام سليم‏خان شيرازي اقدام به تجديد ساختمان آن نمود که تاکنون همان ساختمان باقي است؛ گو اينکه در سال 1340 هجري تعميراتي در آنجا شد که در اين تعمير بخشي از زمين مدرسه جدا گرديده و با آن چند دهنه مغازه ساخته شده است، از اين‏رو ساختمان کنوني مدرسه حقير و بسيار کوچک است و در آن تعداد اندکي حجره وجود دارد. اين مدرسه در يکي از کوچه‏هاي منشعب از خيابان «شارع زين‏العابدين» و در مدخل بازار عطارهاي نجف قرار دارد.

بنا به روايت مورخان، اين مدرسه از آثار سالهاي نخستين قرن يازدهم هجري است و باني آن شاه عباس صفوي مي‏باشد. اين مدرسه بخشي از مجموعه آستانه نجف به شمار مي‏آيد و در زاويه شمال شرقي صحن مطهّر قرار دارد. اين مدرسه تا سالهاي آغازين قرن 14 هجري از مراکز مهم تدريس و سکونت طلاب به‏شمار مي‏رفته است؛ ليکن بعدها متروکه گرديد و از آن به عنوان انبار لوازم حرم مطهر استفاده مي‏شد. در سال 1350 هجري مجددا تعميرات اساسي در آن انجام گرفت و پس از آن از هيأت مدرسه خارج گرديد و از آن به عنوان منزلگاه زوّار استفاده شد. امروزه اين مدرسه مجددا به حالت مخروبه درآمده و بخشي از آن به عنوان انبار اثاثيه متروکه و بخش ديگري از آن به عنوان آبريزگاه صحن مي‏باشد.

سازنده اين مدرسه صدراعظم ايران در دوران سلطنت فتحعلي‏شاه قاجار، حاج محمدحسين‏خان علاّف اصفهاني نظام الدوله مي‏باشد. اين وزيرِ نيکوکار آثار خير فراواني از خود در نجف به يادگار نهاده است که از آن جمله ساختمان اين مدرسه است. اين مدرسه که در آغازِ بازار بزرگ نجف از سوي ميدان بزرگ شهر «ساحة الامام علي (ع)» قرار دارد، مساحتي متجاوز از 2000 متر مربع را در بر گرفته است. مدرسه داراي حياطي بسياروسيع و مشجّر است که در گرداگرد آن حجرات قرار دارد. در جنوب مدرسه کتابخانه و در زير آن آرامگاه صدر اعظم و دودمان او مي‏باشد. در سمت غرب آن، مدرسِ بزرگي به مساحت 250 متر قرار دارد که همواره محل بحث و درس بوده است. در اين مدرسه دو بار تعميرات اساسي صورت گرفته است؛ در بارِ اول مرحوم حاج شيخ نصراللّه‏ خلخالي علاوه بر تعمير ساختمان قديم، زميني به مساحت 300 متر به بخش شمال شرقي آن اضافه نمود و بدين وسيله مدرسه داراي دو حياط و تعداد بيشتري حجره گرديد، و در سال 1398 هجري مجددا مدرسه به همت حجّت الاسلام والمسلمين حاج شيخ احمد انصاري مورد تعمير کلي و اساسي قرار گرفت. بنا به نقل بعضي از معمّرين سيد علي‏محمد باب مدتي در يکي از حجرات شمالي اين مدرسه سکونت داشته است. در سال 1357 شمسي تظاهراتي به پشتيباني از انقلاب اسلامي ايران برپا شد که پس از سرکوبي به دست رژيم، متظاهرين به اين مدرسه پناه آوردند، که در نتيجه مدرسه مورد تهاجم نيروهاي امنيتي قرار گرفت و تعداد زيادي از طلاب آن دستگير شدند و به مدرسه آسيبهاي فراواني آمد.

از مدارس معروف و مشهور نجف است، سازنده آن مرحوم ميرزا فتح عليخان شيرازي مشهور به قوام‏الملِک مي‏باشد که آن را در سال 1300 هجري بنا نمود و به همين مناسبت اشعاري بر سر درِ ورودي مدرسه بر روي کاشي نگاشته شده است:
يا من بني هذا الاساس المتين
انا فتحنا لک فتحا مُبين
به عهد خاقان فلک بارگاه
ناصرِ دين خسروِ ايران زمين
تاج سلاطين سراج الملوک
و العروة‏الوثقي و حبل‏المتين...
سألت عن تاريخ هذا البناء
فقيل لي أضف الي «الغين شين»
اين مدرسه در سمت زاويه شمال غربي مسجد شيخ طوسي در داخل کوچه قرار دارد و به علت نزديکي به حرم مطهر همواره مورد توجه طلاب و اهل علم بوده است. از مشهورترين طلاب اين مدرسه آيت‏اللّه‏ خويي و علامه طباطبايي و آيت‏اللّه‏ حاج آقا نجفي همداني بوده‏اند.
اين مدرسه در سالهاي آخر قرن چهاردهم هجري رو به ويراني نهاد، از اين‏رو مرحوم حاج شيخ نصراللّه‏ خلخالي همت نموده و با تخريب مدرسه، ساختمان جديد و زيبايي بنا نمود. ساختمان فعلي از يک حياط کوچک که در مدخل مدرسه قرار دارد، و يک حياط بزرگ که در گرداگرد آن در دو طبقه حجرات قرار دارند تشکيل شده است. اين مدرسه در سالهاي اخير از دست مسؤولين حوزه علميه نجف خارج شد و در اختيار سازمان اوقاف عراق قرار گرفت.

اين مدرسه در يکي از کوچه‏هاي محله «عماره» قرار داشت، باني آن مرد نيکوکاري به نام مرحوم حاج ايرواني است که در سال 1307 هجري به تقاضاي حاج شيخ
ملامحمد ايرواني ـ از علماي نجف ـ آن را ساخت. وقفنامه مدرسه به گونه‏اي است که اولويت استفاده از آن را به طلاّب ترک که از آذربايجان و قفقاز به نجف مي‏آمده‏اند داده است: اين مدرسه در زميني به مساحت 300 متر بنا شده و داراي يک حياط و تعدادي حجره در اطراف بود و تا سالهاي اخير مورد استفاده طلاب بود؛ ليکن در سال 1367 شمسي به دست رژيم عراق ويران شد.

سازنده اين مدرسه مرحوم شيخ مهدي کاشف الغطاست، او پس از آنکه در سال 1284 هجري اموال و وجوهات خيريه زيادي از طرف مردم «قره داغ» آذربايجان براي ساختمان مدرسه دريافت کرد به ساختمان آن همت ورزيد و آن را در زميني به مساحت 700 متر در دو طبقه بنا نمود. اين مدرسه در کوچه پشتِ مسجد شيخ طوسي و در همسايگي مدرسه قوام قرار دارد. گويند تعداد زيادي از شاگردان مرحوم آخوند خراساني در اين مدرسه و در کوچه روبه‏روي آن نشسته و از درس آخوند که در مسجد طوسي انجام مي‏شد استفاده مي‏کرده‏اند. اين مدرسه در سال 1365 هجري به علت فرسودگي به همت مرحوم آيت‏اللّه‏ سيد ابوالحسن اصفهاني بازسازي شد و امروزه همچنان از آن به عنوان مدرسه علميه استفاده مي‏شود.

اين مدرسه به همت مرحوم آيت‏اللّه‏ ميرزا حسن شيرازي در شمال صحن مطهر و در بيرون از مجموعه آستانه در نزديکي دروازه «باب‏الطوسي» ساخته شد. اين مدرسه بسيار کوچک است و تعداد اندکي حجره دارد. پس از درگذشت ميرزا جنازه او را از سامرا به نجف انتقال داده و در زيرزمين اين مدرسه دفن نمودند. امروزه بر روي آرامگاه آن بزرگوار، صندوقي چوبي به ارتفاع 2 متر قرار دارد. بعدها در نزديکي آن مرحوم، آيت‏اللّه‏ ميرزا عبدالهادي شيرازي و گروهي ديگر از نوادگان او به خاک سپرده شدند. مَدْرس اين مدرسه که تمامِ قسمت غربي آن را فرا گرفته است به جهت نزديکي به صحن مطهر همواره محل درس و تدريس بوده است.3

مرحوم آيت‏اللّه‏ ميرزاحسين خليلي تهراني از مراجع تقليد، اين مدرسه را بنا کرده است. او در جريان مشروطيت در کنار مرحوم آخوند خراساني داراي نقش بسزايي بوده و اعلاميه‏ها و تلگرافهاي فراواني با امضاي اين دو تن در آن زمان صادر شده است. او در سال 1316 هجري با هزينه نيکوکاري ايراني به نام «معتمدالدوله أمير پنج» زمين مدرسه را خريداري نموده و بخشي از مدرسه را ساختمان کرد و سپس بخش ديگري از ساختمان را با هزينه نيکوکار ايراني ديگري به نام «امير تومان صمصام‏المُلک» تکميل نمود، و عاقبت قسمت باقيمانده را نيز با هزينه «مجدالدوله جهانگيرخان» به اتمام رسانيد. اين مدرسه در منتهي‏اليه بازار عماره قرار داشت و از مدارس زيبا و مورد توجه بود. در شمال شرقي مدرسه آرامگاه آيت‏اللّه‏ خليلي و خاندان او قرار داشت که در سالهاي اخير محل طبابت مرحوم ميرزا محمد خليلي حکيم بود و همواره شبستان مقبره مملوّ از بيماران بود.
اين مدرسه به جهت موقعيت و مديريّت آن همواره مورد توجه طلاب قرار داشت و داراي فعاليتهاي مذهبي و سياسي چشمگيري بود، براي نمونه در اين مدرسه پس از اعلان خلع و فرار محمدعلي شاه قاجار در سال 1227 هجري و زوال استبداد صغير، مجلس جشن باشکوهي برگزار گرديد. همچنين از اين مدرسه ماهنامه‏اي به نام «مختارات اسلاميه» به سرپرستي حجت‏الاسلام سيد عبدالکريم قزويني صادر مي‏شد. اين مدرسه در سال 1367 به دست عمال رژيم بعث تخريب و کليه موقوفات آن مصادره گرديد.

مرحوم آيت‏اللّه‏ ميرزا حسين خليلي در سال 1322 هجري با ياري و همّت نيکوکاري ايراني به نام ميرزا محمدعلي گرگاني مدرسه ديگري، کوچکتر از مدرسه قبلي و در شمال آن بنا نمود. اين مدرسه از يک حياط و دو طبقه ساختمان تشکيل شده بود و عاقبت در سال 1367 شمسي به دست رژيم بعث تخريب و موقوفات آن مصادره شد.

اين مدرسه در منتهي‏اليه بازار«سوق الحويش» نجف قرار دارد. سازنده آن مرحوم شيخ کاظم بخارايي است که آن را در سال 1319 هجري بنا نمود و سالها بعد به دست مرحوم محمديوسف بخارايي از ياران خان ميرزاي وزير تعمير شد. بار ديگر در سال 1380 هجري مدرسه فرسوده و مخروبه گرديد و نياز به بازسازي پيدا کرد که اين بار به همت
يکي از ايرانيان نيکوکار مقيم کويت به نام حاج غلام کويتي به صورت زيبايي تجديد ساختمان شد، امروزه مدرسه از يک حياط و دو طبقه ساختمان تشکيل شده است و داراي زيرزمينهاي خنکي است که در تابستان مورد استفاده طلاب قرار دارد. مدرسه همواره محل درس و بحث طلاب قرار داشت. در سال 1355 شمسي وقتي مرحوم مطهري به زيارت عتبات تشرّف يافته بود، در اين مدرسه براي ديدار با آشنايان و دوستان خود جلوس مي‏نمود.

از مدارس ديني نجف است که به همّت مرحوم آيت‏اللّه‏ شيخ محمد فاضل شربياني و با کمک مالي نيکوکاران آذري ايران و قفقاز، در يکي از کوچه‏هاي مياني خيابان «شارع‏الرسول» در سال 1320 هجري ساخته شده است. اين مدرسه بسيار کوچک است و حجرات اندکي دارد و همچنان پا برجاست.

مرحوم آيت‏اللّه‏ محمدکاظم آخوند خراساني (متوفي 1329هـ) در دوران زعامت و مرجعيت خود اقدام به ساختمان سه مدرسه در نجف نمود. نخست مدرسه آخوند کبري بود که در منتهي‏اليه بازار «سوق الحويش» قرار دارد و با ياري و کمک مالي مرحوم إستان قلي‏بيک ـ وزير سلطان عبدالاحد بخاري امير بخارا ـ در سال 1321 هجري ساخته شد. اين مدرسه از مدارس مشهور و پر رفت و آمد و محل بحث و تدريس بوده است و بزرگاني نيز در آنجا ساکن بوده‏اند. مرحوم آقا نجفي قوچاني در خاطرات خود سياحت شرق از دوران سکونت خود در اين مدرسه به نيکي ياد مي‏کند. اين مدرسه در سالهاي دهه آخر قرن چهاردهم هجري (1970 م) فرسوده شد و به همّت مرحوم حجت‏الاسلام والمسلمين حاج شيخ نصراللّه‏ خلخالي و با کمک مالي يکي از نيکوکاران ايراني به نام حاج علي‏آقا سياهپوشان، به طرز بسيار باشکوه و زيبايي بازسازي شد. ساختمان جديد از يک حياط مربع شکل وسيع که گرداگرد آن سه طبقه حجره قرار گرفته تشکيل شده است، علاوه بر اين، مدرسه داراي يک مَدْرس بزرگ و کتابخانه و زيرزمينهاي وسيع مي‏باشد. سر درِ مدرسه و راهرو ورودي و حياط و سر درِ اتاقها همگي با کاشيهاي فيروزه‏اي‏رنگ زيبا و منقوش پوشيده شده است. اين مدرسه مکررا مورد حمله نيروهاي امنيتي قرار گرفت و در پي قيام مردم عراق در شعبان 1412 هجري تا مدت مديدي به دست نيروهاي ارتش اشغال شد.

دومين مدرسه مرحوم آخوند، مدرسه وسطي است که امروزه در ميانه خيابان «شارع الصادق» قرار دارد. اين مدرسه نيز با کمک مالي استان قلي‏بيک وزير ساخته شد، بخشي از ساختمان اين مدرسه در سالهاي اخير تخريب و زمين آن به خيابان اضافه گرديد. اين مدرسه اينک در اختيار سازمان اوقاف عراق قرار دارد.

سومين مدرسه مرحوم آخوند است که در يکي از کوچه‏هاي اطراف صحن مطهر قرار داشته است و باني آن نيز همان وزير ياد شده است. امروزه اين مدرسه مخروبه و متروکه است.

ساختمان اين مدرسه از باقيات صالحات مرحوم حاج محمدآقا قزويني است که آن را در سال 1324 هجري بنا نمود. اين مدرسه در جنوب غربي باروي آستانه و در نزديکي حرم مطهر و بر روي تپّه‏اي خاکي قرار دارد. ساختمان اوليه اين مدرسه پس از فرسودگي در سالهاي گذشته به همّت مرحوم آيت‏اللّه‏ سيد محمود شاهرودي و کمک مالي ايرانيان مقيم کويت تجديد بنا شد. اين مدرسه به علت نزديکي به حرم مطهر همواره مورد استفاده درسي طلاب قرار داشته است. در سالهاي گذشته مکررا مدرسه مورد حمله نيروهاي امنيتي قرار گرفته است و تعدادي از طلاب آن دستگير و گروهي اعدام شدند که از دو تن از آنان به نامهاي سيد حسين و سيد محمود ميلاني ـ از نوادگان مرحوم آية‏اللّه‏ ميلاني ـ مي‏توان نام برد. اين مدرسه در قيام شعبان 1412 هجريِ مردم نجف، محلّ تجمع نيروهاي انقلابي و به عنوان مخزن اسلحه آنان مورد استفاده قرار گرفت از اين‏رو پس از سيطره بعثي‏ها بر شهر نجف، مدرسه شديدا مورد حمله واقع شد و نيروهاي گاردِ رياست جمهوري عراق با ديناميت، تمامي مدرسه و کتابخانه آن را منفجر نموده و به آتش کشيدند.

ساختمان اين مدرسه که در آغاز خيابان «شارع زين‏العابدين» قرار دارد از باقيات صالحات مرحوم حاج علي‏نقي بادکوبي است که آن را در سال 1325 هجري بنا نمود. اين مدرسه محل تجمع و تحصيل و سکونت طلاب آذربايجان و قفقاز بود و در سال 1383 هجري بخش عمده آن تخريب و زمين آن به خيابان مجاور اضافه گرديد. امروزه تنها بخش کوچکي از مدرسه قديم باقي مانده است.

از زيباترين و مشهورترين مدارس ديني در نجف اشرف است. بنا به نوشته مورخين مرحوم استان قلي‏بيک ـ آن را ـ به أمر مرحوم آيت‏اللّه‏ سيد محمدکاظم يزدي ـ مؤلف عروة‏الوثقي ـ در سال 1325 هجري بنا کرد و در طي دو سال، بيشترين سعي و کوشش را در بناي مدرسه‏اي نمونه و زيبا نمود و در تلاش خود نيز موفق بود. امروزه مدرسه يزدي زيباترين مدرسه نجف از لحاظ مهندسي ساختمان و کاشيکاري و وسعت حجرات و بويژه زيرزمينهاي جالب توجه آن است. مدرسه در ميانه يکي از کوچه‏هاي متفّرع از خيابان «شارع الرسول» قرار دارد. ساختمان آن از سه حياط و دو طبقه تشکيل شده است، نخستين حياط، فضاي بازي است که بلافاصله پس از دالان ورودي قرار گرفته و در دو طرف آن تعدادي حجره قرار دارد. اين حياط توسط دالاني
مستقيم به طول 10 متر به فضاي هشت گوشه‏اي (=هشتي) وارد مي‏شود که در آنجا سه منفذ يکي به سوي طبقه اول و ديگري به سوي زيرزمين و سومي به سوي حياط بزرگ مدرسه باز مي‏شود.
حياط بزرگ مدرسه عبارت از مربع مستطيلي است که در ميان آن حوضي بزرگ و در اطراف آن حجرات قرار دارد. در مقابل هر حجره ايواني کوچک به مساحت 6 متر ديده مي‏شود. در زاويه شمال غربي، راهروي ديگر به سوي حياط ديگري مي‏رود که در آنجا نيز تعدادي حجره در دو طبقه همکف و دوم وجود دارد. حياط دوم و سوم هر کدام داراي يک مدرس نسبتا بزرگ جهت برگزاري جلسات درس هستند. ايوانهاي روبه‏روي حجرات و کليه راهروها و سطح خارجي حياطها همگي با کاشيهاي فيروزه‏اي رنگ زيبا پوشيده است که بر روي آن آيات قرآن و احاديث شريف و اشعاري به زبان فارسي و عربي نوشته شده است. راهروها و دالانها و پلّه‏هاي مدرسه همگي به طرز زيبايي به وسيله نورگيرهاي آجري نورپردازي شده است.
از بخشهاي زيباي مدرسه زيرزمينهاي آن است، مدرسه داراي تعداد زيادي زيرزمين در سطوح مختلف مي‏باشد که در فصول مختلف سال بويژه در تابستان قابل استفاده است. نحوه ساختمان زيرزمين و راهروها و هواگيرها و نورگيرها و کاشيکاريهاي زيباي هزاره اطراف آن در نهايتِ زيبايي و دقت است. بعضي از زيرزمينهاي آن در عمق 25 متري قرار دارد که در تابستان و هنگام شدت گرما بيش از 20 درجه اختلاف حرارت با سطح زمين دارد. اين مدرسه داراي موقوفات و کتابخانه نفيسي است که همواره مورد استفاده طلاب بوده است. اين مکان از روز ساختمان تا سالهاي اخير به علت فضاي مناسب و مديريت خوب متوليان آن و ديگر شرايط، مورد توجه اهل علم بوده است و همواره اتاقها و حجرات آن مملّو از طلاب علوم بود. مدرسه داراي سر درِ ورودي بسيار زيبايي است با کاشيهاي آبي و فيروزه‏اي و در نهايتِ زيبايي و ظرافت و دقت. بر پيشاني سر درِ مدرسه اين چند بيت شعر، ماده تاريخ ساختمان و نام سازنده آن را حکايت مي‏کنند:
قد أبهج المصطفي و عترته
بذا و قالوا شيّدت دعائمنا
يا طالبي فقهنا و حکمتنا
دونکم هذه معالمنا
مدارس الدّين أرخو «لکم
جددّها للعلوم کاظمنا»
متوليان مدرسه در طول ساليان گذشته عبارت‏اند از: مرحوم حاج سيد محمد يزدي فرزند آيت‏اللّه‏ يزدي و پس از او مرحوم حاج سيد اسد يزدي و سپس حجت‏الاسلام والمسلمين حاج سيد عبدالعزيز طباطبايي. اين مدرسه در سالهاي گذشته مکررا مورد توجه جهانگردان و ميهمانان خارجي بازديدکننده از نجف و حوزه علميه و مدارس آن بوده است.

اين مدرسه در زميني وقفي که قبلاً مرحوم آيت‏اللّه‏ يزدي در آنجا منزلگاهي براي زوّار بنا کرده بود ساخته شد، بناي مدرسه ـ در منتهي‏اليه بازار «عماره» و در مجاورت منزل مرحوم آيت‏اللّه‏حکيم ـ در سال 1384 هجري به همت مرحوم حاج آقا اسد يزدي فرزند آيت‏اللّه‏ يزدي ساخته شده است. ساختمان مدرسه در دو طبقه قرار داشت و تا سال 1365 شمسي مورد استفاده طلاب بود؛ ليکن در اين سال با تخريب محله قديمي العمارة اين مدرسه به همراه تعداد ديگري از ساختمانهاي ديني ويران گرديد.

مرحوم آيت‏اللّه‏ حاج‏آقا حسين بروجردي دو مدرسه را از خود در حوزه علميه نجف بر جاي گذاشته است. مدرسه نخستين مدرسه کبرا است که در فلکه شرقي صحن مطهر و در يکي از کوچه‏هاي متفرّع از آن قرار دارد. اين مدرسه که به طرز زيبايي ساخته شده متشکل از دو حياط و سه طبقه ساختمان است، نخستين حياط آن فضاي مربعي است به مساحت 20 متر که پس از دالان ورودي قراردارد، از اين حياط به وسيله راهرو کوتاهي مي‏توان وارد حياطي اصلي و بزرگ مدرسه شد. در مدخل اين راهرو کتيبه‏اي از کاشي آبي به ابعاد 5/ 1ضربدر3 متر قرار دارد که در آن نام باني مدرسه و نام مرحوم حاج شيخ نصراللّه‏ خلخالي که به مباشرت او بناي مدرسه انجام پذيرفت آمده است، چند بيت شعر به زبان عربي از شاعر و اديب معروف مرحوم سيد موسي بحرالعلوم ماده تاريخ اين بنا را ثبت کرده است:
هذه مدرسة شيّدت لمن
طلب العلم و من أدّي فروضه
أسّستها يد أعلي مرجعٍ
زاده اللّه‏ من الجاه عريضه
للحسين‏بن علي أجرها
جبَّراللّه‏ به الحق مهيضه
و عن الصادق قد أرّختها
«طلب العلم ـ کما جاء ـ فريضه»
اين مدرسه از مدارس مبارک و پررونق نجف اشرف بود و همواره حجرات و مَدْرس بزرگ آن مملوّ از طلابِ در حال درس و مباحثه بود، از ويژگيهاي منحصر به فرد اين مدرسه آن است که به مدت 14 سال پذيراي امام خميني (ره) بود و ايشان در مدت اقامت در نجف همه شب نماز مغرب و عشا را در حياط اين مدرسه به جماعت اقامت مي‏کردند. اين مدرسه داراي کتابخانه‏اي بسيار غني بود که در بخش کتابخانه‏هاي وقفي درباره آن سخن خواهيم گفت. اين مدرسه به خاطر موقعيت ويژه آن همواره زيرنظر مأمورين امنيتي قرار داشت و مکررا مورد بازرسي قرار مي‏گرفت و تعدادي از طلاب آن در دهه 1980 ميلادي دستگير و زنداني و تني چند نيز اعدام گرديدند. در سال 1365 شمسي رژيم عراق به بهانه توسعه خيابان و فلکه اطراف حرم، نيمي از مدرسه را از سمت غرب ويران کرد و باقيمانده مدرسه در حوادث قيام شعبان 1412 هجري آسيبهاي قراواني ديد.

دومين مدرسه مرحوم بروجردي است که در ميانه بازار
العمارة و در نزديکي آرامگاه مرحوم آيت‏اللّه‏ مامقاني قرار داشت. اين مدرسه را مرحوم سيد هاشم بهبهاني ـ از متموّلين ايرانيِ ساکن کويت ـ به أمر آيت‏اللّه‏ بروجردي در سال 1378 هجري بنا نمود. اين مدرسه تا سالهاي اخير مورد استفاده طلاب حوزه علميه قرار داشت؛ ليکن در سال 1365 شمسي رژيم بعث به بهانه توسعه خيابانهاي اطراف، اين مدرسه و ديگر مؤسسات ديني اطراف آن را تخريب نموده و موقوفات آن را نيز مصادره کرد.

مرحوم آيت‏اللّه‏ سيد عبداللّه‏ شيرازي در سالهايي که در نجف اقامت داشتند اقدام به ساختمان دو مدرسه ديني نمودند. نخستين مدرسه در خيابان پنجم »محله جديدة» قرار دارد که آن را در سال 1372 هجري به ياري مالي گروهي از ايرانيان در زميني به مساحت 725 متر در دو طبقه، به همراه کتابخانه‏اي بنا نمود، اين مدرسه سالها مورد استفاده طلاب حوزه علميه قرار داشت؛ ليکن در سال 1360 شمسي به دست نيروهاي امنيتي اشغال شد و طلاب آن اخراج گرديدند. پس از مدتي کليه علائم و آثار وقفيّت و مدرسه بودن از سر در و داخل آن زدوده شد و از ساختمان و حجرات آن به عنوان زندان شهرباني نجف استفاده گرديد.

دومين مدرسه مرحوم شيرازي است که در زميني به مساحت 3000 متر مربع قرار دارد و به مدرسه «طاهريه» مشهور است، اين مدرسه در خيابان 13 «محله جُديدة» قرار دارد.

بزرگترين و وسيعترين و منظّمترين مدرسه در حوزه علميه نجف اشرف است. اين مدرسه به همت حجت‏الاسلام والمسلمين سيد محمد کلانتر و کمک مالي يکي از نيکوکاران ايراني به نام حاج محمدتقي اتفاق تهراني در سال 1376 هجري و در زميني به مساحت 5000 متر بنا گرديد. مدرسه در آغازِ بزرگراه ميان نجف و کوفه و در شهرک «حيّ‏السّعد» در کنار خيابان قرار گرفته است. ساختمان آن در ميان زميني مشجّر واقع شده که در جلو و مدخل آن ميداني بزرگ با حوض و باغچه‏هاي زيبا ديده مي‏شود. هنگام ورود به ميدان ورودي در مقابل بيننده گنبدي فيروزه‏اي در مدخل مدرسه در طبقه سوم خودنمايي مي‏کند. در ميانه اين ميدان درِ ورودي مدرسه قرار دارد که به وسيله دهليز کوتاهي به فضاي وسيع داخل مدرسه مي‏پيوندد. دور تا دور فضاي داخلي مدرسه را تا سه طبقه، ساختمان حجرات با ايواني در مقابل فراگرفته است. ورودي حجرات از داخل راهروهاي اطراف ساختمان مي‏باشد، مدرسه متجاوز از 200 حجره دارد، علاوه بر آن داراي مسجدي بزرگ و باشکوه در زاويه شمال شرقي است که مدخل آن از ميدان ورودي مدرسه است و همواره از آن به عنوان محل درس و مباحثه و برگزاري مراسم استفاده مي‏شود. مدرسه داراي کتابخانه ارزشمندي است که بخشهاي آن جدا از مدرسه است. از ويژگيهاي اين مدرسه تنظيم برنامه درسي طلاب بود، به گونه‏اي که معمولاً طلاب در مرحله مقدمات و سطوح نياز به درس در خارج از مدرسه نداشتند و طبق برنامه تنظيمي اساتيد ممتازي از حوزه علميه در آنجا به تدريس مي‏پرداختند، از اين‏رو همواره سکونت و تحصيل در اين مدرسه مورد رغبت طلاب بوده است. در سال 1395 هجري بخشي از جلسات کنفرانس علماي جهان اسلام در حياط اين مدرسه برگزار شد. اين مدرسه در حوادث قيام شعبان 1412 هجري مورد تهاجم نيروهاي بعثي قرار گرفت و متولّي و کليه طلاب و اساتيد آن دستگير و روانه زندان در بغداد شدند.

اين مدرسه در زاويه شمال غربيِ باروي حرم مطهّر و در خيابان «زين‏العابدين» قرار دارد. ساختمان آن از باقيات صالحات مرحوم سيد هاشم بهبهاني است که از متموّلين ايراني مقيم کويت بود و مرحوم حاج شيخ نصراللّه‏ خلخالي از ثلث اموال آن مرحوم اين ساختمان را بنا نمود و مدتها مورد استفاده طلاب قرار داشت تا آنکه در سال 1400 هجري دولت آن را تصاحب نموده و از ساختمان آن به عنوان اداره سازمان اوقاف نجف استفاده کرد.

اين مدرسه آخرين مدرسه‏اي است که در سه دهه اخير و پس از به قدرت رسيدن رژيم بعث در عراق در نجف ساخته شد؛ زيرا با حمله‏اي که رژيم در سال 1970 ميلادي به حوزه علميه نمود، تقريبا نود درصد طلاب و اساتيد حوزه از عراق رانده شدند و در نتيجه بيشتر مدارس نجف از طلاب و سکنه خالي شد و ديگر نيازي به ساختمان مدرسه جديدي وجود نداشت؛ ليکن در هر حال در نيمه رمضان سال 1391 هجري کلنگ شروع ساختمان اين مدرسه جديد را مرحوم آيت‏اللّه‏ خوئي در زمين وسيعي در غرب بارويِ حرم مطهر و در خيابان فلکه صحن و در نزديکي دروازه سلطاني بر زمين زدند. ساختمان مدرسه بر اثر حوادث عراق و حملات مکرر بعثي‏ها به حوزه علميه بيش از 15 سال طول کشيد و عاقبت در سال 1360 شمسي ساختمان آن تکميل و مدرسه افتتاح گرديد و مورد استفاده قرار گرفت. مدرسه از ساختمان مجلل و باشکوهي برخوردار بود. در آستانه دروازه مدرسه و در سمت چپ راهروِ ورودي، مَدْرسي بزرگ قرار داشت و پس از آن حياط مدرسه و دو طبقه حجره قرار گرفته بود. مدرسه زيرزميني وسيع داشت که محل کتابخانه مدرسه بود [بخشي از اين کتابخانه در جريان حوادث شعبان 1412هـ در آتش سوخت]. اين مدرسه مدت کوتاهي مورد استفاده بود و پس از آن رژيم بعث به بهانه توسعه خيابانها و فلکه اطراف حرم، اقدام به بازخريدِ آن نمود و آن را در سال 1368 شمسي منهدم کرد.

همواره ميان حوزه‏هاي علميه و کتاب و کتابخانه رابطه تنگاتنگ و تفکيک‏ناپذيري وجود داشته است، در حقيقت مؤسسين حوزه‏هاي علميه ـ چون شيخ مفيد ـ خود داراي کتابخانه شخصي گرانقدري بوده‏اند. ازاين‏رو طبيعي به‏نظر مي‏رسد که شيخ طوسـي پس از هجـرت از بغـداد و استقـرار در نجـف و تـأسيس حوزه علميـه و جمع‏شدن شاگردان و دانش‏پژوهان گرداگرد حوزه درسي او در فکر تأسيس کتابخانه عمومي جهت استفاده طلاب بوده باشد؛ ليکن متأسفانه تاريخ هيـچ‏گونه گزارشـي در اين‏بـاره به ما نمـي‏دهد، و شايـد وجود کتابخانه ارزشمندي که به کمک و ياري عضدالدوله ديلمي در سالهاي پاياني قرن چهارم هجري در يکي از بيوتات وابسته به حرم مطهر به‏وجود آمده و مؤرخين گاهي از آن با نام «المکتبة العلويه»و گاهي «المکتبة الحيدريّه» و گـاهي «مکتبـة الصحـن الشـريف»ياد مي‏کنند، سببي باشد براي اقدام‏نکردن شيخ به تأسيس کتابخانه عمومي.
در هر حال ترديدي وجود ندارد که نجف داراي کتابخانه‏هاي متعددي بوده است که شواهد و قرائن وجود آن در وقفنامه‏هاي تعدادي از کتابهاي خطي باقي مانده است. علاوه بر اين، مدارس ديني موجود در نجف، هر کدام بنا به وضعيت و شرايط و وسعت خود داراي کتابخانه بوده‏اند و مدارس ديني مهم که هم‏اکنون باقي مانده‏اند هر کدام داراي کتابخانه مي‏باشند؛ گو اينکه کتابخانه بعضي از اين مدارس از لحاظ وسعت و فزوني کتاب در حدي است که مي‏توان آن را کتابخانه مستقل از مدرسه به‏شمار آورد. ازاين‏رو ما در اين مقاله به کتابخانه‏هايي که ايرانيان نيکوکار سهمي در ايجاد و احياي آن داشته‏اند خواهيم پرداخت.

اين کتابخانه به نامهاي «المکتبة الحيدريه» يا «المکتبة الغرويه» يا «الخزانة العلويه» نيز موسوم است. درباره سال تأسيس آن و يا مؤسس اوليه آن اطلاعات دقيقي در دست نيست؛ ليکن بي‏ترديد اين کتابخانه از قرن هشتم تا به امروز وجود داشته است و شواهد و قرائن فراواني وجود دارد که نشان مي‏دهد اين کتابخانه در قرن سوم نيز وجود داشته و عضدالدوله ديلمي )متوفي 372 هـ( از افرادي بوده است که به اين کتابخانه عنايت فراوان داشته و کتابهاي فراواني را وقف آن نموده است. اين کتابخانه در قديم داراي کتابهاي نفيس و ارزشمند و نسخه‏هاي خطي منحصربه‏فردي بوده است که درباره بعضي از نسخه‏هاي آن گزارشهايي در روايتهاي تاريخي آمده است. از آن‏جمله ابن‏عنبه )م 828هـ( از وجود سه نسخه از قرآن کريم به خط اميرالمؤمنين )ع( در کتابخانه علوي خبر مي‏دهد. اين کتابخانه در طول تاريخ دستخوش حوادث گوناگوني شده است؛ همانند آتش‏سوزي مهيب سال 755 هجري که بر اثر افتادن يکي از قنديلهاي حَرَم و سِرايت آتش رخ داد و بخش مهمي از کتابخانه ازجمله سه نسخه قرآن يادشده را طعمه حريق ساخت. پس از اين آتش‏سوزي بار ديگر کتابخانه در سال 760 هجري به همّت دانشمندي ايراني به نام «صدرالدين آوي» و با همکاري مرحوم فخرالمحققين حلّي احيا مي‏شود. آوي نه‏تنها در زمان حيات خود به احياي کتابخانه همت نمود؛ بلکه پس از مرگ نيز وصيت نمود تا فرزندش ثلثِ اموال او را صرفِ خريد کتاب براي اين کتابخانه نمايد. از اين پس کتابخانه علوي کتابخانه‏اي عظيم و بي‏نظير شد که نسخه‏هاي خطي فراوان و منحصر به فردي در آن وجود داشت.
به نوشته مورخين، نسخه‏هاي فراواني از کتابهاي ارزشمند که به خط مؤلفين نوشته شده و با جلدهاي طلاکوب و ورق اعلا تزيين شده بود در اين کتابخانه يافت مي‏شد. اين نسخه‏ها کتابهايي بودند که از خزائن پادشاهان و امرا و ثروتمندان و بخصوص خزانه پادشاهان ايران بدانجا اهدا شده بود. اين کتابخانه داراي متولّي و مسؤولين متعددي بوده است که همواره آن را از دستبرد محفوظ مي‏داشته‏اند؛ ليکن متأسفانه در اواخر قرن سيزدهم و آغاز قرن چهاردهم بر اثر اهمال و بي توجهي مسؤولين آستانه، بسياري از کتابهاي ارزشمند آنجا به سرقت رفته و آنچه باقي مانده آسيبهاي فراواني ديده است؛ ولي به‏رغم تمام اين آسيبها هنوز کتابخانه از ارزش تاريخي هنگفتي برخوردار است و نسخه‏هاي موجود در آن با اينکه تعدادشان اندک است از ارزش و اعتبار کيفي و معنوي بالايي برخوردار است. امروزه اين کتابخانه در يکي از حجرات صحن مطهرـ حجره 7 در سمت جنوب صحن مطهر و در نزديکي مقبره محمدشاه قاجار ـ قرار دارد و به دلايلي قابل استفاده عموم نيست. در سالهاي اخير آستانه درصدد ايجاد ساختمان کتابخانه‏اي جهت عرضه‏نمودن کتابهاي گرانقيمت اين کتابخانه است. درباره ارزش و اعتبار کتابهاي موجود در اين کتابخانه بسياري از دانشمندان، کتابها و مقالاتي نگاشته‏اند؛ از آن‏جمله مي‏توان از اين کتابها ياد کرد:
1 ـ خزانه کتب الامام علي (ع)، کاظم الدجيلي.
2 ـ وصف خزانة کتب الامير (ع)، مجلة لغة العرب، سال 1914.
3 ـ خزائن الکتب القديمة في العراق، کورکيس عوّاد.

مرحوم حاج محمدحسين‏خان صدر اعظم پس از ساختمان مدرسه صدر أعظم، اموال فراواني را صرف خريد کتاب و تأسيس کتابخانه‏اي عمومي در مدرسه نمود. همّت و پشتکار او و مباشرين مدرسه کتابخانه مهمي را فراهم آورد که بنا به گفته مورخين، آن را مي‏توان نخستين کتابخانه عمومي پس از کتابخانه علوي به‏شمار آورد. اين کتابخانه سالها مورد استفاده طلاب و محققين بود؛ ليکن اهمال متوليان موجب کاهش نسخه‏هاي آن گرديد به‏گونه‏اي که در سالهاي اخير تعداد کتابهاي
آن از چند صد نسخه تجاوز نمي‏کرد. اين کتابخانه نسخه‏هاي خطي ارزشمندي داشت که از آن‏جمله مي‏توان از نسخه‏اي از قرآن کريم که به خط نسخ زيبا بر روي پوست آهو نوشته شده بود ياد کرد، اين نسخه ارزشمند به وزن 25 کيلوگرم همواره بر روي سنگ قبر مرمرين مرحوم صدر اعظم در ميان کتابخانه قرار داشت، تا آنکه در سال 1357 شمسي دزديده شد و بعدها به همت حجت‏الاسلام والمسلمين حاج شيخ احمد انصاري مجددا از کسي که سارقين به او فروخته بودند خريداري و به کتابخانه مدرسه عودت داده شد.

اين کتابخانه در تالار بزرگي در زاويه غربي حسينيه قرار داشت. باني و مؤسس آن مرحوم حاج ميرزا محمدعلي نجف‏آبادي است. او دانشمندي متّقي و پرهيزکار و سختکوش و محقّق بود که خود نسخه‏هاي خطي فراواني را دستنويس کرده بود. او در سالهاي پاياني قرن سيزدهم هجري اقدام به وقف کتابخانه خود کرد و بنابر وصيّت او پس از اتمام ساختمان حسينيه شوشتريها به جهت حفظ کتابها از نابودي، آنها را به اتاقي در حسينيه منتقل کرد اين کتابها در حدود 2000 جلد ـ اعم از خطي و چاپي ـ بودند. کتابخانه به‏سرعت جاي خود را در ميان اهل علم باز کرد و مورد استفاده قرار گرفت و به‏تدريج با همّت اهل خير به شماره کتابهاي آن افزوده شد. براي نمونه، کتابخانه مرحوم سيد محمدرضا نجفي حلّي ـ از علماي حلّه ـ به دستور ميرزاي نائيني از حلّه به نجف منتقل و پس از اجراي صيغه وقف، ضميمه کتابخانه شوشتري گرديد. همچنين بعدها بخشي از کتابخانه مرتضويه ـ از آنِ مرحوم حاج ميرزا عبدالرحيم بادکوبي ـ و کتابخانه مرحوم شيخ جواد زنجاني و ديگران به اين کتابخانه ضميمه گرديد. مجموعه جمع‏آوري‏شده در اين کتابخانه بسيار غني و ارزشمند بود و بسياري از بزرگان نجف ـ همانند مرحوم شيخ آقابزرگ تهراني و علامه اميني و ديگران ـ جزو مشتريان دائمي اين کتابخانه بوده‏اند. اين کتابخانه به همراه حسينيه، پس از دستگيري آيت‏اللّه‏ صدر و اخراج متوليان آن تعطيل گرديد و در اختيار نيروهاي امنيتي قرار گرفت، و در اين مدت بخشي از کتابهاي خطي نفيس آن به دست مأمورين به سرقت رفت و به فروش رسيد و باقي‏مانده آن نيز پس از آغاز تخريب حسينيه در سال 1365 شمسي به بغداد منتقل شد که تاکنون اطلاع دقيقي از محل آنها در دست نيست.

اين کتابخانه با کمک مالي مرحوم فتح‏علي‏خان شيرازي در بخشي از مدرسه قوام تشکيل شد و مدتها مورد استفاده طلاب بود؛ اما بعدها بر اثر اهمال متوليان تعداد زيادي از کتابهاي آن به سرقت رفته نابود شد و باقي‏مانده اندک آن نيز در سالهاي اخير به دست مأموران اداره اوقاف نجف افتاد.

مرحوم آيت‏اللّه‏ ميرزا حسين خليلي در آغاز قرن چهاردهم هجري با ياري و کمک مالي دو تن از نيکوکاران ايراني؛ يعني مرحوم معتمدالسلطنه و أمير تومان اقدام به ساختمان دو مدرسه در نجف نموده و در هر کدام با کمک مالي آن دو تن کتابخانه عمومي تشکيل داد. کتابخانه عمومي مدرسه خليلي کبري اعتبار و ارزش فراواني داشت و داراي چندين هزار جلد کتاب چاپي و خطي بود، بخشي از اين کتابخانه بر اثر بي‏توجهي متوليان از ميان رفت و باقي‏مانده آن در سالهاي اخير پس از تخريب دو مدرسه به دست رژيم بعث، در اختيار اداره اوقاف قرار گرفته و به بغداد منتقل گرديد و تا کنون اطلاع دقيقي از آنها در دست نيست.

اين کتابخانه با توجه و همّت مرحوم آيت‏اللّه‏ آخوند خراساني تشکيل گرديد و از کتابخانه‏هاي عمومي باارزش و قابل استفاده براي طلاب بود که هزاران جلد کتاب چاپي و خطي را شامل مي‏شد. اين کتابخانه در سالهاي اخير همانند ديگر مؤسسات ديني در عراق بر اثر دستگيري و تبعيد متوليان و سرپرستان و يا مصادره موقوفات تعطيل شده و رو به زوال و نابودي گذاشته است.

اين کتابخانه به همّت مرحوم آيت‏اللّه‏ سيد محمدکاظم يزدي در طبقه دوم مدرسه بزرگ يزدي در نجف تشکيل شد و نظر به توجه آن مرحوم و فرزندان و نوادگان دانش‏پرورش به رشد و شکوفايي آن، همواره در حال توسعه بود و تا سالهاي اخير به‏رغم مشکلات فراوان به کار ادامه مي‏داد، اين کتابخانه داراي کتابهاي خطي نفيس و ارزشمندي است و کتابهاي چاپي آن از تنوّع فراوان و کم‏نظيري برخوردار است.

اين کتابخانه را مرحوم ميرزا عبدالرحيم بادکوبي در سالهاي آغازين قرن چهاردهم هجري در محله مشراق تأسيس نمود و خود سالها سعي و کوشش فراوان در رشد و شکوفايي آن داشت و چـون خود انسـان دانشور و فرهيخته‏اي بود از کشورهاي گوناگون براي آن کتابخانه کتاب و نشريه سفارش مي‏داد؛ ازاين‏رو مجموعه ارزشمندي در آنجا جمع‏آوري شده بود و در دسترس استفاده عموم قرار داشت. گفته مي‏شود شمار کتابهاي آن متجاوز از 000/10 نسخه بوده است. در آغاز جنگ جهاني اول مرحـوم بادکـوبي که بـه سفـر هنـد رفته بـود مجبور به‏اقامت در بمبئي شد و از عودت به عراق يا فرستادن کمک مالي جهت اداره کتابخانه عاجز ماند، پس از اين واقعه مدتي مرحوم شيخ ابوالقاسم مامقاني عهده‏دار امور کتابخانه گرديد؛ اما مشکلات مالي ناشي از جنگ جهاني اول و اشغال عراق به دست ارتش انگليس سبب بسته‏شدن کتابخانه گرديد و با صلاحديد مرحوم مامقاني کليه کتابهاي آن ضميمه کتابخانه حسينيه شوشتري شد.

اين کتابخانه و قرائتخانه عمومي آن از باقيات صالحات مرحوم علاّمه عبدالحسين اميني تبريزي است که در سال 1353 هجري اقدام به تأسيس آن نمود. آن بزرگوار به هنگام تدوين اثر جاودانه‏اش الغدير متحمّل زحمات طاقت‏فرسايي شده بود؛ به‏گونه‏اي که جهت جمع‏آوري منابع کتاب خود نيازمند سفرهاي متعددي به کشورهاي اسلامي براي استفاده از کتابخانه‏هاي آنها شد؛ ازاين‏رو نياز محققين شيعه در حوزه علميه نجف را به کتابخانه جامعي که حاوي کليه منابع اوليه تحقيقات باشد درک و لمس مي‏کرد؛ لذا مصمّم به برپايي اين کتابخانه شد، و در راه تأمين هدف والاي خود تلاش فراواني کرد و در سفرهاي خود به شهرهاي ايران با استعانت از دانشمندان و علما و متمکنين و ثروتمندان، کتابهاي خطي و چاپي فراواني را جمع‏آوري نمود. آن‏گاه در يکي از کوچه‏هاي ميانه «بازار حويش» نجف اقدام به خريد خانه‏هاي متعددي نموده و ساختمان مجلّلي را جهت کتابخانه بنا کرد.
کتابخانه در سه طبقه قرار دارد و داراي تالار مطالعه و گنجينه مخطوطات و مطبوعات و ديگر بخشهاي ضروري است. کتابخانه تا هنگام وفات مرحوم اميني متجاوز از 000/30 کتاب چاپي و نزديک به 5000 نسخه خطي داشت و بسياري از اين نسخه‏ها از نفايس منحصربه‏فرد و کمياب بودند. عمده اين کتابهاي ارزشمند از کتابخانه‏هاي خصوصيِ ايران جمع‏آوري و به عراق منتقل شده بود.
به اعتقاد آگاهان، به‏رغم اينکه نيّت مرحوم اميني خيرخواهانه و به هدف ايجاد مجموعه متکاملي در حوزه علميه نجف بود؛ ليکن انتقال اين مجموعه گرانقدر از کتابهاي خطي از داخل ايران که أمن‏ترين مکان براي حفظ ميراث فرهنگي و آثار شيعه در طول تاريخ بوده، به کشوري که همواره، حاکميت آن از آن دشمنان اهل‏بيت (ع) بوده کاري نسنجيده و خالي از دورانديشي بوده است.
امروز اين مجموعه غني از ذخاير شيعه و اهل‏بيت (ع) در دستان جنايتکار رژيم بعثي است در حالي که از نسخه‏هاي آن مجموعه جز نام و شماره‏اي در اختيار نيست. شايد مرحوم اميني در پايان عمر شريف خود متوجه اين خطا گرديد و به هدف نجات اين مجموعه از افتادن در چنگال دشمنان اهل‏بيت (ع) وقفنامه کتابخانه را به‏گونه‏اي تنظيم نمود که کتابخانه در شرايطي وابسته به کتابخانه آستان قدس رضوي شود؛ ليکن بنابر مثل معروف «تجري الرّياح بما لاتشتهي السفنُ» امروزه اين کتابخانه ارزشمند غريبانه در نجف انتظار کتابخوان و محققي را دارد که از آن به‏نحو شايسته بهره بگيرد؛ ولي آيا مگر حوزه و کتابخواني مانده است؟!. در سال 1361 شمسي اين کتابخانه به همراه مجموعه نفيس خطي آن جزو ميراث فرهنگي عراق قرار گرفت، از کليه نسخه‏هاي خطي و نفايس آن صورت‏برداري شد و مهر اداره آثار باستاني عراق بر آنها خورد!

مدرسه آيت‏اللّه‏ بروجردي از کتابخانه‏اي غني برخوردار است که از هنگام برپايي، همواره مورد استفاده بوده. اين کتابخانه در طبقه دوم مدرسه قرار دارد و داري متجاوز از 8000 جلد کتاب چاپي و چند صد جلد خطي مي‏باشد. کتابهاي خطي اين کتابخانه نيز غالبا از کتابخانه‏هاي خصوصي ايران بدانجا منتقل شده است. در سال 1360 شمسي کتابهاي خطي اين کتابخانه را کتابخانه ملي عراق در بغداد به عنوان جزئي از ميراث فرهنگي عراق به‏شمار آورد و مهر اداره آثار باستاني عراق بر پيشاني کليه کتابهاي ارزشمند خطي آن خورد.

مرحوم شيخ آقا بزرگ، عمر خود را در ميان کتابها و کتابخانه‏ها سپري کرد و پس از وفات نيز در زير کتابخانه خود مدفون شد. او در منزل مسکوني خود که در يکي از فرعيهاي خيابان دوم «محله جُديده» نجف قرار دارد منابع فراواني را جهت تهيه مواد دو کتاب گرانقدر و جاوداني خود الذريعة الي تصانيف الشيعه و طبقات اعلام الشيعه فراهم کرده بود که ساليان دراز مورد استفاده او قرار داشت. مرحوم تهراني در سال 1375 هـ.ق خانه مسکوني و کتابخانه خصوصي خود را طي وقفنامه‏اي وقف عام نموده و آن را در اختيار حوزه علميه جهت استفاده طلاب قرار داد. سردرِ ورودي کتابخانه که پس از درگذشت آن مرحوم آرامگاه او نيز گرديده است با کاشيکاري اشاره به کتابخانه و آرامگاه آن مرحوم دارد و در پايين آن چند بيت شعر در مدح او و در آخرين بيت آن ماده تاريخ درگذشت آن بزرگوار آمده است:
کان اسمه تاريخه آغا بزرگ مُحسن
اين کتابخانه پس از فوت آن مرحوم کمتر مورد استفاده عموم قرار گرفت و بعدها نيز تعدادي از نسخه‏هاي خطي آن مفقود گرديد.

اين کتابخانه با همّت و ياري مالي يکي از متمکنين ايراني به نام آقاي حاج محمدتقي اتفاق تهراني و پشتکار توليت مدرسه در سال 1381 هجري با خريد 5000 جلد کتاب از منابع اوليه تأسيس گرديد و به‏تدريج بر تعداد کتابها افزوده شد. امروزه متجاوز از 15000 جلد کتاب چاپي و 500 نسخه خطي ارزشمند در آن وجود دارد. اين کتابخانه به‏رغم اينکه از کتابخانه‏هاي غني مدارس نجف به‏شمار مي‏رود، به جهت دوري آن از مرکز شهر کمتر مورد استفاده عموم قرار دارد.

اين کتابخانه به همّت حجت‏الاسلام والمسلمين حاج شيخ احمد انصاري قمي در سال 1386 هجري در طبقه دوم مسجد خضراء تشکيل گرديد. کتابخانه داراي يک مخزن کتاب و يک قرائتخانه بود. علاوه بر کتابهاي اوليه، مرحوم واعظ شهير حاج شيخ مرتضي انصاري نيز کتابهاي کتابخانه خود را وقف آن کرد ليکن به سبب حوادث عراق هرگز امکان انتقال آن به نجف پيش نيامد. اين کتابخانه در سال 1365 شمسي در پي توسعه فلکه اطراف حرم مطهر تخريب شد.

کمبود آب آشاميدني مشکل هميشگي شهروندان نجفي بـوده اسـت؛ زيرا نجف شهري است که از نظر موقعيت جغرافيايي در منتهي‏اليه جنوب شرقي صحراي بادية‏الشام قرار گرفته و شمال و جنوب و غرب آن را صحراي بي‏آب و علفي فـراگـرفته است، ازاين‏رو همواره آب مشکل عمده آن بوده است. البته در 10 کيلومتري غرب نجف، شهر کوفـه قـرار دارد کـه از ميان آن يکي از شاخه‏هاي رودخانه فرات «نهرالکوفه» عبور مي‏کند؛ ليکن چون نجف در بلنداي دشت قـرار دارد (نجـف 35 متر از کوفه بلنـدتـر است) ازايـن‏رو امکـان آوردن آب از رودخانه فرات به وسيله آبراه يا ترعه وجود ندارد؛ ليکن قداست نجف و آسايش زائران که همه‏ساله هزاران نفر از آنها به عتبه‏بوسيِ آستانه حضرت علي (ع) مشرف مي‏شوند، همواره سلاطين و بزرگان و متمکنين را بر آن داشته است تا به چاره‏جويي جهت رساندن آب و نجات زائران و مجاوران از تشنگي برآيند. ايرانيان در اين راه کوششهاي فراوان و قابل توجهي را انجام داده‏اند.
گويند نخستين کوشش جهت آب‏رساني به شهر را، سليمان بن أعين (م 250هـ) انجام داد. او با حفر چاهي عميق آب را از راه آبراهي از جنوب شهر که در آنجا شيب زمين کمتر است به داخل شهر هدايت کرد؛ ليکن حوادث و فتنه‏هاي خوارج و زنگيان و قرامطه به زودي آبراه را از ميان برداشت.

پس از سليمان بن اعين، عضدالدوله ديلمي در سال 369 هجري اقدام به تعمير و اصلاح قنات يادشده کرد و خرابيهاي آن را رفع نمود و بهتر از قبل آب را در آن به جريان آورد و در اختيار اهالي نجف قرار داد. از آن پس اين قنات به قنات آل بويه يا قنات عضدالدوله شهرت يافت و تا دهها سال مورد استفاده اهالي و زائران قرار داشت. ليکن پس از انقراض دولت آل بويه و بي‏توجهي به قنات به‏تدريج آبراه بسته شد و مجددا نجف از نعمت آب محروم گشت.

در سال 479 هجري ملکشاه سلجوقي در هنگام زيارت عتبات عاليات از مشکل کمبود آب نجف مطلع شد و دستور کشيدن آبراهي را از فرات به سوي نجف صادر کرد.

سلطان‏سنجر سلجوقي فرزند ملکشاه به خواهش فخرالدين أبوالقاسم بن أبي‏ليلي ـ يکي از سادات جليل‏القدر حسيني ساکن اصفهان ـ اقدام به احداث آبراهي از نهر فرات به نجف نمود.

پس از او به امر سلطان غازان‏خان و مباشرت خادمش ـ شمس‏الدين صواب ـ آبراه ديگري جهت رساندن آب کشيده شد که به کانال «غازاني» مشهور بود.

پس از آن به دستور عطاملک جويني ـ وزير ايلخانيان ـ و مباشرت تاج‏الدين دلقندي در سال 676 هجري آبراهي از زير زمين از نهر فرات تا نجف کشيده شد و بدين‏وسيله آب را به نجف رساندند. اين آبراه سالها مورد استفاده بود؛ ليکن اهمال مباشران و رسوبات شديد رودخانه فرات آن را به مرور زمان مسدود نمود و باز نجف با مشکل بي‏آبي روبه‏رو گرديد.

پس از به قدرت رسيدن صفويان، شاه‏اسماعيل در سال 914 هجري به جهت زيارت عتبات مقدسه به نجف مشرف شد و پس از آگاهي از کمبود آب، دستور کشيدن قناتي را از فرات به سوي نجف صادر کرد، اين قنات در مدت کوتاهي آماده بهره‏برداري گرديد به‏گونه‏اي که در دو سوي آن باغها و کشتزارهاي فراواني به‏وجود آمد. شاه‏اسماعيل صفوي آبراه و زمينهاي سرسبز اطراف آن را وقف مرحوم محقق کرکي و فرزندانش نمود تا بدين‏وسيله عموم مردم همواره از آن آب استفاده نمايند. اين وضعيت تا هنگام جنگ ايران با عثماني ادامه داشت و پس از شکست شاه‏اسماعيل و محاصره نجف، سربازان عثماني اين آبراه را با خاک پوشانيدند و بدين‏گونه باز نجف در مضيقه بي‏آبي قرار گرفت.

در سال 980 هجري شاه‏طهماسب صفوي به زيارت عتبات مشرف شد و دستور کشيدن نهري را از فرات به سوي نجف صادر نمود، مباشران، اين‏بار از يکي از شعب رودخانه فرات که در نزديکي حلّه قرار داشت آبراهي را به سوي نجف کشيدند؛ ليکن به علّت بي‏دقتي و ناآگاهي از ارتفاع شهر نجف موفق به رسانيدن آب به شهر نشدند. اين نهر را مورّخان به نام «طهماسيه، طهماسبيه و طهمازيه» ناميده‏اند. اين نهر اگرچه نجف را سيراب نکرد، در مسير خود بسياري از روستاها را آبياري و سيراب نمود.

در سال 1032 هجري شاه‏عباس اول به‏منظور زيارت عتبات مقدسه و سرکشي به متصرفات خود در عراق به نجف آمد و پس از آگاهي از وضعيت آب در نجف دستور انجام‏دادن دو کار را داد:
نخست آنکه دستور داد تعداد زيادي چاه عميق در نقاط مختلف شهر حفر کنند. اين چاهها که عمق بسيار زيادي داشتند و در تمام فصول سال از آب کالع و تا اندازه‏اي شيرين و گوارا برخوردار بودند تا سالهاي اخير به نام چاههاي شاه عباسي معروف‏اند و هنوز در بسياري از نقاط شهر نجف مورد استفاده قرار دارند، بنا به نقل اهالي نجف در جريان قيام سال 1412 هجري که آب و برق نجف چندين‏ماه قطع بود تنها اين چاهها بودند که مردم را از تشنگي نجات دادند.
دستور ديگر شاه‏عباس، ترميم و رسوب‏زدايي از آبراهي بود
که شاه‏اسماعيل اول آن را ايجاد کرده بود. شاه‏عباس بدين‏وسيله آب را از نهر فرات تا فاصله 8 کيلومتري نجف کشانيد، آن‏گاه با کنـدن تونـلي، آب را به حوضچه‏هاي بزرگي در زيرِ زمين رساند و در اختيار مردم قرار داد. سعي و همت او در اين کار به‏حدّي بود که کليه سربازان و همراهان و اردوي خود را در اين کار مشـارکت داد، اين آبـراه تا سالها مشکل بي‏آبي نجف را رفع نمود.

در سال 1042 هجري شاه‏صفي به‏منظور زيارت عتبات راهي عراق گرديد و هنگام تشرّف به نجف براي رفع کمبود آب شهر انديشه ديگري به‏کار بست، او دستور داد نهري عميق و عريض را از شمال شرقي نجف و از نزديکي شهر حلّه حفر کنند. اين نهر تا مسجد کوفه ادامه داشت، آن‏گاه از ميان آبراهي از زير مسجد آن را به سوي شرق و سپس به سوي جنوب شهر ادامه داد و آن را به برکه آبي که در غرب نجف قرار داشت ـ «بحرالنجف» ـ رسانيد و در آنجا با ساختن درياچه‏اي که مدخل و مخرج آن به وسيله سدهاي خاکي مهار مي‏شد سطح آب را بالا آورد. بدين‏وسيله آب تا داخل باروي شهر نجف هدايت مي‏شد؛ ليکن چندي بعد تمام اين زحمات طاقت‏فرسا به‏هدر رفت و بر اثر بي‏توجهي مباشران و ديگر مشکلات ناشي از رسوبات شديد رودخانه فرات و لايروبي‏نکردن به‏موقع، مجددا نهر بسته شد و نجف بار ديگر با مشکل هميشگي خود روبه‏رو گرديد.

در سالهاي 1208 هجري يحيي‏خان آصف‏الدوله‏ـ وزير اعظم محمدشاه پادشاه هند ـ که از ايرانيان مهاجر به هند بود اموال کلاني را جهت حفر آبراهي فرستاد، اين بار مهندسان، طرح احداث نهري را از منطقه «مُسيّب» ـ در 50 کيلومتري شمال شرقي کربلا ـ ريختند. در اين منطقه آب از فشار بسياري برخوردار بود؛ لذا با حفر آبراهي آب را به‏سوي مناطق پست و هموار نجف هدايت نمودند؛ ليکن اين‏بار فشار آب به‏قدري زياد بود که مناطق وسيعي از اطراف نجف و آبراه را در زير آب فرو برد و باتلاقها و درياچه‏هاي متعددي ايجاد کرد.

پس از نابودي آبراه هنديه، بزرگان نجف از عبداللّه‏خان أمين‏الدوله ـ فرزند محمدحسين‏خان صدر أعظم ـ تقاضاي کمک کردند و او با ارسال مبلغ 000/50 تومان به همراه مهندسي ايراني به نام ميرزاتقي، اقدام به حفر آبراه جديدي از منطقه «أبوفشيگه» ـ 15 کيلومتري شمال شرقي نجف و در مسير راه نجف، کربلا ـ کرد. او اين آبراه را به آبراه ديگري به نام «کري السعدة» که از يادگارهاي عضدالدوله ديلمي بود و هم‏اکنون آثار آن در ميانه راه نجف ـ کوفه و در جنوب شرقي مسجد سهله قرار دارد متصل کرد و آب را به‏سوي نجف روانه نمود، اين طرح با همان مشکلات طرحهاي آبراه‏سازي روبه‏رو شد و پس از چند سال مسدود گرديد.
در اين هنگام مرحوم آيت‏اللّه‏ محمدحسن نجفي معروف به «صاحب جواهر» با کمک مالي يکي از ثروتمندان هندي اقدام به تعمير و ترميم آبراه امين‏الدوله کرد؛ ليکن در ميانه کار مرحوم صاحب جواهر درگذشت و کار تعطيل شد.
پس از مدتي فرهادميرزا معتمدالملک قاجار ـ عموي ناصرالدين‏شاه ـ با صرف هزينه کلاني مجراي آبراه أمين‏الدوله را لايروبي نموده و مجددا آب را به‏سوي نجف روانه کرد.

در سال 1282 هجري مرحوم سيداسداللّه‏ گيلاني که به‏منظور زيارت عتبات عاليات به نجف مشرف شده بود از بي‏آبي نجف آگاه شد و مصمم به رفع تشنگي از شهر و ترميم آبراه نمود، ازاين‏رو با هزينه‏اي که از ثلث اموال سردار محمد اسماعيل‏خان نوري تأمين مي‏شد و بالغ بر 000/30 تومان بود کار ترميم و لايروبي و عميق‏کردن آبراه امين‏الدوله را آغاز کرد و پس از 6 سال سرانجام در رمضان سال 1288 هجري آب را به نجف رسانيد. اين آبراه سالها مورد استفاده بود؛ ليکن چون همواره بانيان و مؤسسين آبراهها بيشترين تلاش خود را صرف رسانيدن آب به نجف مي‏کردند و به مشکلات پس از آن توجهي نداشتند، غالب اين آبراهها پس از چندين‏سال بر اثر سيلابها و ته‏نشين‏شدن گل و لاي و رسوبات بسته شده، آب مجددا قطع مي‏گرديد. آبراه رشتي نيز در سال 1307 هجري بر اثر سرما و بارانهاي موسمي و سيلابهاي ناشي از آن تخريب و بسته شد و مجددا نجف به حالت گذشته خود بازگشت.

در سال 1319 هجري مرحوم آيت‏اللّه‏ ميرزاحسين خليلي تهراني با صرف هزينه زياد اقدام به ترميم آبراه نمود و توانست آن را پس از سالها کار و تلاش لايروبي و آماده جريان آب نمايد و عاقبت درسال 1327 هجري آب را به نجف رسانيد؛ ليکن اين‏بار کمبود آب در رودخانه فرات در منطقه «هنديه» که سرچشمه آبراه نجف به‏شمار مي‏رفت تلاشهاي او را بي‏ثمر گذاشت.
پس از مرحوم خليلي چندتن ديگر نيز در رسانيدن آب به نجف تلاش کردند. از آن‏جمله تلاش رضاشاه پاشا والي عثماني در عراق بود که اقدام به لايروبي آبراه نموده، آب را به نجف رسانيد؛ ليکن اين آبراه تنها مدت کوتاهي آب‏رساني داشت و مجددا مسدود شد.
همچنين به تقاضاي خيراللّه‏ افندي؛ حاکم عثماني و حاج‏حسن پاشا؛ والي بغداد به دستور عبدالحميدخان خليفه عثماني مجددا آبراهي براي آب‏رساني به نجف کشيده شد؛ که «نهر حميديه» نام گرفت؛ ليکن عاقبتي بهتر از ديگر تلاشها نداشت.

در سال 1342 هجري مرحوم حاج‏محمدعلي ـ رئيس تجّار خوزستان ـ همّت به ترميم آبراههاي موجود نموده و مبلغ 000/300 روپيه براي کشيدن آبراهي از منطقه مزيديات ـ 50 کيلومتري شمال شرقي نجف؛ آنجا که شاخه‏اي از رودخانه فرات به نام «نهر بني‏حسن» مي‏گذرد ـ صرف کرد. هدف او کشيدن آبراهي از آن منطقه به غرب نجف بود که محل پست و گودي است و در آنجا از قديم‏الايام نهري به نام «بحيرة‏النجف» وجود داشته است. او پس از کوشش زياد با همکاري دولت عثماني مقرراتي وضع نمود که به موجب آن صاحبان کشتزارها و باغهاي اطرافِ آبراه مالياتهايي را پرداخت کنند تا در راه ترميم و لايروبي آن مصرف شود؛ ليکن اين کوشش نيز نتيجه‏اي بسيار اندک دربرداشت.

در سال 1346 هجري موفقترين تلاش براي رسانيدن آب به نجف انجام پذيرفت. در اين سال مرحوم حاج‏آقا محمد بوشهري ـ مشهور به معين‏التجار ـ در پي مذاکره با دولت عراق امتياز خريد و نصب پمپهايي جهت رسانيدن آب از کوفه به نجف را به‏دست آورد، و در پي آن اقدام به خريد دستگاه‏هاي لازم براي پمپاژ آب از شرکتي آلماني نمود و بدين‏منظور کارگاهي را در کوفه تأسيس و دستگاههايي را در آنجا نصب کرد. او در اين کار علاوه بر کمک مالي مرحوم محمدعلي ـ رئيس‏التجار خوزستان ـ از همکاري خواهرزاده نيکوکارش مرحوم آقااحمد بوشهري برخوردار بود که مباشرت طرح را به عهده داشت.
عاقبت تمام تلاشها به نتيجه رسيد و در روز 22 جمادي‏الثاني سال 1347 هجري آب توسط پمپهاي قوي از رودخانه فرات کشيده شد و در داخل لوله‏ها جريان يافت و به نجف رسيد، و بدين‏وسيله تلاش خيرخواهانه، ولي ناموفق نيکوکاران در طول صدها سال عاقبت به همت نيکوکاري ايراني به ثمر نشست و نام او در تاريخ نجف به عنوان کسي که توانست آب نجف را بدون بيم و هراس از گرفتاريهاي گذشته تأمين کند ثبت گرديد.

نجف تا نيمه‏هاي قرن چهاردهم هجري از نعمت روشنايي و برق محروم بود و خانه‏ها و مدارس و بويژه حرم مطهر و آستانه حضرت اميرالمؤمنين (ع) با قنديلهاي شمعي و نفتي و نظاير آن روشن مي‏شد. اين وسيله همواره در مکانهاي عمومي خطرآفرين بود؛ تا جايي که چندين‏مرتبه حرم مطهر بر اثر فروافتادن شمع از داخل شمعدانها يا سهل‏انگاري مسؤولان آتش گرفته و خسارات جبران‏ناپذيري را متحمل شده است.
نخستين اقدام براي روشنايي حرم مطهر و شهر نجف را يکي از نيکوکاران ايراني انجام داد. مرحوم حاج‏آقا محمد بوشهري معين‏التجار پس از آنکه با موفقيت در سال 1347 هجري آب نجف را تأمين کرد به فکر تأمين برق نيز افتاد. ازاين‏رو پس از بررسي، اقدام به خريداري دستگاههاي توليد برق از آلمان نمود و آنها را در يکي از ساختمانهاي بزرگ و قديمي شهر نصب نمود. اين مولّد برق تنها جهت روشنايي حرم مطهر و کوچه‏ها و خيابانهاي اطراف آن مورد استفاده قرار گرفت. انعکاس و تلألؤ نور در گوشه و کنار حرم و روي گنبد طلايي و در داخل ضريح مطهر و بخصوص در رواقها و بازتاب نور در آيينه‏هاي سقف و ديوارها و روي چلچراغها و لوسترها و طلاي ضريح و درها، به‏قدري زيبا و خيال‏انگيز بود که بسياري از شاعران عرب را به سرودن اشعاري زيبا در وصف آن مناظر واداشت. علاوه بر اين، شاعران نجف، اشعار و قصائد فراواني در تجليل از مرحوم بوشهري سرودند.

شهر نجف به‏علت وجود مرقد مطهر مولي‏الموحدين (ع) و حوزه علميه کهنسال، همواره پذيراي صدها زائر و شيفته و دوستدار اهل‏بيت (ع) و دانشجوي طالب فضيلت بوده است، اين گروه نياز مبرمي به مسکن داشتند؛ لذا بزرگان دين به ياري نيکوکاران باايمان مهمانسراها و خانها و مدارس ديني زيادي به اين منظور در نجف ايجاد کرده‏اند.

بسياري از مردمان نيکوکار، خانه‏هاي بسياري را خريده و وقف سکونت طلاب و زايرين کرده‏اند. غالبا توليت اين موقوفات با مراجع دين و بزرگان حوزه علميه بوده و آنان با صلاحديد، خانه‏ها را در اختيار نيازمندان مي‏گذاشته‏اند. اين خانه‏ها معمولاً در محلات قديمي نجف بودند که در سالهاي اخير رژيم بعث تعدادي از آنها را از ميان برده است. علاوه بر اين بسياري از بانيان مدارس ديني نجف جهت تأمين هزينه تعمير و نگهداري و ديگر مصارف ضروري، خانه‏هايي را خريده و درآمد آنها را وقف مدرسه کرده‏اند. مجموع اين خانه‏ها که سهم ايرانيان مؤمن و نيکوکار در خريد و وقف آنها بسزا و قابل توجه است همواره با تنظيم وقفنامه‏هاي شرعي بوده که به امضاي مراجع دين در نجف مي‏رساندند. يا آنکه خانه وقفي را در اداره ثبت به نام يکي از اتباع عراق ثبت مي‏کردند تا از جنبه قانوني با مشکلي مواجه نشود، اين وقفنامه‏هاي شرعي که نظائر آن در سرتاسر کشورهاي اسلامي وجود دارد و از ارزش و اعتبار نيز برخوردار است، همواره مورد قبول دولتهاي متعاقب در عراق بود و ارزش و اعتبار قانوني داشت؛ ليکن رژيم بعث در سالهاي اخير با تصويبِ قانوني اَسناد وقفهاي رسمي را پذيرفته و از قبول اَسناد وقفي شرعي سر باز مي‏زند و بدين‏وسيله منازل بسياري را تصاحب نموده و اقدام به فروش آنها کرده و از اين راه ضربه جبران‏ناپذيري به سنت حسنه وقف وارد آورده است.
امّا منازل وقفي که به نام شهروندان عراقي ثبت شده بود خود با دو مشکل عمده مواجه گرديد:
نخست آنکه در بسياري از موارد، پس از مرگ صاحبِ سند، ورّاث او از روي ناآگاهي و يا از روي بي‏توجّهي به جنبه‏هاي شرعي و حرمت تصرف در وقف، مِلک و عين موقوفه را ميان خود تقسيم کرده و به خريد و فروش آن اقدام مي‏کنند و بدين‏وسيله تعداد زيادي از رقبات موقوفه از ميان مي‏رود.
دوم آنکه رژيم بعث، طبق قانون ظالمانه خود هر فردي را که محکوم به اعدام مي‏کرد و يا او را دشمن تلقي مي‏نمود دستور مصادره کليه اموال منقول و غيرمنقول او را صادر مي‏کرد، که در مواردي اين حکم شامل اعيان موقوفه‏اي که به نام محکوم بود مي‏شد. نويسنده، افراد نيکوکاري را مي‏شناسد که به علت امانت و دينداري آنان خانه‏هاي وقفي فراواني در ثبت مالکيت آنان قرار داده شد؛ اما پس از محکوميت آنان به دست رژيم، بسياري از آن خانه‏ها مصادره شد و در معرض فروش قرار گرفت.
از طرحهاي خانه‏هاي وقفي در نجف اشرف، در سالهاي اخير مي‏توان از شهرک «حيّ‏الشاهرودي» در ميانه راه نجف و کوفه ياد کرد. اين طرح به‏خواسته مرحوم آيت‏اللّه‏ سيدمحمود شاهرودي و کمک مالي يکي از نيکوکاران ايراني به نام حاج‏حسين حشمتي انجام پذيرفت. اين طرح عبارت بود از
زميني وسيع که براي ساختمان شهرکي براي سکونت طلاب علوم ديني در نظر گرفته شده بود. تا چندسال پيش از درگذشت مرحوم شاهرودي تعدادي از اين خانه‏ها ساخته و در اختيار طلاب قرار گرفت؛ ليکن بعدها با تبعيد آقاي حشمتي و درگذشت آيت‏اللّه‏ شاهرودي و حوادث عراق، اين طرح متوقف شد و خانه‏ها از ساکنين آن تخليه گشت و رژيم بعث اين خانه‏هاي وقفي را مصادره کرد.

سنّت حسنه کاروانسراسازي از ديرباز در سرزمينهاي اسلامي وجود داشته است. امروزه بسياري از اين کاروانسراها و رباطها و استراحتگاههاي عمومي از اندلس تا رباط و از آنجا تا قاهره، و از مکّه و مدينه و يمن تا عراق و شام و از آنجا تا اصفهان و خراسان و ماوراءالنهر و هند، و به‏طور کلي در سراسر سرزمينهاي اسلامي پراکنده است. امروزه در ايران اسلامي تعداد زيادي کاروانسرا وجود دارد که همواره طبق نياز مسافران در جاده‏هاي مال‏رو قديم ساخته مي‏شده است. يکي از خط‏سيرهاي پر رفت و آمد، خط و مسير غرب ايران بوده است که مسافران را به مرزهاي ايران و عراق وصل مي‏کرده است.
در دوران صفويه و بر اثر فزوني تردّد از ايران به‏سوي عتبات و بالعکس، نياز به وجود کاروانسراها در جاده‏هاي بياباني و خشک بيشتر احساس مي‏شد. ازاين‏رو صفويان اقدام به ساختن تعداد زيادي کاروانسرا در مسير کاروانهاي قديم از ايران تا بغداد واز آنجا در دو مسير؛ يکي مسير جنوب به‏سوي کربلا و نجف، و ديگري در مسير شمال به‏سوي سامرا نمودند.
اين کاروانسراها که به دست مهندسان و معماران ايراني و با رعايت شرايط منطقه ساخته مي‏شدند از وسعت و بزرگي قابل توجهي برخوردار بودند؛ به‏گونه‏اي که در زمان واحد مسافران فراواني را در خود جاي مي‏دادند. گويند در طول مسير کاروانها به‏سوي عتبات 100 کاروانسرا در داخل خاک عراق ساخته شده است؛ ليکن آنچه باقي است تنها تعداد انگشت‏شماري است و بقيه از ميان رفته است. در مسير جاده نجف و کربلا امروزه 3 کاروانسرا از کاروانسراهاي صفوي وجود دارد. نخستين کاروانسرا در فاصله 15 کيلومتري شمال نجف قرار دارد که به «خان‏الرُبّع» شهرت دارد. دومين کاروانسرا در فاصله 30 کيلومتري از شمال نجف قرار دارد که به «خان حمّاد» يا مصلّي يا نصف شهرت دارد، و سو مين کاروانسرا در 20 کيلومتري جنوب کربلا قرار دارد و به «خان‏النخيله» مشهور است. اين سه کاروانسرا داراي باروي مربّع‏شکل و عظيم به ارتفاع بيش از 15 متر مي‏باشند و درِ ورودي آنها در سمت جنوب و نزديک به زاويه غربي قرار دارد. داخل کاروانسرا حياطي مربع‏شکل واقع است که در ميان آن چاهي عميق و در اطراف آن از 4 طرف ايوانها و اتاقهاي متعدد با سقفهاي گنبدي‏شکل قرار دارد، کاروانسرا داراي زيرزميني وسيع و قابل استفاده در فصول سرما و گرماست، علاوه بر اين بام کاروانسرا به‏گونه‏اي ساخته شده که قابل استفاده براي استراحت در شبهاي تابستان باشد.
نظير اين کاروانسراها در مسير کربلا و مسيّب به‏سوي بغداد وجود دارد. همچنين در مسير بغداد ـ خانقين ـ قصر شيرين، و مسير بغداد ـ سامرا، و مسير بصره ـ بغداد نيز از اين‏گونه کاروانسراها ديده مي‏شود که غالبا بر اثر بي‏توجّهي در حال فروريختن هستند.
سه کاروانسرا که در مسير نجف ـ کربلا قرار دارند تا سالهاي اخير مورد استفاده مؤمنيني که پياده به زيارت اباعبداللّه‏الحسين (ع) مشرف مي‏شدند قرار داشت. آنان شب را در يکي از آنها به‏سر مي‏بردند. در سال 1355 شمسي درگيري شديدي ميان نيروهاي دولتي و مردم در سومين کاروانسرا روي‏داد.
علاوه بر اين کاروانسراها که در ميان راهها ساخته مي‏شد، در داخل شهر نجف نيز تعدادي خان جهت سکونت زائران وجود داشته است که به علت متروکه‏بودن در سالهاي اخير، غالب آنها مخروبه گرديده و پس از صلاحديد از مراجع تقليد بعضي از آنها تبديل به أحسن شده است. از جمله اين خانها مي‏توان از مدرسه يزدي(صغري) نام برد که قبلاً محل سکونت زوّار بود و بعدها به دستور مرحوم يزدي به جاي آن مدرسه علميه ساخته شد. اين مدرسه نيز در سال 1360 شمسي ويران شد.

شهر کربلا از سال 61 هجري تاکنون همواره کعبه آمال و علاقه‏مندان اهل‏بيت(ع) و دوستداران حق و عدالت بوده است و ساليانه هزاران نفر جهت زيارت آستانه سالار شهيدان حضرت اباعبداللّه‏ الحسين(ع) وارد اين شهر مي‏شوند. رفت و آمد اين گروه عظيم از مردم، نيکوکاران را تشويق به ايجاد بناهاي وقفي جهت استفاده و استراحت اين زائران نموده است.
کربلا علاوه بر قداست و زيارتي بودن ـ که خود نيازهاي فراواني را ايجاد مي‏کند ـ از ديرباز يکي از حوزه‏هاي علميه شيعه را در خود جاي داده است. اين حوزه هرچند به پايه قدمت و ديرينگي حوزه کهنسال نجف نمي‏رسد، در دورانهايي، از عظمت و شکوفايي فراواني برخوردار بوده است. از آن جمله مي‏توان از دوران سرنوشت‏ساز و تعيين‏کننده مرحوم آيت‏اللّه‏ وحيد بهبهاني ياد کرد. با همت و پشتکار و قدرت علمي اين بزرگمرد بود که جبهه عقل‏گرايان پيروز گشته و شيعه از غوطه‏ور شدن در ورطه انديشه‏هاي باطل و بي‏ثمر و ضد عقل و منطق نجات يافت. از اين‏روست که از وحيد بهبهاني با عنوان بنيان‏گذار مکتب اصولي متأخر ياد مي‏کنند. علاوه بر اين در دوران جنگ جهاني اول و پس از اشغال عراق به‏دست ارتش بريتانيا، حوزه علميه کربلا به زعامت آيت‏اللّه‏ ميرزا محمدتقي شيرازي بود که رهبري مبارزات استقلال‏طلبانه عراق را به‏عهده داشت.
در هرحال وجود اين حوزه علميه سبب ديگري بود که نيکوکاران را به ساختن مدارس ديني و کتابخانه‏ها جهت استفاده طلاب وادار مي‏کرد؛ ليکن همان‏گونه که گذشت چون شهر کربلا زيارتگاه عمده شيعه به حساب مي‏آيد، تعداد ساختمانهايي که در آن جهت اسکان زايرين ساخته شده است بر تعداد مدارس ديني و کتابخانه‏هاي وقفي فزوني چشمگيري دارد.
در شهر کربلا نيز همانند نجف اشرف، نقش ايرانيان نيکوکار و مؤمن در ايجاد يا ترميم بناها و ساختمانهاي وقفي قابل توجه و چشمگير است. در اين نوشتار به تأسيسات وقفي که ايرانيان در کربلا ايجاد يا ترميم کرده‏اند خواهيم پرداخت.

باني اين باقيات صالحات مرحوم ميرزا شفيع‏خان صدرأعظم مي‏باشد. او هنگام تشرّف به زيارت کربلا توفيق ساختن اين مسجد را يافت و آن را در جنوب شرقي کربلا در نزديکي نهر «الهنديه» ـ يکي از شاخه‏هاي رودخانه فرات ـ و در مسير راه «خان‏النُخيله» بنا نمود. اين مسجد سالها مورد استفاده مؤمنين بود و پس از مرگ ميرزا شفيع‏خان، نيز پيکر او را در گوشه‏اي از حياط مسجد به خاک سپردند. بعدها نخلستانها و باغهاي اطراف اين مسجد، گورستان عمومي کربلا شد که به گورستان «وادي أيمن» مشهور است. اين مسجد در سال 1319 هجري به همت دو برادر نيکوکار ايراني به نامهاي حاج‏علي و حاج‏آقا جان بازسازي شد. خاطره تجديد ساختمان با اشاره به تاريخ آن با دو بيت شعر زيباي فارسي بر روي کاشيکاري سبز رنگ بر سر درِ ورودي مسجد ثبت شده است.

اين مسجد را مرحوم سردار حَسن‏خان قزويني در اواخر قرن دوازدهم هجري در زاويه شمال شرقي صحن مطهر و در فاصله کوتاهي از باروي صحن اباعبداللّه‏ الحسين(ع) بنا نموده است. اين مسجد قديمي بنا به نقل مورخين، بسيار زيبا و چشمگير بوده و کاشيکاريهاي بسيار نفيس و ارزشمندي داشته است. اين مسجد بعدها به‏جهت توسعه خيابان اطراف حرم مطهّر تخريب گرديد، و تخريب آن با اعتراض مردم و علما و اعيان شهر روبه‏رو شد؛ ليکن حاکم ناصبي شهر بدون توجه به تمايلات مردم و ارزشمندي بنا با سرعت تمام آن را ويران کرد و حتي کاشيهاي نفيس آن را که مي‏شد از آنها در موزه نگهداري نمود نيز از اين نابودي در امان نماند تا يادي از اين اثر نفيس در خاطره‏ها باقي نماند.

اين مسجد در سال 1276 هجري به دستور ناصرالدين‏شاه قاجار و پس از تشرّف او به زيارت کربلا ساخته شد. مسجد در شمال باروي صحن مطهر امام‏حسين(ع) قرار داشت. اين مسجد زيبا نيز بعدها به بهانه توسعه خيابانهاي اطراف حرم، در نيمه دوم قرن چهاردهم هجري از ميان برداشته شد.

اين مسجد را مرحوم آيت‏اللّه‏ آقاباقر وحيد بهبهاني در دوران زعامت و رياست مطلقه خود در کربلا بنا نمود. اين مسجد در يکي از کوچه‏هاي غربي باروي حرم امام‏حسين(ع) در نزديکي مدرسه معروف به «هندي» قرار داشت. در سالهاي اخير اين مسجد به همراه بسياري از مدارس و مساجد ديگر به بهانه توسعه خيابانهاي اطراف حرم ويران شد.

اين مسجد را مرحوم آيت‏اللّه‏ ميرزا مهدي شهرستاني در سال 1189 هجري و در نزديکي دروازه معروف به «باب‏الشهداء» در شرق حرم مطهر بنا نمود. اين مسجد بر اثر فرسودگي در سال 1356 هجري به دست عبدالرزاق الأُزري ـ استاندار وقت کربلا ـ تخريب و تجديد بنا شد و در سال 1399 هجري به همراه بسياري ديگر از مؤسسات مذهبي، به بهانه توسعه خيابانها به سرنوشت مساجد قبلي دچار شد.

از مساجد قديمي کربلاست که به همت ايرانيان نيکوکار ساخته شده است. اين مسجد در شرق حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع) در مسيري که به آرامگاه فقيه بزرگوار مرحوم ابن‏حمزه منتهي مي‏شود قرار دارد. در بخشي از مسجد، آرامگاه گروهي از بزرگان ايراني قرار دارد که نام بعضي از آنان عبارت است از: ميرزا نصراللّه‏ صدرالممالک (م1285هـ)، ميرزا محمدهادي صدرالممالک (م1310هـ)، محمدتقي بن الحاج عبدالکريم تبريزي (م1332هـ)، ميرزا محمدعلي بن الحاج‏رضا همداني (م1293هـ).

اين مسجد در سال 1372 هجري به همت مرحوم شيخ محمدمهدي واعظ مازندراني در محله خيمه‏گاه ساخته شد و تا پيش از حوادث سال 1412 هجري برپا بود.

اين مسجد در سال 1243 به همّت مرحوم سيدصالح فوزي تهراني در ميان بازار نجّارها بنا گرديد و تاکنون مورد استفاده مؤمنين است. اين مسجد در سال 1361 هجري در اختيار سازمان اوقاف عراق قرار گرفت.

کربلا را مي‏توان شهر حسينيه‏ها ناميد؛ شهري که در هر کوي و برزن آن حسينيه‏اي از آنِ اهالي شهري يا منطقه‏اي يا قبيله‏اي ساخته شده و بر افراد آن و ديگر زايران وقف گرديده است. تقريبا تمام شهرهاي عمده عراق و ايران و کشورهاي خليج و عربستان و هند و پاکستان در کربلا حسينيه دارند و هر کدام به فراخور حال و به نسبت ساکنين خود اقدام به ساختمان حسينيه‏هاي کوچک و بزرگ نموده‏اند. حسينيه‏ها نه‏تنها در روزهاي دهه محرم يا اربعين و يا نيمه رجب و شعبان که روزهاي زيارتي شهر کربلا به‏شمار مي‏رود، مملوّ از جمعيت‏اند، در طول سال نيز پذيراي زائران و عتبه‏بوسان اباعبداللّه‏ الحسين(ع) هستند. علاوه بر اين در شبها و روزهاي جمعه اين حسينيه‏ها گروههاي زيادي از زيارت‏کنندگان را در خود جاي مي‏دهند. اين زائران از اين حسينيه‏ها به‏عنوان استراحتگاه کوتاه‏مدت استفاده مي‏نمايند.
هزينه ساختمان اين حسينيه‏ها را معمولاً افراد شهر يا منطقه يا قبيله مربوطه به افراد مورد اعتماد پرداخت مي‏کنند و اين افراد به ساختمان حسينيه‏ها همت مي‏گمارند. از اين‏رو معمولاً اين حسينيه‏ها باني معيّن و مخصوصي ندارد؛ بلکه مردم شهر و منطقه‏اي براي درک ثواب اين فضيلت بزرگ، هرکدام به فراخور حال بخشي از هزينه‏هاي آنها را به‏عهده مي‏گيرند. تعدادي از اين حسينيه‏ها داراي ساختمانهاي عظيم و مجللي بوده و هستند، همانند حسينيه تهرانيها و اصفهانيها؛ اما ساختمان برخي کوچک ـ در حدّ يک خانه ـ و ساده است. بعضي از شهرهاي عراق ـ همانند بغداد و بصره ـ داراي حسينيه‏هاي متعددي هستند که هرکدام متعلق به بخش يا محله‏اي است.
مايه تأسف دوستداران اهل‏بيت(ع) است که از سال 1970 ميلادي رژيم بعث حاکم بر عراق مبارزه خود را عليه دينداري و تشيع آغاز کرده و ستيزه‏جويي با مراسم عزاداري اباعبداللّه‏ الحسين(ع) را بخشي از برنامه خصمانه خود قرار داده است؛ اوج دشمني و ضديت رژيم در قيام مردم عراق در شعبان 1412 هجري نمايانگر شد و در پي سرکوب قيام، رژيم بعث با دو لشکر مجهز به تمام تجهيزات جنگي ـ از تانک و توپخانه و هواپيما و موشک‏انداز و غيره ـ به شهر حمله نمود و مدت 10 روز کربلا را از زمين و آسمان مورد شديدترين حملات قرار داد که در نتيجه محله‏هاي بزرگ و قديمي شهر کربلا که در اطراف حرم مطهر قرار داشتند همگي منهدم شدند و صدها نفر به شهادت رسيدند. ارتش بعث چندين روزمتوالي مستقيما حرم امام‏حسين(ع) و حرم حضرت ابوالفضل(ع) را هدف توپخانه خود قرار داده بود که تخريبهاي فراوان و هول‏انگيزي در اين دو بقعه مقدس به وجود آمد، به گونه‏اي که اين دو مقام مقدس شبيه مخروبه‏هاي شهرهاي آبادان و خرمشهر به نظر مي‏رسيد. علاوه براين، ارتش بعث پس از اشغال شهر، اقدام به منفجر کردن بسياري از حسينيه‏ها و مدارس ديني و مساجد شهر نمود، از اين‏رو امروزه متأسفانه بجز موارد استثنائي از حسينيه‏هايي که به توصيف آنها خواهيم پرداخت جز تلّي از خاک باقي نمانده است (و سيعلم‏الذين ظلموا أيّ منقلبٍ ينقلبون).

اين حسينيه در سال 1345 هجري به همت مرحوم ميرزا علي اسکويي در کوچه مشهور به «الداماد» ساخته شده است. بناي اين حسينيه عبارت بوده است از حياطي که در اطراف آن اتاقهايي قرار داشته و همه‏ساله در آن مراسم عزاداري برگزار مي‏شده است. اين حسينيه تا پيش از حوادث سال 1412 هجري پا برجا بود.

اين حسينيه در سال 1372 هجري به همّت مرحوم شيخ محمدمهدي واعظ مازندراني در محله خيمه‏گاه ـ در فاصله کوتاهي از حرم مطهر اباعبداللّه‏(ع) ـ بنا گرديد و همواره پذيراي بسياري از زائران مازندراني بود. اين بنا نيز پس از حوادث سال 1412 هجري ويران شد.

اين حسينيه يکي از بزرگترين حسينيه‏هاي ايرانيان در کربلا بود و با کمک مالي مردم نيکوکار اصفهان در خيابان «القبله» بنا شده است. ساختمان آن از حياطي نسبتا بزرگ و يک بناي دو طبقه تشکيل شده بود و در راهروهاي آن تعداد زيادي اتاق جهت اقامت زائران قرار داشت، حسينيه داراي سردري بسيار زيبا بود که در اطراف آن به روي کاشيهاي معرّق و با آيينه‏کاري زيبا اشعاري در مدح اهل‏بيت(ع) به چشم مي‏خورد، اين حسينيه در پي حوادث خونين قيام مردم در شعبان 1412 هجري به‏دست رژيم بعث منهدم گرديد.

بزرگترين حسينيه در کربلا به‏شمار مي‏رفت. اقدام براي ساختمان اين حسينيه از سالها قبل آغاز شد و بسياري از وعاظ و گويندگان در شهرهاي مختلف ايران جهت ساختمان آن که در وهله نخست به عنوان «حسينيه ايرانيان» نام‏گذاري شده بود نيکوکاران را به پرداخت پول و مشارکت در ساختمان آن تشويق مي‏کردند؛ ليکن پس از پايان ساختمان آن را «حسينيه تهرانيها» ناميدند. شايد علت اين نامگذاري سهم بيشتر نيکوکاران تهراني در کمک به ساختمان آن بود!
اين حسينيه موقعيت بسيار ممتاز و قابل توجهي داشت؛ بدين‏گونه که در فاصله 10 متري از باروي صحن مطهر حرم اباعبداللّه‏(ع) در سمت قبله و در فلکه اطراف حرم و در مقابل يکي از دروازه‏هاي ورودي صحن قرار داشت. ساختمان حسينيه از سه طبقه به همراه شبستاني بزرگ در طبقه اول که محل برگزاري مراسم عزاداري بود و زيرزمينهاي وسيع و متعددي تشکيل شده بود، حسينيه متجاوز از 200 اتاق براي سکونت خانوادگي داشت که در مواقع ازدحام و زيارتي از زيرزمينها و شبستانها و تالارهاي حسينيه نيز استفاده مي‏شد. وضعيت اين حسينيه همواره بستگي به روابط سياسي ايران و عراق داشت و مکررا رژيم عراق ساختمان آن را از متوليان آن گرفته و در اختيار مقامات امنيتي قرار مي‏داد و از ورود زائران به داخل آن ممانعت مي‏کرد. از سال 1970 ميلادي رژيم براي عوامفريبي اقدام به برگزاري مراسم ساليانه باشکوهي در شب سوّم شعبان ـ سالروز ولادت امام حسين(ع)9ـ در اين حسينيه نمود و براي گمراه‏نمودن ميهمانان که از داخل و خارج عراق دعوت مي‏شدند نام حسينيه را به «الحسينية الحيدريه» تغيير داد و سر درِ حسينيه را که نمايانگر هويت سازندگان آن بود از ميان برداشت.
اين حسينيه در جريان حوادث قيام سال 1412 هجري به علت نزديکي به حرم مطهر مورد استفاده انقلابيون قرارداشت و پس از اشغال شهر به دست ارتش بعث، با ديناميت منفجر و تبديل به تلّي از خاک‏گرديد.

اين حسينيه که توليت آن به‏عهده گروهي از اعيان شهرستان قم؛ از جمله مرحوم آيت‏اللّه‏ حاج شيخ‏مرتضي حائري‏يزدي و مرحوم حجت‏الاسلام والمسلمين حاج شيخ‏نصراللّه‏ خلخالي و حجت‏الاسلام والمسلمين حاج شيخ‏احمد انصاري‏قمي بود، در سال 1385 هجري به همّت دو متولي اخير و کمک و ياري مالي اهالي قم در زميني به مساحت بيش از 2000 متر در خيابان خيمه‏گاه و نزديک ميدان «الامام علي(ع)» ـ در فاصله 500 متري جنوب حرم مطهر ـ ساخته شد. ساختمان کنوني حسينيه که تنها بخش اول آن به اتمام رسيد عبارت بود از دو طبقه ساختمان و يک زيرزمين. در طبقات ساختمان در هر راهرو دو رديف اتاق جهت سکونت زائرين ساخته شده بود. اين حسينيه به همّت متوليان آن در مدت متجاوز از 20 سال که ديگر حسينيه‏ها را رژيم بسته بود پذيراي زائران ايراني از شهرهاي گوناگون بود. حسينيه پس از حوادث سال 1412 هجري آسيب فراوان ديد و بخشهايي از آن تخريب گرديد.

زمين اين حسينيه را که در خيابان «صاحب‏الزمان(ع)» قرار داشت نيکوکاران آذربايجاني از سالها پيش خريداري کرده بودند؛ ليکن حوادث عراق مانع از ادامه کار ساختمان مي‏شد، تا اين‏که در سال 1357 شمسي بخشي از طرح ساختمان به همّت مرحوم آيت‏اللّه‏ خوئي تکميل و مورد استفاده قرار گرفت. اين ساختمان در حوادث سال 1412 هجري به‏دست نيروهاي بعثي تخريب شد.

اين حسينيه را مرحوم حاج سيدمحمد صالح بلورفروش در سال 1344 هجري در خيابان «المخيّم» براي سکونت زائران ساخته بود. اين حسينيه علاوه بر اتاقهاي متعدد جهت سکونت، نمازخانه‏اي بزرگ و کتابخانه‏اي داشت که کتابهاي آن را مرحوم سيدعبدالحسين آل‏طعمه (توليت آستانه حضرت اباعبداللّه‏(ع) متوفي سال 1380 هجري) وقف نموده بود.

اين مدرسه از باقيات صالحات مرحوم سردار حَسن‏خان قزويني است که آن را به همراه يک مسجد و کتابخانه عمومي در سال 1180 هجري بنا نمود. مدرسه در شمال باروي صحن مطهر و در نزديکي يکي از دروازه‏هاي
ورودي صحن مطهر و در آغاز بازار بزرگ کربلا قرار دارد. اين مدرسه از شهرت فراواني در تاريخ کربلا برخوردار است؛ زيرا بزرگترين مدرسه ديني کربلا تا سالهاي اخير بوده و ساختمان آن از زيبايي خاصي از لحاظ مهندسي و کاشيکاريهاي نفيس آن برخوردار است. اين کاشيها بر سر درِ ورودي و گرداگرد مدرسه ديده مي‏شوند و بر روي آنها آيات قرآن و احاديث نوشته شده است. اين مدرسه داراي موقوفات بسيار زيادي است که از محل درآمد آنها مخارج مدرسه و کمکهاي مالي به طلاب تأمين مي‏شده است. ساختمان مدرسه متجاوز از يک قرن مورد استفاده حوزه علميه و طلاب علوم ديني در کربلا بوده است و در اين سالها صدها نفر در آنجا به درس و آموزش مشغول بوده‏اند. بعضي از مؤرخين آورده‏اند که سيدجمال‏الدين اسدآبادي مدتي در اين مدرسه به تحصيل پرداخته است [تراث کربلاء، ص202] در 16 محرم سال 1368 هجري بخش عمده اين مدرسه به همراه موقوفات آن که عبارت از تعداد فراواني مغازه بود بر اثر توسعه فلکه اطراف حرم تخريب شد. در همين تاريخ باقيمانده زمين مدرسه به همت نيکوکاران و علماي دين بازسازي شد و تا سالهاي اخير ـ پيش از حوادث سال 1412 هجري ـ پابرجا بود.

اين مدرسه در سال 1270 هجري به همت گروهي از نيکوکاران ايراني در ميان بازار بزرگ کربلا و در نزديکي آرامگاه مرحوم آيت‏اللّه‏ سيدمحمد مجاهد طباطبايي ـ صاحب کتاب المناهل ـ ساخته شد. ساختمان مدرسه از دو طبقه تشکيل شده بود که تعداد اندکي حجره در دو طبقه آن قرار داشت و در زاويه جنوب شرقي مدرسه آرامگاه مرحوم مجاهد با گنبد سبز رنگي در بالاي آن قرار داشت. در ايوان جنوبي مدرسه سنگ مرمر آرامگاه دوتن از بزرگان خاندان طباطبايي که يکي از آنان عموي مرحوم آيت‏اللّه‏ بروجردي بود خودنمايي مي‏کرد. اين مدرسه بعدها بر اثر توسعه خيابانهاي اطراف از سمت شمال تخريب و قسمتهايي از آن در خيابان قرار گرفت و سالها به اين حالت باقي بود؛ ليکن در سال 1360 شمسي رژيم بعث مجددا به بهانه توسعه خيابان «بين‏الحرمين» اين مدرسه را تخريب کرد و تنها بخشي کوچک از آن که آرامگاه مرحوم مجاهد بود با گنبد سبز آن باقي ماند. تا اينکه اين مقبره نيز در سال 1362 شمسي شبانه ويران شد و آثار آرامگاه آن مجاهد بزرگوار را همچون بسياري از يادگارهاي شيعيان و ايرانيان از ميان برداشتند.

اين مدرسه به همّت مرحوم شيخ عبدالحسين تهراني ـ مشهور به شيخ‏العراقين ـ از محل ثلث اموال ميرزا تقي‏خان اميرکبير ـ صدراعظم دوران ناصرالدين شاه قاجار ـ ساخته شد. اين مدرسه در غرب باروي حرم‏مطهر قرار داشت و همواره مورد استفاده طلاب علوم ديني بود تا اينکه در سالهاي اخير بر اثر توسعه فلکه و خيابانهاي اطراف حرم اين مدرسه نيز تخريب گرديد.

از مدارس ديني مشهور در کربلاست که در سال 1270 هجري به همّت مالي گروهي از ايرانيان آذربايجاني و قفقازي در کوچه «الداماد» ساخته شد. اين مدرسه همواره مورد استفاده طلاب و محل درس و بحث آنان بود. پس از حوادث سال 1412 هجري اطلاع دقيقي از وضعيت آن در دست نيست.

اين مدرسه در محله «العباسية الشرقيه» و در خيابانهاي جنوب شرقي حرم مطهر ابوالفضل(ع) قرار دارد. ساختمان مدرسه در سال 1287 هجري به همت مرحوم ميرزا کريم‏خان شيرازي بنا شده و شامل يک حياط وسيع با حوضي بزرگ و تعدادي درخت در ميان حياط و يک طبقه ساختمان است که گرداگرد حياط قرار دارد. در جنوب حياط شبستان وسيع و بزرگي وجود دارد که نمازخانه و محل درس و بحث بوده است. اين مدرسه به جهت موقعيت ممتاز آن سالها پذيراي گروه زيادي از زائران حسيني در ماههاي محرم و صفر بوده است و روزانه در نمازخانه آن متجاوز از 10000 نفر را اطعام مي‏کرده‏اند. اين مدرسه در سال 1308 هجري به همّت مرحوم ميرزاعلي‏محمد شيرازيموسوي تعمير گرديد. اين بنا تاکنون با استحکام تمام پا برجا است.

اين مدرسه از يادگارهاي ايرانيان نيکوکار در کربلاست که در نيمه‏هاي قرن سيزدهم هجري در خيابان «الامام علي(ع)» و در نزديکي آرامگاه مرحوم سيدمحمد مجاهد طباطبايي ساخته شده است. ساختمان آن که از دو طبقه تشکيل شده بود سالها مورد استفاده طلاب حوزه علميه قرار داشت. رژيم بعث ابتدائا در سال 1360 شمسي به بهانه توسعه خيابانهاي اطراف بخش عمده اين مدرسه را تخريب کرد و پس از حوادث سال 1412 هجري باقيمانده آن را نيز ويران نمود.

از مدارس ديني مشهور کربلا که در مقابل دروازه «الزينبيه» ـ در غرب باروي صحن‏مطهر ـ قرار داشت
مدرسه زينبيّه بود. توليت اين مدرسه از آنِ مرحوم آيت‏اللّه‏ ميرزا محمدتقي شيرازي و پس از او به عهده فرزندش مرحوم شيخ عبدالحسين شيرازي واگذار شد. اين مدرسه نيز در هنگام توسعه خيابانهاي فلکه اطراف حرم تخريب گرديد.

سازنده آن مرحوم حاج محمدسليم‏خان شيرازي است و در سال 1250 هجري بنا شده است. موقوفات قابل توجهي براي ساکنين آن در نظر گرفته شده بود و سالها مورد استفاده طلاب حوزه علميه قرار داشت.

اين مدرسه از باقيات صالحات مرحوم آيت‏اللّه‏ حاج‏آقاحسين طباطبايي بروجردي است. تصميم به بناي اين مدرسه پيش از درگذشت مرحوم بروجردي گرفته شده بود؛ ليکن ساختمان آن در سال 1381 هجري به همت مرحوم حجت‏الاسلام والمسلمين حاج شيخ‏نصراللّه‏ خلخالي پايان گرفت. اين مدرسه در خيابان »المخيّم» نزديک به ميدان «الامام علي(ع)» و در 500 متري جنوب حرم مطهر قرار داشت. ساختمان زيباي آن عبارت بود از يک حياط که در سه طرف آن دو طبقه ساختمان و حجرات قرار داشت. علاوه بر اين، مدرسه داراي زيرزميني وسيع بود. اين مدرسه به‏جهت نزديکي به حرم مطهر همواره براي انجام وضو و تشرف زوار به حرم مطهر و يا بيتوته طلاب مورد استفاده قرار مي‏گرفت، از اين‏رو در ميان مردم به عنوان «حسينيه بروجردي» شهرت يافته بود. اين مدرسه در حوادث خونين سال 1412 هجري به‏دست نيروهاي بعثي منهدم گرديد.

اين مدرسه در سال 1327 هجري در زميني وقفي و به همت گروهي از ايرانيان جهت آموزش کودکان ايراني تأسيس شد. نخستين مدير آن مرحوم ميرزاهادي شهرستاني ـ از فرهنگ‏دوستان ايراني مقيم کربلا ـ بود. در سال 1925 ميلادي اين مدرسه بنابر توافق ميان دولتين ايران و عراق جزو املاک دولت ايران به‏شمار آمده و وزارت آموزش و پرورش و سرپرستي مدارس ايرانيان در عراق آن را اداره مي‏کردند. در طي نيم‏قرن فعاليت آموزشي، هزاران دانش‏آموز در اين مدرسه تربيت شدند. رژيم عراق، اين مدرسه را در سال 1980 ميلادي و پس از تيره‏شدن روابطش با دولت ايران تعطيل کرد و بعدها ـ در سال 1364 شمسي ـ بخشهايي از آن جهت توسعه فلکه روبه‏روي مدرسه، تخريب شد. و مقامات عراقي باقيمانده آن را مصادره کردند! از ويژگيهاي اين مدرسه آزمايشگاه بسيار مجهّز آن بود که در قسمتي از آن حيوانات و پرندگان خشک‏شده زيادي قرار داشت.

اين مدرسه به همت حجت‏الاسلام شيخ‏حسن نائيني ـ از وعاظ و گويندگان مذهبي کربلا ـ و ياري مالي شيعيان کويت در شمال آستانه حضرت ابوالفضل(ع) بنا شد، و تا پيش از حوادث سال 1412 هجري همواره مورد استفاده طلاب علوم ديني قرار داشت.

اين مدرسه به همّت گروهي از علماي کربلا جهت آموزش طلاب علوم ديني در خيابان «الحسين(ع)» بنا گرديد. توليت اين مدرسه به‏عهده حجت‏الاسلام سيدمرتضي خطيب قرار داشت. از وضعيت کنوني اين مدرسه اطلاع دقيقي در دست نيست.

اين کتابخانه از گذشته‏هاي بسيار دور در يکي از حجرات صحن اباعبداللّه‏ الحسين(ع) تشکيل شده بود، و داراي کتابهاي خطي نفيس و ارزشمندي از قبيل نسخه‏هاي نفيس و گرانبهاي قرآن بود. قسمت عمده کتابهاي اين کتابخانه را پادشاهان و شاهزادگان و اهل علم و متمکّنين ايراني و ديگران وقف کرده بودند. اين کتابخانه مکررا مورد دستبرد حوادث قرارگرفته که مصيبت‏بارترين آنها در هنگام حمله وهابيون جنايتکار در سال 1216 هجري انجام گرفت. در اين حمله عمده کتابها به آتش کشيده شد و باقيمانده آن به‏دست وهّابيها به غارت رفت. براي نمونه مورخين از نسخه خطي بسيار نفيس و ارزشمندي از قرآن ياد مي‏کنند که نزد «سلامة السهبان» ـ از سرکردگان وهابيون در شهر «حايل» در عربستان ـ ديده شده و بر آن مهر وقفيت آستانه امام‏حسين(ع) وجود داشته است. پس از حمله مذکور مجددا نيکوکاران، کتابهاي بسياري را بر آن وقف کردند، و مجددا کتابخانه رونق گذشته خود را باز يافت.
در سالهاي اخير در سمت غرب صحن مطهر و در نزديکي دروازه معروف به «سلطاني» کتابخانه‏اي بنا گرديد و اين کتابخانه به همراه بخشي از کتابهاي خطي کتابخانه‏هاي مدارس ديني ويران‏شده کربلا، بدانجا منتقل شد و مجموعه نسبتا غني و بزرگي را تشکيل داد. پس از حوادث سال 1412 هجري کتابخانه مورد اصابت گلوله‏هاي توپ و خمپاره قرار گرفت و طعمه آتش شد و کتابهاي زيادي از آن به دست ارتش بعث کافر به سرقت رفت، از آن‏جمله از يک نسخه خطي بسيار ارزشمند قرآن کريم مي‏توان ياد کرد که نگارنده آن را در ايران مشاهده کرده است. دارنده اين قرآن آن را در يکي از کشورهاي خليج‏فارس به مبلغ 500 دلار تهيه کرده و بر تعدادي از صفحات آغازين و پايان آن مهر کتابخانه حرم امام‏حسين(ع) ديده مي‏شد.

مرحوم شيخ عبدالحسين تهراني (م1285هـ) آثار وقفي متعددي از خود در عتبات برجاي گذاشته است. توليت اين کتابخانه با دو فرزند آن مرحوم؛ يعني شيخ‏علي و شيخ‏مهدي بوده است. اين کتابخانه کتابهاي خطي نفيس و ارزشمندي داشت که نسخه منحصر به فرد شرح‏حال خواجه نصيرالدين طوسي ـ به قلم يک نويسنده يوناني ـ از جمله آنهاست. اين کتاب را دزدان فرهنگ از کتابخانه به يغما برده و هم‏اکنون در موزه بريتانيا از آن نگهداري مي‏شود. اين کتابخانه بعدها بر اثر بي‏توجهي متوليان از ميان رفت و بخشهايي از کتابهاي باقيمانده آن به کتابخانه جعفريه در مدرسه (هندي) کربلا منتقل شد. مستشرق معروف جُرجي زيدان در کتاب خود (تاريخ آداب اللغة العربية ج4/128) ضمن ياد از اين کتابخانه به معرفي برخي از نسخه‏هاي نفيس آن پرداخته است. (تراث کربلا، ص323).

اين کتابخانه را دانشمند فاضل مرحوم سيد علي‏اکبر قزويني (م بعد از 1300هـ) تأسيس کرد و کتابهاي آن را وقف استفاده عمومي قرار داد. پس از آن مرحوم، توليت آن به‏عهده مرحوم سيدهاشم قزويني قرار داشت. بعدها کتابهاي اين کتابخانه متفرق گشت و قسمتي از باقيمانده آن به کتابخانه مدرسه هندي در کربلا ضميمه شد.

اين کتابخانه در واقع کتابخانه خصوصي مرحوم شيخ محمدمهدي مازندراني ـ از وعاظ و سخنگويان عالي‏قدر کربلا ـ بود که پس از وفات او در سال 1385 هجري در يکي از مدارس ديني کربلا جهت استفاده عموم قرار داده شد. اين کتابخانه داراي کتابهاي خطي و چاپي نفيس و ارزشمندي است و از وضعيت آن پس از حوادث سال 1412 هجري اطلاعي در دست نيست.

اين کتابخانه در سال 1376 هجري به همت حجت‏الاسلام والمسلمين سيدنورالدين ميلاني ـ فرزند مرحوم آيت‏اللّه‏ ميلاني ـ در محله «العباسية‏الغربيه» تأسيس گرديد. اين کتابخانه داراي هزاران جلد کتاب چاپي و 500 جلد کتاب خطي بود که بخشي از آنها نفيس و ارزشمند بودند و همواره مورد استفاده قرار داشتند. در بخشي از ساختمان کتابخانه جلسات مذهبي هفتگي تشکيل مي‏شد. اين کتابخانه بعدها بر اثر فشار رژيم عراق و مهاجرت مؤسس آن به ايران تعطيل گرديد و از ميان رفت.

مؤسس اين کتابخانه مرحوم ميرزاعلي اسکوئي(م1386هـ) است که آن را در حسينيه حائري قرار داده بود و مورد استفاده عموم بود. اين کتابخانه نيز بعدها بر اثر سياستهاي رژيم عراق تعطيل شد و از ميان رفت.

اين کتابخانه در سال 1386 هجري به همّت سيدهادي حسيني‏شهرستاني مرعشي در يکي از کوچه‏هاي مقابل دروازه صحن مطهر امام‏حسين(ع) معروف به «باب‏الزينبيه» تشکيل گرديد و مورد استفاده عموم قرار داشت، ليکن اين کتابخانه نيز همانند بسياري ديگر از مؤسسات علمي و ديني کربلا بعدها به دست رژيم عراق نابود گرديد.

اين کتابخانه در سال 1387 هجري به همّت آيت‏اللّه‏ سيدمحمد شيرازي در نزديکي «خيمه‏گاه» و با متجاوز از 9000 جلد کتاب تأسيس گرديد. کتابخانه را بعدها رژيم عراق تعطيل کرد و کليه کتابهاي آن مصادره گرديد.

آستانه مقدس حضرت اباعبداللّه‏ الحسين(ع) همواره در طول تاريخ کعبه آمال شيعيان و دوستداران اهل‏بيت(ع) بوده است، ليکن دشمنان پيامبر و اهل‏بيت(ع) و ناصبياني که نسبت به آنان و علاقه‏مندان آنان دشمني مي‏ورزيدند همواره از اين توجه و علاقه بي‏شائبه ابراز ناراحتي نموده و سعي و کوشش در اذيت و آزار شيعيان و علاقه‏مندان سرور شهيدان داشتند. پس از فاجعه کربلا نخستين کسي که علنا دشمني و مخالفت خود را با سيدالشهدا و زائران آن حضرت ابراز داشت، خليفه عباسي متوکل جعفربن معتصم‏عباسي بود که در سالهاي 236 و 237 و 247 هجري لشکريان خود را به کربلا گسيل داشت و آنان ضمن تخريب و جسارت نسبت به قبور مقدس شهيدان به خون خفته کربلا تعداد زيادي از زائران را قتل‏عام نموده و مردم را تا ساليان دراز از زيارت آستانه آن بزرگوار منع کردند. پس از اين واقعه، در سال 372 هجري و براي نخستين‏بار به همت عضدالدوله ديلمي کربلا عظمت خود را باز يافت و به‏صورت شهر درآمد. اين پادشاه دستور حفر آبراهي را
صادر کرد که تا ساليان دراز آب آشاميدني مردم کربلا و نياز کشتزارهاي اطراف را تأمين مي‏کرد.

از ديگر اقدامات خيرخواهانه و عام‏المنفعه‏اي که به دست عضدالدوله ديلمي در سال 372 هجري در کربلا انجام پذيرفت، ساختن تعدادي کاروانسرا و ساختمانهاي وقفي در اطراف آستانه حضرت اباعبداللّه‏ الحسين(ع) بود تا سرپناهي براي زائران باشد.

کربلا شهري است که از آب فراوان و هواي معتدلي برخوردار است. از اين‏رو در اطراف شهر باغها و مزارع وسيع و سرسبزي قرار دارد. بيشترين محصول کربلا علاوه بر خرما پرتقال است. پرتقالهاي کربلا شيريني و لطافت خاصي دارند و در عراق مشهورند. بنابر نقل معمّرين، بيشتر اين کشتزارها و باغها و مزارع را ايرانيان مهاجر ـ بويژه اهالي يزد ـ به وجود آورده‏اند. امروزه در شمال و شرق و غرب کربلا باغهاي وسيعي وجود دارد که پوشيده از درختان خرما و مرکبات است و بخشهاي وسيعي از آنها را ايرانيان نيکوکار وقف زائران کربلا نموده‏اند. در گذشته همه‏ساله بخشي از محصولات اين باغها در اختيار زائران و افرادي که پياده جهت زيارت کربلا مشرف مي‏شدند قرار مي‏گرفت، و قسمتهاي ديگر در بازار فروخته مي‏شد و عايدات آن به مصارف خيريه مقرّر مي‏رسيد.
بخشهاي بزرگي از اين باغها در سالهاي اخير بر اثر سياستهاي ضد ديني دولت حاکم در عراق و اجراي برنامه‏هاي اصلاحات ارضي از دست متوليان آن خارج شده و در اختيار سازمانهاي دولتي قرار گرفته است. در اين باغها گروههايي از کارگران و کشاورزان مصري و مغربي اسکان داده شده‏اند که به کشاورزي مشغول‏اند. امروزه بزرگترين کارخانه بسته‏بندي خرما در عراق در شهر کربلا و در قسمتي از همين باغهاي وقفي ـ در شمال غربي شهر ـ قرار دارد و ساليانه هزاران‏تن خرماي منطقه را پس از بسته‏بندي به دنيا صادر مي‏کند.

سيل سفر زائران و مشتاقان اباعبداللّه‏ الحسين از سرتاسر کشورهاي شرق اسلامي به کربلا به حدي است که مسافرخانه‏ها و مهمانپذيرها و حسينيه‏هاي شهر گنجايش همگي آنها را ندارند و از اين‏رو بسياري از نيکوکاران اقدام به خريد خانه در کربلا نموده و آن را جهت استفاده زائران وقف کرده‏اند.
بخش عمده‏اي از اين خانه‏ها متعلق به ايرانيان متمکن است که در طول ساليان دراز اين خانه‏ها را تهيه کرده و آن را به همراه اثاثيه و لوازم ضروري وقف زائران کرده‏اند. اين منازل معمولاً به دست نمايندگان علما و مراجع تقليد اداره مي‏گرديد. امروزه در نتيجه سياستهاي ظالمانه رژيم عراق و قوانين ضد ديني آن بسياري از اين خانه‏ها در پي‏دستگيري متولّيان يا اخراج و فرارشان از عراق بدون سرپرست مانده، و بدين‏ترتيب عين موقوفه به‏تدريج تخريب شده يا مورد دستبرد و مصادره قرار گرفته است.
بغداد مشهورترين پايتخت در تاريخ اسلام، بلکه در جهان قديم بوده است. آوازه و شهرت اين شهر يادآور عظمت و شکوه و کاخهاي هزار و يک شب خلفاي بني‏العباس و مدارس و مساجد و کتابخانه‏ها و بازارهاي مشهور اين شهر است. اين شهر آميزه‏اي از عظمت و سربلندي و جلال و شکوه و ذلت و خواري و شکست و نابودي را به خود ديده است. روزگاري آرزوي مردم زيستن در آن بوده و روزگاري ديگر جويهايي از خون مردمان آن جاري شده است، روزگاري رمز همزيستي مسالمت‏آميز مردمان بوده و روزگاري ديگر نمودي از دشمني و جنگ فرقه‏ها و مذاهب و کويها و برزنها با هم بوده است. اين شهر در سال 145هـ.ق به دست ابوجعفر منصور ـ خليفه مقتدر و سفاک عباسي ـ ساخته شد. درباره خصوصيات و چگونگي ساختمان آن کتابهاي فراواني نگاشته شده است. اين شهر در دوران کوتاهي چنان عظمت و شکوفايي يافت که هيچ پايتختي ياراي برابري با آن نداشت، در اين دوران نسلي از ايرانيان مسلمان که در براندازي حکومت امويان و جايگزيني خلافت عباسيان نقش عمده‏اي داشتند، بساط زندگاني خود را از خراسان و ري و اصفهان و ديگر شهرهاي ايران برچيدند و در بغداد رحل اقامت افکندند و هر کدام پايگاهي شدند براي جذب ديگر همشهريان و هموطنان خود به سوي بغداد. چند سالي نگذشت که ايرانيان اقليتي بانفوذ با پشتوانه‏اي از قدرت سياسي و اقتصادي و علمي در بغداد گرديدند. بسياري از فرماندهان لشکر و فقيهان و عالمان دين و بازرگانان از ايرانيان مهاجر بودند. در ميان اين جماعت مهاجر از هر کيش و مذهبي يافت مي‏شد، گروهي شافعي يا شيعي يا اسماعيلي از خراسان و ري و قم، و جماعتي ديگر حنبلي از اصفهان و گروهي ديگر ملحد و زنديق و دهري و مانوي و زرتشتي، و خلاصه عصاره تمام ملل و نحل ايران را مي‏شد در ميان ايرانيان بغداد يافت. و اينان نيز به تناسب مشرب فکري و معتقد ديني خود اقدام به تأسيس مدارس، مساجد، کتابخانه، رباط نمودند و آن را بر اتباع مذهب خود وقف نمودند. البته بعدها بغداد گرفتار مصيبتهاي فراواني گرديد. جنگهاي داخلي، درگيريهاي درباريان و فرماندهان لشکرها و ترکتازيهاي ترکان و مغولان، سيلابها، آتش‏سوزيها، قحطي و خشکساليها، امراض، حملات تيمور و عثمانيان و صفويان و نادرشاه و ارتش انگليس و جز اينها از آن شکوه و عظمت جز نامي در خاطره‏ها و تپه‏هايي از خاک و باقيمانده ديواري خراب و فروريخته که روزگاري مسجد يا مدرسه يا کاخ خليفه و جز اينها بوده باقي نگذاشت. امروزه در بغداد جز چند مدرسه و مسجد و گلدسته و گنبد و گور چيزي از آن دوران خاطره‏انگيز باقي نمانده است.
اما از آثار ايرانيان که نقش بسزايي در تأسيس بغداد و رشد و شکوفايي آن در طي قرنها داشته‏اند نيز چيزي باقي نمانده است. امروزه تنها در لابه‏لاي صفحات کتابهاي تاريخ مي‏توان در جستجوي موقوفات ايرانيان و نام ايرانيان نيکوکـاري که اقدام به ساختـن يا ترميـم و احياي مسجد يا مدرسـه و يا کتابخانـه‏اي نموده‏اند بود، از اين‏رو ما نيز در اين نوشتار با استعانت از کتابهاي تاريخ نام اين ايرانيان نيکوکار (اعم از شيعه و سنّي) را جهت اطلاع خواننـدگان خواهيم آورد.

جامع الخليفه اين مسجد را خليفه المکتفي باللّه‏ عباسي در سالهاي 289 تا 295هـ.ق در بخش شرقي بغداد (رصافه) بنا نمود. اين مسجد از مهمترين بناهاي مذهبي دوران عباسي به‏شمار مي‏رفته است.
بنا به روايت مورخين در سال 369هـ.ق در دوران حکومت آل بويه بر عراق و ايران، در بغداد بر اثر طغيان رودخانه دجله کويهاي بسياري از بخش شرقي (رصافه) را آب فرا گرفت و تخريب نمود از جمله بناهايي که آسيب ديد همين مسجد جامع بغداد بود، از اين‏رو عضدالدوله ديلمي، دستور ترميم و بازسازي خرابيهاي ناشي از سيل را داد، و کارگران نخست مسجد جامع را بازسازي کردند و آن‏گاه به ترميم خرابيهاي بازارها و کويها پرداختند.
اين مسجد تا دوران حمله مغول به بغداد همواره مورد استفاده بود و پس از حمله مغول و زوال خلافت عباسيان اين مسجد همانند ديگر ساختمانهاي بغداد آسيبهاي شديدي را متحمل شد. در سال 656 هـ.ق به دستور عمادالدين عمر بن محمد قزويني که معاون فرمانده نظامي بغداد بود (فرمانده نظامي بغداد امير قراتاي از امراي مغول بود که لشکريان او بغداد را فتح کردند) و با نظارت شهاب‏الدين علي بن عبداللّه‏ (ناظر اوقاف بغداد از سوي مغولان) بازسازي مسجد جامع آغاز گرديد و پس از مدتي ترميم آن پايان پذيرفت و مجددا اقامه نماز جماعت در آن برقرار شد. پس از چندين سال مجددا بر اثر سيلابها مسجد نياز به ترميم پيدا کرد. از اين‏رو بنا به روايت ابن‏الفوطي در الحوادث الجامعة در سال 670 هـ.ق علاءالدين جويني در دوران وزارتش براي آباقا فرزند هولاکو، دستور بازسازي اين مسجد را صادر نمود. اين مسجد بعدها مجددا و در چندين نوبت تخريب و ترميم گرديد. امروزه از اين مسجد باستاني که در خيابان «شارع الجمهوريه» و در نزديکي بازار مشهور «شورجه» قرار دارد تنها يک گلدسته قديمي باقي است که در ميان عامه مردم به «منارة سوق الغَزل» اما مسجد که در سالهاي اخير خرابه‏اي بيش از آن باقي نمانده بود به دست وزارت اوقاف عراق در سال 1386هـ.ق تخريب و از نو و به سبک معماري دوران عباسي ساخته شد.

اين مسجد به همت و دستور محمد بن فضل‏اللّه‏ خواجه رشيدالدين همداني، وزير سلطان ابوسعيد بهادرخان و يا فضل اللّه‏ اسفراييني ساخته شده است. اين مسجد از نماهايي است که از آن دوران تاکنون در بغداد باقي مانده است، و هم‏اکنون در محله‏اي که به نام باني اين مسجد شهرت دارد يعني «محلة الفضل» در خيابان «شارع الکفاح» پابرجاست.
البته از ساختمان اصلي آن حتي يک آجر هم باقي نمانده است، و در طول تاريخ اين مسجد بارها تخريب و سپس ترميم و بازسازي گرديده است که آخرين‏بار آن در سال 1359هـ.ق بوده است.

شيخ معروف کرخي از زهّاد و عرفاي مشهور دوران هارون‏الرشيد و از موالي حضرت علي بن موسي‏الرضا عليه‏السلام بود که در سال 200هـ.ق در بغداد درگذشت و در گورستان «مقبرة باب‏الدير» مدفون گرديد. آرامگاه او تا به امروز باقي است. مريدان و دوستان او مسجدي به نام او در نزديکي ساحل غربي دجله «کرخ» در محله «قصر عيسي» بنا کردند و اين مسجد پس از حمله مغول در سال 678 هـ.ق به دستور شمس‏الدين محمد جويني وزير، ترميم و بازسازي شد. امروز اين مسجد از ميان رفته و اثري از آن ديده نمي‏شود.

اين مسجد به دستور ملکشاه سلجوقي در سال 485هـ.ق در شرق بغداد (رصافه) و در نزديکي مدرسه مشهور نظاميه ساخته شد، ليکن پيش از پايان ساختمان آن ملکشاه سلجوقي درگذشت، و پس از او يکي از خادمان و ملازمان او به نام «بهروز» آن را در سال 524 هـ.ق به پايان رساند. امروزه از اين مسجد نيز اثري باقي نمانده است.

سازنده اين مسجد احمد بن محمد دينوري مشهور به ابن‏الحمّامي است، او از فقيهان و زاهدان مذهب حنبلي در بغداد بود که در سال 573 هـ.ق درگذشت. امروزه از اين مسجد نيز اثري وجود ندارد.

مشهورترين مدرسه در بغداد بلکه در تاريخ جهان اسلام است. اين مدرسه با انديشه و تدبير وزير کاردان و سياستمدار سلاجقه يعني خواجه نظام‏الملک طوسي ـ وزير آلب‏ارسلان و ملکشاه سلجوقي ـ در سال 457هـ.ق در بغداد بنا گرديد. ساختمان مدرسه 3 سال به طور انجاميد. اين مدرسه در بخش شرقي بغداد (رصافه) در محله‏اي که به «محلة الحظائر» معروف بوده و امروزه جاي آن را بازاري به نام «سوق الخفّافين = بازار کفاشها» گرفته قرار داشته است.
اين مدرسه به منظور تدريس فقه شافعي و ترويج آن ساخته شد، فقيهان بزرگ شافعيه همچون ابواسحاق شيرازي، و محمد بن محمّد غزالي طوسي و جز اينها در اين مدرسه تدريس مي‏کرده‏اند.
مدرسه داراي موقوفات و عايدات فراوان بوده است که از محل درآمد آنها حقوق و مستمري استادان و خدمه و شاگردان پرداخت مي‏شده است. اين مدرسه از هنگام تأسيس آن به جهت کيفيت و روش تدريس و ديگر ويژگيهاي آن مورد توجه قرار داشته است و به تقليد از آن در ديگر شهرهاي مهم جهان اسلام نظاميه‏هايي ساخته شد. مدرسه نظاميه تا نيمه‏هاي قرن هشتم هجري در بغداد پابرجا بود و حتي پس از حمله مغول نيز توانست تا مدتي پابرجا باشد، ابن‏بطوطه 71 سال پس از سقوط بغداد به دست مغولان در سال 727هـ.ق و 12 سال پس از او حمداللّه‏ مستوفي از اين مدرسه ديدن کرده و از آن با عنوان «اُمّ المدارس» ياد کرده‏اند. پس از اين تاريخ ديگر نامي از نظاميه در تاريخ يافت نمي‏شود و امروزه تنها باقيمانده آن مدرسه مشهور قطعه آجري کاشي‏گونه است که احتمالاً بر سر در ورودي مدرسه قرار داشته و هم‏اکنون در موزه ملي عراق به نمايش گذاشته شده است. اما زمين و فضاي مدرسه که بخش عظيمي از بغداد قديم را اشغال مي‏کرده است، امروزه بخشي از مجموعه بازار بغداد را «سوق‏الخفّافين» تشکيل مي‏دهد.

اين مدرسه در محله «مِحزَم» در بخش شرقي بغداد در محله‏اي که امروزه به جهت قرارگرفتن قبر ابوحنيفة در آن به «محله أعظميّه» شهرت يافته قرار داشته است. باني مدرسه ملکشاه ـ فرزند آلب ارسلان سلجوقي ـ بوده است. او در سال 485هـ.ق دستور بناي آن را صادر کرد، ولي پس از پي‏ريزي ساختمان و بناي بازار و خان و تعدادي مغازه در اطراف آن و وقف آنها بر مدرسه در همان سال درگذشت. تکميل ساختمان مدرسه پس از مرگ ملکشاه سالها به تأخير افتاد تا آنکه در سال 502 هـ.ق بهروز ابوالحسن خادم که از وابستگان و خدمتکاران سلطان غياث‏الدين (متوفي 540 هـ.ق) بود اقدام به اتمام ساختمان نمود و آن را جهت تدريس فقه حنفي در اختيار فقيهان آن مذهب قرار داد.

اين مدرسه را يکي از ايرانيان به نام «زيرک» که از زندگاني او اطلاعات دقيقي در اختيار نداريم بنا نمود. ساختمان مدرسه در بخش شرقي بغداد (رصافه) در محلي که پيشتر به نام «سوق‏العميد» شهرت داشته و امروزه به نام «سوق‏الميدان» معروف است، قرار داشت. اين مدرسه بعدها از ميان رفت و امروزه از آن اثري برجا نمانده است.

سازنده اين مدرسه مرزبان فرزند خسرو، مشهور به تاج‏المُلک ابوالغنائم است. او که سمت مستوفي دولت ملکشاه سلجوقي را به عهده داشت، در محرم سال 482هـ.ق اين مدرسه را بنا نمود. مدرسه در شرق بغداد (رصافه) و در نزديکي گورستان معروف به «باب أبرز» قرار داشت، و مدتي بيش از يک قرن و نيم مورد استفاده بود، و ظاهرا در هنگام حمله مغول آسيب فراواني ديد، و پس از آن مجددا مرمّت شد و تا قرن هفتم به عنوان مدرسه از آن استفاده مي‏شد، ليکن از اين پس مدرسه به تدريج فرسوده و تبديل به خرابه‏اي گرديد که در آن فقيران و درويشان سکني گزيده بودند. و از اين پس به بعد ديگر نامي از اين مدرسه در تاريخ يافت نمي‏شود.

(يا مدرسه ابن‏الخّل) يکي از مدارس مشهور و بزرگ بغداد در قرن ششم هجري است. باني آن کمال‏الدين ابوالفتوح حمزة بن علي رازي است. او از بزرگان و اعيان مذهب شافعي در بغداد به‏شمار مي‏رفت. در سال 535 هـ.ق اقدام به ساختمان اين مدرسه نمود، مدرسه در بخش شرقي بغداد (رصافه) و در محدوده ساختمانها و کاخهاي خلفاي عباسي ـ مشهور به «دارالخلافة العباسية» ـ قرار داشت. او پس از ساختمان مدرسه ثلث اموال و املاک خود را وقف بر آن نمود. اين مدرسه بيش از يک قرن مورد استفاده قرار گرفت و نام آن را تا سالهاي پايان قرن هفتم در کتابهاي تاريخ مي‏توان يافت، ليکن پس از اين تاريخ ديگر نامي از آن نيست و ظاهرا بر اثر حمله مغول و يا سيلابها تخريب شده و از ميان رفته است.
امروزه از محل زمين اين مدرسه که در غرب مسجد «جامع الخلفاء» يا «جامع سوق‏الغَزل» قرار داشته است مهمترين خيابان بغداد به نام «شارع الرشيد» عبور مي‏کند.

اطلاعات بسيار اندکي درباره اين مدرسه و سازنده و ديگر ويژگيهاي آن در دست است. آنچه درباره اين مدرسه در لابه‏لاي تاريخ آمده، اين است که سازنده آن يکي از بزرگان و اشراف و متمکنين طبرستان بوده و اين مدرسه را جهت تدريس فقه شافعي در يکي از محله‏هاي بغداد به نام «محله بين‏الدربين» ساخته است.

سازنده اين مدرسه ابوالنجيب سهروردي فقيه و صوفي شافعي است که در سال 490هـ.ق در سهرورد ـ در نزديکي زنجان ـ متولد شد و به بغداد مهاجرت کرد و به تحصيل علم مشغول شد تا عاقبت از بزرگان مذهب شافعي گرديد. او مدرسه را در بخش شرقي بغداد (رصافه) و در نزديکي رودخانه دجله بنا نمود و خود سالها در اين مدرسه به تدريس فقه شافعي پرداخت، و عاقبت در سال 563 هـ.ق درگذشت و در همين مدرسه مدفون شد. اين مدرسه از جمله آن بناها و ساختمانهايي است که از سده‏هاي پيشتر تاکنون باقي مانده است، ليکن ظاهرا بر اثر ترميم و تعمير آن و زايل‏شدن آثار و علائم مدرسه‏بودن، ساختمان آن را مسجد فرض کرده‏اند و امروزه به عنوان «جامع نجيب‏الدين» در محله «حسن پاشا» قرار دارد.

اين مدرسه را بهرام بن بهرام ابوشجاع البيّع در محله «باب‏الارج» واقع در جنوب شرقي بغداد (صارفه) بنا نمود، موقعيت کنوني اين مدرسه در بخشي از بغداد است که امروزه بزرگراه بغداد ـ مدائن (= سلمان پاک يا طاق کسري) قرار دارد. اين مدرسه به منظور تدريس فقه حنبلي ساخته و وقف گرديد و باني آن در سال 520 هـ.ق پس از مرگ در گوشه‏اي از همين مدرسه دفن گرديد.

سازنده اين مدرسه فردي است ايراني به نام احمد بن محمد دينوري معروف و مشهور به ابي‏الحمامي، او از فقيهان و زاهدان مذهب حنبلي در بغداد بود، و مدرسه خود را در محله‏اي به نام «درب‏القيّار» از محلات شرق بغداد (رصافه) به منظور تدريس مذهب حنبلي بنا نمود، اين مدرسه مدت ربع قرن مورداستفاده قرار داشت و پس از آن احتمالاً در حمله مغول يا درگيريهاي مذهبي بغداد تخريب شد و از ميان رفت، و سازنده آن نيز پس از چندسال يعني در سال 573 هـ.ق درگذشت.

دانشکده‏اي است مذهبي که به همت حجت‏الاسلام والمسلمين سيدمرتضي عسکري و کمک مالي گروهي از نيکوکاران عراقي در دهه 1960 ميلادي در بغداد تأسيس شد و هدف از آن تربيت نيروهاي مؤمن و آگاه و داراي توان علمي بود که بتوانند از کيان اسلام در برابر تهاجمات مخالفين دفاع نمايند. اين دانشکده که تدريس در آن به سبک مراکز آموزش عالي دولتي بود جهت تدريس و آموزش از گروهي از اساتيد حوزه‏هاي علميه و دانشگاههاي عراق استفاده مي‏نمود و طي چند سال گروهي از دانشجويان و نيروهاي باارزش را تربيت نمود. اين دانشکده پس از کودتاي حزب بعث در سال 1969 ميلادي تحت فشار بعثي‏ها به تعطيل کشانده شد و تمام اموال آن نيز مصادره گرديد.

از مهمترين کتابخانه‏هاي پرآوازه و شهير بغداد بود که به همت يکي از ايرانياني که علم و سياست و دانايي را در خود جمع کرده بود به وجود آمد. اين دانشمند نيک‏سيرت که تمام مؤرخين از او به نيکي ياد کرده‏اند، أبونصر سابور (شاهپور) فرزند أردشير (متوفي سال 416هـ.ق) است. از او با عناوين: اديب، دانشمند، سياستمدار و نويسنده ياد کرده‏اند. أبونصر سه دوره وزارت بهاءالدوله و يک دوره وزارت شرف الدوله آل بويه را برعهده داشت و در دوران وزارت خود جز نام نيک از خود برجاي نگذاشت. يکي از حسنات و باقيات‏الصالحات او کتابخانه اوست که از آن در تاريخ با عنوان «دارالعلم يا خزانة سابور» ياد مي‏شود. وي آن را در سال 381هـ.ق در بخش غربي (کرخ) که غالب سکنه آن شيعه بودند در محله‏اي به نام «بين السورين» ايجاد نمود. مورخين گويند او نخست خانه‏اي را در اين محله خريد و پس از تعمير و آماده‏سازي، آن را وقف نمود و در آن کتابخانه شخصي خود و ديگر کتابهايي را که در طول ساليان دراز جمع‏آوري نموده بود، قرار داد و آن را «دارالعلم» ناميد. اين کتابخانه بنا به روايت مورخين داراي فهرستي بوده است که نام 10400 جلد کتاب نفيس و ارزشمند در آن ثبت بوده است. کتابخانه داراي نسخه‏هاي گرانقيمت و بي‏نظيري بوده که از آن جمله از 100 نسخه قرآن به خط نويسندگان خوش‏خط خاندان مشهور بني‏مُقله ياد مي‏کنند. شاپور به منظور تأمين مخارج کتابخانه و متوليان و کتابداران آن موقوفات فراواني را وقف اين دارالعلم نمود. او سرپرستي و نظارت بر حُسن جريان امور و مخارج موقوفات کتابخانه را به عهده گروهي از بزرگان و دانش دوستان بغداد گذاشته بود که عبارت بودند از: دو تن از علويان بغداد (شريف ابوالحسين محمد بن أبي‏شيبه، و شريف أبوعبداللّه‏ محمد بن احمد الحسيني) و قاضي أبوعبداللّه‏ حسين بن هارون الضبي، و شيخ ابوبکر محمد بن موسي الخوارزمي.
علاوه بر اين چهار تن، گروهي ديگر از دانشمندان را مورخين نام برده‏اند که خزانه‏دار اين دارالعلم بوده‏اند. نام گروهي از آنان عبارت است از ابواحمد عبدالسلام بن الحسين بصري مشهور به واجکا (متوفي 405هـ.ق) و ابومنصور محمد بن علي بن الحقّ (متوفي 418هـ.ق)، أبومنصور محمد بن احمد (متوفي 510 هـ.ق) و ابوعبداللّه‏ بن حمد، و کنيزي به نام «توفيق السوداء» که عهده‏دار خدمت به ناسخان کتابها بوده است.
پس از مرگ شاپور مرحوم شريف مرتضي (متوفي 436هـ.ق) عهده‏دار توليت اين دارالعلم گرديد.
اين کتابخانه دهها سال مورد استفاده دانشمندان و نويسندگان و محققين و فلاسفه و شعراي بغداد قرار داشته که از ميان آنان از شاعر نابينا و پرآوازه عرب يعني ابوالعلاي معرّي مي‏توان نام برد که در هنگام اقامت خود در بغداد بيشترين وقت خود را در اين دارالعلم گذرانيد. وي همواره از اين کتابخانه و کتابهايش به نيکي ياد کرده است. اين دارالعلم به علت اهميت و آوازه شهرتش در حکم کتابخانه ملي بغداد قرار گرفته بود، از اين‏رو بسياري از دانشمندان با رغبت و ميل، تأليفات و تصنيفهاي خود را بدان هديه نموده‏اند تا در دسترس همگان قرار گيرد. از ميان اين دانشمندان مي‏توان از ولي‏الدوله احمد بن علي بن خيران کاتب که عهده‏دار «ديوان انشاء» در مصر بود، ياد کرد، او تعدادي از کتابها و ديوان شعر خود را نزد شريف مرتضي ارسال داشت تا آنان را در دارالعلم قرار دهد. همچنين جبرائيل بن عبيداللّه‏ بن بختيشوع طبيب، 5 جلد کتاب طبي خود را که الکافي نام داشت به اين کتابخانه اهدا نمود. متأسفانه اين کتابخانه و دارالعلم فقط 70 سال مورد استفاده عموم قرار داشت. پس از زوال حکومت آل بويه به دست طغرل بيک و سقوط بغداد، به دستور اين حاکم بي‏فرهنگ و وحشي‏صفت، سربازان ترک و عوام‏الناس اقدام به تخريب و آتش‏زدن بسياري از مدارس و کتابخانه‏ها نمودند که کتابخانه شيخ طوسي و دارالعلم از جمله آنها بود. بنا به روايت مورخين در سال 451هـ.ق بخشهايي از بغداد و به‏ويژه محله غربي آن يعني کرخ که بيشترين تعداد شيعيان و مدارس آنان در آن قرار داشت و «بين‏السورين» آتش زده شد که در اين ميان دارالعلم شاپور نيز در ميان آتش سوخت، گويند دزدان و غارتگران به همراه عميدالمُلک کندري ـ وزير بدسيرت طغرل ـ در حال جمع‏آوري و دزديدن کتابهاي ارزشمند اين کتابخانه ديده شده‏اند.

خواجه نظام الملک طوسي (متوفي 485هـ.ق) پس از ساختمان مدرسه نظاميه در سالهاي 459 - 457هـ.ق به شيوه سنت مستمره در ساختمان مدارس در جهان اسلام، اقدام به ساختمان کتابخانه در بخشي از مدرسه نمود، و طبيعي است که کتابخانه مقتدرترين وزير در پايتخت خلافت عباسي سرآمد ديگر کتابخانه‏ها خواهد شد. از اين‏رو از روز تأسيس تا صدها سال همواره به عنوان مهمترين کتابخانه بغداد به‏شمار مي‏رفته است. کتابخانه داراي موقوفات فراوان بوده که از راه درآمد آنها مخارج کتابداران پرداخت مي‏شده است. از سوي ديگر شهرت و آوازه نظم و ترتيب اين خزانه و اطمينان به سلامت کتابها و مصون بودن آنها از تعرضات و حوادث روزگار، بسياري را به وقف و هديه نمودن کتابهاي خود به اين کتابخانه تشويق مي‏کرد. از مشهورترين افرادي که کتابهايي به اين کتابخانه اهدا کرده‏اند محبّ‏الدين ابن‏النّجار مورخ و سيره‏نگار و نويسنده کتاب ذيل تاريخ بغداد (متوفي سال 643 هـ.ق) است. گويند او دو کتابخانه، باارزش هزاران دينار طلا وقف بر کتابخانه نظاميه کرد و خليفه عباسي المعتصم باللّه‏ اين وقف را تنفيذ نمود.
اين کتابخانه به رغم حفاظت و نگهداري مستمر از آن، از تعرض حوادث در امان نبود. مثلاً در سال 510 هـ.ق آتش‏سوزي مهيبي نزديک بود کليه کتابها را طعمه خود سازد، ليکن پيش از رسيدن آتش شاگردان و اساتيد مدرسه تمام کتابها را از آنجا دور کردند و تنها ساختمان کتابخانه در آتش سوخت.
در سال 589 هـ.ق به دستور خليفه الناصرلدين‏اللّه‏ عباسي ساختمان کتابخانه بازسازي گرديد و خليفه خود هزاران کتاب از کتابخانه کاخ خود را بدانجا منتقل و وقف بر آن نمود.
متوليان و سرپرستان اين کتابخانه جهت حفاظت و کتابداري، گروهي از دانشمندان را به عنوان کتابدار و ناظر در استخدام داشتند که از محل درآمد موقوفات، مخارج آنان پرداخت مي‏شده است.
از ويژگيهاي وقفنامه اين کتابخانه آن است که توليت اين کتابخانه به عهده فردي شافعي مذهب با حقوق ماهيانه 10 دينار طلا بوده است. بنا به روايت ابن‏الجوزي تعداد کتابهاي اين کتابخانه در سال 597 هـ.ق بر اساس فهرست آن 6000 جلد بوده است.
اين کتابخانه بعدها بر اثر حوادث به تدريج از ميان رفت و ديگر اثري از مدرسه و کتابخانه ارزشمند و پرآوازه آن باقي نماند، و امروزه براي نمونه حتي يک جلد کتاب از کتابهاي آن کتابخانه در جهان يافت نمي‏شود.در پايان يکي از نسخه‏هاي خطي کتاب (المنخول) اثر محمد بن محمد غزالي طوسي در علم اصول آمده است: «تم الکتاب بحمداللّه‏ و منّه و حُسن توفيقه علي يد صاحبه و هو محمد بن خلباشي الترکي يوم السبت الثاني والعشرين في ذي‏القعده سنة احدي و تسعين و خمسمائه و ذلک في مدينة‏السلام بغداد في المدرسة النظامية حماهااللّه‏ تعالي....» دارالکتب المصرية:

اين کتابخانه را يکي از ايرانيان که پدرش در محله «درب البصريين» در جنوب شرقي بغداد (رصافه) پيشه قصابي داشت، و خود بر اثر کوشش و لياقت به مقام وزارت رسيده بود، بنا کرد.
او مؤيدالدين ابوالمظفر محمد بن احمدالقصاب نام داشت. وي از کودکي به دانش و علم روي آورد و بعدها مسؤوليت کتابة الانشاء (= نامه‏نگاري و ديواني) در دربار خلفاي بني‏العباس را به عهده گرفت، آن‏گاه در سال 590 هـ.ق در دوران خلافت الناصرلدين‏اللّه‏ العباسي به منصب وزارت رسيد و عاقبت در سال 592 هـ.ق در همدان درگذشت. او در دوران وزارت خود اقدام به تأسيس و ساختمان کتابخانه‏اي در محله «درب الخياطين» نمود و کتابهاي بسياري را بر آن وقف کرد. وي خوشنويس و نويسنده چيره‏دستي بود و وقفنامه بسياري از کتابها را به خط خوبش مي‏نوشت. اين کتابخانه همانند بسياري ديگر از مراکز علمي بغداد پس از چندي بر اثر حوادث روزگار از ميان رفت.

آل بويه طي يک قرن حکومت بر عراق از خود آثاري ارزشمند برجاي گذاشتند، يکي از اين آثار مشهورترين بيمارستان بغداد يا »بيمارستان عضدي» است. ساختمان اين بيمارستان را عضدالدوله ديلمي در سال 368هـ.ق آغاز کرد. ساختمان آن پس از 3 سال در 371هـ.ق پايان پذيرفت، طول زمان ساختمان با توجه به شرايط آن روز نمايانگر وسعت بيمارستان بوده است. و گفته‏هاي جهانگرد يهودي «بنيامين تطيلي» که ديده‏هاي خود را از بغداد و بيمارستان عضدي در نيمه‏هاي قرن ششم هجري شرح داده است شاهدي بر اين مدعاست. او مي‏گويد: «ساختمان بيمارستان که از مجموعه‏اي از ساختمانهاي وسيع تشکيل شده محل استراحت مريضان مستمندي است که به هدف معالجه و شفا به آنجا روي آورده‏اند، اين بيمارستان پزشکان و سرپرستان متعددي دارد که تعداد آنها 6 طبيب است که به بيماران رسيدگي کرده و براي آنان دارو تهيه مي‏کنند.»
به روايت مورخين، ساختمان در بخش غربي بغداد (کرخ) و در ساحل رودخانه دجله و به روي خرابه‏هاي يکي از کاخهاي عباسيان به نام «قصر الخُلد» و يا در مجاورت آن ساخته شد. در مورد چگونگي انتخاب محل ساختمان بيمارستان آورده‏اند که به دستور عضدالدوله 4 قطعه گوشت در 4 سمت بغداد قرار دادند و تنها در محل ساختمان بيمارستان بود که به علت سلامت هوا و دوري از آلودگي، گوشت ديرتر از ديگر محلات بغداد فاسد شده از اين‏رو عضدالدوله دستور ساختمان بيمارستان را در همان محله داد.
آن‏گونه که از تاريخ به دست مي‏آيد اين بيمارستان تنها محل مداوا و معالجه بيماران نبوده است، بلکه گروهي از پزشکان و جرّاحان و داروسازان در آنجا به تدريس پرداخته و شاگردان خود را آموزش مي‏داده و تربيت مي‏کرده‏اند. گويند پس از ساختمان بيمارستان، عضدالدوله مشهورترين و حاذقترين طبيبان و جراحان بغداد را به خدمت در اين بيمارستان فرا خواند و همواره 24 تن از آنان در اين محل مشغول به مداوا و يا تدريس بوده‏اند. نام بعضي از آنها را مورخين آورده‏اند که عبارت‏اند از: ابوالحسن علي بن ابراهيم بن بکس (مدرّس طب)، ابوالحسن بن کشکرايا، و ابويعقوب اهوازي، و ابوعيسي بقيه، و کشيشي رومي و پزشکاني از خانواده بنوحسّون و جبرائيل بن عبيداللّه‏ بن بختيشوع (پزشک مخصوص دربار) و ابونصر بن الدخلي (چشم پزشک)، ابوالخير (جرّاح)، ابوالحسن بن تفاح (جرّاح) و ابوالصلت (شکسته‏بند) و ديگران.
در بيمارستان عضدي، ساختمان جداگانه‏اي جهت نگهداري ديوانگان و بيماران رواني بوده و پزشکان به آنان رسيدگي مي‏کردند و آنها را مورد معالجه قرار مي‏دادند.
ابن‏جُبير ـ جهانگرد مشهور ـ مشاهدات خود را از اين بيمارستان در پايان قرن ششم و آغاز قرن هفتم اين‏گونه آورده است:
«پزشکان بيمارستان هر هفته در روزهاي دوشنبه و پنج‏شنبه از بيماران خود ديدن مي‏کنند و وضع جسماني آنها را مورد مطالعه قرار مي‏دهند، آن‏گاه دستور ساختن داروهاي مورد نياز آنها را به داروسازان که همراه آنان مي‏باشند، مي‏دهند و آنان به پختن دارو و غذاهاي مناسب براي مريضان مي‏پرداختند. اين بيمارستان عبارت است از کاخي بزرگ و داراي بخشهاي متعدد و خانه‏ها و استراحتگاههاي جداگانه براي پذيرايي بزرگان».
عضدالدوله جهت اداره کردن بيمارستان، موقوفات بسياري را وقف کرد که از محل درآمد آنها حقوق پزشکان و هزينه نگهداري از بيماران و تهيه دارو و غذا براي آنها تأمين مي‏شده است.
بيمارستان طي سالهاي متمادي دستخوش آسيب و حوادث فراوان گرديد. در سال 466هـ.ق بخشهايي از آن بر اثر طغيان رودخانه دجله و جاري شدن سيلاب تخريب شد يا آسيب ديد و مجددا در سال 554 هـ.ق بر اثر طغيان دجله آسيب ديد. در سال 656 هـ.ق و در هنگام حمله مغول به بغداد محله عضدي که در اطراف بيمارستان بود و خود بيمارستان به دست مغولان از مردم و بيماران تخليه شد و از خانه‏ها و ساختمان بيمارستان به عنوان ستاد فرماندهي بخشي از نيروها و ارتش مغول استفاده شد، که اين حادثه به بخشهاي وسيعي از بيمارستان آسيبهاي فراوان رسانيد. علاوه بر اين، حوادث طبيعي، طمع و سوء استفاده بعضي از متوليان و ناظران بيمارستان که اقدام به دزديدن داروها و لوازم و وسايل پزشکي و يا اموال موقوفات و حقوق پزشکان مي‏نموده‏اند از آمادگي بيمارستان کاسته و بر رنج و بيماري بيماران نگون‏بخت مي‏افزود.
اين بيمارستان متجاوز از دو قرن تنها بيمارستان و دارالشفاي بغداد به‏شمار مي‏رفت و پس از حمله مغول آسيبهاي فراواني به ساختمان و تجهيزات آن وارد آمد و پس از اين حادثه به تدريج به سوي افول و خرابي و نابودي سرازير شد. امروزه هيچ‏گونه اثري از اين بيمارستان عظيم در بغداد يافت نمي‏شود.

عضدالدوله ديلمي به منظور ادامه کار بيمارستان و تأمين مخارج پزشکان و بيماران و داروي آنان چندين رقبه موقوفه را وقف بر بيمارستان نمود، از جمله تعدادي آسياب آبي به روي نهر عيسي (از شعب رودخانه دجله که بخشي از زمينهاي زراعتي شمال غرب بغداد را مشروب مي‏کرده است) در منطقه زبيديه ايجاد نمود و عايدات آنها را وقف بر بيمارستان کرد.

از جمله موقوفات عضدالدوله بر بيمارستان عضدي روستايي بوده است که بنا به روايت نام آن «دباها» بوده و عايدات آن در سال برابر با «اربعين کرا و الف دينار» بوده است.

در گذشته يکي از ساختمانهاي ضروري، خان يا رباط بوده است، اين رباط‏ها را نيکوکاران معمولاً در ميان راهها و يا در داخل شهرها مي‏ساخته‏اند تا مسکن و جايگاه استراحت مسافران، عابران سبيل، فقيران، درويشان و صوفيان گردد. نمونه اين رباطها در بسياري از شهرها و بيابانها ـ از جمله در بغداد ـ فراوان بوده است، با اين همه نام بانيان بسياري از آنان در تاريخ ثبت نگرديده است. از اين رباطها مي‏توان از «رباط بهروز» نام برد، او که از وابستگان و خدمتکاران سلطان‏محمد خوارزمشاه بود در سال 502 هـ.ق اقدام به ساختمان رباطي جهت سکونت صوفيان در بغداد نمود، اين رباط در بخش شرقي بغداد )رصافه( و در نزديکي مدرسه نظاميه قرار داشته است. اين رباط که سالها مورد استفاده بود، در دوران حکومت آل جلاير در بغداد تبديل به دارالشفا شد، و بعدها نيز پس از تخريب از زمين آن براي ساختمان کنيسه يهود استفاده کردند. اين کنيسه نيز در پي حوادث و آشوبهاي بغداد منهدم شد. در سال 1378هـ.ق در محل آن قهوه‏خانه‏اي به نام «قهوة‏الشّط» قرار داشته است.

اين خان به دستور علاءالدين جويني والي بغداد و نظارت ابوالعباس احمد بن عبيداللّه‏ اصفهاني که محتسب بغداد بوده، در سالهاي پيش از سال 681 هـ.ق ساخته شد. اين خان در نزديکي رودخانه دجله و در مکاني
که به نام «باب الغُربة» مشهور بوده است، قرار داشت، امروزه ساختمان اين خان در بخش شرقي بغداد (رصافه) قرار دارد و به «خان الدفتردار» شهرت يافته است.
در پايان بخش موقوفات بغداد يادآوري نام يکي از بزرگان و دانشمندان ايران و جهان که در احياي مجدد موقوفات بغداد پس از حمله مغول نقش بسزايي داشته ضروري به نظر مي‏رسد، او محمد بن محمد طوسي مشهور به خواجه نصيرالدين طوسي (متوفي 672 هـ.ق) است. او پس از عهده‏داري منصب وزارت مغولان و نظارت بر موقوفات سرزمينهاي شرق اسلامي که تحت سيطره مغول بود در احياي موقوفات نقش ارزشمندي داشت. لشکريان مغول پس از فتح بغداد و ديگر شهرهاي عراق دست به غارت و آتش‏سوزي و چپاول زدند و هيچ مدرسه يا کتابخانه و آستانه‏اي از تعرض آنها در امان نماند، از اين‏رو پس از آرامش اوضاع، خواجه طوسي بسياري از دانشمندان را که از ترس جان مخفي شده و يا در چنگال مغولان بودند نجات داد و بسياري از کتابهاي نفيس کتابخانه‏ها را که به غارت رفته بود، جمع‏آوري کرد. مدارس و مساجد و تکايا و خانهايي را که به تصرف لشکريان مغول درآمده بود از چنگ آنها بيرون آورد و موقوفات آنها را احيا نمود و مجددا حرکتي علمي را در اين مدارس آغاز نمود. نقش خواجه در احياي تمدن و فرهنگ اسلامي به حدي است که بسياري از پژوهندگان در تاريخ آن دوران نقش ارزشمند او در احياي مجدد فرهنگ اسلامي را برابر با ارزش تمام فرهنگ اسلامي پيش از حمله مغول مي‏دانند. نقش خواجه منحصر به محدوده بغداد يا عراق نبود، بلکه کوششهاي او در احياي موقوفات، شامل سرتاسر ايران و عراق مي‏شد. علاوه بر اين به خوبي مي‏توان نقش آن رادمرد را در کارهاي خير و احياي موقوفات سلاطين خونخوار مغول که درک و فهم درستي از موقوفات نداشته‏اند درک کرد، براي نمونه امير قراتاي که فرمانده لشکريان مغول و فاتح بغداد بود و کسي بود که دستور قتل عام مردم بغداد را صادر کرد، تحت تأثير خواجه اقدام به بازسازي آستانه مقدسه کاظمين نمود.و نيز مانند وزيران مغول که در دولتهاي متعاقب در بغداد به حکومت رسيدند و همگي اقدام به ترميم و ساختمان موقوفات و مراکز عام‏المنفعه نمودند، اينها همگي از برکات وجودي اين شخصيت ارزشمند بود که از آن مردمان خونخوار که شرق اسلامي را غرق در خون مردمان کرده بودند و با کتابهاي ارزشمند کتابخانـه‏ها غـذاي خود را طبـخ مي‏کردند، مردماني فرهنگ‏دوست و خيرخواه ساخت.
کاظمين شهري است که در غرب بغداد و رودخانه دجله (کرخ) و در زاويه شمال غربي آن قرار گرفته است. اين شهر مدفن دو تن از امامان معصوم يعني حضرت موسي بن جعفر عليه‏السلام (متوفي سال 183هـ.ق) و نواده ايشان حضرت محمد بن علي، امام جواد عليه‏السلام (متوفي سال 219هـ.ق) است. از اين‏رو از قداست و شرافت خاصي برخوردار است و به عنوان شهري مذهبي و مقدس همواره مورد توجه قرار داشته است.
امروزه کاظمين به رغم اين که بخشي از بغداد بزرگ است، از لحاظ اداري استقلال دارد و در جغرافياي عراق از اين شهر با عنوان «الکاظمية» يا «الکاظميين» ياد مي‏شود. ليکن در گذشته کاظمين يکي از بخشهاي تابعه بغداد بوده و با نامهاي «مقابر قريش» يا «مشهد موسي بن جعفر» يا «مشهد باب التبن» يا «المشهد الکاظمي» از آن ياد مي‏شده است.
مردم بغداد در آن روزگار به جهت قداست و شرافت دو امام مدفون در آنجا، مردگان خود را در اطراف آرامگاه آن بزرگواران دفن مي‏کردند. بعدها در نيمه‏هاي قرن سوم و پس از آغاز درگيري‏هاي مذاهب در بغداد و به‏ويژه ميان شيعيان و متعصبين سني، آستانه کاظمين مکررا مورد تجاوز و دستبرد و هتک حرمت و آتش‏سوزي دشمنان اهل‏البيت عليهم‏السلام قرار گرفت، اين تجاوزها و تعديها عموما از سوي اسلاف وهابيان امروزي انجام گرفت، از اين‏رو، متوليان آستانه مقدسه اقدام به ساختن برج و بارو براي آستانه نمودند و به‏تدريج در اطراف آن خانه‏هاي خدمتگزاران آستانه ساخته شد و جهت اسکان زائرين نيز خانه‏ها و خانها و کاروانسراهايي در اطراف حرم مطهر بنا گرديد و به تدريج حالت شهري به خود گرفت، به‏گونه‏اي که بعدها در اطراف آن برج و بارويي بنا گرديد و کاظمين به عنوان شهري مستقل در گوشه بغداد ظهور کرد.
شهر نشدن کاظمين تا پيش از قرن پنجم سبب عمده به‏وجودنيامدن موقوفات فراوان در اين شهر است، زيرا در دوران عظمت و شکوه بغداد بيشترين سعي و کوشش، در مورد تعمير و ترميم و ساختمان آستانه مقدسه مبذول گرديد و به علت شهر نبودن کاظمين از وجود مدارس، کتابخانه‏ها، مساجد و رباطها در آن خبري نبود. پس از شهرشدن کاظمين نيز به علت آنکه بغداد دوران ضعف و سستي و در نهايت سقوط و فروپاشي به دست مغولان را مي‏گذرانيد، فرصتي براي عمران و ايجاد موقوفات در کاظمين فراهم نشد.
پس از سقوط بغداد حتي خود آستانه نيز مورد تعرض و دستبرد مغولان قرار گرفت و بخشهايي از آن تخريب گرديد. از سوي ديگر به رغم اينکه وجود آرامگاه دو امام معصوم در کاظمين مي‏توانست سببي براي تجمع شيعيان در اطراف حرم و سکونت آنان و بالنتيجه عمران و آبادي شهر باشد و سببي براي ساختن مدرسه ديني و کتابخانه و ديگر تأسيسات مذهبي باشد، ليکن خاطرات شوم و ناخوشايند شيعيان از درگيريهاي مذهبي در بغداد و قتل عامهاي آنان طي دو قرن و آتش‏زدن کتابخانه‏ها و طرد بزرگان شيعه نظير شيخ مفيد که سه نوبت از بغداد تبعيد گرديد و يا آتش‏زدن خانه و کتابخانه شيخ طوسي و فرار او از بغداد به نجف، همگي خاطرات ناگواري بود که شيعيان را از تجمع و تمرکز و فعاليت در کاظمين باز مي‏داشت، از اين‏رو يادي از حوزه‏هاي علمي شيعه و يا مدارس آنان و يا حلقات درسي ايشان (جز در دو قرن اخير) در قرنهاي گذشته در کتابهاي تاريخ نمي‏يابيم. تنها در 150 سال اخير و در سالهاي آخر دوران حکومت عثمانيها بر عراق بود که کاظمين رشد و شکوفايي علمي قابل توجهي يافت، و گروهي از فقيهان اماميه در آنجا جلسات درس خود را برپا داشتند. اين فعاليت کم و بيش تا سالهاي دهه 1970 ميلادي ادامه داشت و پس از آن با فشار رژيم بعث و دستگيري و اعدام بسياري از روحانيون و طلاب علوم ديني و هواداران آنان متوقف گرديد.

شاه‏اسماعيل صفوي در سال 914 هجري پيروزمندانه و پس از شکست‏دادن ترکان آق‏قوينلو وارد بغداد شد، و از اين سال تا تاريخ 941هـ.ق عراق در اختيار صفويان قرار داشت.
شاه‏اسماعيل صفوي پس از ورود به بغداد به زيارت و عتبه‏بوسي آستان کاظمين عليهماالسلام رفت و دستوراتي در جهت ترميم و عمران آن آستانه مقدسه صادر کرد. و ظاهرا به عنوان شکرگزاري پيروزي خود دستور ساختمان مسجد عظيمي را در کاظمين صادر نمود. مباشرت ساختمان مسجد را امير ديوان شاه‏اسماعيل که «خادم‏بيک» نام داشت به عهده گرفت. اين مسجد تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد تنها مسجدي است که به دست صفويان در عراق ساخته شد، زيرا آنان همواره به تعمير و ترميم و تزيين عتبات مقدسه و احياي موقوفات آنان مي‏پرداختند، اما مسجدي از خود در عراق به يادگار نگذاشتند. علاوه بر اين ساختمان اين مسجد تنها جايي است که در عراق نام «صفوي» تاکنون بر آن باقي مانده است، و امروزه در زبان عامه مردم و در ادارات ثبت اوقاف عراق و نوشته‏هاي نويسندگان عراق به نام «الجامع الصفوي» مشهور است. اين مسجد با عظمت به ابعاد تقريبي 25 در 40 متر در شمال صحن مطهر کاظمين قرار گرفته است، و در واقع فاصله ضلع شمالي رواق داخل حرم و ديوار شمالي باروي صحن را فضاي اين مسجد پوشانده است.
1ـ باب القبله، دروازه جنوبي
2ـ دروازه فرعي
3ـ صحن جنوبي
4ـ ايوان جنوبي
5 ـ حرم مطهر
6 ـ مسجد صفوي
7ـ صحن غربي (صحن قريش)
8 ـ صحن شرقي
9ـ دروازه غربي
10ـ دروازه فرعي
11ـ دروازه فرعي شمالي
12ـ دروازه فرعي شمالي
13ـ دروازه فرعي شرقي
14ـ دروازه اصلي شرقي معروف به »باب المراد»
15ـ ايوان آينه
16ـ ايوان غربي
17ـ رواقهاي اطراف حرم مطهر
18ـ محراب و منبر مسجد صفوي
19ـ دروازه مسجد صفوي
20ـ آرامگاه شيخ مفيد
21ـ آرامگاه خواجه نصيرالدين طوسي
متأسفانه اطلاعات اندکي درباره ساختمان اين مسجد و مهندسين و معماران هنرمند سازنده آن و يا مدت ساختمان آن در دست است. ساختمان مسجد آجري و سرپوشيده است و هيچ‏گونه فضاي بازي به عنوان صحن در اطراف آن مشاهده نمي‏شود. البته احتمال دارد که در مقابل ديوار غربي يا شرقي ساختمان در گذشته صحن مسجد وجود داشته و در هنگام ساختمان صحن جديد در کاظمين به دست مرحوم فرهاد ميرزاي قاجار (عموي ناصرالدين شاه) صحن مسجد از ميان رفته باشد، ليکن آثاري از آن در ساختمان فعلي مسجد مشاهده نمي‏شود. ساختمان مسجد منحصربه‏فرد بوده، هيچ شباهتي به مساجدي که در دوران صفويان ساخته شده ندارد.
هنگامي که از مدخل و ورودي مسجد که عبارت است از دولنگه در چوبي منبّت‏کاري شده با ارتفاعي متوسط در حدود 4 متر وارد مسجد مي‏شويم، در برابر خود با راهرويي به طول 10 متر با 4 ستون مربع‏شکل عظيم و قطور در دو طرف راهرو که عرض هر ضلع ستون آن 2 متر است روبه‏رو مي‏شويم. در دو طرف اين راهرو دو راهرو ديگر يکي در شمال و ديگري در جنوب ـ با همين ستونهاي عظيم قرار دارد. منتهي‏اليه اين سه راهرو فضاي سرپوشيده و نسبتا وسيعي است که در بالاي آن و در ارتفاع 15 متري گنبدي با عمق کم که با کاشيهاي سبز تزيين شده، قرار دارد. اين فضا در واقع نمازخانه اصلي مسجد است. در قسمت جنوب آن پنجره‏اي فولادي قرار دارد که در حکم محراب مسجد است. اين پنجره فولادي به رواق شمالي حرم مطهر باز شده و از ميان آن پنجره و در روبروي آن در داخل رواق ضريح مطهر حضرت جواد عليه‏السلام نمايان است.
در زاويه سمت راست پنجره منبر مسجد قرار دارد که از آجر و قطعات بزرگ سنگ ساخته شده است. بخش غربي مسجد نيز قرينه‏اي است از بخش شرقي با راهروهاي طولاني و ستونهاي ضخيم. تمام ساختمان مسجد از آجرهاي گلي حجيم و قطور ساخته شده است که به نظر نگارنده مشابه آجرهاي برج و باروي بغداد است. آجرهاي باروي بغداد از استحکام و قدرت فوق‏العاده‏اي برخوردار است و حداقل مدت 10 قرن از حوادث و جنگها و سيلابهاي فراواني جان سالم به در برده است. متأسفانه اطلاعات ما اندک است و نمي‏دانيم آيا مباشرين ساختمان، آجرها را از باقيمانده ساختمانهاي عباسيان و يا برج و باروي بغداد آورده و در ساختمان مسجد از آن استفاده کرده‏اند و يا اينکه اختصاصا براي ساختمان مسجد ساخته شده است.
از ديگر ويژگيهاي اين مسجد آنکه هرگز در ساختمان آن کاشي به کار نرفته است و تمام مسجد ـ بجز لايه رو و زير گنبد کوتاه مسجد که از کاشيهاي فيروزه‏اي‏رنگ پوشيده شده است ـ از آجر است. و ديگر آنکه در مسجد هيچ‏گونه کتيبه‏اي که نشان‏دهنده سال بناي ساختمان باشد، يافت نمي‏شود. و از همه مهمتر آنکه مسجد فاقد گلدسته يا مأذنه است و شايد علت کوتاهي گنبد و نبود گلدسته، رعايت آستانه حرم کاظمين بوده و معماران، گنبد بلند و گلدسته را مانع ديد گلدسته و گنبدهاي طلايي و زيباي حرم مطهر مي‏دانسته‏اند.
اين مسجد که اينک 500 سال از ساختمان آن مي‏گذرد همچنان به قوت تمام بر سر پاي خود ايستاده و هيچ‏گونه آثار فرسودگي يا تخريب و يا رطوبت شديد در ديوارها و پيهاي آن (با توجه به نزديکي رودخانه دجله و رطوبت شديد زمينهاي اطراف حرم مطهر) مشاهده نمي‏شود.
اين مسجد همواره مورد استفاده نمازگزاران بوده است و شايد تنها دوره‏اي که اقامه نماز در آن به طور معمول در ديگر مساجد شيعيان انجام نمي‏شد، همانا دوران قدرت شيخ محمد خالصي در کاظمين بود، به فتواي اين روحاني جنجال‏برانگيز شهادت سوم (= اشهد انّ عليا وليّ اللّه‏) از اذان حذف و نمازهاي 5 گانه در 5 وقت (برخلاف سنت جاريه شيعيان که نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را به صورت جمع ادا مي‏کنند) ادا مي‏شد. اين سنت (و يا به تعبير صحيح‏تر بدعت) مشکلات فراواني را ايجاد و خونريزيهاي زيادي را در ميان شيعيان کاظمين و بغداد به راه انداخت.

اين خانقاه يا تکيه را که محل تجمع و سکونت و رياضت درويشان بکتاشي بوده است در سال 1298هـ.ق فرهاد ميرزا معتمدالدوله (عموي ناصرالدين شاه قاجار) و باني صحن زيباي کاظمين بنا نموده است. ساختمان اين تکيه در زاويه جنوب شرقي صحن مطهر و در رديف حجرات صحن قرار دارد. بر بالاي سر در ورودي تکيه کتيبه‏اي به زبان فارسي به روي قطعه سنگ مرمر نگاشته شده است:
بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحيم. نواب مستطاب اشرف أمجد ارفع والا شاهزاده حاجي فرهادميرزا معتمدالدوله فرمان [فرماي] مملکت فارس دامت شوکته، اين تکيه را بنا و حسبتا للّه وقف فرمود بر
طايفه بکتاشيه خاصة، و أحدي از طوايف ديگر را در اينجا حق توقف و سکني نخواهد بود، شهر صفر 1298.
با توجه به اينکه درويشان بکتاشي غالبا سني‏مذهب و از تبعه دولت عثماني، و عموما بي‏توجه به اوامر و نواهي شرع بوده‏اند، و فرهادميرزا خود فردي شيعي متعصب و از دولتمردان ايران و عموي ناصرالدين شاه قاجار بوده است انگيزه فرهادميرزا در ساختن اين بنا روشن نيست و اين اقدام او در ساختن چنين مکاني و اختصاص‏دادن آن به بکتاشيه ـ نه ديگر طوايف ـ آن هم در کنار يکي از عتبات مقدسه که همواره محل رفت و آمد شيعيان و زائران ايراني و در معرض ديد فقيهان اماميه بوده، بسيار عجيب به‏نظر مي‏آيد!
به نظر نگارنده ساختمان اين تکيه در حقيقت امتيازي بوده است که فرهادميرزا به حاکم عثماني در بغداد (تقي‏الدين پاشا)که لابد از علاقه‏مندان طريقه بکتاشيه بوده، داده است تا بدين‏وسيله از حمايت او در بازسازي و ساختمان آستانه کاظمين در مقابل گروههاي غيرشيعه و متعصب بغداد برخوردار گردد.
اين تکيه ظاهرا تا پايان دوران حاکميت عثمانيها در عراق مورد استفاده دراويش بکتاشيه قرار داشت، ليکن پس از زوال دولت و حاکميت عثمانيان در عراق و پراکنده‏شدن درويشان ساکن در آن محل، تکيه به عنوان کتابخانه مورد استفاده قرار گرفت. سازنده و مؤسس اين کتابخانه که امروزه به نام «مکتبة الجوادين(ع)» شهرت دارد مرحوم حجت‏الاسلام والمسلمين سيد محمدعلي (هبة‏الدين) شهرستاني از روحانيون برجسته و دانشور و نخستين وزير معارف دولت ملي عراق بود.

بنا به روايت سيد بن طاووس در فرحة‏الغري در سالهاي 376 تا 379هـ.ق فرزند عضدالدوله ديلمي مشهور به شرف‏الدوله ديلمي در بغداد اقامت گزيد و بنا به دستور او پيشکارش «ابوطاهر سپاشي» نهر آبي جهت مشروب‏نمودن شهر کاظمين کشيد، اين نهر از رودخانه دجيل که در شمال کاظمين جريان دارد به کمک سد و آبراهي به سوي شهر هدايت مي‏شد.

اين منزلگاه که امروزه اثري از آن باقي نمانده است در سال 490هـ.ق به دستور مجدالمُلک ابوالفضل براوستاني قُمّي (مقتول در سال 492هـ.ق) به منظور استراحت و آسايش زائرين در اطراف آستانه کاظمين ساخته شد.

اين خان و کاروانسرا جهت سکونت زائران در سالهاي آغازين قرن سيزدهم هجري در مسير شهر کاظمين بنا شد، سازنده آن مرحوم حاج عبدالهادي استرآبادي (متوفي به سال 1316هـ.ق) ـ از ثروتمندان و نيکوکاران به نام ايراني ساکن کاظمين ـ بوده است. اين نيکوکار ايراني آثار فراواني از خود در عتبات مقدسه عراق برجاي گذاشته است.

اين حسينيه که در ميان مردم به «حسينيه بمان‏علي» شهرت دارد به دست مرحوم حاج مؤمن‏علي بمان‏علي فرزند عبدالخالق مصلح يزدي (متوفي به سال 1388هـ.ق) که از يزديهاي نيکوکار ساکن کاظمين بود، بنا گرديد. ساختمان حسينيه در جنوب باروي صحن مطهر و در يکي از کوچه‏هاي روبه‏روي دروازه صحن مشهور به «باب القبله» قرار دارد. اين حسينيه داراي شبستاني در وسط و تعدادي اتاق در دو سوي آن است و در يکي از گوشه‏هاي حياط آن آرامگاه سازنده آن قرار گرفته است. اين حسينيه به علت نزديکي به صحن مطهر همواره مورد استفاده زائرين قرار داشته است.

ساختمان اين مدرسه که زمين آن را يکي از نيکوکاران ايراني (ظاهرا از خانواده قاجار) وقف نموده، در فاصله 500 متري جنوب صحن مطهر و در کنار ميداني قرار گرفته است. بخشي از زمين اين مدرسه در توسعه خيابانهاي اطراف از ميان رفت و باقيمانده آن از سوي دولت ايران جهت آموزش فرزندان ايرانيان ساکن در کاظمين تبديل به دبستان شد. ساختمان کنوني آن عبارت است از دو طبقه که در آن کلاسهايي قرار دارد و يک حياط وسيع، در سرسراي ورودي مدرسه، وقفنامه مدرسه به روي سنگ مرمر حکّ شده است.
اين مدرسه متجاوز از 30 سال محل تحصيل دانش‏آموزان ايراني بود و تا پيش از سال 1980 ميلادي و آغاز جنگ تجاوزکارانه عراق عليه ايران در اختيار رايزني ايران قرار داشت. پس از اين تاريخ ساختمان به همراه ديگر تأسيسات ايرانيان در عراق به دست رژيم بعث ضبط و تعطيل شد.

اين حسينيه در يکي از کوچه‏هاي منشعب از بازار خواروبارفروشان شهر کاظمين ـ در زاويه شمال غربي صحن مطهر ـ قرار گرفته است. ساختمان حسينيه در منزلي قرار دارد که تا نيمه قرن نوزدهم ميلادي مسکن و منزل مرحوم حجت‏الاسلام والمسلمين سيد محمدصدر (از رهبران روحاني استقلال عراق و وزير و نخست‏وزير اسبق در چندين کابينه عراق در دوران سلطنت خانواده فيصل) بود و پس از انتقال او به بغداد اين خانه را گروهي از نيکوکاران اصفهاني خريداري و به عنوان حسينيه جهت سکونت زائران کاظمين وقف کردند. حسينيه داراي حياطي وسيع در وسط و تعداد زيادي اتاق در 4 طرف آن مي‏باشد و تا سالهاي اخير همواره مورد استفاده زائرين قرار داشته است.

بزرگترين و مشهورترين بازار در شهر کاظمين است. سازنده آن مرحوم حاج عبدالهادي چلبي استرآبادي (متوفي سال 1316هـ.ق) از ثروتمندان و نيکوکاران مشهور ايراني ساکن کاظمين است. آن مرحوم مورد اعتماد همگان بود، از اين‏رو همواره در کارهاي خير پيشگام بود و اموال زيادي جهت مصارف خيريه و موقوفات در اختيار او قرار مي‏گرفت. علاوه بر اين به جهت عقل و درايت و امانتداري، همواره مباشرت بسياري از کارهاي خير و موقوفات به عهده او واگذاشته مي‏شد، از آن جمله او مباشرت ساختمان صحن کاظمين را از سوي فرهادميرزا معتمدالدوله قاجار به عهده داشت. او همچنين طلاکاري گنبد حرم عسکـريين عليهماالسلام و ترميـم صحن آن در سامرا و ساختمان پل به روي رودخانه دجله در مدخل شهر سامرا و ترميم و ساختمان باروي حرم مطهر حضرت ابوالفضل عباس در کربلا و جز اينها را به عهده داشت.
اين مرد نيکوکار در زاويه جنوب غربي باروي حرم مطهر کاظمين و در املاک خود بازاري سرپوشيده به سبک بازارهاي ايران به طول 500 متر ساخت و تعداد زيادي از مغازه‏هاي آن را بر حرم کاظمين و مجالس عزاداري امام حسين(ع) وقف نمود. اين بازار هم‏اکنون نيز پابرجاست و مورد استفاده مي‏باشد، ليکن بسياري از مغازه‏هاي موقوفه آن بر اثر قوانين ظالمانه و ضد مذهبي بعثيها مصادره شده و به فروش رفته است.
منبع:ميراث جاويدان