بررسی جنگ هشت ساله ایران

از اواخر ۱۳۵۸ صدام حسين رئيس جمهور عراق چراغ سبز را براى حمله به ايران از سوى آمريكا و شوروى گرفت.

اصل غافلگيرى

ارتش ايران در شرايط عادى قدرتى برتر از عراق بود. در سال ۱۳۵۶ اين نيرو حداقل ۳۰ درصد بزرگتر از همتاى عراقى خود بود. اما در شهريور ۱۳۵۹ اين وضعيت كاملاً فرق مى كرد. صدام حسين در حالى خود را آماده حمله به ايران مى كرد كه تنش هاى داخلى، شعارهاى افراطى ضدارتش، تسويه فرماندهان رده بالا، خروج دهها هزار مستشار آمريكايى و انگليسى و از همه بدتر تحريم ها توان رزمى ماشين جنگى ايران را كاهش داده بود.
اگرچه در اين زمان ايران حدود ۴۸۰ هواپيماى جنگى، ۳۱۰۰ تانك و نفربر زرهى و بالغ بر ۶۰۰ هليكوپتر در برابر ۳۳۵ هواپيماى عراقى، ۱۳۳ هليكوپتر و ۴۰۰۰ تانك و نفربر زرهى داشت اما پراكندگى نيروهاى ايران و فقدان آمادگى سبب شد تا صدام و دنياى غرب (و شوروى) پيروزى بر ايران را ساده ببينند.
نكته اى كه نبايد فراموش شود بحث آمادگى يا عدم آمادگى به هنگام شروع جنگ است. اسرائيل در جنگ ۶ روزه در ژوئن ۱۹۶۷ با استفاده از عنصر غافلگيرى ظرف ۶ ساعت نيروى هوايى كشورهاى مصر، سوريه، اردن، لبنان و حتى عراق را نابود و يا بلااستفاده كرد و طى ۵ روز باقيمانده دهها لشكر مصرى، سورى و اردنى را قبل از آنكه دست به دفاع ببرند وادار به تسليم كرد بنابراين بايد قبول كرد كه «طرف غافلگير شده» پس از تحمل ضربه اول اگر بتواند دوباره تجديد قوا كند كارى در حد معجزه انجام داده است.

شروع دومين جنگ طولانى قرن بيستم

در حالى كه برخى نيروهاى سياسى در داخل ايران آرام آرام راه خود را از انقلاب جدا مى كردند و هنوز صحبت از ماندن و يا انحلال ارتش بود و توان پرسنلى ارتش به ۵۰ درصد سال ۵۶ كاهش يافته بود، بيش از ۱۰۰ هواپيماى عراقى در ساعت۱۴روز ۳۱ شهريور با عبور از مرزهاى ايران از ۴ فرودگاه اصلى، ۱۹ شهر ايران را مورد هجوم قرار دادند. هدف اوليه آنها از بين بردن هواپيماهاى ايران بر روى باندها و گرفتن توان واكنش هوايى از سوى ايران بود (عراق با توجه به برترى زرهى خود به ايران تنها از نيروى هوايى ايران هراس جدى داشت و تنها زمانى حاضر به حمله به ايران شد كه مستشاران آمريكايى به صدام اطمينان دادند نيروى هوايى ايران بدون آنها فاقد كارايى است اما گذشت زمان ثابت كرد كه اشتباه بزرگ آنها صدام را نيز دچار مشكل مى كند) نيروى هوايى عراق جز چند مورد محدود نتوانست باندهاى پروازى ايران را از كار بيندازد و هواپيماهاى جنگى ايران نيز با حداقل ۱۰۰۰ خلبان آماده در آشيانه هاى بتونى محفوظ مانده بودند.
اما عراق ضربه اصلى خود را چنان كه گفته شد در روى زمين و با استفاده از ستونهاى عظيم زرهى وارد آورد. ۲ لشكر از شمال (در قالب سپاه اول)، ۵ لشكر از مركز (در قالب سپاه دوم) و ۵ لشكر در جنوب (در قالب سپاه سوم) به سرعت از مرزهاى غيرآماده ايران گذشته و به سمت شهرهاى بزرگ و صنعتى جنوب و مركز ايران سرازير شدند.
در ساعتهاى اوليه جنگ پيشروى نگران كننده دشمن تقريباً همه را مطمئن ساخته بود كه ايران با يك فروپاشى در كليه «جبهه هاى جنگ ۱۳۵۲ كيلومترى» مواجه است. بويژه ۵ لشكر زرهى و موتوريزه عراق در جنوب مركب از لشكر ۹ و ۱۰ زرهى، يك و ۵ مكانيزه و لشكر زبده ۳ زرهى به همراه تيپ نيروهاى مخصوص ۳۳ حركت نگران كننده اى را آغاز كردند و اقدام دشمن دقيقاً حركت يك جنگ برق آسا را داشت. در كل جبهه عظيم جنگ تنها تعدادى نيروى مردمى، عشاير و بخشهايى از لشكرهاى ۹۲ زرهى و ۸۱ خرم آباد مشغول دفاع بودند كه ناگفته پيداست قادر به مقابله با ۲۵۰ هزار سرباز عراقى كه در پناه ۱۱۶۰ توپ سبك و سنگين و آتش پشتيبانى ۳۳۰ فروند هواپيما جنگ را آغاز كرده بودند، نمى شدند.

اولين واكنش ايران

در تهران مسؤولان وقت با نگرانى اخبار جنگ را دنبال مى كردند و به اين نتيجه رسيدند كه اولين گام بايد كاستن از سرعت دشمن باشد و در اين ميان گام اول استفاده از تنها نيروى آماده يعنى نيروى هوايى بود. در اول مهر ۱۳۵۹ ايران در حركتى كه ضمن اهميت نمادين به دنبال زدن ضربه اى جبران ناپذير به عراق بود با بلند كردن ۲۰۰ فروند هواپيما از سطح زمين، ۱۴۰ فروند از آنها را بر فراز خاك عراق به پرواز درآورده و تمام پايگاهها، فرودگاهها و مراكز مهم نيروى هوايى عراق (به جز پايگاه الوليدر غربى ترين نقطه عراق) را مورد حمله قرار دادند. شدت ضربه مذكور به حدى بود كه نيروى هوايى عراق از همان روز اول به عنصر دست دوم جنگ تبديل شد چرا كه نتوانست رهگيرى و دفاع مؤثرى در برابر ايران داشته باشد.
در مرحله بعد فانتومها و اف _ ۵هاى ايرانى به همراه صدها هليكوپتر كبرا و بل عمليات گسترده شكار تانكهاى عراقى را آغاز كردند. اگرچه هنوز گزارشى دقيق از حملات هوايى ايران در دو هفته اول جنگ در دست نيست (يا حداقل نگارنده از آن مطلع نيست) اما گمان مى رود صدها تانك و نفربر عراقى و هزاران سرباز دشمن در همان ۱۵ روز اول جنگ در اثر هزاران سورتى پرواز خلبانان شجاع ايرانى از بين رفته باشند و دليل اين امر نيز كند شدن حركت ارتش عراق در ماه اول جنگ است.
بويژه در دشتهاى جنوب خلبانان ايرانى با استفاده از موشكهاى پيشرفته ماوريك و تاو جهنمى واقعى را در برابر ستونهاى پيشروى عراقى ايجاد كرده بودند البته ناگفته پيداست كه متوقف ساختن ۱۲ لشكر كه از حمايت دهها سايت موشكى و ۳۳۰ هواپيماى خودى نيز برخوردارند با نيروى هوايى و هوانيروز بدون «عقبه» ممكن نيست. (سلاح هاى گران قيمت مورد نياز هليكوپترها و هواپيماهاى ايرانى تنها در اختيار آمريكا بود كه طبيعى بود هرگز آن را به ما ندهد.)
اما در روى زمين، برخى از لشكرهاى عراقى نظير لشكر ۱۰ زرهى با پيشروى به عمق ۸۰كيلومترى ايران، در حال مسلط شدن بر روى جاده هاى استراتژيك شمال به جنوب ايران مانند اهواز - خرمشهر شده بودند. لشكر يك زرهى عراق نيز با پيشروى در محور فكه - شوش به دنبال قطع ارتباط جنوب خوزستان با اهواز و ساير شهرهاى شمال استان بود.
اما جدى ترين بخش نبرد به عمليات لشكر ۳ زرهى عراق و تيپ ۳۳ نيروى مخصوص آن و لشكر ۵ زرهى باز مى گشت. اين واحدها شتابان با عبور از كارون به دنبال تسخير آبادان و خرمشهر بودند اما پايدارى مردانه لشكر ۹۲ زرهى اهواز و مقاومتهاى مردمى كه اكنون كم كم شكل سازمان يافته به خود مى گرفت «۱۹ روز حياتى » را از سپاه سوم عراق گرفت وعملاً تلاش عراق معطوف گرفتن اين ۲ شهر مهم شد. در اين مدت سوسنگرد ، بستان ،مهران، دهلران، قصر شيرين، نفت شهر، سومار و موسيان به تصرف عراق درآمده بود اما هنوز دشمن شهرهاى مهم ايران نظير اهواز ، دزفول، آبادان ، خرمشهر و سنندج را نگرفته بود.
بالاخره با پيوستن لشكر ۱۱ پياده عراق به نيروهاى مذكور، (به عبارتى در اوايل آبان ۱۳۵۹ ، ۳ لشكر مجهز عراقى به همراه يك تيپ كماندويى تمام تلاش خود را معطوف گرفتن يك شهر ايران كرده بودند) دشمن موفق به اشغال خرمشهر در ۳ آبان شد و حلقه محاصره آبادان تقريباً تكميل شد. در جبهه ميانى نيز لشكر ۶ زرهى عراق قصر شيرين و لشكر ۱۲ زرهى عراق نيز سومار و نفت شهر را اشغال كرد.

ورود نيروهاى سازمان يافته

لشكرهاى زرهى ارتش ايران كه در طول هفته هاى اول جنگ چندان آمادگى نداشتند در اين زمان تجهيز شده و به منطقه اعزام شدند (از جمله لشكر ۱۶ زرهى قزوين و لشكر ۸۸ زرهى زاهدان) از آن طرف لشكر ۷۷ خراسان ، لشكر ۸۱ خرم آباد و ۶۴ اروميه نيز به غرب و جنوب اعزام شدند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى نيز كه تاكنون بيشتر يك نيروى انقلابى - سياسى بود مبدل به بازوى نظامى انقلاب شد و با تغيير ساختار و استفاده از فرماندهان جوان و شجاع واردعمل شد. عمليات اوليه ايران عليه دشمن اگرچه عمدتاً موفقيت زيادى نداشت . (نظير نصر و توكل ) اما يك اثر بسيار خوب داشت ، پيشروى دشمن را متوقف كرد.در حقيقت صدام جنگ را در ۲ ماه اول باخت چرا كه در جريان پيشروى هاى خود تنها ۱۴هزار كيلومتر مربع (كمتر از يك درصد خاك ايران)، يك شهر مهم و چند شهر كوچك راگرفته بود. اكنون بايد منتظر مى ماند تا ببيند ارتش تجديد قوا كرده ايران در كنار سپاه پاسداران و بسيج ضربات متقابل خود را وارد آورند.

پتانسيل انقلاب

تاريخ مهمترين مدرس انسانها و رهبران است اما صدام از اين مدرس بزرگ هيچ درسى نياموخته بود. ناموفق بودن دولتهاى اروپايى در شكستن مقاومت مردم فرانسه در اواخر قرن ،۱۸ ناموفق بودن دنياى سرمايه دارى دركوبيدن انقلاب ۱۹۱۷ در روسيه و ناموفق بودن آمريكا در ضربه زدن به انقلاب كوبا در ۱۹۵۹ همگى ثابت كننده يك نكته بودند. انقلاب داراى قدرتى خارق العاده و انكارناپذير است. ايران از اين قاعده مستثنى نبود . سرازيرشدن صدها هزار نيروى داوطلب با انگيزه به جبهه هاى جنگ در كنار نبوغ جوانان ايرانى در فرماندهى از يك سو و عظمت سازمان ارتش ايران سبب شد تا خيلى سريع ورق به سود ايران برگردد. در حقيقت خيز اول ارتش عراق به مانند حركتى براى بيداركردن يك نيروى برتر بود. (به جاى آنكه نقش ضربه را ايفا كند.

ضد حمله هاى ايران

پس از آنكه ايران مطمئن شد عراق تمام تلاش خود را كرده و خطر پيشروى مجدد منتفى شده است در جبهه جنوب دست به بزرگترين سازماندهى هاى نظامى زد. (در جبهه هاى ميانى و شمالى نيز سرسختى نيروهاى مردمى، ارتش و عشاير نشان داد كه «عراقيها مردميدان جنگهاى كوهستانى و مناطق صعب العبور نيستند.»)اولين عمليات دراين زمينه عمليات ثامن الائمه براى شكست حصر آبادان بود كه در آن ارتش و سپاه در حالى كه از پشتيبانى سنگين هوايى و هوانيروز بهره مى بردند قواى عراق در شرق كارون را در هم كوبيده و ظرف ۴۸ ساعت محاصره آبادان را در هم شكستند (۵مهر ۱۳۶۰) در اين عمليات ۳۰ گردان پياده و زرهى ايران كه از پشتيبانى ۸ گردان توپخانه ارتش بهره مى بردند شركت كردند.
ضربه بعدى را عراق در ۸ آذر ۱۳۶۰ در محور دشت آزادگان تحمل كرد. اين عمليات كه به نام طريق القدس معروف شد از ۳۲ گردان آفندى زرهى و پياده بهره برد و نيروهاى سپاه و ارتش نيروهاى عراقى را از ۵ محور اصلى در جبهه جنوب (شمال غرب اهواز ) مورد حمله قرار داده و ضربات سنگينى به آنها وارد كردند. كشته و زخمى شدن ۱۰هزار عراقى در كنار انهدام ۱۷۰ تانك و نفربر و غنيمت ۱۵۰ دستگاه ديگر سبب شد تا عراق در شمال خوزستان جبهه دفاعى خود را كاملاً عقب بكشد و خطر حمله به اهواز كلاً منتفى بشود. نكته قابل توجه اينكه حملات هوايى عراق تحت تأثير ضربات نيروى هوايى ايران كلاً خنثى شد و ظرف ۱۰ روز عمليات ۱۶ هواپيماى عراقى و ۴ هلى كوپتر از بين رفت (در عمليات ثامن الائمه نيز نيروى هوايى نقش مهمى در پشتيبانى زمينى داشت.)
عراق در حالى كه با انتقال قوا به جبهه جنوب براى ضدحمله آماده مى شد در كمتر از ۴ ماه بعد با ۲ عمليات عظيم ايران مواجه شد كه تكليف را يكسره كرد. ارتش كه در اين زمان با بازيابى قدرت زرهى و توپخانه خود نيروى كلاسيك قابل توجهى محسوب مى شد در كنار صدها هزار نيروى داوطلبى كه در قالب سپاه و بسيج در جنوب گرد آمده بودند بزرگترين تك را در محور شوش ، دزفول و غرب رود كرخه سازمان داد و با ۱۳۳ گردان پياده و زرهى در ۳۰ دقيقه اول فروردين ۱۳۶۱ (در حالى كه اصلاً عراق گمان نمى كرد ايران در شب عيد نوروز دست به حمله بزند) از چند محور اقدام به يورش به عمق مواضع عراق كرد. شكاف ايجاد شده در مواضع عراق آنقدر عميق شد كه دهها هزار سرباز عراقى در گازانبر نيروهاى مسلح ايران به دام افتادند. ايرانيها ضمن بستن دو تنگه مهم رقابيه و عين خوش از پهلو دشمن را دور زده و ۱۵هزار سرباز دشمن را در تله انداختند. درخواست فرماندهان سپاه سوم عراق سبب شد تا صدام با اعزام دهها هواپيما سعى كند رزمندگان ايران را در هم بكوبد حال آنكه پدافندها و سايتهاى «هاك» ايران منتظر اين موقعيت بودند و هواپيماهاى عراقى دسته دسته در اثر آتش زمينى و موشكهاى مدرن هدايت شونده هاك سقوط مى كردند.
دراين عمليات ۴ هزار عراقى كشته و ۱۵هزار نفر اسير شدند.(به قولى ۱۸ هواپيما و به روايتى ۲۷ هواپيماى عراقى در ۸ روز نبرد فتح المبين سقوط كرد) درحالى كه انتظار نظاميان عراق اين بود كه ايران پس از اين عمليات عظيم مدتى استراحت به نظاميان خود بدهد اما فرماندهى ايران با توجه به روحيه بالاى نيروها بلافاصله موقعيت را براى بازپس گيرى خرمشهر مناسب ديد و در ۱۰ ارديبهشت با نيروى عظيم پياده، زرهى و مكانيزه (۱۴۴ گردان) در حالى كه از آتش توپهاى عظيم ۱۵۵ و ۲۰۵ ميليمترى بهره مى بردند نيروهاى عراقى را مورد حمله قرار دادند (۲۰واحد توپخانه در اين نبرد شركت داشتند) حملات مذكور در ابتدا با واكنش دشمن مواجه شد چرا كه عراق اين مسأله را (اشغال خرمشهر) به عنوان مسأله اى حيثيتى مى دانست بنابراين با تجهيز حداقل ۲۰۰گردان تصميم گرفت كه در محور طولانى و مهم اهواز - خرمشهر مقاومت كند. اين بار عراق با به كارگيرى هواپيماهاى جديد (كه به تازگى از فرانسه و شوروى دريافت كرده بود) نظير ميراژ و ميگ۲۳ سعى كرد تا برترى هوايى را از ايران بگيرد اما ايران با تغيير تاكتيك هاى هوايى اين برترى را از عراق گرفت و اگرچه به مانند بسيارى از عمليات ديگر نتوانست نيروهاى زمينى را پشتيبانى كند اما نيروى هوايى عراق را نيز از پشتيبانى مؤثر بازداشت. در هر صورت درگيرى صدها هزار سرباز ايرانى و عراقى عظيم تر از آن بود كه نيروهاى هوايى بتوانند در روند كلى آن تأثير بگذارند اما در نهايت در عمليات عظيم بيت المقدس قواى ايران با عبور از كارون دفاع ارتش عراق را متزلزل كرده و اين بار با كشتن ۱۶هزار عراقى بخش بزرگى از ارتش عراق را به دام انداختند. پافشارى صدام حسين مبنى بر پايدارى عراق سبب شد تا نبرد ۲۴روز به درازا بكشد و زمانى كه حلقه محاصره ايران به عراقى ها محكم شد ۱۹هزار سرباز عراقى راهى براى گريز نداشتند. در اين نبرد عظيم بيش از ۵هزار كيلومتر مربع از خاك ايران آزاد شد و ارتش عراق به پشت مرزهاى بين المللى رانده شد. اين عمليات سبب شد تا ۲۰درصد ارتش عراق منهدم شود و عملاً ماشين جنگى عراق زمين گير شود.

آغاز ركود در جنگ

مخالفت ايران با آتش بس از يك سو و ارتش پاره پاره شده عراق از سوى ديگر غرب و شوروى را به اين جمع بندى رساند كه بايد به هر صورت ممكن از ورود ايران به داخل خاك عراق جلوگيرى كند. انهدام حداقل يك سوم توان زرهى و پياده در كنار فرسودگى شديد نيروى هوايى عراق، نويد اين را مى داد كه ايران با يك يا دو عمليات ديگر خود را به شرق بصره برساند و با سقوط اين شهر، زمين هاى صاف و هموار عراق نمى توانست جلوى حداقل يك ميليون سرباز ايرانى را بگيرد و بغداد دور از دسترس نبود. در تابستان ۱۳۶۱ در حقيقت ارتش عراق اصلاً روحيه مبارزه نداشت اما چنان كه گفته شد شرق و غرب تمايلى به اين اتفاق نداشتند بنابراين سيل سلاحهاى روسى، فرانسوى و آلمانى به عراق سرازير شد و اعراب نيز ظرف دو سال ۵۵ميليارددلار كمك به عراق كردند. روسها با اعزام مستشارانى در سطح ژنرال سازمان نيروى زمينى عراق را تغيير داده و ابعاد آن را ۴برابر كردند! از آن طرف فرانسوى ها و روسها براى صدام زرادخانه هوايى تشكيل دادند كه تا آن زمان هيچ ارتش جهان سومى از آن بهره نبرده بود. آمريكايى ها نيز با در اختيار گذاشتن آخرين اخبار مربوط به نقل و انتقالات نظامى ايران (كه توسط آواكس دريافت مى شد) به ژنرالهاى عراقى، به دشمن اين امتياز را داد كه در هيچ عملياتى غافلگير نشود. اين مجموعه مسائل سبب شد تا عمليات هاى رمضان، محرم و والفجر مقدماتى در سال۶۱ بدون فايده به پايان برسد و عملاً جبهه ها ۱۸ماه بدون هيچ جنگ مهمى معطل بماند. از اين زمان به بعد بود كه مقامات كشور براى تقويت قوا كم كم با مشكل مواجه مى شدند. آنها مى ديدند كه در برابر سيل سلاحهاى خارجى كه به عراق ارسال مى شود ايران به دليل تحريم و ضعف نسبى بودجه قادر به تجهيز خود نيست. امام خمينى (ره) نيز كه درخواست نظاميان را براى ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر پذيرفته بودند در چنين شرايطى آتش بس را قابل قبول نمى دانستند چرا كه ايران دست پايين را داشت و از رزمندگان خواستند تا مقامات ايران را با شرايط بهترى رودرروى رژيم عراق قرار دهند.

آغاز به كارگيرى گسترده بمب هاى شيميايى

در سوم اسفند ۱۳۶۲ ، ۲۰ماه پس از ركود در جبهه ها، ايران با تدارك نيرويى عظيم از نيروهاى درگير در فتح خرمشهر، بيش از ۲۸۰ گردان پياده و زرهى را در عمليات خيبر در محور شمال بصره به حركت درآورد. عراقى ها على رغم مقاومت شديد مجبور به عقب نشينى شده و جزيره مجنون را به ايران واگذار كردند. صدام با اين استدلال كه ايرانى ها متجاوزند اقدام به بمباران شديد شيميايى منطقه كرد اما اين امر اگر چه آمار شهدا و مجروحين ايران را بالا برد اما در نهايت ۱۱۸۰ كيلومتر از خاك عراق در شرق بصره به تصرف ايران درآمد.
در جبهه مركزى نيز از دو عمليات مسلم بن عقيل و والفجر۳ در سالهاى ۶۱ و ۶۲ مى توان به عنوان عمليات مهم سالهاى ميانى جنگ نام برد. در هر دوى اين عمليات كه در مناطق صعب العبور سومار و مهران جريان داشت ارتش و سپاه موفق به تصرف بخشهاى باقيمانده از مناطق غربى تحت اشغال عراق شدند. عمليات عاشورا در ۳۰مهر ۱۳۶۳ حركت ديگرى در منطقه بود كه منجر به استقرار قواى ايران در جاده مندلى - بدره در خاك عراق شد اما همان طور كه قبلاً نيز ذكر شد بايد تكليف جنگ در جبهه عظيم جنوب مشخص مى شد بنابراين در اواخر سال۶۳ نيروهاى سپاه و بسيج دست به تجديد قوا در محور هورالهويزه در شمال بصره زدند. اين عمليات كه تحت نام بدر آغاز شد به دنبال تسلط بر جاده عماره - بصره بود و مى توانست مقدمه محاصره بصره از شمال و جنوب باشد. عمليات مذكور عملياتى بسيار جسورانه بود و خارج از انتظار ارتش عراق. در ۱۹اسفند۱۳۶۳ ، ۱۱۵گردان از نيروهاى سپاه، بسيج و ارتش تحت فرماندهى سپاه با در هم كوبيدن خطوط دفاعى عراق خود را از ۳محور به شرق دجله رساندند و براى اولين بار بصره و جنوب عراق را با خطر محاصره مواجه كردند. طبيعى بود كه صدام نمى توانست چنين مسأله اى را تحمل كند و دهها لشكر عراقى مأموريت يافتند تا نيروهاى ايران مستقر در شمال بصره را وادار به ترك مواضع كنند. ماهواره هاى جاسوسى آمريكا و شوروى نيز كه اوضاع جنگ را با دقت دنبال مى كردند بلافاصله تركيب و شكل آرايش قواى ايران را به اطلاع سرفرماندهى ارتش عراق رساندند و قبل از استقرار نيروهاى ايران به مواضع خود امواج هواپيماها و هلى كوپترهاى عراقى مواضع ايران را زير آتش گرفتند. در اين عمليات كه يك هفته به طول انجاميد ۱۳۰گردان عراقى كه ۲۸گردان آن از نيروهاى زبده گارد رياست جمهورى بودند وارد عمليات شدند اين در حالى بود كه نيروهاى زرهى دشمن نسبت به نيروهاى خودى ۱۰ بر يك بود و در چنين شرايطى عنصر شجاعت و از جان گذشتگى به تنهايى كارساز نبود بنابراين دستور عقب نشينى داده شد.

تداوم عمليات ايذايى توسط دشمن

عراق كه استراتژى حمله به تأسيسات اقتصادى ايران بويژه نفتكش ها را از اسفند۶۲ دنبال مى كرد پس از آن كه پى برد توان هجومى ايران هنوز بسيار بالا است در اواخر اسفند۱۳۶۳ حملات هوايى و موشكى خود را به شهرها آغاز كرد. در اين مرحله ارتش مذكور با بهره گيرى از هواپيماهاى فوق مدرن ميراژ، سوخو،۲۴ ميگ۲۵ و توپولوف ضرباتى را به اقتصاد ايران زد كه اگرچه تأثير فورى بر روند جنگ در جبهه ها نداشت اما در درازمدت چرخهاى اقتصاد كشور را به عنوان بازوى حمايتى جبهه ها كند كرد.

نتايج جنگ

جنگ ايران و عراق ۲ سال بيش از جنگ ۶ ساله «دوم جهانى» ، ۵سال بيش از جنگ كره و ۴ سال بيش از جنگ جهانى اول به طول انجاميد.از نظر اندازه زمانى اين جنگ تنها با جنگ ويتنام در قرن بيستم قابل اندازه گيرى و مقايسه است.
آمارتلفات وشهداى اين جنگ بسيار بيش ازمجموع كشته هاى ۵ جنگ اعراب و اسرائيل در سال هاى ۱۹۷۳ ۱۹۶۷، ۱۹۵۶، ۱۹۴۸،و ۱۹۸۲ است. اينكه جنگ ايران و عراق به سود چه كسى تمام شد سؤال سختى است اما قطعاً عراق از اين نبرد سودى نبرد. فضاى راديكاليزه اى كه پس از جنگ در عراق حاكم شد كشور مذكور را به سوى جنگ كويت در ۱۹۹۱ و نهايتاً جنگ ويرانگر ۲۰۰۳ و پايان ۳ دهه حكومت بعثى ها در عراق سوق داد.
اين جنگ ايران را نيز ۸ سال به عقب انداخت. اگرچه ايران با استفاده از مديريت مناسب، از سال ۱۳۶۸ به بعدطى ۳ برنامه اقتصادى آثار جنگ را از بين برد (حال آنكه عراق، امروز كشورى جنگ زده و «پرتاب شده به عقب» است) اما بايد اذعان كرد كه ۸ سال جنگ پتانسيل سازندگى را مبدل به قدرت رزمى كرد و اين مسأله رشد اقتصادى ايران را براى يك دهه با وقفه مواجه كرد. اگرچه جنگ و عواقب آن فوايدى نيز داشت. از جمله آنكه قدرت رزمى ايران را ثابت كرد. مانع از هم پاشيدن ارتش در ايران شد واز همه مهمتر قدرت اتكا به خود و خودكفايى را در ايران بالا برد.
سرتيپ حسن فرمانده سابق نيروى هوايى عراق در سپتامبر سال ۲۰۰۴ در مصاحبه با ساندى تايمز مى گويد: ۵۲ هزار مستشار روس به ارتش عراق در جنگ كمك مى كردند اين در حالى بود كه مستشاران استراليايى، آلمانى، آمريكايى، زلاندنواى، مصرى، يوگسلاوى، سودانى، لهستانى ، بلغارى، اسپانيايى و فرانسوى را نيز مى توانيم در ارتش صدام ببينيم.
وى اذعان مى كند: در عمليات كربلاى ۵ طرح دفاعى بصره را كه روسها ريخته بودند بى فايده ديديم و زمانى كه ايرانى ها از ديوار دفاعى ما گذشتند ماهواره هاى روسى از تمام امكانات خود براى رديابى دقيق نيروهاى مهاجم (و اطلاع دادن به واحدهاى توپخانه) استفاده كردند.
سرتيپ حسن وجود خلبانان (باتجربه) مصرى را در ارتش صدام تأييد كرد و گفت كه رابط آمريكا و عراق همين خلبانان بودند. به گفته وى آواكسهاى عربستان سعودى بهترين همكارى را با عراق داشتند و همين امر به عراقيها امكان بمباران دقيق مواضع ايران را داد. وى اذعان مى كند كه دونالد رامسفلد وزير دفاع آمريكا رابط اصلى سيا و ارتش عراق بوده و عكسهاى ماهواره اى را در اردن در اختيار مقامات عراقى مى گذاشته است.
در چنين شرايطى بايد گفت كه جنگ ايران و عراق بدون اغراق جنگى بى سابقه و بى بديل بوده و چرا كه هيچگاه در دنيا كشورى تنهاى تنها قادر به دفاع در برابر ارتشى با پشتيبانى بى دريغ توسط ۲۳ كشور نبوده است. ارتش عراق در ۱۹۹۱ زمانى كه برابر چنين شرايطى قرار گرفت ظرف ۴۵ روز به كلى از هم پاشيد يوگسلاوى نيز در اواخر دهه ۹۰ در برابر حملات مشترك ناتو نتوانست حتى يك ماه مقاومت كند، مصر در ۱۹۵۶ هنگام مواجهه با ۳ كشور مهاجم طى چند هفته از پاى درآمد. اسرائيل هنگامى كه در اكتبر ۱۹۷۳ از ۳ طرف مورد هجوم قرار گرفت و غافلگير شد اگر از كمك به موقع اروپا و آمريكا برخوردار نمى شد ظرف يك هفته مجبور بود خطوط دفاعى خود را در تل آويو در برابر لشكرهاى زرهى مصرى پايه ريزى كند. ايران در جنگ با عراق بارها و بارها تمام محاسبات نظامى را برهم زد.
از زمانى كه تعدادى دانشجوى دانشكده افسرى در كنار پرسنل از جان گذشته لشكر ۹۲ زرهى اهواز و نيروهاى مردمى ، ۳۴ روز در برابر ۳ لشكر عراق در خرمشهر مقاومت كردند تا زمانى كه گردان ۱۴۴ لشگر ۲۱ در ۵ كيلومترى آبادان خود را فدا كرد تا نيروهاى لشكر ۷۷ برسند و مانع از سقوط آبادان شوند تا زمانى كه هواپيماهاى نيروى هوايى ارتش خلاف كليه دستورالعملهاى رايج با رساندن خود به ارتفاع۱۰تا۲۰ مترى زمين واحدهاى زرهى عراق را به مسلسل مى بستند يا بسيجيانى كه در كربلاى ۵ و خيبر به جاى عقب نشينى دست به مقاومت مى زدند يا گذر از رودخانه هاى خروشان كرخه، اروند، دجله و... بدون برخوردارى از پشتيبانى هاى مرسوم هوايى تا مقابله با ارتشى كه در هوا ۹ برابر، در بخش زرهى ۷ برابر، در بخش توپخانه ۸ برابر و... از برترى برما برخوردار بود. همه نشان دهنده يك چيز بود و آن اينكه ايران و ايرانى جنگ نمى خواهد اما اگر «آغاز شود» دشمن سالم از مهلكه بيرون نخواهد رفت.
نتيجه جنگ ايران و عراق فقط همين بود. يادآورى اين نكته كه ايران از هزاران سال قبل به اين سو اگر به اين نتيجه رسيده كه حمله دشمن ناجوانمردانه بوده از قدرت آن نهراسيده و از لژيونهاى ورزيده رومى گرفته تا سربازان هراس انگيز عثمانى تا تفنگداران انگليسى كه در بوشهر اسير مشتى نيروى بومى شدند بدانها اجازه ورود به فلات ايران را نمى دهد و اين رمز ماندگارى ملت ايران است و همين امر سبب شده تا امروز آمريكا نسخه اى را كه براى بغداد مى پيچد براى ايران ناكارا بداند و قبل از آنكه به اجماع بين المللى عليه ايران دست نيابد سربازان خود را وارد منطقه هاى ايرانى نشين نكند.
اين از بازى هاى تاريخ است كه رشد بى تناسب ارتش عراق طى سالهاى ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۹ به جاى آنكه موجب تضعيف ايران شود موجب دردسر براى غرب شود و منجر به جنگ ۲۰۰۳ شود كه در هر صورت بازنده آن عراق و برنده آن ايران بود. جنگ ايران و عراق پس از ۸ سال قريب به ۳۸۱ هزار كشته و زخمى براى عراق و ۳۰۰ هزار شهيد براى ايران به جاى گذاشت.(عراق بيش از ۷۲ هزار اسير داد) بيش از هزار ميليارد دلار خسارت به اقتصاد دو قدرت منطقه وارد كرد و سبب معلوليت و جراحت ميليونها نفر ديگر شد. كاش هرگز اين جنگ رخ نمى داد، اما ديوانگى مردانى چون صدام حسين را جز با بازوى نظامى يا بيمارستانهاى مجهز (!) نمى توان درمان كرد. اين جنگ ۲۸۸۷ روزه همچنين سبب سقوط ۴۷۱ هواپيما و نابودى ۵۸۰۰ تانك و نفربر براى عراق شد و علاوه بر آن ۱۷۰۰ تانك و نفربر آنها نيز به غنيمت ايران درآمد.
دلایل و زمینه‌های برتری عراق در ماه‌های پایانی جنگ چه بود که باعث تسریع در پذیرش قطعنامه 598 شد؟
بخشی از مهم‌ترین عوامل عبارت بودند از:
الف‌ـ اتفاق بین‌المللی، به ویژه شوروی و امریکا برای پایان دادن به جنگ؛
ب‌ـ استفاده وسیع عراق از سلاح‌های شیمیایی و سکوت مجامع جهانی در برابر این اقدام عراق؛
ج‌ـ بسته‌شدن راهکارهای عملیاتی و نیاز به راهکارهای جدید که فناوری آن در اختیار جمهوری اسلامی نبود؛
دـ عدم تمرکز تجهیزات نظامی موجود در کشور در سازمانی که عمل کننده اصلی در جنگ بود (سپاه)؛
هـ مهمتر از همه، عقب‌ماندگی اساسی ایران از نظر تجهیزات نظامی پیشرفته به ویژه پس از سال 1363، به دو علت توازن نسبی میان ایران و عراق ، با تحویل ابزارهای پیشرفته به آن کشور، به نفع عراق دگرگون شد: 1. تحریم همه‌جانبه کشورهای جهان در واگذاری تجهیزات هر چند عمومی نظامی به ایران؛ 2. کاهش توان اقتصادی کشور برای خرید اقلام نظامی.
البته توان نظامی عراق، امر مبهمی نبود که ایران در ارزیابی‌های نظامی خود از آن غافل شده‌باشد؛ ولی توجه به یک امر مهم ضروری است و آن اینکه همزمان با تحولاتی که با پیروزی‌های ایران در جبهه‌های جنگ حاصل شد ـ و بیشتر از خسارتی که ایران به ارتش عراق وارد کرد ـ نظام جهانی به تجهیز و تقویت عراق پرداخت. به عنوان مثال، پس از آن که آشکار شد عراق توان پیشروی در خاک ایران را ندارد، فرانسه در بهمن‌ ماه 1359 اقدام به فروش هواپیماهای میراژ به عراق کرد. هم‌چنین پس از آن که توان نظامی ایران در طراحی عملیات خیبر مشخص شد، سلاح‌های شیمیایی در حد گسترده به عراق فروخته شد و برای فشار بیشتر بر ایران و تحدید جریان فروش نفت و محدود ساختن منابع ارزی ایران، فرانسه هواپیماهای سوپراتاندارد و موشک‌های اگزوسه را به عراق فروخت. این روند پس از عملیات بدر یا فروش میگ ـ 25 از طرف روس‌ها ادامه یافت و پس از عملیات کربلای پنج، سلاح‌های شیمیایی با کیفیت بهتر هم‌چون سیانور به عراق داده‌شد. در سال 1366 نیز با ایجاد تغییراتی در برد موشک‌های اسکاد ـ بی، عراق توانست تهران و شهرهای دورتر را هدف قرار دهد. در حقیقت، تحولات نظامی عراق از توان داخلی آن کشور ناشی نمی‌شد بلکه قدرت‌های بزرگ، اصلی‌ترین عامل در تجهیز و تقویت عراق بودند و این امری نبود که به آسانی قابل پیش‌بینی و مقابله باشد.
عراق به عنوان یک کشور توسعه نیافته در آغاز جنگ، فاقد فناوری پیشرفته نظامی بود ولی در طول جنگ، از انواع سلاح‌ها و ادوات نظامی پیشرفته که دارای جدیدترین فناوری‌ها بودند، بهره‌مند شد. همان‌طور که ذکر شد، این سلاح‌ها همزمان با پیروزی نیروهای ایران، در اختیار عراق قرار گرفت.
همچنین، امریکا همزمان با تحریم تسلیحاتی ایران، قطعات رایانه‌ای پیشرفته‌ در اختیار عراق قرار دادکه این کشور را قادر می‌ساخت برد موشک‌های اسکاد ـ بی را به 1200 کیلومتر برساند. علاوه بر آن، سایر کشورها نیز در مقاطع مختلف، انواع مهمات، خودرو، تجهیزات مخابراتی و.. را در اختیار عراق قرار دادند. این در حالی بود که چند دفتر وزارتی و شرکت‌های دولتی ایران در کشورهای غربی، به ویژه انگلستان به بهانه خرید سلاح برای ایران بسته شد. از سوی دیگر، امریکا ایران را به طور کامل تحریم اقتصادی کرد و حتی دولت سوئد برای جلوگیری از فروش قایق موتوری با ظرفیت پایین، به جمهوری اسلامی فشار زیادی به شرکت‌های سوئدی و مراکز ایرانی در سوئد وارد آورد.

علل ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر چه بود؟

(جواب از دکتر مسعود اخوان کاظمی)
ايران با افتخار از هشت سال جنگي كه بر او تحميل شد بيرون آمد، زيرا در جريان آن براي اولين بار در طول تاريخ معاصر اين سرزمين، حتي يك وجب نيز از خاك كشور جدا نشد. دكتر مسعود اخوان كاظمي ، به بحث در خصوص شرايط موجود بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و عوامل آغازين جنگ در سال 1359 پرداخت. وي، بررسي دقيق وضعيت روابط بين‌المللي جهان را در آن مقطع، نگاه به مسائل و وضعيت داخلي كشور و بررسي موضوع از منظر برخورد سازمان‌هاي بين‌المللي با موضوع جنگ عراق عليه ايران را براي روشن شدن بهتر بحث الزامي دانست و تصريح كرد:
جنگ عراق در زماني به ايران تحميل شد كه كشور در فضاي سال‌هاي اوليه‌ي انقلاب قرار داشت و با نابساماني‌هاي فراواني مواجه بود، كه در اين خصوص مي‌توان به مسائل و مشكلات كشور در مورد نظم داخلي (حركت‌هاي نيروهاي ضد انقلاب، تجزيه طلبان و شورش‌هاي منطقه‌اي) يا وضعيت نابسامان اقتصادي و عدم انسجام و وجود گسست در نيروهاي نظامي اشاره كرد.
وي گفت: براي هر انسان منصفي بر اساس منطق تمايل ايران براي شروع جنگ با كشور عراق قابل پذيرش و قبول نيست، زيرا با نگاه به شرايط آن روز ايران،مشخص خواهد شد كه ما در شرايطي نبوديم كه آغازگر جنگ باشيم و لذا جنگ بر ما تحميل شد. اين استاد علوم سياسي دانشگاه رازي كرمانشاه، خاطرنشان ساخت:
در شرايطي كه انقلاب اسلامي درصدد ترميم و اصلاح ساختار غلط گذشته‌ي كشور بود و تلاش‌هايي درصدد رفع مشكلات موجود در حال انجام داشت، رژيم بعثي عراق به سركردگي صدام با توجه به وجود ادعاهاي ارضي نسبت به ايران، فرصت را مناسب ديد و به صورت گسترده به خاك كشور ما حمله‌ور شد كه در اين ميان از حمايت كامل و بي‌نظير اكثر كشورهاي دنيا برخوردار بود و تمام اين كشورها حمايت بي‌دريغ خود را براي ريشه‌كن كردن نظام اسلامي انجام مي‌دادند كه حرف و ادعاي جديدي را در عرصه بين‌المللي مطرح كرده بود.
اخوان كاظمي، با اشاره به رشادت، دلاوري و ايثارگري جوانان در دفاع از كيان نظام جمهوري اسلامي در طول هشت سال دفاع مقدس، بر لزوم ارج نهادن به اقدامات صورت گرفته در اين دوران تاكيد و خاطرنشان كرد: ارزش، اهميت و جايگاه حماسه‌آفريني جوانان اين مرز بوم در آينده و براي نسل‌هاي بعد بهتر قابل درك خواهد بود و با گذشت زمان اهميت آن بيشتر مشخص خواهد شد. وي، با بيان اين مطلب كه بازگو كردن ابعاد ناگفته‌ي جنگ از وظايف متوليان و مسئولين فرهنگي كشور است، اظهار داشت: ظهور انقلاب اسلامي با رهبري بي‌بدليل امام راحل از سوي قدرت‌هاي جهاني به حدي مهم بود كه هيچگاه ايدئولوژي آن را در حد يك شعار ندانستند و نسبت به آن احساس خطر كردند.
اين استاد دانشگاه، با اذعان به اين كه ظهور انقلاب اسلامي داراي اثرات جدي براي نظام بين‌الملل و باعث به چالش كشيده شدن نظام بين‌الملل در آن مقطع زماني گرديد، افزود: اين احساس خطر از سوي قدرت‌هاي جهاني آن‌قدر جدي بود كه براي اولين بار بعد از جنگ دوم جهاني آمريكا و شوروي كه در جنگ سرد به سر مي‌بردند در كنار هم قرار گرفته و به حمايت از حكومت عراق عليه ايران پرداختند. اخوان كاظمي گفت: ايران در جنگ با عراق در حالي كه از لحاظ امكانات، شرايط نظامي و تسليحات در وضعيت مناسبي قرار نداشت، از سوي بسياري از كشورها نيز مورد تحريم واقع شده بود و از طرف ديگر عراق به عنوان طرف ما در جنگ در وضعيتي كاملا متفاوت نسبت به ايران قرار داشت.
وي افزود: علي‌رغم برابر نبودن ايران با عراق در بسياري از جهات و زمينه‌ها، جوانان فداكار و غيور اين مرز و بوم بعد از شروع جنگ مشتاقانه به ميادين نبرد شتافتند و در هجوم مردم به جبهه‌ها در راستاي دفاع از كشور مي‌توان مشروعيت نظام را ارزيابي كرد، چرا كه در تهاجم يك قدرت خارجي به كشور مي‌توان نسبت به حضور مردم در دفاع از ميهن، مشروعيت نظام سياسي را مورد ارزيابي قرار داد.
اخوان كاظمي، در پاسخ به سوالي در خصوص چرايي ادامه‌ي جنگ بعد از فتح خرمشهر؛ اعلام آتش‌بس، عقب‌نشيني نيروها به مرزهاي بين‌المللي، پرداخت غرامت و تعيين متجاوز را از اصلي‌ترين شروط برقراري صلح بين دو كشور دانست و تصريح كرد:
در سال 61 هيچ يك از موارد فوق محقق نشده بود، زيرا نيروهاي عراقي در مناطق مختلف هنوز در خاك ايران بودند و بازگشتي صورت نگرفته و متجاوز از سوي سازمان ملل تعيين نشده بود و تنها نماينده‌اي از كشور عربستان به طور غير رسمي و غيرقابل استناد اعلام كرد كه غرامت ايران را خواهد پرداخت.
وي ادامه داد: در آن زمان جاي انجام صلح نبود و اگر صلحي صورت مي‌گرفت، امروز شما حق داشتيد از نسل اول انقلاب انتقاد كنيد كه چرا در شرايطي كه در موضع قدرت قرار داشتند به صلح تن دادند.
اين استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: ايران با افتخار از هشت سال جنگي كه بر او تحميل شد بيرون آمد، زيرا در جريان آن براي اولين بار در طول تاريخ معاصر اين سرزمين در جريان جنگ حتي يك وجب نيز از خاك ما جدا نشد و اين افتخار بزرگي است كه براي ما باقي خواهد ماند و نسل‌هاي آينده نيز بايد قدردان رزمندگان دوران دفاع مقدس باشند.
وي، با تاكيد بر لزوم پاسداشت اقدامات و دلاورمردي‌هاي انجام شده در اين دوران از سوي رزمندگان و سرداران جنگ، ابراز اميدواري كرد كه نسل جديد همچنان در حفظ روحيه‌ي افتخار، شجاعت و شهامت كوشا بوده و در آزموني كه وي از آن به عنوان «آزمون انرژي هسته‌يي» ياد كرد، سرفراز برون آيد.

استدلال ما براى ورود به خاك عراق بعد از پیروزی در خرمشهر چه بود؟

(جواب از سردار محسن رضايي)
در ادامه بررسي ابهامات جنگ اين بار به سراغ موضوع جنگ بعد از خرمشهر ونظرات محسن رضايي فرمانده اسبق سپاه پاسداران رفته ايم. مردم حق دارند بدانند چرا پس از آزادسازی خرمشهر عملیات¬ها تداوم پیدا می¬کرد در حالی که در استراتژی سیاسی تنها هدف پیروزی در یک عملیات برای پایان جنگ و استفاده از ابزار دیپلماسی بود.
دو عامل در اینجا دخالت دارد، یکی اینکه عراق و آمریکا و کشورهای عربی و غربی دست ایران را خوانده بودند و لذا در مواجهه با سیاست‌مداران ما می¬دانستند که قضیه چیست، هرچند امام می¬گفتند: «ما جنگ را تا دفع فتنه ادامه می‌دهیم» اما آنها می-دانستند این حرف امام و رزمنده¬هاست که در حد یک شعار است. آنچه که آنها در عمل می¬دیدند «جنگ جنگ تا یک عملیات» بود. یعنی دشمن می¬دانست جنگ جنگ تا پیروزی مطرح نیست بلکه جنگ جنگ تا یک پیروزی هدف است. دنیا دست سیاستمداران ایران را خوانده بود. با اینکه سیاستمداران هم شعار امام را تکرار می¬کردند اما دنیا با شعارها کار ندارد. حرف¬های پشت صحنه سیاست و رفتار سیاستمداران ملاک است. خیلی زود دنیا متوجه شد که ایران جنگ جنگ تا یک پیروزی را می¬خواهد. مساله دیگر اینکه دیپلماسی ایران نمی¬توانست ازهمان موفقیت¬های نظامی استفاده کند و مدیریت دیپلماسی باید بسیار قوی¬تر عمل می¬کرد.
ضمن اینکه واقعیت این است که ما در دنیا یار زیادی نداشتیم ما اتحادهای سیاسی جدی در دنیا نداشتیم که بتوانیم از آرای آنها درسازمان ملل استفاده کنیم. تا پیش از قطعنامه تنها پیشنهادی که به ایران شد آتش بس بود؛ آتش بس هم یعنی جنگ نیمه تمام. یعنی طرفین در هر نقطه¬ای هستند بمانند و مذاکره کنند. مذاکرات می-توانست 30 تا 40 سال ادامه یابد و در این مدت ایران و عراق آماده آغاز جنگ باشند. این یک گزینه بود.
گزینه دیگر این بود که ایران استراتژی سیاسی را در پیش بگیرد یعنی درپی عملیات به صلح دست یابد. گزینه سوم این بود که ایران با استراتژی نظامی تا سقوط صدام حرکت کند که یا به سقوط صدام منجر می¬شد یا دستیابی به یک پیروزی بزرگ. در حقیقت این گزینه پس از آزاد سازی خرمشهر پیش روی ایران بود.
آن چیزی که به آن عمل شد استراتژی دوم بود یعنی انجام یک عملیات برای کسب امتیازات سیاسی، این عملیات¬ها منجر شد که ایران بتواند 598 را از دنیا بگیرد. در 598 برای نخستین بار پیشنهاد صلح و یک¬سری امتیازات به ایران داده شد. از جمله بازگشت به مرزهای بین¬الملل، تعیین و پرداخت خسارت، کمیته تعیین متجاوز که از دستاوردهای قرارداد 598 است و در آن حداقل امتیازاتی به ایران داده شد. هر چند اهداف ایده¬آل استراتژی سیاسی و نظامی در 598 تامین نشد. این با آنچه که امام و رزمنده¬¬ها می¬خواستند خیلی فاصله داشت ولی در مقام پیروزی برای یک کشور جهان سوم بود. البته به خاطر ابهامات و دوپهلو بودن برخی کلمات 598 چند ماهی در پذیرش آن تاخیر افتاد.
آیا عراق برای حل و فصل قطعی مساله اروندرود (شط‌العرب) به نفع خویش، به ایران لشکرکشی کرد؟
علل، انگیزه‌ها و اهداف آغاز جنگ، تنها در مساله اروند خلاصه نمی‌شود. در واقع، علاوه بر ”استقرار حاکمیت مطلق بر اروند”، ”تصرف قسمتی از اراضی ایران در جبهه مرکزی” و مهمتر از آن ”تجزیه استان خوزستان از ایران” از اهداف ارضی و مرزی عراق بود؛ اما در کنار این هدف‌های فوری، هدف‌های دیگری چون ”سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران”، ”عهده‌دار شدن ژاندارمی منطقه” و ”رهبری جهان عرب” نیز از دیگر اهداف دولت عراق به شمار می‌رفت. کوشش این تحقق دعاوی‌ای همچون ”تغییر حاکمیت جزایر ایرانی در خلیج‌فارس (ابوموسی، تنب بزرگ، تنب کوچک)” در همین چهارچوب معنا پیدا می‌کند. در این‌جا شماری از علل، اهداف و انگیزه‌های رژیم صدام در حمله به ایران که آشکارا مورد تأکید این دولت قرار گرفته است، با توضیحی مختصر، مورد اشاره قرار می‌گیرد:

الف ـ برقراری حاکمیت مطلق بر اروندرود

رهبران عراق بارها در سخنان خود خواستار برقراری حاکمیت مطلق آن کشور بر اروندرود شده‌اند. وزیر امور خارجه عراق در نامه خود به دبیر کل سازمان ملل متحد در 21 سپتامبر 1980 تصریح کرد که دولت عراق در نظر دارد به موضع قبل از سال 1975 بازگردد و کنترل کامل شط‌العرب (اروندت رود) را در دست گیرد.
صدام حسین نیز در سخنان خود در جلسه فوق‌العاده مجلس ملی عراق در 17 سپتامبر 1980 در این مورد گفته بود:
«- من در برابر شما اعلام می‌کنم که موافقت‌نامه 6 مارس 1975 از نظر ما کان‌لم‌یکن تلقی می‌شود. بنابراین وضعیت حقوقی شط‌العرب ]اروندرود[باید به وضع قبل از مارس 1975 برگردد. این رودخانه با تمام حقوقی که از حاکمیت مطلق عراق بر آن ناشی می‌شود، جزو تمامیت عربی عراق است؛ همان‌طور که در سرتا سر تاریخ در نام و در واقعیت چنین بوده است.»
در پی اعلام این تصمیم، دولت عراق به منظور بازگشت وضع اروندرود به دوره قبل از انعقاد عهد‌نامه مرزی و حسن‌ همجواری سال 1975 اقدامات لازم را به عمل آورد. در این راستا، مقامات بندری عراق به کارکنان خود در داخل و خارج ابلاغ کردند، راهنمایی کشتی‌ها، صدور اجازه حرکت آنها و دریافت عوارض بندری، باید تماماً به دست عراقی‌ها انجام شود. این مقامات همچنین هماهنگی لازم را با آژانس‌های بین‌المللی به عمل آوردند و از آنها درخواست کردند که صاحبان کشتی‌ها به کارکنان و خدمه کشتی‌های خود دستور دهند تا برای دریافت خدمات کشتی‌رانی، فقط از راهنمایان عراقی کمک بخواهند و برای ورود به اروندرود و خروج از آن نیز از مقامات عراقی اجازه بگیرند و پرچم عراق را ـ حتی اگر مقصد آنها، بنادر ایران باشد ـ برفراز کشتی‌های خود برافرازند.
دولت عراق برای تسلط و حاکمیت مطلق بر اروندرود، ناگزیر بود تا دو ساحل آن را در اختیار گیرد تا این آبراه به صورت یک رودخانه داخلی عراق درآید. سعدون حمادی در نامه‌ای به سازمان ملل در این مورد می‌نویسد:
«به منظور تضمین حاکمیت مطلق عراق بر شط‌العرب ]اروندرود[که رودخانه‌ای ملی باشد و برای این که در موضعی باشیم که ما را قادر به اعمال حاکمیت مطلق سازد، ناگزیریم که کرانه شرقی این آبراه را... حفظ و تأمین نماییم.»
دولت عراق آن قسمت از اراضی را که ادعا می‌کرد برطبق موافقت‌نامه 1975 الجزیره باید به آن دولت مسترد می‌شد، با توسل به زور، به اشغال خود درآورد. پس از اشغال این اراضی (مناطق سیف‌سعد، زین‌القوس و میمک) ژنرال عدنان خیر‌الله، وزیر دفاع عراق، در 19/ 6/ 1359 اعلام کرد نیروهای مسلح عراق به مرزهای بین‌المللی رسیده‌اند. وی اضافه کرد: «ما تمام سرزمین‌هایی را که ایران با زور تصرف کرده بود، دوباره پس گرفتیم و اختلافات خود را با ایران در مورد سرزمین‌های مذکور حل کردیم.»
دولت عراق همچنین در همان تاریخ اعلام کرد، تمام اراضی‌ایی را که ایران در بازگرداندن آن به موجب موافقت‌نامه الجزیره کوتاهی کرده بود، آزاد کرده است. وزیر دفاع عراق، وسعت مناطقی را که ارتش آن کشور به اشغال خود درآورد، 324 کیلومتر مربع اعلام کرد، ولی سعدون حمادی طی مصاحبه‌ای در سازمان ملل، این رقم را 400 کیلومتر مربع ذکر کرد.
البته ادعای عراق مبنی بر عدم استرداد این اراضی، هیچ‌گونه مبنای قانونی نداشت و تنها ناشی از سیاست‌های توسعه‌طلبانه عراق بود؛ زیرا در سال 1975 کمیته‌ای متشکل از نمایندگان ایران، الجزایر و عراق با موافقت دولت عراق، مرزهای زمینی بین دو کشور را ابتدا بر روی نقشه و سپس با نصب میله‌های مرزی بر روی زمین، معین و مشخص کرده بود.

ب ـ تجزیه خوزستان از ایران

دولت عراق پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تلاش‌های گسترده‌ای را برای تجزیه استان جنوبی ایران (خوزستان) آغاز کرد. مشکلات موجود ناشی از انقلاب و ضعف دولت مرکزی ایران، فرصت خوبی را برای دولت عراق فراهم کرد، تا مطامع توسعه‌طلبانه خود را درباره خوزستان به اجرا گذارد. از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب، عراق حقایق تاریخی مربوط به خوزستان را تحریف کرد. این اقدام با چاپ فراوان نقشه‌های جغرافیایی جعلی همراه بود، که در آن بخش‌هایی از سرزمین ایران، مانند خوزستان و بلوچستان از کشور تفکیک شده بود. در یکی از این نقشه‌ها، تمام دامنه‌های جنوبی زاگرس و حتی مناطق 3 هزار ساله آریانشین جز و منطقه ”عربستان” بزرگ (شامل خوزستان و نواحی اطراف آن) آورده شده بود؛ به این معنا که این محدوده باید از ایران جدا و ضمیمه عراق می‌شد. تلاش دولت عراق برای تغییر اسامی تاریخی و جغرافیایی سرزمین ایران مانند شیوه رژیم اسرائیل بود؛ اسرائیل، ابتدا اسامی تاریخی سرزمین‌های عربی را تغییر داد، سپس آنها را اشغال و بعد از مدتی ضمیمه خاک خود کرد.
پس از انقلاب اسلامی ایران، بغداد بار دیگر به صورت پایگاه جنبش‌های تجزیه‌طلبانه خوزستان درآمد. عدم کنترل دقیق مرزها در اوایل انقلاب، موجب شد تا مقادیر زیادی اسلحه از عراق وارد خوزستان شود.
سفیر عراق در بیروت در 3 نوامبر 1979 (12 آبان 1358) بهبود روابط ایران و عراق را به تحقق چند شرط از جمله اعطای خودمختاری به اقلیت عرب در ایران مشروط کرد. صدام حسین نیز در آوریل 1980 (فروردین ماه 1359) طی سخنانی خواستار به رسمیت شناختن خوزستان (که آن را عربستان نامید) به عنوان یک منطقه عربی شد. «طه یاسین رمضان» نیز در 1/2/ 1359 بر «پایبندی کشورش در گرفتن حق ملت عرب عربستان (خوزستان)» تأکید کرد. در همان ماه نیز صدام حسین در مجمع شورای ملی عراق گفت:
- «هیچ وقت رسالت خود و مفهوم آن را از یاد نبرده‌ایم. ما فریاد زنان عربی را در عربستان (خوزستان) به سر می‌برند، از یاد نخواهیم برد.»
برپایه برخی گزارش‌ها، تجاوز عراق به ایران، براساس طرح تجزیه خوزستان ایران ـ که در وزارت امور خارجه انگلیس تهیه شده بود ـ استوار بود. براساس این طرح، قرار بود ارتش عراق با کمک شاپور بختیار و غلامعلی اویسی، در مدت یک هفته، استان خوزستان را به اشغال خود درآورند و سپس ”جمهوری آزاد ایران” را تحت رهبری «بختیار» تشکیل دهند. پایتخت جمهوری جدید نیز باید شهر اهواز می‌شد. کردستان ایران نیز پس از اشغال، به این جمهوری ملحق می‌شد. طبق این طرح، پس از گذشت یک دوره، خوزستان به طور رسمی ضمیمه عراق می‌شد.

ج ـ سرنگون کردن دولت ایران

دولت عراق تمایل خود را به سرنگون ساختن دولت جمهوری اسلامی ایران یا تضعیف انقلاب اسلامی ایران هرگز پنهان نکرد. طه یاسین رمضان، معاون اول نخست‌وزیر و فرمانده ارتش خلقی عراق، در مصاحبه اختصاصی با روزنامه «الثوره» ارگان رسمی حزب بعث در ژانویه 1980 اظهار داشت:
- «ما بر این نکته تأکید می‌کنیم که جنگ به پایان نخواهد رسید مگر این که رژیم حاکم بر ایران به کلی منهدم شود.»وی افزود:
«هیچ کشوری در جهان، قادر نیست بدون داشتن یک دولت قوی، متحدینی در محافل بین‌المللی، اقتصادی مطلوب، منابع مالی و تدارکات تسلیحاتی اقدام به جنگ کند. جمهوری اسلامی ایران هیچ یک از این امتیازاها را ندارد.»برآورد شده بود که یک تجاوز سریع و قاطع می‌تواند ایران را به زانو درآورد. بر همین اساس، صدام حسین در ژوئیه 1980 با اعتماد به پیروزی خود گفته بود:
- «رهبری ایران بر روی شکست ما حساب می‌کند و ما خواهیم دید که چه کسی پیروز خواهد شد.»

د ـ ایفای نقش ژاندارم منطقه

از نظر حاکمان وقت عراق، پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تعادل قوا را در منطقه خلیج‌فارس به نفع عراق تغییر داد. این مساله در سخنان عدنان خیرالله وزیر دفاع عراق به خوبی آشکار است؛ او می‌گوید:
- «عراق، افسانه برتری ایران، را در منطقه از میان برده است.»
سقوط شاه که ژاندارم غرب در خلیج‌فارس بود، خلأ قدرتی در منطقه خلیج‌فارس به وجود آورد. حتی قبل از آن، آخرین نخست‌وزیر دوران شاهنشاهی ایران اعلام کرد که ایران، دیگر تمایلی به اجرای نقش ژاندارمی در خلیج‌فارس ندارد.
صدام حسین برای تثبیت نقش خود به عنوان ژاندارم خلیج‌فارس، در بهمن‌ماه 1358 به انتشار منشور ملی اقدام کرد. وی در این مورد می‌گوید:
- «به عقیده ما، تعهد کشورهای خلیج(فارس) به این کشور، به عنوان تعیین کننده چهارچوب کلی روابط فیمابین، امنیت خلیج(فارس) را تأمین می‌کند. نگهبان امنیت خلیج‌(فارس) فرزندان خلیج(فارس) و کشورهای آن هستند.»
از سوی دیگر، عراق با دامن زدن به نگرانی بی‌مورد کشورهای خلیج‌فارس از انقلاب اسلامی ایران، توانست آنها را به طرف خود جلب کرده و عراق را به عنوان تنها سپر دفاعی در مقابل انقلاب اسلامی ایران معرفی کند. سعدون حمادی در این زمینه گفته است:
- «اگر عراق سقوط کند، پس از آن تمام کشورهای خلیج‌عربی(فارس) سقوط خواهند کرد.»
صدام حسین تجاوز عراق به ایران را دفاع از ملت عرب، کشورهای خلیج‌فارس و حفظ ویژگی «عربی بودن» خلیج‌فارس عنوان می‌کرد. وی در سخنرانی رادیویی خود در 28 سپتامبر 1980 در این مورد گفت:
- «این جنگ تنها برای ما نیست؛ بلکه بیشتر برای تمام اعراب و همچنین ویژگی عربی بودن خلیج(فارس) است.» او اضافه کرد:
- «عراق از طرف ملت عرب و شهروندان خلیج‌(فارس) می‌رزمد.»

هـ ـ رهبری جهان عرب

صدام حسین رؤیای رهبری جهان عرب را نیز در سر می‌پروراند. از نظر ایدئولوژیکی، رسالت تاریخی حزب بعث ایجاد یک امپراتوری به رهبری این حزب بود. شعار حزب بعث، ”امه عربیه واحده، ذات رساله خالده” یعنی ”یک ملت عرب، یک مأموریت ابدی” است. از نظر حزب بعث، اعراب با آن که به کشورهای مختلف تقسیم شده‌اند، همیشه ملت واحدی را تشکیل می‌داده‌اند و اکنون نیز باید مرزهای بین کشورهای عربی از میان برداشته شود و اعراب مجدداً ملت واحدی را تشکیل دهند. رسالت تاریخی حزب بعث، احیای عظمت عصر جاهلیت اعراب و امپراتوری‌های امویان و عباسیان است؛ به همین دلیل، صدام جنگ عراق علیه ایران را ”قادسیه دوم” یا ”قادسیه صدام” نامید.
صدام حسین در 28 سپتامبر 1980 خطاب به مردم عراق گفت:
- «ما باید شمشیرهای علی، خالد و سعدبن‌‌ابی‌وقاص را برای مبارزه با این گروه ستمگر و آموختن درس‌های تاریخی جدید به آنها همانند نبرد باشکوه قادسیه، از نیام درآوریم، نبرد باشکوه قادسیه تکبر و خودخواهی «خسرو پرویز» را نابود کرد و موانع اسلام را از میان برداشت و بی‌دینی و نادانی و تجاوز را در این منطقه ریشه‌کن کرد. ارتش دلیر ما نیز در زین‌القوس و سیف سعد(میمک)همین کار را انجام داد.»
از طرف دیگر، صدام حسین قصد داشت تا جنگ بین ایران و عراق را به جنگ ایران و اعراب تبدیل کند. وی بارها در سخنان خود اظهار داشته بود که از جانب اعراب به پا خاسته است تا حقوق از دست رفته آنان را دوباره به دست آورد. صدام حسین در مصاحبه‌ای در 23 /12/ 1362 خطاب به اعراب گفت:
- «ما که برادرانتان هستیم، به نمایندگی از سوی شما، دفاع از سرزمین اعراب را آن‌گونه که درخور است، به عهده خواهیم گرفت.»
در این زمان، مصر با امضای موافقت‌نامه ”کمپ دیوید” نقش رهبری خود را در جهان عرب از دست داده بود و صدام حسین خود را برای پرکردن خلأ رهبری مصر در جهان عرب، شایسته می‌دید.
وـ ادعا در مورد جزایر سه‌گانه ایرانی در خلیج‌فارس مقامات مسوول عراقی، بارها در سخنان خود به مساله جزایر سه‌گانه ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک اشاره کرده و خواستار استرداد آنها شده بودند. این اظهارات 6 ماه قبل از آغاز تجاوز عراق به ایران، روند سریعی به خود گرفت. مقامات عراقی ضمن این که از ایران می‌خواستند این جزایر را بازگرداند، عراق را متعهد به بازپس گرفتن آنها می‌دانستند.
صدام حسین نیز طی مصاحبه‌ای در مورد امکان بازپس گرفتن جزایر سه‌گانه و مورد دیگری که به آن اشاره نکرد، در تیرماه 1359 اظهار داشت:
- «اکنون توان بازپس گرفتن جزایر و امکان به دست آوردن موردی که آن را باز خواهیم گرفت، داریم؛ پس چه دلیلی وجود دارد که سکوت کنیم.»
به طور کلی اهداف عراق در تجاوز به ایران، در سه سطح قابل بررسی است:
الف ـ حمله به منظور انتقال مرز آبی دو کشور (خط تالوگ) از اروندرود به ساحل شرقی آن.
ب ـ حمله به ایران به منظور جدا کردن استان خوزستان از ایران و ایجاد کشوری مستقل تحت سلطه عراق با نام عربستان.
ج ـ حمله به ایران به منظور فروپاشی نظام مقدس جمهوری اسلامی و روی کار آمدن دولت غرب‌گرا به جای آن.
ولی اهداف دیگری نیز برای عراق وجود داشت که در صورت برآورده شدن یکی از اهداف سه‌گانه بالا، آن اهداف نیز قابل دسترسی بودند، که عمده‌ترین آنها به دست آوردن نقش ژاندارمی خلیج‌فارس به جای ایران و برتری کامل سیاسی - نظامی بر سایر کشورهای خاورمیانه و به ویژه کشورهای منطقه بود.
آیا مواضع سیاسی و نظامی عراق در آغاز جنگ تفاوتی با مواضع این رژیم بعد از آزادسازی اروند داشت؟
در اطلاعیه شورای فرماندهی عراق در اولین روز حمله این کشور به ایران آمده است: «... اگر تاکتیک نظامی و امنیت ارتش عراق ایجاب کند که در سرزمین‌های اشغالی بمانیم، آن را تحت اشغال قرار خواهیم داد.»
همچنین، صدام حسین قطعنامه 1975 الجزایر را پاره کرد و آن را یک طرفه ملغی اعلام کرد.
در این حال، سخنگوی رژیم عراق سه شرط را برای پایان دادن به جنگ اعلام کرد:
1- احترام ایران؛ به حاکمیت عراق در محدوده خاک ایران؛
2- شناسایی حقوق قانونی عراق بر شط‌العرب؛
3- بازپس‌دادن سه جزیره تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی.
عراق همچنین میانجیگری کشورهای عربی را برای پایان دادن به جنگ، شدیداً رد کرد. ولی عراق پس از آن که در دو هفته اول جنگ، واقعیت‌ها را درک کرد و نتوانست به اهداف قابل توجهی دست یابد، اعلام کرد که حاضر است آتش‌بس یک‌طرفه اعلام کند؛ در حالی که توانی برای عملیات نداشت و برخی مناطق ایران را در تصرف داشت.
آیا بررسی قابلیت‌های نظامی جمهوری اسلامی ایران برای ادامه جنگ، مبتنی بر ارزیابی‌های درستی بود؟ ما با اتکا به چه توان نظامی، به جنگ ادامه دادیم؟
چه حقیقتی آشکارتر از این که ایران طی 20 ماه توانست با عملیات‌های بزرگی همچون ثامن‌الائمه(علیه السلام)، فتح‌المبین و بیت‌المقدس 8050 کیلومتر مربع از سرزمین‌های اشغال شده را آزاد کند و بیش از 35800 تن از نیروهای دشمن را به اسارت در آورد و 18000 تن از آنان را نیز به هلاکت رسانده یا زخمی کند. آیا اینها حاکی از قابلیت‌هایی نبود که ما داشتیم؟ در حقیقت تجربه 20 ماه مقاومت و دستاوردهای آن نشان داد که ما توان کافی برای تداوم جنگ تا حصول نتیجه لازم را داریم تا بتوانیم حقوق خود را مطالبه کنیم و یک صلح پایدار در منطقه مستقر سازیم.
چه نیروهایی از ارتش عراق در اولین مرحله هجوم و تجاوز، دخیل بودند و به چه ترتیب وارد عمل شدند؟
استعداد نیروی زمینی عراق در آغاز تهاجم، 48 یگان بود:
12 لشکر (شامل 5 لشکر پیاده، 5 لشکر زرهی و 2 لشکر مکانیزه) و همچنین 15 تیپ مستقل (شامل 10 تیپ پیاده، 1 تیپ زرهی، 1 تیپ مکانیزه و 3 تیپ نیروی مخصوص)، به اضافه تیپ 10 گارد ریاست جمهوری و نیز نیروهای گارد مرزی شامل 20 تیپ مرزی.
ماشین نظامی عراق با بهره‌مندی کامل از تجهیزات نظیر 800 قبضه توپ: 5400 دستگاه تانک و نفر، 400 قبضه توپ ضد هوایی، 366 فروند هواپیما و 400 فروند هلی کوپتر از آمادگی عملیاتی مناسبی بر خوردار بوده ارتش عراق متناسب با اهداف و بررسی و تحلیل عواملی چون موقعیت جغرافیایی نوار مرزی و اولویت بندی اهداف ارضی، مانور گسترده‌ای را تدارک دیده بود. در گام نخست، مرز ایران و عراق در طراحی مانور به بخش‌های مشخص تقسیم شد.
1. جبهه جنوب: حد فاصل خرمشهر و آبادان تا دهلران؛
2. جبهه میانی: دهلران تا جنوب دربندیخان؛
3. جبهه شمالی: دربندیخان تا اشنویه.
جبهه جنوب در استراتژی نظام عراق، اهمیت بسیاری داشت و تلاش اصلی ارتش بعث به شمار می‌رفت. در این بخش، اهداف مهمی چون دزفول، اندیمشک، اهواز، سوسنگرد، خرمشهر و آبادان قرار داشتند.
سازمان‌دهی ارتش عراق در حمله سرتاسری به مرزهای ایران اسلامی مبتنی بر ارزشیابی از مناطق مورد نظر و بر اساس جزئیات مانور، برای هر یک از یگان‌های عمل کننده تدوین شده بود و سپس یگان‌ها با ابلاغ ماموریت‌های محوله در سرتاسر مرز صف‌آرایی کردند.

جبهه جنوب

بر اساس طرح مانور ارتش بعث، هدف اصلی عملیات که جبهه جنوب بود، به عهده سپاه سوم عراق گذاشته شد. این سپاه که لشکرهای 1 و 5 مکانیزه و لشکر 9 زرهی را در اختیار داشت، برای شروع جنگ لشکر 3 و 10 زرهی و تیپ 33 نیروی مخصوص را ـ که قبلاً در سازمان نیروی دریایی عراق بود ـ تحت امر خود گرفت.
محورهای پیش‌بینی شده عملیات از سوی طراحان جنگ برای تهاجم یک ارتش کلاسیک، مبتنی بر راه‌ها و معابر وصولی بود که به طور طبیعی روش خاصی از تهاجم را دیکته می‌کرد. از مشخصات بارز این روش، استفاده از جاده به منظور تردد وسایل زرهی و پشتیبانی از تک بود. بر همین اساس، سپاه سوم عراق نیز متناسب با معابر موجود در جبهه‌های جنوب، مانور خود را به شرح زیر طراحی کرد:
1- محور تنومه - شلمچه - خرمشهر:
هدف اصلی دشمن در این محور، محاصره شهر خرمشهر، عبور از رودخانه کارون و محاصره و اشغال کامل شهر آبادان بود.
2- محور نشوه – جفیر- اهواز:
هدف اصلی در این محور، به سمت اهواز بود. این دو محور ابتدا به لشکر 5 مکانیزه واگذار شد تا حداکثر با 4 تیپ، ضمن محاصره خرمشهر، عبور از کارون و محاصره آبادان و پاکسازی منطقه وسیعی از جنوب اهواز، خود را به اهواز رسانده و با لشکر 9 زرهی الحاق کند.(1)
3- محور عماره – چزابه- بستان - سوسنگرد:
این محور، از مهمترین معابر وصولی به سمت مرکز استان خوزستان، یعنی اهواز به شمار می‌رفت؛ بنابراین لشکر 9 زرهی موظف شد ضمن تصرف شهرهای بستان، سوسنگرد و حمیدیه، خود را به اهواز رسانده، در آن جا با دیگر یگان‌هایی که از جنوب و شمال به این نقطه رسیدند، الحاق کند.
4- محور فکه – شوش - دزفول:
پیشروی در این محور، به دلیل گستردگی زمین و عمق اهداف، به دو لشکر 1 مکانیزه و 10 زرهی واگذار شد که هر دو باید از معابر فکه، و اطراف آن وارد عمل می‌شدند. لشکر 1 ماموریت داشت پس از عبور از فکه به سمت رودخانه کرخه و شوش تک کرده، ضمن پشت‌سر گذاشتن رودخانه و قطع کردن جاده اهواز ـ اندیمشک، محاصره اهواز را از طریق شمال کامل کند. لشکر 10 نیز ماموریت داشت با پشت‌سر گذاشتن مرز در محور پاسگاه‌های شرهانی و بجلیه، با دو فلش به حرکت خود ادامه دهد: با فلش اول به پاک‌سازی عین‌خوش و دشت عباس بپردازد و سپس حرکت خود را به سمت پل نادری روی رودخانه کرخه ادامه داده و با عبور از آن، دزفول را محاصره کند و با فلش دوم در محور دهلران جناح مطمئنی را برقرار سازد.
در مجموع، سپاه سوم علاوه بر یگان‌های عمل‌ کننده فوق که قرار بود هر یک در مراحل اولیه وارد عمل شوند، لشکر 3 زرهی را نیز به عنوان احتیاط در اختیار خود داشت تا در صورت لزوم وارد عمل کند.

جبهه میانی

سپاه دوم عراق، فرماندهی و هدایت عمل را در این جبهه به عهده داشت. بر اساس ماموریت و اهمیت محور، لشکرهای 6 و 12 زرهی، 2، 4 و 8 پیاده و همچنین چند تیپ1 مستقل در اختیار این سپاه قرار گرفت. در این جبهه نیز متناسب با روح کلاسیک حاکم بر ارتش مجهز عراق، محورهای عملیاتی مشخص و برای هر یک اهدافی تعیین شد. هدف عمده در این جبهه، تصرف بخش‌هایی از خاک جمهوری اسلامی بود تا امکان هر گونه واکنش از رزمندگان ایران به سمت بغداد از بین برود و با تأمین بغداد، اهداف اصلی در جنوب بهتر پیگیری شود.
برای تأمین این هدف، تنگه و گردنه پاتاق در عمق 50 کیلومتری خاک جمهوری اسلامی، به عنوان نقطه‌ای کلیدی و سو‌ق‌الجیشی در نظر گرفته شده‌بود. طبق این طرح، فعالیت دشمن از شمال تا پل دواب، شامل ارتفاعات دالاهو و شاه‌نشین و از سمت جنوب تا ارتفاعات مهم کاسه گران گسترش می‌یافت. بر این اساس، اهداف ذیل در دستور کار یگان‌های سپاه دوم قرار گرفت:
1- محور قصرشیرین - سر پل ذهاب - پاتاق:
تصرف این محور که مهمترین بخش عملیات این جبهه به شمار می‌رفت، سه لشکر به عهده داشتند: لشکر 6 زرهی باید مستقیماً از محور خسروی وارد شده و ضمن اشغال قصر شیرین، تا سر پل ذهاب و گردنه پاتاق پیشروی کند. این لشکر را از دو جناح لشکرهای 4 و 8 پیاده حمایت می‌کردند. لشکر 8 در شمال قصر شیرین، با هدف دشت ذهاب و شهر سر پل ذهاب و لشکر 4 نیز در جنوب قصر شیرین به سمت گیلانغرب، جناح راست را حفظ می‌کرد.
2- محور مندلی – سومار - نفت شهر:
این ماموریت به عهده لشکر 12 زرهی بود. به دلیل نبود اهداف مهم در این محور، ماموریت لشکر 12 به شهرهای مرزی سومار و نفت‌شهر و برخی ارتفاعات در شرق این دو شهر محدود می‌شد.
3- محور مهران:
این محور با هدف تصرف شهر مهران و تسلط بر تنگه کنجانچم و در نتیجه، قطع جبهه جنوب و شمال، به لشکر 2 پیاده عراق واگذار شد.

جبهه شمالی

مسوولیت این جبهه به عهده سپاه یکم عراق بود که 2 لشکر 11 و 7 پیاده را تحت امر خود داشت. این سپاه ماموریت داشت ضمن حفاظت از منطقه و کنترل معارضاین عراقی، نیروهای ضد انقلاب را در وارد ساختن ضربه به جمهوری اسلامی ایران، تجهیز، تقویت و هدایت کند و در صورت لزوم نیز برخی از ارتفاعات را به اشغال در آورد. یگان‌ها‌ی تحت امر سپاه یکم، با وجود اهداف محوله، عملاً نقش احتیاط نیروی زمینی ارتش عراق را به عهده داشتند.
منبع: سایت جامع دفاع مقدس