نویسنده: گئورگی سانیکیدزه
ترجمه : ولی تیموری
در یکسوى این مبارزه تمام آحاد مردم (همگى بى‏سلاح و با دستان خالى) و در سوى دیگر آن مقتدرترین پادشاه خاورمیانه، ژاندارم غربگراى خلیج (فارس)، خاندان و اطرافیان او قرار داشتند که از سوى ارتشى مدرن حمایت مى‏شدند. در ژانویه 1978 بحران، نظام شاهنشاهى را فراگرفت. بعد از سیزده ماه تظاهرات و راهپیماییهاى اعتراض‏آمیز و دسته‏جمعى که به کشته شدن بیش از بیست هزار تن و زخمى و مجروح شدن بیش از صدهزار تن انجامید، بالاخره استبداد مطلقه خاندان پهلوى از هم فروپاشید.
فشار و شکنجه‏هاى طاقت‏فرسا از یکسو و گسترش و رواج فساد همچون غده سرطانى در قلب نظام سیاسى ایران و به خصوص فساد و آلودگى خاندان حکومتى، دو عامل عمده انقلاب محسوب مى‏شوند. هر چند اقشار مختلف مردم در این مبارزه و اعتراض هم‏صدا و هم‏پیمان بودند ولى عنصر اساسى این نهضت، قیام اعتراض‏آمیز روحانیون شیعه و مسلمانى بودند که توسط مراجع تقلید بزرگ رهبرى مى‏شدند. جهش، عمق و قاطعیت مخالفت و اعتراض، شور و شوق آزادیخواهانه انقلاب مردم ایران وسعت فوق‏العاده به خود گرفت‏براى مثال سه بار شاهد بودیم که چیزى در حدود سه میلیون تن در شهرهاى بزرگ به خیابانها ریختند و علیه رژیم به تظاهرات و راهپیمایى پرداختند. بى‏شک این تظاهرات در میان مهمترین و عظیم‏ترین راهپیماییهاى مردمى قرار داشته و در طول تاریخ بى‏نظیر بوده‏اند. (1)
مجتهدان و مراجع بزرگ تقلید در این قیام و شورش نقش کاتالیزور را ایفا کردند بدین معنى که حرکتهاى عظیم مردمى از این نقطه هماهنگ و سازماندهى مى‏شدند و البته بدیهى است که چهره برجسته این گروه از مراجع، شخص آیت‏الله روح‏الله خمینى [ره] بود. از قرن نوزدهم به این سو علما و روحانیون ایرانى بى‏وقفه در امور سیاسى دخالت کرده‏اند. (2) فتواى آیت‏الله شیرازى به سال 1891 مبنى بر تحریم تنباکو که به لغو انحصار شرکت‏بریتانیایى انجامید به عنوان اولین واکنش سیاسى روحانیون مذهبى محسوب مى‏شود. در سال 1906 اکثریت قریب به اتفاق روحانیون بلندپایه از نهضت مشروطه مردم ایران حمایت کردند و از آن پس نیز روحانیون مدام به عنوان قطبى مخالف و معترض مطرح بوده، به خصوص در جریان بحران قدرتهاى حاکم (در سالهاى 1890، 1921، 1950، 1953 و 1978) نقش خود را ایفا کرده‏اند.
مخالفت و اعتراض سیاسى علما در تاریخ معاصر ایران امرى ثابت و مستمر است. (3) روحانیون به عنوان تنها تشکل غیروابسته به حکومت، ریشه‏هاى مستحکم عمیقى در میان مردم داشته و به زبانى ساده و قابل‏فهم براى تمام مردم حرف مى‏زنند. با این حال نظریه حکومت روحانیت را براى اولین بار امام خمینى [ره] مطرح ساخت و بدین ترتیب دخالت علما و روحانیون مذهبى در امور سیاسى شکلى کامل به خود گرفت.
در سال 1963 آیت‏الله خمینى در راس حرکتى مخالف با "انقلاب سفید" قرار گرفته، علنا در مقابل نظام سیاسى شاه اعتراض و ایستادگى کرد. وى همچنین رهبرى اعتراضات مردمى را نیز بر عهده گرفت. دستگیرى ایشان در ایام سوگوارى ماه محرم 1963 زمینه قیام و شورشى همگانى را فراهم آورد، شورشى که با خشونت تمام در هم کوبیده شد. آیت‏الله خمینى امتیازات قضایى و تجارى را که قدرتهاى استعمارى غرب در سرزمین ایران بر خود هموار کرده بودند، از آن جمله مصونیت قضایى نظامیان آمریکا در ایران، نوعى بازگشت‏به کاپیتولاسیون تلقى کرده و آنرا شدیدا رد کرد. لغو این امتیازات و انحصارات، انحلال پارلمان ایران در اکتبر 1964 را نیز به دنبال داشت.
اعتراض و موضعگیرى آیت‏الله خمینى در مقابل کاپیتولاسیون موجبات تبعید وى را به ترکیه، عراق و بالاخره به فرانسه فراهم آورد. شکست ظاهرى حرکت امام به تدریج موفقیت‏شایان ذکرى را برایشان رقم زد. چرا که در سایه این حرکت همگان و به خصوص روشنفکران از نقش و اهمیت روحانیت در حرکتهاى سیاسى آگاهى پیدا کردند.
به طور قطع با در نظر گرفتن محتواى مباحث و فعالیتهاى سیاسى آیت‏الله خمینى، مى‏توان اذعان نمود که ایشان راهى بسیار متفاوت و متمایز از روحانیت‏سنتى پیمودند. آیت‏الله خمینى در دهه شصت و در کلاسهاى درس خود در نجف اشرف ایده ولایت فقیه را پروراند. بر اساس این طرز تفکر جامعه اسلامى بدون حکومت اسلامى میسر نیست; تصویب لوایح و قوانین منطبق با شریعت‏به تنهائى کافى نیست‏بلکه جوهر حکومت نیز باید اسلامى باشند. همچنین احترام به "شریعت" صرفا در اتخاذ و تصویب یکسرى قوانین قضائى تشریفاتى خلاصه نشده، مستلزم اجرا و به کارگیرى عملى و دقیق آنها در کردار و رفتار است. "بیدارى اذهان" مفهوم اصلى آن است زیرا تغییر و تحول اجتماع بدون تحول انسانها مقدور نیست. فعالیتهاى انقلابى امام خمینى تمام محافل و مجامع شیعه را صرفنظر از معیارهاى ملیتى و دستگاههاى قدرتى بسیج کرد. "مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامى بر اعتقاد به ولایت فقیه متکى است." (4)
امام خمینى بعد از 15 سال تبعید و جلاى وطن با پیروزى و سرفرازى تمام به ایران بازگشت. اکثر محققین معاصر استقرار نظام انقلابى و اسلامى را احیاء اسلام تلقى مى‏کنند. احیاء اسلام در اوایل قرن پانزدهم هجرى قمرى نشانگر روح مبارزه‏طلبانه آیین تشیع است. سخنرانیهاى رهبر مذهبى و عالیقدر با تکیه بر موضوعات عشق و محبت که از همان ابتدا مذهب شیعه با آن آشناست، مردم ایران را به وجد مى‏آورد. طرفداران اسلام نوین بر این باورند که جوامع مسلمان کنونى در کام "جاهلیت" نوینى غلطیده‏اند و عبارت طاغوتى که در انقلاب ایران به گوش مى‏رسید خود گویاى همین امر است. در جامعه، طرز فکر یا فرد طاغوتى بر هر آنچه دستورات خداوندى را انکار مى‏کند، اطلاق مى‏شود (طاغوت اسم بتى است که در قرآن آمده است) . در همچون شرایطى "جهاد" در برابر تمام حکومتهائى که فقط اسما اسلامى هستند، امرى مجاز و پسندیده است. براى استقرار جامعه‏اى اسلامى داشتن قدرت و نفوذ سیاسى امرى ناگزیر است. جامعه اسلامى عارى از سیاست و سیاستى عارى از "اخلاق اجتماعى" هرگز وجود ندارند. اسلام تنها در مجموعه‏اى از اعتقادات و باورها خلاصه نمى‏شود، اسلام نظامى جامع و کامل است. او مى‏خواهد اصلاحاتى در زندگى بشرى اعمال کند و براى نیل به این مهم و جامه عمل پوشیدن به خواسته‏هاى خود، نفوذ و قدرت سیاسى لازم است. (5) هدف عمده اسلام تاسیس جامعه‏اى منطبق با اخلاقیات مذهبى است.
امام خمینى [ره] مى‏فرماید: "طرز تفکر مبتنى بر حکومت اسلامى و یا به عبارت دیگر اعتقاد بر حاکمیت مطلق اسلام امرى تازه و مختص به زمان ما نیست و اسلام از همان اوان در صدد استقرار حکومتى خدایى در سراسر جهان بود. اهمال‏کاریهاى مسلمانان از یکسو و ظلم و تجاوز استعمار در طول قرنهاى متمادى از سوى دیگر موجب شده‏اند که چنین کمال مطلوب تاکنون حتى مطرح هم نشود." (6)
در تصور شیعه مفاهیمى هست که به سادگى مى‏توان‏اندیشه انقلاب را از آنها استنباط کرد: مفهوم تاریخ، هزاره‏گرى. طرز تفکر مبتنى بر عدالت اجتماعى، بى‏اعتبارى قدرتهاى گذرا و موقت، شهادت... اینها همه مفاهیمى هستند که بنیانگزاران مکتب شیعه، خود الگوى عملى آنها بوده‏اند: شهادت حسین (ع) و یارانش در کربلا بدست مستکبرى نامشروع، چهره سیاسى زینب (ع)، خواهر حسین (ع) به عنوان یک زن مسلمان و... نمونه‏هایى از آنهاست.
برخلاف اهل تسنن، شیعیان واجد ساختارها و تشکلهایى هستند که انتخاب اصلح، عالم، رهبر و مسلمان بهتر بر عهده آنهاست. چرا که بنا بر اعتقاد شیعه، مقام مذهبى ذیصلاح و عالیقدرى باید بر مسند حکومت تکیه زند. بنابراین مساله حکومت مختص محافل مذهبى بلندپایه مى‏باشد و مطابق با همین‏اندیشه تنها امامان و فقها (ى جامع‏الشرایط) مى‏توانند با تشکیل و سازماندهى حکومتى، دستورات الهى را به کار بندند، نظامى شایسته اسلام اصیل تاسیس کرده، به مردم خدمت کنند. حکومت در نظر آنها چیزى جز دردسر و دغدغه‏خاطر بیش نیست. اما آنان ناگزیر باید این وظیفه را تقبل کنند. آنان موظفند این وظیفه "الهى" را به جاى آورند زیرا "ولایت فقیه" در اصل یک وظیفه است و عمل به یک دستور. (7)
آیت‏الله خمینى پویایى اسلام و لزوم توجه به مقتضیات عصر جدید در به کار بستن قوانین و تعلیمات اسلامى را مورد تاکید قرار مى‏داد. "اسلام مکتبى پویاست. پویایى اسلام از پویایى دستورات قرآنى ناشى مى‏شود" (8)
"ما متعصب نیستیم. دستورات قرآن ابدى و تغییرناپذیر هستند. علما موظفند دستورات قرآن را تفسیر کرده، چهره‏اى نوین و منطبق با زمان معاصر به آنها بدهند." (9)
دفاع از مستضعفان و محرومان در سرلوحه سیاست امام خمینى [ره] قرار داشت و بحثهاى سیاسى ایشان بر این اصل مهم استوار بودند و همین امر با موعظه‏هاى صرفا اخلاقى اکثر رهبران مذهبى مغایرت داشت. بدینسان تمام افرادى که قربانى نظام امپریالیستى بودند و در فقر و فلاکت زندگى مى‏کردند، در اشتغالات فکرى و بحثهاى نظرى حاکمان و دیگر مسئولان حکومتى دوباره عزت نخستین را به دست آوردند و این یک تغییر اساسى در فلسفه حکومت محسوب مى‏شود.
سیاست مبتنى بر عدالت اجتماعى ایشان هرگز اهداف ضدامپریالیستى و به خصوص ضدآمریکایى را نیز فراموش نکرده بود. "باید سرنوشت ایران در تهران تعیین شود نه در واشنگتن، لندن یا مسکو". (10) بدین‏طریق ایران به صف کشورهاى غیرمتحد مى‏پیوست و همین امر موجب مى‏شد تا ایران چهره جدیدى در میان کشورهاى توسعه‏نیافته پیدا کند. کشورهایى که نخست ایران را به عنوان کشورى ثروتمند و متحد با کشورهاى صنعتى به حساب مى‏آوردند. آیت‏الله خمینى [ره] مدام بر این اصل تاکید داشت که اسلام اصالتا مخالف استبداد مطلقه است. در همان حال "انقلاب ایران تنها به سرنگونى نظام استبدادى نمى‏اندیشید بلکه استقرار پایه‏هاى جمهوریتى الهى و یا به عبارت دیگر استقرار جمهورى اسلامى هدف اصلى آن بود." (11)
جامعه باید آئینه تمام‏نماى یکتاپرستى و توحید باشد. اگر "یگانگى" اساسى‏ترین فرض وجود باریتعالى است، باید در جوامع بشرى نیز چنین فرضى به تحقق پیوندد. یک جامعه توحیدى نه به تقسیمات درونى (اجتماعى، نژادى، قومى یا ملیتى) پایبند است و نه بر وجود سیاستى مستقل از دستورات الهى ولو بصورت احتمالى.
در چنین جامعه‏اى حکمیت مطلق خداوند بر تمام جوانب زندگى فردى و اجتماعى انسان حکمفرما مى‏شود. به نظر امام خمینى " در آنچه ما (جمهورى اسلامى) مى‏نامیم، شرایط انتخابى و قواعد حاکم بر پایه قوانین اسلامى متکى هستند ولى چنین بیانى هرگز به مفهوم سلب انتخاب و اختیار ملى نیست." (12)
بعد از پیروزى انقلاب اسلامى نیز ایران خط مشى دیپلماتیکى معتبرى یعنى بیطرفى و عدم وابستگى محض را برگزید: "حکومت اسلامى آزاد و مستقل خواهد بود... ما نه به سوى غرب و نه به سوى شرق تمایل و گرایش نخواهیم داشت. آرزومندیم جمهورى اسلامى بیطرف و غیروابسته باقى بماند. ما با تمام کشورها تا زمانیکه در امور داخلى ما مداخله نکنند، روابط دوستانه خواهیم داشت." (13)

پی نوشت :

1. James BILL ، انقلاب ایران: گذشته، حال، آینده. سیاست‏بین‏المللى شماره 6، 80- 1979.
2. Yanne RICHARAD ، اسلام شیعه، اعتقادات و ایدئولوژیها. سال انتشار 1991، ص 122.
3. Bernard HOURCADE ، "ایران: انقلاب اسلامى یا جهان سومى؟ " انتشاراتى Herodote ، 36، 1985، ص 140.
4. آیت‏الله خمینى، حکومت اسلامى (نامه‏اى از امام موسوى)، تهران 1356، ص 19.
5. خورشید احمد، مقدمه‏اى بر A. MAUDLIDI ، قانون اسلامى، 1966، ص 5.
6. آیت‏الله خمینى... مجموعه گفتار موسوى، شماره 1، ص 19.
7. آیت‏الله خمینى... "حکومت اسلامى"، ص 60.
8. آیت‏الله خمینى... موضوع مبحثى در روزنامه اطلاعات، 27/6/1979
9. آیت‏الله خمینى... مصاحبه‏اى با روزنامه Le Monde ، 20/1/1979
10. آیت‏الله خمینى... در P. BALTA و C. RULLEU "ایران شورشى" 1979، ص 79.
11. آیت‏الله خمینى... سخنرانى در شهر قم، 23/5/1979، چاپ در روزنامه Le Monde 26/5/1979
12. آیت‏الله خمینى... "مجموعه گفتار موسوى" شماره 1، ص 24.
13. آیت‏الله خمینى... در "کیهان هوایى"، 303، 24/1/1979، ص 12

منبع: www.hawzah.net