اندیشه انقلابى امام خمینى (ره)
ترجمه : ولی تیموری
فشار و شکنجههاى طاقتفرسا از یکسو و گسترش و رواج فساد همچون غده سرطانى در قلب نظام سیاسى ایران و به خصوص فساد و آلودگى خاندان حکومتى، دو عامل عمده انقلاب محسوب مىشوند. هر چند اقشار مختلف مردم در این مبارزه و اعتراض همصدا و همپیمان بودند ولى عنصر اساسى این نهضت، قیام اعتراضآمیز روحانیون شیعه و مسلمانى بودند که توسط مراجع تقلید بزرگ رهبرى مىشدند. جهش، عمق و قاطعیت مخالفت و اعتراض، شور و شوق آزادیخواهانه انقلاب مردم ایران وسعت فوقالعاده به خود گرفتبراى مثال سه بار شاهد بودیم که چیزى در حدود سه میلیون تن در شهرهاى بزرگ به خیابانها ریختند و علیه رژیم به تظاهرات و راهپیمایى پرداختند. بىشک این تظاهرات در میان مهمترین و عظیمترین راهپیماییهاى مردمى قرار داشته و در طول تاریخ بىنظیر بودهاند. (1)
مجتهدان و مراجع بزرگ تقلید در این قیام و شورش نقش کاتالیزور را ایفا کردند بدین معنى که حرکتهاى عظیم مردمى از این نقطه هماهنگ و سازماندهى مىشدند و البته بدیهى است که چهره برجسته این گروه از مراجع، شخص آیتالله روحالله خمینى [ره] بود. از قرن نوزدهم به این سو علما و روحانیون ایرانى بىوقفه در امور سیاسى دخالت کردهاند. (2) فتواى آیتالله شیرازى به سال 1891 مبنى بر تحریم تنباکو که به لغو انحصار شرکتبریتانیایى انجامید به عنوان اولین واکنش سیاسى روحانیون مذهبى محسوب مىشود. در سال 1906 اکثریت قریب به اتفاق روحانیون بلندپایه از نهضت مشروطه مردم ایران حمایت کردند و از آن پس نیز روحانیون مدام به عنوان قطبى مخالف و معترض مطرح بوده، به خصوص در جریان بحران قدرتهاى حاکم (در سالهاى 1890، 1921، 1950، 1953 و 1978) نقش خود را ایفا کردهاند.
مخالفت و اعتراض سیاسى علما در تاریخ معاصر ایران امرى ثابت و مستمر است. (3) روحانیون به عنوان تنها تشکل غیروابسته به حکومت، ریشههاى مستحکم عمیقى در میان مردم داشته و به زبانى ساده و قابلفهم براى تمام مردم حرف مىزنند. با این حال نظریه حکومت روحانیت را براى اولین بار امام خمینى [ره] مطرح ساخت و بدین ترتیب دخالت علما و روحانیون مذهبى در امور سیاسى شکلى کامل به خود گرفت.
در سال 1963 آیتالله خمینى در راس حرکتى مخالف با "انقلاب سفید" قرار گرفته، علنا در مقابل نظام سیاسى شاه اعتراض و ایستادگى کرد. وى همچنین رهبرى اعتراضات مردمى را نیز بر عهده گرفت. دستگیرى ایشان در ایام سوگوارى ماه محرم 1963 زمینه قیام و شورشى همگانى را فراهم آورد، شورشى که با خشونت تمام در هم کوبیده شد. آیتالله خمینى امتیازات قضایى و تجارى را که قدرتهاى استعمارى غرب در سرزمین ایران بر خود هموار کرده بودند، از آن جمله مصونیت قضایى نظامیان آمریکا در ایران، نوعى بازگشتبه کاپیتولاسیون تلقى کرده و آنرا شدیدا رد کرد. لغو این امتیازات و انحصارات، انحلال پارلمان ایران در اکتبر 1964 را نیز به دنبال داشت.
اعتراض و موضعگیرى آیتالله خمینى در مقابل کاپیتولاسیون موجبات تبعید وى را به ترکیه، عراق و بالاخره به فرانسه فراهم آورد. شکست ظاهرى حرکت امام به تدریج موفقیتشایان ذکرى را برایشان رقم زد. چرا که در سایه این حرکت همگان و به خصوص روشنفکران از نقش و اهمیت روحانیت در حرکتهاى سیاسى آگاهى پیدا کردند.
به طور قطع با در نظر گرفتن محتواى مباحث و فعالیتهاى سیاسى آیتالله خمینى، مىتوان اذعان نمود که ایشان راهى بسیار متفاوت و متمایز از روحانیتسنتى پیمودند. آیتالله خمینى در دهه شصت و در کلاسهاى درس خود در نجف اشرف ایده ولایت فقیه را پروراند. بر اساس این طرز تفکر جامعه اسلامى بدون حکومت اسلامى میسر نیست; تصویب لوایح و قوانین منطبق با شریعتبه تنهائى کافى نیستبلکه جوهر حکومت نیز باید اسلامى باشند. همچنین احترام به "شریعت" صرفا در اتخاذ و تصویب یکسرى قوانین قضائى تشریفاتى خلاصه نشده، مستلزم اجرا و به کارگیرى عملى و دقیق آنها در کردار و رفتار است. "بیدارى اذهان" مفهوم اصلى آن است زیرا تغییر و تحول اجتماع بدون تحول انسانها مقدور نیست. فعالیتهاى انقلابى امام خمینى تمام محافل و مجامع شیعه را صرفنظر از معیارهاى ملیتى و دستگاههاى قدرتى بسیج کرد. "مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامى بر اعتقاد به ولایت فقیه متکى است." (4)
امام خمینى بعد از 15 سال تبعید و جلاى وطن با پیروزى و سرفرازى تمام به ایران بازگشت. اکثر محققین معاصر استقرار نظام انقلابى و اسلامى را احیاء اسلام تلقى مىکنند. احیاء اسلام در اوایل قرن پانزدهم هجرى قمرى نشانگر روح مبارزهطلبانه آیین تشیع است. سخنرانیهاى رهبر مذهبى و عالیقدر با تکیه بر موضوعات عشق و محبت که از همان ابتدا مذهب شیعه با آن آشناست، مردم ایران را به وجد مىآورد. طرفداران اسلام نوین بر این باورند که جوامع مسلمان کنونى در کام "جاهلیت" نوینى غلطیدهاند و عبارت طاغوتى که در انقلاب ایران به گوش مىرسید خود گویاى همین امر است. در جامعه، طرز فکر یا فرد طاغوتى بر هر آنچه دستورات خداوندى را انکار مىکند، اطلاق مىشود (طاغوت اسم بتى است که در قرآن آمده است) . در همچون شرایطى "جهاد" در برابر تمام حکومتهائى که فقط اسما اسلامى هستند، امرى مجاز و پسندیده است. براى استقرار جامعهاى اسلامى داشتن قدرت و نفوذ سیاسى امرى ناگزیر است. جامعه اسلامى عارى از سیاست و سیاستى عارى از "اخلاق اجتماعى" هرگز وجود ندارند. اسلام تنها در مجموعهاى از اعتقادات و باورها خلاصه نمىشود، اسلام نظامى جامع و کامل است. او مىخواهد اصلاحاتى در زندگى بشرى اعمال کند و براى نیل به این مهم و جامه عمل پوشیدن به خواستههاى خود، نفوذ و قدرت سیاسى لازم است. (5) هدف عمده اسلام تاسیس جامعهاى منطبق با اخلاقیات مذهبى است.
امام خمینى [ره] مىفرماید: "طرز تفکر مبتنى بر حکومت اسلامى و یا به عبارت دیگر اعتقاد بر حاکمیت مطلق اسلام امرى تازه و مختص به زمان ما نیست و اسلام از همان اوان در صدد استقرار حکومتى خدایى در سراسر جهان بود. اهمالکاریهاى مسلمانان از یکسو و ظلم و تجاوز استعمار در طول قرنهاى متمادى از سوى دیگر موجب شدهاند که چنین کمال مطلوب تاکنون حتى مطرح هم نشود." (6)
در تصور شیعه مفاهیمى هست که به سادگى مىتواناندیشه انقلاب را از آنها استنباط کرد: مفهوم تاریخ، هزارهگرى. طرز تفکر مبتنى بر عدالت اجتماعى، بىاعتبارى قدرتهاى گذرا و موقت، شهادت... اینها همه مفاهیمى هستند که بنیانگزاران مکتب شیعه، خود الگوى عملى آنها بودهاند: شهادت حسین (ع) و یارانش در کربلا بدست مستکبرى نامشروع، چهره سیاسى زینب (ع)، خواهر حسین (ع) به عنوان یک زن مسلمان و... نمونههایى از آنهاست.
برخلاف اهل تسنن، شیعیان واجد ساختارها و تشکلهایى هستند که انتخاب اصلح، عالم، رهبر و مسلمان بهتر بر عهده آنهاست. چرا که بنا بر اعتقاد شیعه، مقام مذهبى ذیصلاح و عالیقدرى باید بر مسند حکومت تکیه زند. بنابراین مساله حکومت مختص محافل مذهبى بلندپایه مىباشد و مطابق با همیناندیشه تنها امامان و فقها (ى جامعالشرایط) مىتوانند با تشکیل و سازماندهى حکومتى، دستورات الهى را به کار بندند، نظامى شایسته اسلام اصیل تاسیس کرده، به مردم خدمت کنند. حکومت در نظر آنها چیزى جز دردسر و دغدغهخاطر بیش نیست. اما آنان ناگزیر باید این وظیفه را تقبل کنند. آنان موظفند این وظیفه "الهى" را به جاى آورند زیرا "ولایت فقیه" در اصل یک وظیفه است و عمل به یک دستور. (7)
آیتالله خمینى پویایى اسلام و لزوم توجه به مقتضیات عصر جدید در به کار بستن قوانین و تعلیمات اسلامى را مورد تاکید قرار مىداد. "اسلام مکتبى پویاست. پویایى اسلام از پویایى دستورات قرآنى ناشى مىشود" (8)
"ما متعصب نیستیم. دستورات قرآن ابدى و تغییرناپذیر هستند. علما موظفند دستورات قرآن را تفسیر کرده، چهرهاى نوین و منطبق با زمان معاصر به آنها بدهند." (9)
دفاع از مستضعفان و محرومان در سرلوحه سیاست امام خمینى [ره] قرار داشت و بحثهاى سیاسى ایشان بر این اصل مهم استوار بودند و همین امر با موعظههاى صرفا اخلاقى اکثر رهبران مذهبى مغایرت داشت. بدینسان تمام افرادى که قربانى نظام امپریالیستى بودند و در فقر و فلاکت زندگى مىکردند، در اشتغالات فکرى و بحثهاى نظرى حاکمان و دیگر مسئولان حکومتى دوباره عزت نخستین را به دست آوردند و این یک تغییر اساسى در فلسفه حکومت محسوب مىشود.
سیاست مبتنى بر عدالت اجتماعى ایشان هرگز اهداف ضدامپریالیستى و به خصوص ضدآمریکایى را نیز فراموش نکرده بود. "باید سرنوشت ایران در تهران تعیین شود نه در واشنگتن، لندن یا مسکو". (10) بدینطریق ایران به صف کشورهاى غیرمتحد مىپیوست و همین امر موجب مىشد تا ایران چهره جدیدى در میان کشورهاى توسعهنیافته پیدا کند. کشورهایى که نخست ایران را به عنوان کشورى ثروتمند و متحد با کشورهاى صنعتى به حساب مىآوردند. آیتالله خمینى [ره] مدام بر این اصل تاکید داشت که اسلام اصالتا مخالف استبداد مطلقه است. در همان حال "انقلاب ایران تنها به سرنگونى نظام استبدادى نمىاندیشید بلکه استقرار پایههاى جمهوریتى الهى و یا به عبارت دیگر استقرار جمهورى اسلامى هدف اصلى آن بود." (11)
جامعه باید آئینه تمامنماى یکتاپرستى و توحید باشد. اگر "یگانگى" اساسىترین فرض وجود باریتعالى است، باید در جوامع بشرى نیز چنین فرضى به تحقق پیوندد. یک جامعه توحیدى نه به تقسیمات درونى (اجتماعى، نژادى، قومى یا ملیتى) پایبند است و نه بر وجود سیاستى مستقل از دستورات الهى ولو بصورت احتمالى.
در چنین جامعهاى حکمیت مطلق خداوند بر تمام جوانب زندگى فردى و اجتماعى انسان حکمفرما مىشود. به نظر امام خمینى " در آنچه ما (جمهورى اسلامى) مىنامیم، شرایط انتخابى و قواعد حاکم بر پایه قوانین اسلامى متکى هستند ولى چنین بیانى هرگز به مفهوم سلب انتخاب و اختیار ملى نیست." (12)
بعد از پیروزى انقلاب اسلامى نیز ایران خط مشى دیپلماتیکى معتبرى یعنى بیطرفى و عدم وابستگى محض را برگزید: "حکومت اسلامى آزاد و مستقل خواهد بود... ما نه به سوى غرب و نه به سوى شرق تمایل و گرایش نخواهیم داشت. آرزومندیم جمهورى اسلامى بیطرف و غیروابسته باقى بماند. ما با تمام کشورها تا زمانیکه در امور داخلى ما مداخله نکنند، روابط دوستانه خواهیم داشت." (13)
پی نوشت :
1. James BILL ، انقلاب ایران: گذشته، حال، آینده. سیاستبینالمللى شماره 6، 80- 1979.
2. Yanne RICHARAD ، اسلام شیعه، اعتقادات و ایدئولوژیها. سال انتشار 1991، ص 122.
3. Bernard HOURCADE ، "ایران: انقلاب اسلامى یا جهان سومى؟ " انتشاراتى Herodote ، 36، 1985، ص 140.
4. آیتالله خمینى، حکومت اسلامى (نامهاى از امام موسوى)، تهران 1356، ص 19.
5. خورشید احمد، مقدمهاى بر A. MAUDLIDI ، قانون اسلامى، 1966، ص 5.
6. آیتالله خمینى... مجموعه گفتار موسوى، شماره 1، ص 19.
7. آیتالله خمینى... "حکومت اسلامى"، ص 60.
8. آیتالله خمینى... موضوع مبحثى در روزنامه اطلاعات، 27/6/1979
9. آیتالله خمینى... مصاحبهاى با روزنامه Le Monde ، 20/1/1979
10. آیتالله خمینى... در P. BALTA و C. RULLEU "ایران شورشى" 1979، ص 79.
11. آیتالله خمینى... سخنرانى در شهر قم، 23/5/1979، چاپ در روزنامه Le Monde 26/5/1979
12. آیتالله خمینى... "مجموعه گفتار موسوى" شماره 1، ص 24.
13. آیتالله خمینى... در "کیهان هوایى"، 303، 24/1/1979، ص 12
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}