شاعر: شهید سید محمود سیدی علوی


مپندارید...
عاشورا
فقط یک روز
در تاریخ امت بود
که می‌گوید؟
حسین
آن تکسوار عرصه توفان
خون
یک فرد تنها بود؟
و تاریخ سلحشوری
شکوه نام او
از یادها برده است؟
و در آن سال
سال شصتم از
هجرت
به هنگام طواف خانه کعبه
حسین از مکه خارج شد...
و قبل از آن‌که
آداب طواف حج بجای آرد
میان مسلمین برخاست شوری
در سکوت تلخ خاموشی
که فرزند پیمبر، ماه حج
از
مکه بیرون رفت!؟
خبر جون رعد می‌پیچد
سفر آغاز می‌گردد...
و
خورشید ولایت
خطبه خون می‌کند
با نام حق آغاز
مردم!...
راه من حق است
و تا جان در بدن دارم
برای راه حق
شمشیر خواهم زد
و می‌دانم که پایان سفر
مرگ است.
اگر در سر جز این دارید
و یا بر کف به جز سر
ارمغان دیگری دارید
برگردید!
وزان پس
از گروه
پیروان خویش
پیمان خواست
و با تصویر این اندیشه خونبار
جمعی
سر به زیر افکنده
برگشتند.
و کم کم
در گروهش
کمتر از صد تن
بجا ماندند
هفتاد و دو تن
رویین اراده
سخت عزم
آهنین ایمان
سروش حق
ندا درداد
که جان بر کف
گروهی بی محابا
پیش می‌تازند
میقات است
هنگام ملاقات است
ملاقات امام عشق
با معشوِ یکتایش
گروه روز عاشورا
کفن پوشان جان بر کف
هماوردان راه حق
دلیرانی که گل‌های جوانمردی
به خون خویش پروردند و از
یاران
خورشیدند
می‌گویند
ای فرداییان
هر روز عاشوراست.