دستاوردهای شگرف انقلاب اسلامی(6)
دستاوردهای شگرف انقلاب اسلامی(6)
ولايت فقيه به عنوان يکي از مباني فکري و اعتقادي اصولي ما در مسأله حکومت اسلمي مطرح بوده و استمرار امامت و رهبري رسول خدا و ائمه معصومين(ع) در جامعه اسلامي محسوب ميگردد. اصولاً يکي از ويژگيهاي بارز و مشخصههاي مهم حکومت اسلامي، وجود ولايت فقيه در رهبري و رأس جامعه ميباشد و بدون آن حکومت اسلامي مفهومي ندارد و به فرمايش حضرت امام خميني(ره): «قضيه ولايت يک چيزي نيست که مجلس خبرگان ايجاد کرده باشد. ولايت فقيه يک چيزي است که خداي تبارک و تعالي درست کرده است، همان ولايت رسول الله است و اينها از ولايت رسول الله هم ميترسند. »(١)
از ابتداي انقلاب تاکنون مخالفين اسلام، اعم از داخلي و قدرتاي استکباري خارجي، به جد مخالف اين نهاد مهم و اصلي حکومت اسلامي ـ که ارمغان بزرگ حضرت امام(ره) و انقلاب اسلامي ميباشد ـ بوده و هستند. آنها از اين که رهبري جامعه در اختيار يک فقيه عادل، مدير، مدبر، شجاع، باتقوي و اسلامشناس که به دنبال حاکميت بخشيدن به اسلام ناب محمدي(ص) ميباشد، نگران هستند، آنها از ظلمستيزي و استکبارستيزي فقيه هراس دارند. آنها ميدانند که وجود ولايت فقيه، تعارض جدي با ولايت شيطاني و طاغوتي آنها دارد و با حاکميت ولايت فقيه به حاکميت ضد اسلاميان پايان داده شده و کنار زده ميشوند. امروز يکي از محورهاي عمده مخالفت استکبار غرب، مخصوصاً آمريکاي ستمپيشه و صهيونيسم جنايتکار با انقلاب اسلامي ايران، مخالفت شديد آنها با اصل ولايت فقيه است. اين مخالفت کينهتوزانة آنها، خود دليلي گويا بر حقانيت اين اصل و تأثير آن در مبارزه با استکبار و استثمار است. مخالفت جدي دشمنان قرآن و اسلام با ولايت فقيه و تأکيد حضرت امام و مردم بر اين اصل، دليل مهم ديگري نيز دارد و آن اقتدار و اختيارات مهم و گستردة ولي فقيه است.
حضرت امام(ره) که طراح اصلي اين تفکر در نظام سياسي جمهوري اسلامي بوده و موجب تثبيت و تصويب آن در ساختار حکومت اسلامي ايران شده است، در مورد اختيارات ولي فقيه ميفرمايد: «اگر فرد لايقي که داراي اين دو خصلت (شرايط رهبري) باشد به پا خاست و تشکيل حکومت داد، همان ولايتي را که حضرت رسول اکرم(ص) در امر ادارة جامعه داشت دارا ميباشد و برهمة مردم لازم است که از او اطاعت کنند. اين توهم که اختيارات حکومتي رسول اکرم(ص) بيشتر از حضرت امير(ع) بوده يا اختيارات حکومتي حضرت امير0ع) بيش از فقيه است، باطل و غلط است. البته فضائل حضرت رسول اکرم(ص) بيش از همه عالم است و بعد از ايشان فضائل حضرت امير(ع) از همه بيشتر است. لکن زیادی فضائل معنوی، اختیارات حکومتی را افزایش نمیدهد... وقتی میگوییم ولایتی را که رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) داشتند، بعد از غیبت، فقیه عادل دارد، برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه(ع) و رسول اکرم(ص) است. زیرا این جا صحبت از مقام نیست. بلکه صحبت از وظیفه است. ولایت یعنی حکومت و ادارة کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است. نه این که برای کسی شأن و مقام غیرعادی به وجود بیاودر و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرند. به عبارت دیگر ولایت مورد بحث یعنی حکومت و اجرا و اداره، برخلاف تصوری که خیلی افراد دارند، امتیاز نیست، بلکه وظیفهای خطیر است. »(٢)
این دیدگاه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز تجلی یافته است. اصل 5 قانون اساسی مقرر میکند: «در زمان غیبت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهدة فقیه عادل و باتقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهدهدار آن میگردد.» اصل 110 قانون اساسی نیز به وظایف و اختیارات رهبری که بسیار مهم و تعیینکننده نیز میباشد، اشاره دارد. در این اصل آمده است: «وظایف و اختیارات رهبر:
- تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام.
- نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام
- فرمان همهپرسی
- فرمندهی کل نیروهای مسلح
- اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها
- نصب و عزل و فبول استعفاء
الف – فقهای شورای نگهبان
ب – عالیترین مقام قوه قضاییه
ج- رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
د – رئیس ستاد مشترک
هـ ـ فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
و – فرماندهان عالی نیروهای نظامی و انتظامی
- حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه
- حل معضلات نظام که از طرق عادی قابل حل نیست. از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام.
- امضاء حکم ریاست جمهوری پس از انتخاب مردم...
- عزل رئیس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکم دیوانعالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی، یا رأی مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت وی براساس اصل هفتاد و نهم.
- عفو یا تخفیف مجازات محکومین در حدود موازین اسلامی پس از پیشنهاد رئیس قوه قضاییه...»
بدین ترتیب به اهمیت و جایگاه تعیین کنندة ولایت فقیه در حکومت اسلامی پی میبریم. وجود چنین اصلی در حکومت اسلامی و دارابودن اختیارات مذکور، موجب تضمین اسلامی بودن نظام و حاکمیت یافتن قوانین و احکام شرع مقدس اسلام و رعایت منافع و مصالح ملت و کشور میشود. ولایت فقیه تضمینکنندة اسلامیت نظام و نیز حافظ استقلال و عدم وابستگی کشور به شرق و غرب میباشد. و به تعبیر حضرت امام(ره): این فقیه است که زیر بار دیگران و تحت نفوذ اجانب نمیرود و تا پای جان از حقوق ملت و از آزادی و استقلال و تمامیت ارضی وطن اسلام دفاع میکند. فقیه است که به چپ و راست انحراف پیدا نمیکند. »(٣)
این ولایت فقیه است که با انحرافات مقابله کرده و نظام اسلامی را از گرفتارشدن به انوع کجرویها باز میدارد. بنابراین زنده شدن این اصل فراموش شده و حاکمیت یافتن آن در حکومت کشور عزیز ما، دستاورد بسیار مهم و ارزشمندی از بوستان دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران محسوب میشود.
البته ولایت فقیه به مفهوم دیکتاتوری یک شخص نیست، بلکه برعکس، ولایت فقیه برای جلوگیری از دیکتاتوری است. ولی فقیه خود بیش از دیگران مقید به چارچوبها و ضوابط شرع مقدس اسلام است. در همین رابطه حضرت امام خمینی(ره) میفرماید: «شما از ولایت فقیه نترسید، فقیه نمیخواهد به مردم زورگویی کند. اگر یک فقیهی بخواهتد زورگویی کند، این فقیه دیگر ولایت ندارد... در اسلام قانون حکومت میکند. پیغمبر اکرم هم تابع قانون بود، تابع قانون الهی، نمیتوانست تخلف بکند... اگر پیغمبر یک شخص دیکتاتور بود و یک شخصی بود که از او میترسیدند که مبادا یک وقت همه قدرتها که دست او آمد، دیکتاتوری بکند، اگر او یک شخص دیکتاتور بود آن وقت فقیه هم میتواند باشد. اگر امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ یک آدم دیکتاتوری بود، آن وقت فقیه هم میتواند دیکتاتور باشد. دیکتاتوری در کار نیست. میخواهیم جلوی دیکتاتوری را بگیریم... جلوی دیکتاتوری را ما میخواهیم بگیریم... ولایت فقیه ضددیکتاتوری است، نه دیکتاتوری. »(٤)
قانون اساسی اصولاً با شرایطی که برای ولی فقیه و رهبر در نظر گرفته است، زمینه را به گونهای فراهم کرده است که فرد صالح و واجد شرائط بتواند آن را تصدی کند. ویژگیها و خصوصیات در نظر گرفته شده، عملاً موجب میشود که ولی فقیه به هیچ وجه نتواند جنبه دیکتاتوری به خود بگیرد. اصل 109 قانون اساسی شرایط رهبری را چنین بیان میکند: «شرایط و صفات رهبر: 1- صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه 2- عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام 3- بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری...» وجود چنین اوصافی در رهبر، یقیناً هر گونه نگرانی در مورد دیکتاتوری و سایر موارد را از بین میبرد.
پی نوشت:
١-صحیفه امام، جلد١٠، ص ٣٠٨.
٢- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، آیین انقلاب اسلامی، گزیده ای از اندیشه و آراء امام خمینی(ره)، ص ١٤٩.
٣- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر دهم، ص ٣٦.
٤- صحیفه امام، جلد ١٠، صفحه ٣١٢و ٣١١، سخنرانی مورخ ٣٠/٧/١٣٥٨
پيروزي انقلاب اسلامي ايران، در زندانها و سياست اداره ی آنها نيز تحولات و اصلاحاتي اساسي را به دنبال داشت. اين تحولات، زمينه و بستر اصلاح زندانيان و مجرمين و نيز مقدمات بازگشت آنان به آغوش پر مهر خانواده و جامعه را فراهم نموده است. اين تغييرات و اصلاحات ارزشمند، حداقل در چهار حوزه قابل توجه و چشمگير بوده است.
اولين حوزه، توجه به امر باسواد کردن زندانيان محروم از نعمت خواندن و نوشتن ميباشد. پس از انقلاب اسلامي و مخصوصاً به دنبال گسترش فعاليت نهضت سوادآموزي، يکي از برنامههاي جدي زندانها، توجه به امر سوادآموزي بوده است. بيسوادي با جهلي که براي افراد به وجود ميآورد از يکسو، زمينه ی توجيه و آموزش و نيز اصلاح زندانيان را با مشکلات فراواني مواجه ميکند و از سوي ديگر، فرد بيسواد به خاطر برخي جهالتها زودتر به دام جرم ناخواسته ميافتد و تا چشم باز ميکند، سر از زندان در ميآورد.
بنابراين توسعه ی امر سوادآموزي و اجبار زندانيان بيسواد به فراگيري خواندن و نوشتن يکي از اقدامات مفيد و مؤثر محسوب ميشود و در هر دو زمينه فوق به کمک زنداني ميشتابد. امروز کمتر زندانياي را ميتوان يافت که تحت پوشش برنامه سوادآموزي زندانها قرار نگرفته و باسود نشده باشد.
دومين حوزه، آموزشهاي معارف اسلامي و کلاسهاي عقيدتي سياسي ميباشد که به صورت برنامهاي مستمر و روزانه براي زندانيان در اين کلاسها و آشناشدن با معارف اسلامي و ديني؛ پايههاي ايماني، اعتقادي و اخلاقي آنها قويتر شده و در اصلاح و بهسازي رفتار اجتماعي آنها اثرات بسزايي داشته است. بسياري از زندانيان و مجرمين از احکام و مقررات نوراني اسلام و مفاسد و تبعات منفي گناهان و جرائم اخلاقي و اجتماعي آگاهي کافي ندارند.
شرکت در اين کلاسها به آنان کمک ميکند تا با افزايش آگاهيهاي خود، زمينه اصلاح و همسازي خود با جامعه را فراهم نمايند. افراد زيادي تاکنون در زندانها در اثر همين برنامههاي آموزشي، متحول شده و با توبه و بازگشتي واقعي و عميق، راه نويني را در زندگي فردي و اجتماعي خويش گشودهاند.
سومين حوزه مربوط به برنامههاي قرآني ميباشد. نظر به اهميت کتاب آسماني و وحي الهي و نقش سازنده ی آن در انسانسازي، برنامههاي متنوع قرآني نيز جزء فعاليتها و برنامههاي مستمر زندانها قرار گرفته است. روخواني، قرائت، حفظ و مفاهيم قرآني از جمله برنامههاي قرآني زندانها ميباشد. زندانيان با توجه به سطح معلومات و توان و استعدادشان در اين نوع برنامهها شرکت ميکنند.
فعاليتهاي قرآني نيز تأثير فراواني بر زندانيان گذاشته و و بسياري از آنان را متحول و دگرگون کرده است. تعداد قابل توجهي از زندانيان در برنامههاي حفظ قرآن شرکت کرده و حتي حافظ کل قرآن شدهاند.
امروز براي تشويق بيشتر زندانيان به حفظ قرآن و آشناشدن بيشتر آنان با کتاب آسماني، حفظ کردن قرآن به عنوان امتيازي مؤثر در کاهش و يا بخشودگي کامل مدت حبس آنان به حساب ميآيد و زندانيان با حفظ قرآن، ضمن اين که با وحي الهي آشنا شده و از نورانيت قرآن بهره ميگيرند، راه بازگشت خويش به آغوش خانواده و جامعه را نيز همراه مينمايند.
چهارمين برنامه قابل توجه زندانها، اهميتدادن به فريضه نماز و فرهنگ نماز جماعت است. تأثير سازندة پنج نوبت نماز روزانه در آدمي و فراهم نمودن فضاي معنوي و ارتباط با خدا، بر هيچ کس پوشيده نيست. به همين منظور و براي سازندگي و اصلاح هرچه بيشتر زندانيان، برنامه مستمر نماز جماعت و توسعه فرهنگ نماز يکي از فعاليتهاي جدي و مستمر زندانهاي کشور ميباشد.
مرخصي دادن به زندانيان، فراهم آوردن امکان ملاقات خصوصي با خانواده، فراهم نمودن فرصت جبران به ويژه در بزهکاريهاي مالي، کارآموزي و آموزش حرفه و فن و حتي کسب درآمد از اين راه در طول زندان؛ از ديگر تحولات زندانها بعد از پيروزي انقلاب اسلامي است.
مرز 2500 كيلومتري ايران با اتحاد جماهير شوروي سابق، واقع شدن ايران در طول خليج فارس و منابع غني نفت و گاز طبيعي آن، اين كشور را در يك منطقه حياتي و استراتژيك جهان قرار داده است. ايران پرجمعيتترين كشور منطقه ی خليج فارس و مشرف به تنگه هرمز است كه 56 درصد از نفت جهان از آن عبور ميكند. مجموعه اين عوامل، ايران را از نظر سياسي، اقتصادي و استراتژيكي داراي اهميّت ميكند.1
تا قبل از انقلاب اسلامي ، ايران از ديدگاه غرب به عنوان حلقهاي از زنجيره ی دفاعي و گسترده غرب در مقابل نفوذ كمونيسم محسوب ميشد و وظيفه اتصال ناتو را به سيتو بر عهده داشت. اين زنجيره ی دفاعي از اروپاي غربي و شمال مديترانه شروع و در كنار هم به منتهي اليه جناح شرقي ناتو در تركيه ختم ميشد و از طريق ايران و پاكستان به جنوب شرق آسيا منتهي ميشد. ارتفاعات البرز و زاگرس با ارتش شاه، كه غرب آن را آموزش داده و مجهز كرده بود، به عنوان بخشي از سپر دفاعي در مقابل اهداف شوروي نسبت به خليج فارس و منابع عظيم آن محسوب ميشد. به همين دليل تا سال 1357 ايران به عنوان ژاندارم خليج فارس، حافظ امنيت و نيز منافع نامشروع آمريكا بود.
آمريكا در ميان كشورهاي منطقه، با ايران روابط صميمانهتر و گستردهتري نسبت به بقيه برقرار كرده بود. مهمترين عامل اين علاقه ی آمريكا، نياز اين كشور به يك كشور دوست و قدرتمند حافظ منافع آمريكا و ساير كشورهاي غربي در خليج فارس بود. از طرف ديگر شاه نيز براي بقاي خود و رژيم فاسد پهلوي، به ايفاي اين نقش توسط ايران علاقهمند بود. رژيم شاه به عنوان يكي از ستونهاي دوگانه و اصلي دكترين نيكسون، داراي آنچنان اهميّتي بود كه حتي روابط آمريكا با كشورهاي ديگر مانند پاكستان، تركيه و شيخ نشينهاي خليج فارس را تحت الشعاع خود قرار داده بود.
توافق در مورد نقش ژاندارمي ايران در منطقه بين ايران و آمريكا در حقيقت به خاطر يك نياز دو طرفه بود. از طرفي رژيم غير مردمي سلطنتي محمدرضا به خاطر فقدان پايگاه مردمي، نيازمند حمايت قدرت خارجي بزرگي همانند آمريكا بود تا بتواند سلطنت خود را حفظ كند. و از طرف ديگر موقعيت استراتژيك ايران در منطقه براي حفاظت از منافع نامشروع آمريكا، براي حكومت ايالات متحده آمريكا داراي اهميّت بود. همچنين نقش ايران در منطقه براي حمايت از رژيم اشغالگر قدس و روند سازش در منطقه، براي آمريكا واجد اهميّت بسيار بود. مجموعه ی اين عوامل دست به دست هم داده و موجب گرديده تا رژيم منحط پهلوي، سالهاي طولاني نقش ژانداري آمريكا در منطقه را ايفاء نمايد.
اعترافات عوامل رژيم پهلوي نيز مهر تأييد ديگري بر نقش ژاندارمي منطقه توسط رژيم شاه ميباشد. در اين مورد ارتشبد سابق حسين فردوست محرم اسرار رژيم پهلوي و همدم شاه از كودكي تا سقوط رژيم كه در جريان كامل سياستهاي خارجي رژيم پهلوي در طول سلطنت محمدرضا بوده است، در خاطرات خود مينويسد:
«در سياست خارجي و بخصوص سياست منطقهاي، دكترين اجرا شده توسط محمدرضا، تبعيت كامل از دستورات آمريكا و انگليس بود.3»
مقامات آمريكايي نيز به طور غيرمستقيم در سخنان و نوشتههاي خود، معترف به اين نقش توسط محمدرضا پهلوي ميباشند. ويليام سوليوان آخرين سفير آمريكا در رژيم پهلوي مينويسد:
«هنگام سفير شدن و قبل از آمدن به ايران با كارتر ملاقات داشتم، در آن ملاقات كارتر در آغاز صحبت خود بر اهميّت استراتژيك ايران براي ايالات متحده آمريكا و متحدين ديگر غربي ما تأكيد كرد. سپس از شاه ايران به عنوان يك دوست نزديك و يك متحد قابل اعتماد براي آمريكا ياد كرد و به گرمي از وي پشتيباني نمود.4»
سوليوان در جاي ديگر از خاطرات خود مينويسد:
«حكومت شاه در ايران به عنوان نزديكترين دوست و متحد ما در منطقه و يكي از پايههاي محكم سياستهاي ما در خليج فارس و آسياي جنوب غربي به شمار ميآمد. در واشنگتن به طور كلّي از شاه ايران به عنوان يك زمامدار روشن بين و يك متحد قابل اعتماد ياد ميشد و نظرات سياسي و خط مشي كلّي او معمولا با سياست آمريكا همراه و هماهنگ بود.5»
توصيف ژنرال هايزر از اوضاع ايران بعد از سقوط رژيم پهلوي كه عمق تأسف آمريكا را نسبت به از دست دادن رژيم پهلوي به عنوان ژاندارم منطقه و تضمين كننده منافع ايالات متحده نشان ميدهد، اين گونه است:
«پايان اين داستان خوفناك و مهيب بسيار غمانگيز است. آمريكا دوست نزديك و متحد سبز و خوش بنيهاي را از دست داده است كه ميتوانست منافع غرب را در خليج فارس تأمين كند. همين يك ضرر، ميلياردها دلار خرج براي آمريكا در بر داشته است. زيرا آمريكا مجبور شده است اقدامات امنيتي ديگري را براي سالهاي آينده در نظر بگيرد. اما شايد تلخترين ضرر آمريكا، ضرري است كه در ايران ديده است.6»
سايروس ونس وزير خارجه كارتر در زمان شاه نيز در كتاب خود با عنوان «انتخاب سخت» اوضاع پس از سقوط رژيم پهلوي را با تأثّر چنين مينويسد:
«رفتن ايران از صف كشورهاي دوست و متحد آمريكا و افتادن اين كشور به دست رژيمي كه دوست ما نيست، ضربهاي به منافع سياسي و امنيتي ما در آسياي جنوب غربي و خاورميانه به شمار ميرود. از نظر استراتژيك از دست دادن تجهيزات اطلاعاتي كه در شمال ايران داشتيم7، امكانات ما را براي اطلاع از فعاليتهاي تسليحاتي شوروي در زمينه سلاحهاي استراتژي و هستهاي كاهش داد ... آنچه مسلّم است سقوط شاه بدون اين كه يك حكومت با ثبات و طرفدار غرب جايگزين آن شود، منافع ما را در خليج فارس به خطر خواهد انداخت.8»
متقابلا محمد رضا پهلوي نيز وابستگي و حقارت خود در برابر آمريكا را چنين توصيف ميكند:
«وقتي درباره ی آمريكاي نجيب و نيرومند فكر ميكنم، نام آيزنهاور و آورل هريمن و ريچارد نيكسون و برومن و ليندون جانسون به ذهنم خطور ميكند. شكي نيست كه تاريخ از آيزنهاور به عنوان يك سرباز واقعي ياد خواهد كرد و من به سهم خود بيش از هر چيز مهرباني او را به ياد خواهم داشت ... برايم افتخار بزرگي بود كه در مراسم تشييع جنازه ی اين سرباز پرافتخار و آمريكايي بزرگ شركت كنم. او را از ياد نبردهام. در زمان حكومت او بود كه ايالات متحده در مقابله با سياستهاي مصدق از من پشتيباني كرد... كيسينجر را از زماني كه رئيس شوراي امنيت ملي بود ميشناختم ... كيسينجر را هميشه شخصي صديق ديدهام ... ايدههاي ژئوپوليتيكي او كاملا با افكار من منطبق است9.»
ايفاي نقش ژاندارمي آمريكا در منطقه توسط رژيم پهلوي، موجب ذلّت و خواري ايران در منطقه و جهان شده و از طرف ديگر باعث شده بود مسلمانان جهان نسبت به ايران كه كشوري مسلمان و متظاهر به اسلام بود، بدبين شوند و با شرم و سرافكندگي اين ذلّت و حقارت را براي يك كشور مسلمان، شاهد و ناظر باشند. اما پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران، براي هميشه آب پاكي بر اين لكه ی ننگ ريخته و آن را از دامن ايران اسلامي برطرف كرد. اين دستاورد جهاني انقلاب نيز موجب شد ايران به عنوان يك كشور مسلمان، جايگاه واقعي خويش را يافته و از ذلّت و خواري ژاندارمي منطقه رهايي يابد.
اينك به بركت انقلاب اسلامي، كشور ايران نه تنها از اين ننگ و حقارت رهايي يافته، بلكه داراي عزّت و افتخار جهاني نيز شده است و روز به روز نيز بر اين عزّت و افتخار افزوده ميشود.
پی نوشت:
1. رويارويي انقلاب اسلامي ايران و آمريكا، صفحه 87.
2. همان.
3. حسين فردوست، ظهور و سقوط پهلوي، جلد 1، صفحه 486.
4. سوليوان و پارسونز، خاطرات دو سفير، صفحه 27.
5. همان، صفحه 117.
6. همان، صفحه 322.
7. اشاره ونس به پايگاههاي جاسوسي آمريكا در شمال ايران است. در اين مورد حسين فردوست در خاطرات خود در كتاب ظهور و سقوط پهلوي (صفحه 342) مينويسد: «در دوران محمد رضا آمريكاييها شمال ايران را زير پوشش شبكههاي اطلاعاتي خود قرار دادند و از جمله در شمال كشور پايگاههاي بسيار قوي رادار نصب كردند. تاريخ استقرار رادارهاي شمال را نميدانم، ولي وقتي در سال 1340 به عنوان قائم مقام به ساواك رفتم رادارها استقرار يافته و كار ميكردند. مدير كلّ چهارم ساواك به من گفت كه اين رادارها به نحوي استقرار يافتهاند كه تمام سطوح جنوبي شوروي را ميپوشاند و برد آنها 5000 كيلومتر است.
8. سوليوان و پارسونز، خاطرات دو سفير، صفحه 509.
9. محمدرضا پهلوي، پاسخ به تاريخ، صفحه 285.
صدور انقلاب و جهاني شدن آن نيز به عنوان يكي ديگر از دستاوردهاي جهاني انقلاب اسلامي ايران محسوب ميگردد. هرچند صدور انقلاب عنواني است كلّي و داراي مصاديق و تجلّيات زيادي ميباشد كه به برخي از آنها اشاره كرده و به برخي ديگر نيز در بخشهاي آتي اشاره خواهد شد، تعريف كلي صدور انقلاب و جهاني شدن آن جاي بررسي دارد. امروزه بر جهانيان اثبات شده است كه انقلاب اسلامي ايران از قلمرو جغرافيايي ايران خارج شده و كلّ جهان را تحت الشعاع خود قرار داده است.
هرچند از ابتداي انقلاب، صدور آن به عنوان يكي از اصول سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران از سوي رهبر كبير انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و ساير مسؤولين بلند پايه نظام عنوان گرديد، ليكن ويژگي انقلاب اسلامي به گونهاي بوده و هست كه خود، ماهيّت صدور را در ذاتش دارد. چه ايران و چه جهان بخواهند و يا نخواهند، ماهيّت انقلاب اسلامي ايران صادر شدني بوده و هست و اين كار عملا انجام شده است. با اين حال اراده و تمايل جمهوري اسلامي ايران در گسترده شدن ابعاد صدور انقلاب اسلامي بيتأثير نبوده است.
امام خميني(ره) در اين مورد از ابتداي انقلاب با صراحت كامل فرمودند: «ما انقلاب را به تمام جهان صادر ميكنيم. چرا كه انقلاب ما اسلامي است و تا بانگ لااله الا اللّه و محمّد رسول اللّه بر تمام جهان طنين نيفكنده، مبارزه هست و تا مبارزه در هر كجاي جهان عليه مستكبران هست، ما هستيم.1»
همچنين در پيام نوروزي سال 1359 فرمودند: «ما بايد از مستضعفان جهان پشتيباني كنيم. ما بايد در صدور انقلابمان به جهان كوشش كنيم و تفكّر اين كه انقلابمان را صادر نميكنيم، كنار بگذاريم. زيرا اسلام بين كشورهاي مسلمان فرقي قائل نميشود و پشتيبان تمام مستضعفان جهان است.2»
دشمنان انقلاب اسلامي ايران اعماز استكبار جهاني و حكام و سران كشورهاي مرتجع منطقه، تلاش بسيار كردند تا چهرهاي منفي از مفهوم صدور انقلاب نشان داده و آن را نوعي دخالت نظامي ايران و حمايت تسليحاتي از نهضتهاي اسلامي و آزاديبخش جلوه دهند، تا بتوانند با آن مقابله كرده و منافع نامشروع خود را از خطر نجات دهند.
اما بنيانگذار تيزبين انقلاب اسلامي ايران، اين توطئه را نيز خنثي كرده و فرمودند: «اين كه ميگوييم بايد انقلاب ما به همه جا صادر بشود، اين معني غلط را از او برداشت نكنند كه ما ميخواهيم كشورگشايي كنيم. ما همه كشورهاي مسلمين را از خودمان مي دانيم ... ما ميخواهيم اين چيزي كه در ايران واقع شد و اين بيداري كه در ايران واقع شد و خودشان از ابرقدرتها فاصله گرفتند ... و دست آنها را از مخازن خودشان كوتاه كردند، اين در همه ملّتها و در همه دولتا بشود، آرزويي ما اين است. معني صدور انقلاب ما اين است كه همه ملّتها بيدار بشوند و همه دولتها بيدار بشوند و خودشان را از اين گرفتاري كه دارند و اين تحت سلطه بودني كه هستند و از اين كه همه مخازن آنها دارد به باد ميرود و خودشان به نحو فقر زندگي ميكنند، نجات بدهد3... ما كه ميگوييم «انقلابمان را ميخواهيم صادر كنيم، ميخواهيم اين مطلب را همين معنايي كه پيدا شده، همين معنويتي كه پيدا شده است در ايران، ... ما ميخواهيم اين را صادر كنيم. ما نميخواهيم شمشير بكشيم و تفنگ بكشيم و حمله كنيم.4»
همچنين رهبر معظّم انقلاب حضرت آيت اللّه خامنهاي در تبيين مفهوم و لزوم صدور انقلاب مي فرمايند: صدور انقلاب يعني صدور فرهنگ انسان ساز اسلام و صدور صفا و خلوص و تكيه و اصرار بر ارزشهاي انساني. ما به اين كار و انجام اين وظيفه افتخار ميكنيم. اين راه انبياست و ما اين راه را بايد ادامه دهيم. دنياي غرب و سردمداران فرهنگ فاسد و منحط غربي از اين كه فساد و فحشا و اعتياد و انواع و اقسام بربختيها و روسياهيها را به سراسر عالم صادر ميكنند، خجالت نميكشند؟! اين فرهنگ فحشايي كه امروز متأسفانه سراسر دنيا و بيش از همه دنياي فقير جهان سوم را فراگرفته، از كجا آمده است؟ اين يكي از صادرات فرهنگ غربي و تمدن استعماري و استكباري است ... چرا ما بايد از صادر كردن توحيد و اخلاق انبياء و روح فداكاري و اخلاص و تزكيۀ اخلاقي به كشورهاي ديگر خجالت بكشيم؟! چرا بايد شرم كنيم از اين كه غيرت و حميت و ايستادگي در مقابل قدرتهاي باطل را به صورت درس عملي به ملّتهاي ديگرارايه و تعليم بدهيم؟ ملّتها باور نميكنند كه بشود با عوامل و مزدوران قدرتهاي استكباري درافتاد. ما درافتاديم و پيروز هم شديم. چرا اين عمل و تجربۀ خودمان را در اختيار افكار عمومي ملّتها نگذاريم؟ ما اين انقلاب را صادر ميكنيم ... اگر منظور اين است كه ما مواد منفجره صادر ميكنيم، اين ادعا دروغ است. اين كار را خئد دستگاههاي پليد خبيث استكباري ميكنند. سازمان جاسوسي آمريكاست كه براي ساقط كردن دولتا وارد صحنه ميشود و اسلحه و مواد منفجره و نيرو ميبرد و به ضد انقلاب در كشورهاي انقلابي كمك ميكند. ما به هيچ كشوري مواد منفجره نميبريم. خرابكاري دور از شأن ماست و به هيچ وجه به ما نميچسبد و هر كس بگويد خلاف و دروغ گفته است.
همان گونه كه گفتيم صدور انقلاب و جهاني شدن آن، ريشه در ماهيّت انقلاب اسلامي دارد. اوّلين و مهمترين ويژگي انقلاب كه موجب صدور و جهاني شدن آن گرديده است، اسلامي بودن انقلاب است. از آن جا كه اسلام اختصاص به ايران نداشته و محدود به قلمرو جغرافيايي خاصّي نيست و مخاطبين آن، مسلمانان و مستضعفان سراسر جهان ميباشند، لذا انقلاب متّكي به اسلام نيز به همين ترتيب محدود به كشور خاصّي نشده و كلّ جهان را تحت الشعاع خود قرار ميدهد. انقلاب اسلامي متّكي به همه مسلمانان است، اگر چه تحقّق آن در يك يا چند كشور خاصي صورت پذيرد.
امام خميني(ره) در رابطه با صدور انقلاب و جهاني شدن آن ميفرمايند: «ما كه نهضت كرديم براي اسلام نهضت كرديم. جمهوري، جمهوري اسلامي است. نهضت براي اسلام نميتواند محصور باشد در يك كشور، و نميتواند محصور باشد در حتي كشورهاي اسلامي، نهضت براي اسلام، همان دنبالۀ نهضت انبياست. نهضت انبياء براي يك محل نبوده است. پيغمبر اكرم اهل عربستان است، لكن دعوتش مال عربستان نبوده، محصور نبوده به عربستان، دعوتش مال همه عالم بوده است.6»
دومين ويژگي انقلاب كه موجب صدور و جهاني شدن آن گرديده، جاذبۀ پيام آن و آمادگي پذيرش داوطلبانۀ آن از سوي مسلمانان و نهضتهاي اسلامي جهان بوده است. اين پذيرش و طلب آنها، موجب سرايت خودجوش انقلاب اسلامي ايران به ديگر كشورها شده است. در اين رابطه به نظرات چند تن از رهبران نهضتهاي اسلامي و مردمي اشاره ميكنيم: نمايندۀ جبهه ازآديبخش انقلاب اسلامي افغانستان ميگويد: «انقلاب ايران تنها متعلق به ملّت ايران نيست. همچنان كه رهبر انقلاب ايران، تنها رهبر مسلمانان ايران نيست.7»
كبير عبدالرحمن دبير كلّ سازمان آزاديبخش فطاني در جنوب تايلند ميگويد: «انقلاب اسلامي ايران يك انقلاب جهاني است و متعلق به يك ملّت نيست و در چهارچوب يك مرز محصور نخواهد ماند.8» عباس مدني رهبر جبهه نجات اسلامي الجزايد ميگويد: «انقلاب اسلامي ايران در واقع متعلق به همه مسلمانان جهان و از جمله مردم مسلمان الجزاير است.9» و بالاخره رهبر جمعيت جزاير آنتيل ميگويد: «در زماني كه انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني در ايران به ثمر رسيد، مسلمانان جزاير آنتيل آن را انقلاب خود دانستند. و در حقيقت اين انقلاب نه فقط براي ايران، كه الگو و نمونه براي تمام مسلمانان جهان است.10»
سومين ويژگي انقلاب اسلامي ايران كه موجب صدور آن گرديده تأثيراتي است كه بر كلّ جهان داشته است. انقلاب اسلامي ايران به واقع روابط و معادلات سياسي جهان را بر هم زده و موجب نظم جديدي در اين مناسبات گرديد. به هم زدن دو قطبي بودن جهان، بر هم زدن تعادل قدرت و روابط كشورهاي منطقۀ خاورميانه و خليج فارس، تأثيرات مهم آن در بر هم زدن سازش حكام وابسته كشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي اشغالگر قدس، مطرح نمودن مذهب و دين در عرصه سياست و حكومت از جملۀ اين موارد ميباشد.
ايستادگي در برابر زورگوييهاي استكبار شرق و غرب و مخصوصاً استكبار غرب به سركردگي آمريكا و به زانو در آوردن حكومت ايالات متحده آمريكا، نيز موجب گرديد كه بر ابعاد جهاني شدن انقلاب اسلامي ايران افزوده شود. تلويزيون بيبيسي در تحليل خود از اين ابعاد ميگويد: «آنچه در ايران در سال 1979 رخ داد نه تنها براي ايرانيان بلكه براي تمام اديان جهان نقطه عطفي بود. نقطۀ عطفي كه از باگشت ميليونها نفر در سراسر دنيا به اصولگرايي مذهبي خبر مي دهد.11» و شبكه سيبياس در تاريخ 2/12/1374 طي گزارشي با اشاره به نقش حضرت امام خميني(ره) ميگويد: «ايشان بذر جريان اسلامي را پاشيد كه از 17 سال قبل همچنان در سراسر جهان اعمال نفوذ ميكند.12»
پی نوشت:
1. در جستجوي راه از كلام امام، دفتر پانزدهم، صفحه 312.
2. همان.
3. صحيفه امام، جلد 13، صفحه 281.
4. همان، صفحه 90.
5. حديث ولايت (مجموعه رهنمودهاي مقام معظّم رهبري)، جلد 1، صفحه 259.
6. صحيفه امام، جلد 10، صفحه 446.
7. معاونت فرهنگي سازمان تبليغات اسلامي، انقلاب اسلامي ايران در چشم انداز ديگران، صفحه 87.
8. همان، صفحه 76.
9. رويارويي انقلاب اسلامي ايران و آمريكا، صفحه 124.
10. معاونت فرهنگي سازمان تبليغات اسلامي، انقلاب اسلامي ايران در چشم انداز ديگران، صفحه 89.
11. روزنامه كيهان، مورخ 29/11/1375.
12ـ دفتر سياسي سازمان عقيدتي سياسي نيروي انتظامي، نشريه داخلي نگرشي بر تحوّلات سياسي، شماره 48، صفحه 43.
مفاهیم و اصطلاحات معنویات، ایثار، جهاد و شهادت و پدیدههایی نامفهوم و غریب و بیگانه در رژیم منحط پهلوی بودند. محیط غرق در فساد و شهوات رژیم پهلوی، هواهای نفسانی را بر عقلها و قلبها غلبه داده و حاکم کرده بود. اسیر دنیا و مادیات شدن و تمام هم و غم خود را مصرف شکمپرستی، راحتطلبی و رفاه و لذتکردن، از ویژگیهای بارز آن دوران بود و جایی برای معنویت باقی نگذاشته بود. جوانان عمدتاً به چیزی جز خوشی و لذت و لهو و لعب فکر نمیکردند. گوشدادن به موسیقیهای مبتذل شرکت در مجالس لهو و لعب و رقص و آواز، روابط بیبند و بار و نامشروع بین زنان و مردان و دختران و پسران، دیگر مجالی برای ظهور و عرصة ایثار و شهادت نگذاشته بود.
به برکت پیروزی انقلاب اسلامی و در اثر تغییر ارزشها و تحولات جوانان، دستاورد بزرگ دیگری حاصل گردید و آن به وجود آمدن روح معنویت و ایثار بین مردم، خصوصاً جوانان عزیز کشور بود. جوانان این مرز و بوم اعم از دختر و پسر، نه تنها به محیط فاسد دوران پهلوی پشت پا زدند، بلکه با تحولی که در آنان به وجود امد، انسانهای وارسته و متدینی شدند که معنویت و ایثار و شهادت و شهادتطلبی در اعماق وجود آنان نفوذ و رسوخ کرد. هر چند برخی جوانان در اثر تربیت غلط خانوادگی و محیط نامساعد زندگی و یا اراده و میل خود، توفیق قرار گرفتن در جرگة این دسته از جوانان را پیدا نکردند، اما به هر حال قشر عظیمی از جوانان کشور در اثر انقلاب متحول شده و به معنویت و مقامات انسانی والایی دست یافتند.
این معنویت که در جوانان به وجود آمده بود، نه از روی تظاهر و ریا بود و نه از سر پیری و ناتوانی که بگوییم در جوانی هر کاری که خواستهاند کردهاند و حالا سر پیری و از ناتوانی روی به خدا و معنویت آوردهاند. آنان در نهایت اخلاص و در عنفوان جوانی و تنها به واسطة مبارزه با هواهای نفسانی به این مقامات عالی رسیدند. عشق به خدا و محو در جمال او شدن، وصال حق را طلبیدن، عشق و محبت به ائمه معصومین(ع) مناجات و نماز شب، از جلوههای معنویت این جوانان بود. برای شناخت معنویت و اخلاص این عزیزان، بهترین کار مراجعه به احوالات آنها در خلوت خویش و در روزها و لحظات آخر عمرشان میباشد. وصیتنامة آن دسته از این عزیزان که به فوز شهادت نائل شدهاند، گویای احوال درونی آنان است. قلم را به حریم مقدس وصیتنامة این عزیزان میبریم و رشته سخن را به حالات درونی آنان که بیهیچ شائبهای به سخن درآمدهاند، میسپاریم.
شهید حسین موحد رستگار: «احساس میکنم که آخرین کلامم را روی صفحة کاغذ مینویسم و بسیار خوشحالم و از خوشحالی در پوست خود نمیگنجم. احساس میکنم خدا با من است. احساس میکنم ضیافت ائمه اطهار و اولیاء الله برایم آماده شده است. احساس میکنم شهدا را میبینم. احساس میکنم لحظهای دیگر در کنارشان جای خواهم گرفت.»١
شهید مجید احمدی: «به نام او که زنده به اویم و رفتنم به سوی اوست، بودنم، وجودم، تمام هستیام، معشوقم، معبودم و راه و هدفم اوست. با ذره ذره وجودم، با رگ و پوستم و با قلبم احساسش میکنم، اما افسوس که احساسم را نمیتوانم بیان کنم.»٢
شهید حسینعلی اشرفیان: «خدایا این روح پریشان، درد دل دردمندی فقیر و بینوایی اسیر و مستمندی سراپا تقصیر و سوز و گذار، عبدی است که تنها آرزویش رسیدن به وصال توست. این شرمندة ناتوان، این عبد کوچک، آرزویی جز یافتن مغفرت و بخشایش تو ندارد و برای او میلی جز پرواز به کوی تو نیست.»٣
شهید محمد مصطفوی: «خدایا! به من ایمانی عطاکن که همیشه حضور تو را در قلبم احساس کنم. معبودم! مرا به نفسم وامگذار و حب خودت را در دلم جای ده و مرا از لذتهای دنیا دور بدار.»٤
شهید محمد داودیان: «خدایا تو میدانی که شهادت من به خاطر پست و مقام نیست. به خاطر تکبر و خودپسندی و عجب و ریا نیست. شهادت من به خاطر عشق تو و عشق به راه توست. از تو میخواهم مرا از یاران صالحین اسلام قرار دهی و در راه خودت به شهادت برسانی.»٥
همین معنویتها بود که جوانان عزیز کشور ما را به مرزهای ایثار و شهادتطلبی رسانده و آنان را به آن طرف مرز، که سرزمین عشق و عاشقی و شهود و وصال حق بود، عبور داد. سرزمینی که قابل وصف نیست، فقط باید رفت و دید تا بتوان آن را فهمید و احساس کرد. عشق به دیدار حق و شهادت در راه او، منتهای آرزوی جوانان بود. آنها مشتاقانه و صادقانه از خداوند متعال طلب شهادت میکردند. این ایثار و گذشت و شهادتطلبیها دنیا را تکان داد و مسلمین جهان را متوجه خود ساخت. وجود این فضای معنوی و شهادتطلبی، دیگران را به غبطه و حسرت انداخت.
عدنان ذکری الحسینی امام جمعه مسجد ملبورن استرالیا در سفر به ایران با دیدن این صحنهها و فضای معنوی گفت: «وقتی پیرمرد مسلمانی را دیدم که میگفت سه تن از فرزندانش را در جبهههای حق علیه باطل تقدیم اسلام کرده و خودش نیز با این که هفتاد سال از عمرش میگذرد، آرزوی رفتن به جبهه و شهادت در راه خدا را دارد، با خود گفتم ای کاش من هم در میان این مردم فداکار و دلیر بودم و در خاک مقدس این سرزمین، تحت لوای اسلام به شهادت میرسیدم.»٦
شهادت تعداد زیادی از جوانان برومند این کشور اگرچه از جهتی مایة تأسف و تأثر و خسران جامعه است که چنین عزیزانی را از دست میدهد، اما از جهت دیگر، مایه افتخار و سعادت است و خود به عنوان یک دستاورد مهم دیگری محسوب میشود که این جوانان به برکت انقلاب اسلامی توانستند با بهترین و والاترین شکل مرگ یعنی شهادت، از دنیا هجرت و به جهان ابدی سفر کنند، آنها خود به فوز ابدی و سعادت جاوید رسیدند و با رفتنشان، پایههای اسلام و انقلاب را مستحکم کردند. در این مورد امام خمینی(ره) میفرمایند:
«این نهضت اسلامی برای این دسته، این تحول را به بار آورده که اشخاصی که اصلاً وارد این کارهای جنگی نبودهاند، یک دفعه متحول شدهاند و اشخاصی که جنگی شدهاند و اشخاصی که در راه اسلام فداکاری کردهاند و شهید دادهاند و من در عین حالی که بسیار متأسفم از این عزیزانی که از دست ما رفتهاند، ولیکن مباهات میکنم به این تحولی که برای آنها پیدا شده است.»٧
پی نوشت:
١- سخن آشنا (گزیده ای از وصیت نامه های شهدای گررانقدر جنگ تحمیلی) ، ص ٣٤
٢ - همان، ص ٨٢
٣- همان، ٨٣
٤- همان، ٧٩
٥- همان، ص ٨٠
٦- معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی، انقلاب اسلامی ایران در چشم انداز دیگران، ٣٨
٧ - در جستجوی راه از کلام امام، دفتر دهم، ص ٣٨٢ (سخنرانی مورخ ١٦/١٢/١٣٥٨)
تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، تنها 5 شهر کشور از لولهکشی گاز بهرهمند بودند. که این شهرها نیز عمدتاً در مسیر خط لوله سراسری قرار داشتند. در این دوران هدف عمده از تولید گاز، صادرات بود. این میزان در سالهای پس از پیروزی انقلاب و به ویژه طی سالهای 1367 تا 1374به میزان چشمگیری افزایش یافت. تا پایان سال 1375 جمعاً حدود 280 شهر کشور به شبکه گازرسانی پیوستند ١ و در سال 1379تعداد شهرهای تحت پوشش سیستم گازرسانی به 379 شهر رسید. ٢
بدین برتیب تعداد شهرهای تحت پوشش گاز در سال 1379 نسبت به سال 1357 ینی پایان دوران رژیم پهلوی، 76 برابر شده است. به عبارت دیگر در طی 22 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی 75 برابر کل دوران رژیم پهلوی شهرهای کشور تحت پوشش سیستم گازرسانی قرار گرفتند.
شبکهگذاری گاز طبیعی در کشور نیز تا پایان دوره رژیم پهلوی 2 هزار کیلومتر بوده است که این میزان در سال 1379 به 59 هزار کیلومتر افزایش یافته است. ٣ یعنی میزان شبکه گذاری گاز طبیعی در طی این مدت 30 برابر شده است.
میزان انشعاب گاز طبیعی نیز در سال 1357 یعنی پایان دوران رژیم پهلوی، 879/51 مورد بوده است که در سال 1367 به 729/802 مورد ٤و در سال 1377 به 669/793/2 مورد ٥ و در سال 1379 به 000/300/3 مورد افزایش پیدا کرده است. ٦ بدین ترتیب تعداد انشعاب گاز طبیعی نیز از سال 1357 تا 1379، حدود 62 برابر شده است. یعنی به اندازه 61 برابر کل دوران رژیم پهلوی انشعاب گاز طبیعی نصب شده است.
در مورد افزایش تعداد مشترکین گاز طبیعی نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی تحولات چشمگیری به وجود آمده است. جدول ذيل ميزان مشترکين گاز طبيعي را در مقاط قبل و پس از پيروزي انقلاب اسلامي نشان ميدهد.
پی نوشت:
١ - سیمای سازندگی ، ج ١ ، ص ١٨٧
٢ - گاز محور توسعه، ص ٦
٣ - سالنامه آماری سال ٧٩، ص ٢١٣
٤ - نفت و توسعه، ص ١٢٨
٥ - سالنامه آماری سال ٧١ ، ص ٣٥٠
٦ - گاز محور توسعه، ص ٧
طي سالهاي قبل از انقلاب، كشاورزي ايران دستخوش تحول چنداني نگرديد و در حالت نسبي بسر ميبرد. ميزان توليدات متناسب با افزايش تقاضا (ناشي از رشد جمعيت و ازدياد در آمدها) رشد نكرد و افزايش بازده در هكتار محصولات كشاورزي نيز ناچيز بود.
از سوي ديگر مجموعه اقداماتي كه در رژيم گذشته تحت عنوان اصلاحات ارضي انجام شد، به دليل مشكلات و نقايض متعدد نتوانست تحولات اساسي مثبتي در بخش كشاورزي به وجود آورد. وضع بسيار نامطلوب اقتصاد روستايي از يك طرف و جاذبههاي روزافزون شهرها به سبب رونق كاذب اقتصادي از طرف ديگر، موجب تسريع مهاجرت نيروي فعال روستاها به شهرها شد و نيروي مذكور جذب بخشهاي ديگر اقتصادي گرديد. افزايش بسيار سريع دستمزد در اين بخشها در مقايسه با درآمد بسيار ناچيز كشاورزي، مهمترين عامل در تشديد مهاجرت روستاييان بود.
دركنار مهاجرت كارگران كشاورزي به شهرها، ماشين آلات مكانيزه كشاورزي نيز نتوانست به نحوي مطلوب جايگزين نيروي كار شود، زيرا عدم مهارت و آشنايي به كار ماشين باعث پايين آمدن بازدهي ماشين آلات بود. با توجه به مشكلات ونارساييهاي موجود در استفاده از اعتبارات بانكي، بالا بودن قيمت ماشين آلات نيز موجب شد كه اكثر كشاورزان قدرت خريد آنها را نداشته باشند. توزيع نامناسب بذر، كود شيميايي و سموم در پايين آمدن كيفيت محصول نقش مؤثري داشته است. اعتبارات كشاورزي براي واحدهاي كوچك محدود بود و تكافوي نيازهاي كشاورزان را نمي كرد. از اين رو بيشتر كشاورزان با پيش فروش كردن محصول خود به قيمت نازل به تأمين منابع مالي مورد نياز خود ميپرداختند.
به طور كلي، با توجه به مسائل فوق، در دوره قبل از انقلاب اسلامي، از امكانات بالقوه داخلي و منابع آب و خاك كشور در جهت رشد و شكوفايي بخش كشاورزي استفاده مؤثر به عمل نيامد. در نتيجه اين بخش در مقايسه با ساير بخشهاي اقتصادي و به ويژه بخشهاي صنعت و خدمات از رشد بسيار كمتري برخوردارشد. بدين ترتيب، سهم بخش كشاورزي در توليد ناخالص داخلي طي دورة مذكور روندي نزولي داشت و به عنوان مثال از 8/9 درصد در سال 1354به 7/8 درصد در سال 1356محدود گرديد. اين روند به تركيب ناموزون توليد ناخالص داخلي كشور منجر گرديده و موجب تشديد وابستگي به خارج در زمينه تأمين محصولات كشاورزي مورد نياز كشور شد.
در آن سالها، سطح زير كشت محصولات عمده كشاورزي (به استثناء پنبه) به طور نسبي افزايش داشته است. رشد ارزش افزوده بخش كشاورزي با آنكه بعد از انقلاب در اكثر سالها چندان قابل توجه نبوده است، اما با قيمت هاي ثابت به جز سالهاي 1362 و 1367 منفي نگرديد. با وجود اين، به علت ادامه مشكلات بنيادين اين بخش و بروز مسائل جديدي نظير جنگ تحميلي، توليدات كشاورزي در حد لزوم افزايش نداشت. البته در اين دوره پرداختهاي بانك كشاورزي افزايش قابل ملاحظهاي يافت و اين بانك با اعطاي وام جهت مصارف مورد نياز كشاورزان كمك مؤثري نمود.
در بخش كشاورزي، يكي از متغيرهاي بسيار مهم "رشد ارزش افزوده بخش كشاورزي" مي باشد. روند تغييرات اين متغيير، بسيار نوساني بوده است. با عنايت به اينكه يكي از سياستهاي محوري بعد از انقلاب اسلامي، اهميت قائل شدن براي بخش كشاورزي بوده است، در تمام دوره بعد از انقلاب اسلامي تا سال 1367، كشاورزي تنها بخشي بوده كه ارزش افزوده آن هر ساله رشدي مثبت داشته است(به جز سالهاي 62 و 67). مثلاً حتي در سال 1357 هم كه ارزش افزوده همه بخشهاي اقتصادي، رشد منفي نشان دادهاند، بخش كشاورزي رشدي معادل 3 درصد داشته است. در سال 1368، رشد منفي ارزش افزودة بخش كشاورزي به رشد مثبت 7/3 درصدي مبدل گرديده است. افزايش اين روند در سال 1369، به حداكثر مقدار خود در طول سالهاي مورد مطالعه (يعني 1/8 درصد) ميرسد. در سال 1370، اين رشد نقصان مييابد وبه 1/5 درصد مي رسد، اما در سال 1371 با افزايش آن (4/7درصد) روبرو ميشويم. ظرف دو سال بعدي رشد ارزش افزوده كاهنده است و در سال 1357باز افزايش يافته است (5/3درصد).
يكي ديگر از شاخصهاي بسيار مهم بخش كشاورزي "سهم ارزش افزوده كشاورزي در كل توليد(ثابت61)" است. اين شاخص در طول سالهاي دوره 1367 تا 1375 با افت و خيزهاي بسيار محدودي روبرو بوده است. بالاترين مقدار اين شاخص مربوط به سال 1367است كه 4/25 درصد ميباشد. اين نسبت تا سال 1370 نزولي بوده و بعد از آن تا سال 1374 افزايش يافته است.
شايان ذكر است كه ارزش افزوده بخش كشاورزي از 2746ميليارد ريال در سال 1368به 9/3822ميليارد ريال در سال 1375رسيده است.(1) كه از متوسط رشد سالانهاي معادل 84/4 درصد برخورداربوده است. اين بخش با برخورداري از حمايتهايي از قبيل تسهيلات بانكي، ارائه و ترويج آموزشها و فن آوري و به ويژه تأمين نهادة مهم آب از بهبود نسبي برخوردار شد. ساخت شبكههاي اصلي و فرعي آبياري و سدهاي مخزني كوچك و بزرگ و همچنين توسعه و تقويت سيستمهاي آبياري تحت فشار در كنار تشكيل تعاونيهاي بزرگ توليدات كشاورزي زمينه بسيار مناسبي براي شكوفايي بخش كشاورزي فراهم نمود.
پی نوشت:
1- گزارش اقتصادي سال 1376، جلد اول، سازمان برنامه و بودجه، ص 81.
نظر به اين كه ايران به عنوان يكي از كشورهاي بزرگ داراي ذخاير گازي جهان محسوب ميشود. دسترسي مردم عزيز كشورمان به استفاده از اين نعمت خداداد و ارزان – مخصوصاً گاز لوله كشي شده كه امكان بهره برداري از آن بسيار راحت تر ميباشد- توقعي منطقي و حقّي مسلّم ميباشد كه در دوران رژيم پهلوي توجه لازم به آن نشده است. ذخاير نفت و گاز ايران در سال 1379 قريب 260 ميليارد بشكه نفت خام برآورد گرديده است كه 65درصد آن را گاز طبيعي و 35 درصد را نفت خام تشكيل مي دهد. رشد تقاضاي گاز طبيعي در جهان و ايران در طي دهه اخير همواره بيش از نفت خام بوده است و ليكن سرعت جايگزيني گاز با نفت در ايران بيش از ساير ممالك جهان مي باشد.(1) به منظور تسهيل و سرعت بخشيدن به امكان دسترسي آحاد مردم كشورمان به اين نعمت الهي، بهره گيري از گاز طبيعي و جايگزيني گاز با ساير حاملهاي انرژي، يكي از اهداف مهم و استراتژيك در چار چوب سياست انرژي كشور در دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي تعريف شده است.
تا پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، تنها 5 شهر كشور از لوله كشي گاز بهره مند بودند، كه اين شهرها نيز عمدتاً در مسير خط لوله سراسري قرار داشتند. در اين دوران، هدف عمده از توليد گاز، صادرات بود. اين ميزان در سالهاي پس از پيروزي انقلاب و بويژه طي سالهاي 1367 تا 1374 به ميزان چشم گيري افزايش يافت. تا پايان سال 1375 جمعاً حدود 280 شهر كشور به شبكه گاز رساني پيوستند (2) و در سال 1379 تعداد شهرهاي تحت پوشش سيستم گاز رساني به 379 شهر رسيد.(3)
بدين ترتيب تعداد شهرهاي تحت پوشش گاز در سال 1379 نسبت به سال 1357 يعني پايان دوران رژيم پهلوي، 76 برابر شده است. به عبارت ديگر در طي 22 سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي 75 برابر كلّ دوران رژيم پهلوي شهرهاي كشور تحت پوشش سيستم گاز رساني قرار گرفتند.
تعداد شهرهاي تحت پوشش لوله كشي گاز
شبكه گذاري گاز طبيعي در كشور نيز تا پايان دوره رژيم پهلوي 2 هزار كيلومتر بوده است كه اين ميزان در سال 1379 به 59 هزار كيلو متر افزايش يافته است.(4) يعني ميزان شبكه گذاري طبيعي در طي اين مدت 30 برابر شده است.
شبكه گذاري گاز طبيعي (به هزار كيلو متر)
ميزان انشعاب گاز طبيعي نيز در سال 1357 يعني پايان دوران رژيم پهلوي، 879/51 مورد بوده است كه در سال 1367به 729/802 مورد(5) و در سال 1377 به 669/793/2 مورد(6) و در سال 1379 به 000/300/3 مورد افزايش پيدا كرده است. (7) بدين ترتيب تعداد انشعاب گاز طبيعي نيز از سال 1357 تا 1379، حدود 62 برابر شده است. يعني پس از انقلاب به اندازه 61 برابر كلّ دوران رژيم پهلوي انشعاب گاز طبيعي نصب شده است.
در مورد افزايش تعداد مشتركين گاز طبيعي نيز پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، تحولات چشم گيري به وجود آمده است. جدول ذيل ميزان مشتركين گاز طبيعي را در مقاطع قبل وپس از پيروزي انقلاب اسلامي نشان مي دهد.
همان گونه كه در جدول فوق مشاهده ميشود تعداد مشتركين گاز طبيعي از 472/46 مورد در سال 1357 يعني پايان دوره رژيم پهلوي به 293/580 مورد در سال 1367 افزايش يافته است. يعني دردهه ی اوّل انقلاب تعداد مشتركين گاز حدود 5/12 برابر شده است. به عبارت ديگر در همان ده سال سال اوّل انقلاب، حدود 5/11 برابر كلّ دوران رژيم پهلوي به مردم گاز طبيعي واگذار شده است.
براساس جدول فوق تعداد مشتركين گاز در سال 1375 به 000/900/2 مورد و در سال 1379 به 000/500/4 مورد افزايش پيدا كرده است. بدين ترتيب تعداد مشتركين گاز طبيعي در سال 1375 نسبت به سال 1357، حدود 5/62 برابر و در سال 1379 نسبت به سال 1357 حدود 96 برابر شده است. به عبارت ديگر در طي 22 سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، 97 برابر كلّ دوران رژيم پهلوي به مردم گاز طبيعي واگذار شده است.
پی نوشت:
1-گاز محور توسعه، ص2.
2- سيماي سازندگي، جلد1، ص 187.
3- نفت وتوسعه، ص 128.
4- گاز محور توسعه، ص6.
5- سالنامه آماري سال 71، ص 350.
6- سالنامه آماري سال 79، ص 213.
7- گاز محور توسعه، ص 7.
8- سيماي سازندگي، جلد1، ص 194.
9- نفت و توسعه، ص 128.
از دیگر پیامدهای اجتنابناپذیر وابستگی رژیم پهلوی به غرب و مخصوصاً آمریکا، توسعه و گسترش واردات بیرویه از خارج بود. کشورهای غربی و آمریکا از وابستگی و اتکاء رژیم پهلوی به آنها سوءاستفاده کرده و فروش انواع کالاهای خود را به آن تحمیل میکردند. کشورهای غربی و آمریکا نه تنها از این واردات تحمیلی به ایران سود سرشاری نصیب خود میکردند، بلکه از سوی دیگر با وابسته و متکی نگهداشتن رژیم پهلوی به خود، سایر سیاستهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خویش را نیز به او تحمیل میکردند. و در صورت مقاومت رژیم در برخی موارد، بلافاصله از اهرم فشار اقتصادی خود استفاده کرده و رژیم را تهدید به قطع صدور فلان کالا میکردند و چون رژیم در داخل کشور زمینة تولید آن کالا را از بین برده و یا کاهش داده بود و از طرفی نیاز روزمره مردم به آن کالا ضروری بود، ناگریز تسلیم فشار آنها میشد.
رشد واردات از خارج و عدم حمايت از توليدات داخلي (١)
صرفاً طي 5 سال ميزان واردات کالا از آمريکا از 22 ميليارد در سال 1350 به 158 ميليارد دلار در سال 1354 رسيده است. يعني ميزان واردات بيش از 7 برابر شده است.
ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در رژیم پهلوی در خاطرات خود مینویسد: «در سال 1977 (1356) تولید متوسط روزانه نفت در حدود 000/800/5 بشکه بود که 5 میلیون بشکة آن در بازارهای جهان به فروش میرسید و ایران پس از عربستان سعودی دومین ساصدر کننده بزرگ نفت در جهان به شمار میرفت. درآمدی که در سال 1977 از این طریق نصیب ایران شد قریب 24 میلیارد دلار بود که مهمترین منبع درآمد ارزی و بزرگترین عامل فعالیتهای اقتصادی و تولید ملی به شمار میآمد، به علت کاهش تولیدات کشاورزی و افزایش مصرف داخلی قسمتی از درآمد نفت صرف واردات مواد غذایی و محصولات کشاورزی و عرضة آن در بازارهای داخلی به قیمتهای ارزانتر از خرید میگردید. به طور مثال بزرگترین وارد کنندة برنج آمریکایی بود و قسمت عمده گندم مورد نیاز خود را هم از آمریکا تأمین میکرد(٢). »
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حمایت از تولیدات داخلی به عنوان یکی از دستاوردهای اقتصادی کشور مورد توجه رهبران و مسؤولین ارشد نظام قرار گرفت. این سیاست در قانون اساسی نیز مورد تأکید قرار گرفت. بند 9 اصل 43 قانون اساسی نیز «تأکید بر افزایش تولیدات کشاورزی، دامی و صنعتی که نیازهای عمومی را تأمین میکند و کشور را به مرحله خودکفایی برساند و از وابستگی برهاند.» به عنوان یکی از ضوابطی که اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر اساس آن استوار میگردد، معرفی نمود. بند 3 اصل 3 قانون اساسی نیز «تأمین خودکفایی در علوم و فنون و صنعت و کشاورزی و امور نظامی و مانند اینها» را به عنوان یکی از وظایف دولت برشمرد که باید همه امکانات خود را برای تحقق آنها به کار گیرد.
حمایت از تولید داخلی در طی سالهای پس از انقلاب منجر به رشد ابتکارات، خلاقیتها و سازندگیهای فراوانی در زمینه مختلف از قبیل مخابرات، صنایع نفتی، سدسازی، پتروشیمی، کشاورزی، سیلوسازی، صنایع شده است.
بدیهی است به هیچ وجه مدعی نیستیم که در زمینه حمایت از تولیدات داخلی در وضعیت مطلوب و ایدهآلی هستیم. بدون تردید هر چند از نظر جهتگیری و سیاست اقتصادی، واقعاً رهبران و مسؤولین مربوطه به دنبال تحقق این سیاست هستند ولی یقیناً در مرحله اجرا و عمل با ضعفها و کاستیهای فراوانی مواجه بودهایم و برای رسیدن به مقصود راه درازی در پیش روی خود داریم.
پی نوشت:
١- عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ص ٤٢٦.
٢- ویلیام سولیوان و سرآنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ص ١٠٦.
انتخابات و رجوع به آراء و نظرات مردم يکي از نمادهاي مهم و اصلي حکومتهاي جمهوري و اتکا به آراء مردم ميباشد. برگزاري انتخابات آزاد و احترام قائلشدن به آراء و عقايد مردم، نشانهاي از جمهوريت نظام و اعتماد متقابل بين دولت و مردم و شرکت دادن مردم در اداره ي امور کشور ميباشد. قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در زمان رژيم پهلوي، انتخابات و توجه به آراء مردم عملاً معنا و مفهوم واقعي نداشت. و اين از ويژگيهاي حکومتهاي سلطنتي است که در آن نظرات مردم نقش و ارزش چنداني ندارد. به همين دليل مردم نيز تمايل چنداني به شرکت در انتخابات صوري رژيم از خود نشان نميدادند.
اما پيروزي انقلاب اسلامي ايران، اوضاع را دگرگون کرد. هم حکومت با اعتقاد به جمهوريت نظام، زمينه ي حضور مردم را فراهم آورد و از طرفي مردم با ديدن ميدان مشارکت واقعي و حقيقي و تکليف شرعي، فعالانه وارد صحنه ي انتخابات شدند. يکي از دستاوردهاي افتخارآفرين و عزتبخش انقلاب اسلامي ايران، که حاکي از ارتباط و پيوند عميق بين مردم و نظام ميباشد، برگزاري ٢٧ انتخابات مهم و آزاد، ظرف مدت ٢٩ سال بوده است.
براستي کدام نظام مدعي مردمي بودن، توانسته است در طي مدت ٢٩ سال، ٢٧ بار به آراي مردم مراجعه و آنها را در تعيين سرنوشت خود مشارکت بدهد؟! آن هم نظام انقلابي و نوپايي که با مشکلات و توطئههاي عظيم داخلي و خارجي مواجه بوده است! با اين حال فقط در سال اول انقلاب، پنج انتخابات و همهپرسي مهم و سرنوشتساز داشته است.
اگر دشمنان انقلاب در خارج، تبليغات دروغ و کينهتوزانهاي نسبت به انتخابات ايران و روند دموکراسي انجام ميدهند، لااقل براي مردم داخل کشور حتي آن عده ي اندکي که مخالف نظام بوده آن را تأييد نميکردند، روشن و بديهي است که انتخابات آزاد بوده و مردم با ميل و اراده ي خويش در انتخابات شرکت کرده و آزادانه رأي مورد نظر و دلخواه خود را به صندوقهاي رأي انداختهاند.
اين دستاورد شکوهمند، مايه سرافرازي و افتخار مردم عزيز ايران و نظام اسلامي در جهان و مخصوصاً جهان مدعي دموکراسي و جمهوريت ميباشد. براي يادآوري خاطرات عزتآفرين در ٢٧ انتخابات، مشخصات هر دوره با ذکر تاریخ ارائه ميگردد :
انتخابات برگزار شده بعد از پيروزي انقلاب اسلامي
١ - همه پرسي جمهوري اسلامي ايران ، ١٠/١/١٣٥٨
٢ - خبرگان بررسي نهايي قانون اساسي ، ١٢/٥/١٣٥٨
٣ - همه پرسي تاييد قانون اساسي ، ١١/٩/١٣٥٨
٤ - اولين دوره رياست جمهوري ، ٥/١١/١٣٥٨
٥ - اولين دوره مجلس شوراي اسلامي ، ٢٤/١١/١٣٥٨
٦ - دومين دوره رياست جمهوري ، ٢/٥/١٣٦٠
٧ - سومين دوره رياست جمهوري ، ١٠/٧/١٣٦٠
٨ - اولین دوره مجلس خبرگان رهبری ، ١٩/٩/١٣٦١
٩ - دومین دوره مجلس شورای اسلامی ، ٢٦/١/١٣٦٣
١٠ - چهارمین دوره ریاست جمهوری ، ٢٥/٥/١٣٦٤
١١ - سومین دوره مجلس شورای اسلامی ، ١٩/١/١٣٦٧
١٢ - پنجمین دوره ریاست جمهوری ، ١٨/٥/١٣٦٨
١٣ - همه پرسی بازنگری قانون اساسی ، ٦/٥/١٣٦٨
١٤ - دومین دوره مجلس خبرگان رهبری ، ١٦/٧/١٣٦٩
١٥ - چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی ، ٢١/١/١٣٧١
١٦ - ششمین دوره ریاست جمهوری ، ٢١/٣/١٣٧٢
١٧ - پنجمین دوره مجلس شورای اسلامی ، ١٨/١٢/١٣٧٤
١٨ - هفتمین دوره ریاست جمهوری ، ٢/٣/١٣٧٦
١٩ - سومین دوره مجلس خبرگان رهبری ، ١/٨/١٣٧٧
٢٠ - اولین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا ، ٧/١٢/١٣٧٧
٢١ - ششمین دوره مجلس شورای اسلامی ، ٢٩/١١/١٣٧٨
٢٢ - هشتمین دوره ریاست جمهوری ، ١٨/٣/١٣٨٠
٢٣ - دومین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا ، ٩/١٢/١٣٨١
٢٤ - هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی ، ١/١٢/١٣٨٢
٢٥ - نهمین دوره ریاست جمهوری ، ٣/٤/١٣٨٤
٢٦ - چهارمین دوره مجلس خبرگان رهبری ، ٢٤/٩/١٣٨٥
٢٧ - سومین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا ، ٢٤/٩/١٣٨٥
فقه و فقاهت قبل از انقلاب، همانند حوزهها و علما و روحانيون منزوي و از صحنههاي گوناگون اجتماعي دور بود. حضور فقه، بيشتر در صحنههاي درس و بحث حوزهها بود و در زندگي اجتماعي نقش چنداني نداشت. در مواردي هم که حضور داشت، اين حضور غالباً محدود به احوال شخصيه و زندگي فردي مردم و نيز مسائل و احکام عبادي بود. رژيم پهلوي تلاش زيادي ميکرد تا فقه و فقاهت وارد زندگي سياسي، اجتماعي و حکومتي نشود.
محمدرضا پهلوي از اقدام پدرش که توسط وي توسعه يافت، با افتخار ياد کرده و عمق کينه خود را نسبت به حضور فقه اسلامي در جامعه که توسط علما و روحانيون دنبال ميشد، نشان ميداد. او در کتاب پاسخ به تاريخ مينويسد: «استقرار يک نظام سياسي جديد توسط پدرم که تا حد زيادي از معيارهاي غربي الام ميگرفت و توسعه و تحکيم آن توسط من، قسمت اعظم امتيازاتي را که قبلاً در اختيار روحانيون قرار داشت، از آنها سلب کرد. به همين جهت بعضي از ملاهاي شيعه شروع به مخالفت کردند. »(١)
اما پس از انقلاب اسلامي، فقه اسلامي در همه ابعاد زندگي اجتماعي وارد شد. البته اين حضور در همه حوزهها يکسان نبوده، ولي به هر حال در همه آنها کم و بيش وجود داشته است. در ضمن اين که در زندگي فردي و خانوادگي افراد جامعه، مسائل فقه اسلامي حضور پررنگتري يافت. در مسائل سياسي و حکومتي نيز، فقه سياسي اسلام وارد عمل شده و با تنظيم قانون اساسي، سياستها و خطوط کلي را ترسيم و حتي در جزئيات نيز نقش ايفا نموده است. در تنظيم سياست خارجي، روابط با کشورها، روابط با مسلمين و نهضتهاي اسلامي و آزاديبخش جهان و حاکميت بخشيدن به سياست ظلمستيزي و حمايت از مظلومان جهان، استقلال سياسي، مبارزه و ايستادگي در برابر دشمنان اسلام، فقه اسلامي نقش و دخالت داشته است.
لازم به ذکر است که فقه اسلامي در سياستهاي اقتصادي و همچنين فعاليتها و عمليات اقتصادي نيز، ايفاي نقش نموده است. اجراي عمليات بانکي بدون ربا و انطباق فعاليتهاي بانکي در قالب عقود اسلامي از جمله اين موارد است. در ساير حوزههاي فرهنگي، تربيتي، آموزشي، پزشکي، هنري، حقوقي و قضايي نيز فقه اسلامي کارآمدي و توانمندي خود را نشان داد.
پی نوشت:
١- محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص ٧٨.
پایگاه فرهنگی اطلاع رسانی راسخون
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}