امام خمینی در تبعیدگاه عراق
امام خمینی در تبعیدگاه عراق
چکیده:
عصر روز جمعه 16/7/44 امام خمینی همراه با شهید سید مصطفی و شماری از علما و روحانیان عازم كربلا شد. در سی كیلومتری شهر كربلا در قصبه «مسیب» نزدیك پانصد نفر از علما و محصلان علوم اسلامی كربلا و نجف و شماری از مردم به استقبال امام شتافته بودند. امام با دیدن استقبال كنندگان از ماشین پیاده شد و به میان مردم رفت. پس از چند دقیقه دیدار، امام در ماشینی كه اهالی كربلا آن را با گل پوشانده بودند سوار شد و در حالی كه بیش از چهل دستگاه ماشین سواری و اتوبوس او را همراهی میكرد به طرف كربلا حركت كرد. هنگام ورود به كربلا بلندگوی صحن مطهر امام حسین (ع) به صدا در آمد و ورود امام خمینی را به پیشگاه قهرمان شهید كربلا حضرت حسین بن علی علیهما السلام و عموم اهالی آن شهر مقدس تبریك گفت و رو به آستانه حضرت امام حسین (ع) كرد و گفت:«امروز یكی از فرزندان فداكارت كه به پیروی از راه و فكر تو قیام كرده و آوارگی كشیده به حضورت میآید» آنگاه خطاب به امام خمینی گفت: «ای مجاهد!، ای قائد! به شهر جدت حسین خوش آمدی».«.... اینجانب در این تبعیدگاه ثانوی در تحت قباب مطهره دعاگوی اسلام و مسلمین و حوزههای علمیه و طبقه جوان زحمتكش رنج دیده میباشم .» امام خمینی
روز سه شنبه 13 مهرماه 1344 ( شهر جمادیالثانی 1385) هواپیمای حامل امام و شهید حاج سید مصطفی خمینی از تركیه به سوی عراق پرواز كرد. در ساعت 2 بعدازظهر در باند فرودگاه بینالمللی بغداد بر زمین نشست و مسافرین پیاده شدند.
امام و مرحوم حاج سید مصطفی به گمان آنكه مأموران عراقی برای تحویل گرفتن آنان و بردنشان به محل تحت نظر آمدهاند، دقایقی در سالن فرودگاه منتظر ماندند و چون به ظاهر از مأموران خبری نشد از فرودگاه بیرون آمدند و با تاكسی راهی كاظمین شدند.
شهید سید مصطفی خمینی نقل میكرد كه : «در فرودگاه بغداد امام سر كرایه تاكسی چونه میزد و سوار نمیشد، به شوخی به او گفتم: تا مأموران سر نرسیدهاند و ما را دستگیر نكردهاند بیا در ریم و او را وادار كردم كه سوار شود!».
ساعتی بعد هر دو در مسافرخانه جمالی كاظمین اطاقی گرفته به استراحت پرداختند. اما پس از لحظهای استراحت از جا برخاست و روانه حرم مطهر گردید. شهید سید مصطفی در مقام تماس تلفنی با مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی در نجفآباد بر آمد تا ورودشان را خبر دهد. اما چون او را نتوانست پیدا كند به منزل آقای خویی تلفن كرد ورود امام و خودرا به پیشكار منزل كه در آن ساعت تنها در آن جا بود خبر داد و از او خواست كه منزلی برای ایشان در نجف در نظر بگیرند.
صاحب مسافرخانه جمالی آقای عبدالامیر جمالی كه تا آن لحظه امام و فرزندش را نشناخته بود از گفتگوی تلفنی مرحوم سید مصطفی خمینی به نجف دریافت كه این مهمانان تازه وارد چه كسانی هستند فورا در مقام تجلیل و تكریم بر آمد و با اصرار ایشان را به منزل شخصی خویش برد، و منزل را دربست در اختیار آنان قرار داد.
دیری نپایید كه خبر ورود امام به عراق برقآسا در محافل روحانی نجفاشرف طنین افكند و سر زبانها افتاد لیكن برای هیچ كس این خبر باوركردنی نبود. روحانیان و محصلان علوم اسلامی برای اطلاع از صحت و سقم خبر به مدرسه مرحوم آیتالله بروجردی كه جنبه مركزیت حوزه نجف را داشت؛ رو آوردند و در انتظار رسیدن خبر قطعی از كاظمین در آنجا گرد آمدند. طولی نكشید كه زنگ تلفن مدرسه به صدا در آمد و ورود امام را به كاظمین بشارت داد. روحانیان جوانان با دریافت این بشارت به كف زدن پرداختند و مدرسه یك پارچه در شور و شعف فرو رفت.
شماری از مقامات علمی و روحانی نجف با دریافت خبر ورود امام در همان ساعت به صورت دسته جمعی راهی كاظمین شدند. پاس از شب گذشته بود كه آنها به محل سكونت امام در كاظمین رسیدند. در آن ساعت امام به استراحت پرداخته بود و شهید حاج سید مصطفی با تنی چند از علمای كاظمین و مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی كه تازه از لبنان وارد شده بود به گفتگو نشسته بودند. روحانیانی كه از نجف وارد شده بودند با دیدن عمامه امام در طاقچه اطاق به سوی آن هجوم بردند و آن را برداشته میبوسیدند و به چشم میمالیدند.
فردای آن روز نیز انبوهی از عالمان و روحانیان نجف و كربلا برای دیدار امام با كاظمین رفتند و ورود او و شهید حاج سید مصطفی را به سرزمین عراق تبریك گفتند. علمای طراز اول نجف برای عرض خیرمقدم به امام هر یك فرزند خود یا نمایندهای را، راهی كاظمین كردند.
در شب دوم ورود امام (15/7/44) وزیر وحدت عراق دكتر عبدالرزاق محیالدین به ملاقات امام در كاظمین رفت و از طرف رییس جمهور عراق ارتشبد عبدالسلام عارف به او خیر مقدم گفت و آمادگی مقامات عراقی را برای انجام امور و ایجاد هر گونه تسهیلات لازم برای او اعلام داشت. امام متقابلا به رییس جمهور سلام رساند و تشكر كرد.(1)
عصر روز پنجشنبه 15/7/44 امام همراه شهید مصطفی و انبوهی از روحانیان نجف و كاظمین به طرف سامرا حركت كردند. در سامرا انبوهی از برادران سنی و شیعه همراه با علما و روحانیان خود، به استقبال امام شتافتند و با شعار «یعیش الخمینی ـ فلیسقط الشاه» مقدم او را گرامی داشتند. همچننی مجلس جشنی به مناسبت ورود او به سامرا در مدرسه مرحوم میرزای شیرازی (اعلی الله مقامه) برگزار كردند كه در آن علاوه بر مقامات روحانی و شماری از طبقات مختلف مردم بعضی از مقامات دولتی نیز شركت داشتند. در این جشن باشكوه یكی از علمای بزرگ اهل تسنن در سامرا به نام شیخ سعید البدری سخنانی ایراد كرد ، ترجمه بخشی از سخنان او این است:
به اسم شهر دو امام عسكری پاك كه امام مجاهد خمینی به شجره مباركه آنان منسوب است مقدم مجاهد عظیم و پیشوای ارجمند آیتالله خمینی را گرامی داشته تبریك میگویم و مدرسه شیرازی كه امروز از ایشان تجلیل میكند در حقیقت از علم، حكمت، فلسفه و جهاد ایشان تجلیل به عمل میآورد. ایشان در علم و جهاد با مرحوم میرازی شیرازی همگام است. تاریخ معاصر جهاد خمینی و مبارزات ایشان را در راه حفظ دین اسلام و آیین محمد، قرآن و پیروان محمد با حروف درخشان ثبت میكند. اگر قرن نوزدهم شاهد مبارزات مصلح بزرگ اسلام سید جمالالدین افغانی بود، قرن بیستم نیز شاهد جهاد امام خمینی در شرق و كوششهای او در راه تحكیم مبانی عالیه اسلام میباشد.
اگر چه خمینی در سالهای اخیر در غربت به سر بردند ولی تمام كشورهای اسلامی شهر و وطن اوست و هر جا كه ورود معزز و محترم است. درود خدا بر ایشان و بر شما باد».
آنگاه آقای دكتر صادقی به عنوان سپاسگزاری از حق شناسی و مهماننوازی اهالی سامرا سخنانی ایراد كرد و عظمت مجاهدات امام را ستود و از ورود او به سرزمین مقدس عراق اظهار مسرت كرد.
عصر روز جمعه 16/7/44 امام خمینی همراه با شهید سید مصطفی و شماری از علما و روحانیان عازم كربلا شد. در سی كیلومتری شهر كربلا در قصبه «مسیب» نزدیك پانصد نفر از علما و محصلان علوم اسلامی كربلا و نجف و شماری از مردم به استقبال امام شتافته بودند. امام با دیدن استقبال كنندگان از ماشین پیاده شد و به میان مردم رفت. پس از چند دقیقه دیدار، امام در ماشینی كه اهالی كربلا آن را با گل پوشانده بودند سوار شد و در حالی كه بیش از چهل دستگاه ماشین سواری و اتوبوس او را همراهی میكرد به طرف كربلا حركت كرد. هنگام ورود به كربلا بلندگوی صحن مطهر امام حسین (ع) به صدا در آمد و ورود امام خمینی را به پیشگاه قهرمان شهید كربلا حضرت حسین بن علی علیهما السلام و عموم اهالی آن شهر مقدس تبریك گفت و رو به آستانه حضرت امام حسین (ع) كرد و گفت:
«امروز یكی از فرزندان فداكارت كه به پیروی از راه و فكر تو قیام كرده و آوارگی كشیده به حضورت میآید» آنگاه خطاب به امام خمینی گفت: «ای مجاهد!، ای قائد! به شهر جدت حسین خوش آمدی». پلاكاردی در درب قبله صحن مطهر حضرت امام حسین (ع) بالا برده بودند كه این شعار روی آن جلب نظر میكرد:
«ترفوف رایةالاسلام بید آیه الله الخمیین»(2)
در همین حال در مدخل شهر كربلا پشت صحن حضرت ابوالفضل و درب سحن حضرت سیدالشهداء (ع) چندین رأس گوسفند از طرف اهالی شهر قربانی شد.
در ساعت 5 بعدازظهر روز مزبور امام خمینی در برابر صحن حضرت امام حسین از ماشین پیاده شد و به اتفاق شماری از مستقبلین، به حرم مشرف گردید پس از زیارت، نمازمغرب و عشا را بنا به درخواست آقای سید محمد شیرازی به جای او در صحن مطهر برگزار كرد و انبوهی از روحانیان و مردم به او اقتدا كردند. پس از پایان نماز آقای شیرازی از طرف اهالی كربلا از امام خواست كه اقلا برای یك هفته در كربلا توقف نماید. این درخواست از طرف او پذیرفته شد و مدت یك هفته كه در كربلا توقف داشت نماز را به جای آقای شیرازی با جماعت برگزار میكرد.
در شب اول ورود امام به كربلا در اقامتگاه او نزدیك به پانصد نفر از روحانیان و مردم اطعام شدند و جشن با شكوهی به مدت سه روز در كربلا برگزار شد و اشعار و قصاید زیبایی در مدح او نهضت اسلامی ایران سروده و خوانده شد.
گفته شده است كه همزمان با ورود امام به كربلا عكس او را در بازار پخش كرده بودند. و امام رسما دستور منع این كار و جمع كردن عكسهای پخش شده را داده بودند. نیز گفتهاند كه از طرف امام با بلندگو اعلام كردند كه: «علیه هیچ دولتی شعار ندهند».
البته دستور جمع كردن عكسها از روحیه خداجوی امام شگفتانگیز نیست زیرا امام هماره از این گونه كارهای كودكانه دوری میگزیده و از آن نفرت داشته و دارد. اما در مورد دستور امام مبنی بر آنكه «علیه هیچ دولتی شعار ندهند». در صورتی كه كه صحت داشته باشد ـ نشان دهنده تاكیتیك است كه امام همیشه در زندان و تبعید جهت اغفال دشمن به آن اهمیت میداد و مبادرت میورزیده است. امام با كاربرد این تاكتیك ، خواسته است به رژیم ایران وانمود كند كه روحیه و اندیشه و برنامه گذشته را ندارد تا رژیم شاه را بر آن دارد كه بدون دلهره و دغدغه با بازگشت او به ایران موافقت كند.
سركنسولگری ایران در كربلا طی گزارشی به ایران آورده است:
« از هنگام ورود آقای خمینی به كربلا كه قریب 48 ساعت میگذرد این طور استنباط میشود كه نامبرده سعی دارد نظام و آرامش را در بین اطرافیان حفظ و تا حد امكان از انتقاد خودداری گردد. و حتی به دیگران كه همیشه در پی فرصت مناسب برای ابراز احساسات خائنانه خود هستند نیز اجازه تظاهرات نداده است كما اینكه یكی از طلاب به نامبرده نزدیك شده و با صدای بلند میگوید آیا اطلاع دارید آقایان آیتالله زنجانی و آیتالله سید احمد مستنبط ربع قرن سلطنت اعلیحضرت را تبریك گفتهاند؟ (موضوع گزارش محرمانه شماره 173 مورخ 14/7/1344 به سفارت كبرای شاهنشاهی در بغداد) نامبرده در پاسخ میگوید: به جای این قبیل حرفها بهتر است كه سكوت اختیار نموده و از كسی غیبت كند...»(3)
توقف یك هفتهای امام در كربلا تقریبا به زیارت و دید و بازدید با علما و مقامات روحاین كربلا گذشت. و بعد از ظهر روز جمعه 23/7/44 در حالی كه شماری از علما و روحانیان كربلا به عنوان بدرقه او را همراهی می:ردند به سوی نجف اشرف حركت كرد. از نجف نیز حدود 80 دستگاه ماشین كه سرنشینان آن را علما و روحانیان و شماری از مردم نجف تشكیل میدادند ، برای استقبال از او حركت كرده بود. علمای تراز اول نیز هر كدام چند دستگاه ماشین كرایه كرده در اختیار روحانیانی كه میخواستند از امام استقبال كنند قرار داده بودند.
كارشكنی مهرههای مرموز استعمار به منظور جلوگیری از انجام گرفتن یك استقبال با شكوه از امام و بازداشتن بسیاری از روحانیان و مردم با تهدی و تطمیع از رفتن به استقبال امام ، به عنوان اولین گام برای كوبیدن او آغاز شد. لیكن نتیجه مطلوب را در بر نداشت. لیكن با این كارشكنی فقط توانستند شمار افرادی را كه اشتیاق رفتن به استقبال امام را داشتند كاهش دهند و خود را دل خوش كنند كه با این كار به اصطلاح «خمینی را كوبیدند و كنار گذاشتند»!.
اتومبیلهای استقبال كنندگان در قصبه «خان نص» كه در هشتاد كیلومتری كربلا است به ماشینهای حامل اما و خمراهان رسید. ماشینها توقف كردند، امام و دیگر سرنشینان از ماشینها پیاده شدند و برای چند دقیقهای در آنجا با چای و نوشابه از حاضرین پذیرایی به عمل آمد و سپس راهی نجف شدند.
شهر نجف به مناسبت ورود امام جلوه دیگری داشت. در میدانی كه تقریبا در دروازه شهر قرار داشت پلاكاردی با شعار زیر جلب نظر میكرد:
«مدینه النجف الاشرف ترحب به مقدم البطل الاسلامی المجاهد الامام الخمینی»(4)
در ابتدای بازار بزرگ نجف نیز پلاكارد دیگری به جشم میخورد كه شعار زیر روی آن نوشته شده بود:
«جماهیر النجف المسلمهتبدی سرورها بمقدم الامام الخمینی رمز التضحیة و الجهاد»(5)
بر روی برخی از ماشینهایی كه برای استقبال از امام آمده بودند نیز آیههایی از قرآن و گفتههای ائمه (ع) به چشم میخورد. همانند این سخن امام حسین:
«انی لا اری الموت الا سعاده و الحیوه مع الظالمین الا برما» (6)
و مانند این فرموده خداوند در قرآن كریم:
«فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما» (7)
و «افحكم الجاهلیه بیغون» (8)
مقارن ساعت 4 بعدازظهر امام و همراهان در بابر صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) از ماشین پیاده و درحالی كه روحانیان و مردم امام را احاطه كرده بودند با سلام و صلوات وارد حرم مطهر شد. پس از زیارت به خانهای كه در خیابان رسول ـ كوچه «شربهایها» ـ برای امام اجاره كرده بودند وارد شد و حاضران در منزل را مورد تفقد قرار داد. نماز مغرب و عشا را در منزل با جماعت ادا كرد. تا مدت زمانی خانه غرق شور و نشاط روحانیان و مردمی بود كه برای دیدار امام به آنجا آمده بودند.
در نخستین شب ورود، آقایان مرحوم شاهرودی و خویی و شماری از علما و مقامات حوزه علمیه نجف از امام دیدن كردند. مرحوم آقای حكیم شب دوم به دیدن او رفت. آقای حكیم ضمن گفتگو از امام پرسید شنیدهام بر خلاف متعارف نماز را در منزل برگزار كردهاید؟ و امام پاسخ داد خیلی از كارهایم خلاف متعارف است. و گفتگو در همین جا خاتمه یافت.
چقدر مناسب بود اگر آقای حكیم به جای پرسش از محل اقامه نماز امام از انگیزه و سبب نهضت و قیام او دردسرها و رنجهایی كه در این راه تحمل كرده بود سخن به میان میآورد و علت زندان رفتن و تبعید او را سئوال میكرد تا از این راه به اوضاع سیاسی ایران و عملكرد رژیم شاه آگاهی یابد و در برخورد با جریانات و رویدادهای ایران دچار اشتباه نگردد و ناآگاهانه عمل نكند. لیكن چه توان كرد كه بعضی از مقامات روحانی با وجود مسئولیتهای سنگینی كه در قبال اسلام و امت اسلامی دارند از برابر بسیاری از مسائل پیچیده اسلامی ، اجتماعی و سیاسی بیتفاوت میگذرند. و آن را ناچیز میشمارند. در نتیجه زیانهای جبران ناپذیری به اسلام و جامعه اسلامی وارد میاید و راه نفوذ و سلطه اجانب و دشمنان دیرینه اسلام در كشورهای اسلامی باز میشود.
اصولا بسیاری از مقامات روحانی نجف اشرف نه تنها به خود اجازه نداند كه از اطلاعات ژرف و گسترده ، تجربههای همه جانبه و آگاهیهای سیاسی امام درباره اوضاع ایران و منطقه و خطراتی كه در جهان اسلام به وجود آمده بود و اساس اسلام را تهدید میكرد آگاهی یابند و اطلاعی كسب كنند بلكه كوشیدند مردم را نیز از اشعه فروزان فكری و روحی امام دور نگهدارند و از انعكاس اندیشههای والا و حماسهساز امام در سطح عراق پیشگیری كنند. از طرف دیگر مهرههای استعمار و ارتجاع در حوزه نجف نیز تمام نیروی خود را به كار گرفتند تا پیش از آنكه امام بتواند سرود بهاران را بر سرمازدگان زمستان سیاه ساخته و پرداخته استعمار بخواند و سردستان خاموشی و سكوت را بشكند او را در زیر بهمن سنگین تهمت افترا و انواع برچسبها مدفون سازند و با جوسازی و شایعهپراكنی، توفانی علیه او پدید آورند.
یكی از روحانیان نجف با ورود امام به عراق در مجلس انسی اظهار كرده بود:
«این سید حوزه قم را بر هم ریخت. اكنون باید مراقب باشید كه حوزه نجف را بر هم نریزد«!!
به مناسبت ورود امام به نجف جشن باشكوهی از طرف روحانیان مبارز و متعهد در مدرسه بروجردی نجف برگزار شد كه بسیاری ا زمقامات روحانی و نیز برخی از مردم نجف در آن جشن شركت كردند و قصیدههای زیبایی كه از طرف بعضی از شعرای عرب سروده شده بود خوانده شد. كه فقط یك بیت آن را توانستم به دست بیاورم.
نجمالخمینی فیالافق العراق بدا بشری لقد انجز الاقبال ما وعدا
آقای غدیری یكی از فضلای حوزه نجف نیز قطعه شعری را در آن جشن باشكوه قرائت كرد كه فقط این چند بیت آن به دست آمده است.
دیدی كه عاقبت ز پس ابر قیرگون خورشید بهر نورفشانی گشوده راه
دید كه دی گذشت و خزان رفت و گل دمید بلبل به گلشن آمده و شد تازه هر گیاه
دید كه خصم از بر خورشید تابناك خفاش وش گریخت كه نتوان كند نگاه
آن مرجعی كه هست به او فخر مسلمین روحالله است نام وی و ارواحنا فداه
به محض ورود امام به نجف اشرف بار دیگر آقای عبدالرزاق وزیر مشاور در امور وحدت به ملاقات او آمد و ضمن ابلاغ سلام رییس جمهور اظهار داشت: «از طرف حضرت رییس جمهور مأمورم به شما ابلاغ كنم كه احساس غربت نكنید اینجا وطن شما است و در حقیقت در كشور خودتان هستید و رییس جمهور و دولت عراق آمادگی دارند كه به نحو مطلوب زندگی شما را تأمین كنند و در صورتی كه موافق باشید مصاحبهای در رادیو تلویزیون با شما به عمل آورند ....\ (چیزی به این مضمون)
امام در پاسخ گفت: «سرزمین اسلام متعلق به عموم مسلمانان است و من احساس غربت نمیكنم و از اظهار محبت رییس جمهور متشكرم. هموطنام در حدود امكان جور ما را میكشند. تاكنون احتیاجی نبوده است و امیدوارم بعدا هم ایجاد مزاحمتی نكنم». (نزدیك به این مضمون)
نكتهای كه لازم است یادآوری شود آنكه اگر امام برای مصاحبه رادیو تلویزیونی اعلام آمادگی میكرد آیا مقامات عراقی آمادگی انجام انی مصاحبه و پخش آن را داشتند؟ یا آنكه پیشنهاد آقای وزیر صرفا جنبه تشریفات و تعارف داشت؟ با در نظر گرفتن سیاست آن روز عراق و ارتباط گرمی كه در آن روزها با رژیم ایران برقرار كرده بود به نظر میرسد كه این پیشنهاد جز تعارف خشك و خالی چیزی نبوده است ، دیگر آنكه اگر عراق به راستی میخواست چنین مصاحبهای انجام دهد آیا با جو نجف برای امام امكان این بود كه به چنین كاری دست بزند؟
كسی كه از جو آلوده و مسموم آن روز نجف آگاهی داشته باشد میداند كه اگر امام به چنین مصاحبهای دست مییازید دیگر نمیتوانست در حوزه نجف سربلند كند تا چه رسد به اینكه در مقام ساختن واحدها و تغییر دادن جو آلوده آنجا بر آید و موفقیتی در راه پیشبرد نهضت اسلامی خویش به دست آورد.
امام خمینی به دنبال ورود به نجف و اقامت در آن، بنا به دعوت و اصرار محصلان علوم اسلامی مدرسه بروجردی پذیرفت كه نماز مغرب و عشا را در آن مدرسه با جماعت برگزار كند و از شب 26/7/44 این برنامه اجرا شد. هنگام ورود امام به مدرسه گوسفندی برای گرامی داشت مقدم او قربانی كردند. محصلان علوم اسلامی مدرسه، عكس قاب گرفته بزرگی از امام را در صحن مدرسه به دیوار نصب كردند كه مایه ناراحتی امام شد و دستور داد كه آن را پایین بیاورند لیكن طلاب مدرسه با اصرار و التماس، امام را بر آن داشتند كه از این دستور صرف نظر نماید. و اظهار داشتند كه اگر ما میدانستیم این كار باعث ناراحتی خاطر امام میشود هرگز به آن دست نمیزدیم. لیكن اكنون كه عكسی را بالا بردهایم پایین آوردن آن برای ما كار ناشایسته و دشواری است.
به دنبال ورود امام به نجفاشرف روزنامه «الفجر الجدید» عراق زیر عنوان:
«آیتالله خمینی از كربلا و نجف دیدن كرد. چشن باشكوهی در آن دو شهر برای مقدم ایشان ...» آورده است كه:
«امام آیتالله خمینی از تركیه به عراق آمد. شهر كاظمین به احترام او جشن باشكوهی برپا داشت. چنانكه شهر سامره گرمترین استقبالها را نسبت به او انجام داد و آنگاه كه به سوی كربلا حركت كرد جمعیت انبوهی از طبقات مختلف برای استقبال از ایشان از شهر خارج شدند و تا قصبه ( مسیب) به پیشواز ایشان رفتند. امام در كربال مرقد مطهر حضرت سیدالشهدا و برادر آن حضرت عباس علیهما السلام را زیارت و آنگاه عازم نجف گردید. شهر نجف یك پارچه به استقبال امام شتافت، عموم طبقات و در پیشاپیش آنان علماء اعلام از امام استقبال كردند، استقبال گرم و باشكوهی كه نجف اشرف مانند آن را به خود ندیده بود و دامنه استقبال تا «خان نص» كشیده شده بود. و ماشینهایی كه برای استقبال آمده بود به دویست دستگاه میرسید ... و آنگاه كه واردین به نجف رسیدند مهمان بزرگوار به زیارت مرقد جد بزرگوارش امام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام مشرف شد و پس از زیارت به منزلی كه در نجف برای ایشان آماده شده بود وارد گردید. گویندگان و شعرا با سخنرانیها و سرودن اشعار از ایشان تجلیل كرده مقدم ایشان را گرامی داشتند».
پی نوشت:
1ـ ارتشبد عبدالسلام عارف از مبارزان ضد امپریالیسم و صهیونیسم در عراق و از یاوران جمال عبدالناصر بود و در دوران حكومت خود حزب بعث عراق را به شدت سركوب كرد و سردمداران آن حزب چون احمدحسن البكر را به زندان افكند و بر آن بود كه ریشه گندیه و خبیثه آن حزب را بخشكاند لیكن متأسفانه در سال 1345 در یك سانحه هوایی كشته شد و برادر او عبدالرحمن عارف زمام قدرت را در دست گرفت. و نسبت به حزب بعث روش ملایمتری در پیش گرفت. در سال 1346 سران حزب بعث را كه عبدالسلام عارف به زندان افكنده بود آزاد كرد و در نتیجه در سال 1347 كودتای حزب بعث در عراق رویداد كه تا زمان نگارش این سطور این حزب بر عراق اسلامی حا كم است.
2ـ درفش اسلام به دست آیتالله خمینی در ا هتزاز است.
3ـ پرونده امام ، جلد 13، سندهای شماره 144-143
4ـ شهر نجف به قهرمان مجاهد اسلامی امام خمینی خیر مقدم میگوید
5ـ مردم مسلمان نجف مسرت خود را از ورود امام خمینی سمبل فداكاری و جهاد ابراز میدارند.
6ـ من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز هلاكت نمیبینم
7ـ خداوند مجاهدان را بر فروهشتگان برتری بخشیده است
8ـ آیا حكومت عصر جاهلیت را میخواهند. چه كسی بهتر از خدا میتواند حكومت كند؟
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}