امام باقر عليه السلام مرزبان علوم نبوى

امام محمد باقر عليه السلام در شهر مدينه، در اول رجب سال 57 ه ، روز جمعه يا سه شنبه ديده به جهان گشود . (1) او اولين فرزند در خاندان علوى بود كه از نسل دو امام (حسن و حسين عليهما السلام) متولد شد . پدرش امام سجاد عليه السلام و مادرش ام عبدالله (فاطمه) دختر امام حسن عليه السلام است . (2) نامش محمد و لقبش باقر، شاكر، هادى، امين، شبيه (مانند رسول خدا صلى الله عليه و آله) است . (3) كنيه آن حضرت ابوجعفر (4) بود
آن حضرت داراى دو همسر; ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر (مادر امام صادق عليه السلام و عبدالله بن محمد) و ام حكيم دختر اسيد بن ثقفى (مادر ابراهيم و عبدالله) بود و دو ام ولد هم داشت . على، زينب و ام سلمه نام ديگر فرزندان آن حضرت است . (5)
آن حضرت بعد از شهادت پدرش امام سجاد عليه السلام در سال 95 ه . ، كشتى هدايت امت را در ميان طوفانهاى حوادث راهبرى كرد و به مدت 19 سال پيشوايى شيعيان را عهده‏دار شد . (محرم 95 تا ذى‏حجه 114) .

سالهاى (94 تا 114 ه . ق) زمان آغاز مشربهاى فقهى و اوج‏گيرى روايت‏حديث در رابطه با تفسير است . از علماى اهل سنت افرادى مثل زهرى، مكحول، قتاده، هشام بن عروه و ... در زمينه نقل حديث و ارايه فتوى فعاليت مى‏كردند و البته وابستگى اشخاصى مثل زهرى، ابراهيم نخعى، ابوالزناد، رجاء ابن حيوة و ... به دستگاه حكومتى، ضرورت پرداختن امام عليه السلام به سنت واقعى پيامبر صلى الله عليه و آله را روشن مى‏كرد . امام باقر عليه السلام به خوبى اين خطر را احساس مى‏كرد، در نامه‏اى به سعد الخير، مى‏فرمايد: «فاعرف اشباه الاحبار والرهبان الذين ساروا بكتمان الكتاب وتحريفه فما ربحت تجارتهم وما كانوا مهتدين; (6) همانند احبار و رهبانها را بشناس . آنان كه كتاب خدا را از مردم كتمان و تحريف كرده و [با تمام اين احوال] سودى از كارشان نبرده و هدايت نشده بودند .»
در اين دوره اساسا فقه نزد اهل سنت وارد مرحله تدوين خود شد . فروكش كردن تنشهاى سياسى پس از حادثه كربلا و شكست ابن زبير و يك پارچه شدن حاكميت‏بنى اميه بسيارى از علماء را از صحنه سياست دور كرد و آنان به حوزه‏هاى ديگر مانند درس و حديث روى آوردند . فرمان تدوين حديث توسط عمر بن عبدالعزيز، در سال 100 ه . ق به ابوبكر بن حزم، (7) بهترين شاهد بر تكاپوى فرهنگى اهل سنت در آغاز قرن دوم، مقارن با دوران امامت امام باقر عليه السلام است . پيش از آن، فقه و حديث در جامعه مورد بى‏اعتنايى كامل قرار گرفته بود و بى‏خبرى مردم زمانى به اوج خود رسيد كه فتوحات اسلامى آغاز شد . در طول نيمه دوم قرن اول هجرى، حتى مردم كيفيت اقامه نماز و حج را نيز نمى‏دانستند . (8)

در برابر يك دوره خاموش فقه و حديث و خيزش علمى اهل سنت در مرحله بعد، امام باقر عليه السلام به دو كار عمده دست زد:
1 . ايجاد جنبش علمى شيعى در فقه، تفسير، حديث، اخلاق و ... .
2 . تلاش براى زدودن تحريفهاى ناشى از اقدامات علمى اهل سنت . (9)
درخشش امام عليه السلام در هر دو جبهه احياى ارزشهاى نبوى، به گونه‏اى بود كه عبدالله بن عطاء مكى مى‏گفت: «ما رايت العلماء عند احد قط اصغر منهم عند ابى جعفر ولقد رايت الحكم بن عيينة مع جلالته فى القوم بين يديه كانه صبى بين يدى معلمه; (10) علماء را در محضر هيچ كس كوچكتر از آنها در حضور ابوجعفر عليه السلام نديدم . حكم بن عيينه با تمام عظمت علمى‏اش در ميان مردم، در برابر او، مانند بچه‏اى مقابل معلم خود بود .»
و ابوزهره مى‏نويسد: «امام باقر عليه السلام وارث امام سجاد عليه السلام در امامت و هدايت مردم بود . از اينرو علماى تمام بلاد اسلامى از هر سو به محضر او مى‏شتافتند و كسى از مدينه ديدن نمى‏كرد، مگر اينكه به خدمت او شرفياب شده و از علوم بى‏پايانش بهره‏ها مى‏گرفت .» (11)
الف) ايجاد جنبش علمى
در مورد ايجاد جنبش عظيم علمى امام، همين قدر كافى است كه بدانيم امام باقر عليه السلام و فرزندش امام صادق عليه السلام در سايه بحرانهاى درونى نظام اموى كه آنها را مشغول خود ساخته بود، به تاسيس حوزه‏هاى بزرگ درسى و علمى موفق شدند و بيشترين آراى فقهى، تفسيرى و اخلاقى را از خود در كتب مربوطه به جاى گذاشتند، به گونه‏اى كه تنها يكى از شاگردان امام باقر عليه السلام يعنى محمد بن مسلم، 30 هزار روايت از حضرت نقل مى‏كند و شخصى مانند جابر جعفى هفتاد هزار روايت و شيخ طوسى شاگردان حضرت را 462 نفر مى‏داند . (12)
ب) مبارزه با انحرافات
براى روشن شدن مبارزه حضرت با انحرافات علمى و فقهى بوجود آمده در آن عصر تنها به بيان نمونه هايى از اين مبارزات بسنده مى‏كنيم .

فردى از خوارج مدعى بود كه على عليه السلام در جنگ نهروان به خاطر كشتن خوارج گرفتار ظلم شده است . وى مى‏گفت: اگر بدانم كسى هست كه براى من ظالم نبودن على عليه السلام را اثبات كند به سويش مى‏روم . امام باقر عليه السلام را به او معرفى كردند . او هم گروهى از يارانش را جمع كرد و به حضور امام رسيد . بعد از سخنان امام و برشمردن فضائل حضرت على عليه السلام توسط ياران امام، آن مرد برخاست و گفت: من بيش از اين جمع به فضائل على آگاهم، ولى اينها مربوط به زمانى است كه حكميت رانپذيرفته بود، و بعد از حكميت كافر شد .
سخن در فضائل على عليه السلام به حديث ‏خيبر رسيد كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «فردا پرچم را به فردى خواهم داد كه خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند . بر دشمن مى‏تازد و هرگز از ميدان نبرد نمى‏گريزد ...» امام باقر عليه السلام فرمود: درباره اين حديث چه مى‏گويى؟ گفت: حديث درست است ولى كفر على بعد از اين بود . امام فرمودند: آيا آن روز كه خدا على را دوست مى‏داشت، مى‏دانست كه او در آينده اهل نهروان را خواهد كشت‏يا نه؟ مرد گفت: اگر بگويم نمى‏دانست كافر مى‏شوم، پس مى‏دانست . حضرت فرمودند: آيا محبت‏خدا به على عليه السلام از آن جهت‏بود كه وى در خط اطاعت‏خدا حركت مى‏كرد يا به خاطر عصيان بود؟ مرد گفت: روشن است كه دوستى خدا به خاطر بندگى و اطاعت على بود . امام باقر عليه السلام فرمودند: اكنون تو در ميدان مناظره مغلوب شدى، از جاى برخيز و مجلس را ترك كن . زيرا محبت‏خدا به على نشان مى‏دهد كه على تا پايان عمر در راه اطاعت‏خدا گام برمى‏دارد و از مسير رضاى او خارج نمى‏شود و آنچه كرده طبق وظيفه الهى‏اش بوده است .»
مرداز جاى برخاست و گفت: «الله اعلم حيث‏يجعل رسالته; (13) خدا داناتر است كه رسالت‏خويش را در كجا قرار دهد .»

در روايتى از امام صادق عليه السلام، هفت نفر به عنوان افراد فرصت طلب و دروغگو معرفى شده‏اند . (مغيرة بن سعيد، بيان، صائد، حمزة بن عماره بربرى، حارث شامى، عبدالله بن عمر بن حارث، و ابوالخطاب) (14) امام باقر عليه السلام به افشاگرى عليه آنان و لعن و نفرينشان مى‏پرداخت . امام عليه السلام مى‏فرمودند: «مغيره مانند بلعم است كه خداوند در حق او فرمود: «الذى آتيناه آياتنا فانسلخ منها فاتبعه الشيطان فكان من الغاوين‏» ; (15) مغيرة قائل به جسم بودن خدا بود و سخنان غلوآميز درباره امام على عليه السلام مى‏گفت .» همچنين امام باقر عليه السلام درباره بيان فرمودند: «خداوند لعنت كند بيان را; زيرا برپدرم دروغ مى‏بست ...» (16)
وى به الوهيت امام على و حسن و حسين عليهم السلام و محمد بن حنفيه و ابوهاشم (فرزند محمد بن حنفيه) قائل بود و خود را مصداق آيه «هذا بيان للناس‏» مى‏دانست . (17)
ابومنصور عجلى، از ديگر غاليان بود كه پيروانى گردآورد و امام باقر عليه السلام به طور رسمى او را طرد كرد . پيروان او با نام «منصوريه‏» يا «كسفيه‏» مشهور شدند . پس از وفات آن حضرت، وى ادعا كرد امامت‏به او منتقل شده است . (18)

امام باقر عليه السلام مى‏فرمود: كسى كه با گناه و ارتكاب كبائر به مبارزه با خدا برخاسته و از خود جرات نشان دهد، كافر است . كسى كه روشى غير از دين خدا پى نهد مشرك است .» (19) آن حضرت همواره با بدعتها مبارزه مى‏كرد كه نمونه‏اى را مرور مى‏كنيم .
جواز يا حرمت متعه
عبدالله معمر ليثى به امام باقر عليه السلام گفت: شنيده‏ام متعه را جايز مى‏دانيد . امام فرمودند: بلى! خداوند آن را جايز شمرده و سنت رسول خدا هم بر آن بوده و اصحاب هم عمل مى‏كردند . عبدالله گفت: ولى عمربن خطاب آن را ممنوع كرد . حضرت فرمودند: بنابراين تو بر سخن رفيقت‏باش، من هم بر سخن و راى رسول خدا صلى الله عليه و آله استوار خواهم ماند .
عبدالله گفت: آيا شما خشنود مى‏شوى وقتى ببينى شخصى با زنى از بستگان و خانواده شما چنين عملى را انجام دهد؟ امام عليه السلام فرمودند: اى بى‏خرد! چرا سخن از زنان به ميان مى‏آورى؟ آن خدايى كه ازدواج موقت را حلال كرد، از تو و همه كسانى كه به تكلف و اجبار متعه را حرام شمرده‏اند، غيرتمندتر است . آيا دوست دارى كه زنى از خانواده تو به همسرى مردى درآيد كه تهيدست است؟ ...
عبدالله گفت: خير .
امام عليه السلام فرمودند: چرا تو حلال خدا را حرام مى‏شمارى؟
عبدالله گفت: من حلال خدا را حرام نمى‏شمارم، ولى معتقدم مرد فقير و بافنده تهيدست كفو و هم سطح ما نيست .
امام عليه السلام فرمودند: ولى برنامه خدا غير از اين است، زيرا اعمال نيك همين مرد را مى‏پذيرد و حوريان بهشتى را به ازدواج او در مى‏آورد، ولى تو از روى كبر و نخوت از خويشاوندى با مؤمنى كه شايسته همسرى حوريان بهشتى است، ناخشنود هستى .
عبدالله تسليم شد و خنديد و گفت: به راستى كه سينه‏هاى شما محل رويش درختان تناور دانش است . ميوه‏هاى درخت دانش از آن شماست و برگهايش در اختيار مردم . (20)

در اين دوره فقها به شدت فعال بودند و همين امر لزوم هوشيارى امام را مى‏طلبيد . حضرت در برابر فقهايى مثل ابوحنيفه به شدت ايستادگى مى‏كرد . (21)
از جمله درباره اهل قياس به زراره فرمودند: «يا زرارة اياك واصحاب القياس فى الدين فانهم تركوا علم ما وكلوا به وتكلفوا ما قد كفوه يتاولون الاخبار ويكذبون على الله عزوجل; (22)
اى زراره! از كسانى كه در كار دين قياس مى‏كنند، بپرهيز; زيرا آنان علمى را كه مكلف به آن بودند كنار گذاشته و به چيزى پرداخته‏اند كه به آنها سپرده نشده است . خبرها را [به ذوق خود] تفسير كرده و بر خداى بزرگ دروغ مى‏بندند .
محمد بن طيار از اصحاب امام باقر عليه السلام مى‏گويد: امام باقر عليه السلام به من فرمودند: آيا با مردم بحث مى‏كنى؟ گفتم: آرى . فرمودند: آيا هرچه مى‏پرسند تو به هر حال پاسخى مى‏دهى؟ گفتم آرى! فرمودند: پس در چه زمينه سكوت كرده و علم و دانش واقعى را به اهلش ارجاع مى‏دهى؟
امام عليه السلام با اين سؤال به او فهماند كه نحوه پاسخگويى او به پرسشهاى مردم غلط است و در مسائل دينى بايد به مرجع اصلى آن كه ائمه اطهار عليهم السلام هستند مراجعه كرد .
همچنين ابوحمزه ثمالى از گفتگوى امام با قتاده چنين ياد مى‏كند: امام رو به آن مرد كرد و پرسيد: تو كيستى؟ گفت: قتادة بن دعامه بصرى . فرمود: تو فقيه اهل بصره‏اى؟ گفت: آرى . فرمود: واى بر تو اى قتاده! خداوند بندگان شايسته‏اى را آفريده است تا حجت‏بر ديگران باشند . آنان اوتاد زمين و برپادارنده امر الهى و نخبگان علم خدايند، آنان را قبل از آفرينش ديگر بندگان برگزيده است .
قتاده پس از سكوتى طولانى گفت: به خدا سوگند من تا كنون در برابر فقيهان بسيار و نيز پيش روى ابن عباس نشسته‏ام ولى آن گونه كه در برابر شما مضطرب شده‏ام، در مقابل هيچ يك از آنان، اضطراب مرا فرا نگرفت . امام فرمود: تو مى‏دانى كجا نشسته‏اى؟ در مقابل خاندانى هستى كه خدا درباره‏اش فرموده است: «فى بيوت اذن‏الله ان ترفع ويذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو والآصال‏» (23) و فرموده است «رجال لا تلهيهم تجارة ولا بيع عن ذكر الله واقام الصلاة وايتاء الزكاة‏» (24) پس جايگاه تو آن جاست كه خود مى‏دانى و ما آن خاندانيم كه خدا توصيف كرده است . (25)

از مسئوليتهاى مهم امام باقر عليه السلام در راستاى وظيفه پاسدارى از ارزشها، رد شبهات فكرى بود . آن حضرت اين مسئوليت را در قالب نامه، سخنرانى، مناظره و ... انجام مى‏داد . نمونه‏هايى را در ذيل مى‏خوانيم .
× از امام باقر عليه السلام سؤال شد: آيا درست است واژه شى‏ء برخدا اطلاق شود؟ فرمودند: بلى! اطلاق لفظ شى‏ء بر خدا درست است، چون اين اطلاق او را از حد تعطيل و تشبيه بيرون مى‏آورد . (26) (يعنى واژه شى‏ء بر هر چيزى اطلاق مى‏شود كه وجود دارد و اگر اين واژه را به كار نبريم، لازم مى‏آيد درباره‏اش هميشه سكوت كنيم و راه انديشه را تعطيل كنيم).
فردى به امام باقر عليه السلام گفت: خدا از چه زمانى وجود داشت؟ آن حضرت فرمودند: واى بر تو! زمان براى موجودى است كه سابقه نيستى دارد، اما خدا داراى وجود هميشگى است . (27)
از آن حضرت درباره تفسير آيه «يا ابليس ما منعك ان تسجد لما خلقت‏بيدى‏» (28) سؤال شد . آن حضرت فرمودند: «يد» در كلام عرب به معناى قوت و عظمت است . خداوند مى‏فرمايد: «والسماء بنيناها بايد» (29) ; آسمان را با قدرت و نيرو افراشتيم .»
مردى از خوارج به امام باقر عليه السلام گفت: چه چيز را مى‏پرستى؟ فرمود: خداى متعال را . گفت: آيا او را ديده‏اى؟ فرمود: «چشمها با مشاهده حسى او را نديده‏اند، ولى قلبها به حقيقت ايمان خدا را يافته‏اند . خدا را به وسيله مقايسه نمى‏توان شناخت و با حواس نمى‏توان درك كرد و شباهتى با آدميان ندارد . خدا به وسيله نشانه‏ها و آياتش، وصف و شناخته مى‏شود و در حكم و داورى‏اش هرگز ستم نمى‏كند . اين همان خدايى است كه جز او معبودى نيست . (30)

پی نوشت ها

1) اعلام الورى، ص‏264; مناقب ابن شهر آشوب، ج‏4، ص‏227 . در سال تولد حضرت چهار نظريه وجود دارد: سال 56 و 57 (اصول كافى، ج‏2، ص‏372 و . .). ، سال 58 (اثبات الوصية، ص‏150 - 153)، سال 59 (بحارالانوار، ج‏46، ص‏217)، و سال 57 كه با رواياتى كه حضور امام را در سه سالگى در كربلا نشان مى‏دهد، سازگارتر است .
در ماه تولد هم 4 نظر وجود دارد: سوم و پنجم صفر، جمعه اول رجب; دوشنبه يا شنبه اول رجب .
2) اصول كافى، ج‏2، ص‏372 .
3) دلايل الامامة، ص‏940; تاج المواليد، ص‏39; كشف الغمه، ج‏2، ص‏318; تذكرة الخواص، ج‏5، ص‏302; احقاق الحق، ج‏12، ص‏165; تاريخ يعقوبى، ج‏2، ص‏302 .
4) سير اعلام النبلاء، ج‏4، ص‏401 .
5) فصول المهمه، ص‏221; ارشاد مفيد، ج‏2، ص‏172; طبقات ابن سعد، ج‏5، ص‏236; تذكرة الخواص، ص‏306 . برخى زينب و ام سلمه را نام يك نفر مى‏دانند (اعلام الورى، ص‏265)
6) كافى، الروضه، ص‏77 .
7) المصنف، عبدالرزاق، ج‏9، ص‏337 .
8) كشف القناع عن حجية الاجماع، ص‏56، ضحى الاسلام، ج‏1، ص‏386 .
9) ر . ك . به: حيات فكرى و سياسى امامان شيعه، رسول جعفريان، ص‏208 تا 214 .
10) ارشاد مفيد، ص‏280 .
11) الامام الصادق، ابوزهره، ص‏22 .
12) ائمتنا، ج‏1، ص‏332 .
13) كافى، ج‏8، ص‏349; بحارالانوار، ج‏21، ص‏26 .
14) اختيار معرفة الرجال، جزء 4، ص‏302، ح‏543 .
15) اعراف/175; بحارالانوار، ج‏46، ص‏322 . (ترجمه آيه: آن كسى كه آيات خود را به او داديم; ولى خود را از آن تهى ساخت و شيطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد .»
16) اختيار معرفة الرجال، ص‏301 .
17) طبرى، ج‏5، ص‏457; الكامل فى التاريخ، ج‏4، ص‏209 .
18) فرق الشيعه، ص‏38 .
19) بحارالانوار، ج‏72، ص‏222 .
20) كشف الغمه، ج‏2، ص‏362; بحارالانوار، ج‏46، ص‏356 .
21) المجالس المفيدة، ص‏39; وسايل الشيعه، ج‏18، ص‏39 .
22) بحارالانوار، ج‏2، ص‏304 و 308; وسائل الشيعه، ج‏27، ص‏59 و امالى مفيد، ص‏51 .
23) نور/36 . «[اين چراغ پرفروغ] در خانه‏هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده آن را بالا برند; خانه هايى كه نام خدا در آنها برده مى‏شود و صبح و شام در آنها تسبيح او مى‏گويند .»
24) نور/37 . «مردانى كه نه تجارت و نه معامله‏اى آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و اداى زكات غافل نمى‏كند .»
25) اصول كافى، ج‏6، ص‏256; بحارالانوار، ج‏46، ص‏358 .
26) اصول كافى، باب اطلاق القول بانه شى‏ء، ج‏7 .
27) همان، باب الكون والمكان، ج‏3 .
28) ص/75 . «اى ابليس! چه چيزى تو را مانع شده است از اينكه براى آنچه با دست‏خود آفريدم، سجده كنى؟»
29) سيرة الائمة الاثنى عشر، ج‏3، ص‏213 .
30) الاحتجاج، ص‏321 .

منبع:موسسه جهانی سبطین