نويسنده: رضا حميدى
آنچه مى خوانيد گفت وگوى غيابى ما با علامه شهید مرتضى مطهرى(رحمت الله علیه) است.

** در اسلام يك خصوصيتى هست از نظر گسترش كه در مسيحيت نيست و آن مساله سرعت گسترش اسلام است. مسيحيت خيلى كند پيشروى كرده است ولى اسلام فوق العاده سريع پيشروى كرده است، چه در سرزمين عربستان و چه در خارج عربستان، چه در آسيا، چه در آفريقا و چه در جاهاى ديگر.راجع به علل پيشرفت سريع اسلام، ما به تناسب بحث خودمان كه بحث در سيره نبوى است سخن مى گوييم. قرآن اين مطلب را توضيح داده است و تاريخ هم همين مطلب را به وضوح تاييد مى كند كه يكى از آن علل و عوامل «سيره نبوى» و روش پيغمبر اكرم (ص) يعنى خلق و خوى و رفتار وطرز دعوت و تبليغ پيغمبر اكرم است. البته علل ديگرى هم در كار است. خود قرآن كه معجزه پيغمبر است، آن زيبايى قرآن، آن عمق قرآن، آن شورانگيزى قرآن، آن جاذبه قرآن، بدون شك عامل اول است. عامل اول براى نفوذ و توسعه اسلام در هر جا خود قرآن و محتواى قرآن است. ولى بعد از قرآن، شخصيت رسول اكرم، خلق و خوى رسول اكرم، سيره رسول اكرم، طرز رفتار رسول اكرم، نوع رهبرى و مديريت رسول اكرم عامل دوم نفوذ و توسعه اسلام است.خدا به پيغمبرش خطاب مى كند: اى پيامبر گرامى! به موجب رحمت الهى به تو، در پرتو لطف خدا تو نسبت به مسلمين اخلاق ليّن و نرم و بسيار ملايمى دارى، ... اگر اين خلق و خوى تو نبود، اگر به جاى اين اخلاق نرم و ملايم، اخلاق خشن و درشتى داشتى، مسلمانان از دور تو پراكنده مى شدند.

** نه، مقصود اين است كه پيغمبر در مسايل فردى و شخصى نرم و ملايم بود نه در مسايل اصولى و كلى. در آنجا پيغمبر صددرصد صلابت داشت يعنى انعطاف ناپذير بود. يك وقت كسى رفتار بدى راجع به شخص پيغمبر مى كرد، مثلا به شخص پيغمبر اهانت مى كرد. اين، مساله اى بود مربوط به شخص خودش و يك وقت كسى قانون اسلام را نقض مى كرد، مثلا دزدى مى كرد. آيا اين كه مى گوييم پيغمبر نرم بود مقصود چيست؟ آيا يعنى اگر كسى شرب خمر مى كرد پيغمبر مى گفت مهم نيست، تازيانه به او نزنيد، مجازاتش نكنيد؟! آن، ديگر مربوط به شخص پيامبر نبود، مربوط به قانون اسلام بود. پيغمبر در سلوك فردى و در امور شخصى نرم و ملايم بود ولى در تعهدها و مسووليت هاى اجتماعى نهايت درجه صلابت داشت. و در اين زمينه داستان هاى فراوانى نقل شده است. پس پيغمبر در مسايل اصولى هرگز نرمش نشان نمى داد در حالى كه در مسايل شخصى فوق العاده نرم و مهربان بود و فوق العاده عفو داشت و با گذشت بود. پس اينها را با يكديگر نبايد اشتباه كرد.

** اين را به شما عرض كنم، گاهى خود ما مسلمانان حرف هايى مى زنيم كه نه با تاريخ منطبق است و نه با قرآن، با حرف هاى دشمن ها منطبق است، يعنى حرفى را كه يك جنبه اش درست است به گونه اى تعبير مى كنيم كه اسلحه به دست دشمن مى دهيم، اگر دينى با زر و زور پيش برود، آن چه دينى مى تواند باشد؟! آيا قرآن در يك جا دارد كه دين اسلام با زر و زور پيش رفت؟ آيا على (ع) يك جا گفت كه دين اسلام با زر و زور پيش رفت؟ شك ندارد كه مال خديجه به درد مسلمين خورد اما آيا مال خديجه صرف دعوت اسلام شد، يعنى خديجه پول زيادى داشت، پول خديجه را به كسى دادند و گفتند بيا مسلمان شو؟ آيا يك جا انسان در تاريخ چنين چيزى پيدا مى كند؟ در شرايطى كه مسلمين و پيغمبر اكرم در نهايت درجه سختى و تحت فشار بودند خديجه مال و ثروت خودش را در اختيار پيغمبر گذاشت ولى نه براى اين كه پيغمبر - العياذبالله ـ به كسى رشوه بدهد و تاريخ نيز هيچگاه چنين چيزى نشان نمى دهد... اگر مال خديجه نبود شايد فقر و تنگدستى مسلمين را از پا درمى آورد. مال خديجه خدمت كرد اما نه خدمت رشوه دادن كه كسى با پول مسلمان كرده باشد، بلكه خدمت به اين معنى كه مسلمانان گرسنه را نجات داد و مسلمانان با پول خديجه توانستند سد رمقى كنند.شمشير على بدون شك به اسلام خدمت كرد و اگر شمشير على نبود سرنوشت اسلام سرنوشت ديگرى بود، اما نه اين كه شمشير على رفت بالاى سر كسى ايستاد و گفت: يا بايد مسلمان بشوى يا گردنت را مى زنم، بلكه در شرايطى كه شمشير دشمن آمده بود ريشه اسلام را بكند، على بود كه در مقابل دشمن ايستاد. كافى است ما «بدر»، «احد» و يا «خندق» را در نظر بگيريم كه شمشير على در همين موارد به كار رفته است. پس وقتى مى گوييم اگر شمشير على نبود اسلامى نبود، معنايش اين است كه اگر شمشير على در دفاع از اسلام نبود دشمن ريشه اسلام را كنده بود، همچنان كه اگر مال خديجه نبود فقر، مسلمين را از پا درآورده بود. اين كجا و آن حرف مفت كجا؟!
منبع:روزنامه جوان