وقتی والدینتان دچار اختلالات روحی و روانی هستند...
وقتی والدینتان دچار اختلالات روحی و روانی هستند...
وقتی والدینتان دچار اختلالات روحی و روانی هستند...
زندگی درهرخانواده ای دربعضی مواقع ممکن است چالش انگیز باشد،اما درخانواده هایی که یکی یا هردو از والدین دچاربیماری هستند مشکلات وچالش های ویژه ای وجود دارد. کودکان درچنین خانواده هایی با بی ثباتی وپیش بینی ناپذیری مواجه هستند. اغلب درمورد نقشهای خانوادگی سردرگمی وجود دارد وکودکان بخش زیادی از مسئولیت های والدین از قبیل مراقبت از خواهریا برادر کوچکتر وانجام تکالیف خانگی رابه عهده می گیرند. آنها حتی ممکن است مسئولیت مراقبت وارضای نیازهای عاطفی وجسمانی والدین شان رانیزبه عهده داشته باشند.
دراین شرایط کودکان اغلب ازمراقبت والدین وبرآوردن نیازهایشان محروم هستند.اغلب آنها از صحبت درمورد وضعیت شان با دیگران دچار شرم می شوند ودرنهایت از بستگان ودوستانی که می توانستند برای آنها حمایت کننده باشند، دوری می جویند. این بچه ها که از بیان نیازهایشان حتی به خودشان ناتوان هستند، بطورمکرراحساس انزوا وتنهایی می کنند. فرزندان والدین بیمار ممکن است مشکلات اضافی نیز به مانند والدین شان داشته باشند. ازقبیل موارد زیر:
2. اشکال در اعتماد به خود ودیگران
3. اشکال در متعادل کردن روابط صمیمی ( وابستگی افراطی یا اجتناب افراطی)
4. اشکال درایجاد تعادل بین مراقبت از خود ومراقبت از دیگران
2. شرم وخجالت
3. افسردگی
4.ترس از به ارث بردن بیماری روانی والد
5. ترس از روشدن اسرار توسط دوستان
6.ناتوانی درابراز سازنده خشم، انفجارخشم یا سرکوب خشم
7.سردرگمی در مورد هویت خویش
8.نگرش منفی به خود
9.ناتوانی درمواجهه با زندگی مگر بصورت نامنظم وبحرانی
10. مسئولیت افراطی یا بی مسئولیتی دربسیاری از مسائل زندگی از قبیل تعهدات، هزینه، روابط وغیره.
11. افکار، نگرشها ورفتارهای خود تخریب گر ازقبیل «من کسی نیستم ، من ارزشی ندارم، تلاش بی فایده است...»
12. نگرشهای خود تخریب گرانه در مورد یکسان دانستن موفقیت با احساس ارزشمندی، از«من فقط زمانی ارزشمندم که چیزی رابه بهترین وجه انجام داده باشم ودرمدرسه،شغل یا روابطم بهترین باشم.اما اگرشکست خوردم ارزشی نخواهم نداشت واین وحشتناک است.»
اگر شما بعضی از این مشکلات رادارید، مطمئن باشید که تنها نیستید. بازشناسی این امر که این احساسات ورفتارهای مشکل زا به شما در مقابله با سالهای آسیب زای کودکی کمک خواهند کرد، برایتان مفید است. بازشناسی این موضوع که آنها انتخابهای زندگی شما به عنوان یک بزرگسال رامحدود کرده اند، نقطه شروعی برای کاوش شیوه های پاداش دهنده وکارکردی روابط است.
احساسهای غیر قابل قبول قبلی از قبیل خشم، شرم ، گناه وغیره را بشناسید.
حالت سوگ ناشی ازعدم دریافت حمایت والدین را تجربه کنید.
به خاطر داشته باشید که شما مسئول ایجاد مشکلات والدتان ویا تثبیت وضعیت اونیستید.
2-راههایی جدید برای مراقبت ازخود ایجاد کنید.
نیازهای قانونی خود را شناخته واز آنها محافظت کنید.
فشارهای زندگی خود را بشناسید وراههای اداره کردن آن رایاد بگیرید.
افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنید. از قبیل : من آدم ارزشمندی هستم واین حقیقت ربطی به موفقیت ها وناکامی های من ندارد. زندگی من بالا وپایین دارد اما ارزش من تغییرنمی کند.
3-شیوه هایی جدید برای ارتباط با دیگران ایجاد کنید.
الگوهای ارتباطی قدیم وناسالم خانوادگی را بشناسید وروشهایی جدید درارتباط باوالدین وسایراعضای خانواده راتمرین کنید.
منبع: گروه سبک زندگی سیمرغ
دراین شرایط کودکان اغلب ازمراقبت والدین وبرآوردن نیازهایشان محروم هستند.اغلب آنها از صحبت درمورد وضعیت شان با دیگران دچار شرم می شوند ودرنهایت از بستگان ودوستانی که می توانستند برای آنها حمایت کننده باشند، دوری می جویند. این بچه ها که از بیان نیازهایشان حتی به خودشان ناتوان هستند، بطورمکرراحساس انزوا وتنهایی می کنند. فرزندان والدین بیمار ممکن است مشکلات اضافی نیز به مانند والدین شان داشته باشند. ازقبیل موارد زیر:
مشکلات ارتباطی:
2. اشکال در اعتماد به خود ودیگران
3. اشکال در متعادل کردن روابط صمیمی ( وابستگی افراطی یا اجتناب افراطی)
4. اشکال درایجاد تعادل بین مراقبت از خود ومراقبت از دیگران
مشکلات عاطفی:
2. شرم وخجالت
3. افسردگی
4.ترس از به ارث بردن بیماری روانی والد
5. ترس از روشدن اسرار توسط دوستان
6.ناتوانی درابراز سازنده خشم، انفجارخشم یا سرکوب خشم
7.سردرگمی در مورد هویت خویش
8.نگرش منفی به خود
9.ناتوانی درمواجهه با زندگی مگر بصورت نامنظم وبحرانی
10. مسئولیت افراطی یا بی مسئولیتی دربسیاری از مسائل زندگی از قبیل تعهدات، هزینه، روابط وغیره.
11. افکار، نگرشها ورفتارهای خود تخریب گر ازقبیل «من کسی نیستم ، من ارزشی ندارم، تلاش بی فایده است...»
12. نگرشهای خود تخریب گرانه در مورد یکسان دانستن موفقیت با احساس ارزشمندی، از«من فقط زمانی ارزشمندم که چیزی رابه بهترین وجه انجام داده باشم ودرمدرسه،شغل یا روابطم بهترین باشم.اما اگرشکست خوردم ارزشی نخواهم نداشت واین وحشتناک است.»
اگر شما بعضی از این مشکلات رادارید، مطمئن باشید که تنها نیستید. بازشناسی این امر که این احساسات ورفتارهای مشکل زا به شما در مقابله با سالهای آسیب زای کودکی کمک خواهند کرد، برایتان مفید است. بازشناسی این موضوع که آنها انتخابهای زندگی شما به عنوان یک بزرگسال رامحدود کرده اند، نقطه شروعی برای کاوش شیوه های پاداش دهنده وکارکردی روابط است.
چطور می توانید به خودتان کمک کنید:
احساسهای غیر قابل قبول قبلی از قبیل خشم، شرم ، گناه وغیره را بشناسید.
حالت سوگ ناشی ازعدم دریافت حمایت والدین را تجربه کنید.
به خاطر داشته باشید که شما مسئول ایجاد مشکلات والدتان ویا تثبیت وضعیت اونیستید.
2-راههایی جدید برای مراقبت ازخود ایجاد کنید.
نیازهای قانونی خود را شناخته واز آنها محافظت کنید.
فشارهای زندگی خود را بشناسید وراههای اداره کردن آن رایاد بگیرید.
افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنید. از قبیل : من آدم ارزشمندی هستم واین حقیقت ربطی به موفقیت ها وناکامی های من ندارد. زندگی من بالا وپایین دارد اما ارزش من تغییرنمی کند.
3-شیوه هایی جدید برای ارتباط با دیگران ایجاد کنید.
الگوهای ارتباطی قدیم وناسالم خانوادگی را بشناسید وروشهایی جدید درارتباط باوالدین وسایراعضای خانواده راتمرین کنید.
در مورد بیماری والدین تان به خود آموزش دهید:
بایک متخصص بهداشت روانی مشورت کنید:
منبع: گروه سبک زندگی سیمرغ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}