نقش شهيد باقري در استراتژي نظامي جنگ

بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين
سلام و درود بر حجت بن الحسن عسکري که صاحب اصلي انقلاب اسلامي است.
نوزده سال پيش در چنين روزهايي، ملت بزرگ ايران شهادت سرلشکر شهيد، يکي از بزرگ ترين قهرمانان مدافع دين، ملت و کشور را شاهد بود. در اينجا در مورد بزرگداشت شهادت اين فرمانده دلاور سپاه توحيد به اشاره چند نکته بسنده مي کنم؛ نکته هايي همچون ويژگي هاي فرماندهي شهيد غلامحسين افشردي و اينکه اين شهادت ها براي ما چه کارسازي مي کند.

ويژگي هاي فرماندهي شهيد باقري

نخستين ويژگي شهيد باقري در بعد نظامي، نبوغ فکري وي بود. اين شهيد بزرگوار را نه تنها يک فرمانده، بلکه بايد يکي از استراتژيست هاي هشت سال دفاع مقدس دانست که در تدوين جنگ انقلابي و استراتژي آن در مقابله با دشمن بعثي عراق، از نبوغ در طرح ريزي هاي عملياتي، راه اندازي واحدهاي اطلاعاتي، سازمان دهي يگان هاي رزم و آموزش نيروهاي مردمي برخوردار بود. اين بزرگوار در ذهن الهي خود، جنگ نامتقارني را به پيروزي مي رساند که طرف مقابل تمام تجهيزات و امکانات از عِده و عُده گرفته تا پشتيباني برتر اقتصادي، سياسي و تبليغي را داشت و نيروهاي اسلام تقريباً، با آن قابل قياس نبودند.
به ياد خود و شما بزرگواران مي آورم زماني که در روز 10 آبان ماه سال 1359، همراه با حدود صد نفر از پاسداران، مستقيم به خوزستان و اهواز وارد شدم. صحنه جنگ به صورت بسيار عجيبي بود و هيچ سر و ساماني نداشت؛ خرمشهر، بستان، مهران و قسمت شمال غرب سرپل ذهاب سقوط و سوسنگرد نيز پس از سقوط آزاد شده بود. پاسداران، عزيزان ارتش و نيروهاي مردمي نيز طرح ريزي منسجمي نداشتند. شايد نخستين کار منسجمي که در جبهه هاي جنوب انجام شد، اقدامات شهيد حسن باقري بود. بنده پس از مدت کوتاهي که در جبهه دارخوين بودم، به فرمانده ستاد عمليات جنوب منصوب شدم، کار بزرگي که شهيد حسن باقري [در اين ستاد] کرد، اين بود که از همان سال 1389 سامان دهي جبهه هاي نبرد را انجام داد. آن زمان ما محورهاي آبادان، سوسنگرد، شوش را داشتيم. از همان زمان، آموزش ها آغاز و سازمان رزم مطرح شد. خدايش با اوليا محشور کند.
در مورد اينکه سازمان رزم از دسته و گروهان و گردان، چگونه، چند نفر و چه سلاح هايي داشته باشد، چندين بار، به طور مفصل با ايشان بحث کرديم. برادر عزيزم، سرلشکر رشيد، جانشين بنده در فرماندهي عمليات و شهيد حسن باقري، معاون اطلاعات ستاد عمليات جنوب بود. روي تنظيم سازمان نظامي تلاش زيادي شد تا براي نيروي انساني تجهيزات آن، خودروها و سازمان رزم نوشته شود. اين شهيد بزرگوار براي آموزش نيروها، آموزش اطلاعات - عملياتي، کار گسترده اي را آغاز کرد. ايشان در طرح ريزي هاي عمليات، چه شکستن حصر آبادان و چه عمليات هاي بعدي - طريق القدس، فتح المبين و بيت المقدس - نقش بي نظيري داشت. انصافاً، در بُعد طرح ريزي عمليات از نظر قدرت فکري و تجسم وضعيت دشمن، زمين، نيروهاي خودي و پيدا کردن ضعف دشمن و تمرکز نيروهاي خودي بر نقاط ضعف دشمن، ايشان يک استراتژيست جنگ و فرمانده فکوري در جنگ نامتقارن و جنگ انقلابي بود. قدرت بيان، استدلال، منطق و نوشتن ايشان از ديگر ويژگي هايش بود. در جلسات مختلف، کسي جز ايشان نمي توانست به بهترين وضع، وضعيت جبهه ها را تشريح بکند.

درخشش فوق العاده حسن باقري

به ياد دارم در زمان بني صدر ضد انقلاب در جلسه اي حضور پيدا کرديم که بنده و شهيد باقري از سپاه در اين جلسه شرکت کرديم، بني صدر هم به عنوان رئيس جمهور و فرمانده کل قوا بود و مقام معظم رهبري، هم به عنوان نماينده حضرت امام (رحمت الله علیه) در شوراي عالي دفاع حضور داشتند. خب، بايد وضعيت جبهه ها تشريح مي شد، من از اين شهيد عالي مقام خواستم که براي تشريح جبهه ها برود. هنگامي که اين بزرگوار با آن جثه ظريف، قلب نوراني و سخنان توأم با حکمت الهي، پاي تابلو رفت خدا مي داند تمام آن جمع، که جمع بزرگي از فرماندهان و بعضي از نيروهاي سياسي بود، متعجب شدند و وي را تحسين کردند. جبهه خوزستان را از آبادان تا دزفول به طور دقيق و واقعيت جنگ و دشمن و نيروهاي خودي را به بهترين وجه ترسيم کرد. قدرت بيان، استدلال و منطق قوي ايشان تنها در مورد تشريح مسايل نبود، بلکه در برخورد با فرماندهان ديگر نيز همين شکل را داشت. وضعيت جنگ ما طوري بود که با فرماندهان تيپ ها و لشکرهايمان در روندي منطقي به طرح ريزي عمليات مي رسيديم، ايشان بسياري از فرماندهان همچون شهيد باکري ها، خرازي ها، همت ها را جدا، جدا نسبت به عمليات ها توجيه مي کرد. شهيد باقري هر شب پيش از خواب، عملکرد آن روزش را مي نوشت. مطمئن هستم که دست نوشته هاي ايشان هنوز باقي است،1 اتاق هاي ما کنار هم بود در قرارگاه کربلا، گلف سابق، که ما نام آن را پايگاه منتظران شهادت گذاشته بوديم، آخرين چراغي که خاموش مي شد، مال ايشان بود. همان طور که گفتم، ايشان تمامي مطالب و وقايع را مي نوشت و منظم ترين فرد در نوشتن بود.

شجاعت حسن باقري

ويژگي ديگر اين شهيد عالي مقام شجاعت وي بود. شجاعت ايشان در ايمان و توکلش ريشه داشت. من شهادت مي دهم در روزهاي عمليات، شهيد باقري در خط مقدم جبهه نبرد بود. اين در حالي بود که در بسياري از موارد، من مانع رفتن ايشان مي شدم. در نخستين عملياتي که 23 خرداد ماه سال 1360 عمليات (فرمانده کل قوا - حميني روح ا...) انجام داديم و با عده قليلي، حدود 320 نفر به لشکر 3 زرهي تقويت شده عراق حمله کرديم. و حدود 5/3 کيلومتر پيشروي کرديم و با همکاري شهيد مهندس طرحچي - از بچه هاي جهاد سازندگي - خاکريز زديم، عراقي ها هشت شبانه روز پاتک کردند و نتوانستند آن خاکريز را بگيرند. در روز سوم يا چهارم، به سر من ترکش اصابت کرد و از صحنه خارج شدم؛ بنابراين، شهيد باقري فرماندهي خط مقدم را عهده دار شد و جبهه را نگه داشت. بدين ترتيب خط سقوط نکرد و آن منطقه تصرف شد. اين عمليات، مقدمه شکستن حصر آبادان را در 5 مهر ماه همان سال فراهم کرد. در عمليات هاي ديگري که در حال حاضر، بيشتر به ياد دارم، شهيد باقري با شجاعت تمام در خط مقدم، کنار بسيجيان، پاسداران و جايي که دايم در معرض شهادت بود، حضور داشتند.
ما بايد افکار و انديشه هاي بزرگواران و فرماندهاني را که هر يک، نابغه جنگ بودند، چه در بُعد آموزشي و چه در بُعد عملياتي تدوين کنيم تا آنان به عنوان فرماندهي که از تفکر ويژه نظامي [بهره مند] بودند، زنده بمانند؛ کاري که ان شاء الله آغاز خواهد شد. هر يک از اين بزرگواران الگويي از انسان هاي به خدا پيوسته و کامل بودند. حال وظيفه ما در مورد ايشان چيست؟ هم اکنون چگونه مي توان از اين انسان هاي کامل به عنوان يک الگو هم براي خودمان و هم براي مجموعه نيروهاي مسلح استفاده کرد؟

خلاق مديريتي شهيد باقري

شهيد باقري فرمانده مخلصي بود که زندگي و جانش را وقف دفاع از اسلام کرده بود و با اينکه تازه ازدواج کرده و فرزند چند ماهه اي داشت، جبهه را ترجيح مي داد. در واقع، اين شهيد مخلص تمامي امور اعم از زندگي، ازدواج، دفاع و ... را در ارتباط با خدا مي ديد. آيا اين اخلاص براي ما کارساز نيست؟ آيا ما که مي خواهيم ادامه دهنده راه شهيدان باشيم، به اين گونه اخلاص ها نياز نداريم؟ رفتار انساني شهيد باقري طوري بود که مي توانست با تمامي گروه هاي سني چه پسر بچه چهارده، پانزده ساله اي که در جبهه هاي دفاع مقدس بوده چه پيرمردها ارتباط برقرار کند و با آنها طوري بر خورد مي کرد که همگي عاشق امام، دفاع و ... مي شدند. نحوه تعامل ايشان با انسان ها اين گونه بود. شهيد باقري خود را فدايي بسيجيان مي ديد. همواره اين جمله وي به يادم است: "من خاک پاي بسيجيان هم نيستم." بله، ايشان تا اين حد براي بسيجي اي که به جبهه مي آمد، ارزش قايل مي شد.
هنگامي که ايشان براي سر زدن به لشکرها مي رفت، پيش من مي آمد و مي گفت: "خاک بر سر ما که نمي توانيم غذا، لباس و مکان درست و حسابي براي اين بسيجيان تهيه کنيم." گاه نيز در چنين مواقعي، اشک مي ريخت [او] تا اين حد براي مجاهدين في سبيل ا... ارزش قايل مي شد و به فکر آنها بود، ما تا چه اندازه به فکر زير مجموعه هستيم؟ آيا پس از جنگ، بسيجيان و جانبازان را به فراموشي نسپرده ايم؟! چقدر به آنها که يک ميليون از جوانان اين مملکت بودند، خدمت کرده ايم؟ براي دويست و سيزده هزار شهيد چه کاري انجام داده ايم؟ براي سيصد و بيست هزار جانبازي که سي هزار آنها مجروح شيميايي هستند، چه کرده ايم؟ اينها پرسش هايي از خودم و خودمان است. آيا تا آن حد که شيهد باقري نسبت به لباس، غذا و زندگي بسيجيان حساس بود، ما نيز حساس هستيم؟ ما نسبت به عزيزاني که در جنگ بودند يا پرسنلي که هم اکنون زير مجموعه ما هستند، تا چه حد حساسيت داريم؟
شهيد باقري خود را فدايي امام (رحمت الله علیه) و سرباز کوچک ايشان مي ديد. اميدواريم که ما نيز مانند ايشان خود را سرباز مقام معظم رهبري بدانيم. اين شهيد بزرگوار زندگي خود را فداي امام حسين (علیه السّلام) کرد. قلب او مالامال از عشق به اين امام بزرگوار بود. در ايام محرم و روزهاي تاسوعا و عاشورا، شهيد باقري ميدان دار مي شد و نوحه مي خواند و گاه تا حدي به سر خوش مي زد که از هوش مي رفت. وي عشق عميقي به امام حسين (علیه السّلام) داشت. من هنوز چهره نوراني و اشک هاي شهيد باقري را در مراسم تاسوعا و عاشوراي حسيني به ياد دارم و هنوز صداي اين عزيز در مراسم به گوش من مي رسد. خدا کند که قلب هاي ما نيز همواره به عشق امام حسين (علیه السّلام) بتپد و خود را در راه اين امام بزرگوار ببينيم و از راه ايشان و فلسفه قيام حسيني، که پيروزي خون بر شمشير است، غافل نشويم.

پي نوشت :

(1) اين سخنراني به مناسبت نوزدهمين سالگرد شهادت شهيد باقري ايراد شده است.

منبع: سایت ساجد