نوای مذهبی
نوای مذهبی
نوای مذهبی
نويسنده: فرامرز رفیع پور
مهمترین موسیقی که تأثیر سازنده بر نظام اجتماعی دارد، موسیقی مذهبی ماست که بسیار پیشرفته و تکامل یافته است. اما از آنجا که فرهنگ سنتی ما در مقابل فرهنگ مدرن که با دست خودمان از غرب آوردهایم (و به نام «توسعه») و با ابزار خودمان گسترش میدهیم، در حال نابودی و بیارزش شدن است، جوانان و افراد روشنفکر ما، کمتر مایل به پذیرش این نکته هستند که موسیقی مذهبی ما از نظر جامعهشناختی تکامل یافته و در سازندگی نظام اجتماعی مؤثر است. دلایل این ادعا از این قرارند:
ما در نظام سنتیمان چیزی به نام «محله» داشته و داریم که دارای کارکردهای بسیار مهم اجتماعی بوده و هنوز هم (هرچند کمتر) میباشد. در هر محلهی سنتی، یک هیأت داریم که دارای تمام خصوصیات یک گروه اجتماعی کامل است. یعنی آنها دارای نظام تقسیم کار و تفکیک نقشهای دقیق و درونیشده هستند. مثلاً در ایام دههی محرم و بالاخص در روز عاشورا، همه دقیقاً میدانند که کی (چه شخصی) باید آشپزی کند، کی پول غذا را میدهد، کی غذا را توزیع میکند، کی چای تهیه میکند، کی روحانی را دعوت میکند، کی مجلس را تزئین میکند، کی دسته را راه میاندازد، کی میکروفون و وسایل برقی و کی چراغ زنبوری را سازماندهی میکند، کی نوحه میخواند و کی نظم دسته را به عهده میگیرد الی آخر؛ و اما وقتی که مراسم سوگواری شروع میشود، کسانی که در این مراسم سنتی (و نه در مراسم مدرن مساجد تقلید کرده از کلیسا شرکت کردهاند) میدانند که نه فقط سینهزنی و زنجیرزنی در کوچه و خیابان همراه با آوازها و آهنگهای ریتمیک است و همه شرکتکنندگان با ریتم آن، سینه و زنجیر میزنند و با آهنگ آن دستهجمعی میخوانند، بلکه بالاخص در هنگام جمع شدن در حسینیههای مهم تهران، مراسم موسیقی تقریباً به شکل زیر به اوج خود میرسد:
ـ یک مداح خوش صدا و استاد متبحر در رشتهی خود، چند دقیقهای (حدوداً 3 تا 5 دقیقه) شروع به خواندن انفرادی اشعار منتخب با نغمهی خوشطنین میکند و همزمان، جوانان و مردان در فضایی پر از احساس مذهبی ـ روحانی، فعالانه و به طور ریتمیک اما آرام سینه میزنند.
ـ بعد از این برنامه، بلافاصله یک مداح خوشصدای دیگر در نقشی دیگر (اجتماعی ـ گروهی) فعال میشود و یک شعر دیگر با آهنگ و ریتمی دیگر که بسیار متناسب با برنامهی قبلی است، یعنی حال و هوای مذهبی را از بین نمیبرد و مردم را خسته نمیکند، بلکه روحی جدید (یعنی انرژی احساسی بیشتری) در این فضا میافکند، میخواند و همزمان، جوانان و مردان سینهزن نیز او را به طور دستهجمعی در خواندن آن شعر (در واقع موسیقی) همراهی میکنند.
اما نکتهی جالب در این قسمت، آن است که همراه با تغییر آهنگ و ریتم مداح جدید، ریتم و سرعت و نحوهی سینهزنی نیز تغییر میکند. (از یک دست به دو دست و با شدت بیشتر و ضربههای محکمتر). در همین لحظات ناگهان آواز خواندن برای مدتی کوتاه قطع میشود و در این سکوت، فقط صدای ضربهها بر روی سینه میآید و صدای آرام «حس» (یعنی دو حرف اول واژهی «حسین») به گوش میرسد. سپس برنامه با همان مداح ادامه مییابد. هنوز او آخرین کلمات خود را کاملاً به پایان نرسانده است که مانند چرخدندههای سینکرونیزه شده و هارمونیک (هماهنگ)، مداح دیگری با صدا و آهنگ دیگری (اما عموماً در این لحظه بدون ریتم) وارد برنامه میشود ... فضا مجدداً تغییر میکند. حضار از حالی روحانی به حالی دیگر میروند، خستگی برای آنها معنی ندارد. همه روح، همه عشق، همه خدا، همه روحیهی جمعی، فداکاری و ایثار و ... همان انسانهایی که چند روز پیش در مادیات با هم در مسابقه بودند و گاه بر ضد یکدیگر کار میکردند، حالا همه همسو در یک مسیر نقش یافتهاند.
از همین تکنیک در سازماندهی انقلاب و به طور باز هم تکامل یافتهتر در جنگ استفاده شد و برای دانشمندان غربی قابل مطالعه. (مقایسه شود:renussing, 1981).
شعرها و آهنگهای پرشور و هیجانی مداحان در جنگ نیز انرژی احساسی بسیار زیادی تولید و فضای جبههها را به فضای پیوند گروهی ـ اجتماعی و پیوند عاشقانه و دستهجمعی با خدا تبدیل نمود. آنها خلاقان موسیقی بودند و توانایی آنها در تولید این میزان انرژی احساسی تعجببرانگیز.
وقتی در فهرست منابع مقالات Thoits, Gordon یا Scheff به تاریخ نوشتهها و مقالات غربی دربارهی احساس و عوامل مؤثر در پیدایش آن نگاه میکنم، میبینم که اکثراً از اوایل دههی 1980 یعنی آغاز جنگ شروع شدهاند و به سرعت افزایش یافتهاند. لذا این احتمال وجود دارد که دانشمندان غربی که تمام رویدادها را به تناسب تخصص خود به طور سازمانیافته مطالعه میکنند، این زمینه را نیز مورد توجه قرار دادهاند. کما این که نقش مذهب و ایدئولوژی نیز در متون مربوط به انقلاب، بعد از انقلاب ایران به سرعت مورد مطالعه قرار گرفت.
منبع: پایگاه خیمه
ما در نظام سنتیمان چیزی به نام «محله» داشته و داریم که دارای کارکردهای بسیار مهم اجتماعی بوده و هنوز هم (هرچند کمتر) میباشد. در هر محلهی سنتی، یک هیأت داریم که دارای تمام خصوصیات یک گروه اجتماعی کامل است. یعنی آنها دارای نظام تقسیم کار و تفکیک نقشهای دقیق و درونیشده هستند. مثلاً در ایام دههی محرم و بالاخص در روز عاشورا، همه دقیقاً میدانند که کی (چه شخصی) باید آشپزی کند، کی پول غذا را میدهد، کی غذا را توزیع میکند، کی چای تهیه میکند، کی روحانی را دعوت میکند، کی مجلس را تزئین میکند، کی دسته را راه میاندازد، کی میکروفون و وسایل برقی و کی چراغ زنبوری را سازماندهی میکند، کی نوحه میخواند و کی نظم دسته را به عهده میگیرد الی آخر؛ و اما وقتی که مراسم سوگواری شروع میشود، کسانی که در این مراسم سنتی (و نه در مراسم مدرن مساجد تقلید کرده از کلیسا شرکت کردهاند) میدانند که نه فقط سینهزنی و زنجیرزنی در کوچه و خیابان همراه با آوازها و آهنگهای ریتمیک است و همه شرکتکنندگان با ریتم آن، سینه و زنجیر میزنند و با آهنگ آن دستهجمعی میخوانند، بلکه بالاخص در هنگام جمع شدن در حسینیههای مهم تهران، مراسم موسیقی تقریباً به شکل زیر به اوج خود میرسد:
ـ یک مداح خوش صدا و استاد متبحر در رشتهی خود، چند دقیقهای (حدوداً 3 تا 5 دقیقه) شروع به خواندن انفرادی اشعار منتخب با نغمهی خوشطنین میکند و همزمان، جوانان و مردان در فضایی پر از احساس مذهبی ـ روحانی، فعالانه و به طور ریتمیک اما آرام سینه میزنند.
ـ بعد از این برنامه، بلافاصله یک مداح خوشصدای دیگر در نقشی دیگر (اجتماعی ـ گروهی) فعال میشود و یک شعر دیگر با آهنگ و ریتمی دیگر که بسیار متناسب با برنامهی قبلی است، یعنی حال و هوای مذهبی را از بین نمیبرد و مردم را خسته نمیکند، بلکه روحی جدید (یعنی انرژی احساسی بیشتری) در این فضا میافکند، میخواند و همزمان، جوانان و مردان سینهزن نیز او را به طور دستهجمعی در خواندن آن شعر (در واقع موسیقی) همراهی میکنند.
اما نکتهی جالب در این قسمت، آن است که همراه با تغییر آهنگ و ریتم مداح جدید، ریتم و سرعت و نحوهی سینهزنی نیز تغییر میکند. (از یک دست به دو دست و با شدت بیشتر و ضربههای محکمتر). در همین لحظات ناگهان آواز خواندن برای مدتی کوتاه قطع میشود و در این سکوت، فقط صدای ضربهها بر روی سینه میآید و صدای آرام «حس» (یعنی دو حرف اول واژهی «حسین») به گوش میرسد. سپس برنامه با همان مداح ادامه مییابد. هنوز او آخرین کلمات خود را کاملاً به پایان نرسانده است که مانند چرخدندههای سینکرونیزه شده و هارمونیک (هماهنگ)، مداح دیگری با صدا و آهنگ دیگری (اما عموماً در این لحظه بدون ریتم) وارد برنامه میشود ... فضا مجدداً تغییر میکند. حضار از حالی روحانی به حالی دیگر میروند، خستگی برای آنها معنی ندارد. همه روح، همه عشق، همه خدا، همه روحیهی جمعی، فداکاری و ایثار و ... همان انسانهایی که چند روز پیش در مادیات با هم در مسابقه بودند و گاه بر ضد یکدیگر کار میکردند، حالا همه همسو در یک مسیر نقش یافتهاند.
از همین تکنیک در سازماندهی انقلاب و به طور باز هم تکامل یافتهتر در جنگ استفاده شد و برای دانشمندان غربی قابل مطالعه. (مقایسه شود:renussing, 1981).
شعرها و آهنگهای پرشور و هیجانی مداحان در جنگ نیز انرژی احساسی بسیار زیادی تولید و فضای جبههها را به فضای پیوند گروهی ـ اجتماعی و پیوند عاشقانه و دستهجمعی با خدا تبدیل نمود. آنها خلاقان موسیقی بودند و توانایی آنها در تولید این میزان انرژی احساسی تعجببرانگیز.
وقتی در فهرست منابع مقالات Thoits, Gordon یا Scheff به تاریخ نوشتهها و مقالات غربی دربارهی احساس و عوامل مؤثر در پیدایش آن نگاه میکنم، میبینم که اکثراً از اوایل دههی 1980 یعنی آغاز جنگ شروع شدهاند و به سرعت افزایش یافتهاند. لذا این احتمال وجود دارد که دانشمندان غربی که تمام رویدادها را به تناسب تخصص خود به طور سازمانیافته مطالعه میکنند، این زمینه را نیز مورد توجه قرار دادهاند. کما این که نقش مذهب و ایدئولوژی نیز در متون مربوط به انقلاب، بعد از انقلاب ایران به سرعت مورد مطالعه قرار گرفت.
منبع: پایگاه خیمه
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}