آسيب شناسي آشفته بازار موسيقي در ايران
آسيب شناسي آشفته بازار موسيقي در ايران
ديبس... ديبس.. ديبس...
اتومبيلي آخرين مدل كه سرنشينان آن چند جوان با موهاي سيخ شده و آرايش هاي آنچناني هستند در دل ترافيك آخر هفته پايتخت آلودگي صوتي خاصي را به آلودگي هوا افزوده اند.
تكان هاي دست و سر آنها نشان مي دهد كه سرنشينان جوانش آنچنان روح و روان خود را به استرس كاذب موسيقي بي هويت و غيرقابل دفاع غرب سپرده اند كه گويي جهان فاني و باقي برايشان سرابي بيش نيست، هر چه هست و نيست همين لحظه است و بس!
اما فاجعه بارتر اين است كه شما متوجه شويد همين موسيقي گوشخراش مجوز رسمي انتشار از مراجع ذيصلاح را دارد! از آن طرف هم شركت هاي سودجو كه فقط به پول هنگفت خود مي انديشند با زدن مهر جوان پسند بر چنين آلبومهاي موسيقي آن را به راحتي در جامعه عرضه مي كنند و براي جوانان پاك و بي آلايش اين سرزمين چنان لقمه هاي هنري مي گيرند كه آنان را از هرچه اصالت و فرهنگ و تمدن چندين و چند هزارساله ايراني- اسلامي است فرسنگ ها دور مي كند.
با اين حال بايد پرسيد اين كشتي بي لنگر موسيقي در ايران كه در درياي مواج و طوفاني كاسب كاران سودجو رها شده به سمت كدام ساحل نجات در حركت است. چرا اساتيد برجسته موسيقي سنتي كه عمري را در خدمت به اين هنر طي كرده اند اينك يا در كنج عزلتي غريبانه نشسته و نظاره گر آشفته بازار كنوني هستند و يا به دست فراموشي سپرده شده اند.
در اين مقاله به بررسي و واكاوي اوضاع موسيقي در ايران و ارايه ديدگاه هاي مردم، صاحب نظران و اساتيد برجسته موسيقي خواهيم پرداخت.
«ديگه قيدمو بزن، اگه تو نبودي، نفس هاي بي هدف، نيستي تو، قول و قرار، عطر نفسها ت، دلم نيومد، بي خوابي، كي فكرشو مي كرد، بي تو با تو، تو منو دعوت كن، نترس و...»
اينها اسامي آلبوم هاي موسيقي به اصطلاح پاپ است كه مجوز رسمي از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را دارا مي باشند.
به اتفاق عكاس روزنامه- محمد شيخ زاده- به يكي از مراكز پخش كاست و سي دي در ميدان امام خميني(ره) مي رويم.
مدير اين مركز مي گويد: «امروز بازار فروش آثار موسيقي در دست پاپ است و كمترين فروش ما متعلق به آثار سنتي مثل كارهاي شجريان و ناظري است.» وي در پاسخ به اين سؤال كه اغلب خريداران چه افرادي هستند، مي گويد: «اغلب تيپ جوان مخاطب پاپ هستند و معمولا افراد مسن تر آثار موسيقي سنتي مي خرند.» وي مي گويد: «چند هفته پيش دو كاست از همايون شجريان منتشر شد كه فروش خوبي داشت اما كاست چاووشي و يگانه كه به بازار آمد فروش آثار سنتي را به حاشيه برد.»
در اين لحظه به چند اثر سنتي از اساتيد موسيقي ايراني اشاره مي كند و مي گويد: «الان خيلي وقت است كه اين كارها را آورده ايم و فروش نرفته اند راستش را بخواهيد آثار موسيقي سنتي را فقط براي جوري جنس مي آوريم! چون فروش ندارد!»
يكي از خريداران آثار پاپ نيز در همين مغازه مخاطب سؤالم قرار مي گيرد و مي گويد: «موسيقي پاپ پيچيدگي هاي سنتي را ندارد و جوان پسند است، ضمناً صدا و سيما نيز شبانه روز دارد اين نوع موسيقي (پاپ) را تبليغ مي كند.»
بسياري از اساتيد برجسته موسيقي ايران از سياستگذاري هاي غلط در حوزه موسيقي و ترويج موسيقي هاي سطح پايين در جامعه اظهار ناخرسندي مي كنند.
محمد جليل عندليبي كه از چهره هاي ارزشمند موسيقي و از اولين هنرمنداني است كه با آغاز انقلاب اسلامي به توليد و ارائه موسيقي اصيل ايراني پرداخت و آثار ماندگاري همچون شعر و عرفان، كيش مهر، بي قرار، ميهن اي ميهن و... عرضه كرد در گفتگو با سرويس گزارش روز كيهان مي گويد: «فضاي كلي موسيقي ايران نگران كننده است، بنده از هر زمان ديگري بيشتر احساس ناامني و نگراني مي كنم، چون جوانان و نوجواناني كه در سرما و گرما عاشقانه دل به كار و فعاليت هنري داده اند آينده اي ندارند، نه مورد حمايت قرار مي گيرند و نه فضاي سالمي بر جامعه موسيقي حاكم است.»
عندليبي مي گويد: «بنده به عنوان فردي كه نزديك به نيم قرن در وادي موسيقي به صورت حرفه اي فعاليت كرده ام به خانواده هاي ايراني توصيه مي كنم كه فرزندانشان را به كلاس هاي موسيقي جهت يادگرفتن ساز و آواز نفرستند! چون اوضاع هرج و مرج و آشفته بازاري حاكم شده و عملا هيچگونه دلخوشي و آينده اي روشن در انتظار هنرجويان موسيقي نيست.»
با آغاز انقلاب اسلامي باب جديدي در عرصه موسيقي ايراني باز شد و عملا جلوي انتشار و رشد موسيقي هاي موسوم به لاله زاري و مبتذل گرفته شد و آثار ارزشمند سنتي توسط هنرمنداني همچون شجريان، ناظري، عليزاده، عندليبي، ذوالفنون و... عرضه شد اما رفته رفته برخي از اين هنرمندان متأسفانه مسحور دنياي غرب و كنسرت ها و مصاحبه هاي رنگارنگ خارجي شدند و از همراهي با انقلاب بازماندند و گويا فراموش كردند كه انقلاب اسلامي بستر رشد و تعالي آنان را فراهم كرده است چرا كه اگر همان فضاي موسيقايي حاكم بر رژيم پهلوي ادامه مي يافت قطعاً مردم امروز ما نه شجريان را مي شناختند و نه شهرام ناظري را.
محمد جليل عندليبي مي گويد: «عملا خيلي از همراهان انقلاب قهر كردند و از همراهي باز ماندند، مثلا شجريان كه سرودهاي فاخر داشت يا شهرام ناظري كه با صداي پرشور و انقلابي مي خواند كجا هستند.»
اين استاد و پيشكسوت موسيقي مي گويد: «امروزه كار به جايي رسيده هنرمنداني كه از انقلاب اسلامي بريده شده و حتي نسبت به ارزش ها دهن كجي مي كنند فورا از جانب دشمنان ما موفق به دريافت جايزه مي شوند و اين جوايز را در بوق و كرنا مي دمند و در رسانه هاي تمام جهان اين موضوع را جار مي زنند، درحالي كه گرفتن چنين جوايزي از دست اجنبي نه تنها افتخار نيست بلكه مايه ننگ يك هنرمند واقعي ايراني است.»
عندليبي مي گويد: «امروز فضاي موسيقي را همين آقايان به شكلي درآورده اند كه همه را مشتاق مي كند تا به خارج بروند و مصاحبه كنند تا شايد جايزه بگيرند، و چون در داخل متولي دلسوزي كه حامي هنرمندان باشد وجود ندارد گرايش به خارج رفتن و گرفتن لوح تقدير و نشان افتخار از خارجي ها به يك ارزش نهادينه شده مبدل گرديده است!»
استاد عندليبي با لبخندي مليح مي گويد: «حتي به سرم زده تا من هم به آن طرف آب بروم و مانكن شوم، شايد مهم شدم و جايزه اي گرفتم! چون بعد از گرفتن جايزه مصاحبه با تمام رسانه هاي جهان را برايم فراهم مي كنند!»
وي مي گويد: «شهرام ناظري به خاطر فعاليت هاي موسيقي عرفاني نشان شواليه از دولت فرانسه دريافت كرد، حال اگر توجه كنيد مي بينيد كه تمامي آثار عرفاني ايشان توسط بنده و آقاي ذوالفنون ساخته و اجرا شده و با حال و هواي اول انقلاب همراه است اما ايشان هيچ اسمي از ما نبرد، اين در حالي است كه اولين شرط عرفان معرفت است. ضمناً اگر فضاي انقلاب نبود قطعاً چنين آثاري خلق نمي شد.»
شب است و چهره ميهن سياهه
نشستن در سياهي ها گناهه
تفنگم را بده تا ره بجويم
كه هر كه عاشقه پايش به راهه
برادر بي قراره، برادر نوجوونه، برادر غرق خونه، برادر كاكلش آتشفشونه
اين تصنيف زيبا يادگار دوران دفاع مقدس است كه با صداي استاد شجريان اجرا و از صدا و سيما بارها پخش شده است.
يك كارشناس امور فرهنگي در گفتگو با سرويس گزارش روز كيهان مي گويد: «انقلاب اسلامي بستر مناسبي را براي رشد موسيقي اصيل ايراني فراهم كرد و فتواي راهگشاي حضرت امام(ره) درهمان زمان بسياري از جهت ها را مشخص كرد و افرادي مثل شجريان، ناظري و خيلي هاي ديگر بالا آمدند اما بعدها و خصوصاً در ساليان اخير اين هنرمندان به شيوه اي كاملاً محسوس خط خود را از انقلاب جدا كردند و مجذوب فستيوال ها و جشنواره هاي آمريكايي و اروپايي شدند و حتي در مقام مصاحبه شونده در رسانه هاي ضد انقلاب حاضر شدند.»
اين كارشناس امور فرهنگي مي گويد: «جناب استاد شجريان و شهرام ناظري به عنوان ياران انقلاب اسلامي در عرصه توليد و خلق موسيقي فاخر بايد به افكار عمومي پاسخ دهند كه چرا و آنچنان شيفته حضور در فستيوال هاي خارجي هستند كه حاضرند ساعت ها با شبكه هاي ماهواره اي ضد انقلاب و بلندگوهاي شيطان همچون صداي آمريكا، راديو فردا، بي بي سي و... به گفتگو بپردازند.»
وي به حكايتي اشاره مي كند و مي گويد: «از يكي از ياران امام علي (ع) كه به اردوگاه معاويه پيوسته بود پرسيدند زندگي در سايه عدالت علي(ع) بهتر بود يا نشستن پاي سفره معاويه و او چنين پاسخ داد: در عدالت علي(ع) شكي نيست اما چكار كنيم كه سفره معاويه رنگين تر و چرب تر است!»
عليرضا افتخاري، خواننده تواناي موسيقي سنتي در گفتگو با سرويس گزارش روز كيهان درباره وضعيت موسيقي ايراني مي گويد: «به عقيده من براي حل مشكلات موجود در عرصه موسيقي اول بايد هنرمندان خودشان را اصلاح كنند يعني مشكل اصلي از خودماست، وقتي مسئولين هم مي بينند هنرمندان ما اينچنين هستند خب همسايه هر چه ديوانه تر بهتر! ما امروز با حريفانمان سرسازگاري داريم و با خودمان در ستيزيم، شاعر مي گويد روز و شب با خودستيزي، نيز از مردم گريزي.»
استاد افتخاري يكي از دردهاي جامعه امروز موسيقي را فاصله گرفتن هنرمندان از مردم مي داند و مي گويد: «متأسفانه خيلي از اساتيد برجسته را نمي توانيد به راحتي پيدا كنيد بلكه بايد با منشي آنها هماهنگ كنيد، حال علت اين جدا بودن از مردم را بايد خود همين آقايان پاسخ دهند، چون اينها نه صادق هدايت هستند كه بخواهند به دنبال عزلت نشيني باشند و نه داراي موقعيت سياسي و حكومتي اند، بلكه بايد در ميان مردم باشند.»
وي مي گويد: «مرحوم «ام كلثوم» كه هنرمند برجسته اي بود مي گويند در خانه اش به روي همه باز بود، حال ما نيز زماني مي توانيم به آشفته بازار موسيقي خاتمه دهيم و اين فضاي بساز و بفروش را در عرصه موسيقي از ميان برداريم كه هنرمندان ما در ميان مردم باشند و كمتر دل به آن طرف آبها خوش كنند.
سيدجلال الدين محمديان، يكي ديگر از چهره هاي موسيقي فاخر انقلاب با انتقاد به سياستگذاران موسيقي در صدا و سيما و ارشاد مي گويد: دوستان كارگزار در ارشاد و صدا و سيما دم از مبارزه با تهاجم فرهنگي مي زنند، اين در حالي است كه سياست هاي حوزه موسيقي كشورمان در حال حاضر به رشد تهاجم فرهنگي كمك مي كند، امروز معيار تفكيك موسيقي سالم از ناسالم از ميان رفته و همه چيز تجاري شده، همين روند سبب گرديده تا امروز به اين وضعيت تأسف بار و تأمل انگيز برسيم.»
محمديان مي گويد: «اگر مي خواهيم موسيقي سنتي خوب و متناسب با معيارهاي ايراني اسلامي اشاعه دهيم و از هرز رفتن جلوگيري نماييم چاره اي نداريم جز اينكه مسئولان موسيقي خود اينكاره باشند و با دلسوزي تمام به ارايه راهكار بپردازند، به عنوان مثال در يك شوراي سياستگذاري مي بينيم از هشت نفر اعضا، هفت نفر آنها خود از اهالي موسيقي پاپ و جاز هستند، كه با ادامه اين روند ديگر نبايد اميدوار بود كه موسيقي رشد كند.»
وي مي گويد: «تا اين خواننده هاي به اصطلاح پاپ و موسيقي هاي خشن و پر سر و صداي آنها مانده كسي صداي ما را گوش نمي كند!»
سيدعبدالحسين مختاباد، خواننده جوان موسيقي سنتي نيز مخاطب ديگر سؤال ما قرار مي گيرد و مي گويد: «در حال حاضر موسيقي فاخر ايراني در هيچ كجاي دنيا تريبون ندارد، يعني حتي در رسانه ملي خودمان نيز كاملاً مظلوم واقع شده، چرا كه تلويزيون پس از گذشت 30 سال از انقلاب هنوز ساز ايراني را نشان نمي دهد.»
مختاباد مي گويد: «به عقيده من هيچگونه سياستگذاري خاصي در حوزه موسيقي وجود ندارد، اين در حالي است كه پس از گذشت 30 سال از انقلاب بايد بهترين الگو از موسيقي را به جامعه ارايه مي داديم.»
موسيقي به عنوان بخش مهمي از هويت فرهنگي ايرانيان قدمت چندهزار ساله اي در تاريخ ايران زمين دارد.
سنگ نوشته هاي سه تا پنج هزار سال پيش در شوش و لرستان و تصاوير نوازندگان دربار خسرو پرويز در طاق بستان كرمانشاه گواهي بر اين مدعاست. اما تاريخي كه به صورت مكتوب و مضبوط از آن به جاي مانده بيشتر متعلق به دوران قاجاريه به بعد است، آن زمان كه موزيسين هاي ايراني براي تحصيل موسيقي به فرنگ مي رفتند و نوازندگان اروپايي در اين مملكت بيا و برويي داشتند، همچنين افتتاح اولين مدرسه موسيقي و پس از آن مدرسه عاليه موسيقي به همت افرادي همچون كلنل علينقي خان وزيري و روح ا... خالقي و تا انزواي موسيقي سنتي و كناره گيري بسياري از اساتيد به دليل ابتذال حاكم بر اين هنر در دوران حكومت محمدرضا پهلوي و خلق برنامه گلهاي راديو به نوعي مقابله با موسيقي مبتذل دست پرورده حكومت وقت بود و تا آغاز انقلاب اسلامي در ايران و برچيده شدن بساط لهو و لعب و ممنوعيت يافتن موسيقي هاي لاله زاري و ظهور موسيقي سنتي و انقلابي ايراني، همه و همه گوياي تاريخي پرفراز و نشيب براي موسيقي ايران محسوب مي شود.
با اين حال بسياري از كارشناسان موسيقي بر اين باورند كه اين هنر لطيف در دهه اخير دوباره گرفتار انحراف و ابتذال شده و از مسير اصلي خود منحرف گرديده است. به گونه اي كه امروزه يك اثر موسيقي سنتي با ركود فروش و استقبال روبروست اما در عين حال يك كاست موسيقي پاپ در طول هفته 600، 700 هزار نسخه فروش مي كند، كه اين مسئله اتفاق ناخوشايند و آينده اي تيره و تار را براي موسيقي اصيل ايراني رقم مي زند.
اين روزها اگر به مغازه هاي فروش سي دي و كاست گذري داشته باشيد خواهيد ديد تمامي آثاري كه با زرق و برقي خاص تبليغ مي شود موسيقي پاپ آن هم از نوعكوچه بازاري است.
يافتن استاد محمدرضا لطفي، آهنگساز و نوازنده برجسته كشورمان در فرصت كوتاهي كه داشتيم ميسر نشد اما ديدگاه ايشان درباره موسيقي پاپ و تعريفي كه ارايه دادند و در كيهان فرهنگي منتشر شد جامع و كامل بود. استاد لطفي در پاسخ به سوالم در تعريف پاپ مي گويد: «مفهوم اصلي موسيقي پاپ يعني موسيقي مردمي، اين مفهوم در اروپا به وجود آمد، يعني يك چيزي در درون مردم بوده و هنرمند موسيقي آن را آرايش مي دهد كه مردم بتوانند به راحتي با آن ارتباط برقرار كنند، اما موسيقي پاپ رفته رفته مسير خودش را از دست داد و در اروپا به يك موسيقي صرفاً مصرفي مبدل شد.»
اين آهنگساز موسيقي در ادامه مي گويد: «اگر به تاريخ موسيقي پاپ غربي دقت كنيد مي بينيد 80درصد آهنگ هاي قديمي آن ماندگار شدند و همه هم اسم و رسم و آدرس دارند، اما هر چقدر كه به جلوتر مي آييد تاريخ مصرف آن كمتر مي شود، كه اين مسئله در موسيقي پاپ ايراني هم پيدا شد، چون دور اول موسيقي پاپ ايران با اشعار و موسيقي بهتر ارائه شد، بعد آرام آرام آمد و در دنياي تعريف شده غير ايراني و كاملاً غربي به يك موسيقي صرفاً مصرفي مبدل شد و الان حتي از حالت موسيقايي هم درآمده و پاپ به يك موزيك يا تصوير در ايران و با رقص و چيزهاي ديگر در غرب مبدل شد و كاملاً به يك كالاي مصرفي با تعريف غربي تبديل شده است، وقتي هم كه موسيقي مصرفي شد ديگر وارد عرصه هنر نمي شود.»
استاد محمدرضا لطفي در پاسخ به اين سوال كه آيا مشكل موسيقي پاپ در ايران اين است كه محوريت ندارد، مي گويد: «البته در هيچ جاي دنيا موسيقي پاپ محوريت ندارد، محوريت به مفهومي كه ادبيات دارد خب كاملاً مشخص است كه پاپ اين محوريت را ندارد، در اين دوره 8-10 سال اخير، يك سال اول موسيقي پاپ در كشورمان تا حدودي سروسامان داشت اما به يك باره نمي دانم چه سياست فرهنگي حاكم شد كه تمام ايران را موسيقي پاپ در نورديد، نه فقط پاپ بلكه موسيقي هاي رپ، هوي متال و... كه اين حركت براي من خيلي تعجب آور بود و بين موسيقي ايران و پاپ تعادلي وجود نداشت، البته الان در يكي دو سال اخير دارد تعادل پيدا مي كند، چون اگر بين اين دو تعادل نباشد بالاخره يكي بايد حذف شود، خب آنكه از همه سخت تر است و گوش كردنش به تفكر نياز دارد بايد حذف شود، كه اين مسئله براي هر جامعه اي خيلي خطرناك است.»
اما يكي از خبرهايي كه در روزهاي اخير فضاي موسيقي ايراني را تحت تاثير قرار داده اين است كه استاد «محمدرضا لطفي» چاووش را در بخش ويژه سي امين سال انقلاب اسلامي در بيست و چهارمين جشنواره موسيقي فجر اجرا مي كند.
اين آهنگساز و نوازنده تار بعد از اجرا با گروه هاي سه گانه شيدا در تالار بزرگ كشور، در جشنواره بيست و چهارم موسيقي فجر به روي صحنه مي رود.
اين نوازنده كه براي اولين بار در جشنواره موسيقي فجر اجرايي خواهد داشت، در بخش ويژه اين دوره كه به مناسبت سي امين سال انقلاب اسلامي به جشنواره اضافه شده، چاووش را اجرا خواهد كرد.
از آنجايي كه در بخش ويژه جشنواره آثار ماندگار دهه اول انقلاب اجرا خواهد شد، لطفي نيز اجراي چاووش را براي اين جشنواره انتخاب كرده است.
«موسيقي همانند يك كارد تيزي است كه بايد به درستي از آن استفاده كرد، از آنجايي كه موسيقي بسيار حساس است بايد با كارهاي خوب و متعالي سعي كنيم همه را توجيه كنيم كه تمام موسيقي مبتذل نيست بلكه تعالي هم داريم.»
اين سخنان نظريات استاد مصطفي كمال پورتراب، از اساتيد برجسته موسيقي است كه اخيرا نيز به عنوان چهره ماندگار معرفي شد.
استاد پورتراب مي گويد: «از گذشته موسيقي وسيله اي براي تطهير اخلاق و از طرف ديگر نيز وسيله اي براي سوء استفاده تعدادي آدم هاي بي فرهنگ، بي سواد و بدون اطلاعات بوده است، متاسفانه ما افرادي را داريم كه مي خواهند يك شبه راه صد ساله را طي كنند كه اين موسيقي دان هاي بي سواد به شهرت بسيار نزد مخاطبان دست يافته اند كه البته اين شهرت در خارج از كشور بيشتر شده، چرا كه كشورهاي خارجي به خاطر اينكه نظرشان با كشور ما مساعد نيست از اين افراد سوءاستفاده مي كنند و به آنها ميدان مي دهند.»
اين استاد دانشگاه مي گويد: «من زحمات، گرسنگي ها و سختي هاي بسياري كشيدم كه كار مبتذل انجام ندهم و سعي كردم سختي ها را تحمل كنم و درسم را درست بخوانم اما هم اكنون جوانان خيال مي كنند هر كه ساز دستش گرفت بايد استاد شود.»
در دنياي موسيقي امروزي ايران يك بيماري در حال شيوع است و آن اين است كه خيلي از جوانان درصدد نوازندگي ساز گيتار - كه ريشه اي اسپانيايي دارد - هستند، اين در حالي است كه آلات موسيقي ايران همچون تار يا تنبور قدمت چند هزار ساله دارد و در برابر قدمت كمتر از صد سال گيتار اروپايي قابل قياس نيست.
استاد پورتراب دراين باره مي گويد: «متاسفانه برخي جوان هاي ما گيتاري مي خرند و 3 ماه بعد از آن كنسرت مي دهند و بعد از مدتي عنوان هنرمند و استاد را به خود مي چسبانند در حالي كه موسيقي از علم كمتر نيست و تا زماني كه مراحل تحصيل را طي نكرد و تجربه كسب نكرد نمي توان به نام هنرمند رسيد.»
اين استاد برجسته موسيقي علمي در ايران مي گويد: «ما سا لها تلاش كرديم و عليرغم دعوت بسياري از دانشگاه هاي دنيا در ايران مانديم و با عشق براي جوانان وطنمان زحمت كشيديم و يك روز نيز باعث افتخار ايران مي شويم.»
بالا رفتن درك موسيقايي مردمبراي يك اثر هنري موسيقي، مردم بهترين قاضي و داور نهايي هستند.
پشنگ كامكار، يكي از چهره هاي مطرح موسيقي در بعد از انقلاب كه از اعضاء ثابت گروه كامكارها محسوب مي شود در گفتگو با سرويس گزارش روز كيهان مي گويد: «الان شناخت مردم نسبت به موسيقي خيلي بهتر شده و سطح فرهنگ موسيقي شناسي و اينكه چه كسي هنرمند است يا هنرمند نيست يا كدام اثر باارزش است و كدام اثر از سطح نازل تري برخوردار است در ميان مردم گسترش يافته، از طرفي هم بنده معتقدم اشتياق به موسيقي سنتي به مراتب نسبت به قبل از انقلاب بيشتر شده و استقبال از كنسرت هاي سنتي ايران اصلا قابل مقايسه با گذشته نيست.»
از پشنگ كامكار مي خواهم دلايل ديگري را براي ادعاي خود ذكر كند، مي گويد: «در رژيم گذشته مردم كمتر شنونده تكنوازي سازهاي سنتي ايراني بودند و معمولا كنسرتي برگزار نمي شد و اگر هم شما كنسرت تكنوازي برگزار مي كرديد حتي يك نفر هم پاي چنين كنسرتي نمي آمد. اما در حال حاضر كنسرت هاي تكنوازي افرادي همچون مشكاتيان، لطفي، عليزاده و... با استقبال وسيعي از سوي مردم روبرو مي شود كه اين به خوبي نشان مي دهد سطح شنيداري موسيقايي مردم در مقايسه با سال هاي قبل از انقلاب رشد چشمگيري داشته است.»
از اين عضو گروه كامكارها مي پرسم كه آيا رشد موسيقي پاپ به موسيقي سنتي ضربه مي زند، كامكار در پاسخ مي گويد: «رشد موسيقي پاپ به سنتي ضربه نمي زند چرا كه هر نوع موسيقي مخاطب خاص خود را دارد و هر كدام كار خودشان را مي كنند، اينكه مي گوييد كاست فلان خواننده پاپ 600 هزار فروش داشته اما آثار شجريان بسيار كمتر بوده، خب امري طبيعي است و نبايد هم اينجور باشد چون اگر آثار فاخر سنتي در همان سطح موسيقي پاپ يا بيشتر فروش كند، آن هم مي شود موسيقي سطح پايين، چون هميشه آثار پيچيده هنري را افراد سطح پايين نمي خرند اما پاپ چون شعر و آهنگش ساده و سطح پايين است و درك آن نيازمند هيچگونه تعقل و تفكري نيست از همين رو مردم عامي آن نوع موسيقي را بيشتر مي پسندند.»
از كامكار مي پرسم كه آيا رواج اين نوع موسيقي سطح ذائقه شنيداري مردم را پايين نمي آورد، مي گويد: «فردي كه تحصيلات دانشگاهي دارد و فرهيخته محسوب مي شود و صاحب فكر و انديشه است قطعا تحت تاثير آثار سطح پايين قرار نمي گيرد، از طرفي هم افرادي كه از درك پايين برخوردارند نمي توانند با موسيقي سنگين ايراني ارتباط برقرار كنند از همين رو موسيقي موردپسند اين گروه ها متفاوت است اما اينكه يك نوع موسيقي سطح پايين در جامعه رواج پيدا كند مي تواند به مرور زمان ذائقه شنيداري جامعه را تنزل دهد.»
هنگام مصاحبه با پشنگ كامكار، فرزند ايشان - سياوش كامكار - كه خود از هنرمندان جوان موسيقي سنتي است و در آهنگسازي و نوازندگي سنتور دستي دارد در تكميل سخنان پدرش مي گويد: «شما اگر آثار منتشره پاپ امروزي را با 5 سال پيش مقايسه كنيد و آن را از نظر محتواي شعري، صداي خواننده و نوع اجرا مورد ارزيابي كارشناسانه قرار دهيد خواهيد ديدكه هر روز اين نوع موسيقي لجام گسيخته تر، بي هويت تر و مبتذل تر شده است و در اين آشفته بازار موسيقي پاپ، چون يك اثر خوب ارايه نشده همين مسئله سبب مي شود تا فرهنگ شنيداري مردم پايين بيايد و رفته رفته از طرفداران موسيقي سنتي كم شود، ادامه اين روند سبب بي انگيزه شدن بسياري از اساتيد برجسته موسيقي، از ميان رفتن رقابت سالم هنري، پايين آمدن تدريجي كيفيت آثار و از همه مهمتر هجوم مردم به سوي شبكه هاي ماهواره اي خارجي خواهد شد.»
سياوش كامكار بخش عمده انتقادها را متوجه سياستگذاران حوزه موسيقي صدا و سيما مي داند و مي گويد: «اگر صدا و سيماي ما موسيقي خوب و در شان ايرانيان پخش كند قطعا مردم كمتر رغبت به ديدن كانال هاي ماهواره اي خواهند داشت، الان در برنامه هاي راديو و تلويزيون پايين ترين كيفيت موسيقي پاپ براي جشن ها و اعياد مذهبي اجرا و پخش مي شود و هيچ برنامه اي در هدايت اين وضعيت وجود ندارد، حتي بعضا ديده شده كه در برخي اعياد موسيقي هايي از تلويزيون پخش شده كه به نوعي توهين به آن مناسبت محسوب مي شود، چرا كه مبتذل ترين نوع موسيقي را به آن مناسبت مذهبي ربط داده و پخش كرده اند.»
سياوش كامكار به انسجام گروه هاي موسيقي سنتي در سال هاي آغازين انقلاب اسلامي اشاره مي كند و مي گويد: «هنوز موسيقي در صدا و سيما تكليف مشخصي ندارد، اين رسانه ملي آثاري را پخش مي كند كه شايد شبكه هاي ماهواره اي غربي هم حاضر به پخش آن نوع موسيقي نباشند!با اين اوضاع و احوال برگشت به فضاي هنري اول انقلاب اجتناب ناپذير است، در آ ن زمان آثار فاخري توليد و پخش شد كه در تاريخ موسيقي ايران ماندگار شده و امروز نيز مسئولان بايد موقعيتي را به وجود آورند تا فرصت هاي از دست رفته اوايل انقلاب دوباره پيش آيد و شاهد توليد و خلق آثار فاخر باشيم.»
سياوش كامكار كه متولد سال 1368 است به وجود مافياي ثروت و قدرت در شركت هاي توليد آلبوم هاي موسيقي در ايران اشاره مي كند و مي گويد: «آقاي هوشنگ كامكار مدت هاست كه سنفوني مولانا را با چه زحمتي ساخته و اجرا كردند اما شركت ها آن را منتشر نمي كنند، چرا كه معتقدند بيشترين فروش روي موسيقي پاپ متمركز است، اين در حالي است كه مسئولان بايد تدابيري بينديشند تا سطح آگاهي شنيداري توده هاي مردم بالا رود و هنر ناب ايراني را مورد حمايت همه جانبه قرار دهند.»
اين هنرمند جوان معتقد است كه اولين گام در اصلاح ساختار موسيقي كشور را بايد از صدا و سيما و نحوه پخش موسيقي هاي آن آغاز كنيم و سپس به حمايت از توليدات فاخر ايراني بپردازيم.
پيچ راديو را باز مي كنيد تا براي فرار از فشارهاي عصبي ترافيك سنگين تهران به برنامه هاي رسانه اي گوش كنيد كه رسانه ملي در جمهوري اسلامي ايران محسوب مي شود، اما به يكباره احساس مي كنيد كه موج راديو بر روي فركانس يكي از شبكه هاي لس آنجلسي رفته، چون ترانه اي كه در حال پخش است هيچ نشاني از اين آب و خاك ندارد. ريتم تند غربي، صدايي ناهنجار و اشعاري بي ربط، اما به يكباره مجري ساعت و موقعيت فرستنده راديويي كه جام جم تهران باشد را اعلام مي كند و شما با تعجب فراوان باورتان نمي شود كه آنچه شنيديد از راديو ايران پخش شده است.
با اين حال چند سؤال اساسي به ذهن شما خطور مي كند كه به راستي چه اتفاقي در حوزه موسيقي رسانه ملي رخ داده كه چنين موسيقي هايي مجوز پخش مي گيرند و اين بي سروساماني در برنامه هاي موسيقي صدا و سيما چه معنايي دارد.
رسانه اي كه بايد در عين حال دانشگاهي براي مردم باشد امروز در نقش تريبون مستقيم موسيقي هاي نازل و بي هويت ظاهر شده و شبانه روز در حال پخش چنين آثاري است، گويا مديران حوزه موسيقي اين رسانه عريض و طويل فراموش كرده اند كه بايد منادي موسيقي فاخر ايران زمين باشند و در اعتلاء فرهنگ شنيداري مردم نقش داشته باشد...
بسياري از اساتيد موسيقي در گفت وگو با سرويس گزارش روز كيهان از وضعيت موسيقي در صدا و سيما اظهار گله مندي دارند و معتقدند كه حوزه موسيقي اين رسانه نيازمند خانه تكاني ريشه اي و اساسي است.
سيدعبدالحسين مختاباد از خوانندگان موسيقي سنتي در گفت وگو با سرويس گزارش روز كيهان مي گويد: «با توجه به اينكه 30 سال از انقلاب مي گذرد اما هنوز برنامه هاي موسيقي در صدا و سيما بر روي برنامه موسيقي گلهاي قبل از انقلاب متمركز است، يعني هر وقت كه راديو فرهنگ را گوش مي كنيد بدون استثناء برنامه گلها پخش مي كند، اين در حالي است كه برنامه گلها حاصل حداقل 2، 3 سال برنامه موسيقي سنتي رژيم گذشته بود اما صدا و سيما هنوز نتوانسته در اين مدت 30 سال الگويي براي موسيقي ارائه كند و اين موضوع واقعاً جاي تأسف و تأمل دارد.»
مختاباد مي گويد: «در برنامه نيستان راديو از 10 تلفن پخش شده هشت تاي آن درخواست برنامه گلها و صداي ايرج و گلپا و... را دارند، يعني از راننده كاميون و بقال و نانوا گرفته تا دانش آموز و دانشجو و كاردار و بي كار همه يكصدا مي گويند برنامه گلها! حال سؤال من از مسئولان رسانه ملي اين است كه چرا تاكنون نتوانسته اند الگويي مناسب براي موسيقي ارائه دهند؟ مگر صداي برخي از خوانندگان برنامه گلها در همين صدا و سيما ممنوع نبود، پس چگونه الان شبانه روز صداي آنها را پخش مي كنيد، اگر رويه گذشته واقعاً اشتباه بوده بايد نه تنها صداي آن خوانندگان را پخش كنيد بلكه از آنها معذرت خواهي هم بكنيد!»
مختاباد ضمن بيان اينكه مديران حوزه موسيقي صدا و سيما قدرت الگوسازي در زمينه موسيقي فاخر را ندارند مي گويد: «به عقيده من راديو و تلويزيون در حال حاضر عملاً در راستاي تخريب موسيقي قدم برمي دارند، حتي اخيراً بدون هيچ دليلي هنرستان موسيقي را هم تعطيل كرده است.»
اين هنرمند موسيقي سنتي به توليد موسيقي هاي زيرزميني اشاره مي كند و مي گويد: «الان موسيقي هايي در داخل كشورمان و به صورت زيرزميني توليد مي شود كه لس آنجلسي ها هم حاضر نيستند اين آهنگ ها را بخوانند.»
وي به دلايل وجود آشفته بازار در توليد و پخش موسيقي از صدا و سيما اشاره مي كند و مي گويد: «الان تلويزيويون ما نمي تواند در پخش موسيقي از پس چند شبكه فارسي زبان خارجي برآيد، چون موسيقي را به درستي نشناخته و توان ارائه الگويي مناسب در اين عرصه را ندارد.»
يكي از مهمترين مباحثي كه در حوزه موسيقي مطرح مي باشد بحث ترانه سرايي است، به شكلي كه مي توان گفت بسياري از موسيقي ها توسط شعر و ترانه جهت خاصي مي گيرند و به معنا و مفهوم عيني مي رسند.
افشين سرفراز، شاعر و ترانه سراي معاصر با انتقاد به سياست هاي حاكم بر حوزه موسيقي
صدا و سيما مي گويد: «الان ترانه سراياني با مبتذل ترين خوانندگان لس آنجلسي همكاري مي كنند، از سوي ديگر همان افراد كارهايشان از صدا و سيما مجوز پخش مي گيرد و حتي برخي از آنها به عنوان كارشناس ادبيات كهن به تدريس مي پردازند و در برنامه صبحگاهي شبكه دوم سيما خود را در شمار پنج ترانه سراي برتر تاريخ معرفي مي كنند!»
سرفراز مي گويد: «امروزه كارهايي مجوز پخش مي گيرند كه اسباب شرمساري است.»
اين شاعر و ترانه سرا در تحليل وضعيت كنوني موسيقي در ايران مي گويد: «بسياري از خوانندگان موسيقي پاپ در صدد تقليد از صداي خوانندگان لس آنجلسي هستند، تهيه كننده ها هم رفته اند به سوي ارزان تمام كردن آلبوم ها، نشريات زرد هم آشكارا براي برخي از اهل هنر رپرتاژ آگهي چاپ مي كنند.» از سرفراز مي خواهم تا درباره رپرتاژ آگهي در برخي نشريات زرد بيشتر توضيح دهد، مي گويد: «مثلاً چندي پيش عكس خانمي به نام ف-ر را در صفحه اول مجله اي چاپ كرده و مصاحبه اي با او به راه انداختند و وي را به عنوان ترانه سرا معرفي كردند، اين در حالي است كه اين خانم حتي يك ترانه اش به اجرا نرسيده است!»
سرفراز معتقد است افرادي كه اهل زد و بند نباشند كلاهشان پس معركه است، وي به ترويج موسيقي هاي زيرزميني اشاره مي كند و مي گويد: «متأسفانه عده اي به عنوان مشخص، توصيه مي كردند كه آقا به موسيقي هاي زيرزميني مجوز بدهيد تا تابوي آن بشكند، همين مسئله سبب آلوده تر شدن فضاي موسيقي شده» وي با اشاره به اينكه در ميدان امام خميني(ره) تهران 4 عدد نوار موسيقي را به قيمت هزارتومان حراج كرده اند! مي گويد: «اين ها نشان مي دهد كه سياستگذاران ما راه خطا پيموده اند وگرنه موسيقي پاپ كه توسط ما به گونه اي سالم و پيام دار شروع شده بود امروز به روزگار رقت انگيزي دچار آمده است.»
«در سال هاي پيش كه جواني پرشور بودم در مقالاتم به بخشي از جوايزي كه در جشنواره هاي هنري خارجي به دلايل غيرهنري و صرفا سياسي به برخي افراد و فيلم ها و آثار هنري تعلق مي گرفت مي پرداختم، اما از جريان روشنفكري ده ها انگ و برچسب نصيب من شد و امروز خوشحالم كه برخي از همان افراد با اخذ دستمزدهاي بالا دارند حرف هاي گذشته مرا در قالب سريال و فيلم مي سازند.»
اين سخنان افشين سرفراز است كه خود در عرصه شعر و ترانه و موسيقي دستي دارد.
وي در ادامه مي گويد: «روزي مرحوم عليرضا-ش مطلبي آورده بود كه برايش چاپ كنم، هراسان بود و مي گفت: من مردني ام اما اگر مي خواهي در حوزه سينما، ادبيات و هنر دوام بياوري بايد در برابر حتي كارهاي بد برخي از افراد ستايشنامه بنويسي وگرنه به دست كساني كه آنها را دوست مي پنداري حذف مي شوي، من اين راه را طي كرده و مي دانم كه يا بايد سكوت كني و يا از حقايق بگذري، اما گذشت زمان نشان داد كه او درست مي گفته چرا كه سازنده «دونده» كه دهها جايزه معتبر گرفته بود وقتي تابعيت آمريكا را گرفت، ديگر از مدار توجه خارج شد و تا امروز حتي يك جايزه هم دريافت نكرده، يا سازنده «عروسي خوبان» هم الان در مدار توجه نيست.»
وي در پاسخ به اين سؤال كه معيار انتخاب داوران در جشنواره هاي خارجي براي انتخاب هنرمند برتر چيست، مي گويد: «الان مسئله اول براي جشنواره هاي خارجي اين است كه اين هنرمند از كدام كشور مي آيد، نه اين كه چه فيلم يا اثري عرضه كرده است، يعني موضوع اصلي مصادره به مطلوب است و بس! وگرنه من باور نمي كنم خارجي دلش براي هنر ايران زمين سوخته باشد.»
بهروز وحيدي آذر، رهبر اركستر مجلسي جوانان و معلم ويلون كلاسيك مخاطب سؤالم قرار مي گيرد و در تحليل اوضاع موسيقي در ايران مي گويد: «واقعا تاسف مي خورم وقتي مي بينم كه برخي اساتيد آواز كنار كشيده اند، از آن طرف هم رسانه ملي كه مخاطب 70 ميليوني دارد به پخش آثار نازل روي آورده است.»
وي مي گويد: «متاسفانه بايد اذعان داشت كه صدا و سيما افراد درجه 2 و 3 و ضعيف هنري كه گذشته آلوده اي داشتند را دعوت به كار كرده و آنها را در عالي ترين سطح مديريت موسيقي در اين رسانه نشانده و اين افراد هم كه اغلب گذشته آلوده اي داشته اند به جز اين كه راه را براي رشد و اعتلاي موسيقي ببندند كار ديگري نكرده اند.»
از او مي پرسم كه چگونه معتقديد برخي از فعالان موسيقي در صدا و سيما گذشته آلوده اي داشته اند مي گويد: «اين چيزي است كه همه آنها را مي شناسند، مثلا براي مراسمي شخصي، به دنبال يك مطرب مي گشتند تا اين كه فردي را پيدا كردند و مبلغي به او دادند و در آن مراسم كه بدرقه فرزند يك خانواده اي براي رفتن به خارج بود برنامه موسيقي اجرا كرد، اما بعدها با كمال تعجب ديديم كه همان مطرب به عنوان رهبر اركستر صدا و سيما معرفي شد! و يا افرادي كه براي خواننده هاي كوچه بازاري آ هنگ مي ساختند الان در جايگاه رئيس و معاون قرار گرفته اند.»
وحيدي آذر كه خود بازنشسته صدا و سيما و از فعالان بخش موسيقي اين رسانه بوده به بودجه حوزه موسيقي اشاره مي كند و مي گويد: «تا آنجا كه بنده اطلاع دارم ميلياردها تومان فقط در بخش موسيقي صدا و سيما هزينه مي شود، خب آقايان بايد به افكار عمومي پاسخ بدهند كه چرا براي اين سروصداهاي الكي كه نامش را موسيقي نهاده ايد اين همه هزينه مي كنيد و چرا براي توليد آثار فاخر و دعوت از بزرگان اين هنر تلاش نمي كنيد!»
وي در ادامه مي گويد: «يكي از مديران سابق بخش موسيقي صدا و سيما به بنده مي گفت كه از صددرصد توليدات موسيقي شايد هشتاد و پنج درصد آن حتي براي يك بار هم از راديو يا تلويزيون پخش نشود اما پول آن پرداخت شده! يعني در واقع پول بيت المال را داخل سطل آشغال ريخته اند! ضمنا آن پانزده درصدي هم كه پخش شده مي بينيد كه جذابيتي ندارد.»
وحيدي آذر كه گلايه هاي فراواني از مديران موسيقي صدا و سيما دارد مي گويد: «اين كه باندي در رسانه ملي در حوزه موسيقي تشكيل شود و اهرم هاي مالي بيايند و همه چيز را قبضه كنند مسلم است كه در چنين اوضاع و احوالي نه هنري رشد مي كند و نه هنرمندي رغبت مي كند با اين رسانه ملي همكاري كند.»
سيدجلال الدين محمديان، خواننده آهنگ هايي همچون بازهواي وطنم آرزوست، مردان خدا و... ضمن اشاره به مشكلات مالي هنرمندان مي گويد: «اوضاع موسيقي سردرگم و آشفته است و همه به شكلي غيرمتعارف به طرف موسيقي پاپ مي روند و موسيقي ايراني اصلا در بورس نيست.»
وي دلايل همكاري نكردن با صدا و سيما را چنين بيان مي كند: «به عقيده من عدم تخصص در حوزه موسيقي صدا و سيما و سطحي نگري مسئولان رسانه ملي سبب شده كه خيلي ها با راديو تلويزيون همكاري نكنند، مثلا در اين رسانه يك روز فلان آقا دستور مي دهد كه يك اثر موسيقايي پخش نشود و روز ديگر دستور پخش آثار ديگري را مي دهند آن هم بدون هيچگونه دليلي، از طرفي هم نگاه مسئولان اين رسانه به موسيقي يك نگاه تخصصي و كارشناسي شده نيست. از آن طرف هم هيچگونه امنيت مالي براي هنرمندان وجود ندارد.»
محمديان معتقد است كه انجام مصاحبه هاي اين چنيني براي اهالي موسيقي هيچ فايده اي ندارد بلكه سبب مي شود تا عده اي دشمن هنرمندان شوند و پس از چاپ گفت وگو به ما زنگ بزنند كه آقا چرا اين حر فها را زده ايد! اين خواننده موسيقي سنتي در ادامه مي گويد: «يكي ديگر از معضلات جامعه موسيقي ما اين است كه هنرمندان چون در تنگناي مالي هستند به سفره خانه هاي سنتي مي روند و در مراسم عروسي و جشن تولدها مي خوانند كه اين حركت از شأن هنري يك هنرمند به دور است، با اين حال لازم است تا مسئولان به گونه اي چتر حمايتي خود را بر سر اهالي موسيقي باز كنند و از آنها حمايت نمايند
منبع:روزنامه کیهان
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}