تذهیب ، زیبایی متون دینی

تذهيب چنانكه گفته اند از لغت عربي “ذهب “ يعني طلا مشتق شده است و عبارتست از طرح و ترسيم و تنظيم ظريف و چشم نواز نقوش و نگاره هاي گياهي و هندسي در هم تنيده و پيچان كه با چرخشهاي تند و كند و گردشهاي موزون و مرتب و خطوط سيال و روان نقش شده باشند .
فرهنگ معين ذيل كلمه “ تذهيب “ چنين نگاشته شده است :
“ زر گرفتن – زر اندود كردن – زر كاري – طلا كاري “. در كتاب واژه نامه مصور هنرهاي تجسمي برابر با لغت تذهيب آمده است :
:” تزئين نسخه هاي خطي با رنگ طلا و نقوش ظريف گل و گياهي يا هندسي در هم تابيده . “
در فرهنگهاي فارسي تعريف دقيقي از تذهيب وجود ندارد ؛ تعريفي که ما را به اصل و منشاء اين هنر رهنمون باشد. در برخي از کتابهاي قديمي و اغلب تذکره ها فقط نامي از نقاشان و مذهبان آمده است که اين ، براي دريافت معناي تذهيب کافي نيست. در لغتنامه ها ، تذهيب را زرگرفتن و طلا کاري دانسته اند ، اما اين ، هم تمام معناي تذهيب نيست. در دايرة المعارفهاي فارسي نيز تعريفهايي از تذهيب آمده است که به شيوه هاي تذهيب ، در يک دوره ي خاص از تاريخ ، تعلق دارد.
به هر حال تذهيب را مي توان مجموعه اي از نقشهاي بديع و زيبا دانست که نقاشان و مذهبان براي هرچه زيباتر کردن کتابهاي مذهبي ، علمي ، فرهنگي ، تاريخي ، ديوان اشعار ، جُـنگهاي هنري و قطعه هاي زيباي خط به کار مي برند. استادان تذهيب اين مجموعه هاي زيبا را در جاي جاي کتابها به کار مي گيرند تا صفحه هاي زرين ادبيات جاودان و متون مذهبي سرزمين خود را زيبايي ديداري ببخشند. بدين ترتيب است که کناره ها و اطراف صفحه ها ، با طرحهايي از شاخه ها و بندهاي اسليمي ، ساقه ، گلها و برگهاي ختايي ، شاخه هاي اسليمي و گلهاي ختايي و يا بندهاي اسليمي و ختايي و ... مزين مي شوند.
شايد بهتر آن باشد كه بگوئيم نسخه هاي خطي و كتب دست نويس بستري مناسب براي رويش و شكوفايي “ هنر تذهيب ‘ شدند.
ظرفيتهاي تزئيني و اجرايي نقوش گوناگون تذهيب به حدي بود كه از قرن پنجم و به ويژه اواخر قرن ششم به سرعت به عرصه هنر كاشي سازي راه يافت و سراسر خاك پهناور ايران بزرگ هر مسجد و محراب و گنبد و كتيبه رادر تسخير خود گرفت تا عظمت و معنويت خانه هاي خدا را صد چندان كند . در دوران صفويه نقشهاي عمدتا گياهي (تذهيب ) و گاه نقوش هندسي بر تار و پود فرش ايران نشستند تا شناسنامه كهن و باستاني اين هنر ملي را به تلريخ هنر ايران و جهان معرفي كنند . پس مي توان از تذهيب به عنوان هنري مستقل كه خود توانست پشتوانه شكوفايي ديگر هنرهاي ايراني باشد نيز ياد كرد . در هنرهايي چون كاشي , قالي , قلمزني , منبت , خاتم و پارچه هاي زري و مخمل و …
شايد به دليل همين ارزش و اهميت است كه در سراسر تاريخ تكامل هنر تذهيب از آغاز رسمي آن (تزئين صفحات كتاب خدا و ديگر نسخ معتبر خطي ) گرفته تا اشاعه و استقلال آن بر كاشي و قالي و حتي در ادوار كنوني هميشه و همه جا در منابع مكتوب موجود از مذهبان به عنوان هنر مندان چيره دست و خلاق طراحي ياد شده كه در نقاشي و مصوري نيز مهارت و استادي داشته اند و همواره نامشان با ارزش و احترام ويژه اي در جامعه بر زبان رانده مي شده است.
هنرمند مسلمان ايراني پس از آشنايي و انس و الفت با مفاهيم انساني و اخلاقي و دستورهاي مترقي و انسان ساز قرآن و تعاليم عاليه اسلامي و به چنان اعتقاد و معرفت و ايماني به مباني اسلام دست يافت كه اين بار عاشقانه و به ياد خدا براي رضايت خاطر خدا نقش زد . چنين بود كه به تلاش و كوشش مضاعف دست زد تا عالمي زيبا و بي مثال بيافريند و در واقع مؤمنانه هنر نمايي كند نه به ضروريات اجتماعي. به فرمان دل عاشق خدا و قرآن به ميدا ن هنر نمايي آمده بود تا با هنرخود نشاني از عبوديت و بندگي خداي خود را جاودانه سازد.
به هر تقدير آنچه مسلم و قابل پذيرش است آنكه اسلام به بركت “ قرآن شريف “انگيزه و عامل جوشش دروني و اعتقادي هنرمندان ايراني شد تا ما در تاريخ هنر خود شاهد هنري مقدس و معنوي باشيم.

شايد بتوان تاريخ آرايش و تذهيب قرآن را همزمان با نوشتن آن دانست به اين معني كه نخست به منظور تعيين سر سوره ها، آيه ها، جزوه ها و سجده ها آن را به نوعي تزئين مي كردند. رفته رفته علاقه مفرط مسلمانان به قرآن ، هنرمندان را بر آن داشت تا در تذهيب آن دقت بيشتري به كار برند و در نتيجه اين آثار از سادگي بيرون آمد و جنبه تزئيني به خود گرفت به خصوص قرآن هايي كه در براي امرا و بزرگان نوشته مي شد. اين امر خود يكي از علل توجه هنرمندان به تزيين بيشتر و موجب تكامل فن تذهيب شد.
مهدي مكي نژاد، عضو گروه هنر هاي سنتي فرهنگستان هنردر باره منشاء هنر تذهيب مي گويد: « دقيقا نمي توانيم بگوييم منشاء اين هنر ايران است اما آنچه مسلم است اين است كه اين هنر از دوران ساسانيان به صورت گچبري هاي ديوار و حتي پيش از آن به صورت نقوش روي سفالينه وجود داشته است. كه بعد از اسلام اين نقوش و حجاري ها وارد كتاب ها مي شود و بيشتر خودش را نشان مي دهد.»
از طرز تذهيب و آرايش قرآن هائي كه قبل از قرن سوم هجري تدوين شده اطلاع چنداني در دست نيست. اصولا درباره هنر نقاشي و مذهب كاري در قرون اوليه اسلام اطلاع زيادي در دست نيست. قرآنها نفيس غالباً به دستور سلاطين و امراء وقت تهيه مي شدو هنر مندان سعي مي كردندآنرا كه بطرز بسيار عالي آرايش كنند.
قديمي ترين قرآن هاي باقي مانده از قرون اوليه اسلام همگي به خط كوفي است، نقش و تزئين آنها تقريباً يكنواخت بوده فقط در صفحه اول وگاهي دو صفحه آخر با نقوش هندسي آرايش مي شدند. سر سوره ها نيز غالباً داراي نقوش تزئيني بوده و عموماً در سمت راست آنها يك يا چند گل درشت وترنج طرح مي زدند. شروع سوره و اسم آن را هم به قلم زر مي نوشته اند و نقطه هاي حروف را با رنگ قرمز و سبز يا زعفران و آب طلا مشخص مي كردند. محل حزب و ساير علامات هم به همين شيوه مزين مي شد.
چون ايراني هاي مانوي مذهب، كتاب ديني خود (ارژنگ يا ارتنگ) را كه به وسيله ماني منقوش و مزين ديده بودند بعد از ايمان آوردن به اسلام به تزئين قران رو آوردند. اما احتمالا به دليل اينكه اسلام شكل و تصويررا نهي كرده و مكروه دانسته هنر مندان براي ارضاء حس هنري خود به تزئين و تذهيب رو آوردند.
صفحات بدست آمده از كاوشهاي علمي تورفاني نشان مي دهد كه نقاشان و خطاطان آن زمان توانسته اند به نحو زيبائي خطوط را با نقوش تركيب كنند. اين سبك در دورا ن اسلامي متداول و معمول شد.
مكي نژاد درباره اين هنر در دوران اسلامي مي گويد:« مهم نيست كه مبداء اين هنر ايران بوده است يا نه اما مسلم است كه اين هنر در ايران تكامل پيدا ميكند و نظم هندسي خاصي به خود گرفته است. تنها در ايران است كه تذهيب به اين شكل، با اين نظم و با اين هندسه ديده شده است. كار هاي مشابهي كه عرب ها يا چينيان انجام داده اند در مقابل آثار ايراني بسيار ضعيف جلوه مي كند. پراكندگي رنگ ها و نقوش هندسي اقوام ديگر هنوز هم به پختگي كامل نرسيده است.تذهيب ايراني واقعا بي نظير است.»
در قرون اوليه دوران اسلامي به همان اندازه كه به خوشنويسي توجه مي شد فن آرايش و تذهيب نيز مورد علاقه بزرگان و اميران بود تا جائي كه در نقاط مختلف ايران به خصوص خراسان، مراكزي جهت تعليم و پرورش علاقمندان در اين فن به وجودآمد و رفته رفته فن تذهيب راه كمال را طي كرد.درقرون اوليه دوران اسلامي، خود خطاطان كار تذهيب را به عهده داشته اند ولي به تدريج تقسيم كار بين هنرمندان متداول و مرسوم شد. به احتمال قوي اول خطاط و خوشنويس كار خود را انجام مي داد، يعني نسخه كتاب و يا قرآن را مي نوشته و در ضمن كتابت آن مقداري فضا براي كشيدن صور و يا مذهّب كاري در صفحات خالي مي مي گذاشتند، طوري كه بعضي از اين كتاب ها كه هم اكنون در دست است نشان مي دهد كه قسمتي از كار تذهيب ناتمام مانده است.
از قرن ششم به بعد تزئين و تذهيب قرآن ها با روشي كه در دوره هاي قبل به كار برده مي شد فاصله گرفت. تزئينات از سادگي خارج شد و نقوش هندسي جاي خود را به طرح هاي شاخ و برگ دار داده اند اين گلبرگ هاي به هم پيچيده انسان را به ياد نقوش سلجوقي كه بر روي مساجد اين دوره در اصفهان و قزوين و اردستان بنا شده اند مي اندازد.
از دوره سلجوقي تعدادي قرآن هاي مذهّب باقي مانده كه شايد يكي از بهترين و نفيس ترين انواع آن قرآني است با تفسير مجلد كه در سال 584 فراهم شد است. اين قرآن براي مطالعه امير غياث الدين ابوالفتح محمد بن سام تهيه و كاتب آن محمد بن عيسي بن علي نيشابوري است ولي متأسفانه از نام مذهب آن ذكري به ميان نيامده و احتمال فراهم آوردن آن در خراسان از توسط امير غوريان وجود دارد كه قرآن به نام او مصور است.
در اواخر قرن هفتم و اوائل قرن هشتم هجري شهر تبريز يكي از مراكز مهم براي تشويق و پرورش هنر مندان به شمار مي رفت و اين امر موجبات توسعه و تكامل فن نقاشي و تذهيب را فراهم ساخت، به خصوص در اوائل قرن هشتم به همت و سعي خواجه رشيد الدين كه باني ربع رشيدي در نزديكي شهر تبريز است توجه بيشتري براي كتابت قرآن و كتاب و آرايش و تذهيب آنها شد و در نتيجه مكتب جديدي كه به مكتب تبريز معروف است، به وجود آمد كه درهنر نقاشي و فن تذهيب دوره هاي بعد تأثير زيادي داشته است.
از تغييراتي كه در طرز تذهيب و آرايش قرآن و كتاب در اين دوره به وجود آمد،استفاده از اشكال هشت گوش و ستاره دوازده پر به صورت مركب يا مجزا از هم بر سر لوح ها و نيز ستاره هاي آبي رنگ و گل هاي پرپر كوچك براي تزئين است. سر سوره ها نسبتاً پهن و با خط كوفي روي زمينه لاجوردي با شاخ و برگ درشت نقش شده است. در حواشي قرآن نيز گاهي نقش تزئيني از طرح هاي اسليمي ديده مي شود كه از حيث رنگ آميزي بسيار جالب است. علاوه بر رنگ طلا از الوان ديگر چون آبي، قرمز، سبز و پرتقالي نيز استفاده مي شده، روي هم رفته در اين دوره صنعت تذهيب به اوج كمال و ترقي خود رسيده است.
دوره تيموري از دوره هاي بسيار مهم و پررونق و اعلاي هنر مذهّب كاري است. سلاطين تيموري همه مشوق هنر كتاب نويسي بوده اند كه بزرگترين و مهمترين آنها «باي سنقر ميرزا» پسر شاهرخ بوده است. اين شاهزاده علاوه بر اينكه خود به شخصه مردي هنرمند و بهره مند از فنون كتابت و خط و تذهيب و نقاشي بود، جمع كثيري از هنرمندان كه از سراسر امپراطوري تيموري گرد آورده اند كه در دربار و دارالعلم و كتابخانه اي كه در هرات بنياد نهاده بود مي زيستند. در اين شهر كاغذ ساز، خطاط، تذهيب كار، صحاف، رنگ ساب، نقاش و امثال اين قبيل هنرمندان از اهميت بالايي برخوردار بودند.كتب اين شهر از نفيس ترين و زيباترين كتاب هائي است كه تا كنون تهيه شده.
در اين زمان هنرمندان توجه زيادي به ترسيم اشكال، نباتات، گل ها، مناظر طبيعي و گاهي اشكال پرندگان كرده اند. قرآن هاي اين دوره مخصوصاً آنها كه براي شاهرخ و بايسنقر ميرزا فراهم شده در زمره زيباترين تذهيب كاري هاست. طلا و لاجورد يكي از عوامل اصلي كار آنها بوده و در همه حال براي آرايش و تذهيب كتاب و قرآن از آنها استفاده مي شده است.
صنعت تذهيب كه در دوره تيموري راه كمال پيمود در زمان صفويه نيز ادامه پيدا كرد. در اين زمان زمينه ها معمولاً آبي رنگ است و تقسيم ها كوچكتر و به رنگ طلايي و سياه ديده مي شود. طرح هاي تزئيني نيز به رنگ سفيد، زرد، سرخ، آبي و سبز است. تذهيب كاري و نقاشي با طلا در دوره صفويه ترقي كرد. بسياري از نسخ باقي مانده از اين زمان حاشيه بزرگي دارد كه مناظر طبيعي، اشكال انسان و حيوان بر آن نقاشي شده و رنگ طلايي، سبز و زرد در آنها به كار رفته است.
اما امروز تذهيب چه وضعيتي دارد؟ مهدي مكي نژاد، می گوید: «در دوران معاصر ما با دو نوع تذهيب روبرو مي شويم، اول تذهيب هايي كه هنرمندان آن پايبند به اصول سنتي اين هنر هستند. آثار اين گروه از نظر فرم و شكل متنوع تر از گذشته شده است اما آن ساختار شكني صورت نگرفته است. در واقع موتيوها، المان ها، نقوش پرندگان، گل ها و گياهان همان هاست اما طرح ها و تا حد زيادي رنگ ها عوض شده اند. اما در دسته دوم نگاه متفاوتي وجود دارد كه مي تواند نويد بخش تحولاتي در آينده باشد.»
مكي نژاد معتقد است:« اتفاقي كه در نگار گري ايراني افتاد حالا دارد در تذهيب مي افتد. استاداني چون فرشچيان نگاه سنتي به نگارگري دارند اما نگارگراني مثل تاكستاني و مجيد مهرگان نگاه متفاوتي دارند و بيان قلم آنها ضمن حفظ اصالت و به مضامين اسطوره اي جديد و امروزي نگاه مي كنند. شايد اين حركت ها هنوز به صورت انفرادي باشد اما اميدواريم ميان هنر جويان اين رشته جايگاه اين هنر محكم شود و سبك تازه اي در آن ابداع شود.»

تذهيب ، همچون نقاشي ، داراي مکتبها و دوره هاي خاصي است ؛ چنانکه مي توان از مکاتب سلجوقي ، بخارا ، تيموري ، صفوي و قاجار و شعب مختلف هر مکتب سخن گفت. براي مثال ، در مکتب تيموري ، شعبه هاي شيراز ، تبريز ، خراسان و ... را مي توان تميز داد و در واقع ، تفاوت در رنگها ، روش قرار گرفتن نقشها در يک صفحه تذهيب و تنظيم نقشها در مکتبهاي مختلف ، عامل اين تفاوت است. براي نمونه ، تذهيب در مکتب بخارا به آساني از تذهيب در ديگر مکتبها بازشناخته مي شود. چون ، در مکتب بخارا از رنگهاي زنگار ، شنگرف ، سورنج و سياه استفاده مي شده است ؛ در صورتي که در مکتبهاي ديگر ، رنگها به اين ترتيب کاربرد نداشته است.
مي توان گفت تذهيبهاي دوره هاي مختلف ، بيان کننده حالات و روحيات آن دوره ها هستند: تذهيب سده چهارم ه.ق ساده و بي پيرايه ، سده هاي پنجم و ششم ه.ق متين و منسجم ، سده هشتم ه.ق پرشکوه و نيرومند و سده هاي نهم و دهم ه.ق ظريف و تجملي هستند.
بررسي آثار تذهيب شده دردوره هاي گذشته ، بر تاثير فراوان هنر تذهيب ايران در ديگر کشورها – هند ، ترکيه عثماني و کشورهاي عربي- حکايت دارد. هنرمنداني که در اوايل دوره ي صفوي از ايران به هند مهاجرت کردند ، بنيانگذار مکتب نقاشي ايران و هند شدند و آثاري بزرگ از خود بر جا گذاردند. آثار به جا مانده از مکتب مغولي هند که در نوع خود بي مانند است ، بر اين واقعيت حکايت دارد که اين مکتب تداوم مکتب نقاشي ايران و هند است.
در ترکيه عثماني ، هنرمندان مذهّب زياد جلوه نکردند و اگر اين هنر در آن سرزمين رشدي کرد ، به خاطر هنرمندان ايرانيي بود که با مهاجرت به ترکيه عثماني ، بنيانگذار مکتب هنري در آن ديار شدند. در کشورهاي عربي نيز ، به سبب بازگشت هنرمندان ايراني از آن کشورها ، هنر تذهيب اوجي نيافت.
در واقع ، هنر تذهيب ايران در دنيا يگانه است. در اروپا ، به نوعي از آذين و آرايش ، تذهيب مي گويند و تذهيب ايراني را با آن مقايسه مي کنند ؛ اما تذهيب اروپايي با تذهيب به شيوه ايراني ، به طور کلي ، فرق دارد. آذينهاي تذهيب اروپايي از ساقه ي درختي مانند مو و برگهاي رنگين تشکيل شده است و در کنار آنها ، گاهي پرندگان ، حيوانها ، صورتهاي مختلف انسان و مناظر طبيعي را مي توان ديد.

در تذهيب، به مانند هر هنر ديگر واژگاني وجود دارد که براي يک تذهيب آموز، آگاهي بر آن واژگان ضروري است. کتاب «قانون الصور» در بيان شماري از اين واژگان مي نويسد:
چنين کرد اوستادم رهنمايي
که هست اسليمي و ديگر ختايي
ز ابر و داغ اگر آگاه باشي
چو نيلوفر فرنگي خواه باشي
مکن از بند رومي هم فراموش
کني چون اسم هر يک جاي در گوش
در واقع ، ابرک ، اسليمي (اسلامي) ، ختايي ، داغ ، فرهنگ ، فصّالي ، گره و ... اصول مترتب بر هنر تذهيب هستند که در اينجا تعريف موجزي از آنها مي آيد و سپس ، در بخش چهارم از آن اصول به طور مشروح سخن گفته مي شود.

ابرک دايره هايي کوچک و به هم پيوسته است که در کناره ي صفحه ي کاغذ ، نقاشي مي شود و شکل ابر کوچک را نمودار مي سازد.

اسليمي تداوم هنر نقاشي دوره ي ساساني و تکامل آن در دوره ي هنر اسلامي است. با نفوذ اسلام در ايران ، تزئين قرآنها و کتابهاي مذهبي اسلامي با نقشهاي اسليمي رواج يافت.

بند اسليمي همان بند رومي را گويند که به هم وصل مي شود و زيبايي خاصي دارد.

تاج طرحي است در بالاي صفحه ي تذهيب که شکل تاج را دارد و به گونه هاي مختلف است. از تمامي و يا نيمي از طرح تاج در تزئين سرلوحه ي کتابها استفاده مي شود و نيم تاج ، همان طور که از نامش بر مي آيد ، 2/1 تاج است که در يک صفحه طراحي مي شود.

ترصيع به معناي گوهر نشاندن است و در تذهيب ، با نشاندن جواهر در جاي گل و بوته ، صفحه هاي تذهيب را به زيباترين شکل آذين مي کنند.
اگر اين کار از نظر مادي ممکن نباشد ، تمامي صفحه ها و به ويژه صفحه هاي شروعي و پاياني کتاب را با طلا ، شنگرف ، لاجورد و زنگار تذهيب کامل مي کنند. به صفحه اي که به صورت ترصيع تذهيب شده است «مرصع» گويند.

ترنج نقشي است که از بند و شاخه ي اسليمي و به اندازه هاي بزرگ ، متوسط و کوچک تشکيل مي شود. ترنج ، گاه در حاشيه و گاه در سرلوحه ي صفحه هاي مُـذهـّب قرار مي گيرد و نامهايي متفاوت مي يابد. نصف يک ترنج را نيمه ترنج گويند که جدا از ترنج ، سر ترنج دربالا و يا پايين آنها قرار دارد و سرترنج ، ترنجي بسيار کوچک است که در بالاي ترنج اصلي قرار مي گيرد و با يک خط کوتاه به ترنج اصلي وصل مي شود.

جدول خطوطي بر دورادور صفحه ي مُذهـّب يا منقش است که گونه هاي مختلف دارد. کاربرد واژه ي سيم کشي به جاي جدول درست نيست.

ختايي از جمله نقشهاي اساسي هنرهاي تزئيني ايراني است که از ترکيب گل، غنچه و برگ پديد مي آيد و هر گردش موزون آن را يک بند مي خوانند.

داغ ، نشان طرحي است که بر روي کاغذي ديگر آمده باشد.

دهن اژدر، نقشي است که به شکل دهان اژدها نمودار مي شود. ظاهراً اين نقش از دوره ي تيموريان رواج يافته است.

سرلوحه ، سر صفحه ي اول کتاب و يا طرحي مُذهـّب و منقش است که در متن آن ، سرفصل کتاب را مي نويسند. اغلب کتابهاي قديمي داراي سرلوحه بودند . بر سرلوحه، شکل گل و برگ ريز و نرمي نقش مي شود.

سنجاق نشان، نشان کردن بعضي زمينه هاي طلا با سنجاق است که انجام آن بر روي گره بندي، طرح را بسيار زيبا مي کند. در قديم، گاهي براي آنکه رنگ طرح را دگرگون سازند از اين روش استفاده مي کردند ، چون فشار سنجاقهاي مخصوص بر روي زمينه ي طلا ، سبب تغيير رنگ صفحه ي مُطـّلا مي شود. اين روش در دوره ي قاجار بيشتر مرسوم بود.

شرفه خطوطي است که به دور شمسه رسم مي شود، آن را خورشيدسان مي کند و اغلب به رنگ لاجورد و منقوش است. بيشتر اوقات، در بالاي شرفه طرحي اسليمي و يا ترنجي بسيار کوچک، فقط با يک رنگ، مي آيد.

شمسه ، ترنج مرصعي از طلا و لاجورد است که گونه ي بزرگ آن در پشت صفحه ي اول کتابهاي مُذهـّب پرکار يعني در سر آغاز کتاب و قبل از ترصيع و سرلوحه نقش مي شود. اين آذين به شکل دايره و يا چند ضلعي است و چون خطوطي مانند شعاعهاي خورشيد از اطراف آن پراکنده مي شود، به آن شمسه مي گويند. اگر چند شمسه در حاشيه ي کتاب و يا در کنار نقش اصلي بيايد، آنها را به وسيله ي خطي کوتاه به يکديگر وصل مي کنند. دراين صورت شمسه ها شرفه ندارند.

به گل و بوته هايي که برگهايي پهن، آنها را فرا گرفته باشند فرنگي گويند. از آنجا که اين برگها در کنده کاريهاي زمان ساساني ديده مي شود کار برد واژه ي فرنگي در مورد آنها درست نيست.

فصّالي بسته هايي را گويند که در گردش اسليمي و ختايي – بيشتر اسليمي – از داخل يکديگر رد شده باشند و به وسيله ي ترنجهايي کوچک ، خطوط را از يکديگر جدا سازند و در عين حال آنها را به يکديگر وصل کنند. به اين اتصالهاي اسليمي و ختايي فصّالي گفته مي شود.

به سرلوحه هاي کوچک که در متن آنها، عناوين مختلف کتاب را به رنگ طلايي با شنگرف و يا سفيد مي نويسند کتيبه گفته مي شود.

کتيبه ي سرلوحه نوشته اي با زر و يا سفيداب است که با سرلوحه ها مي آيد. گاهي اين نوشته به خط کوفي مشکول است.

کمند زرين ، خط زيبا يا گل و برگهايي است که دور طرح را فرا گرفته باشد. گردش اين گل و برگها به رنگ طلايي است. گاهي اوقات، به جدول نازکي از طلا که دو جدول مشکي اطراف آن را گرفته باشد نيز کمند زرين مي گويند.

گره ، که کناره ي تذهيب به جاي جدول به کار مي رود، طرحي به صورت زنجيرهاي به هم پيوسته است. گاهي اوقات، به محل اتصال قسمتهاي مختلف يک طرح نيز گره مي گويند.

يک به چهار ترنج را که در گوشه ي صفحه ي نقاشي آمده باشد، لچک ترنج گويند.

لچکي طرحي است که در گوشه ي صفحه به صورت سه گوش مي آيد و در خوشنويسي ها بيشتر در گوشه ي خطوط ديده مي شود.

واگيره يک قسمت از يک طرح بزرگ است. براي مثال اگر بخواهيم شمسه اي را طراحي کنيم، اول آن را به چند قسمت تقسيم مي کنيم و طرح را در يک قسمت آن که واگيره نام دارد، پياده مي کنيم. اين طرح در قسمتهاي ديگر تکرار مي شود.

نقاشان و مذهّبان قديم، خود ابزارهاي كار خويش را آماده مي كردند و در اين زمينه، تجربه ها آموخته بودند كه اين تجربه ها سينه به سينه نقل مي شد. اما، بعدها اين روش پسنديده به فراموشي سپرده شد و اكثر رموز كار از شاگردان مخفي ماند. چنان كه تا به حال كتابي جامع در اين باره نوشته نشده است.
براي تذهيب، نياز به اين ابزارهاست: قلم مو، طلا و نقره، مهره، كاغذ آهار مُهر شده، كاغذ پوستي، كالك و يا طرح سوزني، رنگ، پرگار، ترلينگ و خط كش.

قلم مو را از موي سمور و موي پشت گردن گربه – بين دو كتف تا روي دم – درست مي كنند. اغلب، موي زير گلوي گربه را براي تهيه قلم مو مناسب دانسته اند؛ اما اين نظر نادرست است.
روش درست كردن قلم مو يكسان است، ولي سليقه ها متفاوت است. پس از چيدن مو از پشت گردن گربه، موها را با شانه ي كوچك و ويژه اين كار از ته شانه مي زنند تا تمامي كركها از ته آن خارج شوند. موهاي شكسته را نيز از موهاي سالم سوا مي كنند و بيرون مي ريزند. نوك موها را به اندازه مورد نياز، وارد قالب مي كنند. براي آنكه نوك موها در قالب نظم يابند و در يك خط قرار گيرند، ته قالب را به جاي هموار مي زنند. آنگاه موها را از قالب در مي آورند، خيس مي كنند، ته آنها را با نخ مي بندند و نوكشان را از انتهاي شاه پركبوتر – اين پر را قبلا تميز كرده اند و نوك آن را بريده اند – رد مي كنند تا موها به نوك شاه پر برسند. پس از بيرون آوردن مقدار موي مورد نظر از نوك شاه پر، انتهاي پر را چسب مي ريزند و دسته اي را كه ساخته اند به آن مي چسبانند. اينك، قلم مو براي نقاشي كردن آماده است.
در قديم، نقاشان بهترين قلم موها را مي ساختند. اين قلم موها كمي بلندتر و نوك تيزتر از قلم موهاي امروزي بودند. اين مساله را از چگونگي خطوط آمده در نقاشيهاي قديمي مي توان دريافت. زيرا در اين نقاشي ها ، پردازها كمي كشيده تر از پردازهاي نقاشي هايي بودند كه در خَـلق آنها از قلم موي گندمي شكل و كوتاه استفاده مي شود.
امروزه، جنس قلم موهاي ساخته ي اروپا از موي سمور و سنجاب است كه البته، موي سنجاب به قلم مو كيفيت بهتري مي دهد. اما در كشورهاي جهان سوم از هر گونه موي موجود و در دسترس استفاده مي شود. چنانكه در چين، انواع قلم مو با موهاي مختلف و براي كاربردهاي گوناگون تهيه مي شود.

از طلا براي زيباتر كردن و هماهنگي بيشتر بخشيدن به يك طرح تذهيب استفاده مي شود. در قديم، به ويژه در عهد سلجوقي، ورق طلا را بر روي كاغذ مي چسباندند و سپس، طرح هايي را بر روي آن پياده مي كردند. اين رويه ي كار، به خصوص در هنر كتاب آرايي مصريان، بسيار ديده شده است.
بعدها، طلا را به وسيله ي سريشم و يا عسل حل مي كردند ( عسل بهتر و راحت تر طلا را حل مي كند) . سپس آن را مي شستند، پاك مي كردند و بعد از زدن بر روي كاغذ مورد نظر، آن را مهره مي زدند و براق مي كرد كه به آن پخته مي گفتند و يا آنكه طلاي حل شده را مهره نمي زدند و در نتيجه، رنگ طلايي مات به دست مي آمد ( طلاي خام ) كه امروزه اين روش همچنان مرسوم است.
گاهي، طلا را با وسيله اي مانند سنجاق فشار مي دادند تا فرورفتگي ايجاد شود كه به آن «سنجاق نشان» مي گفتند. اين روش بيشتر در دوره ي قاجار مرسوم بوده است.
نقره هم براي رنگين تر كردن و متفاوت ساختن رنگهاي تذهيب كاربرد دارد. نقره را به مانند طلا كوبيده و بعد با سر يشم و يا عسل حل مي كردند. با افزودن نقره به طلا، رنگهاي متفاوت به دست مي آيد. امروزه، از دفترچه هاي طلا كه از اروپا وارد مي شود استفاده مي كنند.

مهره را براي صيقلي كردن كاغذ و يا براي مهره زدن و براق كردن طلا و نقره به كار مي برند. جنس مهره از عقيق و گاهي از يشم است. عقيق يمني، بهترين عقيقي است كه براي اين كار مصرف مي شود و عقيق هاي سليماني ايراني، مصري و هندي نيز استفاده مي شوند. امروزه، عقيق هندي بيشتر در دسترس است . اين مهره ها به شكلهاي گوناگون شاخي، سوزني، تخت، پهن و ... ساخته مي شوند و هر يك كاربرد خاص خود را دارند.
مهره هايي كه براي صيقلي كردن كاغذ به كار برده مي شوند بيشتر از صدفهاي دريايي بزرگ هستند. در كتابخانه هاي سلطنتي از مهره هاي بزرگي استفاده مي شده است كه نمونه ي قديمي آن در موزه ي توپقاپو سراي تركيه مضبوط است.

امروزه براي پياده كردن طرح از روي كاغذ فرعي ِ طراحي شده بر روي كاغذ اصلي ، از كاغذ پوستي يا كالك استفاده مي شود ، ولي در قديم اين گونه نبوده است. در گذشته، طرح نقش شده بر روي كاغذ را به وسيله سوزن، سوراخ سوراخ مي كردند. سپس، طرح سوزني را روي كاغذ اصلي مي گذاشتند و كيسه پارچه اي را كه داخل آن مقداري خاكه ذغال بود بر روي طرح سوزني مي زدند. بدين ترتيب، طرح اصلي از لاي سوراخ ها بر روي كاغذ اصلي نقش مي بست. پس از پاك كردن خاكه هاي اضافه، طرح اصلي را با رنگ قهوه اي كم رنگ، قلمگيري مي كردند. طرحي را كه از كاغذ سوزني بر روي كاغذ اصلي منتقل مي شد «داغ» مي گفتند.
امروزه، قلمزن هاي اصفهان، شيراز، تهران و شماري از ديگر شهرهاي ايران از همين روش استفاده مي كنند. كاربرد واژه ي كپي كردن، براي عمل برگرداندن طرح از روي كاغذ فرعي بر روي كاغذ اصلي، رايج است.

رنگ از جمله مبحث هاي مهم نقاشي و تذهيب است. در گذشته، نقاشان و مذهّبان رنگهاي مورد نياز را خود با سختي فراوان، تهيه و آماده مي كردند. فقط در دربار سلاطين، رنگسازان به نقاشان در اين زمينه ياري مي دادند. بدين سبب، نقاشان در زمينه ي رنگسازي و تركيب رنگ ها بسيار آزموده و دانا بودند.
امروزه به دليل در دسترس نبودن تجربه هاي پيشينيان و كم تجربگي اكثر پژوهندگان داخلي و خارجي، درك نادرستي از فن رنگسازي گذشته وجود دارد. براي مثال انديشه آميختن رنگ سفيد با لاجورد، براي كم رنگ كردن اين سنگ ، درست نيست. لاجورد سنگي است بسيار خوشرنگ و زيبا كه از دوره هاي ماقبل تاريخ، در ساخت زينتهايي چون گردن بند، انگشتري ، نشانها و لولها به كار مي رفت. در قديم، لاجوردشويان ايراني، اين سنگ را از بدخشان افغانستان مي آوردند و مي كوبيدند. آنان با سايش و شستن لاجورد، طي زمان كوبيدن اين سنگ، رنگهاي آبي متفاوتي از كم رنگ تا پررنگ را به دست مي آوردند. از اين رو، براي كم رنگ شدن لاجورد نيازي به افزودن رنگ سفيد به لاجورد نيست، مگر در مواقعي كه به رنگ آبي خيلي روشن احتياج باشد.
گل اخرا، گل ماشي، زرنيخ سياه ، سرخ و سبز، لاجورد، نيل، زنگار، سبز سيلو، شنگرف، سورنج و سفيد رنگهايي هستند كه در قديم كاربرد داشتند.

پرگار، ترلينگ، خط كش از ديگر ابزارهاي مورد استفاده در هنر تذهيب هستند كه در قديم، در نهايت زيبايي و استحكام، در ايران ساخته مي شدند

براي شروع کار تذهيب، کادرهايي را به صورت دايره، بيضي، مربع، مستطيل درمي آوريم و در ابتدا بايد يک چهارم اين کادرها را محاسبه بکنيم و اين يک چهارم را به قطعات کوچک تر تقسيم کنيم. در مورد بيضي و مستطيل نمي توان اين کار را کرد. زيرا اين دو داراي دو کانون هستند.
يک قسمت از اين دو را ميتوان تقسيم کرد اما بقيه قمستها را بايد دست گردان کرد و جاي بياندازيم و کم و زياد بکنيم و اين کار بوسيله دست انجام ميشود، بخاطر همين به آن دستگردان مي گويند.
در مستطيل ابتدا يک واگيره را ايجاد مي کنيم که بتوانيم هم در طول و هم در عرض از آن استفاده کنيم. امااين واگيره اي در طول بيشتر تکرار مي شود و در عرض کمتر. يک قسمت آن را که عبارت است از يک برگردان،مي کشيم و آن را برمي گردانيم مثل يک واگيره درمي آوريم و آن واگيره ،احتياجي به برگرداندن نيست. بلکه همان را انتقال مي دهيم که اسم آن قسمت واگيره ميشود.
* روش انتقال طرح به اين صورت است که ابتدا طرحي روي يک کاغذ پوستي انداخته مي شود و به صورت سوراخ، سوراخ هاي کوچک در اندازه هاي مرتب در کنار هم ايجاد مي شوند تا بتوانيم به وسيله گرده زغال يا رنگ، طرح را روي کاغذ منتقل کنيم و با مداد روي گرده ها مي كشيم و بقيه طرح را با يک دستمال پاک مي كنيم. مداد نبايد خيلي پررنگ باشد ومي توان از مداد 2يا4 H استفاده کرد.
* روش ديگر انتقال به اين صورت است که بوسيله کاغذپوستي،طرح را به صورت يک چهارم تکرار مي کنيم و بعدآن طرح را با حاشيه، گونيامي کنيم و طرح را مجدداً روي آن پياده مي کنيم و اين طرح را بوسيله قلم و مرکب قهوه اي رنگ به صورت خيلي کمرنگ مجدداً پياده ميکنيم که مداد را از روي تمام فضا پاک کنيم، چون چربي مداد مانع از نشستن طلا و رنگ بر روي بوم ميشود.
* روش ديگر انتقال روش کاغذ کايت است. يک چهارم طرح را بر روي کاغذ کايت مي اندازيم و آن رابر روي بوم ثابت مي کنيم و بوسيله مهره که سنگ عقيق است به آرامي بر روي تمام فضا مي کشيم، اين روش سرعت بيشتري دارد و بايد اين طرح خيلي ملايم قلم گيري قهوه اي بشود و بايد مواظب باشيم که دستمان روي طرح نرود چون با خودش طرح را بلند مي کند.
براي استفاده از طلاکوبي در قديم ابتدا طلا را داخل يک ورق مي گذاشتند و مي کوبيدند تا به صورت ورقي نازک درآيد و بعد، دوباره آن را مي کوبيدند تا به صورت گرده درآيد و چون طلا قدرت چسبندگي نداشت، با عسل آنرا مي چسباندند و بعضي از چسب سيريش استفاده مي کردند که چسبندگي قوي داشت. بعضي از صمغ، استفاده مي کردند اما بهترين سيريش آن است که نجارها استفاده مي كنند.اين سيريش حتماً به صورت مداوم بايد گرم شود تا باز شود وگرنه بسته مي شود و از قاب جدا مي شود.
در تکنولوژي جديد به وسيله دستگاه طلا را به صورت ورقهاي نازک و دفترچه اي درست مي کنند، اين ورقهاي طلا را ميتوان از دفترچه جدا کردوآن را داخل يک ظرف چيني قرارداد وآن رادرعسل حل كرد. تا هيچ ذره اي ديده نشود(مثل رنگ)وچون طلا وزن سنگين دارد و زود ته نشين مي شود، براي هربار استفاده،احتياج به هم زدن دارد.
دراين کار نبايد زياد ضخيم کار کرد، چون اولاً مقرون به صرفه نيست و بعد اگر ديديم در پايان کار،آن براقي را ندارد، کار را مي گذاريم خشک شود و بعد با سنگ عقيق بر روي آن مي کشيم و به اصطلاح نقره کاري ميکنيم تا براق شود. طلا رنگهاي مختلفي مي تواند داشته باشد، مثلاً طلاي ليمويي رنگ که رنگش روشن تر است و ديگري طلاي پرتقالي که تيره تر است.

يکي از عمده ترين کار تذهيب بوم سازي است. زيرا مقوايي که ما براي اين کار انتخاب مي کنيم، ممکن است بافت خوبي نداشته باشد و يا اينکه رنگ و طلا را نتواند روي خود جذب کند. بنابراين ما خودمان، نشاسته را آب مي زنيم و آن را رقيق مي کنيم و بوسيله يک دستمال که آن رابه نشاسته آغشته مي کنيم ،دستمال را روي مقوا از چپ به راست و از راست به چپ تا پائين مقوا مي کشيم و بعد دوباره به صورت از بالا به پائين روي مقوا اين کار را تکرار مي کنيم تا تمام سطح آغشته به اين نشاسته شود.
اين چسب وارد منافذ مقوا ميشود و مقوا را سير مي کند تا حالت مکندگي نداشته باشد، که اگر احياناً يکي از رنگها، داراي چسب کمتري بود، بتواند روي مقوا نگهداشته شود. و براي اينکه سفيدي مقوا را از بين ببريم و مقواي رنگي داشته باشيم ميتوانيم به جاي آب از چاي و يا گل گاوزبان و رنگ پوست بادمجان، براي رقيق کردن نشاسته استفاده کنيم. بعداز اينکه اين عمل را انجام داديم ممکن است مقوا حالت انحنا پيدا بکند، بنابراين بايد کمي صبر کنيم تا مقوا دو نم شود يا به اصطلاح کمي خشک شود و بعد چندتا کتاب بر روي آن قرار مي دهيم تا صاف شود.
بعداز اينکه صاف شد و خشک شد، براي کادربندي اقدام مي کنيم، مقوا را کاملاً کادربندي مي کنيم و بعد کارمان را که کاملاً گونيا درست کرديم، تقسيم بندي مي کنيم و نسبت به تقسيم بنديها طرحي را درنظر مي گيريم و طراحي مي کنيم يک قسمت از طراحي که انجام شد، که اصطلاحاً به آن «يک برگردان» مي گويند را برمي گردانيم و به صورت واگيره درمي آوريم و آن واگيره ديگر احتياج به برگردان ندارد و کاملاً تکرار و منتقل ميشود. حال خطوط مدادي را با قلم تذهيب قهوه اي مي كنيم و سپس رنگ مداد را پاک مي کنيم و بعد رنگ آميزي کار را شروع مي کنيم. مي توانيم براي ايجاد سايه، روشن رنگها را با هم ترکيب کنيم.

طرح به صورت يک واگيره تکرار ميشود و به طور يک چهارم بر روي کاغذ ما قرار مي گيرد و به وسيله گرده زغال بر روي کاغذ منتقل ميشود و مدادگيري مي شود و بعد به صورت آرام بقيه گرده را به وسيله يک دستمال پاک مي کنيم و بعداز آن قلم گيري قهوه اي را شروع مي کنيم و اين کار بايد به صورت آرام انجام شود که کاملاً روي خطوط باشد و از آن بيرون نزند و همچنين دستمان نبايد روي طرح قرار گيرد چون طرح بلند مي شود. بعداز قلم گيري قهوه اي با پاک کن، مدادها را پاک مي کنيم و بعداز اين کار، طلاکاري شروع مي شود دراينجا قلم طلاکاري را برمي داريم که ضخيم تر است و نوک آن کاملاً گرد است تا بتواند فضاي بيشتري را براي ما پوشش بدهد. طلاکاري نبايد ضخيم باشد و نبايد طوري باشدكه سفيدي کار پيدا شود. ما مي توانيم علاوه بر بند اسليمي،بند خطايي راهم ازطلا بگيريم و يا اينکه بند خطايي را رنگي کنيم.
ساقه هاي خطايي مي بايست رنگي شوند، اين ساقه ها ميتوانند برگ گل باشند، فضاي وسط گل باشند، برگهايي که از ساقه بيرون زده باشند. گل ها و برگ ها و چيزهايي که روي ساقه مي نشيند ميتواند رنگهاي مختلفي را به خود بگيرد.
رنگها دو نوع دارند: رنگهاي جسمي و روحي
رنگهاي جسمي: رنگهايي هستند که کاملاً پوشش مي دهند و سطح کاغذ را پر مي کنند.
رنگهاي روحي: رنگهايي هستند که حالت جسمي ندارند و کاملاً شفاف هستند و فضاي رنگي ملايمي را ايجاد مي کنند و به هيچ عنوان حالت پوششي ندارند.
در گل هاي خطايي ما مي توانيم از هر دو روش استفاده کنيم. براي رنگ کردن، ما مي توانيم از يک رنگ واحد استفاده کنيم و يا از مخلوط چندرنگ استفاده کنيم.

دراين روش از رنگ هاي جسمي که بتواند پوشش خوبي به کارمان بدهد، استفاده مي کنيم و سطح گلبرگمان را با آن پر مي کنيم. تنوع رنگ در گلبرگ ها بسيار مهم است و ما از سايه روشن دراين کار استفاده مي کنيم و در جايي که يک رنگ سرد استفاده شد، در کنار آن يک رنگ گرم را قرار مي دهيم. سپس براي پرداز ،از قلم اين کار استفاده مي کنيم که نه گرد باشد و نه باريک. ايجاد نقطه هاي تيره وايجاد خطهاي روشن را در انتها پرداز مي گويند.
يکي ديگر از روشهاي رنگ کردن گل ها، دورنگ کردن گل ها يا شستن رنگها داخل همديگر است که از آبرنگ و از رنگهاي متضاد هم استفاده مي کنيم. يعني اگر يک آبي تيره را در ابتداي کار قرار مي دهيم، يک رنگ روشن را در نقطه مقابل قرار مي دهيم و اين دورنگ را داخل همديگر خرکت مي دهيم و به آرامي مي شوييم در وسط رنگ حد واسط را داريم که ترکيبي از دو رنگ مي باشد. اين روش در کارهايي که فضاي زيادي دارند بسيار مناسب است.
روش پرداز در زمينه هاي کوچک با نقاط ظريف بسيار مناسب است.
بعداز رنگ کاري: نوبت به قلم گيري مشکي ميرسد که تمام فضاي دور کار را مشکي مي کنيم، براي اين کار نياز به مرکب و قلم موي مناسب داريم که معمولاً دست ساز و ايراني است. مرکب هم بايد بسيار شفاف باشد و حرکت نرمي داشته باشد ودست ساز ومخصوص کار تذهيب باشد. قلم معمولاً از موي گربه و سمور است.

در قلم گيري مرکب راهم مي زنيم وبه آب آغشته مي کنيم و کاملاً تنظيم مي کنيم وبه صورت آرام دورگيري مي کنيم. قلم گيري خاصيت هاي بسيار دارد. اول اينکه تمام گلبرگ هايي که کشيده ايم واسليمي ها را تيره تر مي کند. دوم اينکه مثل ديواري عمل مي کند که از داخل شدن رنگ زمينه به رنگهايي که در فوم ها استفاده ميشودممانعت مي كند. اين کار بايد يکدست و ظريف انجام شود. اين کار بايد در کمال آرامش انجام شود. اين کار نبايد بخش بخش و بريده شود تا فضاي داخل گل ها کاملاً ديده شود. آب قلم بايد کاملاً گرفته شود تا باعث نشود رنگها در داخل هم قاطي شوند.
پس از قلم گيري، نوبت به رنگ هاي زمينه اي مي رسد که رنگ هاي جسمي هستندکه در کنار قلم گيري مي آيند و نمي توانيم از رنگ هاي آبرنگ استفاده کنيم. در کار تذهيب معمولاً از رنگ خام استفاده نمي شود و معمولاً از رنگ هاي ترکيبي استفاده مي شود که بر روي بوم مي نشينند. دربيشترموارد در رنگ هاي ترکيبي از رن گهاي طلا و لاجورد استفاده مي شود و در کنار آن ها رنگ هاي قرمز، سبز، نارنجي و رنگ هاي متنوع ديگر به صورت جزيي در کنار کار مي نشينند. اما امروزه از تمام رنگ ها، براي زمينه استفاده ميشود براي رنگ کردن زمينه بايديکسري خصوصيت ازرنگ هابدانيم،مثل جنس رنگها، خصوصيت رنگها و ترکيب رنگها.

يک رنگ جسمي سرد در کنار رنگ جسمي گرم قرار مي گيرد، تا کار، تنوع خوبي را پيدا کند. رنگ نبايد سفت و رقيق باشد و رنگ سرد بايد از کنار قلم گيري انجام شود که داخل رنگ مشکي شود. رنگهايي که استفاده مي شود اگر بر روي کاغذ تيره باشد، تيره تر مي شود و اگر بر روي کاغذ روشن باشد، روشن تر مي شود.
براي ادامه کار بايد يکسري فرم هاي ظريف و ريز هندسي که به صورت قطعات کوچک و ساده در بالاي سر ترنج هاي اسليمي قرار مي گيرد و به آن شرفه مي گويندراايجادكردکه اين شرفه، اتصال بين فضاي رنگي و سفيدي کاغذ است.
شرفه انواع مختلف دارند، خطي ـ فضاي پري از ترنج ها باشند.

قلم جدول، ابزاري هست کاملاً تخصصي براي اينکه ما يک حاشيه نازکي از کار را تفکيک کنيم و آن فضا را به واسطه رنگ هاي مختلف به وسيله قلم جدول رنگ هاي مختلف قرار دهيم، يا اينکه فضايي را آماده سازيم براي اينکه نقوش کاملاً ظريف و هندسي گروه بر روي آنها کاملاً نقش ببندد تا يک فضاي متنوع از حاشيه مان تفکيک کنيم و به داخل اثر بپردازيم. اين حاشيه را که به طور نازک از فضا ايجاد مي کنيم، معمولاً در ارتباط با قطر طرح حاشيه مان است.
قلم جدول ابزاري است که دوشاخه مي باشد و داراي شياري بر روي آن است که رنگ را در داخل آن مي ريزيم و بوسيله پيچي که در کنار آن است، آن فضا را مي بنديم و به صورت خطوط نازک و مويي آن رنگ حرکت مي کند و به صورت خط صاف در طرفين حاشيه قرار مي گيرد. اين کار را مي توانيم بوسيله طلا يا رنگهاي مختلف انجام دهيم. غلظت رنگي که در داخل قلم جدول مي ريزيم بسيار مهم است، نه بايد خيلي رقيق باشد که به بيرون شره کند و يا اينکه سفت نباشد که از قلم بيرون نيايد.
وقتي ميخواهيم با قلم کار کنيم خط کش را به صورت برعکس بر روي کار مي گيريم وقلم جدول را مي کشيم تا رنگ کشيده شود، براي ضخامت رنگ مي توانيم پيچ قلم جدول را سفت و شل کنيم.
پس از انجام کار و اتمام آن ما کار را در داخل قاب قرار مي دهيم و براي اينکه اثر ما در قاب خراب نشود يعني شيشه قاب با رنگ ها تماس پيدا نکند، يک مقواي حاشيه اي درست مي کنيم. به اين گونه که يک مقوايي که ارتفاع مناسبي داشته باشد و در حد 2يا3 ميليمتر باشد را انتخاب مي کنيم و به يک فاصله معيني به دلخواه ،از اثرمان فاصله مي دهيم (کادري را که تهيه کرديم) و قطعه داخل مقوا را مي بريم . اين کار باعث ميشود، اثر ما تا ساليان سال سالم و زيبا بماند
شبکه آموزش
وب سما
نقش جان
مرکز علمی فرش ایران