صهیونیسم نام یک جنبش فعال سیاسی در سده اخیر می‌باشد که به ‌واسطه گستردگی فعالیت‌های آن نام آن هر روزه در رسانه‌ها شنیده می‌شود. با توجه به عدم آشنایی افکار عمومی و بسیاری از اهل فن با ماهیت این جریان سیاسی و خلط این موضوع با مباحث اسرائیل که فقط یکی ازدستاوردهای صهیونیسم است این نوشتار بر آن است تا حد امکان یک معرفی اجمالی و گذرا از صهیونیسم ارائه نماید و زمینه‌های شکل‌گیری آن را که ریشه در بستر زمان دارد را مورد کنکاش قرار دهد

مقدمه

صهیونیسم، نام یک جنبش فعال سیاسی در سده اخیر می‌باشد که به‌واسطه گستردگی و حجم فعالیت‌های آن، روزی نیست که نامی از آن در رسانه‌ها یا محافل سیاسی و غیرسیاسی برده نشود. در عین حال متاسفانه افکار عمومی جامعه و حتی بسیاری از اهل فن از ماهیت این جریان سیاسی و برنامه‌های آن اطلاع چندانی ندارند. خلط شدن مباحث «صهیونیسم» با «اسرائیل» و تاکید بیش از حد بر رژیم صهیونیستی ـ که فقط یک مورد از دستاوردهای صهیونیسم می‌باشد ـ نیز، در عدم درک صحیح این مفهوم موثر بوده است.
هر چند پرداختن به همه ابعاد صهیونیسم از حوصله این گفتار خارج است، لکن سعی نموده‌ایم تا حد امکان یک معرفی اجمالی و گذرا از آن ارائه نماییم و به زمینه‌های شکل‌گیری آن که ریشه در بستر زمان دارد، نیز بپردازیم.

وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یهود در اروپا

از آن‌جا که خاستگاه اصلی فعالیت صهیونیسم، در حوزه اروپا بوده است، ابتدا اشاره مختصری به زندگی و سابقه یهودیت اروپا خواهیم داشت.

تاریخچه حضور یهودیان در اروپا

پس از ظهور حضرت عیسی(ع) و اهانت قوم یهود به مقام ایشان، قیصر روم به فلسطین حمله کرد و در حمله به بیت‌المقدس برای فتح این شهر، بسیاری از مردم و از جمله یهودیان را به قتل رساند و تعدادی را نیز اسیر کرد. جنگجویان فاتح، اسیران را با خود به روم بردند و همین مسئله باعث باز شدن پای یهودیان به اروپا گردید.
ازدیاد نسل و جابه‌جایی در بین بلاد مختلف، منجر به پراکندگی این قوم در سطح قاره اروپا گردید. در قرن هشتم میلادی نیز عده زیادی از مردم نواحی بین دریای خزر و دریای سیاه یعنی روسیه مرکزی و جنوبی به یهودیت گرویدند که به «خزرهای ترک» معروف شدند و در حال حاضر رقمی در حدود ۹ درصد از یهودیان اروپا و آمریکا و بخش قابل توجهی از جمعیت یهودی سرزمین‌های اشغالی از نسل همین گروه می‌باشند.
یهودیان از همان ابتدا به مشاغلی چون پیشه‌وری، تجارت (به‌خصوص در زمینه منسوجات)، زیورآلات و در دوره‌های بعد صرافی و بانکداری مشغول شدند. یهودیان در کشورهای اروپایی و به‌طور کلی در محیطهای محل سکونت خود، همواره یک نوع زندگی درون‌گرا و بسته‌ای داشته‌اند و بزرگان این قوم ایشان را از اختلاط و آمیزش با ملت‌های دیگر منع می‌نموده‌اند.

دیدگاه اروپاییان نسبت به یهودیان

آنچه از مطالعه متون تاریخی برمی‌آید، ملت‌های اروپایی هیچ‌گه به دیده مثبت به یهودیان نمی‌نگریسته‌اند و به دلایلی که بدان اشاره خواهیم کرد، قوم یهود همواره در انزوا و حاشیه به‌سر برده است.
یکی از دلایل مهمی که در تقویت این دیدگاه موثر بوده است، اعتقادات مذهبی مسیحیان می‌باشد که یهودیان را به‌عنوان قومی که پیامبر ایشان حضرت مسیح را مصلوب ساخت و به ساحت این رسول الهی اهانت نمود، قومی خائن و گناهکار می‌دانند، از سوی دیگر وجود دیدگاه‌هایی در بین یهود مانند برگزیده بودن از جانب خداوند (در عین وجود صفات رذیله متعدد در میان این قوم)، پست شمردن ملل غیر یهودی، فساد، مخفی‌کاری، خیانت، رباخواری و زراندوزی و... باعث به‌وجود آمدن دیدگاهی منفی از یهودیان در بین مسیحیان شده بود، این دید منفی به‌واسطه برخی اقدامات یهودیان از جمله مسموم نمودن آب شرب شهر (که نمونه‌های آن در انگلستان و آلمان اتفاق افتاد) و یا به قتل رساندن کودکان مسیحی برای استفاده از خونشان در مراسم مذهبی تقویت می‌شد. وجود تصاویری از یهودیان با بینی‌های کج و معوج و چنگال‌های خون‌چکان در قرون گذشته موید این نظر است.
در کنار دیدگاه منفی مسیحیان نسبت به یهودیان، دیدگاه مشابهی از جانب یهودیان نسبت به مسیحیان به‌وجود آمد. هر چیزی که تعلق به یهودیان داشت، در نظر مسیحیان ناهنجار آمد و نظیر همین دیدگاه از جانب یهودیان نسبت به مسیحیان به‌وجود آمد و این مسئله کم‌کم تبدیل به ایجاد تنش بین ایشان گردید.
برخی از دولت‌های اروپایی از قرن سیزدهم میلادی یهودیان را وادار به نصب علائمی بر روی لباس خود نمودند تا از غیریهودیان باز شناخته شوند. در طول سال‌های مختلف، به کرات تعرضاتی به جان یهودیان صورت می‌گرفت. برخی از این درگیری‌ها ازجانب مردم و برخی توسط حکومت‌ها و در واکنش به خلاف‌کاری‌های ایشان انجام می‌شد. این اقدامات گاه به‌صورت ضرب و جرح و کشتار و گاهی نیز به صورت محصور نمودن آن‌ها در محله‌های مخصوص و یا تبعید و اخراج از کشور صورت می‌گرفت.
از موارد مخالفت حکومت‌ها با یهودیان می‌توان به انگلستان اشاره نمود که در اواخر قرن سیزده میلادی و در روزهای پایانی جنگ‌های صلیبی، به‌دنبال بالا گرفتن احساسات ضدیهودی، همه یهودیان از این کشور اخراج گردیدند و یا در فرانسه که در فاصله سال‌های ۱۳۰۶ تا ۱۳۴۹ در سه نوبت یهودیان اخراج گردیدند. در اسپانیا نیز با به قدرت رسیدن مسیحیان در سال ۱۴۸۳ دستور اخراج یهودیان صادر گردید. چنانکه از مطالعه تاریخ برمی‌آید، مردم و دولت‌ها چنان از دست اقدامات یهودیان به ستوه می‌آمده‌اند که اخراج یا اقدام بر علیه یهودیان را فسادستیزی و نه یهودستیزی می‌دانستند.
در سال ۱۹۰۲ در روسیه اوراقی انتشار یافت که در آن به برنامه‌های پشت پرده و خطرناکی به‌عنوان اهداف سیاسی یهودیان برای تسلط بر جهان اشاره شده بود. در این نوشتارها که به «پروتکل‌های یهود» معروف گردید، صریحا روش‌های یهودیان از زبان خودشان برای تحمیق ملت‌ها و تسلط بر ایشان بیان شده بود که از جمله آن می‌توان به ترویج فساد و بی‌بند و باری، در دست گرفتن رسانه‌های گروهی، سلطه اقتصادی، مبارزه با ادیان و... اشاره نمود.
انتشار این اوراق، که سخنان «اسکار لوی» یهودی، که سال‌ها قبل گفته بود «پادشاه اخلال‌گران، فتنه‌انگیزان و جلادان جهل، ماه هستیم» را به ذهن متبادر می‌کرد، خشم مردم روسیه را برانگیخت و موجب حمله به یهودیان به‌عنوان مفسدین گردید که در نتیجه آن، تعدادی از ایشان به قتل رسیدند، که البته در مراحل بعدی و به دنبال افزایش فعالیت سیاسی یهودیان، استفاده ابزاری زیادی از آن به‌عمل آمد.
علاوه بر دلایلی که در ابتدای این بحث در رابطه با علل بروز تفکر و اقدامات ضد یهودی ذکر گردید، خود اندیشمندان یهود نیز بارها بر نقش بلاتردید یهودیان در ایجاد و یا دامن زدن به احساسات ضدیهودی تاکید دارند. «برنارد لازار» یکی از برجسته‌ترین اندیشمندان یهودی است که امروزه انجمنی یهودی در فرانسه به نام وی فعالیت سیاسی و اجتماعی دارد. وی که در اولین کنگره صهیونیست‌ها نیز نقش فعالی را برعهده داشت، در مورد دلیل وجود تفکر ضدیهودی چنین می‌گوید:
«دلیل تفکر ضدیهودی در تاریخ از ابتدا تا به امروز این بود که یهودی موجودی غیراجتماعی بوده است. بروز تفکر یهودستیزی علل مذهبی، ملی و اقتصادی دارد. یهودیان در همه جا و همیشه خود را قومی برگزیده و بالاتر از اقوام دیگر می‌دانستند».
هر چند یهودیان در حال حاضر در صدد جبران و تغییر این دیدگاه هستند لکن با وجود گذشت قرن‌ها، هنوز هم این دیدگاه در بین اروپاییان وجود دارد و به‌خاطر حمایت بسیاری از یهودیان از رژیمی که هر روز به جنایت تازه‌ای در سرزمین‌های اشغالی دست می‌زند، افزایش نیز می‌یابد.
بد نیست در همین جا به نتیجه یک نظرسنجی که در آوریل ۲۰۰۱ توسط کمیته یهودیان آمریکا انجام شده است اشاره نماییم. در این تحقیق از مردم کشورهای اروپایی سوال می‌شد که آیا حاضر به پذیرفتن یک یهودی به‌عنوان همسایه خود می‌باشند یا خیر؟ در لهستان ۳۱ درصد مردم با این مسئله مخالف بودند. در اتریش ۲۶ درصد و در کشورهای روسیه و‌ آلمان به ترتیب ۲۴ و ۲۲ درصد مردم ترجیح می‌دادند که یک یهودی همسایه ایشان نباشد.

ماهیت صهیونیسم

این نکته که صهیونیسم در زمانی اندک و با تصمیم چند اندیشمند و فعال یهودی شکل گرفته است، سخنی دور از حقیقت می‌باشد و این تصور که همه تلاش‌های صهیونیسم در راستای تشکیل یک دولت یهودی خلاصه شده و با محقق شدن این هدف، ماموریت آن به پایان رسیده است نیز از عدم آگاهی کافی در خصوص ماهیت صهیونیسم نشات می‌گیرد.
با ذکر این جمله بن‌گوریون از فعالان سازمان جهانی صهیونیسم و اولین نخست‌وزیر اسرائیل در خصوص ماهیت صهیونیسم، به زمینه‌های مختلف شکل‌گیری تفکر صهیونیسم و به دنبال آن به بررسی برخی ابعاد سازمانی این جریان خواهیم پرداخت:
«سازمان صهیونیسم قادر است چیزی را که ماورای قدرت و صلاحیت اسرائیل است، به‌‌دست آورد و این نکته مزیتی است که سازمان صهیونیسم نسبت به این کشور دارد».

زمینه‌های شکل‌گیری تفکر صهیونیسم

هرچند زعما و بزرگان یهود، همواره لزوم بازگشت یهودیان به فلسطین و به اصطلاح «سرزمین موعود» را در میان جوامع خود تبلیغ و یادآوری می‌نموده‌اند، لکن تا قرن هفدهم میلادی، تلاش مشخص و برجسته‌ای همراه با فعالیت منسجم برای تحقق آن به چشم نمی‌خورد. از اوایل قرن ۱۸ میلادی و به دنبال فراهم شدن توجیهات لازم برای طرح تشکیل دولت یهودی، به‌طور پراکنده زمزمه‌هایی در این زمینه شنیده می‌شد.
شاید بتوان برپایی سازمانی به نام «شورای عالی یهود» در فرانسه را ـ که ناپلئون بناپارت در سال ۱۸۰۷ میلادی دستور آن را صادر نمود ـ اولین تشکل سازمان‌یافته یهودیان اروپا در قرن‌های اخیر دانست. این سازمان که نمودی از شورای عالی یهودیان در زمان حضور در فلسطین ـ موسوم به سهندرین ـ بود، از سازماندهی و چارت مشخصی برخوردار بود و رسما نمایندگی یهودیان فرانسه را برعهده گرفت.
پس از این‌که دکتر «لئوپینسکر» از اندیشمندان فعال یهودی قرن نوزدهم، در کتاب خود به نام «خود رهایی» برای اولین بار، مشخصا به واژه صهیونیسم اشاره نمود و اعلام کرد که یهودیان نباید برای عزیمت به فلسطین دست روی دست گذاشته و منتظر مسیح شوند و برای رهایی از گرفتاری‌ها باید خود دست به کار شوند، گروه‌هایی با هدف تلاش برای تحقق آرمان‌های یهودیان و اسکان در یک سرزمین واحد تشکیل شدند. جنبش «هیبات زیون» یا عاشقان صهیون یکی از اولین و مشهورترین آن‌ها می‌باشد که با شعار «به سوی صهیون» در کشورهای روسیه، فرانسه و انگلیس و بعد هم در چند کشور دیگر فعالیت می‌کرد. جنبش «بیلو» که یکی دیگر از اولین تشکل‌های سازمان‌یافته صهیونیستی می‌باشد و بعد از عاشقان صهیون به‌وجود آمد، اولین آبادی‌های یهودی‌نشین را در فاصله سال‌های ۱۸۸۲ تا ۱۸۸۴ در فلسطین به‌وجود آمد.
برخی از برجستگان یهودی در قوام اندیشه صهیونیسم، نقش غیرقابل انکاری داشتند. بنیامین دیزرائیلی، نخست‌وزیر انگلیس در اواسط قرن نوزدهم یکی از این افراد است. وی در اصل یک یهودی‌تبار بود که در کودکی به‌خاطر تغییر مذهب پدرش، به دین مسیحیت درآمد لکن تا پایان عمر در راه پرورش اندیشه صهیونیسم کوشید و سوکولوف، از پیشگامان صهیونیسم او را یک مسیحی صهیونسیت می‌داند. وی اذهان سیاستمداران انگلیسی را برای حمایت از اندیشه‌های نوین یهودیان آماده ساخت. در شناخت شخصیت دیزراییلی، اشاره به این جمله وی مفید خواهد بود که می‌گوید: «نیرنگ، دروغ و خیانت در راه پیروزی گناه نیست».
فعالان دیگری چون «موسی مونته فیوره» (از شخصیت‌های سرشناس و مورد احترام یهودیان انگلیس)، «اشر گینزبرگ» و... به شکل صریح‌تری، اعتقادات صهیونیستی خود را بروز دادند. نقش خاندان سرمایه‌دار روچیلد نیز در این میان تعیین‌کننده بود. «ادموند روچیلد» فرزند جیمز روچیلد سرمایه‌دار معروف یهودی چند سال قبل از برگزاری اولین کنگره صهیونیسم، تلاش‌های فراوانی در جهت خرید زمین و ایجاد آبادی برای یهودیان تازه‌وارد انجام داد. وی هفتاد میلیون فرانک طلا در این راه سرمایه‌گذاری نمود و عملی بودن زندگی یهودیان در فلسطین را در افکار ایشان تقویت نمود.
اگر بخواهیم مجموعه عواملی را که در شکل‌گیری و تقویت اندیشه صهیونیستی موثر بود و در سطور فوق تک‌تک بدان اشاره گردید، به‌طور خلاصه و نکته‌وار یادآور شویم می‌توانیم به موارد ذیل اشاره نماییم:
1. تبلیغات دائمی بزرگان یهود مبنی بر تعلق داشتن فلسطین به یهودیان
2. وجود دیدگاه‌هایی در فرهنگ یهود که ایشان را قومی برجسته، لایق و مستحق حکومت بر دیگران معرفی می‌کند و تاکید بر این نظرات در ادبیات و آثار نویسندگان یهودی
3. بروز حملاتی علیه یهودیان در کشورهای اروپایی به دلایلی که ذکر شد و در نتیجه کشته یا آواره شدن ایشان، که در برخی موارد به تحریک و یا سازماندهی خود صهیونیست‌ها صورت می‌گرفت.
4. تبلیغ بر روی مسئله به اصطاح مظلومیت و بی‌پناهی قوم یهود از سوی برخی نظریه‌پردازان صهیونیست در قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی (با بزرگنمایی وصف‌ناپذیر) و تاکید بر لزوم سازماندهی و فعالیت در راستای تحقق آرمان‌های یهود
5. شروع فعالیت دستجات منظم یهودی با کارکرد سیاسی و ایجاد آبادی‌های یهودی‌نشین در فلسطین
6. لابی برخی از منتقذین یهودی با دربارهای اروپایی به‌ویژه انگلیس و مجاب نمودن ایشان برای حمایت از ایجاد دولت یهودی

فعالیت رسمی سازمان صهیونیسم

مجموعه عواملی که در عناوین قبل بدان اشاره گردید، در سال‌های پایانی سده نوزدهم میلادی، منجر به ایجاد «سازمان صهیونیسم» گردید. در این سال‌ها پتانسیل لازم برای سازماندهی و فعالیت جدی در زمینه عملی نمودن اندیشه‌های صهیونیستی فراهم شده بود و فقط به یک چهره کاریزماتیک و فعال برای سازماندهی این جریان نیاز بود.
تئودور هرتصل که یک روزنامه‌نگار در اتریش بود، این نقش را به‌عهده گرفت. وی که دکترای اقتصاد سیاسی داشت معتقد بود یهودیان در هر کجای دنیا که زندگی کنند جملگی به یک قوم تعلق دارند و غیرقابل جذب در ملت‌هایی که در کنار ایشان زندگی می‌کنند هستند.
هرتصل با همکاری تعدادی از همفکران خود به شناسایی نخبگان قوم یهود که به دیدگاه‌های وی نزدیک بودند پرداخت. در مورد اعتقادات اندیشمندان مختلف یهودی باید بگوییم که تعدادی از شرکت‌کنندگان در برنامه‌های صهیونیستی، از نگاه مذهب (با تفسیر خودشان) به صهیونیسم می‌نگریستند و به روایاتی که ظهور منجی یهود را به تجمع یهودیان در به اصطلاح ارض موعود منوط می‌کرد، اشاره می‌نمودند. این گروه به صهیونیست‌های مذهبی معروف شدند.
دسته دیگری که تئوریسین ایشان اشرگینزبرگ معروف به احد هاعام بود، بر بعد فرهنگی صهیونیسم تاکید داشتند. این دسته معتقد بودند که نیازی به تجمع همه یهودیان در فلسطین نیست و فقط تعدادی از نخبگان یهودی، در زمینه فرهنگ یهود ـ به‌عنوان شیرازه و عامل انسجام این قوم ـ می‌بایست در این سرزمین سکنی گزینند و آن‌جا را به یک کانون معنوی برای یهودیان سرتاسر دنیا بدل سازند. این گروه که به صهیونیست‌های فرهنگی شهرت یافتند، مخالف مددگیری از دولت‌های اروپایی و غیریهودیان برای تحقق این خواسته بودند و ایشان را مطمئن نمی‌دانستند.
با وجود همه این نظرات، جریانی که صهیونیسم را رهبری می‌نمود و سیاست‌های آن را مشخص می‌ساخت، نه شق مذهبی و نه فرهنگی آن بلکه دیدگاه سیاسی صهیونیسم به رهبری هرتصل بود. او و همفکرانش به هر دو بعد مذهبی و فرهنگی این جریان با دیدی ابزارگونه و نه اعتقادی می‌نگریستند و اصولا از مبانی دین و همچنین فرهنگ یهود اطلاع چندانی نداشتند.
خود هرتصل در یکی از جلسات صهیونیست‌ها صریحا اظهار می‌دارد که نمی‌داند منظور از فرهنگ یهود چیست! یعقوب شیف، رهبر وقت کمیته یهودیان آمریکا نیز، چند سال پس از تشکیل سازمان صهیونیسم، در مورد وضعیت اعتقادی پیشگامان این جنبش می‌گوید:
«اگر بگویم، پنجاه تا هشتاد درصد کسانی که به‌عنوان ملیون یهود معروفند، بی‌دین و منکر خدا هستند و اکثر زعمای نهضت ملی یهود (صهیونیسم) علاقه و توجهی به مذهب ندارند، گویا اشتباه نکرده باشم».
به هر حال، هر طیفی از یهودیان از ظن خود به یاری هرتصل و همفکرانش شتافته و او نیز با مدیریت منحصر به‌فردی که داشت، اجازه نداد اختلاف نظرات اندیشمندان و فعالان یهودی خدشه‌ای به برنامه‌های صهیونیسم سیاسی وارد آورد.
سرانجام در اوت ۱۸۹۷ هرتصل موفق گردید ۲۰۴ نفر از برجستگان یهودی از ۱۷ کشور جهان را در شهر بازل سوییس، گرد هم آورده و اولین کنگره بین‌المللی صهیونیست‌ها را تشکیل دهد.
در این کنفرانس، هرتصل بر لزوم فعالیت جدی در زمینه ایجاد سرزمین و دولتی یهودی تاکید کرد و تمام افراد و دستجات یهودی را که در این زمینه اهمال‌کاری می‌کردند به باد انتقاد گرفت. کنفرانس بازل اهداف خود را به اتفاق آرا به شرح ذیل به تصویب رساند:
«هدف صهیونیسم، ایجاد موطنی برای یهودیان در فلسطین و تضمین آن توسط قواعد بین‌المللی است. این هدف در گور اجرای تدابیر ذیل محقق می‌گردد:

1. گسترش مناسب مهاجرنشین‌های یهودی در فلسطین توسط کشاورزان و کارگران صنعتی
2. سازماندهی و ایجاد وحدت بین تمامی یهودیان از طریق موسسات مناسب محلی و بین‌المللی و براساس قوانین کشورهای مختلف
3. تقویت و پرورش احساسات و آگاهی ملی یهودیان
4. در صورت لزوم برداشتن گام‌های مقدماتی در جهت کسب موافقت و رضایت حکومت‌ها برای دستیابی به هدف صهیونیسم».

هرتصل برخلاف نظر برخی از اعضای جنبش، در دوران ریاست هشت ساله‌اش بر سازمان و در خلال برگزاری کنگره‌ها به لابی نمودن با سران و متنفذین سیاسی اروپا برای کمک به اجرای مصوبات کنفرانس بازل ادامه داد. از جمله دولتمردانی که هرتصل در راستای اهداف سازمان صهیونیسم با ایشان ملاقات و گفت‌وگو می‌کرد می‌توان به «عبدالحمید» سلطان عثمانی، «ژوزف چمبرلین» انگلیسی و «ویلهلم دوم» قیصر آلمان اشاره نمود.
هرتصل در سال ۱۹۰۴ درگذشت لکن نتیجه مذاکرات وی و دوستانش با مقامات سیاسی و ذی‌نفوذ، به جلب موافقت انگلیس برای حمایت از سازمان صهیونیسم و اعلام بیانیه بالفور در ۱۹۱۷ انجامید که از تاسیس یک دولت یهودی در فلسطین حمایت می‌نمود.

فضایابی صهیونیست‌ها در اروپا

پس از صدور اعلامیه بالفور، به‌نظر می‌رسید تمام تلاش صهیونیست‌ها برای مهاجرت و اسکان دادن یهودیان در فلسطین متمرکز شود، چرا که علاوه بر صندوق ملی و آژانس یهود، دیگر گروه‌ها و دستجات صهیونیستی هم در این زمینه فعال شده بودند. لکن بازیگران اصلی در پشت صحنه دستیابی به هدف والاتری را جست‌وجو می‌کردند. مهاجرت دادن یهودیان به خارج از قاره اروپا برای بعضی از دولتمردان اروپایی که از حضور یهودیان در کشورهایشان خرسند نبودند، فرصت خوبی برای نزدیک شدن صهیونیست‌ها به این چهره‌ها به‌دست فعالان سازمان جهانی صهیونیسم داده بود.
صهیونیست‌ها از قبل این مذاکرات و با بهانه ایجاد موسساتی برای کمک به یهودیان در ترک اروپا، به باز نمودن جای پایی در دولت‌های اروپایی اقدام نمودند. البته نباید فراموش کرد که اگر سابقه دیرینه فعالیت‌های اقتصادی یهودیان و نزدیک شدن به دولت‌ها که قدمتی به اندازه حضور ایشان در این کشورها دارد نبود، قطعا تلاش‌های چندساله نخبگان این قوم برای فضایابی در دولت‌های اروپایی به نتیجه نمی‌رسید.
قبل از فعالیت رسمی سازمان صهیونیسم، برخی از اندیشمندان و نویسندگان بر پنهاان بودن اهداف خطرناک و جهان‌گستر یهودیان در پشت طرح ایجاد دولت یهودی تاکید می‌نمودند لکن یهودیان متنفذ این مسئله را یک جنگ روانی علیه قوم یهود عنوان می‌نمودند. پس از گسترش تلاش‌های یهودیان و نفوذ در مناصب دولتی به این نظریه توجه بیشتری شد و ثابت گردید که مصوبات کنفرانس بازل، تمام آن چیزی نیست که صهیونیست‌ها به دنبال آن هستند. یکی از مصادیق این موضوع انتشار یادداشت‌های پراکنده هرتصل بود که ۲۶ سال پس از مرگ وی انتشار یافت. براساس این نوشتار منتشره، هرتصل برای تحقق مصوبات بازل اعتقاداتی داشته که در تریبون‌های رسمی و جلسات صهیونیست‌ها هیچ‌گاه از آن یاد نمی‌کرده است. اعتقاد راسخ وی به مبارزه مسلحانه با اعراب و نفوذ در مطبوعات، امور مالی دولت‌ها و تشدید تضادها برای بهره‌گیری در جهت تحقق اهداف موردنظر از جمله این موارد است.
بنابراین زمانی که فرد جسوری چون هرتصل از بیان صریح روش‌های خود برای رسیدن به آمال صهیونیسم طفره می‌رود، طبیعی است که دیگر فعالان یهود این روش را در پیش گیرند. «هنری فورد» صنعتگر مشهور آمریکایی و صاحب کمپانی اتومبیل‌سازی فورد در سال ۱۹۲۱، یعنی چهار سال پس از صدور اعلامیه بالفور، پروتکل‌های صهیونیست‌ها را مورد بررسی قرار داد و نتیجه مطالعات خود را در مجله‌ای که متعلق به کمپانی وی بود منتشر ساخت. وی در جایی از این تحقیق در خصوص اهداف صهیونیستی ورای تشکیل دولت یهودی می‌گوید:
«فعالیت‌های صهیونیست‌ها در دو جهت متمرکز شده است، از یک سو کوشش آن‌ها بر این است که تمام دولت‌های غیریهودی (یعنی دولت‌هایی که تحت سلطه یهود نیستند) را براندازند و از سوی دیگر تلاش می‌کنند که یک دولت یهودی در فلسطین تاسیس کنند. آن‌ها سر و صداهای زیادی به راه انداخته‌اند اما این‌ها همه بهانه‌هایی است برای اجرای نقشه‌های استعماری. نظریه دولت یهودی تنها یک پوشش است که پس از آن هدف‌های دیگری قرار دارد. دسترسی به منابع معدنی و نفت فراوان یکی از این هدف‌ها است و تامین نیروی لازم برای عملیات مخفی هدفی دیگر. یهود، اقتصاد و سیاست را زیر سلطه خود دارد».

سازمان‌های صهیونیستی

پس از تشکیل سازمان صهیونیسم جهانی، سازمان‌های متعددی با کارکردهای مختلف توسط فعالان یهودی به منصه ظهور رسیدند. تاسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸ تاثیر فراوانی در نوع و میزان فعالیت این سازمان‌ها گذارد و موجب به‌وجود آمدن سازمان‌های جدیدی نیز گردید که فقط پرداختن به ذکر نام این تشکل‌ها خود مقال دیگری را می‌طلبد.
در خصوص نمود فعالیت‌های سازمان‌های صهیونیستی، ذکر این نکته ضروری است، از آن‌جا که همواره صهیونیست‌ها، برنامه‌های خود در راستای تقویت سیاسی بنیه جوامع یهود و پرورش افرادی با هدف تسلط بر حاکمیت‌ها را مخفی نموده و جنبه‌های رفتاری سازمان‌های خود در قبال اسرائیل (که با توجه به همسویی سیاست غرب با اسرائیل در خاورمیانه، زمینه دارد) را برجسته می‌نمایند، همواره بعد پنهان این جریان، ناشناخته باقی می‌ماند که در معرفی تشکل‌های ذیل که چند مورد از سازمان‌های عمده صهیونیستی می‌باشند باید به این نکته توجه داشت.

سازمان جهانی صهیونیسم

سازمان جهانی صهیونیسم با نام اولیه «سازمان صهیونیستی» در اولین کنگره صهیونیستی در سال ۱۸۹۷، به‌عنوان چارچوب ساختاری جنبش سازمان‌یافته صهیونیستی و با هدف ظاهری ایجاد یک کانون یهودی برای قوم یهود، بنیانگذاری شد و شامل کلیه یهودیانی که برنامه صهیونیستی را می‌پذیرفتند، می‌گردید. از راه تاسیس سازمان صهیونیستی بود که صهیونیسم به جنبشی مدرن، دموکراتیک و مجهز به ابزارهای لازم برای فعالیت‌های سیاسی، مهاجرتی و تحقیقاتی در مقیاس وسیع تبدیل گردید. مهم‌ترین این ابزارها در زمان ریاست تئودور هرتصل بر این سازمان (۱۹۰۴ ـ ۱۸۹۷) به‌وجود آمدند که عبارت‌اند از:
• «تراست مستعمراتی یهود» که کار بانک صهیونیستی را انجام می‌داد.
• «صندوق ملی یهود» با هدف خرید زمین به‌عنوان مالی که همیشه به ملت یهود تعلق خواهد داشت.
• «دی ولت» به‌عنوان ارگان رسمی سازمان.
قبل از این‌که سازمان صهیونیستی به احزاب مختلف تقسیم شود ساختاری شبیه به یک دولت داشت. به موجب اساسنامه اولیه آن، اعضا در انجمن‌های محلی عضویت داشتند که این انجمن‌ها خود تشکیل واحدهای منطقه‌ای را می‌دادند و این واحدها زیرمجموعه کمیته‌های ارضی بودند که در خدمت اهداف صهیونیستی در کشورهای محل استقرارشان قرار داشتند.
با ظهور تمایلات و جناح‌بندی‌های متعدد ایدئولوژیک در سازمان صهیونیستی، نوعی ثنویت در ساختار این سازمان پدیدار گردید. به موجب اساسنامه سال ۱۹۲۱، سازمان صهیونیستی در ساختار خود از دو بخش افقی و عمودی تشکیل شده بود؛ از طرفی نمایندگی‌های گسترده‌ای از این سازمان وجود داشت که صهیونیست‌ها بدون در نظر گرفتن نقطه‌نظراتشان تحت پوشش قرار می‌داد، از طرف دیگر به صهیونیست‌هایی که به یک ایدئولوژی خاص معتقد بودند و بنا به تعبیر اساسنامه «نماینده یک دیدگاه خاص» بودند تحت شرایطی حق تشکیل اتحادیه‌های مستقلی داده شده بود. با انتشار اساسنامه جدیدی در سال ۱۹۶۰، ساختار سازمان صهیونیستی دستخوش تغییرات اساسی گردید و نام رسمی جدیدی تحت عنوان «سازمان جهانی صهیونیسم» انتخاب گردید.
همانطور که قبلا ذکر گردید، الگوی داخلی سازمان تا حد خیلی زیادی به الگوی یک دولت حاکمه شباهت دارد که اعضا همانند شهروندانی هستند که کنگره سازمان را انتخاب می‌نمایند و تا حدی انتخاب شورای عمومی نیز که به پارلمان شباهت دارد، با آن‌هاست. قوه مجریه سازمان نیز به دولت و سازمان اداری یک مملکت شبیه است و دادگاه کنگره نقش قوه قضاییه آن را بازی می‌کند. از طرف دیگر این سازمان از دو جهت مهم با یک دولت تفاوت دارد: یکی این‌که سازمانی بین‌المللی است و محدود به مرزهای ملی نیست و دیگر این‌که بر مبنایی کاملا داوطلبانه بنا نهاده شده است و شدیدترین اقدام عملی که سازمان ممکن است علیه اعضا اعمال نماید، اخراج ایشان از عضویت می‌باشد.
اصطلاح «آژانس یهود» را سند قیمومیت فلسطین ابداع و توسط جامعه ملل در سال ۱۹۲۲ اعلان گردید. ماده چهارم این سند از شناسایی یک آژانس یهودی به‌عنوان موسسه‌ای عمومی که با هدف مشورت و همکاری با حکومت فلسطین در موضوعات اقتصادی، اجتماعی و غیره در راستای تاسیس دولت یهودی صحبت نموده است. سند قیمومیت، سازمان صهیونیستی را به‌عنوان معاون آژانس یهود در نظر گرفته بود و تا سال ۱۹۲۹ نیز، این سازمان نقش همین آژانس را بازی می‌کرد یعنی سازمان صهیونیستی و آژانس یهود در حقیقت یکی بوده و در یک تشکیلات واحد قرار داشتند.
این وضعیت با ابتکار وایزمن مبنی بر ایجاد یک آژانس یهود بزرگ‌تر تغییر یافت و از آن زمان به بعد سازمان صهیونیستی و آژانس یهود به دو سازمان متفاوت تبدیل گردیدند، هر چند ریاست هر دوی آن‌ها را یک نفر عهده‌دار بود. در واقع سازمان صهیونیستی مسئول فعالیت‌ها و وظایف مربوط به آوارگان یهودی خارج از فلسطین بود در حالی‌که آژانس یهود عمدتا در خصوص مسئولیت کارهای داخلی فلسطین و اسکان یهودیان در این سرزمین فعالیت می‌نمود. آژانس یهود و سازمان صهیونیسم جهانی به دلیل اختلافاتی که در خصوص حیطه‌های کاری بین ایشان بروز می‌نمود، تا کنون چند بار در هم ادغام و مجددا استقلال یافته‌اند که تاریخ آخرین تفکیک بین این دو سازمان ۲۱ ژوئن ۱۹۷۱ می‌باشد.

کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل (ایپک)

جمعیت یهودیان آمریکا در حدود ۶ میلیون نفر برآورده شده که کمتر از دو درصد از کل جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهد اما یهودیان آمریکا با ایجاد تشکل‌های مهم و ارتباط کامل بین منافع آمریکا و صهیونیسم، به یکی از بانفوذترین گرو‌ه‌های تاثیرگذار در سیاست خارجی دولت آمریکا تبدیل شده‌اند. آن‌ها یکی از اهداف خود را نفوذ در کانون‌های قدرت ایالات متحده تعیین نموده‌اند. از میان ۲۸۱ سازمان یهودی و ۲۵۰ اتحادیه منطقه‌ای، یکی از مهم‌ترین لابی‌های یهودیان در آمریکا، کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل موسوم به «ایپک» می‌باشد که از دهه ۱۹۵۰ شروع به فعالیت نموده و از همان بدو تاسیس، هدف خود را مبارزه برای تصویب قواینی در جهت حمایت از اسرائیل اعلام کرده است.
سازمان ایپک مادر تمامی سازمان‌های یهودی آمریکا و در واقع بزرگ‌ترین آن‌هاست. این سازمان مسئول هماهنگی و برنامه‌ریزی جهت فعالیت تمامی سازمان‌های یهودی آمریکا و همچنین مسئول اصلی جمع‌آوری کمک و اعانه برای اسرائیل به‌شمار می‌رود که با ارتباط تنگاتنگ با بیش از ۶۰ اتحادیه دیگر، مسئول ایجاد کانال‌های جدید برای نفوذ رژیم صهیونیستی نیز می‌باشد.
این کمیته دارای دفاتر و مراکز منطقه‌ای در سراسر آمریکا و اروشلیم می‌باشد که هر یک تحت مدیریت یک نفر اداره می‌شود. هر کدام از این دفاتر دربرگیرنده چند شعبه می‌باشند که امور آن‌ها را با دفتر مرکزی هماهنگ می‌کند.
بخش‌های مهم این سازمان عبارت‌اند از: حوزه قانونگذاری، سیاست خارجی، امور سیاسی، بخش ارتباطات، بخش توسعه و گسترش (عضوگیری)، رهبری سیاسی.
مقر اصلی ایپک در کاپیتال هیل واشنگتن دی سی می‌باشد و این موقعیت، امتیاز ویژه‌ای را برای دستیابی و دسترسی سهل‌تر به هرم قدرت به این سازمان داده است. ایپک اعضای خود را از بین صهیونیست‌ها (یهودیان و غیریهودیان) گزینش می‌کند که همه آن‌ها در یک چیز اتفاق‌نظر دارند و آن حمایت از اسرائیل و کانالیزه کردن سیاست خارجی آمریکا در راستای منافع این رژیم می‌باشد. زمانی که از اعضا و عناصر سازمان ایپک سخن به میان می‌آید، فهرستی طولانی از اسامی افراد و اشخاص بانفوذ در سیاست خارجی آمریکا به چشم می‌خورد.
روزنامه نیویورک تایمز این سازمان را موثرترین سازمان در رابطه با روابط آمریکا و اسرائیل اعلام می‌کند. شیمون پرز وزیر امور خارجه اسرائیل نیز در مورد اهمیت آن می‌گوید: «ما به ایپک به‌عنوان بزرگ‌ترین پل ارتباطی بین مردم آمریکا و دولت اسرائیل نیازمندیم».
ایپک یک کنفرانس سالانه برگزار می‌نماید و در آن به تعیین خط مشی کلی کمیته می‌پردازد که این خط مشی‌ها با جلسات و برنامه‌های آموزشی مختلفی همراه است که محیط مناسبی برای ‌آموزش اعضاء و آشنایی آنها با فرایند لابی‌گری می‌باشد.

فعالیت‌های ایپک در راستای اهداف صهیونیسم

شاید بتوان گفت سازمان ایپک در حال حاضر بیشترین نقش را در راستای اصلی‌ترین هدف صهیونیسم بین‌الملل که همانان سلطه جهانی است عهده‌دار می‌باشد. تمام راهکارهایی که صهیونیست‌ها ارائه داده و به دنبال اجرای آن تلاش‌های فراوانی انجام نیز داده‌اند، در جهت دستیابی به نقطه‌ای بوده، که از آن بتوانند هر خواسته و مطالبه‌ای را استحصال نمایند.
این هدف با ایجاد نفوذی که سازمان‌های سیاسی صهیونیستی و در راس آن‌ها ایپک ایجاد نموده و از آن نهایت استفاده را نیز می‌نمایند، تا اندازه‌ای محقق شده است و مقدمات سلطه همه‌جانبه را فراهم نموده است.
هر چند ممکن است این نظر که ایده دهکده جهانی از سوی صهیونیسم بین‌الملل طرح و یا تقویت می‌گردد، طرفدار چندانی نداشته باشد ولی با توجه به قرائن و شواهد موجود به جرات می‌توان گفت که پشت این طرح (هر چند به صورت القایی) سازمان‌های صهیونیستی قرار دارد که مجریان آن لابی‌های صهیونیستی و از جمله ایپک خواهند بود، چرا که با محقق شدن این برنامه و تقویت ایالات متحده ـ به‌‌عنوان قدرتی صهیونیستی که می‌تواند نقش کدخدایی این دهکده را برعهده بگیرد ـ غایی‌ترین هدف صهیونیست‌ها به تحقق نزدیک خواهد گردید.
باید گفت بسیاری از فعالیت‌های این لابی صهیونیستی که در پوشش حمایت از اسرائیل صورت می‌پذیرد، اهداف والاتری را دنبال می‌نماید. از موارد این ادعا، مخالفت‌های شدید این لابی با ج.ا.ا و برخی کشورهای عربی می‌باشد که در ظاهر فقط به‌واسطه مخالفت این کشورها با اسرائیل صورت می‌پذیرد لکن در واقع هدفی دوسویه را دنبال می‌نماید که سوی دیگر آن عبارت است از ایستادگی در برابر اصل جریان صهیونیسم و افشاگری در خصوص آن، ضمن ضدیت با «ولد» و «ابزار» این جریان.

فعالیت‌های ایپک در حمایت از اسرائیل

اهم فعالیت‌های ایپک در قبال اسرائیل را می‌توان به شرح ذیل برشمرد:

1. کمک به بقاء اسرائیل با ادعای تنها کشور دموکراتیک خاورمیانه.
2. حمایت از اسرائیل در مقابل تهدیدات احتمالی.
3. تربیت نسل آینده رهبران حامی و طرفدار اسرائیل.
4. آموزش کنگره ایالات متحده در خصوص روابط اسرائیل و آمریکا.
5. تقویت اسرائیل از طریق کمک‌های نظامی.
6. تشویق سیاستمداران آمریکا در جهت بزرگ جلوه دادن خطر تروریسم در منطقه.
7. توسعه روابط ایالات متحده و اسرائیل.
8. حمایت از به رسمیت شناخته شدن بیت‌المقدس به‌عنوان پایتخت اسرائیل.
9. تلاش برای پایان دادن به انزوای اسرائیل در سازمان ملل.
10. حمایت از پروسه صلح خاورمیانه، با فشار بر دولت آمریکا به نحوی که منافع اسرائیل را تامین نماید.

لوایحی که تا کنون با تلاش این لابی قوی صهیونیستی و به نفع اسرائیل در کنگره به تصویب رسیده است، به صد مورد بالغ می‌شود که فقط یک مورد آن تصویب مبلغ سه میلیارد دلار برای امنیت اسرائیل و ایجاد یک سیستم تدافعی توسط این رژیم در برابر سلاح‌های غیرمتعارف می‌باشد.

شورای اروپایی جوامع یهودی

شورای اروپایی جوامع یهودی موسوم به ECJC، یک سازمان غیردولتی است که مجموعه‌ای قریب به شصت سازمان غیردولتی یهودی دیگر را گردهم آورده و شبکه‌ای قدرتمند را در اروپا به‌وجود آورده است.
این شورا با هدف تمرکز سازمان‌ها و تشکل‌های یهودی اروپا که عمدتا فعالیت‌هایی در حوزه رفاه اجتماعی، آموزش رسمی و غیررسمی، تعلیم و تربیت و... دارند، در سال ۱۹۶۸ میلادی تاسیس گردید. از دهه نود و با شدت گرفتن و پویا شدن فعالیت‌های سازمان‌های غیردولتی در اروپا، این تشکل نیز به بسط و توسعه سازمان و فعالیت‌های خود پرداخت و از سال ۱۹۹۵ با تشکیل مجامع عمومی، سمینار و برگزاری اردوهای مختلف برای اعضا به‌ویژه جوانان یهودی، وارد مرحله جدیدی از فعالیت شد و مقر آن نیز اخیرا و با گسترش فعالیت‌ها از پاریس به شهر زوریخ در سوئیس منتقل گردید.
در راس کادر مدیریتی این تشکل، ریاست سازمان قرار دارد و پس از وی سه معاون، مدیریت کمیته اجرایی، مسئول امور مالی و مدیر اجرایی قرار می‌گیرند. ریاست شورا در حال حاضر برعهده «ژاکوب بناتوف» که یک یهودی ایتالیایی است، می‌باشد.
شورای اروپایی جوامع یهود، به تناسب فعالیت‌هایی که دارد اقدام به تاسیس بخش‌ها و گروه کارهای مختلفی نموده است تا به این فعالیت‌ها نظم و سمت و سو ببخشد. سه بخش عمده این سازمان که برنامه‌های متنوعی برای به صحنه کشاندن گروه‌های مختلف سنی یهودی به فعالیت مشغول است عبارت‌اند از «یاخاد»، «میفگاش» و «هازاک» که دو بخش اول به برنامه‌ریزی برای جوانان و نوجوانان یهودی مشغول است و بخش سوم که جدیدتر می‌باشد نیز، سنین بالاتر را پوشش می‌دهد. بخش‌های دیگری چون آموزش و صندوق رفاه یهودیان اروپا نیز به‌عنوان بخش‌های سازمانی شورا مشغول به فعالیت می‌باشند.
اعضای شورای اروپایی جوامع یهودی را تشکل‌های فعال در زمینه‌های رفاه اجتماعی، فرهنگی و آموزشی و همچنین سیاسی تشکیل می‌دهند که هر کدام در یک کشور اروپایی به فعالیت مشغولند. تعداد اعضای رسمی ECJC در حال حاضر ۵۸ تشکل یهودی از ۳۷ کشور اروپایی است که برخی از این تشکل‌ها، اصلی‌ترین نهاد یهودی کشور خود می‌باشند.
علاوه بر اعضای اصلی، سازمان‌هایی نیز با عنوان «عضو همکار» با این شورا همکاری می‌نمایند که عبارت‌اند از:
اتحادیه دانشجویان یهودی اروپا، مرکز اروپایی رهبری یهودیان موسوم به «لعتید اروپا»، موسسه بین‌المللی مطالعات و فرهنگ یهودی، شورای جهانی خدمات‌رسانی همگانی یهودیان، کنفدراسیون جهانی مراکز جامعه یهودیان، انجمن اروپایی دبیران ارشد مدارس یهودی.
این شورا، در اساسنامه خود اهداف و برنامه‌هایی را اعلام نموده که عبارت‌اند از:
1. تقویت زندگی اجتماعی یهودیان در سرتاسر اروپا.
2. افزایش آگاهی رهبران جوامع یهودی نسبت به همکاری با اروپایی‌ها برای تضمین شرکت کامل آن‌ها در نهادهای اروپایی.
3. افزایش همکاری و هماهنگی و انجام پروژه‌های سرمایه‌گذاری مشترک در میان سازمان‌های غیردولتی یهودی.
4. انجام فعالیت‌هایی با ماهیت غیرسیاسی.
در راستای انجام برنامه‌های فوق، این نهاد، اولویت‌هایی را برای خود مشخص نموده است، این برنامه‌ها عبارت‌اند از:
• توسعه و بسط شبکه و فعالیت‌های شورا.
• آغاز و هماهنگی برنامه‌های جدید.
• توسعه روابط با نهادهای اروپایی.
• تشکیل صندوق رفاه یهودیان اروپا.
• برقراری ارتباط با مراکز دیگر.
شورای اروپایی جوامع یهود، هر ساله اقدام به پرپایی یک مجمع عمومی می‌نماید که در آن معمولا تصمیمات مهم و موثری برای جوامع یهودی اروپا اتخاذ می‌گردد و برخی انتصابات نیز در قابل انتخابات در همین نشست صورت می‌پذیرد. این شورا با معرفی خود در سال ۱۹۹۹ به‌عنوان یک تشکل فراگیر یهودیان اروپا، اقدام به برگزاری یک مجمع عمومی برای نمایندگان یهودیان کشورهای اروپایی و با شرکت افرادی از خارج از اروپا، (ایالات متحده، اسرائیل و مراکش) نمود و این برنامه را «اولین مجمع عمومی یهودیت اروپا» نام نهاد و نظیر این برنامه را در سال ۲۰۰۱ نیز برگزار نمود.
در فهرست ماموریت‌های ECJC به برقراری روابط با نهادهای اروپایی نیز تاکید فراوان شده است از جمله این‌که گفته شده است:
«شورای اروپایی جوامع یهودی قصد دارد از طرف سازمان‌های غیردولتی یهودی با اتحادیه اروپا و شورای اروپا رابطه برقرار سازد تا به‌طور کامل در پدید آمدن اروپای جدید سهیم باشد و تاثیر تصمیمات حاصله از نهادهای اروپایی بر زندگی و سازمان‌های غیردولتی یهودیان را بهتر درک کند».
شورای اروپایی جوامع یهود در سال‌های اخیر و به دنبال گسترش فعالیت‌هایش در سطح اروپا خود را به‌عنوان نماینده ۵/۲ میلیون یهودی اروپا در برابر نهادهای اروپایی معرفی نموده است. هر چند اهداف اصلی این شورا ظاهرا تامین امور رفاهی و اجتماعی یهودیان در اروپا اعلام شده، لکن عملکرد این سازمان نشان‌دهنده سیاسی بودن آن است، آموس لوزاتو، رئیس شورای یهودیان ایتالیا و عضو این شورا در همایش سال گذشته سازمان ابراز امیدواری کرد که یهودیان اروپا به سمت سیاسی شدن گام بردارند. خود وی نیز از فعالان صهیونیست در تلاش برای تاثیرگذاری بر رای دادگاه ج.ا.ا. در خصوص متهمان جاسوسی به نفع اسرائیل بوده است.
در اجلاس این سازمان که در خرداد ماه ۱۳۸۰ و با حضور بیش از ۷۰۰ یهودی سرشناس در اسپانیا برگزار گردید، «ژاکوب بناتوف» ریاست این شورا در بیانیه‌ای خطاب به شارون اعلام نمود:
«... ما نمایندگان یهودیان اروپا، خشم خود را نسبت به اقدام اخیر تروریست‌های فلسطینی علیه مردم اسرائیل اعلام می‌داریم؛ ضمن این‌که آمادگی و عزم راسخ خود را برای همراهی و همکاری با اسرائیل جهت مبارزه با تروریسم و خشونت و نیز پیگیری خواست دیرینه این کشور، برای دست‌یابی به صلحی عادلانه و پایدار اعلام می‌نماییم».
در همین گردهمایی، قطعنامه‌ای در خصوص بحران خاورمیانه نیز به تصویب رسید که بخشی از موارد آن به قرار ذیل است:
«ما، نمایندگان یهودیان شرکت‌کننده در مجمع عمومی شورا، همبستگی ناگسستنی خود را با دولت اسرائیل که با موجی از ترور بی‌رحمانه و انواع خشونت از سوی فلسطینی‌ها و حامیان آن‌ها روبه‌روست اعلام می‌داریم و تاسف و تاثر خود را نسبت به اظهارات وقیحانه بشار اسد نسبت به یهودیان و همچنین بدگویی رسانه‌های عربی، به‌خصوص مصر علیه یهودیان ابراز می‌داریم».
(رئیس‌جمهور سوریه در ملاقات با پاپ ژان پل دوم در سوریه اظهار داشته بود که جنایات صهیونیست‌ها در کشتار مردم بی‌دفاع فلسطین را می‌توان با اقدامات نازی‌ها مقایسه کرد).
شورای اروپایی جوامع یهود با لابی یهودیان اروپا که تحت پوشش «مرکز اخبار و اطلاعات یهودیان اروپا» فعالیت می‌کند، ارتباط دارد. مقر این لابی که کمتر نامی از آن شنیده می‌شود در بروکسل قرار دارد و تا کنون فعالیت‌های زیادی به نفع یهودیان اروپا و نیز اسرائیل انجام داده است.
ارتباط و همکاری این تشکل‌ با سازمان‌های مهم و موثری چون شورای اروپا، کمیته یهودیان آمریکا، سازمان اتحاد جوامع یهود، کمیته توزیع مشترک یهودیان آمریکا، مرکز اطلاعات و اخبار یهودیان اروپا (لابی صهیونیستی اروپا)، کنگره یهودیان اروپا و... نیز قابل توجه و تعمق می‌باشد.
کنگره جهانی یهود در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۱ اقدام به برگزاری نشستی اضطراری در رابطه با یهودستیزی در بروکسل نمود و خواستار فعالیت بیشتر این لابی گردید. جاکوب بناتوف، رئیس شورای اروپایی جوامع یهودی که در این برنامه حضور داشت اعلام نمود که استفاده از لفظ «لابی» برای این تشکل به مصلحت نیست چرا که این نام، مداخله در دولت‌ها را تداعی می‌نماید بنابراین ما نام این سازمان را مرکز اطلاع‌رسانی می‌گذریم.
مشاهده می‌گردد که یهودیان در بدو امر و قبل از نهادینه شدن لابی و اهرم‌های قدرتشان، با احتیاط تمام قدم برداشته و تلاش می‌کنند، حساسیت دیگران را برنیانگیزند، لکن پس از شکل‌گیری این اهرم‌ها، صراحتا به این قدرت اعتراف و حتی افتخار می‌نمایند. چنانکه سازمان ایپک اکنون از خود به‌عنوان «لابی سیاسی یهودیان آمریکا» یاد می‌کند و از بار منفی که واژه لابی در قاموس سیاسی و افکار عمومی به همراه دارد، ابایی ندارد.
یکی از آخرین فعالیت‌هایی که این شورا با همکاری کنگره یهودیان اروپا و سازمان «بنای بریت اروپا» (که نمایندگی یک ارگان ماسونی یهودیان می‌باشد) به انجام رسانده است، برگزاری راهپیمایی عظیمی در حمایت اسرائیل و نیز علیه اقدامات ضدیهودی می‌باشد که در خرداد ماه ۸۱ در بروکسل برگزار گردید. این برنامه، به فاصله کمتر از یک ماه از نشست اضطراری کنگره جهانی یهود در بروکسل صورت می‌پذیرد که نشانه همبستگی و عزم سازمان‌های یهودی اروپا و آمریکا در دوره جدید فعالیت‌هایشان می‌باشد.

فعالیت‌های شورا در راستای اهداف صهیونیسم

یکی از مهم‌ترین تاکیداتی که سازمان‌های صهیونیستی و اندیشمندان یهود برای توفیق در اهداف خود دارند، حفظ وحدت و قومیت یهود، به‌عنوان بازیگران برنامه‌های صهیونیستی می‌باشد. از طرفی بنیان‌های دینی و فرهنگی یهودیت سال‌هاست که رو به سستی و افول نهاده که این مسئله در کشورهای اروپایی و متاثر از محیط بیشتر مشهود است و خطری برای برقراری انسجام قومی در بین یهودیان و در نهایت صهیونیسم به‌شمار می‌رود.
رسالتی که سازمان‌های صهیونیستی در سال‌های اخیر به عهده گرفته و بسیار هم در این زمینه فعال شده‌اند عبارت است از حفظ قوام و تقویت فرهنگ ـ و نه لزوما دین ـ یهود به‌عنوان تنها عامل نگه‌دارنده یهودیان در کنار یکدیگر و جلوگیری از جذب ایشان در ملت‌های محل سکونت خود. این فعالیت دقیقا همان ایده هرتصل در غیر قابل جذب بودن یهودیان در میان دیگر ملت‌ها و نیز در راستای نظریه «احیای فرهنگی» احد هاعام می‌باشد که در بخش اول بدان اشاره گردید.
حال با توجه به این‌که سازمان‌های صهیونیستی که عمده فعالیت ایشان سیاسی و لابی‌گری می‌باشد و امکان ارتباط مستقیم آن با تک‌تک یهودیان کمتر است، نمی‌توانند به خوبی این نقش را ایفا نمایند، سازمان‌هایی چون شورای اروپایی جوامع یهود این وظیفه را برعهده گرفته‌اند و با توجه به گستره وسیع فعالیت این تشکل، می‌توان آن را جزو اصلی‌ترین سازمان‌های فعال در این زمینه دانست. مکانیزم این سازمان در به صحنه کشاندن یهودیان منزوی در مرحله اول با محمل امکانات و رفاه اجتماعی می‌باشد که در مرحله بعد به فرهنگ یهود و نهایتا آشناسازی و ایجاد انگیزه در ایشان در جهت آرمان‌های صهیونیسم و همچنین اسرائیل منتهی می‌گردد.

فعالیت‌های شورا در حمایت از اسرائیل

فعالیت‌هایی که از جانب شورا در جهت منافع اسرائیل صورت می‌پذیرد و بیشتر صورتی غیرمستقیم دارد به‌طور خلاصه بدین شرح می‌باشد.
1. ایجاد همگرایی بین یهودیان اروپا و رژیم صهیونیستی و بهره‌گیری از نتایج حاصله.
2. جذب مهاجر از اروپا جهت انتقال به سرزمین‌های اشغالی.
3. تشکیل یک لابی و حامی قدرتمند یهودی برای اسرائیل در کشورهای اروپایی.

اهداف و روش‌های سازمان‌های صهیونیستی در جهان

در مبحث نفوذ یهودیان در نهادهای قدرت و تاثیرگذار همواره این سوال پیش رو است که ایشان چه هدفی را از این سیطره‌ورزی دنبال می‌نمایند؟
صهیونیست‌ها، با تمسک به مطالب جعلی وارد شده در تورات، خود را یگانه قوم برگزیده الهی می‌خواند، زیرا یهود معتقد است که خدای او «یهوه» دو نوع حیوان برای آسایش او آفریده است؛ یکی چهارپایان و دیگری انسان‌های غیریهود که جان و مال و ناموسشان بی‌هیچ مانع و قید و شرطی باید در اختیار او باشد، لذا این را حق مسلم خود می‌دانند که بر تمامی اقوام و سرزمین‌ها اشرافیت و حاکمیت داشته باشند و جالب آن‌که هیچ‌گاه از طرح چنین ایده‌های نژادپرستانه‌ای در تمامی اعصار ابایی نداشته‌اند.
افشاء شدن دستورالعمل اجرایی صهیونیست‌ها در اوایل قرن بیستم تحت عنوان پروتکل‌های یهود ـ که در بخش‌های قبل بدان اشاره گردید ـ بیش از گذشته دست صهیونیست‌ها را برای جهانیان باز کرد. اگرچه معدودی از مورخین و طبیعتا صهیونیست‌ها، حقیقی بودن این اسناد را زیر سوال می‌برند و آن‌ها را ساخته و پرداخته سرویس‌های اطلاعاتی خصوصا سرویس شوروی سابق و یا دیگر دشمنان یهودیت می‌دانند، لکن بررسی و ارزیابی «عملکرد» صهیونیست‌ها بیانگر آن است که این پروتکل‌ها حداقل به‌عنوان یک الگوی مناسب عملیاتی و اجرایی از سوی ایشان برای دستیابی به حکومت جهانی یهود انتخاب و مورد استفاده قرار گرفته و می‌گیرد.
آن دسته از متفکرین صهیونیست که با فاصله گرفتن از اصول حقیقی یهودیت عزم خود را برای برقراری حکومت جهانی یهود جزم نموده‌اند به درستی واقف هستند که تحقق این مهم بدون کسب اهرم‌های قدرت و اعمال فشار بر ملت‌ها میسر نمی‌گردد. در ادامه به چند عنوان از تلاش‌های صهیونیست‌ها در راستای تحقق اهداف جهان ‌گسترشان ذکر می‌گردد. گفتنی است که در اثبات هر یک از موارد ذیل مصادیق متعددی وجود دارد که برای جلوگیری از اطاله کلام، به موارد معدودی از آن اشاره می‌گردد.

صیانت از مبانی و پشتوانه‌های صهیونیسم

از آن‌جا که اکثر داستان‌هایی که صهیونیست‌ها برای پیشبرد برنامه‌های خود بیان می‌کنند، ساخته و پرداخته و یا بزرگ شده توسط خود ایشان می‌باشند، اگر مورد تاکید مکرر قرار نگیرد، به فراموشی سپرده شده و یا کذب بودن آن آشکار می‌گردد. مطالب کتب مذهبی تحریف شده یهودیان و محدودیت‌ها و آزارهای یهودیان در سده‌های گذشته (البته با سانسور دلایل آن) از جمله این پشتوانه‌ها می‌باشد.
یکی از مواردی که در حال حاضر بیشترین تاکید از جانب سازمان‌های صهیونیستی بر روی آن می‌شود، قضیه کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم می باشد که از آن با عنوان «هالوکاست» یاد می‌شود. در طول سال‌های جنگ جهانی دوم، میلیون‌ها تن از مردم اروپا، بر اثر وقایع ناشی از جنگ و یا بیماری‌های شایع در آن زمان نظیر تیفوس، جان خود را از دست دادند که طبیعتا بخشی از ایشان را یهودیان تشکیل می‌دادند.
پس از پایان جنگ، صهیونیست‌ها شروع به ارائه آمار بسیار مبالغه‌آمیزی از کشتار یهودیان در اردوگاه‌های آلمان‌ها نمودند که با توجه به وجود پاره‌ای تفکرات ضد یهودی در دستگاه نازی‌ها، این ادعا در آن زمان واقعی می‌نمود. سازمان‌های صهیونیستی به تبلیغ در خصوص کشته شدن شش و یا چهار میلیون یهودی در طول جنگ پرداختند که با توجه به تاسیس اسرائیل و نیاز این رژیم به مهاجر، استفاده‌های فراوانی از این ادعا نیز نمودند، لکن به‌واسطه بزرگی و غیرقابل پذیرش بودن این آمار، پس از چندی، از جانب گروه‌های علمی و حتی برخی از خود یهودیان، این گفته‌ها زیر سوال رفت.
یهودا باور تاریخ‌نگار اسرائیلی که در زمینه هالوکاست تخصص دارد، در سال ۱۹۸۹ اعلام نمود:
«سرانجام زمان آن فرا رسیده تا اذعان شود، رقم آشنای چهار میلیون قربانی جان باخته در اردوگاه آشویتس، افسانه‌ای است که به‌صورت آگاهانه و حساب شده مطرح شده است».
مراکز معتبر دیگری نیز موجودیت اتاق‌های گاز، که به زعم صهیونیست‌ها، از آن برای کشتن یهودیان استفاده می‌شده، را زیر سوال برده و آن را از نظر علمی غیر ممکن اعلام نمودند تا جایی که یکی از مراکز معتبر یهودی که در این زمینه فعالیت می‌کند، چندی قبل مجبور شد اعلام نماید، که مجموع یهودیانی که در طول جنگ جهانی قربانی شده‌اند، احتمالا کمتر از یک میلیون نفر می‌باشد!. در حال حاضر طیف اندیشمندانی که به افشاگری در زمینه این دروغ بزرگ می‌پردازند و به «تجدیدنظرطلبان» اشتهار یافته‌اند، در حال گسترش می‌باشد.
به‌رغم وجود چنین نظراتی، از آن‌جا که وارد آمدن خدشه به این موضوع، بسیاری از برنامه‌های صهیونیست‌ها را نقش بر آب می‌نماید و به پروژه اخاذی از دولت‌های اروپایی (که با عنوان گرفتن غرامت صورت می‌پذیرد) پایان می‌دهد، سازمان‌های صهیونیستی وظیفه خود می‌دانند که به هر طریق ممکن از این ادعا دفاع نمایند. انجام مصاحبه‌های از پیش طراحی شده با بازماندگان یهودیان جنگ جهانی برای مستندسازی ادعاها و نیز تحت پیگرد قرار دادن تجدیدنظرطلبان و مخالفین این جریان از جمله این تلاش‌ها می‌باشد.
سازمان‌های صهیونیستی در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم، با تاکید بر صحت موضوع کشتار یهودیان در اتاق‌های گاز نازی‌ها نزد دولت‌های اروپایی، موفق به تصویب قوانینی در بسیاری از دولت‌های اروپایی شدند که به موجب آن زیر سوال بردن قضیه هالوکاست و کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم جرم محسوب می‌شود. به موجب این قوانین تعداد زیادی از محققان اروپایی که با ادله علمی و منطقی به رد این جریان پرداخته‌اند موجب پیگرد و مجازات قرار گرفته‌اند.
نکته جالب توجه، وجود نوعی انحصارطلبی است که از جانب صهیونیست‌ها در خصوص ادعای قربانی شدن یهودیان مشاهده می‌شود. با این‌که هالوکاست یک واژه عمومی است که به معنی از بین بردن افراد (عمدتا به وسیله سوزاندن) می‌باشد و مختص یهودیان ابداع نشده است، صهیونیست‌ها نسبت به استفاده از آن توسط دیگر اقوام ـ به نحوی که ادعای ایشان را تحت‌الشعاع قرار دهد ـ حساسیت نشان می‌دهند.
سال گذشته کاریکاتوری در فرانسه به چاپ رسید که در آن کشتار مسلمانان در بوسنی، چچن و فلسطین، در کنار کشتار یهودیان به‌عنوان هالوکاست معرفی می‌گردید. دیوید هاریس رئیس کمیته یهودیان آمریکا با اعتراض نسبت به این مسئله از آن به‌عنوان یک پدیده ضدیهودی یاد کرد!. در آستانه برگزاری اجلاس ضد نژادپرستی که در پاییز ۱۳۸۰ در دوربان آفریقای جنوبی برگزار گردید، نیز نظیر این مسئله مشاهده می‌شود. یکی از خاخام‌های برجسته اسرائیل نسبت به استفاده از واژه (holocausts) که با حرف «اچ کوچک» و به صورت جمع توسط گروهی از شرکت‌کنندگان نوشته شده بود، به شدت اعتراض نمود و اذعان داشت، ما یک هالوکاست بیشتر نداریم، بنابراین باید این واژه را با حرف «اچ بزرگ» که دلالت بر خاص بودن کلمه دارد و نیز به صورت مفرد نگارش نمود!.

انسجام بخشیدن به سازمان‌های یهودی در قالب مجامع بین‌المللی

کثرت و تنوع سازمان‌های صهیونیستی و در عین حال وحدت رویه آن‌ها در تمامی کشورها حاکی از آن است که این نهادها باید توسط سازمان‌هایی به مراتب بزرگ‌تر هدایت و حمایت شوند. در بین سازمان‌ها و اتحادیه‌های یهودیان در هر کشور، معمولا یک سازمان نقش محوری و کلیدی داشته و رئیس این سازمان در چهار محور عمده ذیل ارتباط‌ گیری و فعالیت می‌کند:
1. ارتباط ‌گیری با سران دولت و احزاب و نمایندگی سیاسی یهودیان در برابر حکومت.
2. ارتباط ‌گیری و خط ‌دهی به روسای سازمان‌های کوچک‌تر یهودی و اعمال نظر در انتخاب خاخام اعظم.
3. تنظیم و هدایت روابط جامعه یهودیان با اسرائیل از طریق سفارت این رژیم.
4. نمایندگی جامعه یهودیان در سازمان‌های عمده صهیونیستی نظیر سازمان صهیونیسم جهانی و با شورای اروپایی جوامع یهود.
تعدادی از سازمان‌های مربوطه در کشورهای اروپایی عبارت‌اند از:
• شورای نمایندگی نهادهای یهودی فرانسه موسوم به «کریف».
• شورای مرکزی یهودیان در آلمان.
• شورای یهودیان انگلیس.
• شورای یهودیان ایتالیا.
• جامعه یهودیان روسیه موسوم به «وعاد راسیا».

حفظ و سازماندهی جوامع یهودیان در هر کشور

معمولا آمار جمعیتی یهودیان از طریق سازمان‌های یهودی منتشر می‌شود که از واقعیت تمام و کمال برخوردار نیست، اما چون جامعه آماری مستقلی از سازمان‌های یهودی وجود ندارد به‌ناچار باید به همان آمار یهودیان استناد نمود که ذیلا به مواردی از آن اشاره می‌شود:
جمعیت یهودیان جهان بالغ بر ۱۳ میلیون نفر است که از این تعداد ۸/۵ میلیون نفر در ایالات متحده، ۴/۵ میلیون نفر در سرزمین‌های اشغالی فلسطین، حدود ۵/۲ میلیون نفر در سراسر اروپا و بقیه در دیگر کشورها پراکنده می‌باشند.
با بررسی شیوه‌ها و عملکرد انجمن‌ها، اتحادیه‌ها و عناوینی از این دست به وضوح مشاهده می‌شود که جوامع یهودی در کشورهای فوق به‌عنوان یک اقلیت، از منسجم‌ترین تشکیلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار هستند. آموزش و گسترش زبان عبری، ترویج اصول و آیین مذهبی تورات (البته با قرائت صهیونیستی)، ایجاد حس مسئولیت در یهودیان نسبت به هم‌کیشان خود در کشورهای دیگر و دست آخر تاکید بر تعلق یهودیان به اسرائیل از موارد مهم روش‌ها و فعالیت‌های صهیونیست‌ها برای انسجام بخشی به یهودیان است. به‌واقع سران صهیونیسم این مسئله را به‌خوبی می‌دانند که در صورتی می‌توانند در یک کشور اعمال نفوذ و قدرت نمایند که از انسجام سازمانی برخوردار باشند و طبعا رکن اصلی یک سازمان، گستره و وزنه آن می‌باشد. از این‌رو صهیونیست‌ها برخلاف دولتمردان اسرائیلی، نه تنها خواستار مهاجرت همه یهودیان به اسرائیل نیستند، بلکه در برخی از کشورها خلاف این رویه نیز اقدام می‌کنند.
وجود سازمان عریض و طویل «هایاس» به‌عنوان سازمانی که تلاش می‌کند یهودیان را از کشور محل اقامتشان به آمریکا مهاجرت دهد، برخلاف سازمان اسرائیلی «سوخنوت» (آژانس یهود) که یهودیان را برای مهاجرت به اسرائیل سازماندهی می‌کند، گواه این ادعاست.
کشورهای محل اقامت یهودیان در سه گروه قابل تفکیک هستند:
• کشورهای مخالف صهیونیسم نظیر ممالک عربی و اسلامی.
• کشورهایی که صهیونیست‌ها از پایگاه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برخوردار هستند نظیر کشورهای اروپایی، ایالات متحده آمریکا، روسیه.
• کشورهایی که نسبت به صهیونیسم و یهودیت تقریبا بی‌تفاوت هستند، لکن این کشورها به نحوی یا قدرت منطقه‌ای محسوب می‌شوند و یا ویژگی بارز و مثبتی دارند نظیر کشورهای چین، هند و ژاپن.
پرداختن به روش‌ها و عملکردهای سازمان‌های صهیونیستی در هر یک از حوزه‌های فوق ضروری است، لکن با توجه به اهمیت موضوع، صرفا به استفاده‌هایی که از یهودیان (با سازماندهی سازمان‌های صهیونیستی) در کشورهای مخالف صهیونیسم می‌گردد، اشاره‌ای خواهیم داشت.

با توجه به نیاز مبرمی که در حال حاضر اسرائیل به مهاجرین تازه برای تاکید بر جمعیت به‌عنوان یک مولفه مهم قدرت دارد، این سوال پیش می‌آید که چرا سازمان‌های صهیونیستی، یهودیان کشورهایی نظیر سوریه، لبنان، عراق، مصر، ایران، یمن، ترکیه و کشورهای آسیای میانه را تشویق به امر نمی‌نمایند؟
آشنایی و تسلط یهودیان این کشورها به زبان و فرهنگ بومی، امکان جمع‌آوری دقیقترین و به روزترین اطلاعات از جامعه و دولت‌ها را برای صهیونیست‌ها فراهم می‌کند؛ بدیهی است که بخش اعظم این اطلاعات در اختیار سازمان‌های اطلاعاتی صهیونیستی قرار گیرد. به‌عنوان نمونه در ایران، رد پای یهودیان و «یهودیان مسلمان‌نما» در اکثر سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها مشاهده می‌شود و از همه مهم‌تر آن‌که به‌رغم برخورداری از یک اقلیت کم و بعضا پیر و مسن،‌‌ آن‌ها در مجلس شورای اسلامی یک نماینده داشته و از تمامی اسرار جمهوری اسلامی ایران مطلع می‌گردند. اگرچه جامعه کلیمیان ایران همواره از رژیم صهیونیستی تبری جسته است، اما صرفا به ذکر این سوال بسنده می‌شود که نمایندگان دوره‌های قبلی یهودیان ایرانی در مجلس شورای اسلامی، در حال حاضر در کجا هستند؟!

سازمان‌های صهیونیستی در طول پنجاه سال گذشته دائما در پی آن بوده‌اند تا از طریق جامعه یهودیان، پل ارتباطی محرمانه‌ای را با مسئولین آن کشورها و اسرائیل ایجاد کنند و در قالب مسائل انسان‌دوستانه و حقوق بشر و رعایت حقوق اقلیت‌ها، دولتمردان را مجاب نمایند که در مرحله اول اجازه تردد یهودیان آن کشور به اسرائیل جهت دیدار با اقوام و زیارت دیوار ندبه (بیت‌المقدس) فراهم آید و به تدریج این محمل را مبدل به رفت‌ و آمد تجار اسرائیلی به آن کشور و نهایتا گشایش روابط سیاسی نمایند. جامعه کوچک یهودیان در اردن، مصر، یمن، مراکش، تونس، ترکیه و کشورهای تازه استقلال‌یافته آسیای میانه و قفقاز این رسالت صهیونیستی را به بهترین وجه ممکن اجرا نموده‌اند. جالب توجه است که همین پروژه اطلاعاتی، در حال حاضر از سوی انجمن کلیمیان و لابی نماینده بسیار فعال آن‌ها در مجلس شورای اسلامی در حال اجرا و پیگیری است.

اقلیت یهودی در این کشورها طبعا از حیث روانی در انزوا قرار دارند و طبیعی است که نوعی مراقبت نسبت به آن‌ها اعمال گردد، اما سازمان‌های صهیونیستی با سوءاستفاده از مواردی از قطعنامه حقوق بشر، به اعمال فشار به دولت‌های اسلامی در خصوص عدم رعایت حقوق اقلیت‌ها می‌پردازند. نمونه بارز آن در قضیه حمایت بی‌حد و حصر سازمان‌های یهودی و حامیان آن‌ها از سیزده جاسوس یهودی در ایران با محمل‌های مذهبی و حقوق بشری به سادگی قابل رویت است.

اعمال نفوذ در ساختار تصمیم‌سازی دولت‌ها

از مهم‌ترین کارکردهای ویژه یهودیان در طول تاریخ، نزدیک شدن به حاکمان جوامع و اعمال نفوذ در ساختار دولت‌ها و قشر تصمیم‌ساز بوده است. شخصیت‌های یهودی در یک تلاش سازماندهی شده سعی در اشغال پست‌های کلیدی در کشورهای قدرتمند جهان به‌ویژه در ایالات متحده و روسیه را داشته‌اند. حضور گسترده رجال سیاسی یهودی در ساختار حاکمیت آمریکا و اعمال نفوذ آن‌ها در سده گذشته، چه در زمان دموکرات‌ها و چه در زمان جمهوری‌خواهان امری واضح و روشن است.
در جدیدترین آماری که کارشناسان اروپایی تهیه و روزنامه الوطن آن را منعکس نموده‌اند، آمده است که بیش از ۱۰۰۰ تن از سیاستمداران و دست‌اندرکاران در سیاست خارجی آمریکا را یهودیان تشکیل می‌دهند. این امر در کنار سیطره یهودیان به رسانه‌های ارتباط جمعی و منابع اقتصادی، این سوال را برمی‌انگیزد که چگونه و چرا کمتر از ۲ درصد از کل جمعیت ایالات متحده بر بیش از ۹۸ درصد دیگر استیلا یافته‌اند.
یهودیان روسیه نیز از دیرباز مترصد به دست گرفتن قدرت و هم مهار نمودن مخالفت کلیسای ارتدوکس با یهودیان بوده‌اند. در دهه اخیر یهودیان آنچنان در ارکان حاکمیت در روسیه ریشه دوانیده و حضور ملموس پیدا کرده‌اند که یهودیان آمریکایی به آن‌ها تذکر داده‌اند که اگر به این نحو پیش بروند موجبات بروز حساسیت ملت روسیه را فراهم خواهند آورد.
در خصوص نقش رجال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی یهودیان در روسیه اطلاعات و نظریات متعددی وجود دارد منجمله پیرامون نقش یهودیان در انقلاب بلشویک‌ها در سال ۱۹۱۷ (که از مجموع ۵۴۳ مسئول بلندپایه شوروی در سال ۱۹۲۱، حدود ۴۴۷ نفر یهودی بوده‌اند) و همچنین نقش یهودیان در فراهم آوردن بستر بروز پروستریکا و گلاسنوست قبل از فروپاشی شوروی. حضور گسترده نمایندگان یهودی در مجالس کشورهای اروپایی و همچنین در پارلمان اتحادیه اروپایی نیز در همین ردیف قرار می‌گیرد.

ایجاد و هدایت بحران در دیگر کشورها

معمولا پس از وقوع بحران در یک کشور اطلاعات جسته و گریخته‌ای دال بر نقش داشتن صهیونیست‌های آن کشور در ایجاد این جریان درز پیدا می‌کند و معمولا موضوع در هاله‌ای از ابهام باقی می‌ماند که به‌عنوان مثال به چهار مورد در طی چهار سال گذشته اشاره می‌گردد:
• بحران اجتماعی، سیاسی در آمریکا در جریان افشائ رابطه نامشروع «مونیکا لوینسکی» کارآموز یهودی کاخ سفید با «بیل کلینتون».
• بحران اقتصادی در جنوب شرق آسیا که روشن شدن جرقه آن توسط «جورج سوروس» سرمایه‌دار یهودی آمریکایی آغاز شد.
• تلاش برای ایجاد بحران بانکی در امارات در سال ۱۳۷۸ از طریق وارد نمودن میلیون‌ها دلار اسکناس جعلی (سرلشگر «ضاحی خلفان تمیم» فرمانده کل پلیس دبی اعلام نمود که عامل اجرایی این عملیات دستگیر شده است).
• ارائه کمک مالی و تسلیحاتی به کودتاچیان اخیر در ونزوئلا توسط «اسحاق پرز» سرمایه‌دار بزرگ یهودی این کشور.

گسترش و اشاعه فساد و فحشا در جهان

سازمان‌های صهیونیستی در کنار تقویت خود باید طرف مقابل را نیز تضعیف کنند که یکی از مسیرهای حصول این مهم را با توسعه فرهنگ ابتذال و شهوت‌پرستی از طریق راه‌اندازی مراکز قمار، فساد و فحشا، تولید و توزیع‌ فیلم‌ها و تصاویر مستهجن و حمایت همه‌جانبه از هم‌جنس‌بازان و ایجاد و یا هدایت باندهای بین‌المللی توزیع مواد مخدر پیگیری می‌کنند.
پس از فروپاشی شوروی، بزرگ‌ترین باندهای بین‌المللی انتقال زنان و دختران فاسد از این مناطق (روسیه، اوکراین، مالدیو، بلاروس و کشورهای آسیای میانه و قفقاز) به دیگر کشورها موسوم به «تاجران برده سفید» در اختیار و یا تحت نفوذ یهودیان این کشورها قرار دارد. لازم به ذکر است اسامی تعدادی از این یهودیان و باندهای آنان و همچنین روش‌های جذب و به‌کارگیری و درآمدهای میلیارد دلاری آن‌ها از این زنان موجود است. به‌عنوان نمونه یکی از این باندها که در روسیه و اسرائیل فعالیت می‌کند سالانه ۱۳ میلیارد دلار درآمد دارد که رقمی بسیار بالاتر از درآمد ناخالص ملی در بسیاری از کشورهای جهان است.
فعالیت کمپانی‌های فیلم‌سازی «هالیوود» و «دیزنی» در تولید فیلم‌های مبتذل و اشاعه فرهنگ برهنگی بر کسی پوشیده نیست و طبعا این‌که سهامداران اصلی این کمپانی‌ها، یهودیان آمریکایی هستند و مهم‌تر آن‌که نظریات جامعه‌شناسی و روانشناسی «فروید» یهودی ـ که معتقد بود نیروی جنسی نشانه شخصیت انسان است و آدمی را در این تمایل آزاد باید گذاشت ـ بیش از هفتاد سال است که دستمایه اصلی فعالیت طرفداران بی‌بندوباری جنسی در جهان شده است، حتی در مباحث جدید در قرن بیست و یکم، صهیونیست‌ها و رژیم اسرائیل در پی آن هستند تا به گمان خود از این مسیر مقاومت اسلامی را نیز مهار کنند. لذا در این خصوص «میشل هوئلبک» نویسنده یهودی فرانسوی که دین اسلام را احمقانه و خطرناک توصیف نموده، پس از حوادث ۱۱ سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان می‌گوید:
«تندروی دینی را نمی‌توان با حملات نظامی متوقف نمود بنابراین بهتر است مسلمانان را فاسد کنیم و به جای بمب، بر سر آن‌ها دامن‌های کوتاه و گوشواره فروبریزیم».

کنترل رسانه‌های ارتباط جمعی

کنترل و یا اعمال نفوذ رسانه‌های ارتباط جمعی (روزنامه‌ها و مجلات، سینما و تلویزیون، خبرگزاری‌های بین‌المللی) و شرکت‌ها و موسسات انتشاراتی، فیلم و کارتون‌سازی از بخش‌هایی هستند که سرمایه‌داران یهودی توجه خاصی نسبت به آن دارند که به ذکر چند نمونه مختصر اکتفا می‌شود.
دو شبکه مهم تلویزیونی روسیه (N.T.V و T.V.6) توسط «گوزینسکی» و «بروزفسکی» از سرمایه‌داران یهودی راه‌اندازی شده و بسیاری از روزنامه‌های پرتیراژ روسیه نظیر «نزاویسمایا» و «سیودنیا» نیز متعلق به یهودیان روسیه است.
در انگلستان نشریات و مجلات مهمی چون تایمز، ساندی تایمز، سان، اخبار جهان و سیتی مکزین توسط «رابرت مردوخ» اداره می‌شوند. در اهمیت نقش رابرت مردوخ در انگلستان همین بس که به او لقب «شاه ساز» و «غول رسانه‌ای» داده‌اند.
در فرانسه، روبرت هرسان یهودی، از سهامداران مهم شبکه اول تلویزیونی این کشور موسوم به T.F.1 بوده است. وی یک موسسه انتشاراتی را در اختیار دارد که نشریات مهمی چون فیگارو، آبزرور و فرانس سوار را منتشر می‌کند.
در آلمان نیز میزان تسلط یهودیان بر رسانه‌های جمعی قابل توجه است. موسسه اشپرینگر در این کشور حدود ۳۰ درصد از نشریات را در دست دارد. هر روزنامه‌نگار که به استخدام این موسسه درمی‌آید، خود را موظف به رعایت ۱۴ اصل می‌نماید که اصل دوم آن عبارت‌ است از «آشتی و همزیستی بین یهود و آلمان‌ها و دفاع از دولت اسرائیل».
تفکیک میزان استقلال رسانه‌ها در ایالات‌ متحده آمریکا از یهودیان، اگر غیرممکن نباشد امری بس مشکل است. به‌عنوان نمونه از سپتامبر ۱۹۸۴ که «مایکل آیسنر» ریاست کمپانی دیزنی را به‌عهده گرفت تا سال ۱۹۹۵ توانست هدایت بخش‌های مهم این غول رسانه‌ای را به کنترل یهودیان درآورد. دیزنی از بزرگ‌ترین شرکت‌های تولید و توزیع فیلم در جهان است و سهامدار اصلی شبکه تلویزیونی A.B.C و مالک ۲۲۵ شعبه ایستگاه تلویزیونی در آمریکا و چندین شرکت تلویزیونی در اروپا است. شبکه‌های تلویزیونی کابیل «تاچسون» و «بوناویستا» نیز متعلق به دیزنی هستند که بیش از صد میلیون بیننده دارند از جمله فعالیت‌های جانبی دیگر این کمپانی داشتن ۲۶ ایستگاه رادیویی AM-FM است. نسبت به حضور یهودیان در رسانه‌های ایالات متحده آمریکا به ذکر این نکته بسنده می‌شود که ۵۹% از مدیران اجرایی ۱۰۴ رسانه مهم این کشور یهودی هستند.

کنترل و تسلط بر منابع پولی و اقتصادی در جهان

ناحوم سوکولوف ـ مولف کتاب تاریخ صهیونیسم ـ اعتقاد داشت که علت به کار گماردن یهودیان در مدیریت اقتصادی فرانسه از سوی ناپلئون، استفاده از نبوغ اقتصادی آن‌ها بوده است. همچنین زومبارت ـ اقتصاددان آلمانی ـ می‌گوید سرمایه‌داری تجلی روح یهود است.
یهودیان از قبل این زراندوزی، استفاده‌های سیاسی فراوانی در طول تاریخ نموده‌اند که از جمله می‌توان به خرید آدم‌ها و نفوذ در دولت‌ها اشاره نمود. شاید خرید اراضی فلسطینیان و زمینه‌سازی اسکان یهودیان در این سرزمین، بدون حمایت‌های مالی خاندان سرمایه‌دار روچیلد، میسر نمی‌گشت.
جدای از روحیه ثروت‌اندوزی و پول‌پرستی یهودیان، آن‌ها همواره از این موضوع به‌عنوان اهرم فشاری علیه دیگر ملت‌ها و اقوام استفاده کرده‌اند. ایجاد بانک‌های داخلی و بین‌المللی، جمع‌آوری و ذخیره‌سازی و تجارت طلا، نقره و الماس و منسوجات، ایجاد کمپانی‌های چندملیتی در زمینه هواپیماسازی و ماشین‌سازی، صنایع پتروشیمی و داروسازی، تولید و برنامه‌نویسی رایانه‌ای، جمع‌آوری مجموعه‌های نفیس هنری و باستانی از جمله محورهای فعالیت یهودیان است که نسبت به هر کدام از این محورها در اکثر کشورهای جهان مصادیق عینی و بارزی وجود دارد.

رابطه بین صهیونیسم و اسرائیل

در تدوین و تبیین روابط اسرائیل و صهیونیسم سه مولفه اساسی مطرح است که عبارت‌اند از جوامع یهودی، اهداف و منافع صهیونیسم و بالاخره اهداف و منافع اسرائیل.
در دوران زایش اسرائیل از سوی صهیونیسم، ابهامی در تمییز منافع این دو، حداقل برای روسای سازمان‌های صهیونیستی وجود نداشت. در آن تاریخ اسرائیل به‌عنوان یک کشور کوچک و ناتوان و در حلقه محاصره اعراب، به‌طور کامل حیات و ممات خود را در پشتیبانی سازمان‌های صهیونیستی می‌دانست. در آن مقطع اسرائیل از سازمان‌های صهیونیستی خدمات ذیل را دریافت می‌نمود:
1. تشویق و سازماندهی جوامع پراکنده یهودی برای مهاجرت به اسرائیل.
2. تامین هزینه‌های اقامت و سازماندهی یهودیان در اسرائیل.
3. تامین هزینه‌های هنگفت تسلیحاتی اسرائیل، برای مقابله با مقاومت فلسطینی و کشورهای خط مقدم.
4. مشروعیت بخشیدن به حاکمیت دولت یهود در فلسطین تحت عنوان «اسرائیل» در صحنه سازمان‌های بین‌المللی و نزد بازیگران اصلی آن دوران یعنی آمریکا، شوروی و انگلیس که توسط لابی‌های یهودی انجام می‌گرفت.
تا پایان چهار جنگ اعراب و اسرائیل و چیره شدن اسرائیل بر دولت عرب، به نظر می‌رسید بسیاری از سازمان‌های صهیونیستی تمام و کمال در راستای خواسته‌های اسرائیل گام برداشته‌اند. لکن از آن مقطع به بعد دو مورد اول در اولویت سردمداران صهیونیست نبوده و بیشتر در راستای محورهای سوم و چهارم به فعالیت پرداختند و این در حالی بود که دولت اسرائیل در پی کسب پیروزی بر دولت‌های عرب و انعقاد پیمان کمپ‌دیوید، خود را بمانند کشوری بالغ تصور می‌کرد و خواهان آن بود که سازمان‌های صهیونیستی در مسیر سازماندهی یهودیان برای مهاجرت به اسرائیل و از سوی دیگر تامین هزینه‌های ساخت شهرک‌های یهودی‌نشین، بیش از گذشته کمک و مساعدت کنند.
در واقع مرز تفکیک و حتی بروز اختلاف بین صهیونیسم و اسرائیل از این نقطه جنبه عملی‌تری به خود می‌گیرد، اما بروز این تنش بین اسرائیل و صهیونیست‌ها هیچ‌گاه منجر به این نشده که سردمداران سازمان‌های صهیونیستی نقش محوری خود را نسبت به اسرائیل فراموش و کمرنگ سازند. البته بر اسرائیل هم پوشیده نیست که سازمان‌های صهیونیستی به‌عنوان نهادی قانونی و رسمی در دیگر کشورها علاوه بر کارکردهای ویژه خود، پل اصلی ارتباطی بین اسرائیل و جوامع یهودی نیز هستند.
از سوی دیگر یکی از مهم‌ترین راهکارهای سران صهیونیست جهت حفظ، بسط و مشروعیت دادن به سازمان‌های خود، انسجام بخشیدن به جامعه یهودیان است که در بخش قبل بدان اشاره گردید. لذا در این نقطه اسرائیل و صهیونیسم هر دو وحدت نظر دارند که برای بهره‌گیری از یهودیان به یکدیگر نیازمند می‌باشد، به‌ویژه در امر یهودیزه‌تر کردن جوامع یهودی اروپا و آمریکا، چرا که به تدریج این جوامع، با اتخاذ روش‌هایی همچون ازدواج با غیریهودیان و عدم پایبندی به اصول مذهبی یهود و همچنین عدم درک ضرورت و فلسفه مهاجرت به اسرائیل، استوانه‌های اصلی قدرت و موجودیت و مشروعیت اسرائیل و سازمان‌های صهیونیستی را با خطر مواجه می‌سازند؛ حتی عده‌ای از یهودیان در سال‌های اخیر، از دین یهودیت دست کشیده‌اند که نمونه‌های آن را می‌توان در روسیه و پرتغال مشاهده نمود. در آمریکا نیز شعار یهودی بی‌یهودی را زبان بسیاری از یهودیانی که به تعهداتشان نسبت به جامعه دینی خود، مطلقا یا بالنسبه بی‌تفاوت شده‌اند شنیده می‌شود.
اما به‌رغم تفاهم در ضرورت استفاده از مکانیسم «دین ابزاری» جهت افزایش تعلق خاطر قوم یهود به یهودیت، در چگونگی بهره‌گیری از این پتانسیل بین سران صهیونیست و سردمداران اسرائیلی اختلاف‌نظر وجود دارد. آریل شارون ـ نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی ـ در این‌باره می‌گوید:
«یهودی‌ها یک دولت کوچک دارند که حق دارند با تمامی توان از آن دفاع کنند. هرچه در اسرائیل رخ می‌دهد، بر سرنوشت نسل یهودیان سراسر جهان نیز تاثیر خواهد گذاشت و من به همین خاطر بر مهاجرت همه یهودیان به این سرزمین تاکید می‌کنم».
در همین خصوص «مریدور» دبیرکل آژانس یهود اسرائیل جامعه یهودیان خارج از اسرائیل را عامل عمده و اصلی قدرت این رژیم برمی‌شمرد و اما برخلاف دولتمردان اسرائیل که جذب مهاجرین یهود از سراسر عالم را به‌عنوان استراتژی لایتغیر خود می‌دانند، سازمان‌های صهیونیستی «حفظ هویت یهودیان» و «سازماندهی و تثبیت آن‌ها در هر کشور» را به مهاجرت یهودیان به اسرائیل ترجیح می‌دهند. در این خصوص می‌توان به فشار سازمان‌های یهودی آمریکا به خانواده‌های یهودی در یمن اشاره کرد؛ یک یهودی یمنی می‌گوید: «آن‌ها برخلاف گذشته از ما نمی‌خواهند که به اسرائیل مهاجرت کنیم بلکه می‌خواهند با تلاش مجدد املاک و دارایی‌های خود را در یمن سازماندهی و احیا کنیم، حتی مدعی هستند که تعدادی از مهاجرینی هم که به اسرائیل رفته‌اند مجددا به یمن برگردند».
حال این سوال مطرح است که رابطه اسرائیل و صهیونیسم در این فضا چگونه قابل بررسی است و اصولا صهیونیسم از اسرائیل چه بهره‌ای می‌برد که این‌گونه برای آن سرمایه‌گذاری می‌کند؟
طبعا شناسایی تمامی ماموریت‌هایی که صهیونیسم بین‌الملل برای اسرائیل در نظر گرفته است خود یک نیازمندی اطلاعاتی است اما شوهد و قرائن و کثرت مصادیق بیانگر آن است که اسرائیل صرفا پایگاه و عامل و ابزار فوق استراتژیک صهیونیسم است. ذیلا به فرصت‌ها و امکاناتی که صهیونیسم از طریق اسرائیل برای خود تامین می‌کند اشاره می‌شود.

اندیشمندان و تئوریسین‌های یهودی برای این‌که تئوری‌های خود را جامه عمل بپوشانند نیاز به ساخت یک قبله واحد برای یهودیان داشتند تا نگاه همه یهودیان به آن جلب شود و به تعبیری، پایانی بر سه هزار سال آوارگی آن‌ها باشد که طرح ایجاد دولت یهود، این هدف اولیه را پوشش داد.

سردمداران صهیونیست برای متمرکز کردن کمک‌ها و مساعدت دولت‌های مهم در نیم قرن گذشته باید محلی را از حیث عینی و جغرافیایی مشخص می‌کردند، مکانی که بتوان تحت پوشش آن با عرف رایج در صحنه بین‌المللی از حق و حقوق خود دفاع کرد، لذا تشکیل دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین این مهم را برای سران صهیونیسم تامین کرد.

همواره قوم یهود درصدد اعمال نفوذ در ساختار کلیه حاکمیت‌ها بوده است اما هیچ‌گاه یهودیان نتوانسته‌اند در بطن سیستم حکومتی باقی بمانند، چرا که به محض رسیدن به چنین جایگاهی مبادرت به سوئ‌استفاده از قدرت نموده‌اند و به همین خاطر از سوی حکومت‌ها مورد غضب و تنبیه قرار گرفته‌اند. تشکیل دولت یهودی اسرائیل این فرصت مهم را برای یهودیان و حتی غیریهودیان و مزدوران آن‌ها فراهم آورده تا با فراغ بال به اقدامات خود در دیگر کشورها مبادرت ورزند و به محض هرگونه احساس خطر به پناهگاه امنی همچون اسرائیل بروند؛ امری که امروز ده‌ها مورد مصداق بارز دارد، نظیر پناهنده شدن اخیر «بوریس برزفسکی» سرمایه‌دار معروف روسی به اسرائیل جهت فرار از محاکمه و مجازات از سوی دولت روسیه.

دولت اسرائیل محمل مناسبی است تا به‌وسیله آن سردمداران صهیونیست، دیگر کشورها را وادار سازند تا ایشان به‌عنوان یک دولت به دولت اسرائیل در خصوص موضوع هالوکاست غرامت پرداخت کنند و بخش مهمی از هزینه‌های سازمان‌های صهیونیستی را تامین نمایند. در همین راستا هیئت دولت اسرائیل در فروردین ماه سال جاری تصمیم گرفته که از کشورهای عراق، سوریه، مصر، یمن و ایران به‌خاطر مظالمی که قبل از سال ۱۹۴۸ در حق یهودیان این کشورها اعمال شده و باعث مهاجرت آن‌ها به اسرائیل شده، تقاضای غرامت نمایند. قابل ذکر است یهودیان به همین بهانه تا کنون صدها میلیون دلار از کشورهای اروپایی غرامت دریافت کرده‌اند.

دولت اسرائیل با احیا‌ زبان عبری به‌عنوان زبان رسمی در این کشور توانسته به بازسازی و احیا فرهنگ منسوخ سامی همت گمارد و وجوه اشتراک مهمی را همچون زبان عبری و برپایی مراسمات مذهبی در بین یهودیان پراکنده و ناهمگون دیگر کشورها پدید آورد.

سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در هر زمان و مکانی که سازمان‌های صهیونیستی احساس خطر نمایند، با حذف مخالفین به هر روش ممکن، به حفظ و صیانت از منافع صهیونیست‌ها اقدام می‌کنند به‌عنوان نمونه در اتریش، اسرائیل رسما جهت حفاظت از مراکز یهودی، گارد ویژه اعزام نموده است.

حال که موضوع هالوکاست به یک امر کلیشه‌ای و قابل خدشه مبدل شده و تحرکات گروه‌های ملی‌گرا علیه یهودیان، دیگر انگیزشی برای هم‌آوایی و همنوایی یهودیان در دیگر کشورها ایجاد نمی‌کند، سردمداران صهیونیست در این خصوص به نوع دیگری از اسرائیل بهره می‌گیرند، به نحوی که در نزد افکار عمومی یهودیان القا می‌نمایند که هر اقدام و تحرک ضدصهیونیستی و ضد اسرائیلی مساوی با یهودستیزی است.
در جریان سفر بشار اسد به فرانسه و آلمان که در تیر ماه ۱۳۸۰ انجام شد، یهودیان، با سازماندهی سازمان‌های صهیونیستی اقدام به برپایی تظاهرات اعتراض‌آمیزی علیه وی و پذیرش او در اروپا نمودند، چرا که وی چندی قبل در ملاقات با پاپ ژان پل دوم، جنایات اسرائیل در کشتار مردم فلسطین را با اقدامات نازی‌ها برابر خوانده بود. یهودیان در این تجمع در مقابل اسد فریاد می‌زدند: دشمنی با صهیونیسم، دشمنی با یهود است.

اوراقی که صهیونیست‌ها به‌عنوان اسناد هالوکاست ـ که در حال حاضر یکی از بزرگ‌ترین نقاط اتکای صهیونیسم را تشکیل می‌دهد و خدشه به آن بسیاری از تلاش‌های ایشان را ناکام می‌گذارد در مرکزی به نام «یادواشم» در اسرائیل نگهداری می‌شود. مراکز تحقیقاتی دیگری چون موسسه تحقیقاتی دانشگاه عبری و... نیز وجود دارند که به جمع‌آوری و نگهداری از اسنادی که حضور تاریخی یهودیان را در فلسطین و دیگر نقاط دنیا اثبات نماید، می‌پردازند. از جمله می‌توان به نتایج حفاری‌های باستان‌شناسان اسرائیلی در مناطقی از کردستان ایران اشاره نمود، که در زمان رژیم پهلوی انجام یافته است.

ایجاد و تثبیت نسبی دولت یهودی در فلسطین از دیدگاه صهیونیسم مذهبی و افراطی به‌عنوان سند حقانیت و تحقق وعده‌های تورات و زمینه‌ساز حکومت جهانی یهودیان است و از این‌رو تاکید یهودیان جهت به رسمیت شناخته شدن بیت‌المقدس به‌عنوان پایتخت اسرائیل و بازسازی هیکل سلیمان، به منزله تیر خلاص بر ادعاهای مسیحیان و مسلمانان نسبت به این شهر مقدس می‌باشد.

نتیجه‌گیری

از مجموع آنچه در این نوشتار ارائه گردید می‌توان چنین نتیجه گرفت که اگرچه فشارهای تاریخی ملل اروپایی بر یهودیان در سده‌های گذشته، موجب رشد و تقویت عقیده «ارض موعود» و لزوم بازگشت به آن در بین متفکران یهودی گردید و این مسئله خود زمینه و انگیزه اصلی برای پیدایش صهیونیسم بود، لکن همزمان شدن رشد و نمو این تفکر با تحولات جهانی و تلاش قدرت‌های بزرگ برای تغییر جغرافیای سیاسی جهان از یک‌سو و تلاش مردم و دولتمردان اروپایی برای خلاصی از یهودیان از سوی دیگر وحدت‌نظر و هدف را به‌صورت روشن و مورد اتفاق بین یهودیان و دولت‌های عمده غرب نظیر انگلستان، فرانسه به‌وجود آورد که این خود به فرصتی بسیار بزرگ‌تر برای دستیابی یهود و صهیونیسم به قطب‌های سرمایه، سیاست، اندیشه‌سازی و تبلیغات در جهان غرب تبدیل گردید.
صهیونیست‌ها با حداکثر استفاده از این فرصت و به‌خصوص به‌دنبال بهانه‌هایی که پس از جنگ جهانی دوم مبنی بر کشتار یهودیان تراشیدند، به خوبی توانستند به مستحکم نمودن جای پای خود و حکومت بر جریانات اصلی کشورها مثل اقتصاد، فرهنگ و سیاست بپردازند که البته از زمینه‌های این استیلا که از سال‌ها قبل فراهم نموده بودند نیز نباید غافل شد.
گذشت زمان عملا از اعتبار پروژه ارض موعود که پیش از این غایی‌ترین هدف صهیونیست‌ها تصور و تبلیغ می‌شد کاست و به سلطه جهانی صهیونیسم که در واقع هدف اصلی این جریان بود، محوریت و اصالت داد، لکن با توجه به این‌که این برنامه از مدت‌ها قبل در دستور کار طراحان صهیونیست قرار داشته است، همواره این افراد در تکاپوی یافتن مستمسک مناسبی بوده‌اند که بیشترین همراهی غرب را به‌دنبال داشته باشد.
هر چند موضوع ارض موعود و دولت اسرائیل به‌عنوان هدف نهایی، اهمیت خود را از دست داد لکن به‌عنوان یک وسیله و ابزار، در ابعاد جدیدتری مورد ارزیابی و بهره‌برداری قرار گرفته و خواهد گرفت.
در شرایط کنونی که موضوع جنگ تمدن‌ها از سوی برخی از متفکرین غرب مطرح شده و تبلیغ می‌شود و می‌توان اولین نماد آن را در جنگ آمریکا علیه تروریسم ملاحظه نمود صهیونیسم در کنار سیاست‌گذاران غرب مهم‌ترین نقش را در طراحی و تنظیم عوامل قدرت در جهان دراختیار داشته و بدینوسیله به‌خوبی می‌تواند در گسترش سلطه خود بر جهان اقدام نماید.
باید گفت طراحی سازمان‌های تصمیم‌ساز صهیونیستی برای دستیابی به اهداف سلطه‌جویانه خود به نحوی انجام می‌شود ظاهر و نمود بیرونی غالب آن قانونی و کاملا طبیعی می‌باشد و فقط با کنار هم گذاشتن این فعالیت‌ها نگاهی موشکافانه می‌توان به یک چنین جمع‌بندی رسید. شاید علت این امر که برخی افراد، حتی از قشر تحصیل‌کرده، به نظریه تلاش صهیونیسم، در جهت نفوذ در دولت‌ها و سلطه‌ورزی به دیده تردید می‌نگرند، همین مسئله باشد.
به هر حال، با نمایان شدن زوایای جدیدی از برنامه‌ها و فعالیت‌های صهیونیسم بین‌الملل و اثبات جدایی ماهیت آن از اسرائیل، تا جایی که برخی از سران عمده صهیونیست خود به آن اذعان و اعتراف دارند و با توجه به تهدیدات عدیده‌ای که از جانب این جریان متوجه امنیت و منافع ملی جمهوری اسلامی و جهان اسلام می‌باشد، جا دارد تا تلاش بیشتری در جهت شناسایی لایه‌های پنهان و موثر این جریان کشور انجام پذیرد.

منبع: rasad.ir