نویسنده: الهام ملک‌زاده (1)

 

مقدمه

جنبش پانزده خرداد 1342 به عنوان یک جنبش اجتماعی - مذهبی به دلیل تأثیرات بر جای گذاشته در طی سالیان بعد، از وقایع مهم و درخور توجه تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شود. از این رو همواره توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است. قیام پانزده خرداد 1342 همان طور که ذکر شد یک حرکت کاملاً سیاسی و مذهب بود که در پی اصلاحات رژیم شاه، توسط نیروهای مذهبی راه‌اندازی شد. این جنبش را می‌توان به منزله‌ی بیداری حوزه‌های علمیه تلقی نمود؛ به این دلیل که تا پیش از این قیام، این طرز تفکر حاکم بود که روحانیت نباید در امور سیاسی وارد شوند و از نیروی مذهب صرفاً جهت تأیید حاکمیت بهره برده شود. از این رو در برابر سیاست‌های حکومت، تقریباً هیچ تحرک و اظهار نظری مشاهده نمی‌شد؛ اما با در گذشت آیت‌الله بروجردی در 30 فروردین 1340، نوع دیگری از گفتمان سیاسی در میان قشر روحانی جامعه جایگزین شد که مُبدع آن امام خمینی (رحمه الله) بود که با اظهار نظرهایشان حوزه‌های علمیه را جانی تازه بخشید و وارد عرصه جدیدی از تاریخ شد.
بدین‌ترتیب، پژوهش حاضر بر آن است به بررسی وقایع این جنبش اثرگذار، از سال‌های پیش از شکل‌گیری تا ختم آن جریان بپردازد. پرسش‌های مترتب بر این بررسی عبارتند از: 1. رهبری جنبش چه نقشی در روند این واقعه داشته است؟ 2. پیامدهای این جنبش چه بوده است؟ فرضیاتی هم که بر این سوالات می‌توان طرح نمود عبارتند از: 1. نیروی محرکه و سازمان دهنده‌ی جنبش، حضور بالفعل و کاریزماتیک امام خمینی (رحمه الله) به عنوان رهبر جنبش بود. 2. جنبش 15 خرداد، همواره کننده‌ی مطالبات مردمی با رهبریت روحانیتی شد که از دهه‌ها پیش از این در امور سیاسی و اجتماعی حضور نداشتند. روش تحقیق مقاله‌ی کنونی با بهره‌گیری از روش تحقیق تاریخی توصیفی - تحلیلی، تاریخ جنبش مذکور را مورد بررسی و تحلیل قرار خواهد داد. شیوه‌ی گردآوری منابع، کتابخانه‌ای است که شامل روزنامه‌ها و مجلات دوران قیام، و مجموعه اسنادی است که در قالب کتاب‌های منتشر شده، روایت مستندی از شکل‌گیری و اوج قیام را به دست داده‌اند. مقاله‌ی کنونی با استفاده از اطلاعات آثاری که تا پیش از این منتشر شده‌اند، بر آن است قرائت جدیدی از جنبش پانزده خرداد و نتایج حاصل از این حرکت مردمی را ارائه نماید. به عبارت دقیق‌تر مسیر تازه‌ای که با رهبری امام خمینی (رحمه الله) و بیداری مردمی به پیشبرد انقلاب اسلامی منتج شد و میوه‌ی آن در 22 بهمن 1357 به بار نشست نشان دهد.

زمینه‌های شکل‌گیری جنبش

1. امینی و اقدامات او

محمدرضاشاه پهلوی، در شهریور 1339 همزمان با انتخاب جعفر شریف امامی به عنوان نخست وزیر، طرح شعارهای آزادی احزاب، فضای باز سیاسی، اصلاحات اداری و اقتصادی را آغاز کرد. شریف امامی تنها نُه ماه در قدرت باقی ماند و به هیچ حزبی وابسته نبود. ضمن این که در این مدت نتوانست در جلب کمک‌های آمریکا توفیقی حاصل کند، به دنبال اقدامات سختگیرانه‌اش منفور شد؛ از جمله در درگیری کارکنان دولت به ویژه آموزگاران و شهربانی در اطراف مجلس شورای ملی، مسئول شناخته شد. (2)
در این مدت، بعد از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که به روی کار آمدن جان اف. کندی انجامید، دولت جدید آمریکا نسبت به شاه ایران و نخست وزیرش یعنی شریف امامی، نظر خوشایندی نداشت و به رغم مدت کوتاه حاکمیت دولت، خواستار برکناری شریف امامی و انتصاب علی امینی به عنوان نخست وزیر جدید شد. علی امینی به چند دلیل، مورد حمایت آمریکا بود؛ نخست این که در اوایل دهه 1330سفیر ایران در واشنگتن بود و توانست اعتماد وزارت خارجه آمریکا را به خود جلب کند. دوم، به عنوان رئیس هیئت گفتگو ایران با شرکت‌های نفتی در سال 1333 بود که توانست در این منصب به همگان نشان دهد که می‌تواند تصمیماتی برخلاف نظر عموم اتخاذ کند. سوم، از زمانی که وزیر دارایی دوره مصداق بود توانست رابطه‌ی خود را با بیشتر رهبران جبهه‌ی ملی حفظ کند و در نهایت از اواسط دهه 1320 به همراه برادرش ابوالقاسم امینی به گروه قوام پیوست و از اصلاحات ارضی پشتیبانی نمود. (3)
بدین‌ترتیب امینی در 17 اردیبهشت 1340 به قدرت رسید. (4) دوران یک ونیم ساله صدارت او از پرهیاهوترین مقاطع تاریخ معاصر ایران به شمار می‌آید. امینی پس از انتصاب، برنامه و اهداف اساسی خود را در سه محور اصلاحات ارضی، آزادی‌های سیاسی و مبارزه با فساد اعلام کرد و برای این که محدودیتی جهت انجام تصمیمات خود نداشته باشد، علاوه بر بازداشت تعدادی از مقامات نظامی و غیرنظامی، مجلس را منحل و مصوبات دولت را در غیاب مجلس، در حکم قانون قرار داد. او برای به اجرا درآوردن اصلاحات ارضی، حسن ارسنجانی، روزنامه‌نگار تندرو که همکار نزدیک قوام و حامی اصلاحات ارضی از اوایل دهه‌ی 1320 بود را به عنوان وزیر کشاورزی انتخاب کرد. (5) ارسنجانی در طول چهارماه، نخستین تلاش جدی را برای تقسیم اراضی در ایران آغاز نمود و برای اجرای آن نخست از آذربایجان شروع کرد. (6) در پی این شرایط گروه‌های سیاسی نیز از آزادی احزاب که امینی همواره از آن دم می‌زد نهایت بهره را بردند و دست به راه‌اندازی تشکل‌های متعدد زدند. (7) بنابراین می‌توان گفت، مخالفان رژیم در این برهه به سه دسته تقسیم می‌شدند:
1- ملی‌گرایان و گروه‌های سازشکار که تضاد زیادی با رژیم نداشتند.
2- گروه‌های چپ که همچنان مورد مخالفت با آمریکا بودند.
3- مردم و گروه‌های مذهبی و روحانیت، که در واقع نیروی اصلی ضد آمریکا و رژیم شاه بودند. (8)
امینی بلافاصله بعد از استقرارش در غیاب مجلس، نسبت به تصویب قانون اصلاحات ارضی اقدام کرد. پس از انتشار این خبر در 1340/10/20، مطبوعات و محافل غرب اعلام کردند که در ایران انقلابی صورت گرفته و قرار است دولت مترقی امینی همچنان در اجرای برنامه‌های انقلابی پیش برود. (9)
امینی برای به اجرا درآوردن سریع و کامل سیاست‌های مورد نظرش که با منافع خاندان پهلوی در تضاد بود، درخواست اختیارات تام و حتی کنترل نیروهای دفاعی را از شاه کرد. شاه اگر این درخواست را می‌پذیرفت به منزله حذف تدریجی قدرت مطلقه سلطنت و نفوذ دربار بود و اگر می‌خواست به مخالفت برخیزد هر لحظه امکان وقوع کودتا و سقوط رژیم ممکن بود. بنابراین بهترین راه را مخالفت با این پیشنهاد دانست. اختلافات امینی و شاه هر لحظه شدت می‌یافت و در نهایت شاه توانست به وسیله‌ی امیر اسدالله عَلَم و با کمک بنیاد راکفلر موافقت کندی را برای دیدار به دست آورد. در 21 فروردین 1341 شاه به آمریکا رفت و مذاکراتی با کندی داشت. مدتی بعد به دنبال مذاکرات شاه و کندی و توافقات صورت گرفته، از سوی مقامات آمریکایی به امینی دستور استعفا داده شد. در نتیجه در 28 تیر 1341 با استعفای امینی و انتصاب امیر اسدالله علم دولت جدید تشکیل شد. (10)
در دلایل سقوط امینی و مخالفت آرای متعددی وجود دارد که شاید صحیح‌ترین‌شان موارد زیر باشد: 1. انجام اقدامات شتاب زده‌ی اصلاحی از سوی امینی که از صبغه‌ی اشرافیت قاجار برخوردار بود، از یک سو از نظر محمدرضا شاه شائبه‌ی خودنمایی و جلب افکار عمومی و در نهایت تضعیف پایگاه سلطنت پهلوی را موجب شد؛ از سوی دیگر، اصلاحات مذکور موجب تشدید نارضایی عمومی گردید. 2. جبهه‌ی ملی حمایت از امینی را منوط به انحلال ساواک و برگزاری انتخابات آزاد کرد. 3. امینی نتوانست هنگامی که بر سر موضوع ضرورت کاهش بودجه‌ی نظامی با شاه درگیر بود حمایت آمریکا را به دست آورد. (11)

2. لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی

پس از تصدی نخست‌وزیری توسط عَلَم، اولین اقدام دولت وی در 16 مهر 1341 جهت به اجرا درآوردن سیاست‌های جدید اعلام شد و لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی در هیأت دولت به تصویب رسید. (12) این لایحه در غیاب مجلس حکم قانون را داشت و در واقع زمینه‌ساز لوایح و قوانین دیگر بود. (13) در این لایحه صراحتاً سه موضوع مطرح شد: 1. حذف دین اسلام از شرایط نامزدهای انتخاباتی و رای‌دهندگان؛ 2. سوگند به کتاب‌های آسمانی، در مواردی که طبق قانون باید به قرآن سوگند خورد؛ 3. تساوی کامل حقوق زن و مرد و شرکت زنان در انتخابات. (14)
مطرح شدن این موارد در میان قشر مذهبی علی الخصوص روحانیان، تفکر حذف تدریجی اسلام از سوی حاکمیت را شایع نمود و با مخالفت اینان نسبت به این لایحه، جنبش‌ اسلامی به رهبری روحانیون آغاز شد. مخالفت‌های صورت گرفته بنا بر دلایل شرعی بود و در آغاز موضوع براندازی نظام مطرح نبود. به طوری که امام خمینی (رحمه الله) در 17 مهرماه 1341 از شهر قم هشداری پیرو این اقدام دولت به صورت تلگراف به شاه ارسال کرد که این نخستین تلگراف امام به شاه محسوب می‌شد که در آن خواستار حذف این موارد از سوی شاه بود. پیام مذکور عبارت بود از:
بسم الله الرحمن الرحیم

حضور مبارک اعلیحضرت همایونی

پس از اهدای تحیّت و دعا، به طوری که در روزنامه‌ها منتشر است. دولت در انجمن‌های ایالتی و ولایتی، «اسلام» را در رأی دهندگان و منتخبین شرط نکرده و به زن‌ها حق رأی داده است و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالفت دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامه‌های دولتی و حزبی حذف نمایند تا موج دعاگویی مسلمانان شود.
الداعی: روح‌الله موسوی» (15)
به دنبال این پیام، تلگراف‌های دیگری نیز از سوی سایر مراجع به شاه ارسال شد که در این پیام‌ها خواستار لغو این لایحه شدند. شاه نیز در پاسخ به تلگراف امام در تاریخ 17 آبان 1341 پیام زیر را مخابره نمود:

جناب حجه‌الاسلام آقای خمینی

تلگراف جنابعالی واصل شد و از ادعیه‌ی خالصانه‌ای که اظهار داشته‌اید خوشوقتی و امتنان داریم. پاره‌ای از قوانین که از طرف دولت صادر می‌شود، چیز تازه‌ای نیست و یادآور می‌شویم که ما بیش از هر کس در حفظ شعایر دین کوشا هستیم... ضمناً توجه جنابعالی را به وضعیت زمانه و تاریخ و همچنین به وضع سایر ممالک اسلامی دنیا جلب می‌نمایم. توفیقات جناب مستطاب را در ترویج مقررات اسلامی و هدایت افکار عوام خواهانیم.» (16)
با وجود تلاش زیاد دولت مجاب کردن و پذیرش لایحه‌ی مذکور توسط علما و گروه‌های مخالف، کاری از پیش نبرد و لایحه با شکست مواجه شد. سرانجام پافشاری و مقاومت دو ماهه موجب شد تا در دهم آذر 1341، امیر اسدالله عَلَم اعلام نماید که قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی اجرا نخواهد شد. (17) این در حالی بود که امام خمینی (رحمه الله) انصراف دولت از به اجرا در آوردن این قانون را نوعی خیمه شب بازی و دروغ دانست و اعلام کرد باید در انتظار توطئه‌ای بزرگتر باشیم. (18)

3. انقلاب سفید (انقلاب شاه و مردم)

حدود یک ماه پس از لغو مصوبه‌ی لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی، اجتماعی از کشاورزان در یکی از استادیوم‌های ورزشی تهران تشکیل شد. شاه ضمن اهانت به روحانیت، خطاب به حضار اعلام کرد قصد دارد کشاورزان را آزاد کند تا دیگر رعیت نباشند و برای آزادی زنان از قیود دست و پاگیری که مانع از پیشرفت آنان است، «انقلاب سفید» خواهد کرد. همچنین وعده‌هایی جهت توسعه و پیشرفت در زمینه‌های مختلف به مردم داد (19) که به اصول شش‌گانه انقلاب سفید موسوم شدند. این اصول عبارت بودند از:
1- اصلاحات ارضی.
2- سپاه دانش.
3- شرکت زنان در انتخابات.
4- ملی شدن جنگل‌ها.
5. فروش سهام کارخانه‌‌های دولتی به عنوان پشتوانه‌ی اصلاحات ارضی.
6- سهیم کردن کارگران در سود کارخانه‌ها. (20)
جهت قانونی کردن آن نیز، روز ششم بهمن 1341 روز رفراندوم ملی و تصمیم‌گیری مردم در باره‌ی این اصول اعلام شد. اصول انقلاب سفید به تدریج افزایش یافت به طوری که در سال 1355 به 17 اصل رسید. ولی برای تصویب و اجرای موارد اضافه شده نیاز به مصوبه‌ی مجلس یا رفراندوم دیده نمی‌شد و فقط با اعلام شاه، به صورت قانونی قطعی درمی‌آمد و دولت نیز موظف به اجرای آن بود. (21)
در این برهه تعداد کمی از اقشار در مقابل این حرکت جدید از خود ایستادگی نشان دادند. می‌توان گفت روحانیون وابسته به امام سر دسته‌ی معترضان بودند. از این رو، شاه مجبور شد و چهارم بهمن 1341 به قم سفر کند و در صحن مطهر حضرت معصومه (علیها السلام) سخنرانی کند. به دنبال آن، علما دستور دادند مردم به نشانه اعتراض از خانه‌ها و طلاب از مدارس بیرون نیایند و شهر عملاً به حالت تعطیل درآمد. شاه از وضعیت حاکم عصبانی شد و در سخنانش مطالب تندی علیه روحانیت اعلام کرد. وی از روحانیت به عنوان «ارتجاع سیاه» نام برد و اعلام کرد: «ما اجازه نمی‌دهیم ارتجاع سرخ و سیاه از پیشرفت این مملکت جلوگیری کنند.» (22)
از این پس دولت شروع به سرکوب مخالفت‌ها و تجمعات صورت گرفته نمود. ابتدا به اجتماع دانشجویان در دانشگاه تهران حمله کرد و با دستگیری تعدادی از افراد، رعب و وحشت را در میان مردم به وجود آورد. رژیم تصور می‌کرد با این گونه اقدامات آرامش را به جامعه برگردانده و تمام مخالفان را از میدان به در کرده است. رفراندوم برگزار شد و در نهایت اعلام گردید: «بیش از 99 درصد مردم رای مثبت داده‌اند و به این ترتیب اصول اعلام شده قانونی است و به مرحله‌ی اجرا درمی‌آید.» (23) بلافاصله شاه نامه‌ای به نخست وزیر ارسال نمود و نتیجه رفراندوم را قانونی، قطعی و لازم الاجرا دانست که به صورت بخشنامه برای کلیه دستگاه‌ها فرستاده شد.
بیهودگی این تلاش‌ها از سوی رژیم در خرداد 1342 آشکار شد. در این زمان هزاران تن از مغازه‌داران، روحانیون، کارمندان، آموزگاران، دانش‌آموزان و دانشجویان، کارگران و افراد بیکار علیه شاه به خیابان‌ها ریختند. فراخوانی مردم برای انجام این راهپیمایی علیه سیاست‌های شاه، توسط اصناف، بازاریان، جبهه‌ی ملی و از همه مهم‌تر امام خمینی انجام گرفت. (24) امام که در این زمان بعد از فوت آیت‌الله بروجردی از محدودیت رهایی یافته بود در سال‌های 44- 1341 سخنرانی‌های خود را علیه سیاست‌های رژیم از سرگرفت. (25) وی از رژیم به دلیل رواج فساد، تقلب در انتخابات، نقض قانون اساسی، سرکوبی مطبوعات و احزاب، از بین بردن استقلال دانشگاه، نادیده گرفتن نیازهای تجار، کارگران و دهقانان، تضعفیف و نابودی عقاید مذهبی، رواج غرب‌زدگی، تصویب قانون کاپیتولاسیون و رابطه با اسرائیل به شدت انتقاد کرد. (26)
نخستین سخنرانی امام پس از برگزاری رفراندوم، در شرایطی صورت گرفت که تبلیغات رژیم پیرامون اصول ششگانه شاه، در ابعاد گسترده ادامه داشت. امام برای تحقق اهداف انقلاب خود روحانیون برجسته‌ی قم را به نشست منظم هفتگی و تصمیم‌گیری‌های لازم برای مقاله با برنامه‌های ضد اسلامی رژیم تشویق کرد. در یکی از این نشست‌ها موافقت مقامات روحانی برای صدور اعلامیه‌ای به منظور پاسخگویی به ادعاهای رژیم و افشای انگیزه‌های دولت پیرامون دخالت زنان در انتخابات، اعلام شد. متن این اعلامیه که «اعلامیه 9 امضایی» نامیده شد، توسط امام نوشته و به امضای آیات عظام امام خمینی، مرتضی حسینی لنگرودی، سیداحمد حسینی زنجانی، سیدمحمد حسین طباطبایی، سیدمحمد موسوی یزدی، سید محمدرضا موسوی گلپایگانی، مرتضی حائری، هاشمی آملی و سید کاظم شریعتمداری رسید. (27)
با ادامه یافتن مخالفت از سوی نهادهای مذهبی و روحانیون، رژیم طرحی را مدّ نظر قرار داد تا مطابق آن عزیمت علما به نجف فراهم شود. آیت‌الله حکیم نیز پیشنهاد هجرت این افراد را داد که از سوی امام با ارائه سه نکته رد شد: 1. جز ادامه دادن به مبارزه چاره‌ی دیگری نیست و باید بمانیم و ادامه دهیم. زیرا رفتن به نجف در واقع به معنای دوری از صحنه مبارزه می‌باشد.
2. بر طبق منطق الهی در مواجه با دشمن دو اصل وجود دارد. و آن شهادت و یا پیروزی است.
3. خروج از قم باعث تقویت و تجری شاه می‌شود. (28)

4. فاجعه‌ی مدرسه‌ی فیضیه قم

به دنبال مخالفت‌های اواخر اسفند 1341، امام طی اعلامیه و سخنرانی‌ای، اعلام کرد امسال عید نخواهیم داشت و عزای عمومی خواهد بود. در پیامی برای سایر علما نیز آوردند: «این جانب، عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر (عجل ‌الله تعالی فرجه الشریف)، جلوس می‌کنم و به مردم اعلام خطر می‌نمایم. مقتضی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند. تا ملت مسلمان از مصیبت‌های وارده بر اسلام و مسلمین، اطلاع حاصل نمایند.» (29)
در نتیجه در دوم فروردین 1342، مصادف با سالگرد شهادت امام صادق (علیه السلام)، مطابق سنن اسلامی مراسم عزداری برپا شد. رژیم که از قبل از این برنامه‌ها مطّلع بود طرح حمله به مدرسه‌ی فیضه به عنوان یکی از مهم‌ترین کانون‌های مبارزه و مخالفت با سیاست‌های حاکمیت را به اجرا درآورد. طبق اسناد ساواک هنگامی که گارد شاهنشاهی و پلیس وارد مدرسه شدند، شیخ انصاریِ واعظ در حال وعظ و انتقاد از دولت بود که مأموران به مدرسه مذکور هجوم آوردند و با چوب‌دستی به طلاب حمله کردند. شیخ را از منبر پایین آوردند و به وی و آیت‌الله گلپایگانی و امام که در آنجا حضور داشتند اهانت کردند. در نتیجه غارت و ضرب و شتم دو نفر از طلبه‌ها و حدود هفتاد نفر از مردم عادی شدیداً زخمی شدند. (30) به دنبال این حمله که تعداد زیادی از مردم کشته، زخمی و دستگیر شدند نفرت مردم نسبت به حاکمیت بیشتر شد. فاجعه‌ی فیضیه تأثیر عمیقی بر توده‌ی مردم و روحانیت گذاشت. به طوری که می‌توان گفت این سرکوب یکی از عوامل زمینه‌ساز برای قیام 15 خرداد 1342 شد.
به دنبال این حمله بلافاصله جلسه‌ای توسط ائمه جماعت تهران در منزل آیت‌الله خوانساری تشکیل شد و تصمیمات شدیدی برای مبارزه با اقدامات دولت اخذ شد. این تصمیمات عبارت بودند از:
1. از روز ششم فروردین کلیه مساجد تعطیل می‌شوند و هیچ یک از ائمه جماعت در مسجد نخواهند رفت.
2. اعلامیه‌هایی از سوی آیت‌الله بهبهانی و خوانساری و ائمه جماعت صادر می‌شود که در آنها شدیداً به اعمالی که در قم نسبت به طلاب و روحانیون شده است اعتراض نموده و از ملل آزاد جهان کمک می‌طلبند و از تمام مسلمین استعانت خواهند کرد.
3. نامه‌ای از طرف آیت‌الله بهبهانی به آیت‌الله حکیم، خویی و شاهرودی نوشته و توسط حاج شیخ علی سعید، فرزند آیت‌الله حاج میرزا عبدالله تهرانی به نجف و کربلا فرستاده شود. در این نامه آیت‌الله بهبهانی علاوه بر شرح وقایع از آیت‌الله حکیم خواست شرح ماوقع را به اطلاع عارف رئیس جمهور عراق که با وی رابطه نزدیک دارد برساند.
4. تصمیماتی جهت تعطیلی بازار تهران گرفته شد.
5. تلگرافی از سوی آیت‌الله بهبهانی به شیخ شلتوت رئیس دانشگاه الازهر قاهره ارسال شد تا اقدامات وحشیانه رژیم شاه را به اطلاع جهان اسلام برسانند. (31)

5. سرکوبی طلاب در مدرسه‌ی طالبیه تبریز

روز دوم فروردین که مدرسه فیضیه قم مورد تهاجم قرار گرفت، سرکوب شدیدی هم در مدرسه طالبیه تبریز به وقوع پیوست که تعدادی از مردم در جریان این درگیری‌ها به شدت آسیب دیدند. در این جریان عده‌ای از مأموران ساواک و شهربانی وارد مدرسه‌ی طالبیه شدند. آنان پس از پاره کردن تعدادی عکس و اعلامیه از دیوارهای مدرسه، با طلاب و بعضی از مردم حاضر در مدرسه درگیر شدند که این زد و خورد به خارج از مدرسه کشیده شد. در نتیجه مردم زیادی به شدت آسیب جانی و مالی دیدند.

6. چهلم شهدای مدرسه فیضیه

با وجود تمام فشارهایی که از سوی حکومت اعمال می‌شد، صدای معترضین خاموش نشد و بعد از گذشت چهل روز گروه‌های ضد حکومت آمادگی خود را برای برگزاری مراسم چهلم شهدای فیضیه اعلام کردند. امام پیرو آنان پیامی خطاب به ملت ایران صادر کرد و مواضع قاطعانه خود را صراحتاً اعلام نمود.
علمای نجف که تا آن زمان چندان حرکتی در این گونه موارد از خود بروز نمی‌دادند، بعد از فاجعه فیضیه با محاصره سفارت ایران و صدور اعلامیه، صدای اعتراض خود را بلند کردند و با ارسال پیام برای علمای ایران، پشتیبانی کامل خود را اعلام کردند. این جریان ضربه‌ی سختی بر پیکر رژیم بود. زیرا تنها امید رژیم شاه این بود که اگر پشتیبانی علمای قم را ندارد، لااقل علمای نجف را در جرگه‌ی مخالفان خود ندارد. با آن حرکتی که بعد از فوت آیت‌الله بروجردی به عمل آورده بود فکر می‌کرد به این ترتیب مرجعیت را از قم به نجف منتقل نموده و دیگر خطری از جانب روحانیت متوجه شاه نخواهد بود. (32) شاه در مقابل این مخالفت‌ها موضع خود را حفظ کرد و در طی سخنرانی که در 28 اردیبهشت 1342 انجام داد مخالفان را تهدید جدی نمود و اعلام کرد «اگر متأسفانه لازم باشد که بگوییم که انقلاب بزرگ، با خون یک عده بی‌گناه، یعنی مأموران دولت و یک عده نوبخت گمراه، متأسفانه آغشته شود، این کاری است که چاره‌ای نیست و خواهد شد». (33) از این رو، دادگستری قم مأموریت یافت به جمع‌آوری مدارک بر ضد فعالیت‌های علما و به خصوص امام خمینی بپردازد، تا برای محاکمه زمینه‌سازی کنند. (34)

قیام 15 خرداد

1. اقدامات امام خمینی و علماء

همه ساله با آغاز ماه محرم که در جهان تشیع مراسم‌های سوگواری برگزار می‌شود، خطبا و روحانیون در این سال، از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را بردند و در میان سخنرانی و نوحه‌سرایی‌ها گریزی به اوضاع و احوال کشور زدند. در سال 1342 با توجه به شرایط به وجود آمده این گونه اقدامات پررنگ‌تر شد و امام نیز در این راستا پیامی به خطبا و هیئت‌های مذهبی صادر کرد تا از سکوت بپرهیزند و با افشاگری‌های خود علیه رژیم تمامی اقشار جامعه را وارد جرگه مخالفت کنند. بخش‌هایی از این پیام تاریخی از این قرار است:
بسم‌الله الرحمن الرحیم
به عموم حضرات مبلغین محترم و خطبای معظم کثرالله امثالهم و عموم هیئات محترم، عزداران سید مظلومان - علیه الصلوه و السلام - محترماً معروض می‌دارد؛ در این ایام که دستگاه جبّار از خوف آن که مبادا در منابر و مجامع مسلمین، شرح مظالم و اعمال خلاف انسانی و ضد دینی و وطنی آنها داده شود، دست به رسوایی دیگری زد و در صدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغین محترم و سران هیئات عزادار است که از مظالم دم نزنند. و دستگاه جبار را به خودسری واگذارند. لازم است تذکر دهم که این التزامات علاوه بر آن که ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد، التزام‌گیرندگان مجرم و قابل تعقیب هستند. عجب است که دستگاه، بی‌پروا ادعا دارد که قاطبه ملت با اوست و از پشتیبانی اکثریت قاطع برخوردار است، با این وصف در تمام شهرستان‌ها، قراء و قصبات، به دست و پا افتاده و با ارعاب و تهدید ملت، خفقان ایجاد می‌کند... حضرات مبلغین عظام، هیئات محترم و سران دسته‌های عزادار متذکر شوند که لازم است فریضه‌ی دینی خود را در این ایام، در اجتماعات مسلمین ادا کنند و از سیدمظلومان، فداکاری در راه احیای شریعت را فراگیرند و از توهم چند روز حبس و زجر نترسند...» (35)
نکته بسیار مهم در این برنامه، تدابیر و برنامه‌های شبکه اطلاع‌رسانی روحانیون و بازاریان در آگاه کردن مردم و بسیج آنان بود. به نوشته یکی از حاضران در آستانه‌ی محرم... امام طبق یک برنامه‌ریزی بسیار دقیق و حساب شده، مسیرهایی را در چهار گوشه‌ی کشور ترسیم کردند. مانند استان‌های مازندران و گیلان در شمال، استان‌های خراسان و سیستان و بلوچستان در شرق، استان‌های خوزستان، فارس، یزد و بندرعباس در جنوب.... ده هزار طلبه از قم بسیج گشته و به تمام شهرها و روستاها گسیل شدند. آنها مأموریت داشتند جنایت‌های شاه را فاش کنند. حضرت امام قبل از محرم آن سال پیامی را خطاب به مبلغین و گویندگان هیئت‌های مذهبی به صورت اعلامیه منتشر کردند [و در آن پیام فرمودند]: امروز روزی است که نظر مبارک امام زمان صلوات‌الله به حضرات مبلغین اسلام دوخته شده است. (36)
در برابر این‌گونه اقدامات، روزنامه‌ها نیز شروع به نوشتن مطالبی علیه روحانیت و ستایش شاه کردند. ساواک به نام شهربانی در چهارم خرداد 1342، اعلامیه‌ای صادر کرد که در آن خط مشی هیأت مذهبی و وعاظ را اعلام نمود و در بخشی از این اعلامیه آمده است:
«انجام مراسم سوگواری مشروع که با موازین مقدس اسلام تطبیق نماید با رعایت نظم و ترتیب کامل انجام خواهد گردید. لیکن اعمال و تظاهراتی که شرع مقدس آنها را تجویز نفرموده است به کلی ممنوع و به مأمورین انتظامی دستور جلوگیری داده شده. از عموم شیعیان و اهالی محترم پایتخت انتظار می‌رود که با رعایت کامل نظم و ترتیب، طبق دستور شرع مقدس، احترام به شعایر مذهبی را حفظ و مراسم سوگواری را با نظم کامل انجام دهند. خدای ناخواسته اگر اشخاصی مراسم مذهبی را وسیله‌ی اغراض شخصی قرار دهند، شدیداً مجازات خواهند شد.» (37)
با وجود این‌گونه اولتیماتوم‌ها، مردم در عاشورای سال 1342 ساکت نماندند و مخالفت‌ها به خیابان‌ها کشیده شد. از جمله تجمع مردم در میدان شاه (میدان قیام امروزی) در 13 خرداد 1342 است که از مسجد حاج ابوالفتح در ساعت 9 صبح شروع و به طرف میدان بهارستان و مجلس شورای ملی در جریان بود. شعارهایی علیه اسرائیل، آمریکا و دیکتاتوری شاه و حمایت از فلسطین و امام سر داده می‌شد. (38) رویکرد مذکور بر نوحه‌ها و شعارهای این دوره نیز کاملاً تأثیر داشته و مردم با نوحه‌سرایی‌هایی نظیر «قم گشته کربلا، فیضیه قتلگاه» (39) با الهام از واقعه عاشورا به بیان مواضع خود پرداختند و بر طبق اسناد ساواک، هنگامی که این جماعت به خیابان کاخ مرمر رسیدند «مشت‌های گره کرده خود را به سمت کاخ‌های سلطنتی بالا برده و شعار مرگ بر دیکتاتور [سر] می‌دادند». (40)
به دنبال تظاهراتی که در 13 و 14 خرداد و عزاداری محرم در تهران، در سایر شهرها نیز این شرایط وجود داشت. شهربانی عصر سه‌شنبه 14 خرداد اعلامیه‌ای به شرح ذیل صادر و تظاهرات را در تهران ممنوع اعلام کرد:
«در چند روز گذشته به منظور برگزاری مراسم سوگواری حسین بن علی (علیه السلام) شهربانی کل کشور آزادی عمل کاملی برای افراد و دستجاب مختلف قائل شد... اما دیده شد که عده معدودی از مراسم سوگواری سوء استفاده کرده و در انجام مقاصد شوم، برخی از دستجاب عزاداری را مبدّل به دستجاب سیاسی کرده و به دادن شعارهای سیاسی مخالف اصلاحات ارضی دست زده‌اند. شهربانی کل کشور بنا به مسئولیت انتظامی خود اعلام می‌دارد چون این عده مخالفین اصلاحات ارضی باعث اخلال در نظم مردم شده‌اند از این به بعد به هیچ وجه اجازه نخواهد داد چنین تظاهراتی تکرار شود. محرکّین و مسببّین این قبیل تظاهرات را به شدت سرکوب و تحت تعقیب قانونی قرار خواهد داد». (41)
امام خمینی نیز در مدرسه فیضیه در عصر عاشورای سال 1342، بیانات مهمی ایراد نمود که نشان از عدم سازش ایشان و ادامه راه تا رسیدن به مقصود نهایی بود. در این سخنرانی امام با وجود اولتیماتومی که از سوی رژیم داده شده بود تا علیه شاه، اسرائیل و وجود خطر برای دین اسلام سخنی گفته نشود، صراحتاً علیه این موضع سخنرانی کردند و شخص شاه را برای این وضعیت پیش آمده مقصّر اصلی دانست و از شاه خواست تا دست از این گونه اقدامات بردارد. از این رو شاه را خطاب قرار دادند که: «آقا من به شما نصیحت می‌کنم، ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می‌کنم، دست‌بردار از این کارها. آقا اغفال دارند می‌کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر بکنند.» (42)

2. دستگیری امام و شکل‌گیری قیام

در 14 خرداد و به دنبال سخنرانی امام، سران رژیم پس از جلسه‌ای طولانی و با اصرار عَلم، در تصمیم به دستگیری و محاکمه تعدادی از علما و مبارزین که در رأس آنها امام خمینی بود گرفتند. در ساعت 4 صبح روز 15 خرداد 1342 نیروهای امنیتی، پس از محاصره منزل امام در قم و ورود به منزل ایشان، وی را دستگیر و به تهران منتقل کردند.
ابتدا در بازداشتگاهی نگهداری و سپس به پادگان عشرت آباد منتقل شدند. قبل از طلوع آفتاب این خبر در قم با شعارهایی توسط حاج آقا مصطفی و برخی از افراد حاضر منتشر شد. در حالی که فریاد بر می‌آوردند: «مردم! خمینی را بُردند». (43) این اقدام باعث تعجب و هیجان شدید مردم شد. پس از اطمینان از صحّت خبر به سوی حرم مطهر حضرت معصومه (سلام‌الله علیها) حرکت کردند. مردم زیادی در صحن مطهر و خیابان‌های اطراف جمع شده بودند که شعار «یا مرگ یا خمینی» را سر می‌دادند. مراجع و علما نیز طی پیام‌هایی خواستار آزادی فوری امام شدند. علاوه بر امام، به طور هم زمان، روحانیون دیگری توسط عمال رژیم دستگیر شدند که از جمله: آیت‌الله بهاءالدین محلاتی در شیراز، آیت‌الله حسن قمی در مشهد و عده‌ای دیگر از وعاظ و روحانیون در تهران بودند. (44) با این وجود دستگیری امام خشم شدید مردم را در پی داشت که باعث سرازیر شدنشان به خیابان‌ها شد.
با آغاز تظاهرات در قم، کمی بعد تعدادی نیروی مسلح برای تقویت نفرات شهربانی قم اعزام شدند. قبل از ورود این نیروها، درگیر‌ها بیشتر با باتوم و گار اشک‌آور بود. اما با ورود نیروهای جدید، تیراندازی و استفاده از سلاح گرم آغاز شد که به زخمی و شهید شدن تعداد زیادی از مردم شد رعب و وحشت شهر را فرا گرفت، به طوری که زخمی‌ها از ترس بازداشت به بیمارستان‌ها مراجعه نمی‌کردند و در خانه‌ها و توسط دکترهای شخصی معالجه می‌شدند. (45)

3. اعتراض بازاریان، دانشگاهیان و عموم مردم

با انتشار اخبار قم در تهران، سه حرکت اعتراض‌آمیز شکل گرفت. یکی در بازار، دیگری در جنوب شهر که از میدان شوش آغاز شد و در خیابان شهباز (17 شهریور امروزی) به درگیری با نیروهای پلیس و ارتش منجر شد. این گروه قصد داشتند به سمت دانشگاه تهران بروند. سومین حرکت اعتراضات شدید دانشگاه‌ها بود که به دنبال انتشار خبر دستگیری امام، به تعطیلی کلاس‌ها و ریختن دانشجویان به خیابان‌ها منجر شد. دانشجویان شروع به سردادن شعارهایی علیه رژیم و به حمایت از امام کردند. در میدان 24 اسفند (میدان انقلاب امروزی) ستاد ژاندارمری مانع از ادامه راه پیمایی شد و با تیراندازی به پراکندن دانشجویان پرداخت. (46) از میان سه گروه فوق‌الذکر، بازاریان تهران فعالیت بسیار گسترده‌ای داشتند. به طوری که با شنیدن خبر دستگیری امام به تدریج از ساعت 9:30 صبح در مسجد شاه تجمع کردند و با تظاهرات گسترده خواستار آزادی ایشان شده و در مقابل مأموران رژیم به شدت ایستادگی کردند. در این مرحله حتی صاحبان چرخ دستی که در بازار تهران کار می‌کردند، با جمع‌آوری سنگ و آجر از اطراف به کمک بازاریان شتافتند. (47)
به طور کلی از بامداد 15 خرداد مردم با وجود آگاهی از اعلامیه شهربانی مبنی بر ممنوعیت تظاهرات، در اطراف بازار اجتماعاتی را تشکیل دادند. به تدریج برخوردهایی بین تظاهرکنندگان و قوای نظامی روی داد که به مرور بالا گرفت. به طوری که رفت وآمد در قسمت مرکزی و جنوب شهر قطع شد. (48) تظاهرکنندگان بر سر راه خود، اداره تبلیغات و رادیو را تسخیر کردند و با سر دادن شعار، دست به حمله می‌زدند. گزارش دیگری حکایت از این دارد که نقطه شروع تظاهرات، بازار تهران بود. جمعیت پرچم‌های سیاهی که عکس امام خمینی بر آن نصب شده بود در دست داشتند و به سمت سبزه میدان و وزارت کشور حرکت کردند که با حمله مأمورین مواجه شدند. در خیابان ناصر خسرو برای پراکنده کردن تظاهرکنندگان از گاز اشک‌آور استفاده کردند.
بازاریان تلاش کردند در جریان قیام از اقدامات سودجویانه رژیم و دیگر مخالفین خود بکاهند. از این رو، از جمله اشخاصی که با وجود سابقه همکاری با رژیم به دلیل برخورداری از اعتقادات مذهبی حاضر به همکاری علیه مبارزین نشد، طیب حاج رضایی یکی از لوطیان میدان بارفروشان میوه و تره بار بود. وی گرچه توسط مأموران ساواک به شدت تحت فشار قرار گرفت تا مراسم عزاداری عاشورا را که مخالفین قصد برگزاری آن را داشتند برهم زند، حاضر به همکاری نشد. بلکه خود در برگزاری این مراسم شرکت نمود. حاج مهدی عراقی از فعالان جنبش 15 خرداد در رابطه با چگونگی به صحنه کشاندن طیب نقل می‌کند که در آستانه ماه محرم سال 1342 از سوی امام مأمور شد تا با طیب صاحب یکی از بزرگترین هیئت‌های سینه‌زنی دیدار و از موضع وی در قبال نهضت کسب اطلاع کند. شهید عراقی نقل می‌کند: «در این دیدار طیب ضمن اعلام حمایت از مرجعیت و روحانیت همان جا دست کرد یک صد تومان به اصغر (پسرش) داد و گفت می‌روی عکس حاج آقا [آیت‌الله خمینی] را می‌خری و می‌بری تو تکیه به علامت‌ها [نصب می‌کنی]... عکس حاج آقا را در همه [علامت‌ها] آویزان کردند.» (49) بدین‌ترتیب طیب وارد جرگه مبارزین شد، ولی دیری نپایید که توسط مأمورین رژیم به دلیل این گونه اقدامات و عدم همکاری با حکومت جهت برهم زدن دسته عزاداری وابستگان امام، به همراه تعدادی از نزدیکان و دوستانش در تاریخ 1342/8/11 محکوم به اعدام شد. (50) مهم‌ترین بازتاب اعدام طیب و حاج اسماعیل رضایی، تعطیلی یک روزه دروس برخی از مراجع و مدرسان حوزه علمیه قم بود که بدین‌طریق آتش اعتراضات را شعله‌ور نگهداشت. (51)
علاوه بر این، یکی دیگر از مهم‌ترین تاکتیک‌های مبارزه از سوی بازاریان اعتصاب بود. این اعتصاب که 14 روز به طول انجامید ضربه‌ای شدید به نظام وارد کرد. جواد مقصودی، یکی از بازاریان که هم در قیام و هم در اعتصابات بازار شرکتی فعال داشت در خاطرات خود آورده است:
«در این زمان [بعد از دستگیری آیت‌الله خمینی] اعتصاب چهارده روزه مغازه‌ها پیش آمد. همه مغازه‌ها تعطیل شد. [مأموران] رژیم جلوی خیلی از مغازه‌ها را سنگ چین کردند که دیگر کسی مغازه‌اش را باز نکند. بعد از آن دیگر یواش یواش مردم مغازه‌ها را باز کردند و سرکارشان رفتند.» (52)
در این شرایط، شبکه‌ای توسط بازاریان ایجاد شد تا برای بهتر برگزار شدن اعتصابات برنامه‌ریزی‌های لازم انجام شود و جنبش بتواند با موفقیت ادامه مسیر داده تا زمانی که به نتیجه‌ی مطلوب برسد. برنامه‌هایی نظیر عیادت بازاریان از مجروحین جنبش در بیمارستان‌ها، ارائه کمک‌های مالی به خانواده آنان (53) و به کار گرفتن عده‌ای از افراد برای تشویق بازاریان جهت تعطیل کردن و پیوستن به صف تظاهرات، (54) استفاده از رانندگان تاکسی که در شبکه وسیع حمل و نقل داخل شهری حضور داشتند و در حوزه‌ای وسیع از سطح شهر فعالیت می‌کردند و می‌توانستند از آنها برای تکثیر و پخش مستقیم اعلامیه در سطح شهر استفاده کنند. (55)
گسترش تظاهرات و اعتصابات، ادامه نخست‌وزیری عَلم را ناممکن نمود، در نتیجه حسنعلی منصور مأمور تشکیل کابینه گردید. وضعیت بحرانی کشور به ویژه وضعیت اقتصادی، کارشناسان نظام را واداشت تا در نخستین گام برای حل بحران به وجود آمده، باز کردن مغازه‌ها را در اولویت برنامه‌های دولت معرفی کنند. راه حل مذکور در اسناد به جای مانده از ساواک این گونه انعکاس یافته است:
«اول راهکار لازم برای اعاده وضع به حالت عادی کشور، باز کردن بازارها و دکاکین است. چون تعطیلی بازار تهران و برخی از شهرستان‌ها، دلیل ادامه اوضاع غیرعادی در کشور است و مخالفین، این امر را نشانه همدردی و پشتیبانی مردم از خود دانسته و مسلماً تعطیلی بازار را وسیله کسب امتیازاتی از دولت قرار می‌دهند.» (56)

4. مهاجرت علما به تهران

معترضان و رهبران روحانی جنبش که همچنان بر مواضع خود پافشاری می‌کردند، به نشانه‌ی اعتراض به دستگیری امام، مهاجرت علمای سرشناس شهرهای مختلف به تهران را به اجرا درآوردند. با این منظور که نظام را برای آزادی امام خمینی تحت فشار قرار دهند. بعد از این مهاجرت، جلسات متعددی در خصوص چگونگی پیگیری آزادی امام و سایر علمای در بند برگزار شد. این جلسات در باغ ملک شهر ری که محل اقامت آیت‌الله شریعتمداری و متعلق به آیت‌الله لاله‌زاری بود راه‌اندازی شد. بازاریان از این فرصت پیش آمده استفاده بردند و در تماس مستقیم با روحانیون قرار گرفتند. این حرکت اعتراض‌آمیز چهار ماه بیشتر به طول نیانجامید. دست اندرکاران امنیتی رژیم بعد از این مدت توانستند علمای مهاجر را قانع نموده و به شهرهای خود برگردانند. (57)

5. ادامه‌ی جنبش در شهرهای دیگر

بعد از انتشار خبر دستگیری امام خمینی، در شهرهای دیگر نیز در حمایت از ایشان درگیری‌های زیادی شکل گرفت. در ورامین عده‌ی زیادی از کشاورزان و اهالی در اعتراض به اقدامات رژیم کفن بر تن کردند و به سمت تهران حرکت کردند. پاسگاه ژاندارمری دستور بازداشت و سرکوب آنها را دریافت کرد که به کشته و زخمی شدن عده‌ی زیادی منجر شد. در شهرهای دیگری چون: شیراز، تبریز و مشهد نیز به نشانه‌ی اعتراض به حکومت، تظاهرات و درگیری‌های شدیدی به وقوع پیوست. با شدت یافتن دامنه‌ی اعتراضات در شهرها و مناطق مختلف از سوی شهربانی در ساعت 5 صبح 15 خرداد، اعلام حکومت نظامی شد و نصیری رئیس شهربانی به فرمانداری نظامی منصوب شد.
در کل جنبش 15 خرداد سه روز طول کشید و صدها کشته و زخمی بر جای نهاد. با وجود سرکوبی جنبش توسط نیروهای حکومت و جلوگیری از گسترش آن در سایر شهرها، کشتار افراد بیگناهی که در طی این مدت به شهادت رسیده بودند، همچون آتشی زیر خاکستری بود که با حصول فرصت مناسبی دیگر که در دهه‌ی 1350 به دست آمد، مجدداً شعله‌ور شد.
نکته جالب این که به دنبال اعمال رژیم، روزنامه‌ها و رسانه‌های وقت نیز به شدت، حرکت نیروهای مذهبی را زیر سؤال بردند و سعی در عادی‌سازی وضعیت موجود داشتند.

پیامدها

1. چهلم شهدای قیام 15 خرداد

دست‌اندرکاران قیام برای این که بار دیگر مردم را در صحنه حاضر و تداوم مبارزه را حفظ نمایند، چند روز قبل از فرا رسیدن چهلم شهدای فیضیه، شروع به فرا خواندن مردم کردند تا مجدداً همگان در صحنه حاضر شوند. این فراخوانی از 21 تا 29 تیر ماه 1342 به طول انجامید. برگزاری این مراسم مصادف با مناسب‌هایی نظیر اربعین امام حسین (علیه السلام) و روز 28 صفر «سالروز رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که به عنوان دستاویزی برای استفاده از تاکتیک مذکور به کار رفت. (58) در نهایت با برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته، روز 23 تیر اعتصاب در تهران اعلام شد. به تدریج دامنه اعتصاب گسترده‌تر شد و شایعاتی در خصوص چپاول مغازه‌هایی که در این روز باز باشند منتشر شد. بنابراین در این روز به نشانه اعلام عزاداری تعطیلی بازار تهران و اعتصاب عملی شد.

2. وابسته نمایاندن جنبش به عوامل خارجی

از آنجایی که رژیم از شدت درگیری‌ها و مخالفت‌ها مستأصل شده بود اعلام کرد این حرکت وابسته به دشمنان خارجی است، که با بررسی‌های صورت گرفته و بر اساس شواهد موجود، از سوی جمال عبدالناصر حمایت مالی به علما و مخالفین می‌شده است و همگی اینان آلت دست بیگانگان‌اند. در ادامه‌ی این ادعا، رژیم به منظور اثبات مدعای خود، شخصی به نام محمد توفیق القیسی را به عنوان واسطه‌ی شورشیان ایران با دشمنان خارجی معرفی کرد. برای طبیعی جلوه دادن این نمایشنامه، القبسی که تبعه‌ی لبنان بود از بیروت به تهران آمد و در فرودگاه مهرآباد به وسیله‌ی مأموران ساواک دستگیر شد. در بازرسی، مقادیر زیادی ارز و چند برگه متن رمزدار از وی کشف شد. در بررسی‌های بعدی مشخص شد که فرد دستگیر شده با یک شخص ایرانی به نام جواد نقره‌چی، از کارکنان شرکت مویَّد در سرای کاظمیه مرتبط بوده. رژیم تلاش زیادی انجام داد تا وی را نماینده‌ی عبدالناصر در رساندن کمک مالی به علما جلوه دهد. از این رو رئیس ساواک، حسن پاکروان بعد از ظهر پانزده خرداد در مصاحبه‌ای مطبوعاتی اظهار کرد: «اخیراً روش برخی از روحانیون طوری بوده که اشکالات قابل ملاحظه‌ای به وجود آورده و اولیای امور را وادار نموده است برای حفظ مصالح علیه کشور اقدام نمایند... و کار به جایی رسید که [روحانیون] با عوامل خارجی تماس گرفتند.» (59)

3. بازتاب وقایع جنبش 15 خرداد در خبرگزاری‌های جهان

وقایع رخ داده در ایران، از سوی خبرگزاری‌های مختلف جهان مورد تفسیر قرار گرفت. از جمله خبرگزاری تاس ارگان رسمی رژیم شوروی، ضمن گزارشی نوشت:
«عناصر ارتجاعی ایران که از اصلاحات این کشور مخصوصاً [اصلاحات] ارضی ناراضی هستند و افزایش حقوق اجتماعی را مطابق میل خود نمی‌یابند، در تهران، قم و مشهد نمایش‌های خیابانی برپا کردند. محرکین اصلی این حرکات عناصر ارتجاعی بودند که بازار را به آتش کشاندند. ولی ارتش ایران با سرکوب آنها توانست بار دیگر نظم و امنیت را برقرار کند... . (60) این عناصر ارتجاعی قادر نخواهند بود برنامه‌های اصلاحی که دولت ایران به مرحله اجرا گذاشته است را متوقف کنند.» (61)
آسوشیتدپرس نیز در گزارش خود اظهار داشت: «در تظاهرات دیروز عده زیادی کشته و در حدود یک هزار نفر هم زخمی شدند. چون قانون اصلاحات ارضی بعضی از اراضی متعلق به روحانیون به دهقانان داده می‌شد، در نتیجه چنین حرکتی را به راه انداختند. همچنین افزود تظاهرات دیروز شدیدترین تظاهرات ضد دولتی از سال 1953 بوده است.» (62)
خبرگزاری فرانسه نیز اعلام کرد: «به دنبال عزاداری ماه محرم، تظاهرات شدیدی در تهران روی داد که چون بسیاری از ساختمان‌های دولتی از جمله وزارت کشور مورد حمله قرار گرفت پلیس برای متفرق کردن آنها اقدام به تیراندازی کرد. رهبری این اغتشاشات را گروهی از روحانیون که با برنامه‌های دولت مخالف هستند برعهده داشتند. در این تظاهرات طبقه متوسط و روشنفکر و ترقی‌خواه حضور نداشته و هنوز نمی‌توان آمار تلفات را به درستی معین کرد.» (63)
یونایتدپرس نیز گزارش داد: «چندین هزار نفر از پیروان آیت‌الله خمینی که با اصلاحات شاه از جمله دادن حق رأی به زنان و اصلاحات ارضی مخالف بودند، به تظاهرات پرداختند. با دستگیری آیت‌الله خمینی و بیست تن از پیروانش تظاهرات شدیدی در سرتاسر تهران رخ داد که شدت آن در حوالی بازار بیشتر بود که با تیراندازی مأمورین مواجه شدند. در واقع روحانیون با اصلاحات شاه بیشتر نفوذ خود را از دست دادند. زیرا بسیاری از روحانیون املاک بزرگ ملاکین را اداره می‌کردند و این مسئله به آنها امکان می‌داد بر دهقانان تسلط داشته باشند. ولی اصلاحات به این امتیازات پایان داد و در نتیجه زمین‌هایی که قبلاً به دست آنها اداره می‌شد بین دهقانان تقسیم گشت. در نتیجه روحانیون با آگاهی از این مسئله با سخنرانی‌هایی که در این ایام داشتند این تظاهرات را رهبری کردند.» (64)
رادیو مسکو طی تفسیری در روز پنجشنبه در باره وقایع ایران اعلام نمود: «تظاهرات مردم ایران از سوی روحانیونی ارتجاعی تحریک و رهبری شده بود و پس از اعلام حکومت نظامی، تا حدودی نظم برقرار شد. در طی این تظاهرات بیش از دویست نفر کشته و زخمی شدند که در بین کشته شدگان سه نفر زن بودند.» (65)
رادیو لندن نیز درباره ایران گفت: «روزنامه‌های انگلیس گزارش‌های مفصلی درباره‌ی وقایع ایران نوشته‌اند. از جمله روزنامه تایمز نوشت ریشه این اتفاقات مذهبی است. به این صورت که پیشوایان مذهبی با انجام رفرم اصلاحی شاه، علی‌الخصوص اصلاحات ارضی و آزادی زنان، منافع خود را در خطر دیدند در نتیجه چنین بلوایی به راه انداختند.» (66)
روزنامه کنسرواتیو دیلی تلگراف نوشت: «در رفراندم گذشته 99% درصد مردم ایران از برنامه‌های اصلاحی شاه حمایت کردند. از این رو این تظاهرات از طرف گروه عامی بوده و نباید آن را مهم دانست و افزود ممکن است این اغتشاشات از طرف ملاکین و پیشوایان دینی باشد که منافع آنها در خطر افتاده است. آزادی‌خواهان دنیا از شاه حمایت خواهند کرد.» (67)
روزنامه‌های آلمان غربی نیز وقایع ایران را در صفحات اول خود منتشر نموده، دلیل این وقایع را مخالفت عده‌ای از افراطیون مذهبی با دادن حق رأی به زن‌ها و اصلاحات ارضی دانستند در حالی که این برنامه‌ها از سوی اکثریت مردم ایران به تصویب رسیده و به این خاطر از این وقایع اتفاق افتاده اظهار تأسف کرد و انزجار خود را نسبت به محرکین این وقایع اعلام کرد. (68)

جمع‌بندی

وقوع جنبش 15 خرداد، برای نخستین بار روحانیت و رژیم شاه که تا پیش از این اختلاف نظرهای خود را با روش‌های مسالمت‌آمیز برطرف می‌نمودند، رویاروی یکدیگر قرار داد. ضمن این که بنا به شرایط به وجود آمده، از این زمان به بعد، بروز خشونت برای رسیدن به مقصود از سوی مخالفین قابل مشاهده گردید. چرا که در ابتدای شکل‌گیری نهضت، روحانیت و به ویژه امام خمینی مخالفت‌های خود را بیشتر در قالب نصیحت بیان می‌کردند. و به هیچ عنوان خواستار تغییر رژیم نبودند. ولی با سرکوب وحشیانه مخالفین از سوی حکومت، گفتمان حاکم میان طرفین کاملاً تغییر یافت و از این پس دسته‌های سیاسی که برای نیل به مقصود مشی مسلحانه را در پیش گرفتند به وجود آمدند.
در جمع‌بندی از نتایج حاصل از وقوع جنبش می‌توان گفت در ظاهر شاه توانسته بود در سرکوب قیام موفق عمل کند. رضایت شاه از توفیق ظاهری در سرکوب وقایع خرداد 1342 را می‌توان در سخنرانی‌های متعددش به هنگام اجرای طرح‌های مترقیانه‌اش متوجه شد. رضایتمندی مشهودی که می‌توان به عنوان نمونه به مورد زیر اشاره کرد:
«شاهنشاه روز شنبه گذشته برای افتتاح سد شهناز و اعطای اسناد مالکیت بیش از هشت هزار نفر از کشاورزان همدان عازم همدان شدند و طی نطقی در میدان بوعلی سینا درباره حوادث هفته گذشته تهران سخن گفتند. شاهنشاه در این سخنرانی پس از یادآوری آن چه در تهران روی داده فرمودند راهی که ما می‌رویم راه خدا و دین است. ما می‌خواهیم انقلاب اجتماعی و اقتصادی ایران در کمال نظم و آرامش پیشرفت کند. ولی اگر ارتجاعیون سیاه و تمام کسانی که فکر و ذکرشان تخریب است این راه را نمی‌پسندند، راه دیگر، راه خون است و این ملت آماده دادن این قربانی‌هاست. شاهنشاه در پایان فرمودند تمام این اقدامات یک میلی متر از سرعت سیر ترقی ما و انقلاب ما نخواهد کاست و بلکه آهنگ پیشرفت ما تسریع خواهد شد.» (69)
با توجه رضایت شاه و اطرافیانش در اداره امور داخلی و مناسبات بین‌الملل، در طی سالیان بعد، اعتراضات و مخالفت اقشار مختلف روی داد که به دلیل ناکامی دولت در اقناع منویات معترضین به شدت عملیات سرکوب انجامید که در نهایت افزایش زندانیان سیاسی، تبعید و انجام ترورهای متعدد در کشور را در دهه‌ی 50 در پی داشت. ضمن این که شرایط امنیتی و جو سرکوب و خفقان پس از وقایع جنبش 15 خرداد، تصمیم رهبران جنبش و معترضان و مخالفان سیاست‌ها و برنامه‌های دولت را در تغییر وضعیت موجود مصمم‌تر گردانید. ادامه‌ی عملکرد نابخردانه دولت که استیفای منافع ملت ایران را میسر نمی‌نمود و اقداماتی که رنگ و روی غیراسلامی داشته، با معنویت توده‌های مردم در تضاد بود، زمینه‌های مناسب ایجاد تغییرات ماهوی در کشور را فراهم ساخت که میوه‌ی حاصل از این شرایط در 22 بهمن 1357 به بار نشست و جنبش 15 خرداد را طلیعه‌‌ی دستیابی به انقلاب اسلامی قرار داد.

پی‌نوشت‌ها

1. استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
malekzadeh.elham092@gmail.com
2. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی، ص 519.
3. همانجا
4. جواد منصوری، قیام 15 خرداد 1342، تهران: حوزه هنری، 1376، ص 33.
5. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص 520.
6. همانجا.
7. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (زمینه‌ها)، ج1، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، صص 15-16.
8. جواد منصوری، قیام 15 خرداد 1342، ص40.
9. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (زمینه‌ها)، ج1، ص 16.
10. همان، صص 16-17.
11. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص 521.
12. جواد منصوری، قیام 15 خرداد 1342، ص 53.
13. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (زمینه‌ها)، ج1، ص 17.
14. جواد منصوری، قیام 15 خرداد 1342، ص 54.
15. روح‌الله خمینی، صحیفه امام، ج1، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1385، ص 78.
16. جواد منصوری، قیام 15 خرداد 1342، ص 56.
17. همان، ص 57.
18. حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج1، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1383، ص 175.
19. جواد منصوری، قیام 15 خرداد 1342، ص 107.
20. همان، صص 108-107.
21. همان، ص 108.
22. همانجا.
23. همان، ص 109.
24. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص 522.
25. همان، ص 523.
26. همانجا.
27. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (زمینه‌ها)، ج1، ص 22.
28. جواد منصوری، قیام 15 خرداد 1342، ص 126.
29. روح‌الله خمینی، صحیفه امام، ج1، ص 37.
30. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (فیضیه)، ج2، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص 29.
31. همان، صص 29-30-31.
32- جواد منصوری، سیر تکوینی انقلاب اسلامی، تهران: انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، چاپ اول، 1373، ص 137.
33. سیدحمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج1، ص 426.
34. جواد منصوری، قیام 15 خرداد 1342، ص 133.
35. روح‌الله خمینی، صحیفه امام، ج1، صص 53-54.
36. علی باقری، خاطرات 15 خرداد، تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1375، صص 263-266.
37. جواد منصوری، قیام 15 خرداد 1342، ص 142.
38. همان، صص 157-156.
39. رحیم، روحبخش، نقش بازار در قیام 15 خرداد، تهران: مرکز اسناد اسلامی، 1381، ص 37.
40. همان، ص 40.
41. روزنامه اطلاعات، شماره 11107، چهارشنبه 15 خرداد 1342، ص 1.
42. روح‌الله خمینی، صحیفه نور، ج1، ص 55.
43. رحیم، روحبخش، نقش بازار در قیام 15 خرداد، ص 42.
44. همان، ص 43.
45. جواد منصوری، قیام 15 خرداد 1342، صص 173-172.
46. همان، صص 175-174.
47. رحیم، روحبخش، نقش بازار در قیام 15 خرداد، ص 43.
48. روزنامه اطلاعات، شماره 11107، چهارشنبه 15 خرداد 1342، ص 13.
49. رحیم، روحبخش، نقش بازار در قیام 15 خرداد، ص 68.
50. همان، ص 69.
51. همان، ص 72.
52. علی باقری، خاطرات 15 خرداد، ص 236.
53. رحیم، روحبخش، نقش بازار در قیام 15 خرداد، ص 50.
54. همان، ص 47.
55. همان، ص 54.
56. همانجا.
57. رحیم، روحبخش، نقش بازار در قیام 15 خرداد، صص 77-76.
58. رحیم، روحبخش، نقش بازار در قیام 15 خرداد، صص 80-79.
59. همان، ص 79.
60. روزنامه اطلاعات، ش 11108، پنجشنبه 16 خرداد 1342، ص 15.
61. همانجا.
62. همانجا.
63. همانجا.
64. همانجا.
65. روزنامه اطلاعات، ش 11109، شنبه 18 خرداد 1342، ص 4.
66. همانجا.
67. همانجا.
68. همانجا.
69. مجله خواندنیها، ش 76، سال بیست و سوم، سه‌شنبه 21 خرداد 1342، ص 2.

منابع تحقیق :
آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی، 1389.
باقری، علی، خاطرات 15 خرداد، تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1375.
روحبخش، رحیم، نقش بازار در قیام 15 خرداد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.
روحانی، حمید، نهضت امام خمینی، جلد 1، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1383.
مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (زمینه‌ها)، جلد 1، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378.
مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (فیضیه)، جلد 2، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378.
منصوری، جواد، سیر تکوینی انقلاب اسلامی، تهران: انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، 1373.
منصوری، جواد، قیام 15 خرداد 1342، تهران: حوزه هنری، 1376.
موسوی خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، جلد 1، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1385.
روزنامه اطلاعات، شماره 11107، چهارشنبه 15 خرداد 1342.
روزنامه اطلاعات، شماره 11108، پنج‌شنبه 16 خرداد 1342.
روزنامه اطلاعات شماره 11109، شنبه 18 خرداد 1342.
مجله خواندنیها، شماره 75، سال بیست و سوم، سه‌شنبه 18 خرداد 1342.
مجله خواندنیها، شماره 76، سال بیست و سوم، سه‌شنبه 21 خرداد 1342.

منبع مقاله :
حاتمی، محمدرضا؛ بحرانی، مرتضی، (1392)، دایرة‌المعارف جنبش‌های اسلامی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول