نويسندگان:
مهدي اکبرنژاد (1)
پيمان صالحي (2)
 

چکيده

در قيام شکوهمند حسيني، به مدد معماري هوشمندانه و شجاعت دورانديشانه‌ي آن يگانه‌ي دوران، تمامي ابعاد سياسي، اجتماعي و فرهنگي واقعه‌ي کربلا، چنان سنجيده و در آرايشي بي‌بديل، در کنار هم قرار گرفتند که سير زمان دم به دم بر استحکام، عمق و اثرگذاري آن مي‌افزايد. با اين حال، يکي از مهم‌ترين دلايل اين اثرگذاري، سيره‌ي ائمه اطهار (عليهم السلام) در زنده نگه داشتن ياد و راه سيدالشهدا (عليه السلام) است. اين مقاله، تلاش کرده تا روش‌ها و رويکردهاي فرهنگي امام علي بن موسي الرضا (عليه السلام) را به منظور پاسداشت و محافظت از قيام سالار شهيدان (عليه السلام)، مورد بررسي قرار دهد. نتايج نشان از آن دارد که حضرت براي زنده نگه داشتن ياد و راه سيدالشهدا (عليه السلام)، روش‌ها و راهکارهاي ويژه‌اي داشتند، از جمله: تبيين نتايج بي‌حرمتي نسبت به عاشورا، ترغيب شاعران به مرثيه‌سرايي بر سالار شهيدان (عليه السلام)، توصيه به روزه‌داري در ماه محرم، تقديس تربت سالار شهيدان (عليه السلام)، توصيه به زيارت قبر آن حضرت و تعيين زمان‌ها و دعاهاي مخصوص براي آن و تعيين نتايج اين زيارت مانند: رسيدن به قرب الهي، برخورداري از شفاعت و برابري آن با حج، برپايي سوگواري و بيان نتايج آن همچون حفظ دستاوردهاي نهضت عاشورا، آگاهي از حقيقت دين، پيوند با سيدالشهدا (عليه السلام)، آمرزش گناهان و رهايي از هول و هراس روز قيامت.

مقدمه

سال‌ها و سده‌ها از پي هم مي‌آيند و حماسه‌ي نينوا، به صورت مکرر و نسل به نسل، همچنان شورانگيز ادامه و انتقال مي‌يابد. اين حماسه نه تنها نماد جاودان آزادي‌خواهي و ظلم‌ستيزي است، بلکه در سايه‌ي ذکاوتي عميق و پرشور، از رسالتي فرهنگي و رونشگرانه نيز برخوردار است.
ماندگاري هر قيامي نيازمند دو چيز است: يکي خون و ديگري پيام. بي‌شک، در ميان قيام‌هايي که در طول تاريخ به وقوع پيوسته است، هيچ حرکتي، پويايي و برجستگي خون و پيام قيام عاشورا را ندارد. امّا آنچه بيش از همه، واقعه‌ي کربلا را پرفروغ و سازنده جلوه‌گر کرده، سيره‌ي ائمه اطهار (عليهم السلام) و جهت‌گيري‌هاي آنان در قبال اين رويداد عظيم بشري است. آنان با موضع‌گيري‌هاي مناسب، توانستند از عاشورا و دستاوردهاي ارزشمند آن به صورت شايسته پاسداري کنند و راه حماسه‌آفرينان کربلا را تداوم بخشند.
امّا نگاهي ظاهري به زندگي امام حسين و امام رضا (عليهما السلام)، نشان از تفاوت بسيار زياد در جهت‌گيري‌هاي آن دو بزرگوار در قبال حاکمان زمانه دارد، چراکه امام حسين (عليه السلام)، به جهاد و نبرد عليه بني‌اميه پرداختند، ولي امام رضا (عليه السلام)، ولايتعهدي مأمون را پذيرفتند. بنابراين راه و روش امام رضا (عليه السلام) در زنده نگه‌داشتن راه و مسلک سيدالشهدا (عليه السلام) قابل مطالعه است. قبل از پرداختن به اين موضوع، ضرورت دارد مسئله‌ي مهمي که اغلب در زندگي ائمه (عليهم السلام) به طور شايسته مورد توجه قرار نگرفته، بررسي شود و آن، عنصر «مبارزه‌ي حاد سياسي» است که بزرگ‌ترين هدفش تشکيل نظام اسلامي و تأسيس حکومتي بر پايه‌ي امامت بود. بيشترين دشواري‌هاي زندگي ايشان و يارانشان، به خاطر اين هدف بود و ائمه (عليهم السلام) از دوران امام سجاد (عليه السلام) و بعد از حادثه‌ي عاشورا، به زمينه‌سازي درازمدت براي اين مقصود پرداختند. در تمام دوران 140 ساله‌ي ميان حادثه‌ي عاشورا و ولايتعهدي امام هشتم (عليه السلام)، جريان وابسته به امامان اهل بيت (عليهم السلام) يعني شيعيان، هميشه بزرگ‌ترين و خطرناک‌ترين دشمن دستگاه‌هاي خلافت به حساب مي‌آمدند. هنگامي که حضرت موسي‌بن جعفر (عليه السلام) پس از سال‌‌ها حبس در زندان هاروني مسموم و شهيد شدند، در قلمرو وسيع سلطنت عباسي، اختناقي کامل حکمفرما بود. در آن فضاي گرفته، بزرگ‌ترين هنر امام معصوم (عليه السلام) آن بود که توانست درخت تشيع را از گزند طوفان حادثه به سلامت بدارد. به تدبر مي‌توان فهميد که امام هشتم (عليه السلام) در اين دوران، همان مبارزه‌ي درازمدت اهل بيت (عليه السلام) را که در همه‌ي اعصار بعد از عاشورا استمرار داشته، با همان جهت‌گيري و همان اهداف، ادامه داده‌اند. امام رضا (عليه السلام) با تدبيري الهي بر مأمون فايق آمدند و سال ولايتعهدي ايشان، يکي از پربرکت‌ترين سال‌هاي تاريخ تشيع و نفس تازه‌اي بر مبارزه‌ي علويان دميده شد. اين همه، به برکت تدبير حکيمانه‌اي بود که امام هشتم (عليه السلام) در اين آزمايش بزرگ از خويشتن نشان دادند.
آنچه در نوشتار پيش‌رو مورد توجه قرار مي‌گيرد تحليل اين موضوع است که راهکارها و شيوه‌هاي فرهنگي امام رضا (عليه السلام)، قيام و حرکت سيدالشهدا (عليه السلام) به چه شکل‌هايي بوده است براي تبيين دقيق اين موضوع، از منابع تعبير و اوليه‌ي روايي و گاهي تاريخي بهره برده شده و با استفاده از منابع کتابخانه‌اي، اين حقيقت مشخص شده است.
اهميت اين موضوع هم کاملاً روشن بوده، بدان سبب که سيره‌ي ائمه (عليهم السلام) بر شيعيانشان حجّت است و آنان بايد روش‌هايي که امامان (عليهم السلام) در زندگي و گفتار خود و از جمله در اين‌باره داشته‌اند به دقت بررسي کرده، براي حفظ و احياي تشيع، آن خط مشي را دنبال کنند و بهترين پاسداشت ائمه (عليهم السلام) شناخت سيره‌ي آنان و سپس تبعيت است.
پس از اين مقدمه، به بررسي سيره‌ي فرهنگي امام علي‌بن موسي‌الرضا (عليه السلام) در زنده نگه داشتن رويداد عظيم کربلا و حماسه‌آفرينان آن پرداخته مي‌شود.

راهکارهاي فرهنگي امام رضا (عليه السلام) براي زنده نگه‌داشتن ياد و راه امام حسين (عليه السلام)

آن حضرت براي زنده نگه‌داشتن ياد و راه سيدالشهدا (عليه السلام)، توصيه‌ها و راهکارهايي اساسي و بنيادي، ارائه فرمودند، از جمله:

1. تبيين جايگاه امام حسين (عليه السلام) در ميان ساير ائمه (عليهم السلام)

پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و پيشوايان پس از ايشان، همگي درهاي بهشت‌اند، ولي براي امام حسين (عليه السلام) فراخ‌تر است و نيز همگي کشتي نجات‌اند، ولي کشتي حسين (عليه السلام) در گرداب‌هاي پرخروش، پرشتاب‌تر و لنگر انداختن و پهلو گرفتن آن بر ساحل نجات، آسان‎تر است. آنان همگي چراغ‌هاي فروزان ره‌يافتگي‌اند ولي فروغ حسين (عليه السلام) گسترده‌تر و برخورداري از فروغش فزون‌تر است. آنان همگي پناهگاه‌هايي استوارند ولي راه رسيدن به پناهگاه حسين (عليه السلام) آسان‌تر است.
اين مسئله‌اي بود که همواره توسط امام رضا (عليه السلام) بيان مي‌شد: «کُلُّنا سَفينَةُ النَّجاةِ، وَلکن سفينةُ الحسينِ أوسَعُ و في لُجِّ البَحرِ أسرَعُ؛ همه‌ي ما (اهل بيت (عليهم السلام)) کشتي نجات هستيم؛ ولي کشتي حسين (عليه السلام)، وسيع‌تر و در تلاطم امواج، سريع‌تر است» (حسيني، 1385: 72)
زماني هم که زيدبن موسي برادر امام رضا (عليه السلام) در مدينه شورش کرد و دست به کشتار و آتش‌سوزي خانه‌هاي بني‌عباس زد و به «زيد النّار» معروف شد، مأمون، افرادي را براي دستگيري او فرستاد وقتي او را پيش مأمون آوردند، مأمون گفت: او را نزد امام رضا (عليه السلام) ببريد. چون خدمت حضرت رسيدند، امام (عليه السلام) فرمودند: «اي زيد! آيا سخن سفلگان کوفه مغرورت کرده است که گفته‌اند: فاطمه (سلام الله عليها) چون عفاف ورزيد، خداوند ذريّه‌ي او را بر آتش حرام کرد؟ اين سخن فقط درباره‌ي حسن و حسين (عليهما السلام) است، نه من و تو» (مجلسي، 1408ق، ج49: 217؛ صدوق، 1387، ج2: 586).
در جايي ديگر براي تأکيد بر عظمت آن حضرت، سخن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را در شأن ايشان يادآور مي‌شوند: «إنَّ الحَسنَ و الحسينَ سَيِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ؛ همانا حسن و حسين (عليهما السلام) سرور جوانان اهل بهشت‌ هستند» (3) (همان: 329).
حضرت علي‌بن موسي (عليه السلام)، آن‌قدر به راه و روش امام حسين (عليه السلام) اعتقاد داشتند که بارها شهادت در رکاب ايشان را براي خود آرزو مي‌کردند و به ديگران نيز داشتن چنين آرزويي را سفارش مي‌فرمودند. حضرت به پسر شبيب، چنين فرمودند: «اگر بخواهي مانند شهداي کربلا باشي و ثواب آنان را داشته باشي، هرگاه مصيبت آن حضرت را ياد کردي، بگو: يا لَيتَني کُنتُ مَعَهُم فَأَفُوزَ فَوزاً عَظيماً؛ اي کاش من با ايشان بودم و به رستگاري بزرگي دست مي‌يافتم!» (4) (همان‌، ج1: 300).

2. ابراز تنفر از قاتلان سيدالشهدا (عليه السلام)

از جمله اعتقادهاي برجسته‌ي شيعه، مسئله‌ي تولّاي اهل بيت (عليهم السلام) و تبرّي از دشمنان آنان است. طبعاً در اين ميان، ائمه (عليهم السلام) نقش حساسي در هدايتگري جامعه دارند. (5)
امام رضا (عليه السلام) به عنوان هدايتگر جامعه‌ي بشري وظيفه‌ي مهمي برعهده داشتند. ايشان، امامت را اصل و اساس اسلام مي‌دانستند که پايه‌هاي دين مقدس به آن بستگي دارد (الغازي، 1403ق: 325) و در اين زمينه، برخي از سخنان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را يادآوري مي‌کنند: «هرکس بميرد و امامي از فرزندان مرا قبول نکند، در جاهليت و ناداني مرده است و با او، طبق آنچه در جاهليت و اسلام عمل شده است، رفتار خواهد شد» (همان: 318)؛ «روز قيامت از چهار نفر شفاعت خواهم کرد. يکي از آنها کسي است که بعد از من به ذريّه‌ام احترام کند» (همان: 331)؛ «بهشت بر کسي که به اهل بيت من ستم يا با آنها جنگ کند يا اينکه با دشمنان آنان همکاري کند يا اينکه آنان را سبّ نمايد، حرام شده است» (همان: 333).
از امام رضا (عليه السلام) روايت‌هاي زيادي در خصوص دوستي و لزوم احترام به اهل بيت (عليهم السلام) وارد شده است و در اغلب موارد، آنها را از زبان ديگر معصومان (عليهم السلام) نقل کردند (نک: همان: 329- 317).
در واقع اين مسئله، نشان از بار تبليغي حضرت در اين زمينه دارد و به نوبه‌ي خود، بيانگر موضع‌گيري يکسان آنان در قبال واقعه‌ي عاشوراست.
امام رضا (عليه السلام)، اعتقاد اعراب جاهلي را به حرمت ماه محرم، بسيار بيشتر از اعراب مسلماني مي‌دانستند که با وجود اينکه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) سال‌ها به ارشاد آنان پرداختند ولي حرمت حضرت و اين ماه را به جا نياوردند و فرزندش را شهيد کردند:
إِنَّ المُحَرَّمَ هو الشَّهرُ الَّذي کان أهلُ الجاهليةِ يُحَرِّمُونَ فيه الظُّلمَ و القتال لِحُرمَتِهِ، فَما عَرِفَت هذه الأمَّةِ حُرمَةِ شَهرِها وَلاحُرمَةَ نَبيَّهَا، لقد قَتَلوا في هذا الشَّهرِ ذُريِّتَه و سَبُوا نساءَهُ وَانتَهَبُوا ثِقلَهُ. فلا غَفَرَ اللهُ لَهُم أبداً؛ محرم هما ماهي است که مردم زمان جاهليت، حرمتش را رعايت مي‌کردند و چون اين ماه مي‌رسيد از ستمکاري و قتال برکنار مي‌شدند، امّا اين امت، حرمت اين ماه و پيامبر خودشان را رعايت نکردند و ذريّه طيبه‌اش را در آن کشتند، زنانش را اسير ساختند و اموالش را به تاراج بردند، خداوند ايشان را هرگز نيامرزد! (مجلسي، 1408ق، ج44: 285؛ صدوق، 1387، ج1: 299).
علي بن موسي (عليه السلام)، جايگاه قاتلان امام حسين (عليه السلام) را از زبان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، اين‌گونه بيان مي‌فرمايند:
إنّ قاتلَ الحسينِ (عليه السلام) في تابوتِ مِن نارٍ؛ عليه نصفُ عذابِ أهلِ الدُّنيا و قد شُدَّ يداه و رِجلاه بِسَلاسِلَ مِن نارٍ فَيُرکَسُ في النَّارِ حَتَّي يَقَعَ في قَعرِ جَهَنَّمَ و له ريحٌ يَتَعوَّذُ أهلُ النَّارِ إلي رَبِّهِم مِن شِدَّةِ نِتِنهِ و هو فيها خالدٌ ذائقٌ العذابِ الأليم مَعَ جَميعِ مَن شَايَعَ عَلي قَتلِهِ؛ کُلَّمَا نَضِجَت جُلُودُهم، بِدَّلَ اللهُ عَزَّوَجلَّ عَلَيهِم الجُلُودَ حَتَّي يَذُوقُوا العذابِ الأليمَ؛ لايَفتَرُّ عَنهُم سَاعَةً وَ يُسقَونَ مِن حَميمٍ جَهَنَّمَ؛ فَوَيلٌ لَهُم مِن عَذابِ اللهِ تَعَاليَ فِي النَّارِ؛ به درستي که قاتل حسين (عليه السلام) در تابوتي از آتش قرار دارد و نيمي از عذاب مردم دنيا به وي مي‌رسد و در حالي که دست‌ها و پاهايش بسته شده، با سر در آتش مي‌افتد تا اينکه در قعر جهنم جاي گيرد و بويي چنان ناخوش از وي برمي‌خيزد که از گند آن، تمام دوزخيان به خداوند پناه مي‌برند و در دوزخ هميشه بماند. او و کساني که در قتل حسين (عليه السلام) شرکت کردند عذاب دردناکي بينند. هرگاه پوست آنها سوخته شود خداوند متعال، پوست ديگري را در جاي آن، قرار خواهد داد تا عذاب دردناک را بچشند. اين عذاب، هرگز از آنها منفک نمي‌شود و از آب گرم جهنم خواهند نوشيد. ولي براي آنها به خاطر عذابي که بر ايشان، مسلط خواهد شد (همان، ج1، 352؛ نجف، 1406ق: 58).
و باز آن حضرت از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل فرمودند:
إِنَّ موسي‌بن عمران سَألَ رَبَّهُ عَزَّوَجَلَّ فَقَال: رَبِّ أخي هارونُ ماتَ فَاغفِرُهُ فَأوحَي اللهُ تَعَالي إليه: يا موسي! لو سألتَني في الأوَّلينَ والآخرينَ لأجَبتُکَ ما خَلا قاتلَ الحُسينِ بن علي فإنِّي أنتقِمُ لَهُ مِن قَاتِلِهِ؛ همانا موسي بن عمران از پروردگار عزوجل خود درخواست کرد که پروردگارا! برادرم هارون وفات کرده است او را بيامرز! حق تعالي بدو وحي فرستاد: اي موسي! اگر از من آمرزش خلق اولين و آخرين را سؤال و خواهش مي‌نمودي درخواست تو را اجابت مي‌کردم مگر کشنده‌ي حسين بن علي که انتقام او را از قاتلش مي‌کشم (استرآبادي، 1409ق، 743؛ صدوق، 1387، ج2: 353).
امام رضا (عليه السلام) در جايي ديگر از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت کردند:
"در روز قيامت، دخترم وارد صحراي محشر مي‌شود در حالتي که چند جامه که به خون، رنگين است با او باشد و آن را به ستوني از ستون‌هاي عرش الهي بياويزد و عرض کند: اي عادل‌ترين حکم‌کنندگان! ميان من و قاتل فرزندم، حکم فرما. به پروردگار کعبه سوگند که خداوند براي دخترم فاطمه (سلام الله عليها) حکم مي‌کند (همان: 319)."
طبق روايت امام رضا (عليه السلام)، نقش انگشتر علي بن الحسين (عليه السلام) اين عبارت بود: «خزي و شقي قاتل‌الحسين بن علي (عليه السلام) قاتل حسين بن علي (عليه السلام) (براي هميشه) خوار و بدبخت باشد» (همان، ج2: 364).
ايشان، لعنت گفتن بر قاتلان امام حسين (عليه السلام) را باعث آمرزش گناهان دانستند و فرمودند:
"هنگامي‌که سر حسين‌بن علي (عليه السلام) را به سوي شام بردند، يزيد- لعنةالله عليه- دستور داد آن را در کناري نهادند و سفره‌ي غذا را گستردند و او با يارانش مشغول خوردن غذا و نوشيدن شراب آب جو شدند، چون فارغ گشتند، سر بريده‌ي حسين (عليه السلام) را در طشتي، پيش او نهادند و ميز بازي شطرنج را روي آن طشت گذارد و با يارانش به بازي شطرنج مشغول شده و حسين، پدر و جدّش را به مسخرگي ياد مي‌کرد، ... کسي که به فقاع و شطرنج نگاه کند بايد حسين (عليه السلام) را به ياد آورد و بر يزيد و آل او لعنت بفرستد که در اين صورت، خداوند عزوجل گناهان او را محو مي‌گرداند اگرچه مانند ستارگان آسمان، زياد باشد (همان: 22)."
بر اين اساس، علي بن موسي (عليه السلام) به ريان‌بن شبيب، چنين توصيه کردند: «اگر مي‌خواهي در غرفه‌اي از بهشت جاي گيري و با رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه طاهرين (عليهم السلام)، همنشين گردي، قاتلان حسين (عليه السلام) را لعنت کن» (همان، ج1: 299).

3. تبيين نتايج بي‌حرمتي و احترام به عاشورا

يکي از مهم‌ترين عوامل فرهنگي که تاکنون باعث اثرگذاري عميق عاشوراي حسيني بر مردم شده، تبيين نتايج بي‌حرمتي و احترام نسبت به آن بوده که توسط ائمه اطهار (عليهم السلام) به خوبي صورت گرفته است. امام رضا (عليه السلام) در مورد بي‌حرمتي به روز عاشورا اين‌گونه مي‌فرمايند:
مَن سَمَّي يَومَ عاشوراء يومَ برکَةَ وادَّخَرَ فيهِ لِمَنزلِهِ شيئاً لَم يُبارکُ لَهُ ادَّخَرَ و حَشَرَ يَومِ القيامَةِ مَعَ يزيد و عبيدالله بن زياد و عمربن سعد إلي أسفلِ درکِ منَ النَّارِ؛ هرکس روز عاشورا را روز برکت نامد و در آن روز، چيزي را در منزل خود ذخيره بدارد، او را در آنچه ذخيره ساخته برکت نباشد و در روز قيامت با يزيد و عبيدالله بن زياد و عمربن سعد در پست‌ترين درکات جهنم، محشور شود (همان: 298؛ ابن طاووس، 1409ق، ج2: 578).
در مقابل اين موضع‌گيري، چنين وعده دادند: «مَن تَرَکَ السَّعيَ فِي حوائِجِهِ يومَ عَاشوراء قَضَي اللهُ لَهُ حوائِجَ الدُّنيا و الآخرةِ؛ هرکس در عاشورا، تلاش در رفع نيازهايش را (به خاطر به پا داشتن عزا) ترک کند، خداوند حوائج دنيا و آخرتش را برآورده مي‌سازد» (صدوق، 1387، ج1: 298).

4. ترغيب شاعران به مرثيه‌سرايي بر سالار شهيدان (عليه السلام)

عرب‌ها به شعر و شاعري اهميت بسياري مي‌دادند، زيرا از مهم‌ترين ابزارهايي بود که با کمک آن مي‌توانستند افتخارهاي قوم خود را جاودانه سازند. طبعاً در شرايطي که امامان شيعه (عليهم السلام) از طرف حکمرانان اموي و عباسي با اختناق شديدي روبرو بودند، اگر شاعري به مدح و ستايش اهل بيت (عليهم السلام) برمي‌خاست قطعاً با آوارگي، تبعيد، محروميت از حقوق و ... مواجه مي‌شد (نک؛ خزعلي، 1381: 65).
با اين حال، امام رضا (عليه السلام)، همواره شاعران را به مرثيه سرايي بر سيدالشهدا (عليه السلام) ترغيب مي‌فرمودند. (6) از جمله‌ي اين شاعران، شاعر و مداح اهل بيت ‌(عليهم السلام) دعبل خزايي (7) بود که حضرت از وي خواستند تا اشعاري در مرثيه‌ي سيدالشهدا (عليه السلام)، بسرايد: «يا دعبلُ! ارث الحسين (عليه السلام)، فإنتَ ناصرنا و مادحُنا مادُمتَ حيّاً فلا تُقَصِّر عَن نَصرِنا ما استَطَعُتَ؛ اي دعبل! برحسين (عليه السلام) مرثيه‌سرايي کن، چراکه تو زماني که زنده هستي، ياور و مديحه‌سراي مايي، پس، از ياري ما تا مي‌تواني کوتاهي نکن» (مجلسي، 1408ق، ج12: 567).
دعبل نيز قصيده‌ي بلندي را با عنوان «مدارس آيات» که حدود 120 بيت داشت و در خصوص واقعه‌ي عاشورا بود در حضور امام (عليه السلام) خواند. زماني که اشعار دعبل تمام شد، امام (عليه السلام) 300 درهم براي اين شاعر آوردند و به همراه خلعت خويش به او هديه دادند (8) (نک؛ اربلي، بي‌تا: ج3: 166- 159؛ بحراني، 1429ق: 120- 100).
نکته‌ي قابل تأمل در اينجا اين است که آن حضرت به يکي از غلامانشان فرمودند به شاعر برجسته‎‌اي چون ابونواس (9) که پيش از اين، در مدح وي شعر سروده بود، 300 درهم بدهند (صدوق، 1387: ج2: 142) ولي براي هديه دادن به دعبل که در مورد امام حسين (عليه السلام) و عاشورا، مرثيه‌سرايي کرده بود، علاوه بر اينکه خود شخصاً، اقدام مي‌کنند، خلعتشان را نيز به وي ارزاني مي‌دارند. در واقع اين برخورد امام (عليه السلام)، ارزش و اهميت مرثيه‌سرايي بر امام حسين (عليه السلام) را نشان مي‌دهد. (10)

5. توصيه به روزه‌داري در اول ماه محرم

در اسلام، برخي از ايام سال از اهميت معنوي فراواني برخوردارند به گونه‌اي که قداست آنها موجب شده تا معصوم (عليه السلام)، افراد را به روزه‌داري در آن روز سفارش کنند. بر اين اساس، امام رضا (عليه السلام)، براي اينکه مسلمانان را همواره متوجه محرم و اتفاق‌هاي آن کنند، آنان را به روزه‌داري در اولين روز اين ماه توصيه مي‌فرمودند. از ريان‌بن شبيب روايت شده است که روز اول محرم خدمت حضرت رضا (عليه السلام) مشرف شدم، آن حضرت فرمودند: اي پسر شبيب! آيا روزه هستي؟ عرض کردم: روزه نيستم، فرمودند: اين روز، همان روزي است که حضرت زکريا (عليه السلام)، پروردگارش عزوجل را بخواند و عرض کرد: «رَبِّ هَب لِي مِن لَّدُنکَ ذُريِّةً طَيِّبَةً إِنَّکَ سَمِيعُ الدُّعَاء؛ پرودرگارا! از جانب خود، فرزندي پاک و پسنديده به من عطا کن، که تو شنونده‌ي دعايي» (آل عمران/ 38)، پس خداوند رحمان، دعاي او را اجابت کرد و فرمود تا فرشتگان به وي در حالي که در محراب به نماز ايستاده بودند، ندا دهند که خداوند متعال تو را به يحيي بشارت مي‌دهد.
بنابراين هرکس که در اين روز، روزه‌داري و پس از آن به درگاه خداوند دعا کند، خداوند دعايش را مستجاب فرمايد، چنان‌که دعاي زکريا را مستجاب ساخت (صدوق، 1387، ج1: 270).

6. توصيه به زيارت قبر امام حسين (عليه السلام)

بني‌اميه و بني‌عباس براي حفظ حکومتشان با بهره‌گيري از کليه‌ي امکانات، خطرهاي احتمالي را دفع مي‌کردند. تنها فرقه‌اي که بر اساس آرمان‌هاي مکتبي خود، ستمگري آنها را برنمي‌تابيد، مذهب تشيع بود. شيعيان که با اقتدا به سيدالشهدا (عليه السلام)، مرگ باعزت را بر زندگي باذلت ترجيح مي‌دادند، چوبه‌ي دار خويش را حمل مي‌کردند. دعبل مي‌گفت: «أنا أحمِلُ خَشَيِّتي عَلَي کَتِفِي مُنذُ خَمسينَ سَنَةً لَستُ أجِدُ أحداً يَصِلُني عَلَيها؛ من از 50 سال پيش، چوبه‌ي دارم را با خود حمل مي‌کنم؛ ولي کسي را نمي‌يابم که مرا بر آن به دار آويزد» (اصفهاني، بي‌تا، ج20، 132؛ عسقلاني، 1390ق، ج2، 431).
اين واقعيت، حکومت اموي و عباسي را بر آن داشت تا با هر نماد و نشانه‌اي که گوياي تفکر شيعي است به مخالفت برخيزند. بنابراين، طبيعي بود که آنها با زيارت قبر حسين بن علي (عليه السلام) که تأثير شگرفي بر بيداري اسلامي و خيزش مسلمانان داشت، از در عناد و ستيز درآيند. امام رضا (عليه السلام) نيز با آگاهي کامل از اين مسئله، براي احياي نهضت عاشورا، همواره شيعيان را به زيارت قبر امام حسين (عليه السلام) ترغيب کرده و حتي قداست آن را برتر از خانه‌ي خدا دانستند: «قبر سيدالشهداء (عليه السلام) نزد خداوند، گرامي‌تر از کعبه است و در هر نمازي، 70 هزار فرشته‌ي غبارآلود و اندوهگين بر آن فرود مي‌آيند و بار ديگر صعود کرده و دسته‌اي ديگر مي‌آيند» (الغازي، 1403ق: 687).
آن حضرت، همواره براي اينکه ديگران را از اهميت و ارزش معنوي زيارت قبر امام حسين (عليه السلام) مطلع سازند، از هر فرصتي در اين زمينه بهره مي‌بردند. به عنوان نمونه، حسن‌بن علي و شاه گويد: «از حضرت رضا (عليه السلام) پرسيدم: فضيلت زيارت موسي‌بن جعفر (عليه السلام) را بيان فرماييد: ايشان فرمودند: مانند کسي است که حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) را زيارت کرده باشد» (همان: 688).
نکته‌ي حائز اهميت در پاسخ آن حضرت اين است که مي‌توانستند بفرمايند مثلاً هرکس قبر پدرم را زيارت کند از ثواب حج، بخشش گناهان، قرب الهي و ... برخوردار است؛ امّا با اشاره به برابري ثواب آن زيارت با زيارت قبر سيدالشهدا (عليه السلام)، هم به ثواب آن اشاره فرمودند و هم اهميت زيارت قبر سالار شهيدان (عليه السلام) را نشان دادند.
امام (عليه السلام) خطاب به ابن شبيب فرمودند: «يَا ابنَ شبيبٍ إِن سَرَّکَ أن تَلقَي اللهَ عَزَّوَجلَّ وَلاذَنبَ عَلَيکَ فَزُرِ الحُسينِ (عليه السلام)؛ اي پسر شبيب اگر دوست داري خداوند را ملاقات کني در حالي‌که هيچ گناهي بر تو نباشد، به زيارت امام حسين (عليه السلام) برو» (صدوق، 1387، ج2: 299).
در جاي ديگر امام (عليه السلام) به نقل از پدر بزرگوارشان و ايشان هم از امام صادق (عليه السلام) روايت کردند: «إنَّ أيَّامَ زَائِري الحُسَينِ (عليه السلام) لَاتُحسَبُ مِن أعمَارِهِم وَلَا تُعَدُّ مِن آجالِهِم؛ روزهايي که زائران امام حسين (عليه السلام) به زيارت آن حضرت مي‌روند از عمرشان محسوب نمي‌شود و جزء اجل آنها به حساب نمي‌آيد» (ابن قولويه، 1356، ح1: 136؛ طوسي، 1407ق، ج6: 43).

7. تعيين زمان‌ها و ادعيه‌ي مخصوص براي زيارت سيدالشهدا (عليه السلام)

از ديگر اقدام‌هاي فرهنگي که ايشان براي تأکيد بر اهميت زيارت سيدالشهدا (عليه السلام)، انجام دادند، قرار دادن زمان‌ها و اعمال ويژه‌اي براي زيارت آن حضرت بود. بزنطي گويد:
"از حضرت رضا (عليه السلام) پرسيدم که در کدام ماه، امام حسين (عليه السلام) را زيارت کنم؟ فرمودند: در نيمه‌ي رجب و شعبان، همچنين مستحب است که در هنگام زيارت، غسل کند و دعاي اُم داوود را بخواند. هرگاه خواست اين اعمال را انجام بدهد بايد روز سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم را روزه بگيرد و اعمال ويژه‌اي را انجام داده و دعاها و سوره‌هاي خاصي را بخواند (نک؛ همان: 564)."
در جايي ديگر فرمودند: «مَن أتَي قَبرَ الحُسينِ بن عَليّ (عليه السلام) بِعَرَفَة قَلَّبَهُ اللهُ تَعَالي ثُلجَ الصَّدرِ؛ هرکس که در روز عرفه، حسين بن علي (عليه السلام) را زيارت کند، خداوند قلب او را مطمئن مي‌گرداند» (صدوق، 1404ق، ج2: 580؛ نوري طبرسي، 1411ق، ج10: 283).
علي‌بن حسان نيز گويد:
"از حضرت رضا (عليه السلام) در مورد چگونگي زيارت سيدالشهدا (عليه السلام) سؤال شد. حضرت در پاسخ فرمودند: پس از اينکه او را زيارت کرديد، در مساجد اطراف قبر آن جناب، نماز بگذاريد و در هر جايي که بوديد اين زيارت را بخوانيد: السَّلامُ عَلَي اَولياءِالله وَ أصفيائِهِ. السَّلامُ عَلَي أُمَنَاءِ اللهي و أحبَّائِهِ...؛ سلام بر اولياي خدا و برگزيدگان او باد. سلام بر آنان که امين خدا هستند سلام بر دوستان (خاص) خدا (الغازي، 1403ق: 687)."

8. تبيين نتايج زيارت سالار شهيدان (عليه السلام)

علي بن موسي الرضا (عليه السلام)، نتايج زيارت مزار سيدالشهدا (عليه السلام) را اين‌گونه برشمردند:

رسيدن به قرب الهي

قرآن کريم، قرب الهي را مصداق کمال نهايي مي‌داند که همه‌ي کمال‌هاي جسمي و روحي، مقدمه‌ي رسيدن به آن است و بالاترين و پايدارترين لذت، از رسيدن به مقام قرب حاصل مي‌شود. نقطه‌ي اوج قرب به خدا، مقامي است که انسان به ذات اقدس الهي رهنمون مي‌شود و در جوار رحمت الهي استقرار مي‌يابد. آياتي که در ادامه مي‌آيند بر حقيقت ياد شده دلالت دارند: «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ* فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ؛ به راستي که پرهيزکاران در باغ‌ها و جويبارها در جايگاهي راستين نزد پادشاهي مقتدرند» (قمر/ 55- 54).
آن حضرت براي قبر سالار شهيدان (عليه السلام) چنان ارزش و اهميتي قائل بودند که زائران آن را مقرب درگاه الهي مي‌دانستند. حسين‌بن محمد قمي از آن حضرت روايت کرده که فرمودند: «مَن زَارَ قَبر أَبِي عَبدِاللهِ بِشَطِّ الفُرَاتِ کَمَن زَارَ اللهَ فَوقَ عَرشِهِ؛ هرکس در کنار رود فرات، قبر امام حسين (عليه السلام) را زيارت کند، مانند کسي است که خداوند را در بالاي عرش زيارت کرده است» (الغازي، 1403ق: 686).
حضرت ثامن‌الحجج (عليه السلام) روايت کردند که از امام صادق (عليه السلام) در مورد زيارت امام حسين (عليه السلام) سؤال شد، فرمودند: «پدرم گفت: هرکس قبر سيدلشهداء (عليه السلام) را زيارت کند و عارف به حقش باشد، خداوند او را در زمره‌ي مقربان خواهد نوشت» (ابن قولويه، 1356: 279؛ صدوق، 1385، ج1: 85).

برخورداري از شفاعت

اگر اولياي الهي از عده‌اي در روز قيامت شفاعت مي‌کنند و در حقيقت واسطه‌ي فيض مغفرت و آمرزش الهي مي‌شوند، اين شفاعت، بي‌حساب و کتاب نيست؛ بلکه ناشي از رابطه‌ي معنوي خاصي است که در دنيا ميان شفاعت‌کننده و شفاعت‌شونده برقرار شده است، چراکه امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايند: «هرکس دوست دارد شفاعت شافعان در مورد او سودمند واقع شود بايد درصدد جلب رضايت خداوند برآيد و بدانيد هيچ‌کس رضايت خداوند را جلب نخواهد کرد مگر با اطاعت از خدا، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اولياي الهي از آل محمد (عليه السلام)» (مجلسي، 1408ق، ج78؛ 220).
بر اين اساس، وقتي کسي در زندگي دنيوي با اولياي الهي هم‌عقيده و همراه است، تحت جذبه‌ي هدايتگري آنان قرار گرفته و آنان را امام و پيشواي خود قرار داده، درجه‌اي از وحدت، هم‌سنخي و محبت ميان آنان ايجاد شده است. به اعتقاد امام رضا (عليه السلام)، يکي از راه‌هاي ايجاد اين نوع رابطه، زيارت قبور ائمه (عليهم السلام) است که باعث شفاعت آنان در روز قيامت مي‌شود:
إنَّ لِکُلِّ إمامٍ عَهداً في عُنُقِ أوليائِهِ وَ شيعَتِهِ وَ إِنَّ مِن تَمَامِ الوَفَاءِ يَومَ القِيَامَةِ؛ هر امامي بر گردن دوستان و پيروانش عهد و پيماني دارد و وفاي به اين عهد، با زيارت قبر آنان ممکن است. کسي که به شوق زيارت آنها و با تصديق به فضيلت ايشان به سوي قبورشان، در قيامت، مورد شفاعت ائمه (عليهم السلام) قرار مي‌گيرد (ابن قولويه، 1356: 237؛ سحاب، 1344: 154).

حج ضعفا

در اسلام، حج از چنان ارزش و اعتباري برخوردار است که پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله و سلم) آن را عصاره‌ي اسلام و معادل شريعت دانسته‌اند: «... والخامسة الحج و هي الشريعة؛ ... و پنجمين چيز، حج بوده که همان دين و شريعت است» (زمخشري، 1389، ج3: 170).
حال براي درک اهميت زيارت امام حسين (عليه السلام) کافي است بدانيم امام رضا (عليه السلام)، اين زيارت را معادل به جاي آوردن حج دانسته‌اند. ايشان با بيان اينکه بر اساس روايتي از امام صادق (عليه السلام)، ايام زيارت سيدالشهدا (عليه السلام) از عمر زائران محسوب نمي‌شود، فرمودند: «هرکس قبر امام حسين (عليه السلام) را زيارت کند مانند اين است که يک حج و يک عمره به جا آورده باشد». پرسيدم: «آيا حج اصلي از او برداشته مي‌شود؟» فرمودند: «نه، اين حج افراد ضعيف است تا توانمند شوند» (ابن قولويه، 1356: 492).
سفارش‌هاي مکرر امام رضا (عليه السلام) چه در زمان ولايتعهدي و چه بعد از آن، درباره‌ي زيارت قبر امام حسين (عليه السلام)، تأثير فراواني بر مردم نهاد، طوري‌که متوکل عباسي بعدها نسبت به مرقد مطهر آن حضرت، ابراز عداوت کرد، تا آنجا که قبر پاک سرور شهيدان (عليه السلام) را تخريب و دستور داد اطراف آن را کشت و زرع کنند که مبادا کسي به زيارت آنان برود (طبري، 1979م، ج7: 365).
توصيه‌هاي علي‌بن موسي (عليه السلام) در باب بزرگداشت سيدالشهدا (عليه السلام)، عمق و ميزان مقام الهي سالار عشق را به وضوح بيان مي‌کند. پس هر زائري بايد بکوشد تا از اين شفاخانه‌ي فيض، با استشفاي امراض قلبي خود، خواستار آن شود که از طرف آفريدگار جهان، صفاي دل و دوستي خاطر، پاکيزگي روح و قداست روان و سلامت تن به وي عطا شود تا هم ظاهر او به جمال و کمال آراسته و هم باطن وي از آلودگي‌ها پاک و مصفا شود. (11)

1. تقديس تربت سيدالشهدا (عليه السلام)

امام رضا (عليه السلام) آن قدر براي مزار و تربت امام حسين (عليه السلام) کرامت قائل بودند که قرار دادن مقداري از تربت آن حضرت را ميان اثاثيه، باعث ايمني از آسيب مي‌دانستند. محمدبن عيسي يقطيني مي‌گويد:
بَعَثَ إِلَيَّ أَبوالحسن الرِّضا (عليه السلام) رزَمَ ثيابٍ و ...؛ فَلَمَّا أَرَدتُ أن أعبيءَ الثيابَ، رأيتُ في أضعافِ الثِيابِ طيناً، فَقُلتُ للرَّسول: ما هذا؟ فقالَ: ليسَ يُوَجّهُ بِمَتاعِ الّا جَعَل فيه طيناً مِن قبرالحُسين (عليه السلام)، ثم قال الرَّسُولُ: قال أبوالحسن (عليه السلام). هو أمانٌ بإذنِ اللهِ؛ امام رضا (عليه السلام) برايم لباس‌ها و ... فرستادند. زماني که خواستم لباس‌ها را روي يکديگر بگذارم، در ميان آنها، مقداري خاک ديدم، از مأمور پرسيدم: اين خاک‌ها چيست؟ جواب داد: امام رضا (عليه السلام) هيچگاه اثاث را جايي نمي‌فرستند مگر اينکه مقداري از خاک قبر امام حسين (عليه السلام) در آن قرار دهند، سپس فرستاده‌ي آن حضرت گفت: امام رضا (عليه السلام) مي‌فرمايند: اين خاک، موجب حفظ اثاث است، إن شاء الله (مسعودي، بي‌تا، ج2: 418؛ طوسي، 1407ق، ج2: 40).
در روايتي ديگر، امام رضا (عليه السلام) در فضيلت ذکر گفتن با تسبيح ساخته شده از تربت امام حسين (عليه السلام) مي‌فرمايند:
مَن أدَارَ الحَجيرَ مِنَ التُّربَةِ وَ قَالَ سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُللهِ و لا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَاللهُ أکبَرُ مَعَ کُلِّ حَبَّةٍ مِنهَا کُتِبَ لَهُ بِهَا سِتَّةُ آلافِ حَسَنَةٍ وَ مُحبيَ عَنهُ سِتَّةُ آلافِ سَيِّئَةُ آلافِ دَرَجَةُ وَأثبتَ لَهُ مِنَ الشَّفاعَةِ مِثلَها؛ هرکسي با تسبيح ساخته شده‌ از تربت امام حسين (عليه السلام) بگويد سُبحانَ الله و الحَمدُللهِ ولا إلَهَ الّا الله واللهُ اکبرَ، با هر دانه‌اي از آن، 6 هزار حسنه براي او نوشته و 6 هزار گناه او پاک مي‌شود (مفيد، 1413ق الف: 151).
عَن أبي بَکّارٍ قَالَ: أخذتُ مِنَ التُّربَةِ الَّتي عِندَ رَأسِ قَبرِ الحُسينِ بنِ عَليَّ طينَةً حَمراءَ فَدَخلتُ عَلَي الرِّضا فَعَرضتُها عَليهِ فَأخَذهَا فِي کَفَّةِ ثُمَّ شَمَّهَا ثُمَّ بَکي حَتَّي جَرَت دُمُوعُهُ ثمَّ قالَ هَذِهِ تُربَةُ جَدّي؛ ابي‌بکار مي‌گويد: مقداري از تربت سر مبارک امام حسين (عليه السلام) را برگرفتم. رنگ آن سرخ بود که خدمت امام رضا (عليه السلام) رفتم و تقديم ايشان داشتم، حضرت آن را در کف دستشان نهادند، بوييدند و سپس چنان گريه کردند که اشک‌شان بر گونه جاري شد و فرمودند: اين تربت جدّم حسين (عليه السلام) است (ابن قولويه، 1356: 474).

2. برپايي سوگواري سالار شهيدان (عليه السلام) و بيان نتايج آن

گريه برحسين (عليه السلام)، گريه‌ي محبت ثبت شده در دل‌هاي عاشقانش است. امام حسين (عليه السلام) فرمودند: «أنا قَتيلُ العَبَرَةِ، لا يذکُرُني مُؤمنٌ إلّا استعبرَ؛ من کشته‌ي گريه‌ها و اشک‌ها هستم. هيچ مؤمني مرا ياد نمي‌کند، مگر آنکه عبرت گرفته و اشک‌هايش جاري خواهد شد» (صدوق، 1362: 118؛ مجلسي، 1408ق، ج44، 284)
دعبل خزايي، شاعر و مداح اهل بيت (عليهم السلام)، اين‌گونه نقل کرده است:
"ايام محرم بود که به زيارت امام علي بن موسي الرضا (عليه السلام) رفتم. ديدم آن حضرت با حالت حزن و اندوه نشسته و اصحاب هم دور او جمع شده‌اند. چون مرا ديدند، فرمودند: اي دعبل! دوست دارم شعري بخواني، زيرا اين روزهاي غم و اندوهي است که بر خاندان ما رفته است. سپس حضرت از جاي برخاستند، پرده‌اي نصب کردند و اهل خانه را پشت آن قرار دادند تا در مصائب جدّشان عزاداري کنند. در اين حال، رو به سوي من کردند و فرمودند: براي جدّم حسين (عليه السلام) مرثيه‌اي بخوان."
دعبل مي‌گويد:
اشعاري خواندم. وقتي به اين بيت‌ها رسيدم:

اَفَاطِمُ لَو خِلتِ الحُسَينَ مُجَدِّلاً *** و قَد ماتَ عَطشاناً بِشَطِّ فُراتِ
إذا لَطَمتِ الخَدَّ فاطِمُ عِندَهُ وأ *** جُرَيت دَمَعَ العَينِ بِالوَجَناتِ
اَفَاطِمُ قُومِي يا ابنَة الخَيرِ وَاندُبِي *** نُجُومُ سَمَاواتِ بِأَرضِ فَلاَةِ

"اي فاطمه! اگر حسين را تصور کني در حالي که با تيغ دشمنان بر خاک کربلا افتاده و در کنار شط فرات تشنه لب جان داده، هر آينه بر صورت خود، سيلي خواهي زد و اشک چشم را بر گونه‌ها جاري خواهي کرد. اي فاطمه! اي دختر بهترين خلق خدا! برخيز و نوحه کن بر فرزندانت که ستاره‌هاي آسمان امامت‌اند و در بيابان به خاک و خون غلتيده‌اند.
امام رضا (عليه السلام) آه بلندي کشيدند و در حالي که مي‌گريستند، فرمودند: يا دعبلُ! هَيَّجتُ واللهِ عَلَيَّ أحزاناً کانت في فؤادي کامِنَةً؛ اي دعبل! به خدا سوگند، ناراحتي‌هايي را که در دلم پنهان بود، به جوش آوردي. سپس ناله‌ي ديگري زدند و فرياد کشيدند: واحسيناه واقتيلاه واغريباه واوحيداه و احسناه و احسيناه و اعظم مصيبتاه فليتَ الموتَ أعدَمَني الحَياةَ بِنَفسي أفدِي جَدِّي أسيرَ الکُرُباتِ و ... يا لَهَا مِن مُصيبَةٍ مَا اعظَمَها! وَ رزيَّةٍ ما اکبَرَها؛ آه! اي حسين شهيد! اي غريب! اي تنها! آه اي حسن! اي حسين! آه! اي اسير سختي‌ها! و ... فدايت شوم. آن، چه مصيبت و بلاي بزرگي است! پس از آن، امام (عليه السلام) از هوش رفتند (نک؛ بحراني، 1429ق، 120- 100)."
امام رضا (عليه السلام) فرمودند: «همانا مصيبت شهادت امام حسين (عليه السلام) ديده‌هاي ما را مجروح گردانيد، اشک ما را جاري ساخت و عزيزان ما را ذليل کرد. اي زمين کربلا! براي ما محنت و غم باقي گذاشتي و تا روز قيامت بايد گريه‌کنندگان بر تو بگريند» (فتال نيشابوري، 1375، ج1: 169؛ ابن طاووس، 1409ق، ج2: 544).
به همين دليل به ريان‌بن شبيب چنين توصيه فرمودند:
يابنَ شَبيب! إن کُنتَ باکياً لشيءٍ فابکِ لِلحُسينِ بن عليّ (عليه السلام) فأنَّهُ ذُبِحَ کَمَا يُذبَحُ الکَبشُ و قُتِلَ مَعَهُ مِن أهلِ بيتِهِ ثَمَانيَّةُ عَشَرَ رَجُلاً مَا لَهُم فِي الأرضِ شَبيهونَ؛ اي پسر شبيب! اگر مي‌خواهي براي چيزي زاري کني، بر حسين‌بن علي (عليه السلام) گريه کن، زيرا مانند گوسفند، سر بريده شد و همراهش 18 نفر از خانواده‌اش که در زمين، بي‌نظير بودند، کشته شدند (صدوق، 1387، ج1: 299؛ مجلسي، 1408ق، ج44: 286).
امام حسين (عليه السلام) نيز همين انتظار را از شيعيانشان دارند: «شِيعَتي ما إن شَرِبتُم ريّ عذبٍ فَاذکُرُونِي أو سَمِعتُم بِغَريبٍ أو شَهيدٍ فَاندُبوني؛ اي شيعيان من! هر وقت آب گوارايي نوشيديد، مرا به ياد آوريد و هر وقت در مورد انسان غريب يا شهيدي، چيزي شنيديد، براي من نوحه‌سرايي کنيد» (کفعمي، 1405ق: 741؛ نوري طبرسي، 1411ق، ج17: 26).
امام رضا (عليه السلام) براي تأکيد بر سوگواري سيدالشهداء (عليه السلام)، عزاداري آسمان‌ها و زمين و فرشتگان را مطرح مي‌فرمايند:
وَلَقد بَکَت السَّمواتُ السَّبعُ والأرضونَ لِقَتلِهِ وَلَقَدَ نَزَلَ إِلي الأرضِ الملائکةُ أربعةُ آلافٍ لنَصرِهِ فَوَجَدُوهُ قَد قُتِلَ فَهُم عندَ قَبرِهِ شُعثٌ غبرٌ إلَي أن يَقُومَ القائمُ فَيکُونونَ مِن أنصارِهِ؛ و شعارُهم: يالَثَاراتِ الحُسينِ (عليه السلام)؛ هفت آسمان و تمامي زمين بر شهادتش گريستند، 4 هزار فرشته‌اي که از آسمان به ياري‌اش آمده بودند و او را کشته يافتند، در کنار قبرش، عزادار و غمگين باقي مانده‌اند تا اينکه قائم آل محمد (عج) ظهور کند و به ياريش بشتابند. شعار آنان اين است: اي خون‌خواهان حسين! (صدوق، 1387، ج1: 299؛ ابن طاووس، 1409ق، ج2: 545).
مي‌توان گفت برپايي سوگواري و گريه بر سيدالشهدا (عليه السلام)، بزرگ‌ترين وسيله‌اي بود که امام رضا (عليه السلام) از آن براي زنده نگه‌داشتن ياد و راه امام حسين (عليه السلام)، بهره برده‌اند؛ امّا بايد ديد آن حضرت با توصيه به سوگواري و گريه براي سالار شهيدان (عليه السلام) چه اهدافي را دنبال مي‌کردند؟
مهم‌ترين اهدافي که آن حضرت از برپايي مراسم عزاداري براي شهداي کربلا داشتند، عبارت‌اند از:

حفظ دستاوردهاي نهضت عاشورا

يکي از ارزنده‌ترين آثار و برکت‌هاي مجالس عزاداري و گريه بر سيدالشهدا (عليه السلام)، حفظ نهضت مقدس امام حسين (عليه السلام) است. هر انقلابي نياز به دو چيز دارد: يکي خون و ديگري پيام. امام حسين (عليه السلام) و يارانش باوفايشان، خون را تقديم کردند، ولي ابلاغ پيام آن، توسط ائمه (عليهم السلام) بود. اين اشک‌ها و گريه‌ها در عزاي مظلوم کربلا، فرياد مداوم عليه ستمگران و ابلاغ پيام خون مطهر شهدا بود. اگر گريه‌هاي ائمه (عليهم السلام) نبود، حادثه‌ي عاشورا از خاطره‌ها محو مي‌شد و شعاع اين مشعل فروزان، فروکش مي‌کرد.
حضرت رضا (عليه السلام) فرمودند:
کَانَ أبِي (عليه السلام) إِذَا دَخَلَ شَهرٌ المُحرَّمِ لَا يُري ضَاحِکاً وَ کَانتِ الکَابَةُ تُغلِبُ عَليهِ حَتَّي تَمضِيَ عَشرَةُ أيَّامٍ فَإِذَا کَانَ يَومُ العَاشرِ کَانَ ذَلِکَ اليَومُ يَومَ مُصيبَةِ وَ حُزنِهِ وَ بُکائِهِ وَ يَقُولُ هُوَ اليَومُ الَّذي قُتِلَ فِيهِ الَحُسَينِ (عليه السلام)؛ چون ماه محرم فرا مي‌رسيد کسي پدرم را خندان نمي‌ديد و اندوه و حزن، پيوسته بر ايشان تا روز عاشورا غالب مي‌شد. آن روز، روز مصيبت، حزن و گريه‌ي ايشان بود و مي‌فرمودند: امروز روزي است که حسين (عليه السلام) در آن، شهيد شده است (فتال نيشابوري، 1375، ج1: 169؛ عاملي، 1403ق، ج14: 505).
علاوه بر اين، تشکيل اين مجالس، باعث مي‌شود تا شيعيان از والاترين تربيت اسلامي برخوردار شده و در جهت حسيني شدن، رشد و پرورش يابند. در اين مجالس، مردم ديانت را همراه سياست، از مکتب حسين‌بن علي (عليه السلام) مي‌آموزند. در حقيقت، مراسم عزاداري، ضامن بقاي اسلام است. به همين دليل در دوران منحوس سلاطين و پادشاهان جور، ار برپايي مجالس عزاي اهل بيت (عليهم السلام) به خصوص سالار شهيدان (عليه السلام) جلوگيري مي‌شد، چرا که برپايي اين گونه مجالس سبب مي‌شد تا سخنوران و دانشمندان متعهد و انقلابي، مردم را از ستم حکومت‌ها آگاه و انگيزه‌هاي قيام آن حضرت را براي مردم بازگو کنند. در اين مجالس گفته مي‌شد که امام (عليه السلام) براي حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگي و مقام و مرتبه‌ي اسلام، از جان، مال و فرزند گذشتند و زير بار خفت و خواري نرفتند، ما هم با الگوگرفتن از مرام ايشان، مرگ باعزت براي زندگي باذلت ترجيح دهيم.

آگاهي از حقيقت دين

از ديگر برکت‌هاي مجالس عزاي سيدالشهدا (عليه السلام) اين است که بر اثر تبليغات وسيعي که همراه اين مراسم انجام مي‌گيرد، آگاهي مردم نسبت به حقيقت اسلام، بيشتر شده و ارتباطشان با دين حنيف، محکم‌تر مي‌شود. چه اينکه قرآن و عترت، دو وزنه‌ي نفيسي هستند که هرگز از يکديگر جدا نمي‌شوند. براي درک اين مهم، بايد امام زمان را شناخت.
امام حسين (عليه السلام) روزي در جمع ياران به پا خاستند و پيرامون هدف آفرينش انسان و نقش امامت فرمودند: «يا ايُّهَا النَّاسُ! إِنَّ اللهَ جَلَّ ذِکرُهُ ما خَلَقَ العِبادَ إِلَّا لِيعرِفُوهُ ... فَقالَ رَجُلٌ: يابنَ رَسُولِ اللهِ ما مَعرِفَةِ اللهِ؟ قالَ: مَعرِفَةُ أهلِ کُلِّ زَمانٍ اِمامَهُم الَّذيِ يَجِبُ عَلَيهِم طاعتُهُ؛ اي مردم! خداوند، بندگان را نيافريد مگر براي اينکه او را بشناسند.» يکي از ياران پرسيد: «اي فرزند رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) معناي شناخت خداوند چيست؟» حضرت فرمودند: «شناخت خداوند به اين است که مردم هر زمان، رهبر و امام خويش را بشناسند، امامي که طاعت او بر آنان واجب است» (صدوق، 1385، ج1: 9؛ مجلسي، 1408ق، ج5: 314).
امام رضا (عليه السلام)، همين سخن امام حسين (عليه السلام) را مورد تأکيد قرار داده و فرمودند:
إنَّ لَنَا عَلَيکُم حَقَّاً بِرَسُولِ اللهِ وَلَکُم عَلَينَا حَقَّاً بِهِ فَإِذا أنتُم أدَّيتُم إلينا ذلکَ وَجَبَ عَلَينا الحَقُّ لَکُم؛ ما به دليل قرابت با پيغمبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، بر گردن شما حقي داريم و شما را هم به وسيله‌ي آن جناب بر ما حقي است، هرگاه شما حق ما را ادا کرديد، در اين صورت، اداي حق شما نيز بر ما واجب مي‌شود (مفيد، 1413ق ب، ج2: 262؛ کمپاني، 1365: 116؛ امين، 1403ق: 19).
امام حسين (عليه السلام) هنگام خروج از مکه فرمودند: «رَضِي اللهُ رضانا أهل البيت؛ خداوند با رضايت ما اهل بيت، خشنود مي‌شود» (مجلسي، 1408ق، ج44: 367).
حضرت رضا (عليه السلام) نيز در جمع مردم نيشابور، از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) چنين نقل کردند که خداوند مي‌فرمايد: «کَلِمَة لا اله الّا اللهُ حِصني فَمَن دَخَلَ حِصنِي أمِنَ مِن عَذَابِي؛ کلمه‌ي لا إلهَ إلّا اللهُ دژ محکم من است. هرکس وارد آن شود، از عذاب من ايمن خواهد بود.»
وقتي مردم اين حديث را نوشتند، حضرت با کمي تأمّل فرمودند: «اين مطلب شروطي دارد و أنا مِن شُروطِها» (صدوق، 1387: ج2: 133- 132؛ قندوزي، 1385ق: 364).
اين جمله به عنوان پذيرش ولايت حضرت معنا شده، چيزي که اساس تفکر شيعي است. از نظر شيعه، پذيرش امامت و گردن نهادن به ولايت امامان (عليهم السلام) پس از توحيد و نبوت، شرط رهايي و رستگاري است.
امام (عليه السلام) درصدد بودند تا محبت مردم را نسبت به علويان، جهت‌دار و تشيع ناشي از دوستي اهل بيت (عليهم السلام) را به يک تشيع اعتقادي اصيل تبديل کنند. بر اين اساس، سوگواري عميق امام رضا (عليه السلام) بر امام حسين (عليه السلام)، باعث مي‌شد مردم هرچه بيشتر تحت تأثير قيام عاشورا و علل بروز اين واقعه، قرار گيرند و به تبع آن، با حقيقت دين اسلام آشنا شوند. اين کار زماني بيشتر نمود دارد که امام رضا (عليه السلام) از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) درخواست مي‌کنند تا شاهد جنايت صورت گرفته بر اهل بيتشان باشند.
آن حضرت اين‌گونه با جدّ بزرگوارشان درد دل مي‌کنند:

أينَ النَّبِيُّ يَرَي مَا نَالَ عِترتُهُ *** صَرعَي جَرَي دَمُّهُم فِي الأرضِ غُدرانا
أينَ النَّبِيُّ يَرَي جِسمَ الحُسينِ عَلَي *** الرَّمضَاء مُنعَفِراً بِالطَّفِّ لَهَفَانا

کجاست پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) تا آنچه را که به اهل بيتش (عليهم السلام) رسيده ببيند، در حالي که بر زمين افکنده شده، خونشان در زمين جاري گشته و به صورت آبگيرهايي درآمده است؟ کجاست پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) تا بدن حسين (عليه السلام) را ببيند در حالي که بر روي شنزار داغ کربلا، خاک‌آلود شده و آه و افسوس را برمي‌انگيزد؟ (بحراني، 1387: 147).

پيوند با سيدالشهدا (عليه السلام)

گريه بر حسين (عليه السلام)، گريه‌ي شوق بوده، زيرا حماسه‌ي کربلا، شوق‌آفرين و شورانگيز است. در واقع، از يک طرف، نوعي پيوند با راه و روش آن حضرت تلقي مي‌شود که نيروي ايمان و عقيده را از هر جهت، بسيج کرده و نااميدي و زبوني را از انسان دور مي‌کند و زيبايي مبارزه و جهاد در راه خدا را بيشتر جلوه‌گر مي‌‍‌شود:

تيغ در معرکه مي‌افتد و برمي‌خيزد *** رقص شمشير چه زيباست بيا تا برويم (12)
(حسين‌جاني، نقل از وحيدي، 1377: 91).

از طرف ديگر، پيوند با هدف متعالي و انسان‌ساز اوست و به تعبير امام خميني (رحمةالله): «گريه‌ي سياسي است و ما ملتي هستيم که با همين اشک‌ها، سيل جريان مي‌دهيم و سدهايي را که در مقابل اسلام ايستاده است خرد مي‌کنيم» (1378، ج13: 156).
گريه‌ي ابراهيم (عليه السلام) بر سيدالشهدا (عليه السلام)، پيوند با ايشان بود که منجي اسماعيل (عليه السلام) از قرباني شدن بودند. امام رضا (عليه السلام) در تفسير آيه‌ي شريفه‌ي «وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ؛ و او را در ازاي قرباني بزرگي باز رهانيديم» (صافات/ 107) فرمودند:
"... خداوند هنگام قرباني کردن اسماعيل (عليه السلام) به ابراهيم (عليه السلام) فرمود: اي ابراهيم! (عليه السلام) طايفه‌اي از امت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، فرزند او، حسين (عليه السلام) را مانند بره‌اي ذبح مي‌کنند و با اين کار، مستوجب غضب من مي‌شوند. پس فرياد و فغان ابراهيم (عليه السلام) بلند شد و شروع به گريه کرد. در اين حال، خداوند به وي فرمود: اي ابراهيم! (عليه السلام) جزع و فغان تو را فداي اسماعيل (عليه السلام) قرار دادم مانند آنکه اسماعيل (عليه السلام) را به دست خودت فدا کرده‌اي، چون بر حسين (عليه السلام) و قتل او گريه کردي و به دليل همين ناراحتي، براي تو بلندترين درجه‌ي کساني را که ثواب دادم واجب گردانيدم و اين، تفسير قول حق‌تعالي است که مي‌فرمايد: وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ (صدوق، 1387، ج1: 182)."
بنابراين اشکي که از چشمان عاشقان سيدالشهدا (عليه السلام) جاري مي‌شود، علاوه بر ازدياد مهر و محبت و مودت نسبت به خاندان رسالت، موجب بيزاري از دشمنان آن حضرت نيز مي‌شود و نشان‌دهنده‌ي تنفر شديد از تکيه‌ي ناحق آنان بر مسند حکومت است.

محشور شدن با امام حسين (عليه السلام)

آن حضرت، با برشمردن گريه بر مصائب کربلا، به عنوان يکي از راه‌هاي محشورشدن با سالار شهيدان (عليه السلام)، به ريان‌بن شبيب فرمودند:
"اگر از اينکه در درجه‌هاي عالي بهشت با ما باشي، خوشحال مي‌شوي، پس به سبب اندوه ما، اندوهناک شو و در شادي ما، شادمان باش و بر تو باد که ولايت ما را از دست نگذاري! فَلَو أنَّ رَجُلاً أَحَبَّ حَجَراً لَحَشرَهُ اللهُ عَزَّوَجلَّ مَعَهُ يَومَ القيَامَةِ؛ چرا که اگر مردي، دوستدار سنگي باشد، خداوند متعال در روز قيامت، او را با آن سنگ، محشور مي‌کند (همان، ج2: 269)."
وقتي دوستي با سنگ، باعث محشور شدن عاشق با آن مي‌شود در اين صورت، دوستي و عشق به امام حسين (عليه السلام) که سرور جوانان اهل بهشت هستند چه نتيجه‌اي دارد؟!

آمرزش گناهان

گريه بر سيدالشهدا (عليه السلام) از بين‌برنده‌ي گناهان و موجب غفران الهي است. ريان‌بن شبيب از امام رضا (عليه السلام) روايت کرد که فرمودند:
يَابنَ شَبيب! إِن بَکَيتَ عَلَي الحُسينِ (عليه السلام) حَتّي تَصيرَ دُمُوعُکَ عَلي خَدَّيکَ غَفَراللهُ لَکَ کُلَّ ذَنبٍ أذنَبتَهُ صَغيراً کَانَ أَو کَبيراً؛ قَليلاً کانَ أَو کثيراً؛ اي پسر شبيب! اگر بر حسين (عليه السلام) آن‌قدر گريه کني که اشک‌هايت بر چهره‌ات جاري شود، خداوند همه‌ي گناهاني را که مرتکب شده‌اي مي‌آمرزد، کوچک باشد يا بزرگ، کم باشد يا زياد (همان، 1362: 112).
در جايي ديگر فرمودند: «فَعَلَي مِثلِ الحُسَينِ فَليبکِ الباکونَ فَإنَّ البُکاءَ عَليهِ يَحُطُّ الذُّنوبَ العِظامَ؛ گريه‌کنندگان بايد بر کسي همچون حسين (عليه السلام) گريه کنند، زيرا گريستن بر او، گناهان بزرگ را فرو مي‌ريزد» (مجلسي، 1408ق، ج44: 283).

رهايي از قول و هراس روز قيامت

امام رضا (عليه السلام) با بيان اين مسئله که: «مَن تذَکَّرَ مُصابَنا فَبَکي وَ أبکَي لَم تَبکِ عَينُه يومَ تَبکي العُيونُ؛ هرکس از مصائب ما ياد کند، بگريد و بگرياند، چشمش در آن روز که چشم‌ها (از بيم عذاب‌ها، سؤال‌ها و هيبت مجازات‌ها) گريان مي‌شود، گريان نشود» (بحراني، 1374، ج3: 508؛ صدوق، 1387، ج1: 214)، فرمودند: «مَن کانَ عاشوراءُ يومَ مُصيبَتِهِ جَعلَ اللهُ عَزَّوَجلَّ يومَ القيامَةِ يَومَ فَرجِهِ و سُرورِهِ؛ هرکس عاشورا را روز مصيبت خويش قرار دهد، خداوند تبارک و تعالي، روز قيامت را روز گشايش و خوشحالي او قرار مي‌دهد» (همان: 298).
آن حضرت، شرکت در مراسم عزاداري ائمه (عليهم السلام) را باعث زنده شدن دل‌ها در روز قيامت دانسته و فرمودند: «هرکس در مجلسي بنشيند که امر ما را در آن مجلس، زنده بدارند، روزي که دل‌ها مي‌ميرند، قلبش نميرد» (طبرسي، 1385ق: 257).
بنابراين با توجه به آنچه گفته شد، يکي از سياست‌هاي ثابت و تغييرناپذير امامان معصوم (عليهم السلام) بعد از شهادت سالار شهيدان (عليه السلام)، احياي اين نهضت بود. تأکيد آنان بر عزاداري براي سيدالشهدا (عليه السلام)، ذکر فضائل و زيارت آن حضرت، از عاشورا مشعلي جاويدان ساخت و کربلا را به صورت بزرگ‌ترين دژ مقاومت اسلامي در برابر کفر، نفاق و بيداد درآورد. امروزه با استفاده از سيره‌ي ائمه هدي (عليهم السلام)، عاشوراي حسيني، سمبل بيداري اسلامي و راه رهايي مظلومان جهان از سلطه‌ي مستکبران شناخته مي‌شود. اگرچه در طول تاريخ، از سوي کوردلان تلاش‌هايي براي فراموشي نام حسين (عليه السلام) و خاموشي اين مشعل هدايت صورت گرفته است، امّا علي‌رغم اين تلاش‌هاي مذبوحانه که نشان از وحشت آنان از جوشش خون پاک حسيني در رگ‌هاي نسل جوان دارد، هر زمان، گرايش به سوي عاشورا و محرم، افزون‌تر و گسترده‌تر و دل‌هاي مظلومان جهان، شيداي سيدالشهدا (عليه السلام) مي‌شود.
سيره‌ي امام رضا (عليه السلام) در خصوص سالار شهيدان (عليه السلام) باعث عميق‌تر شدن اعتقاد ديني مردم اين مرز و بوم نسبت به واقعه‌ي کربلا و الهام‌پذيري از اين رويداد بزرگ بشري شد، طوري‌که امروزه هر اجتماعي به منظور بزرگداشت مصيبت آن بزرگوار، يادآور امام رضا (عليه السلام) است که با وسيله قراردادن اين اجتماع‌ها در اثناي زندگي اجتماعي خود به منظور تعليم قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) به مردم از طريق نقل وقايع کربلا، چنين سنّتي را پايه‌گذاري کردند.

نتيجه‌گيري

با وجود آنکه در ميان حوادثي که در طول تاريخ به وقوع پيوسته، هيچ حرکتي، نمود، پويايي و برجستگي قيام عاشورا را ندارد، امّا آنچه بيش از همه، باعث شده تا خون و پيام اين رويداد عظيم تاريخي براي هميشه، پرفروغ و سازنده بماند و بر تارک تاريخ بشريت بدرخشد، سيره‌ي فرهنگي ائمه اطهار (عليهم السلام) در زنده نگه‌داشتن و احياي فرهنگ آن است. به همين دليل، علي‌رغم اينکه اين نهضت، در سرزميني محدود، زماني کوتاه و با فداکاري افراد معدودي رخ داد، ولي توانست الگويي عملي براي آزادمردان جهان، ارائه کند.
هرچند ائمه (عليهم السلام) در محدوديت‌هاي شديد خلفاي اموي و عباسي به سر مي‌بردند، امّا با موضع‌گيري‌هاي مناسب، توانستند از فرهنگ عاشورا و دستاوردهاي ارزشمند آن به صورت شايسته، پاسداري کنند و راه حماسه‌آفرينان کربلا را تداوم بخشند.
اين نوشتار نشان داد که حضرت رضا (عليه السلام) براي زنده نگه‌داشتن ياد و راه سيدالشهدا (عليه السلام)، روش‌ها و رويکردهاي فرهنگي خاصي داشتند و در اين زمينه، اقدام‌هاي مهمي انجام دادند، از جمله: تبيين جايگاه والاي امام حسين (عليه السلام) در ميان ساير ائمه (عليهم السلام)، ابراز تنفر از قاتلان آن حضرت، تبيين نتايج بي‌حرمتي و احترام نسبت به عاشورا، ترغيب شاعران به مرثيه‌سرايي بر سالار شهيدان (عليه السلام)، توصيه به روزه‌داري در اول ماه محرم، توصيه به زيارت قبر آن حضرت و تعيين زمان‌ها و دعاهاي مخصوص براي آن و تبيين نتايج اين زيارت مانند: رسيدن به قرب الهي، برخورداري از شفاعت، محاسبه شدن به عنوان حج، تقديس سالار شهيدان (عليه السلام)، برپايي سوگواري و بيان نتايج آن همچون: حفظ دستاوردهاي نهضت عاشورا، آگاهي از حقيقت دين، پيوند با سيدالشهدا (عليه السلام)، آمرزش گناهان و رهايي از هول و هراس روز قيامت.
بنابراين به تدبر مي‌توان دريافت که امام هشتم (عليه السلام)، همان مبارزه‌ي درازمدت اهل بيت (عليهم السلام) را که در همه‌ي اعصار بعد از عاشورا استمرار داشته با همان جهت‌گيري و همان اهداف ادامه داده‌اند.

پي‌نوشت‌ها:

1. دانشيار گروه علوم قرآن و حديث دانشگاه ايلام 2. استاديار گروه زبان و ادبيات عرب دانشگاه ايلام
3. علي بن موسي (عليه السلام) در بسياري از موارد، در تأييد سخنان و فرمايش‌هاي خود در مورد سيدالشهدا (عليه السلام)، روايت‌هايي از ساير معصومان (عليه السلام) نقل مي‌فرمودند.
4. تقريباً تمام احاديثي که در اين نوشتار به کار برده شده است در منابع معتبر اهل سنّت نيز وجود دارد (نک؛ عطايي، 1388؛ 206- 160). همچنين، بسياري از احاديث، در منابع معتبر فراواني ثبت شده که به علت تنگناي فرصت مقاله به ذکر يک يا دو مورد بسنده شده است.
5. اوج تبرّي ائمه (عليهم السلام) در زيارت عاشورا جلوه‌گري مي‌کنند. اين زيارت از امام باقر (عليه السلام) نقل شده است.
6. اصولاً شعر عاشورايي را در گستره‌ي ادبيات عربي، مي‌توان به چهار دوره‌ي مشخص تقسيم کرد: الف. دوره‌ي امامان که با شهادت امام حسين (عليه السلام) شروع و با غيبت امام زمان (عليه السلام) پايان مي‌يابد؛ ب: دوره‌ي پس از غيبت که از اوايل قرن چهارم آغاز و تا پايان قرن ششم ادامه مي‌يابد؛ ج: دوره‌ي سوم که از ابتداي قرن ششم شروع و با پايان قرن نهم خاتمه مي‌يابد؛ دوره‌ي چهارم از قرن دهم شروع و تا روزگار ما تداوم يافته است.
شاعران شيعي تحت تأثير رويکرد ائمه (عليهم السلام) نسبت به قيام امام حسين (عليه السلام) در دوره‌ي اموي و عباسي، به انعکاس شاعرانه‌ي اين رخداد مکتبي و ابعاد گوناگون آن در آفريده‌هاي شعري خود پرداختند و دفاع از حريم ولايت و مقدسات اسلامي که به نحو کامل در قيام امام حسن (عليه السلام) تجلي يافته بود، به شعر شاعران بزرگي همچون سيدحميري، کميت اسدي، منصور نمري، ديک الجن و ابن رومي راه يافت و با قصيده‌ي ثانيه دعبل خزاعي به اوج خود رسيد. صراحت لهجه و ربط‌ حادثه‌ي کربلا به سقيفه، از مشخصات شعر عاشورايي اين دو دوره است (نک: خزعلي، 1381: 91-67).
7. دعبل‌بن علي‌بن رزين از قبيله‌ي خزاعه بود که در سال 140ق. در کوفه و در خانواده‌اي متدين و اهل شعر و شاعري متولد شد. در مسائل شيعي، اشعار فراواني دارد. دوستي اهل بيت (عليهم السلام) او را به نشاط مي‌آورد و هنگامي‌که از آنان سخن مي‌گفت، چنان با گريه و سوز و خلوص، لب مي‌کشود که چنين عاطفه‌اي در هيچ شاعري ديده نشده است. اين شاعر، قصيده‌ي ثانيه‌اي دارد که به «مدارس الآيات» مشهور است، 121 بيت دارد و بلندترين شعري است که دعبل در مدينه سروده بود و سوز دروني شاعر در تک تک بيت‌هاي آن قصيده‌ي غرّا و جاودانه شعله مي‌کشد. اين قصيده که حماسه‌ي تاريخ بني‌هاشم و منقبت‌نامه‌ي آل علي (عليه السلام) است، بسيار مورد توجه امام رضا (عليه السلام) قرار گرفت و «چنان زبانزد خاص و عام و کوچک و بزرگ شده بود که حتي راهزنان نيز آن را از بر داشتند» (نک: بحراني، 1429ق: 126- 121).
وي در مورد امام حسين (عليه السلام) مرثيه‌هاي فراواني سروده از جمله:
رأسُ بنِ بنتِ محمدٍ وَ وصيَّةِ *** يالَلرِّجالِ عَلي قَنَاةِ يُرفَعُ
وَالُسلِمونَ بِمَنظَرِ وَ بمَسمَعِ *** لا جازعٌ مِن ذا و لا مُتَخَشِّعٌ
اي مردان! سر پسر دختر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و وصي او بر روي نيزه‌اي برافراشته شده است. مسلمانان فقط نظاره‌گر و شنواي اين داستان هستند و از اين کار، نه زاري کرده و نه وحشتي دارند.
وي در سال 235 ق. درگذشت (نک؛ ضيف،1447ق، ج3: 324- 318).
8. زماني که دعبل همراه آن خلعت وارد قم شد، مردم آن شهر از او خواستند تا پيراهن امام (عليه السلام) را به 300 هزار درهم بفروشد. او راضي نشد، مردم پيراهن را از او گرفتند و به او گفتند: يا پول را بگير و يا پيراهن را به تو نخواهيم داد. دعبل گفت: من آن را از روي ميل به شما نداده‌ام، لباس غصبي هم براي شما سودي ندارد. سرانجام با توافق، يکي از دو آستين جامه را با 300 هزار درهم به او دادند (بحراني، 1429ق: 127).
9. ابونواس از شاعران مشهور دوره‌ي اول عباسي است که در خمريه‌سرايي سرآمد شاعران عرب به شمار مي‌آيد. اما در اواخر عمر، توبه کرد و به زهد روي آورد وي در سال 198 ق. درگذشت (نک. ضيف، 1447ق، ج3: 237-220).
در مجلس باشکوهي که مأمون به مناسبت ولايتعهدي امام (عليه السلام) ترتيب داد، ابونواس در مدح اهل بيت (عليهم السلام) چنين سرود:
مُطَهَّرونَ تَقِيَّاتٌ ثِيابُهم *** تَجرِي الصَّلَواةُ عَلَيهِم أينَما ذُکِرُوا
مَن لَم يَکُن عَلَويّاً حينَ تُنسِبُهُ *** فَمَا لَه مِن قَديمِ الدَّهرِ مُفتَخَرُ
آل محمد (عليهم السلام) افراد منزه‌اي هستند و دامنشان هم از هر عيب و ننگي، پاکيزه است. هرکجا نام آنان برده شود سيل صلوات و درود بر آنان جاري مي‌شود. کسي که سلسله‌ي خاندانش در موقع انتساب به علي (عليه السلام) نرسد از روزگار قديم او را افتخار و مباهاتي نباشد.
پس از اينکه ابونواس اشعارش را به اتمام رساند، امام (عليه السلام) به وي فرمودند: «قد جِئتَنا يا أبانواس بأبياتِ ما سَبَقَکَ إليها أحَدٌ مِنَ العَالَمين؛ اي ابونواس! براي ما ابياتي را آورده‌اي که هيچ‌کس در جهان، در سرودن مانند آن بر تو پيشي نگرفته است» (صدوق، 1387، ج2، 142).
10. بعضي شاعران فارسي‌زبان، ميان مصائب کربلا و مصائب امام رضا (عليه السلام) هماهنگي و ارتباط برقرار کرده‌اند. به عنوان نمونه ملک‌الشعراي بهار، ترکيب بند «توپ روس» را در سوگواري حادثه‌ي بمباران آستان مقدس رضوي توسط روس‌ها در سال 1290 سرود:
ارديبهشت نوحه و آغاز ماتم است *** ماه ربيع نيست ماه محرم است
گر باد نوبهار وزد اندرين ربيع *** همچون محرم از چه جهان غرق ماتم است؟
... آيا دوباره خون حسين و کسان او *** گشته است بر گروه زنازادگان سبيل؟
(1368، ج1، 227).
11. نکته‌ي قابل تأمل اين است که ثواب زيارت امام رضا (عليه السلام) و آثاري که اين زيارت براي زائران آن حرم شريف دارد، تقريباً مانند زيارت امام حسين (عليه السلام) و آثار آن است. به عنوان نمونه امام رضا (عليه السلام) از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت فرمودند: «سَتَدفَنُ بِضعَةٌ مِنّي بِخراسانَ مازارَها مَکروبٌ إِلَّا نَفَّسَ اللهُ کُربَتَهُ ولا مُذنِبٌ إلّا غَفَراللهُ لَهُ؛ در آينده پاره‌اي از تن من در خراسان دفن مي‌شود، هر گرفتاري وي را زيارت کند که خداوند گرفتاري وي را برطرف کرده و هر گناهکاري، او را زيارت کند خداوند متعال گناهانش را مي‌آمرزد» (حمويني شافعي، 1398ق، ج2: 190؛ قندوزي، 1385ق، ج2، 341).
در حديث ديگري از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، ثواب زيارت امام رضا (عليه السلام) برابر با ثواب به جاآوردن حج، قرار داده شده است (همان).
12. حضرت زينب (سلام الله عليها) در مورد وقايع دردناک روز عاشورا فرمودند: «ما رأيتُ إِلّا جميلاً؛ به جز زيبايي چيزي نديدم» (مجلسي، 1408ق، ج45: 116).

منابع تحقيق :
قرآن کريم.
ابطحي، سيدمرتضي، (1416ق)، الشيعة في أحاديث الفريقين، الطبعة الأولي، قم: امير.
ابن شهرآشوب مازندراني، أبوجعفر محمدبن علي، (1405ق)، مناقب آل أبي طالب (عليه السلام)، بيروت: دارالأضواء.
ابن طاووس، علي‌بن موسي (1409ق). إقبال الأعمال. چاپ دوم، تهران: الإسلامية.
ابن قولويه، جعفربن محمد (1356)، کامل الزيارات، با تصحيح عبدالحسين اميني، چاپ اول، نجف: دارالمرتضويه.
اربلي، علي‌بن عيسي، (بي‌تا)، کشف الغمة في معرفة الائمة، با ترجمه‌ي فارسي آن به نام (ترجمة المناقب)، تأليف علي‌بن حسين زواريي، قم: ادب الحوزة.
استرآبادي، علي، (1409ق)، تأويل الأيات الظاهرة في فضائل العتره الطاهره. محقق و مصحح استاد ولي حسين، چاپ اول: قم، الإسلامي.
اصفهاني، أبوالفرج، (بي‌تا)، الأغاني، محقق سمير جابر، الطبعة الثانية، بيروت: دارالفکر.
الغازي، داودبن سليمان، (1403ق)، مسند الإمام الرضا (عليه السلام)، الطبعة الأولي، بيروت: الإعلام الإسلامي، مرکز النشر التابع لمکتب الإعلام الإسلامي.
امين، سيدمحسن، (1403ق)، أعيان الشيعه. محقق حسن امين. بيروت: دارالتعارف للمطبوعات.
بحراني، سيدهاشم‌بن سليمان، (1387). البرهان في تفسيرالقرآن. مصحح قسم الدراسات الإسلاميه البعثه، چاپ اول، قم: البعثه.
بحراني، عبدالرضا بن محمد الأوالي، (1429ق). إيجاج الأحزان في وفات غريب الخراسان. مصحح محمدابراهيم مالمير، الطبعة الأولي، قم: الأنصاري.
بهار، محمدتقي، (1368)، ديوان اشعار، چاپ پنجم، تهران: توس.
حسيني، سيدعلي، (1385)، کرامات و مقامات عرفاني امام حسين (عليه السلام)، تهران: نبوغ.
حمويني شافعي، شيخ الإسلام ابراهيم‌بن محمد، (1398ق)، فرائدالسمطين في فضائل المرتضي و البتول و السبطين والأئمة من ذريّتهم. الطبعة الأولي، بيروت: المحمودي.
خزعلي، انيسه، (1381). امام حسين (عليه السلام) در شعر معاصر عربي. چاپ اول، تهران: اميرکبير.
زمخشري، ابوالقاسم، (1389)، تفسير کشاف. مترجم مسعود انصاري، چاپ اول، تهران: ققنوس.
سحاب، ابوالقاسم، (1344)، زندگاني حضرت علي‌بن موسي الرضا (عليه السلام)، چاپ دوم، تهران: اسلاميه.
صدوق، محمدبن علي بن حسين بن بابويه، (1362). الأمالي، تهران: اسلاميه.
صدوق، محمدبن علي‌بن حسين‌بن بابويه، (1385)، علل‌الشرايع. چاپ اول، قم: داوري.
صدوق، محمدبن علي‌بن حسين بابويه، (1387)، عيون أخبار الرضا (عليه السلام)، چاپ اول، قم: پيام علمدار.
صدوق، محمدبن علي‌بن حسين‌بن بابويه، (1404ق). من لايحضره الفقيه. الطبعة الثانية، قم: منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية.
صدوق، محمدبن علي‌بن حسين‌بن بابويه، (1407ق)، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، چاپ دوم، قم: دارالشريف الرضي.
ضيف، شوقي، (1427ق)، تاريخ الأدب العربي. الطبعة الثانية، بيروت: ذوي القربي.
طبرسي، علي‌بن حسين، (1385ق)، مشکاه الأنوار في غرر الأخبار، چاپ دوم، نجف، المرتضويه.
طبري، محمدبن جرير، (1979م). تاريخ الرسل و الملوک. قاهره: دارالمعارف.
طوسي، محمدبن الحسن، (1407ق)، تهذيب الاحکام، مصحح خرسان حسن الموسوي، چاپ چهارم، تهران: اسلاميه.
عاملي، محمدبن حسن، (1403ق). وسائل‌الشيعة إلي تحصيل مسائل الشريعة. چاپ ششم، تهران: اسلاميه.
عسقلاني، ابن حجر، (1390ق)، لسان‌الميزان، الطبعة الثانية، بيروت: للمطبوعات.
عطايي، محمدرضا، (1388). امام رضا (عليه السلام) در آثار دانشمندان اهل سنّت. چاپ اول، مشهد: آستان قدس رضوي.
فتال نيشابوري، محمدبن أحمد، (1375). روضه الواعظين و بصيره المتعظين. چاپ اول، قم: رضي.
قندوزي، سليمان‌بن ابراهيم، (1385ق)، ينابيع المودة لذوي القربي، الطبعة الثامنة، قم: العراقية.
کفعمي، ابراهيم‌بن علي عاملي، (1405ق)، المصباح، چاپ دوم، قم: دارالرضي.
کمپاني، فضل‌الله، (1365)، حضرت رضا (عليه السلام)، چاپ سوم، مشهد: عرفان.
مجلسي، محمدباقر، (1408ق)، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار. قاهره: دار أحياء.
مدرسي، محمدتقي، (1378). امامان شيعه و جنبش‌هاي مکتبي. مترجم حميدرضا آژير. چاپ اول، مشهد: مرکز الدراسات الإسلامية آستان القدس الرضوي.
مسعودي، علي‌بن الحسين (بي‌تا)، مروج الذّهب و معادن الجوهر. چاپ اول، بيروت: دارالکتب العلمية.
مفيد، محمدبن محمد، (1413ق)، الف، المزار. چاپ اول، قم: کنگره‌ي شيخ مفيد.
مفيد، محمدبن محمد، (1413ق ب)، المقنعه. چاپ اول، قم. کنگره‌ي شيخ مفيد.
موسوي خميني، روح‌الله، (1378)، صحيفه نور. چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره).
نجف، محمدمهدي، (1406ق)، صحيفة الرضا(عليه السلام)، چاپ اول، مشهد: کنگره‌ي امام رضا (عليه السلام).
نوري طبرسي، حسين‌بن محمدتقي، (1411ق)، مستدرک الوسائل، الطبعة الثانية، بيروت: آل البيت (عليهم السلام) لإحياء التراث.
وحيدي، سيمين‌دخت، (1377)، هفتمين فصل غزل (مجموعه شعر دفاع مقدس)، چاپ اول، تهران: بنياد حفظ آثار و ارزش‌هاي دفاع مقدس.

منبع مقاله :
فصلنامه علمي- پژوهشي فرهنگ رضوي، سال سوم، شماره‌ي نهم، بهار 1394