آمیختن ارزشها با ضد ارزشها
در ابتدا لازم است به برخی مفاهیم پیش از پرداختن به آیهی 71 سورهی آل عمران که مسئلهی آمیختن ارزشها و ضد ارزشها را مطرح میکند، بپردازیم.
نویسندگان: سید علی نقی ایازی، نیکوسادات هدایی
در ابتدا لازم است به برخی مفاهیم پیش از پرداختن به آیهی 71 سورهی آل عمران که مسئلهی آمیختن ارزشها و ضد ارزشها را مطرح میکند، بپردازیم.
تعریف انحراف: هر گونه رفتاری که با چشمداشتهای جامعه یا گروه معینی در داخل جامعه تطبیقی نداشته باشد، انحراف نامیده میشود.
شخصی که به تنهایی از هنجارهای جاافتادهی جامعهاش منحرف میشود و در واقع آن هنجارها را رد میکند، منحرف فردی نامیده میشود و گروهی که به گونهای دستهجمعی عملی بر خلاف هنجارهای مرسوم جامعهشان انجام میدهند، انحراف گروهی را مرتکب میشوند. (1)
«یا أَهلَ الکِتابِ لِمَ تَلبِسُونَ الحَقَّ بِالباطِلِ وَ تَکتُمُونَ الحَقَّ وَ أَنتُم تَعلَمُونَ»: (2) ای اهل کتاب ! چرا حقّ را به باطل مشتبه میسازید و (یا) حقّ را کتمان میکنید، در حالی که خود (به حقّانیت آن) آگاهید.
در اینجا به بیان تفسیر پرتوی از قرآن میپردازیم:
آن آیه خبر از طایفهای از اهل کتاب بود که حرفه و کارشان اضلال است، مانند میکرب بیماری که پیوسته میگردد تا در بدن و عضو ناتوان و بیدفاعی رخنه کند. این دو آیه ندای تنبیهی به همهی اهل کتاب است که چرا به آیات خدا کفر میورزند و آنها را پوشیده میدارند و حق را به لباس باطل میپوشانند و یا حق و باطل را آمیخته میکنند (تلبسون از لبس به فتح یا ضم لام) و زمینهی اضلال خلق را فراهم میسازند؟ چون اهل کتاباند، و اصول و آیات وحی و نبوت و حق را میشناسند، آیات روشن این نبوت برایشان مشهود و حقانیت آن برایشان معلوم است و چون کفر بدین آیات و باطل نمایاندن این حق، ناشی از جهل آنان نیست، پس چه منشأ و انگیزهای دارد و برای چیست؟ «لِمَ تَکفُرُونَ... لِمَ تَلبِسُونَ...» طرح این دو پرسش برای همیشه و برای آگاهی خلق گرفتار و برای آن است که شاید اهل کتاب به خود آیند و بیندیشند و از لا شعوری تقلیدی و تأثر از محیط که آیات خدا و حق وسیله امتیازجویی و بهرهکشی گردید، به شعور آیند و اگر مستشعر نشدند و برنگشتند و پاسخ روشنی در برابر این پرسشها ارائه نکردند، شاید خلق چشم و گوش بسته و دنبالهرو آنان به خود آیند و آگاه شوند و دامهای این دامداران را بشناسند و خود را برهانند.(3)
در این آیه با لحن توبیخی با اهل کتاب برخورد میشود و آنها را به این مسئله توجه میدهد که با آنکه میدانید، کتمان میکنید؟ و حق را به گونهای دیگر جلوه میدهید؟ اهل کتاب با آگاهی کامل از اینکه محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) همان پیامبر موعود (صلی الله علیه و آله و سلم) است و نشانههایی را که در کتابهایشان آمده بود، دارد، او را انکار کردند و حق را که از آن با خبر بودند، پوشیده نگاه داشتند و حق و باطل را به هم آمیختند. این آمیختگی حق و باطل مسئلهای است که همیشه دشمن از آن استفاده کرده است و از بیخبری و سادهدلی افراد در پیشبرد اهدافش کمک گرفته است. در عصر حاضر با پیشرفت مختلف علمی و جهانی شدن اطلاعات و روی کارآمدن اینترنت و رسانههای جهانی دیگر از این حربه بیش از پیش استفاده میشود و چنان به باطل رنگ و بوی حق تزریق میکنند و آن را زیبا جلوه میدهند و با استفاده از رسانهی جهانی همهگیر آن را سریع منتشر میکنند که گویی حقیقت جز آنچه اینان میگویند نیست.
به طور کلی میتوان گفت یکی از کارکردها و پیامدهای منفی انحراف، سردرگمی دربارهی ارزشهاست که میتواند سبب کمرنگ شدن برخی ارزشها در جامعه شود. این آیه لحن توبیخ گونهای با چنین افرادی دارد که با اندیشهها و رفتارهای خود باعث تشویش افکار و تزلزل عقاید مردم میشوند و آنها را با پنهان کردن حق و کتمان آن افکار به سمت و سویی غیر واقعی سوق میدهند. در اینجا روی سخن با اهل کتاب است، آنها که از قدرت اجتماعی و نفوذ قابل توجهی برخوردار بودند. این گونه رفتارهای ایشان باعث تنشها ی اجتماعی و همچنین بیاعتمادی به دین میشد. آنها میخواستند از این گسیختگی و سردرگمی در جهت دستیابی به منافعشان سود برند و باعث دلزدگی و دلسردی عموم مردم از دین و آیین جدید شده، ایشان را میان دو راهی حق و باطل قرار دهند تا توان تشخیص را از آنها سلب کنند و با این حربه جلوی آهنگ سریع پذیرش مردم را از جاهلیت به سمت نور بگیرند و جانهای تازه بیدار شده را به خوابی عمیق برند.
این کار از علمای یهود و نصارا بر میآمد که از جایگاه و مقبولیتشان نزد عامهی مردم این چنین سوء استفادههایی را بنمایند تا ابتکار عمل را به دست گیرند و به عنوان رهبران مذهبی عدهی زیادی را به جنبش خود جلب کنند و در مقابل جنبشی که اسلام به وجود آورده بود و انگیزهای که با معرفی ارزشهای جدید به جامعه عرضه کرده بود، به مخالفت برخیزند و در روند تغییرهای اسلام اختلال به وجود آورده و مانع آن شوند.
در این آیه خداوند به صراحت این افراد را معرفی کرده، خطر ایشان را متذکر میشود. از آنچه آیه مورد بررسی، ما را به آن توجه میدهد، میتوان چنین استنباط کرد که آمیختن آگاهانهی حق به باطل و کتمان به دست علمای یهود و نصارا امری انکارناپذیر است که خداوند آنان رانکوهش و سرزنش میکند.
انحراف فیحدذاته فرایندنامطلوبی نیست و بسته به اینکه در چه جهت انحراف صورت میپذیرد، باعث ایجاد تغییرهای مثبت و منفی در جامعه میشود. در این بخش که سخن از اعمال انحرافآمیز یهود در مقابله با تغییرهای مثبتی که اسلام در پی آن است، آمده، به کارکردهای منفی میپردازیم:
1. گسیختگی نظم اجتماعی: نقض گستردهی هنجارهای اجتماعی، نظم اجتماعی را میگسلد.
2. سردرگمی دربارهی ارزشها و هنجارها: انحراف تشخیص این امر را برای مردم دشوار میسازد که رفتار مورد کدام است و اینکه چه چیزی نادرست است.
همچنین وجود طیف گستردهای از اخلاقهای گوناگون در جامعه موجب تنش اجتماعی گروههای منحرف و سایر گروههای معمول میشود.
3. تغییر جهت منابع و امکانات: نیاز به کنترل گستردهی انحراف، غالباً نیروهای مفید و سازنده را برای حفظ نظم اجتماعی و کنترل منحرفان به کار میگیرد.
4. بیاعتمادی: گسترش انحراف اعتمادها (مثل وفای به عهد، عدم غارت اموال دیگران و...) را از مردم عادی سلب میکند.(4)
یکی از روشهای ایجاد تحریف و تخریب فرهنگی همین مسئله آمیختن ارزشها و ضدارزشهاست که علمای اهل کتاب با درآمیختن حق به باطل و کتمان حق، مردم را گمراه میساختند.
تحریف فرهنگی زمینهی خروج اعضای جامعه از مسیر اصلی خویش را فراهم کرده و باعث تغییر هویت جمعی مردم آن جامعه میشود.(5)
همچنین در این آیه به اهمیت نقش نخبگان در رویکرد افراد جامعه اشاره شده است.
حضرت امیر (علیه السلام) در سخنان خود درباره آمیختگی حق با باطل میفرمایند:
«فَلَو اَنَّ الباطل خَلَصَ مِن مزاج الحقِّ لم یخِفَ علی المُرتادینَ و لو أنّ الحقَّ خَلَصَ من لَبسِ الباطلِ انقطعت عنه السن المعاندینَ و لکن یوخَذُ من هذا ضِغثٌ و مِن هذا ضِعثٌ فیزجان»: (6) پس اگر باطل از حق کاملاً جدا میگردید، بر حقیقتجویان پوشیده نمیماند و اگر حق از باطل خلاص میشد، زبان معاندان از آن قطع میگردید.
توجه به این سخن میزان اهمیت شفافیت حق و باطل را آشکار میکند.
پینوشتها:
1. بروس کوئن؛ درآمدی به جامعهشناسی؛ ص 160 - 161.
2. آل عمران: 71.
3. سیدمحمود طالقانی؛ پرتوی از قرآن: ج5، ص19.
4. مجید کافی: مبانی جامعهشناسی؛
5. محمدباقر آخوندی و علی نقی ایازی: مفاهیم اجتماعی در قرآن: ص 193.
6. محمد دشتی: نهجالبلاغه: خطبه 50.
منبع مقاله : ایازی، علی نقی؛ ساداتهدایی، نیکو، (1393)، درآمدی بر مفهوم تغییرات اجتماعی در قرآن، قم: چاپخانهی مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}