جنبشهای اسلامی سودان
علی جمشیدی (2)
محمدرضا حاتمی (3)
مقدمه
شکلگیری جنبشهای اسلامی در جوامع مسلمانان در دو قرن اخیر پاسخی به منظور حل مشکلات داخلی به خصوص استبداد و انحطاط داخلی و نیز برخورد با استعمار و هجوم فرهنگ غربی و همچنین احیا ارزشهای اسلامی بوده است. بدین شکل که این جنبشها به خصوص در نیمه دوم قرن نوزدهم به بعد اندیشه غالب جریانهای فکری و حرکتهای اسلامی مسلمانان در جوامع اسلامی بوده است. (4) از این منظر، برای بررسی جنبشهای اسلامی کشور سودان، طی یک تقسیمبندی زمانی در ابتدا جنبشهای اسلامی سودان در دوران قبل از استقلال این کشور در قرن نوزدهم را با تمرکز بر جنبش مهدی سودانی مورد بررسی قرار میدهیم و پس از آن، با تمرکز بر حرکتهای اصلی و اخیر اسلامی در سودان در قرن بیستم به خصوص در دوران بعد از استقلال سودان، چگونگی آغاز، فعالیت، گرایشهای فکری رهبران و اهداف و نتایج حرکتها و جنبشهای اسلامی در سودان در دهههای اخیر را مورد شرح و بررسی قرار داده میشود.طرح مسئله
انحطاط و عقبماندگی داخلی از یکسو و هجوم گسترده سیاسی و فرهنگی استعمار غربی از سویی دیگر در دو قرن اخیر دو مسئله محوری بودند که برخی رجال دینی و سیاسی جوامع اسلامی را به واکنش واداشتهاند. این دو مسئله در پیوندی تنگاتنگ مشکلات بسیاری را برای مسلمانان به وجود آورده است و متعاقب آن موجب بروز واکنشها و برخوردهایی نیز در مقابل آن بوده است که برخی از این واکنشها به فعالیت جنبشهای اسلامی در ارتباط با احیا ارزشهای اسلامی همراه با استقلال سیاسی مرتبط میباشد. به بیانی دیگر موضوع بازگشت به اسلام و احیا مذهب در این جوامع از مهمترین واکنشهای چند قرن اخیر برای رفع مشکلات جوامع اسلامی بوده است که سیر فعالیت بیشتر آنها را در قالب بررسی جنبشهای اسلامی بررسی مینمایند.آغاز و شکلگیری فعالیت جنبشها و حرکتهای اسلامی در سودان نیز مانند دیگر جوامع اسلامی در بند استعمار میباشد. بدین شکل که یکی از علل و زمینههای اصلی بروز و گسترش حرکتهای اسلامخواهانه در این کشور از نیمه دوم قرن نوزدهم تا سالهای اخیر به وجود انحطاط و استبداد در میان حکام محلی وابسته به استعمار و تسلط قدرتهای استعمارگر غربی همراه با بیتوجهی به ارزشهای مذهبی برمیگردد. بدین شکل که همزمان با سلطه سیاسی استعمار بر سودان به عنوان یک جامعه مسلمان و فعالیت شدید مبشران مسیحی در مناطقی از این کشور، حکام محلی و برخی از رهبران دینی نیز دچار انحطاط شده بودند (5) به گونهای که این موضوع را میتوان یکی از زمینههای محرک آغاز جنبشهای اسلامی در سودان در قرن نوزدهم برشمرد.
سبک و رویههای جدید اسلامگرایی در سودان نیز در اواسط قرن بیستم و در دوران قبل از استقلال این کشور شکل گرفت؛ (6) به گونهای که دهه 1940 را میتوان آغاز فعالیت جنبشهای اسلامی جدید در این کشور توصیف کرد. در این رابطه میتوان گفت همزمان با فعالیتهای سیاسی نیمه دوم قرن بیستم در سودان اسلامگراها در قالب جنبشهای اسلامی و یا فعالیت در احزاب اسلامی همواره نقش مهمی ایفا کردهاند و حتی توانستهاند در برخی دورهها یا قدرت مسلط را تحت نفوذ خود درآورند و یا حتی قدرت سیاسی را در اختیار گیرند (7).
به بیان برخی نویسندگان غربی مانند «اسپوزیتو» و «وول» سبک جدید جنبشهای اسلامی در سودان با ظهور نظامهای سیاسی چند حزبی در این کشور بعد از جنگ جهانی دوم و همچنین ایجاد احزاب سیاسی اسلامگرا عمل نموده است. به بیان این نویسندگان احزاب اسلامی در سودان در آغاز کار خود را با فعالیت دانشجویان و روشنفکران معدودی آغاز نمودند که با کسب حمایت عمومی به عنوان یک حزب وارد فعالیت سیاسی شدند. اما تکامل جنبش اسلامی در سودان را میتوان با به قدرت رسیدن اسلامگرایان در دهه 1990 همزمان دانست که تحولات این دوران در عرصه سیاسی این کشور نیز عمدتاً توسط آنها صورت گرفت. (8)
همانطور که حسن الترابی از رهبران اصلی حرکتهای اسلامی اخیر سودان بیان داشته است، میتوان بیان داشت که جنبشهای اسلامی چند دهه گذشته سودان به عنوان عکسالعملی علیه مرامهای کمونیستی و ملیگرایی آغاز شد و در دوران نخست منحصر به موجی بود که با جریانات غربی – لیبرال و کمونیستی – به مبارزه میپرداخت و بعد از آن به یک حرکت تودهای وسیع تبدیل شد. در واقع به بیان او جنبش اسلامی سودان وحدتی میان تحصیلکردگان و مردم به وجود آورد و یک جامعه اسلامی واحد و بسیج شده ایجاد کرد. (9) همچنین ترابی معتقد است که جنبش اسلامی سودان در قرن بیستم خود را از منحصر ماندن در جنبههای فرهنگی و سیاسی رها ساخته و به همه جوانب زندگی پرداخته است که نمونه آن توجه به مسائل اقتصادی توسط رهبران و گروهها و احزاب اسلامی سودان و همچنین اقدامات اجتماعی و دعوت به اسلام توسط آنها میبینیم. او همچنین موفقیتهایی نیز برای جنبش بیان نموده است که نمونه آن را نفوذ سیاسی در برخی دولتهای چند دهه اخیر سودان، اجرای شریعت اسلامی در برخی دورهها و همچنین ایجاد مؤسسات و نهادهای اسلامی بیان میکند به گونهای که اسلام را وارد صحنه زندگی عمومی و سیاسی این کشور کرده است. (10) همانطور که در ادامه تشریح خواهد شد، اولین جنبش اسلامی سودان را باید در اواخر قرن نوزدهم جستجو کرد؛ زمانی که محمد احمد با ادعای رهبری مسلمانان و مهدویت در برابر حاکم محلی منصوب شده توسط استعمار انگلیس اعلام جهاد کرد و با کسب پیروزیهایی، حکومت مهدیه در سودان تا سال 1898 یعنی تا زمان اشغال مجدد سودان توسط مصر و انگلیس ادامه داشت که در ادامه به طور تفصیلی این جنبش را مورد بررسی قرار میدهیم.
جنبش مهدی سودانی
1. شکلگیری جنبش
در نیمه دوم قرن نوزدهم به دلیل سختتر شدن رقابتهای استعماری و همچنین اهمیت جغرافیای سودان، هجوم و سلطه استعمار غربی در سودان و سراسر افریقا بیشتر شد به گونهای که حتی با کاهش قدرت رهبران محلی و حکام ترک تبار مصری در سودان و در مقابل آن افزایش حضور اروپاییان همراه بود. در واقع یکی از علل این گسترش حضور به موقعیت جغرافیایی سودان برای استعمارگران بر میگشت که از طریق آن میتوانستند به مرکز افریقا دسترسی داشته باشند و قرار داشتن سررشته رود نیل نیز در آن باعث اهمیت سودان برای استعمارگران شده بود. با این شرایط در این زمان گرچه سودان در اختیار و تحت کنترل مصریان بود، اما عملاً در اختیار استعمارگران غربی قرار گرفت به نحوی که در سال 1874 ژنرال گوردون انگلیسی اداره برخی نقاط سودان را در اختیار گرفت. در این شرایط این حکام غربی با هماهنگی مصریان با تحمیل مالیاتهای کلان بر مردم و کسب سوداهای زیاد، اهالی مناطق سودان را غارت و مورد استعمار و استثمار قرار میدادند. در چنین وضعیتی بود که موجی از قیامها علیه اروپاییان و حکومت مصری – اروپایی سودان را فراگرفت. (11)در کنار استعمارگران انگلیسی و مأموران ترک و مصری، حکام محلی سودان نیز با همکاری با این دو گروه با دریافت مالیاتهای زیادی فشار زیادی بر مردم تحمیل میکردند. با این شرایط میتوان گفت تا اوایل دهه هشتاد قرن نوزدهم، سودان از جانب سه گروه استعمارگران غربی، مأموران مصری و ترک و همچنین حکام محلی تحت ظلم و ستم قرار داشت. این فشارهای اقتصادی و فرهنگی باعث شد که به تدریج مخالفتهای اعتراضآمیز ولی پراکنده مردم سودان گسترش یابد و از ابتدای دهه هشتاد قرن نوزده به صورت یک قیام فراگیر درآید. (12)
با توجه به این شرایط سودان، جنبش مهدی سودانی و قیام عمومی مسلمانان مجال بروز یافت. در واقع زمینه و ریشه این جنبش را باید در این شرایط نامناسب سودان جستجو کرد. با این شرایط با گسترش نفوذ و افزایش پایگاههای استعماری در سودان، تودههای مردم مسلمان و تحت ظلم این منطقه به این مسائل واکنش نشان داده و جنبش خود را با جنبههای ضد استعماری و اصلاحی (همانند دیگر جنبشهای اسلامی) آغاز کردند. اما در رابطه با چگونگی آغاز و گسترش این قیام باید خاطر نشان ساخت که این جنبش در ابتدا به مدت دو سال به حاشیه جنوبی مناطق عربی سودان و در منطقه کردوفان متمرکز بود و فتح این منطقه نیز نخستین توفیق عمده قیام مهدی محسوب میشود. اما گسترش آن به سایر قسمتهای سودان به تدریج و با گسترش مبارزات صورت گرفت. (13) رهبری جنبشالمهدی در سودان را که به طور جدی از سال 1881 آغاز شد محمد احمد برعهده داشت. بعد از بروز نارضایتیهای مردمی در پی ظلم و فساد حاکمان محلی و استعماری در سودان محمد احمدرهبری معترضان را بر عهده گرفت و ادعا کرد که رهبر و پیشوای اسلام است. در این راه او برای مبارزه به پیروان خود وعده مساوات و برابری و همچنین بیرون راندن بیگانگان را میداد. (14)
2. افزایش فعالیتها و شکلگیری و سقوط دولت مهدیه
در مراحل آغازین این جنبش و با هدف گسترش آن و تعقیب اهداف مورد نظر، محمد احمد و همراهان او مردم را به اسلام اولیه و احیای آن و توحید همراه با رفع ستمها و استعمار مصریها و اروپاییان و حکام محلی دعوت میکردند و نوید تقسیم و یا مصادره اموال و املاک آنها و برقراری عدالت و مساوات و وحودت اسلامی و حکومت اسلامی بر مبنای قرآن و سنت را میدادند و درصدد رفع نابهسامانیهای داخلی و بیرون راندن استعمارگران اروپایی بودند. در این راستا محمد احمد با آغاز جدی فعالیت جنبش در سال 1881 به عنوان امام و رهبر و به روایت برخی مهدی موعود مردم سودان را به قیام فراخواند و توانست با جمع کردن نیروهای زیادی برای جنبش نهضت خود را آغاز نماید. (15) گسترش جنبش مهدی نیز به این شکل بود که با شکست نیروهای مصری برای جلوگیری از پیوستن نیروهای دولتی و مصری که برای جلوگیری از پیوستن مردم به جنبش و سرکوب مرکز توجه آنها لشکرکشی میکردند، باعث افزایش اعتبار مهدی سودانی و پیوستن و گرایش فزاینده مردم و به خصوص چادرنشینان بقاره به قیام به رهبری او شد. به ویژه که یاران مهدی آرمانها و اندیشههای او را در سراسر کشور تبلیغ میکردند و مردم با تعالیم اصلاحی او آشنا میکردند که موجب جذب پیروان زیادی شد به گونهای که سرانجام قیام او به یک جنبش مذهبی، سیاسی، اصلاحی و ضداستعماری تبدیل شد. (16)در سال 1883 جنبش مهدی پیروزیهای مهمی کسب کرد و شورش خود را به ایالات ساحلی دریای سرخ گسترش داد و تا پایان این سال پیروان مهدی و نیروهای او شکستهای سختی به نیروهای مشترک انگلیسی و مصری وارد کردند و همه مناطق کشور را در ابتدای سال 1884 در اختیار گرفتند. در این وضعیت انگلستان با هدف حفظ نفوذ استعماری خود در سودان تاکتیک خود را در قبال جنبش تغییر داد و به قصد سازش با مهدی سودانی تصمیم گرفت سودان را از مصر مستقل اعلام نماید. در این زمان فرماندار انگلیسی کل سودان با اعلام استقلال سودان از مصر مهدی را به عنوان سلطان کردوفان منصوب کرد اما مهدی سودانی که آرمان آزادی سودان و مصر و اسلام را در سرداشت با حمله به نیروهای انگلیسی و کشتن فرمانده آنها خارطوم را نیز فتح نمود و توانست بر کل سودان حکومت نماید. (17)
اما مدت کوتاهی پس از فتح خارطوم مهدی سودانی در اواسط سال 1885 در پی یک بیماری فوت کرد و رهبری جنبش به دست جانشین او یعنی عبدالله جانشین او شد و تا سال 1898 نیز خلافت کرد. (18) دولت تحت خلافت عبدالله نیز با مسائل و مشکلات فراوانی روبرو بود و نتوانست بیش از سیزده سال دوام بیاورد. مهمترین مشکلات جنبش در این دوران به اختلافات داخلی بین صفوف جنبش باز میگردد به گونهای که برخی رهبری عبدالله برای جنبش را نمیپذیرفتند و این امر برای جنبش مسألهساز گشت. همچنین خلیفه عبدالله پس از رفع خطر داخلی و تضعیف و برکنار کردن رقبایش هدف نشر و گسترش دعوت جنبش مهدیه را در سراسر جهان و همچنین فتح سرزمینهای جهان اسلام و جهاد در این راه را در ادامه خط مهدی و با دیدگاهی بنیادگرایانه تعقیب کرد و البته دشمنی آن با استعمار نیز کماکان ادامه داشت. (19)
اما همزمان با تضعیف جنبش به دلیل اختلافات داخلی در سالهای پایان قرن نوزدهم و افزایش فعالیتهای استعمارگران در افریقا، درگیریهای بین نیروهای مشترک انگلیسی و مصری، که فعالیت خود را مجدداً در شمال سودان افزایش داده بودند، گسترش یافت و به دلیلی مانند داشتن تسلیحات پیشرفته توانستند نیروهای جنبش به رهبری عبدالله را شکست دهند و بر مرکز دولت مهدی مسلط شوند. (20) در حالی که پس از شکست نیروهای مهدیون به کردوفان عقبنشینی کرده بودند، انگلستان در سال 1899 برای درهم شکستن کامل مقاومت این جنبش نیروها و رهبران باقیمانده خلیفه عبدالله در کردوفان را نیز سرکوب کرد و عبدالله و تعدادی دیگر از یاران او کشته شدند. با این وجود هر چند در آن زمان فعالیتهای اصلی جنبش مهدی سودانی قطع شد ولی جنبش به طور کامل از بین نرفت و پیروان مهدی در سه دهه نخست قرن بیستم و در دوران تسلط انگلیس و مصر شورشهایی را در سطح کوچکتری علیه آنها ترتیب دادند. (21)
3. تعالیم و مواضع فکری
ریشههای فکری جنبش مهدی سودانی از یکسو به تعالیم تصوف و طریقتهای صوفیانه با گرایشهای اصلاحی و اجتماعی و از سوی دیگر به تعالیم و نظریات سیدجمالالدین اسدآبادی برمیگردد. محمد احمد رهبر جنبش مهدی سودانی اسلام را در بین افریقاییان با آمیزههایی از تصوف و تحت تأثیر تعالیم و دعوتهای برخی طریقتهای صوفیانه نشر داده است. همچنین باید خاطرنشان ساخت که محمد احمد و تعدادی از پیروانش از طریق مصر تحت تأثیر مکتب و نهضت سیدجمال نیز قرار گرفتهاند و طبق برخی اسناد و نوشتهها مهدی سودانی به مدت چهار سال در نزد سیدجمال مشغول تحصیل بوده است. (22) در کنار این بعد، گرچه محمد احمد دارای گرایش صوفیانه بوده است ولی همواره در کنار قرآن مجید و کتب حدیث، احیاالعلوم غزالی را نیز به همراه داشته است که نشان میدهد تحت تأثیر غزالی نیز بوده است (23).محمد احمد سودانی با مشاهده انحطاط اخلاقی و اجتماعی، فساد و تباهی و ضعف و پراکندگی مسلمانان و بیعدالتی و ظلمی که از طرف حکام مصری، استعمارگران انگلیسی و قدرتمندان محلی گریبان مردم شده بود، به جهاد و قیام مسلحانه دست زد. این جنبش بر مبنای تعالیم دین و آرای احیاگرانهاش با قیام علیه فساد داخلی و هجوم خارجی در صدد حل این مسائل برآمد. در این رابطه شعارها و اهداف مهم دعوت اصلاحی را میتوان این موارد عنوان کرد: مبارزه با شرک، بدعتها و انحرافات، بازگشت به توحید و دین پاک و اسلام حقیقی، عمل به قرآن و اجرای احکام اسلامی از طریق برپایی حکومت اسلامی، وحدت مسلمین و مبارزه با استعمارگران، آزادسازی سودان، مصر و جهان اسلام از سلطه بیگانه، نشر دین در سراسر جهان و تأکید بر اصول و مفاهیمی مانند جهاد، اجتهاد، هجرت، امامت و رهبری. بر این اساس مهمترین تعالیم و آموزههای مهدی سودانی را نیز میتوان اینگونه بیان کرد: 1- دوری از تفرقه و بازگشت به اصل دین با ایمان به کتاب و سنت، 2- لزوم اجتهاد در مسائل اجتماعی با توجه به شرایط زمان و مردم، 3- جهاد همه جانبه، 4- احیای مسأله مهم رهبری و امامت برای اداره جامعه. با توجه به این تعالیم میتوان گفت که جنبش مهدی سودانی در پی بازگشت به اسلام بوده و همچنین نمیتوانست به سودان محدود بماند. (24)
از دیگر ویژگیهای مهم جنبش مهدی سودانی جهتگیری مساواتطلبانه و عدالتخواهانه آن بود که با توجه به وضعیت سودان و مردم تحت ستم آن به شدت مورد استقبال مردمی قرار گرفت. طبق برخی روایتها او در ابتدای دعوتش در سال 1881 اعلام کرده بود که وی همان مهدی موعود است و دین حقیقتی را اعمال خواهد کرد. به همین دلیل از مردم خواسته است بر ضد مصریان و انگلیسیها جهاد کنند و در پی احیای قوانین راستین اسلام برآیند. طبق این روایتها از جنبش مهدی سودانی، او اعلام کرده است که حکومت مهدی به ظلم و ستم پایان خواهد داد و عدالت را در سودان برقرار خواهد کرد. (25)
براساس این تفاسیر از جنبش مهدی سودانی، برخی تحلیلگران جنبش اصلاحگرانه او را بسیار فراتر از دیگر فعالیتهای اصلاحگرانه اسلامی در قرن هجده و نوزده برمیشمارند. بدین نحو که طبق این تفاسیر از مهدی سودانی، او مدعی مقامی یگانه برای خود بود که سه جایگاه متفاوت را در بر میگرفت: امام، جانشین رسولخدا و مهدی موعود. در جایگاه امام وی ادعای پیشوای جامعه مسلمانان را داشته است. در جایگاه جانشین رسول خدا با اصلاح جامعه اسلامی وظیفهای به مانند او را تکرار کند و همچنین همانند مهدی موعود خود را وابسته به رستاخیز میدانست که ظهورش خبر از پایان زمان و اجرای عدالت میداد. (26)
اما با وجود این تفاسیر که او را به عنوان مدعی مهدویت توصیف کردهاند، بیش از هر چیزی به نظر میرسد که محمد احمد خود را«متمهدی» میدانسته و هم خود و هم پیروانشان منتظران ظهور حضرت مهدی (علیهالسلام) بودهاند. عنوان کردن ادعای مهدویت نیز از طرف دشمنان چندگانه آنها با تفاسیر خاص از سخنانش و به قصد مخدوش کردن چهره مذهبی و دینی جنبش مهدی بوده است. به خصوص که این جنبش جهاد مقدس و بزرگی را علیه استعمار انگلیس به راه انداخت و پیروزیهای مهمی هم به دست آورده بود. در کنار این میتوان عنوان نمود که حداقل ادعی مهدویت او به این شدت و صراحتی که در این توصیفات ارائه شده است، نبوده است. (27)
از دیگر مواضع جنبش مهدی سودانی به عنوان نخستین جنبش اسلامی در سودان باید به مواضع رهبران آن نسبت به امپراتوری عثمانی اشاره کرد. به طور کلی مواضع مهدی سودانی نسبت به عثمانیها دوستانه بوده و خلیفه عثمانی نزد مهدیون مورد احترام بوده است. اما با این وجود جنبش مهدی مستقل از عثمانیها عمل میکرد و تفکر پان اسلامی خاص خود را داشت و حتی محمد احمد از عملکرد سلاطین و دولت عثمانی نیز انتقاد میکرد و برخی اعمال آنها را برخلاف احکام الهی و دستورات پیامبر (صلیاللهعلیه و آلهوسلم) میدانست. در این راستا او رستگاری را تنها در پیروی از دین و زنده نگه داشتن سنت پیامبر و اصحاب او ممکن میدانست. به همین دلیل او در پی برچیدن ظلم و بیعدالتی و استقرار عدل و عدالت در سراسر زمین و برگرداندن شکوه و اقتدار گذشته اسلام و مسلمانان بود.
جنبش مهدی سودانی همچنین جنبه ضد استعماری دارای اهمیت فراوان بوده است. در سخنان رسمی محمد احمد رهبر جنبش آمده است که او بر ضد نفوذ غرب و برای از بین بردن بدعتها قیام کرده است و میخواهد مردم مسلمان را به سوی اسلام واقعی بخواند و احکام قرآن و سنت را اجرا نماید که نخستین گام در این مسیر بیرون راند نیروهای اشغالگر انگلیس است. در واقع پیرو این جهتگیری ضدانگلیسی بود که او ضربات سهمگینی را بر نیروهای انگلیسی وارد کرد. مبارزه با دول استعماری غرب در سطح جهان اسلام مطابق با دیدگاه اصلاحگران مسلمان مانند محمد احمد جز با وحدت مسلمین ممکن نبود و به همین دلیل او معتقد بوده است که مسلمانان فقط میتوانند با وحدت اصول اسلام را اجرا کنند و نیروهای متجاوز و بیگانه را بیرون نمایند. (28)
در همین رابطه میتوان بیان داشت که هدف محمد احمد و این جنبش تنها آزادسازی سودان و مصر نبود بلکه او در نظر داشت تمام جهان اسلام را از سلطه استعمار غربی نجات دهد و حکومت اسلامی و خلافت جهانی اسلام را بنا نهد. ولی برای او در مرحله اول آزادی سودان و سپس مصر و در وهله بعد دیگر بلاد شمال افریقا و دیگر نقاط جهان اسلام مطرح بوده است. در واقع طبق برخی توصیفها، او خود را قطب دارالاسلام اصلاح شده میدانست و در پی اتحاد و نجات سراسر افریقای باختری و شمالی بود. (29) همچنین باید اشاره داشت که محمداحمد جنبش خود را بر اساس «طریقه» سازماندهی میکرد که مطابق دیدگاه سنتی طریقتهای صوفیانه، رابطه قوی و مرید و مرادی و امامت و بیعت با رهبر در آن جایگاه ویژهای داشت.
4. پیامدها
این جنبش موفق به برقراری یک حکومت اسلامی شد که به خصوص در اواخر عمر مهدی و همچنین در اوایل خلافت عبدالله جانشین او دارای جهتگیری عدالتطلبانه بود. مهدی توانسته بود براساس دعوت اصلاحی و اسلامی خود قبایل پراکنده سودان را متحد نماید و حکومتی مستقل از دخالت بیگانگان برقرار کند. به همین دلیل است که گذشته از عنوان احیاگر دین، از نظر بسیاری از سودانیها، او پدر استقلال سودان است. شایان ذکر است که منشأ حکومت نیز در حکومت مهدی خداوند بود و از نظر او قدرت سیاسی از جانب خداوند که دارای قدرت مطلق است به او واگذار شده است و مأموران دیگر صرفاً به نمایندگی از او اعمال قدرت میکردند. همچنین در حکومت مهدیه متعاقب پیروزی جنبش قانون جامعه قانون اسلام بود که به استناد به کتاب و سنت تبیین میشد. خود مهدی نیز با صدور اعلامیهها و اتخاذ تصمیماتی در وضع قوانین میکوشید. با وجود همه این مسائل باید گفت که متأسفانه بسیاری از اصول و روشهای احیاگرانه مهدی بعد از مرگش به تدریج نادیده گرفته شد هر چند شکل ظاهری نظام سیاسی او همانطور باقی مانده بود. (30)به طور کلی جنبش مهدی سودانی نقش و تأثیر بسیار مهمی در حیات کری و دینی و سیاسی مسلمانان سودان و کل قاره افریقا گذاشته است و همانند جنبشهای اسلامی دیگر کشورها در آن دوره زمانی نمایانگر روح ضد استعماری افریقا نیز بوده است؛ که در آزادسازی سودان و ممانعت در سلطه انگلیسیها بر سودان و تا حدودی مصر مؤثر بوده و تأثیراتی نیز بر روند رشد مبارزات ضداستعماری مسلمانان افریقا گذاشته است که نمونه آن میتوان بر تأثیرپذیری جنبش آزادیخواهی مردم سومالی از جنبش مهدی سودانی اشاره کرد. (31) همچنین شایان ذکر است که پس از آنکه انگلیسیها دولت مهدی را در سودان ساقط کردند، پیروان او در قالب فرقه انصار و حزب امه نقش فعال و مهمی در صحنه سیاسی سودان و در استقلال آن ایفا کردند؛ به گونهای که مبارزات شجاعانه و تعالیم دینی اصلاحی او میراث گرانقدری برای مسلمانان سودان به جا نهاد که پشتوانه مبارزات ضداستبدادی و ضداستعماری آنان است. با این همه به نظر میرسد که این جنبش در آن وضعیت اشغال سودان توسط بیگانگان بیش از هر چیز درگیر مبارزات عملی و سیاسی شد و به دلیل چارچوب صوفیانه و سنتی دیدگاههای مذهبی و سیاسی آن به رغم مواضع مشخص اصلاحی و اجتماعی و مردمی نتوانست در دو بعد نظری و فکری پیروانش را تغذیه نماید و پس از مرگ مهدی جنبش در معرض انواع و اقسام لغزشها و انحرافات قرار گرفت. علاوه بر این خلیفهها و رهبران پس از وی نیز نقش مهمی در این ضعفها و لغزشها داشتهاند. (32)
جنبشهای اسلامی معاصر سودان
در حالی که بعد از تسلط مجدد انگلیس و مصر بر سودان و شکست دولت مهدیه در سال 1899، از میزان فعالیت حرکتهای اسلامگرایانه تا حدودی در سودان کاسته شد، اما از اواسط قرن بیستم بار دیگر شاهد رشد و نمو حرکتهای اسلامگرایانه و جنبشهای اسلامی در سودان بودیم. نقاط عطف این جنبشها را نیز باید در شکلگیری و حرکت گروههای اسلامگرایی در سودان مانند اخوانالمسلمین و جبهه ملی در نظر گرفت. علاوه بر این در اوایل دهه 80 میلادی به دلیل محبوبیت اسلامگرایان، گروهها و احزاب اسلامی و رهبران آنها توانستند نفوذ زیادی در سلسله مراتب قدرت کسب نمایند که این امر با به قدرت رسیدن صادقالمهدی در سال 1985 و بعد از آن با گسترش فعالیتها و نفوذ حسنالترابی در دولت به اوج خود رسید. اما این در سال 1989 بود که اسلامگرایانی مانند عمرالبشیر با همراهی حسنالترابی توانستند قدرت را در اختیار گیرند و تاکنون نیز به عنوان یک دولت اسلامگرا بر این کشور حکومت میکنند. با بیان این شمای کلی از حرکتها و روندهای اسلامگرایانه معاصر در چارچوب شاخص اسلامگرای سودان در صحنه سیاسی این کشور به عنوان اجزای جنبش اسلامی معاصر سودان در یک قرن معاصر به خصوص در دوران بعد از استقلال این کشور میپردازیم؛ به گونهای که با توصیف روند تاریخی این کشور تاکنون چگونگی فعالیت مهمترین گروهها و چهرههای اسلامگرا و جنبشهای اسلامگرایانه را در این کشور تشریح میکنیم.1. شکلگیری و فعالیت اخوانالمسلمین و جبهه ملی
در دوره معاصر ظهور جنبشهای اسلامی تأثیرگذار در عرصه سیاسی سودان را باید با پایان جنگ جهانی دوم همزمان دانست. هر چند استعمارگران انگلیسی در دوران جنگ جهانی اول نیز به شدت نگران جنبشهای اسلامی به سبک جدید همانند احزاب بودند ولی گروههای اسلامی متعددی فعالیتهای زیادی در دهههای 20 و 30 قرن بیستم علیه استعمار اجرا نمودند ولی این در دهه 40 بود که شاهد جدیتر شدن فعالیتهای اسلامگرایانه در سودان به شکل سازماندهی شده بودیم. در این دوره زمانی دانشجویان سودانی با اخوانالمسلمین مصر در ارتباط بودند و با حمایت آن گروههایی را در سودان شکل دادند. همزمان با این فعالیتها گروهی از دانشجویان دانشگاه خارطوم «جنبش آزادیبخش اسلامی» (33) را تأسیس کردند که البته مستقل از اخوان مصر عمل مینمود. (34) در این شرایط شاهد شکلگیری گروههای نزدیک به اخوان و این گروه دانشجویی که همگی در پی اجرای برنامههای اسلامگرایانه بودند، بودیم. در این شرایط با تداخل برنامهها و اختلافات رهبران این گروهها نهایتاً در سال 1954 کنگرهای توسط اسلامگرایان سودانی تشکیل شد و جبههای به نام اخوانالمسلمین، که مستقل اما در ارتباط با اخوان مصر بود، در آستانه استقلال سودان شکل گرفت که البته مستقل از دیگر احزاب سیاسی موجود در سودان نیز بود. این گروه سیاسی جدید هدف خود را اصلاحات کاملاً اسلامی در سودان اعلام نمود و در سال 1995 نیز به عنوان جبهه متحد اسلام گرایان در آستانه استقلال سودان عمل نمود. در واقع هر چند قبل از تشکیل اخوان گروهها و احزاب اسلامگرا در سودان فعالیت داشتند اما نقطه عطف حرکتهای جدید اسلامگرایانه را میتوان با شکلگیری اخوان موازی دانست به نحوی که حتی برخی معتقدند اسلامگرایی و حرکتهای اسلامی در سودان به طور حقیقی با شکلگیری اخوان در دهه 50 میلادی در سودان ظهور کرد. (35)اخوانالمسلمین در سالهای نخست استقلال سودان که امکان اسلامی کردن کشور وجود نداشت به شدت مخالف تأثیرپذیری دولت سودان از رژیم ناصر در مصر بود و برقراری نظام اسلامی را هدف نهایی خود تعقیب مینمود. در این راستا اولین اقدام سیاسی این گروه ایجاد یک «جبهه اسلامی برای قانون اساسی» بود که با ایجاد آن در پی حمایت از تصویب قانون اساسی اسلامی برای کشور بود که بر عدالت اجتماعی و اقتصادی نیز تأکید داشت. در این راستا برای عملیاتی کردن این هدف نیز اخوان کنش خود را براساس اعمال فشار سیاسی به عنوان یک گروه اسلامگرای سیاسی قرار داد و رهبران آن نیز معتقد به اجرای تدریجی شریعت اسلامی در سودان بودند. (36) اما کمیسیون قانون اساسی پیشنهاد آنها برای تصویب قانون اساسی را نپذیرفت. با این حال از آن زمان نیز اخوان به عنوان یکی از حرکتها و جنبشهای اسلامی به عنوان یک گروه سیاسی نفوذ سیاسی خود را در عرصه سیاسی حفظ نمود و از تبدیل شدن به یک حزب سیاسی امتناع کرد. با این وجود شرایط به گونهای پیش میرفت که برای تأثیرگذاری بیشتر همکاری با دیگر گروههای اسلامی یک ضرورت به نظر میرسید. (37)
به طور کلی میتوان اهداف اخوان را به عنوان یک حرکت سیاسی در جامعه سودان در این سه مورد تبیین کرد: 1- تأسیس حکومت اسلامی: ایجاد حکومت اسلامی از اهداف اخوانالمسلمین در همه جهان بوده است و ضرورت حکومت اسلامی از نوع تلقی اخوان از اسلام ناشی میشود. (38) اخوانالمسلمین در سودان نیز به مانند شاخه اصلی آن در مصر چه در قالب یک گروه فعالی در صحنه سیاسی و چه در قالب یک حزب سیاسی هدف نهایی خود را تأسیس حکومت اسلامی برای اجرای شریعت اسلامی تعقیب نموده است هر چند در طول زمان تاکتیکهای مختلفی اتخاذ کرده است. 2- اصلاحات اجتماعی: با توجه به این امر که جنبشهای اسلامی از جمله اخوان ایجاد حکومت اسلامی را نتیجه جامعه اسلامی میدانستند، در کنار تعقیب هدف ایجاد حکومت اسلامی اجرای اصلاحات اجتماعی را نیز در جامعه تعقیب کردهاند. بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی مسلمانان و گسترش فرهنگ اسلامی در مقابل فرهنگ غربی از مهمترین دغدغههای اخوان در حوزه اجتماعی به شمار میرود. 3- مخالفت شدید با استعمار و حمایت از کشورهای اسلامی: این هدف از مهمترین اهداف خوانالمسلمین و دیگر جنبشها و حرکتهای اسلامگرایانه در سودان و دیگر نقاط جهان اسلام به شمار رفته و میرود. حسنالبنا پایهگذار اخوان مصر نیز این امر را به اهمیت ایجاد حکومت اسلامی حیاتی تلقی کرده است. این موضوع در میان فعالان اخوان در سودان نیز نشان داده شده است به طوری که به شدت در جهت کاهش نفوذ قدرتهای خارجی در کشور مبارزه میکرد و در کنار آن زدودن فرهنگ غربی را در صدر برنامههای خود قرار داده بود. (39)
در سالهای آغازین دهه 60 با بازگشت حسنالترابی به سودان هم تغییراتی در فعالیت اخوان صورت گرفت و هم با تلاش او برای نزدیکی اخوان به دیگر گروهها و متحد نمودن گروههای اسلامگرا به عنوان اجزا جنبش اسلامی معاصر در سودان، شاهد شکل گرفتن بلوک جدیدی از اسلامگرایان سودان تحت عنوان «جبهه اسلامی» بودیم. بازگشت حسنالترابی به سودان در سپتامبر 1964 شاهد دوره جدیدی از فعالیت اسلام گرایانه اخوان نیز هستیم. ترابی که با بازگشت مجدد به سودان نقش مهمی در پایان دادن به رژیم نظامی ژنرال «عبود» (40) در اکتبر 1964 ایفا کرد، راه حل مشکلات کشور را در آغاز ورود خود به کشور پایان دادن به این حکومت نظامی اعلام کرد. همچنین سیاستهای ترابی در قالب رهبری اخوانالمسلمین سودان ضمن اینکه بار دیگر اخوان را به مرکز عرصه سیاسی وارد کرد، خود نیز به رهبر اصلی جبهه اسلامی در حال ظهور در سودان تبدیل شد که همه جنبشها و حرکتهای سیاسی در این کشور به گونهای تحت تأثیر آن بودند. (41)
در این راستا از آنجا که ترابی به عنوان رهبر حرکت اسلامی مخالفت خود را با نخبهگرایی اعلام داشت او با حمایت دیگر اعضای اخوان در سال 1964 جبههای اسلامی را ایجاد کرد که به عنوان یک سازمان تودهای و مردمی در پی متحد کردن همه گروهها و شخصیتهای اسلامی بود. هر چند طبق نظرات خود ترابی این جبهه در اتحاد بین گروههای اسلامی چندان موفق نبود و نتوانست به اندازه کافی در نظام سیاسی سودان نیز تأثیرگذار باشد اما در ابتدا به عنوان یک گروه ذینفوذ اسلامگرا فعالیتهای خود را به رهبری آغاز نمود. (42) این گروههای سیاسی همچنین در زمان دومین انتخابات پارلمانی از عمل به عنوان یک گروه ذینفوذ فرارتر رفت و با ایجاد سازمانی تحت عنوان «جبهه ملی» به عنوان یک حزب متحد اسلامگرا وارد انتخابات شد اما به عنوان یک حرکت و جنبش اسلامی نتوانست تغییر چندانی در سیاستهای پارلمانی سودان ایجاد نماید.
در اینجا در مورد عقاید سیاسی گروههای فعال در دایره جنبش اسلامی سودان در این دوره زمانی باید خاطر نشان ساخت که عمده این گروهها از جمله اخوان و همچنین جبهه ملی خود را به اصول دموکراتیک پایبند میدیدند و معتقد به تعقیب سیاستهای خود طبق روشهای دموکراتیک بودند. (43)
2. حرکتهای اسلامگرایانه در دوران نمیری
با روی کارآمدن نمیری با اجرای کودتا در سال 1969 عرصه برای فعالیت حرکتهای اسلامگرایانه گروههای اسلامی مانند اخوان در سودان تنگ شد تا جایی که فعالیت برخی از آنها نیز ممنوع گشت. اما در این شرایط، رهبران اخوان در همراهی با احزابی مانند حزب امت اجازه ندادند حرکت جنبش اسلامی در سودان متوقف شود و با ایجاد جبهه ملی در تبعید برای هماهنگی مخالفان اسلامگرا دولت نظامی برآمد. در واقع نمیری از زمان به قدرت رسیدن به شدت در پی سرکوب حرکتهای اسلامی در سودان برآمد که البته با واکنشهایی نیز از جانب این گروهها همراه شد؛ از جمله مهمترین این فعالیتها و قیامها میتوان به تظاهرات اسلام گرایان علیه دولت نمیری در سال 1970 که به رهبری صادق المهدی صورت گرفت اشاره کرد. هر چند در واکنش به این جنبش، نمیری به شدت آن را سرکوب کرد به گونهای که در اقدامی خشونتآمیز و در پی حمله نیروهای دولتی به مرکز اسلامگراها حدود 12 هزار نفر از جمله برخی از رهبران اسلامگراها کشته شدند. (44)اقدام مهم دیگر اسلامگرایان در این زمان علیه دولت نمیری بار دیگر نیز به رهبری صادقالمهدی صورت گرفت. در سال 1977 گروههای اسلامگرا به رهبری صادقالمهدی که در تبعید به سر میبرد، تظاهرات بزرگی علیه دولت نمیری ترتیب دادند که با توجه به حجم گسترده حمایتهای مردمی در نهایت او مجبور به مذاکره با اسلامگرایان به رهبری صادقالمهدی شد و بعد از آن نیز مذاکرات سازشی نیز بین دو طرف صورت گرفت. (45) این وضع و محبوبیت اسلامگرایان در آن زمان به گونهای بود که با توافقی موسوم به «سازش ملی» نمیری مجبور شد به المهدی و حزب اسلامگرای دموکراتیک و برخی دیگر اسلامگرایان اجازه حضور در پارلمان را بدهد. (46)
در واقع همچنان که مشاهده میشود در این برهه زمانی با وجود سرکوب زیاد حرکتهای اسلامی در سودان، برخی از این گروههای اسلامی توانستند به فعالیتهای خود برای تداوم جنبش اسلامی در این کشور ادامه دهند به نحوی که حتی با نفوذ در پارلمان توانایی تأثیرگذاری برای اجرای اهداف جنبش اسلامی معاصر سودان را نیز افزایش دادند.
در ادامه فعالیتهای اسلامگرایان و همچنین مشکلات دولت نمیری و بروز مخالفتهای جدید با او منجر به آن شد که او قدرت و محبوبیت اسلامگرایان در کشور را بپذیرد و در پی گسترش روابط خود با آنها و متعاقب آن پذیرش برخی سیاستهای جنبشهای اسلامگرا برآمد. (47) در پی همکاری او با اسلامگرایان، جنبشهای اسلامگرا به رهبری حسنالترابی و صادقالمهدی حمایت خود را از نمیری در اوایل دهه 1980 اعلام کردند و متعاقب این امر نفوذ رهبران حرکت و جنبشهای اسلامگرا در دولت نمیری بیشتر شد و دولت او نیز در پی اجرای احکام شریعت اسلامی در کل کشور برآمد؛ تا جایی که اخوانالمسلمین به عنوان یکی از احزاب پیشرو در جنبش اسلامی سودان با دولت او متحد شد و در نهایت با گسترش نفوذ گروههای اسلامگرا در دولت نمیری در سال 1983 احکام اسلامی در کشور اجرایی شد. (48)
این وضع به گونهای پیشرفت که تا حدودی میتوان ادعا کرد که جنبش اسلامی سودان به برخی اهداف هر چند آغازین خود در این زمان دست یافت. در واقع میتوان گفت که این چرخش سیاستهای نمیری نتیجه مبارزات جنبشهای اسلامگرایانه و محبوبیت سیاستهای آنها در کشور سودان بوده است. در نهایه در نتیجه فعالیت و نفوذ این گروهها، دولت نمیری با هدف اجرای کامل شریعت اسلامی در سودان سیاست «عرب و اسلامی کردن» کشور را در پیش گرفت (49) که تا حدودی نیز در راستای اهداف رهبران جنبش اسلامی معاصر سودان مانند ترابی بود.
با توجه به تحولات کشور و عدم اجرای مناسب شریعت اسلامی توسط دولت نمیری نزدیکی رهبری جنبش اسلامگرای سودان با دولت او تداوم نداشت. در واقع با وجود نزدیکی اسلامگرایان و نمیری در اواسط دهه 80، رهبران حرکتهای اصلی اسلامگرا در سودان مانند صادقالمهدی و حسنالترابی با وجود تغییر سیاستهای دولت و اجرای شریعت اسلامی، هر کدام به دلایلی مانند تدریجی بودن اجرای احکام اسلامی و عدم اجرای صحیح این احکام هر کدام به نحوی در پی برکناری نمیری از قدرت بودند. (50) در این روند در پی نارضایتیهای گسترده علیه نمیری، با کودتای که در سال 1985 علیه او صورت گرفت دولتی موقت قدرت را در دست گرفت اما پس از برگزاری انتخابات پارلمانی در کشور، به دلیل استقبال مردمی از احزاب و گروههای اسلامگرا، صادق المهدی یکی از رهبران اسلامگرایان به عنوان نخستوزیر قدرت را در اختیار گرفت. (51)
با این روند شرایط کشوری به سمتی پیش میرفت که میتوان گفت گروهها و شخصیتهای اسلامگرا با دست یافتن به قدرت به یکی از اهداف اولیه جنبش اسلامی معاصر سودان یعنی دسترسی به قدرت سیاسی و اعمال حکومت اسلامی دست یافتند ولی به دلیل اختلافات موجود در میان اسلامگرایان آنها نتوانستند در قالب یک جنبش متحد امال و اهداف خود را تعقیب نمایند. بدین شکل که هر چند صادقالمهدی و حزب او قدرت را در اختیار داشت ولی گروههای مخالف او نیز در پارلمان را گروههای اسلامگرا تشکیل میدادند که «جبهه ملی اسلامی» (52)، که در همین سالها تشکیل شد، به عنوان یکی از عناصر اصلی جنبش اسلامی سودان در چند دهه اخیر را میتوان از مخالفین دولت از سال 1985 به بعد در نظر گرفت که در ادامه به تشریح چگونگی شکلگیری و اندیشههای محوری این جبهه میپردازیم. (53)
3. جبهه ملی اسلامی
همانطور که گفته شد با به قدرت رسیدن صادقالمهدی به عنوان یکی از رهبران اصلی جنبش اسلامی سودان، به دلیل اختلافات موجود میان گروههای اسلامی، برخی گروههای اسلامگرای دیگر در برخی حوزهها مخالفت سیاستهای دولت المهدی بوده و جبهه ملی اسلامی با همکاری اخوانالمسلمین و به رهبری ترابی در سال 1985 تشکیل شد که به عنوان جبههای مخالف دولت همواره خواستار اجرای شریعت اسلامی در سودان بود. میتوان گفت استراتژی نهایی این جبهه به عنوان حرکتی اسلامگرایانه در سودان اسلامی کردن جامعه به عنوان زمینه ایجاد دولت اسلامی بود. در واقع تبدیل جنبش اسلامی سودان به یک جبهه مردمی با این حرکت تحولی بزرگ در حرکت اسلامی سودان بود که آن را عمومی کرد و تمام جامعه را در این حرکت اسلامی دخیل نمود. (54)در رابطه با اندیشههای محوری جبهه ملی اسلامی سودان باید خاطرنشان کرد که این جبهه به رهبری ترابی پیشرو جنبش اسلامی معصر سودان، اتکا به ایدئولوژی اسلامی و وحدت همه گروههای مسلمان در کشور را به عنوان محور اندیشههای خود تعقیب نموده است. به طور کلی میتوان اصول و اندیشههای محوری این جبهه را طبق سخنان حسنالترابی رهبر آن در اصول زیر بیان نمود:
1-اتکا به اسلام به عنوان ایدئولوژی فردی، قانونی و سیاسی در همه عرصهها،
2- اتحاد همه گرایشهای اسلامی به منظور پایبندی کامل همه گروهها به خط مشی اسلامی و دعوت از دیگر گروهها،
3- روابط خارجی مبتنی بر استقلال و مدارا و تسامح،
4- اجرا و برقراری تدریجی شریعت اسلامی و برقراری اهداف حرکت ملی اسلامی به طور تدریجی (55).
هر چند جبهه ملی اسلامی در قالب حرکتهای خود به طور مستقیم نتوانست به قدرت برسد ولی با به قدرت رسیدن عمرالبشیر در سال 1989، با توجه به اسلامگرا بودن او خیلی زود دولت البشیر به جبهه ملی اسلامی نزدیک شد و رهبران جبهه به خصوص الترابی نیز نفوذ زیادی در دولت عمرالبشیر کسب کردند؛ به گونهای که هر چند ترابی در دولت دارای مقام نبود ولی با توجه به سابقه فعالیتهای او در جنبش و حرکتهای اسلامی چند دهه گذشته سودان و رهبری جبهه دارای قدرت زیادی شد و به نوعی به ایدئولوگ نظام نیز تبدیل شد. (56) در ادامه قبل از پرداختن به وضعیت جنبش اسلامی در دو دهه اخیر در سودان و همزمان با روی کارآمدن دولت اسلامگرای عمرالبشیر، در ابتدا بهتر است آرا و اندیشههای حسنالترابی، به عنوان مهمترین رهبر اسلامگرای حرکتهای اسلامی سودان از زمان استقلال این کشور و رهبر جبهه ملی اسلامی سودان، مورد شرح بررسی قرار گیرد.
حسنالترابی از زمان بازگشت به سودان در اواسط دهه 60 میلادی تاکنون همواره یکی از پیشروترین رهبران حرکتهای اسلامی در سودان بوده است و در چند دهه اخیر نیز به عنوان رهبر اصلی جنبش اسلامی سودان شناخته میشود. در حالی که تا دهه 70 جنبشهای اسلامی سودان تا حدودی متأثر از عوامل بیرونی مانند اخوانالمسلمین مصر و یا اندیشمندان مسلمان دیگر کشورها بود، از دهه 70 به بعد افرادی مانند ترابی رهبران اصلی و اندیشمندان اصلی حرکتهای اسلامگرایانه در سودان به شمار میروند.
در راستای فعالیتهای عملیاتی و حزبی – سیاسی، ترابی با انتشار کتبی در این سالها اندیشههای خود را در مورد حرکتهای اسلامگرایانه بیان نموده است. او در اوایل دهه 80 با تأکید بر اهمیت ایجاد جامعهای سالم و اسلامی، بیشتر از کسب جایگاه سیاسی بر ضرورت تأکید بر جامعه در فعالیت جنبشهای اسلامی تأکید مینمود. در واقع در نظر او پرداختن به شرایط جامعه و ترویج اسلام و اجرای آن در سطح جامعه بر دولت اسلامی مقدم است. در این رابطه ترابی در یکی از مصاحبههای خود گفته است: دولت تنها تجلی سیاسی جامعه اسلامی است و دولت اسلامی با جامعهای اسلامی تکامل مییابد. او همچنین در رابطه با شکل دولت نیز نظریات جالب توجهی دارد. ترابی مناسبترین شکل حکومت برای جامعه سودان را نظامی شورایی و البته با ملاحظات اسلامی توصیف کرده است به گونهای که در مصاحبههای خود درباره تشکیل دولت بر ضرورت شورا تأکید داشته است که جنبه دموکراتیکتری دارد. (57)
یکی از جنبههای مهم دیدگاههای ترابی مسأله بیداری اسلامی و مبارزه با استعمار بوده است. او معتقد است بیداری اسلامی در زمان حرکت مسلمانان برای مبارزه علیه استعمار در دورههای گذشته آغاز شده است و با توجه به موضوع دعوت و ارشاد دینی این حرکتها پختهتر شده است. در این رابطه ترابی در مصاحبههای خود با تأثیرگذاری انقلاب اسلامی بر جنبشهای بیداری اسلامی نیز اشاره داشته است و عنوان نموده است که انقلاب اسلامی ایران تجربه دعوت اسلامی را به تودههای جهان اسلام عرصه کرد و همچنین اسلام را در کل جهان به گوش جهانیان رساند. (58) او همچنین در مورد تأثیرگذاری انقلاب اسلامی بر جنبش اسلامی سودان معتقد است جنبش اسلامی ایران در قالب انقلاب اسلامی از جریانهای فکری اسلامی بهره برده و از اینرو جنبش اسلامی سودان نیز با پیروی از آن در موقعیتی مشخص قرار گرفته است و میتواند مسیری را برای آینده خود ترسیم کند (59).
در رابطه با اندیشههای ترابی به عنوان یکی از رهبران پیشرو جنبش اسلامی معاصر سودان باید به نظرات او در رابطه با کمک به جنبشهای اسلامی در دیگر جوامع اسلامی نیز اشاره کرد. او در کتاب خود با عنوان «جنبشهای اسلامی در سودان» (60) بیان میدارد که کمک متقابل بین جنبشهای اسلامی به منظور دسترسی به اهدافشان یک ضرورت است. او صراحتاً در مورد کمک جنبش سودان به جهاد اسلامی فلسطین، جنبشهای مصر، جنبش النهضه و جبهه اسلامی الجزایر بیان داشته است که جنبش اسلامی سودان این جنبشها کمکهای داده است. (61)
4. دوران عمرالبشیر
در دوران حکومت عمرالبشیر همانطور که در مطالب قبلی اشاره شد، رهبران جنبش اسلامگرای سودان توانستهاند قدرت سیاسی را در اختیار گیرند و همچنین برخی سیاستهای مدنظر جنبش اسلامی و گروههای اسلامگرا را نیز اعمال نمایند. این امر به گونهای است که مجموعهای از قوانین احکام شریعت به طور رسمی در کشور برقرار شد. همچنین با تأیید ارتباط مذهب و سیاست، اسلام و شریعت به بنیاد اسلامی دولت سودان و مبنای نظام حقوقی آن قرار گرفت. در این راستا دولت برآمده از فعالیت جنبشهای اسلامگرا، اسلامی کردن جامعه و دولت را به عنوان طرح تمدنی خود در پیش گرفت. (62)از دیگر ویژگیهای این دوران باید به این نکته اشاره داشت که رهبران دولت و جنبش اسلامی اخیر سودان یعنی ترابی و عمرالبشیر از ضعف نفوذ و عدم گسترش ایدئولوژی در میان همه اقشار جامعه آگاه بودند و به همین منظور با طرحهای اسلامگرایانه در پی تقویت بعد اسلامی جامعه برآمدند. بدین شکل که به عنوان یکی از اهداف حرکتهای اسلامگرایانه در اسلام در پی توجه به ابعاد اجتماعی و فرهنگی جامعه برای ایجاد جامعهای اسلامی برآمدند.
از دیگر نکات شایان توجه در رابطه با حرکتهای اسلامی در دوره اخیر باید به تشکیل کنگره ملی اشاره داشت. در ادامه حرکتهای اسلامی سیاسی در دهه 90، با همکاری دولت و به رهبری حسن الترابی کنگره ملی به عنوان یک سازمان سیاسی در سودان تشکیل شد و هدف آن نیز اتحاد همه گروههای اسلام گرا در سطح کشور بود. (63) این سازمان سیاسی با توجه به رهبری و قدرت زیاد ترابی به زودی توانست به یکی از نهادهای سیاسی اصلی کشور و تأثیرگذار در فرایندهای سیاسی تبدیل شود. در واقع این امر را میتوان نشانهای بر نفوذ ترابی در دولت بشیر و نشانه تداوم سیاستهای او در دوره حکومت بشیر و در قالب حرکت اسلامی سودان در نظر گرفت.
اما در این دوره نیز با وجود اسلامگرا بودن دولت و نزدیکی ترابی به عنوان رهبر اصلی جنبش اسلامی سودان به دولت، شاهد اتحاد کامل و هماهنگی گروههای اسلامگرا در سودان نبودیم به گونهای که مخالفتهایی با دولت مرکزی از سوی برخی گروههای اسلامگرا مطرح شده است. در واقع در یک دهه اخیر به دلایلی مانند توافق صلح دولت با شورشیان جنوب و دادن امتیازات فراوان به آنها، برخی گروههای اسلامی با درخواست برای احیای رویه ملی اسلامی مخالفت خود را با سیاستهای دولت اعلام کردهاند. این گروه از اسلامگرایان در پی اصلاح جنبش در داخل دولت و سیاستهای آن شدهاند. به همین منظور این گروهها خواستار اجرای اسلام به عنوان مرجع عمل دولت در همه زمینهها شدهاند. در این رابطه آنها انتقاداتی را بر عملگرایی دولت و کاهش توجه به اصول اسلامی در دادن امتیازات فراوان به گروههای غیراسلامی بیان داشتهاند. (64)
جمعبندی
در پایان پس از اشاره به جنبشها و حرکتهای اسلامی دو قرن اخیر در سودان و همچنین تشریح برخی فعالیتهای گروهها و شخصیتهای اسلامگرای این کشور میتوان بیان داشت که به طور کلی جنبش اسلامی سودان در پی تلاش برای تأثیرگذاری بر تغییرات اجتماعی و فرهنگی از طریق پیروی از مفاهیم بومی از رویه مذهبی بوده است. در واقع جنبشهای اسلامگرا در سودان معتقدند که مذهب و بنیادهای مذهبی جامعه سودان توسعه اجتماعی را ارتقا خواهد داد و محدودیتهای کنونی این کشور نتیجه بیتوجهی به اسلام در دهههای اخیر است. (65)به همین ترتیب میتوان بیان داشت که در کنار تلاش برای توجه به ارزشهای اسلامی، اجتناب و مبارزه با عناصر سیاسی و فرهنگی غربی نیز یکی دیگر از جنبههای فعالیتهای جنبشهای اسلامی سودان بوده است به نحوی که نمود آن را در مبارزه با استعمار در جنبشهای قرن نوزدهم و همچنین جنبشهای معاصر این کشور مشاهده کنیم. در واقع فرض اصلی جنبشهای اسلامی سودان این است که تنها با پیروی از اصول اسلامی است که میتوان به یک جهانبینی رسید که کشور را منتج به پیشرفت اقتصادی، توسعه فرهنگی و استقلال سیاسی کند. (66)
پینوشتها
1. پژوهشگر علوم سیاسی
2.عضو هیات علمی دانشگاه پیامنور
3.عضو هیات علمی دانشگاه پیامنور
4.عبدالوهاب فراتی، (1378) رهیافتی بر علم سیاست و جنبشهای اسلامی معاصر، قم: شهریار، 192.
5.رادولف پیترز، (1365) اسلام و استعمار، ترجمه محمد خرقانی، تهران: انتشارات آستان قدس رضوی، 84.
6.Esposito, John L. and Voll, John O. (1996) Islam and Democracy, Oxford: Oxford University Press, 87
7.هادی زرگری، (1390) مقایسه سیاست خارجی امریکا و چین در افریقا بعد از جنگ سرد تا 2010؛ مطالعه موردی سودان، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه، 36 – 32.
8.Esposito, John L. and Voll, John O. (1996) Islam and Democracy, Oxford: Oxford University Press, 87.
9. سیدهادی خسروشاهی، (1390) حرکت اسلامی سودان: تاریخ و اهداف، از آغاز تاکنون، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 162
10. همان، 162
11. سیداحمد موثقی، (1374) جنبشهای اسلامی معاصر، تهران: سمت، 245 – 244
12.سیدهادی خسروشاهی، (1390) حرکت اسلامی سودان: تاریخ و اهداف، از آغاز تاکنون، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 14 – 13
13.پی.ام. هالت و ام. دبلیو. دالی، (1366) تاریخ سودان بعد از اسلام، ترجمه محمد تقی اکبری، تهران: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 95
14.حسین گونیلی، (1343) جغرافیای ممالک اسلامی قاره افریقا، تهران: چاپخانه دانشگاه تهران، 50 – 49
15.ولادمیر لوتسکی، (1356) تاریخ عرب در دوره جدید، ترجمه پرویز بابایی، تهران: انتشارات چاپار، 253
16. سیداحمد موثقی، (1374) جنبش هاس اسلامی معاصر، تهران: سمت، 249
17.سیدهادی خسروشاهی، نبرد اسلام در افریقا، جلد دوم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 59 – 52
18.حسین گونیلی، (1343) جغرافیای ممالک اسلامی قاره افریقا، تهران: چاپخانه دانشگاه تهران، 53
19.سیداحمد موثقی، (1374) جنبشهای اسلامی معاصر، تهران: سمت، 253 – 252
20.ولادمیر لوتسکی، (1356) تاریخ عرب در دوره جدید، ترجمه پرویز بابایی، تهران: انتشارات چاپار، 206
21.همان، 262 – 261
22. سیداحمد موثقی، (1374) جنبشهای اسلامی معاصر، تهران: سمت، 258 – 257
23.سیدهادی خسروشاهی، نبرد اسلام در افریقا، جلد دوم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 68
24. سیدهادی خسروشاهی، (1390) حرکت اسلامی سودان: تاریخ و اهداف، از آغاز تاکنون، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 24 – 23
25.علی دخانیاتی، (1358) تاریخ افریقا، تهران: انتشارات توکا، 153
26. پی. ام. هالت و ام. دبلیو. دالی، (1366) تاریخ سودان بعد از اسلام، ترجمه محمد تقی اکبری، تهران: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 97
27.سیداحمد موثقی، (1374) جنبشهای اسلامی معاصر، تهران: سمت، 264 – 263
28. همان، 265 – 264
29.بزیل دیویدسن، (1366) تاریخ افریقا یا تاریخ یک قاره، ترجمه هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران: امیرکبیر، 435
30. پیشین، 267 – 266
31. علی دخانیاتی، (1358) تاریخ افریقا، تهران: انتشارات توکا، 206 – 205
32.سیداحمد موثقی، (1374) جنبشهای اسلامی معاصر، تهران: سمت، 273
33. Islamic Liberation Movement
34.Niblock, Tim (1987) Class and Power in Sudan: The Dynamic of Sudanese Politics, Suny Pres, 132
35.Fuller, 2004: 9
36.Ibid, 9
37.Esposito, John L. and Voll, John O. 1996) Islam and Democracy, Oxford: Oxford University Press, 88
38. عبدالوهاب فراتی، (1378) رهیافتی بر علم سیاست و جنبشهای اسلامی معاصر، قم: شهریار، 218
39. آقایی و صفوی، 1365: 241 – 242
40.Abboud
41.Esposito, John L. and Voll, John O. (1996) Islam and Democracy, Oxford University Press, 89
42.Sorensen, Claes John Lampi (2002) “The Islamic Movement in Sudan”, American University of Beirut, 34
43.Esposito, John L. and Voll, John O. (1996) Islam and Democracy, Oxford: Oxford University Press, 90
44.Cockett, Richard (2010) SUDAN (DAFRUR AND THE FAILURE OF AN AFRICAN STATE), New Haven: Yale University Press. 63
45. محمد ابوالقاسم حاجحمد، (1996) السودان: المازق التاریخی و آفاق المستقل، جلد 2، بیروت: دار ابن الحزم للطباعه و النشر، 437
46.Sidahmed, Abdel Salam (2005) Sudan, New York: Rutledge Curean, 32 – 33
47.Johnson, Douglas H. (2003) The roots causes of Sudan’s civil was, Indiana: Indiana University Press, 56
48.Sawant, Ankush B. (1998) “Ethnic Conflict in Sudan in Historical Perspective”, International Studies, Vol. 35, No. 3, 356-357
49.Johnson Douglas H. (2003) The roots causes of Sudan’s civil war, Indiana: Indiana University Press, 55 – 56
50.Khalid. Mansour (2003) war and peace in Sudan: A tale of two countries, London: Kegan Paul, 157
51.Ibid, 159
52.National Islamic Front
53. سیدهادی خسروشاهی، (1390) حرکت اسلامی سودان: تاریخ و اهداف، از آغاز تاکنون، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 96
54. همان، 97 – 96
55.همان، 147 – 143
56.Esposito, John L. and Voll, John O. (1996) Islam and Democracy, Oxford: Oxford University Press, 95
57.Ibid, 92
58. سیدهادی خسروشاهی، (1390) حرکت اسلامی سودان: تاریخ و اهداف، از آغاز تاکنون، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 160
59.همان، 163
60.The Islamic Movement in Sudan
61.Shay, Shaul (2005) The Axis of Evil, Transaction Publishers, 51
62.Soares, Benjamin and Otayek, Rene (2009) Islam and Muslim Politics in Africa, New York: Palgrave, 192 – 193
63.Ibid, 194
64.Ibid, 202 – 203
65. Simone, T. Abdou Maliqalim (1994) In Whose Image? Political Islam and Urbon Politics in Sudan, Chicago: Chicago University Press, 9
66.Ibid, 13
پیترز، رادولف (1365) اسلام و استعمار، ترجمه محمد خرقانی، تهران: انتشارات آستان قدس رضوی
دخانیانی، علی (1358) تاریخ افریقا، تهران: انتشارات توکا
دیویدسن، بزیل (1366) تاریخ افریقا یا تاریخ یک قاره، ترجمه هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران: امیرکبیر
زرگری، هادی (1390) مقایسه سیاست خارجی امریکا و چین در افریقا بعد از جنگ سرد تا 2010؛ مطالعه موردی سودان، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه
خسروشاهی، سیدهادی. نبرد اسلام در افریقا، جلد دوم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
.................(1390) حرکت اسلامی سودان: تاریخ و اهداف، از آغاز تاکنون، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
فراتی، عبدالوهاب (1378) رهیافتی بر علم سیاست و جنبشهای اسلامی معاصر، قم: شهریار
گونیلی، حسین (1343) جغرافیای ممالک اسلامی قاره افریقا، تهران: چاپخانه دانشگاه تهران
لوتسکی، ولادمیر (1356) تاریخ عرب در دوره جدید، ترجمه پرویز بابایی، تهران: انتشارات چاپار
موثقی، سید احمد (1374) جنبشهای اسلامی معاصر، تهران: سمت
هالت، پی. ام. و دالی، ام. دبلیو. (1366) تاریخ سودان بعد از اسلام، ترجمه محمد تقی اکبری، تهران: بنیاد پژوهشهای اسلامی
حاج حمد، محمد ابوالقاسم (1996) السودان: المازق التاریخی و آفاق المستقل، جلد 2، بیرون: دارابن الحزم للطباعه و النشر
Cockett, Richard(2010) SUDAN( DARFUR AND THE FAILURE OF AN AFRICAN STATE), New Haven: Yale University Press
Esposito, John L. and Voll, John O. (1996) Islam and Democracy, Oxford: Oxford University Press
Johnson, Douglas H. (2003) The roots causes of Sudan’s civil war ,Indiana: Indiana University Press
Khalid. Mansour (2003) war and peace in Sudan : A tale of two countries, London : Kegan Paul
Niblock, Tim (1987) Class and Power in Sudan: The Dynamic of Sudanese Politics, Suny Press
Sawant, Ankush B. (1998) “Ethnic Conflict in Sudan in Historical perspective”, International Studies, Vol. 35, No. 3
Shay, Shaul (2005) The Axis of Evil, Transaction Publishers
Sidahmed, Abdel Salam (2005) Sudan, New York: Rutledge Curean
Simone, T. Abdou Maliqalim (1994) In Whose Image? Political Islam and Urbon Politics in Sudan, Chicago: Chicago University Press
Soares, Benjamin and Otayek, Rene (2009) Islam and Muslim Politics in Africa, New York: Palgrave
Sorensen, Claes John Lampi (2002) "The Islamic Movement in Sudan", American Unversity of Beirut
منبع مقاله :
جلیلی، سید هدایت؛ (1389)، مجموعه مقالات غزالی پژوهی، تهران: خانه کتاب، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}