نویسنده: نجف لک‌زایی

 

بررسی این دوره در ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، نشان می‌دهد که وضعیت ایران در این مقطع، توسعه نیافته و عقب‌مانده بوده است. (1)

الف) اوضاع اقتصادی

وضعیت اقتصادی ایران در عصر قاجار، چند ویژگی بارز داشته است:
1. در این دوره، اقتصاد ایران معیشتی بوده است. از ویژگی‌های اقتصاد معیشتی، خودکفایی است؛ یعنی تولید در حد نیازهای داخلی است. این اقتصاد در مقابل اقتصاد تجاری است که در آن، تولید بیش از نیاز داخلی و به قصد صادرات و فروش می‌باشد. اقتصاد تجاری، انباشت ثروت وتراکم سرمایه را در پی دارد و اگر کشوری بخواهد به تولیدات صنعتی و توسعه دست یابد، نخست باید از تراکم سرمایه برخوردار گردد و این چیزی است که هرگز با اقتصاد معیشتی تأمین نمی‌شود.
2. ویژگی‌ دوم اقتصاد ایران در عصر قاجار این بود که در آن مبادله‌ی کالا صورت نمی‌گرفت. این مسئله از اقتصاد معیشتی ناشی می‌شد، زیرا تا هنگامی که اقتصاد معیشتی برقرار باشد، اضافه‌ی تولیدی صورت نمی‌گیرد تا مبادله کالا انجام شود.
3. ویژگی دیگر این اقتصاد، عدم گردش سرمایه بود. این مسئله نیز از پی‌آمدهای اجتناب‌ناپذیر دو ویژگی قبلی بوده است.
4. شاخصه‌ی دیگر اینکه سیستم اقتصادی در دوره‌ی قاجاریه، به صورت ارباب - رعیتی بود. در سیستم ارباب - رعیتی، یک زمین‌دار بزرگ به نام ارباب حضور داشت که تعدادی رعیت برای او کار می‌کردند. بهره‌ی ناچیزی از سهم تولید محصولات کشاورزی متعلق به رعیت و باقی مانده از آنِ ارباب بود.
5. مشکل نظام ارتباطاتی (جاده)، یکی از معایب بزرگ این دوره است. عیساوی در کتاب اقتصاد ایران در عصر قاجاریه آورده است: هشتاد درصد مسافرت‌های داخل ایران به صورت پیاده انجام می‌گرفت و تنها برای مسافت‌هایی، مثل تهران - اصفهان، از کالسکه استفاده می‌شد که چهار تا پنج روز به طول می‌انجامید. برخی افراد مرفه از اسب استفاده می‌کردند، اما اغلب افراد به صورت پیاده سفر می‌کردند. کشوری که با این مشکل مواجه باشد، طبعاً نمی‌تواند اقتصاد فعالی داشته باشد. این در حالی است که در همین ایام، در اروپا راه‌آهن وجود داشته است. در قرن نوزدهم، ظرفیت خطوط راه آهن اروپا به اتمام رسید، ولی ایران به لحاظ ارتباطاتی بسیار عقب‌مانده بود؛ بنابراین وضعیت اقتصادی ایران در عصر قاجار در مقایسه با سایر کشورها در همان عصر، بسیار عقب مانده‌تر بود، حتی می‌توان گفت که این عقب‌ماندگی در مقایسه با دوره‌های پیش از آن نیز تشدید یافته بود؛ از باب نمونه، در دوره‌ی صفویه، یک اقتصاد تجاری قوی که اغلب به شکل دولتی بود، در ایران رواج داشت و صادرات، از قبیل ابریشم و ...، انجام می‌شد. در دوره‌ی قاجاریه، اقتصاد ایران دچار اُفت گردید. با آنکه برخی از بازرگانان در عصر قاجار در امر صادرات و واردات فعالیت می‌کردند، این موارد بسیار جزئی و نادر بود و در وضعیت کلیِ حاکم بر اقتصاد ایران، تغییری ایجاد نمی‌کرد، زیرا در این عصر، زیر ساخت‌های لازم برای فعالیت در عرصه‌ی اقتصاد تجاری فراهم نبود. گفتنی که در قرن هجدهم در پی جنگ‌ها و منازعات دوره‌ی پس از سقوط صفویه، زیرساخت‌های اقتصادی ایران عمدتاً تخریب شده بود.

ب) اوضاع سیاسی

ویژگی‌های سیاسی عصر قاجار از این قرار است:
1. حکومت پادشاهی است؛
2. شاه سایه‌ی خداوند در روی زمین تلقی می‌شود؛
3. حزب وجود ندارد؛
4. تشکیلات صنعتی، مثل اتحادیه‌های کارگری و بازرگانی، به گونه‌ای که در کشورهای اروپایی آن دوره رواج داشت، موجود نبود؛
5. اساساً مشارکت مردمی مطرح نبود و مردم هیچ نقشی در قبال حکومت نداشتند؛ در واقع، ارتباط بین حکومت و مردم تنها در این خلاصه می‌شد که مردم به حکومت مالیات می‌دادند و هر چه شاه می‌گفت می‌بایست اطاعت می‌کردند؛
6. امنیت سیاسی، اجتماعی و... وجود نداشت؛
7. از قانون و آزادی اثری نبود.
حکومت در دوره‌ی قاجاریه، حکومت قبل از قانون و قبل از سیاست بود؛ ناصرالدین شاه خود را قانون می‌دانست. باید به این نکته توجه کرد که ویژگی‌های مذکور در مقایسه با اروپای همان عصر است. در آن دوره، حکومت سلطنتی در اروپا وجود نداشت یا بسیار کم رنگ بود. همچنین احزاب شکل گرفته بودند و بسیاری ازمعضلات فوق تا اندازه‌ی زیادی رفع شده بود. به دنبال انقلاب فرانسه در سال 1789م، تحولی جدی در وضعیت اروپا ایجاد شد، درحالی که در آن زمان، وضعیت ایران بسیار نامطلوب بود.

ج) اوضاع فرهنگی و اجتماعی

ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی ایران در عصر قاجار عبارت است از:

1. فقدان مطبوعات:

در عصر قاجار، خصوصاً در دوره ناصرالدین شاه و به همت امیرکبیر روزنامه وقایع اتفاقیه و...، پدید آمد. این مسئله که در آغاز بسیار ناچیز بود، در دوره‌ی مشروطه فزونی یافت. بانگاهی دقیق‌تر به مسئله معلوم می‌شود که تا قبل از انقلاب مشروطه، مطبوعات مستقل مردمی در ایران وجود نداشته است. برخی روزنامه‌ها و مجلات در خارج ایران چاپ و به صورت قاچاق به ایران منتقل می‌شد که مشهورترین آنها روزنامه‌ی قانون بود. پس از آنکه ناصرالدین شاه، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله را از سفارت ایران در لندن عزل کرد، وی مبادرت به انتشار روزنامه نمود که چند روز یک بار، شماره‌ی جدیدی از آن در دسترس مردم قرار می‌گرفت.

2. فقدان مراکز علمی جدید:

در اروپای آن عصر، مراکز علمی سنتی به مراکز علمی جدید، مبدل شده بود؛ ولی در ایران عصر قاجار، هنوز چنین اتفاقی رخ نداده بود، حتی الازهر در مصر، که یک حوزه‌ی علمیه سنتی بود، متناسب با زمان پیشرفت کرده و به یک دانشگاه مدرن تبدیل شده بود.
حوزه‌های علمیه‌ی ایران در دوره‌ی قاجار رونق چندانی نداشتند. در این زمان، حوزه‌ی علمیه‌ی نجف مرکزیت داشت؛ اما در حوزه‌های علمیه‌ی ایران، فعالیت‌های عملی به صورت پراکنده و نامنظم صورت می‌گرفت؛ گاهی به دلیل حضور موقت یک عالم بزرگ و معروف در یک شهر خاص، عده‌ای از دانش‌پژوهان دور او حلقه می‌زدند و حوزه علمیه تشکیل می‌دادند؛ مثلاً حاج ملاهادی سبزواری در سبزوار، میرزای قمی در قم، شفتی در اصفهان، نراقی‌ها در کاشان و ... اقامت کردند و هر کدام یک مرکز علمی تشکیل دادند، اما آن محافل نیز به صورت عمومی، منظم و پر رونق نبود. در سال 1300، حوزه‌ی علمیه‌ی قم با ورود شیخ عبدالکریم حائری یزدی به این شهر مذهبی احیا گردید. قبل از آن و در همان ایام، حوزه‌ی علمیه‌ی نجف از رونق بسیاری برخوردار بود و در مواقع لزوم، در مقابل استعمار و استبداد می‌ایستاد؛ مثلاً حوزه‌ی نجف در جنگ‌های ایران و روس، قیام تنباکو، نهضت مشروطه و انقلاب 1920 م مردم عراق علیه استعمار انگلیس تلاش‌های زیادی انجام داد.
از همان زمان، استعمار برای متلاشی کردن این حوزه‌ برنامه‌ریزی کرد و به موفقیت‌هایی هم دست یافت، ولی هم‌زمان با تضعیف حوزه‌ی علمیه‌ی نجف، حوزه‌ی علمیه قم رو به رونق نهاد.
در مجموع، وضعیت مراکز فرهنگی ایرانی در عصر قاجار چندان مطلوب نبود. امیرکبیر در دوره‌ی حکومت ناصرالدین شاه، برای ایجاد تحول در این عرصه تلاش‌هایی انجام داد؛ اما دارالفنون پس از مرگ امیرکبیر و برای اهدافی که با مقاصد او بیگانه بود، افتتاح شد. بعدها اغلب مدارس به دست خارجی‌ها و با اهداف استعماری تأسیس گردیدند؛ مثلاً آمریکایی‌ها مدرسه‌ای در تبریز تأسیس کردند. مسیحیان نیز در شهرهای مختلف ایران، از جمله ارومیه، اصفهان و .... مدراسی دایر کردند که در جای خود به آنها خواهیم پرداخت.

3. بی‌سوادی:

در این دوره، بی‌سوادی در ایران بسیار رایج و متعارف بود. سواد، همچون کالای کمیاب بود که تنها علما و اشراف از آن برخوردار بودند و اغلب مردم از این نعمت بهره‌ای نداشتند.

4. فقدان معرفت علمی:

ایرانیان عهد قاجار از دانش‌های جدیدی که در خارج از ایران تولید شده و در حال رشد بود، اطلاعی نداشتند. معرفت علمی ایرانی‌ها به قدری در این دوره ناقص بود که برخی، مشاهدات خود را از تمدن غرب با عنوان «حیرت‌نامه» تألیف می‌کردند. آقای عبدالهادی حائری در کتاب نخستین رویارویی‌های ایران با دو رویه بورژوازی تمدن غرب، بخشی از این برخوردهای اولیه را مطرح کرده است.

5. عدم آگاهی عمومی درباره‌ی جهان پیرامون:

تفاوت این ویژگی با ویژگی چهارم در این است که نکته‌ی قبلی غالباً مربوط به آگاهی نخبگان بود، ولی مراد ما در اینجا، آگاهی عمومی است.

پی‌نوشت‌ها

1. نک: علی اصغر شمیم، ایران در عصر قاجاریه؛ صادق زیباکلام، سنت و مدرنیته.

منبع مقاله :
لک‌زایی، نجف، (1391)، تحولات سیاسی- اجتماعی ایران معاصر، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ دوم