نویسنده: سید محمود سامانی

 

ورود سادات به ایران، سرآغازی برای آشنایی ایرانیان با اندیشه‌های شیعی و اهل بیت (علیهم‌السلام) بود. منابع از حضور سادات در ایران در سده اول هجری اخبار چندانی ارائه نکرده‌اند؛ اما از قرن دوم پای سادات به داخل ایران باز شد. ویژگی جغرافیایی بسیاری از مناطق ایران که دور از مرکز خلافت بودند و نیز دسترسی به آنها آسان نبود، پناه‌جویانِ علوی را که از ظلم و ستم دستگاه خلافت، امنیت جانی و مالی نداشتند، به سوی خود می‌کشاند. نیز برخی از آنان برای جذب نیرو و قیام بر ضد دستگاه خلافت عازم ایران می‌شدند.
سادات که در کنار انتساب به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، به پارسایی و تقوا و عدالت‌خواهی شهره بودند، (1) مردم را به خود جذب می‌کردند و این سبب می‌شد مردم در امور اجتماعی بدان‌ها روی آورند. همخوانی برخی اهداف و آرمان‌های آنان با ایرانیان، ستم حاکمان اموی و عباسی بر هر دو و نیز پرهیزکاری غالب سادات، ایرانیان را مجذوب عقاید آنان می‌کرد.
البته ساداتی که در اوایل به ایران کوچ کردند غالباً زیدی مذهب بودند؛ از این رو اندیشه‌های شیعی با رویکرد زیدی در ایران رواج پیدا کرد و این خود برای مدتی به انزوای مذهب امامیه کمک کرد، به ویژه آنکه امامیه به سبب تقیه و دوری از حوزه‌های سیاسی در این زمان نمود چندانی نداشتند؛ البته این به این معنا نیست که شیعه امامیه مجالی برای عرض اندام نداشته باشد؛ زیرا در میان سادات کسانی بودند که شاگرد ائمه اطهار (علیهم‌السلام) و بر مذهب امامی بودند؛ به عنوان نمونه یحیی بن عبدالله بن حسن از آن جمله است. (2)
اینان مروج تعالیم و مکتب اهل بیت (علیهم‌السلام) را وجهه همت خود ساخته بودند. این دسته از سادات، علاوه بر فرار از ظلم حاکمان، برای نشر و تبلیغ اسلام ناب و آشکار کردن چهره خلفای غاصب و روشن ساختن اذهان جامعه درباره امامت اهل بیت (علیهم‌السلام)، دست به هجرت می‌زدند. بی‌تردید تلاش آنان توأم با موفقیت بود و حضور سادات علوی در میان ایرانیان یکی از عوامل مهم آشنایی با اهل بیت (علیهم‌السلام) بوده.
درباره اینکه چه عواملی زمینه‌ساز مهاجرت علویان به ایران بود، باید گفت نفوذ تشیع در برخی شهرهای ایران، موجب شد تا این مناطق پذیرای بسیاری از سادات باشد که آن مناطق را محل امن و مرکز فعالیت خویش قرار دهند. منطقه جبال و به ویژه شهرهای قم، آبه (آوه)، کاشان، محل استقرار شیعیان بود؛ از این رو سادات در صورت حضور، مورد استقبال شیعیان و مورد حمایت واقع می‌شدند.
با روی کار آمدن عباسیان و سخت‌گیری فوق‌العاده بر علویان که عموزادگانشان بودند، برخی سادات علوی، برای رهایی از فشارهای دستگاه خلافت، راهی سرزمین‌های اطراف جزیرةالعرب به ویژه ایران شدند. مناطقی چون شرق و شمال ایران که از مرکز خلافت دور بودند و امنیت نسبی در این مناطق برای سادات وجود داشت، مکان‌های مناسبی به نظر می‌رسید؛ ضمن آنکه در این اماکن، برخی مردم با تشیع اگرچه غیر اعتقادی، آشنایی داشتند.
مهاجرت گسترده سادات به ایران در چند مرحله صورت گرفت؛ البته پیش از مهاجرت دسته‌جمعی سادات، برخی علویان به ایران مهاجرت کرده‌اند؛ مثلاً یحیی بن زید پس از شکست قیام پدرش در کوفه و شهادت وی (سال 122 ق) به خراسان رفت و در آنجا طرفدارانی یافت و به یاری آنان قیام کرد و به شهادت رسید. حضور او در ایران و قیامش بر ضد امویان را می‌توان از راه‌های آشنایی برخی از مردم شرق ایران با اهل بیت (علیهم‌السلام) دانست. در اواخر دوره اموی تیره حسینی از اهل بیت (علیهم‌السلام) طرفدارانی در سرزمین ایران یافت، چنان‌که گروهی از شیعیان و هواداران ائمه اطهار (علیهم‌السلام) در خراسان بودند. (3)
شاید موج اول هجرت سادات به ایران را بتوان در قیام یحیی بن عبدالله بن حسن بن مثنی از نوادگان امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) جستجو کرد. او در نیمه دوم قرن دوم هجری، برای جمع‌آوری نیرو جهت قیام بر ضد دستگاه خلافت به ایران مهاجرت کرد. وی به سرزمین «دیلم» آمد تا با جمع‌آوری نیرو بر ضد عباسیان قیام کند. (4)
یحیی از ساداتی بود که در معارف دینی تربیت شده امام صادق (علیه‌السلام) و مورد اعتماد آن حضرت بود. برخی برخلاف قول مشهور، او را در زمره پنج نفری دانسته‌اند که امام ششم بنا به دلایل سیاسی و حفظ جان امام بعدی، آنان را وصی خود معرفی کرده بود. یحیی پس از شهادت آن حضرت بخشی از امور مالی خاندان آن حضرت را برعهده گرفت. وی راوی حدیث امام صادق (علیه‌السلام) بود. (5)
یحیی در عصر خلافت هارون الرشید (دوران حکومت: 170-193 ق) به شمال ایران هجرت کرد. حضور او در قسمت‌هایی از این مناطق، موجب پیوستن گروه‌هایی از مردم به دعوت او شد. این استقبال فوق‌العاده، خلیفه عباسی را دچار وحشت کرد. خلیفه او را با حیله وادار به تسلیم کرد و سپس یحیی را به شهادت رساند؛ البته بسیاری از ساداتی که به آن سو آمده بودند، در مناطق شمالی ایران پنهان شدند و به تبلیغ اسلام و تشیع پرداختند که ثمره آن در چند دهه بعد موجب تشکیل حکومت علویان طبرستان شد.
موج بعدی مهاجرت سادات به ایران، حدود دو دهه بعد، یعنی در عهد ولایتعهدی امام رضا (علیه‌السلام) در سال‌های 201-203 قمری و پس از شهادت آن حضرت انجام شد. آنان بیشتر در شهرهای شمالی ایران پراکنده شدند و در مناطق کوهستانی ری، دیلم و طبرستان پناه گرفتند. (6) احمد بن موسی معروف به شاهچراغ و همراهانش و نیز هجرت حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسلام) در سال 201 ق به قم به اتفاق تعداد قابل توجهی از سادات و امام‌زادگان از آن جمله است. در گزارشی آمده است: 23 نفر از امام‌زادگان، از همراهان حضرت معصومه (علیهاالسلام) بوده‌اند که شش نفر آنان از برادران او بودند. اسامی آنان عبارت است از: فضل، علی، جعفر، هادی، قاسم و زید؛ البته در منابع نسبی، از هادی با این عنوان که فرزند امام هفتم است، نامی برده نشده است، نیز آن حضرت غیر از امام رضا (علیه‌السلام) فرزندی به نام علی نداشته است.
وجود بارگاه حضرت معصومه و دیگر امام‌زادگان، خود از علل و پایگاه‌های تبلیغ شیعه شد. طبق نقلی امام رضا (علیه‌السلام) کسانی را که از قم به خراسان نزد حضرت می‌آمدند، تشویق به زیارت قبر خواهرش حضرت معصومه (علیهاالسلام) می‌کرد، (7) چنان که سعد اشعری قمی گوید: «در خراسان خدمت امام رضا رسیدم. آن حضرت فرمود: ای سعد ما را قبری پیش شماست. سعد می‌گوید عرض کردم: فدایت شوم، منظورت دختر موسی بن جعفر (علیه‌السلام) است؟ فرمود: آری هر کس او را زیارت کند، در حالی که عارف به حق او باشد، قطعاً وارد بهشت خواهد شد». (8)
هجرت تاریخی امام رضا (علیه‌السلام) به ایران، از مهم‌ترین دلایل عزیمت سادات به بخشی از سرزمین ایران بوده است، چنان که برادر آن حضرت، احمد بن موسی بن همراه دو تن از برادرانش به نام‌های محمد و حسین و گروه زیادی از برادزادگان، خویشان و شیعیان بالغ بر دو یا سه هزار نفر عازم خراسان شدند و در مسیر نیز بر تعدادشان افزوده می‌شد، به گونه‌ای که تعداد آنان را تا پانزده هزار نفر نوشته‌اند که گویا در شمار آنان اغراق‌گویی شده است. (9) احمد و یارانش پس از رسیدن به فارس، کشته شدند. (10) با گذشت زمان، مدفن ایشان و نیز برخی دیگر از امامزادگان، یکی از راه‌های آشنایی ایرانیان با اهل بیت (علیهم‌السلام) شد. ابن خلدون علت اینکه مأمون امام رضا (علیه‌السلام) را برای ولایتعهدی انتخاب کرد، فراوانی شیعیان می‌داند. (11)
محمد دیباج، فرزند امام صادق (علیه‌السلام) از نخستین علویانی بود که به جرجان آمد و در آنجا درگذشت. گویند وی بر ضد مأمون قیام کرد و مورد اعتراض امام رضا (علیه‌السلام) قرار گرفت. اعقاب محمد دیباج در جرجان‌اند. (12)
مرعشی درباره هجرت سادات به شمال ایران می‌نویسد: «سادات از آوازه ولایت و عهدنامه مأمون که بر حضرت امامت، پناهی داده بود، روی بدین طرف نهاده بود. و او را بیست و یک برادر دیگر بودند. این مجموع برادران و بنو اعمام از سادات حسنی و حسینی به ولایت ری و عراق [عجم] رسیدند؛ اما پس از رسیدن خبر شهادت علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) آنها در کوهستان دیلمستان و طبرستان پراکنده شدند. (13) یکی از این سادات حمزة بن موسی بن جعفر است که نسل بسیاری در بلاد عجم دارد». (14)
سادات خوشنام بودند و به جهت انتساب به حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) مورد احترام مردم بودند و پناهگاه آنان به شمار می‌آمدند. سادات هرجا پرچمی می‌افراشتند، مردم زیر آن جمع می‌شدند. سادات به طور عموم، شیعه - اعم از امامی و زیدی - بودند، جز آنکه گاه در تقیه زندگی می‌کردند و در همان حال، مدافع فضایل اهل بیت (علیهم‌السلام) بودند. در نتیجه فعالیت آنان، برخی ایرانیان شیفته خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شدند.
آرامگاه‌های بسیاری از سادات در جاهای گوناگون ایران، گویای هجرت گسترده آنان به میان ایرانیان است. افراد زیادی از آنان، به دست حاکمان کشته شدند. مظلومیت آنان خود عامل دیگری برای آشنایی ایرانیان با اهل بیت (علیهم‌السلام) دلیل محبوبیت اهل بیت (علیهم‌السلام) «روایات فضایل» بود. کسانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را ندیده بودند و می‌شنیدند که کسی از خاندان او به سوی ایشان می‌آید، بسیار اشتیاق نشان می‌دادند. در منابع نسب‌شناسی و برخی تاریخ‌های محلی، فهرستی از نام سادات مهاجر به شهرهای ایران درج شده است، چنان که تاریخ قم فهرست سادات وارده شده به این شهر را ارائه کرده است. (15) همچنین وی نام برخی سادات حسنی و حسینی ساکن طبرستان را آورده است. گفته شده در اصفهان حدود 33 نفر از سادات حضورداشته‌اند. (16) هر چند این آمار در قرن‌های بعدی ارائه شده، حاکی از حضور قابل توجه سادات در برخی شهرهای ایران است.
موج مهاجرت بعدی سادات، در پی سیاست متوکل عباسی (دوران حکومت: 232-247 ق) مبنی بر سیاست شیعه‌کشی و علوی ستیزی صورت گرفت. سخت‌گیری‌های این خلیفه بر عموزادگان علوی‌تبار خود، مهاجرت برخی علویان را سرعت بخشید. واضح است که حضور این دسته از سادات، خودبه‌خود موجبات آشنایی هر چه بیشتر مردم با اهل بیت (علیهم‌السلام) و رواج عقاید شیعی را به دنبال داشت؛ برای نمونه می‌توان از هجرت حضرت عبدالعظیم بن عبدالله بن علی حسنی، معروف به سیدالکریم به ری یاد کرد. برخی تصریح دارند که او از ساداتی است که از ترس سلطان به «ری» عزیمت کرد. (17) مطابق گزارشی هنگامی که مذاکرات او با امام هادی (علیه‌السلام) به گوش متوکل رسید و دستگیری او صادر شد، عبدالعظیم فرار کرد و شهر به شهر می‌گشت تا به ری آمد. (18)
عبدالعظیم از اصحاب امام جواد و امام هادی (علیهماالسلام) بود. (19) گفته شده آمدن او به ری به دستور امام دهم صورت گرفت. (20) او با واسطه از امام رضا (علیه‌السلام) روایت کرده؛ اما حضور امام جواد و امام هادی (علیهماالسلام) را درک کرده است. او همچنین با یاران امام هفتم معاشرت داشته و اخبار و احادیث اهل بیت (علیهم‌السلام) را انتشار می‌داده است. امام هادی (علیه‌السلام) به ابوحماد رازی که از ری برای طرح پرسش‌هایی به سامرا رفته بود، فرمود: هر وقت مشکلی و سؤالی پیش آمد، از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان. (21) حضرت عبدالعظیم شیعه امامی بود و تبلیغاتش نقش قابل توجهی در گرایش مردم به اهل بیت (علیهم‌السلام) داشت. (22) وی از امام جواد (علیه‌السلام) روایت کرده که فرمود: «هرکس قبر پدرم را در طوس زیارت کند و نسبت به مقام آن حضرت معرفت داشته و او را امام واجب الاطاعه بداند، من بهشت را برای او ضمانت می‌کنم». نیز از روایت‌های او از امام هادی است: «اهل قم و اهل آبه مغفور لهم لزیارتهم لجدی علی بن موسی الرضا بطوس الا و من زاره فاصابه فی طریقه قطره من السماء حرم الله جسده علی النار» (23) مردم قم و آبه آمرزیده‌اند که جدم امام رضا (علیه‌السلام) را در طوس زیارت می‌کنند. هلا هر که زیارتش کند و در راه قطره‌ای باران بر او افتد، خدا تنش را بر آتش حرام کند.
مهم‌ترین شاخصه عبدالعظیم، ولایت‌مداری اوست. اهتمام او در فراچنگ آوردن آیات که در قرآن کریم به حضرت امیرمؤمنان (علیه‌السلام) تأویل شده است، نشانی از این مدعی و شاهد صدقی است بر آن. عبدالعظیم حسنی همچنین کتابی تحت عنوان خطب امیرالمؤمنین تألیف کرد که نجاشی از رجال‌شناسان مشهور به آن اشاره دارد. (24) مزار عبدالعظیم به تدریج مرکزی برای اجتماع شیعیان شد و در جذب شیعیان مؤثر افتاد.
خط سیر سکونت سادات در منطقه جبال، از قم به ری و از آنجا به طبرستان می‌رسید. هر کجا بتوان سراغی از سادات گرفت، بی‌شبهه باید آن را نشان حضور تشیع دانست. هجرت سادات تأثیر فرهنگی مهمی در برخی مناطق ایران بر جای نهاد و قلوب مردم را به سوی اهل بیت (علیهم‌السلام) سوق داد.

پی‌نوشت‌ها

1. اولیاءالله آملی؛ تاریخ رویان؛ ص 64.
2. کلینی، الکافی؛ ج 1 ص 398. ابن ابی‌الحدید؛ شرح نهج‌البلاغه؛ ج 15، ص 290.
3. اخبار الدولة العباسیه؛ ص 204.
4. ر.ک: مستوفی قزوینی؛ تاریخ گزیده؛ ص 305. محمد بن علی بن طقطقی؛ تاریخ فخری؛ ص 265. تجارب السلف؛ ص 138.
5. محمد بن حسن طوسی؛ ش 4785. ابن ابی‌الحدید؛ شرح نهج‌البلاغه، ج 15، ص 290.
6. اولیاءالله محمد بن حسن؛ تاریخ رویان؛ 84.
7. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 99، ص 266.
8. ر.ک: همان.
9. ر.ک: جلیل عرفان‌منش؛ چلچراغ شیراز؛ ص 86-88.
10. حمزة بن یوسف سهمی؛ تاریخ جرجان؛ ص 360.
11. «ثم ان المأمون لما رأی کثره الشیعه و اختلاف دعاتهم و کان یری مثل رأیهم او قریباً منه فی شأن علی و السبطین...» (عبدالرحمن بن خلدون؛ العبر؛ ج 4، ص 13.
12. حمزة بن یوسف سهمی؛ تاریخ جرجان؛ ص 360.
13. اولیاءالله محمد بن حسن؛ تاریخ رویان؛ ص 84.
14. ابن عنبه حسن؛ عمدة الطالب؛ ص 208. فخر رازی؛ الشجره المبارکه؛ ص 109.
15. حسن بن محمد قمی؛ تاریخ قم؛ ص 85.
16. ر.ک: ابراهیم بن ناصر طباطبا؛ منتقلة الطالبین؛ ص 151-167. رسول جعفریان؛ تاریخ تشیع در ایران؛ ج 1، ص 237-239.
17. احمد بن علی نجاشی؛ الرجال؛ ص 248. میرزا حسین نوری؛ مستدرک الوسائل؛ ج 3، ص 614.
18. محمدبن فتال نیشابوری؛ روضة الواعظین؛ ص 64. عزیزالله عطاردی؛ مسند امام الجواد؛ ص 301؛ «خاف من السلطان فطاف البلدان».
19. علی بن عبدالکریم نیلی؛ سرور اهل الایمان؛ ص 125.
20. عزیزالله عطاردی؛ مسند امام الجواد؛ ص 307.
21. «اذا اشکل علیم شییء من امور دینک بناحیتک فاسئل عن عبدالعظیم الحسنی» (محمد بن فتال نیشابوری؛ روضة الواعظین؛ ص 64). عزیزالله عطاردی؛ مسند الامام الجواد؛ ج 1، ص 307.
22. ر.ک: شیخ عباس قمی؛ سفینة البحار؛ ج 2، ص 121.
23. محمد بن علی بن بابویه صدوق؛ عیون اخبار الرضا؛ ج 2، ص 629-643.
24. احمد بن علی نجاشی؛ الرجال؛ ص 248.

منبع مقاله :
سامانی، سیدمحمود؛ (1393)، مناسبات اهل بیت (علیهم‌السلام)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول