چگونگی اداره ایران پس از گشایش آن به دست اعراب
پس از فتح ایران که قسمت اعظم آن در عصر خلافت عمر بن خطاب انجام شد، ایران از منطقهی میان دو رود (بینالنهرین) به مرکزیت کوفه و بصره اداره میشد. چگونگی اداره ایران در عصر خلفا خود بحث مستقل و قابل توجهی است؛ اما برای فهم مناسبات امام علی (علیهالسلام) با ایرانیان اشاره ای گذرا به این بحث، خالی از فایده نیست. گفتنی است امام علی (علیهالسلام) هر چند در فتوحات شرکت نداشت، خلفا از رأی و نظر پختهی آن حضرت بهرهمند میشدند. از جمله مشورتدهیهای آن حضرت درباره فتح ایران بود. طبق گزارشی، خلیفه دوم نامه ای از کارگزار خود در کوفه، دریافت کرد که حاکی از تحرک ایرانیان و فراهم ساختن سپاهی گران در نهاوند برای مقابله با مسلمانان و جبران شکستهایشان بود. خلیفه درباره حضورش در فتوحات شرق (ایران) با صحابه مشورت کرد و هر یک نظر خود را ارائه کردند. در این هنگام امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) با ملاحظه و سنجیدن همه جوانب قضیه، رأی خود را چنین اعلام کرد:
پیروزی و شکست این امر (اسلام) بستگی به فزونی نیرو و کمی جمعیت نداشته است. این دین خداست که آن را پیروز ساخته است... خداوند به ما وعده پیروزی داده است؛ بنابراین تو همچون محور سنگ آسیاب، جامعه را به وسیله مسلمانان به گردش درآور... زیرا اگر شخصاً از این سرزمین خارج شوی، عرب از اطراف و اکناف سراز زیر بار فرمانت بیرون خواهد برد،... اگر فردا چشم عجمها به تو افتد، خواهند گفت این اساس و ریشه عرب است. اگر ریشه را قطع کنید، راحت میشوید و این فکر آنان را در مبارزه با تو و طمع درنابودی تو حریصتر و سرسختتر خواهد کرد... (1)
هر چند رأی آن حضرت مخالف نظر برخی صحابه بود، عمر با توجه به قوت استدلال امام علی (علیهالسلام) آن را پسندید و به رأی آن حضرت عمل کرد. (2)
1. سازمان اداری عرب
تا پیش از تشکیل حکومت نبوی، عرب فاقد نظم سیاسی بود و غیر از نظام قبیلهای، مظاهر دیگری که بتواند نشانهای از تمدن باشد نداشت. نبود قدرت مرکزی، مشخصترین کمبود در محیط اجتماعی و سیاسی جزیرةالعرب بود. با ظهور اسلام وحدت قبیلهای جای خود را به وحدت دینی بخشید و سراسر عربستان به تدریج بر اثر شعارهای عالیه اسلام، تحت حاکمیت یک دین و حکومت در آمد و برادری دینی جانشین روابط خونی شد. (3)رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، تنظیماتی برای اداره مناطق اسلامی مقرر کرد اما این تشکیلات به صورت بسیط و ساده و به دور از پیچیدگی بود و امور مربوط به حکومت و اجتماع با مشورت انجام میشد و در صورت لزوم، افرادی برای سمت فرماندهی سپاه اسلام یا اداره امور یک شهر یا ناحیه و نیز برای جمعآوری صدقات انتخاب میشدند و اختیاراتی به آنان تفویض میشد. بدین ترتیب نظام سیاسی - اداری و مالی جامعه اسلامی شکل گرفت و به مرور بر تشکیلات آن افزوده شد.
پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، فتوحات گسترده و معجزهآسایی که در مدت کمی نصیب مسلمانان عرب شد، سیل غنائیم را به مرکز خلافت سرازیر کرد و نقطهی آغازی برای به وجود آمدن دستگاه دیوانی شد و در این باره خلیفه دوم خطوط مشخصتری ارائه کرد. (4) اقداماتی که در امور دیوانی انجام گرفت، متناسب با شرایط و اوضاع و احوال آن روز بود و بعد از آن هم تقریباً پیروی شد و اساس کشورداریِ بیشتر خلفا گردید. (5)
2. تقسیمات اداری
پس از پیروزی اسلام بر ایران قلمرو ساسانی بدون آنکه نیازی به تقیسمبندی به حوزه فرمانروایی خلفا باشد، ملحق شد و همان طور که ضرورت اقتضا میکرد، خلیفه یا سرداران ارشد او کارگزارانی برای اداره مناطق مختلف فتح شدهی ایران گماشتند؛ بنابراین تقریباً همان تقسیمات اداریِ زمان ساسانیان ملاک عمل خلفا قرار گرفت و والیان عرب همان نواحیای را که مرزبانان و دهقانان آن زمان اداره میکردند، را به دست گرفتند.در عصر اسلامی، ایران به طور سنتی از بینالنهرین اداره میشد. این عمل تا حد زیادی به زمینه تاریخی آن مربوط میشد؛ یعنی قبل از تسلط عرب نیز ایران در دوران اشکانیان و ساسانیان از تیسفون اداره میشد. (6) عراق مهمترین قسمت امپراتوری اسلام بود (7) که حاکمنشین ایران نیز محسوب میشد و حاکمان آن والیانی برای اقصی نقاط ایران میفرستادند که ظاهراً فقط سردار جنگ و عهدهدار جمعآوری «خراج» بودند و دهقانان مناطق مختلف موجودیت خویش را در کنار اینان ادامه میدادند و به ظن قوی، حکومت کشوری کماکان در دست ایشان بود. (8)
والیان عمدتاً از میان عرب که مورد اطمینان خلفا بودند، انتخاب میشدند. عمده وظایف این کارگزاران عبارت بود از: اداره سپاه تحت امر خود از نظر مالی و جنگی، تعیین قاضیان و فرمانداران، نظارت در دخل و خرج مأموران، حمایت و دفاع از ناموس مسلمانان، اجرای احکام شرع، پیشوایی نماز و اگر آن منطقه با دشمن هم مرز بود، جنگ با دشمن و جمعآوری غنیمت و پرداخت سهم خلیفه و کارگزاران و جنگاوران، از دیگر مسئولیتهای آنان بود. (9)
خلیفه دوم در مورد مناطق فتح شده چون ایران، نظام قبلی را ابقا کرد (10) و تشکیلات اداری ساسانیان، خاطرات درخشانی در اوایل دوران اسلامی به ویژه در فرهنگ عصر اموی و عباسی به جای گذاشت. (11)
عرب چارهای جز ابقای نظام اداری ساسانیان و رومیان نداشت؛ زیرا آنان پس از غلبه بر سرزمینهای حکومتهای یاد شده میدانستند که بر جامعههایی فرسوده و در عین حال سازمانیافته تسلط پیدا کردهاند. (12) نیز میدانستند خود صاحب تمدن نبودهاند و فاقد تجربهی لازم و مأموران کاردان برای ادارهی قلمرو وسیع هستند؛ بنابراین ناگزیر در مورد ایران، نظامها و سنتهای سیاسی و اداری باستان ایران را پذیرفتند و با احتیاجات خویش سازش دادند؛ (13) مثلاً دیوان با تمام قواعد و نظامی که داشت به حال خود ماند، حتی تا زمان عبدالملک بن مروان (دوران حکومت 65-85 ق) لغت پارسی و حساب به وضع دیرین خود بود (14) و عربها از سوابق طولانی دبیران و کارشناسان ایران بهره میبردند. (15) منتها این مأموران باید زیرنظر حاکمی که خلیفه تعیین میکرد، انجام وظیفه میکردند. برای مثال در میان عرب کسانی نبودند که زمینهای متصرفه را زیر کشت ببرند و این دهقانان بودند که همچون بازوی عرب عمل میکردند؛ و در محل سکونت خود، از زارعین، خراج را تحویل میگرفتند و به بیتالمال یا عمال عرب تحویل میدادند و اینان در واقع نماینده بیتالمال مسلمانان محسوب میشدند. (16)
عرب قادر به استفاده از دویانهای مالیاتی ساسانی نبود؛ زیرا با خط پهلوی و فارسی آشنایی نداشت. (17) نظام اداری و کل سازمان دولت بر چهار رکن اصلی قرار داشت: خلیفه، والی، عامل خراج یا مأمور اخذ مالیات و قاضی. تقسیم اداری ایران به حوزههای مختلف بود. اهواز و بحرین، سجستان و کرمان و خراسان هر کدام یک حوزه و بصره و کوفه نیز یک حوزه بود. (18)
مأمور مالیه
از زمان عمر در سال 21 برای مناطق فتح شده، دو مأمور به عنوان مکمل یکدیگر منصوب شدند. یکی برای جنگ و امور سیاسی و دیگری برای مالیات. این شیوه در دوره بعد از او نیز تقریباً به کار گرفته شد. عاملان مال یا صاحب الخراجها اختصاص به عربها نداشت و گاهی از میان ایرانیان انتخاب میشدند؛ مثلاً صالح بن عبدالرحمن در عهد سلیمان بن عبدالملک بر خراج عراقین منصوب شده بود. (19)قاضی
در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خود آن حضرت طبق آیه «فَاحْكُم بَیْنَهُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ...» (20) مورد رجوع مردم بود؛ ولی گسترش اسلام در شبه جزیرهی عرب و نیاز به مسئله قضاوت موجب شد تا آن حضرت قاضیانی برای پارهای مناطق تعیین کند، چنان که امام علی (علیهالسلام) را مأمور یمن کرد و او قضاوتهایی داشت که مورد تأیید رسول خدا قرار گرفت. پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و توسعه فتوحات، تعیین قاضی برای شهرهای مختلف، ضروری به نظر میرسید. قاضیان منتخب در مجسد مینشستند و مشکلات مردم را حل میکردند و غیر مسلمانان استفادهای از این دستگاهها نداشتند.در منابع درباره حضور قاضی در ایران در زمان خلفا، گزارشی ارائه نشده است. آنچه مسلّم است، در بصره و کوفه که حاکمنشینان ایران بودند، دائماً قاضی حضور داشت گویا غالب مردم ایران در این زمان ذمی بودند؛ ولی در اواخر دوره بنیامیه در خراسان نیز قاضی حضور داشت. (21) گفتنی است اگر ولایت کارگزار عام بود، کار قضاوت نیز به او واگذار میشد و اگر نبود خلیفه مستقیماً انتخاب میکرد. (22)
در عصر خلفا سکههای ضرب شده به دستور یزدگرد ساسانی (آخرین پادشاه ساسانی) رواج داشت و واحد پول درهم بود. (23) در عصر جاهلی نیز دینارهای هرقل و درهمهای بغلی ایرانی به دست اهل مکه میرسید. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خلفا از جمله امیرمؤمنان (علیهالسلام) در اوزان آنها تغییری ندادند و به حال خود باقی گذاشتند. (24)
همانگونه که گفته شد تا پیش از خلافت امیرمؤمنان (علیهالسلام) و نیز پس از شهادت آن حضرت، کار اداره ایران عمدتاً به کارگزاران خلفا در عراق (کوفه و بصره) سپرده میشد؛ اما چون امام علی (علیهالسلام) خود در عراق حضور داشت، خود برای برخی شهرهای ایران حاکم تعیین میکرد. امیرمؤمنان (علیهالسلام) برای اداره و انتظام امور قلمروی خود، به بعضی از کارگزاران و حاکمانش اختیاراتی تفویض میکرد. نامههای آن حضرت به عثمان بن حنیف کارگزار بصره، مالک اشتر و... مؤید این مطلب است. (25)
پینوشتها
1. نهجالبلاغه؛ خطبه 146.
2. مفید؛ الارشاد؛ ج 1، ص 208. احمد بن أبیداوود دینوری؛ الاخبار الطوال؛ ص 134. محمد بن جریر طبری؛ تاریخ الأمم و الملوک؛ ج 4، ص 237. در خصوص مشورتدهیهای امام به خلفا ر.ک: سید محمود سامانی؛ مشورت و مشاوران در سنت و سیره پیشوایان؛ ص 129 به بعد.
3. جرجی زیدان؛ تاریخ تمدن اسلام؛ ج 4، ص 213.
4. ر.ک: عمر فاروق؛ النظم الاسلامیه؛ ص 72-73.
5. ر.ک: تقیالدین مقریزی؛ خطط؛ ج 1، ص 164. محمد بن علی بن طقطقی؛ تاریخ فخری؛ ص 13. بنا به نوشته طه حسین، عمر در عین حالی که از او انتظار نمیرفت و او جز به اندکی از امور دنیا آشنایی نداشت و قبل از خلافت هم ورزیده سیاست نبود، به آنچه میخواست رسید و بر ملتهای متمدن که به انواع روشهای سیاسی آشنا بودند، حکومت کرد (طه حسین؛ آئینه اسلام؛ ص 23).
6. ر.ک: محمد محیط طباطبایی؛ تطور حکومت در ایران پس از اسلام؛ ص 36. مورگان؛ ایران در قرون وسطی؛ ص 36.
7. کارل بروکلمان؛ تاریخ ملل و دول اسلامی؛ ص 101.
8. بارتولد؛ ترکستان نامه؛ ص 413.
9. برتولد اشپولر؛ تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی؛ ج 2، ص 88. جرجی زیدان؛ تاریخ تمدن اسلام؛ ج 1ع ص 112-113.
10. ثابت اسماعیل؛ عراق فی العصر الأموی؛ ص 47.
11. عبدالحسین زرینکوب؛ تاریخ مردم ایران؛ ج 1، ص 50.
12. جرجی زیدان؛ تاریخ تمدن اسلام؛ ج 4؛ ص 288.
13. پیگولوسکایا؛ تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده هجدهم؛ ج 1، ص 178.
14. احمد امین؛ فجر الاسلام؛ ص 126.
15. مرتضی راوندی؛ تاریخ اجتماعی ایران؛ ص 43.
16. عمر فاروق؛ النظم الاسلامیه؛ ص 83. عبدالحسین زرینکوب؛ تاریخ مردم ایران؛ ج 2، ص 49.
17. محمد بن علی بن طقطقی؛ تاریخ فخری؛ ص 164.
18. امیرعلی؛ تاریخ عرب و اسلام؛ ص 67. ابراهیم حسن؛ تاریخ سیاسی اسلام؛ ج 1، ص 452.
19. ر.ک: تاریخ سیستان؛ ص 82. جهشیاری؛ الوزراء و الکتاب، ص 80. امیرعلی؛ تاریخ عرب و اسلام؛ ص 194.
20. مائده: 48.
21. محمدحسن کاظمی شیرازی، تاریخ سیاسی جهان اسلام و ایران و روابط خارجی آن؛ ص 60.
22. ابراهیم حسن؛ تاریخ سیاسی اسلام؛ ج 1؛ ص 454. ثابت اسماعیل؛ العراق فی العصر الاموی؛ ص 87.
23. ریچارد فرای؛ میراث باستانی ایران؛ ص 387-388. احمد بن أبیداوود دینوری؛ الاخبار الطوال؛ ص 360.
24. احمد بن یحیی بلاذری؛ فتوح البلدان؛ ص 218.
25. ر.ک: مریم معیننیا؛ سیره اداری امام علی (علیهالسلام)؛ ص 92-93.
سامانی، سیدمحمود؛ (1393)، مناسبات اهل بیت (علیهمالسلام)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}