خانواده و نيايش

در اين پژوهش مفهوم خانواده «متغير مستقل» است و مفهوم نيايش، «متغير وابسته». واضح است كه مى توان با جابه جايى اين دو مفهوم، نقش هاى آن ها را نيز تغيير داد و از تأثيرات نيايش بر خانواده بحث نمود. ولى رسالت مقاله حاضر، پرداختن به تأثيرات خانواده بر نيايش است.
در معرفى اجمالى دو اصطلاح كليدى بحث، اشاره مى شود كه اولاً: «خانواده» از نهادهاى مهم اجتماعى و بشرى است، نه لزوماً يك نهاد دينى يا قومى خاص؛ ثانياً: خانواده نهادى ضرورى است و حيات بشر، بدان بستگى دارد و طبيعى ترين راه ادامه نسل است؛ ثالثاً: از جهت اجتماعى و اخلاقى نيز، نهاد خانواده سازنده است.جوهره نيايش، پيوند قلبى و باطنى با خدا است. گرچه مى تواند در افعال مختلف و اذكار گوناگون تجلى يابد. از ويژگى هاى نيايش آن است كه ذى مراتب بوده و نسبت به افراد، زمان، مكان و ... مرتبه متفاوت دارد. در بين ارتباطات فرد با خالق، اوج ارتباط و پيوند، در قالب رابطه «من-تو» تجلى مى يابد.خانواده ها بر روى ارتباط فرزندان با خدا، به يك شكل تأثير نمى گذارند. اگر خانواده ها به ديندار و بى دين تقسيم گردند، بحث اصلى نوشتار، بر روى اقسام خانواده هاى ديندار و تأثيرشان بر مسأله نيايش است. از آن جا كه خانواده ها ممكن است گرايش دينى نقلى، عقلى، قلبى، تجربى و تركيبى داشته باشند، هر يك به شيوه خاص خود، بر نيايش كودكان و فضاى خانواده مؤثرند.

۱) اقسام خانواده ها و نيايش:

از آنجا كه نگاه خانواده ها به خدا و پرستش و دين، يك شكل نيست، در نتيجه تاثيرات خانواده بر نيايش و ارتباط با خدا متفاوت خواهد بود. خانواده ها در يك تقسيم بندى كلى، به دو دسته «ديندار» و «غيرديندار» قابل تقسيم اند. از آنجا كه نخبگان خانواده غيرديندار، اگر بر مساله فرهنگ سازى در سطح خانواده حساس باشند نيز با فرهنگ دينى و ارتباط با خدا كارى ندارند (چه بسا كه در ستيز با فرهنگ دينى نيز باشند)، از اين جهت بحث عمده خانواده و نيايش، به بررسى خانواده هاى مذهبى بر نيايش و ارتباط با خدا متمركز خواهد شد. اما خانواده هاى ديندار نيز، خود ممكن است قرائت دينى شان با گرايش هاى نقلى، عقلى، قلبى تجربى و تركيبى ارتباط داشته باشد، به تبع نيايش در خانواده ها نيز صبغه هاى متفاوت به خود مى پذيرد.
مصاديق بارز باطن گرايان خانواده هايى هستند كه تفسير قلبى و به عبارت ديگر، عرفانى و يا متصوفانه از دين دارند كه در اين نگاه، تمركز و تاكيد عمده در عبادت ها، دعاها، نيايش ها وارتباط شان با خدا، يا بر باطن است و مناسك و آداب رسمى و متعارف را جدى نمى گيرند و يا اگر مناسكى را نيز در ارتباط با خدا تعريف مى كنند، سبك و سياق خاص خود را دارد و متفاوت از ساير فرق اسلامى - دينى است. در اين خانواده ها اگر تربيت دينى فرزندان نيز جدى گرفته شود، واضح است كه تاكيد بر نيايش هاى پذيرفته شده در گفتمان
(Discourse) باطن گرايانه خواهد بود.
در خانواده هايى كه ثقل ديندارى آنها بر گرايش نقلى است، توجه به مناسك، آداب و ظواهر، براساس الفاظ مشخص و وارده در كتاب و سنت در ارتباط با خدا و نيايش، موضوعيت دارد. مصاديق بارز اين نگرش دينى، برداشت هاى فقهى اخبارى از دين است كه استعداد برداشت هاى متحجرانه از دين را نيز دارد. اين نگرش ها اگر تربيت دينى اعضاى خانواده را نيز جدى بگيرند، تربيت دينى فقهى و ظاهرگرايانه است و در پس اين قالب ها و الفاظ، ارتباط و نيايش با خدا را نيز تعريف مى كنند.
گروه سوم، خانواده هايى هستند كه برداشت عقل گرايانه از دين دارند. مصاديق مشهور اين گرايش ها در سابق، متكلمان (مثل معتزله و اشاعره) هستند و در عصر حاضر، روشنفكران دينى. خداى اين گونه نگرش، خدايى است كه براى افعال و سنن اش مى توان استدلال نمود و تكاليف دينى نيز حكيمانه و قابل دفاع اند. واضح است كه تربيت دينى در اين گونه خانواده ها، با نگرش هاى پيشين متفاوت است و از مناسك و نيايش و ارتباط با خدا، تفسير عقلانى تر دارند. به صورت غيرتحكمى، در عين حال استدلالى، فرزندان و اعضاى خانواده را به پيوند با خدا مى خوانند.
خانواده هاى با قرائت و گرايش تجربى نيز برخورد علم مدارانه با دين دارند و ارتباط با خدا را از منظر فرهنگ علمى نگريسته و به فرزندان منتقل مى كنند.
البته صرف اين كه بزرگان خانواده اى ديندار باشند (اعم از تفسير باطنى، ظاهرى و عقلانى و يا تجربى از دين)، دليل آن نيست كه طرح و برنامه براى ديندار كردن اعضا و فرزندان خانواده نيز داشته باشند. در ميزان اهتمام خانواده هاى دينى به تربيت دينى، حداقل سه گونه خانواده متصورند:
اول: خانواده هايى كه مساله تربيت عموما و تربيت دينى خصوصا، براى آنها در محيط خانواده موضوعيت ندارد و وظايف خود در محيط خانواده را تامين معاش و نيازهاى مادى مى دانند.
دوم: خانواده هايى كه با شيوه هاى جدى، همه جانبه و فراگير، پيگيرانه و آمرانه، از كودكان آنچه را مى خواهند كه خود بدان باور دارند و آن اعمالى را توصيه مى كنند كه خود عامل اند و تخطى از آن را با خشونت و اجبار اصلاح مى كنند (اين شيوه، با تربيت بعضى حيوانات، مثلا اسب در سابق از سوى مربيان حيوانات، شباهت فراوانى دارد كه با شلاق، اسب چموش را رام و تربيت مى نمودند).
سوم: خانواده هاى ديندارى كه فرزندان شان را واجد استعدادهاى خداداد و صاحب كرامت و ارزش و عزت دانسته و تمام اهتمام شان در تربيت دينى و ارتباط با خدا و درونى كردن پيوند با حق، با تكيه بر آسيب نخوردن آن ارزش هاى انسانى و خداداد است. اين ها مى دانند كه در تربيت، به جاى تكيه بر عوامل بيرونى و اجبار، بايد به نحوى عمل نمود كه عوامل درونى فرزندان (عقل، وجدان، قلب، عواطف و...) بيدار شود و به صورت خودجوش عمل كند، تا در صورت فقدان عوامل بيرونى و در هر زمان و مكانى، فرزندان با اختيار و انتخاب و علاقه، شايق ارتباط با خدا باشند. بايد يك كودك به اين جا برسد كه به نيايش نياز دارد، به پيوند قلبى با خدا محتاج است و اين پيوند، به ساير ابعاد زندگى اش نيز، جهت، معنا، عمق و هدف مى بخشد، و واضح است كه از بين الگوهاى تربيت دينى، اين شيوه سوم، مفيدترين و موثرترين است.
جدا از مرحله پيشگيرانه در تربيت دينى ممكن است خانواده هاى ديندار، احيانا با انحراف دينى فرزندان نيز برخورد سه گانه فوق را داشته باشند، گروهى بى تفاوت از كنار اعتقادات و عملكرد كودكان شان بگذرند، ببينند كه فرزندان شان به جاى دعا، معنويت، نيايش و پيوند با خدا، در مسير ديگرى سير مى كنند، اما چندان نسبت به موضوع، حساسيت نشان ندهند. گروه دوم خانواده ها، با ضرب و جرح و شتم و فرياد و خشم و خشونت، مانع كج روى كودكان شان در ارتباط با خدا شوند و خانواده هايى نيز باشند كه با فرزندان دين گريز و دين ستيز، برخورد منطقى كنند، به جاى برخورد با معلول، به ريشه يابى مشكل بپردازند، به جاى پرخاش با كودكان، بنشينند و درددل نمايند و با تحبيب قلوب، فرزندان را به سوى خدا بكشانند.
از جمله آفاتى كه فرزندان را از دين و خدا به سرعت دور مى كند، احساس گناه در كودكان است. در اين رابطه، حاصل تحقيقى در ايران بر روى نوجوانان و جوانان، حكايت گر آن است كه يكى از علت هاى مهم بى نمازى بچه ها، احساس گناه است. بعد از اين كه دچار يك خطايى شدند، خطاى جنسى و انحرافى، كه در سن نوجوانى زياد به چشم مى خورد، از خودشان بدشان مى آيد و چون فكر مى كنند نماز خوان واقعى نيستند، نماز را ترك مى كنند.
در اين رابطه، برخورد خوب مربى و والدين، بچه ها را به ارتباط صميمى تر با خدا و توبه و انابه و اتصال بيش تر مى تواند بكشاند. اين جاست كه شيوه هاى اول و دوم (بى تفاوت و يا برخورد حاد)، نه تنها كارساز نيست، بلكه آفت زا است و تنها شيوه درك مخاطب و مبتنى بر عزت و كرامت فرزندان، آن ها را مجددا به بسترهاى دينى مى كشاند.
تا اينجا با سه نوع نگرش دينى و تاثيرات متفاوت آن ها بر مساله ارتباط با خدا، بالاجمال آشنا شده و با سه گونه برخورد اجتماعى خانواده ها با تربيت دينى نيز در آشنايى اعضاى خانواده با ارتباط با خدا و احيانا درمان كج روى هاى كودكان در انفصال با خدا، اشاره شد. بد نيست در ادامه بحث، با سيره معصومين و نصوص دينى در مساله خانواده و نيايش آشنا شويم.

۲) نگرش كتاب، سنت و سيره بر موضوع خانواده و نيايش:

آيا نصوص دينى، پيرامون ارتباط خانواده و نيايش، مطلبى دارند؟ پاسخ اجمالى به اين پرسش، مثبت است. اگر صلوة يا نماز را در فرهنگ دينى، يكى از طرق نيايش و ارتباط با خدا بگيريم، در قرآن مجيد به صراحت درباره ارتباط با خدا از طريق نماز، نصوصى وارد شده است. در زير با مواردى از اين آيات آشنا مى شويم. مثلا از قول حضرت ابراهيم مى خوانيم:
«رب اجعلنى مقيم الصلوة و من ذريتى ربنا و تقبل دعا» (ابراهيم /۴۰).
پروردگارا، من و ذريه مرا نمازگزار گردان و بار الها دعاى ما را اجابت فرما. و در وصف حضرت اسماعيل آمده كه:
«و كان يامر اهله بالصلوة و الزكوة و كان عند ربه مرضياً»(مريم /۵۴).
و هميشه اهل بيت خود را به اداى نماز و زكات امر مى كرد و او نزد خدا، بنده پسنديده اى بود.
و از لقمان حكيم به فرزندش آمده:
«يا بنى اقم الصلوة و امر بالمعروف و انه عن المنكر»(لقمان /۱۷).
اى فرزند عزيزم، نماز به پا دار و امر به معروف و نهى از منكر كن.
از آنجا كه جوهره نيايش، پيوند قلبى فرد با خدا است و شكل و قالب در آن، نقش ثانوى دارند، معلوم است «صلوة» (در لغت به معناى دعا و خواستن)، حكايت گر ارتباط انسان با خدا است، بنا به نص قرآن، در همه اديان مطرح بوده است و تنها در فرهنگ اسلامى ما در اشكال وجوبى و استحبابى و در ركعات خاص تبيين شده است.
البته نيايش عموما و نماز خصوصا، در فرهنگ اسلامى، حداقل در دو شكل «فردى» و «جمعى» قابل طرح و بحث است. در نماز به صورت فرادى، توجه هر يك از افراد خانواده به نماز اول وقت، صحيح خواندن و... است. اما نماز به صورت جمعى (نماز جماعت و جمعه)، اهتمام اعضاى خانواده به حضور در جمع و مساجد و مراكز عمومى براى نماز است و البته امكان دارد كه در محيط خانواده نيز، به صورت دسته جمعى با خدا به نيايش پرداخت.
نكته ديگرى نيز از نماز در فرهنگ اسلامى قابل تاكيد است، كه نيايش در اين جلوه، قرين با عمل قلبى (حضور قلب و نيت) و زبانى (طرح اذكار و اوراد) و عملى (ركوع، سجود، تشهد و...) است. يعنى اين شكل از نيايش، سه جلوه قلبى، زبانى و عملى دارد. با توجه به اين نكته كه رعايت افعال و اعمال در نمازهاى واجب، قهرى و حتمى است، ولى در نمازهاى استحبابى و نوافل قابليت بالايى از انعطاف را در خود دارد و تمركز اصلى بر جوهره نيايش- كه پيوند قلبى با خدا است- مى باشد.
نكته قابل ذكر ديگر در نصوص آن است كه از نگاه دينى، اهل كه به معناى خانواده، همسر و خويشاوندان نيز آمده، حوزه هاى متفاوت از استانداردهاى متعارف دارد. مثلا در مواردى ممكن است حتى فرزند نيز از اهل خانه بودن خارج شود، چنان چه در داستان نوح مى بينيم كه وقتى حضرت نوح مى گويد: بگذار پسر من كه از اهل بيت من است، سوار كشتى نجات شود، با لحن تندى به او پاسخ داده مى شود كه:
«قال يا نوح، انه ليس من اهلك انه عمل غيرصالح فلا تسئلن ما ليس لك به علم انى اعظك ان تكون من الجاهلين» (هود ‎/۴۶).
خدا به نوح خطاب كرد كه: فرزند تو، هرگز با تو اهليت ندارد، زيرا او را عملى بسيار ناشايسته است، پس تو از من تقاضاى امرى كه هيچ از حال آن آگاه نيستى مكن، من تو را پندى مى دهم، نصيحت بشنو و از مردم جاهل مباش.
اما شامل برادر مى شود، چنان چه از زبان حضرت موسى در نيايش و ارتباط اش با خدا مى بينيم، وقتى كه مامور مى شود كه به سراغ فرعون برود، درخواست مى كند كه: «رب اشرح لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى و اجعل لى وزيراً من اهلى، هارون اخى» (طه ‎/ ۳۰-۲۵).
پروردگارا، شرح صدرم عطا فرما و كار مرا آسان گردان و عقده از زبان ام بگشا، تا مردم سخن ام را خوش فهم كرده و نيز از اهل بيت من، يكى را وزير و معاون من فرما، برادرم هارون را وزير من گردان.
بلكه حتى در فرهنگ اسلامى، در حديث نبوى آمده كه:
«السلمان من اهل البيت».
سلمان از ما اهل بيت است.
و حال آن كه سلمان حتى عرب نبود، چه رسد كه از قريش و از خانواده (به معناى متداول) پيامبر باشد.
در نصوص قرآنى فوق، از پيامبران خدا (نوح و موسى) در حال نيايش و دعا و مناجات با خدا، در رابطه با خانواده، با برداشت جديدترى از خانواده در لسان دينى آشنا شديم و اين نكته مى رساند كه مفهوم اهل و خانواده از نگاه دينى، جاى تعريف تازه دارد و نسبت به خانواده هاى موجود، قابل سعه و ضيق است و بيش تر، مايه هاى فرهنگى و ايدئولوژيكى دارد، تا بار جنسى، جسمى و قومى.
سيره معصومين نيز احياى فرهنگ نيايش در محيط خانواده بوده است. به عنوان شاهد، از حضرت ابراهيم و در قرآن مجيد مى خوانيم:
يادآر وقتى كه ابراهيم عرض كرد: پروردگارا، اين شهر (مكه) را مكان امن و امان قرار ده و من و فرزندانم را از پرستش بتان دور دار... پروردگارا من، ذريه و فرزندان خود را به وادى بى كشت و زرعى نزد بيت الحرام تو، براى به پا داشتن نماز مسكن دادم.
در سيره پيامبر اسلام نيز، نيايش و عبادت در محيط خانواده، در حد قابل توجهى نقل شده است؛ تا حدى كه براى اعضاى خانواده، ايجاد سوال مى كرد:
منبع: روزنامه جوان