فشار سنی

بسیاری از موارد وجوددارد که  به روابط با نامزد خود مردد هستند، در دوران نامزدی که دوران طلایی زندگی نامید می شود بارها با هم جرو بحث دارند. نشانه ها و علایم هشدار دهنده ی بسیار زیادی وجود دارد که حاکی از این است که این روابط رضایت بخش نیست.

اما وقتی از آنها سؤال می شود که چرا می خواهند به این ازدواج تن در بدهند؟ جواب می دهند که سنشان به 30 سالگی نزدیک شده است.تمام دوستان و همکلاسیها ازدواج کرده و صاحب فرزند هم شده اند.

و از همه مهمتر تصور می کنند که شاید خواستگار دیگری پیدا نکنند، لذا بنا به این دلایل به ازدواجی تن در می دهند که از ابتدا نیز هیچگونه عشقی در کار نیست. فقط به خاطر فشار دوستان، خانواده و اجتماع حاضر می شوند با کسی ازدواج کنند که اگر در شرایط طبیعی قرار داشتند هرگز حاضر به ازدواج با او نبودند.

فشار سنی و فشار اجتماع باعث می شود که شما از استانداردهایی که برای همسر مطلوب خود در نظر گرفته بودید چشم پوشی کرده و خود را در یک روابط ناموفق درگیر کنید.

«وقتی که نه از روی مصلحت، بلکه از روی اجبار از جانب خود و یا دیگران کسی را انتخاب می کنید، نیروی خود را از دست می دهید و پایان بدی را برای داستان عشقی خود به جان می خرید. اگر در چنین وضعی بوده اید و یا هستید، از خود بپرسید که شما چرا می خواهید به این خواسته ی خود نسبت به خواسته ی دیگران اولویت ببخشید.»

 بارها متذکر شده ایم که در ازدواج تصمیم گیرنده نهایی باید خود فرد باشد. و این تصمیم نیز باید بر اساس رعایت معیارها و استانداردهایی باشد که فرد برای خودش تعیین کرده است.بی پرده تر سخن بگوئیم زمانی ازدواج کنید که فرد مورد نظر اصطلاحاً به دل شما بنشیند، با او احساس صمیمیت کنید و واقعاً عاشق او باشید.

فشار سنی را نادیده بگیرید و از بالا رفتن سن خود هیچ گونه نگرانی و هراسی را به دل راه ندهید.آگاه باشید که بسیاری از افراد موفق و سرشناس در سنین بالا ازدواج کرده اند و ازدواج های بسیار موفقی هم داشته اند. تحقیقات نشان داده است که کمترین میزان طلاق و درگیریهای خانوادگی مربوط به کسانی است که در سنین بالاتر ازدواج کرده اند. 

همچنین نسبت به صحبت های افراد خانواده، اقوام و دوستان نیز بی تفاوت باشید و بیهوده تحت تأثیر آنها قرار نگیرید. آگاه باشید که اگر آنها از شما ناراحت هم بشوند این ناراحتی خیلی زود از بین می رود اما اگر به خاطر خوشحال کردن آنها از معیارهای خود چشم پوشی کنید یک عمر زندگی خود را تباه کرده اید و خود را درگیر یک ازدواج بدون عشق کرده اید.
 

احساس تنهایی

وقتی انسان احساس تنهایی می کند تصمیماتی می گیرد و به روابطی وارد می شود که در شرایط عادی به هیچ وجه خود را به آن روابط وارد نمی کند.احساس تنهایی باعث اتخاذ تصمیمات عجولانه می شود و قدرت اراده و تصمیم گیری را از انسان سلب می نماید.

شما اگر با دوستان نزدیک خود در باره ی معیارهای همسر آینده تان صحبت کنید در بسیاری از موارد در صحبت معیارهای خاصی را بیان می کنند اما در عمل فردی متفاوت را انتخاب می کنند. آیا معیارهای آنها به این سرعت تغییر کرده است؟

خیر بلکه به خاطر رهایی از احساس تنهایی با اولین کسی که برخورد کرده اند ارتباط برقرار کرده اند و به این روابط ادامه داده و نهایتاً نیز ازدواج کرده اند.اما اینها نیز نمونه هایی از ازدواج بدون عشق هستند. اینها نیز نمونه هایی از ازدواج هستند که ممکن است به بیراهه کشیده شوند.

بنیامین فرانکلین می گوید: «ازدواجی که در آن عشق نباشد حتماً عشقی بدون ازدواج در آن رخنه خواهد کرد.»

بله در ازدواجهای این چنینی بعد از گذشت مدتی که احساس تنهایی کاهش یافت هر دو طرف به معیارهای قبلی خود فکر می کنند و خود را به خاطر این انتخاب عجولانه سرزنش می کنند. وقتی که احساس تنهایی می کنید و به تنگ آمده اید، احتمال آنکه انتخاب های ضعیف تری بکنید، بالا می رود و در نهایت از روابطی سر در خواهید آورد که ارضاء کننده نیست.

 رهایی از احساس تنهایی یکی از عوامل اصلی مشکل آفرین در ازدواج های مجدد نیز می باشد.افرادی که از همسر خود جدا می شوند در اولین روزهای جدایی معمولاً شرایط سختی را می گذرانند.

یادآوری خاطرات شیرین دوران نامزدی، شب عروسی و... برای آنها بسیار مشکل و تأسف آور می باشد.زندگی، امیال و آرزوهای خود را بر باد رفته تصور می کنند و از همه مهمتر اینکه احساس تنهایی می کنند. لذا به خاطر رهایی از این احساس و کاهش فشارهای حاصل معمولاً اشتباهات بعدی را نیز مرتکب می شوند.

لذا اگر چنانچه تمام دوستان شما ازدواج کرده اند و شما تنها شده اید، اگر چنانچه آخرین فرد خانواده هستید و همه ی برادرها و خواهر های شما ازدواج کرده اند و اگر به تازگی از همسر خود جدا شده اید و اوقات ناخوشایندی را تحمل می کنید به خاطر رهایی از احساس تنهایی خود را در هیچ رابطه ای درگیر نکنید.

زیرا بسیاری از این روابط در ابتدا فقط تفننی بوده و قصد و منظور ازدواج در آنها نهفته نیست، چون طرف مقابل مطابق با معیارهای شما نیست، اما متأسفانه به تدریج این روابط عمیق تر می شوند و شما زمانی از خواب بیدار می شوید که متوجه می شوید با فردی که کاملاً با معیارهای شما متفاوت است ازدواج کرده اید.
 

 نیاز جنسی

نیاز جنسی در دوران بلوغ یکی از نیازهای بسیار قوی در هر فرد است که باید به طریقی این نیاز ارضاء شود. متأسفانه شدت این نیاز در برخی از موارد فرد را به سوی انتخابهای نادرست متمایل می کند. یکی از توصیه های مؤکد به مراجعانم این است که قبل از تصمیم قطعی برای ازدواج به هیچ وجه با پسر یا دختری صحبت های عاشقانه نداشته باشید.

کلیه ی کسانی که این توصیه را نادیده گرفته اند به عواقب شوم کار خود واقف هستند وقتی که کوچکترین رابطه عاشقانه با پسر و دختری داشته باشید. چشم شما به روی تمام حقایق بسته خواهد شد و با فردی ازدواج می کنید که کاملاً با معیارهای انتخابی شما متفاوت می باشد.

متأسفانه باید بگوئیم احساس نیاز جنسی یکی از بزرگترین عواملی است که باعث اشتباه در انتخاب همسر می شود.بسیاری از افراد در باطن علاقه ای به طرف مقابل خود ندارند و فقط به دلیل چشم چرانی و رفع نیازهای جنسی خود روابط را ادامه می دهند

اما بعد از مدتی کوتاه دیگر چشم عقل آنها کاملاً کور شده و تمام قدرت تصمیم گیریهای خود را از دست می دهند و بعد از ازدواج که عطش جنسی فروکش می کند به اشتباهات خود پی می برند.

لذا نظر به اهمیت این موضوع مجدداً متذکر می شوم اگر به زندگی عاشقانه مادام العمر علاقه مند هستید، اگر می خواهید از اختلافات زناشویی به دور باشید و اگر می خواهید از زندگی زناشویی خود لذت ببرید

و به آرامش روانی دسترسی پیدا کنید تا زمانی که کاملاً از تصمیم خود مطمئن نیستید و از نظر شرعی و قانونی با هم محرم نیستید از هر گونه تماس فیزیکی خودداری کنید در غیر اینصورت باید منتظر عواقب شوم آن باشید.


 

رهایی از مشکلات درونی

افراد عاشق معمولاً تمام فکر و ذهنشان به این موضوع مشغول است که چگونه طرف مقابل خود را شاد کنند؟ احتیاجات او چیست؟ چگونه او را خوشحال کنند و یا چگونه با رفتار خود او را تحت تأثیر قرار دهند.

اما در بعضی از موارد ما شاهد این موضوع هستیم که افراد نه به دلیل وجود عشق واقعی بلکه به دلیل رهایی از مشکلات درونی خود به روابط وارد می شوند.

روزانه افراد زیادی به من مراجعه می کنند که مشکلات درونی زیادی آنها را احاطه کرده است و احساس افسردگی آنها را شدیداً آزار می دهد و مسایل و مشکلات ذهنی مربوط به گذشته آرامش آنها را از بین برده است.

لذا برای رهایی از این مشکلات به ازدواج اقدام می کنند به این امید که شاید ازدواج بتواند آنها را خلاص نموده و از این طریق از مشکلات درونی خود نجات پیدا کنند.اما واضح است افرادی که با این قصد و نیت می خواهند ازدواج کنند به چه سرنوشتی دچار می شوند. این افراد در ازدواج خود هیچ معیاری را در نظر نمی گیرند.

بسیار عجولانه و شتابزده عمل می کنند و نتیجتاً این که هیچ گونه عشقی نیز در روابط آنها وجود نخواهد داشت از سوی دیگر یکی از اصول انتخاب همسر که همه ی روان شناسان در مورد آن اتفاق نظر دارند این است که «قبل از ازدواج سالم شوید.» چون ازدواج نه تنها درمان کننده ی مشکلات روحی و روانی نیست بلکه خود استرس هایی نیز به دنبال دارد.

«بسیاری از مردم از این رو به روابط نیاز دارند که از کمبود شور و شوق و بی هدفی در زندگی خود خسته شده اند و به جای آن که به درون خود نگاه کنند و دلیل این احساس را از درون خود جویا شوند، خود را درگیر روابط عشقی می کنند و آن را هدف خود قرار می دهند.

چنین روابطی هرگز سرانجامی نخواهد داشت، از آن رو که در چنین مواقعی، شما عاشق آن شخص نیستید، بلکه شیفته ی «سرگرمی» و دل مشغولی خود به رابطه تان هستید و هنگامی که رابطه پایان می پذیرد، بار دیگر با خودتان تنها خواهید شد.
 

5- احساس گناه:

مدتی قبل دو پسر و دختر برای مشاوره ازدواج به من مراجعه کردند. که پسر از ناحیه ی پا معلول بود. اما دختر کاملاً سالم به نظر می رسید. با بررسی ویژگیهای روحی و روانی آنها هیچگونه علائمی حاکی از وجود شباهت در اخلاق و روحیات و همچنین هیچگونه اثری از وجود عشق و علاقه در روابط آنها وجود نداشت.

آزمون شخصیت نیز از آنها به عمل آوردم از نظر ویژگیهای شخصیتی تفاوتهای زیادی داشتند و با وجود چند علامت هشدار دهنده ی دیگر، دختر بر این ازدواج تأکید بسیار زیادی داشت و به هیچ وجه مایل به جدایی نبود.

لذا به مصاحبه ی انفرادی با او برای پی بردن به علت این اصرار پرداختم. تصور می کنید علت اصرار چه چیزی بود؟ تصمیمی بی نهایت اشتباه، بله دختر بیان می کرد که فرد مورد نظر به چند نفر از همکلاسی های او نیز پیشنهاد ازدواج داده، اما به خاطر معلولیتش هیچ کس حاضر به ازدواج با او نشده است.

اگر من با او ازدواج نکنم می ترسم در آینده هرگز نتواند برای خود زوجی پیداکند.البته لازم به ذکر است که منظور ما این نیست که با افراد معلول ازدواج نکنید، نه به هیچ وجه، ازدواج با افراد معلول نشانه ی ایثار و از خودگذشتگی است

و افرادی که به آن مبادرت نمایند نزد خداوند پاداش دریافت می کنند، بلکه منظور ما این است که هرگز بدون عشق و به خاطر احساس گناه ناشی از معلولیت فرد با او ازدواج نکنید.

وقتی شما از روی حس ترحم و دلسوزی با کسی ازدواج می کنید انتظار دارید طرف مقابل به تمام خواسته ها و انتظارات شما جواب مثبت بدهد.اما همه می دانیم که زندگی زناشویی رابطه ی بسیار پیچیده ای است که خواه، ناخواه ناملایماتی به دنبال دارد.

اگر از روی ترحم و حس دلسوزی از خواسته ها و معیارهای خود بگذرید و با فردی متفاوت با معیارهای خود ازدواج کنید، با اولین خللی که در روابط شما ایجاد شود زندگی شما به یک جهنم تبدیل خواهد شد.

 تحمل نامهربانی از طرف کسانی که ما برای آنها ایثار و از خودگذشتگی کرده ایم برای ما بسیار سخت تر است تا کسانی که برای آنها کاری انجام نداده ایم.

لذا اگر از روی عشق و علاقه و صرفاً بر مبنای معیارهای شخصی خود ازدواج کنید تحمل مشکلات و جارو جنجال در روابط برایتان آسانتر می شود اما اگر از روی حس ترحم و دلسوزی ازدواج کنید تحمل ناملایمات بسیار عادی نیز برایتان سخت و دشوار می شود.

اگر در گذشته یا حال زندانی احساس گناه بوده اید یا هستید و فقط به این دلیل که اگر کسی را ناراحت کنید احساس گناه می کنید به جمله زیر فکر کنید:

«وقتی که از روی احساس گناه و نه از روی عشق تصمیم می گیرید که با کسی باشید هم به آنان کم فروشی کرده اید و هم به خودتان»
 

پرکردن خلأهای احساسی و روحی خود

یک ازدواج حقیقتاً سالم، حس قدردانی دو طرف درگیر در رابطه را نسبت به شگفتی ها و رازهای خلقت بالا می برد و درهای رشد و تعالی روحی را به روی آنها می گشاید.همچنین به هر کدام از این دو شخص کمک می کند که زخم های دوران کودکی خود را التیام بخشد و خودباوری آنها را از طریق احساس «دوست داشته شدن» و «پذیرفته شدن» از طرف شخص مقابل، بالا می برد.

اماوقتی که زندگی را با مقادیر قابل توجهی خلأ احساسی و روحی شروع می کنید، برای خود و همسرتان درد و رنج به همراه خواهید آورد جمله بالا از یکی از بزرگترین متخصصان روابط انسانی نشانه ی یکی از بزرگترین دلایل نادرست ازدواج می باشد.

عشق به حیات انسان معنی می دهد، احساس سرور و شادمانی و آرامش خاطر می دهد و به طور کلی با هیچ چیز نمی توان جای خالی آن را پر کرد. اما اگر از آن به منظور پر کردن خلأهای احساس و روحی استفاده کنیم خطرناک می باشد. بسیاری از اختلافات زناشویی و طلاق ها به همین علت برمی گردد.

امراض روانی و احساس پوچی در زندگی آسیب هایی هستند که متأسفانه تعداد آنها در جوامع کم نیست، اما کدام یک از یافته های پژوهشی حاکی از آنست که ازدواج می تواند درمان کننده ی این خلأها باشد.

افرادی که به دلیل پرکردن خلأهای روحی خود ازدواج می کنند در روزهای اولیه آشنایی تا حدودی به یک آرامش کاذب می رسند اما بعد از مدتی کوتاه حضور همان شخص باعث افزایش احساس خلأ و تنهایی آنها می شود.

این افراد دائماً از یک رابطه به رابطه ی دیگر می روند و هرگز همسر ایده آل خود را پیدا نمی کنند چون همسر ایده آل آنها وقتی یافت می شود که ابتدا خود را سالم نموده و بتوانند این احساس خلأ روحی خود را از بین ببرند.

اگر احساس تهی بودن می کنید، هیچ شخصی هر قدر هم که شما را دوست داشته باشد قادر نخواهد بود خلأ روحی شما را پر کند. افرادی که احساس خلأ روحی و عاطفی دارند همیشه از همسر خود شکایت دارند و تصور آنها این است که روابط آنها ارزش ادامه دادن را ندارد.

«شما می توانید رابطه ای مطلوب را با این تصور که همسرتان باید ناجی احساسی و روحی شما باشد، خراب کنید. تنها شمائید که می توانید این جاهای خالی را پر کنید. تنها شمائید که می توانید خود را نجات دهید.

این معقول است که از همسر خود انتطار داشته باشید تا به تنهایی شما نیفزاید یا شما را در التیام زخم هایتان حمایت کند و به شما عشق بورزد یا به شما بیاموزد که چگونه خود را دوست بدارید، اما در نهایت این شمائید که باید قهرمان خود باشید.»

ده نوع رابطه که سرانجامی ندارند

در این بخش شما می آموزید که از چه روابطی به دور باشید روابط زیادی وجود دارند که به ازدواج منجر نخواهند شد و یا اینکه اگر به ازدواج منجر شوند به یک ازدواج ناموفق و ناخوشایند منجر می شوند که شما باید هشیار باشید که به چنین روابطی وارد نشوید و یا اگر چنانچه در چنین روابطی درگیر هستید باید سریعاً از آن خارج شوید.

برای مثال یک شرط اصلی ازدواج موفق این است که همسرتان متعلق به خودتان باشد و به غیر از شما با کسی هیچ نوع رابطه ای نداشته باشد.اگر یک فرد متأهل به شما پیشنهاد ازدواج بدهد، قبول آن به معنی اینست که خود را در یک روابط معیوب درگیر کرده اید.علاوه بر این روابط معیوب دیگری نیز وجود دارند که در این قسمت به ترتیب شرح داده می شوند.
 
اگر شما همواره به همسرتان تلفن می زنید، در محبت به او پیشقدم هستید، در هدیه دادن به او پیشقدم هستید، اما همسرتان نسبت به شما روابط معمولی دارد و به اندازه ی شما هیجان از خود نشان نمی دهد، شما در یک رابطه معیوب گرفتار شده اید.

علت بروز چنین روابطی برای تک تک افراد با هم متفاوت است. اما آنچه مسلم است این است که چنین شرایطی به تدریج عشق و علاقه ی شما را به همسرتان کاهش خواهد داد.ممکن است یک روز شما شدیداً به او اظهار علاقه کنید و روز دیگر او بیشتر به شما علاقه نشان دهد

یعنی اینکه این شرایط در نوسان باشد، اما اگر همواره شما پیشقدم هستید و بودن یا نبودن شما برای او فرقی نمی کند شما عاشق همدیگر نیستید.به عبارت دیگر به یک ازدواج بدون عشق وارد شده اید و ازدواجی که در آن عشق نباشد حتماً عشقی بدون ازدواج در آن وارد خواهد شد.

پس اگر در چنین رابطه ای درگیر شده اید باید با یک روان شناس مجرب مشورت کنیدو سعی کنید مشکل خود را از بین ببرید در غیر اینصورت باید منتظر مشکلاتی باشید.
 
یکی از رازهای مهم در مورد مردان که زنان باید از آن آگاه باشند این است که معمولاً مردها، زن های مغرور را بیشتر می پسندند.پسرها ممکن است در دوران مجردی به دختران برونگرا تمایل زیادی نشان دهند اما برای ازدواج معمولاً به دختران مغرور و مؤدب تمایل بیشتری دارند،

اما این ایده گاهی وقت ها در بین دختران تفکرات اشتباهی را بوجود آورده است.یعنی اینکه این صفت را تعمیم می دهند و حتی در مقابل همسرشان نیز این رفتار را نشان می دهند.که این موضوع نیز مانند رابطه ی قبلی مشکل آفرین می باشد.

شما باید بعد از نامزدی به جای غرور، مهربانی و صمیمیت خود را به همسرتان بیشتر کنید اما در مقابل مردان دیگر غرور خود را همچنان ادامه دهید.یعنی اینکه اگر این رفتار تداوم داشته باشد به تدریج عشق و علاقه ی همسرتان نسبت به شما از بین می رود.

اما در بسیاری از افراد نیز این رفتار به صورت ناخودآگاه وجود دارد یعنی اینکه در مقابل اظهار عشق و علاقه همسرشان بی تفاوت هستند و هیجان چندانی از خود نشان نمی دهند.که در این موارد علت به دوران کودکی و عوامل ناخودآگاه مربوط می شود و جهت از بین بردن آن حتماً باید به یک روانشناس مجرب مراجعه کنید.

لذا چنانچه همواره منتظر هستید که نامزدتان با شما تماس بگیرد، او به شما هدیه بدهد و اظهار عشق و علاقه نماید و شما هیجان چندانی برای انجام این کارها نداریدبدانید در یک رابطه ی معیوب درگیر شده اید ازدواج خود را آنقدر به تعویق بیاندازید تا این مشکل حل شود در غیر اینصورت باید منتظر وجود مشکلاتی باشید.
 
برخی از افراد نامزد خود را واقعاً دوست ندارند و به او عشق و علاقه ای احساس نمی کنند بلکه به این امید که بتوانند او را به یک فرد دوست داشتنی تبدیل کنند ازدواج می کنند.یعنی اینکه تصمیم دارند در رفتار و شخصیت او تغییراتی بوجود بیاورند تا او به فرد مورد علاقه شان تبدیل شود.

حال سؤال اینجاست که اگر موفق به انجام این تغییرات نشدید چطور؟ اما در این رابطه خود را به جای همسرتان قراد دهید. اگر او از اولین روزهای آشنایی تصمیم به تغییر دادن رفتار و شخصیت شما داشته باشد نسبت به او چه احساسی پیدا می کنید.آیا از او متنفر و منزجر نخواهید شد.اگر او واقعاً عاشق شماست پس چرا باید در صدد تغییر شما باشد.

در واقع او عاشق خود واقعی شما نیست بلکه عاشق خود ایده آل یا آرمانی شماست که قصد دارد شما را به آن تبدیل کند.این نوع روابط معمولاً با مشکلات زیادی مواجه می شوند که یکی از نمونه های آن این است که جاذبه ی جنسی خود را نسبت به او از دست می دهید

چون برای او نقش مامان یا بابا را بازی می کنید نه نقش معشوق را. و در نهایت نیز نسبت به او عصبانی خواهید شد چون رؤیایی را که در سر دارید به حقیقت نمی پیوندد.

راه حل مشکل: وقتی با کسی رابطه ای را آغاز می کنید، اطمینان حاصل کنید به کسی که «امروز»هست، عشق می ورزید و احترام می گذارید و از بودن با کسی که هست لذت می برید. اشکالی ندارد اگر مایل باشید تا در برخی جهات شاهد رشد شخصی او نیز باشید.اما باید به همانگونه که «هست»از او رضایت داشته باشید.

اگر به این امید هستید که همسر خود را تغییر دهید، تا بتوانید با او خوشبخت باشید، دیگر عشق نورزیده اید، بلکه قمار می کنید. 
 
برخی از افراد هستند که ذاتاً در جستجوی کمک کردن و نجات دیگران هستند این افراد بیشتر به روابطی که بتوانند به فردی کمک کنند وارد می شوند. این ویژگی گر چه صفتی نیک و پسندیده است و یکی از فضائل انسانی محسوب می شود اما هدف ازدواج نمی تواند باشد.در واقع این افراد ترحم را با عشق اشتباه گرفته اند.

کمک کردن به یک فرد معتاد و یا الکلی برای نجات دادن او عمل بسیار خوب و انسانی محسوب می شود اما اگر به قصد کمک کردن و نجات دادن با او ازدواج کنید در یک رابطه ی معیوب وارد شده اید.

چون وقتی که شما فقط به قصد کمک کردن و نجات با او ازدواج می کنید یک نوع احساس برتری به شما دست خواهد داد و این احساس مانع از ایجاد صمیمیت و عشق و علاقه بین شما می شود.

البته در برخی موارد وارد شدن به این نوع روابط در ابتدا به قصد ازدواج نبوده است بلکه فرد بیشتر با انگیزه کمک کردن و نجات دادن به این نوع رابطه وارد شده است اما به تدریج روابط عمیق تر گشته و نهایتاً به ازدواج منجر گشته است.

افرادی که به این نوع روابط وارد می شوند کسانی هستند که نیاز به بزرگی و برتری جویی دارند و با این نوع ازدواج کردن این نیاز آنها برآورده می شود اما در این نوع روابط عشق و علاقه و صمیمیت واقعی بوجود نمی آید بلکه ترحم جای عشق را می گیرد.
 
یکی از شروط موفقیت در زندگی زناشویی این است که هر دو با هم صمیمی باشند و احساس صمیمیت زمانی بوجود می آید که هر دو در کنار هم را حت باشند. اما شما وقتی با همسرتان کاملاً احساس راحتی می کنید که بین شما و همسرتان فاصله ی زیادی وجود نداشته باشد.

اگر در زندگی مشترک احساس کنید که همسرتان از مقام و موقعیت به مراتب بالاتری نسبت به شما برخوردار است این موضوع هر گونه احساس اختیار و قدرت را از شما سلب خواهد کرد.
اگر شما یک فرد معمولی و عادی باشید

اما با یک شخصیت موفق اقتصادی و یا مدیر عامل یکی از شرکت های بسیار بزرگ ازدواج کنید به شما احساس غرور و شادمانی زیادی دست خواهد داد و از بخت و شانس خود احساس خرسندی می کنید اما احساس خوشبختی و شادمانی شما به دلیل دوست داشتن و عاشق بودن اونیست بلکه به این علت است که احساس می کنید بسیار خوش شانس و خوش اقبال بوده اید.

شما زمانی با او احساس صمیمیت کامل پیدا می کنید که مقام و موقعیت شما در حد او یا مقداری پائین تر از او باشد. اما اگر بین شما فاصله زیادی وجود داشته باشد شما نمی توانید به طور کامل با او صمیمی شوید

چون دائماً به فکر تقلید کردن رفتار و شخصیت او هستید و این طور تصور می کنید که او از شما با هوش تر است، بیشتر از شما می داند، و بنابراین حاضرید هر کاری بکنید تا بیشتر به او شبیه شوید.

لذا اگر چنانچه تصمیم به ازدواج با رئیس خود دارید و یا دانشجویی هستید که می خواهید با استاد خود ازدواج کنید باید به این موضوع واقف باشید که لازمه زندگی مشترک احساس صمیمیت می باشد.

همسر شما در محیط کار و دانشگاه، رئیس یا استاد شما می باشد و احترام او برای شما لازم و ضروری است اما در محیط خانه او همسر شماست و ضمن رعایت احترام کامل باید نسبت به یکدیگر راحت باشید و به جای اینکه او را الگوی خود بدانید باید خود را مشاور او بدانید.
 
ویژگیها و خصوصیاتی که انسان ها به دلیل آنها عاشق همدیگر می شوند بسیار متنوع می باشد.افرادی که برای مشاوره ازدواج به نزد من مراجعه می کنند گاه ویژگیها و خصوصیاتی را بیان می کنند که از دست آنها عصبانی می شوم. موهای طلایی، چشمان آبی، مهارت در موسیقی، مهارت در تایپ، و... اینها ویژگیهایی هستند که افراد به دلیل آنها عاشق شده اند.

«در اولین روز ورود به دانشگاه از یکی از همکلاسیهای خود که چشمان آبی داشت خوشم آمد از او خواستگاری کردم و با او نامزد شده ایم» «جهت تایپ پایان نامه به یک مؤسسه خدمات تایپی مراجعه کردم، تایپیست بسیار مسلطی داشت از او خوشم آمد و با هم نامزد شده ایم».

«به علت مهارت در موسیقی یکی از همکلاسیهایم عاشق او شدم، از او خواستگاری کردم و با هم نامزد شدیم». اینها و صدها مورد این چنین دلایل عاشق شدن برخی افراد می باشد.اما این افراد باید به این سؤال پاسخ دهند مگر چشم های آبی و یا موهای طلایی تا چه مدت برای شما جذاب و دوست داشتنی هستند.

آیا این خصوصیات می توانند حفظ یک رابطه ی مادام العمر را برای شما تضمین کنند. اما از همه اینها بدتر نیز وجود دارد.چند ماه قبل دو پسر و دختر برای مشاوره ازدواج به من مراجعه کردند که هیچگونه علائم و شباهتی از نظر رفتار و ویژگیهای شخصیتی بین آنها وجود نداشت، علاوه بر این تعدادی از علائم هشدار دهنده و تهدید کننده ی روابط نیز وجود داشت که هیچکدام متوجه آنها نمی شدند.

اما هر دو شدیداً بر ازدواج خود اصرار داشتند. می دانید نقطه اشتراک آنها چه بود؟ کمی فکر کنید! بله هر دو از طرفداران پرو پاقرص یک تیم ورزشی بودند. اینها کسانی هستند که ازدواج را خیلی سطحی می گیرند.

از آنها سؤال کردم در گذشته تیم های ورزشی زیادی وجود داشتند که الآن هیچ اثری از آنها وجود ندارد. اگر تیم مورد علاقه ی شما نیز روزی از بین رفت. آنوقت چه اشتراکات دیگری با هم دارید. هیچ کدام جوابی نداشتند.

کسانی که بر اساس چشم های آبی، موهای طلایی، مهارت در تایپ، مهارت در موسیقی، تعصب به یک تیم ورزشی عاشق فردی می شوند باید این سؤال را خیلی صادقانه جواب دهند اگر این فرد، ا

ین توانایی و یا ویژگی را نداشت باز هم مایل به ازدواج با او بودید یا خیر؟ اگر جواب منفی است بدانید که در یک روابط معیوب هستید که باید قبل از ازدواج در مورد آن فکر کنید و در غیر اینصورت منتظر بروز مشکلاتی باشید.
 
آیا تا به حال برایتان اتفاق افتاده است که با فردی در یک پروژه فعالیت مشترک داشته باشید، بعد از مدتی احساس می کنید که تمایل دارید با هم ازدواج کنید. اما آیا فقط داشتن عقاید مشترک در آن پروژه به خصوص، برای ازدواج مادام العمر کفایت می کند.

متأسفانه از این نوع ازدواج ها در دانشگاهها زیاد به چشم می خورد. تعدادی دانشجو برای برگزاری یک سمینار یا همایش علمی با هم فعالیت می کنند و چند روز بعد از مراسم افرادی که با هم نقاط مشترکی دارند از یکدیگر خواستگاری می کنند.

البته شناختی که از این طریق حاصل می شود شناختی خوب و مناسب می باشد و شرکت در این فعالیت ها یک راه مناسب برای شناخت قبل از ازدواج می باشد اما اگر شما فقط در مورد نحوه ی اجرای برنامه ها با فردی اشتراک عقیده داشتید،

این نقطه اشتراک برای ازدواج کافی نیست شما به شناخت های بیشتر و نقاط اشتراک بسیار زیادتری نیاز دارید و تا زمانی که نسبت به وجود آنها مطمئن نیستید نباید خود را در یک رابطه وارد کنید.اگر در چنین رابطه ای درگیر شده اید باید از خود سؤال کنید که سوای این نوع فعالیت به خصوص در چه زمینه های دیگری بین شما اشتراک عقیده وجود دارد؟

اگر از جنبه های دیگر نیز بین شما اشتراک عقیده وجود دارد و آن فرد نیازهای روحی شما را ارضاء می کند می توانید به رابطه ی معیوب وارد شده اید و قبل از ازدواج باید با یک روان شناس مجرب مشورت نمائید.
 
متأسفانه بسیاری از پدر و مادرها نحوه ی نصیحت کردن فرزندان خود را نمی دانند. در نصیحت کردن همیشه باید طوری عمل کنیدکه حساسیت طرف مقابل برانگیخته نشود.

چون شما وقتی کسی را نصیحت می کنید به طور ناخودآگاه احساس برتری خواهید کرد و این احساس برتری باعث می شود که طرف مقابل حساس شده و ضمن عدم پذیرش نصیحت های شما سعی در رفتار در جهت مقابل آن را دارد.

برخی والدین بویژه در سنین جوانی که فرد در جستجوی احساس استقلال می باشد طوری با او برخورد می کنند و طوری او را نصیحت می کنند که شخصیت فرد را به طور کامل زیر سؤال می برند، لذا این رفتار باعث می شود که فرد برای انتخاب همسر خود برخلاف انتظارات والدین رفتار نماید.

برای مثال حجاب دختران یک ویژگی و صفتی است که ذاتاً مورد توجه پسران قرار می گیرد.و هر پسری فطرتاً تمایل دارد که همسرش با حجاب باشد و در معیارهای انتخاب این ویژگی را جزء صفات اصلی محسوب می کند

اما متأسفانه برخی والدین آنقدر بر روی این ویژگی تأکید می کنند که فرزندان برخلاف تمایل ذاتی و فطری خود و صرفاً برای تمرد از دستور والدین این ویژگی را در نظر نمی گیرند.والدین باید در رفتار با فرزندان خود هرگز به صورت آمرانه رفتار نکنند بلکه با ذکر خاطراتی از زندگی خود و مشکلاتی که با آنها مواجه شده اند فرزندان خود را راهنمایی کنند.

لذا اگر چنانچه برخلاف تمایل ذاتی و درونی خود و صرفاً جهت سرپیچی از دستورات والدین خود اقدام به انتخاب همسر نموده اید بدانید که در یک رابطه معیوب وارد شده اید. اگر هنوز ازدواج نکرده اید، ازدواج خود را به تعویق بیاندازید و با مشورت با یک روان شناس مجرب از صحت انتخاب خود مطمئن شوید در غیر اینصورت ممکن است با مشکلاتی مواجه شوید.
 
شکست در ازدواج همواره برای انسان از نظر روحی مشکلات زیادی به وجود می آورد.و به اشتباهات دیگری منجر می شود. یکی از این اشتباهات تعجیل در ازدواج مجدد برای رهایی از احساسات ناخوشاید گذشته می باشد. اما یک مشکل بزرگ دیگری که ایجاد می کند 

این است که باعث می شود تمام خصوصیات همسر گذشته شما برای شما بد جلوه کنند.هر انسانی هم خصوصیات خوب و هم خصوصیات بد دارد اما وقتی شما در یک ازدواج با شکست مواجه می شوید خصوصیات خوب او نیز به علت تداعی با احساسات ناخوشایند بد جلوه می کنند و شما به منظور رهایی از این شرایط ممکن است همسری کاملاً متفاوت انتخاب کنید.

یعنی اینکه در اینجا شما به دنبال آن نیستید که چه فردی برای شما مناسب است و این فرد چه ویژگیهایی باید داشته باشد بلکه به دنبال این هستید که این فرد جدید کاملاً با خصوصیات همسر قبلی شما متفاوت باشد.

اما اگر در ازدواج خود شکست خوردید و از نامزد یا همسرتان جدا شدید به جای اینکار باید مدتی صبر کنید تا از روابط ناخوشایند گذشته راحت شوید و این بار بر اساس فکر و اندیشه انتخاب کنید و در انتخاب جدیدمعیارهای خود را در نظر بگیرید تا فرد مناسبی را انتخاب کنید.

لذا اگر در این شرایط هستید و احساس می کنید که همسری کاملاً متفاوت با همسر قبلی خود انتخاب کرده اید باید از خود بپرسید آیا این انتخاب آزادانه و از روی عقل و منطق بوده است و یا اینکه اجباری و به منظور جبران ازدواج ناخوشایند قبلی انجام گرفته است.

اگر احساس می کنید که همسری کاملاً متفاوت با همسر قبلی خود انتخاب کرده اید احتمالاً در روابط معیوبی وارد شده اید که باید با مراجعه به یک روان شناس از بروز مشکلات بعدی جلوگیری نمائید.
 
افرادی که با همسر خود احساس صمیمیت واقعی ندارند و یا اینکه عاشق فرد دیگری بوده اند اما موفق به ازدواج با او نشده اند و به ناچار با فرد دیگری بدون وجود عشق و علاقه ئ واقعی ازدواج کرده اند بعد از ازدواج نیز ممکن است روابط خود را با جنس مخالف ادامه دهند.

این افراد از نظر روحی ارضاء نمی شوند و برای ارضاء روحی خود در جستجوی روابط با افراد دیگری غیر از همسرشان هستند.

اما این روابط هرگز به ازدواج منجر نمی شوند و اگر هم به ازدواج منجر شوند به ازدواج های ناخوشایند منجر می شوند چون در واقع یک رابطه ی مثلثی بوجود می آید و فردی که خود را در این رابطه وارد نماید در یک رأس مثلث قرار می گیرد که عشق و علاقه ی همسرش بین او وزن قبلی در نوسان می باشد.

یک رابطه مطلوب رابطه ای است که مانعی برای ازدواج وجود نداشته باشد یعنی اینکه پای شخص دیگری در کار نباشد.افرادی که دارای نامزد یا همسر هستند و یا با کسی ارتباط دارند نمونه هایی از افرادی هستند که در دسترس نیستند.

در دسترس کسی است که منعی برای ازدواج با شما نداشته باشد، با هیچ کس دیگری درگیر نباشد، متأهل نباشد،نامزد نداشته باشد، به طور ثابت با کسی نباشد، تنها باشد، مجرد باشد و تماماً مال شما باشد.

نتیجه گیری 

پس از وارد شدن به رابطه با افرادی که برای ازدواج با آنها مانعی وجود دارد باید پرهیز کنید.اگر در چنین روابطی وارد شدید بدانید که ارزش و منزلت خود را پائین آورده اید و به چیز بسیار کمتر از آنچه استحقاق آنرا دارید بسنده کرده اید.