امام و وحدت امت
امام و وحدت امت
اصل توحيد و پرستش خداى يگانه از اصول دين ماست كه همه فرق مسلمين به آن اذعان داشته و يكى از دو ركن اساسى اسلاميت هر فرد است، شهادت به وحدانيت و شهادت به رسالت محمد (ص) دو عنصر اصلى و كليدى مسلمان شدن هر فرد غيرمسلمانى است. نگاهى به تعاليم اسلام و دستورات فقهى به ما نشان مىدهد كه همه دستورات دينى براى ايجاد جامعهاى واحد و همدل و همزبان صادر شده است. قبله واحد، كتاب واحد، زبان اسلامى واحد، شعار واحد و. . . همگى نشان از همدلى و همسويى است. اوقات نماز، روزه، حج، اعياد مذهبى، نماز جمعه، نماز جماعت، ادعيه، زيارات، مراسم عزادارى و. . . همگى در جهت ايجاد وحدت در ميان مسلمين وضع شده است. گرچه همه اين امور در حال حاضر اسباب تفرقه شده تا اسباب وحدت، ولى اين ضررى به اصل دين نمىزند. تعاليم اسلام با اعمال ما فاصله بسيارى دارد چرا كه: (الاسلام شيئ والمسلمين شيئ آخر)
حضرت امام خمينى به عنوان احياگر اسلام ناب در عصر حاضر و فردى كه در طول تاريخ پس از اسلام از چهرههاى كمنظير به شمار مىرود، همواره بر اين اصل اساسى وحدت در جامعه تاكيد داشته و اين را به عنوان يك استراتژى و تاكتيك براى پيروزى بر حريف و تشكيل حكومت نمىدانستبلكه جوهره درك وى از عزت و اقتدار مسلمين و ماهيت اجتماعى، سياسى بودن مكتب اسلام و تعبد معرفتشناسانه ايشان از كلمات و اصول تعاليم اسلامى و قرآنى چنين اقتضايى داشت و اين روش و منش هيچ منافاتى با عقيده و مرام تشيع وى نداشت. امام در عين حالى كه مسلمان شيعه متعصب و اصولگرا بود و هرگز حاضر نشد ذرهاى از اصول مسلم مذهب شيعه اثنىعشرى عدول كند. انسانى جامعنگر بوده و تعبد و تقيد به اصول و ارزشهاى اسلامى مانع از بهرهگيرى و استفاده از مواضع مشترك امت اسلام با ساير ملل جهان نشد چه رسد به مواضع شيعيان و اهل سنت لذا در اين ايام كه مصادف استبا هفته وحدت مناسب است. نگاهى هرچند گذرا به مواضع و ديدگاههاى آن امام همام داشته باشيم باشد كه رهنمودهاى آن پير فرزانه چراغ راهمان بوده و بتوانيم از شرايط بحرانى كه از هر سو آتش اختلاف و كينه مىبارد عبور كنيم و انقلاب و اسلام را از شر اختلاف و چند دستگى نجات دهيم. ما در اين مقاله سعى خواهيم كرد محورهاى اساسى حفظ وحدت در جامعه را كه در منش و گفتار امام راحل به چشم مىخورد بيان نموده و شواهدى از بيانات ايشان و خاطرات ياران امام در خصوص هر محور عرضه كنيم.
1- هدفگيرى ريشه فساد 2- تشكيل جبهه واحد 3- تمسك به مشتركات 4- پرهيز از مسائل تفرقهافكن 5- پىريزى نمادهاى وحدت
1. هدفگيرى ريشه فساد:
"هاناى روحانيين اسلامى،اى علماى ربانى،اى دانشمندان ديندار،اى گويندگان آيين دوست،اى دينداران خداخواه،اى خداخواهان حقپرست،اى حقپرستان شرافتمند،اى شرافتمندان وطنخواه،اى وطنخواهان با ناموس، موعظتخداى جهان را بخوانيد و يگانه راه اصلاحى را كه پيشنهاد فرموده بپذيريد و ترك نفعهاى شخصى كرده تا به همه سعادتهاى دو جهان نائل شويد و با زندگانى شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شويد. "
"ان لله فى ايام دهركم نفحات الا فتعرضوا لها" امروز روزى است كه نسيم روحانى وزيدن گرفته و براى قيام اصلاحى بهترين روز است. اگر مجال را از دستبدهيد و قيام براى خدا نكنيد و مراسم دينى را عودت ندهيد فرداست كه مشتى هرزهگرد شهوتران بر شما چيره شوند و تمام آيين و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود كنند. " (1)
و همچنين پس از پيروزى انقلاب از عدم بهرهبردارى صحيح جامعه از فضاى خلاء قدرتى كه پس از رفتن رضا شاه پديد آمده بود اظهار تاسف مىكنند و مىفرمايند:
"معالاسف آن وقت اشخاصى [از] خود ملت، يك راسى كه بتواند آنها را جمع بكند نبود كه پسر رضاخان را آنها گذاشتند اينجا و در صورتى كه اگر آن وقت در دو سه تا شهر تظاهرات مىشد به ضد، نمىگذاشتند او را، لكن هيچكس حرف نزد. . . شايد اگر مرحوم مدرس آن وقتبود آن كار را مىكرد. " (2)
با اين اوصاف مشخص مىشود امام در همان زمان نيز مبدا فساد را هدفگيرى نموده است و اگر مىبينيم حضرت امام به محض مواجه شدن با جريان و تفكرى كه قصد دارد ريشه و بنيان تفكر مذهبى و عقايد دينى جامعه را زير سؤال ببرد و باعث ايجاد ترديد در جامعه شود با آن به مقابله برخاسته و درس و بحثحوزوى را به كنارى نهاده و متقنترين و جامعترين كتاب را در رد شبهات وارده بر آن عصر مىنويسد، بر اساس همين ايده و تفكر است و امام در همان كتاب نيز ريشه و اساس اين مقاله را شخص رضاخان دانسته و پرده از چهره كريه او برمىدارند. ايشان مىفرمايند:
"او فهم صلاح و فساد نداشت و فشارهاى او به روحانيين براى اصلاح نبود، او مىخواست ريشه را از بيخ بكند. " (3)
با اين توضيحات علت عدم شركت فعال حضرت امام در مسئله ملى شدن صنعت نفت و مبارزات آيتالله كاشانى روشن مىشود. چون در اين مبارزات اصل وجود نظام سلطنتى مفروض گرفته شده بود و فقط سعى مىشد اصلاحاتى در آن پديد آورند. همچنين اگر مىبينيم امام در تشكيلاتى كه با نام انجمن حجتيه كه مشغول مبارزه با بهائيتبودند وارد نمىشوند بر اساس همين نوع تفكر بوده است چون امام اين نوع مبارزه را مبارزه با معلول شمرده باعث غفلت از مفسد اصلى مىدانستند.
امام راحل به محض فراهم شدن بهانه براى مقابله صريح با رژيم ستمشاهى بلافاصله وارد عمل شده و مستقيما شاه و رژيم دستنشاندهاش را هدفگيرى مىكنند.
امام در پيام مشهور خود پس از فاجعه مدرسه فيضيه مىفرمايند:
"شاهدوستى يعنى غارتگرى، هتك اسلام، تجاوز به حقوق مسلمين، تجاوز به مراكز علم و دانش، شاهدوستى يعنى ضربهزدن به پيكر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانههاى اسلام، محو آثار اسلاميت، شاهدوستى يعنى تجاوز به احكام اسلام و تبديل احكام قرآن كريم، شاهدوستى يعنى كوبيدن روحانيت و اضمحلال آثار رسالت. " (4)
امام در طول دوران مبارزه با هرگونه حركتى كه باعث انحراف افكار ملت از مجرم اصلى شده به مقابله برمىخيزند و در حد توان به روشنگرى و ارائه مسير صحيح مبارزه مىپردازند. مثلا هنگام طرح كتاب شهيد جاويد در مجامع علمى و طرفدارى عدهاى از محتواى كتاب و مخالفت عدهاى ديگر و يا طرفدارى عدهاى از تفكرات مرحوم دكتر شريعتى و مخالفت عدهاى با آن مىفرمايند:
"قضيه مرحوم شمسآبادى شما خيال كرديد يك چيز عادى بود اين همه جز همانها بود كه با طريقهاى مختلف اينها مىآمدند و درست مىكردند. يك وقت "شهيد جاويد" را پيش مىآوردند، از اين طرف و از آن طرف و يك ماه محرم و صفر و بيشتر منبرها همه خرج اين مىشد كه "شهيد جاويد" چى. از اين طرف يك دستهاى تاييد از آن طرف يك دستهاى تكذيب. يك قدرى كه اين سست مىشد، باز يك چيز ديگرى درست مىكردند. مرحوم شمسآبادى هم از اين امور بود كه شايد هم خودشان اين كار را كردند (من نمىدانم) كه يكى كسى را بكشند و صدا دربياورند يك دسته از آن طرف و يك دسته از اين طرف و بساط درست كنند و يك قدرى كه اين كمتر مىشد آن وقتيك كس ديگر را به ميدان مىآوردند كه اين كتابهايش چطور است. او مىگفت كافر است، اين مىگفت مسلمان است. آن ديگرى مىگفت كافرى است از ابوجهل بدتر. اما نقشه توى كار است. آنهايى كه اينها را درست مىكنند نه به اسلام عقيده دارند و نه به روحانيت عقيده دارند و نه به هيچ چيز. " (5)
اين منش و سلوك امام در بعد از پيروزى انقلاب نيز ادامه داشته و مانع انحراف افكار ملت و همچنين ساير ملل از تجاوزگرى و امالفساد بودن آمريكا مىشوند و با ملقب كردن آمريكا به شيطان بزرگ و حمايت از تسخير لانه جاسوسى و افشاى چهره كريه آمريكا از پس پرده تزوير حقوق بشر همه نگاهها را متوجه آن ساخته از ساير مشكلات منصرف مىكنند. امام مىفرمايند:
"تمام آزادىخواهان بايد با روشنبينى و روشنگرى راه سيلى زدن بر گونه ابرقدرتها و قدرتها خصوصا آمريكا را به مردم سيلى خورده كشورهاى مظلوم اسلامى و جهان سوم ترسيم كنند. من با اطمينان مىگويم اسلام ابرقدرتها را به خاك مذلت مىنشاند اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را يكى پس از ديگرى برطرف و سنگرهاى كليدى جهان را فتح خواهد كرد. " (6)
اين بود خلاصهاى از شواهدى كه مىتوان به آن استناد كرد در استراتژى حضرت امام براى مبارزه با قدرتهاى فاسد از طريق هدفگيرى ريشه فساد. ما، در اينجا به همين شواهد اكتفا كرده به محور بعدى مىپردازيم.
2. تشكيل جبهه واحد:
"اى آقاى محترمى كه اين صفحات را جمعآورى نموديد و به نظر علماى بلاد و گويندگان رسانديد خوب استيك كتابى فراهم آوريد كه جمع تفرقه آنان را كند و همه آنان را در مقاصد اسلامى همراه كرده از همه امضاء مىگرفتيد كه اگر در يك گوشه مملكتبه دين جساراتى مىشد همه يك دل و يك جهت از تمام كشور قيام مىكردند. " (7)
امام همچنين تلاش بسيار زيادى در جهت انتقال مرحوم آيتالله بروجردى به قم و مرجعيت ايشان انجام دادند و نقش ايشان در جهت ايجاد رهبريت واحد در حوزه قم پس از رحلت مرحوم آيتالله حائرى مورد اعتراف همه كسانى كه در آن عصر در حوزه قم مىزيستهاند بوده است. (8)
گرچه آنچه منظور نظر امام بود حاصل نشد ولى عظمت و ابهت مرجعيتشيعه در آن عصر مانع بزرگى بر سر اجراى مقاصد پليد شاه بود و مىبينيم تا آن مرحوم در قيد حيات بودند شاه به خود اجازه نمىداد علنا با ايشان مخالفت كند و براى رفع اين معضل بلافاصله پس از رحلت آقاى بروجردى تلگرامى به نجف فرستاد تا وانمود كند در ايران مرجع متشخص و شخص مطرحى نيست و خيال خود را از اين بابت راحت كند و پس از اين حادثه بود كه غائله لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى را بپا كرد. امام كه نقشه شاه را خوانده بودند قبل از اينكه خود اعلاميه بدهند همه علماى مطرح آن روز را دعوت مىكنند و در منزل مرحوم حاج شيخ مرتضى حائرى جلسهاى براى مقابله با اين مسئله تشكيل مىشود. 8 گرچه اين جمع پايدار نماند و نفوذ برخى عوامل جاهطلب مانع از تشكيل جبهه واحد در مقابل شاه شد. ولى امام به تلاش خود ادامه دادند و نامههاى زيادى به بلاد و شهرهاى مختلف فرستاده از علما و روحانيون هر شهر مىخواهند هفتهاى يك شب تشكيل جلسه داده براى مقابله با حوادث پيش آمده موضع واحدى اتخاذ كنند. (9)
امام پس از آزادى از زندان در سال 1343 وقتى متوجه مىشوند در بين طلاب جوان صحبتهايى در هجو و بدگويى از بعضى از مراجعى كه با امام همراهى نكردهاند رايجشده است مىفرمايند:
"آقايان متوجه باشيد اگر چنانچه شطر كلمهاى به يك نفر از مراجع اسلام، شطر كلمهاى اهانتبكند كسى به يك نفر از مراجع اسلام، بين او و خداى تبارك و تعالى ولايت منقطع مىشود كوچك فرض مىكنند فحش دادن به مراجع بزرگ ما را كوچك فرض مىكنيد؟ اگر به واسطه بعضى از جهالتها لطمهاى بر اين نهضتبزرگ وارد بشود معاقبيد پيش خداى تبارك و تعالى. توبهتان مشكل است قبول بشود چون به حيثيت اسلام لطمه وارد مىشود. اگر كسى به من اهانت كرد سيلى به صورت من زد، سيلى به صورت اولاد من زد، والله تعالى راضى نيستم در مقابل او كسى بايستد دفاع كند، راضى نيستم. " (10)
و به اين صورت مانع از ايجاد تفرقه در صفوف مبارزين و شكاف بين جمع مراجع مىشوند و توطئه عواملى كه به شكستن وحدت ميان طلاب و روحانيون اميد بسته بودند خنثى مىگردد.
پس از تبعيد امام به نجف اشرف علىرغم بىمهريهايى كه حوزه نجف نسبتبه ايشان ابراز كرد، امام سعى و كوشش بليغى در جهتحفظ شان و مرتبه حضرت آيتالله الحكيم انجام مىدهند و با هرگونه عملى كه كوچكترين اثرى در جهت تضعيف رياست عامه ايشان داشته باشند خوددارى مىكنند. به عنوان مثال وقتى براى اولين بار كتاب تحريرالوسيله امام توسط ياران ايشان در نجف بچاپ مىرسد امام متوجه مىشوند بر روى جلد اين كتاب عبارت "زعيم الحوزات العلميه" نقش بسته است. لذا بلافاصله دستور مىدهند اين عبارت پاك شود والا كليه اين كتابها را به دجله مىريزم و اصرار ياران ايشان به جايى نمىرسد و بالاخره با مشكلات زيادى اين عبارت را محو مىكنند. (11)
پس از پيروزى انقلاب عدهاى با تشكيل حزب جمهورى خلق مسلمان دستبه تظاهرات و راهپيمايى در حمايت از يكى از مراجع آن زمان زدند و گرچه بعدها هويت اين فرد به ظاهر در منصب مرجعيت افشا شد ولى امام با اينكه از سابقه و عملكرد اين شخص اطلاع داشتند اجازه طرفدارى از خود را به مردم نداده و فرمودند:
"اگر فرضا به من سب كنند يا عكس مرا بسوزانند يا به من حمله كنند در اين موقع حساس كسى حق ندارد عكسالعمل نشان بدهد. دشمن در كمين است و در توطئه، مىخواهند اذهان شما را از طريقى كه داريد و از راهى كه براى نجات اسلام است و داريد طى مىكنيد منحرف كنند. " (12)
3. تمسك به مشتركات:
"بسم الله الرحمن الرحيم"
"يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين لله شهداء بالقسط ولا يجرمنكم شنئان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى واتقوالله ان الله خبير بما تعملون"
خوشا به حال آنان كه گرسنه و تشنه عدالتند، از آن رو كه سير نخواهند شد. (انجيل متى) .
خوشا به حال آنان كه از بهر عدالت زحمت مىكشند، به سبب آنكه مملكت آسمانى از آنهاست. (انجيل متى)
عيد سعيد ميلاد مسيح پيامبر عظيمالشان كه براى طرفدارى مظلومان و برقرارى عدل و رحمت مبعوث و با گفتار آسمانى و كردار ملكوتى خود ظالمان و ستمكاران را محكوم و مظلومان و مستضعفان را پشتيبانى فرمود بر ملتهاى مستضعف جهان و ملت مسيح و مسيحيان همميهن مبارك باد. هاناى پدران كليسا و روحانيان تابع حضرت عيسى بپاخيزيد و از مظلومان جهان و مستضعفان گرفتار در چنگال مستكبران پشتيبانى كنيد و براى رضاى خدا و پيروى دستور حضرت مسيح يك بار ناقوسها را در معابدتان به نفع مظلومان ايران و محكوم نمودن ستمگران به صدا درآوريد.
كارتر سردمدار ستمكاران عالم تقاضا كرد تا ناقوس را در سرتاسر آمريكا به نفع جاسوسان در مقابل ملت مظلوم ايران بصدا درآوريد. چه خوب و بجاست كه ناقوسها را به فرمان خداى عالم و دستور عيسى مسيح به نفع ملتهاى مستضعف كه در زير چكمه دژخيمان كارترها از هستى ساقط مىشوند به صدا درآوريد.
خوشا به حال آنان كه گرسنه و تشنه عدالتند و از بهر عدالت زحمت مىكشند و واى به حال آنان كه برخلاف دستور عيسى مسيح و برخلاف دستور همه پيامبران به نفع ظالمان و جاسوسان و پايمالكنندگان حقوق ملتها زحمت مىكشند و واى به حال آنان كه برخلاف دستور عيسى مسيح و برخلاف دستور همه پيامبران به نفع ظالمان و جاسوسان و پايمالكنندگان حقوق ملتها زحمت مىكشند. واى ملت مسيح و پيروان عيسى روحالله بپاخيزيد و از شرافت عيسى مسيح و ملت عيسوى دفاع كنيد و اجازه ندهيد دشمنان تعليمات آسمانى و مخالفان دستورات الهى، ملت مسيح و روحانيت عيسى را به خلقهاى مستضعف جهان بد معرفى كنند.
حضور ابرقدرتها در معابد و دستبه آسمان بلند كردن آنان براى دعا به جاسوسان و خائنان عليه مظلومان و مستضعفان شما را اغفال نكند كه اينان جز براى رسيدن به قدرت بيشتر و نيل به رياست دنيا كه خلاف دستور آسمانى استبه چيز ديگرى فكر نمىكنند.
ملت ما سالها مبتلا به سالوس ستمگران بود و رنجها از آن برد.
اى ملت مسيح چه شد كه آقاى كارتر در كشتارهاى دستجمعى ايران، ويتنام، فلسطين و لبنان و ديگر مناطق به دعا برنخاست و تقاضاى آهنگ ناقوسها را نكرد ولى اكنون براى رسيدن به رياست جمهورى و ادامه چند سال ديگر ستمگرى بر ملتهاى ضعيف دستبه دعا برداشته است و كليسا را به آهنگ ناقوس فراخوانده است.
هاناى پدران كليسا بپاخيزيد و عيسى مسيح را از چنگال اين دژخيمان نجات دهيد كه آن پيامبر بزرگ از ستمگرى كه دين را وسيله ظلم و دعا را وسيله رسيدن به مسند ستمگرى به بندگان خدا قرار مىدهد بيزار است، كه دستورهاى آسمانى همه براى نجات مظلومان، از ملكوت نازل شده است. واى مستضعفان جهان برخيزيد و همپيمان شويد و ستمگران را از صحنه برانيد كه زمين از خداست و وارث آن مستضعفانند.
واى ملت آمريكا به تبليغات روساى جمهورى كه جز نيل به قدرت فكرى ندارند گوش فراندهيد و بدانيد كه جوانان ما با جاسوسان رفتارى خداپسندانه دارند، كه دستور اسلام رحمتبر اسيران است گرچه ظالم و جاسوس باشند.
شمااى ملت آمريكا از كارتر بخواهيد شاه مخلوع و جنايتكار را به ايران برگرداند كه كليد رهايى جاسوسان به دست اوست و شمااى اصحاب ناقوس دستها را به دعا برداريد و ناقوسها را به آهنگ درآوريد و از خداى بزرگ بخواهيد كه به روساى جمهور شما عدل و انصاف مرحمت كند. خوشا به حال آنان كه از بهر عدالت زحمت مىكشند و دعا مىكنند. (13)
روحالله الموسوى الخمينى همچنين در ديدار با كليميان و زرتشتيان و مسيحيان كشور با استناد به رسالت انبياء الهى در نفى ظلم و رفع تبعيض در ميان ملل مىفرمايند:
"انبياى عظام سلامالله عليهم، از آدم تا خاتم كه تشريف آوردهاند و انبياى بزرگ اولوالعزم كه در بين مردم تشريف داشتهاند همه آنها براى اينكه پرچم توحيد و عدالت را در بين ملتها برپا كنند. پيامبران، تمام پيامبران در طول تاريخ اينطور نبوده است كه فقط يك ناصحان باشند بلكه آنها براى تهذيب اخلاق مردم به گفتار، به كردار، به عمل، به فعاليت مامور بودند و خداى تبارك و تعالى آنها را براى اينكه انسانها را بسازند، براى اينكه خلق انسانى در آنها رشد پيدا بكند و اعمال و افعال انسانى داشته باشد، مبعوث فرموده است و همه در حالى كه بودهاند كوشش خود را كردهاند. " (14)
امام حتى پا را از اتحاد ميان اديان الهى فراتر نهاده، با دعوت از همه مستضعفان جهان در خواست مىكنند همه مستضعفين روى زمين از هر فرقه و مسلك، مذهب، حزب واحدى تشكيل داده تا بتوانند از حقوق خود دفاع كنند و حق خود را از ظالمين بازپس گيرند. امام مىفرمايند:
"من اميدوارم كه يك حزب به اسم حزب مستضعفين در تمام دنيا بوجود بيايد و همه مستضعفين با هم در اين حزب شركت كنند و مشكلاتى كه سر راه مستضعفين است از ميان بردارند و قيام در مقابل مستكبرين و چپاولگران شرق و غرب كنند و ديگر اجازه ندهند كه مستكبرين بر مستضعفين عالم ظلم كنند و نداى اسلام را، وعده اسلام را كه حكومت مستضعفين بر مستكبرين است و وراثت ارض براى مستضعفين است متحقق كنند تاكنون مستضعفين متفرق بودند و با تفرقه كارى انجام نمىگيرد. اكنون كه نمونهاى از پيوند مستضعفين در بلاد مسلمين تحقق پيدا كرد اين نمونه بايد به يك سطح وسيعترى در تمام قشرهاى انسانهاى تاريخ تحقق پيدا كند و به اسم حزب مستضعفين كه همان حزبالله است و موافق اراده خداى تبارك و تعالى است كه مستضعفين وارث ارض بايد بشوند. ما از جميع مستضعفين عالم دعوت مىكنيم كه با هم در حزب مستضعفين وارد بشوند و مشكلات خودشان را با دست جمع و اراده مصمم عمومى رفع كنند و هر مسئلهاى كه در هرجا و در هر ملتى پيش مىآيد، بوسيله حزب مستضعفين رفع بشود. " (15)
حضرت امام در حمايت از مظلومين و مستضعفين بين هيچ نژاد و طايفهاى فرق نمىگذارند و براى ايشان ايرانى، افغانى، لبنانى، آفريقايى و آمريكايى مظلوم يكسان هستند و بر همين اساس است كه امام در ايامى كه جاسوسان آمريكايى در گروگان ملت ايران بودند حكم به آزادى سياهپوستان و زنان گروگان مىدهند با استناد و با اينكه اين اقشار در آمريكا مورد ظلم واقع شدهاند و از طرف ديگر از پخش شدن اذان از ماذنههاى مساجد شوروى سابق به همان اندازه خوشحال مىشوند كه از پيروزى ملت ايران خوشحال شدهاند. امام در پيام خود به ميخائيل گورباچف آخرين رئيسجمهور شوروى سابق مىفرمايند:
"آقاى گورباچف:
وقتى از گلدستههاى مساجد بعضى از جمهورىهاى شما پس از هفتاد سال بانگ اللهاكبر و شهادت به رسالتحضرت ختمى مرتبت، صلىالله عليه و آله، به گوش رسيد تمامى طرفداران اسلام ناب محمدى (ص) را از شوق به گريه انداخت. " (16)
از بعد داخلى نيز امام هميشه دانشجويان و افرادى كه تربيتيافته مجامع علمى جديد بودند و حتى بعضا ظواهرى غيراسلامى داشتند با روى باز مىپذيرفتند و با استناد به حس اسلامخواهى و عشق به دين كه در آنها موج مىزد سعى در جذب و هدايت آنها داشتند و به روحانيون نصيحت مىكردند مواظب باشند اين افراد را از خود نرانند و از طرف ديگر به دانشجويان و قشر تحصيلكرده در دانشگاهها نصيحت مىكردند كه از روحانيون فاصله نگيريد و سعى كنند با استفاده از محبوبيت مردمى روحانيون در قلوب مردم و سابقه مبارزاتى آنها توان خود را تقويت كنند امام در يكى از پيامهاى خود مىفرمايند:
"لازم است طبقات محترم روحانى و دانشگاهى، با هم احترام متقابل داشته باشند. جوانان روشنفكر دانشگاهها به روحانيت و روحانيون احترام بگذارند خداوند تعالى آنها را محترم شمرده و اهل بيت وحى سفارش آنها را به ملت فرموده است. روحانيت قدرت بزرگى است كه با از دست دادن آن خداى نخواسته پايههاى اسلام فرو مىريزد و قدرت جبار دشمن بىمعارض مىشود.
مطالعات دقيق اجانب استثمارگر در طول تاريخ به آن رسيده كه بايد اين سد شكسته شود و تبليغات دامنهدار آنها و عمال آنها در چند صدسال، موجب شده كه مقدارى از روشنفكران را از آنها جدا و به آنها بدبين كنند تا جبهه دشمن بىمعارض شود. اگر احيانا در بين آنها كسانى بىصلاحيتخود را جابزنند. لكن نوع آنها در خدمت هستند، به حسب اختلاف موقف و خدمت آنها ملت را پاىبند اصول و فروع ديانت نموده، به رغم اجانب و عمال آنها بايد اين قدرت را تاييد و حفظ نمود و با ديده احترام نگريست چنانچه روحانيون محترم بايد به طبقه جوان روشنفكر كه در خدمت اسلام و كشور اسلامى است و به همين جهت مورد حمله عمال اجانب است احترام گذاشته آنها را چون فرزندانى عزيز و برادرانى ارجمند بدانند و اين قدرت بزرگى كه مقدرات، خواه ناخواه در دست آنها خواهد افتاد، از دست ندهند و از تبليغات سوئى كه بر ضد آنها در اين چند صد سال شده و آنها را در نظر بعضى طور ديگر جلوه دادهاند تا از تفرقه استفاده هرچه بيشتر برند احتراز كنند و كسانى را كه جهلا يا از سؤنيت موجب دور نگه داشتن اين طبقه مؤثر است از روحانيت از خود برانند و به آنها اجازه ايجاد تفرقه ندهند و مطمئن باشند كه با ضم اين دو قدرت بزرگ پيروزى بدست مىآيد و با جدايى روى آن را نخواهند ديد. " (17)
از طرف ديگر وقتى سلايق و تفكرات روحانيون داخل كشور در نحوه اداره كشور موجب بروز تفرقه و جدايى در ميان آنها شده و باعث مىشود در جامعه روحانيت مبارز تهران انشعاب شده و در كنار آن مجمع روحانيون مبارز تهران ايجاد شود، امام با استناد به اهداف و اصول مشترك ميان اين تفكرات همه را به وحدت در اهداف مشترك دعوتمىكنند. امام در پاسخ نامههاى محمدعلى انصارى كه به منشور برادرى شهرت يافت مىفرمايند:
"اين مسئله روشن است كه بين افراد و جناحهاى موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفا سياسى است ولو اينكه شكل عقيدتى به آن داده شود، چرا كه همه در اصول با هم مشتركند و به همين خاطر است كه من آن را تاييد مىنمايم. آنها نسبتبه اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان براى كشور و مردم مىسوزد و هركدام براى رشد اسلام و خدمتبه مسلمين طرح و نظرى دارند كه به عقيده خود موجب رستگارى است. اكثريت قاطع هر دو جريان مىخواهند كشورشان مستقل باشد. هر دو مىخواهند سيطره و شر زالوصفتان وابسته به دولت و بازار و خيابان را از سر مردم كم كنند، هر دو مىخواهند كارمندان شريف و كارگران و كشاورزان متدين و كسبه صادق بازار و خيابان زندگى پاك و سالمى داشته باشند، هر دو مىخواهند دزدى و ارتشاء در دستگاههاى دولتى و خصوصى نباشد هر دو مىخواهند ايران اسلامى از نظر اقتصادى به صورتى رشد نمايد كه بازارهاى جهان را از آن خود كند، هر دو مىخواهند اوضاع فرهنگى و علمى ايران به گونهاى باشد كه دانشجويان و محققان از تمام جهان به سوى مراكز تربيتى و علمى و هنرى ايران هجوم آورند، هر دو مىخواهند اسلام قدرت بزرگ جهان گردد. پس اختلاف بر سر چيست؟ اختلاف بر سر اين است كه هر دو عقيدهشان است كه راه خود باعث رسيدن به اين همه است. ولى هر دو بايد كاملا متوجه باشند كه موضعگيريها بايد به گونهاى باشد كه در عين حفظ اصول اسلام براى هميشه تاريخ، حافظ خشم و كينه انقلابى خود و مردم عليه سرمايهدارى غرب و در راس آن آمريكاى جهانخوار و كمونيسم و سوسياليزم بينالملل و در راس آن شوروى متجاوز باشند. هر دو جريان بايد با تمام وجود تلاش كنند كه ذرهاى از سياست "نه شرقى و نه غربى جمهورى اسلامى" عدول نشود كه اگر ذرهاى از آن عدول شود، آن را با شمشير عدالت اسلامى راست كنند. هر دو گروه بايد توجه كنند كه دشمنان بزرگ مشترك دارند كه به هيچ يك از آن دو جريان رحم نمىكنند. دو جريان با كمال دوستى مراقب آمريكاى جهانخوار و شوروى خائن به امت اسلامى باشند. هر دو جريان بايد مردم را هوشيار كنند كه درست است كه آمريكاى حيلهگر دشمن شماره يك آنها است ولى فرزندان عزيز آنان زير بمب و موشك شوروى شهيد گشتهاند. هر دو جريان از حيلهگرىهاى اين دو استعمارگر غافل نشوند، بدانند كه آمريكا و شوروى به خون اسلام و استقلالشان تشنهاند. " (18)
4. پرهيز از مسائل تفرقهافكن:
"وقتى كه عمر مىخواستبرود به مصر براى اينكه فتح كرده بودند مصر را و قدرتمند شده بود اسلام، همهجا را گرفته بودند، مىخواست وارد بشود به مصر، يك شتر بود و خودش بود و يكى هم همراهش سوار اين شتر يكيشان مىنشست و آن يكى جلويش مىگرفت و مىبرد، آن كه خسته مىشد (قسمت كرده بودند) اين سوار مىشد. آنوقتى كه وارد (به حسب تاريخ) مصر شدند، نوبت آن غلام بود كه سوار شود و آقاى خليفه جلو شترش را گرفته بود و داشت مىبردش كه مردم مصر آمده بودند به استقبال. خليفه عبارت از اين بود. ما عمر را قبول نداريم اما اين عمل، عمل اسلامى آنوقتبوده يعنى نقش اسلام اين بوده است ولو خودش يك آدمى بوده كه ما نپذيرفتيم او را، اما عملى كه كرده است اين عملى بوده كه نقش اسلام اين بوده يعنى پيغمبر هم اين صورت بود. يعنى پيغمبر هم سوار يك الاغى مىشده يك كسى هم پشتش مىنشسته و مساله برايش مىگفته، آن را تعليمش مىكرده آن پشتسرى را تعليمش مىكرده. شما در تمام اين دموكراسىها بياوريد كه اينجورى باشد كه سلطان وقت كه سلطنتش چند مقابل ايران بوده است، چند مقابل فرانسه بوده، شما بياوريد يك سلطان دموكراتى كه با غلام خودش اينجورى رفتار بكند كه آن سوار بشود، يك شتر باشد و چيزى بيشتر از اين نه، آن جمال و جلال هيچ نباشد در كار، هر سلطان دموكراتى را كه بياوريد اگر بخواهد وارد يك ملكتشكستخورده بشود، ببينيد با چه جورى وارد مىشود، آنها چه جورى وارد مىشوند، اين همه وارد شده در يك مملكتى كه فتح شده است. سوار شتر غلام او - خودش - حالا نوبت او هست، خودش دستش را جلو گرفته و افسار شتر را دارد مىكشد، آمدند اشراف مصر آنجا و همه هم تعظيم كردند اين تعليم اسلام بوده. " (19)
همچنين در كتاب انوارالهدايه در بحثحجيت ظواهر كتاب (قرآن) پس از استدلال بر عدم وقوع تحريف در قرآن به نويسنده كتاب فصل الخطاب فى تحريف الكتاب كه عالم متشخص و بزرگوارى است ولى سعى كرده استبا استناد به روايات ضعيفى اثبات كند در قرآن آيات و سورههايى در مدح حضرت على (ع) وجود داشته كه توسط دشمنان اهلبيت از قرآن حدف شده است، به شدت تاخته و شايد بتوان گفتحضرت امام نسبتبه هيچ عالم شيعى به غير از علماى دربارى به اين اندازه تندى نكرده باشند. امام پس از نقل سخنان وى مىفرمايند:
"كسى كه كتابهاى او فايده علمى و عملى ندارد و فقط روايات ضعيفى را جمع كرده كه اصحاب از آنها رو برتافتهاند و صاحبان انديشه و فهم از پيشينيان اصحاب ما مثل "محمدين ثلاث" (محمدبن يعقوب كلينى، محمدبن على بن بابويه و محمدبن حسن طوسى. ) متقدم از آن دورى جستهاند. اين حال كتابهاى روايتى اوست غالبا مثل كتاب مستدرك الوسائل و از ديگر كتابهاى او اصلا سؤال نكن كه پر از قصهها و حكايات عجيب و غريب است و به شوخى بيشتر شبيه است تا جدى. و او گرچه شخص صالح و محققى بوده است ولى اشتياق و تمايلش به جمعآورى روايات ضعيف و عجيب و غريب و آنچه عقل سالم و نظر مستقيم نمىپذيرد بيشتر بوده است از جمعآورى سخنان نافع و سودبخش. " (20)
امام همچنين با هرگونه سخن و عملكردى كه باعث ايجاد تفرقه ميان صفوف متحد مسلمين بشود مخالف بودند تا جائيكه در جايى مىفرمايند:
"امروز سر خلافت اميرالمومنين اختلاف كردن، خيانتبه اسلام است. " (21)
و به اين ترتيب جلو هرگونه تفرقه افكنى را سد مىكنند و مصلحت اتحاد و اتفاق مسلمين را بر ساير مصلحتها حتى به قيمت تعطيل شدن بعضى احكام فرعى شيعه مقدم مىشمرند. به عنوان مثال: در پاسخ به استفتائات مربوط به حجاج و در پيامهايى كه براى حجاج ايرانى مىفرستند، مىفرمايند:
"لازم استبرادران ايرانى و شيعيان ساير كشورها از اعمال جاهلانه كه موجب تفرقه صفوف مسلمين است احتراز كنند و لازم است در جماعات اهل سنتحاضر شوند و از انعقاد و تشكيل نماز جماعت در منازل و گذاشتن بلندگوهايى مخالف رويه اجتناب نمايند. " (22)
"در وقوفين متابعت از حكم قضات اهل سنت لازم و مجزى است اگرچه قطع به خلاف داشته باشيد. " (23)
"در وقتيكه در مسجدالحرام يا مسجدالنبى نماز جماعت منعقد شد مومنين نبايد از آنجا خارج شوند و بايد از جماعت تخلف نكنند و با ساير مسلمين به جماعت نماز بخوانند. " (24)
امام نه تنها اين دستورات را مىدهند بلكه خود در موارد مقتضى عامل به اين دستورات بودهاند. به عنوان مثال وقتى كه امام از نجف عازم كويت مىشدند كنار مسجدى در نزديكى شهر بصره هنگام ظهر توقف مىكنند. امام به همراهان مىگويند آيا اين مسجد امام جماعت دارد يا خير؟ و وقتى جواب مىدهند آرى، امام مىفرمايند:
"اگر امام جماعت دارد، بايد بايستيد و پشتسرش نماز بخوانيد. يا تا ظهر نشده از اينجا برويم و اگر ظهر شد و خواستيد نماز را فرادى بخوانيد، درست نيست. " (25)
همچنين امام هرگز اقدامى در جهت ايجاد تشكيلات و حزب و گروهى براى خود نكردند و به احدى هم اجازه ندادند از موقعيت امام سؤاستفاده كرده و گروه يا حزب خود را به امام بچسبانند. به عنوان نمونه مىتوان به برخوردى كه ايشان در فرودگاه مهرآباد در هنگام سوار شدن به اتومبيل خود انجام دادند اشاره كرد. كه امام به فردى كه خود را داخل اتومبيل رسانده بود و وابستگى به يكى از گروههاى مطرح آن روز داشت دستور دادند پايين بيايد و اجازه ندادند به غير از مرحوم حاج احمد آقا احدى سوار اتومبيل شود. (26)
5. پىريزى نمادهاى وحدت:
الف) ارائه تئورى حكومت اسلامى:
"ما براى اينكه وحدت امت اسلام را تامين كنيم، براى اينكه وطن اسلام را از تصرف و نفوذ استعمارگران و دولتهاى دستنشانده آنها خارج و آزاد كنيم راهى نداريم جز اينكه تشكيل حكومتبدهيم. چون به منظور تحقق وحدت و آزادى ملتهاى مسلمان بايستى حكومتهاى ظالم و دستنشانده را سرنگون كنيم و پس از آن، حكومت عادلانه اسلامى را كه در خدمت مردم استبوجود آوريم. تشكيل حكومتبراى حفظ نظام و وحدت مسلمين است، چنانچه حضرت زهرا سلامالله عليها در خطبه خود مىفرمايد كه امامتبراى حفظ نظام و تبديل افتراق مسلمين به اتحاد است. " (27)
و به اين ترتيب امام خود حكومتى را براى ايجاد وحدت ميان مسلمين ايجاد نمودند.
ب) اعلام روز جهانى قدس:
"روز قدس، روز اسلام است. روز قدس، روزى است كه اسلام را بايد احياء كرد و احياء بكنيم و قوانين اسلام در ممالك اسلامى اجرا بشود. روز قدس، روزى است كه بايد به همه ابرقدرتها هشدار بدهيم كه اسلام ديگر تحتسيطره به واسطه عمال خبيثشما واقع نخواهد شد. " (28)
ج) اقامه نماز جمعه:
"نماز جمعه با شكوهمندى كه دارد براى نهضت كوتاه عمر ما يك پشتوانه محكم و در پيشبرد انقلاب اسلامى ما عامل مؤثر و بزرگ است. " (29)
و يا در جايى ديگر مىفرمايند:
"برپايى نماز جمعه يكى از بركات بسيار عظيم اسلام بود. " (30)
د) احياى حج ابراهيمى:
ه) حكم قتل سلمان رشدى مرتد:
و) دعوت از رئيسجمهورى شوروى به اسلام:
بنابراين نتيجه مىگيريم انقلاب و مبارزه در مكتب امام با وحدت و همدلى عجين شده و امام با الهام از تعاليم وحدتبخش اسلام همه مستضعفان و محرومان جهان را به قيام دعوت نمودند و تمسك به مشتركات و همدلى و همراهى با آنان در دفع ظلم را اساس دعوت خويش قرار داده است و در اين راه از اصول و اعتقادات خود نيز دفاع نموده و ذرهاى از آن عدول ننموده است. برخورد امام با توهين به حضرت زهرا (س) در صداى جمهورى اسلامى ايران در ماههاى آخر عمر دليل گويايى بر اين مدعاست. همچنين مقدمه وصيتنامه سياسى - الهى امام نيز سند محكمى بر حفظ اصول و آرمانها و اعتقادات اوست.
لازم به توضيح است مواضع حضرت امام در خصوص حفظ وحدت منحصر در پنج محور ذكر شده در اين مقاله نيست و ما براى رعايت اختصار به اين اندازه بسنده نموديم.
علاقهمندان به آگاهى از نظرات امام مىتوانند به مجموعه وحدت از ديدگاه امام خمينى (تبيان دفتر چهاردهم) كه توسط مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (س) منتشر شده و همچنين كتاب امام خمينى و وفاق اجتماعى از همين نويسنده كه توسط انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى منتشر شده مراجعه كنند.
والسلام - ارديبهشت 80
پىنوشتها:
1. صحيفه امام، ج 1، ص 21، تاريخ 11/جمادىالاولى/ 1363
2. صحيفه امام، ج 13، ص 381 - 382، تاريخ 15/9/1359
3. كشفالاسرار، ص 201
4. صحيفه امام، ج 1، ص 178، تاريخ 16/1/1341
5. صحيفه امام، ج 8، ص 460، تاريخ 14/4/1358
6. صحيفه امام، ج 20، ص 325، تاريخ 6/5/1366
7. صحيفه امام، ج 1، ص 21، تاريخ 23/جمادىالاولى/1363
8. بررسى و تحليلى از نهضت امام خمينى، ج 1، ص 99
9. بررسى و تحليلى از نهضت امام خمينى، ج 1، ص 149
10. صحيفه امام، ج 1، ص 306، تاريخ 25/2/1343
11. پا به پاى آفتاب، ج 4، ص 43
12. صحيفه امام، ج 9، ص 66، تاريخ 22/4/1358
13. صحيفه امام، ج 11، ص 375 - 377، تاريخ 2/10/1358
14. صحيفه امام، ج 17، ص 98، تاريخ 27/8/1361
15. صحيفه امام، ج 9، ص 280، تاريخ 27/5/1358
16. صحيفه امام، ج 21، ص 222، تاريخ 11/10/1367
17. صحيفه امام، ج 3، ص 325، تاريخ 24/11/1356
18. صحيفه امام، ج 21، ص 176 - 178، تاريخ 10/8/1367
19. صحيفه امام، ج 4، ص 325 - 326، تاريخ 14/8/1357
20. انوارالهدايه، ج 1، ص 243
21. صحيفه امام، ج 8، ص 481، تاريخ 15/4/1358
22. صحيفه امام، ج 10، ص 61، تاريخ 29/6/1358
23. صحيفه امام، ج 10، ص 62، تاريخ 29/6/1358
24. مناسك حج، ص 257
25. پا به پاى آفتاب، ج 4، ص 270
26. پا به پاى آفتاب، ج 3، ص 135
27. ولايت فقيه، ص 27
28. صحيفه امام، ج 9، ص 277، تاريخ 25/5/1358
29. صحيفه امام، ج 9، ص 492، تاريخ 21/6/1358
30. صحيفه امام، ج 17، ص 104، تاريخ 3/9/1361
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}