پيوند طبع و طبيعت در نهج البلاغه

نويسنده: محمدحسن پاكدامن
همه ساله به هنگام تحويل سال و نو شدن طبيعت، نوشتارهايي در اين مقوله ارائه مي شود.
يكي از شگفت انگيزترين زاويه ديدهاي بهره گيري از طبيعت و روح معنوي جامعه، در سخنان ارزشمند امام علي(ع) نمود يافته است.
تبيين اين ديدگاه از آن لحاظ شايسته واكاوي است كه پس از مأنوس شدن به كلام حضرت به خوبي آشكار مي شود كه چگونه حضرت با به كارگيري اجزاي سخت و لطيف طبيعت، ره به زواياي پنهان خلق و خوي آدميزادگان مي برد.
آنچه در اين نوشتار ارائه مي شود، كوشش با پايان و ناقعي در اقيانوس ژرف حكمت و معاني اميرالمؤمنين(ع) است كه نگارنده بدون هيچ گونه تحليل و برداشتي به محوريت گزيده كلمات آن حضرت در راستاي درس آموزي طينت آدمي از طبيعت فراگير، به بيان آن مي پردازد.

چشم انداز نخست؛وصف آفرينش

خداوند پديده را از موادي ازلي و ابدي نيافريد، بلكه آنها را از نيستي به هستي آورد و براي هر پديده اي حد و مرزي تعيين فرمود و آنها را به نيكوترين صورت زيبا صورتگري كرد. آنچه را آفريد با اندازه گيري دقيق استوار كرد و با لطف و مهرباني نظمشان داد، هر پديده را براي همان جهت كه آفريده شد، به حركت درآورد... همه موجودات از راه خدا سرچشمه مي گيرند، خدايي كه پديد آورنده موجودات گوناگون است، بدون احتياج به انديشه و فكري كه به آن روي آورد و بدون تجربه از حوادث گذشته و بدون شريك موجودات را آفريد، پس آفرينش كامل گشت و به عبادت و اطاعت او پرداختند.

آفرينش آسمان و زمين

و خدا فضاي باز و پستي و بلندي و فاصله هاي وسيع آسمانها را بدون اينكه بر چيزي تكيه كند، نظام بخشيد و شكافهاي آن را به هم آورد... در حالي كه آسمان به صور دود و بخار بود... آفتاب را نشانه روشني بخش روز و ماه را با نوري كم رنگ براي تاريكي شبها قرار داد و آن دو را در مسير حركت خويش به حركت درآورد... پس هنگامي كه هيجان آب در اطراف زمين فرو نشست و كوههاي سخت و مرتفع را بر دوش خود حمل كرد، چشمه هاي آب از فراز كوه ها بيرون آورد و آبها را در بيابانها و زمينهاي هموار روان كرد و حركت زمين را با صخره هاي عظيم و قله كوه هاي بلند نظم داد... و بين زمين و جو فاصله انداخت و وزش بادها را براي ساكنان آن آماده ساخت. تمام نيازمنديها و وسايل زندگي را براي اهل زمين استخراج و مهيا فرمود، آنگاه هيچ بلندي از بلنديهاي زمين را كه آب چشمه ها و نهرها به آن راه ندارد وانگذاشت، بلكه ابرهايي را آفريد تا قسمتهاي مرده آن احيا شود و در آن گياهان رنگارنگ برويند...

زيباييهاي زمين

پس زمين به وسيله باغهاي زيبا، همگان را به سرور و شادي دعوت كرد و با لباس نازكي كه از گلبرگها بر خود پوشيد، هر بيننده اي را به شگفتي واداشت و با زينت و زيوري كه از گلوبند گلهاي گوناگون، فخر كنان خود را آراست هر بيننده اي را به وجد آورد كه فرآورده هاي نباتي را توشه و غذاي انسان و حيوانات قرار داد...

شگفتي آفرينش انواع پرندگان

خداوند پديده هاي شگفتي از جانوران حركت كننده و بي جان آفريده است و شواهد و نمونه هايي از لطافت صنعتگري و قدرت عظيم خويش به پا داشته، چندان كه تمام انديشه ها را به اعتراف واداشته و سر به فرمان او نهاده اند و در گوش ما بانگ براهين يكتايي او پيچيده است، آن گونه كه پرندگان گوناگون را بيافريد...

شگفتي آفرينش انسان

مگر انسان همان نطفه و خون نيم بند نيست كه خدا او را در تاريكيهاي رحم و غلافهاي تودرتو پديد آورد؟ تا به صورت جنين درآمد...

نشانه هاي خدا در طبيعت

پس بزرگ است خداوندي كه تمام موجودات آسمان و زمين، خواه و ناخواه او را سجده مي كنند و در برابر او با خضوع چهره بر خاك مي نهند و از روي ترس و بيم، زمام اختيار خود را به او مي سپارند. پرندگان رام فرمان اويند و از تعداد پرها و نفسهاي پرندگان آگاه است، برخي را پرنده آبي و گروهي را پرنده خشكي آفريد و روزي آنها را مقدر فرمود و اقسام گوناگون آنها را مي داند.
اين كلاغ است و آن عقاب، اين شترمرغ است و آن كبوتر، هر پرنده اي را با نام خاصي فرا خواند و روزي اش را فراهم كرد. خدايي كه بارانهاي پي درپي را فرستاد و سهم باران هر جايي را معين فرمود، زمينهاي خشك را آبياري كرد و گياهان را پس از خشكسالي روياند.

برآيند

آنچه در چشم انداز نخست گزارش وار از كلام امام علي(ع) ارائه گرديد، ديدگاه سراسر عرفان حضرت(ع) در مورد طبيعت گسترده بود كه چنانچه اين شالوده عرفاني در چشم انداز دوم به كار گرفته شد، نتيجه آن پيوند طبع آدمي با طبيعت و جلاناپذيري قواعد و قوانين آن است.

چشم انداز دوم؛ روش هدايت

در آستانه جنگ بصره در سال 36 هجري، گروهي از اعراب، «كليب جرمي» را جهت آگاهي از حقيقت و دانستن علل مبارزه امام(ع) با ناكثين به نمايندگي نزد حضرت علي(ع) فرستادند. امام(ع) به گونه اي با آن شخص صحبت فرمود كه حقيقت را دريافت. آنگاه به او فرمود: بيعت كن.
وي گفت: من نماينده گروهي هستم و قبل از مراجعه به آنان به هيچ كاري اقدام نمي كنم. امام فرمود: اگر آنها تو را مي فرستادند كه محل ريزش باران را بيابي، سپس به سوي آنان باز مي گشتي و از گياه و سبزه و آب خبر مي دادي، اگر مخالفت مي كردند و به سرزمينهاي خشك و بي آب روي مي آوردند، تو چه مي كردي؟ گفت: آنها را رها مي كردم و به سوي آب و گياه مي رفتم، امام فرمود: پس دستت را براي بيعت كردن بگشاي. مرد گفت: سوگند به خدا، به هنگام روشن شدن حق، توانايي مخالفت نداشتم و با امام بيعت كردم.

تأثير جسم و روح در يكديگر

و بدان كه هر ظاهري باطني متناسب با خود دارد، آنچه ظاهرش پاكيزه، باطن آن نيز پاك و پاكيزه است و آنچه ظاهرش پليد، باطن آن نيز پليد است... آگاه باش، هر عملي رويشي دارد و هر روينده اي از آب بي نياز نيست و آبها نيز گوناگون مي باشند، پس هر درختي كه آبياري اش به اندازه و نيكو باشد، شاخ و برگش نيكو و ميوه اش شيرين است و آنچه آبياري اش پاكيزه نباشد، درختش عيب دار و ميوه اش تلخ است.

مباني تفاوتهاي ظاهري و باطني

علت تفاوتهاي ميان مردم، گوناگوني سرشت آنان است، زيرا آدميان در آغاز، تركيبي از خاك شور و شيرين، سخت و نرم بودند، پس آنان به ميزان نزديك بودن خاكشان با هم نزديك و به اندازه دوري آن از هم دور و متفاوتند. يكي زيباروي و كم خرد، ديگري بلند قامت و كم همت، يكي زشت روي و نيكوكار، ديگري كوتاه قامت و خوش فكر، يكي پاك سرشت و بداخلاق، ديگري خوش قلب و آشفته عقل و آن ديگر سخنوري دل آگاه است.

علم الهي

خداوند از اسرار پنهاني مردم و از نجواي آنان كه آهسته سخن مي گويند و از آنچه كه در فكرها به واسطه گمان خطور مي كند... آگاه است... و از اندرون لانه هاي تابستاني مورچگان و خانه هاي زمستاني حشرات... خداي سبحان از جايگاه پرورش ميوه در درون پرده هاي شكوفه ها و از مخفيگاه غارهاي حيوانات وحشي در دل كوهها و اعماق دره ها، از نهانگاه پشه ها بين ساقه ها و پوست درختان، از محل پيوستگي برگها به شاخسارها و از جايگاه نطفه ها در پشت پدران آگاه است. خدا از آنچه پديده ابر را به وجود مي آورد و به هم مي پيوندد و از قطره هاي باراني كه از ابرهاي متراكم مي بارند و از آنچه گردبادها از روي زمين برمي دارند و بارانها با سيلاب آن را فرو مي نشانند و نابود مي كنند، از ريشه گياهان زمين كه ميان انبوه شن و ماسه پنهان شده است، از لانه پرندگاني كه در قله بلند كوه ها جاي گرفته و از نغمه مرغان در آشيانه هاي تاريخ و... آگاهي دارد...

روان شناسي زنان

در پرده حجاب نگاهشان دار تا نامحرمان را ننگرند، زيرا سختگيري در پوشش، عامل سلامت و استواري آنان است. بيرون رفتن زنان بدتر از آن نيست كه افراد غيرصالح را در ميانشان آوري و اگر بتواني به گونه اي زندگي كني كه غير تو را نشناسد، چنين كن. كاري كه برتر از توانايي زن است به او وامگذار كه زن گل بهاري است نه پهلواني سختكوش. همانا تام حيوانات در تلاش پر كردن شكمند و درندگان در پي تجاوز كردن به ديگران و زنان بي ايمان تمام همتشان آرايش زندگي و فسادانگيزي در آن است. اما مؤمنان فروتنند، همانا مؤمنان مهربانند، همانا مؤمنان از آينده ترسانند.

ضرورت تربيت فرزند

پسرم، هنگامي كه ديدم سالياني از من گذشت و توانايي رو به كاستي رفت، به نوشتن وصيت بر آن شتاب كردم و ارزشهاي اخلاقي را براي تو برشمردم. پيش از آنكه اجل فرا رسد و رازهاي درونم را به تو منتقل نكرده باشم و در نظرم كاهشي پديد آيد. چنانكه در جسمم پديد آمد و پيش از آنكه خواهشها و دگرگونيهاي دنيا به تو هجوم آورند و پذيرش و اطاعت مشكل گردد، زيرا قلب نوجوان چونان زمين كاشته نشده، آماده پذيرش هر بذري است كه در آن پاشيده است...

پرهيز از خرافات

به هنگام حركت براي نبرد با خوارج، در ماه صفر سال 38 هجري شخصي با پيشگويي از راه شناخت ستارگان گفت: اگر در اين ساعت حركت كنيد، پيروز نمي شويد و من از راه علم ستاره شناسي اين محاسبه را كردم.
امام فرمود: گمان مي كني تو از آن ساعتي آگاهي كه اگر كسي حركت كند، زيان نخواهد ديد؟ و مي ترساني از ساعتي كه اگر كسي حركت كند، ضرري دامنگير او خواهد شد؟ كسي كه گفتار تو را تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده و از ياري طلبيدن خدا در رسيدن به هدفهاي دوست داشتني و محفوظ ماندن از ناگواريها، بي نياز شده است. گويا مي خواهي به جاي خداوند تو را ستايش كنند، چون به گمان خود مردم را به ساعتي آشنا كردي كه منافعشان را به دست مي آورند و از ضرر و زيان در امان مي مانند. اي مردم، از فرا گرفتن علم ستاره شناسي براي پيشگوييهاي دروغين بپرهيزيد، جز آن مقدار از علم نجوم كه در دريانوردي و صحرا نوردي به آن نياز داريد، چه اينكه ستاره شناسي شما را به غيبگويي و غيبگويي به جادوگري مي كشاند و ستاره شناس چون غيب گو و غيبگو چون جادوگر و جادوگر چون كافر و كافر در آتش جهنم است، با نام خدا حركت كنيد... اي برادر كلبي، اين اخباري كه اطلاع مي دهم، علم غيب نيست؛ علمي است كه از دارنده علم غيب (پيامبر(ص)) آموخته ام، همانا علم غيب، علم قيامت است...

نكوهش تكبر

شيطان برآدم به جهت خلقت او از خاك فخر فروخت و با تكيه به اصل خود كه از آتش است، دچار تعصب و غرور شد... خداوند اگر اراده مي كرد آدم را از نوري كه چشمها را خيره كند و زيباييهايش عقلها را مبهوت سازد و عطر و پاكيزگي اش حس بويايي را تسخير كند، مي آفريد كه اگر چنين مي كرد گردنها در برابر آدم فروتني مي كرد و آزمايش فرشتگان براي سجده آدم آسان بود، اما خداوند مخلوقات خود را با اموري كه آگاهي ندارند، آزمايش مي كند تا بد و خوب تميز داده شود و تكبر و خودپسندي را از آنها بزدايد و خود بزرگ بيني را از آنان دور كند پس، از آنچه خداوند نسبت به ابليس انجام داد عبرت گيريد، زيرا اعمال فراوان و كوششهاي مداوم او را با تكبر از بين برد.

معاد

نابودي جهان پس از پديد آمدن، شگفت آورتر از آفرينش آغازين آن نيست. چگونه محال است در صورتي كه اگر همه جانوران جهان از پرندگان و چهارپايان آنچه در آغل است و آنچه در بيابان سرگرم چراست از تمام نژادها و جنسها، درس نخوانده و انسانهاي زيرك، گرد هم آيند تا پشه اي را بيافرينند، توان پديد آوردن آن را ندارند و راه پيدايش آن را نمي دانند... پديده ها چنان كه در آغاز آفريده شدن قدرتي نداشتند، به هنگام نابودي نيز قدرت مخالفتي ندارند، زيرا اگر مي توانستند پايدار مي ماندند.

عبرت از گذشتگان

حال اگر چه آثارشان نابود و اخبارشان فراموش شده، اما چشمهاي عبرت بين آنها را مي نگرند و گوش جان اخبارشان را مي شنوند كه با زبان ديگري با ما حرف مي زنند و مي گويند: چهره هاي زيبا پژمرده و بدنهاي نازپرورده پوسيده شد و بر اندام خود لباس كهنگي پوشانده ايم و تنگي قبر ما را در فشار گرفته... مردم اگر آنها را در انديشه خود بياوريد و يا پرده ها كنار رود، مردگان را در حالتي مي نگريد كه حشرات گوشهايشان را خورده، چشمهايشان به جاي سرمه پر از خاك گرديده و زبانهايي كه با سرعت و فصاحت سخن مي گفتند پاره پاره شده... آه، زمين چه اجساد عزيز و خوش سيمايي را كه با غذاهاي لذيذ و رنگين زندگي كردند و در آغوش نعمتها پرورنده شدند به كام خويش فرو برد...

ره آورد اسلام

ستايش خداوندي را سزاست كه راه اسلام را گشود و راه نوشيدن آب زلالش را بر تشنگان آسان فرمود...

دوستي اهل بيت(ع)

اي مردم، چراغ دل را از نور گفتار گوينده به عمل روشن سازيد و ظرفهاي جان را از آب زلال چشمه هايي كه از آلودگي پاك است، پر نماييد... خدايا، ستايش تو را سزاست، كه آفريننده و معبودي و بندگان را به درستي آزمايش كردي. خانه آخرت را آفريدي و سفره رنگارنگ نعمتها را گستراندي و در آن انواع نوشيدني، خوردني، همسران، ميهمانداران، قصرها، نهرهاي روان، ميوه ها و كشتزاران قرار دادي. سپس پيامبري را فرستادي تا انسانها را به آن خانه و نعمتها دعوت كند، افسوس كه مردم نه آن دعوت كننده را اجابت كردند و به آنچه تو ترغيبشان كردي رغبت نشان دادند و نه به آنچه تو تشويقشان كردي، مشتاق شدند. بر لاشه مرداري روي آوردند كه با خوردن آن رسوا شدند و در دوستي آن همداستان گرديدند...

شناخت مقاومت

گويا گوينده اي از جانب شما مي گويد: اگر خوراك پسر ابوطالب اين است، پس ناتواني و سستي، او را از نبرد با همگان و ايستادگي در برابر دلاوران باز مي دارد؟ بدان كه درخت بيابان چوبش مقاومتر و درختان سرسبز و خرم، نازكتر و كم مقاومت ترند و شعله گياهان در دشت فروزان تر است و ديرتر خاموش مي شود! به راستي كه من نسبت به پيامبر خدا همچون درخت خرما نسبت به درخت خرماي به هم پيوسته و چون دست به بازوي آنم. به خدا قسم، اگر تمام مردم عرب به نبرد با من هماهنگ شوند، من رو از ايشان برنمي گردانم...

دعا، رمز اتصال به خدا

بار خداوندا ما از خانه ها و زير چادرها پس از شنيدن ناله حيوانات تشنه و گريه دلخراش كودكان گرسنه به سوي تو بيرون آمديم و رحمت تو را مشتاق و فضل و نعمت تو را اميدواريم و از عذاب و انتقام تو ترسناكيم. بار خداوندا، بارانت را بر ما ببار و ما را مأيوس برمگردان و با خشكسالي و قحطي ما را نابود مفرما و با اعمال زشتي كه بي خردان ما انجام داده اند، ما را به عذاب خويش مبتلا مگردان.
اي مهربان ترين مهربانها، به سوي تو آمديم، از چيزهايي شكايت كنيم كه بر تو پنهان نيست و اين هنگامي است كه سختيهاي طاقت فرسا ما را بيچاره كرده و خشكسالي و قحطي ما را به ستوه آورده و پيشامدهاي سخت ما را ناتوان ساخته و فتنه هاي دشوار كارد به استخوان ما رسانده است. بار خداوندا، از تو مي خواهيم ما را نوميد برمگرداني... خداوندا، كوههاي ما از بي آبي شكاف خورده و زمين ما غبارآلود و دامهاي ما در آغلهاي خود سرگردانند چون زن بچه مرده فرياد مي كشند... بار خدايا، بر ناله گوسفندان و فرياد و آه شتران ماده رحمت آور... خدايا، رحمت خود را با ابر پر باران و بهار پر آب و گياهان خوش منظر شاداب بر ما نازل فرما؛ باراني درشت قطره بر ما فرو فرست... تا با چنان باراني بنده ناتوان را توان بخشي و شهرهاي مرده ات را زنده سازي. خدايا، باراني عطا كن كه بسيار ببارد تا زمينهاي بلند ما پرگياه شود... و روستاهاي ما از آن نيرومند شود... قحطي زدگان به نعمتهاي فراوان رسند و آثار خشكسالي از ميان برود...

سخن آخر

هدف نگارنده از گزارش قطعاتي از كلام امام علي(ع) اثبات اين نظريه ارزشمند بود كه چگونه امام علي(ع) در راستاي هدايت و راهنمايي بندگان از پديده هاي طبيعت بهره گرفته و بايسته است با چنين رويكردي با صميميت كامل در آغازين روزهاي سال جديد بدون هيچ گونه تحليل و برداشتهاي ناقص امروزي، همنوا با حكمتهاي ناب علوي گرديم. چنانچه اين راهبرد را در پيش روي خود گشوديم، آنگاه طبع وجودي و طينتمان را نيز مثل طبيعت سبز و بهاري، شاداب مي يابيم.

پي نوشت :

1- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، انتشارات الهادي، چاپ23، تابستان1382
2- كمال الدين ميثم بن بحراني، شرح نهج البلاغه، مترجمان محمدرضا عطايي و حبيب روحاني، بنياد پژوهشهاي اسلامي، چاپ اول 1385

منبع: روزنامه قدس