نویسنده: مریم صانع‌پور

 

کرامر در اثر پژوهشی خود با عنوان «انسانگرایی در رنسانس اسلامی» شاخصه‌های حاکمیتی شیعه‌ی اثناعشری را بیان می‌کند وی معقتد است طی 127 سال حکومت آل‌بویه بر جهان اسلام رویکرد عقل‌گرایانه و انسانگرایانه‌ی شیعه امامیه برگرفته از امام علی (علیه‌السلام)، امام باقر (علیه‌السلام)، امام صادق (علیه‌السلام) و امام رضا (علیه‌السلام) موجب گسترش اندیشه‌ی آزاد، عقلانیت، حکمت، گفتگو، و تعامل خردورزانه با سایر ادیان و فرهنگ‌ها گردید. در این دوران، تکثر ادیان نه تنها ایجاد محدودیت و انحصارگرایی نمی‌کرد بلکه از این گوناگونی و تنوع در جهت رشد اندیشه و شکوفایی فرهنگ غنی اسلامی استفاده می‌شد چنانکه علی (علیه‌السلام) فرمود: «تعرف الاشیاء باضدادها». علاوه بر رابطه‌ی ایجابی اندیشه‌های مختلف با نظریه‌های اسلامی، که موجب توسعه و عمق تفکر اسلامی شد، رابطه‌ی سلبی نگرش‌های مشرکانه با آموزه‌های اسلامی نیز به محبوبیت اندیشه‌ی منطبق با عقل و فطرت اسلامی منجر شد. نهضت ترجمه از مهم‌ترین رخدادهای این دوره نوزایی اسلامی بود که برکات آن عالمگیر شد. ترجمه آثار فرهنگ‌های مختلف در این دوران موجب تعمق و تدبر در میراث اندیشه‌ی بشری گردید و همین امر زمینه‌های رنسانس اروپا را فراهم ساخت کرامر در کتاب خود تأثیرات فلاسفه، حکما و دانشوران شیعه‌ی امامیه را در روند فزاینده‌ی دانش و فناوری شرق و غرب، بسیار مبنایی و تعیین کننده معرفی کرده است و وجود فارابی، ابن‌سینا، ابن‌رشد، کلینی، ابن‌بابویه، شیخ مفید، شیخ طوسی، ابن‌مسکویه و بسیاری دیگر از مشاهیر تاریخ اسلام در این دوران را حاصل اندیشه‌ی آزاد حاکمان آل‌بویه و اجتناب ایشان از انحصارگرایی می‌داند. ترسیم جریانات دوره آل‌بویه توسط کرامر این باور را در خواننده ایجاد می‌کند که در آن دوران که مقارن با وفات آخرین نایب امام زمان بود تعصبات قومی و نژادی مانع اندیشه‌ی آزاد نمی‌شد و دلبستگی فکری شیعیان در رنسانس اسلامی برخلاف رنسانس اروپا به نگرش فلسفی خاصی محدود نمی‌گشت، در این دوران مسلمانان اندیشه‌ی دیگران را به نام خود عرضه نمی‌کردند زیرا مقصدشان فقط حق و حقیقت بود بدون آنکه نسبت به دین، سرزمین، تاریخ و فرهنگ خاصی تعصب بورزند زیرا ایشان به همه‌ی بشریت، اندیشه و عقلانیت بشری عشق می‌ورزیدند؛ عقلانیتی که مصداق رحمت عام و شامل خداوند است و بارقه‌ای از عقل کل را متجلی می‌کند که طبق حدیث امام صادق (علیه‌السلام) عقل از جنود الهی و جهل از جنود شیطانی است به این ترتیب در آن دوران، شیعیان با تعصبات جاهلانه، خود را از نتایج عقول بشری یعنی جنود الهی محروم نمی‌کردند و چنین بود که با نهضت ترجمه پلی عقلانی از گذشته به آینده زدند و جنود الهیِ عقلانیت بشری را در سراسر جغرافیا و تاریخ عالم گسترش دادند.
نگاه جوئل کرامر به مهدویت نگاهی خاص است وی تساهل و تسامح، اندیشه‌ی آزاد و اشتیاق نسبت به جریانات فکری بیگانگان را نتیجه‌ی اعتقاد شیعیان به زنده بودن امام معصوم می‌داند زیرا این اعتقاد باب اندیشه را باز می‌گذارد تا راههای تفحص، تحقیق و گفتگوهای آزاد در جهت کشف حقایق گشوده گردد؛ راهی که حنبلی‌ها با دیدگاه جبرگرایانه، ایستا، انحصارطلبانه و جامد خود درصدد مسدود کردن آن بودند در حالی که روش امامان شیعه، پیروانشان را به تساهل و تسامح خردورزانه، و اجتناب از هرگونه اجبار، تکفیر، و بستن باب اندیشه فرا می‌خواند؛ روش امامان همواره پیام‌آور تکریم انسانیت بماهی انسانیت بود زیرا انسان، وامدار روح خدایی در کالبد خود می‌باشد و هرگونه تحقیر، و اجبارِ وی کوچک شمردن روح الهی در وجود او تلقی می‌شود از اینجاست که پیامبر و امامان حتی در برخورد با مخالفان و معاندان خود که گستاخانه با ایشان مقابله می‌کردند هرگز مقابله به مثل و بی‌حرمتی را برایشان روا نمی‌داشتند و رعایت حق‌الناس و تکریم انسانها را درصدر وظایف خود قرار می‌دادند ایشان هرگز کسی را وادار به اطاعت کورکورانه نمی‌کردند زیرا تابع آیات قرآن بودند که حتی خضر با مقام ولایت و قرب خاصش نسبت به خداوند هرگز از موسی نخواست تابه آنچه که دلایلش را نمی‌داند عمل کند؛ خضر به موسی گفت چون این امور برای تو مستدل، منطقی و قابل پذیرش نیست نمی‌توانی صبرکنی بنابراین خضر از موسی توقع عمل نداشت. خداوند نیز با وجود حاکمیت و قاهریت مطلق خود، آیات قرآن را با دلایل قابل پذیرش به مخاطبانش ارائه می‌کند و قدرت تعقل و اندیشه‌ی انسانها را بر می‌انگیزد و بارور می‌کند چنانکه علی (علیه‌السلام) فرمود «انبیاء جهت برانگیختن عقول مدفون شده‌ی انسانها مبعوث شده‌اند». شیعیان آل‌بویه به پیروی از امامانشان دریافته بودند که رشد و پویایی هر اندیشه‌ای در گرو تعامل با نظریات رقبا می‌باشد و چشم بستن بر روی اندیشه‌ی رقیب موجب رکود و به قهقرا رفتن هر اندیشه و فرهنگی حتی اسلامی و شیعی خواهد شد. خصوصیت ذاتی تشیع امامی که امروزه متأسفانه فقط در بُعد احکام آن مطرح است پویایی آن می‌باشد. امروزه اصطلاح "فقه" که به غلط فقط به دانایی در احکام دینی اطلاق می‌شود در فرهنگ قرآنی به معنای دانایی و تعمق در فهم دین است؛ زیرا مهمترین و زیربنایی‌ترین بعد دین اصول اعتقادات می‌باشد که این دانایی باید از عمق، به سطح جریان داشته باشد تا از قشری‌گری و ظاهرگراییِ مخرب در امان باشد. براساس آموزه‌های قرآنی تفقه حقیقی، اصول اعتقادات، اخلاق و احکام را در بر می‌گیرد که مهم‌ترین، مبنایی‌ترین و مرکزی‌ترین ابعاد این تفقه، تفقه در اعتقادات است که اگر این بُعد تشیع، پویا و در تعامل با سایر اندیشه‌ها نباشد بنابه فرموده امام علی (علیه‌السلام) تشیع مانند پوستینی وارونه عرضه خواهد شد که هم فاقد گرما و خاصیت است و هم دارای ظاهری خشن و ترسناک می‌باشد. تمرکز بر احکام عبادی بدون گسترش نشاط عقلانی و استدلالی در اصول اعتقادات و نیز بدون ترویج اخلاق محبت و رأفت محمدی، چهر‌ای خشن و گریزاننده از تشیع عرضه می‌کند که قابل تعمیم در سطح جهانی نخواهد بود.
بهره‌گیری از سایر اندیشه‌ها و علوم چه علوم انسانی و چه علوم طبیعی و ریاضی، توسط شیعیان نشانه‌ی ضعف و انفعال ایشان نیست بلکه نشانه‌ی حقیقت‌جویی ذاتی تشیع و اصالت عقلانیت و علم دوستی در این رویکرد اسلامی است زیرا اسلام و روش پیامبر و امامان، اصول کلی و ثابت فلاح و رستگاری را در اختیار پیروانش گذارده امّا اصول جزئی و متغیرها، با فراخوان عمومی به سایر اندیشه‌ها و علوم تدوین می‌شود و براساس اراده‌ی آزاد شیعیان در هر عصری به تناسب همان زمان اتخاذ خواهد شد تا راه برهرگونه جزمیت ظاهر گرایانه‌ای بسته شود چنانکه علی علیه‌السّلام فرمود: آراء را با یکدیگر در برخورد و مواجهه قرار دهید تا نظر صحیح از آنها متولد شود. (1)

پی‌نوشت‌

1. اضربوا بعض الرأی ببعضٍ تتولّد منه الصواب (آمدی، 1335: 71)

منبع مقاله :
صانع‌پور، مریم؛ (1393)، شیعه‌شناسان غربی و اصول اعتقادات شیعه دوازده امامی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اوّل