14 بهمن 1387 / 6 صفر 1430 / 2 فوریه 2009

حضرت امام خميني رهبر فقيه انقلاب اسلامي در مصاحبه مطبوعاتي در مدرسه علوي اعلام كردند شوراي انقلاب و حكومت يقين خواهند كرد و حكومت موقت موظف خواد بود مقدمات رفراندم را آماده كند. همچنين پس از تدوين قانون اساسي اين قوانين به آراي عمومي گذاشته مي شود. حضرت امام دولت بختيار را غير قانوني اعلام كردند و فرمودند:« كاري نكنيد كه مردم را به جهاد دعوت كنم » حضرت امام در گفتگويي اعلام كردند: تا زماني كه بختيار استعفا ندهد او را به حضور نخواهم پذيرفت . در اين اوضاع ، بختيار سر سپرده بيگانه در كوچه ها و خيابانهاي تهران اقدام به كشتار مردم انقلابي مي كردند و در شهرستانها نيز به قلع و قمع مردم بي دفاع مي پرداخت.
شادروان دكتر سيد حسين سادات ناصري از استادان برجسته زبان و ادبيات فارسي در مأموريتي علمي به افغانستان دارفاني را وداع گفت . استاد سادات ناصري عمر خود را وقف تدريس و تعليم زبان و ادبيات فارسي كرد و آثار ارزنده اي چون كتاب سرآمد فرهنگ و نصر ايراني و نيز تصحيح ايران محتشم كاشاني تصحيح ديوان حافظ ، تصحيح نهج البلاغه و تصحيح تاريخ كامل ابن اسير را از خود به يادگار گذاشت.
محيطي كه پس از سركوبي مخالفان دولت محمد ساعد نخست وزير محمد رضا پهلوي در كشور فراهم شده بود، به نظر عوامل انگليس، براي حل مسأله نفت و تحكيم نيروي استعماري آن دولت مناسب بود، زيرا اكثريت مجلس از نظر دولت وقت حمايت مي‏كردند، بسياري از مخالفين مرعوب شده بودند و رهبر روحاني مردم، آيت‏اللَّه كاشاني، در تبعيد بود. بنابراين، مجلس پانزدهم درصدد بود كه خدمت خود را در جهت تثبيت غارتگري انگليس انجام دهد. به همين مناسبت، هيئت نمايندگي شركت نفت انگليس و ايران به رياست گس وارد تهران شد و قرارداد الحاقي گس - گلشاييان با مذاكراتي تنظيم گرديد كه ادامه حضور انگلستان را توجيه مي‏كرد. اين لايحه با شتابزدگي تمام در حالي‏كه بيش از چند روز از عمر مجلس پانزدهم باقي نمانده بود، به اميد اين‏كه هيچ نيروي مخالفي وجود نخواهد داشت با قيد دوفوريت تقديم مجلس گرديد. اما با وجود اصرار دربار و دولت، اقليت مجلس با پشتيباني افكار عمومي و با نطق‏هاي مفصّل، وقت مجلس را گرفتند و مانع تصويب آن شدند. اين قرارداد در جريان دولت‏هاي بعد، محل اختلاف بود تا اين كه در جريان ملي شدن صنعت نفت ايران در 29 اسفند 1329 ش، ملغي گرديد.
آيت‏اللَّه شيخ عبدالرسول قائمي در سال 1275 ش (1316 ق) در يكي از روستاهاي توابع اصفهان ديده به جهان گشود. پس از پشت سر گذاشتن دوران كودكي و نوجواني، به عشق تحصيل علوم ديني، به حوزه علميه اصفهان شتافت و پس از سالياني راهي حوزه نجف شد. آيت‏اللَّه قائمي در نجف از محضر آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهاني استفاده برد و پس از چند سال به حكم ايشان براي مقابله با تبليغات ضد كمونيستي و بهايي‏ها به آبادان رفت. وي در اين راه تا پايان زندگي خويش از هيچ كوششي دريغ ننمود و به تأسيس حوزه علميه آبادان، پرورشگاه ايتام، بناي چند مسجد و نيز كانون فرهنگي ديني دختران همت گماشت. ايشان قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، نقطه اتكاي مبارزان و مجاهدان بود و بسياري از كساني كه تحت تعقيب رژيم ستمشاهي بودند، توسط وي از كشور خارج مي‏شدند. آيت‏اللَّه قائمي كه از ناحيه مراجع بزرگي همچون سيد ابوالحسن اصفهاني، سيد حسين بروجردي، سيد محسن حكيم، سيد ابوالقاسم خويي، سيد محمدرضا گلپايگاني و حضرت امام خميني داراي نمايندگي تام‏الاختيار بود، در سال 1360 ش به اصفهان كوچيد و به ارشاد و هدايت مردم پرداخت. اين عالم بزرگوار سرانجام پس از عمري سرشار از توفيق و خدمات بزرگ ديني در 14 بهمن 1372 برابر با 21 شعبان 1414 ق در 97 سالگي چشم از جهان فروبست و در صحن مطهر حرم حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد.
« محمد بن موسي عبدالعزيز» ملقب به« سيبويه » ازفقهاي نامدارمسلمان در74سالگي بدرود حيات گفت. او ازقبيله كِنده و كنيه اش ابوبكرو ابوعمران بود. سيبويه درفقه، نحو، تاريخ و سرودن شعرمهارتي بسزا داشت و گويند به سبب كثرت اهتمامي كه به نحو و علوم عربي داشت به سيبويه معروف شد. گفتني است كه علمايي چون اِبن الحدّاد فقيه شافعي، اَبوعبدالرّحمن سنايي و ابوجعفرطحاوي درفقه ازشاگردان سيبويه بوده اند.
قطب الدين محمود شيرازي، فيلسوف، منجم و پزشك مشهور ايراني، در شيراز زاده شد. وي ابتدا به تحصيل طب پرداخت و بعد از مرگ پدر به جاي وي در يكي از بيمارستان‏هاي شيراز به طبابت مشغول شد. قطب الدين شيرازي پس از تاسيس رصدخانه‏ي مراغه، ساليان زيادي در محضر خواجه نصيرالدين طوسي به سر بُرد و از دانش آن استاد برجسته، بهره‏مند گرديد و علم نجوم را آموخت. قطب‏الدين در مدت عمر خود سفرهاي بسيار كرد و در شهرها و كشورهاي مختلف با علماي متعدد و برجسته‏اي مباحثه نمود و برتجربيات و اندوخته‏هاي علمي خود افزود. از جمله آثار قطب الدين شيرازي مي‏توان به كتاب‏هاي جامِعُ الاصول و نهايَةُالاِدراك اشاره كرد. وي در 710 ق درگذشت.
ميرزا عبدالحسين خان معروف به ميرزا آقاخان كرماني فرزند ميرزا عبدالرحيم بردسيري در سال 1270 ق در كرمان متولد شد. در ابتدا علوم رياضي و طبيعي و حكمت الهي را فرا گرفت سپس از كرمان به اصفهان رفت و پس از مدتي راهي تهران شد. از آنجا به استانبول عزيمت كرد و در روزنامه‏ي اختر به خدمت مشغول شد. ميرزا در آن جا با سيدجمال الدين اسدآبادي همكاري مي‏كرد. او به جرم شركت داشتن در شورش ارامنه مجبور به ترك استانبول شد و در سال 1314 به امر محمد علي ميرزا به قتل رسيد. از تاليفات او: خطابه‏ها و منشأت كه به صورت رمان و اشعار مي‏باشد، تاريخ نثري موسوم به آينه‏ي سِكَندري و تاريخ نظمي موسوم به نامه‏ي باستان. ميرزا آقاخان كرماني اعتقاد به اتحاد دول اسلامي داشت و اجراي قانون اسلامي را خواهان بود. وي عقيده داشت كه فقط به وسيله‏ي قوانين اسلامي مي‏توان ريشه‏ي استبداد را از بيخ و بن درآورد و در زايل كردن رسوم ظالمانه‏ي شاهنشاهي به پيش رفت.
در دوم فوريه 1793م، معاهده تاريخي برلين ميان امپراتور اتريش و پادشاه پروس به امضا رسيد. اين معاهده، نتيجه توافقي بود كه ميان اين دو زمام‏دار اروپايى در اوت 1791م براي مقابله با انقلاب فرانسه حاصل شده بود. زيرا كه سلاطين اروپايي از برخي نظرات آزادي‏خواهانه انقلاب فرانسه به وحشت افتاده بودند. با وجود انعقاد اين معاهده و حمله اتريش، پروس و هم‏چنين انگليس به فرانسه و حمايت از سلطنت طلبانِ اين كشور، اين تحركات به نتيجه نرسيد و انقلابيون فرانسه به پيروزي دست يافتند.
فرانسوا ماري شارل فوريه فيلسوف فرانسوي در 25 اوت سال 1772م در بزانسون فرانسه متولد گرديد. وي در ابتدا با ثروت به ارث برده از پدرش به تجارت پرداخت ولي در جريان حوادث بعد از انقلاب فرانسه، تمام سرمايه خود را از دست داد. فوريه در سال 1799م نمايندگي يك شركت خوار و بار را برعهده داشت اما پس از نابود شدن بخشي از موجودي انبار به اين نتيجه رسيد كه سيستم بهره‏برداري در اساس غلط است. بنابراين سيستمي ابداع نمود كه هم عملي‏تر و هم با موازين اخلاقي سازگارتر بود. وي نظرات خود را در چند كتاب از جمله نظريه سرنوشت عمومي، رساله درباره جامعه كشاورزي و دنياي صنعتي و اجتماعي جديد مطرح نمود اما چندان مورد توجه قرار نگرفت. سيستم مورد نظر فوريه بعد از مرگش توسط گروه‏هاي متعددي ملي گرديد و در كشورهاي مختلفي چون امريكا و فرانسه به اجراء گذاشته شد. جامعه‏اي كه بر مبناي نظرات فوريه شكل گرفت، جامعه‏اي اشتراكي بود كه هر يك از اعضاي آن مطابق استعدادش به كاري مي‏پرداخت و متناسب با سهمي كه در خير و بهبود وضع عموم داشت دستمزد دريافت مي‏كرد. در اين ميان، در مسائل ضروري مانند خانه‏سازي مزد بيشتري پرداخت مي‏شد. فوريه پيشنهاد كرده بود كه جامعه به جوامع كوچك كشاورزي تقسيم شود و هيچ قيد و شرطي در برابر اميال طبيعي و اراده افراد اين جوامع به وجود نيايد. با اين حال، اين‏گونه جوامع، بيشتر در مقام تئوري قابل طرح بودند و در مقام عمل، مدينه فاضله مورد نظر فوريه دوام نياورد. شارل، فوريه پس از عمري 65 ساله، سرانجام در دومين روز فوريه سال 1837م درگذشت.
جان دالتون دانشمند معروف انگليسي در ششم سپتامبر 1766م در خانواده‏اي فقير و روستايى در اين كشور به دنيا آمد. او در دوران كودكي، دروس مذهبي، رياضي و علوم را فرا گرفت و ديري نگذشت كه نبوغ او در رشته رياضي در سراسر ناحيه پيچيد. دالتون در اين زمان، در حالي كه تنها 12 سال داشت، مدرسه‏اي در روستاي خود تأسيس كرد و به بچه‏هايى كه بزرگ‏تر از او بودند تدريس نمود. در همين اوقات به نگارش مشاهدات روزانه خود درباره اوضاع هوا و هواشناسي پرداخت و اين كار را تا آخر عمر ادامه داد كه پس از مرگش، مجموعه دويست هزار صفحه‏اي تحقيقات او در زمينه هواشناسي به جاي ماند. دالتون در 23 سالگي به تدريس رياضي و علوم پرداخت و بخشي از نوشته‏هاي خود را در زمينه هواشناسي چاپ و منتشر كرد. انتشار اين اثر توجه دانشمندان را به خود جلب نمود و باعث راهيابي او به انجمن فلسفي و ادبي منچستر گرديد. وي در سال‏هاي بعد نيز به مطالعات خود ادامه داد تا سرانجام به كشف نظريه اتمي ساده منجر گرديد. نظريه اتمي دالتون كه نتيجه سال‏ها كار و تجربه اوست بر اين اساس است كه تمام عناصر از ذرات ريزي به نام اتم درست شده‏اند و غير قابل شكافتن و شكستن است. هرچند بر پايه اين نظريه، اتم‏هاي عناصر مختلف داراي خواص مختلف اند اما اتم‏هاي عناصر مشابه مانند يك‏ديگرند. هم‏چنين اتم‏ها غيرقابل تغييرند، نه به وجود مي‏آيند و نه از بين مي‏روند. اين نظريه بي‏هيچ گونه انتقاد و اظهارنظري مورد تاييد دانشمندان قرار گرفت. نظريه اتمي دالتون، بر دقت رياضي و اهميت علم شيمي افزود و علوم فيزيك و شيمي را به هم نزديك‏تر كرد. هم‏چنين به كمك فرضيه اتمي دالتون ثابت شد كه ذرات ماده، داراي جاذبه الكتريكي هستند. با كمك اين خاصيت بود كه بمب هسته‏اي ساخته شد و با انرژي عظيمش، جهان علم را به لرزه افكند. جان دالتون سرانجام در دوم فوريه 1844م در 80 سالگي درگذشت.
اوتمار مِرگِنْ تالِر مخترع آلماني، در 24 ژوئيه 1854م در خانواده‏اي كه تمام اعضاي آن، استاد و معلم بودند، در ايالت وورتمبرگ آلمان به دنيا آمد. او از نوجواني به مكانيك علاقه داشت. از اين رو، در يك كارگاه ساعت سازي به كار پرداخت. اوتمار پس از چندي به دعوت يكي از دوستان خانوادگي راهي امريكا شد و در شركتي كه به ساختن ابزارهاي علمي مي‏پرداخت، مشغول به كار شد. او در اواخر دهه 1870م با نمونه جديد ماشين تحريري روبرو شد كه براي تعمير نزد او آورده بودند. جوان آلماني روي اين دستگاه كه نقايص بسيار داشت كار كرد و تغييرات سودمندي در آن داد. از زمان ايجاد صنعت چاپ تا آن زمان، چاپ بدين صورت انجام مي‏شد كه كارگر چاپ‏خانه، حروف پراكنده را يك به يك برمي‏داشت و آنها را به ترتيب كنار يك‏ديگر قرار مي‏داد و چون كار چاپ به پايان مي‏رسيد، بار ديگر حروف را پراكنده مي‏كرد. مرگِنْ‏تالِر انديشيد ترتيبي دهد كه حروف پس از چاپ پراكنده نشوند. از اين‏رو، دست به كار شد و پس از هفت سال تلاش، موفق به اختراع ماشين حروف‏چيني گرديد كه قادر بود همه سطرها را به يك اندازه بچيند. هنگامي كه مرگِنْ‏تالِر كار را به پايان رساند، ماشين حروف‏چيني را كه امروزه بيشتر كارهاي چاپي با آن صورت مي‏گيرد، اختراع كرده بود. اوتمار مرگن‏تالر سرانجام در دوم فوريه 1899م در 45 سالگي درگذشت.
ديميتري ايوانوويچ مَندَلْيُف شيمي‏دان روسي در هفتم فوريه 1834م درنواحي شرقي سيبري در روسيه به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات مقدماتي در زادگاهش راهي دانشگاه مسكو شد اما در امتحان ورودي موفق نشد. با اين حال تحصيلات خود را در مؤسسه تربيت معلم ادامه داد و به رياضيات، فيزيك و شيمي علاقه فراواني نشان داد. ديميتري جوان ضعيف و بيماري بود و هميشه از بيماري ريه رنج مي‏برد به طوري كه در 21 سالگي اميدي به زنده ماندنش نبود. وي پس از چندي براي ادامه تحصيل به فرانسه و آلمان سفر كرد و در آن جا تحقيقات و مطالعاتي درباره نور به انجام رساند. مندليف سپس به پترزبورگ بازگشت و با نگارش مقاله الكل با آب، موفق به اخذ درجه دكتراي شيمي گرديد. او در 1869م، بعد از چند سال كار و كوشش و گردآوري دانستني‏هاي شيمي، آماده تدوين جدول عناصر شد. تا آن تاريخ، نزديك به 63 عنصر شيميايى شناخته شده بود. مندليف در جستجوي كشف راه حلي بود كه بتواند به نحوي اين عناصر را به يك‏ديگر ارتباط دهد. او 63 عنصر را به ترتيب افزايش وزن اتمي درجدول مرتب كرد كه هيدروژن در اول و عنصر اورانيوم در آخر بود. مندليف پي برد كه با قرار دادن اين عناصر در هفت گروه، بر حسب خواص فيزيكي و شيميايى، نظم و ترتيب جالبي به وجود مي‏آيد، چرا كه بعد از هر هفت عنصر، دوباره همان خواص تكرار مي‏شود. اين جدول مي‏توانست تغيير حالت خواص شيميايى عناصر را با در نظر گرفتن وضع آنها در جدول به آساني پيش‏بيني كند. مندليف در صدد بود كه با استفاده از جدول تناوبي، وضع عناصر ديگري را كه تا آن موقع كشف نشده بود در جدول تعيين كند. از اين رو، وزن اتمي و خواص شيميايى چند عنصر را كه ناشناخته بود در جدول پيش‏بيني كرد و جاي آنها را خالي گذاشت. جدول تناوبي مندليف در ابتدا با استقبال مواجه نشد ولي با كشف عناصر ديگر، جاهاي خالي پر شد و او به شهرتي جهاني دست يافت. در طي سال‏هاي بعد، تمامي آكادمي‏هاي كشورهاي جهان غير از مملكت خودش، او را به عضويت دعوت كردند؛ زيرا مندليف مردي آزادي‏خواه و طرفدار جدي حقوق زن بود و به اين علت مورد لطف آكادمي‏هاي داخليِ طرفدار تزار روس قرار نگرفت. امروزه، جدول تناوبي عناصرْ كامل شده و عناصرْ با نظم خاصي به ترتيب عدد اتمي‏شان در خانه‏هاي جدول قرار گرفته‏اند. ديميتري مندليف سرانجام در دوم فوريه 1907م در 73 سالگي در اوج شهرت درگذشت.
برتراند آرتور ويليام راسل فيلسوف معروف انگليسي در 18 مه 1872م در انگلستان به دنيا آمد و زبان‏هاي فرانسه و آلماني را در خانه فرا گرفت. وي در 18 سالگي وارد دانشگاه كمبريج شد و با درجه ممتاز در رشته فلسفه فارغ التحصيل گرديد. اين در حالي بود كه وي به كلي از اعتقاد به مسيحيت دست كشيده بود. او در اين هنگام به مطالعه درباره مكاتب فكري مختلف پرداخت و هم‏زمان به فعاليت‏هاي سياسي نيز مشغول شد. راسل درسال 1903م كتاب اصول رياضيات را نگاشت كه در آن ثابت مي‏كرد رياضيات قسمتي از علم منطق است. اين كتاب توجه تمام متفكران معاصر را به خود جلب كرد و راسل را به شهرت رساند. وي در جريان جنگ جهاني اول، با جنگ به مخالفت پرداخت و پس از نگارش مقاله‏اي در اين زمينه، از تدريس در دانشگاه محروم شد. با اين حال در جنگ جهاني دوم، اعمال قدرت در مناسبات با آلمان نازي را تجويز نمود و به دليل طرفداري از خلع سلاح جهاني و هسته‏اي، به دفعات توقيف شد. راسل در تمام زندگي خود، طرفدار آزادي مطلق و نامحدود روابط انساني و اجتماعي بود و علناً با دين و مذهب مخالفت مي‏كرد. او به اين نتيجه رسيده بود كه اعتقادات مذهبي با علوم جديد ناسازگار و اخلاقيات مسيحي در مواردي نامعقول است. از اين رو به مكتب نئورئاليسم كه با مذهب و حكمت الهي مخالفت داشت پيوست. راسل معتقد بود كه وقتي براي قبول نظريه‏اي، زور و فشار به كار برده مي‏شود، معلوم مي‏شود كه آن نظريه به خودي خود، فاقد قدرت‏هاي منطقي لازم است و براي جبران اين ضعف است كه زور و فشار، اعمال مي‏گردد. راسل در سال 1950م به دليل دفاع مداوم از آزادي بشر و افكاري كه در آثارش به كثرت يافت مي‏شود، به دريافت جايزه ادبيات نوبل مفتخر شد. سال‏هاي آخر عمر راسل با تشكيل دادگاه جنايات جنگي امريكا در ويتنام كه به نام او، دادگاه راسل خوانده مي‏شد و نيز مبارزه با توسعه صنايع هسته‏اي در تسليحات به ويژه افشاي اسرار هسته‏اي انگليس، از وجهه سياسي خاصي برخوردار بود. راسل علاوه بر مقالات فلسفي، مطالب بي‏شماري درباره تعليم و تربيت، سياست و منطق وفلسفه نگاشته است كه تاريخ فلسفه غرب، اخلاق، تصوف و منطق و معماهاي فلسفه از آن جمله‏اند. برتراند راسل سرانجام در دوم فوريه 1970م در 98 سالگي درگذشت.