برتراند راسل نویسنده و فیلسوف انگلیسی

نويسنده: حسن نجفی
منبع : راسخون
برتراند آرتور ویلیام راسل (زادهٔ ۱۸ مه ۱۸۷۲ - درگذشتهٔ ۲ فوریه ۱۹۷۰ ) فیلسوف، منطق‌دان و منتقد اجتماعی بریتانیایی قرن بیستم بود که بیش‌تر به خاطر فعالیت‌های‌اش در زمینهٔ منطق ریاضی و فلسفه تحلیلی شناخته می‌شود.
برتراند راسل که موفق به کسب جایزهٔ نوبل نیز شد، از مشهورترین فیلسوفان است و کتاب معروف او «چرا مسیحی نیستم؟» از جنجال برانگیزترین کتاب‌های قرن بیستم به شمار می‌آید.
وی دین را ناشی از ترس میداند به طوری که در کتاب «اجتماع انسانی» خود میگوید:انسان پدیده‌هایی را می‌دیده‌است که باعث ترس و اضطرابش میشده و برای اینکه این ترس و اضطراب را آرام کند ٬ نمی‌توانسته از علم و شناخت واقعی پدیده‌ها که بعد منجر به پیدا کردن راه حلی مناسب و منطقی می‌شده استفاده کند در نتیجه به جای علاج واقعه یک مسکن برای خود پیدا میکرده و به تعبیری دل خود را خوش میکرده‌است. او معتقد بود بشر در زمينه‌ پول و ثروت و جاه و مقام تا حدودي توانسته است بر خودخواهي خويش غالب گردد اما در باره‌ي زن هنوز نتوانسته چنين تسلطي را پيدا كند.
برتراند راسل در سال۱۹۱۶ (بحبوحه جنگ اول جهاني) به علت افكار بشردوستانه اش زنداني شد. راسل پس ازجنگ دوم جهاني شهرت زيادي پيدا كرد. او را يكي از فلاسفه مغرب زمين در قرن بيستم مي شناسند. راسل استاد رياضيات نيز بود. او در سال۱۹۶۳ انستيتوي دفاع از صلح را به وجود آورد.
علامه جعفری و برتراندراسل:
علامه جعفری در نجف كه بود كتابي به دستش رسيد به نام جهاني كه من مي شناسم اثري از برتراند راسل. از اينجا بود كه با اشكالات افكار و انديشه هاي راسل روبه رو شد و تصميم گرفت با او مكاتبه كند و اشكالاتش را گوشزد نمايد. اين كار تا آنجا پيش رفت كه علامه به اصل انديشه هاي راسل اشكال وارد كرد و او با همه ادعايش در پاسخ درماند.
در بعضي از كتابهاي ايشان مثل: نقد و بررسي افكار راسل، توضيح و بررسي مصاحبه راسل به طور مكرر به چاپ رسيد. او قبل از در ميان گذاشتن اشتباهات راسل ، متن اصلي كتاب را با كمك دوستانش ترجمه كرد زيرا نسخه موجود در بازار دچار تحريفاتي شده بود.
از ویژگی‌های‌ مشترک‌ دو متفکر و فیلسوف‌ نامبردار، توجه‌ و اهتمام‌ آنان‌ به‌ مقوله‌های‌ مختلف‌ در زمینة‌ فلسفه، مذهب‌ و انسان‌شناسی‌ است. به‌ عبارت‌ دیگر، پژوهش‌ فلسفی‌ در زمینة‌ انسان‌ و مذهب‌ در آثار این‌ دو فیلسوف‌ غرب‌ و شرق‌ جایگاه‌ برجسته‌ای‌ را به‌خود اختصاص‌ داده‌ است. با این‌ تفاوت‌ که‌ پژوهش‌های‌ راسل‌ دراین‌باره‌ مبتنی‌ بر فلسفة‌ شکاکیت‌ و الحاد است، ولی‌ تحقیقات‌ استاد جعفری‌ از فلسفة‌ الهی‌ الهام‌ گرفته‌ است، و این‌ امر سبب‌ تفاوت‌ دیدگاه‌ آن‌ دو در این‌گونه‌ مسائل‌ گردیده‌ است؛ تفاوتی‌ که‌ استاد جعفری‌ را در جایگاه‌ منتقد افکار و اندیشه‌های‌ راسل‌ نشانده‌ است.

گزیده ای از افکار راسل و پاسخهای علامه جعفری

تصور خدا

راسل: اگر خدایی‌ وجود داشته‌ باشد، اگر بخواهد بدین‌ خاطر که‌ عده‌ای‌ در وجودش‌ شک‌ و تردید می‌کنند ، رنجیده‌ خاطر شود ، من‌ او را موجودی‌ خودبین‌ و متکبر خواهم‌ پنداشت(برگزیدة‌ افکار راسل، ص‌ 52).
استاد جعفری: من‌ نمی‌دانم‌ چه‌ خدایی‌ است‌ که‌ اگر این‌ موجودات‌ ضعیف‌ بخواهند در وجودش‌ شک‌ و تردید کنند، متأثر و رنجیده‌ خاطر خواهد گشت؟ حیف‌ است‌ آن‌ خدایی‌ که‌ چنین‌ وضعی‌ داشته‌ باشد، فکر آقای‌ راسل‌ را اشغال‌ نماید. معلوم‌ نیست‌ آقای‌ راسل‌ با خدای‌ عامیان‌ جنگ‌ و ستیز می‌کند ، یا با خدایی‌ که‌ در مغز پیامبران‌ و طلایه‌داران‌ فکری‌ از قبیل‌ انیشتین‌ و وایتهد و افلاطون‌ جلوه‌ کرده‌ است. تهدیداتی‌ که‌ به‌ وسیله‌ عقلا و پیشوایان‌ ماوراءالطبیعه‌ برای‌ خداشناسان‌ صورت‌ گرفته‌ است، نه‌ برای‌ این‌ است‌ که‌ خداوند، در صورت‌ شناخته‌ نشدن، رنجیده‌ خاطر می‌گردد، بلکه‌ برای‌ آن‌ است‌ که‌ اگر انسانی‌ که‌ عقل‌ و فهم‌ و وجدان‌ دارد و می‌تواند با شناختن‌ آن‌ موجود اعلی، موقعیت‌ واقعی‌ خود را درک‌ کند در این‌ کار مسامحه‌ نموده‌ و به‌ خور و خواب‌ و خشم‌ و شهوت‌ بپردازد. چنین‌ انسانی‌ مانند یک‌ حیوان‌ پست‌ به‌ زندگی‌ خود ادامه‌ داده‌ به‌ جای‌ تکامل، خود را به‌ سراشیب‌ حیوانیت‌ سقوط‌ می‌دهد.
احتمال‌ این‌که‌ خدا در صورت‌ عدم‌ اعتنای‌ افراد بشر به‌ مقام‌ شامخ‌ او رنجیده‌ خاطر گردد، موجب‌ احتمال‌ نقص‌ در وجود خدا می‌باشد؛ در صورتی‌ که‌ خداوندی‌ که‌ برای‌ افکار عالی‌ مطرح‌ است، حتی‌ از ذات‌ خود نفع‌ یا ضرر نمی‌بیند؛ چه‌ رسد به‌ این‌که‌ دیگران‌ به‌ او نفع‌ یا ضرری‌ برسانند(همان، ص‌ 55 - 54).

خدا و جهان‌

راسل: با آن‌که‌ علم‌ هیئتی‌ که‌ در کتاب‌های‌ تحصیلی‌ ما گنجانده‌ شده‌ بر مبنای‌ عقاید کپرنیک‌ قرار دارد، با این‌ حال، هنوز این‌گونه‌ طرز تفکر در مذهب‌ و اخلاقیات‌ ما نفوذی‌ ننموده‌ و اعتقادات‌ کهن‌ ما را در مورد علم‌ هیئت‌ دگرگون‌ نکرده‌ است. هنوز هم‌ مردم‌ فکر می‌کنند که‌ نقشه‌های‌ خدایی‌ در این‌ دنیا اثر دارند و قدرتی‌ الهی‌ نه‌ تنها به‌ دنبال‌ تحقق‌ خوبی‌هاست، بلکه‌ افراد بدکاره‌ را نیز تنبیه‌ می‌کند. (همان، ص‌ 55)
استاد جعفری: «ظاهراً‌ آقای‌ راسل‌ باید اطلاع‌ داشته‌ باشند که‌ در بین‌ همین‌ مردم‌ امثال‌ نیوتون‌ و انیشتین‌ هم‌ وجود دارد که‌ اولی‌ می‌گوید «جاذبیت، بدون‌ تکیه‌ به‌ یک‌ نیروی‌ عالی‌تر به‌ عنوان‌ خدا نمی‌تواند برقراری‌ سیستم‌ منظومه‌ شمسی‌ را معین‌ کند.» و دومی‌ هم‌ خداوند را به‌ عنوان‌ حافظ‌ قوانین‌ معرفی‌ می‌کند.
گذشته‌ از این‌ دو دانشمند، تعداد زیادی‌ از متفکرین‌ دیگر که‌ عموماً‌ از علمای‌ درجة‌ یک‌ بوده‌اند نیز نظارت‌ خداوند را
بر نظام‌ جهان‌ هستی‌ به‌ عبارت‌های‌ گوناگون‌ گوشزد کرده‌اند. از طرف‌ دیگر، یکی‌ از نظریات‌ چهارگانه‌ای‌ که‌ دربارة‌ قانون‌ طبیعت‌ گفته‌ شده، قانون‌ عدم‌ ذاتی‌ است‌ که‌ بیان‌ ادبی‌ آن‌ به‌ صورت‌ زیر است:
جهان‌ کل‌ است‌ و در هر طرفة‌العین‌عدم‌ گردد و لایبقی‌ زمانین‌
به‌ عبارت‌ دیگر، موجودات‌ و روابط‌ جهان‌ طبیعت‌ در هر زمان‌ مانند ریزش‌ فوتون‌ در حال‌ استمرار و تحول‌ است، و چون‌ ذر‌ات‌ ماده‌ نمی‌تواند این‌ حرکات‌ سیستماتیک‌ را دقیقاً‌ ایجاد کند، پس‌ در هر آن، نظارت‌ خداوند‌ این‌ موجود را در جهان‌ هستی‌ به‌ وضع‌ خود نگه‌ می‌دارد.
در این‌ صورت‌ این‌ که‌ آقای‌ راسل‌ می‌گوید «... مردم...» بایستی‌ در این‌ کلمة‌ مردم‌ دقت‌ شود، از این‌ مردم، صدها نفر در مقام‌ نیوتونی‌ قرار دارند، و گفتة‌ آنان‌ هم‌ به‌ قرار فوق‌ بود که‌ بیان‌ کردیم. اگر آقای‌ راسل‌ همین‌ گفتة‌ بالا را به‌طور محسوس‌ و تجربی‌ رد کند، این‌ بحث‌ به‌طور موضوعی‌ حل‌ خواهد شد.»

‌خدا و زندگی‌ انسان‌

راسل: من‌ همیشه‌ نامه‌هایی‌ از مردم‌ دریافت‌ می‌کنم؛ به‌ این‌ مضمون‌ که‌ خداوند خود نگهداری‌ خواهد کرد، اما خداوند در گذشته‌ هرگز چنین‌ کاری‌ را نکرده‌ است‌ و من‌ نمی‌دانم‌ آنها چرا فکر می‌کنند که‌ خداوند در آینده‌ این‌ کار را خواهد کرد. (توضیح‌ و بررسی‌ مصاحبه‌ برتراند راسل‌ - وایت، ص‌ 175)
استاد جعفری: اولاً: خیلی‌ به‌ جا بود که‌ آقای‌ راسل‌ بگویند که‌ در گذشته‌ چه‌ می‌توانست‌ انجام‌ بگیرد، و چه‌ انجام‌ گرفته‌ است، و چه‌ انجام‌ نگرفته‌ است، همچنین‌ در آینده‌ چه‌ می‌تواند انجام‌ بگیرد، چه‌ انجام‌ خواهد گرفت، و چه‌ انجام‌ نخواهد گرفت. در جواب‌ این‌ سئوال، گمان‌ نمی‌کنم‌ آقای‌ راسل‌ مطلب‌ روشنی‌ را بیان‌ کند؛ زیرا مطابق‌ اصول‌ منطقی، ما هنگامی‌ می‌توانیم‌ دخالت‌ علتی‌ را در معلول‌ مفروضی‌ منکر شویم‌ که‌ تمامی‌ اجزا و پدیده‌های‌ آن‌ معلول‌ را بررسی‌ کرده‌ و علل‌ هر یک‌ از آنها را مشخص‌ کرده‌ و قطع‌ پیدا کنیم‌ که‌ علت‌ مفروض‌ هیچ‌گونه‌ دخالتی‌ در اجزا و شؤ‌ون‌ معلول‌ مفروض‌ نداشته‌ است. اما در صورتی‌ که‌ بعضی‌ از علل‌ اجزای‌ معلول‌ را تشخیص‌ داده‌ و از فهمیدن‌ علل‌ سایر اجزای‌ آن‌ معلول‌ ناتوان‌ بوده‌ باشیم، هیچ‌گونه‌ حقی‌ برای‌ انکار نداریم. بلی، نهایت‌ امر این‌ است‌ که‌ نمی‌توانیم‌ اثبات‌ کنیم‌ که‌ علت‌ مشخص‌ دیگری‌ در باقی‌ اجزای‌ ناشناخته، دخالت‌ داشته‌ است.

‌آیا مذهب، سودمند است‌ یا زیانبار؟

راسل: من‌ فکر می‌کنم، اغلب‌ نتایج‌ مذهب‌ در تاریخ‌ مضر بوده‌ است. با این‌ که‌ مذهب‌ سبب‌ شد که‌ کاهنان‌ مصری‌ تقویم‌ را اختراع‌ نموده‌ و به‌ وقوع‌ خسوف‌ و کسوف‌ توجه‌ کنند، به‌ طوری‌ که‌ بتوانند در آن‌ موقع‌ آن‌ را پیش‌بینی‌ کنند، و نظایر اینها از نتایج‌ مفید مذهب‌ بوده‌ است، ولی‌ من‌ فکر می‌کنم‌ که‌ بسیاری‌ از نتایج‌ مذهب‌ زیانبار بوده‌ است. این‌ زیان‌آوری‌ این‌ است‌ که‌ در مذهب، مردم‌ بایستی‌ به‌ چیزهایی‌ عقیده‌مند باشند که‌ دلیل‌ صحیحی‌ برای‌ وجود آنها نیست، و این‌ موضوع‌ برای‌ مذاهب‌ بسیار قابل‌ اهمیت‌ است. مذهب‌ افکار مردم‌ و سیستم‌های‌ تربیتی‌ آنها را تخطئه‌ می‌کند؛ یعنی‌ می‌گوید: عقیدة‌ جزمی‌ به‌ فلان‌ مسئله‌ صحیح‌ و عقیده‌ به‌ چیزهای‌ دیگر غلط‌ است. بدون‌ این‌ که‌ مردم‌ در سؤ‌ال‌ از حق‌ یا باطل‌ بودن‌ آن‌ مسائل‌ مفروض‌ حقی‌ داشته‌ باشند. اصولاً‌ مذهب‌ زیان‌های‌ زیادی‌ داشته‌ است. مقدار زیادی‌ مقدس‌ شمردن‌ محافظه‌کاری‌ و چسبیدن‌ به‌ عادات‌ کهن‌ و محترم‌ شمردن‌ تعصب‌ و کینه‌توزی‌ و اندازة‌ تعصبی‌ که‌ در مذهب‌ وجود دارد - مخصوصاً‌ در اروپا - کاملاً‌ وحشتناک‌ است.
استاد جعفری: همان‌گونه‌ که‌ خود آقای‌ راسل‌ در پاسخ‌ به‌ سؤ‌ال‌ دیگری‌ یادآور شده‌ است، باید هدف‌ بانیان‌ مذاهب‌ را از روش‌ و رفتار پیروان‌ مذاهب‌ جدا کرد؛ چنان‌ که‌ گفته‌ است: «تعالیم‌ بانیان‌ مذاهب‌ کمتر با اعمال‌ پیروانشان‌ ارتباط‌ دارد. به‌ عنوان‌ مثال، من‌ افرادی‌ نظامی‌ را می‌بینم‌ که‌ تصور می‌کنند عقاید مسیحیت‌ در مبارزه‌ با نیروهای‌ شرقی‌ اهمیت‌ بسیار دارد. من‌ موعظة‌ عیسی‌ را در بالای‌ کوه‌ مکرر خوانده‌ام. حتی‌ یک‌ کلمه‌ دربارة‌ تشویق‌ به‌ استعمال‌ بمب‌ هیدروژنی‌ پیدا نکرده‌ام».
تعالیم‌ پیامبران‌ و اهداف‌ آسمانی‌ در قرآن‌ کریم‌ به‌ طور مبسوط‌ بیان‌ شده‌ است. برخی‌ از سرفصل‌های‌ مهم‌ دعوت‌های‌ پیامبران‌ عبارت‌ است‌ از:
1. همگی‌ در سلم‌ و صفا زندگی‌ کنید؛
2. بت‌پرستی‌ مکنید و خدای‌ واحد را بپرستید؛
3. در روی‌ زمین‌ فساد نکنید؛
4. از گذشتگان‌ خود - که‌ راه‌ انحراف‌ را پیموده‌اند تقلید نکنید؛
5. خدا را نیایش‌ کنید؛
6. از اموالتان‌ انفاق‌ کنید؛
7. طلا و نقره‌ را ذخیره‌ نکرده، اجتماع‌ را به‌ فلاکت‌ نکشانید...
آری‌ پیامبران، به‌ انگیزة‌ اصلاح‌ جوامع‌ بشری‌ برخاسته‌اند؛ برای‌ نجات‌ دادن‌ بشر از دست‌ فراعنه‌ برانگیخته‌ شده‌اند، و بشر را از تاریکی‌های‌ نادانی‌ به‌ روشنایی‌ دانش‌ سوق‌ داده‌اند؛ در جهت‌ حل‌ اختلافات‌ تلاش‌ کرده‌اند؛ برای‌ برپایی‌ عدالت‌ مبعوث‌ شده‌اند.
با توجه‌ به‌ اهداف‌ و تعالیم‌ یاد شده، گمان‌ نمی‌رود که‌ امثال‌ آقای‌ راسل‌ در ضرورت‌ مذهب‌ و فواید آن‌ کوچک‌ترین‌ تردیدی‌ داشته‌ باشند. چرا که‌ با اجرای‌ اهداف‌ مزبور، همة‌ آرمان‌های‌ اصیل‌ بشر برآورده‌ خواهد شد. با توجه‌ به‌ چنین‌ اهداف‌ و آرمان‌هایی‌ است‌ که‌ دین‌ می‌تواند از عهدة‌ جواب‌ این‌ پرسش‌ها برآید:
از کجا آمده‌ایم؟ برای‌ چه‌ آمده‌ایم؟ و به‌ کجا خواهیم‌ رفت؟ در حالی‌ که‌ هیچ‌یک‌ از مکاتب‌ فلسفی‌ و اجتماعی‌ قدرت‌ پاسخگویی‌ به‌ سؤ‌الات‌ مزبور را از خود بروز نداده‌اند.
مذاهب‌ حقه‌ - مطابق‌ برنامه‌هایی‌ که‌ متذکر شدیم‌ - می‌خواهند انسان‌ را با سوق‌ دادن‌ به‌ سوی‌ یک‌ موجود ازلی‌ و ابدی، تعلیم‌ داده‌ و تربیت‌ کنند، و این‌ ادعا را هم‌ در طول‌ تاریخ‌ به‌ خوبی‌ اثبات‌ کرده‌اند. مسلماً‌ آقای‌ راسل‌ هم، از روی‌ تواریخ‌ مسلم‌ دنیای‌ بشریت، می‌دانند که‌ مذهب‌ اسلام‌ در یکی‌ از وحشی‌ترین‌ نقاط‌ کرة‌ زمین‌ که‌ حتی‌ انسان‌ را از آن‌ جهت‌ که‌ دختر بود، زنده‌ به‌ گور می‌کردند، ظهور کرد، و در اندک‌ مدتی‌ پیروان‌ خود را که‌ نژادها و محیط‌های‌ مختلفی‌ داشتند، به‌ آن‌چنان‌ کمالی‌ رساند، که‌ توانستند قرن‌های‌ متمادی‌ یگانه‌ مشعل‌دار علم‌ و صنعت‌ و اخلاق‌ و اقتصاد و سیاست‌ صحیح‌ باشند.
این‌ ملت‌ عقب‌افتاده، پس‌ از اندک‌ مدتی، کتابخانه‌ای‌ در اسپانیا تأسیس‌ کرد که‌ شش‌ صد هزار مجلد کتاب‌ داشت. در تمام‌ فنون‌ پزشکی‌ و علوم‌ طبیعی‌ به‌ طور کلی، و ریاضیات‌ و هیئت‌ و تاریخ‌ و جغرافیا و... اولین‌ دانشمندان‌ را ترتیب‌ نمود، و از سقوط‌ حتمی‌ دانش‌ جلوگیری‌ کرد. آیا مناسب‌ نیست‌ که‌ ما در رسیدگی‌ به‌ نتایج‌ مذاهب، به‌ اضافة‌ کارهای‌ کاهنان‌ مصری، مراتب‌ مزبور را هم‌ در نظر بگیریم.
خلاصه، اگر آقای‌ راسل‌ و امثال‌ او برای‌ زندگی‌ پاکیزه‌ تلاش‌ می‌کنند، این‌ همان‌ دستوری‌ است‌ که‌ مذاهب‌ حقه‌ می‌دهند. اما راجع‌ به‌ این‌ که‌ مذهب، افکار مردم‌ و سیستم‌های‌ تربیتی‌ را تخطئه‌ می‌کرد، البته‌ هر مکتب‌ جدید که‌ مطابق‌ آرمان‌ واقعی‌ بشری‌ ارائه‌ شود، بایستی‌ قواعد اندیشه‌های‌ جامعة‌ گذشته‌ را تغییر دهد.
آری، مسائل‌ بی‌اساس‌ که‌ سوداگران‌ به‌ عنوان‌ مذهب‌ ساخته‌ و منتشر کرده‌اند، و تبهکاری‌هایی‌ که‌ از این‌ طریق‌ انجام‌ داده‌اند، یکی‌ از اسباب‌ شرمساری‌ بشر است‌ که‌ نتوانسته‌ است‌ حق‌ را از باطل‌ تشخیص‌ داده‌ و به‌ سودجویان، میدان‌ تاخت‌ و تاز ندهد. ما با راسل‌ در این‌ مطلب‌ هم‌عقیده‌ایم‌ که‌ در تاریخ‌ بشری، صدها عمل‌ زیانبار به‌ عنوان‌ مذهب‌ صورت‌ گرفته‌ و آسیب‌های‌ جبران‌ناپذیری‌ به‌ بشریت‌ وارد ساخته‌ است، ولی‌ این‌ درندگی‌ و حیوان‌ صفتی، هیچ‌گونه‌ ارتباطی‌ به‌ مذاهب‌ حقه‌ ندارد.

سخنان:

برتراند راسل : کار اخلاقی آن کاری است که در دور دست ، منافع ما را تامین می کند و کار غیر اخلاقی یعنی کاری که انسان ، فقط همان نزدیکش را ببیند .
برتراند راسل : تمام آنچه را ما در این جهان می بینیم دارای علتی است و اگر زنجیر علت ها را دنبال کنیم سر انجام به نخستین علت می رسیم و این نخستین علت را خدا می نامیم .
برتراند راسل : شور و شوق سه گانه ای بر زندگی من فرمانروا بود : شور و شوق عشق ، شوق راه جویی به دانش و شوق از میان بر داشتن رنجهای آدمیان . این شورها چون بادهای توفنده مرا به این سو و آن سو کشانده ، به سر کشی و طغیان خوانده ، به ژرف دریاهای دلهره و به سوی پرتگاه یاس و نومیدی رانده اند . آرزومندم از رنج بکاهم ، اما نمی توانم و از این بسیار در رنجم .
برتراند راسل : قدرت جدید علم به نسبت خردمندی انسان برای او سودمند است و به نسبت نادانی او زیان بار خواهد بود ، از این رو اگر بنا باشد تمدن علمی تمدن سودمندی باشد ، ضرورتا باید با افزایش علم ، خردمندی نیز باید افزایش یابد .
برتراند راسل : خرد مندی ، درک راستین از غایت های زندگی است و این حاصلی است که علم فی نفسه بر نمی آورد . بنا بر این اگر چه افزایش علم یکی از عناصر ضروری پیشرفت آدمی است ، ولیکن به خودی خود هیچ ترقی راستینی را ضمانت نمی کند .
برتراند راسل : آنچه به تجربه رسیده خیلی کمتر از مقداری است که در تصور انسان بگنجد . مثلا شما مدعی می شوید که دوستتان آقای ایکس رادر حال قدم زدن می بینید ، ولی این حرف شما خیلی فراتر از آن است که حق گفتنش را داشته باشید . آنچه شما می بینید لکه های رنگین متوالی است که بر زمینه ای ساکن می گذرد . مجموع این کلمه ها کلمه ی ایکس را در ذهن شما تداعی می کند و از این رو می گویید آقای ایکس را می بینم .
برتراند راسل : اگر شناخت درست باشد ، در عمل نتیجه می دهد.
برتراند راسل : اگر تمامی ما قدرت جادویی خواندن افکار یکدیگر را داشتیم نخستین چیزی که در دنیا از بین می رفت عشق بود.
برتراند راسل : احساس وظیفه در کار نیکو و در روابط آزاردهنده است. انسان ها تشنه محبت اند نه مراقبت.
برتراند راسل : ترس از عشق، ترس از زندگی است و آنان که از عشق دوری می کنند مردگانی بیش نیستند.
برتراند راسل : زندگی خوب، زندگی شاد است ، البته منظور من این نیست که اگر شما خوب باشید حتما شاد خواهید بود. منظور من این است که اگر شما شاد باشید خوب زندگی خواهید کرد.

سال شمار زندگی

(۱۸۷۲) در ۱۸ می در راونزکراف (Ravenscroft) ویلز متولد شد.
(۱۸۷۴) مرگ مادر و خواهر
(۱۸۷۶) مرگ پدر
(۱۸۷۸) مرگ پدربزرگ - نخست‌وزیر سابق بریتانیا
(۱۸۹۰) به کالج ترینیتی در کمبریج وارد شد.
(۱۸۹۳) دریافت مدرک لیسانس ریاضی
(۱۸۹۴) امتحان پایانی‌ی علوم انسانی/ فلسفه‌
(۱۸۹۴) با Alys Pearsall Smith ازدواج کرد.
(۱۹۰۰) جوزپه پینو را در کنگره بین‌المللی پاریس ملاقات کرد
(۱۹۰۱) پارادکس راسل را کشف کرد.
(۱۹۰۲) با گوتلوب فرگه نامه‌نگاری کرد.
(۱۹۰۸) به عضویت انجمن سلطنتی انتخاب شد.
(۱۹۱۶) به دلیل مبارزه ضدجنگ‌اش از کالج ترینیتی اخراج شده و ۱۱۰ پوند هم جریمه شد.
(۱۹۱۸) به دلیل مبارزه ضدجنگ‌اش پنج‌ماه زندان شد.
(۱۹۲۱) از Alys طلاق گرفت و با دورا بلک (Dora Black) ازدواج کرد.
(۱۹۳۱) با مرگ برادرش لقب سومین ارل راسل را کسب کرد.
(۱۹۳۵) از دورا طلاق گرفت.
(۱۹۳۶) با پاتریشیا (پیتر) هلن اسپنس (Patricia (Peter) Helen Spence) ازدواج کرد.
(۱۹۴۳) از بنیاد بارنز (Barnes Foundation) در پنسیلوانیا اخراج شد.
(۱۹۴۹) نشان لیاقت (the Order of Merit) را دریافت کرد.
(۱۹۵۰) جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد.
(۱۹۵۲) از پیتر طلاق گرفت و با ادیث فینچ (Edith Finch) ازدواج کرد.
(۱۹۵۵) بیانیهٔ راسل-اینشتاین را منتشر کردند.
(۱۹۵۷) اولین کنفرانس پاگواش (Pugwash Conference) را برگزار کرد.
(۱۹۵۸) رییس موسس مبارزه برای خلع سلاح هسته‌ای
(۱۹۶۱) به دلیل مبارزه‌های ضدهسته‌ای به مدت یک هفته زندان شد.
(۱۹۷۰) در دوم فوریه در Penrhyndeudraeth در ویلز درگذشت.
دراینجا به‌ آن‌ دسته‌ از خوانندگان‌ محترم‌ که‌ خواهان‌ آشنایی‌ بیشتر با ابعاد شخصیت‌ او هستند، توصیه‌ می‌شود مقدمة‌ کتاب‌ برگزیده‌ افکار راسل، نوشته‌ پروفسور رابرت‌ اگنر، و نیز بحثی‌ که‌ در پایان‌ ترجمة‌ فارسی‌ همان‌ کتاب، به‌ قلم‌ مرحوم‌ استاد محمدتقی‌ جعفری‌ در تحلیل‌ شخصیت‌ راسل، آورده‌ شده‌ است، مطالعه‌ کنند.
درگاه پاسخگویی به مسائل دینی
پایگاه حوزه
اندیشه قم
ویکی پدیا
پایگاه اصالت
روزنامه ایران ش 2273