مترجم : بهروزی
منبع:راسخون
 

آزمایشات علمی همیشه تصاویر حیوانات بیچاره در قفس، آزمایشگاه های استریل سفید و نوعی ظلم و ستم را جادو می‏کنند. در مورد رشته ی روانشناسی چطور، چون در اینجا موضوعات مورد آزمایش بیشتر تست ها موش های سفید و یا میمون ها نیستند بلکه انسان ها هستند؟ برای یادگیری آزمایش روانشناسی ریشه ای و شوکه کننده دهه‏ی 1960 که در آن تعهد فرد به تمکین مورد آزمایش قرار گرفت، پایین را بخوانید.
تفاوت بین درست و غلط چیست؟ چه موقعی فرد باید تفاوت را مورد سوال قرار دهد؟ اگر به شما گفته شود که به طور خشمگینانه کسی را بزنید، مخالفت می کنید اما اگر رئیس و یا مافوق و یا حتی بزرگترهایتان به شما بگویند که از آنها اطاعت کنید و کسی را بزنید، آیا این کار را می‏کنید؟ آیا قدرت و نفوذ کسی باعث می شود کاری که به طور واضح اشتباه است به کار درست تبدیل شود؟ سوال کردن از اولیا امور یک شمشیر دو لبه است؛ ممکن است شما برچسب شورشی و یا آشوبگر بخورید و یا با حس وجدان و اخلاق خود سازش کنید. معضلات و دو راهی های اخلاقی می توانند اشکال و فرم های متفاوتی بگیرند اما با توجه به اطاعت و فرمان برداری، نتیجه می تواند بسیار غیر قابل پیش بینی باشد. مقاله ی زیر را بخوانید تا در مورد آزمایش میلگرام یاد بگیرید؛ آزمایش میگرام یک تست روانشناسی برای ارزیابی کشمکش انسان بین اطاعت و اخلاق است.

پس زمینه ی آزمایش :

استنلی میلگرام 28 ساله بود و تازه با مدرک دکترای روانشناسی اجتماعی، از دانشگاه هاروارد در سال 1961 فارغ التحصیل شده بود. در آن زمان، یک جنایتکار جنگی نازی مشهور به نام آدولف ریچمن، به خاطر جرم و جنایت های خود علیه انسانیت در اورشلیم محاکمه می‏شد. با این که دنیا چنین فرد ظالمی را محکوم می کرد و در مورد مجازات او عمیقاً فکر می کرد، میلگرام زنجیره ی جالبی از افکار داشت : چه می شود که آنها فقط از دستورات پیروی می کنند؟ و این سوال منجر به سوال دیگری شد : چه می شود که مردم هر گونه کاری انجام می دهند، مهم نیست که چقدر ظالمانه است، فقط به خاطر این که فرد باقدرتی به آنها گفته است که این کار را انجام دهند؟ آیا حس درست و غلط انسان می تواند از قدرت و نفوذ تأثیر بپذیرد؟ آیا خط ظریفی بین اطاعت و وجدان وجود دارد و در چه نقطه ای انسان از آن عبور خواهد کرد؟ برای پاسخ به چنین سوالاتی؛ میلگرام آزمایشی طراحی و ابداع کرد تا مشاهده و رتبه بندی کند که چقدر فرد از یک شخص با نفوذ و قدرت پیروی می‏کند. او برای آزمایش خود در روزنامه ها و رادیو تبلیغات کرد. 40 مرد از تمام اقشار جامعه پاسخ دادند و به آنها قول پرداخت 50ر4 دلار بدون توجه به این که چگونه آن کار را انجام خواهند داد، داده شد. آزمایشات در جولای 1961 در سالن Linsly-Chittenden محوطه ی دانشگاه Yale انجام شد.

طرح کلی آزمایش میلگرام :

سه شخصیت در این آزمایش شرکت داشتند :
• آزمونگر : او مسئول بازرسی و نظارت بر روند است و دستور العمل هایی برای معلم فراهم می‏کند.
• معلم : معلم سوالاتی به شکل جفت کلمات از یاد گیرنده می‏پرسد. او هر پاسخ را کنترل می‏کند تا ببیند که آیا درست است یا غلط و طبق آن عمل می‏کند.
• یاد گیرنده : سوالاتی توسط معلم از او پرسیده می شود و انتظار می رود که او به طور صحیح به سوالات پاسخ دهد.
ابتدا این آزمایش بسیار فریبنده بود. از شخص مورد آزمایش و یاد گیرنده (بازیگری که توسط تیم آزمایش استخدام شده بود) خواسته شد تا از بین کاغذها، کاغذی را بکشند و نقش های مربوطه را، معلم و یا یاد گیرنده، انتخاب کنند. اما دور از چشم شخص مورد آزمایش، در روی همه ی کاغذها نام معلم نوشته شده بود. بنابراین بازیگر به دروغ می گفت که روی کاغذ او یاد گیرنده نوشته شده است. این امر، شخص مورد آزمایش را مطمئن می ساخت که او همیشه معلم خواهد بود.
سپس یاد گیرنده به یک صندلی بسته می شود و الکترودهایی به بازوی او در یک اتاق وصل می شود. این کار در مقابل معلم انجام می شود. او و آزمونگر باید در اتاق دیگری مجاور اتاق یاد گیرنده، بنشینند. در اینجا معلم با یک مولد شوک نسبتاً ترسناک آشنا می شود که روی این دستگاه سطوح مختلف شوک از 30 تا 450 ولت مشخص شده است. برچسب هایی نظیر "شوک خفیف"، "خطر"، "شوک شدید" و "XXX" به کار می روند. در این نقطه به معلم گفته می شود که او باید جفت کلماتی را از یاد گیرنده بپرسد و با هر اشتباهی که مرتکب شد، باید با استفاده از دستگاه به او شوک بدهد. هم چنین یک شوک نمونه به معلم داده می شود تا نشانگر این باشد که او چه احساسی خواهد داشت. هم چنین به او گفته می شود که با هر بار شوک، ولتاژ 15 ولت افزایش خواهد یافت. آزمایش به روش زیر شروع می‏شود و معلم شروع به خواندن جفت کلمات می‏کند. ابتدا یک کلمه خوانده می‏شود و 4 انتخاب نسبت به آن، به یاد گیرنده نشان داده می‏شود. او باید دکمه ی مربوطه ی را فشار دهد تا به سوال جواب دهد. اگر پاسخ صحیح باشد، معلم جفت بعدی را خواهد خواند ولی اگر صحیح نباشد، به یاد گیرنده شوک داده می‏شود.
در حقیقت، یاد گیرنده هرگز شوک دریافت نمی کند. دستگاه مولد شوک فقط یک تله است و در حقیقت دستگاه ضبط صوت است. وقتی معلم دکمه ی شوک را فشار می دهد و قصد دادن شوک به یاد گیرنده را دارد، صدای از پیش ضبط شده‏ی گریه، درخواست و ناله ی درد برای معلم پخش می شود که او فکر می کند این صداها از یاد گیرنده می آید. بنابراین معلم احساس می کند که به خاطر جواب نادرست، در حال شکنجه و آزار دادن یاد گیرنده است وقتی که هیچ چیزی رخ نداده است. با هر بار شوک، گریه ها دردناک‏تر خواهد شد و در سطح شوک ویژه ای به معلم گفته می شود که یاد گیرنده بیماری قلبی دارد. بعد از چند شوک، یاد گیرنده ضربه ی محکمی به دیوار خواهد زد. در دو سطح بالاتر و نهایی شوک، یاد گیرنده به هیچ سوالی پاسخ نخواهد داد.
آزمونگر خواهد نشست و بر روند نظارت خواهد کرد و به هیچ وجه دخالت نخواهد کرد. اما اگر معلم بخواهد که آزمایش را متوقف کنند، آزمونگر با ترغیب های زیر جواب خواهد داد :
1. لطفا ادامه بده.
2. آزمایش نیاز دارد که ادامه دهی.
3. کاملاً ضروری است که ادامه دهی.
4. تو هیچ انتخاب دیگری نداری و باید ادامه دهی.
بعد از این که هر چهار پاسخ شفاهی به معلم گفته شد و یا فقط بعد از این که معلم سه بار با سطح شوک حداکثر 450 ولت به یاد گیرنده شوک داد، آزمایش متوقف می‏شود.

نتایج آزمایش میلگرام :

با توجه به فرض نسبتاً ظالمانه ی آزمایش، همتایان میلگرام نسبت به نتایج آن دیر باور بودند و احساس می کردند که شاید 1 تا 2 نفر، سطح شوک نهایی را اعمال کنند. میلگرام از دانشجویان سال آخر روانشناسی Yale که احساس می کردند عده ی معدودی از سطح نهایی شوک استفاده خواهند کرد، رای گیری کرد. نتایج آزمایش ثابت کرد که آنها نادرست هستند. ابتدا تمام 40 نفر تا 300 ولت به یاد گیرنده شوک دادند و 26 نفر از آنها تا 450 ولت به یاد گیرنده شوک دادند. اعتراضاتی بود و افراد در نقطه‏ای از زمان اعتراض کردند و خیلی ناراحت بودند ولی نهایتاً از آزمونگر پیروی کردند و بدون توجه به سطح بالای شوک به یاد گیرنده شوک دادند.