پرسش هايي در مورد رابطه ها و نحوه پاسخگويي به آنها

نويسنده: دکتر ميريام استوپارد
دنياي کودک به دور رابطه هاي شخصي نزديک او، در ابتدا در محيط خانه و با پدر و مادر و خواهران و برادران، و سپس در محيط مدرسه و با دوستان ومعلمان او مي گردد.
بنابراين دگرگوني هاي رفتاري و رنجش ها يا بحث و جدل با هر يک از اين افراد مي تواند تأثير عميقي در کودک داشته باشد، البته به شيوه هايي که ممکن است توضيح آن براي کودک مشکل باشد. گرچه به احتمال زياد پرسش هاي فرزندان شما صادقانه هستند، با زهم مراقب سناريوي احتمالي نهفته در پشت اين پرسش ها باشيد. در نظر اول، بعيد است که اين پريش ها در ارتباط مستقيم با مشکل کودک ظاهر شوند؛ به عبارت ديگر، شک و ترديد براي مطرح کردن يا نکردن اين پرسش ها فرزند شما را به راستي کلافه کرده است.
در اين گونه موارد شما بايد با ملايمت مسأله را بررسي کنيد تا ته و توي قضيه را در آوريد. و اگر در اين حين به هر مورد غيرعادي بدگمان شديد، بدون مخالفت برخورنده به کودک يا مقصر دانستن او، سعي کنيد علت
توجه کودک خود به مسأله را کشف کنيد. زيرا اين عامل مي تواند به کودکي که با آشفتگي احساس ترک مراوده دست به گريبان است، صدمه بزند.
بنابراين در رفع نگراني هاي فرزند خود بکوشيد و به وي پاسخ هاي صادقانه بدهيد. پرسش هاي موجود در اين قسمت با خطرهايي که امنيت کودک شما را تهديد مي کند، ترکيب شده اند؛ در عين حال که شرايط زندگي ممکن است متفاوت باشد. بنابراين در نظر داشته باشيد هنگامي که دختر شش ساله ي شما با دوست جان در يک قالب دعوا مي کند، ممکن است به همان اندازه ي از اين رويداد آسيب ببيند که کودکي ديگرکه با طلاق پدر و مادرش مواجه شده، آسيب ديده است.
همه پرسش هاي مطرح شده پرسش هاي پايه هستند، اما آنچه مهم است اين است که عشق و اطمينان خاطر شما اساس پاسخ هاي شما را تشکيل دهد.
سعي کنيد به محافظت از کودکاني بپردازيد که در ميان شکراب شدن روابط پدر و مادر خود گير کرده اند. البته اين امر مي تواند براي پدر و براي مادر هم اندوه بار باشد.
هر چند، صادق بودن شما در پاسخگويي به پرسش ها با وجود دعواهايي که بين شما و همسرتان رخ مي دهد، باز هم شيوه اي است که به فرزندان تان کمک مي کند تا علاقه ي شما نسبت به خود مطمئن شوند. در مقابل کودکان از همسر خود خرده گيري نکنيد اهميتي ندارد که احساسات شخصي شما چيست؛ آنچه مهم است اين است که شخص مقابل، هنوز هم والد فرزند شماست.

علتي که در پشت اين پرسش ها نهفته است

مشکلاتي که در تمام رابطه ها به وجود مي آيد، به کودک مي آموزد که پدر و مادر نمي توانند هميشه همانند دو دوست صميمي باشند. توجه داشته باشيد که فرزند شما در حال يادگيري درس هاي زندگي است و تا هنگامي که فرزند شما در حال يادگيري درس هاي زندگي است و تا هنگامي که وي از عشق دوطرفه ي شما اطمينان دارد، احساس خوبي دارد. اما هنگامي که تشخيص دهد شما زندگي را به بدي سپري مي کنيد ممکن است احساس کند که تمام دنيايش فرو پاشيده است. توجه داشته باشيد چنانچه کودکي نتواند به پدر و مادر خود اعتماد کند، نمي تواند به هيچ شخص ديگري نيز اعتماد کند. در چنين وضعي، کودکان متزلزل مي شوند و حتي ممکن است به رفتارهاي بچگانه ي خود بياويزند و براي جلب اطمينان ديگران بسيار تخس و شيطان شوند و به دنبال جلب توجه باشند و حتي کمابيش خود را بابت آنچه بين شما و همسرتان روي داده، مقصر بدانند.

رهنمودهايي براي پاسخ هاي شما

چنانچه با همسر خود بر سر موضوعي دعوا کرده ايد، فرزند خود را بدين طريق خاطر جمع کنيد که هر چند شما با همسر خود تفاهم نداريد، هنوز هم وي دوست داريد و آنچه هم اکنون ميانتان پيش آمده خللي به اين امر وارد نمي کند. چنانچه موفق شديد دعوا را فيصله دهيد، فرزند خود را نيز در روند آشتي دخيل کنيد تا بدين ترتيب هر يک از اعضاي خانواده بتواند احساس يکپارچگي و اتحاد کند.
چه به هم خوردن رابطه ي پدر و مادر موقتي باشد چه دائمي، اين امر
ضروري است که کودکان در مورد آينده ي خود احساس امنيت کنند، بنابراين آنان را بدين طريق خاطر جمع کنيد که حتي اگر پدر و مادرشان آنان را ترک کنند، آنان از خطر سرگرداني مصون خواهند ماند.
کودکان اغلب نگران مسائلي هستند که هرگز به فکر ما خطور نمي کند؛ نظير "چه کسي آنان را به مدرسه مي برد؟" بنابراين، هميشه به آنچه موجب نگراني آنان مي شود پاسخ دهيد. توجه داشته باشيد که هميشه حقيقت را به شيوه اي به آنان بگوييد که براي آنان قابل درک باشد و هنگامي که آنان به حد کافي بزرگ شدند، در مورد خطرات احتمالي هشدار دهيد. هرگز مسائل را در آخرين دقايق با وي در ميان نگذاريد.
پاسخ هايي که در اين قسمت ارائه شده بر اساس وضعيت مادراني است که از همسر خود جدا شده اند. اگر لازم بود، پاسخ هاي خود را با اين پاسخ هاي تطبيق دهيد تا مناسب شرايط شما شوند.

آنچه بايد بدانيد

فرزند شما نشانه هاي احساسي را به سرعت درک خواهد کرد. به عنوان مثال چنانچه شما اندوهگين باشيد، اسباب ناراحتي او هم مهيا خواهد شد.
کودکان مي خواهند در مورد ترک مراوده مطالبي به آنان گفته شود و اگر شما اين واقعيت را از آنان پنهان کنيد از احترام و اعتمادشان به شما کاسته مي شود.
تصور نکنيد فرزند شما نمي خواهد بداند که چه پيشامدي در حال وقوع است. سعي هم نکنيد سپر بلاي او در اين ميانه باشيد. توجه داشته باشيد که اگر کودکان فقط قسمتي از اين گونه ماجراها را بدانند و از کل ماجرا بي خبر باشند، آن وقت است که احساس ناامني مي کنند.
اگر خانه را ترک مي کنيد بايد به کودک بگوييد که هميشه او را دوست داريد و براي او نامه خواهيد نوشت و گاهي هم او را ملاقات خواهيد کرد. براي او تاريخي را معين کنيد تا او به انتظار شما بنشيند. هرگز او را نااميد نکنيد.
با ادامه دادن به ملاقات هاي منظم و کمک کردن به حفظ برنامه ي روزانه کودک در مورد ملاقات پدر بزرگ يا مادربزرگ و ديگر اعضاي خانواده و دوستان صميمي، مي توانيد تحولي شگفت انگيز دراطمينان خاطر دادن به فرزند خود به وجود آوريد مبني بر اين که خانواده ي او هنوز هم سرپاست و او را دوست دارد.

موارد ديگري که ممکن است از شما پرسيده شود...

چرا بر سر هم فرياد مي زنيد؟
چرا مردم از دوست داشتن يکديگر باز مي مانند؟
مفهوم اين جمله چيست: مامان و بابا ديگر مرا دوست ندارند؟
آيا به هم خوردن رابطه ي شما تقصير من است؟
آيا مامان/ بابا به منزل برخواهد گشت؟
گروه سني 2 تا 4 سال: مامان و بابا از دست هم ناراحت هستند، بنابراين ممکن است مامان تصميم بگيرد خانه را ترک کند و تا مدتي در جاي ديگر زندگي کند. مامان به راستي متأسف است چون او نمي تواند با تو و در کنار تو باشد اما تو بايد بداني که هر دوي ما هنوز مثل هميشه تو را دوست داريم و مامان در صورت امکان، هرچه زودتر، دست کم يک بار در هفته، به ديدن تو خواهد آمد.
گروه سني 4 تا 6 سال: هم اکنون، بابا و مامان از دست هم عصباني هستند و بسيار دشوار است که باکسي که از دستش عصباني هستي در يک رختخواب بخوابي. مامان و بابا نمي توانند هميشه در کنار هم بمانند. گاهي آنان متوجه مي شوند که ديگر يکديگر را دوست ندارند. براي مامان سخت است که تو را ترک کند چون او هنوز هم تو را دوست دارد اما هر هفته به ديدن تو مي آيد. به خاطر داشته باش که اين اتفاق ها به هيچ وجه تقصير تو نيست.
گروه سني 6 تا 8 سال: هم اکنون، من و مامان از هم جدا شده ايم چون بر سر مسائلي با هم توافق نداشتيم و دوست نداشتيم که تمام مدت از دست يکديگر ناراحت باشيم، به خصوص که مي دانستيم رفتارهاي ما تو را نگران مي کند. اما تلاش خود را مي کنيم تا شايد خواسته هاي يکديگر را درک کنيم و دوباره با هم زندگي کنيم. اما توجه داشته باش که ممکن است نتوانيم چنين کنيم و متوجه شويم که ديگر يکديگر را دوست نداريم و
نمي توانيم با هم زندگي کنيم؛ حتي اگر خيلي هم تلاش کرده باشيم.
به هر حال مامان هرگز تو را از ياد نمي برد و اين اتفاق ها به هيچ وجه تقصير تو نيست و مامان به دليل اين که تو پسر بودي خانه را ترک نکرده است. از اين پس من از تو مراقبت مي کنم و مامان هم هر هفته به ديدنت خواهد آمد.
گروه سني 8 تا 11 سال: قول مي دهم که من و مامان هر کاري را براي ادامه ي زندگي با يکديگر انجام دهيم ما نمي خواهيم فرزندان ما نگران شوند و آرزو داريم هنوز هم در کنار هم خوشبخت باشيم، اما نمي توانيم. چون من و مامان ديگر عاشق هم نيستيم و اين حق مامان است که اگر مي تواند، کس ديگري را به عنوان عشق خود پيدا کند و با او زندگي کند. اما او هميشه تو را دوست دارد، براي تو نامه مي نويسد، به ديدنت مي آيد و حتي با تو به تعطيلات مي رود. تو هيچ کار بدي انجام نداده اي که به دليل آن مامان منزل را ترک کرده باشد. اين اتفاق ها به هيچ تقصير تو نيست. او با ميل و اراده ي خودش خانه را ترک کرده است اما ما حتي هنوز هم که با هم زندگي نمي کنيم، زن و شوهر هم هستيم. گرچه ممکن است بالاخره روزي طلاق بگيريم و اين بدان معناست که ما ديگر نمي خواهيم رابطه ي زناشويي داشته باشيم؛ اما بدين معنا نيست که ديگر پدر و مادر تو نيستيم. با وجود اين هنوز هم ممکن است کارهايي را به اتفاق انجام دهيم، همانند رفتن به سينما و غذا خوردن بعد از آن.
طلاق هرگز براي هيچ زوجي آسان نيست. هنگامي که بچه ها را نيز در اين مسأله دخيل کنيم ماجرا براي آنان بسيار مشکل تر هم خواهد شد. شرايط و مقتضيات طلاق هرچه که باشد، کودکان مي خواهند خاطر جمع شوند که نيازهايشان مرتفع خواهد شد؛ مي خواهند خاطر جمع شوند که آنان به هيچ وجه در به هم خوردن رابطه ي پدر و مادرشان مقصر نيستند و پدر و مادر همانند قبل آنان را دوست خواهند داشت.

علتي که در پشت اين پرسش ها نهفته است

احساس شک و ترديد از بدترين احساسات هر کودک است که وي را به
سمت ترس و سردرگمي سوق مي دهد. بنابراين هرگز فرزند خود را در مورد اين که هر دوي شما او را دوست داريد، در شک و ترديد نگه نداريد و او را از اين امر خاطر جمع کنيد هر اتفاقي که بيفتد، باز هم يکي از شما از فرزند خود در خانه مراقبت خواهيد کرد. براي کودکي که پدر و مادرش در آستانه ي طلاق قرار گرفته اند، اين ها مذاکرات روشنگرانه است.
کودکان هميشه مي خواهند بدانند آيا آنان در امر طلاق مقصر بوده اند يا خير؟ و آيا هنوز هم پدر و مادر، دوستشان دارند؟ و مي خواهند اگر ممکن است، و آن دو با هم باشند و همانند دو دوست رفتار کنند. به عنوان مثال، هنگامي که در مورد طلاق من پرسش هايي مطرح شد يکي از پسرانم گفت بعد از طلاق همه چيز خوب بود مامان، و من توانستم با اين مسأله کنار بيايم چون تو و بابا بعد از طلاق باز هم مثل دو دوست بوديد. در اين قسمت به پرسش ها بر اساس وضعيت مادراني پاسخ داده شده که از فرزندان خود در غياب پدرشان نگهداري مي کنند. بنابراين همانند قبل، پرسش ها را با شرايط خود تطبيق دهيد.

رهنمودهايي براي پاسخ هاي شما

کودکان زير پنج ساله اين را درک مي کنند که همه چيز در دنيا به آنان ربط دارد. بنابراين، بسيار خوب است که دست کم به طور نصفه نيمه و جزئي، آنچه را رخ داده، حتي براي خردسالان، توضيح دهيد. اگر چنين نکنيد، کودکان براي خود توضيحاتي مي بافند و به گونه اي بسيار اشتباه خود را مسؤول آنچه در خانواده پيش آمده، مي دانند.
چنانچه شما توضيح معقولي براي اين امر که چرا شما و همسرتان
طلاق گرفته ايد به فرزند خود ندهيد، ممکن است او با توضيحات غيرواقع بينانه ي خود به راه حل هايي نظير آنچه در زير آمده، برسد: "مامان ما را ترک کرده چون من اتاق خود را تميز و مرتب نکرده ام"، يا: "پدر عصباني بود چون من رختخواب خود را خيس کردم/ چون من دست و پاچلفتي هستم/ پول تو جيبي ام را گم کردم."
همواره، احساس گناه و تقصير براي کودکان زيان آور است و هميشه اين احساس با حس ناامني همراه مي شود که مي تواند به تزلزل رابطه ها دامن زند. بنابراين پرسش هايي از فرزند خود بکنيد تا بدين طريق از ميزان نگراني و اضطراب او سر در بياوريد و پاسخ هايي صادقانه و ساده به او بدهيد.
آنچه را از مقتضيات طلاق است انجام دهيد؛ مهم نيست انجام آن ها چقدر براي شما ناگوار است. اما سعي نکنيد اين احساسات را به فرزند خود منتقل کنيد زيرا اين کودک نيمي از وجود هر يک از شماست و چنانچه شما نفرت خود را نسبت به همسرتان که او را به وجود آورده، ابراز کنيد، فرزند شما احساس بي ارزشي و پوچي خواهد کرد.

آنچه بايد بدانيد

اگر شما به اتفاق فرزند خود زندگي مي کنيد، سعي کنيد هنگامي که فرزندتان براي همسرتان ابراز دلتنگي مي کند، نگران و آشفته نشويد و هرگز تظاهر نکنيد که پدر يا مادرش ديگر وجود خارجي ندارد.
هرچه را که اتفاق افتاده به معلم فرزند خود بگوييد و از او بخواهيد تا مراقب کودک باشد تا بدين وسيله از بروز مشکلات در مدرسه جلوگيري شود. به فرزند خود فرصت بيان کردن نگراني هاي خودش را بدهيد. به حرف هاي آنان گوش فرا دهيد و آنان را جدي بگيريد.
کودکان بزرگ تر ممکن است در مورد نداشتن پول کافي براي معاش نگران شوند. طلاق وضعيت مالي بسياري از خانواده ها را متزلزل مي کند اما سعي کنيد اين تزلزل را به کودکان خود تحميل نکنيد چون اين مورد هم مي تواند دليل ديگري براي مقصر دانستن وي فراهم کند.

آنچه ممکن است از شما پرسيده شود...

آيا تو و بابا هنوز هم مرا دوست داريد؟
آيا هنگامي که توطلاق بگيري، باز هم بابا مرا دوست دارد؟
آيا هنوز هم مي توانم پدر بزرگ و مادربزرگ را ببينم؟
آيا هنوز هم به همان مدرسه ي قبلي مي روم؟
گروه سني 2 تا 4 سال: طلاق زماني رخ مي دهد که دو نفر که با هم ازدواج کرده بودند نمي خواهند ديگر به روابط زناشويي شان ادامه دهند زيرا ديگر يکديگر را دوست ندارند. با وجود آن که ما طلاق گرفته ايم، هنوز هم تو را بسيار دوست داريم و همانند سابق از تو مراقبت خواهيم کرد.
گروه سني 4 تا 6 سال: مامان و بابا بدين دليل از هم طلاق گرفتند چون واقعاً نمي توانستند خواسته هاي يکديگر را درک کنند و در کنار هم زندگي کنند.اما تمام تلاش خود را مي کنند تا دوباره با هم دوست شوند چون به صلاح همه ي ماست. مامان و بابا در هر شرايطي تو را دوست خواهند داشت و از تو مراقبت خواهند کرد. من مي دانم که تو هر دوي ما را دوست داري. به تو قول مي دهم که بعد از اين بتواني هر دوي ما را ببيني. بابا در يک خانه ي ديگر زندگي خواهد کرد، اما حتي اگر تو هر روز او را نبيني، باز هم او تو را دوست خواهد داشت.
گروه سني 6 تا 8 سال: طلاق، امر بسيار نارحت کننده اي است و هيچ کس نمي خواهد اعضاي خانواده از يکديگر جدا شوند. علت گريه هاي الان و بعد از اين من همين است. ما هنوز هم دوست داريم که تمام اعضاي خانواده در کنار هم باشند اما بابا احساس مي کند به يک شروع تازه نياز دارد. طلاق کار بسيار دشواري است و گاهي ما نسبت به يکديگر نامهربان مي شويم اما تو در هيچ يک از اين کارها مقصر نيستي.
زن و شوهر ممکن است علاقه ي خود نسبت به يکديگر را
از دست بدهند. آنان بعد از ازدواج بسيار تغيير مي کنند، به ويژه اگر زمان ازدواج بسيار جوان بودند. اما تو بايد بداني که ما هرگز نسبت به تو کم محبت نمي شويم و هر دوي ما از ته دل دوستت داريم.
ما مي توانيم ترتيبي دهيم تا تو گاهي بابا را ببيني و تعطيلات را با او بگذراني و اگر به بابا بگويي که دوستش داري به هر دوي ما کمک کرده اي. همچنين تو مي تواني همانند سابق پدربزرگ و مادربزرگ را نيز ملاقات کني.
گروه سني 8 تا 11 سال: هيچ کسي به طلاق راضي نيست. مامان و بابا هم بسيار تلاش کردند تا ازاين کار اجتناب کنند اما نشد، چون ما تصميم گرفته بوديم و مي بايست آن را عملي مي کرديم.
سرانجام روزي بابا ما را ترک مي کند و به خانه ي خودش مي رود اما تو در کنار من خواهي ماند. البته بابا بسيار دلش براي تو تنگ مي شود. او هنوز هم همانند سابق تو را دوست دارد و براي تو نامه مي نويسد، کارت پستال مي فرستد و در پايان هر هفته تو را مي بيند و نيمي از تعطيلات را با تو مي گذراند.
ما عقيده داريم که بهتر است تو با من زندگي کني، بنابراين تو در همان مدرسه ي سابق خود مي ماني و مي تواني در کنار دوستان خودت باشي. نگران نباش، من هنوز هم همانند سابق تو را به مدرسه خواهم برد و به اندازه ي کافي هم پول براي زندگي داريم.
هنگامي که به اندازه ي کافي بزرگ شدي مي تواني براي خودت تصميم بگيري که با من زندگي کني يا با پدرت. چرا در مدرسه با استيو صحبت نمي کني؟ پدر و مادر او هم طلاق گرفته اند. بعد، مي تواني هر سؤالي که داري از من بکني.
اگر شما تک والدي هستيد که تازگي رابطه ي جديدي را آغاز کرده، بسيار دردناک است که فرزند شما در پذيرفتن همسر جديدتان دچار مشکل شود. گرچه، اين امر بسيار طبيعي است و فرد تازه وارد در مواجهه با اين مسأله بايد صبور و با درايت باشد و کاري براي جلب اعتماد فرزند شما انجام دهد.

علتي که در پشت اين پرسش ها نهفته است.

هيچ چيز نمي تواند نقش عمده ي پدر و مادر را در زندگي کودک کمرنگ
کند. بنابراين هنگامي که کودک با ناپدري و نامادري آينده ي خود روبه رو مي شود بسيار طبيعي است که از اين برخورد سردرگمي و اندوه حاصل شود.
در چنين وضعيتي، کودک نسبت به بزرگسالان دچار سوءظن و بي اعتمادي خواهد شد و محتاج اطمينان خاطر بسيار خواهد بود. شکست خوردن از شخص بيگانه مي تواند بسيار اضطراب آور باشد، به ويژه اگر کودکان احساس کنند که ناپدري و نامادري قصد دارند به زور موقعيت پدر يا مادر اصلي آنان را غصب کنند؛ همان ماجراي قديمي داستان هاي افسانه اي. در چنين شرايطي اين حس ممکن است در تمام جنبه هاي زندگي کودک تأثير بگذارد و سبب شود که غذا نخورد، دچار کابوس هاي شبانه شود، تخس و شيطان شود و در مدرسه کارهاي ناشايستي انجام دهد؛ و چنانچه برادران و خواهران ناتني نيز در کار باشند يا شما نوزادي از همسر جديد در راه داشته باشيد، فرزند شما نگران اين خواهد شد که مبادا از دوست داشتن وي دست کشيده ايد و اين عشق را نثار اعضاي جديد خانواده کرده ايد.

رهنمودهايي براي پاسخ هاي شما

هنگامي که شما براي بار دوم همسري بر مي گزينيد و دوباره ازدواج مي کنيد، در اين مقطع مهم ترين هدف شما بايد اين باشد که با کلمات و رفتاري که به وضوح نشان دهد هنوز هم فرزند خود را دوست داريد و اين عشق به او هميشه ادامه دارد، کودک را خاطر جمع کنيد. توجه کنيد که ممکن است لازم شود بارها و بارها اين روند را تکرار کنيد.
دست کم يک بار در روز با گفتن جملاتي نظير "ديشب چقدر معرکه بودي"، توجه خود به او را ابرازکنيد.
در زمان معرفي ناپدري و نامادري به فرزندخود، هرگز پدر يا مادر واقعي کودک را تحقير نکنيد و مورد انتقاد قرار ندهيد، بلکه همسر جديد خود را همانند زماني که به وي جايزه اي مي دهيد به فرزند خود معرفي کنيد. شگفت انگيز نيست که کودکان با مفهوم داشتن دو پدر يا مادر دچار مشکل شوند. به خاطر مي آورم هنگامي که به ناپسري ام به عنوان نامادري معرفي شدم، معضل او در مورد دوستان مدرسه اي ديگرش که دو پدر داشتند، حل شد.
هرگز در معرفي همسر جديد خود از اين کلمات استفاده نکنيد: "مامان/ باباي جديد تو"، زيرا اين کلمات بدين معنا هستند که والد واقعي کودک شما ديگر وجود ندارد. به ويژه کودک خردسال تو ممکن است اين جملات را برابر با نفي کردن والد حقيقي خود ببيند و تصور کند معناي اين کلمات اين است که او ديگر اجازه ندارد والد حقيقي خود را ملاقات کند، بنابراين دچار ترس و وحشت شود.
من به اين پرسش ها بر اساس موقعيت مادراني پاسخ گفته ام که دوباره ازدواج کرده اند و همسر جديد آنان نيز بچه دار بوده است. همانند قبل، پاسخ هاي اين قسمت را با شرايط خود تطبيق دهيد.

آنچه بايد بدانيد

هرگز کودک را مجبور نکنيد هرچه سريع تر وضع تازه را بپذيرد، بلکه با سرعت پذيرش کودک همگام شويد. هدف ابتدايي هر پدر و مادر ناتني
بايد اين باشد که با کودک طرح دوستي بريزد و اگر به دقت اين کار را انجام دهد، بي گمان موفق خواهد شد.
سعي کنيد فشار روحي ميان نامادري (يا ناپدري) و والد اصلي را در کودک خود به حداقل برسانيد. ناپدري يا نامادري هم بايد اندکي حق و حقوق پدرانه و مادرانه داشته باشد، اما شما نه مي توانيد او را جايگزين والد اصلي فرزند خود کنيد و نه شايسته است اين کار را انجام دهيد. من هر وقت ناپسري هايم مي خواستند، آنان را به ديدن مادر واقعي شان تشويق مي کردم و در اين شرايط هرگز از يک ملاقات خشک و رسمي تبعيت نمي کردم. طبيعي است که شما نمي خواهيد به عنوان نامادري يا ناپدري، به دليل خشم و حسادتتان به يک خاطره ي تلخ مبدل شويد.

موارد ديگري که ممکن است از شما پرسيده شود...

آيا هنوز هم اجازه دارم که مامان/بابا را ببينم؟
معناي برادر يا خواهر ناتني چيست؟
معناي ناخواهري يا نابرادري چيست؟
آيا همسر جديد تو با ما زندگي مي کند؟
گروه سني 2 تا 4سال: الکس همسر جديد مامان است. او آمده تا در اينجا با ما زندگي کند و به من کمک کند تا از تو مراقبت کنم. او مشتاق است که با تو آشنا شود. بابا همه چيز را در مورد او مي داند و تو همانند قبل مي تواني به ديدن بابا بروي.
گروه سني 4 تا 6سال: ناپدري/ نامادري کلمه اي است که براي شخصي که براي دومين بار با مامان يا بابا ازدواج مي کند به کار مي رود و ممکن است از ازدواج قبلي خود بچه هم داشته باشد. ناپدري/نامادري، پدر و مادر اصلي آن بچه نيستند اما در مراقبت از آن بچه کمک مي کنند. هم پدر و مادر اصلي ات تو را دوست دارند و هم ناپدري/نامادري ات. نبايد ناپدري خود را بابا صدا بزني بلکه فقط او را با اسم کوچکش صدا بزن. من ناپدري تو را دوست دارم اما توجه داشته باش که بابا هنوز هم جايگاه خودش را در نزد تو دارد و تو گاهي مي تواني به ديدن او بروي.
گروه سني 6 تا 8سال: درک اين مسأله که دو تا بابا و مامان داشته باشي بسيار مشکل است اما گاهي اين طوري مي شود. تو مي تواني در مدرسه از جين و مايکل در مورد ناپدري شان مطالبي بپرسي و خوب است که تصور کني در خانه، بزرگسال ديگري هم حضور دارد که تو را به اندازه ي فرزند خود دوست دارد. سارا و تيم برادر و خواهر ناتني تو هستند و مامان و باباي او با مامان و باباي تو فرق دارند.
مطمئن باش که همانند قبل تو را دوست داريم. اگر من و
الکس تصميم بگيريم بچه دار شويم آن بچه ناخواهري يا نابرادري تو خواهد بود چون او هم همانند تو در شکم مامان رشد کرده، اما پدرش با پدر تو فرق مي کند. اين بچه ناخواهري يا نابرادري سارا و تيم هم هست بنابراين شما در اين بچه با هم وجه اشتراک داريد.
گروه سني 8 تا 11سال: پدر واقعي تو کسي است که تو را به وجود آورده، و من مي خواهم تو او را دوست داشته باشي وهروقت که ممکن بود به ديدن او بروي، زيرا او همانند من تو را بسيار دوست دارد. الکس ناپدري توست. او مي خواهد با تو دوست باشد اما مي داند که نمي تواند جاي پدر واقعي تو را بگيرد. هر دوي ما مي خواهيم که تا حدامکان اين قضيه را براي تو آسان کنيم و اهميتي ندارد که در اين راه چه مسائلي پيش مي آيد. توجه داشته باش که پدر و مادر واقعي تو هرگز تغيير نمي کنند و ما هميشه تو را دوست خواهيم داشت.تو مي تواني با من روراست باشي و هرگاه عصباني و نگران هستي به من بگويي. بسيار مهم است که تو احساس واقعي خود را بيان کني. بسيار مهم است که تو احساس واقعي خود را بيان کني. مي دانم مشکل است که شرايط جديد را بپذيري اما ما تمام تلاش خود را مي کنيم تا تو مطمئن شوي که خوشبخت هستي.
اگر کودکي را به فرزند خواندگي پذيرفته ايد، بسيار مهم است که به وي اطمينان خاطر دهيد او را همچون پدر و مادر واقعي اش دوست داريد. توجه داشته باشيد که پاسخگويي صادقانه به پرسش هاي کودک در اين زمينه وگفتن حقيقت به او، به محض آن که مقدور باشد، به جلوگيري از شوک ناگهاني حاصل از کشف حقيقت در کودک کمک خواهد کرد.
بنابراين با حساسيت و وسواس بسيار، از ابتداي امر فرزند خواندگي اش با وي صحبت کنيد. در نتيجه او اين موضوع را همچون امري طبيعي خواهد پذيرفت.

علتي که در پشت اين پرسش ها نهفته است

براي پدران و مادراني که کودکي را از خردسالي به فرزند خواندگي پذيرفته اند نصيحتي دارم و آن، اين است که اجازه دهند کودک هرچه زودتر و به شيوه اي که مناسب سن و قدرت درک اوست از موضوع فرزندخواندگي خود مطلع شود.
در چنين شرايطي ممکن است پرسش هايي حول و حوش اين آگاهي ابتدايي به وجود آيد، زيرا کودک درک و فهم خود از اين مسأله را با اين موضوع که بچه اي با شرايط او چگونه به وجود مي آيد، ربط مي دهد و مي خواهد خاطر جمع شود که آيا شما به راستي او را دوست داريد يا خير؟ و آيا قصد داريد همانند پدر و مادر واقعي اش، او را به مکان قبلي (پرورشگاه) برگردانيد يا خير؟
توجه داشته باشيد چنانچه شما کودک بزرگ تري را به فرزند خواندگي پذيرفته باشيد که مي تواند زندگي گذشته ي خود را تا قبل از آن که وارد خانواده ي شما شود به خاطر آورد، باز هم ممکن است که چنين پرسش هايي براي او پيش آيد زيرا او مي خواهد بداند چرا شما او را به فرزند خواندگي برگزيده ايد و کس ديگري را انتخاب نکرده ايد؟ کودکاني با اين شرايط ممکن است به طور اساسي احساس ناامني کنند، که سال ها وقت مي خواهد تا با آن مقابله کنند. هنگامي هم که پدر و مادر خوانده بر سر او با هم بحث و دعوا مي کنند نگراني فرزند خوانده از اين امر بيشتر مي شود که ممکن است پدر و مادر کنوني، او رابه همان مکان قبلي (پرورشگاه) بازگردانند.

رهنمودهايي براي پاسخ هاي شما

همچون پرسش هاي مربوط به مسائل جنسي و مرگ، نبايد در حق پاسخگويي به پرسش هاي فرزند خوانده ي شما کوتاهي شود. زيرا اين خطر وجود دارد که او در مورد فرزند خواندگي مطالبي را از شخص ديگري فراگرفته باشد. بنابراين حتي در هنگام عصبانيت هم نسبت به اين موضوع کوتاهي نکنيد زيرا اين امر مي تواند اعتماد کودک نسبت به شما- به عنوان پدر يا مادر خوانده ي خود- را که در طي سال ها کسب کرده ايد، از بين ببرد.
هميشه به پرسش هاي مربوط به فرزند خواندگي صادقانه پاسخ گوييد زيرا هر کسي بدون در نظر گرفتن سن، حق دارد بداند چه کساني پدر و مادر وي هستند. حتي اگر کودک شما در اين زمينه پرسشي مطرح نکرد باز هم هنگامي که بسيار کوچک و خردسال است -سه يا چهار ساله- اطلاعات لازم را به شيوه اي واقع گرايانه در اختيارش قرار دهيد. در نتيجه کودک در کمال خونسردي اين مطالب را مي پذيرد.
هنگامي که کودکان متوجه مي شوند پدر و مادر حقيقي شان آنان را آگاهانه به منظور فرزند خواندگي به کسي ديگر واگذار کرده اند، ممکن است احساس پوچي کنند و هنگامي که آنان به چنين اعتقادي دست يابند لازم است شما محبت خود را به شيوه اي علني و آشکار نسبت به آنان ابراز کنيد.
هميشه مادر واقعي کودک خود را بستاييد و چنين اظهار کنيد که مادر او مجبور بوده او را به منظور فرزند خواندگي تسليم آنان کند و شما چقدر خوش اقبال بوده ايد که توانسته ايد سرپرستي او را به عهده گيريد.

آنچه بايد بدانيد

امروز در اغلب کشورهاي جهان، بزرگسالاني که سال ها قبل به فرزند خواندگي پذيرفته شده بودند بنا به درخواست خود مي توانند مدارک اصلي تولد خود را ببينند. اما چنانچه کودک شما در مورد پدر و مادر حقيقي خود پرسش هايي بکند، به وي پيشنهاد کنيد هنگامي که زمان مناسب فرا رسد، براي پيدا کردن پدر و مادر واقعي اش به اوکمک خواهيد کرد؛ و به عهد خود وفا کنيد.
به فرزند خوانده ي خود در مورد احساسات قلبي خود نسبت به اين مسأله که چرا او را به فرزند خواندگي پذيرفته ايد، مطالبي بگوييد. در نتيجه کودک از عشق شما نسبت به خود به طور کامل مطمئن مي شود و با عزت نفس بزرگ خواهد شد.

موارد ديگري که ممکن است از شما پرسيده شود...

آيا هميشه مرا دوست خواهيد داشت؟
چرا مرا به فرزند خواندگي پذيرفته ايد؟
چرا مادر واقعي ام مرا ترک کرده است؟
آيا پدر و مادر واقعي ام، مرا دوست دارند؟
آيا تو براي هميشه پدر من خواهي بود؟
آيا شما با من به اين دليل که فرزندخوانده ي شما هستم، دعوا مي کنيد؟
گروه سني 2 تا 4سال:کودکان زير چهار سال به ندرت در مورد فرزند خواندگي مي پرسند مگر آن که تازگي به فرزند خواندگي پذيرفته شده باشند يا جايي اين کلمه را شنيده باشند. اما چنانچه يک کودک 3/5 ساله آگاه از اين مسائل چنين پرسش هايي را مطرح کرد، اساس پاسخ هاي شما در گروه سني 6-4 ارائه شده است.
گروه سني 4 تا 6سال: تو دوتا بابا و دو تا مامان داري زيرا پدر و مادري که تو را به وجود آورده اند قادر به نگهداري تو نبودند و از اين موضوع بسيار ناراحت بودند. بنابراين مامان و باباي ديگري را پيدا کردند تا از تو مراقبت کنند و اين بابا و مامان دوم، ما هستيم. ما عقيده داريم که بسيار خوشبخت هستيم که از تو نگهداري مي کنيم. نگران نباش، تو هميشه در کنار ما خواهي ماند. ما تو را دوست داريم و از تو مراقبت مي کنيم چون حالا ما بابا و مامان تو هستيم و هميشه هم خواهيم بود.
گروه سني 6 تا 8سال: اگر بخواهي، هر وقت که بزرگ شدي به تو کمک خواهم کرد تا بابا و مامان واقعي خود را پيدا کني. من معتقدم که تو بايد تلاش کني تا آنان را پيدا کني.من نمي توانم بگويم که چرا مادر واقعي ات است تو را ترک کرده، اما بدون شک اين بدان دليل نبوده است که تو را دوست نداشته اند و اين کار بسيار براي او دشوار بوده است.
من مطمئنم که او هنگامي که تو را در فرصت مناسبي ملاقات کند، بسيار خشنود خواهد شد. ما تو را به
فرزند خواندگي پذيرفتيم چون نمي توانستيم بچه دار شويم اما مي دانستيم که بچه هاي فراواني هستند که متأسفانه پدر و مادرشان قادر به مراقبت از آنان نيستند. ما بسيار مشتاق بوديم که سرپرستي يکي از اين کودکان را بپذيريم و در اولين ملاقات، تو در نظر ما بسيار دوست داشتني آمدي. از حالا به بعد هم هميشه در کنار تو هستيم.
گروه سني 8 تا 11سال: اگر بخواهي هر وقت که به اندازه ي کافي بزرگ شدي مي تواني پدر و مادر واقعي خود را پيدا کني و ما هم در پيدا کردن آنان به تو کمک خواهيم کرد. من مطمئن هستم که مادر واقعي ات، تو را دوست داشته، اما چاره اي نداشت و مي بايست تو را به فرزند خواندگي مي داد چون هيچ امکاناتي نداشت و نمي توانست از تو مراقبت کند. شايد او خيلي تو را دوست داشته چون مي خواسته تو در کنار ديگران زندگي بهتري داشته باشي؛ ديگراني که مي توانند از تو نگهداري کنند و تو را بسيار دوست دارند. من مطمئن هستم که او بسيار خوشحال خواهد شد وقتي بزرگ شدي تو را ملاقات کند. من به دليل آن که تو فرزند خوانده هستي با تو دعوانمي کنم بلکه به دلايلي با تو دعوامي کنم که حتي اگر پدر و مادر واقعي ات هم جاي من بودند، همين کار را مي کردند. از جين بپرس آيا پدر و مادر او هم گاهي با او دعوا مي کنند؟
ما تو را دوست داريم و همانند هر پدر و مادر ديگر، خوشبختي تو را مي خواهيم زيرا تو بچه ي ما هم هستي.
آيا تو او رابيشتر از من دوست داري؟
چرا او بچه ي دوست داشتني و مورد علاقه ي شماست؟
چرا او هرگز اشتباه نمي کند؟
چرا از نظر شما من هميشه بچه ي تخس و شيطاني هستم؟
آيا دوست داريد من شبيه او باشم؟
تلاش براي منصف بودن در مقابل همه ي فرزندان، يکي از مشکل ترين کارها براي پدر و مادراست. هر کودکي مي خواهد در نظر پدر و مادر خود ويژه و خاص باشد و چنانچه احساس کند هر يک از آنان به فرزندي ديگر التفات و توجه دارند، به سرعت رنجش خود را نشان مي دهد.

علتي که پشت اين پرسش ها نهفته است

حسادت ميان خواهر و برادر حقيقتي اجتناب ناپذير است و همچون
برخي از کودکان که نسبت به عشق ديرپاي پدر و مادر خود مستعد احساس ناامني و اضطراب هستند، اين دسته از کودکان هم، اختلاف مختصر ميان نحوه ي رفتار پدر و مادر با خودشان و ديگر خواهران يا برادران را که در نظر خود پدر و مادر بسيار بي اهميت است، باريک بينانه بر مي گزينند و هرگاه روزي کوچک ترين علامتي از نگاه تبعيض آميز شما به برادر يا خواهر خود را احساس کنند، تأييد تبعيض گذاري شما را در هزاران واقعه ي کوچک ديگر خواهند ديد.
من هرگز به فرزند بزرگ خود اجازه نمي دهم در مورد خواهر کوچک ترش خشونت به خرج دهد، بنابراين در نظر او خواهر کوچک ترش در مقايسه با خود او هميشه بيشتر مورد حمايت ما بوده است. اما در عين حال اين رفتار من درسي براي زندگي او خواهد بود: "به متجاوز قوي هرگز اجازه ي ترساندن قرباني ضعيف داده نمي شود." از سوي ديگر، کودک خردسال ممکن است هنگامي که بايد زودتر از خواهر يا برادر بزرگ تر خود به رختخواب برود يا به او اجازه ي ديدن برنامه هاي خاصي که کودک بزرگ تر تماشا مي کند داده نمي شود، دلخور شود. در نتيجه اغلب اوقات طرح چنين پرسش هايي نشانه ي خطر اين معضل است که فرزندتان احساس مي کند ديگر اهميتي براي شما ندارد و حتي شما نسبت به او بي مهر شده ايد.
در چنين شرايطي بايد به سرعت وارد عمل شويد تا با حرف ها و اعمال خود، وي را از علاقه تان نسبت به خودش خاطر جمع کنيد. اعمالي نظير گذراندن زماني اختصاصي در هر روز با کودک آزرده خاطر و تکرار اين حمله که "دوستش داريد."

رهنمودهايي براي پاسخ هاي شما

شما مي توانيد با دادن توضيحاتي، به پرسش هاي فرزند خود پاسخ دهيد. اما توجه داشته باشيد که هميشه اعمال تأثير گذارتر هستند؛ اعمالي نظير به آغوش کشيدن، گذراندن زماني با کودک به تنهايي، ترتيب دادن سفرهاي خصوصي با او، تحسين کردن يک مهارت جديد، قصه گفتن هنگام خواب و...
مهم ترين پيامي که بايد به فرزند خود برسانيد اين است که شما فردي با انصاف و بي غرض هستيد، گرچه کودک ممکن است از نظر خود به نابرابري و بي عدالتي شما باور پيدا کند؛ اما سرانجام با کارهايي که پيش تر ذکر شده همه ي اين بي عدالتي ها رفع خواهد شد. من تلاش کرده ام که به چهار فرزند خود بياموزم در مقياس زماني طولاني تر از يک ساعت و يک روز درباره ي مسأله بينديشند. به عبارتي، مقطعي فکر نکنند. آنان هم آموخته اند به من اعتماد کنند و گرچه ممکن است يک سال طول بکشد، تمام تلاش خود را براي مطرح شدن در نزد پدر و مادر به کار مي بندند. توجه داشته باشيد که کودکان شما را به طور کامل بي قيد و شرط دوست دارند، بنابراين هر يک از آنان شايسته ي اندکي توجه خاص شماست.
برحالت منحصر به فرد هر کودک تأکيد کنيد و از تفاوت ها، دستاوردها، و توانايي هاي آنان آگاه باشيد.

آنچه بايد بدانيد

زندگي هميشه منصف نيست و محيط خانه بهترين مکان براي يادگيري
اين حقيقت تا حدودي ناخوشايند است. به عنوان مثال پسران من در پيدا کردن دوست به يک ميزان مهارت نداشتند. البته به نظر مي رسد شخص با محبت و خوش برخورد اوقات بهتري از شخص گوشه گير و درون گرا داشته باشد. بنابراين ما بايد روش هاي مناسبي را جهت جبران تفاوت هاي هر کودک ابداع کنيم. البته بايد بدانيم که هميشه هم نمي توانيم روش صحيح را انتخاب کنيم.
بنابراين اگر کودک به حد کافي بزرگ بود بايد مفهوم جايزالخطا بودن را برايش توضيح دهيم. درست در چنين اوضاع و احوالي بود که عبارت "زندگي سخت و دشوار" در منزل ما به کار مي رفت.

موارد ديگري که ممکن است از شما پرسيده شود...

چرا هميشه بهترين اسباب بازي ها مال اوست؟
چرا هميشه او عزيزتر از من است؟
چرا هيچ وقت او را سرزنش نمي کنيد؟
چرا او را از مدرسه رفتن معاف مي کنيد ولي مرا نه؟
چرا سهم غذاهاي او هميشه بيشتر از سهم غذاي من است؟
گروه سني 2 تا 4سال: ما هميشه و همه ي اوقات از دست تو عصباني نيستيم اما به نظر تو اين طور مي رسد، چون تو فقط زماني را که ما از دست تو عصباني هستيم به خاطر مي آوري و زماني را که ما باهم لحظات خوشي داشتيم فراموش مي کني.
ما عقيده داريم بسيار خوش اقبال هستيم که تو پسر کوچک ما هستي. بعد از مهد کودک، من و تو بدون حضور خواهر/برادر کوچک ترت با هم به پارک خواهيم رفت، فقط من و تو.
گروه سني 4 تا 6سال: تو هميشه مقصر نيستي اما چون بزرگ ترهستي مي داني که چه اعمالي ناشايست است و به همين دليل مي تواني از انجام آن اعمال ناپسند خودداري کني. سارا از تو کوچک تر است بنابراين هنوز نمي داني چه کاري ناپسند است.تو بسيار بزرگ تر از سارا هستي بنابراين ما انتظار داريم در همه ي شرايط همانند افراد بالغ رفتار کني. البته اين منصفانه نيست، به خصوص هنگامي که تولحظاتي را به ياد مي آوري که خوب رفتار کرده اي. اما در هر صورت بدان که ما در واقع تو را بسيار دوست داريم.
گروه سني 6 تا 8سال: من مي دانم که براي تو بسيار سخت است زودتر از جيني به رختخواب بروي اما او بزرگ تر است و همانند تو به خواب زياد نياز ندارد. اين کار ما بدين دليل نيست که ما او را بيشتر از تو دوست داريم، بلکه بر عکس، به اين دليل است که اگر تو تا دير وقت بيدار بماني بسيار خسته مي شوي
بنابراين نمي تواني فردا در مدرسه سرحال باشي و ما مي خواهيم که توخوشحال و شاد باشي.
جنيفر فقط اجازه دارد کمي بيشتر از تو بيدار بماند و برنامه ي حيات وحش را از تلويزيون تماشا کند زيرا او در حال کار بر پروژه اي در مورد آن در مدرسه است. در طي تعطيلات گاهي مي تواني ديرتر به رختخواب بروي زيرا صبح مي تواني کمبود خواب خود را جبران کني.
گروه سني 8 تا 11سال: من مي دانم که او بچه است و هميشه قسر در مي رود اما تو هم او را لوس کرده اي، نکرده اي؟ تو پرتقال او را پوست مي گيري وبهترين لقمه ها را به او مي دهي و هنگامي که خسته مي شود او را بر شانه ي خود مي گيري. همه اغلب بچه هاي کوچک خانواده را لوس مي کنند اما اگر تو به راستي معتقدي که اين بي عدالتي است، آزادانه عقايد خود را بيان کن و من هم در مورد رفع آن تمام تلاش خود را مي کنم.
درست است که به او فرصت داده مي شود در خردسالي کارهايي را که تو انجام نداده اي انجام دهد، اما به اين نکته توجه داشته باش که تو اولين فرزند ما بودي و ما مي بايست تجربه ي کافي در مورد نگهداري بچه را از طريق تو فرا مي گرفتيم و هم اکنون ما با تجربه تر از قبل هستيم و به همين دليل است که نسبت به يک کودک خردسال ديگر با آرامش بيشتر رفتار مي کنيم. اما تو فرزند
ارشد ما هستي و براي ما جايگاه ويژه اي داري و چون يک خواهر بزرگ تر خوب هستي، از مزاياي زيادي هم برخوردار شده اي.
براي مثال تو مي تواني ديگر با آنا هم اتاق نباشي. من اتاقت را هر طور که تو بپسندي دوباره تزئين مي کنم و تو مي تواني دوستانت را به اتاق خودت بياوري. من هرگز نمي خواهم که تو جاي کس ديگري باشي بلکه مي خواهم خودت باشي و تو را همان طور که هستي دوست دارم.
از دوران مدرسه، دوست يابي فرزند شما در رشد احساسي و اجتماعي او نقش بسيار مهمي دارد. برخي از کودکان به طور طبيعي دوستان بسياري پيدا مي کنند و عده اي ديگر ادامه دوستي پايدار با يک شخص را ترجيح مي دهند.
گه گاه، مسائلي موقت، دوستي هاي دوران کودکي را خراب مي کند اما اگر به نظرتان رسيد که فرزند شما مشکلات دراز مدتي در دوست يابي يا حفظ کردن دوستان خود دارد، بايد گام هاي حساسي براي کمک به او برداريد.

علتي که در پشت اين پرسش ها نهفته است

ممکن است فرزند شما به طور ذاتي گوشه گير باشد و بدين شيوه بيشتر احساس رضايت کند. چنين کودکاني اغلب متکي به خود و مستقل هستند و از همان طفوليت در کمال خرسندي به تنهايي با خود بازي مي کنند و به سادگي خود را با اسباب بازي ها و کتاب هايشان سرگرم مي کنند واغلب هم بسيار زود خواندن را مي آموزند و هيچ نيازي به دوست ندارند، اما زماني که وارد ساختار اجتماعي مدرسه مي شوند ممکن است در نظر همکلاس هايشان متفاوت برسند؛ همکلاس هايي که ترجيح مي دهند او درانزوا بماند. و ممکن است فرزند شما نسبت به اين امر حساس شود. بنابراين مشاجره هاي مکرر و عادي بر سر دوستان صميمي به وجود آيد (نه، بتسي دوست صميمي تو نيست؛ او دوست صميمي من است) و حتي ممکن است که يک کودک چهار ساله از درک اين امر عاجز باشد. گرچه اکثر کودکان از همان ابتدا يعني دو سالگي از داشتن دوست لذت مي برند، بعدها و در دوران مدرسه ممکن است اين گونه تمايلات بازورگويي همراه شود. در چنين شرايطي به کار گرفتن رهنمودهاي من در مورد زور گويي در فصل پنجم اين کتاب بسيار مفيد و ارزشمند خواهد بود.

رهنمودهايي براي پاسخ هاي شما

توانايي هاي اجتماعي فرزند خود را از همان خردسالي با توصيه ي او به متواضع بودن، به طور مشترک از وسيله اي استفاده کردن و دوستانه رفتار کردن، پرورش دهيد. و به خاطر داشته باشيد کودکي که کمبود محبت دارد نمي تواند اين اعمال را انجام دهد.
از پنج سالگي بسياري از کودکان همبازي مورد علاقه ي خود را انتخاب مي کنند. بنابراين سعي کنيد کودکان مختلفي را به منزل خود يا گردش دعوت کنيد تا بدين طريق فرزند شما گزينه هاي بسياري داشته باشد.
شما نمي توانيد کودک ديگري را مجبور به دوستي با فرزند خود کنيد، اما هنگامي که کودکي را به خانه ي خود دعوت مي کنيد و خود را درگير بازي کودکانه ي آنان مي کنيد مي توانيد بررسي کنيد که آيا واکنش هاي فرزند شما مناسب و خوب است يا خير.
چنانچه فرزند شما گوشه گير است اما مي خواهد دوستي براي خود بيابد سعي کنيد به او چندين مسؤوليت دهيد تا بدين طريق اعتماد به نفس او بالا رود. با معلم فرزند خود صحبت کنيد تا در صورت امکان کاري نظير پخش کردن ورقه ها را به عهده ي او و دوست مورد نظر او قرار دهد، چون اين کار به او مقام و منزلتي در ميان همسالانش مي دهد.

آنچه بايد بدانيد

هنگامي که فرزندتان چهار ساله است مي تواند در تصورش با کودک ديگري بازي کند. در اين سن اغلب جنسيت، نژاد يا لباس معياري براي انتخاب دوست نيست بنابراين دايره ي دوستان فرزند خود با اين موارد متفاوت در هم آميزيد.
داشتن يک دوست تخيلي که گاهي به عنوان سپر بلاي کودک هم معرفي مي شود، يک بخش عادي و طبيعي از رشد کودک خردسال
است. بنابراين در مواجهه با آن صبور باشيد. اغلب در هفت يا هشت سالگي، کودکان ازاين گونه کارها دست مي کشند و به وضوح فرق ميان تخيل و واقعيت را مي فهمند، اما چنانچه بر آن پافشاري شود مي تواند نشانه ي تنهايي کودک باشد.
از شش سالگي محيط مدرسه و همسالان کودک مي توانند بيشترين تأثير را در مقايسه با محيط خانه و والدين در کودک بگذارند، بنابراين هميشه، با معلمان فرزند خود در مورد اين موضوع مشورت کنيد که چگونه مي توان از عهده ي مسائل مربوط به دوست يابي فرزند خود برآييد. بدين ترتيب شما به اتفاق مي توانيد به فرزند خود کمک کنيد تا بهترين شيوه را براي ريختن طرح دوست بيابد.

موارد ديگري که ممکن است از شما پرسيده شود...

چگونه مي توانم دوست صميمي داشته باشم؟
چگونه مي توانم با کسي طرح دوستي بريزم؟
چرا جان نمي خواهد بيايد و با من بازي کند؟
چرا هيچ کس مرا براي تيم خودش انتخاب نمي کند؟
چرا تو نمي تواني دوست تخيلي مرا ببيني؟
گروه سني 2 تا 4سال: خيلي خوب است که وسايلت را با دوستانت تقسيم مي کني. چرا باربارا را به تماشاي خانه عروسکي خودت نمي بري؟ بعد از آن هر دوي شما مي توانيد چاي درست کنيد. فردا هم مي توانيم جان، کريس و کريت را براي بازي و درست کردن چاي به منزلمان دعوت کنيم و تو مي تواني به اتفاق آنان با اسباب بازي هايت بازي کني.
گروه سني 4 تا 6سال: اين که تو کمي آرام هستي مشکلي ايجاد نمي کند و بدين معنا نيست که هيچ کس تو را دوست ندارد. من تصور مي کنم برخي بچه هاي ديگري هم که اينجا هستند نقاشي کردن و خواندن کتاب را ترجيح مي دهند. دست کم مي دانم که جک هم به اين کارها تمايل دارد. مي تواني از او بخواهي که بعد از ناهار با تو به کتابخانه ي مدرسه بيايد. داشتن دوست و رفيق بسيار خوب است چون مي تواني با او بازي کني و از وجودش لذت ببري. اما لزومي ندارد که دوستان بسياري داشته باشي. ما بهترين دوستان تو را براي جشن تولدت دعوت خواهيم کرد.
گروه سني 6 تا 8سال: مري دوستان بسياري دارد بنابراين ممکن است اگر تو از او بخواهي که در مدرسه فقط دوست صميمي تو باشد کمي احساس ناراحتي کند. در عوض مي تواني تمام يکشنبه او را به خانه مان دعوت کني تا تمام وقت در کنار هم باشيد. من هرگز دوست خيالي تو را نديده ام زيرا او حاصل قوه ي تخيل توست. اين بسيار خوب است که وقتي تنها هستي، کسي
در تصورات تو باشد و در عين حال اين که تو داراي دوستان واقعي هم باشي بسيار خوب است. بنابراين حتي اگر تو به دوست خيالي خود گفته باشي که ديگر او را دوست نداري، ما مي توانيم رزي را براي چاي به خانه مان دعوت کنيم.
گروه سني 8 تا 11سال: من مطمئن هستم که کودکان ديگر تو را به اين دليل که دوستت ندارند، مسخره نمي کنند. شايد آنان به اين دليل از دستت عصباني هستند که تو اغلب گوشه گير هستي و به عبارتي توي خودت هستي. مردم از افرادي خوششان مي آيد که به آنان علاقمند باشند. بنابراين اگر به آنان فرصت دهي تا بفهمند که تو به آنچه آنان فکر مي کنند و انجام مي دهند، علاقمند هستي، ممکن است خوشحال شوند که با تو دوست شوند. اگر تو به دليل کمرويي جلونروي، حتي اگر آنان در واقع بخواهند با تو دوست شوند يا بخواهند که تو را براي تيم خود انتخاب کنند، اين کار را نمي کنند زيرا ممکن است تصور کنند که تو در تنهايي شادتر هستي. بنابراين تو بايد براي آنان پيام هايي با اين مضمون ارسال کني: "من مي توانم به شما ملحق شوم؟" اگر نخواهي، اجباري نيست که دوستان بسياري داشته باشي. ما مي توانيم از دوستت درخواست کنيم تا با هم به سينما برويم يا براي خوردن پيتزا با هم بيرون برويم. من مي توانم برنامه ي يکشنبه ها را ضبط کنم. بنابراين دوستت مي تواند به خانه ي ما بيايد و به اتفاق تو اين برنامه را تماشا کند. يا اين که تمام شب آخر هفته را در کنارت باشد. مجسم کن که چقدر لذت بخش خواهد بود!
اين امر بسيار طبيعي است که کودکان خردسال اندکي از ترک کردن محيط امن خانه و رفتن به مهد کودک يا مدرسه، به ويژه مهد کودک، بيزار باشند. اما پدر و مادر بايد از مسائلي که بعد از دوران استقرار اوليه ي آنان رخ مي دهد، آگاه باشند. توجه داشته باشيد که ممکن است براي کودکان بزرگ تر که مي خواهند به مدت چند سال به مدرسه بروند مشکلات عميق تري رخ دهد که بايد به دقت بررسي شود.

علتي که در پشت اين پرسش ها نهفته است

ممکن است در هنگام لباس پوشيدن کودک براي رفتن به مدرسه، با نق
زدن او مواجه شويد. در اين هنگام بايد قاطع و مصمم باشيد و در مورد جنبه هاي خوب ومفيد مدرسه با اوصحبت کنيد و بر جنبه هايي که کودک شما در گذشته از آن لذت برده تأکيد کنيد. ترديدي نيست کودکي که براي اولين بار به مهد کودک يا مدرسه ي تمام وقت مي رود، به دوره اي براي سازگاري با اين شرايط نياز دارد.
اما برخي پرسش هاي آنان نياز به بررسي بيشتر دارند. به عنوان مثال ممکن است پرسش "آيا من مي توانم پول بيشتري به مدرسه ببرم؟" از اخاذي از کودک در زمين بازي و حتي فرار از مدرسه نشأت گرفته باشد. مورد اول ممکن است نشانه ي آن باشد که کودکي به فرزند شما زور گويي کرده و او را مورد اجحاف قرار داده است، و دومي نشانه ملامت و خستگي. به هر جهت هر يک از اين دو مورد نياز به بررسي دارد. ترس از مدرسه به ندرت اتفاق مي افتد اما اين نکته را در ذهن داشته باشيد که اگر فرزندتان از ترس مدرسه بيمار شد، ممکن است به درمان حرفه اي نيازمند باشيد.

رهنمودهايي براي پاسخ هاي شما

به فراگيري درس هايي نظير "باخوب و بد زمانه ساختن" و "انتقاد سازنده کردن" که از مهم ترين درس هاي زندگي هستند، کمک کنيد. توجه داشته باشيد که محيط مدرسه مکاني است که فرزندتان در آن مي تواند با کمک شما اين درس هاي ارزشمند را فراگيرد. بنابراين بايد در اين زمينه با مربيان مدرسه ي کودک همکاري کنيد.
هميشه آماده ي همدردي و گوش سپردن به مشکلات فرزند خود
باشيد و بدين وسيله بگذاريد کودک متوجه شود که شما در همه حال آماده ي حل مشکلاتش هستيد.
ممکن است فرزندتان از شما بخواهد برخلاف قوانين مدرسه غيبت هاي بي جهت او را موجه کنيد. فرزند من چنين در خواستي مي کرد و هميشه هم پاسخ من يک چيز بود: گرچه هميشه با تمام قوانين مدرسه موافق نيستم، وضع اين قوانين هدفي داشته است. بنابراين بايد در طي دوران مدرسه به بهترين نحو آن ها را اجرا کنيم.
چنانچه پرسش هاي کودک حاکي از تحمل زورگويي يا فرار از مدرسه است، بايد اين گونه مورد ها را به مدير مدرسه گزارش دهيد و قضيه را دنبال کنيد تا مطمئن شويد به نحوشايسته مورد پيگيري اولياء مدرسه قرار گرفته است. (به رهنمودهاي من در مبحث زورگويي بنگريد.)

آنچه بايد بدانيد

کودکان زير 8 ساله در تشخيص اين که در واقع چه اتفاقي افتاده، مشکل دارند. روزي فرزند هفت ساله ي من از مدرسه به خانه آمد در حالي که بسيار غمگين به نظر مي رسيد. هنگامي که دليل ناراحتي او را پرسيدم گفت: "اوضاع بر وفق مراد نيست." او بدين دليل نگران شده بود که نمي توانست جدول ضرب را ياد بگيرد.
چنانچه مشکل کودک از نفرت يا ترس از يکي از آموزگاران نشأت مي گيرد، در ابتدا با معلم او صحبت کنيد. حتي اگر فرزندتان از او نام برده باشد، ممکن است کودک نفرت خود از مدرسه را به آن شخص
انتقال داده است. بنابراين چنانچه بعداز اين گفتگو هم در وضعيت او بهبود حاصل نشد نگراني خود را با مدير مدرسه در ميان بگذاريد.
ممکن است با ورود فرزند جديد فرزند ارشد از رفتن به مدرسه بيزار شود، زيرا ممکن است هنگامي که مي بيند فرزند جديد در کنار شما در خانه مي ماند ولي او بايد به مدرسه برود، احساس طرد شدگي و حسادت کند. بنابراين سعي کنيد به اتفاق همسر خود ترتيبي دهيد تا پدر يا مادر در کنار نوزاد بماند و ديگري کودک را به مدرسه ببرد؛ بنابراين او زماني را با شما خواهد گذراند.

مطالب ديگري که ممکن است از شما پرسيده شود...

چرا نمي تواني هميشه مرا به مدرسه ببري؟
آيا من مي توانم به جاي رفتن به مدرسه با جيني بازي کنم؟
آيا مي تواني پول بيشتري براي مدرسه به من بدهي؟
چرا من نمي توانم در کنار تو و نوزاد در خانه بمانم؟
گروه سني 2 تا 4سال: در مهد کودک تو مي تواني همه ي دوستان خود را ملاقات کني و با اسباب بازي هايي بازي کني که ما در خانه نداريم. درست است که من مدت کوتاهي در کنار تو هستم اما در عوض امروز بعد از ظهر و روزهاي ديگر مي تواني دوستانت را براي بازي به منزل بياوري و به من براي تهيه ي عصرانه کمک کني.
گروه سني 4 تا 6سال: من هميشه نمي توانم تو را به مدرسه ببرم چون بايد هنگام که بابا به محل کار خود مي رود از ماريا کوچولو نگهداري کنم، اما امروز بابا زود به خانه مي آيد تا از ماريا نگهداري کند. بنابراين من مي توانم تو را به مهد کودک ببرم و تو هم مي تواني تمام کارهايي را که در آنجا انجام مي دهي، به من نشان دهي. مي دانم که مهد کودک براي تو خسته کننده است اما تو هر روز در آنجا، کارهاي جديد و مهيج بسياري مي آموزي. ممکن است برخي از مربيان اندکي جدي به نظر برسند اما در واقع آنان بسيار خوب و مهربان هستند و جديت آنان به اين دليل است که بايد از کودکان بسياري مراقب کنند.
گروه سني 6 تا 8سال: رفتن به مدرسه و ياد گرفتن علم و دانش براي خوشبختي و پرداختن به شغلي است که آن را دوست داري. اگر خوب درس بخواني مي تواني در آينده، هنگامي که بزرگ شوي، کاري را که دوست داري انتخاب کني.
بنابراين مي بيني که به مدرسه رفتن بسيار با ارزش است. به خاطر دارم به من گفته بودي دوست داري در آينده
دانشمند و فضانورد شوي. هيچ کس نمي تواند به کار مطلوب خود دست يابد مگر خواندن، نوشتن و رياضي را فرا بگيرد. من مطمئن هستم خانم اسميت تو را همچون ديگران دوست دارد. چه شده که خيال مي کني او تو را دوست ندارد؟ مطمئني که او از مسأله اي ناراحت وعصباني نبوده است؟ اگر موضوعي هست که قادر نيستي درکش کني، در خانه مي توانيم با هم به بررسي دقيق آن بپردازيم. و در صورت لزوم من با آموزگارت در مورد اين موضوع صحبت خواهم کرد.
گروه سني 8 تا 11سال: بهتر است روز خود را به بيکاري و بطالت نگذراني زيرا بدين طريق فرصت هايي را از دست مي دهي و بعدها بايد به جبران آن بپردازي. آيا در مدرسه مشکلي پيش آمده؟ اگر امروز به مدرسه نروي کلاس هنر را نيز از دست خواهي داد. چقدر حيف است، چون تو اين کلاس را بسيار دوست داري و از آن لذت مي بري. ممکن است در مدرسه هيچ کس دوستانه رفتار نکند و حتي معلمان درس ها را به خوبي توضيح ندهند، اما ما بايد با خوب و بد زمانه بسازيم. مامان و بابا با مردمي سرو کار دارند که سازگار بودن با آنان بسيار دشوار است اما باز هم با آنان محترمانه رفتار مي کنند. چرا تو پول بيشتري براي رفتن به مدرسه مي خواهي؟ آيا راب پول هايت را مي گيرد؟ بار ديگر که او اين کار را انجام داد بلافاصله به من يا آموزگارت اطلاع بده، ما اين مسأله را بررسي خواهيم کرد.
منبع: کتاب پرسش هاي کودکان و نحوه پاسخگويي به آنها